۱۳۹۹ اردیبهشت ۳۱, چهارشنبه

یادداشت‌های کانال بازنگری (در تلگرام)

10 October 2015
Channel «Torkashvand» created
10 November 2015
ک
07:49
کانال بازنگری
کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر

حجاب و پوشش امری است که بیشترین درگیری ذهنی و مراقبت عملی را برای مؤمنان به وجود آورده است. نقش حجاب شرعی در زندگی روزمرۀ مسلمانان با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. ناگفته پیداست لزومِ این مراقبت در ایران، پس از استقرار نظام مبتنی بر احکام اسلامی دوچندان گردید.
اهمّیّت حجاب، از جمله ناشی از ذهنیّتی است که ما مسلمانان در مورد میزان پوشیدگی مؤمنانِ صدر اسلام و به ویژه پیشوایان داریم. تصوّر اکثر مسلمانان در بارۀ حجاب آنان معمولاً یکسان است. ما گمان می‌‏کنیم که رسول‌‏خدا، امام‏‌علی و سایر صحابه دارای پوشش حدّاکثری بوده، و از آن مهم‌‏تر پوششِ همسران پیامبر، حضرت فاطمه و سایر بانوانِ آن زمان را سرتاسری دانسته و چه بسا اینان را همراه با روبند و یا پنهان در پس پرده تصوّر می‌‏کنیم.
حال پرسش این است که آیا به راستی آنان چنین بودند، آیا آن‌‏ها آن‌‏گونه که ما فکر می‌‏کنیم بوده، و میزان حجاب و پوشیدگی‌‏شان مطابق با همان ذهنیّتی است که از ایشان داریم و تصویری که روزگار از آن‌‏ها در ذهن‌‏مان حکّ کرده با واقعیّت‌‏شان یکسان است؟ آیا زنان‌شان دارای چادر، مقنعه، بلوز، مانتو، شلوار، دامن، و... بوده، و مردان از شورت، شلوار، زیرپیراهن،پیراهن و... استفاده می‌کردند؟
وجود چنین تصوّراتی ناشی از مقایسۀ حجاب و البسۀ رایج در عصر کنونی با وضعیّت حجاب و جامه‌های رایج در آن عصر، و نیز ناشی از مقایسۀ مؤمنان زمانِ خود با مؤمنان و شخصیّت‌های آن روزگار است.
امّا در پاسخ باید گفت که این‌ها همه فاقد صحّت است زیرا در آن زمان خبری از وجود "شورت، شلوار، دامن، زیرپیراهن، پیراهن، مانتو، مقنعه و چادر" نبود و علاوه بر آن حجاب در نزد پیامبر و مؤمنان صدر اسلام، در حدّی که اینک مطرح است به دین گره نخورده بود.
بنابراین می‌بایست به بازنگری در متون دینی پرداخت تا حجاب واقعیِ مؤمنان عصر پیامبر ،که برگرفته از آیات الهی و ارشادات نبوی بود، را استخراج کرد تا از رهگذر آن به درستی یا نادرستیِ ذهنیّتی که از حجاب آنان داریم برسیم و در نتیجه میزان پوشیدگی واقعی ایشان را به دست آوریم (سخن نویسنده در آغاز کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر).

▫️در این کتاب تلاش داشتم تا خواننده را برای درک بهتر و ملموسِ سرگذشت حجاب و پوشیدگی در ماقبل و مابعدِ بعثت، با سفر در زمان، به مکه و مدینۀ چهارده قرن پیش ببَرم و ابتدا (علاوه بر شناسایی و توضیح تمام عناصر و پدیده‌های مرتبط با پوشش و کاستی‌های فوق‌العادۀ هریک در آن عصر و مصر) تصویری از پوششِ ناچیز، محدودیت‌ها و بی‌انگیزگی مردم در دوران جاهلیت را ترسیم کنم تا سپس خواننده با آن آگاهی‌ها، انتظارات خود از تغییرات به وجود آمده از سوی اسلام (که به احکام و رهنمودهای صادره از قرآن و پیامبر گرامی معروف شد) را تعدیل کرده، آمادۀ شنیدن رهنمودهایی متناسب، متوازن و طبیعتاً حداقلی و ناظر به واقعیات شود.
با این تبیین، تمام آن ذهنیّت‌های حداکثری که در بارۀ شخصیّت‌ها و مؤمنان عصر پیامبر داشتیم فرو می‌ریزد. این البته تلاشی است که می‌تواند مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد.


اینک فایل پی‌دی‌افِ این کتاب که در اردیبهشت ۱۳۹۰ در وبلاگم بارگزاری شد در پیوند زیر به علاقه‌مندان در فضای تلگرام تقدیم می‌شود:
https://t.me/baznegari/4

همچنین برای دریافت مطالبِ «کانال بازنگری» کانال اینجانب در تلگرام وارد پیوند زیر شده و گزینۀ Join را فعال کنید.

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۴/۰۸/۱۹
Telegram.me/baznegari
.
.
ک
07:51
کانال بازنگری
ات
امیر ترکاشوند 24.07.2015 17:48:40
hejab ordibehesht90.pdf
Not included, change data exporting settings to download.
6.6 MB
ک
08:01
کانال بازنگری
کتاب نسخ سنگسار توسّط اسلام

سنگسار یعنی قتل زانی به وسیلۀ پرتاب پیاپیِ سنگ به وی ؛ نسخ یعنی لغو اعتبار حکمی که پیش‌‏تر وجود داشته؛ بر این اساس در نظریۀ "نسخ سنگسار توسّط اسلام" می‌‏خواهم توضیح دهم که نه تنها چنین حکمی در اسلام تشریع و حتّی امضا نشده! بلکه اسلام پس از ظهورش این حکم موجود در نزد اهل کتاب را مورد نسخ قرار داد و آن را بی‌‏اعتبار شمرد!! ...

فایل پی‌دی‌افِ این کتاب که در شهریور ۱۳۹۱ در وبلاگم بارگزاری شد در پیوند زیر به علاقه‌مندان تقدیم می‌شود:
https://t.me/baznegari/6
همچنین برای دریافت مطالبِ «کانال بازنگری» کانال اینجانب در تلگرام وارد پیوند زیر شده و گزینۀ Join را فعال کنید. امیر ترکاشوند، ۱۳۹۴/۰۸/۱۹
Telegram.me/baznegari
.
.
ک
08:02
کانال بازنگری
ات
امیر ترکاشوند 31.07.2015 10:37:55
naskheSangsar.pdf
Not included, change data exporting settings to download.
1.4 MB
ک
10:16
کانال بازنگری
« سنجش فقه قدما به حقوق بنیادین »
سخنران: آقای امیر ترکاشوند
جلسه اول
چهارشنبه 20آبان ساعت 16 تا 18 میرداماد شماره 126ط 4.
انجمن اسلامی مهندسین.
.
.
.
توجه: برای دریافت مطالبِ
⭕️کانال بازنگری⭕️
(امیرحسین ترکاشوند)
وارد پیوند زیر شده و گزینه Join را فعال کنید
telegram.me/baznegari
21 November 2015
ک
16:17
کانال بازنگری
طواف عریان حجّاج در پیش از اسلام:
بر پایۀ گزارشات موجود، اعراب پیش از اسلام ،چه مرد و چه زن، مراسم طواف بر گرداگرد کعبه را برهنه و لخت مادرزاد انجام می‌‏دادند! البته خاستگاه آنان در این کار چیزهایی به ظاهر پاک بود از جمله می‌‏گفتند: "با جامه‌‏هایی که در آن مرتکب گناه شده‌‏ایم بر گرد خانۀ خدا نمی‌چرخیم".
میقات و وعده‌گاه ایشان برای درآوردن جامه، مسجد منی بود. فخررازی در تفسیرش چنین می‏گوید: ابن‏عباس گفت: قبائل عرب جاهلی خانه خدا را برهنه طواف می‏کردند، مردان در روز و زنان در شب. و عادت بر آن بود که چون به مسجد منی می‏رسیدند جامه را از تن می‏افکندند و برهنه به مسجد در می‏آمدند و می‏گفتند: ما در جامه‏هایی که در آن‏ها مرتکب گناه شده‏ایم طواف نمی‏کنیم. و برخی دیگر از ایشان (در علّت طواف عریان) می‏گفتند: ما این کار را خوش‏بینانه انجام می‏دهیم تا همان‏گونه که عاری از جامه و لباس می‏شویم همچنین عاری از گناه گردیم (و خدا گناهان‌مان را بزداید). زنان بندها و رشته‏هایی بریده بریده (یا پارچه‏ای کوتاه) را از ناحیه کمر آویزان می‏کردند تا (شرمگاهِ) خود را در برابر حمس که قریش هستند بپوشانند زیرا قبیلۀ قریش برهنه طواف نمی‌‏کردند و نماز را با لباس می‏خواندند: «قال ابن‏عباس: ان أهل الجاهلیة من قبائل العرب کانوا یطوفون بالبیت عراة الرجال بالنهار و النساء باللیل، و کانوا إذا وصلوا الی مسجد منی طرحوا ثیابهم و أتوا المسجد عراة و قالوا: لانطوف فی ثیاب أصبنا فیها الذنوب، و منهم من یقول: نفعل ذلک تفاؤلا حتی نتعری عن الذنوب کما تعرینا عن الثیاب، و کانت المرأة منهم تتخذ سترا [سیرا] تعلقه علی حقویها لتستتر به عن الحمس و هم قریش فانهم کانوا لایفعلون ذلک و کانوا یصلون فی ثیابهم» .
بسیاری می‏گویند قبیله قریش و هم‏پیمانانش که به ایشان "حمس" گویند برخلاف سایر مردم، طواف کعبه را برهنه انجام نمی‏دادند ولی گزارشاتی وجود دارد که نشان می‏دهد ایشان نیز برهنه طواف می‏کردند، و از آن گذشته اهداف و نیّات پاکی که برای عریان شدن وجود داشت هر فردی را ترغیب به این کار می‏کرد چه رسد قریشیان که خود را متولی کعبه نیز می‏دانستند. طبرسی طواف عریان را مشخصّاً به حمس (یعنی قریش و هم‏پیمانان) نسبت داده و می‏گوید: کسانی که شرمگاه‏شان را در طواف آشکار می‏کردند و زن و مردشان برهنه‏ی مادرزاد بر گرد خانه خدا طواف می‏کردند و چنین استدلال داشتند که: همانند حالتی که از مادر زاییده شده‏ایم طواف می‏کنیم و در لباس‏هایی که در آن‏ها مرتکب گناه گشته¬ایم به طواف کعبه نمی‏پردازیم، عبارت بودند از حُمس: «... المشرکین الذین کانوا یبدون سوآتهم فی طوافهم، فکان یطوف الرجال و النساء عراة یقولون: نطوف کما ولدتنا أمهاتنا و لانطوف فی الثیاب التی قارفنا فیها الذنوب و هم الحُمس» . شیخ‏طوسی، تأکید خاص بر برهنگی زنان و مردانِ "قریش" را با صراحت بیشتری آورده است: «الکنایة فی قوله (فعلوا فاحشة) کنایة عن المشرکین، الذین کانوا یبدون سوآتهم فی طوافهم: النساء و الرجال الحمس خاصة، و له خبر طویل فی قول ابن‏عباس و مجاهد و سعیدبن‏جبیر‌‏ و الشعبی و السدي» .
حجاب شرعی در عصر پیامبر ص 102و 103 ، قابل دریافت در یادداشت شماره 1 کانال بازنگری.
توجه:
برای اتصال به کانال بازنگری (امیرحسین ترکاشوند) وارد پیوند زیر شده و سپس گزینه Join را کلیک کنید:
Telegram.me/baznegari
23 November 2015
ک
06:37
کانال بازنگری
"سنجش فقه قدما به حقوق بنیادین"،
بررسی ریشه‌های نظریِ رفتار خشونت‌بار در جوامع اسلامی.
جلسه دوم : "حق حیات"
ارزش انسان در فقه سنتی.
سخنران آقاي امیر ترکاشوند،
چهارشنبه 4 آذر، ساعت 16 تا 18
انجمن اسلامي مهندسين،
ميرداماد شماره 126 ط 4 .
.
.
توجه:
برای اتصال به کانال بازنگری❗️ (امیرحسین ترکاشوند) وارد پیوند زیر شده و سپس گزینه Join را کلیک کنید:
Telegram.me/baznegari
26 November 2015
ک
18:21
کانال بازنگری
عامل چهاردهم- تبدیل حجاب عرفی و اعتباری به حجاب شرعی.
از تکرار مطالب خودداری می‏کنم زیرا شرح موضوع را در فصل دوم با عنوان (حمل بر رسم و اعتبار اجتماعی، و نه حجاب شرعی) آورده‏ ام، که طیّ آن ثابت گردید پوشاندن سر را می‏بایست به دلایل زیر، حمل بر رسم و اعتبار اجتماعی کرد و نه حمل بر حجابی شرعی:
-معافیّت کنیزان مسلمان
-آزادی و بلکه معافیّت زنان مسلمانی که زیر بار روسری نمی‏رفتند
-معافیّت عمومی در مواقعی که رعایت رسم و تشخّص جایی نداشت
-معافیّت، در صورتی که روسری‏شان را پیدا نمی‏کردند
-عدم ظهور الفاظ روایات بر حجاب شرعی
-عدم استقبال زنان مهاجر از روسری
گفتنی است تغییر کارکردِ ناشی از رسم و اعتبار و عرف، به حجابی شرعی اوّلاً به مرور ثانیاً در اثر بدفهمی به وجود آمد زیرا مردم به مرور گمان کردند کلماتی که از ائمه در مورد سترِ سر وارد شده، اشاره به وجه شرعیِ حجاب دارد غافل از آن که ائمه نیز رسم جاری جامعه را ،اگر مخالف با شرع نبود، احترام می‏گذاردند و حتّی به بیان آن می‏پرداختند بنابراین کلمات صادره از ایشان، به دلایل مذکور اشاره به وجه عرفی حجاب داشت.
بر این اساس در احادیثی که به ستر سر توجّه داده‌‏اند مرادشان رعایت حجاب عرفی و رسمی بود؛ و متقابلاً آن‏جا که ایراد نداشتن کشف سر را بیان کرده‏ اند مرادشان عدم ایراد شرعی است، و در صلاة حاجت و استغاثه که حتّی امر به کشف سر و آشفتگی مو کرده‌‏اند به معنای اهمّیّتِ بیش‏تر شرع نسبت به عرف می‏باشد!
(حجاب شرعی در عصر پیامبر ؛ امیرحسین ترکاشوند ؛ صفحه ۹۸۴).
.
.
معرفی کانال بازنگری مربوط به ترکاشوند نویسنده کتاب "حجاب شرعی در عصر پیامبر" به دیگر دوستان:
Telegram.me/baznegari
28 November 2015
ک
14:54
کانال بازنگری
گفتگو پیرامون کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر:
امشب هفتم آذر به دعوت گروه تلگرامی "دکتر نکونام" قرار است در باره کتابم با اعضای آن گروه گفتگو کنیم. ده محور گفتگو را طی نامه زیر برای برای شان فرستادم.
با سلام؛
در گفتگوی شنبه شب که از ساعت ده تا یازده و نیم برگزار میشود
ابتدا به مدت سی دقیقه به پرسشهای زیر پاسخ دهید.
آنگاه یا پاسخها جمع بندی شده و از میان آنها دو سه موضوع برای گفتگو برگزیده و معرفی میشود و یا گفتگوی اعضا بر روی پاسخهایی که دوستانشان داده اند شکل میگیرد
پیشنهاد میکنم پاسخهای خود را از قبل تایپ کنید تا با آغاز گفتگو ارسال نمایید.
.
.لطفا به پرسشها با ذکر شماره پاسخ دهید:
۱-آیا اقدام نویسنده کتاب در بازخوانی میزان حجاب را بجا و لازم ارزیابی می کنید و یا میزان حجاب امری تردید ناپذیر بوده و پژوهشها را باید محدود به اختیاری یا اجباری بودن حجاب کرد؟
۲- آیا برای رسیدن به فهم درست از حجاب مورد نظر پیامبر و قرآن، نیازی به شناخت فضای نزول هست یا نه؟
۳- آیا نویسنده کتاب در ترسیم سیمای جزیره العرب در ماقبل بعثت موفق بوده یا نه؟ توضیح کوتاه.
۴- ادعاهای کتاب در باره: طواف عریان ، خانه های بی درب ، فقدان دستشویی ، استفاده از پارچه به جای لباس دوخته ، قبیح نبودن برهنگیها و .... ؛ که مربوط به آستانه بعثت اند آیا ادعاهایی قابل قبول و علمی است و یا بی سند و ضعیف؟
۵- نویسنده کتاب معتقد است اصلاحات ، تغییرات ، دستورات و رهنمودهای پیامبر متناسب با ضعف فوق العاده حجاب و پوشش در آن زمان بوده و نه در آن حدی که بعدها تغلیظ یافت و اینک در متون فقهی فریقین جای دارد.
نظرتان در باره این برداشت چیست؛ کوتاه پاسخ دهید.
۶- آیا میدانید رأی اکثریت فقها در طول تاریخ در باره زنان عبارت از "استحباب حبس آنان در خانه" است!؟
با شنیدن این واقعیت ناگوار (که بحمدالله در قرن اخیر و به ویژه به برکت انقلاب متزلزل شده) چه احساسی به شما دست میدهد؟
۷- آیا با این نظر نویسنده که پیدایش روسری در آغاز امر، ناشی از رسم و عرف و تدبیر اجتماعی بود و نه با انگیزه های شرعی ، اخلاقی ، جنسی موافقید یا نه؟
۸- آیا با نظر نویسنده که : از درون آیات قرآن، لزوم پوشش مو به دست نمیآید موافقید؟
توضیح کوتاه.
۹- نقدهایی که تاکنون نسبت به این کتاب منتشر شده را چگونه میبینید: احساسی و سطح پایین ، علمی اما یکسویه و ایرادگیرانه ، علمی و قابل توجه ... و آیا این نقدها موجب فرو ریختن بنیان و پایه های کتاب گردیده است؟
۱۰- چه پرسشها و موضوعات مهمی در باره کتاب وجود دارد که در شماره های بالا نیامده است.
.
.
پیوستن به کانال بازنگری (کانال ترکاشوند):
Telegram.me/baznegari
30 November 2015
ک
14:42
کانال بازنگری
اگر روسری گم میشد تکلیف چه بود؛ پاسخ صادقین (ع).
.....
د- معافیّت، در صورتی که روسری‏شان را پیدا نکنند: امروزه اگر زنان مؤمن، روسری‏شان را گُم کنند و یا به نحوی آن را از دست دهند در این صورت ،تا وقتی وسیله ‏ای برای ستر سر نیابند، هرگز از خانه بیرون نمی‏روند زیرا پوشاندن سر را امری شرعی دانسته، و خود را شرعاً موظّف به استفاده از روسری (یا چیزهای مشابه) می‏دانند؛ امّا اگر زنی در عصر پیامبر و حتّی در عصر امام‏ باقر، فاقد روسری بود و یا فعلاً دمِ دستش نبود در این صورت مانعی شرعی برای خروجِ وی از منزل وجود نداشت زیرا استفاده از روسری و پوشاندن سر در آن عصر امری عرفی بود و نه شرعی و ناشی از رعایت مسائل جنسی! به این حدیث دقّت کنید: «عن محمدبن ‏مسلم، عن أبی ‏جعفر قال: لایصلح للجاریة إذا حاضت إلّا أن‏ تختمر إلّا أن لاتجده» (امام ‏باقر گفت: دختران از وقتی به بلوغ می‏رسند، فقط موقعی می‏توانند سربرهنه بیرون روند که روسری‏شان را پیدا نکنند؛ ولی در غیر این صورت خوب نیست بدون روسری بیرون روند).
هکذا حکایت زنان کنونی و زنان عصر مذکور در مورد نماز نیز چنان است: «عن یونس‏ بن ‏یعقوب، أنه سأل أباعبدالله عن الرجل یصلی فی ثوب واحد؟ قال: نعم. قال: قلت: فالمرأة؟ قال: لا، و لایصلح للحرة إذا حاضت إلا الخمار، إلا أن لاتجده» (امام‏ صادق در پاسخ به این سؤال که آیا زنان می‏توانند با یک جامه نماز بخوانند، گفت: شایسته نیست زنان آزاد از وقتی بالغ می‏شوند بدون روسری نماز بخوانند مگر این‏که روسری‏شان را پیدا نکنند).
(حجاب شرعی در عصر پیامبر ،امیرحسین ترکاشوند ، صفحه ۷۱۸).
.
.
عضویت در کانال ترکاشوند (بازنگری):
Telegram.me/baznegari
3 December 2015
ک
17:04
کانال بازنگری
مردم عصر پیامبر به جای لباس‌های دوخته، با پارچه خود را می‌پوشاندند!
............
از دل آیات قرآن، برای جامه‏‌های مورد استفاده در عصر پیامبر ویژگی‌هایی به شرح زیر می‌‏توان استخراج کرد که به خوبی ضعف شدید پوشیدگی و وجود معضل برهنگی را نشان می‌‏دهد:
ویژگی اول- نادوختگی (استفاده از پارچه به جای لباس دوخته): اثبات این سخن را از راه نکات زیر دنبال می‌‏کنیم:
نکتۀ اول-...
.
.
نکتۀ دوم-..
.
.
نکتۀ سوم- صراحت برخی آیات بر نادوختگی: اگرچه از دو نکتۀ قبلی (1- نیاوردن البسۀ دوخته در مورد مردم صدر اسلام 2- آوردن البسۀ دوخته در مورد ملل دیگر) تا حدودی می‌‏توان عدم شیوع جامه‏‌های دوخته را در هنگام ظهور اسلام به دست آورد امّا این مسئله به روشنی از متن آیات زیر نیز به دست می‌‏آید و نیاز به نکات پیشین نمی‌‏باشد:
«ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ» (زنان مؤمن باید تن‌‏پوش‏ها را بر روی شکاف‌ها و فاصله‌‏ها قرار دهند [یا: سراندازشان را بر روی سینه گذارند]).
چنان‏که ملاحظه می‌‏شود متن آیه به خوبی گویای این است که تن‌پوشِ [یا سراندازِ] مذکور، جامه‏‌ای است نادوخته که "قابلیّت جابجایی بر روی اندام" را دارد و می‌‏توان کاربرد بهتری برای آن ایجاد کرد. این آیه، دستِ‌‏کم گویای عدم رواج مقنعه‌‏های امروزی یا پیراهن‌‏های مطمئن در آن روزگار می‌‏باشد.
«یُدنین علیهنّ من جلابیبهنّ» (زنان مؤمن، تن‏‌پوش‏ها را بر خود فروتر گیرند و به بدن نزدیک نمایند).
متن آیه حاکی از این است که تن‌پوش و جلباب، پارچه‏‌ای است نادوخته که می‌‏توان آن را "بر روی اندام جابجا" کرد و تغییر وضعیت داد. همچنین عدم استفادۀ آنان از پیراهن را به نوعی می‌‏توان از همین آیه به دست آورد.
«قل للمؤمنین... یحفظوا فروجهم...30و قل للمؤمنات... یحفظن فروجهنّ ...31» (ترجمه1- به مردان و زنان مؤمن بگو! ... مراقب پوشیدگیِ فرج و شرمگاه‌‏شان باشند [تا در اثر بی‏‌مبالاتی ظاهر نشود]. ترجمه2- به مردان و زنان مؤمن بگو! ... مراقب إزار [یا دامن لباس]شان باشند [تا اندام برهنۀ زیر آن، در پی سهل‏‌انگاری مورد رؤیت واقع نشود]).
متن آیه به گواه تفسیر مشهور، مؤیّد آن است که زنان و مردان مؤمن (یعنی حتّی پس از ظهور اسلام) برای پوشاندن پایین‏‌تنه و شرمگاه‌‏شان از إزار یا دامن لباس استفاده می‌‏کردند و نه شلوار؛ زیرا مطابق آیه می‏‌بایست مراقب می‌بودند تا اندام موجود در زیر آن در حین حرکت و نشست و برخاست مورد رؤیت واقع نشود. روشن است وقوع این مشکل در مورد شلوار و شورت منتفی است. حتّی إزارشان به گواه برداشتی که برخی از همین آیه می‌‏کنند همانند دامن‌‏های امروزی ،که از کناره‌‏ها دوخته شده و فقط پایینش شکاف دارد، نبود بلکه پارچه‌‏ای همانند لنگ حمّام بود و در نتیجه کناره‏‌اش نیز شکاف داشت.
(حجاب شرعی در عصر پیامبر ؛ ترکاشوند ، صفحه ۲۸۸ و ۲۹۱).
@baznegari
5 December 2015
ک
18:32
کانال بازنگری
سَربرهنه و موپریشان!
روایات متعدّدی وجود دارد که حرام نبودن پیدایی مو، عادی بودن کشف رأس، جزو حجاب شرعی نبودنِ ستر سر و مو، و حتّی در مواردی توصیه به ظهور مو و سر را نشان می‏دهد. برخی از آن‏ها به قرار زیر است.
الف- تصمیم فاطمه: حضرت فاطمه پس از خطری که نسبت به سلامت امام ‏علی در جریان شدّت عمل حاکمان برای اخذ بیعت احساس کرد، تصمیم گرفت در صورت عدم خروج آنان از خانه ‏اش موی سر را مکشوف نموده و به درگاه خدا ناله‏ ی استغاثه سر دهد: «پس فاطمه بیرون آمد و گفت: والله لتخرجنّ او لاکشفنّ شعری و لأعجّنّ الی الله. به خدا قسم باید بیرون روید اگر نه مویم را برهنه سازم و نزد خدا ناله و زاری کنم ...» و یا مطابق گزارش دیگری از همان مورد، تصمیم گرفت همراه با حسن و حسین به نزد قبر پدرش پیامبر رود، موی سرش را [نه تنها مکشوف بلکه آن را] پریشان کند، و به درگاه پروردگار فریاد برآورد: «... والله لئن لم‏تکفَّ عنه لأنشُرنّ شعری و لأشقّن جیبی و لآتیَنَّ قبر أبی و لأصیحنّ إلی ربّی، فأخذت بید الحسن و الحسین، و خرجت ترید قبر النبیّ ...».

ب- در سوگ امام ‏علی: زنان بنی ‏هاشم پس از شنیدن خبر شهادت امام، با سرهای برهنه و موهای پریشان از خانه ‏هاشان خارج شدند: ...
ج- سخنرانی دختران امام‏ علی برای یاران حسین: زینب و دیگر دختران امام ‏علی و پیامبر، در پی امر امام ‏حسین از خیمه‏ ها بیرون آمدند و با موهای آشفته و پیدا، یاران حسین را با سخنان خود تحریض به دفاع در برابر دشمن کردند:...
د- در سوگ حسین (ع):....
هـ- نماز حاجت: برهنه ‏بودن سر، چنان عادی و غیر حرام بود که امام باقر گفت اگر زنان حاجتی از درگاه خدا دارند به پشت ‏بام روند، دو رکعت نماز بخوانند و سر را رو به آسمان مکشوف کنند چه، اگر چنین کنند خدا درخواست‏شان را اجابت می‏نماید و ناامیدشان نمی‏کند: ...
و- التجاء مادر به خدا: خواهرزاده‏ ی امام‏ صادق به شدّت مریض شد و از او قطع امید کردند. در این حال خواهر، فردی را نزد امام فرستاد و حضرت در محلّ حاضر شد. امام از خواهر خواست به بالای بام رود، مقنعه از سر بردارد، موهایش را نمایان گذارد و دعای زیر را برای شفای فرزند بخواند او نیز چنین کرد و فرزند شفا یافت: ...
ز- در نماز یومیّه: امام ‏صادق علاوه بر این‏که خواهرش را دلالت کرد که در زیر پهنه‏ ی آسمان، روسری از سر بردارد و دست به دعا، شفای فرزند را از خدا بخواهد همچنین نمازِ سربرهنه و بی ‏روسری را نیز فاقد ایراد می‏داند: «... عن ابی‏ عبدالله قال: لا بأس بالمرأة المسلمة الحرّة أن‏تصلّی و هی مکشوفة الرأس» (اشکالی ندارد که زنان آزادِ مسلمان، سربرهنه نماز بخوانند) و «عن أبی‏ عبدالله قال: لا بأس أن ‏تصلّی المرأة المسلمة و لیس علی رأسها قناع» (ایرادی ندارد که زن مسلمان ،بدون این‏که مقنعه بر سرش باشد، نماز بخواند). این در حالی است که ستر در حین نماز از غیر آن جدّی‏تر است. مجلسی در ملاذالاخیار، و فیض ‏کاشانی در مفاتیح ‏الشرایع، حدیث اوّل را موثق می‏دانند.
نتیجه: از مجموع اخبار فوق نتیجه می‏گیریم که پیدا بودن مو (و گردن) حرام شرعی تلقّی نمی‏شد.
امیر ترکاشوند (حجاب شرعی در عصر پیامبر ، ص ۷۰۸ تا ۷۱۲).
⚫️در صورت تمایل، مطلب را بازنشر کنید.
🔴اگر عضو کانال بازنگری (ترکاشوند) نیستید برای دریافت مستقیم یادداشتهای آن، وارد پیوند زیر شده و سپس گزینه join را فعال کنید:
Telegram.me/baznegari
8 December 2015
ک
08:01
کانال بازنگری
" غروب مهر "
بزرگداشت 28 صفر ،
سالروز رحلت پيامبر مکرم اسلام ص
و امام حسن مجتبی ع،
سخنران آقای امیرحسین ترکاشوند،
چهارشنبه 18 آذر، ساعت 16 الی 18 ،
ميرداماد، 126، ط 4 ،
انجمن اسلامي مهندسين.
.....
@baznegari
16 December 2015
ک
09:34
کانال بازنگری
✅بیست و یک دلیل قرآنی بر نفی سنگسار❗️

سنگسار یعنی زنِ شوهردار یا مرد زن‏ دارِ مرتکب زنا را درون گودال مهار کنند و آن‏قدر سنگ بر وی بکوبند تا در اثر ضربات وارده و خون‏ریزی ناشی از آن کشته شود❗️😔. نسخ یعنی لغوِ حُکم و انقضاء اعتبارش. با این توضیح، "نسخ سنگسار توسط اسلام" یعنی این‏که اسلام پس از ظهورش سنگسار را که در آیین‏های پیشین وجود داشت مورد نسخ قرار داد و آن را نامعتبر شمرد👏👏.
بنابراین، اسلام [ضمن تقبیح شدیدِ خیانت جنسی؛ در تعیین کیفرش] نه تنها قتل‏ وسنگسار را تشریع نکرد و آن را مورد امضا قرار نداد و حتّی بی ‏اعتنا از کنار آن گذر نکرد، بلکه این حکمِ موجود در نزد پیشینیان و اهل ‏کتاب را نسخ کرد و در آیینِ خود بی‏ اعتبار دانست🌿🌿!
...
[اینک بیست و یک دلیل قرآنی بر نفی سنگسار توسط آیین اسلام:]...

✅دلیل1- نفسِ تفاوت حکم قرآن با قتل ‏و سنگسارِ تورات (دلالتِ تفاوت بر نسخ تورات) صفحه 149
✅دلیل2- اشاره( قرآن به تفاوتِ کیفر "مسلمانان" با اهل ‏کتاب و غیره (من نسائکم / منکم) ص 150
✅دلیل3- تعارض سنگسار با سمت ‏و سویِ آیه( ناسخ‏ و منسوخ (نأت بخیرٍ منها أو مثلها) 151
✅دلیل4- تعارض سنگسار با "حبس خانگی" (فأمسکوهنّ فی البیوت) 152
✅دلیل5- مغایرت سنگسار با "وعده( بهبودی" (یجعل الله لهنّ سبیلاً) 155
✅دلیل6- تعارض سنگسار با "ایذاءِ صِرف" (فآذوهما) 157
✅دلیل7- تعارض سنگسار با "تداوم حیات و اکتفاء به نپرداختن مهریه" (لاتعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما آتیتموهنّ إلا أن‏یأتین بفاحشة مبیّنة) 159
✅دلیل8- نصف ‏ناپذیر بودنِ قتل ‏و سنگسار (فعلیهنّ نصف ما علی المحصنات) 161
✅دلیل9- تعارض سنگسار با بسته( "موعظه ، قهر ، تنبیه" (واللاتی تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ واهجُروهنّ فی المضاجع واضربوهنّ) 162
✅دلیل10- تعارض سنگسار با "اطلاق جَلد" (فاجلدوا کلّ واحدٍ منهما مائة جلدة) 165
✅دلیل11- تعارض سنگسار با تداوم حیاتِ مطلق زناکاران (الزّانی لاینکح إلا زانیة) 171
✅دلیل12- اتّهام به محصنات، در ذیل آیه( جَلد! (والّذین یرمون المحصنات) 177
✅دلیل13- آیات ملاعنه و اتّهام شوهر به زن، در ذیل آیه( جَلد! (والّذین یرمون ازواجهم) 178
✅دلیل14- اشاره( الف و لامِ العذاب به آیه( جَلد، در آیاتِ اتّهام شوهر به زن (یدرؤا عنها العذاب) 180
✅دلیل15- تقلیل از "جَلد اصلی" به "تک‏ ضربِ ملایم" (خُذ بیدک ضغثاً فاضرب به) 182
✅دلیل16- تعارض سنگسار با مضاعف‏ شدن (یُضاعف لها العذاب ضِعفین) 185
✅دلیل17- تعارض سنگسار با "مجازات ایّام عِدّه" (لاتُخرجوهنّ من بیوتهنّ و لایخرجن إلا أن ‏یأتین بفاحشة مبیّنة) 186
✅دلیل18- منافات سنگسار با فرصت توبه و عمل صالح (لایزنون ... إلا من تاب و آمن و عمل عملاً صالحاً) 187
✅دلیل19- استبعادِ نپرداختن به کیفر متأهلان با وجود پرداختن به فروعات مسئله و کیفر مجرّدها 189
✅دلیل20- تعارض سنگسار با "اساس هدایت" و "مجوّزهای قتل" 190
✅دلیل21- تحذیر نسبت به اِعمال احکام غیر قرآنی (من لم‏ یحکم بما انزل الله) 193
.
.
(نسخ سنگسار توسط اسلام، امیرحسین ترکاشوند، ص ۱۴۷ تا پایان و ص ۱۹۹).

مطالعه و دریافت فایل این کتاب در یادداشت شماره ۲ کانال بازنگری (ترکاشوند)
..
پیوستن به کانال:
Telegram.me/baznegari
+ join
20 December 2015
ک
20:11
کانال بازنگری
13
گروه فلسفه و دین دانشگاه امیرکبیر برگزار می کند؛
«عصیان علیه تاریخ خویشتن» درآمدی بر افراط‌گرایی دینی با بررسی پدیده داعش

گروه فلسفه و دین دانشگاه امیرکبیر با حضور اساتید دانشگاه، همایش «عصیان علیه تاریخ خویشتن» درآمدی بر افراط گرایی دینی با بررسی پدیده داعش را برگزار می کند:

میهمانان:
دکتر سارا شریعتی
استاد امیرحسین ترکاشوند
لادن احمدیان هروی

زمان:
سه شنبه یک دی 1394 ساعت پانزده
مکان:
دانشگاه امیر کبیر، مجموعه تالارها
.............................................................

http://www.nazarnews.com/107529
22 December 2015
ک
12:04
کانال بازنگری
14
"سنجش فقه قدما به حقوق بنيادين"،
بررسي ريشه هاي نظري رفتارخشونتبار در جوامع اسلامي.
جلسه سوم : ادامه مبحث «حق حيات »

سخنران آقاي امير حسين تركاشوند، چهارشنبه دوم ديماه، ساعت 16 تا 18
انجمن اسلامي مهندسين،
ميرداماد ، غرب به شرق ، نرسیده به میدان مادر ، شماره 126، ط 4.

..........................................
پیوند به کانال بازنگری (ترکاشوند):
Telegram.me/baznegari
+ join
24 December 2015
ک
22:18
کانال بازنگری
15
فقیه قرن هشتم! اولین قائل به پوشش مو
...................................................
شهید اول، مبتکر بحث مو
امروزه تصوّر ما از زنان مؤمنی که در صدر اسلام زندگی می‏کردند این است که "موی سرشان" را به طور کامل می‏پوشاندند و هیچ قسمتی از سر و گردن آن‏ها ،به جز گردی صورت¬شان، نمایان نبوده است؛ و حتّی زنانی که اینک تقیّدی به ستر مو ندارند در مورد آنان گمانی بجز ستر کامل مو و گردن ندارند. علاوه بر آن فکر می‏کنیم احادیث و روایات فراوانی که ارزش استناد فقهی داشته باشد در "لزوم پوشش مو" صادر شده است همچنین این‏گونه تصور می‏کنیم که بحث "ستر مو" از روزی که فقه جعفری شکل گرفته در میان متون فقهی وجود داشته، و فقیهان یکی پس از دیگری، به تأسّی از امام‏ محمدباقر و امام‏ جعفرصادق و شاگردان ایشان، حکم به لزوم آن داده‏اند یعنی بر این باوریم که فقهای نامدار فقه جعفری مانند ابن‏ ابی عقیل عمانی، ابن‏ جنید اسکافی، شیخ‏ مفید، سیّدمرتضی، شیخ‏ طوسی، ابن‏ ادریس حلّی، محقق‏ حلّی، علامه ‏حلّی و ...، بحث "پوشش موی! سر" را مورد دقّت قرار داده و حکم به لزوم آن داده ‏اند.
اما باید گفت که همیشه تصوّرات، انتظارات و علایق ما با واقعیّات همخوانی ندارد؛ و در این موضوع، نه تصوری که از زنان مؤمن صدر اسلام داریم درست است، و نه احادیث صریحی در مستندات فقهی وجود دارد و نه این‏که فقهای نامبرده حکم به لزوم پوشاندن مو توسط زنان مسلمان داده‏ اند! پس قضیه چیست؟
حقیقت این است که از ابتدای تأسیس فقه جعفری و ظهور فقهای بزرگ، تا قرن هشتم هجری، کسی از فقها هیچ عبارتی در باره "موی" سر و "لزوم پوشش آن" مطرح نکرده است! و در واقع (به جز عبارتی از قاضی ابن‏ براج که مبهم نیز می‏نماید) اوّلین فقیهی که رسماً بحث پوشش مو را وارد موضوعات فقهی کرد و نیز نسبت به استتار آن نگاه مثبتی داشت، "شهید اول" بود. شهید اول در قرن هشتم هجری می‏زیست و متوفی به سال 786 است، یعنی اولین فقیه شیعی که به مقوله ستر موی! سر پرداخته، حدود هفت و نیم قرن پس از رسول الله(ص) و حدود شش قرن پس از امام جعفر صادق زندگی می‏کرده است!
تازه پس از شهید اول، این‏گونه نبود که فقهای بعدی نسبت به دیدگاه وی رویکرد مثبت داشته باشند بلکه تا قرن¬ها پس از وی یعنی تا نزدیک قرن سیزدهم هجری، یا به بحث "پوشش مو" اصلاً پرداخته نمی‏شد و در واقع سیره فقهای پیش از شهید اول رعایت می¬گردید، و یا اگر هم تحت تأثیر نوآوری شهید مورد بررسی قرار می‏گرفت گاه نسبت به استتار آن نگاه مخالف، و گاه نگاه موافق وجود داشت.
...
محمدصادق روحانی از فقهای معاصر که خود معتقد به وجوب پوشش مو است می‏گوید: به ظاهرِ عبارات اکثر فقهای امامیه، این‏گونه منسوب است که آنان پوشش مو را واجب نمی‏دانستند و نیز گروهی از بزرگان امامیه از صدور رأی در این باره خودداری کرده‏اند: «الشعر: فقد نسب الی ظاهر عبارات اکثر الاصحاب: انه لایجب ستره، و عن جماعة من الاکابر التوقف فیه. و یدل علی وجوب ستره خبر الفضیل عن ابی‏جعفر قال: صلت فاطمة فی درع و خمارها علی رأسها لیس عیها اکثر ممّا وارت به شعرها و اذنیها. فإنه ظاهر فی ان هذا هو الواجب» .
عدم استنباط پوشش مو تا پیش از شهید اول را به خوبی می‏توان از کلام صاحب جواهر بدست آورد وی هنگام برشمردن موافقان پوشش مو، نام هیچ فقیهی که پیش از شهید اول و پیش از قرن هشتم باشد را نمی‏آورد با این‏که موافقان پوشش پس از قرن هشتم را یک به یک نام می‏برد
(حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیرحسین ترکاشوند ص 696 و 705).
..................................................................
عضویت در کانال بازنگری (ترکاشوند):
telegram.me/baznegari
28 December 2015
ک
12:27
کانال بازنگری
16
روند کاهش تدریجی خشونت جاهلی
(نمونه:تبدیل حبس ابد به صد تَرکه، در کیفر زنای محصنه ).
.....................................................
«امام‏ علي(ع) گفت: خدای تبارک و تعالی، رسول خود را با رأفت و مهربانی مبعوث کرد؛ در همین راستا بود که قوم پیامبر را در آغاز نبوّتش [به سرعت] از عادات‏شان برنگردانید بلکه فرصت داد تا اسلام در قلب و سینه ‏شان برای اجرا جا باز کند مثلاً از جمله مقرراتِ عهد جاهلیّت این بود که هرگاه زني مرتکب زنا مي‏شد او را در خانه ‏ای حبس می‏کردند و این حبس با سختی‏هایش تا مرگِ وی ادامه داشت و هرگاه مردي مرتکب زنا مي‏شد او را از مجالس‏شان طرد کرده، مورد ناسزا و آزار و ملامت قرار مي‏دادند و راهي جز همين کیفرها را نمی‏شناختند. در همین راستا در اوایلِ اسلام [اين روش ،البته با تعدیلاتی و با وعده‏ هایی، امضا شد و] آيه آمد: "زنان‏تان که مرتکب زنا می‏شوند چهار شاهد بر علیه‏ شان مطالبه کنید و چنان‏چه شهادت دادند آن‏ها را در خانه نگه داريد تا مرگ‏شان فرا رسد يا خداوند گشایشی [و راه مناسب‏تري] براي آنان قرار دهد؛ و هرگاه مردان‏تان مرتکب زنا شدند آنان را مورد ایذاء قرار دهيد و چنان‏چه توبه کردند و به اصلاح پرداختند خداوند توبه ‏پذير است".
ولی آن‏گاه که بر تعداد مسلمان‏ها افزوده شد و اسلام نیرومند گردید و مسلمانان از قوانينِ [سخت‏گیرانه ی] جاهلي، احساس ترس و وحشت پیدا کردند خداوند آيه "به هر یک از زن و مردِ زناکار، صد ضربه بزنید [و رهاشان کنید]" را نازل کرد و با آن، آیه حبس ابد زنان و ایذاء مداوم مردان را نسخ کرد» .
امام ‏علی مطابق حدیث متینی که نقل شد حتّی مجازات "حصر دائم در خانه" یعنی آیه 15 سوره نساء را متأثّر و متناسب با طبع خشن جاهلی مردم در ابتدای بعثت دانسته و می‏فرماید مجازات مذکور بعدها به مجازات "جَلد" [صد ضربه] تقلیل یافت. چنان‏که ملاحظه می‏فرمایید: اوّلاً در این فرآیند هیچ خبری و اسمی از رجم ‏وسنگسار نیست! ثانیاً در روندی تعدیل ‏آمیز و خشونت ‏زدا حتی مجازات حبس دائم و ایذاءِ مداوم نیز بدلیل وحشت‏زا و خشن بودن‏شان مورد نسخ قرار گرفت و جای خود را به کیفری زودگذر (صد ضربه جَلد) داد؛ بنابراین وقتی امام ‏علی حبس و ایذاء را وحشت‏زا معرّفی می‏کند و این دو حکمِ سابقاً امضائی را به همین دلیل منسوخِ اسلام می‏داند دیگر چه جایی برای تشریع قتلِ‏ سنگسارانه که اوج وحشت و مرگی تراژدیک است باقی می‏ماند. گزارش مشابهی که از تفسیر قمی در زیر می‏آورم به تقویت بحث کمک می‏کند:
«علی ‏بن ‏ابراهیم در خصوص ناسخ و منسوخ روایت کرد که دوره عِدّه زنان در جاهلیّت چنین بود که اگر شوهری می‏مُرد زنش یک سال عِدّه نگه می‏داشت پس وقتی رسول‏خدا(ص) مبعوث شد ایشان را از آن برنگردانید و بر همان عادت‏شان باقی گذارد و در همین راستا این آیه را نازل کرد (والذين يُتوفّون منكم ويذرون أزواجا وصية لأزواجهم متاعا إلى الحول غير اخراج : کسانی از شما که مرگ‏شان فرا می‏رسد و همسرانی بر جای می‏گذارند باید برای همسران خویش وصیّت کنند که آنان را تا یکسال بهره ‏مند سازند) و همان عِدّه یکسال را [فعلاً] پذیرفت امّا هنگامی که اسلام نیرومند گردید خدا این آیه را نازل کرد (الذين يُتوفّون منكم ويذرون أزواجا يتربصن بأنفسهن أربعة اشهر وعشر : کسانی از شما که می‏میرند و همسرانی بر جای می‏گذارند، همسران چهار ماه و ده روز انتظار می‏برند) و با آن، یکسال عدّه‏ ای را که در آیه اول امضا کرده بود پایان‏ یافته شمرد. همچنین در دوران جاهلیّت اگر زنی زنا می‏کرد تا پایان عمرش در خانه حبس می‏شد و مردِ زانی مورد ایذاء و آزار قرار می‏گرفت در همین راستا خدا این آیه را نازل کرد (واللاتي يأتين الفاحشة من نسائكم فاستشهدوا عليهن أربعة منكم فان شهدوا فامسكوهن في البيوت حتى يتوفاهن الموت أو يجعل الله لهن سبيلا" وفى الرجل "واللذان يأتيانها منكم فأذوهما فان تابا وأصلحا فاعرضوا عنهما ان الله كان توابا رحيما) امّا وقتی اسلام قوّت گرفت خدا این آیه را نازل کرد (الزانية والزاني فاجلدوا كل واحد منها ماءة جلدة : به هر یک از زن و مردِ زناکار صد ضربه وارد کنید) و بدین ترتیب مجازات امضاییِ حبس ابد و ایذاء را پایان‏ یافته شمرد. از این‏گونه موارد در قرآن فراوان است» ...
با توجّه به روایات فوق، آیا سیر تشریع هرگز می‏تواند به ایستگاه رجم‏ وسنگسار رسیده باشد؟
[ترکاشوند، نسخ سنگسار توسط اسلام ص ۱۰۶].

✅بازنگری، کانال ترکاشوند، نویسنده حجاب شرعی در عصر پیامبر:
Telegram.me/baznegari
1 January 2016
ک
21:40
کانال بازنگری
۱۷
تفاوت حساسیت ها!
(میان عصر پیامبر با اکنون).
بریده ای از کتاب نسخ سنگسار
.......
وقتی پیامبر(ص) و یارانش از کارزار بر‏می‏گشتند و در منزلگاه ماقبل مدینه اُطراق می‏کردند، حضرت از ایشان می‏خواست همان‏جا بخوابند و در تاریکی شب به خانه نروند!. علّت این رهنمود چیست؟ روایات زیر را بخوانید تا هم علت را دریابیم و هم پی به استبعاد سنگسار در شریعت اسلامی ببریم:

* «پس از این‏که رسول‏خدا(ص) از جنگ خیبر و وادی ‏القری با غنائمِ بدست ‏آمده فارغ شد، رو به مدینه نهاد و در منزلگاه جرف به یارانش چنین سفارش کرد: پس از نماز عشاء وارد خانه‏ هاتان مشوید. امّا مردی از میان حاضرانِ در منزلگاه شبانه به خانه رفت و چیزی را که نباید، دید. او در پیِ این ماجرا زن را آزاد گذاشت که برود ولی قطع رابطه نکرد. او از وی دارای فرزند بود و خودش را هم دوست می‏داشت به همین خاطر دلش نیامد که از او جدا شود و وی را طلاق دهد. آری مَرد از دستور رسول‏خدا(ص) سرپیچی کرد و به بلای رؤیتِ آن صحنه زشت گرفتار آمد».

* «هنگامی که رسول‏خدا(ص) از سفری بازگشت و در مُعرّس اطراق کرد به همراهانش گفت: شبانه وارد خانه ‏هاتان نشوید امّا دو نفر از همان کسانی که سخن حضرت را شنیده بودند، در همان تاریکیِ شب راه افتادند و بر خانواده وارد شدند که بناگاه هر یک از آن دو، مردی را همبسترِ زنش دید».

در نقل مشابهِ زیر، پیامبر(ص) خود اشاره می‏کند که علّت نهیش عدم مواجهه شوهر با صحنه خیانت همسر است:

* «وقتی رسول‏خدا(ص) در معرس فرود آمد به منادی دستور داد که با فریاد بگوید شب‏ هنگام بر همسران‏تان وارد نشوید! امّا دو نفر از ایشان عجله کردند [یعنی در اردوگاه نماندند و شبانه روانه خانه ‏هاشان شدند] و هر دو، زن‏شان را با مردی یافتند. آن دو موضوع را به رسول‏خدا گزارش دادند و حضرت گفت: مگر اعلام نکردم که در تاریکی شب به خانه نروید».

ملاحظه کردید زنان فوق چه بی ‏خیال! در غیاب شوهران رزمنده‏ شان ،بی ‏هیچ نگرانی از کیفری سخت، تن به زنا می‏دادند! زنا در میان زنان شوهردار چنان ساده اتّفاق می ‏افتاد که حتّی در إزای تقدیم کاسه ‏ای شیر، راضی به آن می‏شدند ولو در آن‏حال، شوهرشان در رکاب رسول‏خدا مشغول پیکار بر علیه دشمنان بود:

* «رسول‏خدا(ص): هرگاه برای پیکار در راه خدا از شهر کوچ می‏کنیم فردی، همچو بُزِ نری تهییج‏ شده، به سروقتِ همسران‏مان می‏رود و با دادنِ مقداری شیر، با آن‏ها همبستر می‏شود. مگر این‏گونه افراد بدستم نیفتند وگرنه سخت مجازات‏شان می‏کنم»...

(ترکاشوند ،نسخ سنگسار توسط اسلام ص ۲-۱۳۱).

✅بازنگری، کانال ترکاشوند:
Telegram.me/baznegari
2 January 2016
ک
12:45
کانال بازنگری
In reply to this message
۱۸
بازنگری در روایات رجم
[رجم ≠ سنگسار]

مقدّمه: مجازات رجم در روایات مربوطه دارای دو تفسیر است:
1- قتل زانی؛ با پرتاب سنگ‏های کُشنده.
2- تأدیب زانی؛ با پرتاب سنگ‏ریزه به اندام غیر حساس.

روایاتی که در آن‏ها هدف، کشتن زانی نیست و برای اجرا، امر به استفاده از سنگ‏های کوچک شده و حتّی پرتاب‏ کنندگان را از زدن به جاهای حسّاس و نیز از روبرو زدن برحذر داشته (و چه بسا تدابیری در شدّت نداشتن ضربِِ پرتاب نیز اتخاذ شده) را می‏توان در ذیل همین تفسیر اخیر جای داد.

گام ‏به‏ گام تا پذیرش واقع‏ بینانه رجم:
اکثریّت فقها رجم را با اتّکا به روایات متعدد، حکم اسلام می‏دانند ولی اقلیّتی از ایشان، تشریع آن را بدلیل عدم مطابقت با قرآن (و سپس با تضعیف روایات مربوطه) زیر سئوال برده و به ردّش می‏پردازند.
اینک برای این‏که کیفر رجم را بتوان حکمی اسلامی قلمداد کرد و در عین حال دغدغه ‏های هر دو گروه اکثریت و اقلیت را مورد ملاحظه قرار داد می‏بایست گام‏های زیر را پذیرفت:

گام اوّل- پذیرش صدور روایات:
هم‏ اینک با انبوهی از روایات رجم در جوامع حدیثی روبرو هستیم. یک برخورد با این روایات این است که آن‏ها را به دلیل تقابل با حکم قرآن (البته اگر رجم را عبارت از سنگسار کنونی بدانیم) نپذیریم و با تضعیف سند یا متن، کنارشان گذاریم؛ امّا دیگر راهِ مواجهه، اذعان به صدور آن‏ها است. کثرت روایات چنان است که احمد قابل را بر آن داشته که قائل به "تواتر اجمالی" در این باره شود به این صورت که اصل رجم در روایات مربوطه را به عنوان امری متواتر پذیرفته ولی البته تعریف، هدف و کم ّ‏و‏کیفش را اختلافی و قابل بحث می‏داند. برای آگاهی از کثرت روایات رجم می‏توان به وسائل‏ الشیعه (نیز کنزالعمّال) و صفحات زیادی که در آن به این امر اختصاص یافته مراجعه کرد.
بنابراین اولین گام در این مسیر، عبارت از پذیرش اجمالی صدور روایات رجم است.

گام دوم- هدف از رجم تنبیه و تنفیر است و نه قتل و معدوم ساختن:
همان‏طور که توضیح دادم غایت رجم در روایات مربوطه، یکی از این دو مورد است:
1- قتل، با رعایت تمهیدات منجر به قتل (استفاده از سنگ‏های کُشنده، زدن به هر جایی از بدن، بستنِ محکوم و...)
2- تنبیه، با رعایت تمهیدات منجر به تنبیه، نه بیش‏تر نه کم‏تر (استفاده از سنگ‏های ریز، زدن به جاهای غیر حسّاس، خاتمه( رجم با اصابت شمار معتنابهی سنگریزه به اندام محکوم).
اگر اجمالاً قائل به صحت روایات رجم باشیم در این صورت بنا به دلایل فقهی و حدیثی، که شرح خواهم داد می‏بایست آن دسته از روایات متعدّدی را پذیرفت که فاقد قصد قتل بوده و هدف از رجم را عبارت از تنبیه و ایذاءِ محکوم و ابراز تنفّر از کار زشتش می‏دانند.
فقیهِ تازه‏ گذشته صادقی تهرانی و نیز جواد فخّارطوسی، به خوبی همین تعریف از رجم را مورد توجّه و پردازش قرار داده ‏اند.
بنابراین دومین گام در این مسیر، توصیف رجم به تأدیب و طرد با پرتاب ریگ و سنگریزه است.

گام سوم- عدم تعارض رجمِ تنیهی با قرآن:
قدم سوم این است که رجمِ موصوف را سازگار با کیفر موجود در قرآن (و یا دستِ‏ کم فاقد تعارض با آن) بدانیم. برای این مهم می‏توان به یکی از این دو توجیه پرداخت (گفتنی است این اقدامِ توجیهی بدان دلیل است که اسمی از کیفر رجم در قرآن نیامده):
توجیه1- چه بسا این رجمِ تنبیهی تنفیری، مصداق رایجی در عصر پیامبر، برای ایذاء مذکور در آیه 16 سوره نساء (واللذان یأتیانها منکم فآذوهما) بوده باشد همچنان‏که کتک‏زدن با لنگه‏ کفش نیز از دیگر مصادیق ایذاءِ زانی بوده است. بر این اساس باید مثنّی بودنِ اللذان را در اشاره به مرد و زن دانست.
توجیه2- رجمِ موصوف را مجازاتی مازاد بر جَلدِ قرآنی، البتّه نه بدلیل عمل زنا (زیرا قرآن به ذکر کیفرِ زنا و فاحشه پرداخته) بلکه بدلیل خیانت جنسی (که سنّت به ذکر کیفر آن پرداخته) بگیریم.
توضیح این‏که مجازات جَلد را بنا به اطلاق آیه 2 سوره نور و بنا به روایات متعدد (که خواهم آورد) ناظر به همه (چه متأهل چه مجرّد) و ناشی از وقوع زنا بدانیم ولی رجم را بنا به سنّت، ناظر به متأهل‏ها و ناشی از خیانت جنسی (که در مجرّدها وجود ندارد) بگیریم. به این ترتیب مجازات متأهلان (که از آن به زنای محصنه یاد می‏شود) عبارت از جَلد+رجم می‏گردد که از آن به کیفرِ جمع تعبیر می‏شود و شواهد رواییِ متعددی دارد و نیر رأی غالب فقها نیز همین بوده است.
(ترکاشوند، نسخ سنگسار توسط اسلام ص ۱۴-۱۱).

Telegram.me/baznegari
4 January 2016
ک
01:01
کانال بازنگری
⚪️خوانش رحمانی از بظاهر تندترین آیه قرآن⚪️

[فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم ... ].
.........................

سنجش فقه قدما به حقوق بنيادين

(بررسي ريشه هاي نظري رفتارخشونتبار در جوامع اسلامي)

جلسه چهارم - ادامه مبحث «حق حيات»:
تبیین خوانش رحمانی از بظاهر تندترین آیه قرآن، و نقد خوانش ضد رحمانی قدما از آن!

سخنران آقاي امیرحسین ترکاشوند

چهارشنبه 16 دی، ساعت 16 تا 18

خ ميرداماد ، غرب به شرق ، نرسیده به میدان مادر ، شماره 126 ط 4

انجمن اسلامي مهندسين

..................
18
Telegram.me/baznegari
7 February 2016
ک
22:32
کانال بازنگری
حجاب شرعی در عصر پیامبر؛ اثری دوران ساز در زمینه جنسیت و
حجاب اسلامی /
حسن یوسفی اشکوری

در سال 1390 خورشیدی کتابی در رسانه های مجازی با عنوان: «حجاب شرعی در عصر پیامبر» به قلم امیرحسین ترکاشوند منتشر شد. این کتاب خیلی زود مورد توجه قرار گرفت و با استقبال پژوهشگران مسلمان و پس از آن شماری از پژوهشگران غیر مذهبی نیز قرار گرفت و به زودی خوانندگانی بسیار یافت. من کتاب را در همان آغاز از طریق ایمیل دریافت کردم ولی پس از چندی متوجه شدم که از طریق ایمیل و نیز با انتشار در رسانه های مجازی در سطح گسترده و کم سابقه ا ی در اختیار شمار کثیری قرار گرفته و خوانده شده است. اقبالی که هنوز نیز ادامه دارد. در آن زمان من نویسنده را نمی شناختم و حتی نامی از وی نشنیده بودم. هرچند هنوز هم ایشان را از نزدیک نمی شناسم و افتخار آشنایی مستقیم با ایشان را پیدا نکرده ام.
به دلیل اهمیت این اثر مهم و به زعم من دوران ساز در اسلام شناسی معاصر، در این مقال می کوشم آن را در دو بخش معرفی کنم: بخش نخست در معرفی شناسنامه و محتوای اجمالی کتاب و در بخش دوم شرحی در اهمیت علمی و پژوهشی اثر و نگاه تازه نویسنده محقق به متون و منابع اسلامی و به طور خاص رویکرد انتقادی رادیکال تفسیری و فقهی او در مورد حجاب زن مسلمان. البته در بخش سوم نیز به چند نکته ضروری اشاره خواهم کرد.
.
.
... اما در این میان تحقیق جناب ترکاشوند کاری است کارستان و از جهات مختلف بدیع و در موضوع خود رویکردی است انتقادی و رادیکال. می توان گفت از نظر فقهی آرای ترکاشوند تداوم افکار و آرای احمد قابل است ولی از جهات دیگر اثری است کاملا تازه و نورسیده. این تحقیق و استنتاج های فقهی و دینی نویسنده از چنان اهمیتی برخوردار است که می توان گفت دوران ساز است و از این ظرفیت برخوردار است که در آینده دور و نزدیک منشاء تحولات فکری و فقهی مهمی نه تنها در موضوعاتی چون زن و حجاب بشود بلکه مقبولیت روش تحقیق نویسنده می تواند در مبانی و روش اجتهادهای سنتی در ابواب مختلف فقهی به کار گرفته شود و در احکام شرعی موضوعات مهمی چون سیاست، اقتصاد، نظام خانواده، مقررات جزائی، ترجیحات اخلاقی و بسیاری از وجوه فرهنگی دینی در میان مسلمانان تغییرات و تحولات دوران سازی ایجاد کند )قابل ذکر این که نویسنده کتاب مهم دیگری با عنوان «نسخ سنگسار توسط اسلام » نگاشته که در سال 1391 به طور مجازی منتشر شده است. ترکاشوند در این تحقیق، بر خلاف تفکر عموم فقیهان، مدعی است که مجازات رجم )سنگسار( نه تنها در اسلام مورد تأیید قرار نگرفته است بلکه، کاملا برعکس، در اسلام این حکم به غایت خشن و بازمانده از ادوار کهن نسخ گردیدهاست(.
مهم ترین روش به کار گرفته شده در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر )و نیز در کتاب نسخ سنگسار(، روش نقد تاریخی است؛ روشی که اصولا در مبانی و روش های استنباط احکام شرعی در حوزه های علمیه ما غایب است و حتی کمتر فقیهی است که بدان توجه داشته و از اهمیت آن آگاه باشد.
.
.
من تا کنون برای اثبات مدعای ممکن بودن بازاندیشی مؤثر در سنت فکر اسلامی-شیعی- فقهی از کار سترگ نائینی و کتاب «تنبیه الامّه و تنزیه الملّه » او نمونه می آوردم و اکنون حجت تازه ای دارم و آن همین اثر ماندگار و اثرگذار امیرحسین ترکاشوند است با موضوع «حجاب شرعی در عصر پیامبر ». با این تفاوت که نائینی در عصر مشروطه و در گرماگرم جدال های پرتنش بین مشروعه خواهانی چون شیخ فضل الله نوری و علمای سه گانه نجف )خراسانی، تهرانی و مازندرانی( و دیگرانی چون طباطبایی و بهبهانی در ایران بر سر مشروعیت و عدم مشروعیت دینی اندیشه مشروطه خواهی، کتاب تنبیه الامّه را نوشت و بدون این که از چهارچوب کلام و فقه سنتی خارج شود، با مهارت و ظرافت تمام، هم مشروطه خواهی را با مبانی اعتقادی و فقهی شیعی سازگار کرد و بدان مشروعیت دینی بخشید و هم در بطن و متن نظریه پردازی های کاملا تازه و بدیع خود، تحول بنیادینی در سنت فکر سیاسی شیعی ایجاد کرد. اما ترکاشوند با این کتاب خود در یکی از موضوعات پر تنش اسلامی-فقهی معاصر یعنی مسئله جنسیت )موضوع مهمی که اکنون محور فمنیسم و مطالعات زنان در دانشگاههای جهان و از جمله در ایران است( همین گونه عمل کرد؛ اثری که از ظرفیت تحول آفرینی مهمی در اجتهاد فقهی و تغییر بنیادین در نگاه اصولیان و مجتهدان )اعم از شیعی و سنی( برخوردار است.
(نشریه آزادی اندیشه ، شماره دوم ، بهمن 94 ص 179 تا 192)
فایل نشریه، برای مطالعه مقاله فوق، به پیوست است
..........................................................................
19
telegram.me/baznegari
ک
22:32
کانال بازنگری
آ
آن‌سو | AnSoo 07.02.2016 16:15:12
نشریه «آزادی اندیشه».pdf
Not included, change data exporting settings to download.
1.7 MB
27 March 2016
ک
16:13
کانال بازنگری
Http://ijtihadnet.ir/?p=114

.........................
۲۱
@Baznegari
ک
16:16
کانال بازنگری
ش
شبکه اجتهاد 27.03.2016 06:24:20
امیرحسین ترکاشوند نویسنده کتاب جنجالی «حجاب شرعی در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله» در اولین مصاحبه رسانه‌ای خود: پوشش اجمالی سَر، کارکرد شرعی نداشته است!
http://ijtihadnet.ir/?p=114
@ijtihadnetwork
ک
16:19
کانال بازنگری
ش
شبکه اجتهاد 27.03.2016 06:26:12
🔼🔼🔼
♨️امیرحسین ترکاشوند، نویسنده «حجاب شرعی در عصر پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم» در ⚡️اولین مصاحبه رسانه ای⚡️خود:

‼️پوشش اجمالی سَر، کارکرد شرعی نداشته است‼️

✔️امیرحسین ترکاشوند دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته دانشگاهی علوم قرآن و حدیث و بازنشسته ‌ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پس از انتشار کتابش در فضای مجازی، هرچند برخی جلسات نقد و بررسی کتابش را می‌پذیرفت اما هیچ گاه حاضر به مصاحبه در رابطه با آن نشد تا ....

❓❓❓برخی از سؤالاتی که وی در مجله الکترونیکی «حجاب؛ تکلیف یا قانون؟» به آن ها پاسخ داده است:

🔵آیا فعالیت علمی شما یک کار تیمی است یا کار شخص خودتان است؟

💢نحوه ‌ی ورود شما و سیرتان در مسیر این تحقیق چگونه بوده است؟ آیا از یک الگوی تعریف شده استفاده کردید یا این که خودتان مسیر جدیدی را تعریف کردید؟

⭕️مستحضر هستید که ما باب ‌الحجاب در روایات نداریم. شما برای اینکه همه ‌ی روایات حجاب را بخوانید، چه کاری انجام داده‌ اید؟ آیا کل وسایل ‌الشیعه را خوانده‌ اید؟

🔴..... شما با این حجم وسیع از مطالعه که از قرآن و روایت تا کتب لغوی داشته ‌اید، چطور این روایت را اینجا آوردید، وقتی در سومین روایت بعد از آن درع سابغ را توضیح می‌دهد. لااقل آن را هم می‌آوردید و جمع‌بندی می‌کردید و بعد رد می‌کردید. چرا از پیش خود درع سابغ را معنا می‌کنید، در حالی‌که در همان منبع درع سابغ را معنا کرده است؟

‼️در جاهایی شما آن قدر به این تصویری که از پوشاک عرضه می‌کنید مطمئن می‌شوید که مثلاً حتی واژه‌ای مثل خمار را که خیلی‌ها و شاید همه آن را به پارچه‌ی یسترالشعر معنا کرده‌ اند، به شکل دیگری معنا می ‌کنید.... فکر نمی‌کنید که این کار، خروج از موازین پذیرفته شده‌ی تحقیق در علوم تاریخی است؟ بر اساس موازین علمی هنگامی که با یک لغت رو به‌ رو شدیم، باید به اهل لغت مراجعه کنیم و چنانچه دیدیم همه دارند این لغت را این طور معنا می‌کنند، ما به هیچ وجه نمی‌توانیم برای این لغت معنای جدیدی درست کنیم.

⁉️با تصویری که از پوشش زمان پیامبر صلی ‌الله علیه و آله در نظر داریم، آیا این روش درستی است که با اتکا به آن تصویر با فقها و لغویون مخالفت کنیم؟

♨️بیشتر لغوی‌ها گفته ‌اند خمار یعنی پارچه‌ای که سر را می‌پوشاند، ولی در آن روایت که پیامبر صلی ‌الله علیه و آله به ام سلمه فرمودند که این خمار را بر این دختر بپوشان، ..... پس معنای جدید یا شاذی را اختیار می کنیم، چون با شرایط آن زمان مناسب‌تر است. آیا این استدلالی است که در کتاب شما وجود دارد؟

🚫با توجه به تصویری که شما از حجاب شرعی در کتاب نشان داده‌اید، چرا فتاوا به این سمت و سو رفت و در واقع چرا نظر اکثر فقها با نظر شما مخالف است؟

مشاهده متن کامل مصاحبه:
http://ijtihadnet.ir/?p=114
🔽🔽🔽🔽
@ijtihadnetwork
8 April 2016
ک
16:29
کانال بازنگری
مجتهد شبستری و ضرورت توجه به کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر

صاحب این قلم پرداختن به این پرسش‌ها را برای شفاف ساختن فضای روانی، سیاسی جامعۀ ما یک وظیفه اخلاقی می‌داند و من در این‌جا چند پرسش طرح می‌کنم به این امید که اندیشیدن بدان‌ها به شفاف‌سازی فضای جامعه یاری رساند:

1- اگر واقعاً مسأله این است که مثلاً دربارۀ پوشش و رفتار زنان در ملاء عام شریعت چه می‌گوید و مقتضای آن چیست، چرا آن مراجع و خطیبان دینی کتاب تحقیقی بسیار سودمندی را که چند سال قبل با عنوان «حجاب شرعی در عصر پیامبر» (نوشته ترکاشوند) دست به دست می‌گشت «بایکوت کردند» و با سکوت از کنار آن گذشتند؟ چرا مدعای آن کتاب را که با استناد‌های قابل توجه تاریخی اثبات می‌کند در عصر پیامبر اسلام(ص) حجاب در معنای امروزی آن نه تنها وجود نداشته بلکه به سبب زندگی بسیار ساده و ابتدائی آن مردم و فقر مفرط ممکن نبوده است، در محافل حوزوی خود آشکارا به بحث نگذاشتند؟ چرا از طرفداران مدعای آن کتاب دعوت نکردند در حوزۀ علمیه قم در نشست‌های عمومی سخن بگویند و دلائل خود را توضیح دهند تا معلوم شود واقعاً در باب حجاب چه حکمی را می‌توان به حساب شریعت گذاشت؟ آیا واجب نبود آنان که این همه برای حجاب در شکل و معنای کنونی آن سینه چاک می‌کنند مدعای آن کتاب را که به مراتب مستدل‌تر از بسیاری از مباحث فقهی حوزه است، جدی بگیرند؟ آیا واجب نبود به جای منع چاپ آن کتاب، خود آنان به چاپ و نشر آن بپردازند تا کمکی به فهم شریعت کرده باشند؟!

منبع:
http://mohammadmojtahedshabestari.com/articles.php?id=341
یا
http://mohammadmojtahedshabestari.com/%da%a9%d9%84%db%8c%d8%af-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87%d8%b4%d8%aa-%d9%88-%d8%ac%d9%87%d9%86%d9%85-%d9%86%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%da%86%d9%87-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af%d8%9f/

...........................................
22
@baznegari
10 April 2016
ک
11:16
کانال بازنگری
در نامه محمدعلی کوشا (مجتهد و قرآن پژوه برجسته) به نویسنده کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر مطرح شد: ضرورت استقبال حوزه از این کتاب و تولید آثاری مشابه درموضوعات مورد نیاز.

جناب آقای امیر حسین ترکاشوند محقق ارجمند، سلام عليكم ورحمة الله وبركاته.
براي شما عزیز گرامی، پژوهشگر دلسوز وآگاه، از صمیم قلب آرزوی موفقیت روز افزون دارم.
اثر علمی شما روز به روز جایگاه خود را بهتر پیدا می کند. امیدوارم روزی بیاید تا شرایط چاپ آن فراهم گردد و آن روز دور نیست. جسم ها و تن ها را می شود محدود و محصور داشت اما اندیشه ها وخردها را هرگز! دنیای ما و نسل کنونی و آیندگان ، چه بخواهیم وچه نخواهیم به سوی خرد ورزی و اندیشه های آزاد پیش می روند.
آقایان محترم علمای اعلام، گاه چهل پنجاه سال مغزهای طلاب را به سوی شاخ و برگ های علم الأصول سوق می دهند و سخت سرگرم فروعات غير لازم وبدون مصداق عینی می کنند! ودست آخر هم که باب اجتهاد را می گشایند، در مقام فتوا تازه به نقطه ی آغازین اخباریگری عود می کنند! حاصل این گونه فقه وأصول معمول در حوزه ها که با نیازهای اجتماعی دنياي ما فرسنگ ها فاصله دارد، جز سرگرمی به شیوه ی همدیگر را دل گرم کردن و گذران زندگی روزمرّه بر اساس دلخوشی دادن به یکدیگر آن هم با اعطاء القاب و عناوین چشم پرکن کذایی حوزوی و تکرار مکررات مطالب همیشگی برای توده های معمول جامعه، بهره اثربخشی راعائد این نسل کنجکاو نخواهد نمود. اینجاست که باید فکری کرد تا فقه و فقاهت با نیازهای زمان، به ویژه در گیرودار تقابل اندیشه ها، حضوری علمی و عینی و جهانی پیدا کند. روابط تازه ی بین الملل، فقه بین الملل را می طلبد. این همه عقود وایقاعات که در فقه روی آنها بحث می کنیم، در کجای روابط بین‌الملل عصر ما نقش آفرینی کرده است؟! این همه سخن از مطالب کیفری در فقه به میان می آوریم، آیا یک کتاب فقهی مستدل ومستقل در« آیین دادرسی » که خلا بزرگ بیداد گری را پر کند، داریم؟! وبسیاری نا گفته های دیگر که امیدوارم کسانی نو اندیش به شیوه جنابعالی در« مساله حجاب »و « سنگسار » در دیگر موضوعات مورد ابتلای جامعه ما ، گامی به جلو بردارند. پیروز وبهروز باشید.
( محمدعلی کوشا )


..............................................
23
کانال بازنگری، ترکاشوند
telegram.me/baznegari
12 April 2016
ک
16:56
کانال بازنگری
شادروان احمد قابل:
تحقیق آقای ترکاشوند همه چیز را بر روی دایره ریخت


امروز با زحمتی که بعضی از دوستان کشیده‌اند و تحقیقی که جناب آقای ترکاشوند کردند فکر نمی‌کنم هیچ فقیهی بتواند به آغاز بحث حجاب باز گردد.

تحقیق آقای ترکاشوند همه چیز را بر روی دایره ریخت و نشان داد که هیچ‌گونه بنیان محکم و قوی در بحث حجاب برای اندیشه سنتی وجود ندارد. آنچه که هست مربوط به اندیشه‌ای است که الان دارد نوشته می‌شود.

مسأله حجاب، پوشش بدن است نه پوشش سر و گردن. این‌قدر حساسیت بر روی یک تار مو را نمی‌دانم این‌ها از کجا آورده‌اند!؟

در حقیقت این بحث‌ها بیشتر به عوام‌گرایی نزدیک است تا بحث علمی. چه معنا دارد که یک تار مو از دید فقیهی باعث شود که عرش خدا بلرزد و از طرفی همان فقیه بگوید که پوشاندن حجم بدن زن لازم نیست
...............


منبع:
http://www.ghabel.net/shariat/1391/03/19/1179

لطفا بازنشر کنید.
دریافت فایل پی دی اف کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر (ترکاشوند ، اردیبهشت ۱۳۹۰) به نشانیِ:
https://t.me/baznegari/3


.................
۲۴
Telegram.me/baznegari
16 April 2016
ک
07:36
کانال بازنگری
پژوهشی سترگ و الگویی مناسب برای بازاندیشی در سایر حوزه ها!


کانال بازنگری: محمد حکیم پور (نویسنده کتابهای
✅اعتدال در قرآن
✅شریعتی در زندان
✅حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد)
در نامه ای به ترکاشوند (نویسنده کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر) چنین نوشت: ...

🔸کار شما در فضای بسیار بسته و قشرگرای کنونی - آن هم در باب مقوله ای بسیار حساس و مرد افکن مانند حجاب - البته مجاهدتی عظیم در راه بازگشت به قرآن و سنت قطعیه رسول گرامی اسلام بوده و به همین مناسبت شایسته تحسینی ویژه است. بنده ارزش کار پژوهشی شما را پیش از هر چیز در نقد گزاره های مسلم پنداشته ای می دانم که متاسفانه دستگاه دانایی مسلمانان در طول قرن ها، آنها را مبنای جعل قوانین و نظام حقوقی خود قرار داده و بدین واسطه با کمال تأسف از حاق دین و از منظور فرستنده و دریافت کننده کتاب گمراه شده اند، آن هم عمدتا به خاطر اینکه جرأت باز اندیشی در گزاره های مسلم پنداشته علما و ان قلت در این خصوص را نداشته و نظر مشهور برایشان حجیت شرعی داشته است!
کتاب شریف «حجاب شرعی در عصر پیامبر»، با تدبیری درست و با عبور از سنت حاکم بر نظام دانایی مسلمانان در قرون میانه اسلامی، خواننده خود را به سرچشمه اصلی زندگی دینی فرا برده و محل نزاع در مقوله حجاب را به عصر پیامبر بر می گرداند تا از آن توشه ای برگیرد برای داوری در چند و چون فتواهایی که در طول قرن ها درباره حجاب در نظام های معرفتی فقهی شکل گرفته و به زندگی مؤمنانه زنان مسلمان، سویه ای خاص بخشیده که چه بسا طابق النعل بالنعل با منظور نظر قرآن و سنت قطعیه رسول خاتم نباشد.
این تفطن نویسنده همراه با دقت نظر علمی او در استنتاجات و استنباطات فقهی، البته اگر چه آخرین گام در این مقوله نخواهد بود، لیکن از جمله آغازین گام های محکم در این حوزه است که با مبادی علمی جدید بر مبحث حجاب پرتویی تازه افکنده است که تفاوت های اساسی و جدی با کارهای متکلمین، فقیهان و مفسرین سلف و خلف در این باره دارد و این همه ناشی نشده است مگر از وجهه نظر علمی نواندیشانه نویسنده و جسارت و شجاعت او در ان قلت کردن در مبادی و مبانی استدلال ها و استنتاجات پیشینیان و البته جرأت کم نظیر او در نادیده گرفتن پاره ای گزاره های «مسلم پنداشته» فقهی و کلامی و روایی که متاسفانه از اسباب اصلی سرگشتگی مسلمانان و عامل اصلی تعطیل عنصر عقلانیت انتقادی و نقد علمی در میان پژوهشگران مسلمان شده است.
بلی ترکاشوند - این محقق و متتبع ارزنده اسلامی نواندیش - انگشت خود را روی نقطه ای درست گذاشته است، در گزاره های «مسلم پنداشته» فقهی و تفسیری و روایی و کلامی متوقف نشده و مدارک و مدالیل را مورد کنکاشی انتقادی قرار داده است و لذا کارش نیز کاری نو و البته سترگ شده است که به نظر بنده می تواند الگویی مناسب برای بازاندیشی در سایر حوزه های تتبعات اسلامی از نوع انتقادی آن باشد.
حقیر دو نوع ارزش برای کار ارزنده استاد ترکاشوند قائلم: نخست به خاطر گام گذاشتن در مسیر پر صعب و مستصعب نقد دستگاه مسلمانی (به قول اقبال)، و جرأت و شهامت فرا رفت از فتاوای مشهور علما به عنوان یک الگوی نو برای پژوهشگران مسلمان، و دو دیگر به خاطر وفادار ماندن به اصول بررسی های علمی در خلال بررسی انتقادی احادیث و روایات و نقد علمی مدارک و مدالیل طرفداران نظر مشهور در باب حجاب.
به خاطر این همه، کتاب شریف «حجاب شرعی در عصر پیامبر» را می بایست پدیده ای منحصر به فرد در حوزه عمومی اسلام شناسی قلمداد کرد: پدیده ای که برکت و میمنت آن می تواند به سایر حوزه های مباحث اسلام شناسی نیز گسترش یافته و بالکل خوانشی جدید از میراث اسلامی را رقم زند که هم از خوانش های عصر میانه اسلامی متفاوت و متمایز است و هم از آن دقیق تر و نزدیکتر به روح میراث اسلامی: مخصوصا کتاب و سنت قطعیه رسول می باشد.

با تقدیم احترام وافر: محمد حکیم پور.

...........................................
25
telegram.me/baznegari
18 April 2016
ک
16:28
کانال بازنگری
دکتر یثربی: وجود "روش علمی" و "نگاه تحلیلی" در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر.

سیدیحیی یثربی (اندیشمند برجسته حوزه دین) به ترکاشوند نویسنده کتاب فوق چنین نوشت: ...

🔸من بحث حجاب شما را پیش از این خوانده بودم که بسیار برایم آموزنده و ارجمند بود . روش جنابعالی ، روشی علمی است و نگاه شما ، نگاه تحلیلی است که هر دوی این ها در جامعه ی ما در حوزه و دانشگاه نه تنها رواج ندارند بلکه مورد بی مهری هم قرار می گیرند .
دین اسلام یک دین فردی نیست. بلکه کاملا سیاسی - اجتماعی است. هدف از بعثت انبیا( ع)یاری رساندن به انسانهاست تا درست زندگی کنند که خدای جهان هیچ نیازی به آفریده خودش ندارد. بنابراین، در دین شناسی باید شرایط جامعه را در نظر گرفت. بی تردید، خداوند چنانکه پیامبران را به زبان قوم میفرستد، به شرایط زندگی مردم در ادوار مختلف تاریخ نیز اهمیت میدهد. مثلا شرایط اقتصادی در جوامع کنونی با اقتصاد ده قرن پیش از زمین تا آسمان فرق دارد. شرایط آن روز بسیار ساده بود و اجرای تحریم ربا به تخصص نیاز نداشت. در حالی که امروزه برای شناختن ربا راه و روشی دارد که باید مورد توجه فقها قرار گیرد. بجای همرنگی با پیشینیان بر آن کوشیم با زمان خودمان هماهنگ باشیم وگرنه دچار مشکل خواهیم شد. چنانکه میبینیم ربا تقریبا در جوامع پیشرفته از میان رفته است، اما ما در جامعه اسلامی خود همه جا با ربا روبرو هستیم.
امیدوارم حوزه های ما، چنانکه گفتم به مسائل مختلف نگاه علمی داشته و با تجزیه و تحلیل شرایط، هرچه بیشتر در زندگی مردم اثرگذار باشند.


با آرزوی توفیق شما

سید یحیی یثربی

...............................................
26
telegram.me/baznegari
19 April 2016
ک
18:01
کانال بازنگری
در کوچۀ حاج نایب به دنبال چه می‌گردی!؟ بخش اول.


دیروز پس از مدت‌ها، برای خرید سه چهار کتاب فقهیِ سده‌های پیشین که به زبان فارسی نوشته شده، به کوچۀ حاج نایب (خ ناصر خسرو) رفتم. در این میان در کتابفروشی مرتضوی به کتاب "تبصرة المتعلمین فی احکام الدینِ" علامه حلی رسیدم و چون همراه با ترجمه و شرح علامه شعرانی بود، آن را خریداری کردم البته ابتدا شماره صفحات را به سرعت از آغاز تا پایان کتاب ورق زدم تا نکند چیزی از صفحاتش به اشتباه در چاپخانه افتاده باشد زیرا حدود سی سال پیش که نهج‌الفصاحه خریدم ، در یکی از مراجعاتم به این کتاب ،آن‌هم پس از گذشت سالها از خرید، متوجه شدم ده‌ها صفحه کم دارد پس تصمیم گرفتم کتابی که می‌خرم را خوب نگاه کنم.

علامه حلی، درگذشته به سال 726 هـ ق است و مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانی در سال ۱۳۹۰ قمری (اینک ۱۴۳۷ قمری) به ترجمۀ کتابِ وی پرداخته و آن را انتشارات اسلامیه چاپ کرده است. موضوع کتاب یک دوره فقه است و چون برای آموزش نوآموزان و مبتدیان نوشته شده، از بحث‌های تفصیلی پرهیز کرده است.

در پیش‌گفتار کتاب (که از مترجم و شاید هم از ناشر باشد) در باره شخصیت علامه حلی چنین آمده:
«به راستی باید گفت پس از أئمه معصومین علیهم السلام در شیعه، عالمی به بزرگی او نیامد بلکه در میان اهل سنت نیز مانند او نمی شناسیم».

گفتنی است هر کتاب فقهی، درونِ خودش به کتاب‌های کوچکتر تقسیم میشود: کتاب الطهارة ، کتاب الصلاة ، کتاب الزکاة ، کتاب الصوم ، کتاب الحج ، کتاب النکاح ، کتاب الارث ، کتاب الحدود ، کتاب القصاص و...

⚪️به خانه رسیدم کتاب را در دست گرفتم ، آن را ورق زدم و به کتاب الجهاد! نگاهی انداختم شعرانی، شارح کتاب می‌گوید:
«فرق جهاد و دفاع، آن‌که جهاد برای دعوت به دین است و دفاع برای راندن دشمن از جان و مال و ناموس».

حمله❗️ به دیگران برای دعوت! به دین!!.
خدای من! اگر این‌طور که این علامه‌ها! می‌گویند باشی؛
چقدر بد شدی
برای نشر دینت هدف وسیله را توجیه می‌کند؟
این بود رحمان و رحیم بودنت
این بود از رگ گردن نزدیکتر بودنت
همین امروز عکس مادری را دیدم که چگونه با پای برهنه در سرما و برف! سه فرزند خردسالش را زیر بال و پر گرفته و... کاش عکس را می‌دیدی یا به این علامه‌ها و محققان‌ها و فاضلان‌ها و شهیدین‌ها می‌گفتی این‌قدر به نام من حکم علیهِ آفریده‌های من صادر نکنید!

⚫️کتاب الجهاد ِ تبصرة المتعلمین دارای چهار فصل به شرح زیر بود (لطفا خوب بخوانید):

((✅فصل اول- در این‌که جهاد بر که واجب است [چه کسانی باید! در حمله به دیگر سرزمین‌ها شرکت کنند. تقریبا اکثر مردان مسلمان را دربر می‌گیرد] ...

✅فصل دوم- در این‌که جهاد با که واجب است [جهاد بر علیه چه کسانی واجب است].
با سه صنف مردم جهاد واجب است: اول- یهود و نصاری و مجوس یعنی زردشتیان. جنگ با اینان باید کرد تا اسلام آورند یا مطیع حکومت امام (ع) شوند و رعیت او گردند و امام با آنها شرائطی خواهد کرد که آن را شرائط ذمه گویند و چون کفار این شرائط را بپذیرند آنها را کافر ذمی گویند... صنف دوم از کسانی که با آنها جهاد باید کرد کفارند غیر یهود و نصاری و مجوس. از آنان غیر اسلام پذیرفته نمی‌شود هر چند جزیه قبول کنند و ذمی یعنی رعیت حکومت اسلام نمی‌شوند ... صنف سیم- باغیان هستند یعنی آنان که بر امام حق خروج کنند و از اطاعت او بیرون روند. جنگ با آنان واجب کفائی است به دعوت امام و باید نبرد کرد تا به فرمان آیند ...

✅فصل سیم- در تقسیم غنائم
غنائم جمع غنیمت است هر چه از مال کفار حربی به چنگ آید و به قهر گرفته شود نه به حیله، میان مقاتلان تقسیم باید کرد اما پیش از تقسیم مصارف زیرین را باید از آن جدا کرد...

✅فصل چهارم- امر به معروف و نهی از منکر. ....))
.
.
⚪️نمی‌دانم به چهارمی دقت کردید یا نه؛ امر به معروف و نهی از منکر در نزد قدمای ما در ذیل جهاد (جهاد ابتدایی) تعریف شده و می‌شود! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
تکرار می‌کنم؛ نمی‌دانم آیا به محتوای هر چهار فصل دقت کردید یا نه؛ بر این اساس یعنی تنها با همین جهادِ چهارفصلِ!! علامه! حلی، حیات اکثریت قاطع جمعیت جهان مورد تهدید، و خواب خوش بر همه (حتی مسلمانان) حرام خواهد شد.
اگر با رأی قدما به خوبی آشنا شویم در این صورت در جریان سیر مطالعاتی فقهای سنتیِ نظام‌مان و دغدغه‌های آنان قرار می‌گیریم و به رازِ این همه شکاف ، عدم مفاهمه و سردرگمی در سیاست‌های کلان پی می‌بریم.

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۰۱/۳۱

ادامه دارد
................................
27
telegram.me/baznegari
21 April 2016
ک
20:15
کانال بازنگری
In reply to this message
یادداشت تکان‌دهندۀ یکی از دوستان محقق، پیرامون مطلب بالا:

✅آنچه در بارۀ تبصره علامه نوشته‌اید بسیار شیرین و فراتر و مهم‌تر
بسیار تأمل‌انگیز است و من مایلم ذیل بحث شما اضافه کنم که بسیاری از عرفای نامدار ما هم که در رباط‌ها (که همان برادر دوقلوی خانقاه‌هاست)، در مناطق مرزی و سرحدات جهان اسلام مثل شرق خراسان یا گنجه و شیروان یا لاهور و کشمیر می‌زیستند، افتخارشان در غازی بودن و دم بدم به جهاد رفتن است. برخی صد و پانصد و هزار کافر کشته‌اند و دیه‌ها و شهرهای کفر و شرک را زایل کرده‌اند و بسیار کنیز و غلامبچه آورده و به شرف اسلام مفتخر و ارشاد کرده‌اند.... و البته جهادشان حمله به روستاهای بودایی در بهار و بامیان یا زارعان هندو در علیگر و پیشه‌وران نصرانی در گرجستان و امثال اینهاست و تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.....
ذکر این صوفیان جهادگر و غازیان زاهد در کتب تذکره کم نیست.
(مسعود رضوی)
............
۲۷.۱
telegram.me/baznegari
24 April 2016
ک
07:27
کانال بازنگری
مستحب است زنان را در خانه حبس کنید!

در کوچۀ حاج نایب به دنبال چه می‌‏گردی!؟ بخش دوم.

آغاز رفت و آمدم به آن کوچه، به سه چهار دهه پیش برمی‌‏گردد. این کوچه مرکز کتابهای دینی (با خوانش سنتی) و حوزوی است و در آن چندین کتابفروشی و انتشاراتی و البته در ابتدایش چند لوازم آرایشی وجود دارد. با این‏که از پیش می‌‏دانستم این کوچۀ تنگ و کوچک، انتهایش بسته است و راه به جایی نمی‌‏بَرَد اما چند روز پیش برای اولین بار بود که با دقت! به تابلوی آن نگاه کردم، دیدم نوشته بود: بن بست حاج نایب. تازه فهمیدم چه توصیف دقیقی: بن‌بست!؛ چه، محتوای همین کتب است که امروزه بر سرمان آوار شده و هیچ راهی به بیرون برای‌‏مان نگذارده است.

اینک به نمونه‌ای اشاره می‌‏کنم؛ محمدتقی فاضل میبدی که خود یک روحانی و فقیه است در واکنش به علتِ راه ندادن زنان به ورزشگاه‌‏ها چنین می‌‏گوید: ((از لحاظ شرعی، هیچ گونه منعی برای حضور خانم‌‏ها در ورزشگاه‌‏ها وجود ندارد، افرادی هستند که بیان می‌‏کنند نوع پوشش ورزشکاران باعث می‌‏شود که برای دیدن این ورزشکاران، خانم‌‏ها با مسئله شرعی روبرو شوند؛ اما این دیدگاه، اشتباه است؛ چرا که خانمی که در ورزشگاه، حضور پیدا می‌‏کند، مدافع ورزش بوده و حتماً روحیه ورزشی دارد و هیچ وقت به مسائل حاشیه‌ای و یا این‌که یک ورزشکار، شورت یا تی‌شرت پوشیده است توجه نمی‌‏کند. مخالفان حضور زنان در ورزشگاه‌‏ها قصدشان مشکل آفرینی برای دولت و مسموم کردن فضای جامعه است)).

استنباط آقای فاضل میبدی از دین، مبنی بر جایز بودن چنین حضورهایی برای زنان، از دیدگاه نویسنده این یادداشت نیز درست و طبیعی بوده و در حدّ بضاعتم در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، به نادرستی و شرعی نبودنِ برداشت‌های محدود کننده و ریشه‌های آن پرداخته‌ام، امّا باید دانست که گردانندگان فعلی نظام، خود را موظف به پیاده کردن فقه سنتیِ حاج نایبی می‌دانند و نه برداشت‌‏های نوظهوری که به برکت این نظام در حال تولّد است.

نظر فقه سنتیِ هزار ساله، از قرن پنجم تا همین چند دهه پیش، در بارۀ زنان و حضورشان در سطح شهر و روستا چنین است:

☑️زنان باید پرده‏‌نشین باشند و حقّ بیرون رفتن از خانه را ندارند!
☑️استحبابِ حبس زنان در خانه (این عبارت، عنوانِ یک باب در کتاب وسائل الشیعه ،که منبع جامع و کامل برای رؤیت روایات در هنگام افتاء است، می‌باشد).
☑️زنان پای‌‏شان را از درگاه خانه بیرون نگذارند چه در این صورت شیطان به استقبال‌‏شان می‌‏آید.
☑️بهترین چیز برای زن، آن است که نه مردی را ببیند و نه مردی او را ببیند.
☑️حتی برای حضور در مسجد! و شرکت در نماز جماعت هم از خانه بیرون نرود (به همین دلیل است که مساجد عربستان تا همین چند دهه پیش فاقد قسمتِ زنانه بود! و اگر در ایران چنین نیست به این برمی‌‏گردد که ایرانیان هنوز کاملا پای‏بند تمام عیار فقه سنتی نشده‌اند).
☑️نزدیکترین جای تقرّب زن به خدا، قعر خانه است.
☑️برای نماز جمعه هم از خانه بیرون نرود.
☑️شرکت در مراسم اعتکاف اشکال ندارد ولی از آنجا که مقدمه‌اش بیرون رفتن از خانه است نباید شرکت کرد.
☑️بر سرِ شرکت زنان در نماز عیدین (که فقط دو بار در سال ! است: عید فطر و قربان) اختلاف است و اکثریت بر نهی از شرکتِ آنان‌اند مگر اینکه پیر زن باشد.
☑️نگاه کردنِ زنان به مردان (اگر چه آن مرد، نابینا باشد) حرام است.
☑️حتی برخی از درون خانه به بیرون نگاه کردن را نیز نهی می‌‏کنند به ویژه اگر در بیرون، مردی دیده شود.
⭕️پس اگر برخی مردان مذهبی در قدیم، درب خانه را بر روی همسرشان قفل می‌‏کردند، اقدامی کاملا برخاسته از فقه هزار ساله انجام می‌‏دادند!.

به دلیل همین پیشینه فقهی است که دبیر شورای نگهبان (رئيس دستگاه فقاهتی نظام) بر نمی‌‏تابد و از تلاش برای تساوی حقوق زن و مرد (ایسنا ؛ جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴) و از ثبت نام زنان برای مجلس خبرگان (ایسنا؛ دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴) احساسِ تلخ نشان می‌‏دهد زیرا از دیدگاهِ چون اویی، همین که زنان را در پرده و حبس نمی‌‏بینند خودش کلی عقب‌نشینی مذهبی است و دیگر طاقت بیشتر از آن و به ویژه حضور در ورزشگاه و استادیوم! و دیدن مردانی که بالا و پایین می پرند را ندارند.

✅دیدید که آن کوچه به درستی "بن‌بست" نامیده شده!؛
پس چاره‌ای نیست باید محاسن این فقه (فقه سنتی) را در کوله گذاشت و از آن به فقه اصیل، که قرابت بیشتری با اسلام و انسان و خدا دارد کوچ کرد.
خوشبختانه جوانه‌های این کوچِ سرنوشت‌ساز در این چند دهه اخیر زده شده است.

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۰۲/۰۵

بازنشر بلامانع است.

............................
28
telegram.me/baznegari
27 April 2016
ک
07:19
کانال بازنگری
کُفر و فِسق؛ تنفّری که فرو می ریزد.

در بن بست حاج نایب به دنبال چه میگردی!؟ بخش سوم.

نوجوان که بودم و سپس در سالهای آغاز جوانی، از هیچ واژه ای در قاموس دینی به اندازه کُفر و فِسق بدم نمی آمد! چه، این دو را بیانگر زشت ترین فعل ها و دارندگانش کافر و فاسق را بدترین آدمها می شمردم. راستش خیلی هم به معانی شان کار نداشتم و گویا همین که در میان متدینین، نسبت به آنها بیزاری وجود داشت، مرا برای چنان احساسی قانع میکرد؛ احساسی که هنوز اثراتش برجاست.

اما سپس مراجعه به میراثِ فقهی مستدام تا اکنون مان، و تعریفی که از این دو واژه میدهند مرا تکان داد و به خود آورد! انگار از خواب بیدار شدم. این میراث (که خوانش سنتی و ضدّ رحمانی از اسلام است) به من ،که ۱۳۹۵ سال پس از درگذشت پیامبر گرامی اسلام می زیَم، چنین بانگ برمیآورد:
ای امیرحسین ترکاشوند فرزند حسن و نجمه!

☑️آن کس که در کشورهای مختلف جهان: موزامبیک ، ایتالیا ، روسیه ، فیلیپین ، آرژانتین و هر جای دیگر از این کره خاکی، به پیامبرِ تو! ایمان نیاوَرَد کافر است!
ای وای!

☑️و آن کس که کافر نباشد و به پیامبرت ایمان آورَد ولی نماز نخواند ، روزه نگیرد ، خمس و زکات ندهد ، حج نرود و امثال آن (ولو که ترک و انجام شان شرّ و زیانی به دیگران نمی رساند) فاسق است!
ای وای تر!

به فکر فرو رفتم، پیشِ خود گفتم من از کفر و فسق متنفّر بودم ولی اینک با تعاریف بالا از آنها، می بینم با مصادیق میلیارد نفری آنها مشکلی ندارم!

✅چرا باید از ساکنان شهرها و روستاهای ژاپن، از آن رو که به پیامبرِ من! که نه با آنها، به دلیل چهارده قرن فاصله تاریخی، قرابت زمانی دارد و نه با ایشان به دلیل هزاران کیلومتر مسافت، قرابت مکانی دارد، بیزار باشم!
(بگذریم که اساسا چه بایدی هست که آنها باید به او ایمان آورند!).
این چرا را در باره تک تک کشورها و مردم شان (که بسیاری شان نه نامی از محمد شنیده اند و نه هیچ کدام شان در زمان او می زیَند) از خود پرسیدم و بر سینه ی انباشته از تنفّر کور و بی هدفم (که نمی دانستم مصداقش کیست و کجاست) افسوس خوردم. آهی کشیدم ، نمی دانم آیا با این آه ها، اثرات آن تنفّرهای بیجا از درونم جارو میشود یا نه.

✅نیز چرا باید از دیگر مردم ، از آن رو که پای بند به نماز ، روزه و مانند آن نیستند ، حال آنکه نه این ارتکاب فِسق شان شر و زیانی به من و دیگری میرساند و نه اینان را میتوان به آن دلایل بد و منفی شمرد، تنفر بوَرزم؟

پس دلیلی برای تداومِ تنفّر از هیچ یک از آن دو، چه کافر چه فاسق ،که رویهمرفته جمعیّتی نزدیک به تمامِ مردم جهان را تشکیل میدهند، نیافتم!

⚫️اما به متون فقه سنتی که مینگرم ، می بینم بذر تنفّر نسبت به کافرِ نادیده و فاسقِ بی آزار را در دلم می افروزانَد.
در باره شدّت این تنفرِ تزریقی و عمق فاجعه ی آن ،که صدور احکام بسیار خشن داعشی بر علیه آنان است در یادداشت آینده سخن میگویم.

امیر ترکاشوند

................................
بازنشر بلا مانع است.
کسانی که عضو کانال بازنگری نیستند میتوانند وارد پیوند زیر شده و سپس گزینه join را کلیک کنند.
..................................
29
telegram.me/baznegari
30 April 2016
ک
12:53
کانال بازنگری
نقدکتاب «حجاب شرعی» با حضور مؤلف و اساتید صاحب‌نظر



کرسی آزاد اندیشی «حجاب در بستر تاریخ و فرهنگ عصر نزول» با حضور اساتید مطرح در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران برگزار می‌شود.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، کرسی آزاد اندیشی «حجاب در بستر تاریخ و فرهنگ عصر نزول» همراه با نقد و بررسی کتاب حجاب شرعی اثر امیرحسین ترکاشوند در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران برگزار می‌گردد.

این نشست با حضور

🔸آذرتاش آذرنوش به‌عنوان منتقد تاریخی،
🔸حسین داورزنی به عنوان منتقد جنبه فقهی و
🔸بهزاد حمیدیه به عنوان منتقد از لحاظ فرق و مذاهب و همچنین
🔸امیرحسین ترکاشوند
نویسنده کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص) برگزار خواهد شد.

این کرسی آزاد اندیشی از سوی مرکز قرآن و معارف دین جهاد دانشگاهی روز ۱۴ اردیبهشت‌ماه از ساعت ۱۴ تا ۱۶ در تالار شهید مدنی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران واقع در طبقه ۴ ساختمان شماره ۳ این دانشکده به نشانی خیابان شهید مطهری، تقاطع خیابان شهید مفتح برگزار می‌شود.

گفتنی است، شرکت برای عموم علاقه‌مندان آزاد می‌باشد.

...............
۳۰
@Baznegari
................


http://ijtihadnet.ir/نقدکتاب-حجاب-شرعی-با-حضور-مؤلف-اسات/
12:53
1 May 2016
ک
13:43
کانال بازنگری
کتاب جنجالی «حجاب شرعی» نقد می‌شود

کتاب جنجالی «حجاب شرعی» در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران نقد می‌‌شود.

به گزارش خبرگزاری فارس، کرسی آزاد اندیشی «حجاب در بستر تاریخ و فرهنگ عصر نزول» همراه با نقد و بررسی کتاب «حجاب شرعی» اثر امیرحسین ترکاشوند در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران برگزار می‌‌شود.

این نشست با حضور آذرتاش آذرنوش به‌ عنوان منتقد تاریخی، حسین داورزنی به عنوان منتقد جنبه فقهی و بهزاد حمیدیه به عنوان منتقد از لحاظ فرق و مذاهب و همچنین امیرحسین ترکاشوند نویسنده کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص) برگزار خواهد شد.

این کرسی آزاد اندیشی از سوی مرکز قرآن و معارف دین جهاد دانشگاهی روز 14 اردیبهشت‌ماه از ساعت 14 تا 16 در تالار شهید مدنی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران واقع در طبقه 4 ساختمان شماره 3 این دانشکده به نشانی خیابان شهید مطهری، تقاطع خیابان شهید مفتح برگزار می‌شود.

شرکت برای عموم علاقه‌مندان آزاد است.

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950211001007
4 May 2016
ک
11:11
کانال بازنگری
گزارش شفقنا از نقد کتاب حجاب شرعی

شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) – کرسی آزاد اندیشی با موضوع حجاب در بستر تاریخ و فرهنگ عصر نزول و نقد کتاب حجاب شرعی، با حضور دکتر آذرتاش آذرنوش، دکتر حسین داورزنی، دکتر بهزاد حمیدیه و امیرحسین ترکاشوند، در روز ۱۴ اردیبهشت، برگزار شد.

به گزارش خبرنگار شفقنا ،قرار بر این بود که این نشست در تالار شهید مدنی دانشکده الهیات و معارف اسلامی برگزار شود که با استقبال کم‌نظیر مشتاقان مواجه شد و به همین دلیل این نشست به تالار شهید دکتر مفتح این دانشکده منتقل شد، با این حال بازهم برخی از حاضران صندلی خالی برای نشستن پیدا نکردند.

این مراسم، اولین جلسه از سلسله کرسی‌های آزاد اندیشی در سال ۱۳۹۵ بود که با همت جهاد دانشگاهی برگزار شد ؛جلسه با قرائت قرآن مجید آغاز شد.

ترکاشوند در ابتدای این جلسه ....


fa.shafaqna.com/news/161567
ک
13:48
کانال بازنگری
گزارش فارس از نقد کتاب «حجاب شرعی»/۱

مؤلف: «لباس دوخته» در عصر جاهلی وجود نداشت/ منتقد: کتاب از جنبه جدلی ضعیف است

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، نشست «حجاب در بستر تاریخ و فرهنگ عصر نزول» همراه با نقد کتاب «حجاب شرعی» با حضور امیرحسین ترکاشوند مؤلف اثر، آذرتاش آذرنوش به‌ عنوان منتقد تاریخی، حسین داورزنی به عنوان منتقد جنبه فقهی و بهزاد حمیدیه به عنوان منتقد از لحاظ فرق و مذاهب، عصر روز گذشته (سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ ماه) در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار شد.

در ابتدا ترکاشوند مؤلف کتاب «حجاب شرعی» ابراز داشت: مفتخرم درباره جدی‌ترین مسأله همیشه جوامع اسلامی یعنی «حجاب» به بحث نشسته‌ایم.

وی با اشاره به عنوان این نشست مبنی بر «حجاب در بستر تاریخ و فرهنگ عصر نزول» گفت: ابتدا باید دو کلیدواژه «حجاب» و دیگری «عصر نزول» را مورد بررسی قرار دهیم؛ اینجا درباره حجاب صحبت می‌کنیم نه جامه و لباس که بسته به شرایط اقلیمی، فصول و سرما و گرما، کم و زیاد می‌شود اما به هر حال لباس است.

مؤلف کتاب «حجاب شرعی» اظهار داشت: برای نزدیک شدن به فهم صحیحی از حجاب باید توضیحات درستی از لباس هر جامعه بدانیم؛ حجاب با خودش مفهوم شرعی به دنبال دارد، پوشاندن کدام اندام واجب شرعی است و نمایان شدن کدام اعضای بدن ولو به اندازه یک دقیقه گناه محسوب می‌شود.

وی تصریح کرد: امروز درباره حجاب در زمان خودمان و اینکه خانم‌ها و آقایان چه بخشی از اندام خود را باید بپوشانند صحبت نمی‌کنیم؛ بلکه تخصص این بحث به عهده حوزه‌های علمیه، فضلا و علما است. گرچه مباحث ما نیز فهم و بازخوانی آن را آسان می‌کند.

ترکاشوند اظهار داشت: 

....................
31
@Baznegari
....................


http://www.farsnews.com/13950215000097
5 May 2016
ک
17:14
کانال بازنگری
گزارش مهرخانه (پایگاه تحلیلی خبری خانواده و زنان) از نشست نقد و بررسی کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر.
..................................


اولین جلسه از کرسی‌های آزاداندیشی جهاد دانشگاهی تهران با موضوع "حجاب در بستر تاریخ و فرهنگ عصر نزول" و با حضور امیرحسین ترکاشوند؛ نویسنده کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، دکتر آذرتاش آذرنوش؛ محقق زبان و ادبیات عرب و استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، دکتر بهزاد حمیدیه؛ عضو هیأت عامی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و دکتر حسین داورزنی؛ استاد دانشگاه، عصر دیروز در سالن شهید مفتح دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهرخانه، در آغاز این نشست، ترکاشوند با اشاره به دوکلیدواژه حجاب و عصر نزول، بر ضرورت توضیح این دو واژه اشاره کرد و گفت: ما درباره حجاب صحبت می‌کنیم، نه جامه و لباس که بسته به شرایط اقلیمی و عرف هر جامعه کم و زیاد می‌شود. گرچه برای نزدیک‌شدن به بحث درستی از حجاب، باید در مورد لباس هر جامعه بدانیم. آیا ما به دنبال به‌دست آوردن اندازه حجابیم؟؛ یعنی پوشاندن چه بخش‌هایی از اندام، واجب شرعی است که اگر آن بخش‌ها نمایان شد، گناه است؟

او با ذکر مثالی در مورد حجاب مردان در متون فقهی که جوامع مذهبی حساسیت زیادی روی آن ندارند، گفت: اندازه واجب آن عبارت است از ناحیه زیر مایو، صرف عورتین، از کمر تا نیمه ران یا زانو که اگر هر بخشی از این اندام نمایان شود، گناه رخ داده است، ولی در فقه رایج اگر شکم، ران، ساق، بازوی مردی نمایان شود، گناه رخ نداده است؛ گرچه مردان غالباً این اندام را می‌پوشانند، چون لباس می‌پوشند، اما نه با انگیزه آن‌که اگر نکنند گناه است، بلکه این لباس و جامه آن‌هاست.

نویسنده کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر با اشاره به کلیدواژه دوم، به بررسی واژه عصر نزول پرداخت و عنوان کرد: بحث در مورد حجاب روز را به کارشناسان این امر در روزگار خودمان می‌سپاریم که باید هم این کار را کرد؛ لذا بحث ما در مورد حجاب در عصر نزول است. این‌که زمانی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مبعوث شد و آیات حجاب نازل شد، زنان و مردان چه بخش‌هایی از اندام را واجب شد که بپوشانند؟ باید دید حجاب در عصر نزول چه میزان بوده است؟ در این زمینه باید وقت و تلاش زیادی صورت داد تا پژوهش، درخور توجه و متقن باشد.

ترکاشوند سیر بحث خود را چنین آغاز کرد: حال به عصر نزول پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پرواز می‌کنیم و از خلبان می‌خواهیم که ما را کمی به قبل از عصر بعثت ببرد، تا واقعیات عصر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را بدانیم و ببینیم مردم آن روزگار چگونه بودند و سیمای دوران جاهلیت را به خوبی بشناسیم تا بدانیم رهنمودهای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و آیات قرآنی ناظر بر چه واقعیت‌های اجتماعی نازل شده است. این بحث با ابدی و ازلی‌بودن قرآن منافات ندارد، اما مردم جاهلیت ....

.............................................................
@baznegari
............................................................
دنباله گزارش در سایت مهرخانه:

http://mehrkhane.com/fa/news/25855/
ک
22:36
کانال بازنگری
یادداشت یکی از جوانان حاضر در جلسه ی نقد کتاب حجاب شرعی

کانال بازنگری- پس از برگزاری جلسه نقد کتاب حجاب شرعیِ ترکاشوند در دانشکده الهیات دانشگاه تهران، گفتگوهایی در گروه های مختلف در این باره شکل گرفت. یادداشت زیر در یکی از همین گروهها و توسط یکی از فارغ التحصیلان رشته علوم قرآنی نوشته شده است:

چهار مساله وجود دارد که اساتید منتقد بزرگواری که در این نشست حضور داشتند قبول نداشتند یا مبانی دیگری داشتند که سبب میشد مساله را گونه ی دیگری برداشت کنند

1.مساله ی اول بی نیازی استناد غیرمستقیم به اثبات سند است :
اولین نقد مربوط به آقای حمیدیه بود که گفتند چرا به تاریخ استناد کرده اید و سند تاریخی را نقد نکرده اید در پاسخ به ایشان باید گفت که ما دو گونه استناد به تاریخ داریم
یک گونه استناد مستقیم که درباره ی وقایع مهم و اصلی است راوی دارد رویدادی را نقل میکتد در اینجا ما اگر بخواهیم به هسته ی اصلی این سند استناد کنیم (برای اثبات رویدادی مورد نظر در سند) نیازمند اثبات صحت سخن هستیم چرا که به اصل سخن مورد اراده ی گوینده استناد کرده ایم
اما یک نوع دیگر از استناد داریم که غیرمستقیم است و نیازی به بررسی سندی ندارد هنگامی که ما در صدد ایجاد تصویر تاریخی هستیم و نه گزارش یک واقعه و رویداد . مثلا شخصی دارد درباره ی یک جنگ سخن میگوید در لا به لای سخنش از لباس جنگاوران و رنگ موها و رنگ اسب و شتر و خیمه و عناصر مختلف موجود برای گزارش جزئیات استفاده میکند تا واقعه ی اصلی و رویداد را که همان جنگ است بازگو کند هسته اصلی متن گزارش جنگ و طرفین و مشخص نمودن برنده و بازنده است در اینگونه موارد آن فرد انگیزه ای برای جعل کردن و دروغ گفتن پیرامون لباس و کفش و غذا و ... ندارد انگیزه ی جعل تنها در اصل رویداد است نه در جزییات نامرتبط مثلا اینکه فلان فرمانده رنگ پیراهنش سرمه ای بود اصلا اهمیتی ندارد اهمیت اینجاست که آن فرمانده چگونه جنگید و چه کرد
به فرض جعلی بودن و دروغ بودن اصل رویداد و واقعه اگر کسی بخواهد واقعه ای را جعل کند سعی میکند از عناصر فرهنگی و قومی و عقلانی زمانه کمک بگیرد یعنی به گونه ای دروغ بگوید که باور پذیر باشد لذا مجبور است در گزارش یک رویداد دروغین از یک زبان صادقانه و عرفی استفاده کند از ذهنیت روزمره ی خود و مخاطب استفاده کند مثلا به دروغ میگوید فلان جنگ در گرفت بعد جنگ را به زبانی تعریف میکند که مخاطب انتظار دارد یعنی طبق عرف و فرهنگ جامعه و ذهنیت و توقع مخاطب
مثلا میگوید جنگ طبق معمول شروع شد طبق معمول اینگونه جنگیدند طبق معمول با کشته ها چنین کردند تمام این طبق معمول ها که میگوید در ذهن گوینده و جاعل و مخاطب مصداق واقعی و صادقانه دارند تنها اصل رویداد است که دروغ است و ما اگر در صدد اثبات اصل جنگ باشیم باید ثابت کنیم این داستان جعلی نیست اما اگر بخواهیم تصویری از طریقه ی جنگیدن داشته باشیم میتوانیم ازین داستان جعلی استفاده کنیم چون راوی و جاعل انگیزه و امکانی برای جعل هر نوع جزئیاتی نداشته است بلکه در مقام بیان امر دیگری بوده است
راویان تاریخ در مقام سخن گفتن از لباس نبوده اند بلکه راجع به وقایع دیگری چه به دروغ و جعل چه به صدق سخن میگفته اند در لابلای سخنانشان در باب لباس صحبت میشده و این جزئیات دقیق و واقعی بوده که جعلی بودن واقعه مشخص نشود و بوی جعل و دروغ ندهد .

(محمد نوروزی)

دنباله یادداشت در پُست بعدی.
.....................................
31.1
telegram.me/baznegari
22:37
In reply to this message
دنباله ی یادداشت یکی از جوانان حاضر در جلسه ی نقد کتاب حجاب شرعی

2. مساله ی دوم روش کشف تصویر فرهنگی است:
استاد فرزانه آقای آذرنوش فرمودند این چینش روایات تاریخی در کنار یکدیگر غیرعلمی است و از فقر تاریخی نگری رنج میبرد.
در این گونه پژوهش های تاریخی ما به دنبال بازسازی فرهنگ مردم آن زمانه هستیم وقتی کدها و نشانه ها و روایت های تاریخی را در کنار یکدیگر قرار میدهیم همچون تکه های پازل یک تصویر در اختیار ما قرار میدهند که این روایت ها هر پیشینه و فلسفه و کانتکستی که داشته باشند دست کم نشان از باورها و رفتار آن مردم در آن زمانه دارند و طرز فکر و فرهنگ آن ها را به خوبی نشان میدهند در واقع ما به دنبال کدها و تصاویر هستیم نه معنایی که آن روایت در مقام بیان آن است بررسی پیشینه برای هنگامی است که میخواهیم معنای اصلی را بفهیم نه کدها و نشانه ها را .

3. مساله ی سوم ممنوعیت استفاده از پیشفرض های کلامی در تحقیق تاریخی است :
نکته ای که اساتید بزرگوار باید توجه میکردند این بود که در تحقیق تاریخی ما نباید ذهنیات و پیشفرض های کلامی و اعتقادی خود را دخیل کنیم و مثلا بگوییم امکان ندارد پیامبر بدون پیراهن در جامعه ظاهر شده باشد چون این با اعتقادات ما سازگار نیست اگر اعتقاد ما با تاریخ نمیخواند باید اعتقادات خودمان را تصحیح کنیم نه اینکه تاریخ را تحریف و انکار کنیم .

4. مساله ی چهارم عدم التفات به معناشناسی تاریخی است [خلط بین مصداق و معنا و لفظ] :
اشکال میکردند که ثوب به معنای لباس است چرا جناب ترکاشوند گفته اند معنایش یک تکه پارچه میشود پارچه که لباس نیست
علت چنین اشکالی عدم التفات به معناشناسی کاربردیه و احتمالا قائل نبودن اساتید بزرگوار به این مساله.
برای روشن شدن موضوع توجه شما را به مثال زیر جلب میکنم
وقتی یک خانم ایرانی میگوید لباس از این لفظ مانتو و چادر و مقنعه و روسری و تیشرت و شلوار و دامن به عنوان مصداق لباس به ذهنش متبادر میشود و وقتی یک خانم که در بعضی شهرهای آمریکایی زندگی میکند میگوید لباس دیگر مانتو و چادر به ذهنش نمیرسد ممکن است مصداق لباس برایش تیشرت و شلوارک باشد
وقتی به یه زن آمریکایی میگویی برو لباست را بپوش این فرد مانتو و روسری و چادر و حتی شاید شلوار نمیپوشد
سوالی که از اقای ترکاشوند پرسیدند این بود که لباس به معنای لباس دوخته شده است و تکه ای نه پارچه . در پاسخ باید پرسید که شما این مصداق را از کجا فهمیده اید که لباس به معنای دوخته شده است ؟ این مصداقی است که امروزه در ذهن ما وجود دارد
در واقع یک زن عرب که دو تیکه پارچه میپوشیده یعنی لباس دو تکه پارچه بوده وقتی به او بگوییم برو لباست را بپوش مانتو و شلوارک به ذهن او نخواهد آمد همان لباسی به ذهنش متبادر میشود که هر روز میپوشیده است مصداق یک معنا و یک لفظ جنبه ی فرهنگی دارد و سبب تغییر معنا میشود .
در پایان سخن من این است که تا وقتی که ما از روش های امروزین تحقیق تاریخی و نیز تحقیقات معناشناسانه شناخت صحیحی نداشته باشیم چگونه میتوانیم نتایج چنین تحقیقاتی را به گونه ای صحیح فهم کنیم تا چه رسد بخواهیم آن را داوری کنیم
لذا جامعه ی علمی ما ابتدا باید روش تحقیق تاریخی را مورد توجه قرار دهد و مبانی و مدل آن را بشناسد و با زبانشناسی و معناشناسی تاریخی آشنایی بیشتری داشته باشد تا بتواند از چنین تحقیقاتی بهره ی بیشتری ببرد و بتواند نقد و بررسی کند .

(محمد نوروزی)
.............................................
31.1
telegram.me/baznegari
9 May 2016
ک
11:49
کانال بازنگری
روایت یک طلبه از جلسه نقد کتاب حجاب شرعی


پروژه ای به نام بازنگری

پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران و شعار حاکمیت فقه در عرصه های اجتماعی _سیاسی و سپس ناکارآمدی بعض این قوانین، خیل کثیر اندیشمندان از جریانات مختلف فکری در پی بازاندیشی و بازنگریِ آنچه برداشت های سنتی فقهی نامیده می شد و با معیارهای اخلاقی ، مدیریتی، حقوقی و...جامعه ی مدرن ناسازگار می نمود افتادند.

اما متأسفانه این پیگیری در غیر از مسیر اصیل خویش در فضای ژورنالیستی و غیر علمی و به روشی جنجالی دنبال شد و واکنش حاکمیت هم چیزی جز برخورد سلبی نبود.

اما دراین بین هرچند اندک، بودند افرادی که به دور از فضای ژورنالیستی سلوک خویش را در فضایی علمی دنبال کردند وبه دور از هیاهوی رسانه ای پیگیران واقعی بازنگری شدند. می توان استاد ترکاشوند را در زمره این پیگیران حقیقی دانست.

در نشست هفته گذشته دانشکده الهیات که به مناسبت نقد کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر برگزار شد نکات قابل تأمل و باارزشی هویدا شد:

۱.اینکه بتوان موضوعات بسیار حساس اجتماعی که ریشه مذهبی نیز دارند را با بیانی علمی بدون ایجاد تنش مطرح کرد و در نگاه حداقلی ذهن مخاطب را از فضای جزم اندیشانه ای که حتی تصور کوچکترین خللی را هم بر اندیشه های سنتی به خود راه نمی دهد در آورد و به فکر فرو برد کار آسانی نیست که البته چنین دستاوردی از سوی استاد ترکاشوند حاصل آمد.

۲.نگاه همدلانه خیل عظیم بانوان البته محجبه حاضر در نشست را به مدعیات جناب ترکاشوند می توان واکاوی های بسیار کرد أما حداقل می توان سوال برانگیز بودن موضوع را در این قشر به خوبی احساس کرد.

۳.اشاره به این نکته که فتوا و نظر نهایی در موضوع حجاب شرعی در نهایت با فقها ومراجع تقلید که البته باید زمان شناس و مکان شناس باشند از سوی استاد، اشاره ای هوشمندانه بود که هم از ایجاد حساسیت بیجا جلوگیری کرد و هم اینکه با طرح دو قید بنیادین زمان و مکان شناس بودن به عنوان شرط اساسی مرجعیت وصدور فتوا، دغدغه اصلی خویش و خلأ شناخت زمان و مکان عصر نزول و همچنین شناخت زمان و مکان عصر حاضر را گوشزد کردند.

۴.از دیگر دستاوردهای این نشست که به خوبی ملموس بود را میتوان هویدا کردن ارتباط بین احکام شرعی و بستر اجتماعی و واقعیات عصر نزول وحی و به نوعی متلاشی کردن ذهنیت انتزاعی و غیرتاریخی شایع نسبت به احکام شرعی دانست.

با استقبال کم نظیری که از این نشست شد می توان دریافت که جامعه بیش از اینکه نیاز به طرح مسائل انتزاعی داشته باشد نیاز به واکاوی مسائل اجتماعی ای دارد که تا کنون مورد توجه قرار نگرفته و با کلیشه و سطحی انگاری پاسخ داده شده است.

(میلاد خوشکار)
........................................
31.2
telegram.me/baznegari
13 May 2016
ک
23:19
کانال بازنگری
روان ِگوسفند از وی بنالید

(امیرحسین ترکاشوند)
@baznegari

🔸لا تجعلوا بطونکم مقابر الحیوان (امام علی).

روایت شده است که «این شکم‌های خود را قبرستان حیوانات نکنید!» این قدر گوشت نخورید! مگر شکم، قبرستان است که این قدر گوشت می‌خورید؟ ... گوشت کم بخورید. سبزی به برنج بزنید، عدس پلو قدیم رسم بود، ماش پلو بخورید. این قدر گوشت نخورید که تاریک می‌شوید، این تاریکی‌ها برای خوردن گوشت است(روحانی فقید مجتهدی تهرانی).

🔸مرتضی مطهری میگوید: "انسان خود نوعی حیوان است ...".
حال باید دید که جزو کدام نوع از حیوانات است: اهلی یا وحشی؟ چه، نوعی که دیگر حیوانات را میدَرَد و میخورد وحشی مینامند؛ با این تعریف معلوم نیست انسانی که حیوانی را به دام میاندازد و سَر میبُرَد تا بخورَد را، از کدام نوع میتوان شمرد: آیا چون کارش را تمیز انجام میدهد و همچو درندگان شلخته و خام خوار نیست و مثلا آثار خونِ ریخته را شستشو میدهد باید اهلی نامید و یا چون در اصل کار (قتل و دریدن و تناول) با درندگان فرقی ندارد باید وحشی نام یابَد و چه بسا حتی بدتر! زیرا ما خود را عاقل! و حیواناتِ درنده را بی عقل میدانیم پس بر آنها حرجی نیست اما بر انسان چه؟

🔸راوی (در روایتی که هنوز به منبعش مراجعه نکرده ام) نقل می‌کند که شبی نزد امام جعفر صادق بودم ، سفره‌ای آوردند که در آن سرکه و زیتون و گوشت بود امام صادق گوشت را برمی‌داشت و پیش من می‌گذاشت و خودش سرکه و زیتون می‌خورد و گوشت میل نمی‌کرد و می‌فرمود: «این است غذای من و غذای همه انبیاء و اوصیاء»


🔸در آیین بومیِ ما ایرانیان روزه ای هست که طبق آن در هر ماه چهار روز ، از خوردن گوشت پرهیز میشد: روزهای دوم ، دوازدهم ، چهاردهم و بیست و یکم.

🔸در داستان ذبح فرزند، خدا از قربانی شدنِ انسان در پای ربوبی خود نهی کرد؛ حال اگر آن رویداد را فاز یکم تلطیف جوامع بشری بدانیم، چه بسا بتوان پرهیز انسان از قربانی ساختنِ حیواناتِ معصوم و بیگناه در پای وعده های غذایی خود را ، مرضی پروردگار و فاز دوم آن روَند مبارک دانست.

🔸و اما حکایت سعدی:

شنیدم گوسفندی را بزرگی
رهانید از دهان و چنگ گرگی

شبانگه کارد بر حلقش بمالید
روان گوسفند از وی بنالید

که از چنگال گرگم در ربودی
ولیکن عاقبت گرگم تو بودی!


🔸نزدیک ظهر شد گرسنه شدم نان و شیری که با خود به کتابخانه آوردم را تناول کردم ؛ بَه بَه چه شیر خوشمزه ای!
از گوسفندان و گاوهایی که چنین محصولی به ما عرضه کردند تشکر کردم و به آنها گفتم ببخشید اگر ما انسانها نمک میخوریم و نمکدان میشکنیم (شیر و لبنیات تان میخوریم و سپس دهنده را نیز هم). به ایشان گفتم ما آدمها خوردن خودمان را هم ، فقط از آنجا که گوشتش حرام است ، نمیخوریم وگرنه از کشتن یکدیگر هیچ ابایی نداریم؛ نمیدانم شاید این کشتن ها و آن کشتارگاهها بی ارتباط با هم نباشند.

به یاد "حسنک کجایی" افتادم و صدای گاو و گوسفندانش ، به یاد عمو حسین و گاوِ شیردهش که چگونه کوکب خانم سفره را از فرآورده های لبنی آن گاو پُر میکرد! افسوس که گویا چند سالی است درسهای مدارس ابتدایی، فاقد این داستانهای به یاد ماندنی است.

....................................
۳۲
telegram.me/baznegari
16 May 2016
ک
08:03
کانال بازنگری
عباس عبدی و جای خالی «کتاب ترکاشوند و جلسه نقد آن» در نمایشگاه کتاب

🔴يك تجربه مهم

منتشر شده در نوآوران 22-2-1395
اين روزها نمايشگاه كتاب در تهران و در محل جديد آن برقرار است. كوشش‌ها و هزينه‌هاي بسيار زيادي براي تأمين مكان مناسب براي نمايشگاه كتاب صرف مي‌شود، ولي اين پرسش براي هر فرد علاقه‌مند به كتاب پيش مي‌آيد كه در اين ميان سرنوشت خودِ كتاب چه مي‌شود؟ همه اين هزينه‌ها و كوشش‌ها براي اين است كه توليد كتاب و مطالعه آن بهبود پيدا كند. اگر بهترين رستوران و بهترين وسايل غذاخوري و آشپزی را بسازيم، بايد برنامه‌اي براي طبخ بهترين غذاها نيز وجود داشته باشد، بهترين مواد اوليه و بهترين هنر آشپزي بايد باشد تا در چنان مكاني از طرف مردم غذا سفارش داده و صرف شود. نكند مصداق آن ضرب‌المثل معروف شويم كه آفتابه لگن صد دست، شام و ناهار هيچي. از اين مقدمه بگذريم و وارد يك تجربه مهم شويم.
چند سال پيش يكي از محققان (امیر حسین ترکاشوند) كه بازنشسته يكي از ارگان‌هاي انقلابي است كتابي را با عنوان حجاب شرعي در عصر پيامبر و در هزار صفحه و با كوشش فراوان تدوين كرد. تمام كساني كه كتاب را خوانده‌اند، مستقل از اينكه با مضمون آن موافق یا مخالف باشند، آن را كاري قابل توجه و شايسته تقدير يافتند. با توجه به حساسيت موضوع، نويسنده كتاب كوشيد كه آن را در حد محدودي در اختيار اهل فكر قرار دهد، و تا برطرف کردن ایرادهای احتمالی به هيچ‌وجه منتشر نشود. همچنین براي اخذ مجوز انتشار آن اقدام كرد. اقدامي كه در دولت پيش با پاسخ منفي مواجه شد. متأسفانه كساني كه مدعي آزادی فکر و بحث و نظر هستند، كوشيدند با بي‌توجهي به كتاب و يا پايين معرفي كردن سطح نويسنده، ارزش كتاب را كم كنند، در حالي كه كتاب به مرور زمان جاي خود را باز كرد. از طريق اينترنت در اختيار عموم قرار گرفت، و كم‌كم در محافل خاص روحاني نيز مورد نقد قرار گرفت. با گسترش و دسترسي عموم به كتاب، بيشتر و بيشتر خوانده شد، تنها ضررش براي نويسنده، بهره‌مند نشدن از حق‌التأليف كتاب بود، ولي هدف اصلي آن كه خواندن كتاب بود، از اين طريق بيش از پيش محقق شد. همين امر موجب شد كه مخالفان يا منتقدان مجبور شوند كه به صورت رسمي‌تر و در قالب‌هاي علمي واكنش نشان دهند. آخرين مورد آن در روز افتتاح نمايشگاه كتاب، جلسه نقد و بررسي اين كتاب با حضور نويسنده و سه تن از اساتيد دانشكده الهيات دانشگاه تهران برگزار شد اقدامی که نشان داد علی‌رغم مقاومت‌های اولیه اکنون واقعیت کتاب به رسمیت شناخته شده است هر چند کماکان اجازه نشر نیافته است. جالب اينكه ابتدا مطابق معمول این جلسات که استقبال اندک است، قرار مي‌گذارند كه جلسه در يك سالن كوچك برگزار شود. ولي مراجعه مخاطبان و علاقه‌مندان چندان بود كه به سالن بزرگ‌تر مي‌روند و حتي در آنجا هم جا كم مي‌آيد و برخي ايستاده مباحث را دنبال مي‌كنند. نكته مهم اينكه خبر اين جلسه در خبرگزاري‌هاي مهم اصول‌گرا نیز منتشر مي‌شود.
در واقع كتابي كه اجازه انتشار پيدا نكرده، و حتی تا کنون چند کتاب در نقدش نوشته و منتشر شده، ولی آن قدر خوانده شده است كه منتقدان آن را علاقه‌مند به واكنش با حضور نويسنده نموده و نقد و بررسي آن نيز حتي در خبرگزاري‌هاي اصول‌گرا آمده است. به علاوه نويسنده از هر نظر سعي كرده كه هيچ حساسيت خاصي برانگيخته نشود و با بزرگواري و آرامش يك بحث علمي را پيش برده است. فارغ از اينكه موافق يا مخالف با همه يا بخشي از نوشته‌هاي او باشيم، بايد اين كوشش و اين نحوه رفتار را ارج نهاد و نه تنها اجازه نشر كتابش را داد، بلكه باید امكانات لازم هم براي وي فراهم كرد تا اين راه را ادامه دهد. قرار نيست همه كتاب‌هاي تأليفي موافق ميل و نگاه رسمي باشد. اگر ايرادي داشت به آن پاسخ مي‌دهند و اگر مطالب درستي داشت از آن بهره‌مند مي‌شوند.
اين تجربه نشان داده است كه اگر علاقه و رغبتي به كتاب ديده نمي‌شود نه در بي‌علاقگي مردم به كتاب كه در فقدان كتاب‌هاي خوب با موضوعات مورد توجه جامعه است. مسأله حجاب يك مسأله مهم در ايران است. فارغ از اينكه قانون و مقررات چه مي‌گويند، بايد درباره آن نوشت و مطالعه و بحث كرد. اين نشست يا مشابه آن بايد در نمايشگاه كتاب و در كنار كتاب منتشر شده و سال‌ها پیش برگزار مي‌شد.
نكته بسيار مهم اين است كه اگر كتاب در مواردي ضعيف و يا قابل نقد باشد، به دليل عدم صدور مجوز نشر، اين موارد نيز ديده نمي‌شود. چند سال كوشش بي‌ثمر براي نديده شدن كتاب جز اينكه فرصت طلايي را از مخالفانش گرفت كه آن را نقد كنند، ثمر ديگري نداشت. آيا همين يك نمونه و تجربه زنده، كفايت نمي‌كند كه سياست رسمي كشور در خصوص انتشار مطلب، اعم از كتاب يا نشريات تغيير جدي كند؟ مميزي به شكل امروز مصداق روشن آش نخورده و دهان سوخته است.


منبع: کانال آینده (عباس عبدی).

.............
۳۳
Telegram.me/baznegari
21 May 2016
ک
18:43
کانال بازنگری
مُباح الدم!
ریختن خونِ چه کسانی جایز است!
در بن بستِ حاج نایب به دنبال چه میگردی؟ بخش چهارم.
امیر ترکاشوند ، یکم خرداد 1395
@baznegari

در متون فقه سنّتی، تعبیر مباح الدم و از آن رُک تر مهدور الدم، اشاره به کسانی دارد که کشتن شان شرعاً رواست!.
لابد کسی که نگاهش به دین تربیت و تعالی انسان است، هنگامی که این تعبیر را در کلام فقها می بیند، پیشِ خود میگوید آن را به کار برده اند تا با احصای مصادیق اندک!، بر بسیار معدود بودنِ مشمولین توجه دهند و از حیات و جانِ آفریده های خدا پاسداری کنند!
چه، بر این باورند که بیش از هر کس این فقیه است که دغدغه های تربیتی و انسانی و از جمله توجه به این آیه را دارد: من قتل نفساً بغیر نفس أو فساد فی الأرض فکأنّما قتل الناس جمیعاً و من أحیاها فکأنما أحیا الناس جمیعاً (سوره مائده آیه 32).

این اذهان پاک انتظار دارند در ذیل عنوان مباح الدم فقط! افرادی از این دست را در متون فقهی ببینند:
رهبرانی که جنگی خانمانسوز را آغاز میکنند
جنایتکاران جنگی
کسانی که قتل، عادتشان شده
کسانی که مردم را وادار به پرستش و اطاعت محض از خود میکند و جلوی شکوفایی فطرت را میگیرد.

اما با صد افسوس باید گفت مصادیق مباح الدم در فقه سنتی چنان موسّع و با دست و دل بازی است که هر خواننده ای را به وحشت می اندازد. فهرست کسانی که مطابق این نوع فقه، خون شان و جان شان در معرض تهدید قرار دارد چنین است:

🔸نامسلمانانِ غیر اهل کتاب، مطلقاً.
🔸اهل کتاب، اگر تحت مقررات و تسلطِ حکومت اسلامی در نیایند.
🔸فرقه های گمراهِ مسلمان، به تشخیص همان فقه.
🔸مسلمانانی که به نماز ، روزه ، زکات و امثالهم تن ندهند و یا حتی در انجام آنها سستی کنند.
🔸تشکل های مسلمان که از اطاعت امام المسلمین خارج شوند و سازِ مخالف سر دهند.

چنانکه ملاحظه شد با این فهرست، بیش از 95 درصد جمعیتِ کنونی جهان در معرض تهدیدِ نهفته و سر برنیاورده ای هستند که در متون فقه سنتی جا خوش کرده اند و یعنی، با اینکه این برداشتهای مُهلک فرصت بروز پیدا نکرده اند ولی همواره در قرون متمادی در متون فقهی حضور داشته و مورد تدریس قرار میگرفته است.

با این وصف، آیا قدما هُنری در دین برای تربیت انسان قائل بوده اند!؟ پاسخ، نه است اما امید می رود در فقه نوینِ در حال رویشی که به یُمن انقلاب اسلامی شکوفه زده و به آموزه های راستین و غیر خلافتی نزدیک است شاهد نگاه تربیتی، و نه حذفی باشیم.

telegram.me/baznegari
27 May 2016
ک
12:16
کانال بازنگری
دکتر سروش و کتاب حجاب شرعی ترکاشوند



کانال بازنگری [telegram.me/baznegari
دکتر عبدالکریم سروش در پاسخ به پرسشی مبنی بر سرگردانی در موضوع حجاب، التزام به استنباط احمد قابل و امیر ترکاشوند را (در صورت قانع شدن از پژوهش فقهی تاریخیِ آنها) روا دانست و گفت:

((من در مساله حجاب فتوای شرعی نمیدهم. محققانی چون آقایان قابل و ترکاشوند مورّخانه و فقیهانه نشان داده اند که پوشاندن موی سر گویا وجوب شرعی ندارد. آثارشان را بخوانید و اگر قانع شدید بدان التزام بورزید و اگرنه، به رای فقیهان سنتی عمل کنید)).


متن پرسش و پاسخ که در کانال تلگرامی وی منتشر شده، از این قرار است:

٤٥) پرسش رها
بنده در مورد مسئله حجاب مشکل دارم، بعضی بر این باورند که محور خداوند، دل انسان بوده و در واقع انسانیت و وجوه انسانی است که در روز قیامت مورد بازخواست قرار میگیرد و بنابراین جایی برای هنرنمایی حجاب نیست ... اما در مقابل عده ای می گویند حفظ حجاب و مسائلی از این دست در واقع چون وضو برای نماز، حکم آغاز و مجوز ورود به وادی اسلام است و بدون اعتقاد به حجاب نمی توان در مورد سایر موضوعات اسلام ادعایی کرد. حالا ما مانده ایم سرگردان که کدام گروه بر حقیقت است

✅ پاسخ
من در مساله حجاب فتوای شرعی نمیدهم.محققانی چون آقایان قابل و ترکاشوند مورّخانه و فقیهانه نشان داده اند که پوشاندن موی سر گویا وجوب شرعی ندارد.آثارشان را بخوانید و اگر قانع شدید بدان التزام بورزید و اگرنه، به رای فقیهان سنتی عمل کنید.

منبع:
https://telegram.me/SchoolOfRumi/827
.
.

به همین مناسبت کانال بازنگری، پژوهشِ هر دو محقق یاد شده را در اختیار علاقه مندان قرار میدهد:

🔸مقاله فقیه فقید احمد قابل، شامل:
الف- نظریه و توضیح وی با عنوان در مورد حجاب:
بخش1:
ghabel.blogspot.com/2005/07/blog-post.html
بخش2:
ghabel.blogspot.com/2005/07/blog-post_13.html
ب- پاسخ به نقد با عنوان در مورد پوشش (حجاب):
بخش 1:
www.ghabel.net/shariat/1385/03/06/480
بخش 2:
www.ghabel.net/shariat/1385/03/06/481


🔸فایل کتاب امیرحسین ترکاشوند با عنوان حجاب شرعی در عصر پیامبر:
Telegram.me/baznegari/4
.
.
31 May 2016
ک
19:03
کانال بازنگری
شلاق در قرآن!؟
امیر ترکاشوند ، یازدهم خرداد 1395
کانال بازنگری [telegram.me/baznegari].

آیات مربوط به کیفر فحشا، در بستری از دو واقعیت زیر نازل شد:
از یک سو، وجود کیفر قتل (به ویژه از طریق سنگسار) که در احکام و متون فقهی اهل کتاب بود.
از سوی دیگر، شیوع گسترده زنا و زشت ندانستن آن! و طبیعتاً بی خیالی در قبال آن، که در میان مشرکان و برخی دیگر از قبایل جاهلی بود.

واکنش قرآن و اسلام:
1- زنا پدیده ای بسیار زشت و قبیح است؛ اگر هرکس قصد ایمان آوردن به قرآن و اسلام را دارد شرطش دست برداشتن از زنا و اختلاط جنسی و خیانت نکردن به شریک زندگی است. در صورت تعهد به رعایت این شرط میتوانستند جزو گروه محمد (ص) و ایمان آوردگان شوند.
2- اگر پس از پذیرش شرط یادشده، دوباره به عادت پیشین بازگشتند و بر زنای علنی مداومت ورزیدند، با هدف ایجاد تلنگر و تکان در روحیه بی خیالِشان، مورد صد ضربه قرار گیرند تا به خود آمده و از آن بی خیالیِ نابهنجار فاصله گرفته و وارد هنجار عفاف و همسربسندگی شوند
ولی هرگز متون فقهی اهل کتاب را مبنا قرار نداده و نباید در کیفر سراغ قتل و سنگسار و... روند.
(ضمناً ضربات صدتایی، نه چون تازیانه و شلاق با ابزار چرمی و با تمام توان، بلکه با پوست درخت و لیف خرما و صرفاً به کمک ساعدِ دست [اهرم کردن آرنج و نه کتف] نواخته شود و تلنگری باشد که ذهن و روانِ عادت یافته به زنا را به خود آورَد و درست به همین دلیل است که در حق بیماران و پیران به صورت کاملاً تشریفاتی برگزار میشد).

🔸این تنبیه! (حتی اگر برابر با شلاق باشد) که در چونان بستری از واقعیاتِ آن روزگار و با آن هدف وضع گردید امروز با قید سه فوریت! و در خلأ آن ظرف و شرایط و مصادیق، با خشم و تندی، بر بدنهای جوانان فارغ التحصیلِ آماده ی ورود به بازار کار زده میشود! تا به همه ثابت کنیم چقدر بی هُنریم ، چه راحت با آبروی مردم و خانواده هاشان (که در پناه قوانین شما زندگی میکنند) بازی میکنیم و چه راحت تر به همه می فهمانیم که تربیت و تعلیم و مکارم اخلاق، فقط شعارهایی برای سخنرانی بودند و جا دادن در ویترین! و نه برای پیاده سازی. چه، آموزش و پرورشِ مردم دقت و هنر و برنامه ریزی میطلبد و مقرون به صرفه نیست ولی شلاق ...
نمیدانم چرا یک دهمِ اینهمه انرژی و وقتی که برای اجرای موهومات دینی گذارده میشود را صَرف بازنگری در این متون نمیکنند !؟ راستی چه شد که اهل کتاب از فهرست نجاسات خارج شدند خُب چه اشکال دارد تلاشی دوباره صورت گیرد شاید نجاست سنگسار و تازیانه نیز از دامن اسلامِ عزیز زدوده شود.
telegram.me/baznegari/67
تکمله این یادداشت در:
telegram.me/baznegari/68
2 June 2016
ک
19:04
کانال بازنگری
تکمله بر یادداشتِ "شلاق در قرآن!؟" (نه آبروبَر بود و نه جراحت آفرین)
امیر ترکاشوند 1395.03.13
telegram.me/baznegari
یادداشت یکی از فرهیختگان، و تکمله نویسنده به شرح زیر است:
🔸جناب ترکاشوند ضمن سلام تشکر از مطالب ارائه شده در کانال بازنگری در مورد حد شلاق. اما واقعاً فکر می کنم این کیفر باید از منظر پزشکی و آسیب های جدی آن به ارگان های حیاتی مثل کلیه ها مورد واکاوی توسط متخصصان قرار گیرد. از پزشکان شنیدم در مواقعی که ماهیچه های بدن زیر ضربات زیاد و سنگین مثل شلاق و فروریختن آوار قرار می گیرد به شدت بافت های ماهیچه ها دچار کوفتگی و لهیدگی می شوند و این وضعیت مقدار بسیار زیادی کراتین را در خون آزاد می کنند و چون کلیه ها در این شرایط قادر به دفع این حجم عظیم از کراتین نیستند به لحاظ بافت بسیار نرمِ کلیه ها این ارگان حیاتی از کار می افتد.
🔸پاسخ نویسنده: درود و سپاس. در نگاه سنتی، توجهی به جان و سلامتِ انسان وجود ندارد! و باکی از وقوع پیامدهایی که در کلامتان اشاره شد نیست ... و امّا آنچه در یادداشتم با عنوان "شلاق در قرآن؟" درصدد بیان آن بودم چند چیز بود:
یک- مجازاتِ رسمی در میان اهل کتاب عبارت از "سنگسارِ" زانی بود که قرآن آن را نسخ!! و عملاً جلوی مرگ (آنهم مرگ دهشتناکِ) خطاکار را گرفت و یعنی حذف خطاکار را نادرست و خطا شمرده و آن را به دور از رسالت پیامبر گرامی که اصلاح و تربیت و پرورشِ مردم بود دانست.
دو- نهاد خانواده در آن روزگار به شدّت متزلزل و انواع آمیزشهای جنسیِ نامشروع بسیار رایج و شایع بود و اساساً زنا (زنای مردان با زنان شوهردار و بالعکس و...) را پدیده ای قبیح! و خیلی زشت! نمیدانستند و تصور بسیار بدی که امروزه از زنا در میان مردم وجود دارد، در آن روزگار وجود نداشت، که باز قرآن ورود کرد و برای آنها توضیح داد که عمل زنا، کار خیلی بد و زشتی است لطفا دیگه از این کارها نکنید (لا تقربوا الزنا إنّه کان فاحشة و ساء سبیلاً) در واقع این قرآن و اسلام بود که به آنها تفهیم کرد که این عمل، کار بد و زشتی است.
سه- از آنجا که زنا در میان آنان عادت! و یک امر عادی و چه بسا نوعی زرنگی بود در اینجا نیز قرآن وارد گود شد و با وضع قانون، یک شوک به آن جامعه بی خیال وارد کرد: (مرد و زنِ زناکار ،اگر چهار نفر!! آنان را در حال زنا ببینند، باید رسماً تنبیه شوند!). ملاحظه میکنید که آنقدر آن پدیده عادی و رایج بود که امکان دیده شدن توسط نفراتی از دیگر مردم را داشت. گفتنی است امروزه زنا در نزد مردم، امری بسیار زشت محسوب میشود و به همین دلیل مرتکبِ آن، اگر قرار باشد در ملأعام مجازات شود، احساس میکند آبرویش در حال رفتن است ولی از آنجا که در آن روزگار، امری عادی و شایع و غیر زشت بود بنابراین مرتکبش اگر قرار بود در ملأعام مجازات شود هرگز احساسِ رفتنِ آبرو را نمیکرد!!! زیرا جامعه جاهلی، عمل وی را فحشا نمیدانست. بنابراین تنبیه قرآنی موجب رفتنِ آبروی مرتکب نمیشد!
چهار- چنانکه در یادداشت اشاره کردم آن تنبیه، هرگز معادلِ "مجازات شلاق و تازیانه" که اثرات موجود در پیام شما را به بار آورَد نیست، زیرا اولاً ضارب نباید در هنگام زدن، زیر بغلش دیده شود (یعنی در هنگام نواختن فقط ساعد را بالا و پایین کند و نه بازو را) و ثانیاً جنس وسیله ضرب (چنانکه در کتاب نسخ سنگسار توسط اسلام گفته ام) و برخلاف تصورمان شلاق و کمربند چرمی و... نبود و نباید جراحت آفرین می بود. گفتنی است عبارت "لا تأخذکم بهما رأفة فی دین الله ..." اشاره به اصل اجرای حکم دارد و نه شدّتِ اجرایش!! و تأکید بر "اصلِ" اجرا است که موجب شده در باره همه حتی پیرانِ زناکار و بیماران زناکار نیز اجرا شود هرچند کاملاً تشریفاتی! (به این صورت که یک بسته ساقه صدتایی، یکبار بر مرتکب نواخته میشد. باز دقت کنید که چه اوضاعی بود که پیران و بیماران نیز دست به ارتکاب آن میزدند!).
⚪️بنابراین در روزگار نزول وحی، اجرای تنبیه موصوف، نه چندان به بی آبرو شدن افراد منجر میشد و نه با قوّتِ نواخته میشد که موجب آن ضایعات بهداشتی گردد.
پنج- تنبیه قرآنی یادشده (که به واقع تنبیه! و برای برون رفت از آن آلودگی فراگیر بود) در چنان ظرف و بستری وضع گردید! و طبیعی است اجرای آن در قرون دیگر نیازمند شرایطی مشابه با آن عصر است تا خدای ناکرده از "بسته تعریف شده قرآنی" برای آن موضوع، خارج نشویم چه، اگر قرار باشد آن تنبیه را بی لحاظِ شرایط منجر به آن، در هر وقت و زمانی منفصل از آن اوضاع و اهداف به کار بریم در این صورت ناخواسته حکمی که قرآن به آن إشعار ندارد و خدا نگفته را به او نسبت داده ایم و این اتهام، خود موجب تندترین تعابیر از سوی خودِ خدا و قرآن است.

عطف به یادداشت نخستِ شلاق در قرآن؟:
telegram.me/baznegari/67
.
.
7 June 2016
ک
16:07
کانال بازنگری
توقف افق شرعی در نقطۀ جاهلیت!؟
(آیا ما باید محکوم به محدودیّت‌های عصر جاهلیّت باشیم!؟).
امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۰۳/۱۸
Telegram.me/baznegari

از سنّت‌های قطعیّۀ پیامبر گرامی (و نیز دیگر معصومین) یکی این بود که برای سفر از "اسب و شتر و چارپا" استفاده می‌کرد! امّا امروز ما مسلمانانِ معتقد و شریعتمدار! برخلافِ آن سنّت قطعیّه (و با وجودی که اسب و شتر و چارپا وچود دارد) از خودرو ، قطار و هواپیما استفاده می‌کنیم و این اقدام صریحاً مخالف را، خلاف رضایت پیامبر و اسلام نمی‌دانیم.
یکی دیگر از سنّت‌های مسلّمِ پیامبرمان این بود که غذا را با دست می‌خوردند ولی ما برخلاف آن سنّتِ مسلّم، غذا را به کمک قاشق و چنگال می‌خوریم و این مخالفتِ آشکار را هرگز در تقابل با رضایت پیامبر تفسیر نمی‌کنیم.
نیز می‌دانیم سیره ایشان و دیگر بزرگان دین‌مان بر این بود که اگر جنگی ناخواسته پیش می‌آمد، برای مبارزه از "شمشیر و خنجر و مانند آن" استفاده می‌کردند ولی اینک ما برخلاف آن سیره، به کمکِ اسلحه‌های بکلی متفاوت می‌جنگیم و این اقدام مخالف را هرگز خلاف شرع نمی‌دانیم.
اجازه دهید فراتر رویم چه، بنا به نصّ شریفه قرآن، مؤمنان موظّف به تجهیز ارتش خود با "خیل اسبان" (و راه‌اندازی سواره نظام) شدند امّا اینک در ارتش جوامع اسلامی، چیزی که پیدا نمی‌شود اسب است! و برخلاف نصّ صریح قرآن، ارتش را با ابزارهای جنگی دیگری تجهیز می‌کنیم و هیچکس این اقدام متفاوت و مخالف را برخلاف خواستِ صاحب شریعت تلقّی نمی‌کند.

رازِ اینکه این اقدامات مخالفِ نصّ و سنّت و سیره را خِلاف رضایت پیامبر و در تقابل با شرع و قرآن و اسلام نمی‌دانیم این است که جوامع بشری به طور طبیعی در حال پیشرفت است و به شدّت از واقعیات عصر جاهلیّت (که پیامبر در همان دوران مبعوث شد) فاصله گرفته و آن محدودیّت‌ها را پشت سر گذاشته و بازگشت به آن دوران را مخالف سیر طبیعی امور می‌دانیم. پس ما به این نتیجه‌ی ساده می‌رسیم که زمان را نباید در عصر جاهلیّت (و زمان نزول) متوقّف کرد و یعنی محدودیّت‌ها و تنگناهای آن عصر، مبنای حجّیّت در تعیین تکلیف دینی برای پس از خود و برای همیشه‌ی تاریخ نیست!
امّا گویا برخی! در بعضی مسائل به توقّف زمان می‌اندیشند و خواهان قفل کردن تحوّلات جهانی در نقطه بعثت‌اند و تنگناهای آن دوران و عقب بودگی آنان نسبت به ما را برای ما ملاک و حجّت شرعی می‌شمارند!! مثلاً:

۱- در کشور عربستان هنوز که هنوز است برای اجرای کیفر اعدام، از شمشیر! و گردن‌زدن استفاده می‌کنند؛ چون سنّت بر این بوده که پیشوایان دین با همین ابزار، محکومین را می‌کُشتند. انگار اکنون هیچ راه بهتری برای این کار وجود ندارد. (خدای من! جدا کردن سر از بدن! هدیۀ ما مسلمانان به جامعۀ در حالِ پیشرفت بشریّت).

۲- و یا در کشور خودمان تا همین چندی پیش قانون مجازات سنگسار به عینه وجود داشت (ای وایِ من!) و سرانجام که پس از دهها سال تلاش علمی می‌خواستند آن را بردارند، مگر دل‌شان رضا داد! آنچنان دل کندن از این روش جاهلی برای‌مان سخت بود که سال‌ها بحث و گفتگو به دنبال داشت و کش و قوس پیدا کرد و دستِ آخر، با تاکتیکی خاص باز هم پرونده‌اش مفتوح ماند! خدای من! چقدر در دل کندن از تنگناها و محدودیت‌های عصر جاهلی دودل هستیم! قاشق دستِ پیامبر دادن ، وی (ص) را سوار خودرو و هواپیما کردن و... که دودلی نمی‌خواهد؛ مگر انسانی‌تر و پیشرفته‌تر بودنِ شیوه‌های اجرای مجازات، امری ضدّ دینی است که در توجه به آن دچار دودلی می‌شویم مگر قرآن و پیامبر و امامان از آن ناخشنودند که ما نسبت به آن مرددیم!؟

۳- و از آن فراگیرتر شلاق زدن برای طیف وسیعی از محکومیت‌هاست. آیا اگر پیامبر امروز مبعوث می‌شد با «شمشیر زدن و سنگسار کردن»، محکومین را می‌کشت؟ (هرچند انتساب سنگسار به وی از اساس نادرست است) به مجرمین «شلاق و تازیانه» می‌زد؟ (واقعیت شلاق در یادداشت پیشین گذشت) ٬ برای سفر از «اسب و شتر و چارپا» استفاده می‌کرد؟ برای دفع متجاوزین «شمشیر» به دست می‌گرفت و سوار بر «اسب» به دشمن حمله می‌کرد؟

اگر این میزان تقیّدِ مو به مو به نصّ و سنّت داریم پس لطفاً؛
سرِ سفره قاشق نگذارید چرا که خلاف سنّتِ قطعی پیامبر است و فقط با دست غذا بخورید.
در پایانه‌های مسافربری به جای اتوبوس، اسب و شتر و چارپا آماده کنید چرا که پیامبر و بزرگان دین فقط با همین وسایل سفر می‌کردند.
در کارخانه‌های اسلحه‌سازی به تولید شمشیر و خنجر بپردازیم زیرا مسلّم است که حضرت در جنگ‌ها فقط از همین ابزار بهره می‌گرفت.
تیپ و لشگرها را مجهز به اسبان آماده کنیم چرا که نصّ قرآن است.
بخشی از داروخانه‌ها را به فروش شاش شتر اختصاص دهیم چرا که در آن روزگار، شفا را در مصرف آن می‌دیدند!

آیا ما محکومیم برای همیشه در محرومیت‍‌های عصر جاهلی و توسعه نیافتگی آنان باقی بمانیم!؟

باز نشر با ذکر منبع (نشانی زیر) بلامانع است:
Telegram.me/baznegari/70
.
.
11 June 2016
ک
22:46
کانال بازنگری
عُمق فاجعه!
(قوانین ما حتّی در شیوه‌ی قتلِ محکوم، پیروِ عُرف دوران جاهلیّت‌اند)

✍🏻 امیر تُرکاشوند، ۱۳۹۵/۰۳/۲۲

—————@baznegari—————

در یادداشت پیشین (توقّف افق شرعی در نقطه‌ی جاهلیّت) تلگرامی، توضیح دادم چگونه عُرف جاهلیت، حتّی «طُرُق و شیوه‌های اجرای» حُکم را بر روی‌مان قفل کرده و تاریخ را در خود به انتها کشانده! و اگر هم تنوّعی و اختیاری در شیوه‌های اجرای حدود هست آن نیز محصور به تنوّعات همان دوران است! (دل‌بستگیِ تمام‌عیار به عُرف جاهلیت).

یادداشت را با ذکر نمونه‌ای پیش می‌برم:
کیفر برخی خطاهای جنسی (نزدیکیِ مردان با هم‌جنس)، عبارت از قتل و اعدام! به یکی از پنج شیوه‌ی زیر است:

• زنده‌زنده در آتش سوزندان؛
• سنگ‌باران کردن؛
• خراب کردن دیوار بَر رویِ او؛
• با دست‌وپای بسته از کوه و بلندی پَرت کردن؛
• گردن زدن با شمشیر.

البته اگر این حکم و نیز شیوه‌های اجرایش را به قرآن‌پژوهانِ معاصر عرضه کنیم، خودِ مجازات قتل را به دلیل مغایرت و بلکه تضاد با قرآن رد می‌کنند و دیگر نوبت به بررسی شیوه‌های اجرای آن نخواهد رسید؛
اما اگر از فقیه سنّتی بپرسیم که مگر دین و قرآن برای تربیت و اصلاح مردم نیست پس چرا با وقوع خطایی جنسی (هرچند بسیار زشت) قائل به حذفِ مرتکب، آن‌هم با شیوه‌هایی چنان قدیمی هستید؟ آیا چنین حکمی (یعنی حذف صورت‌مسئله) ناخواسته اعتراف به بی‌هنری دین در تربیت انسان و فقدان برنامه‌اش برای تحوّل انسان نیست؟ و آیا چنان شیوه‌هایی در عصرِ کاملاً متفاوت و متحول کنونی مگر جز بازتولید جاهلیّتِ منسوخ! و تمسخر دین و تدیّن را به همراه دارد؟ و مگر نه این است که مایه‌ی «یخرجون من دین الله افواجاً» گشته؟ پاسخی جز تعبّدِ محض و موبه‌مو به متن، ندارند! و یا نهایت این‌که بگویند اقامه‌ی «حدود» در دوران غیبت امام تعطیل بوده و با حضور و ظهورِ خودِ وی است که نافذ می‌شود؛ خدای من! تصورش را کنید که مهدی بیاید و بخواهد مرتکب خطای جنسی را (به‌جای اصلاح و یا تنبیهات بازدارنده) به یکی از آن پنج روش به قتل برساند: وی را زنده‌زنده (در برابر دوربین رسانه‌ها) در آتش بسوزاند یا...
راستش را بخواهید نویسنده نه فقط قائل به جعل روایات مورد استناد در این‌گونه موارد است بلکه جعل را ناشی از شدّت جهل و یا به‌احتمال‌زیاد با هدفِ به سُخره گرفتن آموزه‌های دینی می‌داند.

بگذریم؛ اجازه دهید به عمق فاجعه بازگردیم:
در این یادداشت به بازپژوهی در متن نپرداختم تا ببینم آیا نظر اسلام مثلاً درباره‌ی این گناه، به‌راستی عبارت از قتل و اعدام است یا نه؟

نیز دراین‌باره که اگر فرضاً کیفر آن گناه در صدر اسلام، اعدام بوده ولی امروزه هدف پشتِ آن کیفر، با قوانینی متفاوت که همان هدف را بدون توسّل به اعدام دنبال کند، نیز سخنی نگفتم؛

بلکه خواستم توجه دهم که مشکل، خیلی از این چیزها بیخ‌دارتر است: آری ما حتّی در «چگونگی» اعدام و «شیوه» قتل محکومین نیز محصور در عُرف دوران جاهلیّت و صدر اسلام هستیم! یعنی مقلّد محضِ قرون کهن در چنین سطحی از مسئله! (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل).
به گمانم اینک می‌توانید به «عُمق فاجعه» و ریشه‌ی مشکلات سیاسی کشور و پانگرفتنِ تفاهم پِی ببرید.
اصلی‌ترین رازِ عدم گشایش در سیاست کلانِ کشورمان به همین تنگناها بازمی‌گردد: زندگی در عُرف کهن صدر اسلام و بلکه جاهلیّت.
قفل شدن افق شرعی به آن عصر یعنی همین؛ این قفل جز با کلیدِ دل کندن از آن عُرف گشوده نخواهد شد.

——————#بازنگری——————

🔹 انتشار با ذکر منبع (به نشانی زیر) بلامانع است:
🖥 Telegram.me/Baznegari/71
.
.
12 June 2016
ک
11:12
کانال بازنگری
🔹بازنگری🔹

کانال امیرحسین ترکاشوند؛
نویسنده‌ی کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر
• نسخ سنگسار توسط اسلام

https://telegram.me/baznegari
13 June 2016
ک
11:14
کانال بازنگری
🌴🌴🌴 🌴🌴🌴
امام‌جعفرصادق:

«ایرادی ندارد زنان آزادِ مسلمان، بدون روسری نماز بخوانند»

📖 ر.ک: حجاب شرعی در عصر پیامبر ، ص ۷۱۲ 👇👇
Telegram.me/baznegari/3
17 June 2016
ک
13:31
کانال بازنگری
خشکیِ زاینده‌رود ؛ قحطیِ علمای پارسا

امیر ترکاشوند ، ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
...............@baznegari................

این سال‌ها برخی منابر، تمرکز خود را بر "توجه به گناه دیگران!" قرار داده و بحران‌های طبیعی را به همین مسئله ربط می‌دهند ؛
از جمله امام‌جمعه اصفهان به ارتباطِ گناهانِ غیر! در روگردانی خدا و خشک‌شدن زاینده‌رود می‌پردازد و چنین می‌گوید: «در اصفهان وضعیّت حجاب بد است. عکس‌هایی به دفتر من رسیده است که زنان در کنار زاینده‌رود خشک مثل اروپا عکس گرفته‌اند همین کارها را می‌کنید رودخانه که خشک شد بالا دست آن هم خشک می‌شود... ما اگر گناه ببینیم و فقط نچ نچ کنیم فایده‌ای ندارد، نیروی‌ انتظامی برای امر به معروف و نهی از منکر می‌تواند از بچه‌های حزب‌الهی استفاده کند... چرا مردم حزب‌الله نسبت به سگ گردانی‌ها، رانندگی زنان بدون حجاب یا کشف حجاب‌ حساسیت نشان نمی‌دهند... آیا درست است در شهر مذهبی و استانی که بیش از ۲۳ هزار شهید تقدیم اسلام کرده است شاهد فعالیت مغازه‌دارانی باشیم که زنان نامحرمی را با آرایش کامل یا ناقص به‌کارگیری می‌کنند».

سخنانی از این دست، ناخواسته پذیرش این واقعیتِ تلخ است که دولت‌ها یکی پس از دیگری، در آموزش و پرورشِ "مردم" دچار شکستی چنان سنگین که پیامدش خشک‌شدن بسیاری از رودخانه‌ها و حتی بزرگترین دریاچه کشور و وقوع تهدید آب می‌باشد شده‌اند؛

اما این شکست، محدود به صِرفِ "مردم و شهروندان و رعیّت!!" نمی‌شود بلکه بخش تولیت دینی را نیز در بر می‌گیرد زیرا با وجود دقّت فراوانی که در حوزه‌ها برای تربیت عالمان دینیِ پارسا وجود دارد امّا؛

دریغ از:
🔸امام جمعه و جماعتی که همراه با نمازگزارانش سراسیمه ، آشفته‌مو ، پریشان احوال، بچه‌بغل ، پابرهنه! عازمِ دشت و بیابان، "نماز بارانِ خداپسندی" بخوانند تا آب به زاینده‌رودها بازگردد.

دریغ از:
🔸به هدفِ اجابت رسیدن این‌همه مجالس دعایی که علمای دینی راه می‌اندازند و هیچیک به رفع خشکی رودخانه‌ها و دریاچه‌ها نینجامیده.

دریغ از:
🔸رویشِ حتّی یک گوشه‌نشین صاحبدل که دعایش بلا بگرداند و ارومیه را زنده کند.

دریغ از:
🔸افسانه‌ی بهجت و بهاءالدینی و مستجاب‌الدعوه‌ها!!؛ اگر راست‌اند بسم الله ای امامان جمعه‌ی دائم‌الذکر و پارسا؛ امروز که در دستِ تو ام مرحمتی کن / فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت. اگر حکایت نماز باران‌ها و مستجاب‌الدعوه‌ها و... که از کودکی در پای منابرتان شنیدیم راست بوده، امروز روز محکِ آنهاست! ما آموزه‌های دینی را برای نقش‌آفرینی در زندگی می‌خواهیم و نه در ویترین یا به عنوان قصّه‌های سرگرم‌کننده!

بنابراین، شکست‌مان در بخش تعلیم و تربیت، محدود به مردم نیست بلکه بیش از آن و پیش از آن، به فقدان رویش علمای پارسا بازمی‌گردد که اگر هم خود از معنویتِ لازم برای تحقق داستان‌های کودکی‌مان برخوردار نیستند لااقل دم فروبندند و دیگران را تنهامقصر، ننامند! (طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس). چرا مردم نسبت به عدم رویش روحانیون صاحبدل ، پارسا ، مستجاب‌الدعوه ، بلاگردان و... از درون حوزه‌ها بی تفاوتند!؟
ترکاشوند


⚪️واکنش محمدتقی فاضل میبدی به سخنان امام جمعه اصفهان: «این اظهارات نه معقول است و نه اسلامی! خشکی آب زاینده‌رود به دلیل سوءمدیریت آب در سال‌های گذشته در کل کشور بوده است. اگر قرار بود به دلیل حضور زنان بی‌حجاب، آب یک رودخانه خشک شود، آب کل رودخانه‌های اروپا باید خشک می‌شد و خیلی بعید است که انسان این صحبت‌ها را به پای دین بگذارد. عکس‌العمل بی‌حجابی و بدحجابی هیچ وقت خشک‌شدن آب زاینده‌رود نیست، افراد و موجودات دیگر چه گناهی کرده‌اند که بخاطر حضور چند زن بی‌حجاب از آب زاینده‌رود محروم شوند؛ این موضوع، نوعی ظلم تلقی می‌شود و کاملا با عدل الهی منافات دارد. تعجب از آقایانی است که این گونه اظهارنظر می‌کنند، دنیای حاضر دنیای علم و استدلال است و ایراد سخنانی که مبنای علمی ندارد در خطبه‌های نماز جمعه، وهن به اسلام است.»

⚪️حسن عباسی و رؤیای انسانم آرزوست: (الآن تمام سدهای کشور آبش خشک شده ، کم شده؛ یک دلیل اصلی بیشتر نداره معصیت، بالاست ... مگر اینکه دوباره بزرگان اهل اخلاق را صدا کنن، برن تو بیابونا نماز استسقا بخونند خدا به بعضی از این بزرگان رحم کنه دوباره سدهای ما پرِ آب بشه).

انتشار مطلب با ذکر منبع (نشانی زیر) بلامانع است:
telegram.me/baznegari/74
.
.
28 June 2016
ک
12:52
کانال بازنگری
زیارت عاشورا؛ کلام امام یا شیعه‌ای پیرو؟

امیر تُرکاشوند، ۱۳۹۵/۰۴/۰۸

———@Baznegari———

درباره‌ی زیارت عاشورا ادّعا می‌شود که آن، سخن امام باقر و یا بنا به نقلی سخن امام صادق است و حتّی آن را حدیث قدسی دانسته و به رسول‌الله و خدا می‌رسانند! یا للعجب.

برخلاف این تصوّر رایج، خودِ متن زیارت عاشورا، بی‌نیاز از بررسی سندی و اعتباری، در موارد بسیاری، از دور داد می‌زند که نمی‌تواند سخن امام و یا حدیث قدسی باشد بلکه به‌روشنی دلالت بر نطق یک پیرو و شیعه دارد! تأکید می‌کنم: این زیارت باوجود شهرت بسیار، زمزمه‌ی یک «پیرو» است و نه زیارتِ یک امام نسبت به امام قبلی، زیرا:

ائمه در پرداختن به امامانِ پیش یا پس از خود، از یک ادبیات مشخص و نیز در اشاره به آنان از عناوینی صمیمانه‌تر استفاده می‌کردند! و این زیارت فاقد هردوی آن‌هاست! صاحبِ این زیارت، انگار که خود جزو اهل‌بیت نیست: «فأسئل الله الذی اکرم مقامک و اکرمنی (بک!) أن یرزقنی طلب ثارک مع إمام منصور من اهل‌بیت محمدٍ» (از خدایی که مقام تو را بلند و گرامی داشت و مرا هم به‌واسطهٔ دوستیِ تو عزت بخشید، از او درخواست می‌کنم که روزیِ من گرداند تا با امام منصور از اهل‌بیت محمد، خونخواهِ تو باشم). چنانکه پیداست این، آرزو و زمزمه‌ی یک پیرو و یک شیعه است و نه یک امام نسبت به امام دیگر؛
ائمه معمولاً از دیگر امامان با عنوان امام یاد نمی‌کنند بلکه عبارت صمیمانه‌تری بکار می‌برند.

بخش‌هایی از این زیارت که واقعیت یادشده (آمال و زمزمه‌های یک شیعه) را نشان می‌دهد و گویای تفاوت صاحب متن با امامِ شیعیان است را در زیر می‌آورم:

• یک- «فلعن الله امّة اسّست اساس الظلم والجور علیکم اهل‌البیت»
به ضمیر «کُم» و نتیجتاً داخلِ مصداقِ اهل‌بیت نبودنِ گوینده دقت شود.

• دو- «إنّی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم»
علاوه بر ضمیر «کُم»، خودِ عبارت، گویای زمزمه‌ی یک شیعه و پیرو است و نه یک امام.

• سه- «بأبی انت و اُمّی»
امامی را فدای امام دیگر کردن! بابام قربونت بره.

• چهار- «فأسئل الله الذی اکرم مقامک و اکرمنی (بک!) أن یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل‌بیت محمدٍ»
در بالا توضیح دادم.

• پنج- «اللهمّ اجعلنی عندک وجیهاً بالحسین فی الدنیا و الآخرة»
پروردگارا مرا به‌واسطه حضرت حسین نزد خود در دو عالم وجیه و آبرومند گردان.

• شش- «یا أباعبدالله إنّی أتقرّب إلی الله و إلی رسوله و إلی امیرالمؤمنین و إلی فاطمة و إلی الحسن و إلیک بموالاتک»

• هفت- «واتقرّب إلی الله ثم إلیکم بموالاتکم و موالاة ولیّکم»
نخست به درگاه خدا و سپس نزد شما [اولیاء خدا] تقرّب می‌جویم به سبب دوستی شما و دوستیِ دوستان شما؛ این بند به‌روشنی گواهِ صدور از سوی یک پیرو است و نه امام.

• هشت- «و عدوٌّ لمن عاداکم»
به‌خوبی معلوم است که صاحب متن، خود را متفاوت از اهل‌بیت می‌داند.

• نه- «فأسئل الله الذی اکرمنی "بمعرفتکم" و معرفة اولیائکم»
از کَرَم حق درخواست می‌کنم که به معرفت شما و دوستان شما مرا گرامی سازد؛ گوینده! خود را نه‌تنها جزو امامان نمی‌داند بلکه آرزو می‌کند که بتواند دوستان امامان را خوب بشناسد!

• ده- «و أسئله أن یبلغنی المقام المحمود لکم عندالله»
از خدا درخواست می‌کنم که به مقام محمودی که خاصّ شما [خاندان عصمت] است مرا برساند؛ گوینده خیلی شفاف میان خود و میان اهل‌بیت تمایز قائل شده است.

• یازده- «و أن یرزقنی طلب ثاری (کم) مع امام هُدیً ظاهر ناطق بالحقّ منکم»
و مرا نصیب کند که در رکاب امام زمانِ شما اهل‌بیت که هادی و ظاهر شونده‌ی ناطق به حق است خونخواه شما باشم. گمانم نیاز به توضیح ندارد.

• دوازده- «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل‌محمد و مماتی ممات محمد و آل‌محمد»

• سیزده- «اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود»
آرزوی یک پیرو است و نه امام باقر و امام صادق.

بنابراین چنانکه پیشتر در خلال مقاله‌ی «نفی کینه‌ورزی‌های مذهبی» توضیح دادم این زیارت‌نامه اساساً قابل انتساب به امامان (و از آن بدتر به رسول‌الله و خودِ خدا) نیست بلکه زمزمه‌های یک شیعه‌ی متأثر از عاشورا است.

از خواننده می‌خواهم بی‌توجه به این یادداشت، خود به سراغ متن زیارت رَوَد و با مرور آن (حتّی بدون دقت در محتوا)، به قضاوت نشینَد که عبارات، آیا سخن امامان است یا پیروان؟

———@Baznegari———

کانال بازنگری: در ادامه 👇🏻👇🏻 فایل (PDF) مقاله‌ی اشاره‌شده در متن (نفیِ کینه‌ورزی‌های مذهبی، ۱۳۸۹) تقدیم می‌شود.

🔹انتشار با ذکر منبع (نشانی زیر) بلامانع است:
Telegram.me/Baznegari/75
12:52
نفیِ کینه‌ورزی‌‌های مذهبی.pdf
Not included, change data exporting settings to download.
586.7 KB
29 June 2016
ک
17:34
کانال بازنگری
In reply to this message
در نقدی کوتاه بر یادداشتِ «زیارت عاشورا، کلام امام یا شیعه‌ای پیرو» مطرح شد:

🔹«احتمالِ تعلیمی بودنِ زبانِ زیارت عاشورا»

• کانال بازنگری: به دنبال انتشار یادداشتِ «زیارت عاشورا؛ کلام امام یا شیعه‌ای پیرو»، نقد کوتاهی در کانالِ یکی از خوانندگان محقق منتشر گردید و سپس گفتگوی کوتاه‌تری میان وی با نویسنده‌ی یادداشت درگرفت که اینک هر دو به شرح زیر تقدیم می‌شود:

———@Baznegari———

• کانال فکر و اندیشه:
[مقاله ذیل توسط جناب آقای «ترکاشوند» از پژوهشگران و محققان ارزشمند در حوزه قرآن و حدیث ارائه شده است. این مقاله همراه با نقدِ روشیِ ایشان که توسط این‌جانب نوشته‌شده و خدمت ایشان نیز ارسال گردیده است، جهت آگاهی دوستان عزیز تقدیم می‌گردد.]
٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭
«زیارت عاشورا؛ کلام امام یا شیعه‌ای پیرو؟»!
امیر تُرکاشوند، ۱۳۹۵/۰۴/۰۸

«درباره‌ی زیارت عاشورا ادّعا...

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭
سلام جناب آقای ترکاشوند
طاعات قبول حق
می‌خواستم با اجازه شما دوست عزیز
نکته‌ای در مورد مقاله اخیرتان در مورد سندیت زیارت عاشورا عرض کنم.
البته من درصدد اثبات سندیت زیارت عاشورا و انتساب قطعی آن به معصومین نیستم که این خود تخصصی ویژه می‌طلبد؛ اما روش جنابعالی یک ایراد اساسی دارد و دلایل‌تان به نظر من وافی به مقصود نیست.
زیرا در مقابل تمام دلایل و استنادهای آورده شده در خصوص «اشاره به ضمایر مخاطب» می‌توان گفت: امام علیه‌السلام در این زیارت قصد تعلیم شیعیان را داشته که اگر خواستید ارادت به امام حسین نمایید، اینچنین دعا نمایید.
انصافاً اگر به قضیه به این دید نگاه کنیم تمامی استدلال‌های آورده شده مفهوم خود را از دست خواهد داد.
مگر در مورد سوره حمد گفته نشده:
نیمی کلام خدا با بشر و نیمی گفتگو و درخواست انسان‌ها از خداوند است: «ایاک نعبد و...»
گویا خداوند دارد به انسان‌ها روش عبادت را آموزش می‌دهد.
توفیق شما را از درگاه احدیت خواستارم.
ارادتمند - محمدرضا ماهرویی
@FEKRvaANDISHEH

—————————

سلام بر دوست گرامی و ارجمندم،
سپاس بیکران جناب آقای ماهرویی
یعنی شما می‌فرمایید، درست است که زبان این زیارت، زبانِ یک شیعه‌ی پیرو است اما با این وصف معلوم نیست از سوی یکی از شیعیان سروده شده باشد بلکه چه‌بسا از سوی امام و در مقام تعلیم به شیعیان صادر گردیده باشد!
اگر مرادتان را درست فهمیده باشم در این صورت حمل عبارت بر غیر ظاهر (چون ظاهرش که زبان یک پیرو است) نیاز به دلیل و قرینه دارد!
لطفاً دراین‌باره کمک کنید و توضیح بیشتر بفرمایید.
با مهر و ارادت
ترکاشوند

—————————

سلام جناب ترکاشوند
بله دقیقاً منظورم همین است که می‌تواند در مقام تعلیم جملات به این شکل بیان شده باشد. البته من در مورد سند زیارت نفیاً و اثباتاً نظری ندارم. حداقل اینکه این‌گونه نیز می‌توان با قضیه برخورد کرد یعنی دو احتمال در پیش است: یا این‌که کلاً از لسان غیر معصوم است و یا توسط معصوم به‌قصد تعلیم به این شکل بیان شده است.
استحضار دارید که «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال»

———@Baznegari———

• انتشار با ذکر منبع بلامانع است:
telegram.me/baznegari/77
.
.
1 July 2016
ک
19:34
کانال بازنگری
امیر ترکاشوند نویسندهٔ
حجاب‌شرعی‌درعصرپیامبر
Telegram.me/baznegari/4
نسخ‌سنگسارتوسط‌اسلام
Telegram.me/baznegari/6
آینده:
قصاص
بستهٔ‌روزه
پروندهٔ‌نماز
زبان‌ِجهنّم
خوانشِ‌تربیتی
نبوّت‌در‌قرآن
عسگری‌ِسوم
5 July 2016
ک
08:55
کانال بازنگری
امامانِ خُردسال؟!

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۰۴/۱۵

———@Baznegari———

درباره‌ی زنجیره‌ی امامان، با دو پرسش جدّی روبرو هستیم که گریزی از «توجّه» به آن‌ها و یافتن پاسخی درخور نیست:

۱ ـ چرا سلسلهٔ امامانِ ما، به شکل «پدرـ‌پسری» (همانند حکومت موروثی) بوده و در دودمانِ سرسلسله (امام‌علی) ادامه می‌یابد؟ آیا این، با شایسته‌سالاری سازگار است، آیا شبهه‌ی تبعیض در دستگاه آفرینش را به دنبال ندارد و هزار چرای دیگر و مهم‌تر؟

🔸در مقام پاسخ، می‌توان به قرآن و تاریخ انبیاء ارجاع داد چه، پدیدهٔ تسلسلِ پدرـ‌فرزندی در میان برخی انبیاء نیز رخ‌داده و چیزِ تازه‌ای نیست، یعنی: حتّی دستگاه نبوّت هم، گاه از طریق فرزند، دودمان و اعقاب ادامه یافته و کاملاً شکل میراثی! به خود گرفته است.
🔸حال اگر کسی همین را هم به پرسش کِشَد و از چراییِ توارث در دستگاه نبوّت بپرسد، پاسخ این است که: با دنبال کردنِ موضوعِ «نبیّ و نبوّت و سیرِ آن» در خودِ قرآن!، چه بسا با تبییناتِ مأنوس و دمِ‌دستیِ این کتاب آسمانی و دیگر کتب مقدس، کار به تولّدِ آن پرسش‌ها و ابهامات نینجامد. توارث در میان انبیای قدیم! و حرفه‌شدنش درِ آن خانواده‌ها امری عادی و متعارف شمرده می‌شد؛ (حرفه‌ای الهی‌موروثی و البته بی‌مزد / حرفه‌ی مقدسِ خاندانی).
🔸گفتنی است همچنان‌که وجود یک پیامبر، نافی وجود پیامبر دیگر در همان زمان نیست! و هیچ پیامبر صدّیقی، حضور خود را منوط به عدم وجود پیامبری دیگر نمی‌کند و هیچ‌یک جا را برای دیگری تنگ نمی‌بیند؛
به همین ترتیب،
هیچ امامی با حضور خود، جا را برای حضور دیگر پیشوایان و مفسّران تنگ نمی‌بیند و راه و رسمِ روشن خود را، تنها کانال‌های فهم و اخذ شریعت نمی‌داند!

۲ ـ آیا پذیرش امامتِ کودکان و خردسالان، بازی با حیثیّت انسان‌ها نیست؟
چرا باید به مرجعیّت و پیشواییِ کودکانِ ۵، ۶ و ۷ ساله (که پیاپی در ثُلثِ سوم امامان وجود دارد) تن داد؟

امام نهم هفت سالگی
امام دهم هفت سالگی
امام دوازدهم پنج سالگی

آیا «تسلسلی با این پیامدها» قابل دفاع است؟ و صدها پرسش دیگر در همین باره.

🔸پاسخی در کنار دیگر پاسخ‌ها:
امامان نیز مانند دیگر انسان‌ها نوزادیِ خود را با شیرخوردن و تَروخشک‌شدن آغاز کرده و سپس در کودکی و خردسالی، با آموزش مادر و دیگران آرام‌آرام راه‌رفتن و حرف‌زدن را می‌آموختند و همین‌طور یک‌به‌یک مراحل رشد را دقیقاً همانند دیگر مردم طی می‌کردند و آنگاه! از آغاز زمان رشد فکری، عمدتاً تحت آموزش پدر (امام قبلی)، به کسب معارف و احکام نائل می‌آمدند؛
بنابراین:
اگر پیش از بلوغ سِنّی و فکریِ وی و پیش از احراز توانِ امامت و مرجعیّتش، امام قبلی رحلت می‌کرد، ناچار دیگر بزرگان دین، در مقام جبران این خلأ برآمده و با تعلیمِ آن خردسال، وی را آمادهٔ امامت و مرجعیّت در وقت بلوغ (بلوغ سِنّی و علمی) می‌کردند! چنانکه با درگذشت امام جواد، و به سببِ ناتوانی وارثِ خردسالش، حتّی امور مالی خانواده بنا به وصیتِ خودِ امام جواد! به شخص دیگری واگذار گردید تا پس از بلوغِ آن وارث، به وی داده شود بنابراین امام هادی در شش،هفت سالگی امام نشد و در این سنین در جایگاه مفسّر دین ، مبیّن احکام و نشان‌دهنده‌ی راه و رسم زندگی قرار نگرفت (زیرا فاقد شرط بلوغ بود) بلکه پس از تعلیم از بزرگان و بهره‌مندی از میراث مکتوب و شفاهیِ آباء خود، در سنوات بعد به این عطیه نائل آمد.

⚪️خوشبختانه در کارنامهٔ این سلسلهٔ جلیله: نه فرمانِ یورش به سرزمین‌های دیگر دیده می‌شود ، نه به تغییر ملّیّت ، زبان و نژاد در دیگر بلاد کمک کردند ، نه پشتِ‌سرشان آهِ سوزان تصرّف‌شدگان است ، نه با وجود استحقاق‌شان سودای به چنگ‌آوردن حکومت در غیر وقتش! را داشتند و هم این‌که بزرگان مذاهبِ غیر، زبان به ستایش تک‌تکِ‌شان می‌گشودند؛
خوش‌تر آن باشد که سرّ دلبران
گفته آید در حدیث دیگران

........@baznegari.........

کانال بازنگری: انتشار با ذکر منبع بلامانع است:
Telegram.me/baznegari/81
.
.
10 July 2016
ک
14:22
کانال بازنگری
شبکه اجتهاد؛
به‌نظر می‌رسد فتوای اخیر آیت‌الله مکارم شیرازی حتی از کتابی چون «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نیز اثر عمیق‌تری در راستای تغییر نگرش‌ها در امر حجاب داشته باشد.
.............@baznegari...................

حاشیه‌ای بر حواشی یک فتوا
شبکه اجتهاد: انتشار گسترده فتوای آیت‌الله مکارم شیرازی درباره جواز ترک حجاب برای زنان مسلمانی که راهی جز ترک حجاب برای ادامه تحصیل در کشورهای دیگر ندارند، بار دیگر بحث داغ حجاب و پوشش زنان را در عرصه عمومی و رسانه‌ای به جریان انداخت.

متن فتوا حاوی دلالت‌ها و کدهای مهمی است:
«با توجه به این‌که اگر دختران مسلمان و متدیّن، دروس عالى را نخوانند، تنها افراد بى‌بند و بار و لامذهب پست‌هاى مهم را اشغال مى‌کنند، به افراد متدیّن اجازه داده مى‌شود که حجاب را در خصوص مواردى که ضرورت دارد رعایت نکنند؛ ولى در غیر آن موارد حتماً مراعات نمایند».

گفته می‌شود که این فتوا به‌تازگی صادر نشده، اما بازتاب گسترده‌ای که ایجاد کرد سبب شد که دفتر این مرجع تقلید برجسته شیعه در قالب یک توضیح، بار دیگر از صدور این فتوا دفاع کند و بکوشد که راه را بر بدفهمی‌های احتمالی ببندد؛ هرچند این توضیح نیز داغی موضوع را دوچندان کرد.
ملاکی که در این فتوا به مقلدین ارائه شده، نشان می‌دهد که بحث رعایت حجاب در قیاس با «اشغال پست‌های مهم از سوی لامذهب‌ها» و «عقب‌ماندگی تحصیلی زنان مسلمان» اهمیت کم‌تری از نظر این مرجع تقلید دارد.
.
.
.
.
به‌نظر می‌رسد فتوای اخیر آیت‌الله مکارم شیرازی حتی از کتابی چون «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نیز اثر عمیق‌تری در راستای تغییر نگرش‌ها در امر حجاب داشته باشد.
اگرچه این فتوا در پارادایم فکری کاملاً متفاوتی نسبت به کتاب مذکور تولید شده است، اما عملگرایی و مصلحت‌اندیشی نهفته در ملاکات فتوا می‌تواند تنه به نگاه تاریخی و البته نه‌چندان علمی کتاب ترکاشوند زده و بیش از آن کتاب، مورد فهم عام و خاص قرار گیرد و تعمیم یابد.
فهم و نقد داده‌ها و استدلال‌‌های کتاب ترکاشوند در توان غالب مخاطبین آن نبود؛ اما فهم ملاکات و ادله این فتوا و حتی نقد آن در حیطه درک غالب مقلدین این مرجع است
و از همین رو، اثرگذاری آن نیز عمیق‌تر و گسترده‌تر خواهد بود.
/علی اشرف فتحی

نشانی:
https://telegram.me/ijtihadnetwork/894
متن کامل مقاله:
http://ijtihadnet.ir/?p=12329

.............................................

🔸بازنگری؛ کانال نویسنده کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر:
telegram.me/baznegari/82
.
.
11 July 2016
ک
21:49
کانال بازنگری
و
وبسایت فرهنگی صدانت 11.07.2016 21:17:46
☄حجاب و مسئله‌ی موی سر☄


🌱در سال 84 #احمد_قابل طی مقاله‌ای، پوشش سر و گردن را مستحب شرعی اعلام می‌کند. (1)

🌱در سال 85 #مصطفی_حسینی_طباطبائی در دو مقاله سعی می‌کند مدعیات قابل را رد کند. (2) و (3)

🌱در سال ۹۰ نسخه الکترونیکی کتابی از #امیرحسین_ترکاشوند با عنوان «حجاب شرعی در عصر پیامبر» منتشر می‌شود که در آن نویسنده قصد دارد نشان دهد در اسلام پوشاندن موی سر و گردن و نیمه‌ی پایین دست و پا واجب نیست. (4)

🌱در سال 91 #سروش_دباغ (با الهام گرفتن از آثار قابل و ترکاشوند) طی دو مقاله سعی دارد نشان دهد پوشاندن گردن و موی سر برای همۀ زنان مسلمان ضروری نیست و بی‌حجابی با بی‌عفتی متفاوت است (5) و (6)

🌱تا سال 92 #محسن_کدیور نیز در سایت خود مجموعه مقالاتی را تحت عنوان "تأملی در مسئله‌ی حجاب" منتشر می‌کند و سعی می‌کند نشان دهد لزومِ پوشاندن ساق پا، ساعد دست، گردن، صورت و مو فاقد دلیل قرآنی است. (7)

🌱در همان سال #حسین_سوزنچی در سه مقاله‌ی مجزا سعی می‌کند ادعاهای ترکاشوند، کدیور و دباغ را رد کند. (8) و (9) و (10)

🌱در اردیبهشت سال 95 میزگردی در دانشگاه تهران با حضور ترکاشوند و سه منتقد با عنوان "حجاب در بستر تاریخ و فرهنگ عصر نزول" برگزار می‌شود. (11)

✨ (1) → http://goo.gl/5ck4qt
✨ (2) → http://goo.gl/oLtIBV
✨ (3) → http://goo.gl/xGCngL
✨ (4) → http://goo.gl/KrY6XI
✨ (5) → http://goo.gl/Ur9KBi
✨ (6) → http://goo.gl/RCIss4
✨ (7) → http://goo.gl/jKBsDP
✨ (8) → http://goo.gl/dI1Ht3
✨ (9) → http://goo.gl/PWxX3O
✨ (10) → http://goo.gl/ydqmvb
✨ (11) → http://goo.gl/JIpei3
12 July 2016
ک
08:54
کانال بازنگری
مکانیزم انتقال علمِ امامت! در نگاه سنّتی.
باورنکردنی!!
(پیرو یادداشتِ امامان خردسال؟).
امیر ترکاشوند، 1395/04/22

.......@baznegari.........

به دنبال یادداشت پیشین ،امامانِ خردسال؟، مناقشه به "نوع علم امام" می‌کشد و این اعتراض که مگر علم ایشان از نوع دانش سایرِ ابناء بشر است که خردسال و بزرگسال بشناسد!؟

در این باره که علم ائمّه از چه نوعی است، با دو دیدگاه روبروییم؟:
1- علمِ مرموز ، فرا انسانی و تزریقی/افاضه‌ای
2- علمِ معمول ، انسانی و اکتسابیِ‌خاص.

و در هر صورت، باید دید مکانیزم دریافت علم امامت توسط ائمه چگونه است؟
پاسخ- در بارهٔ چگونگی عالِم شدنِ امامان به علوم دینی، و به عبارتی مکانیزم انتقال علم امامت از امام قبلی به امام بعدی، دو نظر کلّی در میان شیعیان دوازده امامی وجود دارد:

نظر الف- دریافت به طُرُق طبیعی، از جمله:
🔸تعلیم از امام قبلی
🔸بهره‌مندی از کتب و آثار آباء
🔸تلاشِ خود و تدبّر در قرآن و تاریخ

نظر ب- دریافت به طُرُق نامأنوس، از جمله (گفتنی است در این دیدگاه، علم امامت در آخرین دقیقه از حیات امام قبلی، توسط وی به امام بعدی منتقل می‌شود؛ و امّا چگونه):
🔸آب دهان: امام قبلی زبانِ خود را در دهان امام بعدی قرار دهد و با انتقالِ آب‌ِدهان، علم امامت به وی منتقل شود.
🔸عرق بدن: امام قبلی، عرق بدن خود را از طریق منافذ پوستی به بدن امام بعدی منتقل کند تا علمِ اولین و آخرین را بدو منتقل نماید.
🔸سینه‌به‌سینه: امام قبلی، یک دست را بر سینهٔ خود و دست دیگر را بر سینهٔ امام بعدی قرار دهد تا علم لدنّی و غیبی را به وی افاضه نماید.

با اعتقاد به همین شیوه‌های نامأنوس در انتقال علم است که مشکل وقوع امامت برای خردسالان را به سادگی حل می‌کنند زیرا با فرض چنین اعتقاداتی به راحتی می‌توان قائل شد که امام قبلی، پیش از مرگ به یکی از آن سه روشِ ساده، تمام علم امامت را به وارثِ خردسالش منتقل کرده است.
گویا ساختِ انبوه روایات جعلی در ذکر معجزات و کرامات برای دو امام خردسالِ نهم و دهم (که اولین وارثان خردسال در میان ائمه بودند)، برای قانع کردنِ پیروان و اطمینان‌دادن به درستیِ طرُق یادشده و کاملاً متقاعد ساختنِ مخاطب است که با آن انتقال، وارث ،ولو که خردسال باشد، نه فقط مفسّر دین بلکه صاحب معجزه و ولایت تکوینی می‌شود؛ از جمله چنین بافته‌اند که امام دهم ریگ خشکی را درون دهان بُرد و با لعاب دهان، تَر کرد و سپس فردی همان را در دهان نهاد و دردَم به هفتاد و سه زبان آگاه و مسلّط شد (دخلت على أبي الحسن فكلمني بالهندية فلم أحسن أن أرد عليه، وكان بين يديه ركوة ملاى حصى فتناول حصاة واحدة ووضعها في فيه فمصها ( ثلاثا )، ثم رمى بها إلي، فوضعتها في فمي فوالله ما برحت من عنده حتى تكلمت بثلاثة وسبعين لسانا أولها الهندية).
این در حالی است که گزارشاتِ نقطهٔ مقابل، از طبیعی بودنِ رشدِ علمی ایشان سخن به میان می‌آورد؛ از جمله: آنگاه که امام رضا درگذشت و برای نخستین بار، مشکل وارثِ خردسال پیش آمد، یونس بن عبدالرحمن (از بزرگان شیعه) با قصد چاره‌سازی، رو به هم‌قطارانش اینچنین سرِ صحبت باز کرد: "تا زمانی که این کودک! بزرگ شود ! چه کنیم؟" (... دعوا البکاء من لهذا الأمر و إلی من نقصد بالمسائل إلی أن یکبر هذا؟ ...) گفتنِ این سخن همانا و حمله‌ور شدنِ ریّان بن صلت به وی همان. ریّان، برهان قاطعِِ غلاة را به وی نشان داد: دست بر گلوی یونس گذارد تا او را به راه راست!! آورَد (از آن پس! در بر پاشنهٔ دیگری چرخید).

خوانندهٔ متدیّنِ ، خردمند و علوی!، لطفاً از بافته‌های حدیث‌سازان تعجب نکنید چه، در جایی که مطابق جعلیّاتِ آنان:
مدفوع ائمه معطّر و مطبوع و حتّی خوردنی است
ادرارشان مایهٔ شفا و بهبودی و درمان است
چه جای شگفتی دارد که لِعاب دهان‌شان یا عرق بدن‌شان موجب شهود و رؤیت ملکوتِ عالم و احاطه بر علم اول و آخر باشد و ولایت تکوینی به بار آورَد!.
تفکّری که بر چنین انتقالات نامأنوسی استوار است، از محصول منتقل شده، ولایت تکوینی! را دنبال می‌کند و نه فقط مرجعیّت دینی و سیاسی را؛ و تفکری که شخصیّت والای انسانی خود را زیرِ بار چنین نوبرانه‌هایی خم نمی‌کند اعتقاد خود به حضرات ائمهٔ هدی (ع) را به آن ولایتِ نامفهوم گره نمی‌زند.

......................
کانال بازنگری: انتشار با ذکر منبع بلامانع است:
Telegram.me/baznegari/84


🔹امامان خردسال؟ (یادداشت قبلی):
telegram.me/baznegari/81
.
.
13 July 2016
ک
18:33
کانال بازنگری
In reply to this message
چرا انتقال علم از طریق آب دهان صورت می‌گیرد؟
منبع:
(مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی، پاسخ به سؤالات و شبهات دینی در فضای مجازی)
......................................
Telegram.me/baznegari/85
......................................

انتقال علم از طریق آب دهان
سلام
ابتدا متن زیر را بخوانید:
در جلد دوم «عیون مسائل نفس» از زبان علامه حسن‌‌ زاده آملی آمده است: در عنفوان جوانی و آغاز درس زندگانی که در مسجد جامع آمل حضور داشتم، با عزمی راسخ و ارادتی ثابت سرگرم به صرف و تهجد بودم؛ در رؤیای مبارک سحری به ارض اقدس رضوی تشرف حاصل کردم و به زیارت جمال دل آرای ولی الله اعظم، ثامن الحجج، علی بن موسی الرضا - علیه و علی آبائه و ابنائه آلاف التحیة و الثناء- نائل شدم.
در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهرالنور امام (ع) مشرف شوم ، مرا به مسجدی بردند که در آن مزار حبیبی از احباء الله بود و به من فرمودند: در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که بر آورده است، من از روی عشق و علاقه مفرطی که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم.
سپس به پیشگاه والای امام هشتم، سلطان دین رضا - روحی لتربه الفداء و خاک درش تاج سرم - رسیدم و عرض ادب کردم، بدون اینکه سخنی بگویم، امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگی مرا برای تحصیل آب حیات علم می‌دانست فرمود: نزدیک بیا!
نزدیک رفتم و چشم به روی امام گشودم، دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که: بنوش، امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از کوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: پیغمبر اکرم(ص) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم که هزار در علم و از هر در هزار در دیگری به روی من گشوده شد.

سوال: چرا انتقال علم از طریق آب دهان صورت می گیرد؟

پاسخ کارشناس:
باسلام و عرض ادب
انتقال علوم و معارف امام، فقط از طریق آب دهان نیست، بلکه از طریق نطفه، عرق، دست گذاشتن سینه به سینه ی امام بعدی و امثال این امور نیز منتقل می یابد.
منتها باید این مطلب را مدّنظر داشت، همانطور که علم امام، برای ما دست نیافتنی است، شیوه ی انتقال آن و چرایی شیوه های آن برای ما قابل درک نیست.
هر امامی پیش از اینکه از دنیا برود یکی از دستانش را روی سینه اش می نهد و دست دیگر خود را روی سینة امام بعد از خود (قرار می دهد) و بدین گونه علم او به امام بعدی منتقل می گردد.( ابن بابویه، معانی الاخبار، صص 87ـ86.)
همچنین ممکن است امام بعدی (خلف) دست خود را روی سینة امام پیشین (سلف) بگذارد و علم او را دریافت کند. البته مراد از علم، در اینجا علم نظری یا فکری نیست؛ علم امام، بخش مکمّل وجود اوست؛ این علم به لحاظ وجودی، ذاتی امام است و اعضای فیزیکی و جسمانی امام در انتقال آن نقش دارند.

«مایعات» درون بدن، همانند انتقال دهنده هایی هستند که می توانند تأثیرات معنوی را انتقال دهند. همچنین درست است که در پاره ای از احادیث که مستقیم یا غیرمستقیم به علم امامان مربوط است، اشارات پنهانی نشان می دهد که پیامبر و امامان، علم خود را از طریق وارد کردن آب دهان یا عرق خود به بدن (امام) دیگر از راه منفذهای پوست، دهان یا چشمان او به او انتقال می داده اند. هنگامی که پیامبر(ص) به علی(ع) «هزار باب» علم را می آموخت، هر دو عرق می ریختند و عرق هر یک، دیگری را فرا می گرفت.(بصائر الدرجات، بخش 7، فصل 1، ص 313، ش 1.)

در روایت دیگری آمده است: پیامبر(ص) به منظور انتصاب علی (به عنوان جانشین خود) آب دهان خود را در دهان علی(ع) قرار دادند و دست خود را از روی سینه ایشان عبور دادند. علی(ع) پیش از رسیدن به خلافت، دستار، لباس و کفش پیامبر(ص) را پوشید، شمشیر او را به دست گرفت و حکومت خود را با این بیانات آغاز نمود: «ای مردم! تا در میان شما هستم از من سؤال کنید سبد علم اینجاست! از من سؤال کنید، که من دارنده علم اولین و آخرین (یا علم دوران های قدیم و جدید) هستم».(ابن بابویه، امالی، مجلس 55، ص 341، ش 1.)
همچنین شماری از احادیث وجود دارند که در آنها آمده است که امام زبان خود را در دهان نوزاد پسر خود (=امام بعدی) قرار می دهد و او مشتاقانه شروع به مکیدن زبان پدرش می کند و یا پدر از روی جسم (بدن) نوزاد خود عبور می کند

منبع:
مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی، انجمن گفتگوی دینی
http://www.askdin.com/showthread.php?t=33012
نیز ر.ک:
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/6337/70486/حاملان-گنجینه-علم-ربّانی-قسمت-دوم
.....................
کانال بازنگری:
Telegram.me/baznegari/85
.
.
18:46
In reply to this message
توجّه به پیش‌فرض‌ها
(عطف به یادداشتِ امامان خردسال؟)
علی زمانیان
............@baznegari.......
وراثت در امامت، مطلب قابل تأملی است و باید در بارهٔ آن اندیشید. اما جناب آقای ترکاشوند، هر گونه تأمل و یا پاسخگویی به پرسش‌های‌تان منوط و مشروط به این است که شما دارای چه زمینه‌ای و کدام باورهای پیشینی باشید. به سخن دیگر منوط به پیشفرض‌هایی است که دارید. به نظرم دست کم دو پیشفرض و یا باورهای پیشینی و بدیهی را در این باره باید از هم تفکیک کرد:
1. این پیشفرض که امامان، انسان و واقعاً انسان بودند، انسانی با همین مختصات انسانِ کاملا موجود. انسانی با مقتضیات، شرایط، نیازها، رنج‌ها و محدودیت‌هایی که ما همگی آن را تجربه می‌کنیم. در این صورت امامان انسانی بودند که متولد شدند و دورهٔ شیرخوارگی داشتند. مراحل رشد روان‌شناختی را طی کردند. در ابتدای کودکی، همان محدودیت‌ها و شرایط سایر کودکان را داشتند. کودکانی که باید می‌آموختند اجتماعی شوند و هلم و جرا
2. پیشفرض دوم این است که امامان را فوق انسان بدانیم. گرچه در قالب انسان تجلی کردند اما آنها از ابتدای خلقت بوده‌اند. خلقتی ویژه داشته‌اند. گرچه کودک بودند اما همهٔ علم را می‌دانسته‌اند. گرچه تجربهٔ ظاهری نداشته‌اند امّا از هر عالمی، عالم‌تر بوده‌اند.
به نظرم پیشفرض دوم که متأسفانه اندیشهٔ شیعی به ان آلوده است، اندیشهٔ غالی‌گری است. غلو در موجودیت و چگونه بودنِ امامان می‌کنند. اما خود امامان هم در بارهٔ خود چنین نمی‌اندیشیدند. آنها خود را انسانی، کاملا انسانی با همهٔ اقتضائات انسانی می‌یافتند. آنها خودشان چنین ادعاهایی در بارهٔ خودشان نمی‌کردند که ما می‌کنیم. بگذارید فقط یک نمونه از آن را نقل کنم. نمونه‌ای واضح از کلام امامی که به تعبیر شما سرسلسلهٔ امامان بوده است.
امام علی در نامه به فرزندش حسن، مطالب فوق‌العاده‌ای دارد. از نظر من همهٔ نهج‌البلاغه یک طرف و این نامه یک طرف. حقیقتاً این نامه را باید بارها و بارها و خواند. حکمت‌های بزرگی در ان نهفته است.
در ابتدای این نامه، علی خود را انسانی معرفی می‌کند مانند سایر انسان‌ها که چگونه در رنج بوده است و چگونه در معرض مرگ و نیستی قرار دارد. نامه‌ای به "فرزندی که آرزومند چیزی است که به دست نیاید و روندهٔ راهی است که به نیستی درآید؛ فرزندی که بیماری‌ها را نشانه است و در گرو گذشت زمانه؛ تیر مصیبت‌ها بدو روان است و او بندهٔ دنیا؛ سوداگر فریب است و وامدار فنا؛ گرفتار مرگ است و هم سوگند اندوه‌ها و همنشین غم‌ها"
علی در این وصیت‌نامه خود را آماج رنج و پیری و سستی می‌بیند و نگران فرزندش می‌شود. نگرانیش را این گونه بیان می‌کند:
هنگامى كه ديدم به سنّ پيرى رسيده‌ام و سستى و ناتوانيم روى در فزونى دارد، به نوشتن اين اندرز مبادرت ورزيدم و در آن خصلت‌هايى را آوردم ، پيش از آنكه مرگ بر من شتاب آورد و نتوانم آنچه در دل دارم با تو بگويم. يا همانگونه كه در جسم فتور و نقصان پديد مى‌آيد، در انديشه‌ام نيز فتور و نقصان پديد آيد. يا پيش از آنكه تو را اندرز دهم ، هواى نفس بر تو غالب آيد و اين جهان تو را مفتون خويش گرداند. و تو چون اشترى رمنده شوى كه سر به فرمان نمى‌آورد و اندرز من در تو كارگر نيفتد."
آیا سخنی به این صراحت، نشان نمی‌دهد که باورهای ما در بارهٔ مافوق انسان بودنِ امامان، بنیاداً اشتباه است؟ علی نگران فرزندش بود ...همان‌گونه که ما هستیم... نگران این‌که هوای نفس بر او غالب شود. نگران این‌که دنیا مفتونش کند. و ....و به همین خاطر در کار تربیت او می‌کوشید. اگر امامان همان بودند که در ابتدای کودکی بودند.... چگونه می‌توانیم تربیت را در بارهٔ ایشان توضیح دهیم. چگونه می‌توانیم نگرانی امام‌علی را در بارهٔ فرزندش تبیین کنیم؟
کودک، کودک است. امام باشد یا نباشد.

کانال بازنگری:
Telegram.me/baznegari/86
.
.
24 July 2016
ک
12:02
کانال بازنگری
م
مویه‌های‌موج/کانال برگزیده‌ها 24.07.2016 09:53:14
اطلاعیه برگزاری دومین دور نشست تحقیقاتی انجمن اسلامی معلمان ایران

موضوع : بازخوانی آیات قصاص ،از سلسله بحث های قرآنی
توسط : استاد محقق آقای امیرحسین ترکاشوند
زمان : دوشنبه : 4/5/1395 ، ساعت 5/30 - 7/30 بعداز ظهر
مکان : خ جمال زاده شمالی، بالاتر از نصرت، کوچه اعزازی، پلاک7ف دفتر انجمن اسلامی معلمان
31 July 2016
ک
18:55
کانال بازنگری
«نقد محمّد جزایری بر حجاب شرعیِ ترکاشوند»

——@Baznegari——

کتابِ حجابِ شرعی در عصر پیامبر تألیف امیرحسین ترکاشوند از ابتدای انتشار _البته الکترونیکی!_ ، واکنش و ملاحظات فراوانی را از سوی متفکران با دیدگاه‌های متفاوت برانگیخته است،
این بار سیّدمحمّد جزایری ادیب، قرآن‌پژوه و از شاگردان برجستهٔ مرحوم سیّدمرتضی جزایری نکات قابل تأملی را در نقدِ این کتاب به‌صورت اجمالی بیان کرده‌اند.

ایشان در ابتدا با ستایشی درخور اثر نگاشته شده را از حیث پیشگامی در نشان‌دادنِ رابطهٔ دستورهای دینی با بستر و فضای صدور توصیف می‌کنند و این نحوه ورود به مباحث فقهی در جهتِ کشف دستورهای دینی را چیزی فراتر از اجتهادِ کلاسیک می‌خواند که البته با بسط و تکمیل این متد قابلیت تسرّی به تمامی ابواب فقهی را دارد.

ایشان در سه نکتهٔ کلی به نقد کتاب می‌پردازند:
۱. عارضهٔ تقدیم وتأخیرِ وقوع
۲. عارضهٔ عسر وحرج
۳. عدم وضوح و تفکیک روایات در ناظریت بر انواع حجاب

ایشان برای مصون ماندن از عارضهٔ اول عنوان می‌کنند:
ابتدا باید آیات حجاب را به ترتیب نزول مورد بررسی قرار داد و بعدازآن تنها روایاتی که حاکی از رفتار مردمان پس از دستور حجاب است را می‌توان ملاک کشف رفتار و تأیید رسول خدا (ص) به‌عنوان حکم دانست.

نکتهٔ ایشان در باب عارضهٔ عسر و حرج را می‌توان به‌طورکلی این‌گونه صورت‌بندی کرد که:
رفتار هیچ‌کس را در زمان عسروحرج نمی‌توان مبنای عمل او و محتوای دستور او برای شرایط عادی دانست پس صرف این‌که نشان دهیم پیامبر در ابتدای تشریع حجاب چگونه رفتار کرده‌اند نمی‌توان بر آن رفتار خاص در شرایط خاص توقّف داشت.

ایشان در نحوهٔ استفاده از روایات در باب حجاب باتوجه به تنوع حجاب در شرایط مختلف (۱۶ فرض، مثلاً حجاب زن در برابر زنان دیگر یا در حین نماز و...) و در نتیجه اختلاف روایات در بیان احکام وعدم جواز تسری آن از موردی به مورد دیگر نکاتی را مطرح می‌کنند.

در انتها ایشان قول به حجاب حداکثری را در حین نماز بدون دلیل و مبنا می‌دانند و فرض گرفتن آن در کتاب و به طبع نتایج حاصل از آن را نمی‌پسندند.

همچنین ایشان به بیان پاره‌ای از تفاوت‌های تفسیری خودشان از دو آیهٔ ۵۹ احزاب و ۳۱ نور با نظر مؤلف می‌پردازند که نکات قابل‌تأملی در بردارد.

میلاد خوشکار

——————————

Telegram.me/baznegari/88

👇🏻 متن کامل نقد سیّدمحمّد جزایری را در پُست بعدی و به‌صورت فایل مطالعه کنید:
18:56
نقد_محمّد_جزایری_بر_حجاب_شرعیِ_ت.pdf
Not included, change data exporting settings to download.
474.6 KB
12 August 2016
ک
22:56
کانال بازنگری
کارکردِ تعزیرات: اجباری‌شدنِ فرائض دینی
(مقابلهٔ فقه سنّتی با اختیاری‌بودنِ شرعیّات).
امیر ترکاشوند، 1395/05/22

.............@baznegari...........

اختیاری یا اجباری بودنِ تقیّد به شرعیّات، یکی از جدّی‌ترین موضوعاتی است که پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، مورد مناقشه قرار گرفت، و صد البته از آنجا که مهم‌ترین دغدغهٔ متولّیانِ نظام‌مان، "حجاب زنان" است، پس نوشتهٔ منتقدان نیز اکثراً و بلکه تماماً ناظر به همین مورد خاص بوده است و بس؛ حال آن‌که واجبات ، محرّمات ، ضروریّات و مسلّماتِِ فقهی، محدود به آن تک‌موردِ نه چندان مهم نمی‌شود بلکه نماز ، روزه ، زکات ، خمس و... را نیز در بر می‌گیرد! پس چالش این‌گونه ادامه می‌یابد:
آیا نماز خواندن اختیاری است، یا ترکِ آن مؤاخذهٔ دنیوی در پی دارد؟
آیا تارک روزه، خود است و خدای خودش، یا اگر نگرفت باید مورد پیگرد قضایی قرار گیرد؟
آیا خمس و زکات ...
آیا ...
و آیا تک تک واجبات و محرّماتِ مسلّم و قطعی (که انجام یا ترک آن ضرری و شرّی نیز به غیر نمی‌زند) بایدی و اجباری بوده و یا اختیاری و انتخابی است؟

پاسخ: از آنجا که مبنای فعلیِ نظام‌مان، عبارت از "فقه سنّتی" است و سلسله یادداشت‌های "در کوچهٔ حاج نایب به دنبال چه می‌گردی؟" نیز در انتقاد بر همین نوع فقه (و با امید به رویش فقهی اسلامی‌تر) به نگارش درآمده، باید گفت که در این فقه (فقه سنّتی) جایی برای انتخاب و اختیار وجود ندارد!! و همهٔ واجبات ، محرّمات ، و مسلّمات و ضروریّات، مطلقاً "بایدی" بوده و کسی که آنها را رعایت نکند مستوجب حدّ و تعزیر تا سرحدّ اعدام است!!!

برای افزایش تعجّب‌تان، این را هم بیفزایم که اجبار و الزام در دیدگاه فقهای سنّتی، نه فقط حوزهٔ "عمل" بلکه قلمرو "فکر" یعنی اعتقادات را نیز در بر می‌گیرد (این سخن را در یادداشتی با موضوع ارثی بودنِ اصول دین! در آیندهٔ نزدیک توضیح خواهم داد).
البته شخصاً این برداشت‌ها از اسلام را نادرست دانسته و خوشبختانه باید گفت زمینه‌های کوچِ آرام از این نوع فقه آغازیدن گرفته و جنگِ نرمِ محققان دینی (چه حوزوی و چه غیر حوزوی) بر علیهِ این فقهِ نظامی خُلَفایی در حال شکل‌گیری است!

شما خوانندهٔ متعهّد و مؤمن، اگر به بخش تعزیزاتِ فقه سنتی و قلمروِ تعزیر نظر بیندازید به روشنی به درستیِ ادّعایم مبنی بر "اجباری بودنِ فرائض" در نزد قدما پی می‌برید.
آنان معتقدند اگر مسلمان، تن به انجام واجبات و ترک محرّمات نداد، باید مجازات و تعزیز شود؛ و اگر تکرار کرد دوباره تعزیز و تنبیه شود و سپس در بار سوم و حدّاکثر چهارم باید کشته شود!!
اینان تعزیر را عمدتاً از طریق شلاق زدن، تعیینِِ روش کرده‌اند گرچه در برخی اقوال و نیز مذاهب دیگر، راه‌های دیگری همچون حبس و توبیخ و تبعید و جریمه و... نیز مطرح شده است.

(گفتنی است تعزیرات برای مسلمانی است که در عین مسلمان بودن، از روی «تنبلی ، بی حسّی ، فقدان انگیزه یا...» تن به آن فرائض نمی‌دهد وگرنه کسی که آن فرائض و واجبات و محرّمات را اساساً منکر شود و قبول نداشته باشد، از ذیل عنوان تعزیز خارج شده و مستقیماً اشدّ مجازات را در همان بار نخست متحمّل خواهد شد).

در پُست بعدی، نمونه‌ای مشخص از اجباری بودنِ فرائض (با عنوانِ فرجام بی‌نماز در فقه سنّتی) را تقدیم خواهم کرد. نیز در فایل پیوستِ آن پُست، اسناد سخنم پیرامون تعزیرات در متون فقه سنّتی آورده می شود.

telegram.me/baznegari/91
.
.
13 August 2016
ک
15:09
کانال بازنگری
فرجامِ بی‌نماز در فقه سنّتی!

Telegram.me/baznegari/94
..................................
کانال بازنگری: سال گذشته در همین روز، یادداشتی با عنوان «آیا نماز نخواندن مجازات دارد!؟» از امیر ترکاشوند در سایت فرهنگی نیلوفر منتشر گردید و به یکی از پُرگفتگو‌ترین مقالاتِ آن سایت تبدیل شد. اینک به مناسبت سالگرد انتشار آن و در راستای یادداشت‌های تلگرامی این کانال که درصدد وارد کردنِ انتقاداتی بر فقه سنّتی است، با تصحیح و تغییر بازنشر می‌گردد.
گفتنی است این یادداشت، مثالی روشن برای نشان‌دادن اجبار!! در شرعیّات، مطابق فقه سنّتی است که شرح آن در یادداشتِ پیشین (کارکرد تعزیرات: اجباری شدن فرائض دینی) گذشت.
برخی اسنادِ مقاله (که در کامنت شماره ۹۵ همان سایت آمده بود) در فایل پیوست تقدیم می‌گردد.
........@baznegari........

آیا نماز نخواندن مجازات دارد!؟
پنجشنبه 22 مرداد 1394
امیرحسین ترکاشوند

شاید مجازات به خاطر نماز نخواندن، حتی به "ذهنِ" مردم هم خطور نکند؛ چه نماز را رابطهٔ فرد با مبدأ هستی دانسته و دخالت زور و مجازات در این مسئله را به کلی با روح آن ناسازگار می‌دانند.
این البته سخن درستی است ولی متأسفانه در متون فقهی برای ترک نماز مجازات ،آن‌هم مجازاتی سنگین، وضع شده است!.

این گونه آرا ضرورت بازنگری در مشهورات فقهی را بیش از پیش می‌کند تا در نظامی که وجههٔ همتش را اجرای احکام فقهی قرار داده، این گام‌ها در بیراهه سپری نشود.

افسوسِ دوچندان آنجاست که حکم یادشده، رأی عموم فقها در طول تاریخ است:

الف- اگر مردی اساساً نماز را قبول نداشته باشد کیفرش بی‌هیچ تخفیفی مرگ است!
🔸زیرا به دلیل انکار یکی از ضروریاتِ دین، از اسلام خارج شده و مرتد و کافر نامیده می‌شود.
🔸کیفر مرتد، قتل است.
🔸اینچنین فردی حتّی اگر توبه کند، باز مانع اجرای حکم نمی‌شود.
🔸بر کسی که بدلیل انکار نماز اعدام شود نماز میّت نمی‌خوانند و در گورستان مسلمانان دفن نمی‌شود.

⚪️(البته اگر وی نومسلمان! باشد و نه از آغازِ تولّد مسلمان، در این صورت شانس توبهٔ سریع به وی داده می‌شود).


ب- اگر زنی نماز را قبول نداشته باشد کیفرش حبس اَبَد است؛
🔸در حبس باید بر او سخت گرفت
🔸لباس خشن بر وی پوشاند
🔸از خوراک و آبَش کم گذاشت
🔸از وی کار بکشَند
🔸و هنگام وعده‌های پنجگانهٔ نماز باید به سراغش رفت و او را به باد کتک گرفت
🔸و این رویّه را آن‌قدر تکرار کرد تا یا بمیرد و یا سرِ عقل آید و معتقد و نمازخوان شود!


پ- اگر فردی (چه مرد و چه زن) نماز را قبول داشته باشد ولی عملاً آن را بجا نیاورد، در این صورت او را تعزیر می‌کنند،
اگر باز نماز نخواند دوباره تعزیرش می‌کنند
و بار سوم یا حدّاکثر چهارم (اختلاف در فتوی و احتیاط) او را می‌کُشند
🔸زیرا به این واجبِ مسلّم، پای‌بند! نبود و مرتکب گناه کبیره شد، و کیفرِ این عدم تقیّد، اعدام است.
🔸او البته این شانس را دارد که پس از مرگ، تشریفاتِ مسلمانی را برایش اجرا کنند:
نماز میّت بر او بخوانند ، در گورستان مسلمین خاکش کنند ...
🔸زیرا او مسلمان بود و نماز را انکار نکرد بلکه فقط تنبلی داشت.


▪️بخشی از این احکام تلخ را با هم در کلام شهید اول پی می‌گیریم:
من ترك الصلاة الواجبة من المسلمين مستحلا فهو مرتد، يقتل إجماعا إن ولد على الفطرة من غير استتابة ... وإذا قتل لم يصل عليه، ولم يدفن في مقبرة المسلمين، وماله لوارثه المسلم. وإن كان مسلما عن كفر استتيب، فإن تاب وإلا قتل ... ولو تركها غير مستحل عزر ثلاثا، وقتل في الرابعة ... إذا كان ترك الصلاة مع الاستحلال ارتدادا فالمرأة لا تقتل بتركها، بل تحبس وتضرب أوقات الصلوات حتى تتوب أو تموت ... ولو تركتها لا مستحلة وعزرت ثلاثا فظاهر الأصحاب قتلها في الرابعة كالرجل، وكذا في جميع مواضع تكرار الحد أو التعزير ... (الذکری ج 2 ص 407 تا 410).


چشم‌به‌راهِ فقه پویا و به امید بازبینیِ احکام فقهی.
بیست و دوم مرداد 1394
امیرحسین ترکاشوند


ر.ک: سایت فرهنگی نیلوفر
http://neeloofar.org/amirhoseintorkashvand/1096-220594.html
.
توجه:
در پُست بعدی، ابتدا کلام صریح و بی‌پردهٔ شیخ‌طوسی در این باره آورده می‌شود و سپس در فایلی، اسناد مربوط به هر دو یادداشت بالا (1- کارکرد تعزیرات: اجباری شدنِ فرائض دینی 2- فرجام بی‌نماز در فقه سنّتی) تقدیم می‌گردد.
telegram.me/baznegari/94
.
.
15:11
سین‌جیمِ تارک‌الصلاة در مُدل شیخ‌طوسی

......@baznegari.......

کانال بازنگری:
شیخ‌طوسی حالات مختلف تارک‌الصلاة را استخراج و به ابلاغِ چگونگی برخورد با وی در هر یک از آن حالات پنج‌گانه (۱-بی‌اعتقاد به نماز ۲- بی‌اطلاع از وجوب نماز ۳- فراموشی و نسیان ۴- ناتوان و بیمار ۵- بی‌حال و بی‌نشاط) پرداخته است:


از کسی که بدون عذر نماز نخواند تا وقت آن سپری (و نماز قضا) شود، پرسیده می‌شود: چرا نمازت را قضا کردی؟!

🔸اگر پاسخ دهد چون نماز واجب نیست و من اعتقادی به وجوب آن ندارم، مرتد شده و باید کشته شود و اختلافی در این مسئله بین فقها وجود ندارد.
( و پس از کشتنِ او به علّت ارتداد و خروج از اسلام) بر او نماز میّت خوانده نمی‌شود و در قبرستان مسلمانان هم دفن نمی‌گردد و اموال او به وارثان مسلمان او می‌رسد و اگر وارثی نداشته باشد به نظر ما اموال او متعلق به امام ( ظاهراً مراد معصوم است) و به نظر فقها متعلق به بیت‌المال است.

🔸و (اما) اگر در پاسخ بگوید: نمی‌دانستم (نماز) واجب است و مانند چنین فردی معذور است (در صورتی که) مثلا (آن قدر) تازه‌مسلمان باشد که (زود باشد) بداند نماز بر او واجب است [ترجمه دوم: و (اما) اگر در پاسخ بگوید: نمی‌دانستم (نماز) واجب است یا چیزهایی مثلِ آن ،همچو کسی که تازه مسلمان شده، (در این صورت) واجب بودن نماز به او آموخته می شود] پس اگر به وجوب نماز اعتقاد یابد رهایش می‌کنند (مجازات نمی‌شود) و اگر بگوید: به وجوب نماز اعتقاد ندارم، در حکم به قسم اول (مرتد) ملحق می‌شود.

🔸و اگر پاسخ دهد: (نماز را) فراموش کرده‌ام. به او گفته می‌شود (البته در وقت نماز): حالا که به یاد آوردی نمازت را بخوان. اگر بگوید: از خواندنِ آن به علّت بیماری ناتوانم، پاسخ می‌دهیم: هر طور که می‌توانی و حالت به تو اجازه می‌دهد -ایستاده یا نشسته یا خوابیده و یا با اشاره- نماز بخوان!

🔸و اما اگر پاسخ دهد: نماز واجب است و فراموش هم نکرده‌ام و توانِ خواندن آن را هم دارم امّا نشاط و حالِ خواندن آن را ندارم و آن‌قدر به تأخیر بیندازد که قضا شود، نهی از منکر می‌شود و امر می‌شود که قضای آن نماز را به جای آورد. و اگر قضا را هم به جای نیاورد، تعزیر و مجازات ( به کمتر از حد شرعی) می‌شود. اگر با تعزیر از ترکِ نماز دست برداشت و نمازش را اقامه کرد تکلیف شرعی او ادا می‌شود اما اگر به روش خود (ترک نماز) ادامه داد تا سه بار نمازش قضا و هر بار بر این کار تعزیر شد، در چهارمین بار کشته می‌شود به خاطر آن‌که از ائمه روایت شده که مرتکبان گناه کبیره در چهارمین بارِ ارتکاب کشته می‌شوند. (با این استدلال که) این روایت عام است و شامل همهٔ گناهان کبیره (و از جمله ترک نماز) می‌شود.
و البته چنین کسی قبل از کشتن، امر به توبه می‌شود اگر توبه کرد (و نماز خواندن از سر گرفت، کشته نمی‌شود) و اگر از توبه سر باز زد، کشته می‌شود و (همچون دیگر مسلمانان) کفن شده و نماز میّت بر او خوانده می‌شود و اموال او نیز بین ورثهٔ مسلمانِ او تقسیم می‌گردد و اگر وارثی نداشت اموالش به امام تعلق خواهد گرفت و در گورستان مسلمانان دفن خواهد شد.

(ترجمه: بهراد بهشتی).

متن اصلی:
من ترك الصلاة لغير عذر حتى خرج وقتها قيل له: لم تركتها. فإن قال: لأنها غير واجبة وأنا لا أعتقد وجوبها فقد ارتد ووجب عليه القتل بلا خلاف، ولا يصلي عليه، ولا يدفن في مقابر المسلمين، ويكون ماله لورثته المسلمين. فإن لم يكن له ورثة كان للإمام عندنا، وعند الفقهاء لبيت المال، وإن قال: ما علمت وجوبها و مثله يعذر مثل أن يكون قريب العهد بالإسلام عرف أنها واجبة عليه. فإن اعتقد وجوبها ترك، وإن قال: لا أعتقد وجوبها لحق بالقسم الأول: فإن قال: نسيتها قيل له: صلها الآن فقد ذكرتها فإن قال: إنا عاجز عنها لعلة. قلنا: صلها على حسب حالك قائما أو جالسا أو مضطجعا أو إيماء على حسب طاقتك فإن قال: هي واجبة، وأنا ذاكر وعلى فعلها قادر لكني لست أنشط لفعلها أو أنا كسلان عن إقامتها وأقام على ذلك حتى خرج وقتها أنكر عليه ذلك وأمر بأن يصليها قضاء. فإن لم يفعل عزر فإن انتهى وصلى برئت ذمته فإن أقام على ذلك حتى ترك ثلاث صلوات وعزر فيها ثلاث مرات قتل في الرابعة لما روي عنهم عليه السلام أن أصحاب الكباير يقتلون في الرابعة، وذلك عام في جميع الكباير ولا يقتل حتى يستتاب فإن تاب وإلا قتل وكفن وصلى عليه وكان ميراثه لورثته المسلمين فإن لم يكن له وارث مسلم كان للإمام ويدفن في مقابر المسلمين.
(المبسوط - الشيخ الطوسي - ج 1 - ص 128 – 129)

Telegram.me/baznegari/95
.
.
12 September 2016
ک
10:53
کانال بازنگری
عید قربان، سالگرد مخالفت باری‌تعالی با ذبح انسان در پای ربوبی‌اش است! هرچند در آن اقدام، اوج صداقت باشد و اقدام‌کننده، ابوالانبیا

این تقویم، بزرگ‌نقطهٔ عطف تاریخ، در گذر از تقرّب‌های مذبحی و خونین! به تقرّب‌های درونی و کرداری است.

عید قربان، جشن کنار نهادنِ کارد و مذبح و خون! و سرآغاز تقرّب‌های انسانی به حضرت دوست فرخنده باد.

پیام: خون‌های ولو صادقانه در پای مذبح تقدیم‌شده، مایهٔ خشنودی پروردگار نمی‌شود.


کانال بازنگری
Telegram.me/baznegari/96
.
.
3 November 2016
ک
22:36
کانال بازنگری
زدن همسرِ خطاکار (مرتکبِ فحشا)! به امید تغییر رویّه و حفظ زندگی.

(برگرفته از کتاب نسخ سنگسار توسط اسلام، امیرحسین ترکاشوند).
telegram.me/baznegari

«الرجال قوّامون علی النساء بما فضّل الله بعضَهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتاتٌ حافظاتٌ للغیب بما حفِظ الله واللاتی تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ واهجُروهنّ فی المضاجع واضربوهنّ فإن أطعنکم فلاتبغوا علیهنّ سبیلاً إنّ الله کان علیّاً کبیراً» (... پس زنانِ صالح، ... در غیبت شوهر به نگاه‏داشتِ خدا نگاه‏دارنده‏اند و آن زنانی که از نشوزشان بیم دارید موعظه‏شان کنید ، در خوابگاه ترک‏شان کنید و بزنیدشان ...).

گویا مصداق اصلیِ "حافظاتٌ للغیب بما حفِظ الله"، به قرینهٔ «والحافظین فروجهم والحافظات» و «وقل للمؤمنات ... یحفظن فروجهنّ» ، لزوم وفاداری جنسیِ زنان به شوهران در غیاب آن‏ها و عدم خیانت جنسی است و گویا مراد از نشوز در عبارت "واللاتی تخافون نشوزهنّ"، پی‏گیری همان مسئلهٔ پیش یعنی ترس مردان از عبور جنسی همسرشان از آن‏ها و قانع‏نبودن به روابط جنسی فیمابین می‏باشد زیرا این آیات در زمانی نازل شد که آلودگی جنسی، پدیده‏ای رایج بود و بسیاری از زنان به همسران خود بسنده نمی‏کردند.

بر این اساس، قرآن (برای تغییر این هنجارِ ناشایست و توجّه‏دادنِ همه به خانواده) در این آیه از مردان مؤمن می‏خواهد در صورتی که متوجّه انحراف همسرشان شدند "از درِ موعظه درآمده ، از بسترشان دوری گزیده و تنبیه‏شان کنند" تا دست از خطاهای جنسی بردارند و نیازهای جنسی‏شان را صرفاً در خانواده یعنی در شوهر جستجو کنند.

توضیحی که داده شد مؤیّد به فرمایش رسول‏خدا(ص) در آخرین! روزهای عمر شریف‏شان (در خطبهٔ حجةالوداع) می‏باشد:
«أما بعد أیهاالناس فإن لکم على نسائکم حقاً، و لهن علیکم حقاً، لکم علیهن أن لایوطئن فرشکم أحدا تکرهونه، و علیهن أن لایأتین بفاحشة مبینة، فإن فعلن فإن الله قد أذن لکم أن‏تهجروهن فی المضاجع و تضربوهن ضربا غیر مبرح، فإن انتهین فلهن رزقهن وکسوتهن بالمعروف»
(ای مردم! شما را بر زنان‏تان حقی است و ایشان را بر شما حقی است. حق شما بر آنها آن است که بر گلیم‏تان کسی را که اکراه داشته باشید راه ندهند، و بر آنها است که مرتکب فاحشهٔ قابل اثبات نشوند؛ امّا اگر مرتکب شدند در این صورت خدا به شما اجازه داده که ترکِ بستر کنیدشان و بزنیدشان البته جوری که آسیب نبینند. پس اگر دست برداشتند حق دارند که روزی و رخت‏شان را طبق عرف دریافت دارند).

چنان‏که ملاحظه شد پیامبر(ص) در مورد مجازات زنا و فحشای زنان شوهردار صحبت می‏کند (علیهن أن لایأتین بفاحشة مبینة، فإن ...) و شک نیست که حضرت(ص) مبنای خود برای تعیین این مجازات را همین آیهٔ مورد بحث قرار داده است (فإن فعلن فإن الله قد أذن لکم أن ...) بنابراین به خوبی معلوم می‏شود که عبارت قرآنیِ "حافظاتٌ للغیب بما حفِظ الله واللاتی تخافون نشوزهنّ"، معادل عبارت نبویِ "لایأتین بفاحشة مبینة" یعنی "عدم ارتکاب زنا و فاحشه" است و در نتیجه،
🔸اوّلاً آن‏چه موجب ترک بستر و زدنِ زنان است صرفاً خطاهای جنسی می‏باشد
🔸و ثانیاً رسول‏خدا(ص) در واپسین روزهای عمرش نهایت کیفرِ زنای زنان شوهردار را عبارت از قهر و تنبیه (تازه تنبیهی بدون آسیب) اعلام کرده است (بیان حکم اسلام بر مبنای قرآن از زبان رسول‏خدا ؛ پیوند قرآن و سنّت) .

چنان‏که ملاحظه شد کیفر خطای جنسی برای زنان شوهردار، پس از موعظه عبارت از قهر و ترک بستر و سپس تنبیه است و نه قتل‏وسنگسار.

صفحه 162 تا 164

تقدیم به محمّد مهدوی فر و تعهّدات والایش
💐💐💐💐💐💐💐
.
telegram.me/baznegari/97
.
.
12 November 2016
ک
11:34
کانال بازنگری
فِیئاً للمسلمین!!
(نگاه وحشتناکِ علمای قدیم به هرکس که جزوِمان نیست).
امیر ترکاشوند ، 1395.08.22

telegram.me/baznegari

در دیدگاه فقه سنّتی؛
🔸جان
و
🔸مال
و
🔸آبرویِ
کسانی که مسلمان نیستند محترم نیست!!. این نامحترم های فقهی امروزه حدودِ 78% جمعیّت کنونی جهان را در بر می گیرد. خوشبختانه این نوع فقه در دهه های اخیر و گاه از درون نظام جمهوری اسلامی به چالش کشیده شده و رفته رفته امّا بسیار کنُد کنار می رود و جای خود را به فقه اصیل اسلامی خواهد داد امّا تا پیش از دوران معاصر، هیچ خبری در فقه نبود و حرفها یکسان و بر ضدّ حیات و حاکمیّت و کرامتِ خدادادی بود:👇

⚫️جان: به حکم کتاب الجهادشان باید به اکثریت ملل جهان حمله میشد تا یا مسلمان شوند یا کشته و یا زیر سلطه و پرداخت کنندهٔ جزیه (در باره آیه جزیه در قرآن شریف، توضیح روشنگر و متفاوتی در آینده خواهم داد). به حکم همین کتابشان، بازماندگان کفّار (کفّار! نام انتخابی قدما برای تمام نامسلمانان در هر مکان و قارّه تا آخر دنیا! حتّی اگر اسم پیامبر گرامیِ (ص) ما را نشنیده باشند) به بردگی و کنیزی مسلمانان و فاتحان در میآیند و جزوِ املاکشان میشوند و این بردگی در نسلِ آنان نیز امتداد می یابد. از کتاب الجهاد که بگذریم، در کتاب القصاصشان (که مربوط به وقت جهاد و جنگ نیست) نیز به خوبی نامحترم بودنِ جان نامسلمانان را میتوان دریافت زیرا از جمله شروط قصاص، مسلمان بودنِ مقتول است و یعنی هیچ مسلمانی را بابت کشتن نامسلمان نمی توان اعدام و حتّی محکوم کرد زیرا جان کفار، نامحترم است.

⚫️مال: به حکم ابواب مختلفِ شان، نامسلمانان (به استثنای کفّار تحت ذمّه) نه تنها مالکِ چیزی نیستند و حق مالکیّت بر اموالشان را ندارند بلکه هم اموالشان و هم خودِ خودشان جزو مایملکِ مسلمین به شمار میآیند!! (هم و ما فی ایدیهم فیئاً للمسلمین و مملوکین لهم).

⚫️آبرو: در این نوع فقه، انسان بماهو انسان، نه تنها فاقد کرامت است بلکه میتوان و چه بسا باید! نامسلمانان را و حتّی مسلمینِ غیر شیعه و نیز شیعیانِ غیر اثنی عشری را مورد آماجِ ایرادات و تهمت ها قرار داد!!
گفتنی است مسلمانانِ صاحب عقیدهٔ حقّه نیز چندان ایمن نخواهند بود چه اگر مقیّد به واجبات و محرّمات (نماز، روزه و...) نباشند نامشان فاسق! میشود و همین اتّصاف، تا حدودی مستحق روا داشتن مسائل غیر اخلاقی در حقّشان خواهد شد.

خوشبختانه در دوران معاصر وبه ویژه در چند دهه اخیر و بالاخص با روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، انگیزه ها برای مرورِ دوبارهٔ منسوبات دینی، و سنجش آنها با اسناد بالادستیِ اسلام زیاد شده و به تولید مقالات متفاوتِ درون دینی انجامیده است.

تقدیم به شهدا و آزادگان

کانال بازنگری:
telegram.me/baznegari/98
.
.
ک
16:21
کانال بازنگری
ش
شبکه اجتهاد 12.11.2016 12:01:14
💢 «انقلاب اسلامی» و نسخ فقه سنتی!

✔️ در دیدگاه فقه سنّتی؛ جان و مال و آبرویِ کسانی که مسلمان نیستند محترم نیست!!. این نامحترم های فقهی امروزه حدودِ 78% جمعیّت کنونی جهان را در بر می گیرد. خوشبختانه این نوع فقه در دهه های اخیر و گاه از درون نظام جمهوری اسلامی به چالش کشیده شده و رفته رفته امّا بسیار کنُد کنار می رود و جای خود را به فقه اصیل اسلامی خواهد داد امّا تا پیش از دوران معاصر، هیچ خبری در فقه نبود و حرفها یکسان و بر ضدّ حیات و حاکمیّت و کرامتِ خدادادی بود.
...
خوشبختانه در دوران معاصر و به ویژه در چند دهه اخیر و بالاخص با روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، انگیزه ها برای مرورِ دوبارهٔ منسوبات دینی، و سنجش آنها با اسناد بالادستیِ اسلام زیاد شده و به تولید مقالات متفاوتِ درون دینی انجامیده است.

امیرحسین ترکاشوند 1392.08.22


✅ @ijtihadnetwork |گزیده‌ی اخبار فقهی
18 November 2016
ک
19:17
کانال بازنگری
زنان قُرَشی در فقه سنّتی!
امیر ترکاشوند ، 1395.08.28

فقهای سنّتی، آغاز اوّلین حیض/خونرَوی و شروع دوران قاعدگیِ زنان را نه سالگی (برابر با 8 سال و چند ماه خورشیدی) و پایان آن، که آغاز دوران یائسگی است را پنجاه سالگی (برابر با 48 سال و چند ماه خورشیدی) می‏دانند.
حیض، خونی است که ماهانه و به مدت چند روزِ متوالی از زنان دفع می‏شود. زنان در این ایّام که به طور طبیعی دچار ضعف هستند از نماز و روزه معاف‏اند. برخلاف اعداد ابلاغی فقیهان سنّتی، آغاز قاعدگی در دختران، بستگی به عوامل مختلف داشته و نه تنها بر عدد ثابتِ! 9 قفل نمی‏شود بلکه از جمله در ایران، آغازش چند سال با عدد یادشده دارای اختلاف بوده، نزدیک به 13 سالگی روی می‏دهد و انجامش نیز بر عدد 50 قفل نمی‏شود و در سنین 45 تا 55 سالگی متغیّر بوده و میانگینش حدوداً در 51 سالگی (52 سال و چند ماهِ قمری) می‏باشد.
چنان‏که ملاحظه شد آغاز و انجام این دوران، مطابقتی با فتوای!! سنّتی نداشت و معلوم نیست پافشاری بر این عدد برای چیست؟ اگر هم برخی روایاتِ دارای معارض و یا گفتهٔ برخی قدمای قرون اولیه، توجه بر آن دو عدد دارد، چه بسا ناظر به اقلیم و طبیعت متفاوتِ سرزمین‏شان بوده و در این صورت، استخراج عدد ثابت و تسرّی آن به دیگر اقلیم‏ها نادرست می‏باشد و در نتیجه انتشار این ادّعای جهانشمول! که قاعدگیِ عموم زنان با اعداد ابلاغیِ سنّتی "قرارداد" بسته، اتوماتیک‏وار در 9 سالگی حائض و دچار خونروی می‏شوند و در 50 سالگی از آن عادت ماهانه در می‏آیند و یائسه می‏شوند، فاقد واقعیّت بیرونی بوده، جز ترویج باطل چیزی به دنبال ندارد.
شگفت‏آورتر از سماجتِ یادشده، ابلاغ سِنّی متفاوت برای زنان قریشی (و نبطی) برای پایان دوران قاعدگی و آغاز یائسگی‏شان است: 60 سالگی؛ یعنی اکثر فقیهان سنّتیِِ ما بر این فتوا و ابلاغ‏اند که عادت ماهانهٔ زنانِ دیگر ملل در 50 سالگی و زنان قبیلهٔ قریش در 60 سالگی به پایان می‏رسد! یاللعجب!. گفتنی است با این‏که عوامل اقلیمی در کم و زیاد شدنِ سنّ یائسگی بی‏تأثیر نیست امّا اولاً در مورد قریش و نبطیان نیز بر عدد ثابت و یکسانِ شصت، قفل نمی‏شود و ثانیاً گویا 60، عددی من‏درآوردی و احتمالاً سیاسی است و نه هرگز واقعی!!؛ طرح عددی فراتر از عموم زنان برای زنان قریش، چه بسا به تبعیض نژادی قریش و سیادت و برتر دانستنِ خود نسبت به دیگران (و این‏که زنان قریش، ده سال بیش از دیگر زنان، استعداد فرزندآوری دارند) برگردد و یا شاید راهی برای توجیهِ ولادت فاطمه (س) از خدیجهٔ 60 ساله (بنابر قول مشهور) باشد!
سماجت بر اعداد یادشده، گاه به پیامدهای دردسرآفرین و زجرآور برای شمار کثیری از زنان می‏انجامد از جمله زنانی که پس از عددِ پنجاهِ موصوف (برابر با 48 و چند ماهِ خورشیدی) همچنان دچار خونرَوی در ایام مربوطه‏ می‏شوند باید از باب تعبّد نسبت به این عددِ مقدس!!، آن خون را حیض به شمار نیاورند زیرا سنّ‏شان از عددِ مورد فتوا! عبور کرده و در نتیجه، در این ایّام و با وجودِ حالِ نزارشان، هم باید روزه بگیرند و نماز بخوانند و هم اکثراً باید تا سه نوبت در روز برای نمازها علاوه بر وضو، غسل کنند! ولو این روَند، چند سال ادامه یابد؛ و در این رنج و غسل‏بازار، نزدیکیِ شوهر با وی روا بوده و تازه، هم پس از آمیزش و هم به ویژه پیش از آمیزش باید غسل کند!! این سریال مصائب را می‏توان در احکام مستحاضه دنبال کرد تا با بخشی از رنج و تکلیفِ طاقتفرسای زنانِ گوش به فتواهای سنتی، آشنا شد. این تکالیف شاقّ و زجرها را اضافه کنید به این واقعیتِ بی‏مورد که زنان از بازگو کردن این نوع رنج‏ها پرهیز می‏کنند و در زجر خود می‏سوزند.
رهایی از رنج: دختر، زمانی که دچار حیض و خونرَوی شد، دوران قاعدگی و عادت ماهانه‏اش آغاز می‏شود در هر سنی که باشد: چه 9 سال ، چه 13 سال ، چه سنّی میان آن دو و بالاتر و پایین‏تر. زن، زمانی که از حیض درآمد و دیگر همانند ماه‏های قبل دچار خونرَوی نشد، دفتر عادت‏های ماهانه‏اش بسته شده و به مرور وارد دوران یائسگی می‏شود در هر سنّی که باشد: چه 50 سال چه 55 سال چه 60 سال چه 45 سال چه کمتر چه بیشتر چه قرشی چه سادات چه دیگر ملل چه ایرانی چه ..
سیّدضیاء مرتضوی (از مجتهدان حوزه) پس از بررسی جامع روایات تعیین سنّ یائسگی، آنها را در مجموع، غیر قابل اعتماد دانسته و می‏گوید: (روایات تعیین‏کنندهٔ سن، بر روایاتی که قطعِ طبیعی قاعدگی را الگوی آغاز یائسگی می‏داند رجحان ندارد).
فرزانه و پروانه طالقانی با توضیح آیات ، روایات و دیدگاه فقها می‏گویند: (دليل سنّ پنجاه سالگي براي رسيدن ناگهانيِ زن به سنّ يائسگي قابل توجيه به نظر نمی‏رسد... بلکه ويژگي‏هاي فردي و اجتماعي در بروز آن دخيل‏اند و در هر دورهٔ زماني، سنّ متوسط يائسگي تغيير مي‏کند [چنان‏که] متوسط سنّ يائسگي حدوداً 4 سال نسبت به قرن گذشته افزايش يافته است)
telegram.me/baznegari/100
26 November 2016
ک
10:52
کانال بازنگری
امام رضا و مُنجی‌‏های محیّرالعقول
امیر ترکاشوند، 1395.09.06

در زمان امام رضا، بازار اختلاف بر سرِ امامِ برحق در میان شیعیان، داغ بود. در سایه همین اختلافات و نیز تعلّق خاطر به فردی خاص بود که اندیشه‏های حیرت‏آور (پیرامون امام مورد علاقه‏ای که در برابر دیدگانِ علاقه‏مندانش نبود) شکل می‏گرفت:
برخی قائل به غیبت امامِ خود شده و زندگی پنهان و مخفی را برای وی و فرزندانش (امامان بعدی) متصور می‏شدند؛ تا آنگاه که وقتش فرا رسد و نوبت هر کدام که بود از غیبت و اختفا درآید و دست به تأسیس حکومت زند و عدل و داد بگسترد.
برخی قائل به رجعت امامِ خود در آینده شده و فعلاً او را دچار مرگ موقت می‏دانستند؛ تا آنگاه که وقتش در هنگام ظهور فرا رسد و به اذن خدا سر از خاک بردارد و حکومت عدل بر پا کند و بساط ظلم برچیند.
برخی قائل به عمر دراز و غیر طبیعی برای امام خود شده، وی را محفوظ تا وقت ظهور تصور می‏کردند؛ تا آنگاه که وقتش فرا رسید شمشیر برکشد و جهان را منقاد عدل خود کند.
برخی ...

امام رضا با تمام این اندیشه‌‏های محیّرالعقول و غیر طبیعی که در باره امامت، از سوی شیعیان رقیب مطرح می‏شد مخالف بود و همه چیز را در شکل طبیعی‏اش دنبال می‏کرد. از نظر وی و اجدادش، امام باید در میان مردم باشد و نه غایب و سر به بیابان گذاشته؛ باید زنده و حیّ باشد و نه مُرده و در انتظار رجعت؛ باید عمرش طبیعی و بسانِ همه باشد و نه چندان دراز که با آن بخواهد آمال بشریت را برآورده کند. فهرستی از توضیحات متفاوت امام رضا و ائمه‏ی ماقبلش در ردّ اعتقاد به منجی‏های حیرت‏آور و در ردِّ زندگی غیر طبیعی برای امامان را در زیر می‏آورم و یادآوری می‏کنم که تمام این بندها برگرفته از کلام ائمه است:

امام باید زنده باشد (و نه مُرده و در نوبتِ رجعت)
امام باید ظاهر و آشکار باشد و غایب نباشد
امام باید قابل "دیدن ، شناسایی و تشخیص هویّت" باشد
امام باید حرف بزند و سخنش شنیده شود
رهایی از مرگ جاهلی، اعتقاد به امام زندۀ ظاهرِ قابل شناسایی است
امام باید حاضر و قابل المراجعه باشد (و نه غایب و دست نیافتنی)
هیچ احد الناسی نباید محروم از حضورِ! حجّت باشد
امام نباید عمرش از حدّ متعارف درازتر باشد
شیعه، نباید واقفی (یعنی قائل به غیبت امام و دراز شدنِ عمر وی) باشد
مبارزه‏ی امام هفتم و هشتم با قائلین به غیبت!

در واقع، هر یک از بندهای فوق را امامان، در واکنش به عقاید حیرت‏آور و غیر طبیعیِ "غیبت ، رجعت و کش‏دار شدنِ عمر" بیان کرده‏اند، از جمله امام رضا در واکنش به تفکّر واقفه‏ی زمان خود (که می‌‏گفتند امام موسی کاظم غایب شده و نمُرده و منتظر بودند وی پس از غیبت، ظهور کند و به دست او بساط ظلم برچیده شده و عدل مستقر شود) چنین گفت:
اگر خدا بنا داشت عُمر کسی را بدلیل نیاز مردم به او، دراز کند باید این کار را در مورد رسول خدا می‏کرد.
قلت للرضا: جعلت فداك قوم قد وقفوا على أبيك يزعمون أنه لم يمت ، قال، قال: كذبوا وهم كفار بما أنزل الله عز وجل على محمد، ولو كان الله يمد في أجل أحد من بني آدم لحاجة الخلق إليه لمد الله في أجل رسول الله (اختیار معرفة الرجال شیخ طوسی ج 2 ص 759 ح 867).

به زودی یادداشتی با عنوانِ "چگونگی غایب شدنِ امام دوازدهم" تقدیم می‏شود و طیّ آن با چهار ، پنج دسته روایت که هر یک، مفهوم غیبت را به گونه‏ای متفاوت از دیگری معرفی می‌‏کند آشنا خواهیم شد.


telegram.me/baznegari/101
.
.
4 December 2016
ک
14:14
کانال بازنگری
«غایب شدنِ امام دوازدهم به چه معناست؟»
امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۰۹/۱۴

”امام دوازدهم چگونه غایب شد؟ مفهوم غیبت چیست؟ غیبت دقیقاً به چه رویداد فیزیکی اشاره دارد؟ این‏که می‏گوییم امام دوازدهم غایب شد این غایب شدن اشاره به چه تحولی در آن لحظه دارد؟ غیبت قائم چگونه رخ داد؟ آیا غیبت اشاره به رویدادی اِعجازی و خارق‏العاده دارد و یا امری طبیعی بوده و بی‏ارتباط با معجزه است؟ آیا غیبت تبیینی تاریخی و خردپذیر دارد و یا عقول بشر بدان راه ندارد؟ آیا میان تبیین خارق‏العاده یا طبیعی از غیبت با عمر دراز و معمولی رابطه‏ای هست؟ آیا ...؟“

🔴 همان‌طور که در یادداشت پیشین وعده داده بودیم، مطلبی با عنوان «غایب شدنِ امام دوازدهم به چه معناست؟» را امروز تقدیم حضورِ شما مخاطبان محترم کانال بازنگری می‌کنیم. با توجه به اینکه بلندای متنِ اخیر قدری بیش از متونی است که تاکنون در کانال بازنگری منتشرشده متن حاضر را در قالب فایل PDF آماده نمودیم تا به‌صورت یکپارچه و منظم برای شما مخاطبان گرامی قابل‌مطالعه باشد.

⬇️ جهت دریافت و مطالعه یادداشت اخیر به فایل ضمیمه مراجعه فرمایید:
https://telegram.me/baznegari/103
14:15
In reply to this message
غایب_شدنِ_امام_دوازدهم_به_چه_معناست؟.pdf
Not included, change data exporting settings to download.
419.3 KB
17 December 2016
ک
00:41
کانال بازنگری
تقارن میلاد پیامبر با پادشاهیِ انوشیروان دادگر

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۰۹/۲۶

@Baznegari

مورّخان و سیره نویسان، تولد پیامبر گرامی حضرت محمّد را در سال ۵۷۰ میلادی و در ماه ربیع الاول می دانند. در آن زمان، پادشاه ایران خسرو انوشیروان بود که از سال ۵۳۱ تا ۵۷۹ میلادی، پادشاهی کرد.
پیامبر (مطابق حدیثی که مقبولِ بسیاری از قدما و به ویژه علمای شیعه قرار گرفته) خود، با خرسندی به این تقارن توجه نشان داده و فرمود:

من در روزگار پادشاهِ دادگر، انوشیروان!، متولد شدم 💐💐👏👏👏👏
إنّی ولدت فی زمن الملک العادل أنوشیروان. (مناقب ابن شهر آشوب ج ۱ ص ۴۹).

سعدی:
✅سزد گر به دورش بنازم چنان
که سید به دوران نوشین روان

✅زنده است نام فرخ نوشیروان بخیر
گرچه بسی گذشت که نوشیروان نماند

انوشیروان عادل در نزد ایرانیان نمونه دادگری و دادگستری است و داستان های بسیار در وصف کوشش او برای حفظ عدالت نقل شده است.

با وجود استقبال از آن حدیث (که البته صحت صدورش نیاز به بررسی تخصصی دارد) اما برخی نیز به ردّ آن به دلایل زیر پرداختند:
یک آقایی در خواب! از پیامبر در باره صحت این حدیث می پرسد و حضرت انتساب آن به خود را رد می کند ،
دیگری می گوید مگر میشود کسی که به غیرِ حکم خدا حکم کند را عادل نامید!
و نیز امام خمینی از آنجا که همه پادشاهان را بد و ظالم میدانست در این مورد نیز تسلیم وجود کلمه عادل در لقب وی نشد و انوشیروان عادل را ظالم نامید. شاید این داوری امام خمینی، از آنجا نشأت گرفته باشد که بر اساسِ اسلامِ قدما، حکمرانی ، حق کسی است که از جانب خدا بر این مسئولیت گمارده شود و فقط در همین صورت است که آن حاکم را می توان «عادل» نامید. در این باره در آینده توضیح داده خواهد شد.

بزرگمهر حکیم بزرگ و پُر آوازه ایران‌زمین، در روزگار انوشیروان می‌زیست و وزیر او بود. برخی سخنان حکمت آموز بزرگمهر:
✅پادشاهانِ مردم‌دوست، برگزیدگان پروردگارند.
✅چه چیز رنج‌آورتر است؟ پرستش پادشاهانِ بداندیش.
✅کدام پادشاه و سالار بهتر است؟ آن که مردم‌دوست‌تر و زمانه‌سنج‌تر (و) در نیکی به مردمان کردن به‌آیین‌تر.
✅بزرگ‌ترین بدبختی (این است) که آدمی ببیند که عمرش در حال به پایان رسیدن است و کار نیکی نکرده باشد.

امروز به دعوت برخی دوستان به کرج رفتم و برای رسیدن به مقصد از خیابان انوشیروان گذشتم؛ چه حسن تصادفی.

سالروز میلاد پیامبر گرامی🌴🌴 و امام جعفر صادق🌴 مبارک باد.

https://telegram.me/baznegari/104
.
.
28 December 2016
ک
11:10
کانال بازنگری
«قتل‌عامِ مُنجی! برای استقرار عدل»
(آشنایی با روایات ساختگی و انسان‌ستیزِ فتح دنیا با زورِ شمشیر در عصر ظهور و رمزگشایی از روایات ظاهراً معارض)

امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۱۰/۰۷

”دیروز مهمان یکی از مؤسسات پژوهشی بودم و در ادامه‌ی آشنایی با موضوعات مربوط به امام دوازدهم، به گزارشی بی‌پرده از فجایع ساختگی دوران موسوم به ظهور مُنجی! پرداختم. گفتم برجسته‌ترین موضوعات و اهدافی که از ظهور قائم در ذهن ما شیعیان جای داده‌شده، این دو چیز است:
• فتح دنیا از شرق تا غرب با زورِ شمشیر.
• پُرکردن دنیا از عدل! چنانکه تا پیش‌ازآن، از ظلم‌وجور پُربود.“

⬇️ جهت دریافت و مطالعه‌ی متن کامل یادداشت اخیر به فایل ضمیمه مراجعه فرمایید:
https://telegram.me/baznegari/108
11:11
قتل‌عامِ_مُنجی!_برای_استقرار.pdf
Not included, change data exporting settings to download.
1.4 MB
2 January 2017
ک
16:09
کانال بازنگری
حرف‌های بد در کتاب‌های خوب (۱):
«سرقت از غیر هم‌کیشان و تعلّق خمس به آن»

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۰/۱۲

آیا دزدی از اموالِ نامسلمانان بد است یا خوب؟ آیا تصاحب دارایی غیرِ هم‌کیش پسندیده است یا ناپسند؟ آیا ربودنِ ناموسِ مسیحی، یهودی، بودایی، هندو و دیگر مکاتب غیر اسلامی رواست یا ناروا؟ آیا خیانت‌درامانتِ کسانی که همانند ما، مسلمان نیستند جایز است یا نه؟ آیا به کار بستن نیرنگ و فریب و طرح ادعای باطل برای خارج ساختن اموال از چنگ خانواده‌های غیرمسلمان خشم خدا را به دنبال نمی‌آورد یا می‌آورد؟ و آیا و آیا و آیا ... و کلاً آیا ارتکاب گناه و جُرم و جنایت و فحشا و کارهای زشتِ دیگر در حقِ انسان‌ها تبعیض‌بردار است و برای پرهیز از ارتکاب، باید نگاه کرد که طرف مقابل اگر مسلمان و هم‌کیش است از اقدام پرهیز کرد و اگر غیر هم‌کیش است ارتکاب روا بوده و مرتکب مؤاخذه نمی‌شود؟
پاسخ فقهای سنّتی:
پاسخ را بخوانید و بگریید. علما در طول فقاهت هزارساله‌ی گذشته، درباره سارقانِ مسلمانی که پنهانی یا با زورگیری، نیرنگ، ادعای باطل و... اموال و اَعراض نامسلمانان را می‌دزدند و مالِ خود می‌کنند، فتواهای زیر را صادر کرده‌اند:
یک ـ اموال ربوده‌شده از نامسلمانان (مگر معدودی ذمّی تحت سیطره) مال خودِ سارق است و نه امام و حاکم (فهو لآخذه؛ زیرا در این نوع فقه، تصرف اموال نامسلمانان، به طرق مختلف بوده و دارای حالات متعدّد است و ازجمله اگر در قالب حمله نظامی اما بدون اذن امام باشد، اموال و غنائم به‌دست‌آمده، همه به امام و حکومت می‌رسد و نه به خودِ مهاجمان؛ چنانکه اگر لشکرکشی با اذن امام باشد غنائم به فاتحان می‌رسد؛ همچنانکه در اقدامات فردی همچو سرقت نیز به خودِ سارق می‌رسد).
دو ـ سارق باید خمسِ اموال سرقتی را به امام بپردازد! بنابراین چهارپنجمِ مسروقات به دزد و یک‌پنجمش به حکومت اسلامی می‌رسد.
سه ـ و امّا اختلاف علما؛ علمای ما البته در این فتوا دارای اختلاف ظریفی به این شرح هستند: برخی‌شان نوع خمس تعلق یافته به اموال دزدیده‌شده از نامسلمانان را، از نوعِ «خمس غنائم» ولی برخی دیگرشان آن را از نوع «خمس کسب‌وکار» می‌دانند.
لطفاً دقت کنید: بنا بر آنچه گفته شد علما بر سرِ سرقت و دزدی از نامسلمانان و ارتکاب خیانت نسبت به آنان اختلافی نداشته و آن را روا می‌دانند (چراکه اساساً مال و ناموس غیر هم‌کیشان در نزد اینان محترم نیست) و اختلافشان فقط متمرکز بر نوع خمس دریافتی است یعنی آنچه در نزد اینان ارزش وقت گذاشتن و بررسی دارد تردید در اخلاقی بودنِ دزدی از نامسلمانان نیست بلکه مناقشه در این امر است که خمس مال دزدیده‌شده از کفار! مصداق کدام‌یک از مواردی است که خمس به آن تعلق می‌گیرد: آیا باید آن را در زمره غنائم جنگی شمرد و یا آن را در شمار کسب‌وکار به‌حساب آورد!
همه‌ی اختلاف آنان را به‌دقت خواندم و فهمیدم که موشکافی بیشتری در مسئله به خرج داده‌اند (ازجمله اینکه خمس پرداختی را پس از خارج ساختنِ مؤونه سال [هزینه‌های جاریِ زندگی] محاسبه کنند و یا خمس به کلّ آن تعلق می‌گیرد) اما متأسفانه حتی یک‌صدم این موشکافی و اختلاف، به اصل مسئله یعنی سرقت و دزدی از انسان‌ها منهای کیش و مذهب، برگشت نمی‌کرد!؛ گمانم یادشان رفته بود «إنّی بعثت لاُتمّم مکارم الأخلاق»! را، تزکیه و تعلیم قرآنی را!، «إنا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إن اکرمکم عندالله اتقیکم» را، «عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید» را! گمانم به درسِ «ذلک بأنهم قالوا لیس علینا فی الامّیین سبیل»، توجه نشان نداده‌اند.

پژوهشگران می‌توانند اسناد این یادداشت (تعلق اموال ربوده‌شده از نامسلمانان به شخص سارق و نیز تعلق خمس به آن اموال) را در دو موضِع از کتب فقهی دنبال کنند:
۱ ـ کتاب الجهاد باب الغنائم؛
۲ ـ کتاب الخمس باب ما یجب فیه الخمس.

———
چند سند در حدّ یادداشت تلگرامی:
«إذا غار المسلمون على الکفار فأخذوا أموالهم فالأحوط بل الأقوى إخراج خمسها من حیث کونها غنیمة ولو فی زمن الغیبة، فلا یلاحظ فیها مؤنة السنة، وکذا إذا أخذوا بالسرقة والغیلة نعم لو أخذوا منهم بالرباء أو بالدعوى الباطلة فالأقوى إلحاقه بالفوائد المکتسبة فیعتبر فیه الزیادة عن مؤنة السنة، وإن کان الأحوط إخراج خمسه مطلقا» (العروة الوثقى ج ۴ ص ۲۳۳ – ۲۳۴)
«ما یؤخذ منهم بغیر القتال من غیلة أو سرقة أو ربا أو دعوى باطلة فلیس فیه خمس الغنیمة بل خمس الفائدة کما سیأتی، إن شاء الله تعالى» (منهاج الصالحین السید الخوئی ج ۱ ص ۳۲۵)
«وما اغتنم منهم بالسرقة والغیلة غیر ما مر وکذا بالربا والدعوى الباطلة ونحوها فالأحوط إخراج الخمس منها من حیث کونه غنیمة لا فائدة فلا یحتاج إلى مراعاة مؤونة السنة، ولکن الأقوى خلافه» (تحریرالوسیلة ج ۱ ص ۳۵۲)
.
.
https://telegram.me/Baznegari/109
10 January 2017
ک
01:34
کانال بازنگری
«مجازاتِ نامسلمان بودن در کتاب شیخ‌بهایی»

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۰/۲۰
t.me/Baznegari
مشهورترین کتاب فقهی به زبان فارسی را شیخ‌بهایی نوشته و نامِ آن را «جامع عباسی» نهاده است. وی نیز به رسم دیگر فقهای سنّتی، کسانی را که به پیامبر ما حضرت محمّد (ص) ایمان نیاورند کافر! می‌نامد (حتی با هر بُعد زمانی و مکانی که از بعثت داشته باشند!) و سپس همین کفّار را به دو گروهِ بزرگ تقسیم می‌کند: کافر حربی و کافر کتابی (یا ذمّی). عبارت حربی ممکن است گول‌زننده باشد و توهّم جنگ‌جو بودنِ این گروه از کفّار را به‌همراه داشته باشد، حال آنکه هرگز چنین نیست؛ برای روشن شدن مراد قُدما از کافرِ حربی (علاوه‌بر توضیحاتِ مستندی که در یادداشت‌های بعدی خواهم آورد) به پرسش‌وپاسخِ صاحب «عروة الوثقی» سیدمحمدکاظم یزدی دقت کنید:

سؤال ۲۴۱: کفار حربی چه کسانند؟ و آن کفّاری که در بلاد چین و بمبئی هستند حربی‌اند یا نه؟ و در صورت شک در حربی بودن، حکم چیست؟

جواب: ما عدای یهود و نصاری و مجوس حربی‌اند. و همچنین این سه فرقه اگر مُطیع اسلام نباشند و به شرایط ذمّه عمل نکنند. بلی اگر در بلاد مسلمین و در امانِ ایشان باشند حکم حربی بر ایشان جاری نیست در غیر مسئله ربا که جواز اخذ از ایشان خالی از قوّت نیست هر چند مُعاهد باشند اگر چه احوط ترک است. و مشکوک‌الحال اگر در بلاد کفر باشد محکوم به حربیّت است و چین و بمبئی از بلاد کفر است. والله العالِم
(سؤال و جواب به اهتمام سیدمصطفی محقّق داماد، ج. ۱ ص. ۱۴۲)

اینک به‌سراغ «جامع عباسی» می‌رویم و با توضیحِ وی درباره‌ی انواع کافر و حکم هریک آشنا می‌شویم:

جهاد کردن با چند فرقه و با کدام جماعت واجب است؟
بدان که سه طایفه‌اند که قتال کردن با ایشان واجب است:

طایفه اوّل حربى و ایشان دو گروه‌اند:
گروه اوّل مردان جوان‌اند که غیر خداى را پرستش می‌کنند چون آفتاب پرستان و ستاره پرستان و بت پرستان و غیر اینها
گروه دوم جماعتى‌اند که هیچ‌چیز را پرستش نمی‌نمایند چون ملحدان و دهریان و با این هر دو جماعت جهاد کردن در حال حضور امام واجب است تا آنکه مسلمان شوند و از این دو طایفه جزیه قبول نمی‌توان کرد.

طایفه دویّم اهل کتاب‌اند و ایشان نیز دو قوم‌اند:
قوم اوّل جماعتی‌اند که کتابى در دست دارند و پیغمبرى داشته‌اند، چون جهودان که توراة کتاب ایشان است و موسى کلیم علیه التحیة و التسلیم پیغمبر ایشان و نصارى که انجیل کتاب ایشان است و عیسى علیه السلام پیغمبر ایشان.
قوم دوم آنکه کتابى ندارند و پیغمبرى نداشته‌اند اما به شِبه کتابى و پیغمبرى قایل‌اند چون مجوسان که می‌گویند کتابى موسوم به «ژند» و «پاژند» دارند و پیغمبرى زردشت نام داشته‌اند و در احادیث وارد شده که ایشان کتابى داشته‌اند که آن را سوزانده‌اند و پیغمبرى داشته‌اند که او را کشته‌اند و پیغمبر ایشان کتابى بدیشان آورده بود که بر پوست دوازده هزار گاو نوشته بودند و جهاد با این دو فرقه نیز واجب است تا آنکه مسلمان شوند یا جزیه قبول کنند با شرایط و شرایطِ جزیه دوازده است:
شرط اوّل قبول نمودن جزیه است و آن مقدارى است که امام یا نایب امام هرساله در آخر سال بر سرهاى مردان عاقل بالغ این دو طایفه اگر چه پیر و لنگ و زمین‌گیر باشند یا بر زمین‌هاى ایشان مقرر فرماید ... و اگر در اثناى سال جمعى از این دو طایفه مسلمان شوند جزیه از ایشان ساقط می‌شود؛
شرط دوم التزام نمودن احکام مسلمانان است؛
شرط سیم آنکه آنچه به منافات با امان دارد نکنند ...
و با این سه شرط اگر خلل رسانند حربى می‌شوند ...
شرط یازدهم آنکه احداث عبادتخانه‌ها در دارالاسلام نکنند و آواز خود را در خواندن کتاب‌هاى خود بلند نسازند و ناقوس نزنند و خانه‌هاى خود را بلندتر یا برابر خانه‌هاى مسلمانان نسازند بلکه پست بسازند و به این شروط اگر خلل رسانند و در عقد جزیه شرط کرده باشند که آنها را نکنند حربى می‌شوند.
شرط دوازدهم آنکه به طریقى بگردند که از مسلمانان متمیز شوند به اینکه لباس ایشان غیر لباسِ مسلمانان باشد یا چارواى سوارى ایشان غیر چارواى سوارى مسلمانان باشد و بر یک طرف سوار شوند یعنى هر دو پاى خود را بر یک جانب آویزند و بر اسب سوار نشوند و بر زمین ننشینند و شمشیر و سلاح نبندند و نصارى زنار بر میان نبندند و زنان ایشان نیز به نوعى بگردند که از زنان مسلمانان متمیز شوند و در جاده راه نروند بلکه از جاده منحرف شوند و لقب و کنیت بر مولود خود نگذارند و این شرط دوازدهم را مجتهدین ذکر کرده‌اند اما در حدیثِ مذکور نیست و جایز نیست ذمّى که در حجاز توطن کند و مراد از حجاز مکّه و مدینه و طایف و حوالى آنهاست و اگر بگذرد و توطن نکند جایز است و جایز نیست ایشان را مصحف خریدن و اگر بخرند مالک آن نمی‌شوند و بعضى از مجتهدین کتب احادیث را به آن ملحق ساخته‌اند و بعضى از مجتهدین آن را مکروه می‌دانند (جامع عباسى البهائی العاملی، صص ۱۵۳-۱۵۵)
t.me/Baznegari/110
.
.
25 January 2017
ک
11:35
کانال بازنگری
ترديد آتش‌نشان
امير تركاشوند، 1395.11.06

t.me/baznegari
به نظر شما مأموران آتش‌نشاني هنگام دريافتِ اين خبر كه:
«خانهٔ جمعي از مردم در نقاط مختلف شهر بدليل عدم شركت در نماز جماعت/جمعه مطابق احكام فقه سنتي به آْتش كشيده شده»
چه اقدامي بايد كنند؟:

الف- احكام رسميِ سنتي را ملاك قرار داده و به خبر دريافتي ترتيب اثر نداده و به محل اعزام نشوند
ب- نجات انسان و اموال او را ملاك قرار داده و به محل روند و آتش را خاموش كرده و ساكنين در خانه را از سوختن نجات دهند.
پ- درصورت ترديد، آراء فقهاي منتقدِ در حال رويش را ملاك قرار داده، و عجالتاً به محل اعزام شوند تا موضوع در وقتِ خودش بيشتر بررسي شود.

شاید طرح این نوع پرسش‌ها نادرست و عجیب به نظر آید اما چه بسا گره‌های کور سیاست را باید در همین جاها شناسایی کرد!


اسنادي چند براي بدست آوردن تفاوت نگاه مردم و فقيهان سنتي به پيامبر گرامي:

لوامع صاحبقرانى مجلسيِ أول ج 4 ص 373 - 374
وقال رسول الله صلى الله عليه و آله لقوم لتحضرنّ المسجد او لاحرقنّ عليكم منازلكم. و منقولست كه حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله به جمعى كه فرمودند كه مىبايد كه حاضر شويد يا و الله كه حاضر خواهيد شد در مسجد به نماز جماعت و اگر نه خانهاى شما را بر شما خواهم سوخت يعنى آتش به خانهاى شما مىزنم كه شما با خانها بسوزيد و اين مضمون در احاديث صحيحه از طرق عامه و خاصه وارد شده است از آن جمله در صحيح از عبد الله بن سنان منقول است كه از حضرت امام جعفر صادق صلوات الله عليه شنيدم كه فرمودند كه جمعى در زمان حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله تاخير مىكردند و به نماز جماعت در مسجد حاضر نمىشدند حضرت فرمودند كه نزديكست كه آن جمعى كه ترك مىكنند نماز در مسجد را به جماعت كه امر كنم كه هيمه بياورند و در خانهاى ايشان گذارم و بر افروزم و خانهاى ايشان را با ايشان بسوزانم . و در حسن كالصحيح از آن حضرت صلوات الله عليه منقولست كه حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله شرط كرد بر همسايگان مسجد كه حاضر شوند به نماز و فرمودند كه بايد كه ترك كنند جمعى كه حاضر نمىشوند به نمازهاى جماعت ، و حاضر شوند و اگر نه امر مىكنم مؤذّنى را كه اذان و اقامه بگويد ، و امر مىكنم شخصى از اهل بيت خود را كه آن على است صلوات الله عليه كه پشتهاى هيمه بياورد و خانها را بسوزاند بر جمعى كه به نماز جماعت حاضر نمىشوند . و كالصحيح منقولست از عبد الله بن ابى يعفور از حضرت امام جعفر صادق صلوات الله عليه كه فرمودند كه حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله اراده كردند كه بسوزانند جمعى را كه در خانهاى خود نماز مىكردند و به نماز جماعت حاضر نمىشدند پس مرد كورى آمد و گفت يا رسول الله من چشم ندارم و بسيار است كه اذان مىشنوم و كسى بهم نمىرسد كه مرا به نماز جماعت حاضر كند كه با تو نماز كنم حضرت فرمودند كه ريسمانى به بند از خانه ات تا مسجد و دست به ريسمان گير و به نماز جماعت حاضر شود ، و در طرق عامه نيز در صحاح ايشان منقولست بنحو حديث سابق بر اين و با آن كه نماز جماعت سنّت باشد اراده سوختن ايشان را چند تاويل كرده‌اند . يكى آن كه آن جماعت كه حاضر نمىشدند منافقان بودند و سوختن ايشان جايز بود ، و ديگر آن كه ترك جماعت همه نمازها مىكردند حتى نماز جمعه و سوختن به اعتبار ترك جمعه بود . ديگر آن كه محض تهديد و وعيد بود و جايز است تخويف . ديگر آن كه سوختن دنيا غير سوختن آخرتست و واجب آنست كه بر ترك ان مستحق عقوبت آخرت شوند چنان كه در اذان گذشت و در ترك زيارت نبى خواهد آمد و اين معنى اظهر است اگر چه ممكن است اجتماع همه علل و الله تعالى يعلم .

غاية القصوى در ترجمه عروة الوثقى مترجم شيخ عباس قمي ج 1 ص 392
وجايز نيست ترك نماز جماعت بسبب اعراض از ان يا استخفاف بان ودر خبر است كه نيست نماز براى كسيكه نماز خود را بدون علت در مسجد نخواند وغيبت ندارد كسيكه در خانه خود نماز بخواند واعراض كند از جماعت ما وكسيكه اعراض از جماعت مسلمين كند غيبتِ او بر مسلمانان واجب است وعدالتِ او ما بين مسلمين ساقط مىشود ودورى كردن از او واجب است واگر او را نزد امام مسلمين برند بايد انذارش كند واو را بترساند پس هر گاه حاضر جماعت مسلمين شد كه هيچ والا خانه او را بسوزاند ...


آیا مردم مسلمان و متعهد و آزاده چنین نگاهی به پیامبر دارند؟

telegram.me/baznegari/111
.
.
29 January 2017
ک
16:44
کانال بازنگری
ازدواج با اهل كتاب؟
امير تركاشوند، 1395.11.10
t.me/baznegari
علامه حلي در تبصره مي‌گويد:
«جائز نيست زن شيعىِ اثنا عشرى با مخالف مذهب خويش ازدواج كند و عكس آن [يعني ازدواج زني سُني با مردي شيعي] جائز است».

ميرزا ابوالحسن شعراني در ترجمه و شرح خود بر تبصره، اين‌گونه جواز ناقصِ علامه را تكميل مي‌كند:
«شيخ مفيد و صدوق رحمه الله و بعضى ديگر ازدواج با مخالف را جائز می‌دانند چون در زمان ائمه عليهم السلام بسيار زنان شيعى شوهر از سنيان داشتند و محشور بودن آنان با يكديگر در يك شهر بلكه در يك خاندان حتى در بنى‌هاشم با التزام به اين كه هر گز ازدواج ميان آنها واقع نشد ممكن نيست و نيز ام‌كلثوم دختر اميرالمؤمنين عليه‌السلام با خليفه ثانى ازدواج كرد و فرزندان بلافصل حضرت فاطمه زهرا معصوم بودند و مشمول آيه تطهير و نسبت غصب يا تقيه در نكاح آنها خلاف عقل است و نيز سكينه بنت الحسين عليه‌السلام با مصعب بن زبير ازدواج كرد از حضرت امام محمد باقر عليه‌السلام پرسيدند از مردم عامه [اهل‌سنت]، فرمود امروز با يكديگر در صلحند مال گم شده را رد بايد كرد به صاحبش و امانت آنان را باز بايد داد و خونشان محفوظ است و ازدواج با آنها جائز و اِرث ميان آنها جارى» (ترجمه و شرح تبصرة المتعلمين ، انتشارات اسلاميه ص 527).


گامي فراتر
براي فراتر رفتنِ اين جواز، و تسرّي آن به اهل كتاب، شايد بتوان از آيه 5 سوره مائده كه آخرين آيات نازل شده بر پيامبر گرامي است كمك گرفت:
«اليوم أحل لكم الطيبات وطعام الذين أوتوا الكتاب حل لكم وطعامكم حل لهم والمحصنات من المؤمنات والمحصنات من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم»
(ترجمه: اينك ... غذاي اهل كتاب براي شما حلال گرديد و غذاي شما براي آنان حلال گشت، و زنان پاكدامن مسلمان و زنان پاكدامن اهل كتاب).

چنانكه ملاحظه می‌شود عبارتِ " و زنان پاكدامن مسلمان و زنان پاكدامن اهل كتاب" كه در پايان آمده، حاوي بخش محذوفی است كه در كلام نيامده و بايد به كمك ديگر عباراتِ آيه تكميل گردد. مشهور اين است كه آن محذوف و مقدر را "براي شما مردان مسلمان حلال شد" می‌گيرند، يعني: «و زنان پاكدامن مسلمان و زنان پاكدامن اهل كتاب (براي شما مردان مسلمان حلال شد)». اين البته يك تفسير است كه می‌توان بر آن ايراداتی گرفت (از جمله، حلال بودن ازدواج مرد مسلمان با زن مسلمان٬ امري واضح بوده و سال‌ها پیش‌تر، بدان اشارت رفته بود). گفتنی است در فقه سنتي حتی همين تجویزِ يكطرفه (مرد مسلمان با زنی از اهل كتاب) محدود به ازدواج موقت (يك ساله ، پنج ساله ، ده ساله ، كمتر ، بيشتر) شده و نه نامحدود و دائم.

برداشت جديد- چه بسا بخش‌هاي محذوف را بتوان «"حل لكم" و "حل لهم"» دانست كه همانند جملهٔ ماقبلش٬ هر یك به یكی از دو گروه مسلمان و اهل كتاب تعلق دارد! و اين، با فخامتِ متن سازگاري بيشتري دارد. اين زيبایی، زمانی چشمگيرتر می‌شود كه از لفّ و نشر مشوّش بهره گرفته، ابتدا حل لهم را مقدر كرده و سپس حل لكم را!!؛ تا در واپسين آيهٔ نازل‌شده بر رسول اكرم، سنگ تمام گذاشته و تقديم و تأخير مسلمان و اهل كتاب بر يكديگر را گردشی و چرخشی كند؛ بنابراين صورتِ بسط يافتهٔ آيه چنين خواهد شد:

«طعام الذين أوتوا الكتاب حل لكم وطعامكم حل لهم والمحصنات من المؤمنات ((حل لهم)) والمحصنات من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم ((حل لكم))»
ترجمه: اينك ... غذاي اهل كتاب براي شما حلال گرديد و غذاي شما براي آنان حلال گشت، و زنان پاكدامن مسلمان ((براي آنان حلال گرديد)) و زنان پاكدامن اهل كتاب ((براي شما حلال گشت)).

جواز ازدواج مردان و زنان مسلمان و اهل كتاب و... با يكديگر، از ملاكِ «در صلح بودنِ» حديث يادشده، كه امروزه با اكثريت قاطع ملل جهان از طريق معاهدات بين‌المللي و روابط سياسي اقتصادي برقرار است نيز به دست می‌آيد.

اين آيه در اعتنا به پشتِ سر گذاشتن دوران جنگ و خصومت، و بازگشت آرامش به ميان مردم با عقايد مختلف، و همچنين در تفكيك با موضوع آيه 221 سوره بقره نازل گرديد: ولا تنكحوا المشركات حتى يؤمن ولأمة مؤمنة خير من مشركة ولو أعجبتكم ولا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا ولعبد مؤمن خير من مشرك ولو أعجبكم أولئك يدعون إلى النار والله يدعو إلى الجنة والمغفرة بإذنه ويبين آياته للناس لعلهم يتذكرون.

گفتني آيه اخير، قرينه خوبی براي صحّت استخراجِ جمله ٔ محذوف در آيه اصلی است زيرا بحث بر سرِ "زن گرفتن و زن دادن" است و نه فقط زن گرفتن از آنها؛ دقت كنيد: ولا تنكحوا المشركات (با زنان مشرك ازدواج نكنيد) ولا تنكحوا المشركين (به مردان مشرك زن ندهيد).

تعبير "من قبلكم" در توصيف اهل كتاب در آیه اصلی، نوعی تنبّه اخلاقی براي مسلمانان است٬ و به ياران پيامبر يادآوري می‌كند كه آن‌ها (اهل كتاب)، پيشتر از شما، داراي كتاب آسمانی بودند؛ تا به اين وسيله راهِ غرّه شدن را بر روي مسلمانان ببندد و از آن جواز٬ خُرده نگيرند.
telegram.me/baznegari/112
.
.
2 February 2017
ک
09:37
کانال بازنگری
«تأسیس آموزشگاه شناختِ شرک، ممنوع!»
(افشاگری امام صادق)
امیر ترکاشوند. ۱۴ بهمن‌ماه ۱۳۹۵
T.me/baznegari

حاکمان اسلامی چگونه «راهِ دعوت به خود را، اطاعت محض را، حاکم‌پرستی را و تقدیسِ خود در چشم مردم را» دایر و پابرجا نگه می‌دارند؟ و چگونه فضای نقد، پرسش و آزادانه زیستن را می‌بندند؟

امام جعفر صادق در همین باره‌ها می‌گوید:
حکومت بنی امیّه، آموزش ایمان را آزاد گذارد ولی آموزش شرک (و فردپرستی) را آزاد نگذاشت! تا هرگاه مردم را وادار به شرک (اطاعتِ محض و دعوت به خود و فردپرستی) کرد، نتوانند آن را تشخیص دهند؛ (إن بنی أمیة أطلقوا للناس تعلیم الایمان و لم یطلقوا تعلیم الشرک لکی إذا حملوهم علیه لم یعرفوه) کافی، کلینی، ج ۲، صص ۴۱۵ و ۴۱۶.

متأسفانه، دانسته-ندانسته، سال‌هاست بر منابر و رسانه‌های رسمی، شاهدِ مسکوت ماندنِ آموزش شرک، هم‌زمان با ترویج گسترده و پیاپیِ ایمان هستیم! این زنگ خطر است. امید که نظامِ ما، با پذیرش منتقدانِ رهبری و ولیّ فقیه، از انطباق کلام رئیس مذهب جعفری (امام جعفر صادق) بر خود، فاصله گیرد. خوشبختانه در چند سالِ اخیر، شاهد باز شدن روزنه‌هایی بوده‌ایم که طیّ آن، معدودی از فعّالان، آشکارا و آزادانه دست به انتقاد از رهبریِ نظام می‌زنند که نویدِ آغاز فصلی مبارک است!؛ امید که این انتقادات در رسانه‌های رسمی و حکومتی نیز بازتاب یابد.

ببینید علاقه وافر چگونه آرام‌آرام سر از بت‌پرستی در می‌آورد؛ در آیه ۲۳ سوره نوح آمده: «وقالوا لا تذرُنّ آلهتَکم ولا تذرن وَداً ولا سُواعاً ولا یغوثَ ویعوق ونسراً» (و گفتند: زنهار، خدایان خود را رها مَکنید، و نه ودّ را واگذارید و نه سواع و نه یغوث و نه یعوق و نه نسر را). در تفاسیر و از جمله در لابه‌لایِ کلام امام جعفر صادق در شرح آیه چنین می‌خوانیم: «در میان قوم حضرت نوح مردان صالحى (به نام‌های “وَدّ”، “سُواع”، “یَغوث”، “یَعوق” و “نَسر”) بودند که مردم به آن‌ها اظهار علاقه می‌کردند، شیطان از علاقه‌ی مردم سوء استفاده نموده و بعد از مرگ آن مردان، مردم را تشویق به ساختن مجسمه‌ی آن بزرگان و گرامی‌داشتِ آن مجسمه‌ها کرد. مدتی نگذشت که نسل‌هاى بعد، رابطه‌ی تاریخى این موضوع را فراموش کرده و تصور نمودند که این مجسمه‌ها موجودات محترمی هستند که باید مورد پرستش قرار گیرند، به‌این‌ترتیب به پرستش بت‌ها سرگرم شده و مستکبران ظالم آنان را با این طریق إغفال نموده و به بند بت‌پرستی کشیدند. (ر.ک: تفسیر نمونه، ویکی فقه).

علل الشرائع، الشیخ الصدوق، ج ۱، صص ۳ و ۴:
(باب ۳ - العلّة التی من أجلها عبدت الأصنام ) ۱ - ...عن جعفر بن محمد فی قوله الله عز وجل (وقالوا لا تذرن آلهتکم ولا تذرن وداً ولا سوعاً ولا یغوث ویعوق ونسراً)، قال: کانوا یعبدون الله عز وجل فماتوا، فضج قومهم وشق ذلک علیهم فجائهم إبلیس لعنه الله فقال لهم: اتخذ لکم أصناماً على صورهم فتنظرون إلیهم وتأنسون بهم وتعبدون الله فأعد لهم أصناماً على مثالهم فکانوا یعبدون الله عز وجل وینظرون إلى تلک الأصنام ، فلمّا جاء هم الشتاء والأمطار أدخلوا الأصنام البیوت فلم یزالوا یعبدون الله عز وجل حتى هلک ذلک القرن ونشأ أولادهم فقالوا: إن آباءنا کانوا یعبدون هؤلاء فعبدوهم من دون الله عز وجل فذلک قول الله تبارک وتعالى (ولا تذرن ودا ولا سواعا) الآیة.

التفسیر الصافی، الفیض الکاشانی، ج ۵، ص ۲۳۲:
وقالوا لا تذرن الهتکم أی عبادتها ولا تذرن وداً ولا سواعاً ولا یغوث ویعوق ونسراً ولا تذرن هؤلاء خصوصاً قیل هی أسماء رجال صالحین کانوا بین آدم و نوح فلمّا ماتوا صوروا تبرکا بهم فلما طال الزمان عبدوا وقد انتقلت إلى العرب والقمی قال کان قوم مؤمنین قبل نوح فماتوا فحزن علیهم الناس فجاء إبلیس فاتخذ لهم صورهم لیأنسوا بها فأنسوا بها فلما جاءهم الشتاء ادخلوهم البیوت فمضى ذلک القرن وجاء القرن الاخر فجائهم إبلیس فقال لهم إن هؤلاء آلهة کان آباؤکم یعبدونها فعبدوهم وضل منهم بشر کثیر فدعا علیهم نوح فأهلکهم الله.

t.me/Baznegari/113
.
.
4 February 2017
ک
09:36
کانال بازنگری
خیابان مهندس مهدی بازرگان
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
t.me/baznegari
دست‌اندرکاران کشورمان خیلی دوست دارند كه (علاوه بر نام شهدا همچنین) نام شخصیت‌های دینی،مذهبی را بر خیابان‌ها و میادینِ شهرها بگذارند، تا آنجا که در این راستا سراغ افراد آن‌سوی مرزها رفته و یا حتی نام‌های جاافتاده و معقولِ قبلی را نیز تغییر می‌دهند! تا نکند سرعتِ تغییر نام‌ها کُند شود (و چون در این دیدگاه به تَبَع فقه سنّتی، انسان فاقد ارزش است پس سرگردانی‌های مردم در پیِ این تغییر نام‌ها محلی از اِعراب ندارد).

جهت اطلاعِ آن‌ها:
مهندس بازرگان، از جدّی‌ترین قرآن‌پژوهان مؤمنِ دوران اخیر است. حلقهٔ اتصال دوران کهن دینداری با دوران نوین را از جمله شخصیتی چون او ،آن‌هم با مهارتی درخور، رقم زدند.
وی نویسنده کتاب شگفت‌آورِ "سیر تحوّل قرآن" است كه در اينجا سخنِ

مرتضی مطهری،
علی شریعتی و
سیدمحمود طالقانی

را در بارهٔ آن كتاب می‌خوانیم:

🔸استاد مطهری: کتاب بسیار ارزندهٔ "سیر تحول قرآن" که اخیراً منتشر شده ... و کشف باارزش مؤلف دانشمند آن کتاب ... که ثابت کرده کوتاهی و بلندی آیات و افزایش کلمات وحی شده بر رسول اکرم، در طیّ بیست و سه سال، یک منحنی دقیق و منظم و خارق العاد‌ه‌ای را طی کرده است (مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی ، وحی و نبوت ، صفحه آخرِ بخش معجزه ختمیه ص 194).

🔸دکتر شریعتی: می‌خواهم مطلبی را که چند ماه است مرا به شدتی که در بیان نمی‌گنجد به خود مشغول داشته است و یک لحظه از آن غافل نیستم عنوان کنم و آن تمام کردن آن شاهکار معجزنمای کار در باره قرآن است. من کشف ایشان را در باره قرآن درست، بی‌مبالغه، شبیه کار گالیله در باره منظومه و نیوتن در باره جاذبه و پاستور در باره بیماری ... می‌دانم. آنها کلید وحی طبیعی را به دست آورده‌اند و ایشان کلید علمی وحی الهی را. ... من هیچ مسئله‌ای را نه تنها در باره قرآن بلکه دین و بلکه خدا و اثبات ماوراء الطبیعه و... همه چیز در ردیف آن نمی‌بینم (سیر تحول قرآن ، مقدمه ناشر ، ص 3 و 4 چاپ پنجم).

🔸آیت‌الله طالقانی: بُعد دیگری از اِعجاز قرآنی که به وسیله مفسّر اندیشمندِ انسانی و بدون کمک خواستن از مغز الکترونیکی و در محیط محدود کشف شده "سیر تحول قرآن" است که در آن تحول و گسترش مقدار کلمات و آهنگ آیات و معانی در مسیر 23 سالهٔ وحی قرآنی چنان بررسی و دقت و کشف گردیده که می‌توان به وسیله آن محاسبات، سال و محیط سوره ها و آیات را تا حدی مشخص کرد (رجوع شود به کتاب سیر تحول قرآن، تألیف مهندس بازرگان) [پرتوی از قرآن قسمت پنجم پاورقی ص 10 ، ابتدای سوره آل عمران ذیل آیه الم].


هنوز امّا (تا آنجا که می‌دانم) نام جاودان این دانشمند فقید، بر هیچ میدان و خیابانی نقش نبسته؛ در حالی که جا دارد "جایزه قرآنیِ بازرگان" راه‌اندازی شده و سالانه به برترین نویافته‌های قرآنی و قرآن‌کاوانِ برتر اهدا شود.

شاید اگر از آراي ضدّ انسانی و زن‌ستيزانهٔ برخي فقهای صاحب‌خيابان، آگاه می‌شدند هرگز راضی به نقش‌بستن نام آنان بر ديوار خیابان‌های شهرهای‌مان نمی‌شدند.

در نقد بر كتاب سير تحول قرآن از جمله می‌توان به كتاب زبان قرآن (مقصود فراستخواه، ص307) و تفسير و مفسران (مرحوم محمدهادي معرفت، ج 2 ص 521) مراجعه كرد.
Telegram.me/baznegari/114
.
.
6 February 2017
ک
17:35
کانال بازنگری
دشمنی‌ها موجب ناراستی نشود
(لزوم تصحيح آمار شهداي انقلاب در قانون اساسي)
امير تركاشوند، 1395.11.18
t.me/baznegari
و البته نبايد دشمنیِ گروهی، شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديک‌تر است (قرآن، سوره مائده آيه 8).
قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی، آمار شهدای انقلاب را شصت هزار شهيد اعلام كرده است حال آن‌كه مطابق آماری كه بعدتر و گويا توسط مراجع رسمی و از جمله بنياد شهيد انتشار يافت اين تعداد به حدود 3200 نفر كاهش يافت.
شايد در زمان تدوين قانون اساسی كه هنوز چند ماهی از پيروزي انقلاب نمی‌گذشت، چندان جاي خُرده به درج آن آمارِ نادرست نبود چه از يك‌سو شايعات، به عدد شصت هزار دامن می‌زد و از دیگر سو هنوز نهادهای رسمی براي احصاي دقيق، تأسيس نشده بود؛ اما خُرده آن‌جاست كه چرا پس از روشن‌شدنِ تعداد، اقدام به اصلاح اين غلط در قانون اساسی نشد؟ حال آن‌كه در سال 1368 قانون اساسی مورد بازنگری قرار گرفت و حتی در آن به ريزه‌كاری‌هایی همچون تغيير نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی (به دستور امام خمينی) اهتمام شد اما با وجود پی‌بردن به نادرستی تعداد شصت هزار، هيچ اقدام اسلامی‌ایّ! در تصحيح آن عدد به كار بسته نشد.
از امام خمينی به عنوان مرجعی دينی انتظار می‌رفت بيش از اهتمام به آن تغيير نام در خصوص مجلس، به مصداقی روشن از اسلام‌گرایی (ولا يجرمنّكم شنئآن قوم علي ألا تعدلوا إعدلوا هو اقرب للتقوي واتقوا الله إن الله خبير بما تعملون) در بازنگري سال 68 توجه نشان می‌دادند.
اميد كه در بازنگری بعدی، شاهد اين اصلاح باشيم
telegram.me/baznegari/115

پيوست:
http://hamshahrionline.ir/HAMNEWS/1382/820703/news/ejtem.htm#s39346

http://www.andishehha.com/print-16787.html
.
.
11 February 2017
ک
10:52
کانال بازنگری
حرف‌های بد در كتاب‌های خوب (۲):
اجماع مذاهب اربعه بر "تبعيض" در شروط امامت

امير ترکاشوند، 1395.11.23
t.me/baznegari


اصلی‌ترين اختلاف كلامی ميان شيعه و سنّی، به چگونگی تعيين رهبر مسلمانان جهان باز می‌گردد كه: آيا با «نصب» (از سوي خدا يا رسول و در هر دو صورت چه رأساً چه با واسطه) است يا با «انتخاب» (از سوی مردم يا بزرگان).
شايد در نگاه اول، انتخاب (به ويژه كه امروزه مزهٔ انتخابات و برگزيده‌شدنِ رهبران از سوي مردم، كام‌ها را شيرين می‌كند) اذهانِ بيشتری را به سوي خود بكشانَد، تا جایی كه در ميان برخی از فرهيختگان شيعه، ترديدهایی را به وجود آورده هرچند اكثراً جرأت بروزِ آن را ندارند.
اينک امّا گذشته از آن اختلافات مذهبی، در راستای آشنایی با اسلامی كه فريقين در اختيارمان نهاده‌اند درصدد گزارش ديدگاه مذاهب چهارگانهٔ اهل سنت در اين موضوع هستيم تا ببينيم آيا در نسخهٔ آنان می‌توان سراغی از حق انتخاب مردم برای برگزيدن شايستگان، و تحقق دموكراسی گرفت يا نه؟

آشنایی با رأي رسمیِ اهل سنت و جماعت-
اين شناساییِ انتقادی را در محورهای زير پی می‌گيريم:

🔸شرط رهبری:
يکی از شروط مسلّم براي كسي كه قرار است ولیّ امر مسلمين جهان شود اين است كه او بايد از "قبيلهٔ قريش"!! باشد. كار وقتی شگفت‌آورتر می‌شود كه بر اساس همين نگاه، بايد تمام جهان را (در قالب جهاد ابتدایی) به زير پرچم اسلام آورد و يعنی رهبر مسلمانان تا آخر دنيا صرفاً از ميان قبيلهٔ قريش (با جمعيتی بسيار ناچيز از كلّ جمعيت مسلمانان و جهانيان) بايد انتخاب شود.

🔸مكانيزم انتخابات (طُرُق رويِ كار آمدنِ امام‌المسلمين)!:
رهبر سياسی‌دينیِ مسلمانان جهان، به يکی از اين سه روش انتخاب!! می‌شود؛

يك- توسط رهبرِ قبلی
دو- از سوي اهل حلّ و عقد (بيعتِ تنی چند از بزرگان)
سه- با اقدام نظامی و زور شمشيرِ خودِ فرد و يارانش.

همين سه مكانيزمِ شرعی!؟ است كه همواره در تاريخ خلافت‌ها و حكومت‌های سُنی به كار گرفته شده است. برای اين‌كه به شفافيت بيشتری برسيم بد نيست محور بعدی را بخوانيم تا معلوم شود رابطهٔ مردم و حاكمان (حاكمانی كه به يکی از آن سه راه به قدرت رسيده‌اند) در همین ديدگاه از چه قرار است.

🔸لزومِ تبعيت مردم، و سركوب مخالف:
مردم مسلمان در سرتاسر جهان در هر پنج قاره (كه به لطف جهاد ابتدایی باید عالَمگير شود) بايد از فردی صرفاً قُرَشیِ كه به يکی از سه شيوهٔ يادشده بر تخت نشسته، «اطاعت كامل» كنند!! و او را در اجرای قوانين شرع و تنظيم امور و به ويژه در گسترش قلمرو اسلام ياری كنند و چنانچه گروهی از مردم تن به اين ذلّت! ندهند و يا در سياست‌ها سازِ مخالف بزنند، بر آن امامِ بر حق! است كه با نيروی نظامی به آن گروه حمله كند تا آن‌ها را مطيع و منقاد خويش نمايد.

آيا شماخوانندهٔ ارجمند، می‌توانيد در بستهٔ يادشده سراغی از انتخابات و مردم‌سالاري بگيريد؟ (آيا اين نوع نگاه‌ها که خوشبختانه در حال نقد و بازبینی و تصحیح است، به مردم‌ستيزی می‌مانَد يا مردم‌سالاری و حق انتخاب؟).

اما نظريهٔ نصب در شيعه، اگر مفهوم غيبت در آن، از افسانه‌ها زدوده شود (و چنان‌كه گفته شد معنای درستی برايش ارائه گردد:
https://telegram.me/baznegari/103
) در آن صورت می‌تواند همانندِ اوصياي منصوب اما موقت ، محدودالزمان و غير كش‌دارِ انبيای ماقبل فرض شود و دستِ‌كم در دستگاه نبوی و تاريخ انبيا تبيين‌پذير گردد؛ وگرنه اعتقاد به انكار هر رهبری در جهان غير از فرزند امام يازدهم، آن‌هم تا پایان دنیا! چيزی جز تضعيف مقام بشريت و آفرينشِ خدا، و تبعيضی غليظ‌تر از دستهٔ نخست نخواهد بود.
telegram.me/baznegari/116
.
.
13 February 2017
ک
13:42
کانال بازنگری
عدم دفنِ كُفار
حرف‌های بد در كتاب‌های خوب (۳).
امير تركاشوند، 1395.11.25
t.me/baznegari

اگر در برابر مسلمان‌ها، فردی نامسلمان/كافر بميرد در اين صورت تكليف چيست؟ آيا بايد همانند اموات مسلمين و صرفنظر از دين و عقيده‌اش و به احترام خانوادهٔ داغدارش "مراسم دفن و خاكسپاري" را در مورد وي به اجرا گذارد و يا از آن‌جا كه پيامبرِ ما را قبول ندارد و مسيحی و يهودی و بودایی و هندو و معتقد به آيين‌های افريقایی و چينی و... است از دفن و خاكسپاری‌اش خودداری كرد؟ پاسخِ عموم مردم و متدينان روشن است اما در اين‌جا قصد ارائهٔ پاسخ متفاوتِ فقهای سنتی را داريم.

پاسخ ناقص:
شايد پاسخ فقيهان را (البته به صورت ناقص) مطلع باشيد، و آن اين است كه: "آنان نبايد در گورستان مسلمين دفن شوند" (لا يجوز أن يدفن في مقبرة المسلمين كافر(غنائم الأيام ميرزاي قمي ج 3 ص 564). اين ممنوعيت، موجب اين توهم شده كه: پس می‌توان آنان را دفن و خاكسپاري كرد امّا در گورستانی مجزّا و مخصوص به خودِ آنها؛ اما اين نتيجه‌گيري چندان با اصلِ سخن عُلما سازگار نيست.

پاسخ كامل:
علما و فقيهان سنتی بر اين رأی‌اند كه اساساً نامسلمان (كافر) را نبايد دفن و خاكسپاري كرد! حتی اگر كافر ذِمّی باشد: (لأن الذمة قد انتهت بالموت). گويا خاكسپاریِ مُرده، نوعی تجليل و احترام به حساب می‌آيد كه در این تفکر، نامسلمانان به علتِ ايمان نياوردن‌شان به پيامبرِ ما، فاقدِ آن‌اند (لأن ذلك إكرام لا يصلح للكافر) بلكه فقط شايستهٔ آن‌اند كه خوراك سگان و گرگان شده و يا ناچار از انتشار بوي متعفن‌شان به طريقی پوشيده شوند (بل يطرح جسده علي المزابل خارج الامصار تأكله الكلاب‌)
طبيعی است وقتی به دفن‌شان روی خوش نشان داده نمی‌شود تكليف غسل و ديگر تشريفات، جاي خود دارد به ويژه كه غيرِ مسلمان را عيناً نجس می‌دانند و بنابراين هر چه غسل داده شوند نه تنها پاك نشده بلکه نجاست می‌پراکنند: (أن الكافر نجس فلا يطهره الغسل).

درجات اين بی‌حرمتی، به اين‌جا ختم نمی‌شود بلكه می‌گويند اگر ناچار به اين خاكسپاری شُديد، زيرِ لب چند تا لعن و نفرين، نثارِ آن مُرده كنيد: (ولكن يلعن عليه فی الدعاء).

اميد كه متوليان اين مرز و بوم، كمی سرشان را بالاتر گيرند و روا ندارند كه سرنوشت‌مان را در موضوعات مختلف، با انديشه‌های صاحبان چنين فتواها و كتبی گره زنند!

برخي منابع:
ولا يغسل الكافر ولا يكفن ولا يصلى عليه ولا يدفن، وكذا الناصب والخارجي والغالي (الدروس شهيد أول ج 1 ص 105).

الظاهر أنه لا خلاف في أنه لا يجوز للمسلم تغسيل الكافر وإن كان ذميا ولا تكفينه ولا دفنه ولو كان من قرابته أبا أو أما أو نحوهما، ونقل في الذكرى الاجماع عليه (الحدائق الناضرة، بحراني ج 3 ص 412).

فلا يجوز الصلاة على الكافر ذميا كان أو مرتدا أو غيرهما بإجماع العلماء ، ولقوله تعالي: "ولا تصل على أحد منهم مات أبدا" ولا يجب على المسلمين تكفينه ولا دفنه ولا غسله وإن كان ذميا ، لأن الذمة قد انتهت بالموت (نهاية الإحكام علامة حلي ج 2 ص 251).

ولا يغسل الكافر إجماعا محصلا منقولا على لسان مثل الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم ، وللأصل مع ظهور الأدلة في غيرهم و... (جواهر الكلام، صاحب جواهر ج 4 ص 80).

ولا يجوز لأحد من أهل الإيمان أن يغسل مخالفا للحق في الولاء، ولا يصلى عليه إلا أن تدعوه ضرورة إلى ذلك من جهة التقية ، فيغسله تغسيل أهل الخلاف، ولا يترك معه جريدة، وإذا صلى عليه لعنه في صلاته ولم يدع له فيها (المقنعة شيخ مفيد ص 85).

ولا تجوز الصلاة على الكافر، للإجماع ، ولقوله تعالي: "ولا تصل على أحد منهم مات أبدا" ولا فرق بين الأصلي والمرتد ، والذمي وغيره. نعم يجوز على بعض الفرق كالنواصب، ولكن يلعن عليه في الدعاء كما سيجئ (غنائم الأيام ميرزاي قمي ج 3 ص 453).

الكافر لا يغسل بإجماعنا، بل لا يجوز غسله ، لانتفاء التطهير به، ولا فرق بين القريب وغيره، والزوجة وغيرها، وأولادهم يتبعونهم. وكذا لا يكفن ولا يدفن ولا يصلى عليه ، للآية، ولقوله تعالى: "ومن يتولهم منكم فإنه منهم". ولأن ذلك إكرام لا يصلح للكافر. ولرواية عمار ... (الذكرى الشيعة شهيد أول ج 1 ص 325).

لا يغسل الكافر ولا يكفن ولا يدفن بين المسلمين ... وقال علم الهدى في شرح الرسالة : فإن لم يكن من يواريه جاز مواراته لئلا يضيع ... لنا أن الكافر نجس فلا يطهره الغسل. وأما المنع من الصلاة والدفن ... (المعتبر محقق حلي ج 1 ص 328).

والمرتدّ لا يغسّل ولا يكفّن ولا يصلّی عليه ولا يدفن، بل يطرح جسده علی المزابل خارج الأمصار تأكله الكلاب، أو يواری جسده عن الناس لئلّا تنشر عفونته ... (إجماعيات فقه الشيعه، اسماعيل مرعشی ج 4 ص 336).

Telegram.me/baznegari/117
.
.
15 February 2017
ک
14:53
کانال بازنگری
بارقه‌های «همنوع‌گرایی» در فقه سنّتی

امير ترکاشوند، 1395.11.27
t.me/baznegari
«حُرمت نداشتن و محترم نبودنِ» همه‌جانبهٔ کافران (چه جان چه مال چه آبرو چه هرچیزِ دیگرشان) یکی از مصائبِ بسیار تَبَعات‌آورِ متون فقه سنتی است که چون بلایی فراگیر به جان و مال و آبرویِ دین‌داری افتاده و آن را رها نمی‌کند.

با این وجود در همین فقه، نشانه‌هایی یافت می‌شود که در آن برای کفار نیز "حرمت ، ارزش و احترام" قائل شده‌اند. در این یادداشتِ تلگرامی به دو نمونه می‌پردازم:

یک- بازگرداندنِ امانت و ودیعه به صاحبش، چه مسلمان باشد چه کافر:
یکی از بخش‌های متون فقهی، کتاب الودیعه است؛ در آن‌جا توضیح داده می‌شود که هرگاه مالک، خواهان استردادِ مال و ودیعه‌اش شد، بر ودیعه‌پذیر و امانت‌دار واجب است آن را به وی بازگردانَد و در این میان فرقی نمی‌کند که مالك و ودیعه‌گذار مسلمان باشد یا کافر!؛ و نیز حتّی فرقی ندارد که آن کافر، ذِمّی (اهل کتابِ تسلیم‌شده) باشد یا حَربی (غیر اهل کتاب عموماً و اهل کتابِ تسلیم‌نشده).
قوله : ويجب ردها على المالک الخ . دليل وجوب الرد - وإن كان المالک كافرا حربيا - ، عموم الآيات والأخبار العامة (مجمع الفائدة ، محقق اردبيلی، ج 10 شرح ص 341 ).

دو- انفاق و بخشش به همنوع، صرفنظر از اعتقادات دینی:
یکی ديگر از نشانه‌های اميدواركننده در همنوع‌گرایی، به انفاق (و بخشش و رفع مشكلِ نيازمندان) برمی‌گردد زيرا مطابق همین متون سنتی ثروتمندان می‌توانند به همنوع‌شان، "فارغ از اين‌كه چه دين و مذهبی دارند" (چه مسلمان چه غيرمسلمان چه شيعه چه سُنی چه اهل كتاب چه غير اهل كتاب) و نيز فارغ از اين‌كه مقيّد به واجبات و محرّمات شرعی هستند يا نه، انفاق كنند و ببخشند و فاصله‌ها را كم كنند.
لا يشترط فی المنفق عليه العدالة ولا الايمان ولا الاسلام فيجب الانفاق على الفاسق والمخالف والكافر (المناهل، سيّدمحمد مجاهد ص 577).

اميد كه اين احترام و ارزش‌گذاری نسبت به همنوع (و نه لزوماً فقط مسلمان) به دیگر شؤون در ابواب فقهی تسرّی یابد و اين‌گونه نباشد كه در همسایگیِ انفاق، مثلاً در بحث زكات شرط دريافت آن را "مسلمانِ شيعهٔ نمازخوان" بدانند و يا در جای‌جای آن، ناامنیِ مالی و جانی و عِرضی در حقِ ديگر معتقدان استخراج شود.

شايد اگر در كافر ناميدنِ نامسلمانان كنونی ترديد ايجاد شود بسياری از مشكلات حل شود.
telegram.me/baznegari/118
.
.
24 February 2017
ک
18:18
کانال بازنگری
ورود زنانِ بی‌چادر به مقبرۀ ائمّه ممنوع!، ولی به خانۀ خودِ ائمّه در زمان حیات‌شان ،حتّی بی‌روسری، آزاد!!.

امیر ترکاشوند، 1395.12.06
t.me/baznegari

امروزه در ایران وقتی زنان قصد بیرون رفتن از خانه را دارند باید روسری بر سر داشته باشند و چنان‌چه به قصد زیارت مقبرۀ شریف امام رضا و بارگاه حضرت معصومه، رهسپارِ مشهد و قم شوند، دربانان جلوی ورود ایشان را می‌گیرند و چادر در اختیارشان می‌نهند تا آن را بر سر کرده و به این وسیله، احترام آن امام یا امامزادۀ متوفّی پاس نهاده شود.

این در حالی است که حضرات ائمّۀ هُدی، هیچ‌یک در زمان حیات و حضور‌شان چنین مقرراتی برای ورودِ زنان مراجعه‌کننده، و دیدار با خودِ امامِ زنده، وضع نکرده بودند

و شگفت‌آورتر آن‌که بسیاری از امامان دارای کنیزان و خدمتکارانی بودند که در خانه‌شان مشغول کار بودند و نه تنها چادر نداشتند بلکه روسری نیز بر سر نداشتند و با همان سرِ برهنه، بیرونِ خانه ظاهر می‌شدند! و طبیعتاً بسیار می‌شد که امام در حالی‌که کنیزِ سربرهنه‌اش او را همراهی می‌کرد، برای امور روزانه از خانه خارج می‌شد و عالَم‌وآدم، آن دو (امام + کنیزِ سربرهنه) را در کنار هم می‌دیدند؛ و هیچ ناظری، احساسِ زیرِ پا نهاده‌شدنِ احترام امام، به ذهنش خطور نمی‌کرد

و چه شگفت‌آورتر که بسیاری از فرزندان ائمه (که برخی‌شان امامِ بعدیِ ما شیعیان شدند) حاصل نکاح امامان با همین کنیزانِ سربرهنۀ یادشده‌اند

و از آن بالاتر این‌که برخی از این کنیزان همچنان بر دینِ سابق‌شان بودند.

گفتنی است مقررات وضع‌شده توسط تولیتِ مقابر و بارگاه‌های شریف، گویا حتی با محتوای فقه سنتی نیز سازگاری ندارد.
telegram.me/baznegari/119
.
.
26 February 2017
ک
17:37
کانال بازنگری
سَربرهنه و موپریشان!

(بریده‌ای از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
t.me/baznegari

«سَربرهنه و موپریشان! (احادیث جواز کشفِ مو)»
روایات متعدّدی وجود دارد که "حرام‌نبودنِ پیداییِ مو ، عادی‌بودن کشفِ رأس ، جزو حجاب شرعی نبودنِ ستر سر و مو ، و حتّی در مواردی توصیه به ظهور مو و سر" را نشان می‌‏دهد. برخی از آن‏ها به قرار زیر است.

الف- تصمیم فاطمه:
حضرت فاطمه پس از خطری که نسبت به سلامت امام ‏علی در جریان شدّت عمل حاکمان برای اخذ بیعت احساس کرد، تصمیم گرفت در صورت عدم خروج آنان از خانه‌اش موی سر را مکشوف نموده و به درگاه خدا نالۀ استغاثه سر دهد: «پس فاطمه بیرون آمد و گفت: والله لتخرجنّ او لاکشفنّ شعری و لأعجّنّ الی الله. به خدا قسم باید بیرون روید اگر نه مویَم را برهنه سازم و نزد خدا ناله و زاری کنم ...» و یا مطابق گزارش دیگری از همان مورد، تصمیم گرفت همراه با حسن و حسین به نزد قبر پدرش پیامبر رود، موی سرش را [نه تنها مکشوف بلکه آن را] پریشان کند، و به درگاه پروردگار فریاد برآورد: «... والله لئن لم‏تکفَّ عنه لأنشُرنّ شعری و لأشقّن جیبی و لآتیَنَّ قبر أبی و لأصیحنّ إلی ربّی، فأخذت بید الحسن و الحسین، و خرجت ترید قبر النبیّ ...».

ب- در سوگ امام ‏علی:
زنان بنی‌هاشم پس از شنیدن خبر شهادتِ امام، با سرهای برهنه و موهای پریشان از خانه‌هاشان خارج شدند: ... و ارتفعت الأصوات بالنیاحة و العویل من أهل‏‌بیته و نسائه و هن حاسرات، و خرجت نساء بنی‏‌هاشم ... ناشرات الشعور ... از این واقعه که در حضور دو امام معصوم ،امام حسن و امام حسین، رخ داد می‏‌توان حرام نبودن پیدائیِ مو را به دست آورد.

ج- سخنرانی دختران امام‏ علی برای یاران حسین:
زینب و دیگر دختران امام ‏علی و پیامبر، در پی امر امام ‏حسین از خیمه‏‌ها بیرون آمدند و با موهای آشفته و پیدا، یاران حسین را با سخنان خود تحریض به دفاع در برابر دشمن کردند:...

د- در سوگ حسین (ع):
در این باره چند گزارش می‏‌آورم:
1- پیش از شهادت: زینب پس از این‏‌که از مکالمۀ امام‏‌حسین در شب عاشورا دریافت کرد که حضرت فردا به شهادت می‏ رسد به صورت سربرهنه از خیمه خارج، و به سوی وی روانه شد: ...
2- با دیدن اسب بی‌‏سوارِ حسین: زنان کربلا پس از مشاهدۀ اسب بی‏‌صاحب حسین، موپریشان از خیمه‏‌ها خارج شدند: ...
3- عزاداری کوفیان: مردان و زنان کوفه در پی ورود کاروان اسرا جمع شدند و با سخنرانی زینب، فاطمه و ام‌‏کلثوم به عزاداری پرداختند و زنان کوفه ،که یک شهر کاملاً اسلامی بود، سرهای خود را برهنه و موهاشان را آشفته و پریشان کردند: ...
4- عزاداری تمام زنان مدینه: دختران عقیل بن ابی‏طالب با دریافت خبر شهادت امام‏‌حسین، سربرهنه از خانه‏‌شان در مدینه خارج شدند و گریه‌‏کنان مرثیه‌‏سرایی کردند: ...
5- تأسّی شیعیان در قرون بعدی: ...

هـ- نماز حاجت:
برهنه ‌بودنِ سر، چنان عادی و غیر حرام بود که امام باقر گفت اگر زنان حاجتی از درگاه خدا دارند به پشتِ‌بام روند، دو رکعت نماز بخوانند و سر را رو به آسمان مکشوف کنند چه، اگر چنین کنند خدا درخواست‏‌شان را اجابت می‏‌نماید و ناامیدشان نمی‌‏کند: «... قال: إذا کانت للمرأة إلی الله حاجة، صعدت فوق بیتها، و صلت رکعتین، و کشفت رأسها إلی السماء، فإنها إذا فعلت ذلک، استجاب الله لها و لم‏‌یخیبها». چنان‌‏که ملاحظه شد اجابت دعای زنان از مسیر کشف رأس می‏‌گذرد.

و- التجاء مادر به خدا:
خواهرزادۀ امام‏ صادق به شدّت مریض شد و از او قطع امید کردند. در این حال خواهر، فردی را نزد امام فرستاد و حضرت در محلّ حاضر شد. امام از خواهر خواست به بالای بام رود، مقنعه از سر بردارد، موهایش را نمایان گذارَد و دعای زیر را برای شفای فرزند بخواند او نیز چنین کرد و فرزند شفا یافت: ... فقال ضمی علیک ثیابک ثم ارقی فوق البیت ثم اکشفی قناعک حتی تبرزی شعرک إلی السماء ثم قولی ...

ز- در نماز یومیّه:
امام ‏صادق علاوه بر این‏‌که خواهرش را دلالت کرد که در زیر پهنۀ آسمان، روسری از سر بردارد و دست به دعا، شفای فرزند را از خدا بخواهد همچنین "نمازِ سربرهنه و بی‌‏روسری" را نیز فاقد ایراد می‏ داند:
«... عن ابی‏‌عبدالله قال: لا بأس بالمرأة المسلمة الحرّة أن‏‌تصلّی و هی مکشوفة الرأس» (اشکالی ندارد که زنان آزادِ مسلمان، سربرهنه نماز بخوانند) و
«عن أبی‏‌عبدالله قال: لا بأس أن ‏تصلّی المرأة المسلمة و لیس علی رأسها قناع» (ایرادی ندارد که زن مسلمان ،بدون این‏که مقنعه بر سرش باشد، نماز بخواند).
این در حالی است که سَتر در حین نماز از غیر آن جدّی‏‌تر است. مجلسی در ملاذالاخیار، و فیض ‏کاشانی در مفاتیح‌الشرایع، حدیث اوّل را موثق می‏‌دانند.

نتیجه:
از مجموع اخبار فوق نتیجه می‌‏گیریم که پیدا بودن مو [در آن روزگار] حرام شرعی تلقّی نمی‌‏شد.

(حجاب شرعی در عصر پیامبر ،امیر ترکاشوند ص ۷۰۸ تا ۷۱۲).

Telegram.me/baznegari/120
.
27 February 2017
ک
14:04
کانال بازنگری
پوشیه، حجاب فاطمی!؟
(به بهانۀ اجتماع بانوان پوشیه‌ای جهت دفاع از حجاب فاطمی)
امیر ترکاشوند، 1395.12.09

بنا به خبر دریافتیِ زیر، برخی از خواهران‌مان در مشهد قصد اجتماع و دفاع از پوشیه به عنوان حجاب فاطمی را دارند.
گویا دعوا بر سرِ حجاب زنان در آغاز دوران معاصر،‌ از همین مناقشه: «پوشیده بودن یا نبودنِ چهره/صورت/وجه (و یعنی استفاده یا عدم استفاده از پوشیه/روبند/نقاب)» آغاز شد و نواندیشان دینی (در واکنش به نگاه سنّتی) تمام حرف‌شان در آن بُرهه این بود که پوشاندنِ چهره/وجه/صورت شرعاً لازم و واجب نیست. قاسم امین در مصر با نگارش کتاب تحریرالمرأة (و همزمان برخی تلاش‌های دینی مقارن با اقدام رضاشاه در ایران) درصدد اعطای همین حقِ شرعی به زنان بود و نه بیشتر!

شاید زنان و مردانی که قرار است در گردهماییِ اشاره‌شده شرکت کنند حق داشته باشند زیرا مطابق دیدگاه سنتی، زن اساساً حقِ بیرون آمدن از خانه را ندارد!؛ در واقع مناقشۀ جدّی‌تر این است که آیا زن آزاد است از خانه بیرون روَد: خریدِ روزانه انجام دهد ، به بستگان سر بزند ، به مدرسه و دانشگاه رود ، به آموزگاری اشتغال یابد ،... و یا نه، نباید پا از درگاهِ خانه بیرون گذارَد و رسماً باید پرده‌نشین و محبوس باشد؟ پاسخ عموم فقیهان سنّتی تا همین چند دهه پیش، واحد بود و آن لزومِ حبس زنان در خانه! مگر در دو مورد: یکی بیرون رفتن از خانه به قصد حجّ واجب (یکبار در عُمر) و دیگری چنان‌چه شوهر نتواند خرجِ خانه را تأمین کند و زن، ناچار اجازۀ بیرون رفتن برای تأمین هزینه را می‌یابد.
بر این اساس خروج زنانِ هوادارِ پوشیه از خانه برای شرکت در اجتماعِ مورد بحث، توافق چندانی با نگاه سنتی به زن ندارد.

امید که در این اجتماع، به ادلۀ لزوم استفاده از پوشیه به عنوان حجاب فاطمی پرداخته شود تا در محافل علمی به بحث و گفتگو درآید و از آن مهم‌تر علتِ عدول برخی فقهای معاصر از رأی عموم فقهای گذشته که قائل به حبس و پرده‌نشینی زنان بودند مورد واکاوی و نقادی قرار گیرد.

گفتنی است در صدرِ این اطلاعیه برای تشریع پوشیه‌داری، اینچنین به آیه 59 سورۀ احزاب استناد شده: «یا ایّها النبیّ قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یُدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک أدنی أن یُعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماً. (جلباب= پوشش سراسری)». در تضعیف این برداشت، به مباحث مبسوطی که پیرامون این آیه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر از صفحۀ 471 تا صفحۀ 521 آوردم مراجعه شود.

..........................................................
اجتماع بانوان پوشیه‌ای
(جهت دفاع از حجاب فاطمی)
همراه با اهداء پوشیه
زمان: پنج‌شنبه ۱۳۹۵/۱۲/۱۲ ساعت ۲/۳۰ بعدازظهر
مکان: بیت حضرت آیت‌الله العظمی مدرسی واقع در گنبد سبز_ آخوند خراسانی 15
آقایان: گنبد سبز_ آخوند خراسانی 15 حسینیه امیرالمؤمنین علیه السلام

🔺اجتماع بانوان پوشیه ای
🔹جهت دفاع از حجاب فاطمی
🔹همراه با اهدای پوشیه
🔹مشهد، دفتر آیت الله مدرسی.

https://telegram.me/namehayehawzavi/2816

.........................................................
دریافت کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر:
telegram.me/baznegari/3
کانال بازنگری
telegram.me/baznegari/121
.
.
..........................................................
2 March 2017
ک
15:05
کانال بازنگری
بیچاره کافر حربی
(تقدیم به سرایندۀ الجار ثُمّ الدار)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۱۲/۱۲
@baznegari
علتِ تقدیم
ما مسلمان‌ها از ناحیۀ آرای فقهای قدیم، به مشکلات زیادی در زندگی فردی خانوادگی اجتماعی و سیاسی برخورده‌ایم ولی کم‌تر به پیامدهای وحشتناکِ آن آرا در مورد غیرِمسلمان‌ها(کفار) می‌اندیشیم؛ به همین خاطر با تأسی به سخن زیبای حضرت فاطمه (الجار ثم الدار) ،که این روزها گرامی‌داشتِ پرکشیدنش به سوی ملکوت است، اولویت را از خود و مسلمان‌ها به سمت دورترها یعنی نامسلمان‌ها می‌بَرَم

کافر حربی، مظلوم‌ترین گروهِ بی‌مدافع:
اگر بپرسید مظلوم‌ترین گروهِ بی‌دفاع‌ومدافع در متون فقهیِ علمای قدیم (که همچنان با اُفت‌وخیز ادامه دارد) کدام گروه است پاسخ می‌دهم کفار حربی!
چرا؟ برای این‌که:
در اذهان مردم، گذشته از آن‌که واژۀ کافر/کفار خودش به تنهایی «تنفّرآمیز ، موجب چِندِش ، و مَجمَعِ همۀ صفات بد» است، همچنین اگر با واژۀ حَربی (جنگجو) ترکیب شود این تصور را پیش می‌آوَرَد که مراد از آن، این است که یک عِدّه کافرِ ازخدابی‌خبرِ بی‌همه‌چیز، به منطقه‌ای مسلمان‌نشین حمله کرده‌اند و دست به کشتار و غارت و اشغال و هتک نوامیس زده‌اند! پس چه نشسته‌اید برخیزید و از مسلمانان مظلوم و ستمدیده در برابر کفارِ فلان‌وبهمان‌شده دفاع کنید!

و امّا توضیح خودِ علمای سنتی در این باره چیز دیگری است. آنان می‌گویند:
هرکس در هر زمان و مکان در هر قَرن و قارّه، اگر به رئوس اعتقادیِ ما مسلمانان «و مشخصاً به پیامبرمان» ایمان نیاورَد و مسلمان نباشد، کافر قلمداد شده و جزو کفار! است.
وحربی نامیدن‌شان نیز نه از آن رو است که به جایی حمله کرده باشند بلکه از آن رو حربی نامیده می‌شوند که با ایمان نیاوردن به آخرین فرستادۀ خدا رسماً در مقابل آفریدگار ایستاده و با این نپذیرفتن و مخالفت، عملاً اعلام جنگ به خدا کرده‌اند! و چون به جنگِ برنامۀ خدا رفته‌اند پس بر مسلمین واجب است که بر آن‌ها (در هر قَرن و قارّه که باشند، لااقل سالی یکبار) حمله آورده و وادارشان کنند که اسلام بیاورند تا زمین از لوث کفر و کفار زدوده شود.
بنابراین حکم جهاد ابتدایی برعلیه کفار حربی دقیقاً به خاطر اعتقادات آن‌هاست و بس!؛ حتّی اگر سرِ سوزنی کار به کارِ ما مسلمانان نداشته باشند!

گفتنی است کافر در لسان فقهی، بسته به موضوع، تقسیم‌بندی‌های متفاوتی دارد:
اگر از منظر نوع اعتقادشان باشد: اهل کتاب و مشرکان (غیر اهل کتاب) و اگر از حیث قِتال با آن‌ها باشد: حربی و ذِمّی (حربی وصف توضیحیِ تمام کفار است إلا این‌که اهل کتابِ تسلیم‌شده و تن به مقررات ذمه‌داده، از آن استثنا می‌شوند و ذمی نامیده می‌شوند)

🔸الحربي: من لا كتاب له ولا شبهة كتاب من أصناف الكفار. والحربي لا تقبل منه الجزية بخلاف الذمي. فليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين (المصطلحات، إعداد مركز المعجم الفقهي ص 961 / معجم ألفاظ الفقه الجعفري، الدكتور أحمد فتح‌الله ص 157)
🔸الحربي والذمي: وليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين، فكل من لا كتاب له ولا شبهة كتاب من أصناف الكفار فهو حربي عندهم، وهذا لا تقبل منه الجزية بالاتفاق. أما من له كتاب كاليهودي والنصراني أو شبهة كتاب كالمجوسي فهو على قسمين: ذمي، وهو الذي يقبل شروط الذمة ويلتزم بها، وغير ذمي وهو الذي يمتنع عن قبول هذه الشروط، وحكمه حكم الحربي بإجماع الفقهاء (فقه الإمام جعفر الصادق محمدجواد مغنية ج۲ ص 261)
🔸الكافر إذا لم يكن كتابيا فهو حربي، أو كان كتابيا ولم يدخل في ذمة الاسلام. أما الذمي فهو الكتابي الداخل في ذمة الاسلام والتزم بشرائط الذمة (الروضةالبهية ج8 شرح ص 26 پاورقی)
🔸وينبغي أن يعلم أنه ليس المراد بأهل الحرب يعني من نصب القتال للمسلمين كما هو ظاهر اللفظ ، بل المراد إنما هو من خرج عن طاعة الله ورسوله بثبوته على الكفر وإن لم يقع منه الحرب بمعنى القتال ... وحينئذ فلا فرق في ذلك بين الذمي الغير القائم بشرائط الذمة، ولا غيره من الكفار والمشركين (حدائق، بحراني ج۱۹ ص 373)
🔸المراد بأهل الحرب من يجوز قتالهم ومحاربتهم إلى أن يسلموا، وبأهل الذمة، اليهود والنصارى القائمون بشرائط الذمة لو أخلوا بشرائطها صاروا أهل حرب (نهاية المرام سيدمحمد عاملي ج۲ شرح ص 243)
🔸ما عدای یهود و نصاری و مجوس حربی‌اند. و همچنین این سه فرقه اگر مُطیع اسلام نباشند و به شرایط ذمّه عمل نکنند (سؤال و جواب صاحب عروه ج۱ ص 142)
🔸وأطلق عليه وصف الحرب بسبب خروجه عن طاعة الله تعالى ورسوله وثبوته على الكفر، وإن لم يقع منه الحرب بمعنى القتال (مسالك الأفهام شهيد ثاني ج۳ شرح ص 374)

✅این متن را با یاد کلام گوهرین و فراحقوق بشریِ زهرا «الجار ثمّ الدار»، تا دوردست‌ها و تا فراسوی مرزبندی‌های عصر نزول، بازنشر می‌کنم
5 March 2017
ک
18:00
کانال بازنگری
خریدوفروشِ انسان در ردیف خریدوفروش چارپایان
حرف‌های بد در کتاب‌های خوب (۴)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
T.me/baznegari/123
یکی از فصول کتاب متاجر/آداب‌التجارة در متون فقهی، "بیع الحیوان" (خریدوفروش حیوان) است. در آن فصل، ابتدا به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروشِ "چارپایان" پرداخته می‌شود و سپس نوبت به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروش "دوپاها" (انسان) می‌رسد! و در آن، چگونگی به تملک درآوردن افراد بشر ، راه‌های خریدوفروش و احکام آن و نیز بسیاری فروعات دیگر مطرح می‌شود.

این فصل همواره در طیّ قرون متمادی در حوزه‌ها تدریس می‌شده و طلبه‌ها ناچار از یادگیری آن بودند و در هنگام تعلّم، وقت‌شان به جای نقد و بررسی محتوای متن و ایجاد چالش در ضرورت وجود این بحث‌ها در کتاب دین!!، صرفاً صَرفِ ظاهر آن: "ترجمه ، إعراب کلمات ، کشف مرجع ضمیر ، فهم متن و..." می‌شد و چه بسا تقدیس متن نیز به عدم رویشِ نقّادی‌های اساسی در ذهن طلاب کمک می‌کرد (در دهه‌های اخیر إن‌قُلت‌هایی به میان آمده است).

محمدباقر وحیدبهبهانی (درگذشتۀ 1205ق) فقیه بزرگِ مجدِد است که گفته می‌شود با تلاش علمی‌اش جلوی رشد اخباری‌گری را گرفت و دور جدید اصولی‌گری را رونق بخشید؛ پس باید از وی انتظارات بیشتری داشت ولی از آن‌جا که در هر صورت در شمارِ فقیهان سنتی می‌گنجد همان فتاوای پیشینیان را دست‌نخورده به نسل بعد تحویل داد. اینک بخش کوتاهی از فصل بیع الحیوان را مطابق کتاب آداب التجارةِ وی (رسالۀ عملیه متاجر) با دقت! می‌خوانیم:

«فصل در مبایعۀ حیوانات: ... "حیوان" مملوک می‌شود به خریدوفروخت و هبه و صلح و غیر این‌ها از اسباب تملیک مثل مهرِ زوجه شدن و دیه شدن در خطا یا عمد یا غیر این‌ها و به زائیده شدن در ملک و اگر وحشی باشد به صید نمودن هم مملوک می‌شود چه از آب و چه در صحرا؛ و امّا "آدمی" پس مملوک می‌شود به قهر و غلبه بر آن به گرفتن یا به دزدیدن و حیله یا بدست آمدن به هر نحوی باشد در حالتی که آن کافر حربی بوده نه ذمّی مگر آن‌که از ذمّه بیرون رود؛ و بعد از آن‌که مملوک شد آن کافر، اعقاب‌وذرّیات ایشان که بعد از مملوک‌شدن بهم رسیده‌اند مملوک هستند تا قیامت اگرچه مسلمان شده باشند یا صغیر یا مجنون باشند و وقتی از مملوک‌بودن بیرون می‌آیند که آزاد شوند و از آن جمله است که ... و اصل در آدمی آزاد بودنست و حرّ بودنست مگر آن‌که شرعاً ثابت شود که مملوکست و از جملۀ ثبوت شرعی این است که در بازار مسلمانان خریدوفروخت شود مسلمانانی که بدعت در دین نکرده باشند که آزاد شرعی را مملوک ساخته باشند چنان‌که الآن اهل سنّت، شیعیان را اسیر و مملوک می‌دانند و خریدوفروختن ایشان را حلال می‌دانند تا بحدّی که جهاراً و آشکارا در بازارهای ایشان شیعیان را بلکه ساداتی که ذریۀ حضرت رسول‌اند خریدوفروخت می‌نمایند و کیس و پستان و بدن‌های زنان را مکشوف می‌نمایند که مبادا عیبی داشته باشند یا خلاف مرغوب ایشان باشد و اصلاً نه از خدا و نه از رسول‌خدا و نه از ائمه اثنی‌عشر و سایر ذرّیت و عترت طاهره حیا نمی‌کنند ... عجل اللّه فرج آل محمّد و شیعتهم بظهور المهدی کما فرّج عن بنی اسرائیل بظهور موسی و نجاهم عن فرعون الّذی کان یقتل ابنائهم و یستحیی نساءهم ... –کتاب آداب التجارة محمدباقر وحیدبهبهانی ص 35 تا 37-».

عجبا!! واشگفتا!!:
به انحاء مختلف انسان را تصاحب و مالِ‌خود کردن!؟
و آنگاه تجویز خریدوفروشِ او!؟
و راه‌اندازی بازار برای تحقق آن!؟
تداوم همان وضع در اعقاب‌ونوادگانِ خریدوفروش‌شدگان ولو تا قیامت!؟
وراندازکردنِ سینه و اندام و دامن برای بررسی مرغوبیت!؟
و در این واویلا، دلسوزی فقط برای سادات و شیعیان!؟ و مابقی هباءً منثوراً!؟
و دعا برای فرج مهدی که ورق را با همان محتواهای سخیف به نفع ما برگرداند!؟
...!؟
...!؟

پس معلوم شد چرا اعتراضی برعلیهِ خریدوفروش ایزدی‌ها توسط داعش از جایی برنخاست! زیرا آن‌چه در بارۀ خریدوفروش انسان، نقل کردم متأسفانه رأی عموم فقیهان سنتی است.

ای کاش آه‌وفغانِ آقاباقر بهبهانی و ابراز تأسف وی از فروش شیعیان و سادات، فقط محدود به آن‌ها نمی‌شد و آن ناله را برای همۀ همنوعان سر می‌داد و از دیگران به جُرم دیگر بودن دریغ نمی‌کرد و بستۀ تجارت انسان را ابلاغ نمی‌کرد؛ بنی‌آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند


آیا این سخنِ دبیر شورای نگهبان از سنخ همان آموزه‌ها نیست؟:
«بشر غیر از اسلام همان "حیواناتی" هستند که روی زمین می‌چرخند و فساد می‌کنند»:
http://aftabnews.ir/vdcefv8w.jh8pwi9bbj.html
و
https://www.tabnak.ir/fa/news/781823
جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز، روابط دیپلماتیک با نظام آپارتایدیِ آفریقای جنوبی (که در آن زمان بر این کشور حاکم بود) را قطع کرد با این‌که در آن کشور نه سفید نه سیاهِ‌شان هیچ‌کدام مسلمان و شیعه و سادات نبودند!
telegram.me/baznegari/123
.
.
7 March 2017
ک
09:57
کانال بازنگری
چشمانِ ابر💧💦

چشم ابر از لای آن، نگاهی به زمینِ مکه و مدینه انداخت،
محمّد امین و فوج انسان‌ها را دید،
در دار الإسلامِ وی (ص) نیمی از زنان ،کم‌تر یا بیش‌تر، بی‌روسری بودند (فوج کنیزان‌ومملوکان ، اهل کتاب ، مشرکان ، قبایل بدَوی ، روستانشینان ، بسیاری از مؤمنات و...) مردان را نیز که نگو! و نیمِ دیگر از زنان ،کم‌تر یا بیش‌تر، اما سراندازی بر سر داشتند؛
اشک ،از شوق این رنگارنگی، از چشمان ابر باریدن گرفت
مردم از قطراتش شادمان شدند و سرود بارانِ ما را سردادند:
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان مى‌خورد بر بام خانه یادم آرَد روز باران گردش یک روز دیرین ...


چشم از زاریِ شوق باز ایستاد و پلک بر هم نهاد و ابر به حرکت در آمد؛
قرون و قارّه‌ها را در نوردید تا به شرق و غربِ زمین رسید:
ایتالیا ، ژاپن ، مالزی ، کانادا ، استرالیا ،....؛
چشم باز کرد و دید هرکس راه خود را می‌رود:
بسیاری بی‌سرانداز و اندکی با سرانداز
و باز چنان از شوق گریست که کس نیست که نداند


سَرِ راه اما به سرایِ ما رسید،
زنانی همه و همه یکدست روسری‌پوش‌وبیشترپوش؛ گرچه نیمی ،کم‌تر یا بیش‌تر، نه از دل بل به دستور!،
ابر غُصّه‌اش گرفت از این گونه وحدت،
خواست زار زار از غم بگرید چنان‌که پیش‌تر؛ امّا دیگر نشد،
چه، از غصّه دِق کرد و آبی یا نمِ‌اشکی نه به شوق بلکه نه حتی به زار فرو نفرستاد
و زمین را همه خشک و بی‌آب کرد از مرگِ خود؛
و زمینِ تفتیده از سوگ و فقدانش، خاک بر سر پاشید، چنان خاکی که نگو!،
و ریزگردِ این خاکِ به‌هوابرخاسته را، پیکِ خویش کرد تا این آگهی ترحیم را به شهرها و کوی‌ها و دوربین‌ها و دوردست‌ها برَد که:

ابر،
از این‌همه یکرنگیِ نایکرنگ،
از این‌همه وحدتِ بی‌کثرت،
دِق کرد

نماز باران هم بیدارش نمی‌کند

(امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۷)

telegram.me/baznegari/124
.
.
9 March 2017
ک
11:17
کانال بازنگری
خودداریِ اسماء از سوارشدن بر تَرک پیامبر
t.me/baznegari

[دعوت پیامبر از اسماء برای سوار شدن بر تَرک مَرکبش]

پیامبر به‌راحتی، بی‏‌هیچ تکلّف، و کاملاً عادی با زنان و جمعِ آن‏ها به گفتگو می‏‌نشست (حتی اگر حجاب مورد پسندِ متشرّعان را رعایت نمی‏‌کردند): «استأذن عمربن‌‌‏‌الخطاب علی رسول‌الله(ص)، و عنده نسوةٌ من قریش یُکلّمنه و یستکثرنه، عالیة اصواتهنّ علی صوته، فلمّا استأذن عمربن‌‌‌‏الخطاب، قُمن فبادَرن الحجاب... : عمربن‏‌خطاب درخواستِ ورود از رسول‌الله کرد در حالی‌که نزد رسول‌الله زنانی از قریش بودند که با حضرت صحبت می‌‏کردند. زنان، زیاد سخن می‏‌گفتند و طنین صدای‌شان نیز بلندتر از صدای رسول‌الله بود. چون عمر اذن دخول خواست، آنان اقدام به حجاب (و رفتن به پشتِ پرده) کردند. حضرت به عمر اجازۀ ورود داد در حالی‌‏که مشغول خندیدن بود. پس عمر گفت: خدا شما را همیشه خندان کند. رسول‏‌خدا گفت: در شگفت هستم از این زنانی که نزد من بودند و هنگامی که صدای تو را شنیدند مبادرت به حجاب (و رفتن به پشتِ پرده) کردند. عمر گفت: ای رسول‏‌خدا، سزاوارتر این است که از تو بترسند. سپس عمر [خطاب به آن زنان] گفت: ای دشمنان خود! آیا از من می‌ترسید ولی از رسول‏‌خدا ترس و حذر ندارید؟ زنان گفتند: بله [زیرا] تو از رسول‏‌خدا تُندخوتر و خشن‌تر هستی. رسول‏‌خدا خطاب به عمر گفت: (بس کن ای پسر خطاب! ...»


و گاه در خلوت، با تک‌نفرشان به مکالمه می‌‏پرداخت و سخنان محبت‏‌آمیز، در جوّی بی‌شبهه نثارشان می‏کرد: «جاءت امرأة من الانصار الی النبی(ص) فخلا بها، فقال: والله إنکنّ لأحب الناس إلیّ ...: زنی از انصار نزد پیامبر آمد و حضرت با او خلوت کرد و [در ضمنِ سخنانش به وی] گفت: شما زنان، دوست داشتنی‌ترین مردم در نزد من هستید».


و بعضاً پیش می‌‏آمد در حالی‏‌که سوار بر مَرکب، همراهِ یارانش در حرکت بود در این‏‌حال چنان‏چه با بانوی آشنایی در بیرون از شهر روبرو می‏شد؛ حضرت از درِ نوع‏دوستی و خویشاوندی به آن بانو پیشنهاد می‏‌کرد که بر تَرک وی! سوار شود تا او را به خانه‏‌اش برساند: «حدیث اسماء بنت ابی‌‏بکر‌‌‏، قالت: ... فجئت یوماً و النوی علی رأسی، فلقیت رسول‏الله(ص) و معه نفر من الانصار فدعانی... لیَحمِلنی خَلفَه فاستحییت أن‏‌أسیرَ مع الرجال...» ...
زبیر مرا [اسماء دختر ابوبکر را] به همسری گرفت در حالی‏‌که نه مال داشت و نه برده و نه چیز دیگری و فقط اسبی داشت و من بودم که اسب او را علف می‌دادم و زحمت مراقبت از آن را از دوش زبیر برمی‌‏داشتم، اسب را تیمار می‏‌کردم و دانه‌‏های خرماهای تازه را برای اسب می‌کوبیدم... من هسته‌‏های خرما را از زمین زبیر که پیامبر(ص) در اختیارش نهاده بودند جمع می‌‏کردم و سبد را بر سر می‏‌نهادم و از آن زمین که با مدینه دوسوم فرسنگ فاصله داشت پیاده به مدینه می‌آمدم، روزی در همان حال که سبد هسته‌‏ها بر سرم بود و پیاده می‌‏آمدم با رسول‌‏خدا(ص) که سواره و همراه تنی چند از یارانش به مدینه می‏آمد برخوردم، آن حضرت نخست برای من دعا فرمود و سپس خواست شترش را بخواباند که مرا تَرک خود سوار کند من آزرم کردم که همراه آن مردان باشم وانگهی غیرت زبیر را به یاد آوردم که از غیرتمندتر مردم بود، و پیامبر(ص) احساس فرمودند که من آزرم کردم و به راه خود ادامه دادند و رفتند، من پیش زبیر آمدم و گفتم پیامبر(ص) مرا در حالی‌که هسته‏‌های خرما بر سرم بود و تنی چند از همراهانش با ایشان بودند دیدند و شتر خود را خواباند که همراه وی سوار شوم من آزرم کردم و غیرت تو را به یاد آوردم. زبیر گفت به خدا سوگند دانه‌کشیدنِ تو بر من دشوارتر از سوار شدنِ تو همراه او است» (... فدعا لي ثم قال إخ إخ لیحملني خلفه فاستحییت أن‏‌أسیر مع الرجال و ذکرت الزبیر و غیرته و کان من اغیر الناس ... فأناخ لأرکب معه فاستحییت و عرفت غیرتک فقال والله لحملک النوی کان أشد علي من رکوبک معه).

کانال بازنگری
(برگرفته از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر نوشتۀ امیر ترکاشوند ص 256 و صفحات 884 ، 220 و 453).

telegram.me/baznegari/125
.
.
11 March 2017
ک
17:16
کانال بازنگری
تحریم آزارِ کافران در فتوای مکارم‌شیرازی
t.me/baznegari

از دیدگاه فقیهان سنّتی، کفّار یا حربی‌اند یا ذِمّی:
ذمّی‌ها آن دسته از اهل کتاب را گویند که تسلیم مسلمانان و مقررات‌شان می‌باشند
و حربی‌ها مابقیِ کفار (: غیر اهل کتاب عموماً و نیز اهل کتابِ تسلیم‌ناشده) را گویند که احکام کفر: «واجب‌القتال بودن» و «محترم نبودنِ جان و مال و آبرو» در باره‌شان وجود دارد.

«آزار کافران حرام است»
امّا مرجع مکارم‌شیرازی، تسلیم رأی گذشتگان نشده و قائل به "امنیتِ" عموم نامسلمانان ،جز آنانی که در حال جنگ با مسلمانان‌اند، می‌باشد!
و یعنی "حلال بودنِ" ایجاد ناامنیِ جانی و مالی و عِرضی برای کافران بی‌گناه و غیر جنگ‌افروز را ناروا، غیر شرعی و به نوعی "حرام" می‌شمارد.
وی برخلاف مشهور فقها، کافران را به چهار گروهِ اصلی تقسیم می‌کند و علاوه بر کافر ذمّی همچنین کافر معاهَد (بلادی که با مسلمین پیمان و مبادله دارند) و کافر بی‌طرف/مهادن (فاقدین پیمان و مبادله با مسلمین اما غیرجنگ‌افروز) را محترم و محفوظ می‌داند. گفتنی است معاهد و مهادن در کلام گذشتگان نیز وجود داشت ولی آن را همان کافران حربی‌ای می‌دانستند که مسلمین در خلال تهاجم به آنها، از حیث عِدّه و عُدّه دچار کمبود می‌شدند و تا تجدید قوا و حملۀ دوباره (که بنا به مشهور نباید از سه ماه تجاوز می‌کرد) اجازۀ پیمان آتش‌بس موقت (و نه صلح دائم) با آن‌ها را می‌یافتند حال آن‌که در تبیین این مرجع، معاهَد و مهادن/بی‌طرف دارای تعریفی متفاوت و موسّع بوده و موضع اسلامی در قبال آنها یک سیاست دائمی و نه از سرِ ناچاری در وقت جنگ، است.

سخن ایشان:
پرسش: آیا در تقسیم متعارفِ کافر به ذمّى و حربى که غیر ذمّى را حربى مى‌دانند، مى‌توان به همۀ احکام آن ملتزم شد که کفّارى که در حکومت جمهورى اسلامى هستند، ذمّى و بقیّه در هر کجاى دنیا که باشند حربى باشند و همه اقدامات دربارۀ کافر حربى درباره آنان جایز باشد، یا حربى اختصاص دارد به حالت محاربه و در غیر حالت جنگ، قسم سوّمى داریم که نه ذمّى و نه حربى است و جان و مال و عرض آنان که در جنگ نیستند محترم است؟
پاسخ: کافر، قسم سوّم و چهارمى نیز دارد:
و قسم سوّم آن کافر معاهد است و بسیارى از دول امروز که با ما روابط سیاسى دارند و با ما در حال جنگ نیستند مصداق آن محسوب مى‌شوند و مادام که به نحوى از آنحا با مسلمین وارد محاربه نشوند همه چیزِ آن‌ها و جان و مال‌شان محترم است، زیرا طبق تعهّداتى که از طریق روابط سیاسى و قوانین پذیرفته‌شدۀ بین‌المللى با آنان داریم داخل در معاهد هستند.
در ضمن باید توجّه داشت که کافر معاهد بر خلاف آن‌چه بعضى گفته‌اند زمان محدودى ندارد و شامل اهل كتاب و غیر اهل كتاب نیز مى‌شود …
قسم چهارم، کفّارى هستند که نه جزء کفّار ذمّى مى باشند و نه معاهد و نه حربى و در واقع در بى‌طرفى کامل نسبت به مسلمین به سر مى‌برند که مى‌توان آن‌ها را کفّار بى‌طرف نامید که در دو آیه از قرآن به وضع آن‌ها اشاره شده است، در سوره ممتحنه آیه 8 مى‌فرماید: (لاَیَنْهَاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا الَیْهِمْ انَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) و سوره نساء آیه 90 بعد از اشاره به کفّار حربى مى‌فرماید: (اِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ اِلَى قَوْمِ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ میِثَاقٌ اَوْ جَاءُوکُمْ مَاحَصِرَتْ صُدُورُهْم اَنْ یُقَاتِلُوکُمْ اَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ... فَاِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَ الْقَوا اِلَیْکُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً)... کافر بى‌طرف هم، جان و مال و ناموسش محفوظ است ...

پاسخِ [دوم]:
کفار به چهار گروه تقسیم می‌شوند:
گروه اول: کفار ذمی
آن‌ها اهل کتابی هستند که در کشور اسلامی زندگی می‌کنند ... حکومت اسلامی، جان و مال و ناموس آن‌ها را مانند سایر شهروندان حفظ می‌کند.
گروه دوم: کفار معاهَد
کفاری که خارج از کشورهای اسلامی هستند ولی با مسلمانان عهد و پیمان دارند و در زمان حاضر، مبادله سفیر و کاردار و مانند آن نوعی عهد و پیمان محسوب می‌شود. مسلمانان با این گروه نیز با مسالمت و رعایت حقوق یکدیگر مراوده می‌کنند.
گروه سوم: کفار مهادِن
کفاری که نه با مسلمانان عهد و پیمانی دارند و نه در جنگ هستند ... این گروه نیز در امنیت قرار دارند ...
گروه چهارم: کفار محارب
کفاری که در حال جنگ با مسلمانان هستند یا به محاربین کمک می‌کنند ... ما مسئول حفظ امنیت این گروه نیستیم. ولی نباید جز به سربازان و مهاجمین آن‌ها، آن‌هم در میدان جنگ، آسیب رساند ...
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=110732

http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=190017
...
امیر ترکاشوند، 1395.12.21
Telegram.me/baznegari/126
.
.
16 March 2017
ک
02:38
کانال بازنگری
تغییر مفهوم باحجاب بی‌حجاب در یکصدسالِ اخیر

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵.۱۲.۲۶
T.me/baznegari

به چه زنی باحجاب گفته می‌شود و کدام را بی‌حجاب گویند؟ تعریف متدیّنان ایران‌زمین در این باره چیست؟ میزان پوشش یا ناپوشیدگی که به ترتیب موجبِ محجّبه یا بی‌حجاب شمردن زنان در نزد مؤمنان است چه قدر و اندازه‌ای است و چه جاهایی از اندام و پیکر را شامل می‌شود؟

شاید برای‌تان شگفت باشد که بگویم استاندارد باحجاب بی‌حجاب در نزد متشرعان در این یک سده، تغییر معناداری به شرح زیر داشته است:

یک- چادر+پوشیه:
در آغاز این قرن (و همچنین پیش از آن) زن را تنها در صورتی باحجاب می‌شمردند که خود را با «چادرِ سرتاسری + روبند/پوشیه» می‌پوشانید و هیچ جایی ولو اندک از جسمش نمایان نمی‌شد؛ و اگر بی‌پوشیه (حتی با چادر) تردّد می‌کرد و یعنی صورت/چهره‌اش نمایان بود وی را بی‌حجاب می‌شمردند. جملۀ «رو تو بگیر = رویَت را بپوشان» که تا چندین سال پیش نیز گاهی رواج داشت یادگار همان روزگار است.
کانونی‌ترین خواستِ آن روزِ فعالانِ این حوزه، تلاش برای حذف پوشیه و در نتیجه باز بودنِ چهرۀ زنان بود. ببینید این شعرِ آن دوران از ایرج‌میرزا را:
پیمبر آن‌چه فرمود‌ست آن کُن
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن
چند دهه پیش از آن، بانوی شاعر زرین‌تاج قزوینی (که در باب مهدویت عقاید خاصی داشت) نیز گویا در همین حد، اقدام به سنت‌شکنیِ معهود در عصر قجری کرد و در واقعۀ بدشت روبند/پوشیه را کنار زد و چهره نمایان کرد؛
در رهِ عشقت ای صنم شیفتۀ بلا منم
چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم ...

دو- چادر:
تلاش فعالان و سیاستمداران به کرسی نشست و حجاب عصر قجری شکست! و اکثریت قاطع زنان (حتی پس از لغو قانون کشف حجاب رضاشاه از سوی فرزندش) پوشیه و روبند را به اختیارِ خود کنار گذاردند و تعریفِ استاندارد متدینان نیز از میزان حجاب تغییر کرد. در دوران محمدرضا شاه و نیز تا اوایل جمهوری اسلامی، به کسی باحجاب می‌گفتند که چادر به سر می‌کرد و به کم‌تر از آن (چه با روسری چه بی‌روسری) بی‌حجاب می‌گفتند.

سه- روسریِ پوشا:
سپس پوشش زنانی که مانتوی بلند + روسریِ پوشانندۀ تمام مو می‌پوشیدند، آرام آرام مقبول افتاد و متشرعان، اینان را نیز جزو باحجاب‌ها قلمداد کردند و فقط به زنانی بی‌حجاب اطلاق می‌شد که روسری را به خوبی نمی‌بستند و بخش‌هایی از موی‌شان ،کم یا زیاد، نمایان می‌شد و مانتوشان نیز رضایت مؤمنان را فراهم نمی‌کرد.
جالب این‌که امروزه زنان چادری و زنان مانتوروسری، با تنظیم مقاله و یا ایراد سخنرانی، بر علیه اقدام فعالان دورهٔ نخست موضع‌گیری می‌کنند حال آن‌که میزان حجاب همین ناقدان کنونی، در آن دوران، مصداق بی‌حجابی و بی‌حیایی بود!

چهار- سرانداز:
اگر در کشورمان رعایت پوشش الزامی نمی‌بود و این روال ادامه می‌یافت در آن صورت، باحجاب در نزد مذهبی‌ها زنانی بودند که دستِ‌کم با سراندازی به عنوان نماد!، تردّد می‌کردند و فقط زنان بی‌سرانداز را بی‌حجاب می‌دانستند.

پس مراحل تغییر مفهوم باحجاب بی‌حجاب در این قرن از آغاز تاکنون و بر اساس انتظارات متدینان چنین است:
۱) باحجاب: چادر+پوشیه
بی‌حجاب: چادر منهای پوشیه (و پایین‌تر از آن).
۲) باحجاب: چادر
بی‌حجاب: مانتوروسریِ کامل (و پایین‌تر از آن).
۳) باحجاب: مانتوروسریِ کامل
بی‌حجاب: روسری‌به‌سرکنانِ موپیدا (و پایین‌تر از آن).
۴) ادامۀ سریال- با حجاب: روسری به عنوان نماد و نه لزوماً پوشانندهٔ مو
بی‌حجاب: بی‌سرانداز
۵) تعریف باحجاب بی‌حجاب، ورای روسری نمادین (این مرحله در روند تغییر نگاه مذهبی‌ها بسیار زمان‌بر روی می‌دهد).

گفتنی است هیچ‌یک از کاهش‌های تدریجی فوق، حتی کاهش پنجم، مطابق آن‌چه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر آوردم، در آن عصر گناه شرعی به شمار نمی‌آمده است.
Telegram.me/baznegari/127
.
.
17 March 2017
ک
08:33
کانال بازنگری via @vote
نظرسنجیِ کانال بازنگری: رساترین جمله پیرامون کتاب "حجاب شرعی در عصر پیامبر" نوشتۀ امیر ترکاشوند، کدام است؟
anonymous poll

یک- نشان داد حتّی مسلّم‌انگاشته‌شده‌ترین موضوعات فقهی نیز نیاز به بازپژوهی و بررسی دوباره دارد t.me/baznegari – 557
👍👍👍👍👍👍👍 73%

سه- این کتاب دستِ‌کم موجب "تردید" خواننده نسبت به تاریخ حجاب در عصر نزول شد و نشان‌داد نباید به مشهورات تاریخی اعتماد کرد – 99
👍 13%

دو- پرسش در بارۀ حجاب نباید محدود به موضوعِ "اختیاری یا اجباری" بودنِ آن باشد بلکه باید خودِ حجاب اختیاری نیز دقیقاً استخراج‌شود – 71
👍 9%

چهار- به خاطر نو و حساس بودنِ موضوعش شور و نشاط در میان محققان و محافل پژوهشی به بار آمد – 32
▫️ 4%

👥 759 people voted so far.
19 March 2017
ک
13:03
کانال بازنگری
تقدیم به بانوان خوش‌حجابِ کشورم

t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسم‌های خوب داشتی و هم رسم‌های خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز. می‌خواهم این قِران سعدین را به فال نیک بگیرم و با استفاده از رسم‌های خوب تو، برای بانوان کشورم پیشنهادی بدهم.
می‌دانیم که امروزه میلیون‌ها زن و دختر ایرانی، حجاب‌شان به گونه‌ای است که موهای‌‌شان از زیر روسری کاملاً نمایان است؛ گویی همانند حجاب بی‌نظیر بوتو ، شیخ حَسینه واجد ، ایندیرا گاندی و دیگر زنان پاکستانی و بنگلادشی و تاجیک و لبنانی و...،این سبک از حجاب نیز برای زنان ایرانی به صورت یک عرف نمادین درآمده است و نشانِ عُرفیِ تمایز یک نسل از نسل‌های پیشین است.
اما ای بانوی بزرگ، متأسفانه برخی از مذهبی‌ها بی‌اعتنا و بی‌اطلاع از اقوال فقهای سلف (همچو فیض کاشانی ، مقدس اردبیلی و عموم فقهای ماقبلِ شهید اول، که این حد از حجاب و گاه حتی کم‌تر از آن را غیر شرعی نمی‌دانستند)، این حجاب را قبول ندارند و دائم از زنان و دخترانی که حجاب نمادین زمانۀ خود (استفاده از سرانداز بدون تأکید بر خصوصِ پوشش مو) را دارند، بد می‌گویند و با موضع‌گیری و واکنش‌‌های منفی، دختران ما را در هجوم تبلیغاتی و تنگنای روحی قرار می‌دهند و فشار روانی و اجتماعی سنگینی را بر این خیلِ کثیر تحمیل می‌کنند.
بانوی بزرگ، اگر از این متشرعان بپرسیم چرا به پوشش آنان نگاهِ منفی دارید و این‌چنین زندگی را بر ایشان سخت می‌گیرید، پاسخ را به حجابِ تو و لزومِ الگوبرداری از تو حواله می‌دهند:
«ای زن به تو از فاطمه این‌گونه خطاب است / ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است» و اندر باب حجابت حکایت‌ها نقل می‌کنند که غلوها روا می‌دارند. اما بانوی عزیز، تو می دانی که چنین نبوده است که آنان تبلیغ می کنند. آخر، مگر این نقل‌ها در بارۀ تو به ما نرسیده است:
فاطمه با پیراهن و روسری‏‌ای نماز خواند در حالی‌‏که روسری‏‌اش چندان بلند نبود که بتواند به غیر از مویِ [واقع بر کاسۀ] سرش و گوش‌‏هایش [چیز دیگری] را بپوشاند (عن أبی‌جعفر قال: صلّت فاطمة فی درع و خمارها علی رأسها لیس علیها أکثر ممّا وارت به شعرها و أذنیها -وسائل‌الشیعه ح 5537-).
فاطمه هنگامی که از تصمیم حکومت در بارۀ فدک باخبر شد روسری‌اش را «دورِ سر»!!، و تن‌پوش را گِرد بدن پیچید و از خانه بیرون زد و... (عن عائشة قالت: لما بلغ فاطمة إجماع أبی‌بکر علی منعها فدک لاثت خمارها علی رأسها واشتملت بجلبابها –شرح نهج‌البلاغه ابن‌أبی‌الحدید ج 16 ص 249-).
در روایت است که فاطمه گاهی اوقات فاقد جامه‌‏ای بود که با آن اندامش را بپوشاند (روي أنها [فاطمة] ما کانت فی بعض الاوقات مالکة ما تغطي جسدها – مصابیح‌الظلام فی شرح مفاتیح‌الشرایع محمدباقر وحیدبهبهانی ج 6 ص 157-).
ای بانوی بزرگ، اگر امروز تو بودی و این حدیث‌ها، مذهبی‌های یادشدۀ زمان ما، تو را نیز بدحجاب می‌نامیدند و به تو اهانت می‌کردند و در تو احساس گناه و طرد‌شدگی ایجاد می‌کردند. همان کاری که امروز با میلیون‌ها بانوی ایرانی می‌کنند. و این رفتاری است که از نظر اقتصاددانان ما، در دنیای مدرن حتی مانع توسعۀ یک جامعه می‌شود.
دکتر محسن رنانی که از تاثیر ضد توسعۀ این‌همه فشار روانی علیهِ دختران و زنان کشورش نگران است و از القاب آزاردهنده در حقِ آنان گلایه دارد، معتقد است که از ظرفیت اختلاف فتاوا و برداشت‌ها باید به نفع زنان و دختران کشورمان بهره برد و بارِ روانی نگاه‌های تند و القاب بدحجاب و بی‌حجاب را برداشت و در همین باره، عنوان «خوش‌حجاب» را برای‌شان پیشنهاد می‌کند. او می گوید:

ادامۀ یادداشت در پُستِ زیر، به این نشانی:
telegram.me/baznegari/130
13:03
«از نقش قانون و حقوق در توسعه کم گفته شده است. قوانین و محدودیت‌ها، هم می‌توانند آشکارا و مستقیم، و هم پنهان و غیر‌مستقیم توسعه را محدود یا تخریب کنند.
جامعه‌ای که قوانین‌اش چنان محدود کننده است که بخش بزرگی از شهروندانش مجرم یا گناهگار محسوب می‌شوند، راه را بر مشارکت موثر و خلاق شهروندانِ گناهکارش! در فرایند توسعه کشور می‌بندد. مجرمان و گناهکاران نه تنها احساس تعهد و تعلقی به محیط و جامعۀ خویش ندارند،‌ بلکه تمام انرژی و خلاقیت خود را به کار می‌گیرند تا یا از آن جامعه‌ای که آنان را گناهکار می‌شمارد بگریزند یا آن را تخریب کنند تا از آن انتقام بگیرند و حقانیت خود را ثابت کرده باشند و یا مرزهای محدودیت‌ها را بشکنند تا آن را بی‌حرمت کنند. گناهکار چنان درگیر واکنش یا مدیریت فشارهای محیط می‌شود که دیگر انرژی و خلاقیتی برای ساختن خود و جامعۀ خود ندارد. انسان‌هایی که با هر حرکتی به دیواری محدود کننده از قانون برمی‌خورند هیچ انگیزه‌ای برای ساختن ندارند آنان فقط به فکر حذف و تخریب محدودیت‌ها هستند. خلاقیت‌ سازنده و مستمر، فقط در آزادی انتخاب و اختیار و امید و نشاط رخ می‌دهد.
حتی شکل غیر رسمی برخی محدودیت‌ها هم می‌تواند مخرب باشد. مثلا وقتی بخش بزرگی از جمعیت دختران‌مان را که حجابی در دامنه صفر تا صدی دارند که فقهای شیعه مجاز دانسته‌اند، به خاطر آن که بخشی از موی سرشان بیرون است، «بد حجاب»‌ می‌خوانیم آن بخش از جامعه را از دایره تعلق و خلاقیت و تعهد اجتماعی حذف کرده‌ایم. این چه فشار روانی است که ما بر دختران‌مان وارد می‌کنیم و با انواع انگ‌ها آن‌ها را به موجوداتی بی‌انگیزه و منفعل و گریزان وخسته و فرسوده تبدیل می‌کنیم؟ این برخورد را من تخریب خاموش یک نسل می نامم.
با این دامنه ومجال فراخی که فقهای ما در مورد حجاب ایجاد کرده‌اند (که از حجاب حداکثری پوشیه، تا ستر اجمالی سر و عدم خصوصیت مو و حتی نمادین بودنِ روسری، امتداد دارد) باید برای ایجاد بستر اجتماعی فراخی برای خروج میلیون‌ها دختر ایرانی از فشار روانی و اجتماعی ناشی از احساس گناهکاری اقدام کنیم. چرا به دختران‌مان که در دامنۀ شرع لباس می‌پوشند و به نوع مشخص و محدودی از حجاب معتقد نیستند نگوییم «خوش حجاب»؟ مگر در فرهنگ و ادبیات ایرانی، کسانی که در امری سهل گیرند را با واژۀ "خوش" توصیف نمی‌کنیم؟ و مثلا می‌گوییم "خوش‌مشرب" ، "خوش‌منش" ، "خوش‌اخلاق" و نظایر این. پس چرا در مورد دخترانی که در دامنۀ مجاز فقیهان، در مورد حجاب‌شان سهل‌گیرند واژۀ "خوش‌حجاب" ‌را به کار نبریم تا میلیون‌ها دختر و بانوی ایرانی را از حس گناهگاری و فشار روانی و اجتماعی آزاد کنیم؟» (رنانی، درسگفتارهای توسعه).
البته گام نخست این تغییر نگرش، سال‌ها پیش توسط رهبرِ حاضر (گمانم در زمان ریاست جمهوری‌‌شان) برداشته شد آن‌جا که وقتی در سال‌های نخست پس از انقلاب، عده‌ای آنان را بی‌حجاب می‌نامیدند ایشان آن را تصحیح کرد و واژه «بدحجاب» را جایگزین «بی‌حجاب» کرد و جالب این‌که سال‌ها بعدتر در بارۀ همین‌ها آورد که: «او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقص‌های این حقیر باطن است؛ نمی‌بینند. گفتا شیخا هر آن‌چه گوئی هستم / آیا تو چنان که می‌نمائی هستی؟. ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید». (مهر ۱۳۹۱ در دیدار با روحانیان خراسان شمالی).
این بدان معنی است که بخشی از نقص‌ها اصولا در سطح اجتماعی نقص نیستند و اگر هم باشند نباید اسباب فشار گروه اجتماعی بر گروه اجتماعی دیگری تلقی شود. بنابراین در راستای زدودن فشار روانی و اجتماعی از ده‌ها میلیون بانوی ایرانی، با الهام از ظرفیت‌های موجود در منابع دینی‌مان، از این پس آنان را "خوش‌حجاب" می‌نامیم.
پس ای ایرانیان وطن دوست، فارسی را پاس بدارید و از این پس به جای واژۀ آزاردهنده و ضدِ توسعۀ "بدحجاب" یا "بی‌حجاب" ، از واژۀ اخلاقی و انسانی و واقع‌گرایانه‌‌تر"خوش‌حجاب" استفاده کنید.
به گمانم بسیاری از زنان مؤمن عصر نزول و نیز گهگاه خودِ حضرت زهرا، آن‌گونه که امامان ما نقل کرده‌اند، بانویی خوش‌حجاب بوده‌اند.
تقدیم به زنان ایران‌زمین که روزگاری بیرون‌رفتن‌شان از خانه ، بی‌پوشیه بودن‌شان ، بی‌چادر بودن‌شان، قدم‌زدن و خندیدن‌شان، رانندگی کردن‌شان، درس خواندن‌شان، پزشک‌شدنشان، همه و همه گناه بود و سپس با پایداری آنان، یک به یک حلال شد.
تقدیم به زنان ایران‌زمین که با پایداری خویش، «خوش‌حجابی» را از گناه متشرّعانه به کنشی توسعه‌آفرینانه تبدیل می‌کنند.
گفتنی است نویسندۀ کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، با آوردن روایاتی در بارۀ کیفیّت حجاب حضرت زهرا، نشان می‌دهد که حضرت علاوه بر صورت و دست همچنین پیدا بودن مو، گردن، ساعد، قدم و ساق را حرام! نمی‌شمرد (امیر ترکاشوند، ص 775).

تنظیم‌شده در کانال بازنگری
Telegram.me/baznegari/129
Telegram.me/baznegari/130
22 March 2017
ک
07:21
کانال بازنگری
نوروز باید مندرس شود و کسی نام آن را نبرد
(اعلام جنگ امام‌محمد غزالی در کیمیای سعادت!! بر علیهِ نوروز و آیین‌های ممالک اشغال‌شده)
t.me/baznegari/131

برخی هنوز در این گیر کرده‌اند که آیا نوروز و پاسداشتِ آن، امری شرعی! است یا نه؟؛ اینان خوبی و بدی همه‌چیز را از میراث شرعی آدرس می‌گیرند.
کسی نیست بپرسد مگر
این‌همه احکام نادرست و دور ریختنی (که خوشبختانه محققان به درستی در تلاش برای زدودن این انتسابات زشت و نادرست از دامان دین محمدی و اسلام‌اند) در این میراث قطور و قَدخَم‌کن نیامده!؟ خُب تردید در بارۀ خوبی نوروز هم در همین میراثِ سوءپیشینه‌دار آمده است!.
در ادامه، دو یادداشت کوتاه که در فضای تلگرام به دستم رسید را تقدیم می‌کنم:
اولی تحریم نوروز از سوی غزالی
و دومی توصیفات علمی پدیدۀ نوروز و تحویل سال.

—------------------------------------------------------------—

امام محمد غزالی و اندیشه‌ی امحای نوروز ایرانی:
«منکرات بازارها: ... و شمشیر و سپر چوبین فروشند برای نوروز، و بوق سفالین برای سده … اما آنچه برای سده و نوروز فروشند، چون سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین، این در نفسِ خود حرام نیست ولیکن اظهار شعارِ گبران حرام است و مخالف شرع است، و هر چه برای آن کنند نشاید؛ بلکه افراط کردن در آراستن بازارها به سبب نوروز و قطایفِ بسیار کردن، و تکلف‌های نو افزودن برای نوروز نشاید؛ بلکه "نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن نبرد"، تا گروهی از سلف گفته‌اند که "نوروز روزه باید داشت تا از آن طعام‌ها خورده نباید و شبِ سده چراغ فرا نباید گرفت تا اصلاً آتش نبینند" و محققان گفته‌اند که "روزه داشتن این روز هم ذکرِ این روز بُوَد، و نشاید که نام این روز برند به هیچ وجه، بلکه با روزهای دیگر برابر باید داشت، و شبِ سده همچنین، چنانکه از وی نام و نشان نماند"».
(غزالی، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، جلد اول، برگ 522).

مَن أهدَی إلی الإنسانِ شیئاً و أرادَ تعظیمَ النَّیروز، کفر!!.
جامع الفاظ الکفر، ص۸۶
مَن أشتری یومَ النّیروز شیئا و لم یکن یَشتَریه قبلَ ذلک و أراد به تعظیم النیروز، کفر!.


—------------------------------------------------
یادداشتی منتشرشده در کانال آن‌سو ، در بارۀ اهمیّت نوروز:
https://telegram.me/AnSoo/1970

چند نکته جالب در بارۀ لحظه‌ی تحویل سال:

- فردا در لحظه‌ای که سال تحویل می‌شود، یعنی دقیقا در ساعت ۱۳:۵۸:۴۰ نور خورشید تمام کره زمین را از نقطه‌ی هندسی قطب شمال تا قطب جنوب روشن می‌کند! و لحظه‌ای بعد نقطه‌ی هندسی قطب جنوب برای شش ماه کامل در تاریکی فرو می‌رود، تا اول پاییز! در قطب شمال هم خورشید پیوسته در آسمان می‌ماند بی‌غروب، تا همان اول پاییز!

- طول روز اول بهار در تمام کره‌ی زمین 12 ساعت است و نیز روز اول پاییز. فقط در همین دو روز است که تمام نقاط زمین طول روز یکسان یعنی 12 ساعت را تجربه می‌کنند!

- روز اول بهار بهترین روز برای تعیین دقیق مشرق جغرافیایی در افق مکانی است که شما زندگی می‌کنید. فقط در همین روز (و البته روز اول پاییز) است که خورشید در تمام نقاط کره زمین دقیقا از مشرق جغرافیایی هر افق طلوع و دقیقا در مغرب جغرافیایی آن غروب می‌کند. بنابراین در لحظه طلوع اگر دستان خود را به طرفین کاملا باز کنید و انگشتان دست راست‌تان رو به خورشید باشند صورت شما دقیقا رو به شمال خواهد بود. برای داشتن همین وضعیت در غروب، انگشتان دست چپ‌تان باید رو به خورشید باشند.

- چون مسیر زمین به دور خورشید بیضی شکل است که خورشید دریکی از کانون‌های آن قرار دارد، نیمه اول سال تقریبا شش روز از نیمه دوم سال طولانی‌تر است. به همین ترتیب فصل بهار و تابستان از فصل‌های پاییز و زمستان طولانی‌ترند.

همیشه بهاری باشید.

دکتر حسین ثنایی‌نژاد
استاد جغرافی دانشگاه فردوسی

—------------------------------------------------
درک نوروز و برگزاری جشن برای آن، نشان‌دهندۀ فهم دقیق و زیبای نیاکان این مرز و بوم از "طبیعت ، گردش ایام، و رستاخیز و آغاز رویش دوباره" است. این همان چیزی است که در فاهمۀ کیمیانویسانِ سعادت‌شعار نمی‌گنجد.
نوروز در قرآن:
نوروز نه عید بلکه بزرگترین عید الهی انسانی اخلاقی طبیعی و البته تفریحی است. هیچ عیدی به اندازۀ نوروز تفکربرانگیز نیست.
زیباترین قطعات رستاخیزیِ طبیعت را می‌توان در آیات قرآن سراغ گرفت. هیچ عیدی در قرآن به اندازۀ نوروز مورد توجه قرار نگرفته است
درود بر نوروز و بهار و تک‌تکِ ماه‌های ایرانی: فروردین ا‌ردیبهشت خرداد تیر امرداد شهریور مهر آبان آذر دی بهمن اسفند

امیر ترکاشوند، 1396.01.02
telegram.me/baznegari/131
.
24 March 2017
ک
23:59
کانال بازنگری
افزایش گام‌به‌گامِ افسانه‌پردازی در روایات رجعت
(... و برای هر شیعهٔ علی هزار پسر به دنیا می‌آید)
امیر ترکاشوند، 1396.01.05

رجعت در نزد غُلاة شیعه یعنی بازگشت امامان و غاصبان حقِ‌شان (خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس و ماقبل‌تر) به همراهِ اصحاب طرفین؛ و سپس انتقام‌گیری و تثبیت حق در جایگاهش و...

در بخشی از کتاب بررسی رجعت در قرآن و حدیث (پایان‌نامۀ کارشناسی ارشدم) چند نمونه از افزایش صعودی و پلّه‌پلّۀ جعل حدیث در موضوع رجعت را با عنوان "سیر غلوّ و جعل» استخراج کردم که می‌تواند برای کارگاه حدیث‌شناسی مورد استفاده قرار گیرد. اینک یکی از همان‌ها در صفحۀ 219:

ب ـ «از بازگشت فردى تا رجعت لشگرى و گردانى!»
گام1- بكيربن‌اعين مى‏گويد كه امام باقر به من فرمود: رسول‌الله و على باز خواهند گشت
گام2- امام صادق: به خدا سوگند! هيچ پيامبر و رسولى را خداوند از زمان آدم تا خاتم، مبعوث نكرده است، مگر اين‌كه همه آن‏ها به دنيا باز مى‏گردند
گام3- امام صادق: اوّل كسى كه به دنيا باز مى‏گردد حسين‌بن‌على است
گام4- امام صادق: اولين كسانى كه به دنيا رجعت مى‏كنند حسين‌بن‌على و يزيدبن‌معاويه به همراه سپاهيان خود مى‏باشند آن گاه امام حسين، آن‏ها را مى‏كشد
گام5- امام صادق: در رجعت، باز نمى‏گردند مگر كسانى كه در ايمان يا شرك به حدّ محض رسيده باشند
گام6- امام صادق: هيچ امامى نيست مگر اين كه با اهل عصر خويش برمى‏گردد و نيك و بد، همه با او زنده مى‏شوند
گام7- از امام صادق در باره كلمه «يوم» در آيه: «فى يوم كان مقداره خمسين الف سنة» پرسيده شد و ايشان فرمودند: آن عبارت است از رجعت رسول اكرم، بنابراين مدت حكومت رسول اكرم در روزگار رجعت، پنجاه هزار سال مى‏باشد و نيز اميرالمؤمنين در روزگار رجعت چهل و چهار هزار سال فرمان‏روايى مى‏كند.
گام8- امام صادق: اميرالمؤمنين چهل و چهار هزار سال حكومت خواهد كرد (در رجعت) و براى هر يك از شيعيان على، هزار پسر به دنيا مى‏آيد

ارزيابى:
مگر رجعت چيز بدى است؟ خير، اتفاقاً خيلى هم خوب است. پس حالا كه خوب است، چرا فقط پيامبر اكرم و على، رجعت كنند (اشاره به حديث اوّل)،
چه اشكالى دارد كه پيامبران قبلى نيز به دنيا بازگردند؟ (حديث دوّم).
راستى امام حسين كه اين همه به او ارادت داريم چرا برنگردد كه بازگشت او موجب تشفّى خاطر مؤمنان شود (حديث سوّم).
حال كه امام حسين بر مى‏گردد بهتر است دشمن او هم برگردد، نه فقط دشمن او بلكه تمام سپاه او نيز برگردد تا در همين دنيا از او انتقام گرفته شود، كو تا قيامت! (حديث چهارم).
حال كه در همين دنيا مى‏شود انتقام از مشركين محض، همچون يزيد و سپاهيانش گرفت، چرا اصلاً همۀ مشركينِ محض نيايند تا در همين‌جا به وسيله مؤمنين محض، شكنجه شوند (حديث پنجم).
چرا سخت‏‌گيرى مى‌‏كنيد حالا كه امكان مؤاخذه آدم‏‌هاى خيلى بد و تشكّر از آدم‏‌هاى خيلى خوب وجود دارد، چه دليلى دارد كه فقط اينان رجعت كنند، بهتر است قيد محض را برداريم و همه خوب‏ها و بدها را رجعت دهيم (حديث ششم).
حال كه همه‌چيز مهيا شده و همۀ بدها و خوب‌‏ها برگشته‌‏اند و حكومت نيز به دست پاک‌ترين انسان‏ها افتاده، چرا مدّت حكومت ايشان، اندک باشد، اصلاً اين اعداد و ارقام بزرگ در قرآن براى چه وقت مورد استفاده واقع مى‏شود؟ حتماً مربوط به روزگار رجعت پيامبر و خاصّ مدت حكمرانى او مى‏باشد (حديث هفتم).
از اين بهتر نمى‏شود، تنبيه همۀ آدم‌‏هاى شرور و پاداش و تشويق همه آدم‏‌هاى خوب در طول تاريخ، وجود حكمرانانى بى‌نظير با دوره‏‌هاى حكومتى تمام‌نشدنى، فقط يك چيز ديگر اگر بود، «نور على نور» مى‏شد نكند يک زمانى آدم‌هاى بد، كه هميشه از خوب‏‌ها و شيعيان بيشتر بوده‌‏اند، دست‌به‌يكى كنند و عليه حكومت قيام كنند! پس بهتر است هر فرد شيعه‌‏اى، اين امكان را داشته باشد كه حداقل بتواند هزار تا بچه درست كند آن‌هم نه دختر، بلكه پسر؛ زيرا پسر هم مى‏‌تواند بجنگد و هم نور چشم پدرش! مى‏باشد (حديث هشتم).

... گذشته از مضامين بى‌اعتبار احاديث منسوب به امام صادق آيا مى‌‏توان قبول كرد كه ايشان اين جزئيات را به راويان ضعيف و دروغگو و نيز غالى گفته باشد امّا در جواب يكى از برجسته‌‏ترين راويان، يعنى زراره كه از ايشان درباره رجعت و امثال اين امور مهم، سؤال كرده بود تنها بگويد: آنچه كه مى‏‌پرسيد، هنوز وقتش نرسيده است...
نيز در حديث اوّل، فقط سخن از بازگشت پيامبر اكرم و على است و مخاطب حديث نيز فرد مورد اعتمادى همچون بكير بن اعين مى‏باشد. اگر مطلب بيشترى وجود دارد، چرا امام باقر به وى نگفت.
آيا راويانى كه در كتب رجالى، هيچ اعتمادى به آن‌ها نيست و بعضاً از جاعلين حديث و غاليان هستند، مورد اعتماد امام مى‌‏باشند امّا امثال بكير بن اعين و زراره، غريبه‌‏اند!
تأكيد مى‏شود كه اين بيان به معناى پذيرش حديث اوّل نيست.
telegram.me/baznegari/132
.
.
29 March 2017
ک
10:48
کانال بازنگری
سبِّ کدام نبی؟
امیر ترکاشوند، 1396.01.09
t.me/baznegari
در خبرها آمده که حکم اعدام جوانی بیست و یک ساله به جرم سبّ‌النبی در دیوانعالی کشور تأیید شد.
صرفنظر از صحت‌وسقم خبر و چندوچون آن، که در جریان نیستم، امّا در بارۀ موضوع سبِ نبی به طور کلی، دو مطلب مهم به نظرم می‌رسد:

یک- نقد کیفر:
مجازات این کار در فقه سنّتی اعدام است!
به نظر شما اگر کسی، از شخص نبی و از آیین، مرام، اخلاق، رفتار و شخصیتِ وی ابراز بیزاری کند و حتی به او هتاکی کند، چه واکنشی باید نشان داد؟ خودِ آن نبی در این باره چه حکمی دارد؟
فتوای خودِ نبی را (گرچه اکثریت‌مان در این باره چیزی از او نشنیده‌ایم ولی چون خودش را به خوبی می‌شناسیم) همه‌مان می‌دانیم: کاری به کارِ هتاکانم ندارم و تازه، نگرانِ سلامت‌شان هم هستم:
«نکند این چند روز اخیر که هتاکی نکرده و خاکروبه بر سرم نریخته، بیمار است و نیاز به عیادت دارد
نکند در خلال فتحِ شهر زادگاهم هتاکان و جنگ‌افروزان دیروز، احساس ناامنی کنند و نیاز به من دخل دار أبی‌سفیان!! فهو آمن دارند».
حاشا و کلّا که صاحب خُلُق عظیم، در واکنش به هتاکی و فحاشی، شمشیر از نیام برکشد و انسانی را نقش بر زمین کند و یا از پیروانش بخواهد که چنین کنند.
اما! اخلاق بزرگوارانه، گذشت، مهربانی، دلسوزی و دردِ خلق‌داشتنِ نبی و اوج اهتمامش به مردم، یک بدی دارد! و آن این‌که در مواجهه با این چشمۀ خوبی و انسانیت، هوش از کف و عقل از سر و منطق از تصمیم‌گیریِ پیروان می‌رود و در این خلأ، هر شخص و خط و قلم و سخنی را که در مخالفت با او بینند، خواهان نابودی‌اش می‌شوند: اگر به او سب کنند یا دینش را ترک گویند و یا در برابر آیینش سرِ تعظیم فرود نیاورند همه را تحت عناوین سبّ‌النبی و ارتداد و کفر، نابود می‌کنند تا جز نام و دینِ آن سرچشمۀ خوبی باقی نمانَد! در واقع این نوع احکام سنگین از سرِ شدت علاقه به وجود آمده است.
بگذریم؛ تازه این کیفر یا عدم کیفر، در بارۀ کسی بود که پیامبر را می‌دید! وگرنه برای مردمی که در زمان و مکان او زندگی نمی‌کنند و قرن‌ها و قارّه‌ها با او فاصله دارند مشکل دیگری نیز پیدا می‌شود: نکند سیمای نبی (و هکذا دینش) به صورت وارونه به دستِ سب‌کنندۀ امروزی رسیده باشد:

دو- خطا در تشخیص:
در این نوع اتهامات باید بررسی کرد کدام نبی سب شده؟ زیرا از نبیّ گرامی دو شخصیت کاملاً متفاوت و بلکه ضدّ هم، در ذهن و اندیشۀ مسلمانان شکل گرفته: «نبیِ انسان‌دوست ، نبیِ انسان‌ستیز».
نبیّ انسان‌ستیز، در برابر وجوه ممیّزه و مختصّۀ انسان یعنی اختیارمندی و استعدادها، قدعَلَم کرده و خواهان بازگشت انسان به نقطۀ صفر آفرینش، وسلب اختیار و کور کردن استعدادهای اوست. به سیمای نبی و دین او در متون سنتی بنگرید: «همه باید خدای او را بپرستند. همه باید به او ایمان آورند. هیچکس نباید از اعتقاد به او دست بردارد. احكامِ متناسب با واقعیات زندگي درعصر او باید در تمام قرون و قاره‌ها به کار بسته شود. انسان‌ها تا پایان جهان باید به دو دستة آزاد و برده تقسیم شوند. برای از بین بردنِ کفر و گناه باید کیفرهای سنگین إعمال کرد. زنان باید پرده‌نشین باشند. اعمال و عبادات سایر ادیان و حتی مذاهب، مقبول درگاه خدا نیست. اکثریت مردم جهان نجس‌اند. انسان‌ها تا قیامِ قیامت، لیاقت انتخاب رهبر از میان خود را ندارند. لازم نیست اخلاق را نسبت به نامسلمانان و مخالفان مذهبی رعایت کرد». نیز به سیمای نبی در فضاهای مجازی بنگرید: «فردی زن‌باز و لبریز از شهوت بطوری‌که از دخترکان کم‌سن‌وسال (که امروزه کودک‌آزاری شمرده می‌شود) و از زنان اسیرِ شوهردار نیز درنمی‌گذشت. گره‌خوردنِ نامش با جنگ و کشتار و حتی قتل‌عام هفتصد اسیر!. تأکید و اصرار بر مجازات‌های خشن و غیر قابلِ باور. کشتارهای وحشتناکِ فرزندِ موعودش مهدی. انتشار متن و عکس و فیلمِ "سنگسار، دست‌بریدن، جنگ‌وکشتار و سربریدن" به نام اسلام در نقاط مختلف جهان.».
اگر کسانی با دیدن این نسبت‌های ناروا، از نبی بیزاری جویند نباید از آن‌ها خُرده گرفت و مجرم شمردشان؛ زیرا آن‌ها در نهادِ پاک‌شان با زبان بی‌زبانی، از انبیا «انتظار عصمت» و پاکی دارند! و این انتسابات و گناهان را با شأنِ فرستادۀ پروردگار و با شأنِ مردِ خدا! سازگار نمی‌بینند! و از این نبیِ بدمعرفی‌شده، اعراض می‌کنند و نه نبیِ انسان‌دوست و راستین.
اگر کسی به بدگویی از موارد بالا پرداخت آیا باید او را تحت پیگرد و بالای دار قرار داد!؟ و یا نه، آستین همّت بالا زد و با زحمت شبانه‌روزی به تبیین درست و واقعی‌تری از اسلامِ وارونه‌شده رسید تا بلکه یخرجون من دین الله أفواجا را مهار کرد؟
در احادیث آمده که سرانجام، دین اسلام وارونه و از درون، تهی و جز اسم و ظواهر از آن باقی نمی‌ماند؛ حال اگر کسی در آن دوران، از اسلامِ وارون‌شده بدگویی کرد آیا می‌توان وی را به محاکمه کشید؟
telegram.me/baznegari/133
.
.
1 April 2017
ک
00:59
کانال بازنگری
فهرست یادداشت‌های ترکاشوند در سال 95

http://cdn.fa.shafaqna.com/media/2016/05/127.jpg
کانال بازنگری:
یادداشت‌های تلگرامی امیر ترکاشوند در سال 1395 به شرح زیر است. این یادداشت‌ها اکثراً با هدف نشان‌دادن بخش‌های قابل انتقادِ فقه سنتی نوشته شده، تا خواننده را با ریشۀ مشکلات سیاسی آشنا ساخته و زمینه را برای بازپژوهیِ دقیق‌تر در منابع اسلامی و دستیابی به فهمِ درست‌تری از اسلام هموار کند.

گفتنی است نامبرده، نویسندۀ کتاب‌های:
حجاب شرعی در عصر پیامبر:
telegram.me/baznegari/4
و نسخ سنگسار توسط اسلام:
telegram.me/baznegari/6

می‌باشد.

@baznegari

«فهرست»:

در کوچه حاج نایب به دنبال چه می‏گردی!؟ بخش اول:
https://telegram.me/baznegari/44
مستحب است زنان را در خانه حبس کنید:
https://telegram.me/baznegari/48
کفر و فِسق؛ تنفّری که فرو می‌ریزد:
https://telegram.me/baznegari/49
روان ِگوسفند از وی بنالید:
https://telegram.me/baznegari/63
مُباح‌الدم!:
https://telegram.me/baznegari/65
شلاق در قرآن!؟:
https://telegram.me/baznegari/67
تکمله بر یادداشتِ "شلاق در قرآن!؟" (نه آبروبَر بود و نه جراحت آفرین):
https://telegram.me/baznegari/69
توقف افق شرعی در نقطه جاهلیت!؟:
https://telegram.me/baznegari/70
عُمق فاجعه! (قوانین ما حتّی در شیوۀ قتلِ محکوم، پیروِ عُرف دوران جاهلیّت‌ است):
https://telegram.me/baznegari/71
خشکیِ زاینده‌رود ؛ قحطیِ علمای پارسا:
https://telegram.me/baznegari/74
زیارت عاشورا؛ کلام امام یا شیعه‌ای پیرو؟:
https://telegram.me/baznegari/75
امامانِ خُردسال؟!:
https://telegram.me/baznegari/81
مکانیزم انتقال علمِ امامت! در نگاه سنّتی. باورنکردنی!!:
https://telegram.me/baznegari/84
کارکردِ تعزیرات: اجباری‌شدنِ فرائض دینی (مقابلهٔ فقه سنّتی با اختیاری‌بودنِ شرعیّات):
https://telegram.me/baznegari/91
فرجامِ بی‌نماز در فقه سنّتی!:
https://telegram.me/baznegari/94
سین‌جیمِ تارک‌الصلاة در مُدل شیخ‌طوسی:
https://telegram.me/baznegari/95
نشوزِ منجر به ضرب (زدن مرتکبِ فحشا! به امید تغییر رویّه و حفظ زندگی):
https://telegram.me/baznegari/97
فِیئاً للمسلمین!! (محترم نبودنِ جان‌ومال‌وآبرویِ اغیار):
https://telegram.me/baznegari/98
زنان قُرَشی در فقه سنّتی!:
https://telegram.me/baznegari/100
امام رضا و مُنجی‏های محیّرالعقول:
https://telegram.me/baznegari/101
غایب شدنِ امام دوازدهم به چه معناست؟:
https://telegram.me/baznegari/102
تقارن میلاد پیامبر با پادشاهیِ انوشیروان دادگر:
https://telegram.me/baznegari/104
قتل‌عامِ مُنجی برای استقرار عدل!!:
https://telegram.me/baznegari/107
حرف‌های بد در کتاب‌های خوب (۱): «سرقت از غیر هم‌کیشان و تعلّق خمس به آن»:
https://telegram.me/baznegari/109
مجازاتِ مسلمان نبودن در کتاب شیخ‌بهایی:
https://telegram.me/baznegari/110
ترديد آتش‌نشان:
https://telegram.me/baznegari/111
ازدواج با اهل كتاب:
https://telegram.me/baznegari/112
تأسیس آموزشگاه شناختِ شرک، ممنوع!:
https://telegram.me/baznegari/113
خیابان مهندس مهدی بازرگان:
https://telegram.me/baznegari/114
لزوم تصحيح آمار شهدای انقلاب در قانون اساسی:
https://telegram.me/baznegari/115
اجماع مذاهب اربعه بر "تبعيض" در شروط امامت:
https://telegram.me/baznegari/116
عدم دفنِ كُفار!!:
https://telegram.me/baznegari/117
بارقه‌های «همنوع‌گرایی» در فقه سنّتی:
https://telegram.me/baznegari/118
ورود زنانِ بی‌چادر به مقبرۀ ائمّه ممنوع!، ولی به خانۀ خودِ ائمّه در زمان حیات‌شان ،حتّی بی‌روسری، آزاد!!:
https://telegram.me/baznegari/119
سَربرهنه و موپریشان!:
https://telegram.me/baznegari/120
کافر حربی، مظلوم‌ترین گروهِ بی‌مدافع:
https://telegram.me/baznegari/122
خریدوفروشِ انسان در ردیف خریدوفروش چارپایان:
https://telegram.me/baznegari/123
چشمانِ ابر:
https://telegram.me/baznegari/124
خودداریِ اسماء از سوارشدن بر تَرک پیامبر:
https://telegram.me/baznegari/125
تحریم آزارِ کافران در فتوای مکارم‌شیرازی:
https://telegram.me/baznegari/126
تغییر مفهوم باحجاب بی‌حجاب در یکصدسالِ اخیر:
https://telegram.me/baznegari/127

کانال بازنگری:
telegram.me/baznegari/134
.
.
3 April 2017
ک
19:39
کانال بازنگری
آشتی با سگ
(امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۱۴)

سگ همواره در زندگی بشر حضور داشته و این حضور به خواستِ انسان بوده و نه به زورِ سگ؛ و اگر هم از سوی این حیوان باوفا اقدامی برای ورود به زندگی انسان صورت گرفته تنها در حدّ درخواستِ عواطف‌آمیز بوده و بس!.

یکی از کارهای عادی بچّه‌ها، با سگ بودن و بازی کردن با این حیوان است؛

حتّی گویند امام حسن نیز در کودکی با سگ بازی می‌کرد: «... ففتحت البیت فلم أجد فیه شیئا غیر جَرْوِ کلب کان یلعب به الحسن ...-مسند احمد-»

و امام حسین نیز در همان سنین، سگ داشت و با این حیوان مأنوس بود: «... َ مَا عَلِمْتُ فِی الْبَیْتِ شَیْئاً فَضَرَبْتُ بِیَدِی فَإِذَا جِرْوُ کَلْبٍ کَانَ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ یَلْعَبُ بِهِ الْأَمْسَ فَلَمَّا کَانَ اللَّیْلُ دَخَلَ تَحْتَ السَّرِیر ...-محاسن برقی-».

پدر و مادر حسنین (امام علی و فاطمه) و نیز جدّشان (پیامبر گرامی) آن دو را از بودن با سگ پرهیز ندادند و فقط حضور آن در داخل اتاق موجب عدم اتصال وحی و عدم حضور جبرئیل دانسته شده که این مسئله امروز بدلیل ختم نبوت و بسته شدنِ پنجرۀ وحی موضوعیت ندارد.

امام رضا پس از وفات پدرش (و گویا برای این‌که به حکومت نشان دهد درصدد فعالیت سیاسی برعلیه‌شان نیست) شخصاً به بازار رفت و چند حیوان خانگی: «سگ ، بَرّه و خروس» خرید و خود را با آنان مشغول کرد: «لما توفى أبوالحسن موسى‌بن‌جعفر دخل أبوالحسن علي‌بن‌موسى الرضا السوق فاشترى كلبا وكبشا وديكا فلما كتب صاحب الخبر إلى هارون بذلك قال قد أمِنّا جانبَه -عیون اخبار الرضا-»

کاربردهای سگ در قرآن، به خوبی گواهِ حضور طبیعی و غیر منهیِّ آن در زندگی بشر است! و درست به خاطرِ همین شدّتِ حضور بود که احکامی بهداشتی و محدود کننده برای رعایت ملاحظاتی در همزیستی با آنها در فقه صادر گردید وگرنه چرا در باره شیر و درّندگان، احکامی نشر نیافت و توصیه نشد!
آن رهنمودهای بجا و واقعی، به مرور از جایگاهش خارج شد و سر از ناکجاآبادی درآورد که امروزه در اذهانِ مذهبی‌ها چنان جرثومۀ سراپا نجس و لازم‌الاجتنابی از این حیوان زبان‌بسته ساخته شده که نگو!. رسوبات آن احکام، چنان است که نویسنده هنوز در عمرش دست به سگ نزده!، حال آن‌که علاوه بر آنچه از امام حسن و امام حسین و امام رضا در بالا خواندیم همچنین:

امام صادق در پاسخ به این پرسش که اگر موش یا سگ، درون ظرفِ روغن بیفتد و بیرون آید چه حکمی دارد، گفت: خوردنِ آن روغن بلامانع است: «سألت أباعبدالله عن الفأرة والکلب یقع فی السمن والزیت ثم یخرج منه حیاً؟ فقال: لا بأس یأکله -کافی کلینی-»

و همو در جای دیگر، وضوگرفتن با آبی که سگ و گربه به آن دهان زده و از آن نوشیده‌اند را روا می‌داند: «سألته عن الوضوء مما ولغ الكلب فيه والسنور أو شرب منه جمل أو دابة أو غير ذلك أيتوضأ منه أو يغتسل ؟ قال : نعم الا ان تجد غيره فتنزه عنه -تهذيب شيخ‌طوسی-»

پس! نیاز به این‌همه حساسیت نسبت به سگ و پرهیز از دست‌زدن به او نیست!
گمانم این است که تمام یا اکثر امامان دست‌شان را به سگ زده‌اند و احیاناً این حیوانِ باوفا را مورد نوازش قرار داده باشند.

و اساساً؛
مگر ممکن است به سگِ دست‌آموز!! و مکلّب دست نزد حال آن‌که وجود این سگ در فقه به رسمیت شناخته شده!
و مگر می‌توان گلّه را به سگ سپرد و چوپان، مراقب باشد که نکند زبانم‌لال دستش به آن نخورَد
مگر می‌توان نیم‌خوردۀ سگ شکاری را روا دانست و این‌همه از او احساس چِندِش و پرهیز داشت
مگر می‌توان داستان جاودان سگ خانگیِ اصحاب کهف را خواند و همچنان زمین‌وزمان را با نجس پنداشتنِ بدن سگ پیوند زد؟

روایت است که رسول‌خدا گفت: «اگر کسی در راهی برود و به شدّت تشنه شود آنگاه چاه آبی بیابد، به داخل چاه رود و آب بنوشد؛ سپس بیرون آید و ناگهان ببیند سگی به علّت تشنگی زبانش بیرون آمده و خاک‌ها را می‌خورد؛ آن فرد پیشِ خود بگوید: این سگ به حدّی تشنه است که من تشنه بودم؛ آن‌گاه دوباره داخل چاه رود و مَشکش را از آب پر کند و با دهانش آن را بگیرد و از چاه بالا آید و به سگ بنوشاند، در این صورت گناهانش بخشیده می‌شود: ... فملا خفه ثم أمسكه بفيه ثم رقى فسقى الكلب فشكر الله له فغفر له –صحیح بخاری-»

به مراقبتِ این روحانی! از سگ‌توله‌های بی‌کس، در فیلمِ زیر که نمونه‌ای گویا از آشتی مذهبی‌ها با این حیوانِ است بنگرید:
http://www.aparat.com/v/z8tcu/%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%A8%D8%A7_%D8%B3%DA%AF_%D9%87%D8%A7

کانال بازنگری:
Telegram.me/baznegari/135
.
.
8 April 2017
ک
20:00
کانال بازنگری
رفت‌وآمد سگ‌ها به مسجد در زمان پیامبر
آشتی با سگ (۲)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۱۹
T.me/Baznegari

در یادداشت نخست اشاره کردم که سگ همواره با بشر و در زندگی او بوده و همانند مرغ و خروس و گوسفند و میش و برّه و الاغ، حیوانی خانگی به شمار می‌آمده است.

«تردد آزادانه در مسجد»
سگ‌ها نه‌تنها جزو خانه بوده و مجاز به حضور در آن بودند بلکه در زمان پیامبر گرامی، با آرامش خاطر به درون مسجد می‌رفتند، بر زمينش می‌نشستند و هرگاه می‌خواستند از آن بيرون می‌آمدند و این رفت‌وآمد بارها تکرار می‌شد.

«آداب‌دانی و تعلیم‌پذیری»
بنا به توضیح برخی شارحان، سگ‌های یادشده چنان تعلیم‌یافته و آداب‌دان شده بودند که هنگام ادرار، از محوطۀ مسجد بیرون رفته و پس از انجامِ کار بازمی‌گشتند و دوباره به تردد در مهم‌ترین مسجد مسلمانان می‌پرداختند. در این حریم امن! حتی اگر ادراری و ترشحی بروز می‌کرد واکنش تندی به همراه نداشت چه، بودند حتی مردانِ کم‌توجهی که درون مسجد ادرار می‌کردند ولی پیامبر گرامی در همان حین، مانع تندی مردم می‌شد.

«کبوتران حرم رضوی»
تجسّم ترددِ آزادانۀ سگان در مسجد نبوی، ما ايرانی‌ها را ياد كبوتران حريم رضوی می‌اندازد كه چگونه با آرامش خاطر و بلكه استقبالِ زائران (كه برای‌شان دانه می‌پاشند) دائم مشغول تردّد و پرواز در آن کوی‌اند. در آن زمان، این استقبال از سوی کودکانی بود که روزِ خود را با سرگرم‌شدن به سگ‌ها می‌گذراندند.

«عواطف سگ»
دیروز یکی از دوستانم (سیدعباس) در توضیح عاطفی بودنِ سگ‌ها برایم نقل کرد که فلان جانباز، وقتی برای نخستین بار پای مصنوعی‌اش را در برابر سگِ باغ از بدن جدا کرد، آن سگ با دیدنِ این صحنه بی‌تابانه شروع به گریستن کرد!! زیرا تا آن موقع نمی‌دانست که وی پا ندارد؛ و جانباز که علت را فهمید بلافاصله دوباره پای مصنوعی را بست.

🔸 احکام پرهیز از سگ را می‌توان در این بندها فهرست و مورد بازخوانی و بررسی قرار داد:

۱ - حکمِ دست‌زدن به آن (آیا نباید دست‌مان به سگ بخورد؟)
۲ - حکمِ رطوبت، عرق و انتقال خیسی (آیا باید از سگِ خیس و مرطوب و باران‌خورده و عرق‌کرده پرهیز کرد؟ آیا باید مانع اصابت دست خیس خود به بدن سگ شد؟). عمدۀ بحث پیرامون نجاست یا عدم نجاستِ سگ به همین بند برمی‌گردد. مالکی‌ها و حنفی‌ها قائل به نجاست بدنِ سگ نیستند.
۳ - حکمِ نیم‌خورده، بُزاق دهان و انتقال لعاب دهانش به آب مصرفی.
۴ - حکمِ ادرار و غائطِ آن (ادرار و غائط گاو و گوسفند و شتر و... از نظر فقها نجس نیست). گفتنی است این احکامِ غیرقابل‌هضم، ناظر به محدودیت‌ها و واقعیاتِ گریزناپذیر آن دوران و سطح ضعیف بهداشت در آن مقطع است.
۵ - کشتنِ آن (حرف اصلی بسیاری از روایات، کشتن و بلکه نابودی گونۀ سگ است. چنین نگاه‌های شدیداً منفی، ما را نسبت به تمام روایاتِ طرد سگ دچار تردید جدی می‌کند).
۶ - حکمِ گوشت (برخی قائل به حلال بودن گوشت سگ‌اند).
۷ - رابطۀ نزول فرشتۀ وحی به بودن یا نبودنِ سگ در آن محل (وجود تمثال و ظرف حاوی ادرار نیز موجب عدم نزول جبرئیل شمرده شده).
۸ - گونه‌شناسی (آیا سگ‌های داخلِ واحد و اتاق که امروزه رواج دارد اساساً در مقطع صدور روایت وجود داشته یا نه؟ آیا واژۀ سگ مشترک لفظی برای این دو است؟)

گفتنی است آنچه در یادداشت نخست آوردم (با بارها تکرار عبارتِ "دست‌زدن" در آغاز و پایان یادداشت) محدود به بند یک و متمرکز بر آن بود! تا با اتکا به جواز آن (که مورد قبول عموم فقهاست) راهِ آشتی با سگ باز شود و از آن نگاه سرتاسر تنفرآمیزِ موجود در برخی اذهان فاصله گیریم. گفتنی است اگر هم در خلال بحث به دو روایت منسوب به امام‌صادق (ظرف روغن و آبِ دهن‌زده) که مربوط به بند دوم و سوم است اشاره شد، با هدفِ جا انداختن موضوعِ پیشِ‌پاافتاده‌ترِ بند یک بود وگرنه حتی با فرض صدور آن دو روایت، باید توجه داشت که آن دست پاسخ‌ها از سوی ائمه، وابسته به محدودیت‌های بهداشتی مالیِ آن روزگار بوده و طبیعتاً اکنون کسی حاضر نیست با روغنی که پای سگ داخلش رفته یا موش به درونش افتاده غذا درست کند و یا از ظرف دهن‌زدۀ سگ وضو بگیرد.

🔸 حدثنی حمزةبن‌عبدالله عن أبيه قال کانت الكلاب تقبل وتدبر فی المسجد في زمان رسول‌الله فلم يكونوا يرشون شيئا من ذلک (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۵۱).

قال عبدالله‌بن‌عمر كنت أبيت في المسجد في عهد رسول‌الله وكنت فتا شابا عزبا وكانت الكلاب تبول وتقبل وتدبر في المسجد ولم الريح يرشون (فلم یکونوا یرشون: سنن أبی‌داود) شيئا من ذلك قال أبو بكر يعني تبول خارج المسجد وتقبل وتدبر في المسجد بعدما بالت (صحیح ابن‌خزیمة، ج ۱، ص ۱۵۱).

عن أنس ان النبي رأى اعرابيا يبول في المسجد فقال دعوه حتى إذا فرغ دعا بماء فصبه عليه (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۶۱).

T.me/Baznegari/138
.
.
12 April 2017
ک
19:59
کانال بازنگری
سوءة ، عورة ، زینة
(تقسیم‌بندی اندامِ لازم‌الستر در عصر نزول، بر اساس متن کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
t.me/baznegari
نتیجه:
سه نظریّه‌ای که در بارۀ حجاب زنان مورد پردازش قرار دادم از این قرار است:
۱ - ستر عورتین (نظریۀ ابن‏جنید اسکافی)
۲ - ستر کمر تا زانو (برخاسته از حدیث نبوی)
۳ - ستر تنه، ران و بازو (رأی مطابق).

همچنین اندام زنان را از حیث رعایت حجاب به سه بخش می‏توان تقسیم کرد:
۱ - سوءة
۲ - عورة
۳ - زینة

اینک با هدف تلفیق آراء، به توضیح هریک از این سه بخش و بیان نسبت‌شان با حجاب می‏پردازیم:

الف- سوءة: این ناحیه را همچنین عین عورة، عورة مغلظه و عورة مثقله می‏نامند و محدوده‏اش عبارت از "شرمگاه جلو و عقب" است که از آن به عورتین (قُبُل و دُبُر) تعبیر می‏شود.
گویند: این ناحیه‌ی کوچک در آغاز آفرینشِ آدم و "حوا" پوشیده بود (ینزع عنهما لباسهما لیریَهما سواتهما)؛ لزوم استتارش چنان مهمّ است که نتیجۀ وسوسه‌ی شیطان نسبت به آدم و حوا را، از دست‌دادن ساترِ همین قسمت دانسته‏اند (فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما وری عنهما من سواتهما) و خدا پوشاندنش را به عینه متذکر شده (یا بنی‏آدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سواتکم)
گویا کشف قُبُل و دُبُر، فقط زمانی نافرمانی تلقی نمی‏شود که زن به اختیار خود چنین نکرده باشد امّا حتّی اگر به اجبار یا به ناچار برهنه شده باشد باید در هنگام نماز با استفاده از دست‏هایش شرمگاه جلو را بپوشاند و نیز به سجده نرود تا مانع ظهور شرمگاه عقب شود (جعلت یدها علی فرجها... لایرکعان و لایسجدان فیبدو ما خلفهما).
پس رأی اسکافی را می‏توان یک مکتوب الهی و رعایتِ صِرف عینش را مربوط به زمان اضطرار دانست.

ب- عورة: به ناحیۀ مابین ناف تا زانو عورة گویند که ناحیۀ سوءة را نیز در بر می‏گیرد. چه بسا لزوم ستر این ناحیه، ناشی از آن باشد که پیرامون سوءة است و یا تدبیری برای اطمینان از پوشیدگی سوءة باشد چه، با ستر کمر تا زانو می‏توان به پوشش سوءة مطمئن شد.
گویا فرموده‌ی پیغمبر(ص) مُهر تأییدی بر تعیین این ناحیه است (عورة المؤمن مابین سرّته الی رکبته // عورة الرّجل علی الرّجل کعورة المرأة علی الرّجل، و عورة المرأة علی المرأة کعورة الرّجل علی المرأة).
استفاده از ساتر کمر تا زانو، حکمی مطلق بود و وظیفۀ همیشگی زنان را نشان می‏داد و کشف آن در حالت اختیار نافرمانی قلمداد می‏شد.

ج- زینة: زینة موردنظر، زینة باطن است که شامل تنه، ران و بازو می‏باشد و نواحی عورة و سوءة را نیز در بر می‏گیرد. در مقابلش زینة ظاهر قرار دارد که شامل سر و گردن، و نیمه‌ی پائین دست و پا است.
قرآن لزوم ستر زینة باطن، و جواز تداوم کشف زینة ظاهر را صادر کرد (لایبدین زینتهن الا ماظهرمنها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لـِ ...).
گویا دقّت در ستر زینة باطن (بجز سوءة و عورة) متأثر از شرایط خاصّ بود (یُدنین علیهن من جلابیبهن ذلک أدنی أن‏یعرفن فلایؤذین / یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ماظهرمنها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن) به همین دلیل کشف آن، دستِ‏کم در مواقعی همچون ضرورت‏های بهداشتی، حرام شمرده نمی‏شد.
(حجاب شرعی در عصر پیامبر ، امیر ترکاشوند ، ص 849 تا 851).
telegram.me/baznegari/139
.
.
20 April 2017
ک
10:45
کانال بازنگری
زندانی سیاسی نداریم
t.me/baznegari

مسئولین نظام جمهوری اسلامی در برابر اعتراض به وجود زندانیان سیاسی در زندان‌های کشور می‌گویند: زندانی سیاسی نداریم و اگر کسی هست زندانی امنیّتی است و نه سیاسی.

پاسخ آن‌ها دقیقاً برخاسته از محتوای فقه هزارسالۀ سنتی است زیرا از یکسو فرد سیاسی به کسی گفته می‌شود که در "چارچوب قوانین" به فعالیت و مخالفت می‌پردازد و احیاناً با تضعیف وضعیت موجود، خواهان تغییرات در سیاست‌ها و مدیریت‌ها و انتصابات و... می‌شود ولی از سوی دیگر در فقهِ مبنا (که معادل شریعت خوانده شده و مطابق قانون اساسی باید کشور بر مدار آن تنظیم و اداره شود) نه تنها هیچکس حقّ فعالیّت و مخالفت بر علیه امام‌المسلمین (رهبر حکومت اسلامی) را ندارد بلکه هرکس که از دایرۀ اطاعت او بیرون رود باغی شمرده شده و باید برعلیه چنین افراد سرکش و تشکلاتِ مخالفی اعلام جهادِ نظامی کرد تا مجبور به تغییر رفتار شده و به اطاعتِ محض از حاکم/رهبر بازگردند و به عبارت دیگر از جمله حقوقی که حاکم بر گردن مردم (که رعیّت می‌خوانندش) دارد یکی همین اطاعت‌پذیری و عدم مخالفت با وی است.

بنابراین هیچ فعالیّتی برخلاف سیاست‌ها ، تصمیمات و ابلاغیه‌های ولیّ امر مسلمین، روا و در چارچوب قانون نبوده و به علتِ تضعیف سازوکارهای اصلیِ حکومت اسلامی اقدامی شدیداً ضدّ امنیتی به شمار می‌آید.

پس این گفتۀ فقهای قضایی که در ایران زندانی سیاسی نداریم و آن‌هایی که مورد نظرند زندانی امنیتی‌اند و نه سیاسی، حرفی برگرفته از متون فقهی است و برخورد با مخالفان رهبری و سیاست‌های جاریِ تحت رهبری او در 38 سال گذشته به همین منطق بازمی‌گردد. نمونۀ روشنِ آن مخالفت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همکاران و هواداران‌شان نسبت به نتیجۀ انتخاباتِ تأییدشده از سوی رهبر و نهادهای نظام بود که منجر به برخورد و زندانی‌شدنِ جمعی از آنان شد.

شاید حالا پی به این رازِ سربه‌مُهر برده باشید که چرا از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون، هیچ‌گاه رسانه‌ها به انتقاد از رهبری نظام نپرداخته و با سیاست‌های وی مخالفت نکرده‌اند زیرا اساساً چنین حقی وجود ندارد و هرچه هست فقط اطاعت‌پذیری است و بس. نه فقط مردم بلکه حتی رئیس‌جمهور!! نیز باید مطیع محض رهبری باشد و اگر رهبر در انتخاب ارشدترین همکاران او دخالت کرد باید اطاعت‌پذیری نشان دهد (تحمیل نخست‌وزیریِ میرحسین موسوی به رئیس‌جمهور وقت در عهد رهبر قبلی؛ و تحمیل عدم انتخاب مشائی به عنوان معاون اول به رئیس‌جمهور وقت در عهد رهبر کنونی).

سخن محمدعلی موحدی کرمانی در مراتب اطاعت‌پذیریِ رئیس‌جمهور (که با این‌همه دنگ‌وفنگ و توسط اکثریتِ مطلق مردم! انتخاب می‌شود) را ببینید:
«باید رئیس جمهوری انتخاب کنیم که صددرصد مطیع رهبری باشد»

پس با این وصف باید تصدیق کرد که در کشور، زندانی سیاسی نداریم و پاسخ مسئولین قضایی را حمل بر دروغگویی آن‌ها نباید کرد چه آن‌ها بر مُرّ شریعت رسمی تکیه دارند هرچند برداشت‌شان از آن را سراپا غلط و نادرست بدانیم.

سی و یکم فروردین 1396
امیر ترکاشوند
telegram.me/baznegari/140
.
.
22 April 2017
ک
22:18
کانال بازنگری
ردّ صلاحیت همۀ رؤسای جمهورِ قبلی، از بهمن 57 تا فروردین 96
امیر ترکاشوند، 1396/02/02
t.me/baznegari

سرانجام پریروز آخرین رئیس‌جمهورِ قبلی دکتر محمود احمدی‌نژاد نیز فاقد صلاحیّت شناخته شد تا حلقۀ ردّ صلاحیتِ تمام رؤسای جمهور (و رؤسای دولتِ) قبلی در عمر 38 سالۀ نظام جمهوری اسلامی تکمیل گردد و بدان وسیله با صدای بلند اعلام شود که هیچ رئیس قبلی دولت جمهوری اسلامی، واجد صلاحیت برای احراز دوبارۀ همان مسئولیت نیست!.

به فهرست رؤسای دولت (رئیس‌جمهور ، نخست‌وزیر) از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون بنگرید:

یک- مهدی بازرگان
🔸وی از بهمن 1357 تا آبان 1358 به مدت نُه ماه نخست‌وزیر و رئیس دولت موقت بود و سپس کناره‌گیری کرد (تا سه ماه پس از آن، کشور را شورای انقلاب اداره می‌کرد).
▪️او در سال 1364 در چهارمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری ثبت‌نام کرد اما صلاحیتش رد شد.

دو- سیدابوالحسن بنی‌صدر
🔸وی از بهمن 1358 تا خرداد 1360 به مدت شانزده ماه رئیس جمهور (اولین رئیس جمهور) بود و سپس استیضاح شد و از ریاست برکنار گردید.
▪️بی‌گمان اگر وی بار دیگر در انتخابات ثبت‌نام می‌کرد صلاحیتش رد می‌شد.

سه- محمدعلی رجایی
🔸وی از مرداد 1360 تا شهریور 1360 به مدت یک ماه رئیس‌جمهور (و پیش از آن از مرداد 1359 تا مرداد 1360 به مدت یک سال نخست وزیر و رئیس دولت) بود و در هشتم شهریور در حادثۀ انفجار نخست‌وزیری کشته شد.
▪️او در حینِ ریاستش شهید شد و امکانِ این‌که دوباره بعدها به عنوان رئیس‌جمهورِ سابق ثبت‌نام کند (و تأیید یا رد شدنِ صلاحیتش به دست آید) از میان رفت و در نتیجه اساساً در این آمار قرار نمی‌گیرد.

چهار- میرحسین موسوی
🔸وی از آبان 1360تا مرداد 1368 نزدیک به هشت سال نخست‌وزیر و رئیس دولت بود و کشور را در دوران جنگ تحمیلی اداره می‌کرد.
▪️او چند سالی است جزو سران فتنه (و بلکه رأس فتنه) نامیده می‌شود و به علت ارتکاب جرایم سنگین امنیتی و از جمله شوراندن مردم (با چند درجه تخفیف) در زندان خانگی بسر می‌برَد و پُر واضح است که به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاست جمهوری تأیید نمی‌شود.

پنج- اکبر هاشمی رفسنجانی
🔸وی از مرداد 1368 تا مرداد 1376 به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
▪️او در سال 1392 بار دیگر برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت‌نام کرد ولی صلاحیتش رد شد.

شش- سیدمحمد خاتمی
🔸وی از مرداد 1376 تا مرداد 1384 به مدت هشت سال رئیس‌جمهور بود.
▪️او چند سالی است جزو سران فتنه معرفی شده و برای جلوگیری از تأثیرات مخرّبش ابتدا به علتِ ارتکاب جرایم امنیّتی سایت وی فیلتر گردید و سپس ممنوع‌الخبر و ممنوع‌التصویر شد. طبیعی است که وی به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاست‌جمهوری تأیید نمی‌شود.

هفت- محمود احمدی‌نژاد
🔸وی از مرداد 1384 تا مرداد 1392 به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
▪️او هم اینک در فروردین 1396 بار دیگر برای ریاست جمهوری ثبت‌نام کرد ولی صلاحیتش رد شد.

معلوم نیست این چه خوره‌ای است که به جان کشور افتاده که همه را بدنام به جامعه برمی‌گردانَد! این چه ظرفِ مدیریتی‌ای است که صالح وارد آن می‌شوند و ناصالح از آن بیرون می‌آیند. علت این امر عجیب‌غریب و قابل ثبت در کتاب رکوردها چیست؟
از نظر من علتِ این مسئله به آن بخش از "صلاحیت" برمی‌گردد که مربوط به پیشینۀ رابطۀ آن‌ها با رهبری/ولیّ‌امر در دوران ریاست قبلی‌شان است زیرا از یکسو رئیس‌جمهور با انتخاب‌شدن از سوی مردم و نیز اختصاص اصول فراوانی به وی در قانون اساسی، قانوناً در خود احساس "شخصیّت" و در مواردی احساس استقلال کرده و پی‌گیری بسیاری از مطالبات مردمی و قانونی را حقِ خود می‌داند ولی از سوی دیگر مطابق برداشت رسمی و سنتی از اسلام، ولیّ‌امر بر همه ولایت مطلقه داشته و هیچ‌کس حتی رئیس‌جمهور در برابر وی هیچ شخصیّتی (شخصیتی مستقل) برای عرض اندام ندارد! و چون در موضوعات عمده میان این دو اختلاف پیش آید و کار به سرکشی و خروج از اطاعتِ ولی‌امر انجامَد، همین! موجب مردودی وی در نزد سنتی‌ها و نیز ردّ صلاحیتش در ادوار بعد می‌گردد. در این میان نه ولی‌فقیه مقصر است زیرا تفسیر رسمی از اسلام و قانون اساسی چنین انتظاری را برای وی به وجود آورده و نه رؤسای جمهور مقصرند زیرا مردم و فصولی از قانون اساسی، هویتی فراتر از فردی مطیع ، سربزیر و بی‌شخصیت‌ را از وی انتظار دارند.
امید که متولیان نظام با بررسی موضوع و إعمال تغییرات انسانی، جلوی این رسوایی را بگیرند و بیش از این اسبابِ طعن را دودستی فراهم نکنند و یا اگر لازم است فواید بازگشت به دنیای قدیم را جا بیندازند و خردمندان را در لزوم اطاعت‌محوری اقناع کنند.
telegram.me/baznegari/141
.
.
25 April 2017
ک
18:00
کانال بازنگری
سطح مخاطبِ قرآن بودنِ ما
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۵
T.me/Baznegari
ما امروز در سرزمینی دیگر و با قرن‌ها فاصله از عصر نزولِ قرآن به‌سر می‌بریم پس هم از جهت مکانی و هم به‌ویژه زمانی در بُعد قرار داریم. قرآن نه به زبانِ ماست که بفهمیم چه می‌گوید و نه واقعیّات و پدیده‌های مذکور در آن، با زندگی‌مان مأنوس و آشنا می‌نماید که مطابقت با نیازهای‌مان داشته باشد. تقسیم‌بندی انسان‌ها در آن ، سطحِ «فرهنگ، معرفت، بهداشت، غذا و آمال‌شان» به شدت متفاوت از ما و انسان امروزی است.

با این وجود قرآن حاصل اتصالِ انسان با ذات متعال و تشرّفش به حضرت اوست؛ رویدادی بی‌سابقه که معلوم نیست اینچنین شفّاف، مفصّل و درازمدت، چندبار در تاریخ رخ داده باشد؟ قرآن دست‌نوشتِ خدای جهان، و نسخه‌ای منحصربه‌فرد از سوی او برای انسان است.

با توجه به دو نکتۀ بالا، پرسش این است که ما در چه سطحی مخاطبِ قرآنیم، و این خطاب چه نوع درگیری، دغدغه و توجهی برای ما پدید می‌آورد؟
در این باره چهار پاسخ را معرفی می‌کنم:

۱- مسئولیتِ موبه‌مو:
هر آن‌چه در قرآن آمده را باید موبه‌مو (طابق النعل بالنعل) در همۀ قرون و قارّه‌ها پیاده کرد. راز سعادت انسان در همین عملِ عیناً مطابق است و هرگونه فاصله گرفتن از عینِ متن، انحراف از مسیر سعادت و از خواستِ خدا است. در این نگاه، انگار زمان و انسانیت را باید در عصر بعثت (و واقعیّات و محدودیت‌های عصر جاهلیتِ عربی) قفل کرد!. فقه رسمیِ فریقین، چنین سطحی را خواستار است و ترویج می‌کند.

۲- روزآمدسازی و الگوبرداری:
در این نگاه باوجودِ حجّت دانستنِ احکام و آموزه‌های قرآن برای همۀ قرون و قارّه‌ها، اما به علّت پیشرفت‌ها و تفاوت‌های برجسته‌ای که در زندگی بشر به وجود آمده، معتقد است که اصول و محتوا و اهداف را باید در وضعیت جدید حفظ کرد، هرچند ظواهر، ابزار و قالب‌ها نادیده گرفته شود. مشکل این نگاه، یکی چیزهای نوپدیدی است که اساساً مابه‌إزایی در قرآن و واقعیات عصر نزول ندارد (مسائل مستحدثه چنان جدید است که نمی‌توان اصلی برای آن پیدا کرد تا بر این فرع بار شود و انطباق یابد) و دیگری چیزهای ازبین‌رفته است که امروز واقعیّتی در زندگی بشر ندارد.

۳- درس‌گیری:
تغییرات اساسی در زندگی بشر و افکار و اندیشه‌های وی از یکسو، و نامأنوس بودنِ محتوای قرآن برای بشرِ امروزی از سوی دیگر، موجب پدید آمدنِ سطحِ دیگری از مسئولیّت‌پذیری و دغدغه‌مندی در مواجهه با قرآن شده است: درس گرفتن از آن، و بسنده کردن به همین!. لازمۀ این کار، مرور دقیق قرآن با بهره‌گیری از دانش متن و متن‌پژوهی است. او باید با دقت بر واقعیات عصر نزول، و نوع زندگی آنان، و اندیشه و آمال‌شان واقف شده و ارتباط تنگاتنگِ آیات نازل‌شده به آن ظرف را لمس کند و سپس «روح و نکاتِ» آیات مربوطه را از کمّ‌وکیف ورودِ قرآن به مسئله، استخراج کند و در زندگیِ امروزش تأثیر دهد.

۴- وحی‌شناسی:
مهم‌ترین پرسشی که در اذهان آزاد، هنگام مواجهه با کتب آسمانی و موضوع نبوت پیش می‌آید این است که مگر خدا با بشر سخن گفته؟! قرآن، پاسخِ آری می‌دهد و خود را کتاب خدا معرفی می‌کند! بنابراین مطالعۀ قرآن برای نو شدنِ تلکسی است که گویند از سوی خدا برای بشر مخابره شده است. این بررسی برای ما که در زمان آورندۀ قرآن نیستیم بسی سخت‌تر است زیرا محمّد (ص) را نمی‌بینیم (و بخشی از ابزارِ تست فراهم نیست) و فقط با متن کتابی روبروییم که گفته می‌شود پدیدآورنده‌اش خدا و ناشرش محمد است. این احتمال با این‌که در ظاهر کم‌سطح‌ترین انتظار و تکلیف را تداعی می‌کند امّا چه‌بسا در باطن بیشترین درگیری را در فردِ دغدغه‌مند پدید آورَد چه، بزرگترین دغدغۀ متفکرانْ همین پی‌بردن به سخن گفتن یا نگفتنِ خدا با بشر است. و نیز در این نگاه است که "متن/کتاب" با خواننده‌ای حقیقت‌جو و غیرمتعبد روبروست و در نتیجه باید برای اثبات خود از عهدۀ نقد محتوایی او برآید و اگر نتواند با توسل به انحاء ظرفیت‌ها (تفسیر فرهنگی ، بازاندیشی و...) دلِ این خوانندۀ مستعد را جذب کند انگیزه برای وحیانی شمردنش در نزد وی از دست می‌رود. پس ما به مطالعۀ قرآن و بررسی انتساب آن به خدای جهان می‌پردازیم:
تا مگر از این راه، دعوت، نو شود
تا مگر از این راه، ببینیم آیا خدا! روزی روزگاری در ۱۴۰۰ سال پیش، در گوشه‌ای از جهان، بر تنۀ درختِ مکه، آیا از خود یادگاری به جا گذاشته!
تا مگر از این راه، نشانی از خودِ او هم بگیریم.

🌸مبعث! این شکوهمندترین آنات و لحظات هستی فرخنده باد🌸

«کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
اینقدر هست که بانگ جرسی می‌آید»

T.me/Baznegari/143
.
.
2 May 2017
Channel photo changed
ک
17:07
کانال بازنگری
با کدام‌یک باید متولیان را سنجید:
با زبان روزه و اثرِ مُهرشان بر پیشانی یا با راستگویی در سیاست و امانت‌داری از آرای انتخاباتی؟
(پاسخ امام‌جعفرصادق)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۱۲

t.me/baznegari

متولیان را به اثر مُهر و زبانِ روزه باید سنجید یا با راستگویی در سیاست و امانت‌داری از آرای مردم؟
(به بهانۀ حال و هوای انتخاباتیِ کشور).

کدام شاخص در ارزیابی‌های اجتماعی مهم‌تر است: نماز و روزه یا راستگویی و امانت‌داری؟ مردم را با چه محکی باید سنجید که اگر از آن سربلند بیرون آمدند، بتوان با ایشان طرح دوستی ریخت و یا بر تختِ قدرت نشاندشان.

در این باره‌ها امام صادق می‌گوید: گولِ نماز و روزۀ آن‌ها را نخورید زیرا چه بسا نماز و روزه چنان برای‌شان از روی «عادت» انجام شود که اگر آن را به جا نیاورند دچار تشویش می‌شوند! به جای نماز و روزه، آن‌ها را با (دو معیارِ) راستگویی (و پرهیز از دروغ گفتن) و ادای امانت (و عدم خیانت) بیازمایید:
«عن أبي‌عبدالله قال: لا تغتروا بصلاتهم ولا بصيامهم، فإن الرجل ربما لهج بالصلاة و الصوم حتى لو تركه استوحش، ولكن اختبروهم عند صدق الحديث وأداء الأمانة» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۴ ح ۲ باب الصدق وأداء الأمانة)

همو می‌گوید: به رکوع و سجودِ طولانیِ نمازگزاران ننگرید، زیرا بدان عادت و اعتیاد پیدا کرده‌اند، آن‌چنان‌که اگر آن را ترک کنند وحشت فرا می‌گیردشان؛ لکن شما باید به صداقت‌شان در سخن و به امانت‌داری‌شان توجه نشان دهید:
«قال أبوعبدالله: لا تنظروا إلى طول ركوع الرجل وسجوده، فإن ذلك شئ اعتاده، فلو تركه استوحش لذلك ولكن انظروا إلى صدق حديثه وأداء أمانته» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۵ ح ۱۲ باب الصدق وأداء الأمانة).

شاید برخی قائلان به تبعیض!!، رعایت فضایلِ راستگویی و امانت‌داری را در قِبال همه لازم ندانند و آن را اختصاصیِ قبیلۀ سراپاجهلِ خود بدانند، حال آن‌که این امام عظیم‌الشأن با صراحت بیان می‌کند که راستگویی و عدم خیانت را باید در قِبال همه رعایت کرد: خدای عزّوجلّ هیچ پیامبری را نفرستاد مگر با «راستگویی و امانتداری» نسبت به همه چه نیکان چه بدان و فاجران:
«عن أبي‌عبدالله قال: إن الله عزوجل لم يبعث نبيا إلا بصدق الحديث وأداء الأمانة إلى البر والفاجر» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۴ ح ۱ باب الصدق وأداء الأمانة).

روشن است که مصادیق این فضایل در آن روزگار، متفاوت از اکنون بوده است.

نتیجه:
در ارزیابی‌های اجتماعی: «شاخصِ راستگویی و امانت‌داریِ» متولیان، از شاخصِ تقیّد آن‌ها به نماز و روزه و رکوع و سجودِ طولانی و پیشانی پینه‌بسته و هفته‌ای دو روز روزه‌گرفتن و... مهم‌تر است و بلکه این‌ها در این مقوله اساساً شاخص نباشند.

هنگامی که داشتم در کافی کلینی به احادیث این باب (باب الصدق وأداء الأمانة) می‌نگریستم، چشمم افتاد به این حدیث معروف از همان امام: دعوتگرِ مردم به خیر و خوبی باشید اما نه با زبان (و شعار)، تا مردم وجودِ راستگویی و پارسایی و تلاش را (عیناً) در شما ببینند:
«عن أبي‌عبد‌الله قال: كونوا دعاة للناس بالخير بغير ألسنتكم ليروا منك الاجتهاد والصدق والورع» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۵ ح ۱۰ باب الصدق وأداء الأمانة).

گمانم مسئولان‌مان خیلی سخنرانی کرده و حرف زده‌اند، بسیار با زبان دعوت به فضایل می‌کنند! گویا خسته شده و باید کمی استراحت کنند تا گوش ما نیز دمی بیاساید.

🌷روز معلم گرامی باد🌷

Telegram.me/baznegari/146
.
.
10 May 2017
ک
09:06
کانال بازنگری
دادگاهِ شکنجۀ نماز
telegram.me/baznegari/147

نامه‌ای با عنوانِ «نامۀ عفت به جمیله» از سوی یکی از زندانیان دهۀ شصت (که شوهرش نیز در تابستان 67 اعدام شد) خطاب به همسرِ یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری نوشته شده و در بخشی از آن چنین آمده:

«دهها زن و دختر جوان را در تابستان ۶۷ تنها به جرم نخواندن نماز، روزانه پنج بار شکنجه کردند! من به عنوان یک زندانیِ شکنجه‌شده در سال ۱۳۶۷، شهادت می‌دهم که در دادگاهِ شکنجۀ نماز ...، همسرتان ... در محاکمۀ ما شرکت داشتند»:
https://telegram.me/MohammadMahdavifar/2364

متأسفانه اخبار مربوط به تعزیر و شکنجۀ زنان زندانی در اوقات نماز (اوقات روح‌بخشِ نماز!!!) در آن دهه، زیاد به گوش رسیده؛ ضمن بیزاری از آن اقدامات امّا نباید فراموش کرد که این کاندیدای ریاست جمهوری و دیگر صادر کنندگانِ چنین احکامی، دقیقاً بر اساس فقه رسمیِ حوزه‌ها اقدام به صدور رأی کرده بودند! پس بیش از این‌که درصدد محکومیت کارنامۀ این کاندیدا و آن قاضی باشیم باید نگاهی نقادانه به متون ضدّ اخلاقی و ضد تربیتیِ فقه سنتیِ هزار ساله انداخت تا ریشۀ مشکلات کشور را بهتر بشناسیم و خدای ناکرده با طفره‌رفتن در شناسایی ریشه‌های بدبختی، مرتکب قایم‌باشک‌بازی و سرِ خود را زیر برف بردن نشویم. ما باید از فرصت جمهوری اسلامی نهایتِ بهره‌برداری را به نفع پاکسازی شریعتِ تحریف‌شده ببَریم و موجبات آرامش مردم و اجتماع را فراهم کنیم.

خوشبختانه آن احکام ضد تربیتی، سال‌هاست که دیگر جایی در زندان‌های جمهوری اسلامی ندارد و متولیان نظام عملاً مُهر ابطال بر آن احکام زده‌اند ولی از آن‌جا که احکام یادشده در متون حوزوی جا خوش کرده‌اند پس حکم آتش زیر خاکستر را دارد و مترصدِ فرصت است تا در نسل‌های دیگر، عفت‌هایی دیگر را ...

در این‌جا بنا داشتم چند سند از خیل کثیر اسناد که علمای حوزوی در قرون متمادی به وضوح قائل به تعزیر و شکنجۀ زنانِ بی‌نماز شده‌اند را تقدیم کنم ولی در پست‌های تلگرامی جای نمی‌گرفت. برای جبرانِ آن، حتماً به یادداشتِ "فرجام بی‌نماز" به نشانیِ زیر مراجعه شود:
telegram.me/baznegari/94
امیر ترکاشوند
بیستم اردیبهشت نود و شش
.
.
12 May 2017
ک
20:29
کانال بازنگری
آیا امام حسن عسگری فرزند داشته؟
(به بهانۀ نیمۀ شعبان)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/٠۲/۲۲
t.me/baznegari

امام حسن عسگری امام یازدهمِ ما شیعیان در سنّ ۲۸ سالگی در سال ۲۶٠ هجری قمری درگذشت. با درگذشت وی این پرسش بسیار مهم مطرح است که آیا از او فرزندِ پسری (و اساساً فرزندی) به جا ماند که سلسلۀ امامت را تداوم بخشد و یا با این درگذشت، نوار امامت قطع شد و به پایان رسید؟
در این باره سه احتمال مطرح است: ۱- او دارای یک فرزند بوده که همان امام دوازدهم است ۲- او بدون فرزند از دنیا رفت و خاتم‌الائمّه شد ۳- او دارای فرزندان متعدد (بنا بر قولی ده فرزند) بود که امام دوازدهم نیز از جملۀ آنان است.

اینک به شرح کوتاهِ تلگرامی در بارۀ هر یک می‌پردازم:

🔸یک فرزند:
این احتمال، قائل است که امام یازدهم صاحب فرزندی پسر گردید و زنجیرۀ امامت به او سپرده شد. استدلال قائلان، برای اثبات ولادتِ آن فرزند، یکسان نیست و به دو گروه زیر تقسیم می‌شوند:
الف- شواهد عینی و نَقلی: اینان در تأیید تولدِ آن فرزند، به نقل‌های موجود در کتب روایی استناد می‌کنند که مطابق آن‌ها، برخی از اعضای خانواده و نیز برخی از یاران امام حسن عسگری، مولود را با چشم خود دیده‌اند.
ب- استدلال کلامی: برخی دیگر از قائلان، با استناد به این اعتقاد کلامی که علامتِ "امامِ برحق" این است که صاحب پسر شود، بر همین اساس پس از درگذشت امام حسن عسگری معتقد شدند که وی از آن‌جا که امامِ بر حق است لابد فرزند داشته ولی به مردم نشان نداده و به غیبت رفته است. اینان روایاتی که گروه الف به آن استناد می‌کنند را ضعیف دانسته (و یا قائل به صدور آن‌ها در دهه‌های بعد می‌باشند) و ناچار به این استدلال کلامی بسنده می‌کنند.


🔸فاقد فرزند:
این گروه معتقدند که امام حسن عسگری بدون فرزند از دنیا رفت و در نتیجه خاتم‌الائمه به شمار می‌آید که سلسلۀ امامت با او به پایان رسید همچنان‌که حضرت محمد (ص)، خاتم‌الأنبیا بود و نوار نبوت با او ختم شد،. اینان روایات مربوط به تولد را ضعیف و غیر قابل استناد می‌دانند.


🔸چند فرزند:
مطابق این احتمال امام حسن عسگری دارای چند فرزند بوده که برخی آن را بالغ بر شش و حتی ده فرزند دانسته‌اند!
بر این اساس امام دوازدهم دارای چند خواهر و چند برادر بوده است.
نام فرزندان امام حسن عسگری مطابق این احتمال (با احصاءِ حدّاکثری) چنین است:
۱- محمّد (مهدی): که همان امام دوازدهم است.
۲- موسی: روایت دیدار علی بن ابراهیم بن مهزیار با این دو برادر (محمد و موسی) قابل توجه است.
۳- علی اصغر: از یکی از نویسندگان قرن دهم نقل است که نَسَب سادات کستکن سبزوار به وی می‌رسد.
۴- جعفر: در جایی آمده که وی در دو سالگی شهید شد و قبرش در ری است (ر.ک: نگینی بر انگشتر کویر ص ۷٠).
۵- ابراهیم
۶- حسین
۷- فاطمه: نقل است که وی در حینِ سفرِ پدرش امام حسن عسگری برای زیارت امام رضا، در وسط راه در کاشان بیمار شد و درگذشت. سال گذشته مقبرۀ فاطمه بنت العسگری را در جریان پژوهشم در آران بیدگلِ کاشان دیدم.
۸- اُمّ‌موسی
۹- عایشه
۱٠- دلاله.
مطابق همین احتمال، برخی از این اسامی ممکن است تکراری و یا حتی خواهران و برادران امام حسن عسگری باشند و نه فرزندان او.

(برگرفته از کتابِ در دستِ پژوهش با عنوان "عسکری سوم").
telegram.me/baznegari/148
.
.
19 May 2017
ک
12:25
کانال بازنگری
اقدامی انسانی و قرآنی:
نامۀ کسبه و اهالی مسلمان و غیر بهاییِ شهرستان نوشهر برای فک‌پلمبِ مغازۀ همشهریانِ بهایی
امیر ترکاشوند، 1396/2/29


دو سال پیش در انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فنّاوری، با عنوانِ "خشونت‌های منسوب به اسلام" به شرح اخلاقی آیات چالشیِ قرآن پرداختم و نتیجه گرفتم که هرگز نباید با کسانی که همکیش‌مان نیستند و جنگی با ما ندارند، سرِ جنگ و آزار رسانی داشت. در پایان جلسه، دوست ارجمندم محمد رفیعا یادآور شدند که چرا برای تکمیل بحث، به آیۀ 8 سوره ممتحنه استناد نکردی که در آن، به صورت شفاف، ما را (نه تنها از حمله به غیر مسلمانانی که طالب جنگ نیستند باز می‌دارد بلکه) ترغیب به "نیکی کردن و عدل‌ورزی" نسبت به آن‌ها می‌کند؟

سخن ایشان درست و دقیق بود. این آیه در سال دهم هجری یعنی در بحبوحۀ جنگ‌ها و در واپسین ماه‌های نزول قرآن نازل گردید تا به مخاطبان تفهیم کند که: نکند حتی شرایط جنگی!، بهانه به دست‌تان دهد و تر و خشک را با هم بسوزانید!؛ ای مجاهدان راه خدا، نه تنها نباید گزندی به غیرِ جنگ‌افروزان برسانید بلکه راه زندگی مسالمت‌آمیز و نیکی و عدالت را در مورد آن‌ها در پیش گیرید.

این آیۀ تربیتی در سال 1358 خورشیدی توسط خبرگان و مجتهدان، عیناً در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی جای گرفت:
«اصل چهاردهم- به حکم آیه شریفه "لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین" دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند».

قانون اساسی در عمل به این اصلِ قرآنی دو گروه را مخاطب قرار داده: یکی دولت و دیگری مردم مسلمان را؛
از این میان خوشبختانه مردم مسلمان نوشهر به وظیفۀ قرآنی و انسانی و قانونیِ خود عمل کردند زیرا
گروهی از مردم و کسبۀ این شهرستان (نوشهر) با نوشتنِ نامه‌ای خطاب به فرماندار و دادستان نوشهر، به همین آیۀ جای‌گرفته در قانون اساسی استناد کردند و خواهان فکِ‌پلمبِ مغازه‌های همشهریانِ بهایی‌شان (که گویا چند ماه پیش به خاطر ایام روزه‌داری‌شان مغازه را بسته بودند) شدند. این اقدامی برخاسته از شرف و انسانیت، و وجدانِ پاکی است که از درون به آن‌ها نهیب می‌زند که: «همسایه و هم‌محله‌ای و همشهری و مغازۀ مجاورت، چند ماه است جلوی رزق و روزی‌شان به وسیلۀ ما مذهبی‌ها گرفته شده! و فرزند و خانواده‌شان با مشکل معیشت!! روبرو هستند؛ کجاست انصاف کجاست مروت کجاست عاطفه کجاست عاطفه کجاست عاطفه؟ این لقمه از گلوی ما پایین نمی‌رود در حالی‌که همسایه و هم‌محله‌ای و همشهری و هم‌صنف و همکارمان، هر روز به کرکرۀ بازنشدنی و پلمب‌شدۀ مغازه‌اشان می‌نگرند و دستِ خالی به خانه باز می‌گردند...».

مردم مسلمان نوشهر وظیفۀ خود را در عمل به اصلِ تماماً قرآنیِ قانون اساسی انجام دادند حالا نوبت دولت و حکومت است؛ امید که جا نمانند.

متن نامۀ مردم و کسبۀ شهرستان نوشهر:
https://telegram.me/OfficeMasumiTehrani/123
بسمه تعالی
فرماندار محترم شهرستان نوشهر
رونوشت: دادستان محترم شهرستان نوشهر
احتراماً با عرض سلام و ارادت باستحضار میرسانیم طبق حکم آیه شریفه "لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین" و طبق اصل 14 قانون اساسی جمهوری اسلامی در مورد کلیه اقلیت های مذهبی رسمی و غیر رسمی مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی را رعایت نمایند. لذا اینجانبان کسبه و اهالی شهرستان نوشهر نسبت به بسته شدن محل کسب تعدادی از مغازه داران اقلیت مذهبی که مدت آن بیش از 6 ماه میگذرد که این امر باعث بدبینی نسبت به شعائر اسلامی و رکود اقتصادی در سطح شهر می باشد و با توجه به قوانین و نظامنانه اصناف، ماده یک- آئین‌نامه اجرائی ماده 28، هر واحد صنفی بعد از شش ماه پلمب بازگشایی می شود تا بررسی لازم انجام گیرد. لذا خواهشمند است به این امر رسیدگی لازم را عنایت فرمایید.
telegram.me/baznegari/150
.
.
1 June 2017
ک
22:23
کانال بازنگری
در نگاه سنّتی به اسلام؛
روزه نگیران را باید تازیانه زد و کُشت
امیر ترکاشوند، 1396/3/11
T.me/baznegari
پس از استقرار جمهوری اسلامی، متولیان فقهیِ نظام درصدد پیاده کردن احکام فقهی در ایران برآمدند. اینان در بارۀ کسانی که اهل روزه گرفتن نیستند قائل به تعزیر و مجازات‌اند و از همین روست که در آستانۀ ماه رمضان برخی مسئولان قضایی و دادستان‌های مناطق به گوشزدِ مجازات می‌پردازند. عزم آنان در مجازات روزه‌نگیران، دقیقاً به خاطر همان تعهدی است که نسبت به پیاده‌سازی احکام فقهی دارند.
در این‌جا بد نیست رأی عموم فقها در طول تاریخ در بارۀ ترک روزه را بدانیم تا پی ببریم متولیان فقهی نظام، فقط اندکی از آن قهر و غلظت و خون و جراحت و شلاق را به رُخ رعیّت می‌کشند و فعلاً شرایط را برای نمایش کامل آن فراهم نمی‌بینند چه، عموم فقها قائل‌اند که اگر کسی در ساعات روزه‌داری در محیط کار ، در پادگان ، در غذاخوری ، در محل کسب و کارش به هنگام تشنگی و یا در وقت ناهار آب بنوشد یا غذا بخورد باید او را به باد کتک گرفت و شلاق زد! و چنان‌چه در روزهای بعد دوباره احساس تشنگی و گرسنگی کرد و آب نوشید و غذایی خورد باید وی را در سومین یا چهارمین بار اعدام کرد. با این وصف، تصدیق خواهید کرد که اینک در دوران رأفت بسر می‌بریم چرا که اگر قرار باشد آن احکام فقهی به طور دقیق و کامل اجرا شود آغازش جراحتِ شلاق و فرجامش سینۀ گورستان است.

به متن سخن بزرگان فقه دقت کنید:
محقق حلی: «ويعزر من أفطر لا مستحلا ، مرة وثانية فإن عاد ثالثة قتل –المختصر النافع ص 67» و « من أفطر " مستحلا " فهو مرتد ، إن كان ممن عرف قواعد الإسلام ، وإن اعتقد العصيان عزر فإن عاد عزر فإن عاد قتل في الثالثة وقيل في الرابعة – المعتبر ج 2 ص 681-».

علامه حلی: «من أفطر مستحلا ، وقد ولد على الفطرة فهو مرتد ولو لم يعرف قواعد الإسلام عرف ثم يعامل بعد ذلك بما يعامل به المولود على الفطرة. ولو اعتقد التحريم عزر ، فإن عاد عزر فإن عاد قتل في الثالثة وقيل: في الرابعة – تحریر الاحکام ج1 ص 483-».

ملا احمد نراقی: « من أفطر عامدا في شهر رمضان فإن كان مستحلا فهو مرتد إن كان ممن عرف قواعد الاسلام وكان إفطاره بما علم تحريمه من الدين ضرورة ... وإن لم يكن مستحلا يعزر بما يراه الحاكم ، فإن عاد ثانيا عزر أيضا ، فإن عاد إليه ثالثا قتل فيها على المشهور بين الأصحاب –مستند الشیعه ج 10 ص 529-».

صاحب جواهر: « ومن أفطر في شهر رمضان عالما عامدا مستحلا فهو مرتد وإن لم يكن مستحلا عزر بخمسة وعشرين سوطا فإن عاد عزر ثانيا فإن عاد قتل في قول قوي والأحوط قتله في الرابعة –رسائل فقهیه ص 168».

صاحب عروه: «من أفطر في شهر رمضان عالما عامدا إن كان مستحلا فهو مرتد بل وكذا إن لم يفطر ولكن كان مستحلا له ، وإن لم يكن مستحلا عزر بخمسة وعشرين سوطا فإن عاد بعد التعزير عزر ثانيا فإن عاد كذلك قتل في الثالثة والأحوط قتله في الرابعة –عروة الوثقی ج 3 ص 599-».

مطابق نقل‌های بالا اگر کسی روزه را واجب بداند ولی عملاً تن به انجام آن ندهد را در بار اول و دوم تعزیر می‌کنند (25 ضربه شلاق می‌زنند) و اگر باز روزه نگرفت، در بار سوم و حداکثر چهارم (اختلاف در فتوا) او را واجب القتل می‌دانند ولی اگر کسی روزه را واجب نداند (یعنی روزه را اساساً قبول نداشته باشد) در این صورت بدون طیِ هیچ مراحلی، مستقیماً اعدام می‌شود.

آیا وقت نقّادی خوانشِ قهرآمیز پیشینیان از اسلام فرا نرسیده؟ آیا ما ایرانیان تاوان برداشت تند ، حذفی ، ضدّ تربیتی و بی‌هنرِ گذشتگان از آیین پیامبر گرامی را باید بپردازیم؟ آیا در دین معرفی‌شده توسط نامبردگان هیچ جاذبیّتی می‌توان یافت؟ آیا با خواندن این احکام، دل‌ودماغی برای بهره‌مندی‌های معنوی باقی می‌ماند؟ این چه حفظ ظواهر و شعائری است که ریزشِ بیشتر را دامن می‌زند؟

خوشبختانه یکی دو سال اخیر در برخی مراکز عمومی همچو مترو، با نصب پارتیشن، امکان نوشیدن آب فراهم شده است.
لطفاً آبسردکن‌ها را نبندید مگر ما یزیدیم که آب را در این گرمای طاقت‌فرسا به روی اطفال ، پیران ، بیماران ، زنانِ معذور و ... می‌بندیم!؟.
telegram.me/baznegari/151
.
.
3 June 2017
ک
16:59
کانال بازنگری
تعارض سنگسار با "اساس هدایت" و "مجوّزهای قتل":

«هدف اسلام بازداشتن مردم از منکرات و اعمال زشت بوده است و نه کشتن آنان به دلیل ارتکاب اعمال منکر. کشتن انسان‌ها به دلیل ارتکاب عمل زشت با اصل هدایت منافات دارد».

زنا در قرآن، در ردیف فحشا و کار زشت است و با جنایات (قتل و افساد فی الارض) تفاوت دارد.

اگر مرتکب عمل زشت را باید کشت در این صورت اصل اساسیِ هدایت و اصلاح به چه کار می‏آید؟ آیا آن کیفر، اعلام تعطیلیِ این اصل قرآنی نمی‏باشد؟ آیا معدوم‌ساختنِ زانی، پاک‌کردن صورت مسئله و ناشی از فقدان برنامۀ ارشادی و اصلاحی نیست و به تضعیف اصل هدایت (که تلاشی قرآنی برای حلّ مسائل است) نمی‌انجامد.

نیز اگر این قتل از راه سنگسار باشد موجب تعطیلی اخلاق نیست؟

اگر حکم مرتکب زنا را به آیات "هُدیً للنّاس" و "یزکّیهم و یعلّمهم" عرضه کنیم آیا از این نوع آیات می‏توان به اعدام و قتل ،آن‏هم به روش سنگسار، رسید؟

اگر حکم زانی را از سنّت استفتا کنیم در این صورت آیا با توجه به آیۀ «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظّاً غلیظ‌القلب لانفضوّا من حولک» ،که نفی سنگدلی از حضرت(ص) و اثبات نرم‌خوییِ وی است، می‏توان به سنگسارِ سنگدلانه آن‏هم در قبال "پیروانِ" خطاکار رسید؟
انتخاب روش سنگسار با کجای آیۀ لعلی خُلُقٍ عظیم (بویژه که خود فرمود: بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق) همسویی دارد؟

آیا اجرای سنگسار به هدایتِ رجم‌کننده می‌انجامد یا به قساوت و سنگدلی‌اش؟ آیا قساوت از طایفۀ نور و هدایت است یا از قبیلۀ تباهی و ظلمت؟ تداومِ پرتاب سنگ به سر و صورت و اندامِ کسی که ضجّه می‌زند و فوّارۀ خون از وی جاری است، ضامن چه بخش از تربیت و رشدِ رجم‌کننده می‌باشد؟


قرآن در قبال اعمال زشت (فحشا ، منکر و سیئات) دستور به پرهیز از آن می‌دهد و نه حکم به قتلِ مرتکبش؛ این در حالی است که در مورد جنایات (قتل نفس و افساد فی الارض) حق مقابله به مثل و در نتیجه نابودی قاتل و مفسد فی الارض را رد نمی‌کند که این به روشنی، گواه تفاوتِ نگاه قرآن در مقوله‌های "عمل زشت" و "جنایت" است: «ولا تقربوا الزنا إنه كان فاحشة وساء سبيلاً * ولا تقتلوا النفس التي حرم الله إلا بالحق ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطاناً فلا يسرف في القتل إنه كان منصوراً» [و به زنا نزدیک مشوید چرا که آن همواره زشت و بدراهی است * و نفسی را که خداوند حرام کرده است جز به حق مکشید، و هر کس مظلوم کشته شود به سرپرست وی قدرتی داده‌ایم، پس (او) نباید در قتل زیاده‌روی کند زیرا او (از طرف شرع) یاری شده است -سورۀ اسراء آیۀ 32و33-] .
چنان‏که ملاحظه شد تفاوت نگاه قرآن، به خوبی از مقایسۀ دو آیۀ فوق (که یکی در مورد زنا و دیگری در مورد قتل نفس است) بدست می‌آید.
در این راستا همچنین می‌توان آیات کیفر زنا (حبس خانگی ، ایذاء ، قهر و تنبیه ، جَلد ، انقضاء عدّه) را با آیۀ 33 سوره مائده (جواز قتل محارب و مفسد فی الارض) مقایسه نمود: «إنما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الأرض فسادا أن‏يقتلوا أو يصلبوا أو تقطع أيديهم و أرجلهم من خلاف أو ينفوا من الأرض ذلك لهم خزي في الدنيا ولهم في الآخرة عذاب عظيم * إلا الذين تابوا من قبل أن‏تقدروا عليهم فاعلموا أن الله غفور رحيم»

اساساً مجوّز قتل در فرهنگ قرآن (علاوه بر اوقات جنگ که امری طبیعی است) محدود به همین دو موردِ "قتل نفس (قصاص)" و "افساد فی الارض (غارت و راهزنی و کشتار)" می‌شود و در نتیجه جایی برای قتل زانی باقی نمی‌ماند: «من أجل ذلك كتبنا على بني‏إسرائيل أنه من قتل نفساً بغير نفس أو فساد في الأرض فكأنما قتل الناس جميعاً ومن أحياها فكأنما أحيا الناس جميعاً ولقد جاءتهم رسلنا بالبينات ثم إن كثيراً منهم بعد ذلك في الأرض لمسرفون».

چه بسا از آیۀ اخیر بتوان نتیجه گرفت که خبری از قتل‌وسنگسارِ زانی، حتّی در توراتِ اصیل نبوده و در این راستا در صورت دلالت متن، می‌توان به آیۀ "خُذ بیدک ضغثاً فاضرب به" (که در دلیل 15 آوردم و به نحوۀ مجازات همسر حضرت ایّوب تفسیر شد) نیز استناد کرد.

چنان‏که گفتم برنامۀ قرآن در "پرهیز از فحشا و عدم جواز قتلِ مرتکب" نشان از آن دارد که این کتاب آسمانی در مقولۀ منکرات ، فحشا و سیئات به هدایت و تغییر انسان و تداوم حیاتش می‌اندیشد و نه جواز حذف وی. به عبارت دیگر قرآن در مواجهه با فحشا و منکر خواهان زدودنِ فعل (و اصلاح و تغییر فرد) است و نه نابودیِ فاعل!

بنابراین با قتل‌وسنگسارِ مرتکب عمل زشتِ زنا، به این تعارضات با قرآن می‌رسیم:
الف) نادیده‌گرفتن هدایت و اصلاح
ب) سرکوب اخلاق
ج) نادیده گرفتن ظرفیت تغییر و اصلاح در انسان
د) تخریب هدایت در رجم‌کننده.
به همین دلایل نمی‌توان قتل‌وسنگسار را در راستای قرآن و در نتیجه، کیفر عمل زشت زنا دانست.

(نسخ سنگسار توسط اسلام، امیر ترکاشوند، ص 190 تا 193 دلیل 20).

Telegram.me/baznegari/152

دانلود کتاب:

Telegram.me/baznegari/6
29 June 2017
ک
14:25
کانال بازنگری
رسول‌خدا (ص)
[در واکنش به وجود احادیث ساختگی، و برای تمییز میان حدیث درست و جعلی، از جمله چنین]
گفت:

اگر سخنی از من شنیدید که

✅دل‌تان گواه بود
✅پوست و موی‌تان به آن نرم شد
✅حسّ نزدیک‌بودن بدان پیدا کردید

👈🏿پس من سزاوارتر از شما به آنم؛


و اگر سخنی از من شنیدید که

✅دل‌تان راه نمی‌داد
✅پوست و موی‌تان از آن سخن بیزاری می‌جست
✅احساس دوری از آن داشتید

👈🏿پس خودِ من از شما نسبت به آن دورترم.


قال رسول الله إذا سمعتم الحديث عني تعرفه قلوبكم وتلين له أشعاركم وأبشاركم وترون أنه منكم قريب فأنا أولاكم به وإذا سمعتم الحديث عني تنكره قلوبكم وتنفر منه أشعاركم وأبشاركم وترون أنه منكم بعيد فأنا أبعدكم منه (الطبقات الكبرى محمد بن سعد ج 1 ص 387 و 388).


https://www.facebook.com/baznegari/posts/1382437878514623

@baznegari
21 July 2017
ک
15:52
کانال بازنگری
آیا زنان پنجاه سال به بالا می‌توانند روسری را بردارند؟
(بر اساس دیدگاه سنتی)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۶/۴/۳۰

ساعاتی پیش در یکی از محله‌های بلوار ارتش (شمال شرق تهران) پیرزنی ۷۵ - ۸۰ ساله را دیدم که آرام از عرض خیابان رد شد. تمام بدن این مادر پوشیده بود ولی روسری نداشت و موهای حنایی رنگش در زیر تابش آفتاب ظهر تیرماه قرار داشت. گویا روسری‌اش بر طرفین شانه‌هایش سوار بود. من خرید خود از فروشگاه محل را انجام دادم و در بازگشت، وی را دیدم که منتظر تاکسی ایستاده و پس از اینکه به خودروی من اشاره کرد ایستادم تا او را به مقصد برسانم. پس از سیصد - چهارصد متر کنار ایستگاه اتوبوس تجریش پیاده شد و با دست‌های کند و سالخورده‌اش درصدد پرداخت کرایه بود که توضیح دادم تاکسی و مسافربر نیستم و او نیز گفت: «خدا عوض خیر بهتون بده».

قرآن در آیه ۶۰ سوره نور می‌گوید:
زنان قاعده که امید و آرزوی نکاح ندارند درصورتی‌که زینت‌نمایی نکنند گناهی بر آنها نیست جامه/ثیاب خود را بردارند و اگر خود را بپوشانند بهتر است. خداوند شنوای داناست: والقواعد من النساء اللاتی لا یرجون نکاحا فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینه و ان یستعففن خیر لهن والله سمیع علیم.

درباره این معافیت دو چیز هست که باید روشن شود: یکی روشنگری در مورد سن و سال زنان معاف و دیگر اینکه چه جامه‌ای مشمول معافیت شده است و خلاصه اینکه مطابق تفسیر فقها، زنان در چه سن و سالی از پوشیدن چه چیزی معاف شده‌اند؟ و اینک شرح کوتاه هر دو مطلب:

الف- القواعد من النساء:
علما در این باره که آیه به چه گروهی از زنان و به چه مقطعی از زندگی زنان پرداخته، اینگونه پاسخ می‌دهند:
برخی گویند مراد از القواعد من النساء زنان یائسه‌اند (قعدن عن المحیض) و آن را در پنجاه سالگی زنان می‌دانند.
برخی اقوال مراد از آیه را زنان پیر و سالخورده می‌دانند.
برخی نیز هر دو احتمال بالا را با هم ذکر کرده‌اند.
اگر بپذیریم که دوران سالخوردگی در عصر نزول، زودتر از اکنون و همزمان با آغاز یائسگی بوده، در این صورت چه بسا ذکر دو احتمال متفاوت بالا به همین همزمانی برگردد.

ب- ان یضعن ثیابهن:
فقها همچنین در این باره که عبارت ان یضعن ثیابهن اشاره به برداشتن چه لباسی دارد اقوال مختلفی آورده‌اند:
بسیاری معتقدند مراد آیه برداشتن خمار/روسری است.
برخی دیگر از جلباب سخن به میان آورده‌اند.
گمانم برخی نیز هر دو را ذکر کرده اند (متاسفانه به علت جابجایی منزل و اثاث‌کشی به منابع و جزواتم دسترسی ندارم).

نتیجه:
بنابراین دست کم اکثر فقهای سنتی قائل‌اند که زنان یائسه و پنجاه سال به بالا (یا زنان پیر) می‌توانند روسری را بردارند اگرچه به استناد بند پایانی آیه (و ان یستعففن خیر لهن) نگه‌داشتن روسری را بهتر می‌دانند.

Telegram.me/baznegari/155
.
.
28 July 2017
ک
17:37
کانال بازنگری
خروج زن از کشور بدون اذن شوهر با شرع اسلام در تضاد است!؟
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۵/۶

رئیس بسیج جامعه زنان با اشاره به اینکه مجوز خروج زن از کشور بدون اذن همسر با شرع اسلام در تضاد است، گفت: اين از قوانینی است که اسلام براي تحکیم پایه های زندگی قرار داده است:
http://banounews.ir/Fa/News/6909

سخن این خواهرمان بر اساس نگاه سنتی به اسلام کاملا درست و بلکه بسیار حداقلی است زیرا در قرائت سنتی و مطابق رای عموم علما و فقها در طول تاریخ نه فقط خروج از مرزهای کشور بلکه اساسا حق ندارند بی اذن شوهر پا از درگاه خانه بیرون گذارند!.
حتی امام خمینی نیز تا هنگامی که آرای فقهی خود را فقط از قرائت سنتی اخذ میکرد همین نظرها را در باره زنان داشت و از جمله در اولین نامه اعتراضی خود خطاب به محمدرضا شاه پهلوی در ۱۷ مهر سال ۱۳۴۱ از اینکه به زنان حق رای دادن!! اعطا شده بود شدیدا گلایه کرد و آن را مخالف مسلمات اسلامی دانست:
(بسم الله الرحمن الرحیم حضور مبارک اعلیحضرت همایونی پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه‌ها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رأی دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زنها حق رأی داده است. و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه‌های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود. الداعی: روح الله الموسوی):
http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=1&page=78

اما همو هنگامی که در جریان انقلاب اسلامی از لاک فقه سنتی بیرون آمد تمام زنان را به کف خیابان ها کشانید به طوری که از برکات تداوم این نگاه، یکی همین است که امروزه درصد قبولی دختران از پسران در دانشگاه ها بیشتر شده و به مشاغل متعدد وارد گشته و اینک مناقشه بر سر وزیر و استاندار و رئیس جمهور شدن شان است.

شاید کمتر کسی بداند که در ته نگاه سنتی به اسلام، زنان محکوم به حبس دائم در خانه اند و حتی اجازه خرید روزانه ، رفتن به مسجد ، دیدار بستگان و ... را ندارند و تعبیر صندوقخانه و پرده نشینی در همین فضا شکل گرفته بود و در همین راستا سابقا برخی مردان متشرع!؟ به خود اجازه می دادند درب منزل را به روی همسرشان قفل کنند تا دستور فقه را محقق کنند و خیال خودشان را راحت؛ این در حالی است که قرآن مجازات حبس خانگی را سزای زنان فاحشه اعلام کرد!!: واللاتی یاتین الفاحشه من نسائکم فاستشهدوا علیهن اربعه منکم فان شهدوا فامسکوهن فی البیوت حتی یتوفیهن الموت او یجعل الله لهن سبیلا (سوره نساء آیه ۱۵).
بر این اساس معلوم نیست چرا علمای اسلام عموم زنان معصوم را در عداد مرتکبان فحشا درآوردند؟

البته نه فقط زنان بلکه شوهران و دیگر اعضای خانواده نیز برای کارهای مهم و از جمله سفر خارج با یکدیگر مشورت کرده و هماهنگی به عمل می آورند به ویژه زنان که در دوران گذار نیاز بیشتری به مشورت ،هماهنگی و کسب تجارب دارند.

لطفا پای انقلاب اسلامی را در باتلاق آراء قدما فرو نکنید که نگاه جنسی و کالایی شان به جنس زن، گوش فلک را کر کرده است.
Telegram.me/baznegari/156
.
.
15 August 2017
ک
11:41
کانال بازنگری
سوگند که تو هیچ‌گاه نیم نشده‌ای
و سوگند که خورشیدت با نماز قضاشدۀ کسی، شب‌وروز را جابجا نکرده telegram.me/baznegari/157
16 August 2017
ک
18:20
کانال بازنگری
تغییر خوی مؤمنان

t.me/baznegari
اگر خبر رسد که در فلان گوشه‌ی جهان مفتی‌ای حکم قتل مسلمانانی که در نماز جماعت شرکت نمی‌کنند را صادر کرده و نمازگزاران را با سخنرانی‌هایش تحریک می‌کند که حکم را به اجرا درآورند، چه احساسی به شما افراد مذهبی، مسجدی، روحانیان و مراجع دست می‌دهد؟ بی‌گمان از آن بیزاری جسته و نسبت به آن احساس منفی خواهید داشت؛ امتحانش ساده است هم‌اینک خبری در همین باره مربوط به سال گذشته را (از سایت مرکز رسیدگی به امور مساجد) بخوانید و احساس خود را به دست آورید:

«پلیس سوئیس امام جماعت مسجدی را در نزدیکی شهر زوریخ به اتهام تحریک به خشونت و جنایت و کشتن مسلمانانی که در مراسم نماز جماعت شرکت نمی کنند، بازداشت کرد. به گزارش پایگاه تخصصی مسجد به نقل از پایگاه خبری الیوم‌السابع، طبق اعلام رسانه‌های محلی زوریخ این امام جماعت با ملیت اتیوپیایی در مسجد النور به تحریک به خشونت بازداشت شده است. دادستانی زوریخ با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد، این پیش نماز با عناصر افراطی در ارتباط بوده است و شماری از جوانانی که به صورت منظم با وی ارتباط داشته اند، به گروه تروریستی داعش در سوریه و عراق پیوسته اند. طبق بیانیه دادستانی، این روحانی در مراسم ۲۱ اکتبر گذشته، خواستار قتل مسلمانانی شده که در نماز جماعت این مسجد شرکت نمی‌کنند ... - ۱۴ آبان ۱۳۹۵-»:
http://markaz.masjed.ir/fa/newsagency/27065

اما بد نیست بدانیم همان افراد مذهبی و مسجدی و طلبه و فقیهِ طراز اول، تا همین چند دهه پیش (و بلکه نزدیک‌تر) هنگام تعلیم و تعلمِ این دست مطالب در متون حوزوی و یا پای منابر، و از جمله هنگام رسیدن به احکام ترک نماز و جماعت، که اتفاقاً با حکم امام جماعت اتیوپیاییِ زوریخ مطابقت دارد!!! دچار هیچ احساس منفی‌ای نمی‌شدند و حتی پرسش و إن‌قلت و چالشی هم به ذهن‌شان خطور نمی‌کرد و یعنی انگار آب از آب تکان نمی‌خورد. شاید اگر طلاب و مدرسان و پامنبری‌ها می‌دانستند ممکن است این مجازات‌ها در این طرف و آن طرف اجرایی شود چه بسا عواطف و ملاکیّت اخلاق‌شان زودتر گُل می‌کرد. به این بخشِ مربوطه از کتاب عروةالوثقی (که بیش از یک قرن دمِ‌دستی‌ترین کتاب حوزوی است) بنگرید که چگونه همدلانه و دست‌ودلبازانه روایات آتش‌زدنِ خانه‌ی تارکین نماز جماعت (که از ساحت معصومین به دور است) را ،بی‌هیچ بررسی سندی و متنی!، نقل کرده:

«وجايز نيست ترك نماز جماعت بسبب اعراض از آن يا استخفاف بآن ودر خبر است كه نيست نماز براى كسيكه نماز خود را بدون علت در مسجد نخواند وغيبت ندارد كسيكه در خانه خود نماز بخواند واعراض كند از جماعت ما وكسيكه اعراض از جماعت مسلمين كند غيبت او بر مسلمانان واجب است وعدالت او ما بين مسلمين ساقط می‌شود ودورى كردن از او واجب است و اگر او را نزد امام مسلمين برند بايد انذارش كند و او را بترساند پس هرگاه حاضر جماعت مسلمين شد كه هيچ والا خانه او را بسوزاند ودر خبر ديگر است كه بحضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام خبر دادند كه قومى در مسجد بجماعت حاضر نمی‌شوند پس آن بزرگوار خطبه خواندند وفرمودند قومى كه در مساجد ما با ما بجماعت حاضر نمی‌شوند بايد با ما نخورند ونياشامند مشورت با ما نكنند وتزويج با ماها نكنند يا آنكه حاضر شوند با ما در نماز جماعت ونزديك است كه من خانه‌هاى ايشان را آتش زنم وبسوزانم يا آنكه از عمل خود بپرهيزند پس مسلمانان از اكل وشرب ومناكحه انها كناره گرفتند تا آنكه آنها حاضر جماعت مسلمين شدند -غاية القصوى در ترجمه عروة الوثقى ج 1 ص 392-».

این تغییر و تحول در احساس، و این نرم‌شدن و نرمش‌ها را باید به فال نیک گرفت و چه بسا بتوان همین ملاک اخلاقی و عواطفی را در خدمتِ زدودن ناراستی‌ها از متون دینی درآورد.
خوشبختانه در نظام اسلامیِ ما خبری از این دست کیفرهای غِلاظ و شِداد و باورنکردنی نیست هرچند متأسفانه همچنان نماز نخواندن و در جماعت شرکت نکردن جُرم! تلقی شده و به همین خاطر مانعی در امور استخدامی و مدیریتی و مسئولیت‌ها به حساب می‌آید. شاید در آینده نزدیک، تعالی بیشترِ اخلاق و عواطفِ خدادادی، ما مذهبی‌ها را دوباره به خود آورد که چرا شایستگانِ متعهد و وظیفه‌شناس را به عللِ نامربوط به حوزه‌ی کاری، از حق‌شان محروم می‌کنیم.

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۵/۲۵
telegram.me/baznegari/159
.
.
17 August 2017
ک
14:51
کانال بازنگری
لزوم آزادی و بلکه آزاد گذاشتنِ کروبی، برای اثبات وفاداری حکومت به فقه اصیل و پویا در مقابل فقه ناکارآمدِ سنتی

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۵/۲۶
telegram.me/baznegari

رهبری نظام‌مان در وقایع ۸۸، با اعلام موضع صریح، هم نتایج اعلام‌شده‌ی انتخابات را تأیید کرد و هم با ادامه تظاهرات (و به تعبیر خودشان اردوکشی خیابانی) مخالفت نمود؛ اما شیخ‌مهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی عملاً و رسماً با این هر دو موضعِ رسمی رهبری مخالفت آشکار کردند و با خیل کثیرِ معترضان جمعیت متشکل مخالفی! را به وجود آوردند. بر اساس فقه سنتی این جمعیت متشکلِ مخالف و به ویژه رهبران‌شان باغی و بلکه محارب و... شده و مُجرم شمرده می‌شوند و مجازات‌شان اعدام است!
وجود چنین احکامی در فقه سنتی، نشان از بی‌جنبگی، بی‌هنری، بی‌حوصلگی، بی‌برنامگی، و بی‌تدبیریِ این نوع فقه دارد و خوشبختانه نظام ما در بدو تأسیس با رهایی از چنبره‌ی این فقه و درآمدن از لاکِ آن اقدام به تأسیس نظام دینی و قوانین مخالفِ آن فقه کرد! زیرا اگر قرار بود بر اساس مُرّ فقه سنتی عمل می‌شد؛

۱- اساساً در عصر غیبت نباید انقلاب اسلامی به راه می‌افتاد و اگر افتاده در این صورت صاحب و رهبر آن بنا به همان برداشت سنتی "طاغوت" است.

۲- نباید با کشورهای غیر مسلمان روابط اقتصادی داشته باشیم (چین در تقسیم‌بندی فقهای سنتی جزو بدترین کشورهای کافر و غیر مسلمان به شمار می‌آید زیرا حتی اهل کتاب نیز نیست).

۳- در داخل کشور باید مقررات اهل ذِمّه اجرا می‌شد و یعنی غیر مسلمان‌ها نباید از پیاده‌رو استفاده می‌کردند و باید چَپَکی سوارِ ماشین می‌شدند و ارتفاع خانه‌شان کوتاه‌تر از خانه مسلمان‌ها می‌بود و ....

۴- زنان حقّ رأی‌دادن، دانشگاه رفتن، آموزگار شدن، نماینده مجلس شدن، از خانه بیرون آمدن، بدون اجازه شوهر قدم از قدم برداشتن و... نداشتند.

۵- اصل ۱۴ و ۱۵۲ قانون اساسی که با استناد به قرآن خواهان روابط صلح‌آمیز با جهان و إعمال اخلاق حسنه با غیر مسلمان‌ها شده، لغو می‌شد و در عوض باید دست‌کم سالی یکبار به کشورهای غیر مسلمان حمله می‌شد تا به دین اسلام درآیند.

۶- اقلیت‌های دینی راهی به مجلس شورای اسلامی نداشتند و اگر داشتند نمی‌توانستند در آغاز نمایندگی به کتاب آسمانی‌شان سوگند یاد کنند زیرا تورات و انجیل جزو کتب ضالّه (و بلکه در رأس آن‌ها) بوده و ممنوع‌النشر می‌شدند.

۷- فقط مردم مسلمانِ شیعه‌ی متشرع و مقید به واجبات حق شرکت در انتخابات و تعیین سرنوشت کشور را داشتند و فقط همین‌ها بودند که شهادت‌شان در دادگاه پذیرفته می‌شد و ....

۸- باید به اقتصاددانان و بازرگانان کتاب‌های متاجر و مکاسب و بیع تدریس می‌شد که نسبتی با اقتصاد و تجارت در دنیای امروز، چه ایران چه جهان ندارد. باید برای آنان احکام خریدوفروش انسان و چند میلیارد برده و کنیزِ بالقوه تبیین می‌شد

۹- باید مرتکب خطای جنسی سنگسار می‌گردید یا دست‌وپابسته از کوه پَرت می‌شد، غالیان زنده‌زنده در آتش می‌سوختند و...

۱۰- اگر جمعیتی (همچو کروبی و موسوی و دیگر معترضان) در مخالفت با برخی سیاست‌ها ، تصمیمات و مواضعِ امام‌المسلمین، اقدام به تظاهرات می‌کردند باید آن‌ها را باغی می‌شمرد و سرکوب می‌کرد و مستحق مرگ می‌دانست.

چنان‌که می‌بینید بند ۱۰ نیز از قبیله‌ی غیر قابل قبولِ ۹بند قبلی است!!! ....

ما با اتکا به فقه اصیل و پویا می‌توانیم مخالفانِ غیر مسلّح را از حصر و زندان درآوریم، در فعالیت سیاسی آزادشان گذاریم و بر اقتدارمان بیفزاییم.
با آرزوی آزادی و آزادگذاشتنِ کروبی موسوی رهنورد
telegram.me/baznegari/160
.
.
26 August 2017
ک
12:39
کانال بازنگری
آسیب‌های ختم نبوّت


t.me/baznegari

هنگامی که در سرزمینی، پیامبری ظهور می‌کرد، وحیِ دریافتی‌اش با واقعیاتِ زمانه "نسبت" داشت و تعالیمش نیز گویا و روشن بود.

و آنگاه با سپری شدنِ زمان و گذشت نسل‌ها دو مشکل بزرگ رُخ می‌نمود:
🔸نسبتِ آن نسخه با ظرف جدیدِ واقعیات شُل می‌شد؛ طوری که انگار برای این مردم پیچیده نشده! (به ویژه اگر دعوت به سرزمین‌های دیگر هم رسیده بود که در این صورت کمبود تناسب دوچندان می‌شد).
🔸آموزه‌ها و تعالیم دچار تحریف می‌شد و شناختِ وحی سخت و دشوار می‌گردید.

در این شرایطِ تحریف و عدم تناسب بود که از نو پیامبری جدید ظهور می‌کرد و
احکام و دستوراتی روشن و متناسب با ظرف جدید را می‌آورد تا هم نسخۀ شریعت روزآمد، آپدیت و واقعی شود و هم تحریف اصلاح گردد .

اینک جوامع دینیِ متّکی به وحی و نقل!، با بسته شدنِ دفتر نبوت و با گذشت چهارده قرن از ظهور آخرین رسول الهی، با نسخه‌ای بعضاً قدیمی و به‌روزنشده و گاه محرّف روبرویند که نسبتش با واقعیات زمانه کمرنگ شده.
اینک ماییم و حسرتِ نوشدنِ شرایع!؛
ای کاش این دفتر بسته نمی‌شد تا مذهبی‌های متکی به آن را روزآمد بار می‌آورد و با قافلۀ تحولات بشر همراه می‌ساخت.

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۴
telegram.me/baznegari/164
.
.
ک
13:22
کانال بازنگری
جعل احادیث حمام در خدمتِ فتح شام
t.me/baznegari

محدّثان نسبت به احادیثی که از پیامبر در بارۀ حمام/گرمابه و نهی از آن صادر شده با دیده تردید می‌نگرند و بلکه گروهی شدیداً آن را مردود می‌دانند. آنان معتقدند اساساً در زمان پیامبر، حمام وجود نداشته و در واقع وی حمام را به چشم خود ندیده و در نتیجه تمام احادیث منسوب به حضرت را جعلی و ساختگی می‌دانند. علاوه بر ضعف سند و فقدان واقعیّتِ تاریخی ،که محدثان در ردّ احادیث حمام به آن توجه دارند، همچنین محتوای غیر بهداشتی آن نیز در اعلام جعلی بودنش مؤثر بوده چرا که متنِ آن‏ها با سایر رهنمودهای قطعی پیامبر مخالف است. ...

اگر بپذیریم احادیث حمام جعلی و ساختگی‌اند در این صورت شاید بتوان گفت جعل حدیث در این موضوع در دو مرحله و یا توسط دو گروه متمایز انجام شده است:
بعضی از جاعلان در ساخته‌ی خود "از مردان خواسته‌اند که اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارند اولاً خودشان به حمام نروند مگر با لُنگ و ثانیاً به زنان اجازه ندهند حتی با لُنگ به حمام روند".
اما وقتی این گروهِ جاعل با این پرسش روبرو شدند که مگر در زمان رسول‌خدا حمّام وجود داشته که تکلیفی در بارۀ ورود یا نحوۀ استفاده از آن پدید آید، در این هنگام بود که همان افراد یا گروه دیگری از جاعلان دست به کار شدند تا مشکل را برطرف کنند. آن‏ها زمانی دست به کار جعلِ جدید شدند که لشکرکشی‌ها به ممالک مجاور انجام شده بود و فتوحات مختلف به دست آمده بود. اینان در ساخته‌های جدید خود، اعلام کردند که: "پیامبر در زمان حیاتش مژده داده در آیندۀ نزدیک، سرزمین شام و غیرشام به دست شما فتح خواهد شد و در آن‏جا با مکان‌ها و خانه‌هایی مواجه می‌شوید که به آن حمام می‌گویند ولی نباید مردان وارد آن شوند مگر این‏که لُنگی بپوشند و در ضمن زنان را نیز از ورود به آن منع کنید مگر بیماران‌شان".
از این بهتر نمی‌شد زیرا جاعلانِ حدیث با یک تیر دو نشان زدند: هم لشکرکشی‌های پس از پیامبر به سرزمین‌های دیگر را مشروع و مورد خواستِ حضرت نشان دادند و هم مشکل قبلی در مورد احادیث حمام را حل کردند زیرا مطابق ساخته‌های جدید، مواجهه با حمّام به پس از رسول‌الله یعنی هنگام فتح سرزمین‌های مجاور موکول شد و در عین حال همان خواسته‌های مذکور در جعل اول در آن لحاظ شده بود.
مژدۀ فتح شام که به وسیلۀ "عمربن‏خطاب" محقق گردید و نیز تشدید حجاب و نهی از ورود به حمام که این نیز خواست عمر بود هر دو در متنی واحد گرد آمدند؛ و این می‏تواند حلقۀ اتّصال بعضی از جعلیّات باشد که جاعلان برای خوشامد حاکمانِ پیرو عمر، دست به ساخت این‏گونه روایات زده باشند:
«سمعت عمربن‌الخطاب یقول سمعت رسول‌الله یقول انها ستفتح علیکم بالشام فستجدون فیها بیوتا یقال لها الحمامات فهی حرام علی رجال أمتی الا بالازار و علی نساء أمتی الا نفساء أو مریضة» (راوی گوید عمربن‌خطاب می‌گفت از رسول‌خدا شنیدم که گفت: بزودی سرزمین شام را فتح خواهید کرد در آن‌جا با خانه‌هایی مواجه می‌شوید که به آن حمام گفته می‌شود. استفاده از آن‌ها بر مردان اُمّتم مگر با لُنگ، و بر زنان امّتم مگر در نفاس و بیماری حرام است).

(برگرفته از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند ، ص 914-912).
telegram.me/baznegari/165
.
.
ک
23:33
کانال بازنگری
عبارتِ بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز سوره‌های قرآن، معرفی خدای محمد در برابر خدای عهد جاهلیت است؛ خدایی مهربان و دلسوزِ خلق!، و نه قربانی‌طلب و پیروزِ جنگ. @baznegari
2 September 2017
ک
18:23
کانال بازنگری
جنگ ایدئولوژیک!
(آشنایی با سه دیدگاه متفاوتِ فقهی پیرامونِ "جنگیدن برای تغییر دین و تحمیل عقیده"!)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۱۱
t.me/baznegari

نبرد ایدئولوژیک یعنی لشگرکشی به سرزمین‌ها برای تغییر دین مردم‌شان!؛ و در این‌جا یعنی لشگرکشیِ مسلمانان به سرزمین‌های غیر مسلمان برای وادار ساختنِ آن‌ها به پذیرش اسلام!.
این موضوع در متون فقهی، تحت عنوان جهاد (و ندرتاً جهاد ابتدایی یا جهاد دعوت) در بخشی مفصل با همین نام (یعنی کتاب‌الجهاد) آمده است.

فقهای ما در بارۀ مشروعیّت جنگِ ایدئولوژیک یا همان جهاد ابتدایی/دعوت به سه گروه تقسیم می‌شوند:

گروه یک- قائل به مشروعیتِ مشروط:
اکثر فقها در طول تاریخ فقهِ هزار ساله معتقدند اگر غیر مسلمان‌ها به فراخوانِ پذیرش اسلام و احکام آن لبّیک نگویند در این صورت گسترش اسلام به زورِ شمشیر، واجب و بلکه از مهم‌ترین واجبات دینی شمرده شده و آن را در تقسیم‌بندی ابواب فقهی جزو "عبادات" به شمار می‌آورند؛ با این‌حال انجام آن را منوط به حضور امام معصوم دانسته و چون اینک را زمان غیبت امام دوازدهم می‌دانند بنابراین فتح سرتاسر گیتی و مسلمان‌سازیِ مردم جهان را موکول به زمان ظهور و حضورِ خود امام می‌کنند.
رهبر پیشین جمهوری اسلامی جزو همین گروه است: «فی عصر غیبة ولی الأمر و سلطان العصر عجل الله فرجه الشریف یقوم نوابه العامة -و هم الفقهاء الجامعون لشرائط الفتوی والقضاء- مقامه فی إجراء السیاسات و سائر ما للإمام علیه السلام إلا البدأة بالجهاد -تحریرالوسیله-».


گروه دو- قائل به مشروعیتِ مطلق:
برخی دیگر از فقها علاوه بر این‌که همانند گروه نخست، گسترش نظامیِ اسلام را ضروری می‌دانند همچنین وابسته کردنِ آن به زمان موقتِ حضور امام را نادرست دانسته و در نتیجه انجام آن در زمان غیبت امام دوازدهم را نیز روا می‌دانند.
دیدگاه مرحوم سیّدابوالقاسم خوئی در باره تشریع جهاد و جواز آن در عصر غیبت را ملاحظه کنید: « مراد از جهاد، جنگیدن برای برافراشتنِ کلمه اسلام و بر پا داشتنِ شعائر ایمان است. کسانی که باید با آن‌ها جنگید سه طایفه‌اند: طایفۀ اول- غیر اهل کتاب؛ که واجب است آن‌ها را به کلمه توحید و اسلام فراخواند؛ چنان‌چه پذیرفتند که هیچ، وگرنه واجب است به نبرد با آن‌ها پرداخت تا تسلیم شوند (و اسلام بیاورند) و یا کشته شوند و زمین از لوث وجودشان پاک شود!!. در این مسئله بین قاطبۀ مسلمانان/فقها اختلافی نیست. طایفۀ دوم- اهل کتاب، یعنی یهود و مسیحی و زرتشتی و صابئی؛ که واجب است نبرد با آن‌ها تا این‌که یا اسلام بیاورند و یا (اگر می‌خواهند بر دین‌شان باقی بمانند باید تحت تسلط مسلمین درآیند و) جزیه بپردازند ... طایفۀ سوم- باغیان ...؛ مسأله 2- نبرد با کفار/نامسلمان‌ها یکی از ارکان دین اسلام است؛ و اسلام از طریق همین جهاد بود که در زمان پیامبر نیرومند شد و در عالَم منتشر شد ... و طبیعی است که مختص دانستنِ این حکم به زمانِ موقتِ حضور پیامبر و معصومین، با اهتمامِِ بدون قید زمانیِ قرآن سازگاری ندارد!. ... اجازۀ امام یا نایب خاصّ او در مشروعیت اصل جهادِ ابتدایی ملاک نیست ... هیچ شبهه‌ای در متوقف نبودنِ آن بر اذن امام، و ثابت بودنش در زمان غیبت نیست ... واجب بودنِ جهاد در عصر غیبت ساقط نمی‌شود و در همۀ اعصار اگر شرایطش به تشخیص خبرگان از نظر عِدّه و عُدّه و... فراهم باشد ثابت است ... (منهاج الصالحینِ مرحوم خویی کتاب الجهاد ج 1 ص 366-360).
رهبر کنونی جمهوری اسلامی نیز گویا قائل به همین دیدگاه است: «س: جهاد ابتدائى در زمان غيبت امام معصوم عليه السلام چه حكمى دارد؟ آيا جايز است كه فقيه جامع الشرائطِ مبسوط اليد (ولىّ امر مسلمين) حكم به آن كند؟ ج: بعيد نيست كه حكم به جهاد ابتدائى توسط فقيه جامع الشرائطى كه متصدّى ولايت امر مسلمين است، در صورتى كه مصلحت آن را اقتضا كند، جايز باشد، بلكه اين نظر اقوى است -رساله اجوبه الاستفتائات ، سوال 1048-».

گروه سه- قائل به عدم تشریع:
برخی از فقها و مراجعِ معاصر (و عمدتاً در دوران استقرار نظام جمهوری اسلامی) در مراجعۀ عمیق و دوبارۀ خود به نصوص، به این نتیجه رسیدند که جنگ عقیدتی برای تغییر دین را نمی‌توان از دلِ شرع به دست آورد و آن را مطلقاً، چه در زمان پیامبر و معصوم و چه در زمان غیبت، فاقد مجوز شرعی دانسته، و از آیات قرآن و جنگ‌های پیامبر برداشت جهادِ دفاعی دارند و یعنی آن‌ها را از نوع جهاد دعوت و برای تغییر دین نمی‌دانند.
پس در این دیدگاه فقهی، راه‌انداختنِ جنگ برای تغییر عقیده و تحمیل اسلام جایی ندارد. مرحوم صالحی نجف‌آبادی، مرجع مکارم شیرازی، مرجعِ فقید منتظری، مرحوم صادقی تهرانی جزو این گروه می‌باشند.
امید که رهبر آینده جمهوری اسلامی نیز از معتقدان به این قول باشد.
telegram.me/baznegari/167
.
.
9 September 2017
ک
18:38
کانال بازنگری
جهاد ابتدایی دروازه‌ای به سمت جهنم
(بخشی از مقاله ابوالفضل ارجمند با عنوان دین و آزادی)
t.me/baznegari

معمولا بسیاری از آنچه پس از درگذشت پیامبران روی می‌دهد و به دین نسبت داده می‌شود، با آنچه دین فرمان داده است مغایرت دارد. داستان موسی در تورات و قرآن نشان می‌دهد که آنچه در زمان غیبت کوتاه موسی در بنی‌اسرائیل اتفاق افتاد، درست بر خلاف تعالیم موسی بود. موسی پس از چهل روز با خشم از میقات برگشت و به مردمی که در همان مدت کوتاه به گوساله‌پرستی روی آورده بودند گفت: بئسما خلفتمونی من بعدی! بعد از من چه بد خلافت کردید!

خلفای بعد از محمد نیز ممکن است دچار چنین خطاهای بزرگ و ویرانگری شده باشند. دلیلی وجود ندارد که گمان کنیم هرآنچه پس از پیامبر از اعراب و خلفا سر زده است منطبق بر حدود الهی بوده است.

دین هرگز با تجاوز نظامی به سرزمینهای دیگر به مردم آن سرزمینها ابلاغ نمی‌شود. دین با زبان ابلاغ می‌شود، نه با شمشیر. آنچه با تجاوز نظامی گسترش می‌یابد، قلمرو امپراتور یا خلیفه است نه قلمرو دین. اعراب نه تنها دین محمد را با تجاوز به سرزمینهای دیگر گسترش ندادند، بلکه آن را تخریب کردند و به نقطه‌ای رساندند که اکنون شاهد آن هستیم.

حاصل تجاوز اعراب به سرزمینهای عجم، حداقل دو تحریف بزرگ در دین محمد بود: اولا، احکام بسیاری از قبیل «جهاد ابتدایی» برای توجیه تجاوز اعراب جعل شد و وارد فقه شد. اعراب ناچار بودند اعمال خود را از نظر شرعی توجیه کنند و با تحریف قرآن برای اعمال ناشایسته‌ی خود لباسی شرعی بدوزند. ثانیا، مردم اقوام و سرزمینهای دیگر هم به صورت طبیعی عقاید وسنتهای محلی خود را وارد دین کردند و با ساختن روایات دروغ به پیامبر نسبت دادند تا مجبور نباشند از همه‌ی سنتهای قومی خود دست بکشند ...

تجاوز اعراب به سرزمینهای دیگر به مراتب از تجاوز مغولان بدتر بوده است، چرا که اعراب این تجاوز را به نام دین انجام دادند.

تجاوز اعراب به همسایگان مجموعه‌ای از احکام شرم‌آور فقهی پدید آورد که می‌توان آنها را فقه تجاوز و بی‌بندوباری جنسی نامید! ...

ظهور گروههای تروریستیی که در روزگار ما به دنبال احیای خلافت هستند، می‌تواند تا حدود زیادی ماهیت آنچه را که در زمان خلفای عرب در تجاوز به سرزمینهای عجم روی داد به نمایش بگذارد. این گروههای سلفی در تجاوز به جان و مال و ناموس دیگران از اسلافشان پیروی می‌کنند.
عملکرد این گروهها حاصل تفکر «جهاد ابتدایی» و تمرد از حکم قرآنی «لا إکراه فی الدین» است.

جهاد ابتدایی دروازه‌ی بزرگی به سمت جهنم است که شیطان برای «مجاهدان» باز کرده است و در آن زشتترین رذایل اخلاقی مجاز می‌شود و از همه بدتر اینکه این رفتارهای شرم‌آور به دین نسبت داده می‌شود.

احکام فقهی جهاد ابتدایی و مجوز حمله به سرزمینهای عجم نمی‌تواند مربوط به دوران نزول قرآن باشد و از سوی پیامبری صادر شده باشد که در قرآن بر همزبانی پیامبر با قومش تصریح و تأکید کرده است. این احکام بعدها برای توجیه تجاوز اعراب به اقوام عجم صادر شده‌اند. در این احکام به یکباره می‌بینیم که تمام قیود اخلاقی فرو می‌ریزد و تجاوز به عنف و قتل بیگناهان و تعرض به زنان مباح می‌شود.

از قرآن دیده می‌شود که جنگهای پیامبر درون‌قومی بود و ابتدا مشرکان بودند که درگیری با پیامبر و پیروانش را آغاز کردند و آنان را از شهرشان بیرون کردند. پیامبر مؤمنان را به قتال با کسانی فرا خواند که ظلم را آغاز کرده بودند: ألا تقاتلون قوما نکثوا أیمانهم وهموا بإخراج الرسول وهم بدءوکم اول مرة؟ در مقابل، اکثر جنگهای خلفا برای فتح سرزمینهای عجم فاقد مشروعیت اخلاقی و دینی بود. اینکه کسی برای تبلیغ دین به جنگ متوسل شود، همان قدر مضحک است که کسی برای اشاعه‌ی اخلاق مرتکب قتل و تجاوز شود. جنگهای برون‌قومی خلفا نوعا تجاوز و تعرض به حریم همسایگان بود.

یکی از ترفندهای شیطان که در قرآن بارها به آن تذکر داده شده است، تزیین زشتی‌هاست. شیطان زشتی‌ها را زیبا نشان می‌دهد و اعمال بدکاران را در نظرشان می‌آراید: زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل وما کانوا مهتدین. اینکه زشت‌ترین اعمال را جهاد بنامیم و به آن رنگ دینی بدهیم، نمونه‌ای آشکار از حیله‌های شیطان است ...

با استناد به بعضی از دیدگاههای فقهی می‌توان به نام دین و با خیال راحت شنیع‌ترین اعمال غیراخلاقی را مرتکب شد.
telegram.me/baznegari/168

متن کامل:
neeloofar.org/abolfazle-arjomand/1237-201194.html
13 September 2017
ک
08:27
کانال بازنگری
آغاز نزول تدریجیِ عذاب الهی در سرزمین ایران!؟
t.me/baznegari

آیا نزول تدریجیِ عذاب الهی بر کشور عزیزمان و مردمش آغاز شده؟
آیا اینک مست و بی‌خبر، درونِ این عذاب قرار داریم؟
آیا ما مذهبی‌ها باعثِ این نزولیم؟
آیا غفلت‌مان در مدیریت منابع آب!!! (که قرآن حیاتِ هر چیزی را از آن می‌داند) و بهره‌برداری‌های انقلابی!!! از این موهبت از یکسو، و گستردن دفتر پر شاخ‌وبرگِ موهومات مذهبی در ابعاد مختلف در کنارِ تمرکز بر صدور وسیع انقلاب اسلامی با هدف زمینه‌سازی ظهور مهدی از سوی دیگر، موجب باز شدنِ پنجره‌ی عذاب به روی‌مان شده؟

یک بار این مرز و بوم با نسخه‌ی سُنیِ اسلام، نیم‌سوز شد!؛ دریغا که بار دگر و این بار با بی‌تدبیریِ شیعی‌اش (که به آن امیدِ ترمیم زخم‌های ماقبل می‌رفت) بخشکد! و سوخته گردد.

دور باد که در بامدادی سیاه و خواب‌آلود ناگاه چشم بگشاییم و سرزمینی مُرده و خاک تفتیده‌اش را نظاره کنیم.

به سخنانِ دو سه سال پیشِ کسی که اینک عضو هیئت دولت و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست است با دقت گوش کنید:

- از زمان ساسانیان و هخامنشیان تا حدود ۳۵ سال پیش برداشت اضافه از منابع آبی کشور نداشتیم. در این ۳۵ سال فقط ۱۲۰ میلیارد متر مکعب آبهای شیرین فسیلی صدها هزار ساله که حدود ۷۵% آبهای شیرین زیر زمینی بود را مصرف کردیم که حدود ۷۵ میلیارد متر مکعب آن در ۸ سال گذشته بوده است. یعنی منابع را تاراج کردیم.

- جمعیت را افزایش دادیم غافل از اینکه این جمعیت باید در یک کشور آباد زندگی کند. بدون توجه به نیازهای جمعیت، منابع کشور را برای رفع نیازها به تاراج گذاشتیم.

- امروز هیچ تالاب درون سرزمینی، آب ندارد، از بختگان تا هورالعظیم، گاوخونی و ارومیه.

- آب های زیر زمینی ما در حال شور شدن است.

- ادامه این روند یعنی تخلیه ایران از جنوب البرز تا دریاهای آزاد و از شرق زاگرس تا مرزهای شرقی کشور.

- ما امانتدار بسیار بدی برای این تمدن ۷۰۰۰ ساله بودیم.

- در استاندارد جهانی هر کشوری که ۲۰% از آب های تجدید پذیرش را هر سال استفاده کند هیچ خطری از نظر منابع آب متوجه اش نیست. اگر ۲۰ تا ۴۰% استفاده شود به شرطی که برنامه ریزی باشد در خطر هستند اما به شرط مدیریت می توانند در دراز مدت منابع آب را تامین کنند. اما اگر بالای ۴۰% استفاده کنند وارد بحران شده اند. دو کشور در دنیا بالای ۴۰% استفاده می کنند، اولی مصر است با ۴۶% و ایران با ۸۵%! (اگر حرف دانشگاهیان و کارشناسان مستقل را ملاک قرار دهیم ۹۶%) این یعنی بزودی همه جای ایران مثل گاوخونی خشک خواهد شد. حتی امروز هم دیر شده.

- اگر سیاست هایمان را عوض نکنیم این کشور را همراه نسل خودمان خواهیم کشت.

- کاری که ما با آب های زیر زمینی می کنیم یعنی دزدی از نسل بعد. یعنی نسل کشی. نه تنها آب شیرین را تمام می کنیم، همه کشور را بیابان می کنیم.

-گاوخونی که در زمان قدیم بدون انتقال آب از کارون زنده بود امروز خشک شده ...

- دیگر پتانسیل انتقال آب از دیگر حوضه ها را نداریم ...

- برای کل کشور احساس خطر می کنم. پتانسیل برداشت بیش از حد از آب های زیرزمینی را نداریم. سال گذشته برای ۴۴ میلیون نفر غذا وارد کردیم، فقط برای ۳۳ میلیون نفر در داخل کشور غذا تولید کردیم و بیش از این توانایی نداریم و اگر فشار بیش از حد وارد شود مرگ سرزمین ایران سریعتر اتفاق خواهد افتاد

-ایران با بهره‌برداری از ٩٧ درصد آب‌های سطحی خود عملا تمام رودخانه‌های خود را خشک کرده است و دیگر آبی در طبیعت باقی نمانده است ... این موضوع به معنای آن است که اگر به همین وضع ادامه دهیم حدود ۷۰ ‌درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل ۵۰ ‌میلیون نفر برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت از کشور هستند.

-حتی در صورت بارش ایده‌آل و نفوذ آب به زیر زمین، جایی برای ذخیره آن وجود ندارد، در نتیجه آب در سطح خاک جاری شده و تبخیر می‌شود. این موضوع شورتر شدن خاک و از دست رفتن حاصلخیزی آن را به دنبال داشته است. درحال حاضر وضع آبی برخی از شهرهای ایران به سطحی رسیده است که آن شهرها از نظر تعاریف علمی و استانداردهای جهانی به «شهر مرده» تعبیر می‌شوند.

-بحران خشکسالی در ایران به وضعیتی رسیده است که حیات و تمدن سرزمین در معرض تهدید قرار گرفته است ...

—مسئولان ما از سدسازی به‌عنوان سند افتخار خود یاد می‌کنند اما از بس سد ساخته شده است دیگر در رودخانه‌ها آبی جاری نمی‌شود. درحال حاضر ۴۲ ‌درصد روان‌آب‌ها به دلیل سدسازی کاهش داشته و به خشک شدن بسیاری از رودخانه‌ها منجر شده است.

http://www.khanekeshavarz-esf.ir/news/news_item.asp?NewsID=219

http://www.entekhab.ir/fa/news/201079
و مِن الماء کلّ شیئ حیّ
دین نیز از آب، حیات می‌گیرد!
امیر ترکاشوند، 1396/6/22
telegram.me/baznegari/169
.
.
19 September 2017
ک
21:35
کانال بازنگری
هنوز ۹۵% از احکام تُندِ فقهی، فرصت ظهور پیدا نکرده!!!




یکی از محققان با تأسف فراوان از جنایات داعش، امّا اعمال و رفتار آنان را برگرفته از متون به ظاهر اسلامی (و در واقع تحریفی و جعلی) می‌دانست.
او گفت آن‌چه تاکنون توسط چنین گروه‌ها، نظامات و تشکیلاتی پیاده شده، فقط پنج درصدِ احکام به ظاهر اسلامی است و هنوز نود و پنج درصدِ دیگر از این احکام در راه است و فرصت ظهور و پیاده‌شدن پیدا نکرده است!

من نیز پس از شنیدن این عبارت تکان‌دهنده تصمیم گرفتم و فایلی با نام ۹۵% باز کردم تا این نوع احکام را شناسایی و استخراج کنم و به مرور با شما خوانندگان در میان گذارم تا معلوم شود اگر فرصت به دست این نوع قبایل افتد به کجا می‌برندمان؟
https://neeloofar.org/1393/08/29/29893-2/
یا

https://neeloofar.org/amirhoseintorkashvand/883-29893.html
.
.

telegram.me/baznegari/170
.
.
.
23 September 2017
ک
08:41
کانال بازنگری
رضا شاهِ بی‌سواد ؛ ما مردمِ باسواد!!!

دیروز میهمان دوستی ارجمند در طالقان بودم. به گردش در این منطقه‌ی کوهستانی پرداختیم و مطابق معمول!! و همچو دیگر مناطق ایران!! به یکی دو تا امامزاده که "فرزند بلافصلِ امام موسی کاظم"اند برخوردیم.

در این گردش از هر چیز گفتگو شد و از جمله دوستم در جایی و به مناسبتی نسبت به بی‌سوادی رضاخان تردید کرد؛ من نیز در تکمیل تردیدش (با اشاره به کوهستان‌های شمال) به کنایه گفتم:

«رضاشاه که جاده‌ی صعب‌العبورِ شمال را در آن تنگناهای زمانه احداث کرد و "ما مردم" هر روز در آن سفر می‌کنیم (و سال‌هاست از ساختِ مشابهش درمانده‌ایم)، بی‌سواد است!

و "ما مردم" و "ما تولیت‌های دینی" که هر روز از کنار چند صد (و بلکه هزار) مقبره‌ی فرزندان بلافصل امام موسی کاظم رژه می‌رویم، باسوادیم!».

انصاف، برقرار باد
چراغ جهل، خاموش باد

اول مهر، روز دانش و علم‌آموزی، روز رهایی از جهل
بر دانش‌آموزان، دانشجویان و طلاب
گرامی باد

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۷/۱
telegram.me/baznegari
.
.
telegram.me/baznegari/172
29 September 2017
ک
06:15
کانال بازنگری
سلامِ نماز و مرگ‌های ما!
امشب در مسجد، هنگام سلام‌های پایانِ نماز، ذهنم به این سمت رفت که چرا نمازی که با "سلام" به پایان می‌رسد را بلافاصله به مرگ‌فرستادن‌های من‌درآوردیِ خود وصل می‌کنیم!؟ و تازه آن را عملی عبادی و دینی می‌شماریم!!
آخر این چه مرضی است که به جان ما افتاده که لحظات خوشِ معنویِ خود را با آرزوی مرگ برای اکثر قریب به اتفاقِ دیگر انسان‌ها پیوند می‌دهیم و خراب می‌کنیم!؟
آیا توجه داریم که فقط دو قلم از این مرگ‌ها (ضدّ ولایت فقیه و کفار)، چیزی نزدیک به همه‌ی مردم جهان را در بر می‌گیرد!؟
خوشبختانه در مسجدِ ما، سرود منحوسِ آرزوی مرگِ انسان‌ها اجرا نمی‌شود؛ ای کاش دیگر مساجد نیز چنین شوند و همانند معابد برخی ادیان آرزوهای خوب برای انسان‌ها کنند
امیر ترکاشوند، ششم مهر، پس از نماز مغرب
@baznegari
2 October 2017
ک
18:03
کانال بازنگری
ازخودگذشتگیِ امام سجاد
(ابراز آمادگی برای بیعتِ غلیظ با یزید با هدفِ جلوگیری از کشتار مابقیِ مردم و حفظ جان آن‌ها در واقعۀ حرّه).

@baznegari
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۰

تاریخ یعقوبی: «یزید عثمان‌بن‌محمد بن ابی‌سفیان را والیِ مدینه کرد، پس ابن‌مینا عامل خالصجاتِ معاویه نزد وی آمد و به او خبر داد که می‌خواسته آن‌چه همه‌ساله گندم و خرما از آن خالصجات حمل می‌کرده، حمل نماید لیکن مردم او را جلوگیری کرده‌اند، عثمان پیِ جماعتی از آنان فرستاد و سخنی درشت به ایشان گفت، پس بر او و همراهانی که از بنی‌امیه در مدینه داشت تاختند و آنان را از مدینه بیرون رانده و از پشتِ سرْ سنگباران کردند و چون خبر به یزیدبن‌معاویه رسید مسلم‌ابن‌عقبه را از فلسطین نزد خود فرا خواند و او بیمار بود، پس او را به منزل خویش درآورد و سپس داستان را برای او نقل کرد. مسلم گفت: "ای امیر! مرا بر سَرِ ایشان بفرست، به خدا قسم که آن، یعنی مدینۀ پیامبر را زیر و رو می‌کنم". یزید او را به فرماندهی پنج هزار به مدینه گسیل داشت و او هم واقعۀ حرّه را بر سرِ ایشان آورد و مردم مدینه با او نبردی سخت کردند و پیرامون مدینه خندقی کندند، و خواست تا از کناری از کناره‌های خندق درآید و او را میسّر نشد لیکن مروان بعضی مردم مدینه را فریب داد و همراه صد سوار به شهر درآمد و سواران پشت سرِ او به مدینه درآمدند و کمتر کسی باقی ماند که کشته نشد و حرم پیامبرِ خدا را مباح گذاشت تا آن‌که دوشیزگانْ فرزند آوردند و شناخته نبود که آن‌ها را باردار کرده است؟
سپس مردم را گرفت که بیعت کنند بر آنکه بندگانِ یزید بن معاویه باشند؛ مردی از قریش را می‌آوردند و به او گفته می‌شد: "بیعت کن، نشان آن‌که بندۀ خالص یزیدی". می‌گفت: "نه"؛ پس او را گردن می‌زدند.
آنگاه علی‌بن‌الحسین [امام سجاد] نزد وی آمد و گفت: "یزید می‌خواهد که چگونه بیعت کنم؟" گفت: "بر آن‌که تو برادر و پسر عمویی". گفت: "اگر هم بخواهی که با تو بیعت کنم بر آن‌که من بندۀ خالص هستم، می‌کنم". گفت: "تو را به این امر مکلف نساخته است".
چون مردم پذیرش علی‌بن‌الحسین را دیدند گفتند: "این پسرِ پیامبرِ خداست و با او بیعت کرد بر هر چه بخواهد؛ و آنگاه با او بیعت کردند بر هر چه بخواهد و این در سال ۶۲ بود. -ترجمۀ محمدابراهیم آیتی ج ۲ ص ۱۹۰-۱۸۹».

نرمش قهرمانانۀ فرزند حسین:
آری امامِ راستین و بر حق، آماده است برای نجات جان انسان‌ها حتّی "جان" خود را فی سبیل الله تقدیم کند چه رسد "آبرو"را!
فرزندِ حسین، امام سجاد با این‌که به خاطر تغییر سیاستِ دستگاه یزید با اهلِ‌بیت، کمابیش می‌دانست که با خودِ او کاری ندارند و چه بسا حتی بیعتِ متعارفی هم از او نمی‌خواهند، امّا مگر می‌توانست از سیلاب خونی که در همسایگی‌اش!! بر علیهِ مردمِ شهرش!! به راه افتاده بود بی‌تفاوت بگذرد و آرام در خانه بنشیند و دعا بخواند! نه، هرگز! اینک وقتِ آبرو دادن و شخصیّت‌شکستن است! پس برخلاف میل باطنی، تقیةً به ابراز تمایل برای بیعتِ غلیظ و شکنندۀ شخصیت که خواستِ حُکّام جور از مردم بود پرداختْ تا مجوّز شرعیِ اقدام مشابه را در اختیار همشهریانش قرار داده باشد!؛ حجّت بر دوستداران اهلِ‌بیت و مردمِ شهر تمام شد و از اقدام ایثارگرانۀ امامْ خط گرفتند و بر اساس همان نسخه عمل کردند تا جان از تیغ لشکرِ عصبی‌مزاجْ به در بَرَند.
او راه را بر همشهریانش در مدینه و بر ما در همیشۀ تاریخ باز کرد تا بنا به شرایط، تصمیم مقتضی را در دوراهی‌ها بگیریم.

امام، آنی نیست که ما می‌خواهیم بل آنی است که هست! چه، اگر به ما بود این اقدام را با شأن امامت و با تالی‌تلوِ حسین بودنش ناسازگار می‌دیدیم ولی او امام منعطفی نشان داد که برای نجات جان مردم و جلوگیری از کشتارشان، بسته به شرایط و موضوع عمل می‌کند و پرستیژ را کنار نهاد!.

امشب دوازدهم محرم بنا به تقویم، شب سالگرد علی‌بن‌حسین است. در این شب، آن تصمیم انسانیِ وی را فراموش نخواهیم کرد، به ویژه که می‌دانیم در آن اقدام، لحظات سختی بر وی گذشته است🌴🌴🌴🌴

«...ثم أخذ الناس على أن يبايعوا على أنهم عبيد يزيد بن معاوية، فكان الرجل من قريش يؤتى به، فيقال: بايع آية أنك عبد قن ليزيد، فيقول: لا! فيضرب عنقه، فأتاه علي بن الحسين فقال: علام يريد يزيد أن أبايعك؟ قال: على أنك أخ وابن عم فقال: وإن أردت أن أبايعك علي أني عبد قن فعلت فقال: ما أحشمك هذا، فلما أن رأى الناس إجابة علي بن الحسين قالوا: هذا ابن رسول الله بايعه على ما يريد، فبايعوه على ما أراد، وكان ذلك سنة ۶۲ -تاریخ الیعقوبی ج ۲ ص ۲۵۰ – ۲۵۱».

telegram.me/baznegari/174
.
.
8 October 2017
ک
14:54
کانال بازنگری
در کفِ شیرِ نرِ خونخواره‌ای / غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای

(بیعت امام زین‌العابدین با یزید در روایت کلینی)
@baznegari

کُلینی در روایتی که عُلما آن را صحیح دانسته‌اند می‌گوید: «امام محمدباقر [فرزند امام زین‌العابدین و نوۀ امام حسین] گفت: «یزیدبن‌معاویه برای حج وارد مدینه شد؛ مردی از [شخصیّت‌های] قریش را احضار کرد و به او گفت: "آیا بندگیِ مرا می‌پذیری چونان که اگر بخواهم، بفروشمت و یا نزد خود نگه دارمَت؟" مَرد گفت: "ای یزید! نه خودت از من در میان قریش از نظر حسَب و نسَب گرامی‌تری و نه پدرت چه در جاهلیت و چه در اسلام از پدر من برتر بوده! نه در دین از من بهتری و نه در خیر و خوبی، پس چگونه به خواسته‌ات تن دهم!" یزید گفت: "اگر اقرار به بندگی‌ام نکنی والله تو را می‌کشم!" مرد پاسخ داد: "این قتل، از قتل حسین‌بن‌علی فرزند رسول‌خدا بزرگ‌تر نیست"؛ پس یزید دستور به قتلش داد. یزید فردا که شد علی‌بن‌حسین [امام زین‌العابدین] را احضار کرد و همان چیزهایی که به آن رجُل قریشی گفته بود تکرار کرد. فرزند حسین گفت: "بگو ببینم اگر نپذیرم آیا همانند مَرد دیروزی مرا نیز خواهی کشت؟" یزید که خدا لعنتش کناد پاسخِ آری داد و علی‌بن‌حسین [به‌ناچار و تقیةً] گفت: "اقرار به آنچه خواستی می‌کنم، من عبدی ناچارم اگر خواهی نگَهَم دار و اگر خواهی بفروش". پس یزیدِ ملعون به او گفت: خطر از بیخ گوشَت گذشت، خوب کاری کردی هم خونت را حفظ کردی و هم از شَرَفت چیزی کم نشد" [... أولى لک حقنت دمک ولم ينقصک ذلک من شرفک -کافی ج ۸ ص ۲۳۴ و ۲۳۵».

این روایت را شیخ حر عاملی در وسائل‌الشیعه، با عنوانِ «جواز اقرار الحر بالرقیة مع التقیة و إن کان سیدا» [روا بودنِ اقرار به بندگی در حالت تقیّه، حتی اگر اقرار کننده سیّد و والامقام باشد]، و نیز مرجع فقید۫ آقاحسین بروجردی در جامع احادیث الشیعه، با عنوانِ «ما ورد فی اقرار الحر بالرقیّة عند التقیّة» آورده‌اند.

کلینی در ضمنِ روایتی دیگر از قول امام جعفر صادق می‌گوید: «عمارِ یاسر وقتی‌که با تهدیدِ اهل مکه ناچار شد با وجود ایمانِ قلبیِ غلیظ به پیغمبر، لساناً از او بیزاری جوید، خدا این آیه را در تأیید رفتارش نازل کرد: "إلا من اُکره و قلبه مطمئنٌ بالایمان" و (هنگامی‌که از دستِ مشرکانِ مکه رها شد و شرمسار نزد حضرت آمد) پیغمبر (ص) به او گفت: "ای عمار! اگر دوباره ناچارت کردند، باز به همان شیوه عمل کن چراکه خدای عزّوجلّ دربارۀ معذور بودنت آیه فرستاد و فرمان داد که اگر دوباره تو را ناچار (به ابرازِ بیزاری از من) کردند تو نیز همانندِ نوبت قبلی (لساناً) بیزاری بجوی" [یا عمّار إن عادوا فعُد فقد انزل الله عزوجل عذرک و أمَرَک أن تعودوا إن عادوا]. -کافی ج ۲ ص ۲۱۹ ح ۱۰».

یزید سالِ بعد مُرد و زین‌العابدین ده‌ها سال پس‌ازآن عمر کرد و فرزندش محمدباقر و نوه‌اش جعفر صادق (که دو روایت بالا از آن‌ها صادر شده) مکتب تشیّع را تأسیس کردند.

چنان‌که پیداست چگونگیِ بیعت امام سجاد/زین‌العابدین در نقل کلینی با نقل یعقوبی (که در یادداشتِ پیشین آوردم) تفاوت دارد و به نظر می‌رسد با توجه به تحولاتِ پس از عاشورا، گزارش یعقوبی معتبرتر باشد.

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۶

telegram.me/baznegari/175
.
.
ک
23:50
کانال بازنگری
In reply to this message
اصلاحیه

کانال بازنگری: با پوزش از خوانندگان گرامی
در یادداشتِ بالا با عنوانِ "در کفِ شیرِ نرِ خونخواره‌ای / غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای" بندِ زیر در انتهای یادداشت از قلم افتاده بود که بلافاصله افزوده شد:


«چنان‌که پیداست چگونگیِ بیعت امام سجاد/زین‌العابدین در نقل کلینی با نقل یعقوبی (که در یادداشتِ پیشین آوردم) تفاوت دارد و به نظر می‌رسد با توجه به تحولاتِ پس از عاشورا، گزارش یعقوبی معتبرتر باشد.»
@baznegari
11 October 2017
ک
07:03
کانال بازنگری
انعطاف حسین ع

(چرا امام حسین سرانجام در بیعت با یزید انعطاف نشان داد) گزارش شیخ مفید.

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۹
@baznegari
شیخ‌مفید از بزرگترین اعاظمِ شیعه و کتابش "ارشاد" معروف‌ترین کتاب در تاریخ امامان است. گزارش مفید از اِعراض نخستِ امام حسین از بیعت، که آخرالامر با دیدن گروه‌گروه لشکرِ مسلح در برابر خانواده و همراهانِ بی‌دفاع و اندکش، به قبولِ بیعت با خودِ یزید (و نه تسلیمِ ابن‌زیاد شدن) منجر شد چنین است:

چون امام حسن رحلت کرد شیعیان عراق به جنب و جوش آمده و موقع را مغتنم شمرده به امام حسین ع نوشتند که ما پس از فاجعه کبری و مصیبت حضرت مجتبی حاضریم معاویه را از خلافت خلع کنیم و با شما بیعت نمائیم. امام حسین ع به ایشان نوشت من برای این کار حاضر نیستم زیرا با معاویه پیش از این پیمانی بسته‌ام که تا مدتِ آن سر نیاید نمی‌توانم دست به کاری بزنم و نقض عهد کنم. آری چون معاویه خود و دیگران را راحت کند ممکن است در این باره دقتی به عمل آورم.
در نیمۀ رجب سال شصتِ هجرت که معاویه مُرد، یزید به ولید بن عتبه که از طرف معاویه کارگزار مدینه بود نوشت بزودی از حسین ع بیعت بگیر و به او هیچ‌گونه مهلتی مده. ولید شبانگاه امام حسین ع را به پیش خود خواند ... امام حسین فرمود خیال نمی‌کنم به بیعت نهانی من برای یزید قناعت کنی بلکه من باید علناً با او بیعت کنم تا همۀ مردم از بیعت من باخبر شوند ولید گفت آری چنان است که می‌فرمائید. امام حسین فرمود بنابراین، موضوعِ بیعت را تا فردا صبح به تأخیر بینداز و فردا در این باره اندیشه کن و تصمیم بگیر ... حسین ع [نهایتاً پس از کسب دو روز مهلت، ناگاه] همراه با فرزندان و فرزندان برادر و خواهران و بیشتر از اهلِ‌بیت خود به استثنای محمد حنفیه به طرف مکه رهسپار شد ...

مردم کوفه از هلاکت معاویه باخبر گردیدند ... و نیز اطلاع پیدا کردند حسین ع از بیعت با یزید خودداری کرده ... در منزل سلیمان بن صرد گرد آمدند ... گفتند ... حاضریم در راه او جان‌فشانی کنیم و از خون خود بگذریم و پرچم شاهانۀ او را باهتزاز درآوریم سلیمان که آنان را راسخ قدم خیال کرد گفت اینک نامه به آن حضرت مرقوم بدارید آنان نامه به این مضمون نگاشتند: «...».

[چنان‌که خوانندگان می‌دانند وعدۀ کوفیان عملی نشد و سرانجام امام حسین و خانواده و همراهانِ معدودش در بیابان در محاصرۀ لشگر نظامی گیر افتادند. اینک ادامۀ ماجرا از زبان شیخ‌مفید]:

حسین ع هنگامی که متوجه شد پی‌درپی کمک برای پسرِ سعد می‌آید و آمادۀ کارزارند کسی را پیش پسرِ‌سعد فرستاد و اظهار داشت می‌خواهم با تو ملاقات کنم شب را برای ملاقات مقرر داشتند و بالاخره در میان دو لشکر مدتی طولانی با یکدیگر مذاکره کردند پس از آن پسر سعد به طرف لشکریان خود رفته و نامه به این مضمون به پسر زیاد نوشت:

«اما بعد خدای متعال آتش جنگ را خاموش کرد و سخن را یکی کرد و کار اُمت را به سازش کشانید اینک حسین ع متعهد می‌شود به همان جایی که بوده مراجعت نماید و یا به یکی از سرحدات پناهنده شود و مانند یکی از مسلمانان زیست نماید و موظف به انجام قوانین معموله باشد و یا "پیش یزید رفته دست در دست او بگذارد تا او خود تصمیم بگیرد" [فیضع یده فی یده فیری فیما بینه و بینه] و من خیال می‌کنم تعهد حسین مورد خرسندی تو و به صلاح امت تمام می‌شود».

هنگامی که پسر زیاد این نامه را خواند تصدیق کرده گفت آری این نامه مشفقانه و اندرز برای ماست و شایسته است مطابق با مضمون آن رفتار کرد.

[چنان‌که خوانندگان می‌دانند این تفاهمِ اولیه، با سخنان شمر به هم خورد و شکل نگرفت؛ و امام حسین را میانِ "تسلیمِ!! ابن‌زیاد" شدن (و نه بیعت!! با یزید در شام) و کشته‌شدن قرار دادند]:

من (ابن‌زیاد خطاب به عمرِسعد) تو را نفرستادم تا از حسین پشتیبانی کرده و به او وعدۀ سلامت و راحتی داده و از او در نزد من شفاعت کنی، متوجه باش هر گاه حسین و یارانش "تحت فرمان من درآمدند و تسلیم شدند" آنان را بی‌گزند به جانب ما روانه کن و اگر از این معنی خودداری کردند به آن‌ها حمله بیاور تا سرانجام ایشان را به قتل آورده ...

[و پاسخ حسین ع به بن‌بستِ "یا تسلیم یا کشته شدن"، که تازه تسلیم شدن نیز ممکن بود به فرجام مسلم‌بن‌عقیل بینجامد چنین بود]:

وای بر شما مگر کسی از شما را کشته یا مال شما را نابود کرده‌ام یا آهنگ قصاص دارید که این‌گونه آمادۀ قتل من شده‌اید ... به خدا سوگند من "دستِ خواری به شما نمی‌دهم و مانند بندگان فرار نمی‌کنم" [لا والله لا اُعطیکم بیدی إعطاء الذلیل ولا أفرّ فرار العبید].

الارشاد شیخ مفید ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی ص ۳۷۳، ۳۷۴، ۳۷۵، ۳۷۸، ۴۳۷، ۴۳۸ و ۴۵۰

Telegram.me/baznegari/177
.
.
ک
20:06
کانال بازنگری
ح
حسین پورفرج | مدادِ مردمکِ دیده 11.10.2017 10:49:22
🌱 حسین(ع)، کلاه شرعی بر سر نگذاشت!(نقبی بر یادداشت "انعطاف حسین(ع)" به قلم امیرحسین ترکاشوند)

اخیراً پست تلگرامی دوست گرامی و فرهیخته امیرحسین ترکاشوند عزیز در باب روایت شیخ مفید در خصوص سرگذشت تاریخی امام حسین(ع) و چگونگی پیش‌آمد کربلا را خواندم. روایتی که اگر نگویم تماماً امّا تقریباً قابل قبول و پذیرفتنی‌ست. آنچه بر امام سوم شیعیان، خانواده و یاران او رفت حقیقتاً دردانگیز و ملال آفرین است و می‌تواند قلب هر انسان اخلاق‌مدار و آزاده‌ای را به درد آورد. ما شیعیان با تمامِ تکروی‌هایِ بعضاً و یا عموماً هیجانی خود قدر این خانواده‌ی بزرگوار و حادثه‌ی کربلا را خوب دانسته‌ایم و آن را به غذایی روحی برایِ خانه‌تکانی دل‌هایمان قرار دادیم. و...
امّا در اینجا مایلم در خصوص این یادداشت امیرحسین ترکاشوند نکته‌‌ای را بیان کنم که به نظرم شرط اصلیِ تحلیل حادثه‌ی کربلا و این تراژدی کم‌نظیر تاریخ است. حتماً در لابه‌لای سیره‌ی پیشوایان شیعی داستان‌های فراوانی از پایبندی اخلاقیِ این بزرگوران به گوش‌تان خورده است. در نهج‌البلاغه امام علی(ص) در تحلیل و نقد سیاستمداری معاویه می‌گوید: وَ اللهِ ما مُعاوِیةُ بِأَدْهى مِنّى وَلکِنَّهُ یغْدِرُ وَ یفْجُرُ وَ لَو لا کَراهِیةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أدْهَى النَّاسِ/ به خدا سوگند معاویه از من سیاستمدارتر نیست، ولى او نیرنگ مى‌زند و مرتکب گناه مى‌شود، اگر نیرنگ و پیمان‌شکنى ناپسند و ناشایسته نبود، من از سیاستمدارترین مردم بودم»! [1]. همچنین، در تقبیح پیما‌شکنی و خیانت‌ورزی امام صادق(ع) می‌فرماید: المؤمن اخوا المؤمن عینه و دلیله لایخونه و لایظلمه و لا یغشه و لا یعده عده فیخلفه/مؤمن برادر مؤمن و مانند چشم و راهنمای اوست، به او خیانت نمی‌كند و ستم روا نمی دارد و او را فریب نمی دهد و به او وعده ای نمی دهد كه تخلّف كند[2]. و..
نکته‌ای که می‌باید بدآن اشاره کنم درست همین جاست. رک بگویم که امامان شیعی و خصوصاً امام حسین(ع) علاوه‌بر دشمنان ظاهری، از پایبندی به اخلاق و انسانیت نیز ضربه خوردند. ضربه‌ی اولی کشنده بود، و ضربه‌ی دومی جان‌دهنده. چیزی در درون این بزرگوران غلیان داشت که مانع از "درپرانتزگذاری حتا موقتی اخلاق و ارزش‌های اخلاقی" می‌شد و آنها را تماماً به سمت جاده‌ی راست و مستقیم حقیقت می‌برد. آنها اگر از جان ‌می‌گذشتند، از جانان نمی‌گذشتند؛ و تن به اخلاق ماکیاولیستی نمی‌دادند. مگر حسین‌ابن‌علی(ع) نمی‌توانست آب را مصادره کند و تنها جان خود و یارانش را سیراب نماید؟! چرا نکرد؟! چرا اندکی از حرّیتی که همیشه بدآن پایبند بود، خارج نشد؟! و تن به کلاه‌شرعی‌های گوناگون نداد؟! دروغ مصلحتی یکی از آنها، زهد ریاآمیز یکی از آنها؛ "شبیخونِ مقدس" یکی از آنها. هان، امام سوم شیعیان صورت خود را سرخ نگه داشت تا روی اخلاق را سفید کند و کار کارستان نماید. او اینگونه مرام‌نامه‌ی حسینی را محقق سازد و به ما آموخت که اخلاق و انسانیت آنقدر ارزشمند است که به خاطر پایبندی به آن اگر نیش هم بخوری، نوشت باد. او به ما آموخت که اخلاقی زیستن هزینه‌بر است امّا مال و منال نمی‌‌خواهد. ثروتمند اخلاقی کسی‌ست که وجدانی نیرومند و حساس داشته باشد و حاضر باشد که در بزنگاه خطر آن را هزینه کند.

پی‌نوشت:
[1] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 200
[2] اصول كافی، ج 2 / ص 166، حدیث 3

#حسین_پورفرج
نوزدهم مهرماه هزار و سیصدو نود و شش

🌾 @HosseinPourfaraj
12 October 2017
ک
19:27
کانال بازنگری
بی‌تابیِ زینب در شب عاشورا و سربرهنه بیرون‌رفتنش

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۲۰
@baznegari

تاریخ یعقوبی: «از على بن الحسين روايت شده كه گفت : در اولِ همان شبى كه پدرم در بامدادِ آن كشته شد، نشسته بودم و عمه‌ام زينب مرا پرستارى می‌کرد كه پدرم در آمد و می‌گفت:

يا دهر اف لك من خليل
كم لك فی‌الإشراق والأصيل
من طالب و صاحب قتيل
و الدهر لا يقنع بالبديل
و انما الأمر الى الجليل
و كل حى سالك سبيلی:
اى روزگار، اف بر تو دوست، تو را در صبح و عصر چه بسيار جوينده و همراهى كشته است ، و روزگار بعوض قناعت ندارد ، و تنها امر بدست خداست ، و هر زنده اى رونده راه من است.

گفتار پدرم را فهميدم و مراد او را دانستم و گريه راه گلويم را گرفت و جلو اشك خود را گرفتم و دانستم كه بلا بر ما فرود آمده است، ليكن عمه‌ام زينب چون آن‌چه را من شنيدم شنيد، و شأن زنان نازكدلى و بي‌تابى است، "بی‌اختيار سربرهنه و دامن‌كشان" از جا جست [... لم‌تملک أن و ثبت تجر ثوبها حاسرة] و می‌گفت : واى از بی‌برادرى، [ كاش ] مرگ، زندگى را از من گرفته بود، فاطمه و على و حسن بن على برادرم امروز مردند.
پدرم به او نگريست و غصه خود را فروخورد و سپس گفت: يا اختى اتقى الله فان الموت نازل لا محالة، خواهرم، خدا را پرهيزگار باش كه مرگ ناچار می‌رسد. پس زينب لطمه به روىِ خويش زد و بيهوش افتاد و فرياد كرد : اى واى بی‌برادر شدم. امام پيش رفت و آب به روى خواهر ريخت و به او گفت : يا اختاه تعزى بعزاء الله ، فان لى و لكل مسلم اسوة برسول الله، خواهرا به شكيبايىِ خدا شكيبا باش، چه مرا و هر مسلمان را به پيامبر خدا اقتدا بايد. سپس گفت: انى اقسم عليك فابرى قسمى لا تشقى على جيبا و لا تخمشى على وجها و لا تدعى على بالويل و الثبور، تو را سوگند می‌دهم پس سوگند مرا راست گردان، بر من گريبان چاك مكن و بر من رو مخراش و بر من به واى و هلاك فرياد مزن - ج 2 ص 179 - 181 ترجمه آیتی-».

چنان‌که ملاحظه شد امام حسین از میان رفتارهای بی‌تابانه‌ی حضرت زینب، خواستار حذفِ "گریبان چاک کردن ، روی خراشیدن ، وای و فریاد زدن" شد اما نسبت به سربرهنه بودنش در آن حالت، اعتراضی نکرد و آن را گناه و در زمان بی‌تابی و مصیبت، خلافِ عُرف ندانست.
telegram.me/baznegari/179
.
.
13 October 2017
ک
07:37
کانال بازنگری
مبادا فرزندی از آن نیاکان، از قلم افتاده باشد

آفرین بر نیاکانِ! سپنتا نیکنام عضو شورای شهرِ یزد که در برابر هجومِ ... خلیفۀ دوم به سرزمین‌مان از خود مقاومت به خرج داده و دین بومی‌شان را حفظ کردند. اینک اما خلیفۀ نمی‌دانم چندمِ شورای نگهبان در لبّیک به آن هجومِ ...، قصد تکمیل کار او را دارد که مبادا فرزندی از آن نیاکان، از قلم افتاده باشد و میدانِ اظهار نظر پیدا کرده باشد. این خلیفه نمی‌داند که ما ایرانیان مدت‌هاست که آن هجومِ دهشتناک را پس زده‌ایم و صورتی دیگر از اسلام را جایگزین کرده‌ایم که در آن به حکم قرآن نه تنها جایز است بلکه باید است که به دیگر پیامبران الهی نیز ایمان داشته باشیم! پس ما همه زرتشتی هستیم زیرا مسلمانیم و به حکم آْن باید پیرو زرتشت باشیم به ویژه که تعلقات سرزمینی نیز داریم.
امیر ترکاشوند
@baznegari

این را نیز بخوانید:
https://telegram.me/sadeghZibakalam/1884
14 October 2017
ک
16:34
کانال بازنگری
راز تحوّل حُرّ
(جاهلیّت شمر در برابر نرمش حسینی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۲۲
@baznegari
پس از آن‌که نامه‌ها و دعوت‌های مردم کوفه سراب از آب درآمد و محقق نشد، و از سوی دیگر آرام‌آرام کاروان معدودِ حضرت به محاصره سپاه پُرشمارِ عمرِ سعد درآمد، امام حسین با خود اندیشید و تصمیم بزرگی که از یکسو کفِ عزّت محفوظ بماند و از سوی دیگر از اسطوره‌سازی برای خود به دور باشد گرفت و مطابق آن علاوه بر این‌که ناچار، از رفتن به کوفه صرفنظر کرد «دو سه پیشنهاد جدید!!» و راهگشا به عمر سعد داد که هر یک از آن‌ها انعطاف حضرت را در شرایطِ پیش‌آمده نشان می‌داد:
۱- بازگشت به همان جایی (مدینه) که از آن بیرون آمدم
۲- رفتن به مرزها و اقلیم‌های دیگرِ مسلمین، و زندگی بر طبق قانونِ معمول
۳-(و در اکثر منابع) عزیمت به شام و مذاکره با شخص یزید، و پذیرش آنچه از آن گفتگو بیرون آید:

«عمر بن سعد سوى حسين روان شد و چون پيش وى رسيد حسين به دو گفت: يكى از سه چيز را بپذير: يا مرا بگذارى كه از همانجا كه آمده‌ام بازگردم يا بگذارى كه پيش يزيد روم يا بگذارى سوی مرزها روم -تاریخ طبری ج ۷ ص ۲۹۷۴ مترجم پاینده-»

این پیشنهادات راهگشا با یکدندگی طرف مقابل (با نقش‌آفرینی شمر) روبرو شد و نه اجازه بازگشتش به مدینه را دادند، نه اجازه عزیمت به نقاط دور از هیاهوی سیاسی به عنوان شهروندی عادی را دادند و نه اجازه رفتن به شام برای مذاکره و گفتگوی رودردر با خود یزید را دادند و یعنی راه بر هرگونه گزینه و گفتگوی سازنده و مؤثر بستند و بر عصبیّت‌های جاهلی پای فشردند و تنها راهِ بی‌راه را "تسلیمِ بی‌چون‌وچرا"ی کاروان و به بند کشیده شدن‌شان برای اعزام به سوی ابن‌زیاد قرار دادند:

«شمر بن ذی‌الجوشن برخاست و [خطاب به ابن‌زیاد] گفت: از او این را می‌پذیری؟ با آن‌که در زمینِ تو و پهلوی تو منزل دارد؛ به خدا اگر از قلمرو تو بکوچد و دست به دستِ تو ندهد او رو به توانایی است و تو رو به ناتوانی و درماندگی؛ به او این رخصت را مده که سست انگاری است؛ ولی پیشنهاد کن "با همراهانش تسلیم تو گردد، اگر او را عقوبت کنی اختیار داری و اگر بگذری می‌توانی" [ولکن لینزل علی حکمک هو واصحابه فإن عاقبت فأنت أولی بالعقوبة وإن عفوت کان ذلک لک -الارشاد مفید ج۲ ص۸۸]؛ ابن زیاد گفت: تو خوب نظری دادی همان را باید گرفت؛ این نامه را برای عمر سعد ببر تا بر حسین و اصحابش پیشنهاد کند "بی‌قیدوشرط تسلیم حکم من شوند"، اگر پذیرفتند آن‌ها را زنده نزد من فرستد و اگر نه با آن‌ها بجنگد -نفس المهموم شیخ‌عباس قمی ترجمه کمره‌ای ص ۹۷-»

بنابراین دشمنِ یکدنده، تنها راه را "تسلیم شدن و زانو زدن در برابر ابن زیاد" قرار داد و در غیر این صورت، کشته شدن!.

هنگامی که آن پیشنهاداتِ منعطف و به دور از جنگ و خونریزی مطرح شد و سپس با این واکنش جاهلی و غیر منعطفِ شمریان روبرو شد، در اینجا بود که در میان سپاه دشمن تحولی انسانی رخ داد و قلوبی "منعطف" و نرم گردید و از جمله حُربن‌یزید یکی از سرداران اصلی آن سپاه، تحت تأثیر شخصیت والای حسین ع و نرمشی که از خود با طرح آن گزینه‌ها نشان داد، به عمر سعد و شمر بانگ اعتراض برآورد که چرا راه‌های حسین بن علی را نمی‌پذیرید!؟ بگومگو در میان آن‌ها درگرفت و سرانجام که حُرّ پی برد که اینان اهل گفتگوی سازنده و محترمانه با امام حسین نیستند و به چیزی کم‌تر از تسلیم‌شدن حسین و سرسپردگی‌اش در برابر ابن‌زیاد رضایت نمی‌دهند، سرداری سپاه را به اخلاق و انسانیّت و "آزادگی" فروخت و با تنی چند از همفکرانش به اردوگاه امام حسینِ مظلوم پیوست و کشته شدن در راه آزادگی را بر ماندن زیر پرچم ظالم ترجیح داد:

«وقتى عمر بن سعد حمله برد، حر بن يزيد به دو گفت: خدايت قرين صلاح بدارد با اين مرد جنگ می‌كنى؟ گفت: به خدا بله جنگى كه دست كم سرها بريزد و دستها بيفتد. گفت: به يكى از سه چيز كه به شما گفت رضايت نمی‌دهيد؟ عمر بن سعد گفت: به خدا اگر كار با من بود رضايت می‌دادم اما اميرِ تو اين را نپذيرفت. حر بيامد و با كسان بايستاد ... بنا كرد، كمكم به حسين نزديک شد ... و لرزش سراپايش را گرفت ... به خدا خودم را ميان بهشت و جهنم مردد می‌بينم، به خدا اگر پاره‌پاره‌ام كنند و بسوزانند چيزى را بر بهشت نمی‌گزينم ... آنگاه اسب خويش را بزد و به حسين ع پيوست و گفت: خدايم فدايت كند من همانم كه تو را از بازگشت بداشتم و همراه تو شدم و در اين مكان فرودت آوردم به خدايى كه جز او خدايى نيست گمان نداشتم اين قوم آنچه را گفته بودى نپذيرند و كار ما به اين‌جا بكشد. به خويش می‌گفتم كه قسمتى از دستور اين قوم را اطاعت می‌كنم كه نگويند از اطاعت‌شان برون شده‌ام ولى آنها اين چيزها را كه حسين می‌گويد می‌پذيرند، به خدا اگر می‌دانستم كه نمی‌پذيرند چنان نمی‌كردم، اينک پيش تو آمده‌ام و از آنچه كرده‌ام به پيشگاه پروردگارم توبه می‌برم ... -تاریخ طبری ج۷ ص ۸-۳۰۲۷-»
telegram.me/baznegari/181
.
.
ک
18:17
کانال بازنگری
ف
فکرک های من | موسوی عقیقی 13.10.2017 14:20:16
یادداشت(۴۸)
#نگاره_فقهی

فرایندِ انتقاد از فقه/ قسمتِ یکم
۲۱مهر۱۳۹۶

زندگیِ تقلیدمحور انتقاد از فقه را دشوار نموده است. در گذشته نقدِ فقه آنچنان در نظرها مهم جلوه نمی کرد امّا امروزه که فقه به عرصه حقوقی و قانونی کشیده شده است نقدِ مباحثِ فقهی بسیار گسترش یافته است. فقه در قدیم در خُرده رفتارهای مردم و به نوعی زیستِ شخصی انسان ها جریان داشته است امّا با ظهورِ جریانِ انقلابِ اسلامی در ایران فقه به حوزه رفتارِ عمومی گسترشِ چشم گیری یافت و از این روی موردِ انتقاداتِ بیشتری قرار گرفت.

سروکارِ نقدِ فقه در گذشته با متخصصین و به تعبیری با روحانیانِ فقیه و یا دلبسته فقه بود. اگر فردی گزاره ای فقهی را نقد می نمود هرچند با واکنش های تند و تیزی مواجهه می گردید لیکن افرادِ مقابلِ او فقهاء و روحانیان بود ولی امروزه جایگاه فقه و فقاهت مُدّعیانِ گسترده تری دارد، علاوه بر مبلغانِ دینی مردم نیز خود را با منتقدینِ فقه درگیر می کنند. زندگیِ تقلیدمحور در گذشته شخصی و در زمانِ ما عمومی گردیده است. نمونه مسئله حجابِ زنانِ مسلمان می باشد، در قبل از انقلابِ اسلامی زنان همواره آزادانه با پوششِ انتخابی خودشان تردد می کردند و یا به کار مشغول بودند ولی بعد از انقلابِ اسلامی قوانینِ فقهی یکباره جایگاهِ حقوقی و قانونی گشت و خیلی از زنان مجبور شدند حجاب را برخلافِ میل شان بپذیرند. گام به گام حجاب از یک مسئله شخصیِ فقهی به هویّتی اجتماعی و عمومی یافت و مساوی با عفت عمومی تعبیر شد و زنانِ بی حجاب را عمومِ مردم به قضاوت می نشستند و آنان را به بی عفتی و ناهنجاریِ شخصیتی و هویّتی متهم می کردند. این سلوکِ رفتاری هنوز در بینِ متدینان رواجِ ویژه ای دارد که زنانِ بی حجاب یا کم حجاب را بی عفت و خودفروش و پدران و شوهرانشان را بی غیرت می خوانند.

سختیِ نقدِ فقه از این جهت دوچندان گردید که عمومِ مردم خود درباره گزاره های فقهی و باورهای دینی اظهار نظر می کردند، اگر کسی فقهِ عمومی را پاس می داشت او را تکریم و اگر کسی به نقدِ آن می پرداخت او را توبیخ می نمودند. قضیه نگهداری از حیواناتِ خانگی به خصوص سگ ها از همین روی موردِ اهمیّت هستند که خودِ متدینان، باورهای متفاوتِ دینی و غیردینی به نگهداری سگ ها را طرد می کنند. چنین رفتارهایی باعث می گردد فقه پژوهان کمی خودسانسوری را چاشنی قلمِ خود کنند. این خودسانسوری حتّی در بینِ فقهاءِ دینی نیز رواج یافت، یکی از مراجعِ معاصرِ پاکستان که برخلافِ عقیده اش خمس را قبول داشته و فقط از پذیرفتنِ آن خودداری می کرده است موردِ توهین و توبیخِ شدید مردم و حتّی علمایِ دیگر کشورها قرار گرفت. معروف است محمّد فاضلِ لنکرانی در درس های فقهیِ خود سیگار کشیدن در ماهِ رمضان برای روزه داران را حکمِ جوازِ فقهی داده ولی در رساله عملیهِ خود به حرمتِ چنین کاری حکم کرده است. این خودسانسوری ها بیشتر ترس از مواجهه با عقایدِ درازآهنگِ مردم می باشد.

هرچند،
چندسالی می باشد که نقدِ فقه نیز به عرصه عمومی راه یافته است. به طورِمثال عمومِ دیندارانِ حاضر تفاوت های حقوقی بینِ زنان و مردان را نمی پذیرند و یا در موضوع های اقتصادی، مبانیِ اقتصادِ اسلامی را در زندگیِ خود راه نمی دهند. این موضوع باعثِ تغییرِ روش فقه پژوهانی همچون امیرحسین ترکاشوند و... در نقدِ فقه شده است. ترکاشوند در روشِ خود نخست به دیندارانِ سنتی نظراتِ ناگفته و یا ناشنیده را بازگو می کند، این نظرات الزاماً از همان مکتبی صادر شده است که دینداران خود را به آن منتسب می کنند، و در گامِ دوّم به نقدِ مبانی فقهی می پردازد. این روش باعثِ خودآگاهی دینداران نسبت به مسائلی می شود که می باید با رسمیّت شناختنِ مکتبِ شان، به آن باور داشته باشند. به عبارتی در این روش ضعف هایِ فقه که پتانسیلِ خشونت ورزی و یا ناسازگاری با زیست ِاخلاقی دارند برایِ خودآگاهیِ مردم بازگو گشته و سپس به نقدِ چنین گزاره هایی اهتمام می شود. به عنوانِ مثال :

"مهریه و نفقه از این جهت است که مرد کابین جنسی زن را مالک شود به گونه ای که مرد در همه زمان ها و همه مکان ها می تواند از همسرِ خود لذت ببرد".

چنین روشی از سویی مردم را به یکسری ناآگاهی های درون مکتبی آشنا می سازد و از سویِ دیگر ضعف های فقهی که به آن ها نقد وارد است را روشن و خاص می کند و همین باعث می گردد خودِ مردم تغییراتِ فقهی را از سویِ فقه نویسانِ سنتی مطالبه کنند و بجایِ آنکه فقه پژوهان خود به عرصه انتقادِ از فقه وارد شوند، متولّیانِ فقه بر اساسِ مطالبه های عمومی خود نظراتِ فقهی را بازنگری کنند. این روش از نقدِ فقهی هرچند توسطِ اینجانب دنبال می شود ولی شاخص ترین فردِ مُلزم به این روش امیرحسینِ ترکاشوند مؤلفِ کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» می باشد.
---------------
معرفی کانال :
"بازنگری : کانال امیرحسین ترکاشوند"
https://t.me/baznegari
---------------

✖️فکرک های من | @fekr_rak
ک
20:05
کانال بازنگری
د
دین‌واژه 12.10.2017 11:22:41
تواتُر
آیا علی بن‌حسین سجاد امام چهارم شیعیان (ع) پس از پدرش با یزید بن‌معاویه بیعت کرد؟ اگر چنین باشد، آیا بیعت او را بر ذلت‌پذیری باید حمل کرد یا تقیه؟ اگر نتوان چنین بیعتی را تقیه‌ورزانه خواند، ذلت‌پذیری او با شعار «هیهات منا الذلة» پدرش ناسازگار نیست؟
آقای امیرحسین ترکاشوَند در دو یادداشت با عنوان‌های «ازخودگذشتگیِ امام سجاد» و «در کفِ شیرِ نرِ خون‌خواره‌ای، غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای»، وقوع بیعت ایشان را با یزید مفروض گرفته و آن را تقیه‌ورزی پیشوای چهارم در برابر حاکم ستم‌گر هم‌روزگارش دانسته است: 👇
t.me/baznegari/174
t.me/baznegari/175

در این یادداشت درباره وقوع بیعت ایشان با یزید داوری نمی‌کنم، اما تأکید خواهم کرد که دو نوشته پیش‌گفته، به کمبودهای فراوانی دچارَند. شاید نکته‌های زیر مکمِل آن دو یادداشت باشند: 👇
1. روایت یادداشت نخست ایشان از «تاریخ یعقوبی» نوشته احمد بن‌جعفر یعقوبی نقل شده است که در سده سوم هجری می‌زیست. پیش از یعقوبی، دست‌کم هجده تن از مورخان کتاب‌هایی درباره تاریخ اسلام نوشته‌اند که با تمرکز بر این روی‌داد، به هیچ یک از آنها اشاره نشده است؛

2. یکی از آثار متقدم بر تاریخ یعقوبی، «اخبار الطوال» نوشته احمد بن‌داود دینوَری است که یکی دو سال پیش از یعقوبی درگذشت. دینوَری به بیعت گرفتن مسلم بن‌عقبه فرمانده لشکر یزید از مردم مدینه اشاره کرده و گفته است: مسلم می‌گفت: در بیعت با یزید خود را مملوک او بدانید؛ مملوکی که یزید به دل‌خواه خودش می‌تواند به هر کاری درباره‌اش دست بزند. اگر کسی چنین بیعت نمی‌کرد، سرَش را از دست می‌داد، اما هنگامی که نوبت به علی بن‌حسین (ع) رسید، مسلِم ایشان را کنار خودش نشاند و گفت: امیر المؤمنین (یعنی یزید) درباره تو، به من سفارش کرده است. ایشان گفتند: من با شورش مردم مدینه موافق نبودم و مسلم ایشان را به خانه‌اش روانه کرد (احمد دینوری، الاخبار الطوال، ص 265-266).
ناسازگاری روایت دینوَری با روایت یعقوبی، چگونه توجیه می‌پذیرد؟

3. کار مورخ با کار فقیه یک‌سان نیست؛ زیرا مورخ در پی کشف «وقوع» روی‌داد و فقیه در پی «رفع» تکلیف است. بنابراین، مورخ بر «صحت» روایت و فقیه بر «حجیت» روایت تأکید می‌کند و از همین روی، «خبر واحد» نزد مورخ بی‌اعتبار ی کم‌اعتبار است و نزد فقیه شاید معتبر شمرده شود.
آیا کسی جز یعقوبی آن روایت را (با همان گوشه و کنار و صدر و ذیل) آورده است؟

4. گویی تنها ناقل چنان روایتی، همان یعقوبی است؛ زیرا نه تنها مورخان متقدم بر او که مورخان متأخر از او هم آن را نیاورده‌اند. برای نمونه، علی بن‌حسین مسعودی در این‌باره آورده است: «مردم مدینه با مسلم بیعت کردند تا بنده یزید باشند ...؛ جز علی بن‌حسین سجاد و علی بن‌عبدالله بن‌عباس» (مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 3، ص 64).
آیا خبر واحد یعقوبی را درباره روی‌دادی تاریخی (نه تکلیفی فقهی) می‌توان معتبر شمرد؟

5. روایت یعقوبی با مَنش خانوادگی علی بن‌حسین (ع) سازگار نمی‌نماید؛ زیرا بر پایه آن، مسلم به او گفت: در بیعت با یزید بگو: برادر و پسر عموی اویَم، اما او گفت: اگر می‌خواهی می‌گویم «عبد قِن» اویَم (تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 165).
عَبد قِن؛ یعنی برده و بنده بنده‌زاده؛ کسی که خودش، بلکه پدر و مادرش مملوک و بنده‌اند.
با این فرض که علی بن‌حسین (ع) مُجاز بوده است خودش را بنده بخواند، آیا مُجاز بوده است حسین بن‌علی (ع)؛ یعنی نماد عزت‌خواهی را برده و بنده و مملوک و «فَیء» بداند؟

6. روایت محمد بن‌یعقوب کلینی درباره سفر یزید به مدینه و بیعت گرفتن خودش از علی بن‌حسین (ع) متواتر نیست و به گفته برخی از حدیث‌پژوهان 👈 «اگر دواعی مردم در نقل مطلبی بسیار و مع ذلک متواتر نشود، دلیل بر کذب ناقل آن خواهد بود؛ مثل آنکه [اگر] مؤذّنی از مناره بیفتد، خبر آن در شهر منتشر می‌شود و اگر یک نفر خبر دهد باید او را تکذیب کرد یا اگر شهری بین قم و طهران‌ موجود باشد، خبر آن متواتر می‌شود و اگر یکی خبر داد البته پذیرفته نیست (ابوالحسن شعرانی، «رساله‌ای در علم درایه»، ص 161).
تواتر؛ یعنی گزارش‌های پی در پی افراد گوناگون درباره یک روی‌داد.
آیا چنین بیعت خائفانه و ذلیلانه‌ای متواتر است؟

7. برخی از تاریخ‌دانان معاصر گفته‌اند: 👈 «احتمالاً سال‌ها‌ بعد‌ کسانی‌ از بزرگ‌زادگان مدینه که پدرانشان از بیم جان خود با مسلم با چنان شرطی‌ بیعت‌ کردند، این خبر را ساخته‌اند تا کار گذشتگان خویش را نزد‌ مردمان‌ موجّه‌ جلوه دهند» (جعفر شهیدی، زندگانی علی بـن‌حسین، ص 85).

8. چرا یزید در سال 61 قمری در کاخ شام از ایشان بیعت نگرفت و کار را به سال 63 واگذاشت؟
روایت «الکافی» بر این دلالت می‌کند که احادیث نامعتبر حتی در آن هم هست، بلکه با روش‌های تاریخی به راست‌آزمایی محتوایش باید پرداخت. حدیث «الکافی کافٍ لشیعتنا» خودش «اول الکلام» است.
فردوسی مشهدی
@FerdowsiMashhadi
1396/07/20
15 October 2017
ک
10:34
کانال بازنگری
آ
آن‌سو | AnSoo 15.10.2017 10:34:06
«با مسئله آب چه خواهیم کرد؟»
✍🏻 علی معتقد
@AnSoo
کشور ما از نظر آب، ورشکسته است نه اینکه تنها دچار بحران باشد، آبِ تجدیدپذیرِ کشور در مقیاس با متوسط جهانی ثلث، اما میزان تبخیر آن سه‌برابر جهانی است.
کشاورزی بیش از نود درصد آب شیرین کشور را مصرف می‌کند اما با راندمانی بسیار کمتر از راندمان متوسط جهانی.
کشیدن بی‌معیار آب زیرزمینی هرسال به‌طور متوسط بیست متر۫ سطح آب زیرزمینی را پایین می‌برد و سبب فرونشست‌ها و فروچاله‌های غیرقابل فراوانی شده است.
مصرف سرانهٔ آبِ شهریِ ما چندین برابر مصرف جهانی است. با این وضعیت است که از هشتصد دشت بزرگ کشور ۲۹۷ دشتِ آباد خشکیده و کشاورزان به حاشیهٔ شهرها مهاجرت کرده‌اند.
سدهای فراوان، دریاچه‌ها و تالاب‌های طبیعی را خشکانده و کمبودِ آب و انتقال آب تجمعات مردمی و زد و خوردهای متعددی همراه با تلفات جانی و مجروحیت زیاد بین مردم با نیروهای امنیتی ایجاد کرده و با گسترش این اغتشاشات۫ نگرانی جنگ داخلی که از هجوم هر دشمن خارجی خطرناک‌تر است را محتمل ساخته‌اند و به این دلیل آقای بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۹۶ اعلام کرد، بحران آب در ایران وارد مقولۀ امنیتی شده است. او گفت به همین خاطر در مجلس کمیته امنیت آب تشکیل شده است.
در مقاله پیوست با عنوان «روایتی از ورشکستگی آب در کشور و چند پیشنهاد درمانی» علاقه‌مندان با توجه به آمار و ارقام و عکس‌ها و تصاویر متعددْ واقعیت آب کشور و وضعیت امنیتی حاصله را مشاهده می‌نمایند.
در این مقاله بعد از تشریح ورشکستگی آب، چند طرح درمانی کاربردی و اجرایی به مسئولین کشور پیشنهاد شده که بعضاً برای اولین‌بار مطرح می‌شوند و در صورت اجرا می‌توانیم علی‌رغم روند کاهشی نزولات آسمانی، ورشکستگی و بحران آب را تا دوره طولانی به‌سلامت بگذرانیم.

🔻مطالعۀ متن کامل این مقاله در لینک زیر:
@AnSoo
http://telegra.ph/روایتی-از-ورشکستگی-آب-در-کشور-و-چند-پیشنهاد-درمانی-10-12
ک
16:59
کانال بازنگری
تواتُر تاریخی یا منزلت اجتماعی و اخلاقی، کدام؟
@baznegari

جناب آقای فردوسی مشهدی
با سلام مقالۀ جنابعالی را با نام تواتُر (نقدی بر مقالۀ جناب آقای ترکاشوند با عنوان: از خود گذشتگی امام سجاد ع) خواندم. فعلاً قصد ورود به وثاقت یا عدم وثاقت روایاتی که از یعقوبی و طبری و همچنین از کافی در مقالۀ از خود گذشتگی امام سجاد ع ذکر شده و جنابعالی با تلقی تاریخی از موضوع، آن‌ها را نقد کردید، ندارم همچنین نمی‌خواهم از منظر فقهی که شما آن را منحصر در صحت عمل مکلف کردید نه با توسعه در آثار و نتایج حاصل از عمل، سخنی بگویم.

اما یک نکته از منظر عقل و علم اخلاق و حتی علم کلام در منظر اجتماعی و جایگاه امامت در این حوزه قابل طرح است که اگر علم تاریخ و علم فقه توان پاسخگویی به آن را ندارند یا اصولاً برای پاسخگویی به این سؤالات وضع نشده‌اند، علوم نام برده شده در بالا توان پاسخگویی به این مهم و مواجه با نقد جنابعالی را دارند.

ثمرۀ علم همان‌طور که از کلام امام علی ع بر آمده و به جان می‌نشیند عمل برای حیات است! (ثمرة العلم العمل للحیاة) یعنی نتیجۀ علم باید در چگونگیِ بهتر زیستن معنا بدهد. زیستی که مطابق با ارتباطات انسانی شکل گیرد و تعریفی درست از حوائج انسانی ما داشته باشد.

ما که در خلاء زندگی نمی‌کنیم. به دنبال ساخت اتوپیای آرمان‌شهر هم نیستیم؛ جامعه انسانی تعریفی انسانی دارد که در ساحت انسانی شکل گرفته و خداوند در کتاب‌های آسمانی مخصوصاً قرآنِ عظیم، بارها از همین منظر و دیدگاه، انسان را تعریف نموده و مکلفش نیز ساخته!

همۀ کوشش خود را انجام بدهیم تا اثبات کنیم امام سجاد ع با یزید بیعت نکرد چرا؟ چون از مقام و جایگاه عصمت (تحدید و تعریف مشهور و مطابق با ذوق بنای شهرت) بدور است و محال است که امام معصوم با امام طاغوت بیعت کند!

سوال بنده از جنابعالی این است جایگاه زمان و مکان در نگاه تاریخی شما کجاست؟ جایگاه مردم و جامعه و رویکردی که ارتباط این بخش با امام ع را تعریف می‌کند و نقش و مسئولیتی که امام چه در مقابل تک‌تک اعضای جامعه و چه در مقابل حیثیت و جایگاه و حفاظت از جامعه دارد، کجاست؟

این چه امامی است که فقط در فکر عدم بیعتش هستیم و ابداً به آثار و نتیجه‌ای که از این راه بدست می‌آوریم فکر نمی‌کنیم!؟

بر طبق فرض پیش رویم فرضی که هیچ تاریخی منکرش نیست: همۀ مردم یا بیعت کردند و یا در صورت بیعت نکردن کشته شدند!
بفرمائید در این‌صورت جایگاه امام سجاد در میان این مردم کجاست؟
مردمی که بیعت کردند و زنده ماندند (حتی اطرافیان امام. زیرا یزید از همه بیعت خواست الا امام !) چگونه به این امام می‌نگرند؟
وظیفۀ این امام در قبال این پیش‌آمد چه بود؟
که بگویند:
من با شورش مردم مدینه موافق نبودم و مسلم [والی مدینه] ایشان را به خانه‌اش روانه کند (احمد دینوری، الاخبار الطوال، ص 265-266).
و ما هم با خیال راحت امروز به خانه‌های‌مان برویم و دل‌مان خوش باشد که امام بیعت نکرد!؟
خوارج نهروان با همین دیدگاه، امام علی ع را به فسق و قبول توبه محکوم کردند؛ امام حسن ع توسط اصحابش با همین دیدگاهِ مشهور در میان ما، با جملۀ یا مذل المومنین خطاب شد و ایشان در جواب فرمود: بخاطر حفاظت از شما به این شرایط تن دادم.

حال امام بیعت نکرد یا اصلاً از ایشان بیعتی خواسته نشد، تکلیف این مردم و جامعه چیست؟

آیا جملۀ اگر بخواهی می‌گویم «عبد قِنِ» اویَم، بسیار زیباتر و برازنده‌تر برای مقام امامی که جام زهر می‌نوشد و خود را فدای جامعۀ خویش می کند نیست؟

محمود رضا حقیقت
استاد گروه معارف دانشگاه گیلان
telegram.me/baznegari/185


خوانندگان کانال بازنگری می‌توانند یادداشت آقای مهدی فردوسی مشهدی را در نشانی زیر دریافت کنند:
https://telegram.me/baznegari/183
.
16 October 2017
ک
08:41
کانال بازنگری
«حقیقت»یابی و «روش‌»شناسی
@baznegari
استاد گرامی جناب آقای حقیقت

با درود و سپاس فراوان نام مبارک‌تان را وام می‌کنم و بر «حقیقت»یابی تأکید می‌کنم که البته به «دقت» کردن مشروط است. چنان‌چه یادداشت کوتاه حقیر را دوباره بخوانید این جمله را در آغازش خواهید یافت: 👇🏽
«در این یادداشت درباره وقوع بیعت ایشان با یزید داوری نمی‌کنم».

نقد فروتنانه‌ام ناظر به دو یادداشت دوست گرامی جناب ترکاشوند، «روش‌شناختی» است. همین!
به زبان بسیار ساده، گفته‌ام این دعوی که «علی بن‌حسین از سر تقیه‌ورزی با یزید بیعت کرد»، با گزارش «واحد» ثابت نمی‌شود؛ زیرا گزاره‌های تاریخی با منقولات متواتره ثابت می‌شوند و «حقیقت» به شمار می‌آیند. گزارش واحد تاریخی هم هنگامی مقبول خواهد افتاد که معارض‌هایی نداشته باشد یا تهافت و ناسازگاری در خودش نباشد. چکیده سخن حقیر در آن یادداشت همین است و بس.
باری، داوری‌ام درباره بیعت کردن یا نکردن علی بن‌حسین با یزید این است که با توجه به کناره‌گیری او از شورش مردم مدینه و ساکن شدنش پیرامون شهر و با توجه به اینکه امویان در ماجرای عاشورا هاشمیان را از میدان سیاست بیرون کرده بودند، بیعت کردن علی بن‌حسین را مهم نمی‌شمردند و مطمئن شده بودند که او همچون پدرش بر خلیفه خروج نخواهد کرد. بنابراین، «او را به خانه‌اش روانه کردند».
با فرض اینکه چنین دیدگاهی پذیرفتنی نباشد، تنها فرض ممکن «بیعت کردن» ایشان است که البته معتقدم با این فرض، این بیعت بسیار عادی و همچون بیعت دیگر مردمان مدینه بوده است؛ نه بیعتی ذلیلانه و مُقرانه به چیزهایی که حتی خود یزید یا مُسلم، آنها را از ایشان نخواسته بود.

بنابراین، یادداشت من نقدی روش‌شناختی درباره دو یادداشت آقای ترکاشوند است؛ یعنی درباره بیعت کردن ایشان داوری نکرده‌ام٬ اما بیعت ذلیلانه ایشان هم تنها با روایت یعقوبی و کلینی ثابت نمی‌شود.
البته این دیدگاه بر این دلالت نمی‌کند که همه پیشوایان شیعه در سیاست‌ورزی یک‌سان بوده‌اند٬ بلکه پیش‌نهاد «انسان 250 ساله» اگر درست باشد، تنها در حوزه اخلاق و معنویت‌گرایی درست است نه سیاست‌ورزی؛ زیرا روشن است که این انسان‌ها (نه یک انسان) در 250 سال به شیوه‌ها و انگیزه‌های گوناگون سیاست ورزیده‌اند؛ یعنی
یکی بیعت کرده و حتی محفوظ ماندنِ خلیفه دوم نزدش مهم بوده (علی بن‌ابی‌طالب)
یکی صلح کرده (حسن بن‌علی)
و یکی از بیعت کردن تَن زده و سرانجام به چنگ یزیدیان افتاده است (حسین بن‌علی).

با سپاس بسیار
فردوسی مشهدی @FerdowsiMashhadi

telegram.me/baznegari/186
.
خوانندگان ارجمند کانال بازنگری می‌توانند یادداشت آقای محمودرضا حقیقت را در نشانی زیر دریافت کنند:
telegram.me/baznegari/185
.
.
ک
13:52
کانال بازنگری
رسم خدایگان!

خدایگان هرگاه در سرزمینی به قدرت رسند، سیاست‌شان همواره فساد و خرابی و غارت و قتل به بار می‌آورَد، و کارشان پیوسته ناچیز انگاشتن و منزوی ساختنِ رِجال محبوب جامعه است.

قالت إنّ الملوک إذا دخلوا قریة أفسدوها و جعلوا اعزّة أهلها أذلّة وکذلک یفعلون (سوره نمل آیه ۳۴)



السّلام علی الحسین‌بن‌علیٍّ الشهید🌷
السّلام علی علی‌بن‌الحسین الشهید🌷
السّلام علی العبّاس‌بن‌امیرالمؤمنین الشهید🌷
السّلام علی الشهداء مِن وُلد امیرالمؤمنین 🌷🌷🌷
السّلام علی الشهداء من وُلد الحسن 🌷🌷🌷
السّلام علی الشهداء من وُلد الحسین 🌷🌷🌷
السّلام علی الشهداء من وُلد جعفرٍ و عقیلٍ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷
السّلام علی کلّ مُستَشهَدٍ معهم من المؤمنین🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

امیر ترکاشوند
@baznegari
.
.
.
17 October 2017
ک
14:44
کانال بازنگری
ف
فکرک های من | موسوی عقیقی 17.10.2017 12:06:30
یادداشت(۴۹)
#نگاره_معرفتی

روش شناختی تاریخ پژوهی(۱)

در روش های تاریخ پژوهی مهم ترین موضوعی که باعثِ جدال بینِ تاریخ نگارانِ اسلامی و مورخانِ غیراسلامی شده است، نابسامانیِ روشِ تاریخ پژوهی در میان مسلمانان می باشد. بهانه این نگاشته، بحثِ امیر حسین ترکاشوند در خصوصِ از خود گذشتگی پیشوایِ چهارمِ شیعیان امام سجّاد و ابرازِ آمادگی برای بیعتِ غلیظ با یزید با هدفِ جلوگیری از کشتارِ مابقیِ مردم و حفظِ جانِ آن ها در واقعه حرّه است(تاریخ الیعقوبی،ج۲،ص۲۵۰). مَهدی فردوسی روش پژوهشی فوق را اصولی ندانسته و نکاتی را ذکر کردند که مختصرا عبارتند از :
۱) عدمِ ذکرِ بیعتِ علی بن الحسین در کتاب هایِ تاریخِ پیش از «تاریخِ یعقوبی»
۲) تفاوتِ کارِ فقیه و مورخ و خبرِواحد بودنِ نقلِ «تاریخ یعقوبی»
۳) نقلِ انحصاریِ چنین رویدادی در «تاریخ یعقوبی»
۴) متواتر نبودنِ روایت محمّد بن یعقوب کلینی درباره سفر یزید بن معاویه به مدینه و بیعت گرفتن از علی بن الحسین
۵) مردود دانستنِ این واقعه توسطِ مورخین معاصر و...
وی در پاسخ به یک نقد، محورِ نکاتِ خود را انتقاداتِ روش شناختی عنوان کرده است. امّا به نظرم به روشِ ایشان نیز نقدهایی می تواند وارد دانست :

الف/ در روشِ تاریخ پژوهی ما با دو رویکرد مواجهیم، یکم «تاریخ نگاری به سبکِ کلاسیک»، دوّم «تاریخ نگاری به سبکِ جدید». مبلغانِ دینی در گذشته های دور همه انواع از روایات را به یک نوع ثبت و یا نقل می نمودند، به عبارتی طبقه اسناد را در همه روایات دخیل می دانستند. از این روی تاریخ نگارانِ کلاسیک، نقل های خود را همسان با محدّثان ثبت می کردند به این دلیل که اصولاً در گذشته تمایزی مابینِ روشِ تاریخ نگاری و اصولِ حدیث شناسی نبود. تنها تفاوت، بی اعتنایی شیعیان به تاریخ نگاری و گرایش به کلام است و این چنین اکثرِ تاریخ نگارانِ کلاسیک از مذهبِ اهلِ سنّت هستند هرچند شیعیان نقل های تاریخی خود را در کتاب هایِ روایی ثبت می کردند. عدمِ درکِ تمایز مابینِ «تاریخ نگاری» و «حدیث شناسی» باعث گردید تا مبلغانِ دینی اصولِ یک نواختی را برای نقد و بررسی روایتِ تاریخی و حدیث قرار دهند.

ب/ تفاوتِ کار فقیه با کارِ مورخ در گذشته یکسان بوده است، یعنی هردو از یک مبنا برای صحت/ناصحتی استفاده می کردند. اینکه کارِ مورخ بررسی «صحت» و وظیفه فقیه بررسی «حجیّت» می باشد درست است، امّا همانطور که بیان گردید چنین روشی در گذشته اِعمال نمی گردید. روشِ تفکیک مابینِ گزاره های تاریخی و حدیثی بسیار دور از روشِ کلاسیک است. در روشِ جدید نقل های تاریخی چون مستلزم وجود/ بروزِ معرفت نسبت به بنیان های دینی نیستند کارِ تاریخ پژوه، شناختِ محیطِ روایت، شناختِ جعل از حقیقت و جعل در نسبت با محیطِ زیستی بر اساسِ قرینه یابی است. اینکه یک روایتِ تاریخی را با مبانی کلاسیکِ حدیث شناسی بسنجیم و به علّتِ نامتواتر یا خبر واحد بودن آن را قبول نکنیم، جایی در تاریخ نگاریِ معاصر ندارد چه اینکه نقل های جعلی هم به گونه ای تنظیم می شوند که قرینه های حقیقت در آن مشهود باشد. ما باید طوری نقل هایِ تاریخیِ گذشته را بسنجیم که نقل های تاریخی معاصر را خواهیم سنجید، به عبارتی تفاوتِ روش پژوهش در تاریخِ گذشتگان و تاریخِ معاصران قابلِ توجیه نیست چه اینکه امروزه در تاریخ نگاری مدرن کسی به دنبالِ «متواتر» بودنِ نقل ها نیست.

ج/ از سویِ دیگر، همچنان که نقل ها به صورتِ گزینشی ثبت شده اند، روایت های تاریخی نیز یک سری رشته های تفسیری از رویدادها تلقی می گردند. به عبارتی استدلالِ تاریخی نیازمندِ گزینشِ پاردایمی است که اصولاً بر اساس نظرگاه هایِ ایدئولوژیک شکل می گیرد به همین دلیل روایت های تاریخی محتاجِ طرحِ خاصی در صحت پژوهی شان می باشند. کارِ مورخ در گزینش کشفِ روایت و دوّم تفسیرِ آن است، درحالی که در حدیث نگاری شخص تنها یک محدّث است. هیچگاه روشِ ثبتِ تاریخ توسطِ ابن خلدون در «تاریخِ ابن خلدون» و کلینی در «اصولِ کافی» یکسان نیست تا بخواهیم بر یک مبانی ثابتی آنان را بسنجیم. مجموعه رویدادهایِ تاریخی سازگاری با یکدیگر ندارند بلکه این رویدادها با تلاشِ روایی مورخان حالتِ سازگاری به خود می گیرند، به تعبیری روایت های تاریخی زندگی های گذشته را به نمایش نمی دهند بلکه آن را به صورتِ داستان بازنمایی می کنند به همین دلیل تاریخ نگاری بر اساسِ تفاسیرِ ایدئولوژیکِ تاریخ نگار شکل می گیرد. برخلافِ احادیث که گاهی تفسیرناپذیرند(زیرا نگارشِ تفسیری ندارند) می توان از قرینه های تاریخی تفسیرِ جدیدی را ارائه نمود، با این مبنا که ما باید به شهودِ خویش مبنی بر اینکه روایت های تاریخی «می توانند» صادقانه باشند پایبند بمانیم.

-------------
مطلبِ کانال رسمیِ امیر حسین ترکاشوند :
http://t.me/baznegari/174
http://t.me/baznegari/175
نقدِ مهدی فردوسی مشهدی :
https://telegram.me/baznegari/183

✖️فکرک های من | موسوی عقیقی | @fekr_rak
18 October 2017
ک
06:50
کانال بازنگری
گفت‌وگوی دو تاریخ‌پژوه بر سر مسئله بیعت امام سجاد(ع) با یزید
(به مناسبت شهادت امام سجاد ع )

گروه اندیشه: امیر ترکاشوند و مهدی فردوسی در گفت‌وگویی در فضای مجازی به بررسی گزارش تاریخی بیعت کردن امام سجاد(ع) با یزید بن معاویه در واقعه حره پرداخته‌اند، ترکاشوند قائل به پذیرش بیعت از سوی امام سجاد(ع) است اما فردوسی آن را گزارش غیرمعتبر می‌داند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) چندی پیش امیر ترکاشوند نویسنده کتاب جنجالی «حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص)» با انتشار دو یادداشت به بررسی گزارش تاریخی درباره بیعت امام سجاد(ع) با یزید بن معاویه در جریان واقعه «حره» پرداخت. ترکاشوند با تمجید از عمل امام سجاد(ع) در خصوص بیعت کردن با یزید، از آن عمل با عنوان نرمش قهرمانانه یاد کرد و آن را نشانه فداکاری امام سجاد(ع) برای جلوگیری از کشتار مردم مدینه دانست.

مهدی فردوسی مشهدی با انتقاد از روایات تاریخی که ترکاشوند به آنها استناد کرده است، این اخبار را مصداق خبر واحد دانسته و با تأکید بر اینکه گزارشات تاریخی بر فرض تواتر اثبات می‌شوند، دلایل ترکاشوند را ناکافی قلمداد کرده است. وی با بیان دلایلی احتمال این رویداد را از منظر تحلیل تاریخی، بعید شمرده.

نرمش قهرمانانه امام سجاد(ع)
یادداشت اول امیر ترکاشوند با عنوان «ازخودگذشتگیِ امام سجاد؛ ابراز آمادگی برای بیعتِ غلیظ با یزید با هدفِ جلوگیری از کشتار مابقیِ مردم و حفظ جان آنها در واقعۀ حرّه»: ...


متن کامل خبر در نشانیِ زیر:

http://iqna.ir/fa/news/3653239

..................................................................
کانال بازنگری
telegram.me/baznegari/189
.
.
19 October 2017
ک
22:56
کانال بازنگری
دلیل ابراز تمایل امام سجاد (ع) برای بیعت ظاهری با یزید چه بود؟
خبرگزاری رضوی- امامی که می‌خواهیم، امامی که هست
امیرحسین ترکاشوند

فرزندِ حسین، امام سجاد با این‌که به خاطر تغییر سیاستِ دستگاه یزید با اهلِ‌بیت، کمابیش می‌دانست که با خودِ او کاری ندارند و چه بسا حتی بیعتِ متعارفی هم از او نمی‌خواهند، امّا مگر می‌توانست از سیلاب خونی که در همسایگی‌اش!! بر علیهِ مردمِ شهرش!! به راه افتاده بود بی‌تفاوت بگذرد و آرام در خانه بنشیند و دعا بخواند!

تاریخ یعقوبی: «یزید عثمان‌بن‌محمد بن ابی‌سفیان را والیِ مدینه کرد، پس ابن‌مینا عامل خالصجاتِ معاویه نزد وی آمد و به او خبر داد که می‌خواسته آن‌چه همه‌ساله گندم و خرما از آن خالصجات حمل می‌کرده، حمل نماید لیکن مردم او را جلوگیری کرده‌اند، عثمان پیِ جماعتی از آنان فرستاد و سخنی درشت به ایشان گفت، پس بر او و همراهانی که از بنی‌امیه در مدینه داشت تاختند و آنان را از مدینه بیرون رانده و از پشتِ سرْ سنگباران کردند و چون خبر به یزیدبن‌معاویه رسید مسلم‌ابن‌عقبه را از فلسطین نزد خود فرا خواند و او بیمار بود، پس او را به منزل خویش درآورد و سپس داستان را برای او نقل کرد. مسلم گفت: "ای امیر! مرا بر سَرِ ایشان بفرست، به خدا قسم که آن، یعنی مدینۀ پیامبر را زیر و رو می‌کنم". یزید او را به فرماندهی پنج هزار به مدینه گسیل داشت و او هم واقعۀ حرّه را بر سرِ ایشان آورد و مردم مدینه با او نبردی سخت کردند و پیرامون مدینه خندقی کندند، و خواست تا از کناری از کناره‌های خندق درآید و او را میسّر نشد لیکن مروان بعضی مردم مدینه را فریب داد و همراه صد سوار به شهر درآمد و سواران پشت سرِ او به مدینه درآمدند و کمتر کسی باقی ماند که کشته نشد و حرم پیامبرِ خدا را مباح گذاشت تا آن‌که دوشیزگانْ فرزند آوردند و شناخته نبود که آن‌ها را باردار کرده است؟
سپس مردم را گرفت که بیعت کنند بر آنکه بندگانِ یزید بن معاویه باشند؛ مردی از قریش را می‌آوردند و به او گفته می‌شد: "بیعت کن، نشان آن‌که بندۀ خالص یزیدی". می‌گفت: "نه"؛ پس او را گردن می‌زدند.
آنگاه علی‌بن‌الحسین [امام سجاد] نزد وی آمد و گفت: "یزید می‌خواهد که چگونه بیعت کنم؟" گفت: "بر آن‌که تو برادر و پسر عمویی". گفت: "اگر هم بخواهی که با تو بیعت کنم بر آن‌که من بندۀ خالص هستم، می‌کنم". گفت: "تو را به این امر مکلف نساخته است".
چون مردم پذیرش علی‌بن‌الحسین را دیدند گفتند: "این پسرِ پیامبرِ خداست و با او بیعت کرد بر هر چه بخواهد؛ و آنگاه با او بیعت کردند بر هر چه بخواهد و این در سال ۶۲ بود. -ترجمۀ محمدابراهیم آیتی ج ۲ ص ۱۹۰-۱۸۹».

نرمش قهرمانانۀ فرزند حسین
آری امامِ راستین و بر حق، آماده است برای نجات جان انسان‌ها حتّی "جان" خود را فی سبیل الله تقدیم کند چه رسد "آبرو"را!
فرزندِ حسین، امام سجاد با این‌که به خاطر تغییر سیاستِ دستگاه یزید با اهلِ‌بیت، کمابیش می‌دانست که با خودِ او کاری ندارند و چه بسا حتی بیعتِ متعارفی هم از او نمی‌خواهند، امّا مگر می‌توانست از سیلاب خونی که در همسایگی‌اش!! بر علیهِ مردمِ شهرش!! به راه افتاده بود بی‌تفاوت بگذرد و آرام در خانه بنشیند و دعا بخواند! نه، هرگز! اینک وقتِ آبرو دادن و شخصیّت‌شکستن است! پس برخلاف میل باطنی، تقیةً به ابراز تمایل برای بیعتِ غلیظ و شکنندۀ شخصیت که خواستِ حُکّام جور از مردم بود پرداختْ تا مجوّز شرعیِ اقدام مشابه را در اختیار همشهریانش قرار داده باشد!؛ حجّت بر دوستداران اهلِ‌بیت و مردمِ شهر تمام شد و از اقدام ایثارگرانۀ امامْ خط گرفتند و بر اساس همان نسخه عمل کردند تا جان از تیغ لشکرِ عصبی‌مزاجْ به در بَرَند.
او راه را بر همشهریانش در مدینه و بر ما در همیشۀ تاریخ باز کرد تا بنا به شرایط، تصمیم مقتضی را در دوراهی‌ها بگیریم.

امام، آنی نیست که ما می‌خواهیم بل آنی است که هست! چه، اگر به ما بود این اقدام را با شأن امامت و با تالی‌تلوِ حسین بودنش ناسازگار می‌دیدیم ولی او امام منعطفی نشان داد که برای نجات جان مردم و جلوگیری از کشتارشان، بسته به شرایط و موضوع عمل می‌کند و پرستیژ را کنار نهاد!.

امروز بنا به تقویم، روز سالگرد علی‌بن‌حسین است. در این شب، آن تصمیم انسانیِ وی را فراموش نخواهیم کرد، به ویژه که می‌دانیم در آن اقدام، لحظات سختی بر وی گذشته است.

«...ثم أخذ الناس على أن يبايعوا على أنهم عبيد يزيد بن معاوية، فكان الرجل من قريش يؤتى به، فيقال: بايع آية أنك عبد قن ليزيد، فيقول: لا! فيضرب عنقه، فأتاه علي بن الحسين فقال: علام يريد يزيد أن أبايعك؟ قال: على أنك أخ وابن عم فقال: وإن أردت أن أبايعك علي أني عبد قن فعلت فقال: ما أحشمك هذا، فلما أن رأى الناس إجابة علي بن الحسين قالوا: هذا ابن رسول الله بايعه على ما يريد، فبايعوه على ما أراد، وكان ذلك سنة ۶۲ -تاریخ الیعقوبی ج ۲ ص ۲۵۰ – ۲۵۱».

http://farhangrazavi.ir/fa/doc/note/18865
.
.
23 October 2017
ک
15:18
کانال بازنگری
چگونگی شیونِ اُمّ‌سلمه همسر پیامبر

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۸/۱
@baznegari

«ابوحمزه ثمالی گزارش کرد که امام محمدباقر چنین گفت:
وقتی ولید بن [ولید بن] مغیره [پسر عموی اُم‌سلمه] وفات کرد، اُم‌سلمه به پیغمبر ص گفت: خاندان مغیره [به همین مناسبت] مجلس سوگی بر پا کرده‌اند آیا من نیز به آن‌ها ملحق بشوم؟ پیغمبر اجازه داد. اُمّ‌سلمه لباس پوشید و مهیای رفتن شد در حالی‌که از حیث زیبایی به [لطافتِ] جِن/پریان می‌مانست.
هنگامی که در مجلس عزا حاضر شد موهایش را آویزان و رها کرد و آن، [چنان بلند بود که] بدنش را در بر گرفت به طوری‌که دنباله‌های طرفینش را به خلخالِ پایش بست، و در حالی‌که رسول‌خدا نیز در آن‌جا بود شروع به گریه و زاری در سوگ پسر عمویش کرد و این مرثیه را خواند:
أَنْعَى الْوَلِيدَ بْنَ الْوَلِيدِ * أَبَا الْوَلِيدِ فَتَى الْعَشِيرَة حَامِي الْحَقِيقَةِ مَاجِدٌ * يَسْمُو إِلَى طَلَبِ الْوَتِيرَة قَدْ كَانَ غَيْثاً فِي السِّنِينَ * وجَعْفَراً غَدَقاً ومِيرَة

پیغمبر ص این کارها را بر او عیب نگرفت و چیزی نگفت» (کافی ج۵ ص۱۱۷ ح۲ ، تهذیب ج۶ ص۳۵۸ ح۱۰۲۷).

گفتنی است این حدیث در کافی کلینی و در تهذیب شیخ‌طوسی آمده و علامه مجلسی در مرآةالعقول آن را حدیثِ "صحیح" دانسته و یعنی این رویداد را واقعی می‌داند.

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج ۱۹ ص ۷ ح ۲:
عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ مَاتَ الْوَلِيدُ بْنُ الْمُغِيرَةِ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ لِلنَّبِيِّ ص إِنَّ آلَ الْمُغِيرَةِ قَدْ أَقَامُوا مَنَاحَةً فَأَذْهَبُ إِلَيْهِمْ فَأَذِنَ لَهَا فَلَبِسَتْ ثِيَابَهَا وتَهَيَّأَتْ وكَانَتْ مِنْ حُسْنِهَا كَأَنَّهَا جَانٌّ وكَانَتْ إِذَا قَامَتْ فَأَرْخَتْ شَعْرَهَا جَلَّلَ جَسَدَهَا وعَقَدَتْ بِطَرَفَيْه خَلْخَالَهَا فَنَدَبَتِ ابْنَ عَمِّهَا بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّه ص فَقَالَتْ – أَنْعَى الْوَلِيدَ بْنَ الْوَلِيدِ * أَبَا الْوَلِيدِ فَتَى الْعَشِيرَة حَامِي الْحَقِيقَةِ مَاجِدٌ * يَسْمُو إِلَى طَلَبِ الْوَتِيرَة قَدْ كَانَ غَيْثاً فِي السِّنِينَ * وجَعْفَراً غَدَقاً ومِيرَة قَالَ فَمَا عَابَ ذَلِكَ عَلَيْهَا النَّبِيُّ ص ولَا قَالَ شَيْئاً
الحديث الثاني: صحيح

telegram.me/baznegari/194
.
.
24 October 2017
ک
13:31
کانال بازنگری
نسخ سنگسار توسّط اسلام (چکیدۀ نظریّه)

در رأی مشهور، کیفر زنای متأهلان عبارت از قتل به روش سنگسار است.

برخلاف این رأی، اینجانب با تحلیل 25 عبارت قرآنی و نیز نقد تاریخی روایات مربوطه، به این نتیجه رسیدم که:

- اسلام ضمن تقبیح شدیدِ خیانت جنسی؛ در تعیین کیفرش نه تنها قتل و سنگسار را تشریع نکرده

- و حتّی آن را مورد امضا قرار نداده

- و حتّی بی‌اعتنا از کنار آن گذر نکرده

- بلکه این حکمِ موجود در نزد پیشینیان و اهل‏کتاب را مورد نسخ قرار داده است!

- رجمِ "عربی،‏قرآنی" متفاوت از رجمِ "عبری،‏توراتی" است با این‏حال در همان اوایل، رجمِ عبری،‏توراتی (یعنی قتل از طریق سنگسار) وارد جامعه اسلامی شد و سپس آرام‌آرام جایگزین رجمِ عربی (یعنی تنبیه از طریق پرتاب سنگ‏ریزه) گردید.

*در نظریۀ "نسخ سنگسار توسط اسلام" لزومی به ردّ کلّیّت روایات رجم ،البته رجمِ عربی (با این مشخصات: هدف‏نبودنِ قتل [و اکتفا به رساندن درد]، استفاده از سنگ‏ریزه، نزدن به جاهای حسّاس، از روبرو نزدن و...) نیست.

امیرحسین ترکاشوند (نویسنده کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
http://baznegari.persianblog.ir/post/20/

دریافت فایل پی‌دی‌اف کتاب نسخ سنگسار توسط اسلام:

https://telegram.me/baznegari/4

.........................................................................................

Abrogation of stoning by Islam

Abrogation of rajm ( stoning to kill ) by Islam
The famous view of Islamic jurists on the punishment of adultery and fornication (zena) is killing through stoning
But I have analyzed 25 verses of the Quran and studied and explored relevant traditions (hadith) by the method of historical critique and then came to this conclusions as follow:
a) Islam regards sexual unfaithfulness (adultery) very bad behavior but yet it has not commanded the rule of stoning to kill. In other words, there is not any rule including stoning and killing in Islam
b) And Even that Islam has not attested or supported the rule of stoning to kill
c) And of course Islam has not ignored it and it has not been indifferent to Islam but Islam dealt with it
d) Islam has abrogated this command that there has been before Islam in Torah
e) Although there is difference between the quranic- Arabic rajm and the biblical- Hebrew rajm ( stoning to kill) , the second one arrived in Islamic community in the early Islamic period andgradually replace the Arabic rajm ( to punish by throwing small stone to make the feeling of pain ,this can be one of the meaning of fa aadoohum ( annoying) occurred in 4: 16 in the Quran

In this theory” abrogation of rajm by Islam” it is not necessary to reject the traditions ( ahadith)including rajm , because they are Arabic rajm
The meaning of Arabic rajm : throwing small stones , not to throw them to the sensitive places of body and not throwing them from front side of him/ her , not to keep him/her within the earth? Therefore, the goal is not killing, but it is enough to make the feeling of pain
Amir hoseyn torkashvand (author of legal hejab in Mohammad’s age)
.
.
http://baznegari.persianblog.ir/post/21/
.
.
Telegram.me/baznegari/195
.
.
ک
14:19
کانال بازنگری
نفی هرگونه بیعتِ امام سجاد با یزید و نماینده‌اش
(نقدی بر یادداشت امیر ترکاشوند)
دکتر مرضیه محمدزاده (پژوهشگرِ سخت‌کوشِ تاریخ اسلام و صاحب تألیف برای یکایک ائمه ع)
telegram.me/baznegari/196

جناب آقای امیر ترکاشوند با سلام
اخیرا دو مطلب در کانال تلگرامی جنابعالی با نام:

"از خود گذشتگی امام سجاد ع":
telegram.me/baznegari/174

و
"در کف شیر نر خونخواره‌ای. غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای":
telegram.me/baznegari/175

درباره بیعت امام سجاد ع با یزید و نماینده او مسلم بن عقبه مطرح شده است که با واقعیت‌های تاریخی و سیره امامان معصوم ع منطبق نمی‌باشد:

یزید و فرمانده سپاه او (مسلم بن عقبه) برای حمله و قتل و غارت مردم مدینه هیچ‌کدام قصد این را نداشتند که از امام سجاد ع بیعت بگیرند. یزید خوب می‌دانست همانطور که امام حسین ع با او بیعت نکرد مسلماً فرزندش امام سجاد ع هم بیعت نخواهد کرد و به همین جهت در هنگام اسارت در شام نیز از آن حضرت بیعت نخواست. چه این‌که امام و دیگر افراد خاندان رسالت پس از خواندن خطبه‌های افشاگرانه و رسوایی یزید، پیروزمندانه شام را ترک و وارد مدینه شدند.

امام سجاد ع از وقتی که وارد مدینه شد مدت کمی در آنجا بود و سپس به ینبع در نزدیکی مدینه نقل مکان نمود. ینبع محلی در خارج مدینه بود که توسط جد بزرگوارش امیرالمومنین ع با حفر چاه‌های متعدد و نخلستان‌ها آباد گردیده بود.

در جریان قیام مردم مدینه به رهبری عبدالله پسر حنظله غسیل‌الملائکه که منجر به اخراج امویان از آن شهر گردید و با نماینده عبدالله‌بن‌زبیر، که بعد از شهادت امام حسین ع بر مکه مسلط شده بود، بیعت کردند در آن زمان امام سجاد ع و بنی‌هاشم نه تنها در مدینه حضور نداشتند، بلکه با قیامی که تحت لوای زبیریان نیز بود، مخالف و هیچ‌گونه همراهی نکردند و یزید از این امر مطلع بود (تاریخ طبری، ج5، ص484)

زمانی که مسلم بن عقبه به دستور یزید به مدینه حمله کرد و واقعه حره واقم و آن کشتار و هتک حرمت را از مردم مدینه به وجود آورد، امام سجاد ع را از ینبع فرا خواند. بنا به نقل تمام مورخین مسلم بن عقبه با امام بسیار محترمانه برخورد کرد و در بدو ورود به احترام ایشان از جا برخاست و حتی چارپایی زین کرد و به ایشان داد که امام نپذیرفت ( برای مثال:تاریخ طبری، ج5، ص484؛ ارشاد مفید، ج2، ص151، 153؛ برای روایات گوناگون درباره رفتار مسلم با امام ع رجوع کنید به کتاب علی بن الحسین ع دکتر شهیدی ص84-86 ).
بنابراین هیچگونه صحبتی از بیعت امام با یزید نیست.

جز یعقوبی مورخی نداریم که این مطلب را نوشته باشد.
مورخین قبل از یعقوبی چون دینوری و بعد از یعقوبی چون طبری و مسعودی نیز چنین ننوشته‌اند.
دینوری می‌نویسد: "مسلم از مردم مدینه بیعت گرفت که مملوک یزید باشند اما از علی بن الحسین چنین نخواست و گفت امیرالمومنین (یزید) درباره تو به من سفارش کرده است" (الاخبار الطوال، ص265-266)
طبری می‌نویسد: "یزید به مسلم بن عقبه گفت علی بن الحسین در کار شورشیان دخالتی نداشته پس با وی به نیکویی رفتار کن" ( تاریخ طبری، ج5 ص484-485)
مسعودی نیز می‌نویسد:" مردم مدینه با مسلم بیعت کردند تا بنده یزید باشند جز علی بن الحسین و علی بن عبدالله بن عباس" (مروج الذهب، ج3، ص268)

یعقوبی با وجودی که مورخی متشرع است و بسیار نکته‌سنج نیز می باشد اما در کتاب مهم تاریخی‌اش اشکالاتی موجود است

تاکید می‌کنم که مسلم بن عقبه از امام سجاد ع بیعت، در هیچ شکلی، نخواست. نماینده یزید برای تحقیر مردم مدینه از آنها به شرط مملوک (برده)بودن خود و پدرانشان برای یزید بیعت می گرفت(المحبر ابن حبیب، ص 391؛ انساب الاشراف بلاذری، ج4 قسم 2، ص38-39؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص250 -251؛ مروج الذهب مسعودی، ج3، ص267) ولی امام سجاد با یزید به خلافت نیز بیعت نکرد همانطور که پدر بزرگوارش به دلیل غیر مشروع بودن حکومت یزید با او بیعت نکرده بود.

مگر بین امام حسین ع و امام سجاد ع تفاوت وجود دارد؟ مگر این دو امام بزرگوار در زمان دو حاکم جداگانه بسر می بردند؟ اگر امام حسین ع با یزید بیعت نکرد چگونه امکان دارد که فرزندش بیعت کند؟ نه زمان تغییر کرده و نه خلیفه عوض شده است.

و اگر گفته شود:"یزید خود به مدینه آمد" باید دانست او ،در تمام دوران حکومتش به مکه و مدینه سفر نکرد چون آن دو شهر را محیط امنی برای خود نمی‌دانست. حتی پس از واقعه حره واقم و پیامدهای آن، مردم مدینه مجدداً حاکم منسوبِ یزید را از مدینه بیرون و با نماینده عبدالله بن زبیر بیعت کردند.
از سوی دیگر عبدالله بن زبیر که از سال ۶۱ و پس از شهادت امام حسین ع، بر مکه مسلط شده بود تا سالها پس از مرگ یزید، بر آن شهر حکومت می‌کرد بنابراین یزید از زمان واقعه کربلا تا مرگ خود (سال 64) هیچ گاه امکان مسافرت به مکه را پیدا نکرد.
telegram.me/baznegari
.
.
ک
18:05
کانال بازنگری
پیشنهادهای سه‌گانه واقعیت ندارد

(نقدی بر یادداشتِ "راز تحولِ حُرِ" امیر ترکاشوند)
مرضیه محمدزاده
Telegram.me/baznegari/197
جناب آقای ترکاشوند با سلام
اخیرا مطلبی در کانال تلگرامی خود با نام " راز تحول حر":
telegram.me/baznegari/181
مطرح فرمودید و طی آن از پیشنهادهای سه‌گانه‌ای صحبت شده که امام به عمر بن سعد فرمود. درباره این پیشنهادها مطالبی را خدمت‌تان عرض می‌کنم:
امام حسین ع در کربلا مي‌ديد پي‌درپي‌ ‌براي‌ عمر بن‌ سعد کمک مي‌آيد و آنان آماده‌ كارزار هستند، عمرو بن‌ قَرَظَة بن کعب ‌انصاري‌ را براي تعيين وقت مذاکره با پيامي‌ بدين‌ مضمون‌ نزد عمر بن‌ سعد فرستاد كه‌ مي‌خواهم‌ چند كلمه‌اي‌ با تو گفت‌وگو نمايم‌. بنابراين‌ شبانگاه‌ در محلي‌ بين‌ دو لشكر منتظر تو هستم‌. عمر بن‌ سعد پذيرفت...‌. مذاكرات‌ محرمانه‌ بود.... هر دو، تا پاسي ‌از شب‌ سخن‌ گفتند. سپس هر يک به سوي سپاه خود برگشتند. (تاریخ طبری، ج5، ص413)
در باره اين ملاقات سخن‌هاي مختلفي گفته شده است. آنچه مسلم است امام در کربلا بسيار تلاش کرد که جنگي صورت نگيرد. ايشان برابر روال همه جنگ‌ها و در همه فرهنگ‌ها در ديداري که قبل از شروع جنگ با عمر بن سعد داشت فرمودند: واي‌ بر تو اي‌ پسرسعد! آيا از خدايي‌ كه‌ سرانجام‌ به‌ ديدارش‌ خواهي‌ شتافت‌، نمي‌ترسي‌؟ آيا با من‌ مي‌جنگی در حالی که می دانی من کیستم؟(الفتوح، ج5، ص92)
با آشکارتر شدن سياست خشونت والی کوفه، امام حسين(ع)‌ يک‌بار ديگر نيز پيکي نزد عمر بن سعد فرستاد و سخن خود را تکرار کرد که حاضر است حومه کوفه را به سوي حجاز ترک کند و مانع از درگيري گردد. آن حضرت به‌ قدري‌ پشتكار و حُسن‌ نيت‌ و جوانمردي‌ نشان‌ داد كه ‌سرانجام‌ مذاكرات‌ نتيجه‌ مثبت‌ داد. امام حتي پيشنهاد مراجعت‌ داد كه‌ اگر در آن‌ شرايط‌ اجرا مي‌شد، بدون‌ ترديد ضامن‌ ترك‌ خصومت ‌بود. به همين جهت عمر بن‌ سعد پيشنهاد امام‌ را پذيرفت‌، خلاصه مذاكرات‌ را براي‌ عبيدالله بن‌ زياد چنين نوشت‌: « اما بعد! خداي‌ متعال‌ آتش‌ جنگ‌ را خاموش‌ كرد و امر اين‌ امت‌ را اصلاح‌ فرمود. حسين‌ بن علي حاضر است‌ كه‌ يكي‌ از اين سه‌ راه‌ را بپذيرد: يا به‌ همان‌ جايي‌ كه‌ بوده‌ است،‌ مراجعت ‌نمايد و يا به‌ سرزميني‌ جز حجاز و عراق‌ يعني‌ به‌ يكي‌ از سرحدات‌ پناهنده‌ شود و مانند يكي‌ از مسلمانان‌ زندگي‌ كند و يا آن‌ كه‌ پيش‌ يزيد برود و دست‌ در دست‌ او نهد تا او خود تصميم‌ بگيرد و من‌ گمان‌ مي‌كنم‌ چنين‌ پيشنهادي ‌هم‌ موجب‌ خشنودي‌ تو و هم‌ به‌ صلاح‌ امت‌ است.»(الطبقات الکبری، ج5، ص102؛ ارشاد، ج2، ص87)
ابومخنف پيشنهادهاي سه‌گانه را از دو طريق نقل مي‌کند:
طريق اول: از قول ابوجناب و او از هاني بن ثَبيت حضرمي قاتل عبدالله و جعفر پسران اميرالمؤمنين(ع) و برادران عباس(ع) و يکي از کساني که خود شاهد قتل امام ع نيز بوده است. او مي‌نويسد: حسين بن علی(ع) و عمر بن سعد شبانگاه با هم صحبت كردند، به‌طوري‌كه پس از گذشت پاسي از شب هر يك از آن دو با همراهان‌شان به طرف لشكر خود بازگشتند و مردم در مورد آنچه بين آن دو ردّ و بدل شده بود از روي حدس و گمان صحبت مي‌كردند آنها مي‌گفتند: حسين گفته است:" یکی از این سه پيشنهاد را از من بپذيريد" آنگاه پيشنهادهاي سه‌گانه را مطرح مي‌کند.(وقعه الطف،ص125).
طريق دوم: ابومخنف پيشنهاد سه‌گانه را از قول مجالد بن سعيد همداني و صَعقَب بن زهير أزدي نقل مي‌کند (اين دو نيز در سپاه عمر بن سعد بودند).
آنگاه مي‌نويسد: بر اساس همين پيشنهاد عمر بن سعد نامه‌اي را تنظيم کرده و به سوي عبيدالله روانه مي‌کند که با مخالفت او روبرو مي‌شود.(همان‌جا)
بدون‌ شك‌ قسمت‌ سوم‌ اين‌ پيشنهاد درست‌ نيست‌ و چنان‌كه‌ بعضي‌ از مورخان‌ نوشته‌اند پسر سعد در جست‌وجوي‌ گريزگاه‌ و پناهي‌ بود كه‌ درگير جنگ‌ نگردد و دستش‌ به‌ خون‌ امام‌ آلوده‌ نشود.
ابومخنف سپس به نقد و نفي اين خبر مي‌پردازد. او به نقل از عبدالرحمان بن جندب از قول عقبة ‌بن ‌سمعان‌ كه‌ از آغاز سفر از مدينه تا کربلا و تا زمان مجروح شدنش در روز عاشورا همراه امام بود و پس از عاشورا چون غلام بود او را نکشتند، روايتي را نقل مي‌کند که ضدّ دو روايت قبل است. او مي‌نويسد: عقبة ‌بن ‌سمعان‌ به‌ شدت‌ منكر اين‌ نظر است‌ و مي‌گويد: به‌ خدا سوگند هرگز امام‌ پيشنهاد رفتن‌ نزد يزيد يا رفتن‌ به‌ سرحدّات‌ را ننمود‌، بلكه‌ فرمود‌: بگذاريد تا در زمين پهناور روانه شوم تا ببينم عاقبت کار مردم چه مي‌شود.(تاریخ طبری، ج5،ص413؛ وقعه الطف، ص 125)

ادامه یادداشت در پُست زیر:
Telegram.me/baznegari/198
.
.
18:05
Telegram.me/baznegari/197
ادامه‌ی مطلبِ بالا را در زیر بخوانید:

پيشنهادهاي سه‌گانه اگر چه در کتب تاریخی معتبر چون ارشاد شیخ مفید آمده است، اما نمی توان آن را بدون تعقل و تدبر پذیرفت.
شيخ عباس قمي به نقد نقلي حديث پرداخته است. او مي‌نويسد: امام به همه مسلمانان درسي فراخور استعداد آنها مي‌دهد تا درك سعادتي كنند و فيض شهادتي برند و يا آنكه اتمام حجتي بر آنها شود و جاي عذر و بهانه براي آنها نماند؛ عمر بن سعد يگانه صحابي زاده معروف و نامور محيط كوفه و عراق است و پدرش سعد را گويند يازدهمين كس بوده كه در آغاز بعثت، به پيامبر(ص) گرويده و در طراز اول مهاجرين قرار گرفته و يكي از عشره مبشّره است و عضو شوراي شش نفره عمر بوده و كانديد خلافت اسلامي گرديده و او است كه فاتح عراق است و كلنگ ساختمان شهر كوفه را اول بار به زمين زده است؛ كوفه اين شهر پرآشوب و پرجمعيت ساخته و پرداخته او است و عمر بن سعد در نظر كوفيان يگانه آقازاده و خود يك مرجع ديني و مطاعي به شمار مي رود، او است كه اگر صالح شود، امتي صالح و خوشبخت گردند و اگر فاسد شود، امت بزرگي از دست روند براي اين است كه امام حسين‌(ع‌) او را نيمه شبي به خلوت مي برد و درس‌هاي خصوصي به او مي آموزد ولي دريغا كه نرود ميخ آهنين بر سنگ، او سعادت نداشت كه از اين درس خصوصي استفاده خصوصي برد، ولي همين درس مرموز براي امت اسلامي تا هنوز قابل تفسيرهاي فراواني است و مورد استفاده است.(نفس المهموم، ص271-272)
بسياري از متأخرين نيز به نقد اين حديث پرداخته و به لحاظ عقلي آن را نادرست تشخيص داده و آن را خلاف اهداف امام حسين‌(ع‌) و انتساب اين قول را به آن حضرت بعيد دانسته‌اند. سيّد جعفر شهيدي اين خبر را تفکيک کرده و از ميان سه پيشنهاد، آن ماده را که متضمن گذاشتن دست در دست يزيد است، نادرست دانسته است.(قیام امام حسین ع، ص162)
نتيجه اينکه خبر حاوي پيشنهاد سه‌گانه ناسخ دارد. ابومخنف که خود بيان کننده اين خبر از طريق دشمنان امام حسين‌(ع‌) و قاتلان شهدای کربلا است، ناسخ آن را هم از طريق صحابي آن حضرت بيان کرده است. از طرف ديگر خبر ياد شده معارض دارد. شيخ مفيد از قول امام حسين‌(ع‌) مي‌نويسد: « من هرگز دست ذلّت به دست ايشان نمي‌دهم.»(ارشاد، ج2، ص98)
به‌ گمان‌ قوي‌ از آنجا كه‌ اين‌ موارد سه‌گانه‌ در نامه‌ پسر سعد به‌ عبيدالله آمده‌ است‌، برخي‌ پنداشته‌اند كه‌ اين ‌موارد با توافق‌ آن حضرت صورت‌ گرفته‌ است‌. بديهي‌ است‌ كه‌ امام‌ از مدينه‌ هجرت‌ كرد براي‌ اينكه ‌بيعت‌ با يزيد را نپذيرفته‌ بود و تمامي‌ سخنانش‌ شاهد اين‌ مدعا است‌ كه‌ او مرگ‌ را بر ذلت بيعت‌ با يزيد ترجيح‌ مي‌داد.
و اما حر بن یزید ریاحی اگر چه اقدامی سختگیرانه کرد اما رفتارش با امام محترمانه بود(انساب الاشراف، ج2، ص473). او همچنان به برقراری صلح امید داشت و با رسیدن لشکری چند هزار نفری به کربلا و عزم کوفیان برای جنگ با امام ع شگفت زده شد. از اولین خطبه امام حسین ع در روز عاشورا سخت متاثر و منقلب شد و خطاب به پسر سعد گفت:" ای عمر ا مقاتل انت هذا الرجل؟ ای والله قتالا شدیدا ایسره ان تسقط الروءس و تطیح الایدی قال: افما لکم فیما عرضه علیکم رضی؟ قال عمر: اما لو کان الامر الی لفعلت، و لکن امیرک قد ابی فاقبل الحر (ارشاد، ج2، ص99) حر ریاحی که متوجه شد کوفیان عزیمت جدال با آن حضرت را دارند از عمر بن سعد پرسید: آیا با این مرد نبرد خواهی کرد؟ گفت:آری به خدا سوگند نبرد سختی کنم که کمترین درجه آن پریدن دست و سرها باشد پرسید: آیا از آن چه که بیان فرمود عبرت نگرفتید و پی به مقام او نبردید؟ پاسخ داد:اگر کار به دست من بود چنان است که تو در نظر گرفته ای لیکن امیر تو نمی گذارد. پس حر برگشت.
همان طور که ملاحظه کردید حر با عمر بن سعد سخن می گوید ولی حرفی از این که "چرا یکی از شروط او را نمی پذیرد" به میان نمی آورد و تنها به این جمله بسنده می کند که آیا می خواهی با او(امام حسین ع)بجنگی؟ و به دنبال آن مقام و منزلت امام را به عمر بن سعد گوشزد می کند
به هر حال برای حر که از شنیدن سخنان امام حسین ع در صبح عاشورا سخت متاثر و منقلب شده یود (مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص12) مشاهده عهد شکنی و جنگ طلبی کوفیان، بی توجهی آنان به خطابه های مکرر امام و اصحابش ( از دوم تا دهم محرم) و ممانعتشان از دسترسی امام و یارانش به آب، تردیدی باقی نگذاشت که دسیسه ای ناگوار در حال شکل گیری است و این باعث دگرگونی احوال حر شده بود و در تغییر جهتی آشکار در روز دهم محرم لشکرش را رها کرد و به امام حسین ع با حالی پریشان پیوست و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد و امام نیز برایش استغفار نمود و پس از شهادتش فرمود: تو در دنیا و آخرت آزاد مرد هستی (انساب الاشراف، ج2، ص475-476، 479؛ تاریخ طبری،ج5، ص392، 422، 427-428؛ ارشاد، ج2، ص100-101)
@baznegari
.
.
26 October 2017
ک
16:24
کانال بازنگری
کنیزان را به خاطر روسری کتک می‌زدند
(:درد دلِ امام باقر با فرزندش امام صادق)

امیر ترکاشوند @baznegari
پنجشنبه ۱۳۹۶/۸/۴

رسم رایج حکومت اسلامیِ آن زمان این بود که با کنیزان برخورد می‌شد و اجازه نمی‌دادند که آن‌ها روسری به سر کنند! زیرا استدلال می‌کردند اگر روسری به سر بیندازند راهِ تمایز میان اینان و زنان آزاد از بین می‌رفت.

به این ترتیب نبودِ اجازه‌ی استفاده از روسری، به عُقده‌ای در میان کنیزانِ خواهان ارجمندی تبدیل شده بود.

در این ظلماتِ تبعیض، امام جعفر صادق ،گرچه اعتراضش نه خود و نه پدرش؛ به گوش حُکام نمی‌رسید امّا معتقد بود:
«اگر کنیز، تمایل به روسری پوشیدن دارد، بپوشد!؛ اختیار با خودِ اوست و آزاد است، و اگر دوست ندارد، نپوشد؛ باز اختیار با خودش است»!

این امام درد دلِ پدرش امام محمد باقر و گلایه‌ی او از فقه حُکام را این‌گونه گزارش می‌کند:
«پدرم می‌گفت: کنیزان [اگر روسری به سر می‌کردند] زده می‌شدند!! و به آنان گفته می‌شد که خود را شبیه زنان آزاد نکنید».

«عَنْ أَبِی‌خَالِدٍ الْقَمَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْأَمَةِ أَ تُقَنِّعُ رَأْسَهَا قَالَ إِنْ شَاءَتْ فَعَلَتْ وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْ تَفْعَلْ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ کُنَّ یُضْرَبْنَ فَیُقَالُ لَهُنَّ لَا تَشَبَّهْنَ بِالْحَرَائِرِ -وسائل‌الشیعه ح 5564-»
Telegram.me/baznegari/199
.
.
27 October 2017
ک
01:24
کانال بازنگری
پاسخ محمد صالحی به نقد مرضیه محمدزاده پیرامون پیشنهادهای سه‌گانه
(بیعت نه ؛ مذاکره آری)

telegram.me/beshnofekrkon/1002

امام حسین پیشنهاد بیعت با یزید نداده است

در بعض کتب از جمله ارشاد شیخ مفید ، به ملاقات‌های امام حسین(ع) با عمر سعد در روز 8 محرم در کربلا اشاره شده و البته آنچه که از آن ملاقات‌ها به ما رسیده سه پیشنهادی است که عمر سعد در نامه‌اش به ابن زیاد از زبان امام حسین نوشته است .

در پیشنهاد سوم ، بیعت امام با یزید در شام مطرح شده است ( ارشاد، ج2، ص87) .

اخیرا در نوشتۀ دوست و محقق عزیز جناب ترکاشوند نیز این مطلب ذکر شده و "البته با نقل طبری که صراحت به بیعت ندارد" (: عزیمت به شام و مذاکره با شخص یزید، و پذیرش آنچه از آن گفتگو بیرون آید - طبری ج ۷ ص ۲۹۷۴ ترجمه پاینده – راز تحوّل حُرّ https://t.me/baznegari/181 )

ولی دوستانی بر ایشان خرده گرفته که چرا پیشنهاد بیعت را امری صحیح پنداشته است (پیشنهادهای سه‌گانه واقعیت ندارد https://t.me/baznegari/197 )

در این مجال بدلایل زیر به چند نکتۀ اساسی اشاره شده و پذیرفته می‌شود که پیشنهاد رفتن امام نزد یزید امر محتمل و عاقلانه‌ای می‌نماید، هر چند بیعت نه از آن استنباط می‌شود و نه در سیرۀ امام چنین بوده و نه شرایط سیاسی آن موقع، اقتضای نیاز به چنین پیشنهادی می‌کرده است .

1- نقل به مضمون نه نقل به لفظ

همگان اذعان دارند که احادیث پیامبر(ص) و روایات تاریخی ، پس از یک دوره حداقل 100 ساله به دست مورخین و یا محدثین رسیده و لذا همۀ آن‌ها در حافظۀ مردم بوده و منقولاتی بیش نبوده‌اند .
و قطعاً در این انتقال، مضامین، مورد توجه ناقل بوده و چه بسا بدلیل کثرت منقولات و یا گذشت زمان، خود الفاظ اولیه فراموش شده و یا حتی بدلیل حب یا بغض زیاد ، در مضامین نیز دخل و تصرفی شده است .
لذا محور قرار دادن الفاظ یک روایت ( حدیثی یا تاریخی ) برای بحث و استنباط قطعی ، کاریست ناصحیح . و طبیعتا، بحث حول الفاظ پیشنهادات امام، محققانه نمی‌نماید .
بدین منظور ، لازم است از شواهد و قراین موجود به کنکاش و استنباط درست رسید .

2- هدف امام در مشی سیاسی‌اش پالایش اندیشه دینی مردم و اخلاق اجتماعی بود . ( نه بعنوان دستور از بالا توسط خداوند ، بلکه فهم دینی و منش سیاسی او چنین اقتضا می‌کرد. )

لذا امام در دوره شش ماهه آخر عمر ( در حکومت یزید ) به هیچ وجه تصمیم و یا مشی سیاسی جدیدی اتخاذ نکردند .

3- در مشی فوق، دوری از بیعت ( حتی با معاویه در زمان امام حسن ( کامل ابن اثير، ج 3، ص 405 - موسوعة کلمات امام حسين، ص 200 ) ) یکی از برجسته‌ترین تصمیمات امام بود .

4- با توجه به آن‌که امام پی‌گیری اهداف اصلاحی خود را از مهم‌ترین وظایف خود می‌دانستند لذا در هر شرایطی از مواجهه مستقیم نظامی که منجر به آسیب جدی و کشته شدن خود و خانواده‌اش بشود پرهیز می‌کردند .

5- لذا اعلام 5 مرحله مبنی بر انصراف از ادامه حرکت ( دو بار در برخورد با حر قبل از کوفه – دوبار در روزهای سوم و هشتم محرم و نیز در سخرانی روز عاشورا - الطبری ج 5 ص 425 ) که امر مسلمی بین همه محققین است ،

پیشنهاد رفتن نزد یزید را نیز قابل پذیرش می‌کند .

6- وقتی امام به منطقه کربلا وارد شده و 8 روز از آن گذشته است، می‌داند که اخبار آن و دلیل امام بر مخالفت با سیاست‌های حکومت و هدف اصلاحی او ، به اکثر نقاط خلافت رسیده است ، بنابراین :

✔️امام عمده وظیفۀ افشاگری از تخلفات سیاسی حکومت و بدعت‌های دینی آن را به ثمر رسانده بود .
✔️و از طرف دیگر می‌دانست که یزید به دو دلیل زیر، دست به کشتن او نمی‌زند :

الف- پخته‌تر شدن او نسبت به اوایل حکومتش که دانسته است که سخت‌گیری‌های سیاسی باعث از دست رفتن آرامش کشور شده و احتمال مخالفت‌های نظامی را بالا می‌برد .

ب- جلوگیری از خراب‌شدن وجهه خود حتی نزد شامیان که اطلاع چندانی از خاندان رسالت نداشته و دین خود را مرهون خاندان اموی بودند . ( سخنان یزید با امام سجاد - طبری ج 7 ص 3574 ترجمه پاینده )

با توجه به این دو امر :

✔️یزید یا از امام درخواست بیعت نمی‌کرد و صرفا بر یک مصالحه که امام دست به مخالفت علنی منجر به آشوب نزند متوقف می‌شد .

✔️و یا اگر امام مخالفت می‌کرد، برخورد حذفی با او نمی‌کرد .

همان‌گونه که به دلیل انتشار خبرهای مربوط به اسرا که از خاندان رسالت‌اند و ...، با آنها برخورد خوش کرد و به بیعت‌شان نخواند و .. .( طبری ج 7 ص 3574 ترجمه پاینده )

☀️با این اوصاف امام می‌دانست که مذاکرۀ مستقیم با یزید به همان دلایل بالا، می‌تواند جان او و همراهانش را نجات داده و او می‌تواند به فعالیت‌های اصلاحی خود ادامه دهد لذا پیشنهاد سوم مبنی بر رفتن به شام و مذاکرۀ مستقیم با یزید امری محتمل و عاقلانه است که با مشی سیاسی امام نیز مغایرتی ندارد .

محمد صالحی – 2/8/96

Telegram.me/baznegari/200
.
.
ک
18:34
کانال بازنگری
نقد مرضیه محمدزاده بر "بیعت نه، مذاکره آریِ" محمد صالحی

باسلام و احترام
هر چند نمی‌خواستم که جدای از پاسخی که به برادر محقق و اندیشمند جناب آقای ترکاشوند داده بودم وارد بحث جدیدی در باب مذاکره امام حسین ع با یزید گردم، زیرا استدلال‌های تاریخیِ قبلی را کافی برای رفع هرگونه شبهه دراین زمینه می‌دانستم ولی چون اخیرا در کانال بازنگری در پاسخ به مقاله اینجانب، جناب آقای محمد صالحی یکی دو نکته را ذکر کرده‌اند ناچارم مطالبی را در تکمیل نوشته قبلی خود شرح دهم:

آقای محمد صالحی بیان نموده‌اند که چون یزید نسبت به ابتدای حکومتش به پختگی سیاسی رسیده بود و به دلیل جلوگیری از تخریب وجهه خود در نزد شامیان
اولا" یزید از امام درخواست بیعت نمی‌کرد.
ثانیا" در صورت مخالفت امام با بیعت، مبادرت به قتل امام نمی‌نمود.

این‌که یزید پس از شش ماه از روی کار آمدنش به پختگی سیاسی رسیده باشد ادعایی غیر مستند و بدون هیچگونه استدلال تاریخی است. یزید نه تنها پس از فاجعه کربلا بلکه در تمام طول زمامداریش هیچگاه به پختگی سیاسی نرسید. شاهد مثال آن فراوان است که در اینجا به چند نمونه بسنده می‌کنم:

- وی هیچ‌گاه در واقع از فاجعه کشتار کربلا درس عبرت نگرفت و پشیمان نشد زیرا:
تا زمانی که زنده بود عبیدلله بن زیاد عامل فاجعه کربلا همچنان والی کوفه بود و سیاست خشونت خود را بر اهالی عراق اعمال می‌کرد و پس از مرگ یزید بود که از کوفه فرار کرد.

- برخورد سبکسرانه یزید با نمایندگان مردم مدینه (عبدلله پسر حنظله غسیل الملائکه و دیگران) و فسق علنی او که منجر به تجری آن نمایندگان بر علیه حکومت شد و در مدینه عیاشی‌ها و هرزه دراییهای خلیفه را برای مردم شرح دادند و منجر به شورش و اخراج امویان از مدینه گردید. او اگر کمی عقل به خرج می‌داد و پختگی سیاسی پیدا می کرد در آن زمان که نمایندگان مردم مدینه در شام بسر می‌بردند چون پدرش حفظ ظاهر می کرد.
سرانجام قیام مردم مدینه منجر به فاجعه حره واقم گردید که طی آن بزرگترین فاجعه بشری در مدینه و قتل و کشتار و تجاوز و ... بوجود آمد و حتی حرم پیامبر به اسطبل اسبان‌شان تبدیل شد.

- حمله به شهر مکه که حرم امن الهی است به منظور سرکوب عبدلله بن زبیر و به منجنیق بستن آن شهر و به آتش کشیدن کعبه از دیگر کارهای جاهلانه اوست.

موارد فوق همگی حکایت از این دارد که یزید هیچ‌گاه در طول زمامداری خود اندک رشد سیاسی نسبت به روز اول پیدا ننمود و تمام کوشش پدرش را برای پایدار ماندن حکومت اموی در عرض 4 سال به نابودی کشاند.

مبنای دیگر که در استدلال آقای صالحی آمده است نیز فاقد شاهد تاریخی است. این‌که مردم شام با خاندان رسالت آشنایی پیدا کردند و دانستند که یزید نه عده‌ای خارجی را بلکه نوادگان پیامبرشان را قتل‌عام نموده فقط در اثر فعالیت‌های افشاگرانه و روشنگرانه حضرت امام سجاد ع و زینب کبری س و سایر اسرای کاروان بود که آن‌ها از یک طرف شاهد قتل‌عام عزیزان‌شان در کربلا و از طرف دیگر آماده هرگونه شهادت بودند غم از دست رفتن عزیزان آنچنان آنها را به جوش و خروش وا می‌داشت که نه یزید و نه هیچ کس دیگر یارای مقابله در برابر آنان را نداشت. آنان از داغی که بر دل داشتند در سوز و گداز بودند و چیزی آنها را آرام نمی‌کرد مگر آنکه آن سوز درون را در قالب کلمات بیرون بریزند. کاروان اسرا همگی دست از جان شسته بودند بنابراین از زمانی که امام حسین از مدینه به مکه مهاجرت و از مکه به سمت کوفه حرکت کرد و تا روز عاشورا و کشته شدن خود و خاندان و اصحابش در کربلا، مردم شام از کم و کیف این قیام و این‌که آن‌ها چه افرادی هستند خبر و اطلاعی نداشتند. پس یزید از این بابت هیچ نگرانی نداشت.

پس با قبول فرض نویسنده این مطلب (آقای صالحی) که امام حسین ع تحت‌الحفظ به شام وارد می شد، اولا برای امام امکان افشاگری فراهم نمی‌شد. ثانیا دست زدن به هر اقدامی از سوی یزید بر علیه آنان متصور بود زیرا در شام نیز یزید از امام بیعت می‌خواست و امام هرگز بیعت نمی‌کرد و دستگاه‌های تبلیغاتی یزید می‌توانستند افکار عمومی را بنا به میل حاکم شام شکل دهند
بنابراین محال است امام قصد مذاکره با یزید را (و نه بیعت) به عنوان یکی از شروط سه گانه خود مطرح فرموده باشد. امامی که حاضر نبود در معیت لشکر حر تا کوفه برود چگونه راضی می‌شد که این چنین به شام برود؟!!!

پس با توجه به موارد فوق بنیان‌های استدلال جناب آقای صالحی قابل قبول نمی‌باشد و به طریق اولی نتایج حاصل از این استدلال نیز غیرقابل پذیرش می‌باشد.

حتی با فرض قبول پیشنهاد مذاکره با یزید از سوی امام و پذیرش آن از سوی عبیدالله، والی کوفه هیچگاه اجازه نمی‌داد که امام آزادانه این مسیر را بپیماید و قطعا او را تحت الحفظ تا شام می‌بردند
Telegram.me/baznegari/201
.
………………………………………………………………………
یادداشت محمد صالحی:
Telegram.me/baznegari/200
.
.
28 October 2017
ک
17:25
کانال بازنگری
کورش! نجات‌بخشِ پیروان آخرین دین الهی

هنگامی که زمان کورشِ بزرگ فرا رسید پیروان حضرت موسی در چنگال تبعیدِ بخت‌النصر (نبوکد نصّر) در بابِل بودند.
در آن زمان هنوز اسلام و حتی مسیحیّت ظهور نکرده بود و یعنی دین رسمی، همان دین موسی/یهودیت بود.
هفتاد سال از تبعید و دوری از سرزمینِ مذهبی‌شان گذشت و سرانجام کورش ظهور کرد و آنان را نجات داد و سپس تمهیدات لازم برای مراجعتِ آزادانه و ارجمندانه‌شان به اورشلیم را فراهم ساخت؛ و سرنوشت این دین از نو نوشته شد.
نوشته‌اند که هفتم آبان سالروز ورود کوروش بزرگ به بابِل است؛ در پیِ همین ورود بود که پیروان آخرین دین رسمی تا آن زمان، نجات یافتند و با افتخار به میعادگاه‌شان بازگشتند.

امیر ترکاشوند @baznegari
ششم آبانِ 96

Telegram.me/baznegari
.
.
ک
18:22
کانال بازنگری
آیا همسران پیامبر روسری داشتند؟

از میان زنان پیامبر گرامی، فقط دو نفرشان صاحب فرزند شدند: یکی خدیجه و دیگری ماریه قبطیه.
✔️خدیجه مادر فاطمه پیش از این‌که آیات پوشش (با هر تفسیری که از آن کنیم) در اواسط دوران مدینه نازل شود، در مکه بدرود حیات گفت و امکان تطابق با محتوای این آیات را نیافت.
✔️ماریه قبطیه هم، با این‌که در مدینه به تزویج پیامبر درآمد و صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد اما چون کنیز بود دستوری بر لزوم استفاده از روسری دریافت نکرد.

امیر ترکاشوند @baznegari
شنبه 1396/8/6
Telegram.me/baznegari/203
.
.
ک
22:10
کانال بازنگری
طول روزه ۱۳ ساعت است نه بیشتر! مگر این‌که ...

امیر ترکاشوند @baznegari
شنبه 1396/8/6

آیا قرآن اجازه دارد از مردم بخواهد در ماه رمضان، روزی سیزده ساعت روزه بگیرید؟
آیا قرآن اجازه دارد از مردم بخواهد در ماه رمضان، از فجر صبحگاهی تا آغاز شب روزه بگیرید؟

پاسخ هر دو مثبت است زیرا مسلمین گوش به فرمان قرآن‌اند و هر چه گوید را با فطرت خود سازگار یافته و بر آن اساس عمل می‌کنند.

و اما بد نیست بدانیم که طول روزه‌داری در هر دو پرسش بالا یکی است!! زیرا زمانِ "مابینِ فجر تا آغاز شب" در مکه که محل ظهور اسلام و نزول آیات قرآن است، برابر با همان سیزده ساعتی است که در پرسش اول آمده بود! اما قرآن ناچار بود که فقط به روش پرسش دوم، حُکم خود را به مردم ابلاغ کند (مِن الفجر ... الی اللیل - سوره بقره آیه 187) زیرا در آن زمان، "ساعت" به شکل امروزی اختراع نشده بود تا برای بیان حکم از آن بهره گیرد!

بنابراین چنان‌چه مهم برای قرآن، "طول و مقدار و میزان ساعتِ" روزه‌داری بود و اصالتِ ویژه‌ای برای تقارن آغاز و انجامش با طلوع فجر و غروب آفتاب قائل نبود باز هم ناچار بود از همین علائم استفاده کند!! زیرا محدوده‌ی "من الفجر الی اللیل" در آن سرزمین، همان مقصد را به دست می‌داد؛ و چنان‌چه مهم برای قرآن "تقارن آغاز و انجام روزه با پدیده‌های طلوع فجر و غروب آفتاب" بود باز هم از همین تعبیرِ "مِن الفجر الی اللیل" استفاده می‌کرد.

حال ما مانده‌ایم که غرض قرآن کدام‌یک بوده؟ آیا مقصودش مقدار و طول ساعتِ روزه‌داری بوده و یا صرفاً توجهش به ابتدا و انتها بوده و بس!

به نظر می‌رسد اگر احکام عبادی قرآن را علاوه بر مکه و مدینه برای سرزمین‌های دیگر نیز معتبر و لازم‌الاجرا بدانیم در این صورت باید احتمال قوی داد که مراد قرآن از تعبیرِ "من الفجر الی اللیل" (از فجر تا شب/غروبِ‌آفتاب) مقدار روزه‌داری یعنی همان سیزده ساعت در روز باشد زیرا تصور بفرمایید که اگر فرضاً مردم برخی کشورها که فاصله فجر تا آغاز شب‌شان هفده ساعت و هجده ساعت و بیست ساعت و بیشتر است به حضور پیغمبر ص می‌رسیدند و از روزه‌ی مثلا نوزده ساعته‌ی خود در برابر روزه‌ی سیزده ساعته‌ی مردم مکه و مدینه پرسش و گلایه می‌کردند آیا حضرت از جمود بر واژه پرهیز نمی‌داد؟ و همان روزه‌ی سیزده ساعتی را برای آنان اعتبار نمی‌بخشید؟ تأکیداً توجه می‌دهم که در همان وقتی که مردم مکه و مدینه بر مبنای "من الفجر الی اللیل" سیزده ساعت روزه می‌گیرند اما بسیاری دیگر از سرزمین‌ها در همان وقت و بر مبنای همان معیارِ "من الفجر الی اللیل" حدود هجده ساعت و بیشتر روزه می‌گیرند.
ایده افق مکه که اخیراً در میان فقها راه یافته و بعضاً مورد توجه قرار گرفته، امری دقیق و علمی است.

مگر این‌که احکامِ حتی عبادی را برای دیگر بلاد نافذ ندانند که در اینصورت اساساً مشکلی و پرسشی پیش نمی‌آید

گفتنی است کوتاه‌ترین روز روزه‌داری در مکه در اول دی و برابر با دوازده ساعت و بیست و پنج دقیقه است و طولانی‌ترین روزِ روزه‌داری در اول تیر و برابر با پانزده ساعت و نه دقیقه است و میانگین آن در طول سال حدود سیزده ساعت و نیم می‌شود که من در این یادداشتِ کوتاه، آن را برای راحتیِ کلام سیزده ساعت نوشتم.

توجه!
این تکمله در ویرایش به انتهای متن افزوده شد:
درخواستِ روزه‌هایی با مقدار ساعتِ متفاوت از مردمِ مختلف، مثل این است که قرآن از مردم مختلف، تعداد نمازهای متفاوتی خواسته باشد:
به الف بگوید تو پنج نوبت در روز نماز بخوان
به ب بگوید تو دو بار در روز نماز بخوان
به پ بگوید تو هفت بار در روز نماز بخوان
حال اگر نماز مختلف یعنی حکمی مختلف در موضوعی واحد را مردود می‌دانید بنابراین نباید انتظار داشت:
به الف بگوید تو سیزده ساعت در روز روزه بگیر
به ب بگوید تو نوزده ساعت در روز روزه بگیر
به پ بگوید تو پانزده ساعت یا دوازده ساعت در روز روزه بگیر

Telegram.me/baznegari/204
.
.
29 October 2017
ک
13:20
کانال بازنگری
آنچه خوبان همه دارند او یکجا داشت
(اندر رثای پیر و مرادم حاج‌آقا ...)

امیر ترکاشوند @baznegari
یکشنبه 1396/8/7

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
امسال مِهر، در آغازش سرِ نامهربانی گذاشت و دوست را با خود بُرد تا اوقات خوش را از من بگیرد.
ای کاش ماه دیگری چنین می‌کرد و مهر را در نزدم نامهربان نمی‌ساخت؛ ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آن‌چه می‌پنداشتیم.
اینک با قطرات اشکم در حال نگارش این سوگ بزرگ هستم و به فردا که مراسم چهلم حاج‌آقا است می‌اندیشم.
پس از فقدان استاد محمدباقر بهبودی، تنها او برایم مانده بود که در جوارش آرام یابم.
حاج‌آقا هشتاد و یکی و دو ساله بود؛ پدر شهید (و به قول خودش با احتساب برادرزاده‌اش) پدر دو شهید؛ با گونه‌هایی به زیباییِ همه‌ی معنویت؛ دیپلمات سال‌های نخست انقلاب و سفیر در چند کشور.

نمی‌دانم از چه چیزِ او بگویم؛
از این‌که به عشق دیدن او به مسجد محلِ سابق سر می‌زدم
از وارستگی‌اش
از مدرسه‌سازی‌اش
از کم‌خرج بودنش
از شرکت مستمرش در مسجد و نماز جماعت
از صمیمیتش با همه و همه بی‌استثنا
از محبوبیتش در میان مسجدی‌ها که پس از پایان نماز در حالی‌که می‌رفت به دیوار تکیه می‌داد به سراغش می‌آمدند و با او دست می‌دادند و احوالپرسی می‌کردند و اگر من نیز بودم در کنارش نشسته بودم
از اینک!! جای خالی‌اش در آنجای خاص از مسجد که از این پس باید با حسرت به آن نگاه کنم
از این‌که برخلاف برخی افراد مسن، همواره ایستاده و به راحتی نماز می‌خواند
از به‌روز بودنش در مسائل روز و از اطلاعات عمیق تاریخی‌اش
از پیاده‌روی‌های طولانی و مستمرش در سطح محل و شهر
از بی‌آزاری‌اش که حتی نگذاشت بیماری‌اش را کسی پی ببرد تا جایی که برخی حتی از درگذشت و خاک‌سپاری‌اش بی‌خبر ماندند
از سبکباری‌اش در وقت سفر از این دنیا
از خرج ماهانه‌ی اندکِ خانه‌اش که با وجودی که سطح درآمد خوبی داشت اما فقط یک میلیون تومان برای خرج خانه بود و از آن میزان، فقط یکصد هزار تومان سهم شخص خودش!
آری او ترجیح می‌داد آن درآمد قابل توجه را صرف امور خیر و به ویژه مدرسه‌سازی کند.

او بارها در مسیرهای شهر پیاده دیده می‌شد تا هم ضامن تندرستی‌اش باشد چنان‌که تا آخر، نمازش را به صورت ایستاده و راحت بجا آورد و هم اگر می‌خواست با آژانس و تاکسی رفت‌وآمد کند در آن صورت از سقف ماهانه فراتر می‌شد و سهمِش از مدرسه‌سازی و امور خیریه کم می‌گشت.
او چند مدرسه دخترانه و پسرانه و نیز مدرسه علمیه ساخته بود و به نام دو فرزند شهیدش نامگذاری کرده بود.
او به‌روز و تحصیلکرده‌ی ادیان و مذاهب بود بنابراین با ناشنیده‌ترین آراء پیرامون دین و موضوعات دینی آشنا بود هر چند کسی از این مسئله خبر نداشت ولی برای من که با او مأنوس بودم چه چیزها که از او نشنیدم.
او بسیاری از کشورهای جهان را پیش و پس از انقلاب رفته بود و چه خاطرات نانوشته‌ای که با خود داشت
او اولین سرپرستِ یکی از نهادهای مستقل آموزشی بود

و اینک من ماندم و جای خالی او در مسجد و غمِ غربت
من ماندم و تمجیداتش از کتاب حجاب شرعی و پیشنهاد تحقیقش بر روی موضوعاتی دیگر
Telegram.me/baznegari/205
.
.
ک
17:36
کانال بازنگری
ب
باورهای قدیم و اندیشه های نو 29.10.2017 14:24:52
پاسخ به نقد دوم خانم محمد زاده

پس از پاسخ ( http://telegram.me/beshnofekrkon/1002 ) به مدعای خانم محمد زاده ، ایشان پاسخی نوشته و بر مدعای خود مبنی بر عدم صحت پیشنهادهای سه گانه امام حسین تاکید کردند. ( https://t.me/baznegari/201 )

در اینجا به اختصار مطالب قبلی آورده می شود :

• پیشنهاد مذاکره مستقیم با یزید در راستای پیشنهاد ترک مخاصمه ، عاقلانه می نماید.

• یزید نسبت به اوایل حکومت خود که بی تجربه بود و برای تحکیم قدرت خود دستور حذف مخالفین را در صورت عدم بیعت داد ، در این مدت 6 ماهه ، با توجه به اتفاقاتی که افتاد (مخالفت نظامی عبداله زبیر در مکه ، پیدایش جریان سیاسی – نظامی کوفیان علیه حکومت و هم چنین افشاگریهای امام و فرار از مدینه و مکه برای عدم بیعت ) هشیارتر شده بود که تا می تواند کمتر به ایجاد جریانهای نظامی مخالف دامن بزند.

• با توجه به بند فوق ، امام در تحلیلهای هوشمندانه خود به این نتیجه رسیده بود که در صورت مذاکره با یزید ، او اقدام به اخذ بیعت اجباری و کشتن امام نمی کند و قطعا امام هم بسوی مرگ ذلیلانه در اسارت نمی رود.

اما توضیحات و مستندات اضافی:

1- هر دوی ما در این ادعا که امام قصد بیعت با یزید نداشت متفقیم ، فقط ایشان معتقدند که امام روز 8 محرم نه تنها پیشنهاد رفتن نزد یزید نداده ، بلکه هیچ پیشنهادی نبوده ولی ما معتقدیم که امام بدلیل انتخاب مشی جلوگیری از برخورد نظامی ،حداقل در 5 مرحله ، انصراف خود را از ادامه راه اعلام و درخواست اجازه برای ترک منطقه را نمودند.

2- اما ادعای دوم ما : از دلایل مهم هشیارتر شدن یزید این است که:


2-1- با آن که در اول حکومت جز اخذ بیعت از مخالفین و یا قتل را نمی پذیرد ( هر چند در طبری سخن از کشتن نیست ج 7 ص 2905) ولی در جریان مواجهه با اسرا ، نه تنها بیعت را مطرح نکرد بلکه آنها را با احترام و در حفاظت 500 سرباز به مدینه برگرداند.( طبری ج 7 ص 3574 )

2-2- معمولا در عرف دیپلماتیک ، حاکم ، شدیدترین اقدامات بر علیه سران مخالفین را به والیان خود می سپارد تا در صورت لزوم ، حتی عکس آنها عمل کرده و همه چیز را گردن آنها بیندازد. ( خود مبرا کردن یزید از حادثه کربلا - الطبری ج 3 ص 337 )

2-3- پس از رسیدن سرهای هانی و مسلم به شام ، یزید طی نامه ای به ابن زیاد ضمن دستور مراقب حسین بودن ، او را از جنگ ابتدایی بازداشت .ترجمه اخبار الطوال ص290

2-4- حتی بعض یاران امام هم اطمینان داشتند که یزید با امام برخورد حذفی نمی کند.( سخن زهیر در عاشورا - ابن اثیر ج5 ص 374 )

3- ایشان می فرماید امام حتی پیشنهاد مذاکره هم نداده است.

سوال اینست که آیا ایشان نوشته مورخین مبنی بر درخواست چندین بار امام برای مذاکره با عمر سعد در روز 8 محرم را می پذیرند؟( طبری ج7 ص 3008 ) مگر چه امر مهمی بوده که امام کرارا درخواست جلسه کرده؟
جز آنکه می دانند که شرایط بوی مرگ می دهد؟

اگر بگوییم برا ی هدایت و مجاب کردن عمر سعد مبنی بر اجازه بازگشت بوده است، این سوال پیش می آید که چرا امام از عدم پذیرش درخواستش در مواجهه با حر و یا با نماینده عمر سعد روز سوم و حتی در اولین جلسه در روز 8 با خود عمر سعد نفهمیدند که تکرار آن بیفایده است و عمر سعد از خود اختیار ندارد.

مگر آنکه بگوییم ، امام این را می دانسته و بلکه خواسته تا او را مجاب کند که از مقام مافوق خود بخواهد که با پیشنهاد ترک مخاصمه امام موافقت کند.

نکته مهمی که اینجا مطرح است اینست که امام قبلا چند بار درخواست بی نتیجه ی بازگشت داده بود ، پس الان بدنبال راه حل جدیدتری بود که احتمال زنده ماندن در آن بمراتب بیشتر باشد. ( راه حل صلح جویانه تر)

و آن اینکه اگر از رها کردن من می ترسید ، من حاضر به مذاکره هستم ولی نه با ابن زیاد که قبلا خباثت خود را در قتل هانی و مسلم ، علیرغم امان دادن نشان داده بود (طبری ج 7 ص 3025 )، بلکه با خود یزید.

بهر حال امامی که 2 بار در مواجهه با حر ( طبری ج 7 2991 ) ، یکبار به فرستاده عمر سعد در روز 3 ( طبری ج 7 ص 3004 ) و حتی در روز عاشورا ( طبری ج 7 ص 3022 ) درخواست بازگشت می کند و حتی اجازه شروع جنگ را به کسی نمی دهد ( طبری ج 7 ص 3001 و ص 3022 ) ، آیا در روز 8 محرم که از هر طرف بوی مرگ می آید ( حتی با بستن آب – طبری ج 7 ص 3006) ، در آن مذاکرات چند نوبته هیچ پیشنهادی نبوده و یا تکرار همان پیشنهادهای قبلی بوده است؟

و آیا اصلا درخواست مذاکره با عمر سعد و طرح پیشنهادهای قبلی و جدید ، کار غیرعاقلانه ای بوده است؟( حتی برای ۲۰ روز ( فاصله زمانی تا شام ) از معرکه کربلا خارج شدن که آرزوی قلبی امام بود ( هیهات لو ترک القطا لنام )و احتمال هر فرج بعد از آن؟)

اگر گفته شود امام بدلیل عدم پذیرش درخواستهای قبلیش، دلیلی بر تکرار آنها نمیدید، می گوئیم چرا امام در عاشورا حداقل دوبار دیگر درخواست خود را تکرار کرد ؟

محمد صالحی – 6/8/96
ک
18:18
کانال بازنگری
In reply to this message
توجه!
این تکمله در ویرایش جدید به انتهای یادداشتِ "طول روزه ۱۳ ساعت است نه بیشتر!" افزوده شد:

درخواستِ روزه‌هایی با مقدار ساعتِ متفاوت از مردمِ مختلف، مثل این است که قرآن از مردم مختلف، تعداد نمازهای متفاوتی خواسته باشد:
به الف بگوید تو پنج نوبت در روز نماز بخوان
به ب بگوید تو دو بار در روز نماز بخوان
به پ بگوید تو هفت بار در روز نماز بخوان
حال اگر نماز مختلف یعنی حکمی مختلف در موضوعی واحد را مردود می‌دانید بنابراین نباید انتظار داشت:
به الف بگوید تو سیزده ساعت در روز روزه بگیر
به ب بگوید تو نوزده ساعت در روز روزه بگیر
به پ بگوید تو پانزده ساعت یا دوازده ساعت در روز روزه بگیر



یادداشت اصلی:
Telegram.me/baznegari/204
.
.
30 October 2017
ک
09:33
کانال بازنگری
کانال بازنگری- بزودی یادداشتی با عنوانِ

«اقلیّت‌های دینی باید واحدهای بالای همکف را تخلیه کنند»
(تداوم انتظارات فقه سنتی از شورای نگهبان)

منتشر می‌شود
@baznegari
4 November 2017
ک
19:29
کانال بازنگری
با حضور ترکاشوند؛
«امر به معروف و نهی از منکر» بازتبیین می‌شود
گروه اندیشه: نشست «تبیینی نو از زخمی کهنه؛ امر به معروف و نهی از منکر» با حضور امیرحسین ترکاشوند برگزار می‌شود.
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) به مناسبت اربعین حسینی(ع) نشست «تبیینی نو از زخمی کهنه؛ امر به معروف و نهی از منکر» با حضور امیرحسین ترکاشوند، نویسنده کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» برگزار می‌شود.
این نشست روز چهارشنبه، ۱۷ آبان‌ماه ساعت ۱۹ در شهر شیراز، خیابان فرهنگ شهر، کوچه ۲۰، باشگاه فرهنگیان برگزار می‌شود.
http://iqna.ir/fa/news/3659772
5 November 2017
ک
15:14
کانال بازنگری
توجه
یادداشتِ این پُست، تا نیافتن منبعِ گزارش مرحوم زین‌العابدین رهنما در کتاب زندگانی حضرت حسین ع، برداشته می‌شود

Telegram.me/baznegari
.
.
.
12 November 2017
ک
08:56
کانال بازنگری
ف
فکرک های من | موسوی عقیقی 11.11.2017 22:22:07
یادداشت(۵۵)
#نگاره_فقهی

فرایند انتقاد از فقه/قسمتِ دوّم
(تحوّلاتِ پیرامون نقدِ فقه عمومی)
۲۰آبان۱۳۹۶

آنچنان که من تأمل کرده ام، می توان درباره فرایندِ انتقاد از فقه پنج گونه روش را نام برد :
الف) نقدِ فقهِ عمومی از منظرِ معرفتی،
ب) نقدِ انسانی فقهِ عمومی،
ج) نقدِ معرفتی – انسانی فقهِ عمومی،
د) نقدِ بنیادهای فقه،
ر) نقدِ کارآمدیِ معرفتی فقه.
مراد از «فقهِ عمومی» آن وجه از فقه است که در عمومِ مسلمانان مورد عمل قرار می گیرد و فقیهان آن را رواج می دهند.

دسته (الف) که بیشتر شاملِ روحانیانِ منتقد می گردد کسانی هستند که فقهِ عمومی را ناپسند دانسته و در جستجویِ حقیقتِ فقه می باشند، به عبارتِ دیگر اینان فقهِ عمومی را موجّه از سویِ شارعِ مقدّس(خداوندگار) ندانسته و عقیده دارند فقیهانِ سنتی(مبلغانِ فقهِ عمومی) در معرفت/شناختِ خود نسبت به متونِ مقدّس به خطا رفته اند و تلاش خواهند کرد خطایِ آنان را برطرف کنند.

دسته (ب) گروهی می باشند که مباحثِ فقهی را جدای از بحثِ صحت یا ناصحتی معرفتی/شناختی و از منظرِ انسانی(حقوق/بشری/حقوقِ بشری) نقد می کنند؛ در این گروه، محور با کمتر رنج کشیدنِ انسان است، یعنی آن گونه فقه را به نقد می کشند که آدمی را از بندها/تکلیف ها رها و رنجشِ وی را بکاهند.

دسته (ج) افرادِ معدودی اند که می کوشند هم به حقیقتِ فقه نزدیک شوند و هم اینکه در این تقرّب جویی رنجِ زیستنِ آدمی را کاش دهند، آنان عقیده دارند می توانند تفسیری از فقه به دست دهند که هم سازگار با مبانی قُدسی باشد و هم اینکه حقوقِ انسان ها را پاسداری کند.

دسته (د) هم افرادی معدود هستند؛ در تمامی مواردِ گفته شده، افراد به صورتِ موردی و مصداقی (نه ساختاری) به نقدِ فقه می پرداختند و به تعبیری احکامِ فقهی را نقد می کردند امّا در این گروه افراد منتقدِ فرایندِ تشریع و یا اصولِ استنباطِ فقه می باشند، اینان عقیده دارند نه تنها مبانی فقهی با شیوه زیستن و حقوقِ آدمی ناسازگار است بلکه اصول و فروعی که برای استنباطِ احکامِ دینی استفاده می شوند هم دچارِ نقصان و نیازمندِ بازنگری است.

دسته (ر) عقیده دارند که بعضی از احکامِ فقهی آنچنان که فقهِ عمومی مطرح می کند نبوده و نیازمندِ بازنگری است، امّا عمل به فقه را ناکارآمد توصیف کرده اند. این گروه عقیده دارند که می توان در بعضی از مباحثِ فقهی نقدِ معرفتی داشت ولی از سویی عملِ مکلّفانه به متونِ مقدّس را ناکارآمد برای شیوه های زندگیِ در زمانِ حاضر می دانند؛ به نظرم نزدیک ترین دسته به این گروه، دسته (د) می باشد.

تتبعاتِ من نشان می دهد روشِ انتقادِ امیرحسین ترکاشوند از فقه با دسته (ج) خوانشِ مناسبی دارد. ترکاشوند از سویی می خواهد با نقدِ موردیِ فقه، یک رویکردِ حقیقی به احکام بدهد و تحریف ها را بزداید و از سویِ دیگر این بازنگری ها را در خدمت آرام زیستنِ انسان دربیاورد؛ نیم نگاهی به کتاب های «حجاب شرعی در عصر پیامبر» و «نسخ سنگسار توسط اسلام» این موضوع را تأیید می کند. وی در کتابِ حجاب، پوششِ زن را به گونه ای بازنگری می کند که پوشش های امروزین را برخلافِ سنّت های شرعی می خواند و از سویِ دیگر دغدغه این را دارد که از خشونت هایی که علیهِ زنانِ بی حجاب می شود بکاهد و به مردم بگوید حجابِ این چنینی زن در صدرِ اسلام و در میانِ متون فقهی توجیهِ شرعی ندارد.

شیوه دیگری که ترکاشوند اعمال می کند آن است که حوزه انتقاد از فقه در میان «متخصصین» را به حوزه «عمومی» انتقال می دهد. وی با انتشارِ نوشته هایی که بیانگر مواردِ ناکارآمد فقه در روزگارِ کنونی است، از مردم خواهانِ نظرخواهی و تأمل است «که آیا چنین نظریه های فقهی، تابِ اعمال شدن در اجتماع را دارند؟» و «مردم چگونه با اعمالِ چنین نظریه هایی برخورد خواهند کرد؟». دوره ای که فقیهانی، فقه را بر مدارِ «تکلیف پروری» نقد می کردند یا ترویج می دادند به سر رسیده و امروزه «فهمِ مردم از دین» به صورتِ چشم گیری فزونی یافته است به همین دلیل روشِ ترکاشوند را می توان به نوعی «مواجهه فقهِ عمومی با مردم» دانست تا خودِ آنان تصمیم گیری کنند چنین احکامی را به زندگی خود راه می دهند و یا خواستارِ بازنگری یا حذفِ آن هستند.

ترکاشوند خواهانِ فهمِ عمومی از دینی است که مردم قرن هاست پیروِ آن هستند. فقه تکلیف مدار که مردم را صاحب نظر در حوزه دین نمی داند، به نوعی عقیده دارد که مردم «محجور»اند و باید برای آنان قوانینی وضع کند.

یادداشت ۱و۲ مقدماتی بودند، در نوشته های بعدی به مقایسه روش های نقدِ فقه که در بالا دسته بندی گردید، خواهم پرداخت.

✖️فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
ک
20:02
کانال بازنگری
میزان بلوغ ادارۀ کتابِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را شما بسنجید

Telegram.me/baznegari/213
کانال بازنگری:
اداره کل کتابِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1389 درخواست صدور مجوز برای انتشار کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر نوشتۀ امیرحسین ترکاشوند با تیراژ سه هزار نسخه را رد کرد و به نویسندۀ کتاب گفته شد که اثر شما از نوع تحقیقی است ولی از آنجا که ممکن است مورد سوء استفادۀ مغرضان قرار گیرد چاپ عمومی نشود و در نشریات تخصصی چاپ شود.

همین اداره کل به ترتیب در سال‌های 1392 و 1394 مجوز نشر دو کتابِ زیر که در نقد کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر نوشته شده را صادر کرد:

✔️نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر اسلام (ص)
نويسنده: سیدمحمدمهدی دزفولی

http://www.ketab.ir/modules.php?name=News&op=pirbook&bcode=1804646

✔️حجاب در آیات و روایات: نقدی بر کتاب "حجاب شرعی در عصر پیامبر (ص)"
نويسنده: حسین سوزنچی
http://www.ketab.ir/modules.php?name=News&op=pirbook&bcode=1971761

قضاوت با شما
@baznegari
.
.
13 November 2017
ک
11:27
کانال بازنگری
از زلزلۀ درون

کجا می‌توان گریخت؟

آن جا

هر کس

زیر آوار خویش

دست و پا می‌زند

—-------------------------------------------------------------علی زمانیان

Telegram.me/kherade_montaghed/197
.
.
14 November 2017
ک
20:33
کانال بازنگری
هوا سرد است

هوا سرد است و شب‌هنگام!. مردمِ زلزله‌زدۀ کشورمان در سرپل ذهاب، قصر شیرین، اسلام‌آباد غرب و دیگر نقاط شهری و به ویژه روستایی را تنها نمی‌گذاریم و در همین ساعات با پرداخت سریع و آسان از طریق سیستم‌ کارت به کارت به شماره حساب‌های رسمی و معتمدین، آنان را یاری خواهیم کرد.
بنی‌آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار
@baznegari
.
.
18 November 2017
ک
20:06
کانال بازنگری
شریعتِ زمینی!

(بازتبیینِ امر به معروف و نهی از منکر)



متن ویرایش شده‌ی

سخنرانی امیرحسین ترکاشوند

به مناسبت اربعین حسینی (آبان 1396)



ایراد شده در:

شیراز 17 آبان (تبیینی نو از زخمی کهنه؛ امر به معروف و نهی از منکر)

اصفهان 18 آبان (نگرشی نو در باب امر به معروف و نهی از منکر)



بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت دوستان عزیز امیدوارم بتوانم در این جلسه آنچه در ذهن دارم و برای شما عزیزان تنظیم کرده‌ام را به نحو مطلوب و گویا در اختیارتان قرار بدهم. موضوع بحث ما امر به معروف و نهی از منکر است، چنان‌که می‌دانید در این سی و نه سالی که حکومت به دست ما مذهبی‌ها افتاده یکی از موضوعات بسیار مهم و اساسی امر به معروف و نهی از منکر بوده، و از سوی دست‌اندرکاران فقهیِ نظام و برخی متشرعان و انقلابیون مورد توجه جدی قرار داشته است. برای این‌که کمی ملموس سخن گفته باشیم فقط به یک قلم از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر که حجاب است دقت کنیم که چقدر انرژی و پتانسیلِ کشور ما و حکومت مذهبی ما را به خودش اختصاص داده است. شاید جدی‌ترین موضوع در سیاست داخلی ما معطوف شده به بحث حجاب، و تلاش‌های بسیاری برای باحجاب کردن زنان، حفظ روسری، پیدا نبودن مو، نمایان نبودن ساعد و ساق انجام شده و در این باره چقدر تبلیغات می‌شود، هزینه می‌شود و چقدر نهی‌ها و اوامر هست. در این راستا علاوه بر تبلیغات وسیعی که می‌شود به دنبالش تذکر و برخورد است، گشت ارشاد است، بازداشت است، تشکیل پرونده برای دختران و زنانِ سرزمین‌مان است، جریمه است، عدم استخدام و ارتقا است. مگر سیستم گزینشِ ما مذهبی‌ها اجازه می دهد کسی که حجاب را رعایت نمی کند استخدام شود؟ این وضعیت از ابتدای انقلاب وجود داشته پس سعی نکنیم از خود دور کنیم؛ این کارها را ما مذهبی‌ها انجام می‌دهیم. مسأله حجاب و لزوم رعایت آن توسط زنان به طولانی‌ترین پرونده کشور تبدیل شده و هنوز هم پرونده شماره یکِ حکومت‌مان است. بسیاری از مردم‌مان به خاطر تنگناهای حجاب، از کشور مهاجرت کردند. مهاجرت‌های اول انقلاب کم‌تر به علل سیاسی بود و بیشتر به خاطر تنگناها و محدودیت‌های مربوط به حجاب بود که ما بر مردم و زنان تحمیل می‌کردیم. این فقط یک قلم از مصادیق امربه معروف و نهی از منکر است!. امشب می‌خواهیم به مناسبت اربعین حسینی و صدور آن جمله‌ی مرتبط با بحث‌مان از سوی امام حسین که "إنما خرجت لطلب الاصلاح فی أمة جدی أرید أن آمُر بالمعروف و أنهی عن المنکر"، پرونده‌ی امر به معروف و نهی از منکر را باز کنیم و در این باره دو دیدگاه را با شما عزیزان در میان بگذارم:

یک- برداشت سنتی/فقهی از امر به معروف و نهی از منکر؛ که دقیقاً به فشارها و تنگناهای یادشده منجر می‌شود و تازه آن‌چه اکنون انجام می‌شود صورتِ رقیق‌شده‌ی احکامِ تُند فقهی در موضوع امربه معروف و نهی از منکر است.



دو- بیان نظریه‌ای است از اینجانب، که امروز در جمع شما سروران ارجمند به تبیین آن می‌پردازم و نشان خواهم داد که امر به معروفِ قرآنی، عالی‌ترین موضوع راهگشا برای مذهبی‌ها در دوران ختم نبوت است.



✅برای مطالعه متن کامل سخنرانی به وبلاگ بازنگری در متون دینی به نشانی زیر بروید:
http://baznegari.persianblog.ir/post/33
و یا
https://baznegari.blogspot.com/2017/11/blog-post.html
.
.
توجه:
فایل صوتی این سخنرانی نیز در آینده منتشر خواهد شد
Telegram.me/baznegari
.
.
21 November 2017
ک
19:34
کانال بازنگری
س
سخنرانی‌ها 16.11.2017 21:59:42
🆔 @sokhanranihaa
🔊فایل صوتی

سخنرانی امیرحسین ترکاشوند

با عنوان : امر به معروف و نهی از منکر
(تبیینی نو از زخمی کهنه) در شب اربعین

🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها 👇👇👇
19:34
س
سخنرانی‌ها 16.11.2017 21:59:42
 🔊فایل صوتی

سخنرانی #امیر_حسین_ترکاشوند

با عنوان : امر به معروف و نهی از منکر
( تبیینی نو از زخمی کهنه ) در شب #اربعین

به میزبانی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
(منطقه فارس)

🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
24 November 2017
ک
11:41
کانال بازنگری
شیخ اشراق کدام تناسخ را می‌پذیرفت

Telegram.me/baznegari

جلال‌الدین همایی در کتاب مولوی‌نامه (مولوی چه می‌گوید؟) چنین آورده است:

«شیخ شهاب‌الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق و شیخ مقتول که فرد شاخص و زنده‌کنندۀ فلسفۀ اشراقی و طریق حکمای ایرانی خسروانی در اسلام است، تناسخ نباتی و جمادی یا فسخ و رسخ را انکار داشت اما به تناسخ حیوانی و انتقال روح انسان به حیوانات، سخت معتقد بود.

وی می‌گفت که نفوس انسانی پس از مفارقت از بدن، سه حالت دارد:

آن‌که به درجۀ سعادت کامل رسیده و درجات استکمالیِ هر دو قوۀ عقل نظری و عملی را طی کرده باشد به عالم نور و مقام قدس علوی و ملاء اعلی که "لا عین رأت ولا اذن سمعت ولا خطر علی قلب بشر" صعود می‌کند

و آن‌که در سعادت متوسط است به عالم انجم و افلاک [با قالب مثالی، عالم اشباح مجرده، صوَر معلقه] می‌پیوندد

اما آن‌که در شقاوت مانده باشد به اجسام عنصری حیوانی منتقل می‌شود، برحسب تناسب و مشاکلت و مشابهت صفات و ملکات نفس مستنسخ با آن حیوان که به صورت او متقمص و متشکل شده است.

اتفاقاً عقیده‌ای که در کتب فلسفه از یوذاسفِ تناسخی نقل می‌کنند هم در این باره با شیخ اشراق یکی است.

شیخ اشراق می‌گفت که حیوان در خارج، منحصر به انسان است و حیوانی جز انسان وجود ندارد؛ به این معنی که مدبر ابدانِ جمیع حیوانات، همان نفوس ناطقۀ مستنسخ انسانی است که چون درجات کمال را نپیموده و به مقام سعادت نرسیده به صورت حیوانات متشکل شده‌اند؛ و بر این معنی به آیۀ کریمه نیز تمسک می‌جست "وما مِن دابة فی الارض ولا طائر یطیر بجناحیه الا امم امثالکم ما فرطنا فی الکتاب من شیء ثم الی ربهم یحشرون: انعام 7 آیه 38".

توضیحاً اهل تناسخ می‌گویند که مقصود از خلقت انسان، رسیدن به درجۀ کمال است و تا کسی به کمالِ لایق به حال خود نرسیده باشد، از افق این جهان محسوسِ عنصری بیرون نخواهد رفت؛ بلکه دوباره به صوَر دیگر، زندگانی را از سر خواهد گرفت و همچنان این آمد و رفت دوام و استمرار خواهد داشت تا در مراقی کمال به سعادت لایق به حال خود نایل شوند و بر حسب اختلاف مراتب، به عالم انجم و افلاک یا برتر از آن به عالم انوار قدسیۀ اسفهبدیه منتقل گردند».

مولوی‌نامه، مؤسسه نشر هما، جلد دوم، صفحۀ 875 و 876
https://telegram.me/baznegari/219
.
.
ک
11:44
کانال بازنگری
ج
جمعیت امام علی 22.11.2017 21:50:49
❗️اطلاعیه شماره چهارده جمعیت امام علی در ارتباط با #زلزله_کرمانشاه

⬅️ شروع به کار مجدد ستاد دریافت کمک‌های غیرنقدی، جهت رساندن نیازهای جاری زلزله زدگان با توجه به شناسایی‌ها و نیازسنجی‌های انجام شده توسط جمعیت امام علی در ۱۵۳ منطقه زلزله‌زده غرب کشور

🔹به اطلاع شما هموطنان عزیز می‌رسانیم که ستاد میرداماد تهران جمعیت امام علی آماده‌ی دریافت کمک‌های غیرنقدی شما عزیزان برای هموطنان آسیب‌دیده از زلزله در استان کرمانشاه می‌باشند.

🔹لطفا کمک‌های غیرنقدی را تنها در قالب اقلام زیر به ستاد تعیین شده تحویل دهید:

▫️شال و کلاه و دستکش نو
▫️لباس گرم نو برای بزرگسالان
▫️چکمه نو برای بزرگسالان (گالش)
(لباس گرم و چکمه برای کودکان پیش از این خریده شده)
▫️اسباب بازی (دخترانه و پسرانه)
▫️والور و بخاری برقی
▫️شیر مدت‌دار

❗️تنها این اقلام تحویل گرفته می‌شود.

🔹آدرس:
تهران، میرداماد، میدان محسنی، خیابان بهروز یا سنجابی، نبش کوچه چهارم، جنب سوپرمارکت، پلاک ۲۴، واحد ۲

🔹ساعت کاری: پنجشنبه و جمعه (۲ و ۳ آذر) از ساعت ۹ صبح الی ۹ شب

🔹شماره تماس: ۰۹۱۹۴۸۰۴۷۰۲

🔹لطفا از کمک نقدی در ستاد فوق پرهیز نموده و کمک‌های نقدی خود را تنها از طرق زیر انجام دهید:

▫️شماره کارت شانزده رقمی:
۶۱۰۴۳۳۷۹۰۵۳۲۴۶۰۲
بانک ملت به نام جمعیت امداد دانشجویی امام علی (ع)
به حساب شماره ۵۳۲۵۰۴۳۸۷۷

▫️درگاه پرداخت اینترنتی:
https://donate.sosapoverty.org/emdadresani

🆔 @imamalisociety
ک
21:01
کانال بازنگری
ک
کارگروه اندیشه انجمن اسلامی 24.11.2017 20:37:19
#کارگروه #اندیشه #انجمن_اسلامی_دانشجویی برگزار میکند...
جایگاه #خوانش_رحمانی در قرآن و چالشهای آن
#ANTI_RADICALISM

سخنران_ امیرحسین #ترکاشوند
7 آذر سالن #سهروردی

🆔: @andishehznu
🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴
25 November 2017
ک
18:15
کانال بازنگری
خ
خام‌نوشته‌ها 25.11.2017 18:14:03
تب تندمون باز، زود به عرق ننشینه

همراهشون باشیم در این سرما

اطلاعیه‌های گروههای معتمد رو دنبال و با هماهنگی عمل کنیم
26 November 2017
ک
09:21
کانال بازنگری
دبیر انجمن اسلامی دانشجویی دانشگاه زنجان خبر داد:
برگزاری نشست جایگاه خوانش رحمانی در قرآن و چالش‌های آن


دبیر انجمن اسلامی دانشجویی دانشگاه زنجان اظهار کرد: همایش جایگاه خوانش رحمانی در قرآن و چالش‌های آن برگزار می‌شود.

بابک حاجیان در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، منطقه زنجان، با اشاره به اینکه نشست جایگاه خوانش رحمانی در قرآن و چالش‌های آن به همت کارگروه انجمن اسلامی دانشگاه زنجان برگزار می‌شود، گفت: این مراسم در روز سه‌شنبه 7 آذر ماه ساعت 3 الی 5 بعد از ظهر در سالن سهروردی دانشگاه زنجان برگزار خواهد شد.

وی ادامه داد: سخنران این نشست امیرحسین ترکاشوند، پژوهشگر قرآنی و دینی، نویسنده کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر است.

دبیر انجمن اسلامی دانشجویی دانشگاه زنجان با اشاره به اینکه این نشست به مناسبت روز امحای خشونت علیه زنان برگزار می‌شود، افزود: در این نشست به بررسی تفاسیر جدید و سنتی اسلام خواهیم پرداخت، این موضوع به یک میزان به نقد رادیکال اسلامی اشاره خواهد داشت و اسلام حقیقی و رحمانی را مورد بررسی قرار خواهد داد.

حاجیان با اشاره به اینکه این انجمن سال گذشته فعالیت بیشتری داشته است، گفت: از ابتدای امسال یک برنامه توسط این انجمن برگزار شده است و این نشست به عنوان دومین نشستی است که توسط این انجمن برگزار می‌شود.

http://zanjan.isna.ir/default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=81364
.
.
29 November 2017
ک
13:09
کانال بازنگری
سازمان مردم‌نهادِ نجات دخترکان در دوران جاهلیّت
@baznegari
گفته می‌شود مردم در دوران جاهلیت (ماقبل اسلام) از تولد دختر برافروخته شده، گهگاه آن‌ها را از عارِ دختردار شدن و یا از ترس گرسنگی زنده به گور می‌کردند! و در چگونگی آن آورده‌اند که زن به هنگام ولادت، گودالی می‌کند و در سرِ آن می‌نشست اگر دختر می‌زائید در همان گودال دفنش می‌کرد و اگر نوزاد، پسر بود او را نگاه می‌داشت.
در این میان انسان صالحی چون پدربزرگ فرزدقِ شاعر، برای نجات جان نوزادان معصوم از مرگ، تا آن‌جا که ثروتش اجازه می‌داد این دخترکان لبِ مرگ را می‌خرید و نجات‌شان می‌داد: «فرزدقِ شاعر در بارۀ خانوادۀ خویش گوید: "و مِنّا الذی منع الوائدات / فأحیا الوئید فلم توئَد" یعنی: " از ماست آن‌که زنده‌به‌گورشده‌ها را از زنده‌به‌گورشدن منع کرد و آن را زنده کرد پس زنده به گور نشد". اشاره به جدّ خویش است که دختران عرب را می‌خرید و نمی‌گذاشت زنده به گور شوند👏👏👏 -قاموس قرآن قرشی ج 7 ص 175-».
بعدها که اسلام ظهور کرد و قرآن نازل شد نیز بر این رسم‌ِ منکر خروشید و بانگ برآورد که:
به کدامین گناه کُشته گشته!؟ وإذا الموؤدة سئلت بأیّ ذنب قتلت.

امیر ترکاشوند، 1396/9/8
Telegram.me/baznegari
.
.
30 November 2017
ک
17:50
کانال بازنگری
خوانش رحمانی در راس دعوت قرآن قرار دارد
@baznegari
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) از زنجان به نقل از ایسنا، امیرحسین ترکاشوند در نشستی که با موضوع جایگاه خوانش رحمانی در قرآن و چالش‌های آن با همت کارگروه اندیشه انجمن اسلامی دانشجویی دانشگاه زنجان برگزار شد، گفت: ...
http://iqna.ir/fa/news/3668126
4 December 2017
ک
20:02
کانال بازنگری
س
سخنرانی‌ها 04.12.2017 00:08:28
 🔊فایل صوتی

سخنرانی #امیر_حسین_ترکاشوند

با موضوع : #جایگاه #خوانش_رحمانی در #قرآن و #چالش های آن

#دانشگاه_زنجان
به همت #کارگروه_اندیشه

🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
6 December 2017
ک
13:34
کانال بازنگری
باقر و اُمّ‌فروه ، عروسی دو فرقه
@baznegari
امام‌سجّاد فرزند امام‌حسین، نوه امام‌علی و امام چهارم شیعیان است همسرش اُمّ‌عبدالله است وی نیز نوه امام‌علی است زیرا دختر امام‌حسن می‌باشد. این دخترعمو پسرعمو پس از ازدواج صاحب پسری شدند که محمّدباقر است بنابراین "امام‌باقر" که امام پنجم‌مان است از دو سو (هم از طرف پدر و هم از طرف مادر) "نتیجه‌ی امام‌علی" است .

از سوی دیگر قاسم فرزند محمّدبن‌ابی‌بکر، نوه ابوبکر و فقیه مورد وثوق امام‏ سجاد است همسرش اسماء است وی نیز نوه ابوبکر است زیرا دختر عبدالرحمن‌بن‌ابی‌بکر می‌باشد. این دخترعمو پسرعمو پس از ازدواج صاحب دختری شدند که اُمّ‌فروه است بنابراین "اُمّ‌فروه" از دو سو (هم از طرف پدر و هم از طرف مادر) "نتیجه ابوبکر" است .

باقر و اُمّ‌فروه ، عروسی دو فرقه:
باقر (نتیجه‌ی امام‌علی) از ام‌فروه خوشش آمد موضوع را با مادر و پدر در میان گذارد. امام‌سجاد به قاسم اطّلاع داد که امشب برای امر خیری خدمت‌تان می‌آییم آن‌ها نیز آماده پذیرایی شدند. امام‌سجاد و ام‌عبدالله (که هر دو نوه‌های امام‌علی‌اند) دستِ پسرشان محمدباقر (نتیجه‌ی دوسویه امام ‏علی) را گرفتند و به منزل قاسم و اسماء (که هر دو نوه‌های ابوبکرند) رفتند تا دخترشان ام‌فروه (نتیجه‌ی دوسویه ابوبکر) را برای محمدباقر خواستگاری کنند. سرانجام عروسی برقرار شد و "باقر و ام‌فروه" که اوّلی از دو سو فرزند امام‌علی، و دومی از دو سو فرزند ابوبکر است به هم رسیدند؛ چه عروسیِ مبارکی! چه مولود مبارکی!
حاصل این عروسی خجسته، ولادت امام‏جعفرصادق ،امام ششم شیعیان، است! امام‌علی جدّ پدری این مولود مبارک است چنان‌که جناب ابوبکر نیز جدّ مادری وی است. در واقع امام‌صادق همان‌طور که از دو طریق نبیره‌ی امام‌علی است از دو طریق نیز نبیره‌ی ابوبکر می‌باشد!

(بخشی از مقاله "نفی کینه‌ورزی‌های مذهبی" از امیرحسین ترکاشوند)

هفته وحدت مبارک باد💐
Telegram.me/baznegari
.
.
23 December 2017
ک
21:54
کانال بازنگری
ت
تفسیر قرآن استاد بازرگان 15.12.2017 13:49:27
🆑 کانال تفسیر قرآن استاد بازرگان
🆔 @bazargan1
🆔 @bazargan1
سلسله #سوال_های_اعضای_این_کانال از استاد #عبدالعلی_بازرگان
#سوال شماره صد یک

101 با سلام و عرض ادب خدمت آقای خلیلی و آقای بازرگان.
من توفیق داشتم که تفسیر آقای بازرگان از بیشتر سوره های قرآن را بشنوم و تامل داشته باشم.
سوال من در مورد وجوب حجاب موی سر برای یک زن مسلمان در کشوری مثل استرالیاست که پوشش معمولی برای خانم مثلا شلوار و تی شرت گشاد و بلند و آستین دار هم نشانه عفیف بودن هست.
می دانم که نوع آیه حجاب در قرآن نوع الگو سازی و فرهنگ سازی است ولی بالاخره آیه و فرمان الهی برای شناخته شدن زن مومن در فضای جامعه است .
از طرفی فتوای مرجعی همچون آقای مرحوم قابل در مورد عدم وجوب حجاب موی سر در جایی که حجاب مو دلالت بر بی عفتی ندارد هم مورد توجه است.
با توجه به اینکه آقای بارزگان تجربه زندگی در غرب را هم دارند خواهش می کنم ایشان برداشت و جمع بندی خودشون را در مورد وجوب پوشش و حجاب موی سر در کشورهای غربی بفرمایند.

🆔 @bazargan1
#پاسخ_استاد_بازرگان :
هر حکمی فلسفه و دلیلی متناسب با زمان و مکان و مقتضیات خود را دارد که نباید از آن غافل بود. کتاب تحقیقی جامع و مبسوط "حجاب شرعی در عصر پیامبر" نوشته محقق اندیشمند آقای " امیرحسین ترکاشوند" نوشته شده در ایران، نشان می‌دهد چقدر این امر در زمان پیامبر ساده تر از نظریات افراطی فقهی امروز بوده و چقدر ما درانطباق احکام با مقتضیات زمانه معکوس عمل کرده ایم! اما نقش پرچم هویت داشتن حجاب در کشورهای غربی را، به رغم هویت زدایی حاکم دربرخی کشورها، نمی‌توان نادیده گرفت که البته این امر حرکتی سیاسی است و ربطی به حکم شرعی ندارد.

🆔 @bazargan1
🆔 @bazargan1
🆑 کانال تفسیر قرآن استاد بازرگان
🌹🌱

دانلود کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، نوشتۀ امیرحسین ترکاشوند:
https://telegram.me/baznegari/4
27 December 2017
ک
17:46
کانال بازنگری
هنگام زمین‌لرزه! فرار یا نماز آیات؟
@baznegari
در منابع فقه سنتی آمده که: «موقعی که زلزله و رعدوبرق و مانند این‌ها اتفاق می‌افتد انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است -رساله توضیح‌المسائل مرحوم بروجردی مسأله 1507-».

اگر این حکم و به ویژه فوریتش، با دقت استخراج شده باشد اما از کنار یک واقعیت نمی‌توان گذشت و آن این‌که در عصر صدور روایات مورد استنادشان، خانه‌ها به هیچ‌وجه مانند خانه‌های امروزی نبوده که هنگام زمین‌لرزه، عامل مرگ ساکنانش باشد زیرا آنان یا در چادر یا در کپر یا در اتاقی با سقفی غیر مخرب یا در خانه‌ای تک‌طبقه زندگی می‌کردند که وقوع زمین لرزه موجب هلاکت ساکنان نمی‌شد به ویژه که می‌توانستند ظرف دو ثانیه از خانه خارج شده و با همدیگر ناظر چرخ خوردنِ زمین در زیر پای‌شان باشند و در همین اثنا بساط نماز بگسترند و دل در گرو خدا سپارند! اما امروزه شهرنشینی و آپارتمان‌سازی و به ویژه بافت‌های فرسوده‌اش، هیچ جایی برای توجه به آن فوریت باقی نمی‌گذارد و زلزله‌زدگان تا ساعت‌ها و مدت‌ها نگران تخریب و آوار شدن ساختمان‌ها بر سرشان هستند و در نتیجه جایی در آن مدت برای آن اقامه باقی نخواهد ماند. جان که از امور مهمه است در آن روزگار در معرض تهدید نبود ولی امروز بادِ گسل ملارد، جان ساکنان دو کلان‌شهر کرج و تهران را تهدید می‌کند.
امیر ترکاشوند، 1396/10/06
telegram.me/baznegari
.
.
31 December 2017
ک
12:54
کانال بازنگری
زنده باد ایران و ایرانی
شعار برخی در این روزها به نفع "پادشاهی"، گواهِ فراموش شدنِ ایران و ایرانی در 39 سال حکومتِ ما مذهبی‌هاست. وقتی به مسائل سرزمینی و به مردمش و نیز به هویّت‌های بومی بها داده نشود: آب‌ها و دریاها و تالاب‌هایش بخشکد (و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده)، ریزگرد و دود راه تنفس ببندد (و موجب وا اسلاما نشود)، تاریخش حذف و قاچاق گردد (و به جای آن تاریخ اعراب روایت و فیلمسازی شود)، نام کورش از خیابان‌ها و میادینش برداشته شود (و به جای آن فقط در منطقۀ عباس‌آباد تهران به این نام‌های ناآشنا بر خیابان‌ها بنگرید: عماد مغنیه، سلیمان خاطر، خالد اسلامبولی، احمد قصیر، فتحی شقاقی و...)، زنانش در تنگناهای حجاب و ممنوعیت صدا تحت پیگرد و منع استخدام باشند، ... و از سوی دیگر تیتر یکِ سیاست و بودجه و تبلیغات و اخبارمان "کدهای اسلامی و مذهبی" (که بسیاری‌شان نیز به موهومات آلوده گشته) باشد، در این بحران هویت و نادیده‌انگاری، ناخودآگاه مردمِ به‌ستوه‌آمده و فراموش‌شده، فیل‌شان یاد سلطنتی می‌کند که این هویت‌ها را در آن باز یابند چه آنان وجهۀ همتِ پادشاه (چه بد چه خوب چه ناتوان چه لایق) را عبارت از مسائل سرزمینی، هویت ملی، فردای بهتر و در یک کلمه ایران و ایرانی می‌دانند.
امید که رهبران، پادشاهی کنند و ایران را "جایگاه" خدمت به مُلک و ملت بدانند و نه "پایگاهِ" آمال مذهبیِ فرامرزی
امیر ترکاشوند، 1396/10/10
telegram.me/baznegari
.
.
3 January 2018
ک
12:46
کانال بازنگری
کنترل‌گرایی و مدیریت‌گریزی
چرا هیچ‌گاه در این 39 سالی که نظام جمهوری اسلامی و به تعبیر دیگر "سلسله فقها" حاکم بوده به معترضان، مخالفان و منتقدان حق تظاهرات و تجمع داده نشده و متولیان در هنگام بروز اعتراضات و تظاهراتِ مخالفان، فقط به فکر "کنترلِ" اوضاع، جمع‌کردن معترضان و پاک‌کردن اعتراض از صحن اجتماع‌اند؟
پاسخ روشن است چون فقها در مواجهه با گناه و بزه و مخالفت، حکم به حذف و نابودی می‌دهند: اگر فلان کار را کرد انگشتش را قطع کنید اگر بهمان کار را کرد اعدامش کنید اگر کار دیگری کرد در آتش بسوزانیدش اگر فلان، چشمش را درآورید اگر بیسار سنگسارش کنید اگر نمی‌دانم چه، تعزیزش کنید شلاقش بزنید و و و. در واقع در مکتب فقه و حوزه، به حذف صورت مسئله می‌پردازند و نه به اصلاح و درمان و مدیریتِ مسئله! به عبارت دیگر برخلاف این حقیقت که دین برای تربیت و تهذیب آمده اما فقه راهِ کنترل و حذف را تعلیم می‌دهد و نه راهِ تربیت و مدیریت را. مدیریت علم و هنر است که هیچ جایی در متون سنتی ندارد اگر شک دارید خودتان به آن متون فقهی مراجعه کنید و ببینید در مواجهه با گناه، بزه و اعتراض آیا نسخه‌ای جز تعزیر و حذف و سرکوب وجود دارد؟
امید که مردم معترضِ سرزمین‌مان آزادانه و با حمایت دستگاه انتظامی به راهپیمایی و تظاهرات، و اعتراض به هر آن‌چه در دل‌شان است: چه انتقاد از دولت و رئیس‌جمهور چه انتقاد از رهبری و نهادهای وابسته چه انتقاد از خرج‌شدن پول و انرژی کشورشان در سرزمین‌های دیگر چه انتقاد از بیکاری چه انتقاد از فضای بسته‌ی سیاسی چه انتقاد از مهاجرت نخبگان و هم‌میهنان چه انتقاد از نابودی محیط زیست و چه و چه و چه بپردازند.
(بازخوانی آیات قصاص و قتال و دیگر آیات به‌ظاهر تُند در جای خودش ارائه خواهد شد).
امیر ترکاشوند، 1396/10/13
telegram.me/baznegari
.
.
15 January 2018
ک
10:38
کانال بازنگری
پوشیدنِ لباس رنگارنگ حتی برای دیدار برادر ممنوع!
(شورای فرهنگ عمومی شهرستان سوادکوه شمالی)

https://telegram.me/Aparat_Tv/43362

آن‌چه توسط شورای یادشده به تبلیغ درآمده، حاصل برداشت نادرست از حدیث منسوب به امام جعفر صادق است (حدّثتنی سعیدة و منّة أختا محمد بن ‌‌‏ابی‌عمیر بیّاع السابری قالتا: دخلنا علی ابی‌عبدالله فقلنا: تعود المرأة أخاها؟ قال: نعم، قلنا: تصافحه؟ قال: من وراء الثوب، قالت احداهما: انّ اختی هذه تعود إخوتها، قال: إذا عدت اخوتک فلاتلبسی المصبغة)

زیرا پرسش راوی، پیرامون ملاقاتِ زنان با "برادرانِ دینی" است و نه "برادرِ نسَبی و تنی"! که اینک موجب ذوق‌زدگی کسانی شود که هر روز درصدد کم کردن ظرفیت و جنبه و آستانۀ تحریک مردم بوده و ناخودآگاه بنیان‌های طبیعی خانواده و محارم را نیز به سمت جنسی شدن سوق می‌دهند. اشتباهِ اینان از آنجا ناشی گردید که واژۀ اخا در حدیث را به برادرِ تنی و نسَبی و خونی ترجمه کردند حال آن‌که مراد از آن به قرینۀ خودِ متن و نیز گواهی محدثان، برادر دینی (یعنی مردان آشنا ولی نامحرم) است:

علامه مجلسی: «قوله: "أخاها" أي في الدين لا في النسب. والمصبغة الملونة» (مرآةالعقول في شرح أخبار آل‌الرسول، علامه مجلسی ج 20 ص 355).

فيض كاشانی: «بيان: أراد بالأخ، الأخ في الدين، لا الأخ فی النسب، والمصبغة الملونة» (الوافی ج 22 ص 847).


بنابراین ترجمۀ حدیث چنین است:
«دو خواهرِ محمدبن‌ابی‌عمیر گفتند، ما به نزد ابوعبدالله [امام صادق] رفتیم و پرسیدیم: آیا زن می‌تواند از برادرش [برادر دینی یا مرد آشنا] دیدار کند؟ پاسخ داد: بله. ما پرسیدیم: آیا می‌تواند با او دست بدهد؟ پاسخ داد: [بله، امّا] از پسِ جامه. یکی از دو خواهر پرسید: آیا این خواهرم [نیز] می‌تواند با برادران [برادرانِ دینی] دیدار کند؟ پاسخ گفت: [بله، امّا] هرگاه به دیدار رفتی لباس رنگی [و چشم‌گیر] مپوش» (حجاب شرعی در عصر پیامبر ص 220).

حال باید دید که شورای یادشده آیا با این تصحیحی که ارائه شد همچنان محتوای حدیث (یعنی روا بودنِ دیدار با مردان و حتی روا بودنِ دست دادن با آن‌ها از پشتِ لباس) را تبلیغ می‌کند و یا فقط در صورتی که حدیثی عطش آن‌ها را تأمین کند حاضر به تبلیغ هستند.

امیر ترکاشوند، 1396/10/25
telegram.me/baznegari/233
.
.
telegram.me/Aparat_Tv/43362
21 January 2018
ک
22:14
کانال بازنگری
به آگاهی خوانندگان کانال بازنگری می‌رساند
فردا دوشنبه یادداشتی با عنوان "دزدِ گوسفند یا دزدِ بچّه" منتشر خواهد شد
@baznegari
22 January 2018
ک
13:12
کانال بازنگری
دزدِ گوسفند یا دزدِ کودک!؟
(بازخوانی آیۀ والسارق والسارقة فاقطعوا ایدیهما)
امیر ترکاشوند، 1396/11/02
@baznegari

دزدیِ گوسفند البته کار "بدی" است و مرتکب را باید سزا داد امّا "بدتر" آن است که قوۀ عاقله و مدیریتیِ! جامعه، دستِ چنین دزدی را از بدن جدا کند تا قوز بالا قوز شده و مشکلی بر مشکلات افزوده شود چه، از آن پس جامعه و خانوادۀ بی‌گناهِ آن سارق باید پیامدهای درمانی، مراقبتی، نگهداری و ازکارافتادگیِ این فردِ بی‌دست را بپردازند و خودش نیز عملاً کَلّ بر جامعه خواهد شد.

و امّا در دوران جاهلیّت، برخی‌ها روزگارشان با تهاجم و شبیخون به مردمِ بی‌خبر و قتل افراد و غارت و چپاولِ اموال‌شان می‌گذشت. اینان گاه در آن تاخت‌های وحشیانه، کودکان را نیز می‌ربودند و با خود به دوردست‌ها بُرده و آن بچّه‌های معصوم را به عنوان بَرده به فروش می‌رساندند و غلام‌بودن و کنیزشدن را تا پایان عمر برای‌شان رقم می‌زدند.
گویا قرآن در آیاتِ به‌هم پیوستۀ 33 و 38 سورۀ مائده به همین تاختن‌ها، راهزنی‌ها، کشتارها و نیز چپاول‌ها و سرقت‌هابه ویژه ربودن کودکان و قاچاقِ آن‌ها توجه دارد:
«إنما جزاء الذین یُحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فساداً أن یُقتّلوا أو یصلّبوا أو تقطّع ایدیهِم و ارجلُهم من خلاف أو یُنفَوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم ... والسارق والسارقة فاقطعوا ایدیهما جزاءً بما کسبا نکالاً من الله والله عزیز حکیم»
قطعِ ید نیز تعبیری کنایی برای مجازات اعدام! در قِبال این نوع سرقت‌ها و کودک‌دزدی‌ها است.
گفتنی است حتی اگر همین افراد و گروه‌ها دست از اعمال‌شان بردارند درِ توبه بسته نیست و جامعه باید نرمش نشان دهد: «فمن تاب من بعد ظلمه و أصلح فإن الله یتوب علیه إن الله غفور رحیم -آیۀ 39-».

این آیات، گامی مهم در "خشکاندنِ ریشه‌های برده‌داری"! در آن زمانه تلقی می‌شود زیرا سرقت کودکان و قاچاق آن‌ها، یکی از اصلی‌ترین مبادی پیدایش برده‌داری بود.
متأسفانه واقعیت تلخ یادشده را در لابلای برخی متون، همچنان می‌توان مباح و زنده یافت

تفصیل مطلب در جای خودش در بازخوانی "آیۀ محارب و سارق" خواهد آمد.
Telegram.me/baznegari
.
.
26 January 2018
ک
22:50
کانال بازنگری
هفته آینده یادداشتی با عنوان
"قطعِ ضربدری"
در بازخوانیِ بی‌تکلف و در عین حال قابل درک عبارتِ "أو تقطّع أیدیهم و أرجلهم مِن خلاف" [مائده 33] منتشر خواهد شد
@baznegari
28 January 2018
ک
20:47
کانال بازنگری
قبح عقلایی
@baznegari
سیدکاظم یزدی صاحب العروة الوثقی در بارۀ تلذّذ و استمتاع از همسرانی که سنّ‌شان کمتر از نه سالِ قمری (برابر با هشت سال و هفت ماهِ شمسی) است می‌گوید که شوهر می‌تواند بجز آمیزش، هر لذتِ جنسی دیگری را از آن دخترک بهره‌مند شود:
«مسألة: لا يجوز وطء الزوجة قبل إكمال تسع سنين حرة كانت أو أمة دواما كان النكاح أو متعة ، بل لا يجوز وطء المملوكة والمحللة كذلك . وأما الاستمتاع بما عدا الوطء من النظر واللمس بشهوة والضم والتفخيذ فجائز في الجميع ولو في الرضيعة –ج5 ص 502-».

امام خمینی نیز رأی سیدابوالحسن اصفهانی در وسیلة النجاة را تحریر کرده و همان سخن صاحب عروه را می‌گوید: «مقاربت با زوجه‌ای که نُه سالش کامل نشده جایز نیست ... اما سایر استمتاعات و لذت‌بری‌ها مثل لمسِ شهوانی، در آغوش فشردن، و ران‌مالی کردن اشکالی ندارد حتی اگر شیرخواره باشد (مسألة 12 - لا يجوز وطء الزوجة قبل إكمال تسع سنين، دواما كان النكاح أو منقطعا، وأما سائر الاستمتاعات كاللمس بشهوة والضم والتفخيذ فلا بأس بها حتى في الرضيعة –تحریر الوسیلة ج 2 ص 241- ✔️در کتاب وسیله، پس از اللمس بشهوة و پیش از الضم، عبارت والتقبیل (بوسیدن) نیز آمده که از قلمِ تحریرالوسیله افتاده است _وسیلة النجاة ص 696-».

در این میان اما مرجع مکارم شیرازی اینچنین به نقدِ آن فتاوا می‌پردازد:
«(فرع دوّم: آيا ساير استمتاعات نسبت به كمتر از نُه سال جايز است؟). جمعى از متأخرين و معاصرين به جواز ساير استمتاعات تصريح كرده‌اند، صاحب جواهر مى‌فرمايد للاصل السالم من المعارض، که منظور از اصل، اصالة الاباحة يا عموماتى است كه مطلقاً اجازه استمتاعات را مى‌دهد و وطى با دليل خارج شده است. و لكن الانصاف: اين حكم را با اين عموميّتى كه گفته‌اند نمى‌پذيريم، چون بعضى از استمتاعات نسبت به صغير السن قبح عقلائى دارد، مانند استمتاع از رضيعه. پس حسن و قبح در اين‌جا حاكم است و لذا عمومات استمتاع زوج از زوجه منصرف است بما يتعارف عند العقلاء و شامل اين گونه موارد نمى‌شود –کتاب النکاح ج 2 ص 135-».

امروزه لذّت‌جویی جنسی از گروه‌های سِنّی یادشده، "کودک‌آزاری" شمرده می‌شود و در نتیجه قبح مذکور به اصلِ این نوع عقدها که زمینه‌سازِ آن آزارهاست نیز برمی‌گردد. خوشبختانه اساسِ عقد و ازدواج در سنین کودکی و عدم بلوغ، در میان خانواده‌های ایرانی و از جمله متدینان و حتی روحانیان و حوزویان، رو به انقراض گذاشته و در نتیجه احکام فرعی یادشده موضوعیت ندارند.
امیر ترکاشوند، 1396/11/08
Telegram.me/baznegari
.
.
29 January 2018
ک
10:25
کانال بازنگری
In reply to this message
تکمیل بند سوم:
امام خمینی نیز رأی سیدابوالحسن اصفهانی ....
ک
15:13
کانال بازنگری
استثنا شدنِ روسری در بررسی گشت‌های ارشاد

از میان همسران پیامبر، تنها دو نفرشان صاحب فرزند شدند: خدیجه و ماریه؛ و اتفاقاً برخی در گوشه و کنار بر این باورند که تنها همسرانِ منکوحۀ حضرت، همین دو تن بوده و زنان متعدد دیگری که در شمار همسران وی نامیده می‌شوند فاقد برنامۀ مقاربت با حضرت بوده و به تعبیری غیر منکوحه بودند! چیزی که به این برداشت دامن می‌زند این است که حضرت از آن همه همسران متعددی که به نامش نوشته‌اند (جز از همان دو نفر از هیچ‌کدامِ دیگر) صاحب فرزند نشد!

وامّا! چنان‌که پیشتر در یادداشتی نوشتم، این دو همسرِ منکوحه، هیچیک شرعاً دارای روسری نبودند

اینک برخی زنان ایران‌زمین، تمایل به پوشش و حجابی منهای روسری دارند و در این مسیر از خود سخت‌کوشی نشان می‌دهند؛

امید که گشت‌های ارشاد و انتظامات، از این پس وظایف خود در بررسی حجاب و پوشش زنان را، به احترام خدیجۀ طاهره و ماریۀ قبطیه، منهای توجه و تأکید بر روسری انجام دهند به ویژه که مادر امام زمان نیز فاقد روسری بود
امیر ترکاشوند، 1396/11/09
Telegram.me/baznegari/239

Telegram.me/baznegari/203
.
.
31 January 2018
ک
18:01
کانال بازنگری
خ
خرد منتقد 31.01.2018 17:41:57
🔴 تاملی در استدلال موافقان و مخالفان حجابِ اجباری

موافقان و مخالفان حجابِ اجباری چه می گویند؟

بر اساس رویکرد غالب در فقه اسلامی، رعایت حجاب، امری واجب است و تخطی از آن به معنای نادیده گرفتن حکم خداوند است. از منظر دینداران سنتی، در این که حجاب زنان، یک تکلیف دینی است و نادیده گرفتن آن، نافرمانی از حکم خداوند است، کم و بیش اتفاق نظر وجود دارد. اما این که حد و حدود حجاب، کجاست و چگونه می توان حدود آن را معلوم کرد، با تفرق آراء و تکثر نظرات مواجه هستیم. "امیرحسین ترکاشوند" در کتاب ارزشمند و محققانه ی خود با عنوان "حجاب شرعی در عصر پیامبر"، به نحو مبسوط، علاوه بر پرداختن به آراء فقها با محوریت حدود شرعی حجاب، زمینه ی گسترده ی تاریخی را نیزجمع آوری کرده است که از آن طریق بتواند به روشن شدن حد و مرزهای حجاب شرعی، کمک کند.
اما آن چه در این جا آورده می شود، گفت و گو در باب وجوب شرعی حجاب و یا حدود حجاب نیست. بلکه بر دلایلی تمرکز می کند که موافقان و مخالفان حجاب، به تصریح و یا در تاریک و روشنی گفتارشان به آنها می پردازند.

فارغ از این که به رعایت حجاب شرعی، به منزله ی تکلیف شرعی باور داشته باشیم و عملا آن را رعایت کنیم و یا باور نداشته باشیم و یا رعایت نکنیم، اما می توانیم این پرسش را مورد تامل قرار دهیم که حتی اگر حجاب، امر و تکلیف خداوند باشد، چرا این تکلیف و امر دینی را باید به یک جبر حقوقی و اجتماعی تبدیل کرد؟ و مبنائاْ بر اساس چه مکانیسم و رأی قابل دفاعی، واجبات و منهیات دینی را می توان به قانون حقوقی الزام آور تبدیل نمود؟ به تعبیر دیگر، بر اساس چه استدلالی می توان واجبات دینی را در قالب قوانین با پشتوانه های اجبارگرانه ی قدرت، معرفی کرد؟ ( کاوش در باب این پرسش در نوشتاری دیگر خواهد آمد).
غور و بررسی دیدگاه های موافقان و مخالفان اجباری شدن حجاب را باید صبورانه و بی طرفانه کاوش کرد و قوت استدلال هر یک را مورد سنجش قرار داد.

تلاش می شود در نوشته ی کوتاه حاضر، به دو پرسش زیر پاسخ داده شود:
➖ مخالفان حجاب اجباری با چه گفتاری اجباری بودن حجاب را رد می کنند؟
➖ موافقان اجباری بودن حجاب، با چه گفتاری از آن دفاع می کنند؟

✅به طور کلی استدلال مخالفان اجباری شدن حجاب (فارغ از این که خودشان به حجاب معتقد باشند و یا نباشند)، را می توان در سه گروه تقسیم کرد:

❗️1. گروه اول، کسانی هستند که با رویکرد پیامدگرایی، پایه استدلالشان بر پیامدها و نتیجه ها استوار می کنند. اینان بر این باورند که:
الف) حجابِ دستوری و اجباری به سست شدن خود حجاب می انجامد.
ب) حجابِ دستوری و اجباری به نارضایتی بخش بزرگی از بانوان منجر می گردد.
ج) اجباری شدن تکالیف دینی و منجمله حجاب، به ریاکاری در جامعه دامن می زند

❗️2. گروه دوم، افرادی هستند که نظر به ناممکن بودن اجباری شدن حجاب دارند. در نظرگاه ایشان، پایه ی اجباری بودن حجاب سخت لرزان و سست است. حتی اگر حجاب، امرمطلوبی باشد اما اجباری شدنش غیر ممکن است. هم چنان که رضا شاه نتوانست بی حجابی را بر جامعه تحمیل کند، جمهوری اسلامی هم نمی تواند حجاب را (دست کم به صورت دایمی)، بر زنان اجبار کند. نه تنها حجاب که احکام و شریعت دینی را نمی توان به نحو تحمیلی و اجباری به پیش برد.
این که چرا اجباری شدن حجاب، عملا ممکن نیست، هم به حوزه ی باورها و هم ساحت اراده ی آدمی مربوط است. به هر حال کسانی هستند که به حجاب، باور ندارند. اینان نمی توانند به نحو دایمی در ناسازگاری و ناهماهنگی درون و بیرون زندگی کنند. این ناسازگاری و تعارض باور و رفتار، بار گرانی بر روان شان وارد می کند. و از یک جایی به بعد تصمیم می گیرند تعارض را به سود باورهای شان حل و فصل کنند.
علاوه بر این، تحمیل و اجبار، سبب مقاومت درونی می شود، بنابر این حتی افرادی که حجاب را به منزله ی فریضه ی دینی قبول دارند نیز در برابر حجاب اجباری واکنش منفی نشان می دهند. اجبار، عنصر مقاومت را در آدمی بیدار می کند.
ادامه دارد......

✍️ علی زمانیان - 96/11/11

متن کامل را در فایل پیوست مطالعه فرمایید 👇👇👇👇

https://t.me/kherade_montaghed
18:01
خ
خرد منتقد 31.01.2018 17:47:01
موافقان و مخالفان حجاب اجباری.pdf
Not included, change data exporting settings to download.
70.4 KB
علی زمانیان - کانال خرد منتقد
ک
19:40
کانال بازنگری
قطعِ ضربدری!؟
(بازخوانی مجازات‌های آیۀ محاربه و علتِ آن)
امیر ترکاشوند، 1396/11/11
@baznegari

إنّما جزاء الذین یُحاربون الله و رسولَه و یَسعَون فی الأرض فَساداً أن یُقتّلوا أو یُصلَّبوا أو تُقطّع أیدیهم و أرجلُهم مِن خلافٍ أو یُنفَوا من الأرض ذلک ... (مائده 33).

این آیه به روشنی در بارۀ کسانی که بر علیهِ رسول‌خدا و پیروان آیینِ نوپایش "آتش‌افروزِ جنگ" می‌شدند (صراحتِ واژۀ محاربه=جنگ) و یعنی با افروختنِ شعله‌های جنگ مرتکب فساد در زمینِ خدا می‌شدند (کُلّما أوقدوا ناراً للحرب أطفأها الله و یَسعَون فی الأرض فساداً -مائده 64-) و بلکه با زیرِ پا نهادنِ معاهدات صلح و آتش‌بس، اقدام به حملات ایذائی و شبیخون می‌کردند و در آن حین دست به کشتار مظلومانِ بی‌دفاع و بی‌خبر و چپاول اموال و ناموس‌شان می‌زدند صحبت می‌کند! و با نزولش به آنان هشدار می‌دهد که از رحمانی بودن این دین جدیدِ نوپا که حتّی‌الامکان اجازۀ پیکار به پیروانش نمی‌داد سوء استفاده نکنند چه از این پس اگر گیرِ مسلمانان بیفتند سزا و مقابله‌ای سخت در انتظارشان است! قرآن این اخطار را کتباً! ابلاغ کرد تا آتش‌افروزان با شنیدنش شاید از آن اعمال توحّش‌آمیز دست بردارند وگرنه با دستگیری‌شان مجازات مرگ به یکی از چهار روش دردناک زیر در انتظارشان است:

یا "به زاری" کشته شوند (ر.ک: تفسیر سورآبادی): أن یُقتّلوا

یا "با چارمیخِ صلیب" کشته شوند: أو یُصلّبوا

یا "با چپ‌وراست شدن به وسیلۀ شمشیر" کشته شوند: أو تُقطّع أیدیهم و أرجلُهم مِن خلافٍ

یا "بر دار شوند و با اعدام" کشته شوند: (أصل النفی الإهلاک بالإعدام؛ تفسیر مجمع‌البیان) أو یُنفَوا من الأرض.

بنابراین قرار نیست کسی مطابق این آیه "به خاطر ارتکاب جرائمِ غیر جنایت‌بار و غیر هولناک"، دست و پایش به صورت ضربدری بریده شود و پس از پانسمان‌شدن، "با دست و پایی بریده و کوتاه‌وبلند به زندگی بازگردد و سر بارِ جامعه شود زیرا آیه هشداری روشن به "جنایت‌آفرینان و آتش‌افروزان و ناقضانِ آتش‌بس" بوده و عبارتِ "تُقطّع أیدیهم و أرجلُهم مِن خلافٍ" یکی از راه‌های معدوم ساختنِ جنایت‌آفرینان یادشده است و چنان‌که آوردم آن را می‌توان به "چپ‌وراست کردن با شمشیر" ترجمه کرد.
و تازه به همان آتش‌افروزان جنایت‌کار کتباً ابلاغ شد که اگر هشدار قرآن را جدّی بگیرند، و دست از آن اعمال بردارند و تسلیم شوند، ولو با آن پیشینۀ جنایت‌بار، مورد عفو جامعه قرار می‌گیرند چرا که هدف قرآن اصلاح است:«إلا الذین تابوا مِن قبل أن تقدروا علیهم فاعلموا أنّ الله غفور رحیم - مائده 34-».
این در حالی است که متون سنتی ما پُر است از بریدن دست و پا برای جرایمی همچو دزدی
Telegram.me/baznegari
.
.
2 February 2018
ک
19:04
کانال بازنگری
گ
گفتارها - ا. منصوری 02.02.2018 02:31:13
💢 پیامِ بنیادیِن حرکت «دختران خیابان انقلاب»!
- مدولول اساسیِ کنش نمادین در برگرفتن پوشش سر و تبدیل کردن آن به پرچم چه بود؟

🔸 ظاهراً پاسخ به این پرسش ساده و آشنا است: اعتراض به «حجاب اجباری»!
اما به گمانم اگر پیام آن حرکت را به این مقدار تقلیل دهیم، تمام مدلول آن آشکار نشده و آن حرکت به‌درستی رمزگشایی نشده است. پیام ِآن کنشِ نمادین بیش از آن که اعتراض به حجاب باشد، اعتراضی بود به نبودِ «آزادیِ بیان». در جامعه‌ای که از پسِ بیش از سه دهه اجباری شدن حجاب، هیچ کتاب و مقاله و گفتاری، در نقدِ آنچه «حجاب اسلامی» خوانده می‌شود، مجال بیان نمی‌یابد، چنین اعتراضی رخ می‌دهد و روسری «دختر خیابان انقلاب» می‌شود پرچم براندازی!
🔸 جا دارد خردمندان نظامِ مستقر، از خود بپرسند چه روندهایی به چنین براندازی مجال بروز داده است!
- اما ببینیم واکنش حکومت در این باره چه بود؟
1- دستگیری و برخورد با آغازگران این حرکت، با استناد به این که این رفتار هنجارشکنانه و غیرقانونی است.
2- متکی به بیگانگان (آمریکا و اسراییل و ...) دانستن اعتراض و زمینه‌سازی برای سرکوب آن.
بیایید موقتاً با گزینۀ «1» همدلی کنیم که به استناد یک مصوبۀ قانونی سال 1362 برخورد با نقض کنندگان «حجاب اجباری» به عنوان قانون‌شکن را توجیه می‌کند. حاکمان می‌پندارند با «قانونی کردن» حجاب در واقع پایه را برای دفاع از حجاب، به شیوه‌ای عقل‌پسند و متناسب با مقتضیاتِ قانون‌گرایی جوامع دموکراتیک، فراهم کرده‌اند؛ غافل از آن که در عمل به استلزامات قانون‌گرایی جامعه‌ای دموکراتیک وفادار نیستند. لازمۀ جامعۀ قانونمند دموکراتیک البته پایبندی به قانون «در عمل» است، اما در عین حال شهروندان حق دارند «در نظر» قانونی را نپذیرند و در نقد قوانین عقیدۀ خود را بیان کنند و مفاد قانون را، هر چه باشد، چنان زیر سؤال ببرند که به تغییر قانون منجر شود.
🔸 البته تا زمانی که قانون تغییر نکرد، شهروند وظیفه دارد تابع قانون باشد و نقض قانون مستلزم مجازات است. اما سؤال این است که اگر قشر وسیعی از شهروندان یک قانون معین را ناقض حقوق اساسی خود بپندارند و خواستار تغییر آن باشند، چه باید بکنند؟ در جامعۀ _به اصطلاح رایج در گفتار حاکمان_ «مردمسالار»، ولو اقلیتی از مردم، باید مجال دفاع از خواستۀ خود را داشته باشند و از حمایت حکومت برای بیان نقد خود به قانونِ مورد نظر، برخوردار باشند.
🔸 مبارزۀ براندازانه، گزینۀ ناگزیر جامعه‌ای است که راه بر هر گونه نقد و بیان آزادانه و قانونی مخالفت ببندد.
کنشِ نمادین دختران خیابان انقلاب، مصداق بارز نافرمانی مدنی در جامعه‌ای است که مدیران سیاسی و حاکمان، مجال «بیانِ آزاد» را ستانده‌اند. اکنون مسئلۀ بنیادین این نیست که حد و حدود حجاب در قرآن و روایات چقدر است؛ مسئله این است که کتابی پژوهشی همچون «حجاب شرعی در عصر پیامبر/ اثر امیرحسین ترکاشوند»، کتابی که ده‌ها هزار شهروند فایل پی‌دی‌اف آن را خوانده‌اند، به طور رسمی و قانونی اجازۀ چاپ نمی‌یابد. تازه این کتاب نافی حجاب نیست و به فرضِ جدی گرفته شدنِ نتیجۀ کتاب، فقط محدودۀ حجاب شرعی مقداری جابه‌جا می‌شود. نظام سیاسی که به این مقدار «بیان» آزادی نمی‌دهد، بی‌مجامله «بسته» و «غیردموکراتیک» است و ناگزیر در عصری که «دموکراسی» واجد کمترین شرّ ممکن شناخته شده و به مطالبه‌ای عمومی بدل شده باید تبعات ایجاد مضیقه برای دموکراسی را بپذیرد، و حیفا و حسرتا که این، هزینه‌ای گزاف بر حکومت و مردم تحمیل می‌کند.
🔸 پیوند زدن حرکت «دختران خیابان انقلاب» به بیگانگان نیز، فارغ از مطابقت یا عدم مطابقت با واقع، به لحاظ خرد سیاسی غیرهوشمندانه است. این بدیهی است که مخالفان و دشمنان بیرونی یک نظام سیاسی، از هر نارضایتی درونی برای تضعیف حکومتِ رقیب استفاده می‌کنند؛ اما هوشمندی نظامِ سیاسی در آن است که حساب نارضایتیِ داخلی را از دشمنان خارجی جدا کند، نه آن که به دست خود مخالفان داخلی را به معاندان خارجی پیوند بزند و خود را در نقطۀ ضعف مضاعف قرار دهد.
🔸🔸 پیشنهاد خیرخواهانه به عقلای قوم این است:
🔸 البته بی‌بندوباری در روابط انسان‌ها مذموم است و در همۀ جوامع متمدن میزانی از پوشش برای انسان‌ها تعیین کنندۀ بندوبار است، اما بگذارید شهروندان در بارۀ حد و مرز بی‌بندوباری به گفت‌وگو بپردازند، بگذارید منازعات در بیان آزاد مردم و نظریه‌پردازیِ نخبگان علمی فیصله پیدا کند. گره زدن مسئلۀ «پوشش» با «اساس دین» یا عواطفی همچون «خون شهدا»ی عزیز، هم مسدود کردن باب آزادی بیان و مخالفت قانونمند است، و هم موجب وهنِ آن ایثارگران ارجمند که فضایل‌شان سرمایۀ معنوی کشور است و به همۀ ملت تعلق دارند و نه به قشری خاص.
ا. منصوری 12 بهمن 1396
@ardeshirmansouri
3 February 2018
ک
12:01
کانال بازنگری
|
| نیلوفر| در جست و جوی صلح، تعالی و حقیقت 10.08.2017 21:49:03
🔶حجابِ متفاوت در فقه سنتی

محمّد موسوی عقیقی

پیشگفتار: نوشته پیش رو اصرار بر این نگرش دارد که حجاب در آیین و رسمِ فقهِ سنتی که شاکله ایمانِ عملی هر مسلمانی را تشکیل می دهد هیچگاه آنچنان نبوده که ما امروزه از آن برداشت می نماییم. به تعبیرِ دیگر حجابی که ما امروزه آن را شرح و بسط می دهیم هیچگاه در زمان هایِ مختلف نزدِ فقیهان جایی نداشته است.

امروزه دینداران حجاب را اصالتِ فرهنگی بخشیده و انتظار دارند که با وجودِ حجاب که شریعت آن را واجب کرده، مفاسدِ جنسی برچیده شود، به عبارتی اینان خواهانند که با گسترشِ احکامِ حجاب که آن را مسئله ای اجتماعی می دانند، نگرشِ جنسی بینِ مردان نسبت به زنان از بین برود. امّا در سخنانِ پیشین در سه گام توضیح دادم که چنین نگرشی را حتّی فقهایِ دینی که در نگرشِ مرسوم وظیفه استنباطِ احکامِ دینی را دارند، قبول نداشته اند:

گام اوّل : در بینِ فقهاء تا حدودِ قرنِ دوازدهمِ قمری فقهاء مابینِ «سترالرأس» و «سترالشعر» تفاوت قائل شده و همگی اتفاق نظر داشتند آنچه که پوشاندنش واجب است «رأس : سر» می باشد و حتّی تصریح کرده اند که مویِ زن جزء جسد نیست و به این دلیل پوشاندنش واجب نمی باشد. «رأس» به معنای عضوی که از آن موی می روید و «شعر» به معنایِ موی است.

گام دوّم : زنان در فقه سنتی «عورت : شرم از پیدایش» محسوب می شوند ولی این مختص زنانِ آزاد است و زنانِ کنیز را شامل نمی شود از این روی طبقِ فقه، زنانِ کنیز حجاب برایشان واجب نیست و مردان می توانند به آنان مویِ سر و حتّی زیبایی هایِ اندامیِ آنان نگاه کنند.

گام سوّم : حجاب برایِ زنانِ آزادِ مسلمان بر اساسِ «احترام» واجب شده است که زنانِ کنیز و زنانِ کافر از این احترام برخوردار نیستند از این روی حجاب برایِ زنانِ کافر واجب نمی باشد. فقهاء تصریح کرده اند که مردان می توانند به موی و اندامِ زنِ کافری که نپوشاندنش را عیب نمی داند و یا به برهنگی عادت دارد نگاه کنند. حتّی تصریح شده که این نگاه می تواند شاملِ شرمگاهِ آنان گردد زیرا طبقِ نظری، شرمگاهِ کافران هم شأنِ با عورتِ الاغ است.

همه می دانند زنان کنیز و کافر که عمدتاً از دیگر کشورها بودند از زیبایی دوچندانی نسبت به زنان عرب برخوردار بوده اند و یا در بینِ آنان زنانِ زیبایی به وفور یافت می شد امّا فقهاء تصریح کرده اند که حجاب برای آنان واجب نبوده و مردان هم می توانند به زیبایی ها و اندامِ برهنه آنان (حتّی شرمگاه کافران) نگاه کنند و از طرفی برای زنانِ مسلمان نیز چیزی جزء پوشاندنِ «رأس» واجب نبوده و می توانسته اند به حکمِ فقهی موهایِ خود را نپوشانند و مرتکبِ گناه نشوند. این ها نشان می دهد که در قدیم الایّام نه بینِ روشنفکران بلکه بینِ فقهایِ مشهوری، حجاب یک مسئله اجتماعی تلقی نمی شده است که اگر بوده زنانِ کنیز و زنانِ کافر حجابی نداشتند و برایشان واجب نبوده و از این روی مردانِ مسلمان/ نامسلمان می توانستند راحت تر به این دسته از زنان چشم بدوزند امّا از این روی که حجاب را یک مسئله اجتماعی نمی دانسته اند تنها قائل به وجوبِ حجاب رأس(نه موی) برایِ زنانِ مسلمان شده اند. به عبارتی حجاب در دیدگاه این دینداران یک مسئله شخصی و صرفاً برای احترام داشتنِ زنِ مسلمان بوده و زنانِ بی حجاب را نمی توانسته اند «بدکاره/ فاسد/ فاحشه/ عیّاش/ خودنما و...» خطاب کنند زیرا اگر چنین بود زنانِ مسلمانِ کنیز که حجاب برایشان واجب نبود، سزاوارتر از زنانی بودند که به حجاب اعتقادی نداشتند. امّا در بینِ فقهایِ معاصر یکباره جبهه عوض شده است، آنان برخلافِ فقهایِ متقدّم که پوششِ رأس را واجب می دانستند، پوشاندنِ «شعر» را واجب اعلام کردند و آن را از یک «مسئله شخصی» به یک «رویکردِ اصلاحِ اجتماعی» تغییر دادند و حتّی برای رعایت نکردنش مجازاتِ قانونی مشخص کردند. به نظر، این مسئله باید حلّ بشود که فقهایِ قدیم هیچکدام رویکردِ اجتماعی به حجاب ندادند و آن را یک مقامِ احترامی برایِ زنِ مسلمان می دانستند، حال فقهایِ معاصر مشخص نکرده اند که 1) بر اساس کدام منبعِ استنباطی حجابِ زنان یک رویکردِ اجتماعی است؟ 2) چگونه فقهاء فتوایِ پوششِ «سترالرأس» را به «سترالشعر» تغییر دادند؟

با این حال ما با یک گُسلِ تاریخی مواجهیم بدین صورت که در اسلامِ سنتی متقدّم که بیشتر به آموزه های دینی نزدیک است، حجاب یک مسئله شخصی و سر نه موی واجبِ پوشاندن بوده و در اسلامِ سنتی معاصر، حجاب یک مسئله اجتماعی و موی نه سر واجبِ پوشاندن گردیده است.....

متن کامل این مقاله را در اینجا بخوانید:
http://neeloofar.org/critic/225-muosavi-aghighi/1660-190596.html

https://t.me/neeloofaran
ک
22:06
کانال بازنگری
دیدگاه امیرحسین ترکاشوند، نویسنده کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» در گفتگوی اختصاصی با رضوی:
دلیلی بر اجباری بودنِ حجاب وجود ندارد!/ هیچ حکم شرعی را مادامی که منجر به اضرار به غیر نباشد، نمی‌توان قانونی کرد

((اگر شما تلاش کنید و ثابت کنید که نمایان بودن روسری هیچ اضرار به غیری ندارد و این‌همه در کشورهای دیگر و حتی مسلمان، روسری نمی‌پوشند و موجب به گناه افتادن کسی هم نمی‌شود، ولی آن‌ها معتقدند که اضرار به غیر که فقط مهم نیست بلکه همین‌که شریعت از ما خواسته باشد که خانم‌ها باید روسری بر سر کند، درنتیجه آن حکم باید اجباراً اجرا بشود و باید لباس قانون بپوشد)).
@baznegari

سرویس معرفت/ الزامی کردن حجاب و یا عدم الزامی کردن آن از مباحثی است که از ابتدای انقلاب مطرح بوده و همواره مخالفان و موافقانی داشته است. هر یک از مخالفان و موافقان نیز ادله‌ خاص خود را دارند و در پی ابطال استدلال گروه مقابل خود هستند. این بحث در چند روز اخیر و با وجود رسانه‌های اجتماعی، دوباره به یک بحث جنجال‌برانگیز تبدیل‌ شده است، به‌ گونه‌ای که حتی برخی از نمایندگان مجلس نیز دراین‌باره اظهارنظر کرده‌اند. روشنفکران دینی نیز در این موضوع فعالیت‌های گسترده‌ای داشته‌اند. یکی از این روشنفکران که در حوزه بازنگری متون دینی زحمات بسیاری کشیده است امیر حسین ترکاشوند است. نویسنده کتاب "حجاب شرعی در عصر پیامبر" که در زمان انتشار آن در مجامع علمی گفتگوهای بسیاری در مورد آن انجام شد و هم اکنون نیز این کتاب از منابع اصلی حوزه بازخوانی در متون دینی است، در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری رضوی، نظرات خود در رابطه با حجاب اجباری را بازگو کرد. او معتقد است، نه تنها بر حجاب، بلکه بر هیچ حکم شرعی، مادامی که منجر به اضرار به غیر نشود، نمی‌توان اجبار کرد. تسلط دانشی در کنار صراحت ترکاشوند، گفتگو با وی را خواندنی کرده است

مطالعه در:
http://farhangrazavi.ir/fa/doc/interview/24517
.
.
@baznegari
6 February 2018
ک
07:49
کانال بازنگری
ج
جامعه شناسی و اخلاق 05.02.2018 15:53:00
🌐حجاب شرعی از دیدگاه امیرحسین ترکاشوند!
🖌حسن یوسفی اشکوری!
@Sociologhyreformism
7 February 2018
ک
14:48
کانال بازنگری
ولیّ و مولا
(چه کسی سومین رهبر جمهوری اسلامی ایران می‌شود؟)
امیر ترکاشوند، 1396/11/18
@baznegari

ولیّ یعنی رهبرِ محبوب؛ یعنی رهبری که مردم او را دوست دارند و میان او و آن‌ها فاصلۀ قلبی نیست؛ به تعبیر امروزی یعنی رهبرِ منتخب مردم یعنی انتخابات یعنی دمکراسی یعنی مردم‌سالاری و محبوب‌گزینی.

در معنای ولیّ و ولایت، برخی گویند مراد از آن "سرپرست و رهبر" است و برخی دیگر مراد از آن را "دوست و دوستی" می‌گیرند؛ خُب چرا هر دو نباشد!؟ زیرا در ولایت هم معنای سرپرستی نهفته است و هم معنای محبوبیتِ ناگسستنی!. پس ولیّ و مولا را می‌توان "رهبر مقبولِ مردم" ترجمه کرد. پیامبر گفت: «من کنتُ مولاه فهذا علیٌّ مولاه» اگر من پیشوای محبوب شمایم این علی هم، چنان باد.
بنابراین اگر حکومتِ کسی، برآمده از رأی یا محبوبیّت مردم نباشد، و بر تخت قدرت تکیه زنَد و عنوان پادشاه و رهبر و رئیس و سلطان را یدک بکشد اما او "ولیّ و مولا" نخواهد بود چرا که محبوب و مقبول و منتخب مردم نیست!
این دوستی، یکطرفه نیست و شخص ولیّ/مولا نیز به شدّت دوستدار مردم بوده و غم آن‌ها را غمِ خود دانسته و زندگی را در راهِ آسایش آنان بر خود حرام می‌کند.

سنجش محبوبیتِ فرد برای رهبری، امروزه از راهِ سازوکار نظرسنجی محقق می‌شود بنابراین بر منتخبین مردم در مجلس خبرگان است که برای تعیین سومین رهبر جمهوری اسلامی ایران، در کنار احراز دیگر شرایط رهبری، همچنین بر "دوستیِ دوطرفۀ" کاندیداها و مردم مطمئن شوند تا به مقتضای معنای "ولیّ" (رهبرِ محبوبِ مردم و مُحِبّ نسبت به مردم) عمل شود.

این سنجش محبوبیّت و مقبولیّت، تا حدود قابل توجهی در مورد دو رهبرِ قبلی و فعلی رعایت شده زیرا بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با اقبال زایدالوصفِ مردم بر مسند رهبری تکیه زد و رهبر فعلی نیز با دو بار کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری، محبوبیت و مقبولیتش را دستِ‌کم برای پُست عظیم ریاست جمهوری از مردم کسب کرده بود و به عبارت دیگر بیشترین رأی مردم در سبدِ او بود.

اینک نیز اگر به همان بنا استناد شود و رئیس جمهور فعلی به عنوان رهبر آیندۀ نظام معرفی شود که هیچ، و گرنه پیشنهاد می‌شود چند فقیه حائز شرایط (مثلاً سه یا چهار نفر) از سوی مجلس خبرگان به مردم معرفی گردند تا هر کدام که در همه‌پرسی و نظرسنجی توانستند بیشترین محبوبیت را از مردم کسب کنند در آن صورت به عنوان "ولیّ"، زمام امور را در دست گیرد.

نه به سلطنت شعار اصلی انقلاب بود
طرح نام سیّدحسن خمینی (نوۀ رهبر قبلی) و سیّدمجتبی خامنه‌ای (فرزند رهبر فعلی) از سوی اندک‌افراد و جریاناتی در دو جناح حاکم، شدیداً "شائبۀ بازگشت سلطنت"❗️ را در اذهان تداعی می‌کند به ویژه آن‌که شهرت مدیریتیِ نامبردگان چیزی در حدّ صفردرصد است. پس برنامه‌ریزی برای روی کار آوردن این دو، "براندازیِ نظام و انقلاب"❗️ است زیرا اصلی‌ترین موضوع انقلاب در چهار دهه پیش، سرنگونی سلطنت یعنی حکومتِ پدر پسری بود. چنین تلاش‌هایی خیانت به اصلی‌ترین وجه ممیزۀ نظام سلطنتی با نظام جمهوری است.
Telegram.me/baznegari
.
.
15 February 2018
ک
11:01
کانال بازنگری
یادداشت هفتۀ آینده:

✔️ انتقاد پیامبر از ذوب شدن در ولایت

@baznegari
20 February 2018
ک
12:04
کانال بازنگری
صدیقه وسمقی و کتاب ترکاشوند

@baznegari

صدیقه وسمقی دکترای فقه و حقوق اسلامی و استاد بازنشسته دانشکده الهیات دانشگاه تهران، در ضمن سخنرانی خود با عنوان بازخوانی شریعت که در انجمن اسلامی مهندسین برگزار شد، به کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، نوشته امیرحسین ترکاشوند چنین اشاره کرد:

«آقای ترکاشوند تحقیق بسیار ارزشمندی در رابطه با حجاب شرعی داشتند که واقعاً یک "تحقیق مرجع" است و همه می‌توانند به این تحقیق ارزشمند استناد کنند ...».


https://telegram.me/sokhanranihaa/12008


.............................
دانلود کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر:
Telegram.me/baznegari/3
.
.
21 February 2018
ک
17:17
کانال بازنگری
ف
فکرک های من | موسوی عقیقی 20.02.2018 12:15:06
#دیگران
#بازنشر

حجاب یا پوشش اجباری؟
دکتر فاطمه صادقی
(استاد سابق دانشگاه تهران و دانشگاه آمستردام هلند)

یکی از مهمترین نقدهایی که در سال‌های اخیر بر حجاب شرعی نوشته شده، کار عالمانه و خواندنیِ امیرحسین ترکاشوند با عنوان حجاب شرعی در عصر پیامبر است. برای کسانی که به نحوی با موضوع حجاب درگیرند، مطالعۀ کار او واجب است. در این مجال، امکان بازگویی دقایق و ظرایف بی‌شمارِ این مطالعۀ مفصل وجود ندارد. از این‌رو به اختصار به برخی از نتایج مهم آن اشاره میکنم:

– آیاتی که آیات «حجاب» خوانده می‌شوند، بر پوشاندن اندام‌های تناسلی در مرد و زن دلالت دارند؛ نه پوشش سر، گردن، صورت و موی زنان.

– باید دانست که استنباط پوشش صورت، سر، گردن، و مو، مساوی است با دوری از معنای شفاف آیات قرآن، دورشدن از واقعیات پذیرفته‌شده در زمان حیات پیامبر که از پوشش‌های سخت در آن خبری نبود، تن‌دادن به سیره‌های منسوبین و صحابۀ پیامبر که پس از حیات او نوشته شدند، و تأثیرپذیری از روایات جعلی.

– ما در پی‌گیری احکام عصر پیامبر، ذهنیت‌های عصری خود را دخیل می‌کنیم.

ترکاشوند تنها محققی نیست که از فقدان «حجاب» در معنای متعارف در زمان پیامبر سخن می‌گوید و ساختگی‌بودن آن را بررسی کرده است. مرحوم احمد قابل نیز در تحقیقی جدا به نتایجی کم و بیش مشابه دست یافته است. او در کتاب احکام بانوان در شریعت محمدی، پس از بررسی آیات و روایات و نظرات فقها به این نتیجه دست یافته که پوشش بدن لازم است، اما پوشش سر و گردن لازم نیست.

نتایج حاصل از این تحقیقات و مطالعاتی از این دست که همه ساله بر تعداد آنها افزوده می‌شود، نشان‌گر آن است که دعوی «حجابِ» شرعی چه در تاریخ اسلام و چه امروز مناقشه‌انگیز است. به نظر نواندیشان دینی ایرانی از جمله قابل، ترکاشوند، عقیقی، و بسیاری دیگر نه تنها در عصر پیامبر چنین حجابی در کار نبوده است، بلکه به طریق اولی هر نوع دعوی‌ای در مورد شرعی‌بودنِ حجاب، ساختگی است.

✖️فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
ک
17:55
کانال بازنگری
انتقادِ پیامبر از ذوب شدن در ولایت
امیر ترکاشوند؛ 1396/12/02
@baznegari

ذوب شدن در ولایت یعنی در مواجهه با فرمانِ خدا، رسول و امام‌وفقیه "بر عواطف و اخلاق و عقل و خِرَد قفل زدن! و به چیزی جز اطاعت از آن‌ها نیندیشیدن".
ذوب شدن در ولایت یعنی پا نهادن بر فطرت
ذوب شدن در ولایت یعنی پذیرشِ بی‌چون‌وچرا و بی‌قیدِ "حقِ مطلق آنان بر جان و مال و عِرض مردم"؛ یعنی صاحب‌اختیاریِ مطلقِ آنان

شیعۀ تنوری
نمونۀ روشنِ این "ذوب‌خواهی" را در حدیث موسوم به شیعۀ تنوری می‌توان سراغ گرفت:
«گویند یکی از یارانِ خراسانی امام جعفر صادق، نزد وی آمد و حقِ حضرت برای حکومت را یادآور شد و گلایه کرد که چرا با وجود یاران بی‌شمارِ شمشیر به‌دست، اقدام به قیام نمی‌کند. حضرت دستور داد تنور را از آتش برافروختند و برای سنجش میزان خلوص آن خراسانی، از وی خواست داخل تنور شود. خراسانی حرف خود را پس گرفت و امام نیز او را از رفتن به تنور معاف کرد. در همین هنگام یکی از یاران مخلص و مکیِ حضرت وارد شد و امام به او دستور داد وارد تنور شود و او نیز بی‌درنگ درون آتش رفت و در همان‌حال حضرت و خراسانی به مابقیِ گفت‌وگو پرداختند!! و سپس که خراسانی به خواستِ امام، درون تنور را نگریست، دید که آن مردِ مکی با خیالی آسوده و بی‌آنکه صدمه‌ای دیده باشد درون آتش نشسته و هیچ نمی‌سوزد و سپس سالم بیرون آمد و در این‌جا بود که امام به خراسانی خطاب کرد که در خراسان چند نفر همچو این مرد مکی پیدا می‌شود و چون خراسانی گفت هیچ، امام فرمود: تا زمانی که پنج فرد مثل این مرد مکی نباشد ما قیام نمی‌کنیم» (ر.ک: مناقب ابن شهر آشوب)
گرچه برخی متخصصان، این روایت را ضعیف و غیر قابل اعتماد شمرده‌اند (الروایة ضعیفة لا یعتمد علیها: معجم رجال خوئی) امّا مهم این است که این‌دست جعلیات، اثر خود را در میان مذهبی‌ها گذاشته و ساختار تفکر مذهبی و نیز تلقی‌مان از رابطۀ مردم و اولیاء بر همین پایه‌ها شکل گرفته و به روشنی بی‌مرز بودن ولایت را تحکیم می‌کند و مدارج عالی ذوب‌خواهی را نشان می‌دهد.

الطاعة فی المعروف
فرض کنید پیامبر یا امام، ما را به چیزی خِلافِ عقل و عاطفه و انسانیّت فراخوانند، آیا ما باید چشم‌وگوش‌بسته سمعاً و طاعةً بی‌کنکاش‌ومناقشه اطاعت کنیم و درون آتش رویم و ...؟
حضرت علی بنا به نقل شیعه و سُنی، پاسخ پرسش ما را در قالب نقل بسیار مهمی از پیامبر گرامی می‌دهد:
«او گفت: رسول‌خدا گروهی را به کارزار فرستاد و مردی از انصار را به عنوان فرمانده بر آن‌ها گمارد و به رزمندگان گوشزد کرد که از آن مرد انصاری حرف‌شنوی داشته باشند و مطیعِ اوامرش باشند. روزی در خلال مأموریت، فرماندهِ انصاری از رزمندگان به خشم آمد و به آن‌ها یادآوری کرد که مگر رسول‌خدا به شما دستور نداد که از من اطاعت کنید؟ آن‌ها پاسخ آری دادند و به دنبالِ آن، انصاری امر به جمع‌آوری هیزم و برافروختن آتش کرد و چون چنین شد به آن‌ها دستور داد واردِ آتش شوند! همین‌که برخی (در مقام اطاعت از فرد منصوبِ پیامبر) تصمیم گرفتند وارد آتش شوند برخی دیگر جلوی آن‌ها را گرفتند و گفتند: "ما از دستِ [همین جهالت‌ها و] آتش بود که به رسول‌خدا روی آوردیم [و حالا شما دارید دستی دستی خود را به آتش می‌اندازید؟]" (فررنا إلی رسول‌الله من النار). این کش و قوس ادامه یافت تا خشم انصاری فرو نشست و آتش نیز خاموش شد. موضوع به آگاهی رسول‌خدا رسید و ایشان ضمن تمجید از گروهِ معترض، به انتقاد از گروه ذوب در ولایت (= شیعیان تنوری) پرداخت و فرمود: اطاعت‌پذیری در امور معروف (عقلایی و قابل درک) است و نه در معصیت! اگر واردِ آن آتش می‌شدید، تا قیامت از آن درنمی‌آمدید». (ر.ک: دعائم الاسلام ج1 ص 350 صحیح بخاری ج5 ص 107).
منصوبِ پیامبر که جای خود دارد بلکه حتی اگر قرآن (که از سوی خداست) چیزی بگوید نباید سراسیمه و بی‌فکر، متعهد به آن شد: والذین إذا ذکروا بآیات ربّهم لم‌یخرّوا علیها صمّاً و عمیاناً.
پس امیرِ منصوب از سوی رسول‌خدا با دعوت رزمندگان به ورود به آتش، مرتکب معصیت گردید و بر مردم بود که از وی پیروی نکنند (لا طاعة فی المعصیة).

خلاصی از جهل مقدس
همواره چنین بوده که در میان ما مذهبی‌ها این، پیامِ اولیاء بوده که نشر و پخش می‌شده؛ اینک نوبت نشر پیام پیروان و ایمان‌آورندگان است!
بر اساس آن‌چه مرور شد پیام پیروان راستین پیامبر این است:
ما به او ایمان آوردیم چرا که دعوت او را همسو با دعوت رسول درونی‌مان و فطرت‌مان یافتیم
ما به او ایمان آوردیم چون سرمایه‌های درونی فرد چه عواطف و چه عقول را به رسمیت می‌شناخت و خواهان شکوفا شدن‌شان و از خواب بیدارشدن‌شان بود.
ما با همین کورسوی عواطف و عقل و اخلاق بود که در روز اول دینداری به او ایمان آوردیم و توقعِ بعدی‌مان تقویت این نهادهاست و نه لگدکوب کردنِ آن‌ها.
ما به او ایمان آوردیم تا از این آتش و آتش‌بازی و از این جهل مقدس! رهایی یابیم.
Telegram.me/baznegari
.
24 February 2018
ک
16:39
کانال بازنگری
آیا قرآن به روسری شرعیّت بخشیده؟
@baznegari

در باره نقش روسری و کارکردِ آن در عصر نزول قرآن، دو احتمال وجود دارد:
🔸کارکرد شرعی (چه واجب چه مستحب؛ و صرفنظر از اجباری یا اختیاری بودن)
🔸کارکرد رسومی.

شما پژوهشگرِ ارجمند، در این باره به چه نتیجه‌ای رسیده‌اید؟ آیا قرآن و اسلام استفاده از روسری/مقنعه را ذاتاً مورد توجه قرار داده و لزوم پوشیدنش را تشریع! کرده و یا یادکردِ آن در متون دینی، از باب گزارش واقعیاتِ آداب و رسومیِ آن زمان است!.

این پرونده برای پژوهشگران مفتوح است و در این‌جا پاسخ بر اساس بخش‌هایی از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر آورده می‌شود (گفتنی است آیه‌ای که برخی آن را در مقام تشریع روسری تفسیر می‌کنند آیه ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ است هر چند فقها تا همین دو قرن پیش، چنین استنباطی از آن نداشتند):

«گفته می‌شود به این دلیل دستور ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ نازل شد که زنان مو، گوشواره و گردن را بپوشانند (قیل: إنهن أمرن بذلک لیسترن شعورهن و قرطهن و أعناقهن -مجمع‌البیان ج7 ص242-). مطهری نیز می‌گوید: "دقت فرمائید! خمار=روسری، اساساً برای پوشانیدن سر وضع شده است. ذکر کلمه خُمُر در آیه می‌فهماند که زن باید روسری داشته باشد...".

نقد استنباط ستر مو و گردن: اما در ردّ این برداشت، علاوه بر مطالب فراوانی که در طول کتاب آورده شد، سه توضیح زیر را می‌آورم:

توضیح اول- کسانی که عبارت را دالّ بر پوشش موی سر و گردن دانسته‌اند به خوبی می‌دانند که هیچ اسمی از موی سر در آیه نیامده و نیز قبول دارند که نصّ عبارت صرفاً دستور به قرار دادنِ سرانداز بر روی سینه (و حداکثر گردن) داده است: «ولیضربن بخُمُرهنّ علی جیوبهنّ. یعنی می‌باید روسری خود را بر روی سینه و گریبان خویش قرار دهند» . بنابراین پیداست که ایشان استنباط پوشش مو را از لابلای عبارت، و نه از صراحت متن، استخراج کرده‌اند و همچنین پیداست که آنان استفاده از سرانداز را از پیش از نزول آیه لازم و به عبارتی شرعی تلقی کرده‌اند. ولی در پاسخ باید گفت استنباط لزوم پوشش مو از راه قهری بودن استتارش در پی پوشش سینه و گردن، در نهایت ضعف و سُستی است. از آن گذشته، شرعی قلمداد شدنِ استفاده از سرانداز در پیش از نزول آیه نیز نادرست است زیرا هیچ آیه‌ای پیش از این آیه (و حتی پس از آن) دالّ بر استفاده از خمار و سرانداز نازل نشده و بلکه هیچ اسمی نیز از آن به میان نیامده است. همچنین "ذکر" خمار و سرانداز به خودی خود نمی‌تواند کاشف از حکم قرآن مبنی بر لزوم استفاده از آن و لزوم پوشش قلمرو تحت استتارش باشد مگر این‏که "امر" به استفاده از آن شده باشد ولی هرگز چنین امری در آیه نیست بلکه از خمار صرفاً به عنوان وسیله‌ای برای قرارگرفتن بر روی ناحیه‌ای دیگر یادشده است. پس همان‌طور که پیش‌تر گفتم حتّی اگر خمار به معنای سرانداز و روسری باشد در این صورت استفاده از آن، به شرایط اقلیمی، عادات جاری، اعتبار اجتماعی، و رسم و عرف رایج‌شان برگشت می‌کرد و در نتیجه "صِرف ذکرِ" سرانداز نمی‌تواند مبنای تفسیرمان از آیه قرار گیرد. در واقع وجود خمار در متن آیه، بدون این‌که آیه وظیفه‌ای برای آن در قبال ستر مو تعریف کند، دلالت بر عرفی بودنِ کاربردش دارد. شرح این مطلب را در مبحث (حمل بر رسم و اعتبار اجتماعی، و نه حجاب شرعی) در فصل دوم از بخش3 می‌آورم.
به این ترتیب آیه در این عبارت، خمار و سرانداز را به عنوان دَمِ‌دست‌ترین وسیله‌ای که در اختیار فرد است و از همه‌ی جامه‌ها به ناحیه‌ی سینه نزدیک‌تر است انتخاب کرده تا زنان به آن وسیله جیب و سینه را بپوشانند و نه این‏که کاربرد قبلی خمار ،که برخاسته از رسوم، شرایط اقلیمی و نیز مشترک میان زنان و مردان بود را مورد تشریع و امضاء قرار داده باشد.

توضیح دوم- ...».

(حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیرحسین ترکاشوند ص 574).
Telegram.me/baznegari
.
.
28 February 2018
ک
12:49
کانال بازنگری
این حدیث معلومه که ساختگیه چون در روایتی صحیح وقتی اُم‌سلمه (همسر پیامبر) موهایش را در جمعِ عزاداران آویزان و نمایان کرد حضرت هیچ ایرادی به او نگرفت. فما عاب ذلک علیها النبی
t.me/baznegari/194
ک
16:42
کانال بازنگری
ک
17:12
کانال بازنگری
تبلیغ فحشا!
(کدامیک از این دو، تبلیغ فحشاست؟)
@baznegari
یک- برخی از مسئولان کشورمان کارِ زنانی که بر روی سکّو می‌روند و با درآوردنِ روسری، اعتراض خود به حجاب را به رُخ می‌کشند را تبلیغ فحشا می‌دانند. گفتنی است بسیاری از مسئولان کشورمان این کار را تبلیغ فحشا نمی‌دانند.
دو- اینک به این فتوا بنگرید:
«استحبابِ نکاح، به گرفتنِ یک زن ساقط نمی‌شود بلکه تعدّد مستحب است. و ظاهر آن است که استحباب، مختص به نکاح دائم یا منقطع [زنِ صیغه‌ای] نباشد بلکه تسرّی به کنیز نیز مستحب است ... و جایز است به ملک [کنیزِ خود] یا به تحلیل [کنیزِ کرایه‌ای یا تعارف‌شده] وطی [آمیزش] کند زیاده از چهار کنیز را ولو به هزار برسد. و همچنین [جایز] است [وطی کند ولو هزار تا] به عقد انقطاع [صیغه‌ای]». (نظر قطبِ فقهای سنتیِ معاصر سیدکاظم یزدی در عروةالوثقی، ترجمه شیخ‌عباس قمی).
بهتر است کمی به خود آییم و جای شاکی و متهم را عوض نکنیم.
امیر ترکاشوند، نهم اسفند 96
Telegram.me/baznegari
.
.
1 March 2018
ک
16:40
کانال بازنگری
ف
فکرک های من | موسوی عقیقی 01.03.2018 12:31:15
یادداشت(۶۶)
#نگاره_فقهی

فحشای مشروع / فحشای نامشروع
(قسمت اول : مرد هزار زن)

اکنون با وجود جنبش دختران خیابان انقلاب و نفوذ آنها در میان جامعه و همراهی مردم با آنان، کسانی که معتقدند حجاب زن خاستگاه عفت عمومی و پاکی زن است چنین جنبشی را نامشروع و منجر به فحشا می دانند. در ساختار حکومتی که برای حجاب به هر دلیلی (امر به معروف و نهی از منکر یا فقه اجباری) قانون معین کرده و با بی حجابی برخورد می کند، حجاب نداشتن قطعاً چیزی جز اشاعه فحشا تلقی نخواهد شد چه اینکه در بین عموم دینداران سنتی هم چنین کاری مساوی با بی عفتی است.

امیر حسین ترکاشوند به فتوایی اشاره می کند که شاید کمتر خوانده اید و شنیده اید. فتوایی که در توضیح المسائل های فارسی سانسور شده ولی در توضیح المسائل های عربی آمده است. هدف مطلب به هیچ وجه همسان پنداری میان زنا (رابطه نامشروع جنسی) و نکاح (رابطه مشروع جنسی) چه به صورت دائم و چه موقت، نیست بلکه نشان دادن نوع پیشنهاد فقه رسمی برای جامعه ای است که می خواهد از فحشا دور شود ولی باز منجر به فحشا خواهد شد.

مرور فتوا در فقه سنتی:
در روایات شیعی نقل شده تا زمانی که مؤمنی متعه نکند، به بلوغ و رشد دینی نمی رسد.(الفقیه،ج۵،ص۱۲۹،ح۴۶۱۳) از همین رو عقیده بر این بوده که متعه یکی از سنت ها و خصلت های پیامبراسلام بوده است.(الفقیه،ج۵،ص۱۳۰،ح۴۶۱۵) امام صادق در روایتی توضیح می دهد که چون زن موقت به عنوان کنیز است، تعداد مشخصی ندارد که مرد به آن اکتفا کند(گزیده کافی،ج۵،ص۹۷،ح۳۰۴۲) همچنانکه در روایت دیگری تصریح می کند که اگر فردی هزار زن موقت داشته باشد کار خلاف شرعی انجام نداده زیرا زن موقت برای کامجویی استخدام می شود.(گزیده کافی،ج۵،ص۹۷،ح۳۰۴۶)

فقه رسمی شیعی بنابر همین روایات نه تنها کامجویی از هزاران زن را جایز می شمارد بلکه به آن تشویق و ترغیب می کند. همانطور که ترکاشوند نوشته است، طباطبایی یزدی معتقد است که تعدد زوجات به صورت دائمی، کنیز یا متعه ای مستحب است.(العروة الوثقى،ج۲،ص۷۹۷) او در آخر می گوید:

«و أما في الملك و التحليل فيجوز و لو إلى ألف و كذا في العقد الانقطاعي : کامجویی مرد از زن ملکی یا تحلیل شده جایز است هرچند اگر تعدادشان به هزار زن برسد».(العروة الوثقى،ج۲،ص۸۱۴)

در کتاب عروة الوثقی(المحشی) این فتوا را فقیهانی چون علی جواهری، محمد فیروزآبادی، حسین نائینی، عبدالکریم حائری، ضیاءالدین عراقی، ابوالحسن اصفهانی، محمدرضا آل یاسین، محمد حسین کاشف الغطاء، حسین بروجردی، عبدالهادی شیرازی، محسن حکیم، احمد خوانساری، ابوالقاسم خوئی، محمد رضا گلپایگانی پذیرفته اند. سید خمینی که قوانین جمهوری اسلامی بنابر فتاوی او تنظیم شده است، این مسأله بدون هیچ کم و کاستی تأیید می کند(العروة الوثقى مع تعاليق الإمام الخميني،ص۹۷۵).

محسن حکیم جواز کامجویی از هزار زن را فتوایی می داند که در آن بین مسلمانان هیچ مخالفی ندارد و به فاضل هندی و شهید دوم استناد می کند.(مستمسك العروة الوثقى،ج۱۴،ص۹۷) سند بحرانی بر این فتوا مهر اجماع می زند و به روایاتی اشاره می کند که می گوید زن صیغه شده اجاره ای و به عنوان کنیز است.(سند العروة الوثقى؛كتاب النكاح،ج۱،ص۱۵۴) سبزواری به این اجماع اینگونه تصریح کرده است: «نصا و إجماعا من المسلمین»، به عبارتی او هزارزنی را بنابر نصوص دینی و اجماع می داند.(مهذب الاحکام،ج۲۴،ص۸۱)

در کلیپ ویدیویی معروفی، عبدالکریم حائری(فقیه و رئیس فعلی حوزه علمیه کربلا) به شیعیان توصیه می کند کنیزهای زیادی گرفته تا وقتی دیگران به منزلشان می آیند، آنان را به نوبت در اختیار مردان مهمان خود بگذارند تا از آنان کامجویی کنند.

فحشا زمانی اتفاق می افتد که رابطه های جنسی به صورت افسار گریخته در جامعه پدیدار شود. هزارزنی یکی از انواع گسترش فحشاست که فقیهان به اشتباه آن را پذیرفته اند. اینکه مردی پی در پی به دنبال زن گرفتن و کامجویی از او باشد با کسی که دختران زیادی را به بستر خود آورده است، تفاوتی ندارد. چه اینکه اگر یکی را حلال بدانیم و دیگری را حرام، ساختار این نوع رفتار به گونه ای است که فحشا پرور است ولی فقیهان میان جواز شرعی و کُنش و سلامت اجتماعی فرقی نگذاشته و از این جهت عقیده دارند هر آنچه که شرعی است ضامن سلامت جامعه است. به لحاظ جامعه شناختی تفاوت میان دختری صیغه شده که با فرد مؤمنی همبستر می شود و دختری که رابطه ای به عنوان زنا را تجربه می کند نبوده و هر دو در ذیل رابطه جنسی افسار گسیخته قرار می گیرند.

در یادداشت بعدی فقیهانی که به جواز نگاهِ بدن برهنه و لمس و شوخی عورت فتوا داده اند به عنوان بخش دوم این موضوع بررسی خواهند شد.

✖️فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
4 March 2018
ک
19:47
کانال بازنگری
ترکاشوند بزودی پاسخ می‌دهد
telegram.me/baznegari
اطلاعیه
روایتی از معراج پیامبر که در آن سزای زنانی که در دنیا موی‌شان از نامحرم نمی‌پوشانند را عبارت از آویزان شدن از مو و جوشیدنِ سرشان از شدت عذابِ دوزخ دانسته بود مورد توجه برخی قرار گرفته و آن را به صورت پوستر (برعلیه زنانی که از اجبارِ روسری اعتراض دارند) منتشر کرده بودند. امیر ترکاشوند در واکنش به آن استناد، حدیث یادشده را ساختگی دانسته و در مقابل، به روایتی صحیح که اُمّ‌سلمه را موپریشان در جمع عزاداران تصویر می‌کرد استناد کرده بود:
telegram.me/baznegari/254
(یادداشت اصلی ترکاشوند):
telegram.me/baznegari/194
شبکه اجتهاد در کانال تلگرامی خود با ادبیاتی نسبتاً تند، به ترجمه ترکاشوند از حدیث اُم‌سلمه واکنش نشان داد و آن را نادرست و بی‌ربط به ادعا دانست:
telegram.me/ijtihadnetwork/3462
(گفتنی است نقد این شبکه بارها دستخوش ویرایش و تغییر متن شد).
این نقد با حذف اکثر بخش‌های تند و بی‌ربط! در سایت خبرگزاری قرآن ایکنا منتشر گردید:
iqna.ir/fa/news/3695799
به اطلاع خوانندگان کانال بازنگری می‌رساند بزودی پاسخ امیر ترکاشوند به نقد شبکه اجتهاد، در تأیید محتوای ترجمۀ خود و تأکید بر آن (و بی‌آنکه به حواشی ورود شود) منتشر خواهد شد.
ای کاش بخشی از رسالت شبکه‌های ناقد، به بررسی روایتِ مورد استناد آن پوستر (جوشیدن مغز سر و آویزان بودن از مو) اختصاص یابد.

با احترام
کانال بازنگری
ک
21:02
کانال بازنگری
سنجش حدیث به "قرآن و حجتِ عقل"
@baznegari
«... مع‌الوصف، آنچنان‌که من از آموزه‌های اسلامی آموخته‌ام ملاکِ تشخیص سره از ناسره "قرآن و عقل آدمی‌"ست. این حدیث از پیامبر(ص) سخن مذکور را تایید می‌کند: "هنگامى كه حديثى از من براى شما آمد، آن را بر كتاب خدا و حجت عقلى‌تان عرضه كنيد. پس اگر موافق آن دو بود، بپذيريد، وگرنه آن را به ديوار بزنيد» (بخشی از یادداشت حسین پورفرج):
telegram.me/HosseinPourfaraj/717

....................................

این حدیث مهم را علامه شعرانی در پاورقی‌های خود در کتاب شرح ملاصالح مازندرانی بر اصول کافی و به نقل از تفسیر روض‌الجنانِ ابوالفتوح رازی آورده و متن حدیث چنین است:
«قال رسول الله(ص): اذا اتاكم عنّى حديث فاعرضوه على كتاب الله وحجّة عقولكم فان وافقهما فاقبلوه والا فاضربوه على الجدار» (تفسیر روض‌الجنان ج ۳ ص ۳۹۲ یا ج ۵ ص ۳۶۸).

گرچه هنوز به منبع معنعنی دست نیافتم که بتوان در باره سندش داوری کرد اما محتوایش قابل پذیرش نشان می‌دهد.

نمی‌دانم چرا ما مذهبی‌ها با وجود چنین جایگاه بی‌نظیری که برای حجت عقل، تعریف شده اما همواره آن را رقیب دینداری‌مان می‌دانیم!

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۱۲/۱۳ @baznegari
.
.
6 March 2018
ک
14:20
کانال بازنگری
آشفته‌مویی و نوحه‌خوانیِ اُم‌سلمه در میان عزاداران
(پاسخ ترکاشوند به نقدِ شبکه اجتهاد)

telegram.me/baznegari/255

رسم زنان چنین بود که هنگام عزاداری برای عزیزِ ازدست‌رفته، گیس‌های بافته‌شان را به نشانِ عزا و مصیبت، از هم باز کرده و آن را آشفته و پریشان به اطراف بدن خود فرو می‌هشتند و سپس با همان هیئت ناله و نوحه سرمی‌دادند. این همان کاری است که اُم‌سلمه همسر پیامبر گرامی در مجلس عزاداری یکی از بستگانش و در حضور رسول‌خدا انجام داد و حضرت بر کارِ وی عیب نگرفت: «مات ابن‌الوليد بن المغيرة فقالت أم‌سلمة للنبی ان آل المغيرة قد أقاموا مناحة فأذهب إليهم؟ فاذن لها فلبست ثيابها وتهيأت وكانت من حسنها كأنها جان وكانت إذا قامت فأرخت شعرها جلل جسدها وعقد طرفه بخلخالها فندبت ابن عمها بين يدی رسول‌الله فقالت: (...) فما عاب عليها رسول‌الله فی ذلك ولا قال شيئا -تهذیب شیخ‌طوسی ج6 ص 358-»

چند نکته:
🔸ضمیرِ "قامت" در عبارتِ وکانت إذا قامت، به "مناحة" (=مجلس عزاداری) برمی‌گردد که در آغاز روایت ذکرش رفته بود: قد أقاموا مناحة (=مجلس عزاداری برپا کرده‌اند)؛ در آن‌جا فعلِ قام به صورت متعدی و در باب إفعال به کار رفته بود (أقاموا) و در این‌جا به صورت لازم به کار رفته: "إذا قامت [المناحة]" (=هنگامی که عزاداری بر پا شد / یا شروع شد). معنای قامت در این جمله همانند معنای آن در عبارتِ "قد قامت الصلوة" (=نماز بر پا شد / یا شروع شد، است).
🔸 بنابراین ضمیرِ "قامت" به اُم‌سلمه بر نمی‌گردد! که با ترجمه‌اش به "ایستادنِ او" دچار تکلّف شویم که چگونه در هنگام ایستادن، موهایش به خلخالِ پا می‌رسیده و مو را به آن می‌بسته!؟
🔸و امّا ضمیرِ "کانت" در همان عبارتِ وکانت إذا قامت، به اُم‌سلمه برمی‌گردد که البته با "فأرخت شعرها جلل جسدها" موقعیت می‌یابد. اختلاف مرجعِ ضمیرِ "کانت" با "قامت" در عبارت کوتاهِ وکانت إذا قامت، جای تعجب ندارد و همانندِ این حدیث است: کان النبی إذا قامت الصلوة ...
🔸بر این اساس، متن می‌خواهد چنین تصویرسازی کند که اُم‌سلمه با شروع عزاداری، در حالی‌که طبیعتاً نشسته!! بود، موهای بافته را یکی یکی باز می‌کرد و آن را به نشانِ عزا دورتادورِ بدنش (پشت و جلو و طرفین) آویزان و آشفته می‌کرد و در حالی‌که ناخودآگاه دنباله موها را با انگشتانش دورِ حلقۀ خلخال تاب می‌داد ناله و ندبه سر داد و فلان مرثیه را در حقِ متوفی شروع به خواندن کرد. پس به نظر می‌رسد (گرچه مطمئن نیستم) که عبارتِ وعقد طرفه بخلخالها (وعَقَدَتْ بِطَرَفَيْه خَلْخَالَهَا) ترسیم راوی از اَعمال غیر ارادیِ اُم‌سلمه در هنگام نوحه‌سرایی و عزاداری باشد.
🔸در این روایت فقط عبارتِ وكانت من حسنها كأنها جان، جمله معترضه است و نه تمامِ عبارتِ وكانت من حسنها كأنها جان وكانت إذا قامت فأرخت شعرها جلل جسدها وعقد طرفه بخلخالها. اگر قرار بر معترضه دانستنِ تمام عبارت یادشده باشد در این صورت با حذف آن (یعنی با اتصال ماقبل به مابعدِ جمله معترضه) روایت چندان مفهوم و گویا نخواهد بود!

ترجمه:
فلان خویشِ اُم‌سلمه مُرد. او به پیامبر گفت خانواده‌اش مجلس عزا بر پا کرده‌اند آیا به مراسم‌شان بروم؟ حضرت اذن داد و اُم‌سلمه لباس پوشید و آماده شد (در این‌جا راوی، به ذکرِ این جمله معترضه می‌پردازد که: او از حیث زیبایی بسان پریان بود). راوی ادامه داد: اُم‌سلمه چنین بود که وقتی عزاداری بر پا شد، موهایش را (دسته‌دسته) آویزان (و پریشان) می‌کرد به طوری‌که تمام پیکرِ (بر زمین نشسته‌اش) را در برگرفت؛ و (ناخودآگاه یا به عنوان رسمی که برای ما ناشناخته است) دنبالۀ موها را به خلخال می‌بست. پس (که به هیئت و شمایل عزاداران درآمد) گریستن بر پسر عمویش در مقابل رسول‌خدا را آغاز کرد و این مرثیه را سر داد: (...) حضرت (بر آن هیئت و شمایل و بر آن نوحه‌خوانی در جمع) بر وی عیب نگرفت و چیزی نگفت.

گفتنی است محتوای متفاوت از باورهای سنتیِ این روایت، محدود به مورد حجاب نیست زیرا؛

🔹برخی با حضور زن (نه فقط در اجتماع بلکه حتی) در تشییع و ختم مشکل داشتند ولی پیامبر برخلاف آنان اجازه حضور در آن را داد و همسرش نیز عملا در آن شرکت کرد

🔹برخلاف این تصور فقهی که زنان رسول‌خدا خصوصاً (و سایر زنان عموماً) باید از پسِ پرده و حتی با سنگی در دهان با مردان سخن گویند تا نه دیده شوند و نه صدای‌شان شناخته شود (چرا که ایشان حتی صدا را نیز جزو عورة می‌دانند) اما ام‌سلمه نه از پسِ پرده سخن گفت و نه هرگز سنگی یا چیزی در دهان نهاد بلکه بی‌پرده! و بلند! سخن گفت

🔹با وجود مناهیِ سنتی در بروز صدای آهنگین از زنان در میان جمع، اما همسر پیامبر، در حضور وی به مرثیه‌سرایی پرداخت.

🔹خوشبختانه اُم‌سلمه در این عزا، صورت نخراشید و به جسمش آسیب نزد یعنی همان کارهایی که پیامبر گرامی، عزاداران را از ارتکاب آن‌ها نهی کرده بود.
@baznegari



سابقه:
telegram.me/baznegari/258
.
10 March 2018
ک
11:32
کانال بازنگری
ن
نامه‌های حوزوی 10.03.2018 11:18:27
🔺بررسی مبانی و محدوده حجاب شرعی با حضور امیرحسین ترکاشوند و حسین سوزنچی در موسسه فهیم قم

@namehayehawzavi
15 March 2018
ک
13:27
کانال بازنگری
Audio file
Not included, change data exporting settings to download.
2:52:58, 170.3 MB
مناظره علمی "مبانی ومحدوده حجاب شرعی" - اساتید امیرحسین ترکاشوند و دکتر حسین سوزنچی - @FahimInst
ک
17:49
کانال بازنگری
?
📝 تقریرات 15.03.2018 14:01:36
🔸مناظره در قم بر سر مبانی و محدوده حجاب با حضور ترکاشوند؛ نویسنده کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر»
https://t.me/fahiminst/414
ک
18:46
کانال بازنگری
تقواسازی یا بی‌ظرفیّت‌سازی!؟
@baznegari
«هرگاه از دور [یک چیزِ] سیاهی ببیند و نتواند تمیز دهد مرد است یا زن؟ یا آن‌چه پیداست کدام عضو اوست؟ بلکه اگر نتواند تمیز دهد که انسان است یا حیوان یا جماد؟ آیا نظر به آن جایز است یا نه؟ احوط اجتناب است» (غایةالقصوی فی ترجمة العروة الوثقی ج2 ص 279 مسأله 52).

اندر باب رو به رو نشدن با زن!! و برای بسته شدن تمامی منافذِ وسوسه‌های جنسی و جلوگیری از تحریکات، و افزودنِ مراتب خودداری و تقوا، کار تا آن‌جا پیش رفته که می‌گوید:

اگر از دور، زنی را دیدید
حتی اگر بکلی قابل تشخیص هویت، نه در اصل و نه در اعضا و اندامش نبود
نیز حتی اگر قابل تشخیص نباشد که آن چیز زن است یا مرد!!
بلکه اگر هم معلوم نباشد که انسان است یا حیوان!!!
چه بگویم برای‌تان حتی اگر ندانید آن چیز، جنبنده است یا جَماد!!!
بهتر است شما مردان چشم از آن سیاهیِ نامعلوم و مجهول‌الهویه برگیرید؛ چه این به احتیاط و تقوا و درنیفتادن به خطرات جنسی نزدیک‌تر است زیرا ممکن است آن چیزی که حتی نمی‌دانید آدم است یا حیوان یا جماد؛ خدای ناکرده، زن باشد و دلِ شما با دیدنش به لرزه افتد و عرش خدا چه و چه شود.

آیا این نسخه‌های خیرخواهانه، سودِ فرضی‌شان بیشتر بوده و یا زیانِ چند ده برابری‌شان در بی‌جنبه و بی‌ظرفیت‌سازیِ مردان مؤمن!؛ به گونه‌ای که با این دیوارهای ضخیمِ بی‌اعتمادی (بی‌اعتمادی به کرامت، شخصیت و والاییِ او) دلش به اندک‌چیزی غش می‌رود و...
چرا با این توصیه‌ها، آستانه تحریک و هیجانات را اینقدر پایین می‌آوریم. چرا زن را برای او به یک موجودِ سراپا صرفاً جنسی تبدیل می‌کنیم!؟

.....................
مسألة: هل المحرم من النظر ما يكون على وجه يتمكن من التميز بين الرجل والمرأة وأنه العضو الفلاني أو غيره أو مطلقه ؟ فلو رأى الأجنبية من بعيد بحيث لا يمكنه تمييزها وتمييز أعضائها أو لا يمكنه تمييز كونها رجلا أو امرأة بل أو لا يمكنه تمييز كونها إنسانا أو حيوانا أو جمادا هل هو حرام أو لا ؟ وجهان ، الأحوط الحرمة (العروة الوثقى ج5 ص 495).

امیر ترکاشوند 1396/12/24
telegram.me/baznegari
.
.
16 March 2018
ک
17:24
کانال بازنگری
ر
راهی به رهایی.. 16.03.2018 15:14:25
 ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🔹بخشی از سخنانِ "ترکاشوند" در مناظره با حجه الاسلام "سوزنچی"

🔊فایل صوتی
#حجاب
@rahi_be_rahaei

◽️بیان مشکلات اساسیِ دیدگاه سنتی:

✔️غفلت از کارکرد تزئینی و زیبای‌محورانه‌ی جامه و لباس که قرآن خواستار شده (حجاب زنان قاجار که حجاب ایده‌آلِ فقهی است هدمِ این کارکرد است)
✔️نظرِ قطعی و صریح‌شان درباره‌ی زن، این است که او مطلقاً نباید از خانه بیرون آید و باید پرده‌نشین شده و در خانه حبس شود
✔️مردان را با وضع احکام بسیار محدودکننده در خصوص زنان، به سمتِ بی‌ظرفیت‌شدن سوق دادند و آستانه تحریک‌شان را به صفر رساندند
✔️تفاوت وحشتناک میان حجاب مردان با حجاب زنان (حجاب مردان نزدیک به صفر درصد حجاب زنان نزدیک به صد در صد)

◽️دلایلِ ترکاشوند بر وجه شرعی نداشتن روسری؛ و وجه تشریفاتی، رسومی، آدابی، تشخصی و عرفی داشتنِ آن:

✔️معافیت کنیزهای مسلمان از آن
✔️جواز معافیّت زنان یائسه و پنجاه سال به بالا از آن
✔️رسم بودنِ برداشتن روسری در مجالس سوگ و عزاداری
✔️معافیت زنان ذِمّی و غیر مسلمانی که در جامعه مسلمان زندگی می‌کنند
✔️ستر اجمالیِ سر، و موضوعیت نداشتنِ خصوصِ مو!
✔️پذیرشِ معافیّت زنانی که تن به روسری نمی‌دهند

@rahi_be_rahaei

#کانال_راهی_به_رهایی
18 March 2018
ک
05:35
کانال بازنگری
ن
نامه‌های حوزوی 16.03.2018 01:24:44
2◾️رویدادهای مهم سال

✔️از دوستان کانال نامه های حوزوی خواهش کردم تا از نگاه خودشان مهم ترین رویداد در حوزه دین، حوزه و روحانیت را در سال 96 بنویسید، برخی پیام های رسیده🔻

🔻گفتگو درباره حجاب

🔹علیرضا: از نظر بنده، مهمترین رویداد در حوزه ی دین و روحانیت در سال 96، تبدیل شدن بحث حجاب به یک گفتمان ملی بود و خدا را شاکرم و خشنودم که هم برخی خواص و هم حجم کثیری از عوام، به این گفتمان پیوستند و آن را پویا کردند و آزادانه از حجاب اجباری سخن گفتند

🔻افزایش شهریه رهبری

🔹سبع مثانی: بنظرم مهمترین رویداد سال ۹۶ در حوزه دین و روحانیت، افزایش شهریه مقام معظم رهبری بود، چرا که بعد از حدود ۵ سال عدم افزایش شهریه، بارقه ای از امید را در دلهای طلاب حوزه ها و خانوادهای آنان ایجاد کرد. براستی طلاب بسیاری بودند که به علت عدم تامین معیشت، دچار انواع بیماریهای روحی و روانی شده بودند و افزایش شهریه رهبری، به مانند عصای موسی ع، باطل السحر بیماریهای روانی طلاب بود که مانند سحر، توان حرکت را از طلاب گرفته بود.

🔹بقیه اتفاقاتی که امسال در حوزه روحانیت افتاد، هیچکدام به ارزش توجه به معیشت طلاب و تامین نیازهای ضروری و اولی آنان نیست. وقتی زکریای رازی چشمش در راه بدست آوردن کیمیا آسیب دید و به نزد پرشک رفت، پزشک بعد از دریافت اجرت به او گفت: همین سکه هایی که به من دادی کیمیاست، نه آنچه تو بدنبال آن هستی. منظورم اینه همین که شهریه طلاب افزایش پیدا کرده رضای خدا و رسولش را بدنبال داره، و نه دیگر کارهای انتزاعی و خودگول زنی.

🔻بازخوانی حجاب

🔹زهره: شکل گیری جدیدی از گفتمان های فقهی، علمی، اجتماعی و دینی متفاوت و متعدد از مقوله حجاب و ایجاد فضای مناظره ای اولین بار در همین حوزه با نویسنده کتاب محدوده حجاب شرعی در عصر پیامبر بود که تاکنون مجوز انتشار نگرفته است. هر چند برای بسیاری موضوع حجاب حل شده به نظر می رسید اما بوجود آمدن چنین فضای چند قطبی در مقابل پدیده ای به نام دختران خیابان انقلاب، نشان داد کشور ما نیازمند بازتولید گفتمان های دینی است. شهید مطهری برای مقابله با مارکسیسم آنها را حذف نکرد بلکه در دانشگاه تهران درخواست کرد یک نفر معتقد به مارکسیسم آن را تدریس کند تا خود پاسخ آنها را دهد.

🔻رفتارهای خاص طلبه ها

🔹محمد: آنچه از روحانیت در سال 96 در ذهن من شکل گرفته است رفتارهای عجیب برخی از طلاب است، پورشه سواری یک طلبه زرد پوش، مسابقه سیب خوری طلاب کنار دریا، آخوندی که ویلون می نواخت، آخوندی که برای شاد کردن مردم رفتارهای عجیبی انجام می داد، کلیپی که نشان می داد یک روحانی یک پیرمرد را کتک می زند.

🔻طلبه ای داستان خوان

🔹روزبه: بصورت اتفاقی با یک طلبه آشنا شدم که به روستاها می رفت و برای بچه ها کتاب داستان میخونه، بنظرم کارش خیلی خوب بود، من عضو کانالش شدم و واقعا خیلی خوشم اومد که یک طلبه به کودکان کتاب خوانی یاد می دهد این بهترین چیزی بود که من درباره روحانیت در سال 96 دیدم.

@namehayehawzavi
ک
18:57
کانال بازنگری
زنی با موهایی آراسته واردِ خانۀ پیامبر شد
@baznegari

زنی انصاری با موهای آراسته و شانه‌زده، واردِ خانۀ رسول‌خدا شد. او شوهر و فرزند به خود ندیده بود و از طرفی علاقۀ وافری به حضرت داشت پس برخلاف رسمِ زمانه (که مردان خواستگار زنان‌اند اما او) خواستار این شد چنان‌چه حضرت بپذیرد خود را به او ببخشد و زنش شود. پیامبر سخنان ملاطفت‌آمیز در حقّ او و نیز مردان انصار سر داد و در پایان، به او مژدۀ بهشت داد (جاءت امرأة من الأنصار إلى رسول‌الله فدخلت عليه وهو في منزل حفصة والمرأة متلبسة متمشطة ...)

🔹آیا آن زن به خاطر موهای نمایان و آراسته‌اش مرتکب گناه شده بود و باید پیامبر او را در دنیا نهی از منکر می‌کرد (که نکرد) و در آخرت نیز به خاطر همین موهای نمایانش باید از همان‌ها آویزان شود و مغزش به جوش آید؟

🔹یا آیا آن زن چنان‌که از روایتِ اشاره‌شده برمی‌آید بابت نمایان بودن موها و آراسته‌بودنش مرتکب گناهی نشده که لازم باشد رسول‌خدا او را در دنیا نهی از منکری کند و در آخرت وعدۀ عذاب سنگین دهد؛ بلکه برعکس، حضرت درحقِ این زنِ موپیدا و آراسته‌گیسو، سخنان محبت‌آمیز گفت و به جای آویزان شدن از مو در آخرت، وعدۀ بهشت برین را به وی داد.

امیر ترکاشوند، 27 اسفند 96
(با سپاس از دوستِ حاضر در مناظرۀ اخیرِ قم)

«عن أبی‌جعفر قال جاءت امرأة من الأنصار إلى رسول‌الله فدخلت عليه وهو في منزل حفصة والمرأة متلبسة متمشطة فدخلت على رسول‌الله فقالت: يا رسول الله أن المرأة لا تخطب الزوج وأنا امرأة أيم لا زوج لي منذ دهر ولا ولد ، فهل لك من حاجة فإن تك فقد وهبت نفسي لك إن قبلتني، فقال لها رسول‌الله: خيرا ودعا لها ثم قال: يا أخت الأنصار جزاكم الله عن رسول‌الله خيرا فقد نصرني رجالكم ورغبت في نساؤكم فقالت لها حفصة : ما أقل حياءك وأجراك وأنهمك للرجال فقال لها رسول‌الله: كفي عنها يا حفصة فإنها خير منك رغبت في رسول الله فلمتها وعيبتها، ثم قال للمرأة: انصرفي رحمك الله فقد أوجب الله لك الجنة لرغبتك في وتعرضك لمحبتي وسروري وسيأتيك أمري إن شاء الله فأنزل الله عز وجل: (وامرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبي إن أراد النبي أن يستنكحها خالصة لك من دون المؤمنين قال: فأحل الله عز وجل هبة المرأة نفسها لرسول‌الله و لا يحل ذلك لغيره» (کافی کلینی ج 5 ص 568).

telegram.me/baznegari
.
.
19 March 2018
ک
08:33
کانال بازنگری
آ
آن‌سو | AnSoo 17.03.2018 23:11:26
 ‍ مناظره سوزنچی و ترکاشوند

• به روایت دکتر محسن شریف‌زاده

به‌نام‌ خدا
خدمت دوستان عزیزم سلام.
برداشت و نظر خودم را در مورد مناظره ارزشمند جناب سوزن‌چی و جناب ترکاشوند تقدیم می‌کنم.
در ابتدا شاید بهتر باشد برای ابراز بی‌طرفی عرض کنم که بنده از خانواده مذهبی سنتی هستم، تقریبا تمام سال‌های نوجوانی را در جبهه‌های جنگ و در خدمت شهیدان گرانقدر جنگ بودم، حدود بیست سال پیش برای گرفتن مدرک دکتری به امریکا آمدم و ماندگار شدم. خانم بنده مقید به حجاب، آن‌هم از نوع وجه و کفین هستند و با همین حجاب در مدارس امریکا تدریس می‌کنند. خود بنده تقریبا هر هفته جمعه‌شب‌ها در جلسات قرآن در دانشگاه شرکت فعال دارم و خانم بنده معلم روخوانی و قرائت و تجوید قرآن در جلسات دانشجویی است، جلساتی که با حضور دانشجویان پسر و دختر (خانم‌های با حجاب و بی‌حجاب) تشکیل می‌شود.
در مورد مناظره جناب ترکاشوند و جناب سوزن‌چی نکاتی را بد نیست عرض کنم.
- بنده کتاب جناب ترکاشوند را، به محض ورود به فضای مجازی مطالعه کردم. و البته تقریبا تمام نقدهای آن را هم خواندم، به دلایلی!
- وقتی کتاب را مطالعه کردم، این کتاب برای من مانند یک فیلم مستند بود که بنده را به فضا-مکان صدر اسلام برد. برای من نکته مهم این کتاب همین بود: آشنایی با تاریخ و جغرافیای صدر اسلام که کلید بسیاری از معما‌های حل ناشده من بود.
- در مورد مناظره، باید از بانیان این مناظره تشکر ویژه‌ای کنم. در این فضای صفر و یک برگزاری چنین مناظره‌ای، انصافا کار بزرگی بود. البته ایکاش این مناظره چندین سال قبل برگزار شده بود.
- مجریان محترم چارچوبی مشخص کرده بودند اما در میان شگفتی بنده (و این‌طور که متوجه شدم، بعضی شنوندگان)، غمض‌عین فرمودند تا جناب سوزن‌چی بیش از یک ساعت و نیم وقت مناظره را قربانی منازعه با مطالب کتاب جناب ترکاشوند کند. اصلا موضوع مناظره کتاب حجاب شرعی نبود.
- در مناظره بنده متوجه شدم که جناب سوزن‌چی هیجان و عصبانیت خاصی دارد. البته ایشان فرموده بود که اهل مناظره نیست و ایکاش به همان نقدهای نوشتاری اکتفا می‌کرد، ولی به نظر بنده ایشان خودش را نماینده تمام فقها و فقه حجاب صد در صدی می‌دانست و برای خودش رسالتی وضع کرده بود که تکلیف کتاب حجاب شرعی را همان شب یکسره کند! تقطیع و تکرار در سخنان ایشان زیاد بود. کاش ایشان خود را از انتظارات رها می‌کرد و با آرامش بیشتری در مناظره شرکت می‌کرد.
- جناب ترکاشوند البته آرامش و اعتماد به نفس خوبی داشت. به گمان من دلیل آن اولا تسلط بر موضوع بود و ثانیا اعتقاد به اقبال عمومی به نظریات ایشان، که هر دو بنظر بنده پسندیده است.
- جناب سوزن‌چی به اصول یک‌ مناظره فنی، یا آشنا نبود و یا وفادار نبود. بارها جناب ترکاشوند را به نظر خود متهم به فضا سازی کرد. غافل از این‌که بنده به عنوان کسی که از دانش اندکی برخوردارم، عرض می‌کنم که فضاسازی یک هنر است نه عیب. باید یک نظریه علمی را در فضای مناسب به مخاطب عرضه کرد. اگر نظر جناب سوزن‌چی شانتاژ بود، انصافا این نظر وارد نیست. ایشان از تمام امکانات رسانه‌ای برای ابراز نظرات خود بهره می‌برد، ولی کتاب جناب ترکاشوند هنوز مجوز چاپ نگرفته است!
- به نظر بنده، بهترین قسمت مناظره همان ۱۵ دقیقه آخر آن بود که جناب ترکاشوند محدوده حجاب شرعی را بخوبی ترسیم کرد. منطق ایشان بنظر بنده اقناعی بود. برای من جای تعجب داشت که جناب سوزن‌چی در این قسمت آمادگی نداشت و نظریات ایشان بیشتر توجیهات غیر فقهی بود. بطور مثال طرح موضوع شهروند درجه یک و دو ربطی به موضوع نداشت.
انشاالله خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند.
والسلام

[به‌پیوست فایل صوتی جلسه تقدیم می‌شود:]
🌀 t.me/AnSoo
t.me/fahiminst/424
ک
08:39
کانال بازنگری
بزودی یادداشت کوتاه ترکاشوند با عنوان "پاسخ امام صادق در باره زنانی که تن به روسری نمی دهند" در کانال بازنگری منتشر می شود. @baznegari
22 March 2018
ک
12:21
کانال بازنگری
بهار روح زمان است (امام رضا)

فصل الربیع فإنه روح الزمان (جامع احادیث الشیعه ج ۲۳ ص ۴۹۴)

نوروز! این رستاخیز بزرگ طبیعی، این بزرگ‌عیدِ ایرانی مبارک و فرخنده باد.

کانال بازنگری (امیر ترکاشوند) آرزو دارد سال ۱۳۹۷ در پرتو تلاش‌ها سالی بهتر از سال‌های گذشته شود.

(با سپاس از استاد محمودرضا حقیقت)
@baznegari
.
23 March 2018
ک
20:37
کانال بازنگری
S
Simafekr.tv 21.03.2018 20:46:27
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن
مناظرۀ امیرحسین ترکاشوند و دکتر حسین سوزنچی دربارۀ کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر
http://simafekr.tv/video/26578
@simafekrtv
ک
20:38
کانال بازنگری
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن
مناظرۀ امیرحسین ترکاشوند و دکتر حسین سوزنچی دربارۀ لزوم و اندازۀ پوشیدگی زنان در تاریخ فقه

گفت‌وگوی فقهی دربارۀ پوشش زنان از لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه شروع می‌شود و پس از این، اندازۀ پوشیدگی زنان است که به موضوع کنکاش و کاوش تبدیل می‌شود و در کانون مناقشه می‌نشیند. می‌توان به‌روشنی گفت که میان دین‌دانان و دین‌داران نسبت به اصل پوشش زنان به‌منزلۀ یک دستور ضروری دینی کشمکشی نیست و پوشیدگی زنان در الگوی زیست دینی بی‌شک امری پذیرفتنی است. دربارۀ میزان پوشیدگی سروتن زنان نیز گفته‌اند که موی سر و بدن زن در برابر مرد بیگانه باید پوشیده باشد اما شماری از پژوهشگران تاریخ فقه، به‌تازگی دیدگاه‌ دیگری را بیان کرده‌اند که واکنش‌برانگیز بوده‌ است.
کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر»، نوشتۀ امیرحسین ترکاشوند، یکی از نمونه‌های برشمردنی در این زمینه است. کتابی که امکان نشر رسمی نیافت اما در ۱۲اردیبهشت۱۳۹۰ به‌صورت گسترده‌ای در فضای مجازی منتشر شد و در دسترس کاربران ایرانی قرار گرفت.
وی در پیش‌گفتار کتابش می‌نویسد: «در این تحقیق درصدد هستم تا تصور مسلمانان در مورد میزان حجاب شرعی زنان مؤمن آن روزگار را منطبق بر واقعیت کنم، و در این راستا مواضع واجب‌الستر و نواحی جایزالکشف آنان را تبیین نمایم.» و درنهایت به این دیدگاه می‌رسد که در دوران پیامبر میزان پوشیدگی لازم برای زنان، پوشاندن تن از زیر گردن تا زیر زانو و بازوان بوده است: «حرام‌نبودن کشف وجه، کف، مو، گردن، ساعد، قدم و ساق، مطابقت با احکام جاری در صدر اسلام دارد.»
کتاب او تا امروز بارها ازسوی استادان رشته‌های فقه و تاریخ ارزیابی و نقد شد؛ ازجمله در ۱۴اردیبهشت۱۳۹۵، دکتر آذرتاش آذرنوش در دانشکدۀ الاهیات دانشگاه تهران نگاه او را بررسی کرد. دکتر حسین سوزنچی نیز، ۲۶فروردین۱۳۹۲، در مقاله‌ای به‌نام نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، اثر نام‌برده را ارزیابی کرد و نوشت: «تعالیمی که از طریق آیات و روایات به دستمان رسیده، جای تردیدی برای ما نگذاشته که حجاب شرعی لازم برای یک زن مسلمان، پوشاندن تمام بدن غیر از صورت و دستان وی (تا مچ) است؛ و این مطلب به‌قدری واضح بوده که امروزه، نه فقط بین مسلمانان، بلکه در تمام دنیا، پوشیدن این حجاب، علامتی برای شناسایی یک زن مسلمان به حساب می‌آید.»
دکتر سوزنچی در این مقالۀ خود می‌پرسد که آیا دلایل نویسندۀ کتاب، توان اثبات برداشت‌های نویسنده از آیات و روایات را دارد و آیا دقت‌های لازم در بررسی و گزارش نظرات فقها انجام شده است؟ و در پاسخ بیان می‌کند: «وی اگرچه در بحث‌هایش به کتاب‌های متعددی ارجاع داده، اما علاوه بر اشتباهاتی که در ترجمۀ عبارات عربی مرتکب شده، برای اثبات واقعی‌بودن فرضیه‌اش، ساده‌ترین اصول رایج در روش‌های تحقیق تاریخی را کنار گذاشته است.»
اینک برای اولین بار این دو رودرروی یکدیگر نشستند تا گفت‌وگو کنند و هر یک، گفتۀ دیگری را ارزیابی کند. آنچه می‌بینید، مناظرۀ امیرحسین ترکاشوند، نویسندۀ کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، و دکتر حسین سوزنچی، دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم(ع) است که ۲۳اسفند۱۳۹۶در مؤسسه فهیم شهر قم برگزار شد.

http://simafekr.tv/video/26578




...........................................
[کانال بازنگری: برای دریافت فیلم مناظره، به لینک بالا 👆 رفته، آن را در سه قسمت دانلود کنید. لینک دانلود هر سه قسمت یادشده را در زیر نیز می‌توانید ببینید:

http://simafekr.tv/wp-content/uploads/2018/03/ترکاشنوند-سورنچی-بخش-اول.mp4

http://simafekr.tv/wp-content/uploads/2018/03/ترکاشنوند-سورنچی-بخش-دوم.mp4

http://simafekr.tv/wp-content/uploads/2018/03/ترکاشنوند-سورنچی-بخش-سوم.mp4


@baznegari]
............................................................
.
.
25 March 2018
ک
19:24
کانال بازنگری
فیلم مناظرۀ قم (به میزبانیِ مؤسسه فهیم) با عنوان مبانی و محدوده حجاب شرعی، که ابتدائاً از سوی سایت "سیمافکر" در سه قسمت/فایل (با حجم بالا ولی کیفیتِ اصلی) منتشر گردید و در پُست بالا 👆👆 آورده شد، اینک در کانال "سخنرانی‌ها" به صورت یکجا، هر سه قسمت در یک فایل (با حجمِ بسیار کم‌تر ولی قدری کیفیت پایین‌تر) بارگزاری شده که برای خوانندگان کانال بازنگری بازنشر می‌شود👇👇
ک
19:24
کانال بازنگری
س
سخنرانی‌ها 24.03.2018 11:27:55
 🆔 @simafekrtv
📺 فایل #ویدیو کامل

#مناظره #علمی : #مبانی و #محدوده #حجاب_شرعی

اساتید :
#امیر_حسین_ترکاشوند
#حسین_سوزنچی

زمان: چهارشنبه 23 اسفند 96

#موسسه_فهیم

حجم فایل تصویری بیش از 200 مگ

لینک فایل صوتی 👇👇
https://t.me/sokhanranihaa/12797


نه زینت فاش و نه صورت نهان کن

مناظرۀ امیرحسین ترکاشوند و دکتر حسین سوزنچی دربارۀ لزوم و اندازۀ پوشیدگی زنان در تاریخ فقه

گفت‌وگوی فقهی دربارۀ پوشش زنان از لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه شروع می‌شود و پس از این، اندازۀ پوشیدگی زنان است که به موضوع کنکاش و کاوش تبدیل می‌شود و در کانون مناقشه می‌نشیند. می‌توان به‌روشنی گفت که میان دین‌دانان و دین‌داران نسبت به اصل پوشش زنان به‌منزلۀ یک دستور ضروری دینی کشمکشی نیست و پوشیدگی زنان در الگوی زیست دینی بی‌شک امری پذیرفتنی است. دربارۀ میزان پوشیدگی سروتن زنان نیز گفته‌اند که موی سر و بدن زن در برابر مرد بیگانه باید پوشیده باشد اما شماری از پژوهشگران تاریخ فقه، به‌تازگی دیدگاه‌ دیگری را بیان کرده‌اند که واکنش‌برانگیز بوده‌ است.
کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر»، نوشتۀ امیرحسین ترکاشوند، یکی از نمونه‌های برشمردنی در این زمینه است. کتابی که امکان نشر رسمی نیافت اما در ۱۲اردیبهشت۱۳۹۰ به‌صورت گسترده‌ای در فضای مجازی منتشر شد و در دسترس کاربران ایرانی قرار گرفت.
وی در پیش‌گفتار کتابش می‌نویسد: «در این تحقیق درصدد هستم تا تصور مسلمانان در مورد میزان حجاب شرعی زنان مؤمن آن روزگار را منطبق بر واقعیت کنم، و در این راستا مواضع واجب‌الستر و نواحی جایزالکشف آنان را تبیین نمایم.» و درنهایت به این دیدگاه می‌رسد که در دوران پیامبر میزان پوشیدگی لازم برای زنان، پوشاندن تن از زیر گردن تا زیر زانو و بازوان بوده است: «حرام‌نبودن کشف وجه، کف، مو، گردن، ساعد، قدم و ساق، مطابقت با احکام جاری در صدر اسلام دارد.»
کتاب او تا امروز بارها ازسوی استادان رشته‌های فقه و تاریخ ارزیابی و نقد شد؛ ازجمله در ۱۴اردیبهشت۱۳۹۵، دکتر آذرتاش آذرنوش در دانشکدۀ الاهیات دانشگاه تهران نگاه او را بررسی کرد. دکتر حسین سوزنچی نیز، ۲۶فروردین۱۳۹۲، در مقاله‌ای به‌نام نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، اثر نام‌برده را ارزیابی کرد و نوشت: «تعالیمی که از طریق آیات و روایات به دستمان رسیده، جای تردیدی برای ما نگذاشته که حجاب شرعی لازم برای یک زن مسلمان، پوشاندن تمام بدن غیر از صورت و دستان وی (تا مچ) است؛ و این مطلب به‌قدری واضح بوده که امروزه، نه فقط بین مسلمانان، بلکه در تمام دنیا، پوشیدن این حجاب، علامتی برای شناسایی یک زن مسلمان به حساب می‌آید.»
دکتر سوزنچی در این مقالۀ خود می‌پرسد که آیا دلایل نویسندۀ کتاب، توان اثبات برداشت‌های نویسنده از آیات و روایات را دارد و آیا دقت‌های لازم در بررسی و گزارش نظرات فقها انجام شده است؟ و در پاسخ بیان می‌کند: «وی اگرچه در بحث‌هایش به کتاب‌های متعددی ارجاع داده، اما علاوه بر اشتباهاتی که در ترجمۀ عبارات عربی مرتکب شده، برای اثبات واقعی‌بودن فرضیه‌اش، ساده‌ترین اصول رایج در روش‌های تحقیق تاریخی را کنار گذاشته است.»
اینک برای اولین بار این دو رودرروی یکدیگر نشستند تا گفت‌وگو کنند و هر یک، گفتۀ دیگری را ارزیابی کند. آنچه می‌بینید، مناظرۀ امیرحسین ترکاشوند، نویسندۀ کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، و دکتر حسین سوزنچی، دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم(ع) است که ۲۳اسفند۱۳۹۶در مؤسسه فهیم شهر قم برگزار شد.


🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
1 April 2018
ک
09:27
کانال بازنگری
سلطنت‌گرایی درونِ جمهوریّت!
(به بهانۀ ۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی)
امیر ترکاشوند، دوازدهم فروردین ۱۳۹۷
Telegram.me/baznegari/285
در یادداشتِ ولیّ‌ومولا و با استناد به تعریف ولیّ، از ضرورت "پیوند قلبی و دوستی" میان رهبر و مردم سخن گفتم و در همین راستا توجهِ اعضای مجلس خبرگان را به جستجوی این ویژگی در کاندیداهای رهبریِ آینده جلب کردم و اشاره کردم که فردی را باید به عنوان سومین رهبر جمهوری اسلامی برگزید که میان او و مردم آن پیوند و دوستی برقرار باشد و به عنوان راهکاری عملی در مقام تحکیم ثبوت آن ویژگی به آن مجلس پیشنهاد دادم چهار ، پنج نفر واجد شرایط رهبری را به مردم معرفی کنند تا آنان در یک نظرسنجیِ پرشکوه، یکی از همان‌ها را به عنوان سومین رهبر انتخاب کنند (در آن نظرسنجی لازم نیست رأی‌دهندگان فقط نام یک نفر را بنویسند بلکه افراد محبوب خود تا سقف دو یا سه نفر را می‌توانند بنویسند و در نهایت هر کس که بیشترین رأی را داشت منتخب خبرگان و مردم خواهد بود).

پنجاه روز پیش، 22 بهمن سی‌ونهمین سالگرد "انقلابِ ضدِ سلطنت"مردم ایران، مردمی که "حکومت پدرپسری" را کنار زدند و به جای آن نظام جمهوری!! (با موازین اسلامی) را جایگزین کردند، بود.
اما ماهِ پیش از آن، در ناآرامی‌های دی ماه، برخی شعار "ای شاه ایران برگرد به ایران" و "کشور که شاه نداره حساب کتاب نداره" سر دادند و با آن، ناخشنودی‌شان از نظام جایگزین‌شده را نشان داده و خواهان احیاء سلطنت (حکومت پدرپسری) و بازگشت سلسله پهلوی شدند. اینان که رُک‌وراست و بی‌پرده‌پوشی به طرح آن شعارها و آرزوها پرداختند صد رحمت شَرف دارند بر کسانی درونِ نظام جمهوریِ موجود که جاهلانه یا فریبکارانه در سر هوای به رهبری رساندنِ پسر رهبر کنونی یا نوۀ رهبر پیشین را دارند، تا بی‌آن‌که برچسب جمهوری را حذف کنند سلسله خامنه‌ای یا سلسله خمینی کلید زده شود!.

کسانی که در سر این هوا را دارند؛

🔸ضدّ انقلاب‌اند، زیرا انقلابیون کسانی بودند که نظام سلطنتی (حکومت پدرپسری) را چهل سال پیش سرنگون کردند، و ضد انقلاب (و به تعبیر آن روزها ضد انقلابی) کسی بود که خواهان حفظ آن حکومت و سلطنت بود!

🔸برانداز هستند، زیرا برانداز به کسی گفته می‌شود که درصدد است نظام جمهوری اسلامی را تغییر داده و به حکومت‌های دیگر از جمله حکومت موروثی تبدیل کند!

🔸سلطنت‌طلب و سلطنت‌گرایند، زیرا شفاف! می‌گویند رهبری آیندۀ جامعه، حقِ فرزند این رهبر یا نوۀ آن رهبر است! گویی مِلک طلق پدرشان است و در بارۀ مایملک این و آن سخن می‌گویند!

🔸اینان معنای دقیق و ظهور عینیِ "کودتای نَرم"اند، زیرا به معنای واقعی کلمه در حال کودتای نرم برای احیای حکومت موروثی و پدرپسری‌اند!

آیا ضد انقلابیونِ سلطنت‌گرای موروثی‌خواه در براندازیِ نرم‌شان موفق خواهند شد و نظام جمهوری اسلامی را از درون تهی خواهند کرد؟
در روایات پیش‌بینی شده که زمانی خواهد آمد که از اسلام جز "اسم" باقی نخواهد ماند؛ بر همین قیاس می‌توان گفت اگر رهبری آیندۀ نظامِ ضد موروثیِ جمهوری اسلامی به پسر یا نوه برسد، از آن جز "اسم" باقی نخواهد ماند.

آیا تلخ نیست که امروز ۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی در چهلمین سال پیروزی انقلاب و سی‌ونهمین سال استقرار جمهوریت باید نگران موروثی شدنِ نظام باشیم!؟ کجائید ای شهیدان خدایی

کانال بازنگری:
@baznegari

نشانی یادداشتِ ولیّ و مولا:
https://telegram.me/baznegari/248
.
.
2 April 2018
ک
10:37
کانال بازنگری
سیزده‌بدرِ واقعی ما این است که از خانه‌های تنگ و تاریک افکار خرافیِ خودمان به صحرای دانش و بینش خارج شویم! (مرتضی مطهری):
https://telegram.me/feghahat/3073

سیزده‌بدر روز بیرون‌زدنِ همگانی از فضای تنگِ خانه، و دل به پهنای زیبایی‌های طبیعت سپردن، و غوطه‌خوردن در گوارایی‌هایش مبارک باد. امید که از خانه‌های تنگ و تاریک افکار خرافی و غیر عقلایی و غیر انسانی نیز درآمده به صحرای دانش و بینش خارج شویم.
۱۳ بدر روز گردش روز با هم بودن گرامی باد. ۱۳ نحس است اگر خانه بمانی نحس است اگر در افکار پوسیده و اغلال بمانی

کانال بازنگری
@baznegari
.
.
11 April 2018
ک
09:43
کانال بازنگری
انسان کیلو چند!؟
(چرا بی‌اعتنا به عضویتِ هشتاد درصدِ مردم در تلگرام، به راحتی آب خوردن دَم از فیلتر آن می‌زنند)
@baznegari
اگر "انسان"! در هر مکتب و مکتبخانه‌ای "موضوعیت و جایگاه" داشته باشد در آن صورت توجه به هر یک از آحادش نیز مهم است؛ اما مشکل در کشور ما به آن برمی‌گردد که انسان در برداشت سنتی از اسلام (که بخش مسلطِ حاکمیت در کشورمان، دو دستی به همین برداشتِ نادرست چسبیده) با وجودی که از صبح تا شام اشرفِ مخلوقات‌بودنش را توی بوق و کرنا می‌کنند، فاقد جایگاه و ارزش‌گذاری و احترام و در یک کلمه فاقدِ موضوعیت است! و به همین خاطر نه فقط توجه به هر یک از آحاد بشری، دغدغه نخواهد بود بلکه نادیده گرفتنِ علایق انبوه انسان‌ها نیز امری عادی و روزمره بوده و درست به همین خاطر است که حق دارند فلان پیام‌رسان (که با حذف خردسالان و فاقدین سواد) محبوبیتی هشتاد درصدی در میان آحاد انسان‌های کشورمان دارد را فیلتر کنند!. بی‌توجهی به این هشتاد درصد، چنان‌که گفته شد به آن برمی‌گردد که در تفسیر آنان از اسلام، "انسان" موضوعیت و احترام ندارد و از همین رو به راحتی آب خوردن جلوی ادامه‌ی گفتگو میان اکثریت قاطع آحاد انسانی در آن پیام‌رسان را می‌گیرند. اگر انسان در نزد اینان کوچکترین جایگاهی داشت با آسودگی خاطر و بی‌خیالِ خیل عظیم انسان‌ها طرح فیلتر کردنِ آن را بر زبان نمی‌آوردند و یا اگر هم ناچار از طرح آن بودند دست‌ِکم صدای‌شان هنگام بر زبان آوردنِ طرح، به احترام ده‌ها میلیون مخاطب می‌لرزید و بریده‌بریده می‌شد اما آموزه‌های‌شان آن‌ها را پوست‌کلفت‌تر از آن بار آورده که پشیزی برای انسان (ولو هشتاد درصدی) ارزش قائل باشند. قطع‌ووصل‌های پیاپی تلگرام در این روزها که گاه در هر ساعت به چند بار می‌رسد و اعصاب کاربران را خُرد می‌کند، اوج بی‌اعتناییِ اسلامِ آنان را به انسانِ خدا نشان می‌دهد. و تو در هر قطع و وصل، به یاد آر که "انسان" در ذهن آن انسان‌های بیگانه با انسان، چقدر کیلویی و خرواری است.
در دیدگاه سنتی، این انسان نیست که مورد تکریم است بلکه فقط مؤمنِ مقیدِ مطیع است که می‌توان به او روی خوش نشان داد و گرنه مابقی کافر و فاسق و منحرف و باغی و منافق‌اند که نه تنها نباید به خواسته‌های آنان توجه نشان داد بلکه باید به مقابله و مبارزه با آن‌ها پرداخت و زندگی را بر آن‌ها حرام کرد. فقط سپنتا نیکنام نیست که حقِ عضویت در فلان شورا را ندارد بلکه ده‌ها میلیون نفر حقِ عضویت در فلان پیام‌رسان را ندارند! این دو با هم هیچ فرقی ندارند فتأمل.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۰۱/۲۲
https://telegram.me/baznegari/288
.
.
14 April 2018
ک
07:49
کانال بازنگری
خ
خرد منتقد 13.04.2018 22:18:43
🔵 ما دچار خدایان شده ایم

وقتی پیامبر در مکه رسالتش آغاز شد، مردم آن سرزمین، پرستش می کردند. خدایان داشتند. آنها حتی چند خدا را می پرستیدند. با موضوعات دین بیگانه نبودند. از این رو بود که سخنان پیامبر برای آنها آشنا بود. در شهر مکه ( قبل از اسلام )، سه خدای مونث محل عبادت بوده است :لات ، منات ، عزی . به این سه بت، بنات الله نیز میگفتند، یعنی قبل از ورود اسلام نیز، مردم الله را می شناختند

پیامبر، خدا را برای مردم نیاورد. دین را و پرستش را نیاورد. اینها که به وفور و فراوانی رایج بود. خدایان بودند. پرستش ها هم بود. پیامبر که آمد، توحید را آورد. پیام ضمنی اش این بود که می خواهم گریبان شما را از دست این همه خدایان برهانم. از این همه پرستش.

پیامبر می خواست مردم، خدایان را رها کنند و تنها یک خدا را بپرستند.

🔹در واقع پیامبر، دو کار کرد:

➖ 1. یکی این که از بارهای سنگین پرستیدن ها و شعایر دینی و .... بشدت کم کرد. مردم را از زیر بار این همه خدا نجات داد.
➖ 2. دوم این که به پرستش های شان جهت و وحدت بخشید .

پیامبر نگران بی دین شدن و بی خدا شدن مردم نبود، برعکس، مسئله ی او این همه خدایی بود. .از این جهت پیامبر، پیامبر رهایی بخش بود. رهایی از خدایان رنگارنگ . پرستش هایی که بار سنگینی بر دوش انسان می نهاد.

اکنون ما هم بیش از آن که نگران بی خدا شدن باشیم باید نگران ظهورخدایان باشیم. خدایی در قامت انسان، در شمایل پول، قدرت، ریاست، و......امروزه ما هم نیازمند ندای توحید هستیم تا از این همه سنگینی بار پرستش های خسته کننده رها شویم... ما دچار خدایان شده ایم.

مگر پرستش چیست؟

اطاعت بی چون و چرا و مطلق از انسانی دیگر
خویش را در برابر او وانهادن و از میان بردن
سخنانش را وحی منزل دانستن
خود را و دیگران را قربانی او کردن
او را محور عالم دانستن
در برابرش سرخم کردن

❇️در خود بکاویم که چه کسی و یا کسانی را پرستش می کنیم.
اگر زمانه ی بعثت پیامبران گذشته است اما پیامبر درون را مبعوث کنیم. پیامبری که ما را از اسارت و بند بت ها نجات دهد و از پرستش های خسته کننده، رهایی بخشد. پیامبر درونی، عقل است. عقل که سرکوب شود، خدایان از هر گوشه و کنار سر بر می آورند.

آفتاب خرد که غروب کند، خدایان طلوع می کنند.

✍️ علی زمانیان - 97/01/25

https://t.me/kherade_montaghed
ک
09:54
کانال بازنگری
کوچه قُرُق شد

https://telegram.me/baznegari/290

(بستن کوچه و خیابان توسط امام علی و فرزندانش برای عبور زینب، که نامحرم او را نبیند)
سخنران مذهبی و کارشناس صدا و سیما:
«ما اگر فکرمون با امام زمان یکی بود که پوشش زن‌هامون این نبود که؛ فکر امیرالمؤمنین اینه که وقتی زینب کبری دختر علی می‌خواد از خونه بیاد بیرون امیرالمؤمنین فرمودند: "حسن جان اینورِ کوچه رو بپا حسین جان اونورِ کوچه رو بپا"؛ چکار کنیم بابا؛ "مواظب باشید نامحرمی رد نشه زینبت می‌خواد بیاد تو کوچه"؛ این فکر امیرالمؤمنینه»:
https://telegram.me/superchalesh/18586

(زن و مرد نباید با هم مواجه شوند چه در مغازه چه خیابان چه پیامکی چه ایمیلی چه وایبری چه کوفت و زهرمار، چه در حدّ احوالپرسی)
همان سخنران و کارشناس:
«خانم‌ها! آقایون! اگر میگن خلوت با نامحرم حرامه فقط خلوتِ تو مغازه نیست خلوتِ تو خیابون نیست، خلوت پیامکی هم حرامه، وقتی یک زن و مرد نامحرم دختر و پسر نامحرم دارن برا هم پیامک می‌فرستن در واقع دارن با هم خلوت می‌کنند ولو او اون طرف دنیا این این طرف دنیا، این خلوتِ پیامکیه، حرامه. خلوت اینترنتی هم حرامه، خلوت واتساپی و وایبری و لاین و کوفت و زهر مار هم حرامه. خانم محجبه نمازخون آمده میگه حاج‌آقا یک آقایی ما تو گروه‌مون داریم من ببخشید یه کم عاطفی باهاش احوالپرسی می‌کنم میگم بیجا می‌فرمایید همچین کاری می‌کنید حرامه. خلوت با نامحرم حرامه خلوت تلفنی هم حرامه پیامکی هم حرامه عرضم به خدمت‌تون که ایمیلی هم حرامه. خلوت خلوته فرقی نمی‌کنه شیطون کارگردانه»:
https://www.aparat.com/v/5EJr2

آن‌چه در بالا نقل شد، جدّی‌ترین دغدغه‌ی معتقدان به "برداشت سنتی از اسلام" در ادوار مختلف بوده و هست. اگر قرار باشد هر یک زن، سه اسکورتِ مرد داشته باشد نسبت جمعیتی موجود پاسخگوی این نیاز نیست و ناچار باید قائل به پرده‌نشینی زنان شد که اتفاقاً کُنهِ خواستِ سخنرانان و کارشناسان مذهبی یادشده همین است. در نقد این برداشت و دیدگاه می‌توان به کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، که در آن از جمله به مسئله خلوت و همچنین پرده‌نشینی زنان پرداخته شده مراجعه کرد.
امیر ترکاشوند، 1397/01/25
دریافت فایل کتاب:
https://telegram.me/baznegari/4
.............................................................
کانال بازنگری @baznegari
.
15 April 2018
ک
18:43
کانال بازنگری
دامِ اختیار

انسان‌ها عموماً و دانشمندان خصوصاً، هر چه از خوبیِ ویژگی ممتازِ "اختیار" انسان نسبت به دیگر موجوداتِ فاقد اختیار می‌گویند و به آن می‌بالند و آن را چرخ پیشرفت این موجود دو پا می‌شمارند امّا از سوی دیگر دستگاه فقه سنتی از آغاز تاکنون با وضع احکام و صدور فتاوای مطلقاً محدودکننده، جلوی ظهور و بروزِ "اختیار" در افراد و جوامع مذهبی را گرفته و اختیارمندی را به معنای دقیق کلمه "دام" می‌داند.

در این دستگاه، مبارزه با اختیار در تمام شؤون و ابعاد با دقت و وسواس دنبال می‌شود:

بُعد فکری. انسان حق ندارد جز عقاید رسمی مورد قبول آن‌ها را انتخاب کند و اساساً آزادی اندیشه دشمن درجه یکِ نگاه سنتی بوده که نباید فرصت ظهور به آن داد و به همین خاطر اگر مسلمانی پا از دائره‌ی رئوس اعتقادات رسمی آنوَر گذارَد مرتد و لازم‌القتل بوده و کافر و گمراه و اهل بدعت شمرده می‌شود. او حتی اگر در بلاد کفر (به قول خودشان) زاده شده باشد نیز باید تن به اسلام یا حکومت اسلامی دهد.

بُعد سیاسی. بشر حق انتخاب حکومت ندارد. انسان چکاره است که بخواهد پا در کفش خدا کند و رژیم سیاسی‌اش را خود انتخاب کند؟ حکومت در سراسر گیتی باید حکومت اسلامی بوده و حاکمش نیز تا روزِ آخر جهان، منصوب از سوی خدا باشد و هر حکومت دیگری حکومت جور و ظلم بوده و فقط حاکم منصوب، حکومت عدل و عادل است.

بُعد عملی. انسان در زندگی مکلّف است به رعایت واجبات و محرمات شرعی (دستورات اختصاصی شرع که فاقد اِضرار به غیر است) کاملاً مقیّد باشد و اگر چنین نکند گناهکار شمرده شده و حکومت اسلامی موظف است جلوی گناه او را بگیرد زیرا گناه را که مفهومی شرعی است برابر با جُرم می‌داند. انسان‌ها در عمل به دستورات اختصاصی شرع فاقد اختیارند.

بُعد انسانی. جلوگیری از بروز اختیار در مورد زنان، بسیار اسفناک‌تر است و با فتاوای دامنه‌دارتری در سرکوب اختیار روبروی‌اند. بدتر از آن لزوم تداوم تقسیم انسان‌ها به دو بخشِ آزاد و برده و سلبِ نسبتاً مطلقِ اختیار انسانی از بردگان است.

اختیار از دیدگاه سنتی (که ما هنوز تاوان همین دیدگاه را داریم می‌پردازیم) دامِ شیطان! است و اگر فرد خواهان سعادت!! است باید دندانِ اختیار و آزادی و حق انتخاب را بکِشَد و در تمام ابعاد اصلیِ انسانی باید به موجودی کوک‌شده و سراپاگوش بَدَل شود. با این وصف معلوم نیست چرا در آغاز آفرینشش مجهّز به این حق و ویژگیِ ممتاز شد!؟ آیا مجهّز شد تا دامِ او باشد که نکند از آن استفاده کند؟ این یعنی بازگشت به نقطه صفر آفرینش!، و ناکارسازیِ آن ویژگیِ ممتاز.

با این وصف چگونه می‌توان این ادعا را داشت که نسخۀ شفابخشِ بشریت و دوای دردهایش در دستِ ماست!؟

امیر ترکاشوند، 26فروردین1397
telegram.me/baznegari/291
.
.
20 April 2018
ک
11:42
کانال بازنگری
تشکر از تلگرام
نقش شبکه‌های مجازی و به ویژه پیام‌رسان‌های بی‌هزینه‌وبودجۀ مردمی همچو تلگرام، در نشان‌دادنِ سیاهی‌های پنهان و افشای جرائم و زشتی‌ها (و سپس تصحیح رفتارها که در پی‌اش می‌آید) بر کسی پوشیده نیست. هر روز ویدئویی مردمی از خلاف‌‌ها و اشتباهات فاحش مأموران و مسئولان و مردمان، میان اعضای تلگرام دست به دست می‌شود و موجب شرمندگی آنان و سازمان مربوطه شده و بی‌تردید در اصلاح امور نقش به سزایی می‌گذارَد. نمونۀ اخیرش برخورد بسیار زشتِ یکی دو مأمور زنِ انتظامی با دختران شاداب ایرانزمین است که مورد تقبیح دستگاه انتظامی نیز قرار گرفت.
ما ناسپاس نیستیم! و با صدایی بلند که راهِ هر گونه نفاق را ببندد فریادِ تشکر از تلگرام سر می‌دهیم که این‌چنین بی‌توقع به بهبودِ تدریجی امور کشورمان کمک می‌کند.
امید که رسانه‌های فعال و قدیمیِ داخلی نیز بتوانند با الگوگیری از پیام‌رسان مردمیِ تلگرام به بهبود اوضاع و شفاف شدن تصمیم‌گیری‌ها کمک کنند تا آرام آرام نوبتِ استقبال از پیام‌رسان‌های داخلی (چه دولتی چه غیر دولتی) فرا رسد.
تا دیروز (یعنی همین آغاز قرن کنونی) بی‌حیا کسی بود که روبند نداشت و نقاب از چهره می‌افکند! و امروز دختران شاداب و معصوم‌مان به جُرم موهای بافته و نمایان (که هویدا بودنش امری طبیعی و خدادادی است) بی‌حیا قلمداد می‌شوند. بد نیست گاهی تاریخ را ورق بزنیم! شاید در این ورق‌زدن‌ها پی ببریم که زنان مأمورِ امروز اگر دیروز! با همین حجاب کنونی‌شان بیرون می‌آمدند بی‌حجاب و بی‌حیا!! خوانده می‌شدند و سزاوار برخورد زشتِ امروزِ خودشان!
امیر ترکاشوند؛ 31فروردین1397
@baznegari
.....................................
کانال بازنگری شما را به خواندن یادداشتِ "تغییر مفهوم باحجاب بی‌حجاب در یکصدسالِ اخیر" دعوت می‌کند:
https://telegram.me/baznegari/127
.
.
24 April 2018
ک
10:34
کانال بازنگری
فریاد پیکر بی‌جانِ رضاشاه بر سرِ تجزیه‌طلبان
درست پس از آن‌که یک مسئول حوزوی! در روز روشن و با خیالی آسوده! خواستار تشکیل کشور قم و تجزیۀ ایران شد بلافاصله رضاشاه! با پیکری بی‌جان و خسته (چه خودش باشد و چه شایعه‌اش) از لای خروارها خاک، سربرآورد و فریادِ ایران و فریاد یکپارچگی و عدم تجزیۀ بخش‌های آن (که خود عمرش را صرف تحقق آن کرد) برآورد.
http://www.aftabir.com/news/img/articles/2018-04-24-01-05-44.jpg
آیا می‌دانید رازِ این‌که چرا متولیان و نهادهای واکنش‌سریع‌مان به سخنِ آن تجزیه‌طلب واکنشِ تند نشان نمی‌دهند چیست؟ چون این بخشِ خاص از حاکمیت، فاقدِ تعلق خاطر به "ایران"! بماهو ایران هستند و فضای ذهن‌شان را فقط جمهوری اسلامی (دقیق‌تر بگویم حکومت اسلامی‌شیعی با تفسیر خودشان) پر کرده و هیچ جایی برای تعلقات سرزمینی باقی نگذارده؛ و چون در آن تجزیه، هیچ گزندی به حکومت اسلامی‌شان نمی‌رسد و بلکه قرار است قم حکومتش اسلامی‌تر شود بنابراین چه جای واکنش!؛ واکنش فقط از پیکر بی‌جان و هفتاد سال به‌خاک‌سپردۀ رضاشاه برخاست. رضاشاه! روحت شاد که جلوی تجزیه‌طلبان ایستادی و ایرانِ یکپارچه را تحویل ما دادی. ولا یجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی
امیر ترکاشوند، 1397/2/4
https://telegram.me/baznegari/293

............................................
کانال بازنگری- واکنش دو چهرۀ مذهبی به طرح تجزیۀ ایران و تشکیل کشور قم:
محمدحسین قدیری ابیانه
https://telegram.me/Ghadiri1404/5177
سیدمحمدعلی ایازی
https://telegram.me/HadiseVahy/298


@baznegari
.
.
25 April 2018
ک
12:14
کانال بازنگری
المرجع الدینی السید کمال الحیدری:
النظرية الثالثة أصلاً ليس حكماً شرعياً وهذا هو الذي أختاره صاحب كتاب حجاب شرعي در عصر بيامبر أمير ترکاشوند

✔️دروس في خارج علم الفقه. فقه المرأة (98) – محاولة لعرض رؤية أخرى:

... أنا عندي منظومة أخرى كما أنت عندك منظومة ولهذا مرة نقول أن هذا كان حكماً شرعياً ـ الحجاب ـ في كل زمان ومكان فأجيبكم إذن اعملوا كما كان بلا حاجة إلى أن تشددوه علينا والآن انتم تجدوه مشدد، مشدد، مشدد، ومرة نقول حكم شرعي مرتبط بزمان خاص يعني الزمان والمكان مأخوذان قيد في الموضوع فمع انتفاء القيد ينتفي الحكم الشرعي هذا الاحتمال الثاني يعني مدخلية الزمان والمكان ليس بمعنى نفس الحكم وإنما في موضوع الحكم ومرة لا، أساساً هذا لم يكن حكماً بل كان حكماً ماذا؟ بل كان أمراً عرفياً اجتماعياً، ماذا تفتونا في الحجاب؟ هذه ثلاثة نظريات، النظرية الأولى حكم شرعي فيه إطلاق أزماني، أحوالي، أفرادي، النظرية الثانية يوجد فيه إطلاق أزماني أو لا يوجد؟ لا يوجد، النظرية الثالثة أصلاً ليس حكماً شرعياً وهذا هو الذي أختاره صاحب كتاب حجاب شرعي در عصر بيامبر أمير تركاشوند.
كتابه هذا يقع في مجلدين حدود ألف صفحة في صفحة المجلد الثاني تركاشوند في صفحة 984 يقول كطي آن ثابت كرديد بوشاندن سر را ميبايست به دلايل زير حمل بر رسم واعتبار اجتماعي كرد ونه حمل بر حجاب شرعي هذه النظرية الثالثة، يقول أنا هنا لست بصدد تأييده أو رده أبداً بل انقل النظريات بكرى لا يقولون السيد يقول الحجاب ليس واجب، لا بل انقل ماذا؟ إذن أنت لا تجيء تقول لي من الواضحات المسلّمات السيرة المتشرعية، قرأنا لكم العلامة شمس الدين ماذا قال؟ قال هذه السير المتشرعية والعرفية لها قيمة أو ليس لها قيمة؟ لأنه هذه تابعة لفتاوى الفقهاء هذه السير المتشرعية، فتحصل إلى هنا الأصل الخامس أو القاعدة الخامسة عندما نريد أن نتكلم في فقه المرأة لابد أن نلحظ ما صدر من النبي صلى الله عليه وآله قولاً أو فعلاً أو تقريراً هل كان جزءً من الحكم الشرعي المطلق لكل زمان ومكان وحال أم كان من الحكم الشرعي المقيد بالزمان والمكان أم لم يكن حكم شرعي أصلا والحمد لله رب العالمين.
https://telegram.me/alhaydarii/2425

http://alhaydari.com/ar/2018/04/65523
الصوت:
https://telegram.me/alhaydarii/2426
......................................................

كتاب حجاب شرعي در عصر بيامبر:
http://Telegram.me/baznegari/4

@baznegari
.
.
ک
18:46
کانال بازنگری
المرجع الدینی السید کمال الحیدری:

بإمكان الأعزة يرجعون إلى هذه العوامل يذكر 18 عامل في هذا التغليظ لطيف جداً العنوان كتاب حجاب شرعي در عصر بيامبر جلد دوم أمير تركاشوند العنوان: علل تغليظ آراء لماذا انه كانت فيها تسامح يوم عن يوم يحصل تشدد كما ضربت مثال أنا يقول أنا استقرأت 18 علة واحد اثنين إلى 18 ويبدأ من صفحة 852 إلى آخر الكتاب 18 علة يذكر ومع شواهدها مع أدلتها أنا فقط العناوين اذكرها أحكام كتب مقدس بيشي هذه الثقافات السابقة من دخلت عندنا جاءت لنا مع ماذا؟ فرأيت مسيحية أسلمت لكن حجابها ما شاء الله قلت بيني وبين الله هذه العفة وليست هذه فذهبنا وراء ماذا؟

نا ديده كرفتن شأن نزول وحي يا واقعيات عصر بيغمبر عدم النظر إلى الأعراف التي كانت في عصر النبي والتقاليد التي كانت تحكم المجتمع العربي والجاهلي وهذه من قال جزء من الدين تقول لي لماذا لم يقضي عليها يا عزيزي الخمر استطاع أن يقضي عليه في اليوم الأول؟ لماذا؟ من اليوم الأول لكان يقول لهم حرّم عليكم أليس كذلك، استطاع أو لم يستطع؟ أصلاً فعل أو لم يفعل؟ لماذا لم يفعل لأنه كانت هذه ظاهرة متجذرة في حياة هؤلاء لا يمكنهم أن يتخلصوا قال ولا تقربوا الصلاة وانتم سكارى وووو إلى المراحل التي الكل يعرفها وهكذا في الصلاة وهكذا في الصوم وهكذا وهكذا وهكذا إلى آخره ألم يحرّم ليالي شهر رمضان لا رفث التزموا أو لم يلتزموا؟ ماذا فعل لنا الإسلام؟ بيني وبين الله الأفضل يرفع الحكم ينسخ الحكم لأنه يستطيعون أو لا يستطيعون؟ لا يستطيعون هذه أحكام الإسلام العامل الثالث رواية عوره شمردن زنان هذه الرواية التي قرأناها التي صارت سبباً انه كلها لابد ماذا تصير الذي الآن تجدون في بعض المجتمعات الإسلامية قطعة لابد إلا اثنين عيون تخرج المسكينة فقط هذا نقاب الآن الموجود، و تبديل حجاب عرفي واعتباري به حجاب شرعي هذه واحدة من المشكلات ومن العوائق وخارج ساختن زنان از خطابهاي مطلق قالوا الخطابات القرآنية مختصة بمن؟

وهذا إن شاء الله تعالى في القاعدة اللاحقة سنذكرها وهو أن الخطاب القرآني خطاب ذكوري وان الخطابات ذكورية فالمرأة مشمولة أو لا؟ فإذا ليست مشمولة لكي يشملها الخطاب القرآني يحتاج إلى دليل لا أن الأصل شمول الخطاب للرجل والمرأة إلا ما خرج بالدليل الأصل عدم الشمول وهذه خطيرة في نظرية المعرفة و كره زدن تدين أخلاق وحياء به بوشش وحجاب يعني المرأة لا يثبت أنها عفيفة ومتخلقة إلا من خلال ملاكها مع انه توجد ملازمة أو لا توجد ملازمة؟ أبداً يقول أنت ثبّت لي هذا من الدين ودگرگوني معناي وازها وعبارات يعني الألفاظ أخذت المفردات الروائية معانيها الذي يريدها الشارع لو يريدها الحوزة أو المؤسسة الدينية هذا تمام الكلام في هذه القاعدة الخامسة والحمد لله رب العالمين.

(دروس في خارج علم الفقه. فقه المرأة (99) – محاولة لعرض رؤية أخرى):

http://alhaydari.com/ar/2018/04/65549/

الصوت:
https://telegram.me/alhaydarii/2434

............................................................
@baznegari
.
.
1 May 2018
ک
13:47
کانال بازنگری
عُمر امام نمی‌تواند غیر متعارف باشد

(به بهانهٔ نیمه شعبان)


در زمان امام رضا، بازار اختلاف بر سرِ امامِ برحق، داغ بود. از رهگذر همین اختلافات، داستان‌های قدیمی و نیز به خاطر شدتِ علاقه به امامِ خود بود که اندیشه‌های حیرت‌آور پیرامون امام‌شان (که اینک ناپدید شده بود و در برابر دیدگانِ علاقه‌مندانش نبود) شکل می‌گرفت:

برخی قائل به غیبت امامِ خود شده؛ تا آن‌گاه که وقتش فرا رسد، از غیبت درآید و دست به تأسیس حکومت زَنَد و عدل و داد بگسترد.

برخی قائل به رجعت امامِ خود در آینده شده و فعلاً او را دچار مرگ موقت می‌دانستند؛ تا آن‌گاه که وقتش در هنگام ظهور فرا رسد و به اذن خدا سر از خاک بردارد و حکومت عدل بر پا کند و بساط ظلم برچیند.

برخی قائل به عمر دراز و غیر طبیعی برای امام خود شده، وی را محفوظ تا وقت ظهور تصور می‌کردند؛ تا آن‌گاه که وقتش فرا رسید شمشیر برکشد و جهان را منقاد عدل خود کند.

برخی ...

امام رضا با این اندیشه‌ها، که از سوی شیعیانِ رقیب مطرح می‌شد مخالف بود و همه چیز را در شکل طبیعی‌اش دنبال می‌کرد. از نظر وی و اجدادش،
امام باید در میان مردم باشد و نه غایب و سر به بیابان گذاشته؛
امام باید زنده و حیّ باشد و نه مُرده و در انتظار رجعت؛
امام باید عمرش طبیعی و بسانِ همه باشد و نه چندان دراز و کش‌دار که با آن بخواهد آمال بشریت را برآورده کند.

فهرستی از توضیحات متفاوت امام رضا و ائمهٔ ماقبلش در ردّ اعتقاد به منجی‌های حیرت‌آور و در ردِ زندگی غیر طبیعی برای امامان را، در زیر می‌آورم و یادآوری می‌کنم که تمام این بندها برگرفته از کلام ائمه است:

امام باید زنده باشد (و نه مُرده و در نوبتِ رجعت)
امام باید ظاهر و آشکار باشد و غایب نباشد
امام باید قابلِ "دیدن ، شناسایی و تشخیص هویّت" باشد
امام باید حرف بزند و سخنش شنیده شود
رهایی از مرگ جاهلی، اعتقاد به امام زندهٔ ظاهرِ قابل شناسایی است
امام باید حاضر و قابل المراجعه باشد (و نه غایب و دست‌نیافتنی)
هیچ احد الناسی نباید محروم از حضورِ! حجّت باشد
امام نباید عمرش از حدّ متعارف درازتر باشد
شیعه، نباید واقفی (یعنی قائل به غیبت امام و دراز شدنِ عمر وی) باشد
مبارزهٔ امام هفتم و هشتم با قائلین به غیبت!

در واقع، هر یک از بندهای فوق را امامان، در واکنش به عقایدِ "غیبت ، رجعت و کش‏دار شدنِ عمر" بیان کرده‌اند، از جمله امام رضا در واکنش به تفکّر واقفهٔ زمان خود (که می‌گفتند امام موسی کاظم غایب شده و نمُرده و منتظر بودند وی پس از غیبت، ظهور کند و به دستِ او بساط ظلم برچیده شده و عدل مستقر شود) چنین گفت:

اگر خدا بنا داشت عُمر کسی را به دلیل نیاز مردم به او، دراز کند باید این کار را در مورد رسول خدا می‌کرد.

قلت للرضا: جعلت فداك قوم قد وقفوا على أبيك يزعمون أنه لم يمت ، قال، قال: كذبوا وهم كفار بما أنزل الله عز وجل على محمد، ولو كان الله يمد في أجل أحد من بني آدم لحاجة الخلق إليه لمد الله في أجل رسول الله (اختیار معرفة الرجال شیخ طوسی ج 2 ص 759 ح 867).

امیر ترکاشوند
https://telegram.me/baznegari/299

.........................................
یادداشت بالا پیشتر با عنوان امام رضا و منجی‌های محیرالعقول منتشر شده بود و اینک به مناسبت نیمهٔ شعبان بازنشر گردید:
https://telegram.me/baznegari/101

در بارهٔ مفهوم غیبت و چگونگی غایب‌شدنِ امام دوازدهم به یادداشت زیر مراجعه شود:
https://telegram.me/baznegari/103
.
.
ک
21:52
کانال بازنگری
خ
خرد منتقد 01.05.2018 12:24:09
🔵 چه کسی ما را نجات می دهد؟

❇️ 1. عدالت در نجات
کسانی که معتقدند: در آخرالزمان، منجی از سوی خداوند ظهور خواهد کرد تا بساط ظلم و جور را برچیند و ترازوی عدالت را بر سر در آوردگاه جهان بیاویزد، چگونه این ایده را با ایده ی عدالت خداوند سازگار می کنند؟

از سویی باور دارند که چتر عدالت و احسان خداوند بر همگان گسترده است، از سویی دیگر، معتقدند خداوند صبر می کند تا در زمانی نامعلوم و در انتهای تاریخ، ساکنانِ بخت یارِ زمین را نجات دهد. اگر چنین است آن گاه میلیارد، میلیارد آدمیانی که در پهنه‌ی جغرافیا و در طول تاریخ زاده شدند، رنج کشیدند و رفتند، چه می شود؟ آیا آنان حق نجات نداشتند؟ چرا حلقه ی انبوه آدمیان در طول تاریخ در گرداب مخوف رنج دست و پا زدنند و خدا آنها را نجات نداد و نمی دهد؟

اگر قرار است نجات بخشی ظهور کند و ساکنان پایان تاریخ را نجات دهد، آن گاه خداوند در برابر این پرسش که پس "عدالت در نجات" چه می شود، چه پاسخی خواهد داد؟ چه پاسخی خواهد داد اگر انبوه آدمیان با چشمانی گریان، لابه کنان در محضرش حاضر شوند و بگویند: چرا ما را از آن همه درد و رنج نجات ندادی؟
به راستی ایده ی نجات آخرالزمانی با ایده ی عدالت خداوند، چگونه می تواند سازگار افتد؟

❇️ 2. منجی قدسی یا منجی عرفی؟
در فرهنگ ها و ادیان، هماره منجی ای را وعده می دادند و می دهند.
✔️ تا پیش از رنسانس، منجی گرایان دو باور داشتند:
اولا، منجی در آینده خواهد آمد
و ثانیا، از آن سوی ابرها و از آسمان ظهور خواهد کرد.

✔️اما انسان عهد رنسانس و به ویژه پس از آن،
اولا چشم از روزهای نیامده برگفت، زیرا می خواست از "اکنون و اینجا"ی نامطلوبش نجات یابد.
و ثانیا، انتظارش را از افق برگرفت و به خودش به منزله‌ی انسان واقعا موجود، خیره شد.

بدین سان منجی آفاقی به منجی انفسی تغییر چهره یافت. دست خواهش از بیرون به نجات بخشی از درون خویش گشاده شد. رنسانس در این معنی، بازگشت نگاه از آسمان به زمین بود. از نجات بخش قدسی به نجات بخش عرفی بود.

در آیه‌ی 11 از سوره‌ی رعد آمده است: "خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند."دگرگونی از حال بد به حال خوب و یا از حال خوب به حال بد، بر اساس این آیه به آدمیان واگذار شده است.

باورمندان به منجی آخرالزمانی، باورشان را با سخنی به این صراحت از سوی خداوند، چگونه سازگار می کنند؟ این باور که، خدا تغییر احوال و سرنوشت آدمیان به خودشان نهاده است، چگونه با نجات بخشی که از آن سوی آسمان تجلی می کند و آدمیان و جهانیان را از حال بد، به حال خوب برمی گرداند؟ مگر قرار نبود خود آدمیان، مهار خود را در دست داشته باشند و خود،‌ نجات بخش خود شوند؟
آدمی چه بسیار رنج کشید تا دریابد سیمرغ همان سی مرغ است

✍️ علی زمانیان - ...97/02/11

https://t.me/kherade_montaghed
2 May 2018
ک
09:42
کانال بازنگری
ک
کانال بازنگری 12.05.2017 20:29:46
آیا امام حسن عسگری فرزند داشته؟
(به بهانۀ نیمۀ شعبان)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/٠۲/۲۲
t.me/baznegari

امام حسن عسگری امام یازدهمِ ما شیعیان در سنّ ۲۸ سالگی در سال ۲۶٠ هجری قمری درگذشت. با درگذشت وی این پرسش بسیار مهم مطرح است که آیا از او فرزندِ پسری (و اساساً فرزندی) به جا ماند که سلسلۀ امامت را تداوم بخشد و یا با این درگذشت، نوار امامت قطع شد و به پایان رسید؟
در این باره سه احتمال مطرح است: ۱- او دارای یک فرزند بوده که همان امام دوازدهم است ۲- او بدون فرزند از دنیا رفت و خاتم‌الائمّه شد ۳- او دارای فرزندان متعدد (بنا بر قولی ده فرزند) بود که امام دوازدهم نیز از جملۀ آنان است.

اینک به شرح کوتاهِ تلگرامی در بارۀ هر یک می‌پردازم:

🔸یک فرزند:
این احتمال، قائل است که امام یازدهم صاحب فرزندی پسر گردید و زنجیرۀ امامت به او سپرده شد. استدلال قائلان، برای اثبات ولادتِ آن فرزند، یکسان نیست و به دو گروه زیر تقسیم می‌شوند:
الف- شواهد عینی و نَقلی: اینان در تأیید تولدِ آن فرزند، به نقل‌های موجود در کتب روایی استناد می‌کنند که مطابق آن‌ها، برخی از اعضای خانواده و نیز برخی از یاران امام حسن عسگری، مولود را با چشم خود دیده‌اند.
ب- استدلال کلامی: برخی دیگر از قائلان، با استناد به این اعتقاد کلامی که علامتِ "امامِ برحق" این است که صاحب پسر شود، بر همین اساس پس از درگذشت امام حسن عسگری معتقد شدند که وی از آن‌جا که امامِ بر حق است لابد فرزند داشته ولی به مردم نشان نداده و به غیبت رفته است. اینان روایاتی که گروه الف به آن استناد می‌کنند را ضعیف دانسته (و یا قائل به صدور آن‌ها در دهه‌های بعد می‌باشند) و ناچار به این استدلال کلامی بسنده می‌کنند.


🔸فاقد فرزند:
این گروه معتقدند که امام حسن عسگری بدون فرزند از دنیا رفت و در نتیجه خاتم‌الائمه به شمار می‌آید که سلسلۀ امامت با او به پایان رسید همچنان‌که حضرت محمد (ص)، خاتم‌الأنبیا بود و نوار نبوت با او ختم شد،. اینان روایات مربوط به تولد را ضعیف و غیر قابل استناد می‌دانند.


🔸چند فرزند:
مطابق این احتمال امام حسن عسگری دارای چند فرزند بوده که برخی آن را بالغ بر شش و حتی ده فرزند دانسته‌اند!
بر این اساس امام دوازدهم دارای چند خواهر و چند برادر بوده است.
نام فرزندان امام حسن عسگری مطابق این احتمال (با احصاءِ حدّاکثری) چنین است:
۱- محمّد (مهدی): که همان امام دوازدهم است.
۲- موسی: روایت دیدار علی بن ابراهیم بن مهزیار با این دو برادر (محمد و موسی) قابل توجه است.
۳- علی اصغر: از یکی از نویسندگان قرن دهم نقل است که نَسَب سادات کستکن سبزوار به وی می‌رسد.
۴- جعفر: در جایی آمده که وی در دو سالگی شهید شد و قبرش در ری است (ر.ک: نگینی بر انگشتر کویر ص ۷٠).
۵- ابراهیم
۶- حسین
۷- فاطمه: نقل است که وی در حینِ سفرِ پدرش امام حسن عسگری برای زیارت امام رضا، در وسط راه در کاشان بیمار شد و درگذشت. سال گذشته مقبرۀ فاطمه بنت العسگری را در جریان پژوهشم در آران بیدگلِ کاشان دیدم.
۸- اُمّ‌موسی
۹- عایشه
۱٠- دلاله.
مطابق همین احتمال، برخی از این اسامی ممکن است تکراری و یا حتی خواهران و برادران امام حسن عسگری باشند و نه فرزندان او.

(برگرفته از کتابِ در دستِ پژوهش با عنوان "عسگری سوم").
telegram.me/baznegari/148
.
.
4 May 2018
ک
20:15
کانال بازنگری
خسارات حماقت و بی‌عقلی

گروهی نزد رسول‌خدا به ثناگویی از مردی پرداختند تا آن‌جا که همهٔ خصالِ خوب را به او نسبت دادند. رسول‌خدا گفت: عقل و خِرَدش چگونه است؟ آنان [با تعجب] گفتند: ای رسول‌خدا! ما به تو از جِدّ و جهد او در انجام عبادت و کارهای خیر خبر می‌دهیم و تو در بارهٔ عقلش از ما می‌پرسی؟ پس رسول‌خدا گفت: «مصائبی که آدم احمق با حماقت‌هایش به بار می‌آورد بزرگتر از آثار گناهِ فاجران است».

وأثنى قوم بحضرته على رجل حتى ذكروا جميع خصال الخير فقال رسول‌الله: كيف عقل الرجل؟ فقالوا: يا رسول‌الله نخبرك عنه باجتهاده في العبادة وأصناف الخير تسألنا عن عقله؟ فقال ص: إن الأحمق يصيب بحمقه أعظم من فجور الفاجر وإنما يرتفع العباد غدا في الدرجات وينالون الزلفى من ربهم على قدر عقولهم (تحف‌العقول ص 54).

کانال بازنگری
telegram.me/baznegari
.
.
10 May 2018
ک
10:10
کانال بازنگری
توانایی عقل/انسان بر ادراک همهٔ حسن و قبح‌ها
@baznegari
رسول‌خدا: این است و جز آن نیست که تشخیص هر خیر و خوبی، با عقل است. کسی که عقل ندارد بی‌دین است.

وقال ص: انما یدرک الخیر کله بالعقل ولا دین لمن لا عقل له (تحف‌العقول ص ۵۳ ح ۱۴۳). telegram.me/baznegari
17 May 2018
ک
16:57
کانال بازنگری
راهِ حلی برای بحران عمر غیر متعارفِ امام دوازدهم
امیر ترکاشوند، 1397.02.27
@baznegari
زندگیِ سه‌پاره/سه‌باره
استاد فقید محمدباقر بهبودی معتقد بود حضرت محمد (ص) از سوی خدا وظیفه داشت که تمام آموزه‌های دین را به ظهور و بروز رساند و پیاده کند: "هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیُظهره علی الدین کلّه" او بر این باور بود که چون رسول‌خدا در طول زندگیِ 63 ساله‌اش نتوانست به همۀ این مهم دست یابَد پس ناچار مطابق آیۀ زیر باید یک بار دیگر به زندگی دنیا بازگردد تا اجرای برنامه‌های قرآن که بر وی فرض بود را محقق کند: "انّ الذی فرض علیک القرآن لرادّک إلی معاد" (به یقین خدایی که اجرای قرآن را بر تو فرض و قطعی ساخته است بعد از مرگ مجدّداً به این دنیا بازَت خواهد آورد تا برنامه‌های قرآن را به کمال برسانی -معانی القرآن-). او معتقد بود این اتفاق و این رجعت و این بازگشتِ دوبارۀ رسول‌خدا به زندگی دنیا، پس از حدود دو و نیم قرن از درگذشت در زندگی اوّلش به وقوع پیوست! بله او امام دوازدهم را رجعت یافتۀ خودِ محمد (ص) می‌دانست که این بار از طریق یکی از نوادگانش یعنی امام حسن عسکری پا به عرصۀ گیتی نهاده بود! او حدیث حسینٌ مِنّی و أنا مِن حسین را در همین راستا تفسیر می‌کرد یعنی حسین را از نسل خود، و خود را نیز از نسل حسین می‌دانست (نیز به احادیث موافقت نام و کنیۀ موعود با نام و کنیۀ پیامبر دقت کنید). اما مأموریتِ محمّد (ص) در این‌جا نیز به فرجام نرسید چون امام دوازدهم (= محمدِ رجعت‌یافته) در این دوران نیز به علل سیاسی و آماده نبودنِ شرایط نتوانست کاری جز زندگی مخفی از پیش بَرَد و ناچار سرنوشت به گونه‌ای رقم خورد که وی زندگی سومی را در پیشِ رو داشته باشد اما نه همچو بارِ قبل که مردن و سپس زاده‌شدن باشد بلکه این بار همانند اصحاب کهف شد که با وقوع رویدادی طبیعی در غاری از کوهستان‌های اطراف مدینه به خوابِ عمیق فرو رفت و اینک نیز پس از هزار و صد سال همچنان در همان خوابِ اصحاب کهفی به سر می‌بَرَد تا با وقوع رویداد طبیعی دیگری، هنگامۀ ظهور و برخاستن فرا رسد و به تکمیل مأموریت الهی‌اش بپردازد. (ایشان عدد 309 در حدیث زیر را به نوع موت مهدی یعنی همانندی با بیهوشیِ اصحاب کهف تفسیر می‌کرد و نه به مدت حکمرانیِ او: والله لیملکن منّا أهل البیت رجل بعد موته ثلاثمائه سنه یزداد تسعاً ...).

نادرست بودنِ تشبیه عمر نامتعارفِ 1150 ساله به نوح و خضر و عیسی:
کسانی که معتقد به تولد امام دوازدهم (فرزند امام حسن عسگری) هستند یا باید قائل به عمر متعارف وی بوده و در نتیجه عمر او را در همان قرن سوم و نهایتاً نیمۀ نخست قرن چهارم، پایان‌یافته بدانند (چنان‌که برخی گزارشات دالّ بر آن است) و در نتیجه باید قائل به ختم امامت شوند چنان‌که پیشتر قائل به ختم نبوت شدند و یا اگر قائل به غیر متعارف بودن و کش‌دار شدنِ عمر اویند ناچار باید به راهی همانند آن‌چه مرحوم بهبودی مطرح کرد دل ببندند زیرا در غیر این صورت توجیه زندگی یک هزار و یکصد و پنجاه ساله ناپذیرفتنی بوده و قائلان نمی‌توانند حتی به نیم ساعت نقد پاسخ دهند. تشبیه آن عمرِ غیر متعارف به مورد نوح و عیسی و خضر صحیح نمی‌باشد زیرا .... (ادامه دارد)
Telegram.me/baznegari/307


...................................
یادداشت پیشین با عنوانِ "عمر امام نمی‌تواند غیر متعارف باشد":
https://telegram.me/baznegari/299
.
.
19 May 2018
ک
11:14
کانال بازنگری
بازخوانی آیات روزه. در عهد ظهور پیامبر گرامی و در زمان نزول قرآن، بخش عمده‌ای از مردم دچار "بحران غذا/خوراک" بودند و به معنای واقعی کلمه، نیازمند نانِ شب بودند. این واقعیتِ تلخ را در آیات متعددی از قرآن می‌توان سراغ گرفت. متعهدان، متدینان و دغدغه‌مندانِ جامعه از پا ننشستند و از باب همدردی، هر ماه سه روز را روزه‌داری می‌کردند تا دردِ گرسنگان و بحران‌زدگان را بچشند. قرآن ضمن تأیید این برنامۀ انسانی، بر کارکردِ آن افزود و شرکت‌کنندگان در این برنامه را مخیّر کرد تا: یا ماهی سه روز همانند گرسنگان طعم بحرانِ خوراک را بچشند و یا سه روز غذا در اختیار همنوعان نیازمند قرار دهند. قرآن در هنگام بیان طرح ارتقائیِ خود، استثنائاً در خصوصِ نوبت ماه رمضان، آن تخییر را برداشت و به پاسداشت سالگرد نزول قرآن در آن ماه، خواهانِ لزوم روزه‌داری در آن شد. بنابراین برنامۀ روزه در قرآن از یک نگرانی اجتماعی سرچشمه می‌گیرد که با معنویتِ نزول قرآن در رمضان گره می‌خورَد. پس روزۀ کارکردگرایانۀ قرآن سی و شش روز است که از آن میان سی و سه روزش "واجب تخییری" بوده و سه روزش "واجب تعیینی" است. قرار است اواسط هفته، نظریه‌ام در این خصوص را با عنوان "بستۀ روزه" در مؤسسه‌ای ارائه کنم. پیش از این در یکی دو سال گذشته نیز در جمع‌های محدود دو سه بار به تبیین آن پرداخته بودم. امیر ترکاشوند، 1397.02.29 (سوم رمضان 1439).
https://telegram.me/baznegari/308
.
.
26 May 2018
ک
11:01
کانال بازنگری
حفظ کیانِ ملّی!!
اگر کیان اسلام در خطر باشد و همزمان کیان ملّی نیز با خطراتی همچو تفرقۀ ملی یا فروپاشی ملی روبرو باشد و چنان‌چه حفظ یکی از آن دو به معنای از دست رفتن دیگری باشد، در این میان چه باید کرد؟
هارون پیامبر بزرگ الهی، انتخابِ خود را کرد او حفظ کیان ملی!، وحدت ملی! و جلوگیری از تفرقۀ ملی! را به قیمت به مخاطره افتادنِ توحید و تقویت شرک! برگزید و حضرت موسی نیز بر این انتخاب صِحّه گذارد!!
هنگامی که موسی دید قومش در غیاب وی دوباره به شرک و گوساله‌پرستی روی آوردند، بر هارون که جانشینش بود خشم گرفت که چرا جلوی آن را نگرفتی و به آن تن دادی؛ و هارون در پاسخ، برادرِ انقلابی و تندمزاجش موسی را دعوت به آرامش کرد و گفت: ترسیدم برخلاف سفارشت، کار به تفرقۀ ملی بکشد!:
إنّی خشیتُ أن‌تقول فرّقتَ بین بنی‌إسرائیل و لم‌تَرقُب قولی (سورۀ طه آیه ۹۴)
بنابراین نرمش قهرمانانۀ ۲ و ۳ و...، برای کسب منافع ملی (ولو که با شعائر انقلابی زاویه داشته باشد) دارای الگوی غلیظ‌ترِ قرآنی می‌باشد چه، در این‌جا قرار نیست نه شرکی رقم بخورَد و نه توحید تضعیف شود.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۰۳/۰۵
telegram.me/baznegari/309
.
.
28 May 2018
ک
16:23
کانال بازنگری
خ
خرد منتقد 28.05.2018 09:20:30
🔴 عبدالمطلب و ما


از خانه ات دفاع کن

ابرهه یکی از مشهورترین فرمانروایان مسیحی یمن و صاحب فیل، از مردم حبشه بود و در حدود سال 530 م به فرمانروایی رسید.
ابرهه به علت بی حرمتی یکی از اعراب به کلیسایی که ساخته بود، تصمیم گرفت کعبه را تخریب و منهدم کند.
در آن زمان، عبدالمطلب پرده دار کعبه و مدافع حرم خدواند بود. وقتی شنید که ابرهه با سپاهی بزرگ برای حمله به کعبه در راه است با خدا راز و نیاز کرد. و گفت:" بارالها، هر کس از آنچه دارد دفاع می کند، تو نیز از خانه ات که مظهر جلال تو است دفاع کن و نگذار با صلیبشان به کعبه تو تجاوز نموده و حرمت آن را هتک کنند."


لشگر ابرهه در راه مکه به شترانی از قریش برخورده و آنها را به غنیمت گرفتند که در میان آنها دویست شتر عبدالمطلب نیز بود. وقتی این خبر به عبدالمطلب رسید از شهر خارج شد و به اقامتگاه لشگر ابرهه رفت و از دربان ابرهه، اجازه ملاقات با او را خواست. عبدالمطلب مردی تنومند و زیبا بود، همین که چشم ابرهه به او افتاد، وی را مورد احترام قرار داد و با او روی زمین نشست و پرسید: چه حاجتی داری؟ عبدالمطلب گفت: من دویست شترم را می خواهم که لشگریان تو به غنیمت برده اند. ابرهه گفت: با دیدن تو شیفته ات شدم، اما سخنت تو را از نظرم انداخت. چون من آمده ام تا خانه عزت و شرف و معبد دینی شما را ویران کنم. تو درباره خانه دینیت هیچ سخن نمی گویی و از آن هیچ دفاعی نمی کنی و درباره شترانت سخن می گویی و از مال شخصی ات دفاع می کنی. عبدالمطلب در پاسخ گفت: من با تو درباره مال خودم سخن می گویم که اختیار آن را دارم و موظف بر حفظ آن هستم. این خانه هم برای خود صاحبی دارد که از آن دفاع خواهد کرد و حفظ آن به عهده من نیست."

❇️ ما چه می کنیم؟

سرمایه های مادی و معنوی و انسانی ایران را در چند هزار کیلومتر آن سوتر می‌بریم تا از حرمی دفاع کنیم که نه ما پرده دار آن هستیم و نه حتی قطعیتی وجود دارد که آیا قبر زینب کبری(ع)، در آن جا است یا خیر. علاوه بر صرف بودجه‌ها، جوانانی از این کشور در پای دفاع از یک احتمال، جان‌شان را از دست می‌دهند. سپس نام‌شان را شهدای دفاع از حرم می‌گذاریم.

✔️ از خود می‌پرسم چرا عبدالمطلب که مستقیما مسؤلیت دفاع از حرم کبریایی را داشت از کعبه دفاع نکرد؟
آیا ما کار درستی می‌کنیم که از حرم احتمالی یکی از بندگان خاص خدا در آن سوی مرزها دفاع می کنیم و یا عبدالمطلب که از حرم خود خدا هم دفاع نکرد، مکانی که مسؤلیتش مستقیما با او بود؟

✍️ علی زمانیان - ...97/03/07

https://t.me/kherade_montaghed
11 June 2018
ک
05:54
کانال بازنگری
آ
آن‌سو | AnSoo 10.06.2018 18:10:26
 ‍ بازخوانی آیات روزه (دزفول)
امیر ترکاشوند
۱۷ خرداد ۱۳۹۷ برابر با شب ۲۳ رمضان ۱۴۳۹

محورهای این سخنرانی:
🔸 ابلاغ روزه و اشاره به پیشینه و هدف

🔸 ایام روزه‌داری: ماهی سه روز (در سال ۳۶ روز)

🔸 جایگزینِ روزه: اِطعام درماندگان

🔸 بحران غذا! راز جایگزین‌پذیری روزه

(بنابراین هر ماه: یا سه روز روزه یا تامین سه روز غذای مسکین)

🔸 دو ویژگیِ رمضان در برنامۀ ابلاغی ماهی سه روز روزه:
ویژگی۱. سه روز سهمیۀ رمضان، به پاسداشتِ نزول قرآن در آن ماه، عیناً و بدون جایگزین روزه گرفته شود
ویژگی۲. روزه‌های قضای ماه‌های پیش، در این ماه تسویه و تکمیل شود

🔸 تعریف روزه و طول ساعتِ آن.

🔹كانال شخصی امیرحسین ترکاشوند:
@Baznegari

⬇️ دريافت فايل شنیداریِ كامل اين جلسه با كيفيت خوب:
t.me/AnSoo
13 June 2018
ک
17:39
کانال بازنگری
خانه‌خرابیِ جمعه و جماعت
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۳/۲۳
telegram.me/baznegari/313

امام جمعۀ اصفهان صادقانه و بی‌هیچ شیله‌پیله سال‌هاست که آموخته‌های فقهیِ خود را با سادگی و اعتماد به نفس، در جامعه و از موضع حکومتی منتشر می‌کند تا کشور را به آمال خشک و بی‌روحِ فقه سنتی حواله دهد. او اخیراً گفته: «روایت داریم اگر فردی سه هفته از روی بی‌اعتنایی نمازجمعه را ترک کرد باید خانه را روی سرش خراب کرد»:

http://aftabnews.ir/fa/news/528308

گمانم ایشان در نقل روایت دچار اشتباه شده زیرا تا آن‌جا که خاطرم هست آنچه پیرامون ترک نماز جمعه در روایات مطرح شده این است که اگر فردی سه هفتۀ پیاپی نماز جمعه نرود "منافق است یا خدا بر قلبش مُهر می‌زند" و یا از این دست تعابیر..

خب این را اصلاح نکردم تا خواننده خرسند شود که خدا را شکر، چنان مجازات سختی وجود ندارد و بحمدالله بخیر گذشت؛ نخیر، همان مجازات، البته کمی شدیدتر (آتش زدن خانه) و بر علیهِ طیفی وسیع‌تر (کسانی که نماز جماعت نمی‌روند) وجود دارد!، ببینید:
عن ابن أبی‌یعفور قال: قلت لأبی‌عبدالله: بما تعرف عداله الرجل بین المسلمین .... وقال رسول‌الله: لا غيبة إلا لمن صلى في بيته ورغب عن جماعتنا ومن رغب عن جماعة المسلمين وجب على المسلمين غيبته وسقطت بينهم عدالته ووجب هجرانه وإذا رفع إلى إمام المسلمين أنذره وحذره فإن حضر جماعة المسلمين وإلا أحرق عليه بيته و من لزم جماعتهم حرمت علیهم غیبته و ثبتت عدالته بینهم (تهذیب ج 6 ص 241 ح 596)
یعنی: روایت است که هرکس از نماز جماعت روگردان باشد بر مسلمان‌ها واجب!! است که غیبتِ او را کنند و او (با ترک نماز جماعت) از عدالت می‌افتد و باید رفت‌وآمد با وی را قطع کرد و امام مسلمین باید او را بترساند و از ترک نماز جماعت برحذر دارد پس اگر اهل نماز جماعت شد که هیچ وگرنه باید خانه‌اش را روی سرش به آتش کشاند!! و اگر کسی اهل نماز جماعت باشد با این کار هم عادل شمرده می‌شود و هم نباید بر علیه او غیبت کرد.

ببینید در همین یک قلم روایتِ غیر مطابق با قرآن (که متأسفانه قدما با اتکا به آن‌ها فتوا صادر می‌کردند) چه فجایع بزرگِ ضد اخلاقی و ضدّ انسانی، به سادگی آبِ خوردن رقم خورده است:
نگاه آپارتایدی به مقولۀ اخلاق (تبعیض‌بردار شدنِ فعل غیر اخلاقیِ غیبت)
بازی با مفهوم متعالی عدالت (و آن را به شرکت یا عدم شرکت در نماز جماعت رساندن)
شِعب ابیطالب بر علیهِ غیرمسجدی‌ها راه انداختن (و روابط متعارف انسانی را تخریب کردن)
توسعۀ جُرم به حوزه‌های شخصی
کیفرهای دهشتناک و ضد تربیتی وضع کردن.

به راستی اگر قرار باشد خانۀ کسانی که در نماز جماعت شرکت نمی‌کنند را با ساکنانش به آتش کشاند و یا به قول آن امام جمعه، خانۀ کسانی را که سه هفته پیاپی در نماز جمعه حاضر نمی‌شوند را بر سرشان خراب کرد، در این صورت چند درصد از مردم ایران باقی می‌مانند؟ گمانم دستِ‌کم نود و پنج درصد مردم (حتی اکثریت قاطع روحانیون، پاسداران، قضات دادگستری، مأموران انتظامی و...) را باید خانه‌خراب و روانۀ گورستان کرد!!
این حذف‌ها و کشت‌وکشتارها در مبانی قدما امری عادی بوده و آن را برای پاکسازی جامعه از گناه!!! لازم می‌دانند و درست به همین خاطر است که مهدی در نگاه اینان، کارش فتح جهان با شمشیر و از میان بردن گناه (کفر و فسق) بوده و در این راه چنان کشتاری به راه می‌اندازد که از هر هزار نفر نهصد و نود و نه نفر را می‌کشد: القائم إذا قام بالغضب فيقتل من ألف تسعمائة وتسعة وتسعين (بحار ج 24 ص 398).

بنابراین باید صداقت و سادگی این امام جمعه را ستود و اجازه داد تا بیشتر به طرح محتوای فقه سنتی پرداخته شود تا مگر عقلا به فکر افتند و درمانی اساسی را در دستور کار قرار دهند.

#به‌کجامی‌برندمان؟
t.me/baznegari
.
.
17 June 2018
ک
17:24
کانال بازنگری
rajm-e sangsar1.pdf
Not included, change data exporting settings to download.
2.3 MB
رجمِ سنگسار
گردآوری: امیر ترکاشوند
موضوع: نقدهای درون‌دینی بر سنگسار و ردِّ تشریع آن
شامل چندین مقاله از محققان حوزوی و غیر حوزوی
بارگذاری: تیر ۱۳۹۰
ویرایشِ ۱
۲۵۲ صفحه (A4)
قیمت: رایگان
t.me/baznegari
20 June 2018
ک
08:01
کانال بازنگری
شرارت‌آفرینان از دیدگاه قرآن
إنّ شرّ الدّوابّ عندالله الصُمُّ البُکم الذین لا یعقلون
(سورۀ انفال آیۀ 22)
شرّترین مردم از دیدگاه قرآن کسانی‌اند که:
✔️همچو حیوانات، نابخردانه! گوشِ شنوا ندارند تا سخن عقلای قوم را استماع کنند
و
✔️همچو حیوانات، بیگانه با عقل، زبان سخن گفتن با برگزیدگان قوم را ندارند.
آری شرترین انسان‌ها کسانی‌اند که عقل را متعصبانه تعطیل کرده و حاضر به گفت و شنود نیستند
telegram.me/baznegari
.
.
21 June 2018
ک
16:20
کانال بازنگری
چشم در برابر چشم!؟
(نقدِ مبنائی بر تفسیر سنتی از آیۀ قصاصِ عضو)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۳/۳۱
t.me/baznegari/317
یکی از آیات چالشی که فهمِ رسمی و سنتی از آن، تصویری خشک‌وخشن از قرآن را به نمایش می‌گذارد آیۀ موسوم به قصاصِ عضو است (این تفسیر رسمی، طبیعتاً به قانون مجازات اسلامی نیز راه یافته):

«و کتبنا علیهم فیها أن النفس بالنفس والعین بالعین والأنف بالأنف والأذن بالأذن والسِنّ بالسنّ والجروح قصاص فمن تصدّق به فهو کفّارة له ومن لم‌یحکم بما أنزل الله فألئک هم الظالمون» (سورۀ مائده آیۀ 45).
مطابق رأی رسمی و با استناد به همین آیه، حکم خدا دایر بر این شده که به تلافیِ از دست دادنِ چشم، بینی، گوش، دندان و یا وارد شدنِ جراحت، دادگاه عیناً همان عضو را از فردِ مرتکب جنایت سلب کند مثلاً: چشمش را (در إزای چشمِ ازدست‌رفتۀ مجنی‌علیه) درآورد و کور کند یا گوش و بینی‌اش را ببُرّد یا دندانش را بشکنند و از جا درآورد. (بر پایۀ این رأی، جامعه نه تنها باید پیامدهای درمانی، مراقبتی و حمایتی را برای افرادِ جنایت‌دیده بپردازد بلکه همان پیامدها را پس از اجرای حکم، در مورد جانی نیز متحمّل شود).

با این‌همه جالب است بدانید در آیه، هیچ کلمه یا عبارتی که نشان دهد مثلاً در إزای چشمِ از دست‌داده می‌توان"چشمِ طرف مقابل را از کاسه درآورد یا کور کرد و همان صدمه‌ای که او به صدمه‌دیده وارد کرده را تلافی کرد" وجود ندارد! و در واقع، این مفسران بودند که از آن، چنان برداشتی داشتند زیرا ترجمۀ "العین بالعین" عبارت از "چشم با چشم" است نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش!

قضیه از چه قرار است:
مردم در دوران ماقبل اسلام (موسوم به جاهلیّت) دائم در حال جنگ و زدوخورد بودند و این جنگ‌ها چنان کش‌دار می‌شد که سالیان سال ادامه می‌یافت!؛ در این حال پیامبر گرامی با حرف‌هایی متفاوت ظهور کرد و دین رحمانی اسلام را معرفی کرد و خواهان پایان بخشیدن به چنین جنگ‌های خانمانسوزی شد. تحت تأثیر همین آیین جدید بود که اتفاقات مهمی رخ داد از جمله در شأن نزول آیات قصاص می‌خوانیم که قبایل درگیرِ جنگ تصمیم گرفتند نزد رسولِ صلح حضرت محمد روند تا او به غائله میان‌شان پایان دهد. در همین نوع مراجعات بود که آیات قصاص نازل شد و خواهانِ این شد که صدمات جانیِ وارد بر طرفین را عُرفاً تعیین و عادلانه (و نه بر اساس برتری‌طلبی یک قبیله بر قبیلۀ دیگر) احصا کنند و با کسرِ خسارات وارده و دیه‌های متعلقه از یکدیگر، مازاد به قبیلۀ بیشتر خسارت‌دیده پرداخت شود؛ و چون عزمِ طرفین بر صلح، آن‌ها را به پای میز مذاکره کشانده بود پس قرآن توصیه کرد که تا آن‌جا که جا دارد طرفِ بیشتر زیان‌دیده از خسارت مازادِ تعیین‌شده (مبلغ نهایی) درگذرد. بنابراین العین بالعین والأنف بالأنف و... یعنی هر چیزی دقیقاً با مثل خودش سنجیده و تعیینِ دیه شود زیرا قبایل نسبت به یکدیگر احساس برتری داشتند و دیۀ یک نفر از خودشان را دو برابر دیۀ قبیلۀ مقابل می‌دانستند و مثلا برخی‌شان دیۀ قتل نفس را برای خود عبارت از صد بار شتر ولی برای قبیلۀ مقابل پنجاه بارِ شتر تعیین کرده بودند. قرآن در آیۀ قصاص خواهان دقت در محاسبه و عدالت در این امر شد و اجازه نداد مثلا چشم را با دو چشم تعیین خسارت کنند.
بر پایۀ این برداشت، آیه ضمن استقبال از تصمیم‌شان در آتش‌بس یا ترک مخاصمات فردی، خواهان آن شده که کار تعیین خساراتِ ماقبل را بر مبنای مساوی بودنِ انسان‌ها (النفس بالنفس) و مساوی بودنِ ارزش اعضا و جوارح‌شان (العین بالعین والأنف بالأنف والأذن بالأذن والسِنّ بالسنّ والجروح قصاص) اندازه‌گیری کرده و حتّی‌الامکان به خسارت نهایی، تخفیف لحاظ کنند (فمن تصدّق به فهو کفّارة له).
telegram.me/baznegari
.
.
28 June 2018
ک
14:05
کانال بازنگری
آیا می‌دانید که
@baznegari
آیا می‌دانید که امام صادق گفته است که: از نیکبختی شخص، آن است که دخترش پیش از "آغاز دوران حیض" (یعنی پیش از بلوغ جنسی و نوجوانی) شوهر داده شود!
امّا امام کاظم (فرزندِ همان امام) نه تنها هیچ‌یک از هجده دخترش را در کودکی شوهر نداد بلکه سفارش کرد که تا آخر عمر اساساً ازدواج نکنند!

آیا می‌دانید که پیامبر گرامی ازدواج را سنّت و موجب حفظِ نیمی از دین دانسته
اما امام حسن عسکری تن به آن سنّت و کارکرد نداد و تا آخر عمر ازدواج نکرد!

آیا می‌دانید که امام زین‌العابدین این سخن پیامبر گرامی که "عورة المؤمن علی المؤمن حرامٌ" را به: لزوم پوشیدگیِ ناحیۀ دامن و نگاه نکردن به دامنِ غیر تفسیر می‌کرد
اما امام صادق این تفسیر شایع را قبول نداشت و می‌گفت منظور از آن عدم افشای عیوب، لغزش‌ها و اسرارِ مگوی مردم و به رُخ نکشیدنِ آن‌ها در فرصت مناسب است!

آیا می‌دانید که امام حسین بر علیهِ یزید خروشید
اما فرزندش امام سجاد لام تا کام چیزی نگفت و حتّی برای سپاه خلیفه، دعای مخصوص مرزداران را سرود!

آیا می‌دانید که امام کاظم به مبارزه با دستگاه خلافتِ عباسی پرداخت
اما فرزندش امام رضا با همان دستگاه ائتلاف کرد و ولیعهدشان شد!

آیا می‌دانید که پیامبر گرامی، فزونی جمعیتِ مسلمین را خواستار شد و زنِ خوب را زنی دانسته که زیاد بچه بزایَد
اما همو خودش با وجود آن‌همه زنانِ بسیار که برایش نوشته‌اند و با آن‌همه حرص و ولعِ جنسی که به پایش گذاشته‌اند، به حرفِ خود عمل نکرد و از آن‌همه زن (بجز حضرت خدیجه در ماقبل بعثت) صاحب فرزند نشد و به فزونی جمعیت دینِ خودش کمک نکرد!

آیا می‌دانید که پیامبر گرامی و برخی دیگر از امامان از اهمیت آغاز سخن با "بسم الله الرحمن الرحیم" سخن گفته و افزوده‌اند که هر کلام و سخنِ دارای اهمیتی که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نشود، ابتر و نافرجام است
اما همان‌ها خودشان هیچ‌گاه در آغازِ کلام و احادیث فراوان و حتی خطبه‌ها و سخنرانی‌ها بسم الله و به نامِ خدا نگفته‌اند!


به نظر شما این تفاوت و تعارض‌ها را چگونه می‌توان توضیح داد:
"جعل حدیث"
یا پذیرش "تفاوت ویژگی‌ها" در میان ایشان
یا "تغییر شرایط" و بنا به اقتضا تصمیم گرفتن
یا ....؟

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۴/۷
telegram.me/baznegari/318
.
.
2 July 2018
ک
12:43
کانال بازنگری
تبرئه
@baznegari
۱- تبرئۀ زنِ ناچار
در اخبار آمده که زنی شوهردار به اتهام تماس جنسی با مردی دیگر، محکوم و رأی به مجازات وی صادر شد. امام علی اشکال کرد و خواهان تحقیق بیش‌تر شد و این تحقیق را با بازجویی از خودِ وی آغاز کرد. علتِ تن‌دادن به خطا چه بود؟ زن گفت: در بیابان تشنه و عطشان و ناامید بودم و از مردی درخواست آب کردم و او در عوض خواهان تماس جنسی شد؛ من نپذیرفتم ولی هنگامی که از شدت تشنگی مرگ را جلوی چشمانم دیدم، ناچار به آن کار شدم. امام علی با استناد به آیۀ "فمن اضطرّ غیر باغٍ ولا عادٍ فلا إثم علیه -بقره 173-" (که اشاره به گناه نداشتنِ خوردن گوشت خوک و مردار از روی ناچاری و اضطرار و بی‌قصدِ قبلی دارد) رأی به تبرئۀ او داد و خلیفۀ دوم نیز تغییر موضع داد و رأی او را پذیرفت.
گفتنی است داستان آن زن به دو گونۀ متفاوت با محتوایی نسبتاً واحد روایت شده:

[وسائل الشيعة ج 28 آل‌البیت ص 111 - 113
( 34346 ) 7 - ... أتت امرأة إلى عمر فقالت : أميرالمؤمنين إني فجرت فأقم في حد الله ، فأمر برجمها ، وكان علي حاضرا ، فقال له : سلها كيف فجرت ؟ قالت : كنت في فلاة من الأرض فأصابني عطش شديد ، فرفعت لي خيمة ، فأتيتها فأصبت فيها رجلا أعرابيا ، فسألته الماء فأبى علي أن يسقيني إلا أن أمكنه من نفسي ، فوليت منه هاربة ، فاشتد بي العطش ، حتى غارت عيناي وذهب لساني ، فلما بلغ مني أتيته فسقاني ، ووقع على ، فقال له علي: هذه التي قال الله عز وجل : " فمن اضطر غير باع ولا عاد" هذه غير باغية ولا عادية إليه فخلى سبيلها ، فقال عمر : لولا علي لهلك عمر . ورواه الصدوق بإسناده عن محمد بن عمرو بن سعيد مثله.
( 34347 ) 8 - محمد بن محمد المفيد في ( الارشاد ) قال : روى العامة والخاصة أن امرأة شهد عليها الشهود ، أنهم وجدوها في بعض مياه العرب مع رجل يطؤها وليس ببعل لها ، فأمر عمر برجمها ، وكانت ذات بعل ، فقالت : اللهم إنك تعلم أنى بريئة ، فغضب عمر ، وقال : وتجرح الشهود أيضا ؟ ! فقال : أميرالمؤمنين: ردوها واسألوها ، فلعل لها عذرا ، فردت وسئلت عن حالها فقالت : كان لأهلي إبل فخرجت مع إبل أهلي وحملت معي ماء ، ولم يكن في إبلي لبن ، وخرج معي خليطنا وكان في إبل ، فنفد مائي فاستسقيته فأبى أن يسقيني حتى أمكنه من نفسي فأبيت ، فلما كادت نفسي أن تخرج أمكنته من نفسي كرها ، فقال أميرالمؤمنين: الله أكبر " فمن اضطر غير باغ ولا عاد فلا إثم " فلما سمع عمر ذلك خلى سبيلها]

۲- تبرئۀ زنِ ایوب
«حضرت ایّوب [در دوران بیماری و ابتلا] وقتی دید که همسرش با رزق و درآمدی بیش از نان کارگریِ روزانه به خانه آمد ترسید که او مرتکب تن‌فروشی و خیانت جنسی شده باشد [و این رزق و عایدیِ مازاد، از آن راه به دست آمده باشد] پس سوگند خورد [که پس از بهبودی] همسرش را به خاطر این فحشا صد ضربه کیفر کند (ليضربن امرأته مائة). زمانی که ایوب(ع) مورد رحمت خدا واقع شد و مشکل و بیماری‌اش برطرف گردید و سپس پی به بی‏گناهی همسرش از اتهامِ وارده برد آن‏گاه خدای عزوجل به او وحی کرد که "شاخه‏ای نرم [با ساقه‌‏های متعدد] برگیر و با آن بزن [یعنی بر همسرت بنواز] و سوگند خود را مشکن" پس ایّوب(ع) شاخه‏‌ای گندم‌‏مانند که صد ساقه داشت را برگرفت و آن را به همان‏گونه که خدا فرمان داد بر همسرش بنواخت»

وأخرج ابن‌‏المنذر عن سعيدبن‌‏المسيب أن بلغه ان أيوب(ع) حلف ليضربن امرأته مائة في أن جاءته في زيادة على ما كانت تأتى به من الخبز الذي كانت تعمل عليه وخشي ان‏تكون قارفت من الخيانة فلما رحمه الله وكشف عنه الضر علم براءة امرأته مما اتهمها به فقال الله عز وجل وخذ بيدك ضغثا فاضرب به ولا تحنث فاخذ ضغثا من ثمام وهو مائة عود فضرب به كما أمره الله تعالى (الدرالمنثور ج 5 ص 317 [سوره ص آیۀ 44]).


۳- اگر امام در اثر اشتباه، حکم به عفوِ متهم دهد بهتر از این است که با عقوبتِ وی، دچار اشتباه شود
«رسول‏خدا(ص) گفت: تا هرچه جا دارد رفع حد/مجازات از مسلمانان کنید پس اگر راهی به نفع متهم یافتید وی را آزاد کنید زیرا اگر امام با عفوِ متّهم دچار اشتباه شود بهتر از این است که با عقوبتِ وی اشتباه کند»

رسول‏الله(ص): اِدرَؤوا الحُدودَ عَنِ المُسلمين مَا استَطَعتُم، فإن وجدتم للمسلم مخرجا فخلوا سبیله فإن الإمام لأن یخطئ فی العفو خیر من أن‏یخطئ فی العقوبة (میزان‏الحکمة ج 1 ص 554 ح 735 [کنزالعمال 12971]

کانال بازنگری، ترکاشوند
telegram.me/baznegari
.
.
4 July 2018
ک
11:50
کانال بازنگری
قبول وجوب تخییریِ روزه‌داری و نقد نظر آقای ترکاشوند درباره ایام روزه‌‌داری
نیما حق‌پور، ۲۵ خرداد ۱۳۹۷
@baznegari
چند سال پیش، تحت عنوان «نکاتی در چرایی و چگونگی روزه داری»، پیرامون ماهیت و فلسفه وجودی روزه‌ و شقوق مندرج در آیه 184 بقره توضیحاتی ارائه داده‌ام، حال پس از اظهارات اخیر جناب ترکاشوند در این خصوص، برآنم ضمن تصحیح یکی از مدعیات پیشینم، بخشی از نظر جناب ترکاشوند را مورد نقد قرار دهم.

پیشتر دلالت «عَلَى الَّذينَ يُطيقونَهُ» (بقره 184) را بر کسانی دانسته بودم که در روزه‌داری طاقتشان طاق می‌شود، اما پس از توضیحات جناب ترکاشوند و بر رسی سایر آیاتی که از ریشه «طوق» در آنها واژه‌ای بکار رفته و نیز با توجه به قسمت متأخر آیه که می‌فرماید «فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأن تَصُومُوا خَيْرٌ لَّكُمْ»، بایسته و شایسته است فهم پیشین خود از آیه را تصحیح نمایم و «يُطيقونَهُ» را دال بر کسانی بدانم که هرچند دارای طاقت روزه‌داری هستند اما نمی‌خواهند روزه بگیرند، نه اینکه وقتی روزه می‌گیرند توان به پایان رساندن آن را ندارند، چرا که در آیه 184 بقره، ابتداء تکلیف دو دسته از کسانی که به دلیل بیماری یا در سفر بودن نمی‌توانند روزه بگیرند مشخص می‌شود مبنی بر اینکه باید در ایام پسینی به جای روزهایی که روزه‌داری نکرده‌اند، روزه بگیرند (فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِ‌يضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ‌ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ‌)، سپس تکلیف دسته سوم بیان می‌شود که باید فدیه بدهند و فدیه‌شان طعام مسکین است: «وَعَلَى الَّذينَ يُطيقونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكينٍ». اگر در اینجا «يُطيقونَهُ» را دال بر کسانی بپنداریم که طاقتشان در روزه‌‌داری طاق می‌شود، این فهم با عبارتهای پسینی که می‌فرماید «فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأن تَصوموا خَيْرٌ لَّكُمْ»، همخوانی و انسجام ندارد، چرا که به کسی که نتوانسته علی‌رغم تمایلش روزه را به پایان برساند منطقاً نباید گفته شود که «پس آنکه از نیکوتری اطاعت کند پس برای او بهتر است و اگرکه روزه‌ بدارید برای شما بهتر است»، چون او با اینکه خواستش روزه‌داری بوده نتوانسته آن را به پایان برد، و وقتی کسی به انجام امری توانایی ندارد، توصیه بدان صواب نیست.

از سوی دیگر؛ پیش از فعل «يُطيقونَ» از ادات نفی استفاده نشده است که معنای آن را منفی نماید و بار معنایی منفی نیز در بطن آن وجود ندارد چرا که در دو آیه 249 و 286 بقره، واژه‌ »طاقة» که از ریشه «طوق» است با «لا» که از ادات نفی است بکار رفته و پر واضح است که در آن دو آیه «لا طاقة» بار معنایی منفی دارد: «قالوا لا طاقَةَ لَنا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ»، گفتند ما را امروز توانایی نبرد با جالوت و سربازانش نیست، «وَلا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ»، و بار نکن بر ما آنچه توانایی انجام آن را نداریم.

با این توضیحات روشن می‌شود که «عَلَى الَّذينَ يُطيقونَهُ» دلالت دارد برکسانی که طاقت روزه‌داری دارند اما بدان تمایل ندارند و خداوند بدانها می‌فرماید که پس به جای آن فدیه داده مسکینی را طعام دهند هرچند که اگر روزه بگیرند برای آنها بهتر است. با این اوصاف، به استناد این آیه، هرچند به روزه‌داری توصیه شده اما وجوب آن تخییری است و ایمان آورندگان بین روزه‌داری یا اطعام مسکین مخیّر شده‌اند. ...
.
.
.
اما جناب ترکاشوند در اظهارات اخیر خود این نظر را مطرح نموده‌اند که متعاقب توصیه به سه روز روزه‌داری در همه ماههای سال، بر مسلمانان سه روز روزه‌داری در ماه رمضان واجب شده است. ایشان اظهار می‌دارند: ...

نگارنده به این بسنده می‌کند که جناب ترکاشوند شاهد قرآنی این سه روز را «ایام معدودات» دانسته‌اند و به نقل توضیحات مفصل ایشان در اثبات نظرشان نمی‌پردازد و مخاطبان این سطور را به استماع یا مطالعه اظهارات آن محقق ارجمند ارجاع می‌دهد و در اینجا تنها به نقد نظر ایشان مبنی بر وجوب سه روز روزه‌داری و اثبات نظر خود مبنی بر وجوب روزه‌داری در کل ماه رمضان می‌پردازد:
۱-... ۲-... ۳- ... ۴-... ناگفته نماند که «فَمَن شَهِدَ» می‌تواند گویای این باشد که هرکس اهمیت و بایستگی روزه‌داری در ماه رمضان را درک کرد پس بایسته است آن را روزه بدارد و این معنا با وجوب تخییری آن در آیه 184 بقره همخوانی دارد و به همین جهت در آیه 185، دیگر «وَعَلَى الَّذينَ يُطيقونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكينٍ» بعد از «مَن كَانَ مِنكُم مَّرِ‌يضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ‌ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ» نیامده است‌ چون بایستگی و بهتری روزه‌داری توسط ایمان آورندگان پذیرفته شده و آنها از این رو تمایل به روزه‌داری خواهند داشت و وقتی که آثار نیکویی آن را در بینش و منش خود محقق گردانند، به اطعام مساکین هم خواهند پرداخت. ۵- ...
telegram.me/baznegari
متن کامل مقاله:
www.neeloofar.org/nima-haghpor/1829-070497-2.html
.
.
5 July 2018
ک
14:17
کانال بازنگری
ذوب شدن در ولایت یعنی با تمام وجود "شرک" را پذیرفتن
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۴/۱۴
@baznegari
اگر کارنامۀ چهار دهه استقرار نظام جمهوری اسلامی را پیشِ رو گیریم و به نمره‌های منفی و بد نگاه اندازیم، بی‌گمان یکی از بدترین نمره‌ها مربوط به سیاستِ "اطاعت طلبی" است. ما مذهبی‌ها در این چهل سال، خود و دیگران را دعوت و بلکه ناچار به اطاعتِ محض از رهبری نظام (چه رهبر پیشین و چه رهبر کنونی) کردیم و آن را به یک ارزشِ بی‌چون‌وچرا و بلکه به اصلی‌ترین ارزش در نظام دینی تبدیل کردیم.
کرامت و ارجمندی را از آحاد مردم و بزرگان ستاندیم و به جای آن پیروی نشاندیم.
به جای آن‌که به آنان شخصیت دهیم و بزرگ‌شان بداریم و راهِ بزرگتر شدن و شخصیت‌مندتر شدن را بسترسازی کنیم، آن‌ها را مطیع و پیرو بار آوردیم و عملاً دعوت به بندگی خمینی و خامنه‌ای کردیم.
سیدمحمدباقر صدر می‌گفت: «ذوبوا فی الخمینی کما هو ذاب فی الاسلام» حال آن‌که قرآن ذوب‌شدگیِ مردم در شخصیت علمای دینی را محکوم کرده: «إتخذوا أحبارهم و رُهبانهم ارباباً مِن دون الله ...». آیا او ، ما و بزرگان سیاسی مذهبیِ کشورمان، این آیه را ندیده بودیم!؟
قرآن بر داستان دور و درازِ اطاعت محض از رئیس قبیله و علمای دینی خط بطلان کشید و اطاعت را محدود به در برابر خدا و رسولش (حامل پیام خدا) کرد و حتی اطاعت از امامان و امیرانی که خاصّاً و نصّاً از سوی خودِ پیامبر گرامی منصوب شدند را نیز مشروط! کرد و دستورات اینان را قابل مناقشه دانست و اختلاف با آن‌ها را پذیرفت: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فإن تنازعتم فی شیئ فرُدّوه الی الله والرسول ...».

امید که در کارنامۀ یادشده تجدیدی‌مان به مردودی نینجامد و سیاست‌ها عوض شود و نظام‌مان در شهریور قبول شود.

کانال بازنگری
telegram.me/baznegari
.
.
9 July 2018
ک
08:37
کانال بازنگری
آیا امامان اهل صیغه بودند!؟
t.me/baznegari
متعه یا صیغه عبارت از قرارداد تمتّع جنسی به صورت ساعتی، روزی، هفته‌ای یا در مدت بیشتر است. فقهای ما در طول تاریخ، آن را جایز و بلکه مستحب دانسته و محدودیتی در تعداد صیغه‌هایی که فرد در طول عمرش انجام می‌دهد قائل نیستند. آنان این حکم را از "اختصاصات شیعه" می‌دانند و با توضیحات مفصل، بر صحّت و تشریع آن پای می‌فشارند.
یکی از آن‌ها فقیه معروفِ متأخر سیدکاظم یزدی صاحب کتاب العروة الوثقی است که چنان‌که پیشتر در یادداشتی (telegram.me/baznegari/256) از وی نقل کردم صیغۀ هزار زن را نیز مستحب می‌داند.
امّا همو هنگامی که در برابر این پرسش قرار می‌گیرد که آیا امامان، خود اهل صیغه و این نوع تماس‌های جنسی بودند، پاسخِ مثبت نمی‌تواند بدهد و به جز دو مورد (که البته این دو نیز قابل مناقشه است) هیچ سندی در تأیید وجود آن عمل، در زندگی آنان نمی‌یابد:

«سؤال: هیچ یک از ائمه (ع) متعه کرده‌اند یا نه؟
جواب: در این مطلب خبری دیده نشده است مگر آن‌چه از مفید نقل شده است که در رسالۀ متعه فرموده روی ابن بابویه باسناده ان علیاً نکح امراة بالکوفة من بنی نهشل متعة. و همچنین نقل کرده است متعه کردنِ پیغمبر قال روی ابوالفضل الشیبانی باسناده الی الباقر ان عبدالله ابن عطاء المکی سأله عن قوله تعالی: و اذ اسرّ النبی الی بعض ازواجه -الآیة- فقال ان رسول‌الله تزوج بالحرة متعة فاطلع علیه بعض نسائه فاتهمته بالفاحشة فقال له رسول‌الله انّه لی حلال انه نکاح باجل فاکتمیه فاطلعت علیه بعض نسائه. دیگر در سایر ائمه دیده نشده است لکن بعید نیست که با این تأکیدات اکیده و ثواب‌های بسیار متعه کرده باشند چگونه می‌شود با این‌که حضرت صادق می‌فرماید: انی لاحب للمؤمن ان لا یخرج من الدنیا حتی یتمتّع ولو مرّة و ان یصلّی الجمعة فی جماعة. و ایضاً می‌فرماید: المتعة والله افضل من الحج. و ایضاً می‌فرماید به محمد بن مسلم لا تخرج من الدنیا حتی تحیی السنّة. و فرمودند به اسماعیل بن فضل هاشمی و ان کنت مستغنیاً فانّی احب ان تحیی سنة رسول‌الله چگونه می‌شود که مع ذلک خود، این سنت را به عمل نیاورده باشند و شاید عدم اظهار آن از تقیه است». (سؤال و جواب ج 2 ص 275 ش 1170).

کانال بازنگری
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۴/۱۸
@baznegari
.
.
10 July 2018
ک
16:56
کانال بازنگری
رقص و آواز دینی ؛ سماع مریمِ نبی
@baznegari
«🔸انبیا غالباً شاعر، و اغلب ایشان آلات موسیقی می‌نواختند ۸۷۴
🔸موسی پس از عبور از دریای قلزم سرود انشاد نموده از برای بنی‌اسرائیل همی خواند و مریم خواهر او با رقص و نواختن موزیک وی را جواب می‌داد ۸۴۵
🔸انبیای عهد عتیق نیز طالب معاونان لایقه موسیقی در عبادات خود بوده‌اند ۸۴۵
🔸رقص ... گاهی از اوقات از جمله شعایر دینیّه بود و فعل مرقوم با صدای اسباب طرب و دایره به انجام می‌رسید چنان‌که داود هنگامی که تابوت خداوند را به شهر خود می‌برد در حضور خداوند رقص نمود ۴۱۹».
(قاموس کتاب مقدس، ترجمه و تألیف مستر هاکس، صفحات یادشده).

موسی و هارون را همه می‌شناسند. این دو، خواهری داشتند به نام مریم؛ هر سه فرد یادشده "پیامبر" و جزو انبیا بودند. مریم خواهر بزرگِ موسی است و همو بود که با مادرش دل به دریا زدند و موسای نوزاد را در سبد نهاده و روی آبِ روان رها کردند تا در مسیر، نصیب همسر فرعون شود و در آن هنگام مریم که سبد را دورادور دنبال می‌کرد نزد یابنده رفت و به وی توضیح داد که دایه‌ای می‌شناسد که می‌تواند به نوزادِ از آب‌گرفته‌اش شیر دهد و با این ترفند موسی در امن و امان به دامان مادر بازگشت.
هنگامی که حضرت موسی قوم خود را به سلامت از دریا عبور داد، سرود رهایی خواند و خواهرش مریمِ نبی نیز به دست‌افشانی پرداخت و هارمونی انبیا تکمیل گشت: «سرود رهایی. آن‌گاه موسی و بنی‌اسرائیل این سرود را برای خداوند سراییده، گفتند که ...؛ و مریمِ نبیّه، خواهر هارون، دف را به دست خود گرفته و همۀ زنان از عقب وی دف‌ها گرفته، رقص‌کنان بیرون آمدند پس مریم در جواب ایشان گفت: خداوند را بسرایید زیرا که با جلال مظفر شده است، اسب و سوارش را به دریا انداخت» (سِفر خروج باب ۱۵).

کانال بازنگری
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۴/۱۹
Telegram.me/baznegari
.
.
ک
19:38
کانال بازنگری
استمداد زنی خواننده از پیامبر گرامی
(مساعدۀ حضرت به خوانندۀ بیکار برای گذار از دوران رکودِ مجالس خوانندگی)
t.me/baznegari
«زني به نام ساره كه كنيز ابوعمرو یکی از‏ ‏مهره‌های استبداد حاكم بر مكه بود، دو سال پس از پيكار بدر و كشته‏شدنِ سران شرک و بيداد، به مدينه آمد و به حضور پيامبر گرامي شرفياب‏ ‏گرديد.
‏پيامبر از او پرسيد كه : آيا نور ايمان و اسلام بر دل او تابيده است و از‏ ‏پیِ آن هجرت نموده است؟
‌‏او پاسخ داد: نه!‏
پرسيد: آيا به هجرت دست يازيده است تا نيک بينديشد و حق را‏ ‏بيابد؟
‏گفت: نه!‏
پيامبر پرسيد: پس چرا به مدينه آمده است؟
‌‏آن زن گفت : هان ای محمد! شما ركن اصلی و اساسی قبيلۀ من‏ ‏هستيد و سالار و بزرگِ من و همۀ فاميل و بستگان!؛ با آمدن شما سيادت‏ ‏و بزرگي از ما رخت بر بسته و اينک سخت نيازمند و بينوا هستم و آمده‌ام‏ ‏تا شما به من مهري ورزيد و مالی ببخشيد و لباس و مركبی مناسب به من‏ ‏دهيد تا بپوشم و سوار شوم و فقر و گرفتاري را از خود دور سازم .
‏ ‏از آن جايي كه اين زن خواننده و نوازنده بود و در مكه برای نسل‏ ‏جوان می‌خواند و درآمد سرشاري در روزگار خود داشت،
پيامبر پرسيد: پس جوانان مكه كه برايشان می‌خواندی چه شده‌اند؟‏
او گفت: حقيقت اين است كه پس از جنگ بدر و كشته شدنِ سران‏ شرک و استبداد، ديگر نه از آن محفل‌ها و نشست‌ها برای خواندن چندان‏ ‏خبری است و نه كسی به سراغ من برای خواندن می‌آيد.
‏ ‏پيامبرِ مهر و مدارا رو به ياران و فرزندان عبدالمطلب كرد و فرمود:‏ ‏براي او لباس و مركب و هزينه سفر فراهم آوريد و اگر می‌خواهد به خانه‏ ‏و شهر و ديار خويش برگردد، وسيلۀ رفتنِ او را آماده سازيد!‏ ‏و اين رويداد درست در شرايطي بود كه پيامبر و مردم باايمان براي‏ ‏فتح مكه و حركت به سوي آن شهر آماده می‌شدند.
‏به هر حال ساره پس از دريافت مركب و لباس و هزينه زندگی از‏ ‏ياران و بستگان پيامبر، آماده حركت به سوی مكه شد»
(ترجمۀ تفسیر مجمع‌البیان ج 14 ص 727).

متن اصلی:
«... أن سارة مولاة أبی عمرو بن صیفی بن هشام أتت رسول‌الله من مکة الی المدینة بعد بدر بسنتین
فقال لها رسول الله: أمسلمة جئت ؟
قالت : لا .
قال : أمهاجرة جئت ؟
قالت : لا .
قال : فما جاء بك ؟
قالت : كنتم الأصل والعشيرة والموالي ، وقد ذهب مواليّ ، واحتجت حاجة شديدة ، فقدمت عليكم لتعطوني ، وتكسوني ، وتحملوني !
قال : فأين أنت من شبان [شباب] مكة ، وكانت مغنية نائحة .
قالت : ما طلب مني بعد وقعة بدر .
فحث رسول الله عليها بني عبد المطلب ، فكسوها ، وحملوها ، وأعطوها نفقة ...»
(مجمع‌البيان ج 9 ص 445 - 446، ذیل آیات نخست سورۀ ممتحنه)


🔸شما خوانندۀ گرامی چه نتایجی از دیدار عادیِ خوانندۀ زن با شخص اولِ عالَم اسلام می‌گیرید؟ شاید لازم باشد در این دوران که من، تو، او و همگیِ ما مشغول مرور دوبارۀ آموزه‌ها و نقد آموخته‌های موروثی هستیم، با دقت نتایج این نوع اخبار را استخراج و با احکام موروثی مقایسه کنیم!.
به برخی نتایج در انتهای این پُست اشاره شده:
telegram.me/mohamadrezahakimi/379
کانال بازنگری
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۴/۱۹
telegram.me/baznegari
.
.
17 July 2018
ک
13:25
کانال بازنگری
لباس آستین کوتاهِ زنان؟
telegram.me/irannewspaper/144953
در خبرها آمده که حراستِ یکی از شهرداری‌های کشور، طیّ ابلاغیۀ رسمی، به رانندگان آژانس اخطار کرده که چنان‌چه در محلّ کار خود از لباس آستین کوتاه (که آن را مغایر شئونات اسلامی دانسته) استفاده نمایند از فعالیّت‌شان جلوگیری شده و اخراج خواهند شد. این در حالی است که امام جعفر صادق در یکی از دو روایتی که از وی در تفسیر آیۀ "ولا یبدین زینتهنّ إلا ما ظهر منها" که مربوط به مواضع جایز الکشفِ زنان! است وارد شده، پوشش ذراعان یعنی ساعد را لازم ندانسته و در واقع لباس آستین کوتاه را، حتّی برای زنان نیز روا می‌شمارد:

روایت اول- عن أبی‌عبدالله فی قوله جلّ ثناؤه "الا ما ظهر منها" قال: الوجه والذراعان (مستدرک الوسائل ش 16701 ، حجاب شرعی در عصر پیامبر ص 681).

روایت دوم- سمعت جعفر وقد سئل عما تظهر المرأة من زینتها؟ قال: الوجه والکفین (وسائل الشیعه ش 25429 ، حجاب شرعی در عصر پیامبر ص 681).

کانال بازنگری،
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۴/۲٦
telegram.me/baznegari/329

تصویر ابلاغیۀ مربوط به حراستِ یکی از شهرداری‌ها:
telegram.me/irannewspaper/144953
22 July 2018
ک
12:21
کانال بازنگری
تاریخ بخوانید تا بدانید
@baznegari
... به او گفته بودند که دولت صفوی به دولت امام زمان متصل خواهد شد و او هم باور کرده بود ...:

https://telegram.me/rezababaei43/1083
23 July 2018
ک
17:57
کانال بازنگری
نسخ شناور
(نوبت آشتی با جهان، زنان و انسان است)
امیر ترکاشوند،۱۳۹۷/۵/۱
@baznegari
اگر شرع در مسئله‌ای، حکمی کند و هنگامی دیگر در همان مسئله! حکم دیگری ابلاغ کند اصطلاحاً گویند نَسخ رُخ داده؛ به این معنا که حکم دوم، حکم اول را نقض کرده و بر آن مُهرِ باطل شد زده است!
در نگاه سنتی حکم دوم که ناسخ می‌نامندش تنها حکم معتبر بوده و حکم اول که منسوخ خوانندش را برای همیشه منقضی و فاقد اعتبار می‌دانند!
عجیب‌تر این‌که در خوانش اینان، همواره آن حکمی که تندتر، قهرآمیزتر و محدودکننده‌تر باشد ناسخ! و حرف نهایی اسلام شمرده شده و حکمی که نَرم‌تر، مسالمت‌آمیزتر و آزادانه‌تر باشد منسوخ و حرفِ نقض‌شده تلقی می‌گردد!. اینان توضیح می‌دهند که مثلاً آیات صلح و همزیستی با غیر مسلمان‌ها مربوط به ابتدای دعوت اسلامی بوده و حرف اصلی و نهاییِ شرع عبارت از تهاجم به کافران!! است.
اگر برداشت اینان درست باشد که نیست، معلوم نیست چرا خدا قرآن را با این آیاتِ منسوخ‌الاعتبار تدوین و نهایی کرده و مؤمنین را تشویق به قرائت آن‌ها کرده است!
خوانش‌های تند و قهرآمیز و داشتن نگاه سراپا منفی به دیگر ادیان، مذاهب و اندیشه‌ها و به زنان و حضور و بروز هنرهای‌شان و همچنین بدبینی نسبت به "انسان" و اختیاراتش در سایۀ همین تلقی از ناسخ و منسوخ پدید آمده است.

لزوم نگاهِ مؤمنانه‌تر به قرآن و شریعت:
برخلاف خوانش یادشده، باید نگاه مؤمنانه‌تری به قرآن داشت. هر حکمی در جای خودش معتبر بوده و بسته به تجدید شرایط منجر به نزولِ هریک، احیا می‌شود: اگر دوستی نشان دادند باید به آنان دوستی کرد و بلکه در آن پیشگام بود، اگر سرِ ستیز داشتند باید آماده و مهیّا شد. مرحوم محمدهادی معرفت در بحثی با عنوان نسخ مشروط می‌گوید: «با تأمل در بسیاری از آیاتی که منسوخ شمرده شده‌اند می‌توان دریافت که نسخِ آن‌ها نسخ مطلق نبوده بلکه به شرایط خاص همان دوران بستگی داشته است به این معنا که با تغییر شرایط و بهبود وضع، حکم سابق منسوخ گردیده و حکمی متناسب با شرایط جدید تشریع گردیده است و اگر احیاناً همان شرایط زمانی و مکانی پیش آید آیاتِ مربوطه از نو قوت گرفته و قابل اجرا است ... این‌گونه آیات را با عنوان نسخ مشروط مطرح ساختیم بدین جهت که آیات منسوخه مربوط به شرایط خاص زمانی و مکانی خویش است و چنان‌چه در رقعه مکانی یا برهه زمانی آن‌گونه شرایط پیش آید، آیات صفح قوت یافته و حاکم خواهد بود».

نسخ شناور
احکام متفاوت قرآن (و هکذا سنّت) را باید "شناور" تبیین و فهم کرد. اگر می‌بینید در مسئله‌ای واحد دو یا چند حکم متفاوت نازل شده، دقیقاً به خاطر توجهِ قرآن به تغییر ظرف و شرایط و لزومِ اتخاذ تصمیماتی متناسب با هر وضعیت است. مثال زندۀ شناوری و چرخش حکم در شرایط متفاوت و از جمله بازگشت به حکم نخستین (و به اصطلاح منسوخ) را در مسئلۀ چگونگی رابطه با مخالفان دینی می‌توان دید زیرا قرآن ابتدائاً نسخۀ زندگی عادی در کنار مخالفان دینی را تجویز می‌کرد سپس که مشرکان پیمان صلح را زیر پا نهادند نسخۀ مقابلۀ سخت با آنان پیچیده شد و سرانجام در سال‌های پایانی، دوباره نسخۀ اول یعنی زندگی مسالمت‌آمیز در حق مشرکانی که جنگ نکرده بودند را یادآوری کرد و مورد تأکید قرار داد و نیز خواهان ملاطفت نسبت به مشرکان بدعهد و شکست‌خورده شد.

نوبت آشتی است
اینک نوبت عمل به آیات منسوخ‌انگاشتۀ قرآن است
نوبت آیات صلح و فاقد مرگ بر این و آن است
نوبت آن است که تمام کشورها و مردم‌ها از ما و سیاست‌های‌مان در امان باشند
نوبت ورود به سفارتخانه‌ها از در و نه از دیوار است
نوبت عمل به آیات سورۀ ممتحنه که به درستی اصل چهاردهم قانون اساسی به آن مزیّن شده، است
نوبت تحویل سفارتخانۀ اشغالی به حافظ منافعش است
نوبت آن است که دست از کار حسینی برداریم! خودِ حسین (ع) هم اکثراً حسینی نبود حسنی بود
نوبت سر دادنِ ندای محمدی و دشمن شادکنِ "من دخل دار أبی‌سفیان فهو آمن" از سوی مقامات کشورمان است
نوبت دست کشیدن از جهاد اصغر و رو آوردن به جهاد اکبر و مبارزه با نفس سرکش و سیری‌ناپذیر است
نوبت نشان دادنِ رأفت اسلامی به یهودیانِ رانده شده از تمدن غرب/اروپا و سوخته‌شده در کوره‌های ضدِ تمدن‌شان است

اینک نوبت آشتی با زنان است
نوبت از حصر درآوردنِ هنرهای آنان است
نوبت نمایش رقص‌های محلی و صدور آن است
نوبت کنار گذاردن خمودی و خشکی است
نوبت شاد زیستن و زندگی کردن است. اساس زندگی آب است پس لیاقت‌تان در بهره‌داری از آن را به مردم‌تان نشان دهید

اینک نوبت شرک اعلام کردنِ ذوب در ولایت است
نوبت روا شدنِ انتقاد از رهبر قبلی و فعلی در رسانه‌های رسمی است
نوبت دست کشیدن از دخالت در زندگی شخصی مردم و کنار گذاردن باغی و فاسق و محارب است
Telegram.me/baznegari
.
.
28 July 2018
ک
11:27
کانال بازنگری
لباس آستین کوتاهِ زنان (۲)
(برای هموطنان حنفی در استان‌های سیستان و بلوچستان و گلستان)
t.me/baznegari/333
در یادداشت نخست اشاره شد که از رئیس مذهب‌مان امام جعفر صادق دو روایت در خصوص ساعدِ زنان به دست ما رسیده که مطابق یکی از آن دو، پوشش آن، واجب نبوده و در نتیجه استفاده از لباس آستین کوتاه حرام نمی‌باشد.

درست همانند بالا، دو نقل نیز در فقه حنفی وجود دارد که مطابق یکی از آن دو، پوشاندن ساعد واجب نبوده و در نتیجه زنان، مجاز به استفاده از لباس آستین کوتاه هستند. در این رابطه به ذکر بریده‌ای از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر بسنده می‌کنم:

«فقهای حنفی علاوه بر تشابه‌شان با امامیّه در استثناء قدم، همچنین از دیرباز گروهی از آنان قائل به جواز کشف ذراع و ساعد بودند و گروهی نیز پوشاندنش را در نماز لازم شمردند و در غیر نماز لزومی به ستر آن ندیدند. برخی که قائل به لازم نبودن پوشش ذراع‌اند دلیل‌شان را آیۀ (الّا ماظهرمنها) و نیاز به کشف آن برای انجامِ راحت‌ترِ کار دانستند: «... (و للحرة) ... (جمیع بدنها) حتی شعرها النازل فی الأصح (خلا الوجه و الکفین) ... (و القدمین) ... و ذراعیها علی المرجوح» ، «قال فی المعراج عن المبسوط: و فی الذراع روایتان، و الأصح أنها عورة اه. قال فی البحر: و صحح بعضهم أنه عورة فی الصلاة لا خارجها» و «... و صحح بعضهم أنه [الذراع] عورة فی الصلاة لا خارجها» .
قاضی ابویوسف ،از اعاظم حنفی، رأی به عورة نبودن ذراع و در نتیجه، لازم نبودن سترش داده و علاوه بر آن نگاه کردنِ مردان به آن را نیز بلااشکال می‌داند: «... الذراع عورة و عن أبی‌یوسف لیس بعورة و اختاره فی الاختیار للحاجة الی کشفه للخدمة، و لأنه من الزینة الظاهرة و هو السوار» و «ذکر فی جامع البرامکة عن أبی‌یوسف انه یباح النظر الی ذراعیها أیضا لأنها فی الخبز و غسل الثیاب تبتلی بابداء ذراعیها أیضا» .
ابوحنیفه رئیس مذهب حنفی نیز ،بنا به آن‏چه از وی نقل شده، قائل به لازم نبودن ستر ذراع و ساعد است: «ذراع الحرة عورة فی ظاهر الروایة و هی الأصح و عن ابی‌حنیفة لیس بعورة» و «... و عنه [ابی‌یوسف] ان ذراعها [الحرّة] لیست بعورة و هو روایة عن ابی‌حنیفة» و «فی الملتقط عن ابی‌حنیفة ان ذراع الحرة لیست بعورة کذراع الامة» (حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند ص 753 و 754).

گفتنی است برخی اخبار، حاکی از برخورد با رانندگان آژانس و تاکسی در صورت پوشیدن لباس آستین کوتاه است که موردی را در یادداشت نخست نقل کردم (هر چند آن ابلاغیه به این صورت که فقط مربوط به حوزۀ داخلی آن شهرداری بوده تصحیح شد). در این فاصله اخبار دیگری از جمله خبر زیر دریافت شد که نشان از وجود برخورد با مردان رانندۀ تاکسی در برخی دیگر از شهرها می‌باشد:
https://telegram.me/akhbar19/8900
این در حالی است که مطابق یکی از دو نقل در فقه جعفری (شیعی) و حنفی، پیراهن آستین کوتاه، حتی برای زنان نیز گناه یا ممنوع نمی‌باشد.

امیر ترکاشوند، 1397/05/06
@baznegari
...............................................
یادداشت نخست:
https://t.me/baznegari/329
.
.
5 December 2018
ک
01:29
کانال بازنگری
سیاست جمعیّتی، با کدام الگو؟
(الگوی امام کاظم با ۳۷ فرزند یا الگوی امام رضا با یک فرزند)
@baznegari
وقتی در فضاهای دینی، بحث سیاست جمعیّتی مطرح شود چند موضوع اصلی و فرعی به ذهن متبادر می‏شود: تعداد فرزندِ توصیه‌‏شده در دین ، ازدواج زودرس ، تعدّد زوجات و...

الف-تعداد فرزندِ توصیه‌‏شده در دین :
حکم دین در بارۀ تعداد فرزند چیست؟ اولین چیزی که در این باره در ذهن برخی متدینان نقش می‏بندد (و هر سیاست جمعیتی باید خود را در ذیل آن تعریف کند) لزوم فزونی اُمت اسلام و بالیدنِ پیامبر به این فزونی در روز قیامت است و حتی نقل است که حضرت، زنِ خوب را زنی دانسته که وَلود بوده و زیاد بچه بزایَد.
اگر پیامبر گرامی چنان توصیفی از زن خوب دارد و قرار است از آن رهگذر، در جهان آخرت به کثرت و بیشتر بودنِ جمعیت مسلمانان بنازد پس چرا خودش با وجود چندین و چند زنِ دائم و موقت و مملوک، از هیچ کدام‌‏شان اقدام به تولید فرزند نکرد و نقشی در آن سیاست جمعیتی ایفا ننمود و فقط به اندک‌‏فرزندانِ خدیجه که پیش از "ظهور اسلام"! با وی ازدواج کرده بود بسنده کرد؟ (آن یک فرزندی هم که ماریه قبطیه به دنیا آورد عمرش وفا نکرد و در همان کودکی جان سپرد).
بنابراین اگر الگوی عملی! پیامبر گرامی مهم است و آن را باید عیناً و مو به مو (و بی‌‏توجه به شرایط زمان و مکان و تغییرات) به کار بست در این صورت آشکارا باید پذیرفت که سیاست جمعیتی حضرت در دوران نبوّتش اکتفا به تک‌‏فرزندی (با وجود ده‌‏ها همسری که راویان برایش ثبت کرده‌‏اند) بوده است.
و اگر علاوه بر پیامبر گرامی، ائمه نیز برای‌‏مان مهم‌‏اند باید اعتراف کرد که از رفتار متفاوت ایشان نمی‏توان به الگویی واحد رسید زیرا:
الگوی کاظمی با ۳۷ فرزند:
از یکسو امام موسی کاظم را داریم که ۳۷ فرزند (۱۹ پسر و ۱۸ دختر) برایش نوشته‌‏اند و تازه این در حالی است که سال‌‏های زیادی از عمر این امام در حبس و زندان گذشت و یعنی اگر چنین نبود شمار فرزندان او یحتمل بسیار بیش از آن می‌‏شد (آمار امام‏زاده‌‏های بلافصلِ او بالغ بر صدها تن شده به طوری‌که کمتر منطقه‌ای از ایران را می‌‏توان پیدا کرد که مقبرۀ یکی از فرزندان بلافصل او در آنجا نباشد).

الگوی رضوی با یک فرزند:
و از سوی دیگر امام رضا و امام حسن عسکری را داریم که هر دو بنابر قول مشهور فقط به یک فرزند بسنده نمودند؛ با این وصف سیاستگذار مذهبی، کدام الگو را در سیاست جمعیتی خود ملاک می‏داند؟ الگوی رضوی عسکری و سیاست تک‌فرزندی را و یا الگوی کاظمی و سیاستِ ده‏ها فرزندی را!؟
وَلَع ترجیح الگوی کاظمی در اذهان برخی متدینان را می‏توان در اخبار جعلیِ عصر ظهور دنبال کرد که در آن، هر مرد شیعی صاحب هزار پسر! می‏شود.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۹/۱۴
telegram.me/baznegari
.
.
12 December 2018
ک
22:17
کانال بازنگری
اوج ملی‌گرایی در میان فریقین. اگر قوم‌گرایی و قبیله‌گرایی در دوران‌های گذشته، چیزی معادل یا نزدیک به ملّی‌گرایی در ادبیات کنونی و مرزبندی‌های جدید باشد، در این صورت باید پذیرفت که هر دو فرقۀ اسلامی، ملی‌گرا بودند چه، توصیفاتی حتی در برتریِ!! عرب و قبایلِ زادگاه اسلام روایت و تبلیغ کرده (ناسیونالیسم افراطی) و لزومِ آن را به عنوان استراتژی دینی مطرح می‌کنند چندان که مثلاً فقهِ اهل سنت بر آن است که رهبری جوامع باید صرفاً در میان آحاد قریش (قبیلۀ پیامبر) بچرخد و ما شیعیان نیز (با ادله‌ای که می‌آوریم) این رهبری را محدود به خاندانی خاص و برگزیده (از همان قبیله) می‌دانیم. بنابراین حال که ملی‌گرایی و قوم‌گرایی بد نیست و بلکه ممدوحِ هر دو قرائت است پس نوبت آن است که مقامات و سیاستگزاران کشورمان، وجهۀ همّت خود را و تمام فکر و ذهن‌شان را متمرکز و معطوف بر ایران و ایرانی نموده و مردمش را به عظمت و شکوه و جلال و تعالی رسانده و سرزمینش را آباد و آبادان کنند تا این خلأ که در چهل سال گذشته از آن غفلت داشتیم، در ادامۀ مسیرِ پیشِ رو، پُر شود و جبران گردد. انشاء الله. پر واضح است که مراقب خواهیم بود و هرگز در تلۀ ناسیونالیسم افراطی و برتری نژادی که مخالف دین و نگرش والای انسانی است نخواهیم افتاد. امیر ترکاشوند
telegram.me/baznegari
.
.
16 December 2018
ک
08:39
کانال بازنگری
سه هزار و هفتصد سال گذشت و هنوز بزرگ نشده‌ایم! چه، همچنان فرزندان اسماعیل و اسحاق در جنگ و آتش‌افروزی و فتنه‌انگیزی و عالَم‌سوزی و هلاک حرث و نسل‌اند!. چه سخت است بزرگ شدن! چه آسان است کش دادنِ دعوا. امیر ترکاشوند
Telegram.me/baznegari
.
.
17 December 2018
ک
19:20
کانال بازنگری
کافر یا غیر مسلمان؛ کدامیک؟
اصلی‌ترین گره در سیاست خارجی نظام و در روابط بین‌المللی‌مان، کافر شماریِ دُوَل غربی! و بار کردن احکام فقهیِ کفر بر آن‌هاست. روابط سرد و تیره و دشمن‌شماری، عمدتاً از قِبَل همین نگاه فقهی سنتی و احکام مترتب بر آن نشأت می‌گیرد.
آیا فردی که در مزرعه‌های استرالیا ، یا در کارخانه‌های اروپا ، یا در ایالت‌های امریکا ، یا در جزایر ژاپن ، یا در این گوشه و آن گوشۀ جهان زندگی می‌گذرانَد و هزاران کیلومتر! و چندین قرن! از نقطۀ مختصات وحی فاصله دارد را ما حق داریم "کافر"بدانیم!؟ البته ما آدم‌های عوام چنین حق و اجازه‌ای به خود نمی‌دهیم ولی متأسفانه فقهای خواص، به راحتی آبِ خوردن، دیگران را کافر (با تمام بارِ منفی‌ای که این واژه دارد) می‌شمارند؛ چرا؟ چون می‌گویند چرا مردم جهان در جای جای آن، کار و زندگی‌شان را تعطیل نمی‌کنند و تحقیق نمی‌کنند و به پیغمبرِ ما که هزار و چهارصد سال پیش در گوشه‌ای از جهان ظهور کرده ایمان نمی‌آورند!!!
آیا این فقهای سنتی و خواص (که در طول قرون متمادی حکم به کفرِ غیر مسلمان‌ها کرده و می‌کنند) نمی‌دانند که اگر خود در کشوری غیر مسلمان به دنیا می‌آمدند، جزو همان کفّار!! محسوب می‌شدند!؟
کافر کسی است که در مواجهه با حضرت محمد (ص)، زیر بارِ ادعای ارتباطِ او با خدا نمی‌رود!؛ ولی امروز شخص پیامبر گرامی، اساساً حضور! ندارد که مواجهه‌ای و ابتلایی و عرضۀ دعوتی وجود داشته باشد! که کسی ایمان بیاورد و کسی راه کفرو انکار و لِجاج و حق‌پوشی در پیش گیرد! پس این اجازه از کجا آمده که در غیاب دعوت‌کننده و با هزاران کیلومتر فاصلۀ مکانی از محلِ دعوت و با هزار و چهارصد سال فاصلۀ زمانی از زمان دعوت، و به صِرفِ این‌که پیامبرِ ما را پیامبر خودشان نمی‌دانند، برچسب کفر بر آن‌ها بزنیم و دارالکفر و دارالاسلام به راه اندازیم و کشورشان را مملکت کفر بدانیم و سیاستِ کشورمان را بر همین اساس تنظیم کنیم و ...
ما حق نداریم مردمی که هیچ طَرَفیّتی با دعوت پیامبر گرامی ندارند را کافر شماریم!؛ بله آنان غیر مسلمان‌اند! همین و بس؛ بنابراین باید از این انتسابات بلا موضوع دست شست.
پس زنده باد تمام کشورهای کرۀ زمین که پُر است از آفریده‌ها، آفریده‌هایی که در پیشگاه پروردگار هیچ فرقی میان‌شان جز به خودداری و تقوا نیست. مطمئناً دست‌ودلبازانه میلیاردها آفریده را مادرزادی به کفر متّصف کردن، از تقوا به دور است
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
Telegram.me/baznegari
.
.
18 December 2018
ک
11:23
کانال بازنگری
چرا حضرت معصومه شوهر نکرد؟

در زندگی خانوادگی امام موسی کاظم، دو موضوع مهم برای بررسی وجود دارد:

الف- فرزندان بسیار زیادِ ایشان:
شیخ مفید شمار فرزندان امام کاظم را 37 نفر (19 پسر، 18 دختر) و یعقوبی این تعداد را 41 تَن (23 دختر، 18 پسر) و برخی دیگر کم‌تر یا بیش‌تر گفته‌اند ولی در هر صورت همۀ آمارها بر شمار بسیار زیاد آن اذعان دارند. علت این شمار بسیار را باید محققان بررسی کنند و البته باید توجه داشت که نگرانی از بابت تأمین مخارجِ آن‌ها وجود نداشته، زیرا بخشی از عواید فتوحات و لشکرکشی‌ها و تصرفات، به سادات و طالبیون تعلق می‌گرفته و امام، خود نیز اقدام به راه‌اندازی شبکه‌های مالی در نقاط مختلف برای اخذ خمس و وجوهات کرد که سرانجام به دستگیری و حبسش انجامید.

ب- نهی از شوهر کردنِ دخترانش:
دیگر موضوعی که باید مورد بررسی قرار گیرد این خواستۀ بحث‌انگیز امام است که خواستار عدم ازدواج دخترانش شد. امروز (مطابق تقویم) سالگرد وفات فاطمۀ معصومه یکی از دختران آن امام است که در شهر قم به خاک سپرده شده و همه می‌دانند که شوهرنکرده و مجرد از دنیا رفت. علتِ این امر، گویا به به همان خواستِ پدر برمی‌گردد. توجه به خواستِ امام کاظم چنان جدی بود که وقتی قاسم بن محمد یکی از آن دختران (به نام اُم سلمه) را عقد کرد شدیداً مورد اعتراض اطرافیان قرار گرفت و وی به رفع سوء تفاهم پرداخت و توضیح داد که اصلاً قصدش روابط زناشویی نبوده و فقط خواسته با پیوند محرمیّت، وی را در سفر حج همراهی کند: «موسی بن جعفر را هجده پسر و بیست و سه دختر بود ... موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچیک از آنان شوهر نکرد مگر اُم‌سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در این باره میان قاسم و خویشانش جریان سختی پیش آمد تا آنجا که قاسم قَسَم خورد که جامه از وی دور نکرده و جز آن‌که او را به حج بَرَد منظوری نداشته است» (ترجمۀ تاریخ یعقوبی ج2 ص421).

پ- تفاوت مشی فرزندان ذکور:
سومین موضوع در زندگی خانوادگی امام کاظم به تفاوت چشمگیر میان فرزندان حضرت برمی‌گردد: از یکسو احمد بن موسی (مشهور به شاهِ چراغ، شیراز) همانند پدر در راه مبارزه با خلفای عباسی جنگید و کشته شد و از سوی دیگر علی بن موسی الرضا (امام هشتم‌مان، شاهِ خراسان) با همان خلفا صلح و ائتلاف کرد و ولایتعهدی‌شان را پذیرفت. این نیز موضوعی مهم است که محققان باید در اصل و فرعش به تحقیق بپردازند چنانکه پرداخته و به نتایجی رسیده‌اند.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۰۹/۲۷
T.me/baznegari
.
.
22 December 2018
ک
00:53
کانال بازنگری
وقتی خلیفه شدی هوای فرزندان مرا داشته باش
@baznegari
در عیون اخبار الرضا راوی به ذکر خبری از قول مأمون پرداخته که چکیدۀ آن چنین است:

تعلیم تشیّع
مأمون به اطرافیانش گفت: تشیّع را پدرم هارون‌الرشید به من آموخت! حاضران گفتند: چطور ممکن است حال آن‌که او اهل تشیّع را می‌کشت؟ مأمون در پاسخ توضیح داد که آن قتل‌ها را برای حفظ حکومتش انجام می‌داد و معتقد بود حکومت پدر مادر نمی‌شناسد و حتی به من که فرزندش بودم نیز گفت که اگر تو نیز بخواهی حکومت را از من بگیری گردنت را می‌زنم؛ ولی در عین حال موسی بن جعفر را امامِ حق، حجت خدا و خلیفۀ او در میان بندگانش می‌دانست و خود را امام ظاهر و از روی قهر و غلبه معرفی می‌کرد.

انعام ویژه
مأمون توضیح داد سالی همراه هارون به حج رفتم. در مدینه هرکس از اهل مدینه و مکه و از نسل مهاجرین و انصار و بنی‌هاشم و دیگر قبایل قریش که بر وی وارد می‌شد پس از ذکر نسَبَش از دویست دینار تا پنج هزار دینار (بسته به سابقۀ پدرانش در خدمت به اسلام) به او انعام و پاداش می‌داد.

ورود موسی بن جعفر با چهره‌ای زاهدانه و وارسته
در یکی از آن روزها خبر آمد که موسی بن جعفر (امام موسی کاظم) در حال ورود به دربار است. پدرم از حاضران و درباریان خواست که بسیار به او احترام گذارند و او را به سمت تخت وی ببَرَند. او وقتی وارد شد چهره‌ای زرد داشت و عبادت لاغر و نحیفش کرده بود و آثار سجدۀ زیاد موجب جراحتِ چهره‌اش شده بود.. هارون صورت و چشم او را بوسید و او را در بالای مجلس و کنار خود نشاند و با او شروع به صحبت کرد

تعداد فرزندان، عدم ازدواج دختران
در ضمن گفتگو، هارون از موسی بن جعفر پرسید:
خانواده‌ات چند نفر است؟
پانصد نفر
آیا همه‌شان فرزندت هستند؟
نه، بیشتر آن‌ها غلام و حَشَم هستند و تعداد فرزندانم سی و اندی نفر است
چرا دخترانت را به ازدواج (با عمو زادگان یا دیگر افراد مناسب) در نمی‌آوری؟
دستم خالی است
وضع زمین و محصولاتش چگونه است؟
گاهی محصول می‌دهد و گاه نه
آیا قرضی بر کسی داری؟
آری
چقدر؟
ده هزار دینار
هارون گفت: ای پسر عمو! من آن‌قدر مال به شما خواهم داد که بتوانی پسران و دخترانت را به ازدواج برسانی، قرضت را بدهی و زمینت را آباد کنی. موسی بن جعفر نیز او را دعا کرد و در باب ریشه‌های عمیق دو خانواده و ضرورت دستگیری از نیازمندان سخن گفت و ابراز امیدواری کرد که خدا او را از این کارِ خیرش منصرف نکند

وقتی خلیفه شدی هوای فرزندانم را داشته باش
موسی بن جعفر با احترامات و تشریفات کامل توسط فرزندان هارون و به امر وی تا منزلش بدرقه شد. مأمون توضیح می‌دهد که در خلال بدرقه بود که موسی بن جعفر، پنهانی به من (مأمون) مژده داد که در آینده خلیفه خواهم شد و گفت: هر گاه خلیفه شدی به فرزندان من نیکی و احسان کن.
کسانی که اقدام مأمون در انتخاب امام رضا (فرزند موسی بن جعفر) به عنوان ولیعهد را اقدامی صادقانه (و نه از سرِ نیرنگ و توطئه و فریب) ارزیابی می‌کنند، می‌توانند این سفارش پنهانیِ موسی بن جعفر به او را مؤثر در آن امر بدانند (حتی منسوب است به مأمون ،که وی در توجیه اعطای ولایتعهدی گفته بود که علی بن اببطالب، فرزندان عباس را به عنوان والی انتخاب کرده بود و حالا نوبت جبران آن است)

خُلف وعدۀ هارون
سرانجام هارون الرشید به جای تحقق آن وعده‌های مالی، فقط دویست دینار برای موسی بن جعفر فرستاد و هنگامی که با اعتراض مأمون روبرو شد که چرا با وجود آن همه احترام و تجلیل، کمترین مبلغِ ممکن را برایش فرستادی، بر سرش داد زد که: ساکت شو ای بی مادر شده! اگر آن مبالغی که وعده دادم را برایش بفرستم چه تضمینی هست که فردا با صد هزار شمشیرزن از شیعیان و دوستانش روبروی من نایستد!؟ فقرِ این مرد و خانواده‌اش برای من و شما، بهتر از توانمندی آنان است.

عیون اخبار الرضا (ج۱ باب۷ ح۱۱): ... أتدرون من علّمنی التشیّع ... علّمنیه الرشید ...یا أبا الحسن ما علیک من العیال فقال یزیدون علی الخمسمائة قال أولاد کلّهم قال لا اکثرهم موالیّ و حشم أما الولد فلی نیّف و ثلاثون ... قال فَلِمَ لا تُزوّج النسوان من بنی عمومتهن و أکفائهن قال الید تقصُرُ ... فأقبل علیّ أبوالحسن موسی بن جعفر سِرّاً بینی و بینه فبشّرنی بالخلافة فقال لی إذا ملَکتَ هذا الأمر فأحسِن إلی وُلدی ... قال هذا إمام الناس و حجة الله علی خلقه و خلیفته علی عباده فقُلت یا أمیرالمؤمنین أوَ لیست هذه الصفات کلها لک و فیک فقال أنا إمام الجماعة فی الظاهر و الغلبة و القهر و موسی بن جعفر إمام حقٍ ... و فقر هذا و أهل بیته أسلَمُ لی و لکم مِن بسط أیدیهم و أعیُنِهم.

شب یلدای ۱۳۹۷ ، امیر ترکاشوند

T.me/baznegari
.
.
24 December 2018
ک
19:00
کانال بازنگری
نگاهی دیگر به : وقتی خلیفه شدی هوای فرزندان مرا داشته باش
T.me/baznegari
(یادداشت وارده از آقای صفاری:)

سلام
خوشحال شدم که بار دیگر موفق شدم تولید فکری شما را بخوانم خوشحالم که آرامش نداری بمجرد فارغ شدن از کاری به کار دیگری می‌پردازی. اذا فرغت فانصب. شادم که این مصداق شماست

اجازه می‌خواهم نگاهی مجدد به دو یادداشت اخیرتان در مورد امام موسی کاظم وعدم ازدواج دختران‌شان و گفتگوی آن امام با هارون وپسرش مامون داشته باشم .

✔️در مرحله اول نگاهی به دو رفرنس مورد اشاره شما لازم است؛
در یادداشت اول از تاریخ یعقوبی ذکری بمیان آمد ( یعقوبی تاریخ نگار سده سوم هجری در گذشته به سال ۲۹۲ بنوعی نزدیکترین مورخ. " بعد از واقدی صاحب المغازی" به تاریخ اوایل اسلام میباشد ، بقولی شیعه مذهب ) گفته: امام موسی کاظم به دختران خود وصیت نمود که ازدواج نکنند ... ( ترجمه تاریخ یعقوبی ج۲ ص ۴۲۱).
در یادداشت دوم شما به نقل از عیون اخبار الرضا ( تالیف شیخ صدوق، سده چهارم هجری در گذشته به سال ۳۸۱ ه.ق) آمده: ... هارون سوال می‌پرسد ، چرا دخترانت را به ازدواج ( با عموزادگان یا دیگر افراد مناسب ) در نمی آوری ؟ امام جواب می‌دهد: دستم خالی است.
در گفتار یعقوبی سخن از درآمد و مخارج نیست بلکه سخن، وصیتی است که عدم ازدواج دختران را بخاطر می‌آورد و فکر را برای پیدا نمودن دلیل این عدم ازدواج به راه‌های گوناگون می‌برد.
ولی در گفتۀ شیخ صدوق این عدم ازدواج فقط یک گزینه دارد و جوابش در جواب صریح امام به هارون بیان شده: دستم خالی است. آنچه در آن محاوره بیان شد وبه ذهن متبادر می‌شود، امروزه به خوبی قابل درک است که پدر خانواده بعلت فقدان مالی به طریقی از ازدواج دختر ویا دخترانش شانه خالی می‌کند. در عیون اخبار الرضا سخنی از وصیت بر عدم ازدواج دختران امام نیست این گفتارِ عدم تمکن مالی از سوی امام، یا حقیقت دارد و یا امام تقیه نموده وخلاف واقع سخن راند .
با توجه به دوسند تاریخی فوق‌الاشاره کدام را باید قبول کرد؟ امیدوارم در یادداشت بعدی‌تان به آن بپردازید.

✔️نکات دیگری در گفتار نقل شده در یادداشت دوم‌تان به چشم می‌خورد که مشتاقم به یکی از آنها پرداخته واندکی پیرامونش سخن به میان آید .
شیخ صدوق در ادامه محاوره می‌گوید: مامون گفته" امام موسی به من (مامون) مژدۀ خلیفه شدن را داد وگفته هرگاه خلیفه شدی به فرزندان من نیکی واحسان کن.
این گفتۀ امام هفتم از دو حال خارج نیست:
1- تمام امور حاکی از آن بود که بعد از هارون، مامون خلیفه خواهد شد. در این حالت بیان امام نمی‌تواند مژده بحساب آید چون امر خلافت از قبل مشخص شده بود ودیگران و حتی مامون هم بدان آگاه بود.
2_ بیان مژدۀ امام به مامون می‌تواند این‌گونه باشد که امر خلیفه‌شدن بر دیگران مستور بوده (شاید حتی سخنی پیرامون آن گفته نشد ویا قرار بود در آینده مشخص شود) مخصوصا خلیفه شدن مامون، شاید بشود گفت آگاهی ازغیب بوده که قرار بود در آینده اتفاق بیفتد( اعتقاد بعضی از شیعیان بر عالم بودن امامان به امور غیب ) در صورتی که قرآن، دانستن غیب توسط دیگران را منتفی می‌داند ( انعام. ۵۹ الغیب لا یعلمها الا هو _ جن. ۲۶ عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا. وآیات دیگر ).

خلاصه آنکه در رابطه با نکتۀ نخست، آیا می‌توان با قاطعیت بیان کرد که عدم ازدواج دختران امام موسی کاظم کدام یک از گزینه هاست ؟

1_ وصیت امام به دختران بر عدم ازدواج

2_ وصیت امام به دختران بر ازدواج با مشورت ونظارت برادرشان امام هشتم

3_ عدم ازدواج دختران به علت تنگدستی مالی پدر (آنچه از یادداشت "شب یلدای۱۳۷۹" شما بنقل از عیون اخبار الرضا شیخ صدوق بر می‌آید تهیدستی و داشتن قرض و... است که عدم ازدواج دختران خود را نزد هارون توجیه نمود ولی سخنان دیگر وجود دارد که گفتۀ نقل شده را به چالش می‌کشد. اموال ودارایی‌هایی که در زمان هارون در دست امام هفتم بوده شامل خمس و زکات، نذورات، صدقات و موقوفات بود این اموال گاه مستقیم وگاه غیر مستقیم توسط پیروان تحویل امام می‌شد (هارون از این واقعه با خبر بود) این اموال گاهی توسط واسطه‌ها ( نائبان ووکلا) دریافت وتوزیع میشد، به علت تضادی که بین امام وهارون برقرار بود وامام را در تنگنا قرار داده بود وکلای امام از اهمیت خاصی برخوردار بودند به گفته مورخین فعالیت نائبان و وکلا در آن زمان به اوج خود رسیده بود به دلیل وجود وکلا و نائبان پرداختهای مالی به دفاتر وکلا فزونی یافت. انباشت ثروت پس از شهادت امام هفتم نیز گواه ثروت ایشان و فقدان تنگدستی است مثلاً هفتاد هزار دینار نزد زیاد بن مروان عیسی و سی هزار دینار تحویل علی بن حمزه بود، سی هزار دینار و شش کنیز نزد عثمان بن عیسی رواسی بود و نیز ...)


اول دی ۱۳۹۷ صفاری

عطف به یادداشتِ (وقتی خلیفه شدی هوای فرزندان مرا داشته باش):
T.me/baznegari/339
.
.
25 December 2018
ک
18:37
کانال بازنگری
فرق ما و بهائیان

به مسلمانِ شیعۀ دوازده امامیِ قائل به غیبت امام دوازدهم، که می‌گوید آن امام غایب ظهور کرده و آیین جدیدی بنا نهاده، "بهائی" گفته می‌شود.

به مسلمانِ شیعۀ دوازده امامیِ قائل به غیبت امام دوازدهم، که می‌گوید آن امام غایب هنوز ظهور نکرده تا آیین جدیدی بنا نَهَد (یأتی بدینٍ جدیدٍ) "غیر بهائی" (و منتظر ظهور) گفته می‌شود

با این وصف آیا درست است که ما گروه دوم، برای گروه اول برخی محدودیت‌ها و محرومیت‌ها از جمله تنگنا در تحصیلات دانشگاهی وضع کنیم و یا در برخی تدفین و خاکسپاری‌ها اقدامات غیر قابل گفتن روا داریم!؟ به ویژه که بیشتر بهائیانِ موجود، بهائی به دنیا آمده‌اند و خود هیچ نقشی در بهایی شدن نداشتند و فقط از آن‌جا که پدر و مادرشان چنان بودند چنین شدند! همچنان‌که غیر بهائی بودنِ من و تو نیز وراثتی بوده و فقط به پدر و مادرمان برمی‌گردد!

ضمناً در گروه ما غیر بهائیان، گرچه هنوز ظهور رُخ نداده ولی نائبانی به میان آمده‌اند که صاحب ولایت مطلقۀ غیر محصور در چارچوب احکام سنّتی، و مطلقاً مبسوط الید بوده و تمام اختیارات آن امام غایب را دارا هستند و در نتیجه عملاً فرق شکلی در تعریف را به صفر می‌رسانَد.


امید که بر علیهِ دیگرانی که اصلاً نمی‌شناسیم‌شان کارهایی نکنیم که در نگاه چشم در چشم شرمندگی به بار آورَد.

چهارم دی ماه ۱۳۹۷ ، امیر ترکاشوند
T.me/baznegari
.
.
.
29 December 2018
ک
20:07
کانال بازنگری
رکن رابع ، ولیّ فقیه
شیعه با کش‌دار شدنِ غیبت امام دوازدهم (که از یازده دوازده قرن پیش رُخ داد) وارد یک بلاتکلیفی عمیق و گسترده شد زیرا گذشته از آن‌که دین و احکام و حکومت (بر اساس نگاه سنّتی) بر حول رهبری/ولایت معنا می‌یابد همچنین بسیاری از احکام مهمّش در خلأ یادشده، در تعطیلی به سر می‌برَد. این بلاتکلیفی و خلأ، از زمانی که شیعه در ایران از عصر صفویه (چهار پنج قرن پیش) به اکثریت رسید و مذهب رسمی گردید و کشور متشکلی گردید بیشتر احساس شد و خود را بیش از پیش نشان داد. درست از همین دوران به بعد بود که نهضت‌هایی دینی با هدف چاره‌سازی برای این بلاتکلیفی رقم خورد: الف- رُکن رابع؛ چاره‌سازی شیخ احمد احسایی: حدود دو قرن پیش یکی از بزرگان حوزۀ شیعه، شیخ احمد احسایی، در کنار اصول توحید، نبوت و امامت، از اصل چهارمی با عنوان "رکن رابع" نام برد تا به این وسیله زمین از حجت خدا خالی نشود و خلأ رهبری پُر شود. رکن رابع، در هر زمان، یک شیعیِ کامل است که واسطه میان امام غایب با مردم می‌باشد. این جسارت در حلّ آن معضل بزرگ، سرانجام به بابیّت و بهائیت و یعنی ظهور خودِ قائم (بر طبق نظر آنان) و برپایی آیین جدید انجامید. ب- ولیّ فقیه؛ چاره‌سازی امام خمینی: حدود نیم قرن پیش یکی دیگر از بزرگان حوزۀ شیعه، امام خمینی، در کنار اصول توحید، نبوت و امامت، نظریۀ ولایت فقیه (و نایب مطلق امام غایب) را مطرح کرد تا به آن سرگردانی و بلاتکلیفی و تعطیلی و خلأ پاسخ داده شود. این چاره‌سازی برای تکمیل شدنش لابد باید بزودی به ظهورِ (ظهور طبیعی و زمینیِ) مهدی که نتیجه‌اش انتظام امور بر اساس تحولات زندگی، تغییرات جهان، و واقعیاتِ زمان و مکان (و نه درجا زدن بر صِرفِ قال الصادق و قال الباقر، بلکه جایگزینی آن با یقول المهدی) است بینجامد. هشتم دیماه ۱۳۹۷، امیر ترکاشوند
telegram.me/baznegari/343
.
.
31 December 2018
ک
21:04
کانال بازنگری
گاهی به گذشته‌ات نگاه کن (۱)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
@baznegari
پرسید نام شماری از مردانِ "بزرگ، فرهیخته و دانشمند" در دوران قدیم (ماقبل دوران معاصر) را بگو؛ پاسخ داد: فلان و فلان و فلان و فلان .... و بسیاری فلان‌های دیگر.
پرسید نام شماری از مردانِ "بزرگ، فرهیخته و دانشمند" در دوران معاصر (یکی دو قرن اخیر) را بگو؛ پاسخ داد: فلان و فلان و فلان و فلان .... و بسیاری فلان‌های دیگر.
پرسید نام شماری از زنانِ "بزرگ، فرهیخته و دانشمند" در دوران قدیم (ماقبل دوران معاصر) را بگو؛ در پاسخ به مِنّ و مِن کردن افتاد زیرا صفحۀ ذهنش خالی از وجود چنین زنان بزرگ و والا مرتبه‌ای بود.
پرسید نام شماری از زنانِ "بزرگ، فرهیخته و دانشمند" در دوران معاصر (یکی دو قرن اخیر) را بگو؛ قفل ذهنش دوباره باز شد و خوشحال پاسخ داد: فلان و فلان و فلان و فلان .... و بسیاری دیگر که در حال ظهور و سر برآوردن‌اند

می‌دانید چرا نتوانست زنان دانشمند و بزرگ در ماقبل دوران معاصرِ کشورمان را نام ببرد؟ پاسخ روشن است زیرا زنان مطابق آموزه‌های رسمیِ منسوب به دین (که حاصل اجماع فقها در ادوار تاریخ است)؛
نباید از خانه بیرون می‌رفتند
نباید درس می‌خواندند و تحصیل می‌کردند
نباید با مردان مواجه می‌شدند و با آن‌ها مکالمه می‌کردند
نباید بدون روبند/پوشیه (اگر ناچار به خروج از خانه می‌شدند) بیرون می‌رفتند
نباید صدای‌شان شنیده می‌شد
نباید آفتاب و مهتاب می‌دیدند
نباید و نباید و نباید ...

آیا در چنین قفس و فضای نَفَس‌گیر، جایی برای ظهورِ چنان زنانی خواهد بود!؟

پروین اعتصامی بزرگ‌بانوی شاعرِ معاصرمان در وصفِ وضعیت زنان در روزگار ماقبلِ معاصر چنین توصیفِ رسایی دارد:
زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود
پیشه‌اش جز تیره‌روزیّ و پریشانی نبود

زندگی و مرگش اندر کنج عزلت می‌گذشت
زن چه بود آن روزها گر ز آن ‌که زندانی نبود ...

در عدالتخانۀ انصاف، زن شاهد نداشت
در دبستان فضیلت، زن دبستانی نبود ...

نور دانش را زچشم زن نهان می‌داشتند
این ندانستن ز پستی و گرانجانی نبود ...

در قفس می‌آرمید و در قفس می‌داد جان
در گلستان، نام از این مرغ گلستانی نبود ...

چشم و دل را پرده می‌بایست اما از عفاف
چادر پوسیده بنیاد مسلمانی نبود

خسروا! دستِ توانای تو آسان کرد کار
ور نه در این کارِ سخت امید آسانی نبود

شه نمی‌شد گر در این گمگشته کشتی ناخدای
ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود

باید این انوار را پروین به چشم عقل دید
مهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود


امروز در ایران، زنان (از جمله به کمک برخی فقهای معاصر) برخلاف اجماعیات فقهِ سنّتی، به فعالیت پرداخته‌اند امّا همچنان رسوبات همان نواهیِ سنتی، مشغول بسته نگه داشتنِ پنجره‌های بازنشده بر علیه زنان است. بد نیست صاحبان این رسوبات نگاهی به گذشتۀ فرو ریختۀ خود کنند!

ای واعظ شهر! گاهی به گذشته‌ات نگاه کن و بیندیش چرا صفحات تاریخ ماقبلِ معاصرمان ایران، خالی از نام زنان فرزانه، بزرگ، دانشمند و فرهیخته است!؟

آب لوله‌کشی، دوش حمام، مدرسه!، تلویزیون، نفت، ویدئو، .... و حالا ماهواره، ورزشگاه، اقلیّت‌ها، موی سر، خوانندگی و...

(ادامه دارد)
T.me/baznegari
.
.
6 January 2019
ک
18:13
کانال بازنگری
تعدیلِ دشمنی
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
@baznegari
در نگاه سنّتیِ شیعه، تمام خلفا و حاکمان، غاصب شمرده می‌شوند زیرا حقِ حکومت و حکمرانی فقط و فقط حقِ دوازده امام دانسته می‌شود و بس!. شیعیان سنّتی بابتِ این غصب‌ها بیشترین غَضَب‌ها، بغض‌ها و نفرت‌ها را از غاصبینِ مفروض در خود انباشته می‌کنند!؛ امروزه آن نفرت و دشمنیِ انباشته، بر سرِ امریکا، اسرائیل و عربستان سعودی آوار شده است.
حال باید دید خودِ امامان (با فرضِ وجود نفرت و دشمنی‌شان نسبت به خلفا و حاکمان) آیا همواره و در تمام طول زندگی سیاسی‌شان، آنان را دشمن و منفور می‌دانستند؛ و یا دشمنی و تنفّر به بخشی از حیات سیاسی‌شان مربوط بوده و در بخش‌های دیگری از زندگی، با قرائنی از دوستی! و روابط عادی و حَسَنه با همانان برمی‌خوریم؟
پاسخ را با پیگیریِ فقط یک موضوع (از ده‌ها موضوعِ قابل بررسی) در سیرۀ ائمه دنبال می‌کنیم و آن موضوع شیرین و دوست‌داشتنیِ ازدواج است که با بررسی آن مشخص خواهد شد که (حتی اگر ائمه، نهایتِ دشمنی را با حاکمان و خلفا داشته‌اند امّا) راهِ دوستی نیز همواره باز بوده و دوست و دشمن در کنار هم، هم دشمنانه و هم دوستانه زندگی می‌کردند!؛ و این‌گونه نبوده که تمام صفحات زندگیِ ائمۀ اهل بیت با دشمنی و نفرت نسبت به غاصبانِ مفروض گذشته و صفحاتِ دوستی‌اش خالی باشد!

ازدواج به عنوان مظهر دوستی و نفی دشمنی را اینک در زندگی امامان پی می‌گیریم.

امام اول- امام علی:
ازدواج امام با بیوۀ خلیفۀ اول: امام علی پس درگذشت ابوبکر (خلیفۀ اول)، با همسر وی (اسماء بنت عمیس) ازدواج کرد و سرپرستی فرزندانش را به عهده گرفت.
ازدواج دخترش با خلیفۀ دوم: امام علی در سال هفدهم هجری، دخترش اُم‌کلثوم را به ازدواجِ عمربن‌خطاب (خلیفۀ دوم) درآورد.
ازدواج نوه‌اش با حَجّاج ‌بن ‌یوسف: اُم‌کلثوم دختر حضرت زینب به ازدواج حجاج بن یوسف ثقفی درآمد.

امام دوم- امام حسن:
ازدواج امام با نوۀ خلیفۀ اول: امام حسن با حفصه (بنت عبدالرحمن) که نوۀ ابوبکر (خلیفۀ اول) است ازدواج کرد.
ازدواج دخترش با عبدالله بن زبیر: اُم‌الحسن دختر امام حسن به ازدواج عبدالله بن زبیر (که بسیاری با او به عنوان خلیفه بیعت کردند و بر بخش وسیعی حکومت می‌کرد) درآمد.

امام سوم- امام حسین:
ازدواج امام با نوۀ ابوسفیان: امام حسین با لیلی (بنت میمونة بنت أبی سفیان) که نوۀ ابوسفیان است ازدواج کرد (لیلی مادر علی اکبر).
ازدواج امام با دختر طلحه: امام حسین همچنین با اُم‌اسحاق که دختر طلحه است ازدواج کرد. اُم‌اسحاق پیش‌تر همسر امام حسن بود و پس از درگذشت وی، به ازدواج امام حسین درآمد

امام چهارم- امام سجاد:
ازدواج سکینه خواهر امام با سه سوژه: سکینه دختر امام حسین در دوران امامتِ برادرش امام سجاد و پس از واقعۀ کربلا با مصعب بن زبیر (قاتل مختار) ازدواج کرد و بعدتر با زید بن عمرو نوۀ عثمان (خلیفۀ سوم) ازدواج کرد و بعدتر با اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان، نوۀ مروان (خلیفۀ اموی) و پسر عبدالعزیز (که ولیعهد بود ولی عمرش وفا نکرد) ازدواج کرد.
ازدواج خواهر امام با نوۀ عثمان: دیگر خواهر امام زین‌العابدین، فاطمه دختر امام حسین به ازدواج نوۀ عثمان (خلیفۀ سوم) یعنی عبدالله بن عمرو بن عثمان درآمد.

امام پنجم- امام محمد باقر:
ازدواج نتیجۀ امام علی با نتیجۀ ابوبکر: امام محمدباقر که نتیجۀ امام علی است با اُمّ‌فروه که نتیجۀ خلیفۀ اول ابوبکر است ازدواج کرد و از این ازدواج امام جعفر صادق زاده شد. جالب این‌که امام محمد باقر از دو طرف (هم پدر هم مادر) به امام علی می‌رسد چنان‌که اُم‌فروه نیز از دو طرف (هم پدر هم مادر) به أبوبکر می‌رسد و به همین خاطر است که امام صادق گفته است: ولدنی ابوبکر مرتین.

امام ششم- امام جعفر صادق:
....؟؟؟

امام هفتم- امام موسی کاظم:
...؟؟

امام هشتم- امام علی بن موسی الرضا:
ازدواج امام با خواهر خلیفه: امام رضا با اُم حبیبه خواهر مأمون (خلیفۀ عباسی) ازدواج کرد.

امام نهم- امام محمد تقی (جواد):
ازدواج امام با دختر خلیفه: امام جواد با اُم‌فضل، دختر مأمون (خلیفۀ عباسی) ازدواج کرد.

امام دهم- امام علی نقی (هادی):
... ؟؟

امام یازدهم- امام حسن عسکری:
امام حسن عسکری فاقد همسر بود و در این بررسی نمی‌آید (حضرت مهدی با فرض ولادت، حاصل نکاح با کنیز است. ابن أمة سوداء)

امام دوازده- امام مهدی:
زندگی ایشان مخفیانه سپری شد و اطلاعی از ازدواج او در دست نیست.

بنابراین بهتر است متولیان نظام در دشمنی، تعدیل روا دارند و روابط حسنه با دشمنان‌شان را به صفر نرسانند. لزومی ندارد که امریکا و اسرائیل را همواره و پیوسته و مطلقاً با مرگ مورد استقبال قرار داد؛ بلکه گهگاه عروسی‌هایی (به عنوان مصداقی از روابط حسنه) روا شمرده شده که باید به آن تأسی نمود.

T.me/baznegari
.
.
ک
21:17
کانال بازنگری
In reply to this message
بند مربوط به امام حسین، تکمیل شد (با سپاس از آقای بهشتی)
11 January 2019
ک
20:00
کانال بازنگری
روابط حَسَنه با دشمن!
(دنبالۀ یادداشتِ "تعدیل دشمنی")
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۰/۲۱

در یادداشت نخست گفته شد که با فرض وجود دشمنی عمیق میان اهل بیت با خلفای ثلاثه و اموی و عباسی، با این وجود روابط حسنه نیز میان آن‌ها وجود داشت و این‌گونه نبود که برخلاف تصورِ ما از آنان، تمام پنجره‌های دوستی میان‌شان بسته باشد بلکه نشانه‌های بارز دوستی در عین اختلاف و حتی دشمنی، در زندگی‌شان برقرار بود و گفته شد که اگر ما مدعی پیروی از ائمه هستیم باید در دشمنی با دشمنان، حد نگه داریم و به آنان تأسی کنیم. در اثبات سخن، فقط به یک موضوع از ده‌ها موضوع پرداختم و آن پیوند ازدواج میان ائمۀ اهل بیت با طرف مقابل بود.

وصلت آل مروان با آل علی!!
اینک در همان راستا به ازدواج میان آل مروان با آل علی می‌پردازیم. فراموش نکنیم که مروان ،آن‌طور که برای‌مان گزارش کرده‌اند، یکی از سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر، امام علی و اولاد علی است و نام مروان در اذهان ما شیعیان با دشمنی عمیق نسبت به اهل بیت گره خورده است. حال با همین فرض!، نگاه کنید به ازدواج‌ها میان فرزندان مروان با فرزندان امام علی، تا از این رهگذر به زندگیِ توأم با دشمنی و دوستیِ آنان با یکدیگر (و نه پیله کردن بر صِرفِ دشمنی) پی ببرید. ضمناً توجه داشته باشید که این ازدواج‌ها تماماً پس از حدوث آن دشمنی‌ها انجام شده:

🔸دختر امام علی:
ازدواج رمله دختر امام علی با معاویه پسرِ مروان

🔸نوۀ امام علی:
ازدواج سکینه دختر امام حسین و نوۀ امام علی با اصبغ نوۀ مروان (اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان).
(گفتنی است اُم‌أبیها نوۀ برادرِ امام علی یعنی نوۀ جعفر طیّار با عبدالملک بن مروان که خلیفۀ اموی و پسرِ مروان است ازدواج کرد. اُم‌أبیها ابنة عبدالله بن جعفر بن أبی طالب)

🔸نتیجۀ امام علی:
یک- ازدواج زینب نوۀ امام حسن و نتیجۀ امام علی با ولید بن عبدالملک که خود خلیفه و نیز نوۀ مروان بود (زینب بنت حسن بن حسن)
دو- ازدواج نفیسه دیگر نوۀ امام حسن و نتیجۀ امام علی با ولید بن عبدالملکِ یادشده. یعنی این خلیفۀ اموی/مروانی با دو تن از نوه‌های امام حسن ازدواج کرده است (نفیسة بنت زید بن حسن)

با این وصف دختر ، نوه و نتیجۀ امام علی به عقدِ فرزند و نوه‌های مروان بن حکم درآمده‌اند! تا شاید کمی از بغض ما نسبت به دشمن و دشمن‌ها فروکش یابَد و در کنار دشمنی‌ها پنجره‌های روابط حسنه نیز گشوده بمانَد.
T.me/baznegari

یادداشتِ تعدیل دشمنی:
https://t.me/baznegari/345
.
.
16 January 2019
ک
00:34
کانال بازنگری
ازدواج عجیب!

از یکسو همه می‌دانیم که شوهرِ زینب (دخت امام علی و فاطمۀ زهرا) پسر عمویش عبدالله بن جعفر بود. بنابراین زینب و عبدالله دختر عمو پسر عمو بودند.
از سوی دیگر امام علی هنگام شهادت، چند همسر داشت که از جمله لیلی بنت مسعود بود. پس لیلی زن‌بابایِ زینب و زن‌عمویِ عبدالله بود.

و اما ازدواج عجیب: عبدالله پس از شهادت امام علی، با لیلی ازدواج کرد و چهار سوژۀ زیر پدید آمد:
عبدالله بر سرِ زینب (دختر فاطمه و علی! و نوۀ رسولخدا!)، هوو!! آورد
عبدالله با زن‌عموی خود ازدواج کرد!
عبدالله با زن‌بابای همسرش (که در ردیف مادر زن است) ازدواج کرد!
زن‌بابای زینب، هووی او شد!

پیداست که زمانه عوض شده و عرف مذهبی‌ها اخلاقی‌تر!؛ به طوری که امروزه آحاد مذهبی نه تنها تن به چنین ازدواج‌ها و آن نتایج عجیبش نمی‌دهند بلکه وقتی این یادداشت را می‌خوانند و از آن ازدواج عجیب باخبر می‌شوند، ذهن و فکر‌شان به هم می‌ریزد و آشفته می‌گردد، و سرانجام شروع به کلنجار با تصورات و ذهنیات‌شان می‌کنند و...

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
t.me/baznegari
.
.
24 January 2019
ک
08:24
کانال بازنگری
بسیاری از زنان اردنی با حجاب اسلامی در ورزشگاه‌های امارات حاضر شدند.
چرا با شنیدنِ این خبر در کشورهای دیگر شاد و خوشحال شده ولی از وقوع آن در کشور خودمان ایران نگران و بی‌تاب می‌گردیم!؟
@baznegari
ک
13:57
کانال بازنگری
تعطیلی حکم خدا؛ اصرار بر ابدیّتِ حکم حدیث!

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۱/۰۴
@baznegari

حکم صریح خدا به ارتش اسلام
به آیۀ ۶۰ سوره انفال در قرآن که حاوی حکم صریح خدا به ارتش اسلام است دقت کنید!؛ خدا در این ابلاغیه به پیامبر گرامی و پیروانش دستور می‌دهد که ارتش مسلمین را به اسب‌های ورزیده تجهیز کنند (واحدِ "سواره‌نظام") تا دشمن بترسد (و فکرهای خام به سرش نزند): وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُم ...
امروزه ارتش کشورهای اسلامی، حتی آنانی که (همانند کشور ما) حکومت‌شان نیز اسلامی است مجهّز به واحد ابلاغی قرآن و خدا نیست و با خیالی آسوده از حکم پروردگار عالَم شانه خالی می‌کنند.و جالب این‌که هیچ یک از رهبران دینی و فقها نسبت به این سرپیچیِ آشکار، اعتراض نمی‌کنند و فریادِ وااسلاما شنیده نمی‌شود. چرا کشورهای اسلامی چرا حکومت‌های اسلامی چرا فقها و رهبران دینی در برابرِ این تعطیلی حکم خدا سکوت اختیار کرده و واکنشی نشان نمی‌دهند چرا احساس گناه به آن‌ها دست نمی‌دهد چرا این نادیده‌انگاری را عصیان در برابر خدا و قرآن نمی‌دانند و چرا برخلاف رهنمود قرآن، سراغ دیگر تجهیزات نظامی می‌روند؟ چون می‌دانند آن حکمِ قرآن، مربوط به واقعیات و سطح پیشرفت آن روزگار است و ابزار و تجهیزات نظامی در زمان حاضر بسیار متحول‌تر و فراتر از تجهیز به اسبِ چنین و چنان است و طبیعی است که اینک اگر ارتش‌های اسلامی به دستورِ مصرّح قرآن عمل کنند، شادمانی دشمنان‌شان را به دنبال داشته و هنگام جنگ به طرفةالعینی سپاه اسلام را نابود می‌کنند.
و اینچنین همه و همه با طیب خاطر به تعطیلی حکم خدا! رضایت می‌دهند و "راهِ تجهیز ارتش" را نه دستور قرآن بلکه واقعیت‌های زمانه می‌دانند.

حکم روایی (و غیر قرآنی) در سنگسارِ زانی
مطابق روایات، راهِ اعدام خطاکاران جنسی عبارت از "سنگسار" است. امروز با این‌که زمانه عوض شده و تحولاتی شگرف در شیوۀ تربیت و راه‌های مجازات و حتی چگونگی و راهِ اعدام به وجود آمده اما در حوزه‌های علوم دینی همچنان رجم و سنگسار را تدریس و تبلیغ می‌کنند و آن را حکم خدا برای همۀ زمان‌ها و مکان‌ها می‌دانند و در برابر تغییر آن و به‌روزرسانی‌اش مقاومت سنگین نشان می‌دهند و راه ابدی در مقابله با گناه یادشده را فقط اعدام و راهِ اعدام را فقط سنگسار می‌دانند. در واقع همان‌ها که به راحتی آبِ خوردن، راهِ ابلاغی پروردگار در تجهیز ارتش را به بایگانی فرستادند اما راهِ فرستادۀ پروردگار در چگونگی اعدام را دودستی گرفته و به آن به عنوان میراث لایتغیّر چسبیده و به هیچ وجه حاضر نیستند این را نیز همچو فرمان خودِ خدا به‌روزرسانی کنند.
واینچنین همه و همۀ مدارس فقهی، تعطیل‌ناپذیریِ حکم فرستادۀ خدا در "راهِ اعدام زانیِ محصن" را پاسداری می‌کنند.



مقایسۀ راه تجهیز و راه اعدام و میزان وفاداری مسلمین به آن‌ها در قرآن و سنت
خوانندۀ گرامی توجه دارد که موضوع‌مان در بندِ نخست، اصل و اساس دفاع نبود بلکه عیناً "راه دفاع" و نوعِ ابزار تجهیز بود که مورد توجه و تصریح قرآن/خدا قرار گرفت ولی مسلمین در ادوارِ پس از اسلام، از "عین متن قرآن" صرفنظر کرده و آن راه و شیوه و ابزار را به‌روز کردند. نیز توجه دارید که در بندِ دوم نیز با این‌که موضوع‌مان اصل و اساس کیفر و حتی اعدام نبود بلکه عیناً "راهِ اعدام" و شیوۀ نابودی بود که مورد توجه روایات قرار داشت ولی فقهای مسلمین در ادوار پس از اسلام تا اکنون، از "عین متن روایت" صرفنظر نکرده و آن راه و شیوه و روش را به‌روز نمی‌کنند.
این بررسی آیا نشان نمی‌دهد دلبستگی‌ها به روایات بیش از دلبستگی و وفاداری به قرآن و پروردگار است؟ کنار گذاشتنِ تجهیز ارتش به نیروی اسب، به هیچ روی مخالفت و عصیان و سرکشی در برابر پروردگار به حساب نمی‌آید زیرا آن دستور مربوط به واقعیات عصر نزول قرآن بوده و ابزار و تجهیزات کنونیِ ارتش‌ها مربوط به واقعیات عصر کنونی است که خواستِ خدا در این عصر نیز دقیقاً همین است و به همین ترتیب دستور روایات (با فرض صحتِ صدور) در چگونگی اعدام زانی از طریق سنگسار نیز مربوط به واقعیات و سطح فرهنگی آن روزگار بوده و در این عصر، راه‌هایی مطابق با واقعیات و سطح این روزگار را می‌طلبد و این راه‌های جدید و عصری، مرضیِ صاحب روایات نیز می‌باشد.

گفتنی است مطابق تحقیقی که در کتاب نسخ سنگسار توسط اسلام آوردم نه تنها سنگسارِ زانی بلکه حتی اصلِ اعدام وی (به هر شیوه‌ای) اسلامی نبوده و بلکه اسلام در هنگام ظهور، این حکم موجود در مکاتب قبلِ از خود را در آیات قرآن مورد نسخ قرار داد. توضیحات فنی در بارۀ روایات رجم که یا ساختگی‌اند و یا معادل سنگسار نیستند را نیز در آن کتاب آورده‌ام که باید مراجعه کرد.

فایل کتاب نسخ سنگسار توسط اسلام:
t.me/baznegari/6
26 January 2019
ک
00:19
کانال بازنگری
خانه‌های کم‌استتار و تکلیفِ رعایت حجاب در آن‌ها
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۱/۰۶
T.me/baznegari
هنگام شرح آیۀ 60 سوره نور (القواعد من النساء اللاتی ...) در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، سه فرض و احتمال را از درون روایات استخراج و حول هر یک به صورت مبسوط توضیح دادم که باید با دقت مطالعه شود و نکات فنیِ آن مورد توجه قرآن‌پژوهان قرار گیرد (1- شرح اصلی- معافیت زنان یائسه و سالخورده از پوشش 2- شرح فرعی- معافیت زنان حاضر در خانه از پوشش 3- شرح کنایی برای وضع ثیاب)
فرض دوم از این سه فرض، از سوی ایتام آل محمد، از شدت غبار یتیمی و سرگشتگی، مورد تحریف و کم و زیاد شدن قرار گرفته و سپس بر اساس همان کم و زیاد شدن‌ها و تحریفاتی که خود در متن کتاب اِعمال کردند مورد داستانسرایی و داوری و هتاکیِ یتیمانه قرار گرفته است.

ابتدا بخشی از شرح کتاب را ملاحظه کنید:

... جهت دستیابی به ترجمه‌ای برای شرح کنونی همچنین باید دانست که واژۀ "القواعد" جمع یکی از این دو کلمۀ مفرد است: الف- کلمۀ "قاعد" به معنای زن یائسه که دوران حیض و بچّه‏‌آوری‏‌اش به پایان رسیده و پیش‏تر در شرح اصلی مورد استناد قرار گرفت. ب- کلمۀ "قاعدة" به معنای "زنِ نشسته" که این معنا اینک مورد استفاده قرار می‏گیرد. نیز از آن‏جا که فعل نشستن در خانه رخ می‏دهد بنابراین القواعد من النساء، اشاره به هنگام حضور و قرار گرفتن زنان در خانه دارد (و نه بیرون از خانه و نه صرفاً زنان یائسه و کهن‏سال). بر این اساس، آیه درصدد است تا وظیفۀ زنانِ "حاضر در خانه" را از حیث حجاب و پوشش بیان کند. گویا ابن‌عباس نیز به همین معنای ساده اشاره دارد: «عن ابن‌عباس فی قوله و القواعد من النساء قال هی المرأة لا جناح علیها ان‌تجلس فی بیتها بدرع و خمار و تضع عنها الجلباب ما لم‌تتبرج لما یکره الله و هو قوله فلیس علیهن جناح ان‌یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینة». شاید علت صدور حکم در بارۀ پوشش زنانِ حاضر در خانه، به این واقعیّت برمی‌گشت که خانه‌های آن دوران از استتار کافی برخوردار نبودند و در نتیجه به خوبی نمی‏توانست حاضران در آن را بپوشاند. برای دستیابی به ترجمه‌ای جدید همچنین می‌بایست تبرّج را به معنای: "خود را از درون خانه و پنجره به دیگران نشان دادن" بگیریم که در شرح آیۀ تبرّج و تطهیر به آن پرداختم. با توجه به این مطالب ترجمۀ آیه چنین است: «بر گردن زنان، وقتی در خانه حضور دارند و در سر سودای هیچ نکاح و اختلاطی نمی‌پرورانند، گناهی نیست که جامه‌هاشان را [برای راحت بودن] از تن درآورند اما [در این وضعیت] نباید با رفتن جلوی پنجره و دروازه‌ی [بی حفاظِ] خانه، [اندام آشکار] خود را بنمایانند. با این‏حال اگر از درآوردن لباس [در آن خانه‌های بی‌درب و حفاظ] خودداری کنند برای‌شان بهتر است و خدا [بر پرسش مفروض شما در بارۀ حکم حجاب در داخل خانه] شنوا و [در عین حال بر شیطنت و سوءاستفاده از این رخصت] آگاه است». ترجمۀ کنونی در صدد است تا بگوید زنان می‌توانند درون خانه‌شان ،ولو که فاقد درب و استتار کافی باشد، جامه از تن درآورند ولی نباید پس از کندن البسه شروع به ایستادن در مقابل باب و پنجره (و در نتیجه نمایاندن زیبایی‌های اندام) کنند. این ترجمه تا حدودی یادآور ترجمه‌ای از آیۀ تبرّج و تطهیر است که می‌گفت: « در خانه‌های خود قرار و آرام بگیرید و چون دوران جاهلیت پیشین از پنجره‌ها و بام‌ها و دیوارها خودنمایی مکنید» (و قرن فی بیوتکنّ و لاتبرّجن تبرّج الجاهلیة الاولی).
[حجاب شرعی در عصر پیامبر صفحۀ 612 و 613).

و اما تحریف
برخی‌شان به جای دقت در متن و آموختن، آن را چنین تحریف کردند و سپس با صدور حکم جای خالی داعش را پر کردند:
«زنان در خانه می‌توانند درمقابل غریبه و آشنا صددرصد برهنه ظاهر شوند زیرا منظور از «القواعد من النساء» در آیه ۶۰ سوره نور....معنای کاملا برهنه بودن در خانه، حتی در مقابل نامحرمان است ...»:
t.me/Jonbeshe_Edaaame_Enghelabi/10

«حجاب واجب نیست بی حجابی حلال است و زن متاهل در خانه ی خود میتواند در مقابل نامحرم لخت بگردد»:
t.me/Jonbeshe_Edaaame_Enghelabi/18
لحن توأم با طعن و کنایۀ یکی دیگر: «این محقق عالیقدر! در آن کتاب فقیهانه! حجاب شرعی در عصر پیامبر ... در صفحه 611 الی 613 این کتاب بی نظیر!، در تفسیر "القواعد من النسا" افاضه می فرمایند: "زنان در خانه می توانند در مقابل غریبه و آشنا صد در صد برهنه!!!! شوند زیرا منظور از "القواعد من النسا" در آیه 60 سوره نور که می فرماید: القواعد من النسا .... نه زنان یائسه و سالخورده، بلکه به "احتمال زیاد" زنانی است که در خانه هستند و برهنه بودن را ناپسند نمی دانند؛ و منظور از کنار گذاشتن پوشش، نه برداشتن حجاب شرعی، بلکه به معنی کاملا برهنه بودن در خانه، حتی در مقابل نامحرمان است"!!!!».


خوانندۀ گرامی، موارد تحریفی و افزوده شده را شناسایی و با اصل عبارت مقایسه کند
.
.
28 January 2019
ک
12:45
کانال بازنگری
المرجع الدینی السید کمال الحیدری: الحجاب کان حکما شرعیا فی کل زمان ومکان؟ أو حکم شرعی مرتبط بزمان خاص؟ أو لم‌یکن حکما شرعیا بل کان امراً عرفیا و اجتماعیا
alhaydari.com/ar/2018/04/65522

@baznegari
12:56
سه دیدگاه پیرامون شرعیّتِ روسری

(در کلام مرجع دینی سیّدکمال حیدری)
T.me/baznegari/360

درس خارج فقه زن (98) – تلاشی برای ارائۀ نگاهی جدید

... من یک نظام فکری دارم و شما یک نظام فکری دیگر؛ به همین خاطر:

گاه گفته می‌شود حجاب، حکمی شرعی است برای همۀ زمان‌ها و مکان‌ها. اگر چنین برداشتی دارید به نظرتان عمل کنید ولی ما را مجبور به پذیرفتن این نظر نکنید و می‌بینید که چه اصراری در تحمیل این نظر هست.
و گاه گفته می‌شود حجاب، حکمی شرعی ولی مختص به زمان خاصی است یعنی قید زمانی و مکانی بودن در موضوع حجاب اخذ شده و با نبود قید، حکم هم منتفی می‌شود این به این معنی نیست که حجاب مسئله‌ای موقت بوده بلکه موضوع آن حکم زمانمند و مکانمند بوده [و مثلا الان دیگر آن موضوع از بین رفته]
و گاه گفته می‌شود حجاب اساساً حکم شرعی نبوده بلکه امری عرفی و اجتماعی بوده.

[حالا ] در مورد حجاب چه فتوایی می‌دهید؟ سه نظر هست:

اولی حکمی شرعی که از نظر زمان و احوال و افراد مطلق است [یعنی همیشه یک شکل و شیوه واحد و ثابت دارد ]
در نظر دوم اطلاق زمانی هست یا نیست [یعنی آیا در هر زمانی حجاب به آن شکل اولیه واجب است یا نه ]؟ اطلاق نیست.
از نظر سوم هم که اساساً حجاب، حکم شرعی نیست و این نظر صاحب كتاب حجاب شرعی در عصر بيامبر امیر ترکاشوند است. کتاب او حدود هزار صفحه است. در جلد دوم کتاب صفحه ٩٨٤ می‌گوید:"که طی آن ثابت گرديد پوشاندن سر را مي‌بايست به دلايل زير حمل بر رسم واعتبار اجتماعی كرد ونه حمل بر حجاب شرعی."

من اینجا درصدد تایید یا رد این نظر نیستم فقط دارم نظرها را نقل می‌کنم. حالا نروند پخش کنند که سید حجاب را واجب نمی‌داند.

نیایید بگویید که حجاب از مسلمات سیرۀ متشرعه است [یعنی مسلمانان قرون ابتدایی همه حجاب داشته‌اند پس حتما این حکم قطعی اسلام بوده ]. ما نظر علامه شمس‌الدین را دربارۀ ارزش داشتن یا نداشتن سیره متشرعه گفتیم. آن سیره تابع فتاوای فقها [و اجتهادات و نظرات آنان ] بوده.

اینجا به اصل و قاعدۀ پنجم می‌رسیم و آن این است که در هنگام بحث از فقه زن باید توجه کنیم آنچه از اقوال و افعال و تقریرات پیامبر صادر شده آیا
از احکام شرعی مطلق برای هر زمان و مکان و حالی بوده
یا از احکام شرعیِ مقید به زمان و مکان بوده
یا اساسا حکم شرعی نبوده والحمد لله رب العالمین.

درس خارج فقه زن جلسه ٩٩

... عزیزان می‌توانند به عوامل تغلیظ حجاب رجوع کنند نویسنده ١٨ علت تغلیظ حجاب را در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر ذکر می‌کند که عنوان لطیفی هم هست.

كتاب حجاب شرعی در عصر پيامبر امير تركاشوند، عنوان: "علل تغليظ آراء" [یعنی] چطور مسئله‌ای که خیلی در آن تسامح بود روز به روز سخت‌گیرانه‌تر شد؟ همانطور که برایتان مثال زدم. می‌گوید من ١٨ علت را استقراء کردم. از صفحۀ ٨٥٢ شروع می‌کند تا آخر کتاب، ١٨ علت را با شواهد و ادله‌اش ذکر می‌کند. من فقط عناوینش را ذکر می‌کنم: ......



متن اصلی:
https://t.me/baznegari/294
و
https://t.me/baznegari/298

🔸ترجمه توسط یکی از خوانندگان کانال بازنگری

...............................................

فایل کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر:
http://Telegram.me/baznegari/4

.................................................


عکس پایین؛
مرجع دینی در حال معرفی کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر به طلاب علوم دینی
31 January 2019
ک
22:35
کانال بازنگری
به زودی یادداشتی با عنوانِ "بی‌حجابیِ اجباری در صدر اسلام" منتشر خواهم کرد. خوانندگان و به ویژه طلاب و محققان دینی در باره‌اش فکر کنند. @baznegari
9 February 2019
ک
15:27
کانال بازنگری
کدامیک باورکردنی‌تر است؟
(فاطمه! رو در رو گریبانِ مردی بینا را گرفت و کشید یا دورا دور از فردی نابینا در پرده شد؟)
@baznegari
یک- رو در رو گریبانِ عُمَر را کشیدن:
هنگامی که علی (ع) را وادار به بیعت اجباری کردند، فاطمه (س) یقۀ عُمَر را گرفت و او را به سمت خود جلو کشید و نهیب زد: ای پسر خطاب! اگر از رسیدنِ بلا به بی‌گناهان ناراحت نمی‌شدم ، می‌فهمیدی که خدا را به سوگند می‌گرفتم و او نیز (نفرینم را) سریعاً اجابت می‌کرد.
عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ وَ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ ع قَالا إِنَّ فَاطِمَةَ ع لَمَّا أَنْ كَانَ مِنْ أَمْرِهِمْ مَا كَانَ أَخَذَتْ بِتَلَابِيبِ عُمَرَ فَجَذَبَتْهُ إِلَيْهَا ثُمَّ قَالَتْ أَمَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ الْخَطَّابِ لَوْ لَا أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ يُصِيبَ الْبَلَاءُ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أَنِّي سَأُقْسِمُ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ أَجِدُهُ سَرِيعَ الْإِجَابَةِ (کافی کلینی ح 1240).

دو- دورا دور از عبدالله ابن اُمّ مکتومِ نابینا در پرده شدن:
نابینایی [گویا ابن‌اُمّ‌مکتوم] از فاطمه اذن دخول خواست پس فاطمه خود را از او در پرده بُرد. پیامبر به فاطمه گفت: این فرد که نابینا است چرا خود را از او محجوب می‌کنی؟ فاطمه پاسخ داد: ای رسول‌خدا! اگر او مرا نمی‌بیند من که او را می‌بینم و [تازه] او بو را احساس می‌کند. رسول‌خدا گفت: گواهی می‌دهم که تو پارۀ تنِ من هستی.
عن جعفربن‌محمد أنه قال: استأذن أعمی علی فاطمة فحجبته. فقال لها النبی: لم تحجبینه و هو لایراک؟ قالت: یا رسول‌الله: إن لم‌یکن یرانی فإنی أراه و هو یشم الریح. فقال رسول‌الله: أشهد أنک بضعة منی (دعائم الاسلام ج 2 ص214 ح 792).

کدام را برای سنجش حداقل الگوی فاطمیِ حجاب باور کنیم: روا بودنِ رخ به رخ شدن و گریبان گرفتن و به جلو کشیدن و رو در رو نهیب زدن؛ یا حاضر نبودن به حضور در جمعی که فردی نابینا در آنجاست؟

گفتنی است حدیث‌سازان این فرد یادشدۀ نابینا (عبدالله بن اُم مکتوم) را نقش ثابتِ احادیث تولیدیِ خود قرار داده و انواع محتوای متفاوت برای احکام خود خلق کردند؛ ادامۀ آن نقش ثابت مطابق آن‌چه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر آوردم چنین است:

«واکنش پرسشیِ پیامبر در روایت بالا را با واکنش صریح و دستوریِ وی در این روایات مقایسه کنید:

اُمّ‌سلمه گفت: من و میمونه نزد پیامبر بودیم که ابن‌آُم‌مکتوم وارد شد ،این جریان پس از این بود که مأمور به پرده‌نشینی شده بودیم، پس رسول‏خدا گفت: در حجاب شوید. ما گفتیم: ای رسول‏خدا او نابینا است و نمی‏تواند ما را ببیند. رسول گفت: آیا شما هم نابینایید و او را نمی‏بینید؟ «عن أم‌سلمة قالت: کنت عند رسو‌‏ل‌الله(ص) و عنده میمونة فأقبل ابن‌اُم‌مکتوم و ذلک بعد أن امر بالحجاب، فقال: احتجبا، فقلنا: یا رسول‌الله، ألیس أعمی لایبصرنا؟ قال: أفعمیاوان أنتما؟ ألستما تبصرانه؟»

برخی روایات همین واقعه را دقیقاً در مورد عائشه و حفصه: «عدة من أصحابنا، عن أحمدبن أبی‌عبدالله قال: استأذن ابن‌أم‌مکتوم علی النبی(ص) و عنده عائشة و حفصة فقال لهما: قوما فادخلا البیت، فقالتا: إنه أعمی، فقال: إن لم‌یرکما فإنکما تریانه»

و در جای دیگر در مورد ام‌سلمه و عایشه، نسبت به ابن‌اُم‌مکتوم نقل کرده‌اند!: و «فی حدیث أم‌‏سلمة قالت: کنت أنا و عائشة عند النبی(ص) فدخل ابن‌اُم‌مکتوم فقال النبی(ص): احتجبن، فقلن: إنه أعمی! فقال النبی(ص) أفعمیاوان أنتما».

از این مقایسه عجیب‌تر، وجود روایات زیر است که پیامبر نه تنها در پرده رفتن از ابن‌اُم‌‏مکتومِ نابینا را لازم نمی‌داند بلکه حتّی درآوردن لباس! در برابر وی را بلااشکال و کاملاً روا می‌داند: « عن أبی‌سلمة أنه قال سألت فاطمة بنت قیس فأخبرتنی ان زوجها المخزومی طلقها فأبی ان‏ینفق علیها فجاءت إلی رسول‏الله(ص) فأخبرته فقال رسول‏الله(ص) لا نفقة لک فانتقلی فاذهبی إلی ابن‏أم‏مکتوم فکونی عنده فإنه رجل أعمی تضعین ثیابک عنده» و «عن عبیدالله، قال: أرسل مروان إلی فاطمة فسألها، فأخبرته أنها کانت عند أبی‌حفص، و کان النبی(ص) أمر علی‌بن‏أبی‏طالب -یعنی علی بعض الیمن- فخرج معه زوجها، فبعث إلیها بتطلیقة کانت بقیت لها، و أمر عیاش ‏بن‏ أبی‏ ربیعة والحارث ‏بن ‏هشام أن ‏ینفقا علیها، فقالا: والله ما لها نفقة إلا أن‏ تکون حاملا، فأتت النبی فقال: "لا نفقة لک إلا أن ‏تکونی حاملا" و استأذنته فی الانتقال، فأذن لها، فقالت: أین أنتقل یا رسول‏ الله؟ قال: عند ابن‏ أم‏ مکتوم و کان أعمی تضع ثیابها عنده و لایبصرها، فلم ‏تزل هناک حتی مضت عدتها، فأنکحها النبی(ص) أسامة...
(حجاب شرعی در عصر پیامبر صفحۀ 267 و 268).

به نقش طوایف و خاندان‌ها در تولید حدیث با حضورِ زنان منتسب به خود، در قبال فردی واحد (عبدالله بن ام مکتوم) دقت شود.
امیر ترکاشوند

T.me/baznegari
.
.
11 February 2019
ک
21:31
کانال بازنگری
📝 غفلتِ سه لایه‌ای از آیۀ سرنوشت‌سازِ صابئون
(به مناسبت چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی)

✍🏼 امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷.۱۱.۲۲

امروز ۲۲ بهمن ۱۳۹۷، چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران و در پیِ آن استقرار نظام جمهوری اسلامی در کشور است. اصل سیزدهم قانون اساسیِ این نظام فقط ادیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی را به رسمیّت شناخته است. به همین بهانه آیۀ صابئون را مرور می‌کنیم:
🔗 t.me/baznegari/366
21:32
In reply to this message
غفلتِ سه لایه‌ای از آیۀ سرنوشت‌سازِ صابئون
(به مناسبت چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷.۱۱.۲۲
T.me/baznegari/365

امروز ۲۲ بهمن ۱۳۹۷، چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران و در پیِ آن استقرار نظام جمهوری اسلامی در کشور است. اصل سیزدهم قانون اساسیِ این نظام فقط ادیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی را به رسمیّت شناخته است. به همین بهانه آیۀ صابئون را مرور می‌کنیم.

اولین غفلت- نادیده گرفته شدنِ صابئان در قانون اساسی:
قرآن در آیاتِ ۶۲ بقره و ۶۹ مائده (نیز تا حدودی در ۱۷ حج) هنگام برشمردن عقاید دینی علاوه بر سه دین یادشده همچنین "صابئان" را نیز برشمرده است:
إنّ الذین آمنوا والذین هادوا والنصاری والصابئین مَن آمن بالله والیوم الآخِر و عَمِلَ صالحاً فلَهُم أجرُهم عند ربّهم ولا خوفٌ علیهم ولا هم یحزنون:
در حقیقت، کسانی که [به اسلام] ایمان آورده و کسانی که یهودی شده‌اند و ترسایان و صابئان، هرکس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد (ترجمۀ
محمدمهدی فولادوند)
در این آیه مسلمانان و یهودیان و مسیحیان و صابئان یعنی هر کس که دارای ایمان به خدا و آخرت بوده را مورد توجه قرار می‌دهد و تصریح می‌کند که: هر یک از آحاد آنان اگر ایمانش را با کردارِ شایسته همراه کند، خیالش راحت باشد که پاداش وی نزد پروردگار محفوظ است و خوف و حزن نگیردش.
چنان‌که از ظاهر آیه پیداست در کلام وحی "اسلام و یهودیت و مسیحیت و صابئی‌گری" همگی رسمی قلمداد شده و حکمی واحد برای آنان وضع شده است امّا نویسندگان قانون اساسی از کنار نصِّ وحی بی‌توجه رد شدند و این قانون را مفتخر به ذکر آنان نکردند.
گفتنی است در قرآن از پیروان محمد با عنوان الذین آمنوا و مؤمنون یاد می‌شود و رایج شدنِ اصطلاح مسلمان و مُسلم مربوط به ادوار پس از پیامبر است.

دومین غفلت- بی‌توجهی به کُنهِ معنای صابئان: به رسمیّت شناختنِ ازدین‌برگشتگان و ارتدادها.
صابئان چه کسانی هستند؟ منابع کهن برخی گویند مراد ستاره پرستانند برخی دیگر مراد از آن را پیروان فلان نبی می‌گیرند برخی نیز پای خرّم‌دینان را وسط می‌کشند برخی هم شاید دم از دین مبتنی بر فطرت و درون بزنند و نیز احتمالات دیگر؛ اما صابئی دقیقاً به موضوع بسیار مهمی اشاره دارد که ما مذهبی‌ها خوش نداریم بشنویم و از آن فرار می‌کنیم!! در این راستا لازم نیست راهِ دوری برویم بلکه کافی است به معنای لغوی صابئی و ریشۀ آن صبأ بنگریم؛ فعل صبأ به معنای کسی است که:
دین خود را تغییر دهد
از دینی به دین دیگر منتقل شود
از دین خود برگردد (و به قول ما مذهبی‌ها مرتد شود!!)
و بر این اساس صابئی یعنی ازدین‌برگشته، از دین خارج‌شده، از دین پدرومادری به دینی حاصلِ تحقیقِ خود منتقل‌شده. پیامبر گرامی نیز دقیقاً به همین خاطر صابئی بود و از دین اجدادی و تنگناهای آن گذر کرد و پا به دین جدید نهاد. ما مذهبی‌ها عادت داریم برعلیهِ ازدین‌برگشتگان (و به اصطلاح فقهی، مرتدها) بد و بیراه بگوییم و کج کج نگاه‌شان کنیم حال آن‌که اینان کسانی‌اند که دینِ به خرافات آلوده و تحریف‌شدۀ قبلی‌شان آن‌ها را قانع نمی‌کرد و چون خود را در تنگنای خرافات و تحریفات و ناصواب‌ها می‌دیدند عطای آن دین را به لقایش بخشیدند و آیین و عقیدۀ دیگری را برگزیدند. ازدین‌برگشتگان از سرِ سیری ترک عقیده و آیین نمی‌کنند آنان جزو آحاد فهمیدۀ جامعه هستند که خطر تغییر عقیده را به جان می‌خرند تا به آرامش درون برسند.
جمهوری اسلامی ایران در چهل سالگی خود باید به این بلوغ برسد که صابئان و تغییرات عقیدتی را به رسمیّت بشناسد.

اسناد معنای صابئی و صبأ بر اساس تفسیر مجمع‌البیان و کشاف:
T.me/baznegari/367

سومین غفلت- غفلت از این‌که رستگاری و عاقبت‌بخیری به کردار شایسته است و نه انتساب به این دین و آن دین.
قرآن در دو آیۀ سرنوشت‌سازِ یادشده وقتی نام یکایکِ مکاتب موجودشان را می‌بَرَد (چه آیینِ تازه‌متولدِ محمدی=الذین آمنوا، چه دو آیین ماقبل یعنی یهودیت و مسیحیت=والذین هادوا والنصاری، و چه اپوزیسیون‌های دینی=والصابئین) با این‌که با این ذکرِ نام، آنان را به رسمیّت می‌شناسد ولی تعارف را کنار می‌گذارد آب پاکی روی دامن‌شان می‌ریزد و آشکارا اعلام می‌کند که دلخوش به این برچسب‌های مذهبی دینی نباشید زیرا نگرانی‌های اخروی فقط و فقط زمانی برطرف می‌شود و کارنامه‌تان مثبت ارزیابی می‌شود که ایمان‌تان (مَن آمن بالله والیوم الآخِر) را به کردار شایسته (عَمِلَ صالحاً) گره بزنید.
دو پیام اصلی آیه، یکی رسمیّتِ تنوعات دینی و تغییرات دینی و دیگری حکومت کردار مثبت بر انتسابات دینی، است.
.
.
T.me/baznegari
12 February 2019
ک
10:32
کانال بازنگری
In reply to this message
اَسناد مربوط به معنای لغوی صابئون
(پیوست برای یادداشتِ غفلت سه لایه‌ای از آیۀ
سرنوشت‌سازِ صابئون)
T.me/baznegari/365

والصابئون: جمع صابئ، و هو من انتقل [من دین] إلی دین آخر، و کل خارج من دین کان علیه إلی آخر غیره سمی فی اللغة صابئاً ...
فکأنه معنی الصابئ: التارک دینه الذی شرع له إلی دین غیره، کما أن الصابئ علی القوم: تارک لأرضه و منتقل إلی سواها. والدین الذی فارقوه: هو ترکهم التوحید إلی عبادة النجوم أو تعظیمها (مجمع البیان طبرسی ج ۱ ص ۲۴۲ شرح آیۀ ۶۲ بقره مبحث اللغة)

... وکان الصابئون منتقلین من دینهم الذی اُخذ علیهم إلی سواه، لم‌یستقم أن‌یکون إلا من صبأت الذی معناه انتقال من دینهم إلی دین لم‌یشرع لهم (مجمع البیان طبرسی ج ۱ ص ۲۴۱ شرح آیۀ ۶۲ بقره مبحث الحجة)

و ما سموا صابئین إلا لأنهم صبؤا عن الأدیان کلها أی خرجوا (کشاف زمخشری ج ۱ ص ۶۶۱ شرح آیۀ ۶۹ مائده)

"والصابئین" و هو من صبأ إذا خرج من الدین و هم قوم عدلوا عن دین الیهودیة والنصرانیة و عبدوا الملائکة (کشاف زمخشری ج ۱ ص ۱۴۶ شرح آیۀ ۶۲ بقره)

توجه
هر پُست تلگرام گنجایش محدودی دارد و به همین
خاطر ناچار، چند خطِ مربوط به اسناد، جداگانه و در این‌جا منتشر شد.

لینک یادداشت اصلی:

T.me/baznegari/366
21 February 2019
ک
01:19
کانال بازنگری
انواع ادیان در قرآن

ادیان و عقاید دینی را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد:

🔸ادیان تشریعی
🔸ادیان فطری

برای هر یک از این دو نوع می‌توان پنج دین از قرآن معرفی کرد و همگی مادام که مزاحمت برای دیگری ایجاد نکند رسمی و آزاد هستند.

نام این ادیان؛

الف- ادیان تشریعی‌مکتبی:
۱- دین مسلمانی
۲- دین یهودی
۳- دین مجوس
۴- دین مسیحی
۵- دین شرک

ب- ادیان فطری‌فکری:
۱- دین حنیف
۲- دین صابئی/انتخابی
۳- دین قیّم/دین پایدار فطرت
۴- دین اسلام
۵- دین خالص/پیراسته از شرک

امیر ترکاشوند، دوم اسفند ۱۳۹۷
T.me/baznegari/368
.
.
22 February 2019
ک
11:22
کانال بازنگری
او خواهد آمد

(این جمله را که می‌شنیدم عواطف و رؤیاهای مذهبی سراغم می‌آمد و آهِ حسرتی می‌کشیدم و ...؛ اما تازگی‌ها که کمی بزرگ شده‌ایم، جسارت به خرج دادم و پرسیدم:)

که چکار کند؟

(چپ نگاهم کرد و گفت:)

تا جهان را فتح کند

(باز به گذشتهٔ صاف و ساده‌ام برگشتم و ناامیدانه پرسیدم:)

یعنی فتحِ قلوب و قلب‌ها؟

(با آسودگی از هفت دولت گفت:)

فتح با شمشیر!
(شمشیری که اتفاقاً قلب‌ها! را می‌دَرَد؛ شمشیری که به تعداد مجاهدان از آسمان می‌بارَد و روی دستهٔ هر یک، نام صاحبش حک شده؛ شمشیری که خون بیشترِ مردم را می‌ریزد)

و تا کجا؟

تا جهان همه در زیرِ فرمانش درآید

که چه شود؟

تا چهارده قرن ظلم به آل محمد (با استقرار عدل یعنی "او" بر تخت حکمرانی) به پایان رسد.

و سپس چه شود؟

با ظهور او که آخرین! امامِ بر حق است، جهان به نقطهٔ پایانی می‌رسد و با مرگِ "او" عالَم کن‌فیکون شده و نابود می‌گردد تا سرآغاز برپایی قیامت شود.
T.me/baznegari/369

امروز صبح یادداشت زیر را خواندم که در پایانش نوشته بود:

«چطور شب‌ها با آرامش می‌خوابی؟ من که بر مسند تصمیم‌گیری‌ای نیستم امشب خوابم نمی‌برد»:
T.me/jalaeipour/4170

به یادداشتم اگر خوب دقت شود پاسخ ریشه‌ای برای این خواب‌های آرام را خواهید یافت. به همین سادگی.

آیا وقت بازخوانی در این مأموریت جهانی فرا نرسیده؟

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۲/۳

@baznegari
.
23 February 2019
ک
20:42
کانال بازنگری
واپسین آیه

(قرآن در واپسین آیه‌اش نگران حالِ مشرکانِ مُعاند!! است)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۲/۴
@baznegari
مشرکان عصر پیامبر را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: بخشی که یا از جغرافیای دعوت دور بودند (و عملاً اصطکاک چندانی با دین جدید پیش نیامد) و یا اگر هم در آن جغرافیا بودند اما از خود خویشتن‌داری نشان دادند و با پیامبر جدید و آیینِ ضدِ شرکش به ستیز نپرداختند. بخش دوم از مشرکان اما همان مشرکانی هستند که پیوسته در قرآن از آن‌ها یاد شده و تا جان در بدن داشتند در مقابل این دین نوظهور و پیروانش (که از دین آبا و اجدادی‌شان مرتد شده بودند) ایستادند ، محاصرۀ کامل اقتصادی کردند ، به فرار و مهاجرت اجباری کشاندند ، جنگ تحمیلی به راه انداختند ، علیه‌شان ائتلاف نظامی تشکیل دادند ، معاهدۀ آتش‌بس را نقض کردند ، و...

اینک دقیقاً در بارۀ همین مشرکان اخیر که چیزی در دشمنی و عناد بر علیه پیامبر گرامی ، یارانش و آیین جدیدش فروگذار نکردند سخن می‌گویم؛ پس دقت کنید. سرانجام که مسلمانان قوت گرفتند و نهایتاً بر این مشرکان معاند پیروز شدند، قرآن! این کتاب آسمانی و الهی (پس از این‌که آب از آسیاب افتاد و مدتی از جنگ گذشت) به صحنه آمد و در اندرزی متعالی و سوپر انسانی، به مسلمانان فاتح و مسلّط در واپسین آیۀ خود، سخنانی تلنگرآمیز در حمایت از همان مشرکان معاند سر داد تا به این وسیله نشان دهد که در پیشگاه پروردگار، مشرکان معاند نیز آفریده‌های اویند و در سخت‌ترین شرایطی که برای‌شان پیش آمده باید در کَنَف حمایت قرار گیرند!.
متن آیه را ببینید: ولا یجرمنّکم شنئان قومٍ أن صدّوکم عن المسجد الحرام أن تعتدوا و تعاونوا علی البِرّ والتقوی ولا تعاونوا علی الإثم و العدوان واتقوا الله إنّ الله شدید العقاب (سورهٔ مائده آیه ۳). در این آیه به مؤمنان هشدار! می‌دهد که گذشتۀ دشمنانۀ مشرکان نباید موجب شود که مرزهای انسانی و اخلاقی را نادیده بگیرید.
شاید به خاطر همین پیچیدگی‌های مغفول از اذهان بشرِ جاهلی ولی مهم برای خدا باشد که قرآن در آیه ۱۷ سوره حج، داوری دقیق در مورد تمام ادیان، شرایع، و آیین‌ها و عقاید: چه مسلمان چه یهودی چه تغییرِ دین‌داده چه مسیحی چه مجوسی و زرتشتی و چه مشرک را حقِ چشم تیزبین و نافذ پروردگار (علی کل شیئ شهید) می‌داند و اوست که می‌تواند (بدون تعصب) در بارۀ آن‌ها (که همه نسبتی مساوی با او دارند) به داوری نشیند:
إن الذین آمنوا والذین هادوا والصابئین والنصاری والمجوس والذین أشرکوا إن الله یفصل بینهم یوم القیامة إن الله علی کلّ شیئ شهید.

گفتنی است آیهٔ ۱ تا ۹ سوره مائده مطابق محاسبات مهندس بازرگان در سیر تحول قرآن، آخرین گروه آیاتی است که بر پیامبر گرامی نازل شد (سال نزول یازدهم هجری).
T.me/baznegari/370
.
.
25 February 2019
ک
06:00
کانال بازنگری
یادداشت‌ها
نويسنده: رضا بابایی

موضوع: دين، ادبيات، فرهنگ


@reza_babaei
https://t.me/rezababaei43
ک
06:00
کانال بازنگری
ن
نویسندگی خلاق | Creative Writing 23.02.2019 20:12:08
رضا بابایی این روزها سخت بیمار است و در کار درمان. برای این ذهن خلاق و پرتوان، این پیش‌کسوت آموزش نویسندگی فارسی و نواندیش و مولوی‌پژوه روزگارمان بهبود شتابان آرزو می‌کنیم.
دنیای ما به فکر و قلم و جستارهای او احتیاج دارد.‌
@rezababaei43

#زبان_خلاق
#رضا_بابایی

@nevisandegikhallagh
ک
16:31
کانال بازنگری
۹۰ سال پیش در چنین روزی

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۲/۶
@baznegari

آیا می‌دانید تا اوایل همین قرن کنونی، تا همین نود سال پیش، پوشش زنان ایران حجاب قجریِ چادر چاقچور و پوشیه، و داغ‌ترین بخش آن عبارت از پوشیه (روبنده) که با آن صورت (چهره) پوشیده می‌شد بود؟

و یعنی تا همین نود سال پیش:

بی‌حجاب به زنی می‌گفتند که پوشیه نداشت

بی‌حیا به زنی می‌گفتند که روبنده‌اش کنار می‌رفت

عرش خدا به این خاطر دچار لرزه می‌شد که زنان در تقیّد به پوشیه/روبنده دچار سستی شوند

فساد متحرک زنی بود که روبندش هنگام راه‌رفتن اینوَر و آنوَر می‌شد

زن خیابانی به کسی گفته می‌شد که بدون پوشیه بیرون می‌آمد

سبب خشکسالی و باران نباریدن، زنی بود که بی‌پوشیه در زمین خدا قدم می‌زد

مستحق امر به معروف و نهی از منکر، زنی بود که پوشیه نداشت یا بد استفاده می‌کرد

بی‌عفّت، زنی بود که در حضور مردان، پوشیه نمی‌زد

مخالف ضروری دین کسی بود که زیرِ بار روبنده نمی‌رفت

آیا می‌دانید بر اساس متر آن دوران، همهٔ زنان کنونی (چادری، باروسری، بی‌روسری، شُل‌روسری) زنانی:
بی‌حجاب
بی‌حیا
محرک جوانان
فاسد
خیابانی
بی‌عفّت
وفاسق‌اند!؟

T.me/baznegari/
.
.
1 March 2019
ک
11:13
کانال بازنگری
شرط پند دِهی

فذکِّر إنْ نفعت الذکری: پس پند ده، اگر پند سود بخشد (سوره اعلی آیهٔ ۹)

یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر در متون فقهی نیز همین مشروط بودنِ آن به "احتمال اثرگذاری" است (گر چه...)

آیا پندهای خیابانی، سود بخشیده!؟
آیا احدی از زنانِ کم‌روسری را متحول کرده!؟

امیر ترکاشـوند
@baznegari
6 March 2019
ک
15:52
کانال بازنگری
ایرانیان بی‌شناسنامه

(أبتر خواندنِ پیامبر همچنان ادامه دارد)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۲/۱۵
@baznegari

فاطمه دختر پیامبر است، اما فرزندان فاطمه:

حسن و حسین فرزند و نوۀ پیامبر نیستند

زینب نیز نوه و فرزند پیامبر نیست

امام محمد باقر نیز هکذا فرزند و نوادۀ پیامبر نیست

امام جعفر صادق نیز فرزند آن رسول گرامی نیست

امام رضا نیز فرزند و نوادۀ او (ص) نیست

تمام سادات ایران، هیچ یک سیّد و از نسل پیامبر نیستند

اصلاً این‌که به امامان‌مان "یابن رسول‌الله" (ای فرزند رسول‌خدا) خطاب می‌شد، نادرست است و هیچ کدام‌شان فرزند و نوادۀ آن پیامبر و رسول گرامی نبودند!


می‌پرسید چرا!!!؟؟؟

زیرا کودکان بسیاری که در حکومت جمهوری اسلامی!! از مادرانی ایرانی (و پدری افغان) زاده شده و می‌شوند، ایرانی شمرده نمی‌شوند و همچنان فاقدِ شناسنامۀ کشورشان ایران هستند!

چه سخت است رنجِ بی‌شناسنامه بودن را در طول سال‌های کودکی، نوجوانی، جوانی، مدرسه، دانشگاه، اشتغال، ازدواج و... با خود داشتن و بر دوش کشیدن!

آیا این رویّه (: ایرانی ندانستنِ کسانی که در ایران از مادری ایرانی و پدری افغان زاده شده‌اند، و همزمان ایرانی شمردنِ کسانی که در ایران از پدری ایرانی و مادری افغان زاده شده‌اند) امتداد همان جاهلیّتی که پیامبر گرامی را اَبتر و بی‌پُشت می‌خواند نیست!؟
آیا با زبان بی‌زبانی شعار جاهلیّت عملاً تکرار نمی‌شود!؟


روایت شده که هارون الرشيد از امام موسي كاظم پرسيد: چگونه خود را فرزند پيامبر مي‌دانيد با آنكه شما فرزند علي هستيد و نسبت فرزندي از راه پدر معتبر است، نه مادر؟ امام كاظم اين آيه را خواند: و از فرزندان او (ابراهيم)... زكريا و يحيی و عيسی [را هدايت كرديم] كه همه آنان از شايستگان بودند (انعام ۸۴) با آن‌كه عيسی پدر نداشت، بلكه نسبش از طريق مادر (مریم) به پيامبران پيش از خود و به ابراهيم می‌رسيد، همين گونه فرزندي ما نسبت به پيامبر، از طريق مادرمان زهرا است

Telegram.me/baznegari
.
.
ک
16:41
کانال بازنگری
نقدی بر «ایام روزه‌داری: ماهی سه روز، در سال ۳۶ روز»/ معین مشکات ۱۳۹۷.۰۳.۲۸

اختصاصی شبکه اجتهاد:
پژوهشگر محترم، جناب امیرحسین ترکاشوند اخیراً نظری در باب روزه‌داری مطرح کرده و بازخوانی‌ای در آیات روزه صورت داده است که به‌طور خلاصه بیان می‌دارد ایام روزه‌داری جمعاً ۳۶ روز در سال است که به‌شکل «سه روز در هر ماه» ادا می‌شود و این همان معنای عبارت «ایاماً معدودات» در آیۀ ۱۸۴ می‌باشد که راجع به مدت روزه‌داری ذکر شده. همچنین این حکم یک واجب تخییری‌ست و به‌غیر از سه‌روز مربوط به ماه رمضان در مابقی ماه‌ها فرد مختار است که مابین روزه گرفتن یا غذا دادن به فقیر یکی را انتخاب کند و این معنای عبارت «یطیقونه» به‌کار رفته در آیه است.
اگر آقای ترکاشوند اذعان می‌داشت که این نظریه ابتکار ایشان است، من منتظر می‌ماندم تا استدلالات ایشان را برای مخالفت با اجماع امت در تفسیر این آیه بشنوم و با دلیل‌های مفسران قرآن سبک-سنگین کنم؛ چرا که نظریۀ ابداعی و شاذ را به صرف شاذ بودن‌اش محکوم نمی‌دانم. اما ایشان بیان داشته که این نظر نویی نیست و مفسران متقدم آن را ذکر کرده‌اند.
آقای ترکاشوند در شرح معنای «ایاماً معدودات» که به‌نظر ایشان حاکی از سه روز در هرماه است و در شرح عبارت «یطیقونه» که به گفتۀ ایشان تخییری بودن وجوب روزه (جز سه روز رمضان) را افاده می‌کند، از باب مثال به تفسیرهایی ارجاع داده است. اکنون من نیز تنها به متن همان کتاب‌هایی که ایشان نام‌آورده ارجاع می‌کنم تا نشان بدهم که هیچ‌یک از تفسیرهای نامبرده نظر ایشان را تأیید نمی‌کنند و سخنی متفاوت از نظریۀ مطرح‌شدۀ ایشان بیان می‌دارند.
توضیح آنکه آنچه این تفسیرها ذکر کرده‌اند اشاره به یک قول تفسیری‌ست که ادعای وجود یک حکم نَسخیده در صدراسلام را دارد؛ در واقع تمام این قول (که صحت آن نیز محل سؤال است) می‌گوید که در صدر اسلام حکم روزه‌داری سه روز از هر ماه بود و این همان معنای «ایاماً معدودات» است که سپس این حکم روزه‌داری «سه‌روز در ماه» با وجوب روزۀ ماه رمضان نَسخید (یعنی آنچه مورد نسخ قرار گرفت، همین ایام “سه روز در هر ماه” است.) و روزه‌داری در ماه رمضان جای این حکم را گرفت و نسخ (طبق این قول) از عبارت «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه» در آیۀ بعدی‌ برمی‌آید. قول مشهور دربارۀ «ایاماً معدودات» نیز همان “کل ماه رمضان” است که نسخ را در این آیات نمی‌پذیرد.
و در باب «یطیقونه» نیزنظرات مختلفی مطرح شده که دراینجا نیز کسانی که تخییر مابین روزه‌داری و اطعام مسکین را آورده‌اند آن را مرتبط با همان حکم نسخ‌شده می‌دانند. یا آنکه آن را حکم خاص و مرتبط با بیمار و پیر و… می‌شمارند. اکنون به متن کتاب‌های مورد اشارۀ ایشان ارجاع خواهم داد: ...

حاصل اینکه کسی از مفسران مورد اشارۀ آقای ترکاشوند نگفته روزۀ قرآنی سه روزدر هر ماه است؛ بلکه یکی از قول‌هایی که این مفسران در تفسیر خود به آن‌ها پرداخته‌اند آن است که حکم روزه در ابتدای اسلام سه روز در هر ماه بوده و سپس نسخ شده و جای خود را به روزۀ ماه رمضان داده است. بنابراین حتی اگر نقدهای وارده از سوی مرحوم علامه بر این قول تفسیری را نپذیریم و همچنان به آن قائل باشیم، باید دانست که نسخ این عبادت از سوی خود خداوند صورت گرفته است.
نکتۀ دیگر راجع به ادعای تخییر در روزه‌داری‌ست که مفسرانی که به این ادعا اعتنا کرده‌اند آن را به حکم قبل از نسخ بازگردانده‌اند. تفاوت فقط در موضوع نسخ است که بعضی آن را «روزۀ سه‌روزه در هر ماه» برشمرده‌اند و بعضی افرادی خاص مانند زنان باردار و زنان شیرده. پس آنچه مورد استناد آقای ترکاشوند قرار گرفته مؤید نظریۀ ایشان نیست و ما یا باید به انتظار استنادات دقیق‌تری از کتاب‌های تفسیری بنشینیم که با دقت بیشتری مورد استفاده قرار بگیرند، یا به انتظار استدلالات درون‌متنی محکم که بتواند در مقام معارضه با نظرات مفسران (که احتمالاً شامل همۀ مفسران مسلمان می‌شود) با قوت به پیش بیاید و نظرات آنان و روایاتی که روزه را سی‌روز برشمرده‌اند ابطال کند ...

متن کامل نقد:
http://ijtihadnet.ir/%D9%86%D9%82%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%B3%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%8C-%D8%AF/


▪️توضیح ترکاشوند:
یا من منظورم را خوب نرساندم و یا ایشان خوب دقت نکرده زیرا آن‌چه در این بازخوانی گفتم و ایشان چکیدۀ آن را در آغاز نقدش با دقت برشمرد، دقیقاً ابتکار خودم بوده و نه نظر مفسران متقدم!!؛ هر چند از فهم ایشان در تشخیص معنای بخش‌هایی از آیه کمک گرفتم ولی تفسیر نهایی و جمع‌بندی مربوط به آنان نیست.
به عبارت دیگر این نقد، بر فرضی اساساً نادرست تنظیم شده است.
با چند یادداشت در سال آینده، روشنگری بیشتری خواهد شد
T.me/baznegari
.
.
10 March 2019
ک
19:42
کانال بازنگری
کشف حجابِ طاهره سرانجام جایز شمرده شد

(گاهی به گذشته‌ات نگاه کن؛ بخش ۲)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۲/۱۹

همه می‌دانید زنان در عصر قاجار چگونه خود را می‌پوشاندند و دستِ‌کم از طریق سریال‌هایی که آن دوران تا اواسط عصر رضاشاه را به تصویر کشیده، با حجاب عصر قجری (که علاوه بر چادری کاملاً پوشا همچنین از پرده‌ای (=حجابی) آویزان بر روی چهره ،یعنی پوشیه یا روبنده، استفاده می‌کردند) آشنا هستید. این پرده! ناموس دین و حفاظت از آن، جدی‌ترین دغدغۀ متدینان آن دوران بود.

گذشته از این پوشش غلیظ، اساساً زنان، پرده‌نشین و در اندرونی بودند و نه تنها هیچ حضور اجتماعی نداشتند بلکه به ندرت از خانه بیرون می‌رفتند و به اصطلاح آفتاب مهتاب ندیده بودند و این ویژگی! ارزش به شمار می‌آمد.

بانو زرین‌تاج قزوینی ملقب و متخلص به طاهره، نخستین زنی در آغاز دوران معاصر بود که در آن تنگنای غلیظ و نفَس‌گیر،
هم سنّت غلطِ پرده‌نشینی را شکست ، به تحصیل علوم دینی/رایج پرداخت و فعال جامعه شد
و هم بدتر از آن، این‌که چندان اعتنایی به استفاده از آن پرده/حجاب (یعنی روبند و پوشیه) از خود نشان نداد و با چهرۀ نمایان! و بی‌پوشیه دیده شد! و به دنبال همین امر، برخی متشرعان از آن زمان تاکنون (اکثراً بی‌توجه به شرایطی که طاهره در آن می‌زیست و غافل از کمّ‌وکیفِ اقدام وی) انواع تهمت‌های اخلاقی و جنسی! را نثار آن بانوی شاعر و فعال کردند تا دِینِ خود را به حدیث غلطِ باهتوهم (:لجن‌مالی مخالفان) ادا کرده باشند.

طاهره استفاده از پوشیه را شرعاً لازم نمی‌دانست و به همین خاطر مبادرت به کشفِ آن کرد و با این کارش تهمت‌ها را به سوی خود روانه ساخت تا این‌که یکصد سال پس از وی مرتضی مطهری فقیه حوزوی و یکی از معلمان انقلاب اسلامی ایران، با نگارش کتاب و ذکر ادلۀ دینی:
نه تنها پوشیه را لازم ندانست
بلکه حتی چادر را هم واجب قلمداد نکرد

امروز نه طاهره حضور دارد و نه ابلاغ رضاشاه ملاک است بلکه برعکس در فضای موجود جمهوری اسلامی، پوشیدگیِ بیشتر و هرچه بیشتر و بیشتر، امتیاز و ارزش به حساب می‌آید، با این وجود حتّی یک ده‌هزارمِ عموم زنان و نیز حتی یک صدم طلابِ زن یا همسر روحانیون، حاضر نیستند به پوششی که طاهره آن را کنار گذاشت بازگردند و با روبنده بیرون آیند.

پس بد نیست گاه‌گاهی به گذشته‌مان بنگریم که چرا پیشگامی چون او که اینک همه چون اویند را مورد بی‌مهری قرار می‌دادیم و همچنان با اعتماد به نفسِ عجیب، از تاریخ خود شرمنده نیستیم

(گفتنی است در این یادداشت، کاری به دیگر ایده‌های طاهره: وقوع ظهور، بابی‌گری، نوسازی شریعت و... نداریم گرچه مطمئنیم تنگناهای وحشتناک بر علیه زنان، در آن رویکردها بی‌تأثیر نبوده است).

@baznegari

.........................

ترانه‌ای از سروده‌های طاهره:
http://dl2.sarimusic.net/Old/1396/08/15/Ho/Houshmand%20Aghili%20-%20Bordi%20Az%20Yadam/Houshmand%20Aghili%20-%20Bordi%20Az%20Yadam/11Shifte%20Bala.mp3
.
.
11 March 2019
ک
18:39
کانال بازنگری
کشورداری یا اُمّت‌پروری؟

نهیب امام رضا به مأمون:

ای امیر! چرا دلخوش به موفقیت‌های برون‌مرزی، و بی‌توجه به معیشت مردمِ خودت هستی؛ از این فخرها دست بردار، به کشورت بازگرد و به درد مردم خودت برس:

«··· فَجَاءَ الْمَأْمُونُ وَ مَعَهُ كِتَابٌ طَوِيلٌ فَأَرَادَ الرِّضَا(ع)أَنْ يَقُومَ فَأَقْسَمَ عَلَيْهِ الْمَأْمُونُ بِحَقِّ رَسُولِ اللَّهِ(ص)أَلَّا يَقُومَ إِلَيْهِ ثُمَّ جَاءَ حَتَّى انْكَبَّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ(ع)وَ قَبَّلَ وَجْهَهُ‌ وَ قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ عَلَى وِسَادَةٍ فَقَرَأَ ذَلِكَ الْكِتَابَ عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ فَتْحٌ لِبَعْضِ قُرَى كَابُلَ فِيهِ إِنَّا فَتَحْنَا قَرْيَةَ كَذَا وَ كَذَا فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ لَهُ الرِّضَا(ع)وَ سَرَّكَ فَتْحُ قَرْيَةٍ مِنْ قُرَى الشِّرْكِ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ أَ وَ لَيْسَ فِي ذَلِكَ سُرُورٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ اتَّقِ اللَّهَ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(ص)وَ مَا وَلَّاكَ اللَّهُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ وَ خَصَّكَ بِهِ فَإِنَّكَ قَدْ ضَيَّعْتَ أُمُورَ الْمُسْلِمِينَ وَ فَوَّضْتَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِكَ يَحْكُمُ فِيهِمْ بِغَيْرِ حُكْمِ اللَّهِ وَ قَعَدْتَ فِي هَذِهِ الْبِلَادِ وَ تَرَكْتَ بَيْتَ الْهِجْرَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ إِنَّ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارَ يُظْلَمُونَ دُونَكَ وَ لا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً وَ يَأْتِي عَلَى الْمَظْلُومِ دَهْرٌ يُتْعِبُ فِيهِ نَفْسَهُ وَ يَعْجِزُ عَنْ نَفَقَتِهِ وَ لَا يَجِدُ مَنْ يَشْكُو إِلَيْهِ حَالَهُ وَ لَا يَصِلُ إِلَيْكَ فَاتَّقِ اللَّهَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ وَ ارْجِعْ إِلَى بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ أَ مَا عَلِمْتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّ وَالِيَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلُ الْعَمُودِ فِي وَسَطِ الْفُسْطَاطِ مَنْ أَرَادَهُ أَخَذَهُ قَالَ الْمَأْمُونُ يَا سَيِّدِي فَمَا تَرَى قَالَ أَرَى أَنْ تَخْرُجَ مِنْ هَذِهِ الْبِلَادِ وَ تَتَحَوَّلَ إِلَى مَوْضِعِ آبَائِكَ وَ أَجْدَادِكَ وَ تَنْظُرَ فِي أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ وَ لَا تَكِلَهُمْ إِلَى غَيْرِكَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَائِلُكَ عَمَّا وَلَّاكَ فَقَامَ الْمَأْمُونُ فَقَالَ نِعْمَ مَا قُلْتَ يَا سَيِّدِي هَذَا هُوَ الرَّأْيُ...»

از روی این روایت سه بار نه، سی بار بنویس و ترجمه‌اش را جمله به جمله و کلمه به کلمه پیدا کن

کانال بازنگری:
T.me/baznegari
.
.
16 March 2019
ک
17:50
کانال بازنگری
پروین و حجابِ قجری

(به مناسبت ۲۵ اسفند روز بزرگداشت پروین اعتصامی)
امیر ترکاشوند٬ ۱۳۹۷/۱۲/۲۵
@baznegari

رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد و در فروردین ۱۳۲۰ شمسی به علت ابتلا به حصبه درگذشت و در قم به خاک سپرده شد.

چنان‌که از تاریخ ولادت تا مرگ وی پیداست او در بطن و متن دورانِ گذار از حجاب عصر قجری به پوشش جدید قرار داشته و هر دو نوع پوشش را در ادوار زندگی‌اش تجربه کرده است:


الف- ترسیم پوشش نوجوانیِ پروین از سوی شهریار:

محمدحسین شهریار شاعر نامور معاصر ایران، که در سنین نوجوانیِ پروین با او آشنا شده بود، شعر بلندی (در سبک شعر نو) در بارۀ او سرود:

به راستی که یکی از نوابغ ادب است
میان شاعره ها تا کنون نظیرش نیست
......
به یادم است که او شاعر شهیری بود
قصایدش به مجلات منتشر می‌شد
ولی کسی نه گمان داشت کو زنی باشد
.....
به یادم است که عصر دوشنبه‌ها گاهی
در آن اطاق خصوصی اعتصام الملک
مجالس ادبی نیز پیش می‌آمد
به یادم است که استاد نامدار بهار
مرا به همراۀ خود بار اول آنجا برد
....
از آن پس من و او آشنای هم بودیم
خیال می‌کنم او بیست سال کمتر داشت
هزار و سه صد و دو یا سه ، او محصل بود
هنوز کالج و دارالمعلمین می‌دید
کتب زیر بغل داشت در ورود از در
به زیر «چادر مشکی و پیچه»!، ماهی بود


🔸مراد از پیچه٬ روبنده است. بنابراین پروین در دوران دانشجویی و اوان جوانی ملبّس به حجاب عصر قجری یعنی چادر مشکی و روبنده بود.



ب- اعتراض شدید پروین به حجاب و تنگناهای قجری:

پروین در شعری موسوم به "زن در ایران" به روشنی پرده از محرومیت‌ها و انزوای وصف‌ناشدنیِ زنان در آغاز قرن معاصر برمی‌دارد. چنین پیداست که از گشایش‌ها در این باره استقبال داشته و بر رعایت تقوی تأکید می‌کند. ملاحظه کنید:

زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود
پیشه‌اش، جز تیره‌روزی و پریشانی نبود

زندگی و مرگش اندر کنج عزلت می‌گذشت
زن چه بود آن روزها، گر زآن که زندانی نبود

کس چو زن اندر سیاهی قرنها منزل نکرد
کس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود

در عدالتخانه انصاف زن شاهد نداشت
در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود

دادخواهی‌های زن می‌ماند عمری بی‌جواب
آشکارا بود این بیداد؛ پنهانی نبود

بس کسان را جامه و چوب شبانی بود، لیک
در نهاد جمله گرگی بود؛ چوپانی نبود

از برای زن به میدان فراخ زندگی
سرنوشت و قسمتی جز تنگ‌میدانی نبود

نور دانش را ز چشم زن نهان می‌داشتند
این ندانستن، ز پستی و گرانجانی نبود

زن کجا بافنده میشد، بی نخ و دوک هنر
خرمن و حاصل نبود، آنجا که دهقانی نبود

میوه‌های دکهٔ دانش فراوان بود، لیک
بهر زن هرگز نصیبی زین فراوانی نبود

در قفس می‌آرمید و در قفس می‌داد جان
در گلستان نام ازین مرغ گلستانی نبود

بهر زن تقلید تیه فتنه و چاه بلاست
زیرک آن زن، کو رهش این راه ظلمانی نبود

آب و رنگ از علم می‌بایست، شرط برتری
با زمرد یاره و لعل بدخشانی نبود

جلوهٔ صد پرنیان، چون یک قبای ساده نیست
عزت از شایستگی بود از هوسرانی نبود

ارزش پوشانده کفش و جامه را ارزنده کرد
قدر و پستی، با گرانی و به ارزانی نبود

سادگی و پاکی و پرهیز یک یک گوهرند
گوهر تابنده تنها گوهر کانی نبود

از زر و زیور چه سود آنجا که نادان است زن
زیور و زر، پرده‌پوش عیب نادانی نبود

عیبها را جامهٔ پرهیز پوشانده‌ست و بس
جامهٔ عجب و هوی بهتر ز عریانی نبود

زن، سبکساری نبیند تا گرانسنگ است و بس
پاک را آسیبی از آلوده دامانی نبود

زن چون گنجور است و عفت گنج و حرص و آز دزد
وای اگر آگه ز آیین نگهبانی نبود

اهرمن بر سفرهٔ تقوی نمیشد میهمان
زآن که می‌دانست کآنجا جای مهمانی نبود

پا به راه راست باید داشت، کاندر راه کج
توشه‌ای و رهنوردی، جز پشیمانی نبود

چشم و دل را پرده می‌بایست اما از عفاف
«چادر پوسیده»!، بنیاد مسلمانی نبود


🔸مراد پروین از چادر پوسیده٬ عبارت از ترکیب چادر مشکی با پیچه/روبنده است که شهریار به آن اشاره داشت و برای اختصار، از کُل آن به چادر تعبیر کرد. چنین می‌نماید که پروین در ادامۀ زندگی‌اش مطابق محتوای این شعر، حجاب قجری را به کل کنار نهاده است



T.me/baznegari
.
.
18:00
سرودۀ زن در ایران، از پروین اعتصامی:
https://t.me/baznegari/380
ک
21:35
کانال بازنگری
سه بیت آخر، از پروین نیست


کانال بازنگری: به دنبال انتشار یادداشتِ "پروین و حجاب قجری" (و در پی آن انتشار متن سرودۀ زن در ایران از پروین اعتصامی) پژوهشگر ارجمند سیداسدالله نورحسینی (ادیب و محقق) طیّ تماس تلفنی و ارسال یادداشت، انتساب سه بیت آخر از آن شعر به پروین را نادرست دانسته و چنین عنوان کردند که آن سه بیت که در تمجید از رضاشاه است احتمالاً توسط دوستداران آن شاه به شعر پروین افزوده شده! چرا که اولاً پروین رابطۀ خوبی با رضاشاه و دربار نداشت و ثانیاً در دیوان چاپ‌شده توسط برادرِ پروین (ابوالفتح اعتصامی) که به سال ۱۳۱۴ بازمی‌گردد این شعر ۲۳ بیت دارد و فاقد سه بیت منسوب بوده و آخرین بیتش چنین است:
چشم و دل را پرده می‌بایست اما از عفاف // چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود.

کانال بازنگری نیز یادداشت خود را تحت تأثیر این تماس و یادداشت، ویرایش کرد و تغییراتی در آن إعمال کرد و سه بیت مورد بحثِ زیر از یادداشت حذف گردید تا بحث تخصصی پیرامون آن به متخصصان شعر و ادب و تاریخ سپرده شود:
((خسروا، دست توانای تو، آسان کرد کار
ورنه در این کار سخت امید آسانی نبود

شه نمی‌شد گر‌در این گمگشته کشتی ناخدای
ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود

باید این انوار را پروین به چشم عقل دید
مهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود))



🔸متن یادداشت دریافتی از آقای نورحسینی:

استاد عزیزم جناب ترکاشوند سلام !
خدا قوت پسرم !
از مطالب ارسالی شما بسیار استفاده می‌کنم چرا که واقعا نوعی بازنگری نسبت به بسیاری از فروعاتی است که جای اصول را در اعتقادات ما گرفته‌اند و این بازنگری‌ها آگاهی‌های لازم را می‌دهند و چشم ما را دراین روزگار وانفسا تا حدی باز می‌کنند

امروز قصیده‌ای زیبا و تأمل برانگیز از پروین اعتصامی به مناسبت تولد او فرستادید که خیلی بجا بود که متاسفانه در بعضی از نسخه‌های سال‌های اخیر چاپ نمی‌شود یعنی آن را کاملا حذف کرده‌اند ! !
کسانی که این قصیده را در نسخه‌های جدید حذف کرده‌اند کار کاملا ضد اخلاقی انجام داده‌اند
بگذرم ، ، ، ، ،

قصیده جالبی که امروز در کانال فرستادید در نسخه اصلی آن ۲۳ بیت است که توسط برادرِ پروین یعنی (ابولفتح اعتصامی) در سال ۱۳۱۴ به چاپ رسیده و مرتب بدون حذف نقطه یا کلمه‌ای تا به زمانی‌که بنده در ۱۳۴۱ چاپ پنجم آنرا گرفتم چاپ شده است ،،
اما امروز به این قصیده سه بیت اضافه شده !! ، ، ، کاری که تازگی‌ها بعضی‌ها یاد گرفتند که علایق و خواسته‌های خود را از زبان بزرگان نقل می‌کنند که کاری است شدیدا ضد اخلاقی مثل آن ناشری که اصل قصیده رو از کل کتاب حذف می‌کند !!
چه فرقی این دو گروه باهم دارند؟!
ا، ، ، ، ، ، ،

این سه بیت آخر برای کسانی که با اشعار پروین انس دارند کاملا مشخص است که از پروین نیست حال و هوای اشعار پروین برای دوستدارانش کاملا مشخص است
پروین حرف دلش را در آخرین بیت این قصیده گفته:
چشم و دل را پرده می‌بایست اما از عفاف
چادر پوسیده بنیاد مسلمانی نبود !
ا×+×+×+×+×+

دوستدارِ ( خسرو ) ! دوستیش رو از زبان خودش بگه نه از زبان پروین که حاضر نبود تابع حاکم باشه !!
وبارها دعوت او رو رد کرد !!



...............................................
کانال بازنگری:
Telegram.me/baznegari
.
.
21:38
In reply to this message
یادداشت،👆 ویرایش شد و تغییراتی در آن إعمال شد
25 March 2019
ک
10:38
کانال بازنگری
سروِ هزاران سالۀ ابرکوه (ابرقو)؛ منسوب به زرتشت @baznegari
10:40
ای سروِ سبز فام و هزاران ساله!

نمی‌دانم چه نسبتی با او! داری؟

آیا او نهالت را کِشت یا نه بسیار پیش از او بودی و وی در سایه‌ات تنهایی می‌گزید

(چنان‌که گویند پیام‌دارِ فرامرزی‌مان در حرا خلوت می‌گزید)

یا هیچ‌یک نیست و همه افسانه است و افسون؛

هرچه هست اما شادمانیم که نام آن پیام‌آورِ درون‌مرزی‌مان، در حافظه و ذهن‌ها در کنار دعوت به "گفتار و کردار و پندارِ" نیک، در اُنس با درخت گره خورده و به نمادی از او درآمده

و چه ناشادیم که برخی آن یک دگر پیام‌آور را، با وجودی که او نیز به تمامه درصدد جاهلیت‌زدایی و اصلاح کردار و اندیشه بود اما نامش را نه با درخت بل با شمشیر پیوند دادند

https://t.me/baznegari/384
.
.
29 March 2019
ک
11:54
کانال بازنگری
ارگ کریم‌خان زند؛ وکیل الرعایا

شایع‌ترین حسّی و سخنی که بر لب یا در ضمیرِ بسیاری از مردم هنگام مواجهه با تلاطماتِ تمام‌نشدنی اقتصادی ، یا فجایع مربوط به منابع طبیعی شکل می‌گیرد (و انگار نه انگار اتفاقی افتاده) این است که:

«مملکت صاحاب نداره»!

اجازه دهید این تلقی از اوضاع را به صورت زیر تصحیح و تکمیل کنم:

🔸آن‌جا که پای نظام! و انقلاب! ،ولو جزئی‌ترین مطالبِ مربوط به آن‌ها، در میان باشد، صاحاب دارد!! و ابداً بی‌صاحاب نیست.
و تازه در این‌گونه موارد نه فقط رهبر بلکه بسیاری دیگر نیز پیدا می‌شوند که در قوارهٔ صاحب‌های کوچکتر ظاهر شده و اجازه نمی‌دهند کوچکترین خطّ و خشی بر اندام انقلاب و نظام وارد آید.
رهبر به عنوان صاحب نظام نه فقط اجازهٔ ایجاد هیچ خشی بر نظام و انقلاب را نمی‌دهد بلکه سال به سال درخت نظام و انقلاب تناورتر شده و می‌شود. پیروزی‌های منطقه‌ای رهبری و ولایت، در بدترین شرایط تحریمی، گواه این روند رو به رشد است.

🔸اما آنجا که پای مردم (عموم مردم و نه صرفاً کسانی که نمازجمعه و راهپیمایی می‌روند) در میان باشد و یا پای زیست‌محیطِ کشور در میان باشد، در این‌جاست که جای خالی صاحب/صاحاب به وضوح حس می‌شود. در این مواقع مردم و منابع طبیعی‌شان بی‌پناه بوده و بلکه پناه‌شان در اوج بی کسی یک به یک تضعیف می‌شوند


لزوم شهروند محوری
گرچه نظام و انقلاب با پادشاهان، خوب نیست اما خوشبختانه دستِ‌کم کریم‌خان زند را پذیرفته و همچنان نام خیابانی در شیراز و تهران و برخی دیگر از شهرها به نام او نامیده می‌شود. کریم‌خان زند ملقب به وکیل الرعایا بود.
در حالی‌که در ارگ کریم‌خان قدم می‌زدم توجهم به همین لقب: "وکیل الرعایا" افتاد و با خود گفتم این نکته را در چهل سالگیِ تأسیس سلسلۀ فقها و استقرار جمهوری اسلامی بنویسم که: صاحب باید خود را صاحب هر دو بخش (چه نظام و انقلاب و چه به ویژه مردمِ هشتاد میلیونی و منابع طبیعی‌اش) بداند تا حسِّ بی‌صاحاب بودنِ مملکت، در سایۀ همین تکمیل رویکرد، زدوده شود.
بر این اساس به همان اندازه که فقیه سلسله نسبت به بند بندِ مسائل مربوط به نظام و انقلاب، احساس صاحب بودن دارد و ورودِ جدی می‌کند به همان اندازه باید نسبت به بند بندِ مسائل مربوط به عموم مردم و طبیعت‌شان احساس صاحب بودن نموده و ورودِ جدی کند.
از مزایای این رویکرد این است که مثلاً؛
پروندۀ سیل دروازه قرآنِ شیراز و نیز آق قلا با جدیّت و بی‌تعارف و البته به دور از هیاهو و صِرفِ شنیده‌ها تا آخر پیگیری شود: چه علتش محاسبات غیر علمی ارگان‌های عمومی باشد چه علتش بی‌توجهی نهادهای انقلابی باشد چه هیچ‌کدام!
یا مثلاً به همان اندازه که فقیهِ سلسله از رفتن جوانان به مراسم اعتکاف خشنود می‌شود درست به همان اندازه و بلکه بیشتر، از مراسم شمع روشن کردن جوانان شیرازی در سوگ جانباختگان سیل اخیر استقبال کند
یا مثلاً همان‌طور که در پیِ برخی اخبار و نگرانی‌های خاص، تاب بریده می‌شود و عمامه بر زمین کوفته می‌شود باید هزار برابرِ آن، از کاهش قدرت اقتصادی و خرید ده‌ها میلیون نفر!!! نگران شد

آیا جز این است که اگر فرضاً خدا رسول جدیدی را در ایران می‌فرستاد، تمام همّ و غمِ او مصروفِ مردم و طبیعتش می‌شد!؟

امیر ترکاشوند، نهم فروردین ۱۳۹۸
T.me/baznegari
.
.
2 April 2019
ک
10:44
کانال بازنگری
باران و حجاب 😃

خواهرم!! گفتیم حجاب!، امّا نه دیگه اینقدر سفت!!!؛ ... سیل راه افتاد و مملکتو آب بُرد؛ ... یه کم شُلِش کن!!!؛

نه اون وقت که از بس شل بود، کشورو خشکسالی گرفت؛ نه الآن که از بس سفته، همه جا رو آب برداشت؛ خیر الاُمور اوسطها

آخه چرا با یه تیکه لچک! با سرنوشت یه مملکت!! بازی می‌کنی!؟
سیزده‌بدری، دربه‌درمون کردی!!


کانال بازنگری @baznegari

..........
تصویری از پوششی محلی، عادی و حد وسط (نه شل نه سفت):
https://karnaval.ir/uploads/2016/07/%D9%84%D8%B10.jpg
.
7 April 2019
ک
19:05
کانال بازنگری
شماره حسابِ واریز کمک‌های نقدی به سیل‌زدگان

اگر نمی‌توانیم برای امداد به هموطنان‌مان در استان‌های درگیرِ سیل برویم، با پرداخت وجوه نقدی به روش‌های سادۀ زیر، به یاری آنان بشتابیم.

بنی ‌آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

T.me/imamalisociety/6038

🔸جمعیت امداد دانشجویی امام علی:

-شماره کارت : ۶۱۰۴۳۳۷۵۹۳۹۱۹۴۲۴
-شماره حساب : ۵۵۰۸۹۶۶۲۱۷
بانک ملت. به نام جمعیت امام علی

🔸جمعیت هلال احمر:

-شماره حساب ۹۹۹۹۹ نزد تمامی بانک‌های کشور به نام جمعیت هلال احمر

-واریز از طریق شماره ‏کارت بانک ‏ملت: ۶۱۰۴۳۳۷۹۹۹۹۹۹۹۹۶

-واریز از طریق شماره کارت بانک رفاه: ۵۸۹۴۶۳۱۸۵۰۲۵۹۷۳۰

-شماره شبای بانک ملت: ۹۲۰۱۲۰/۰۰۰۰/۰۰۰۰/۰۰۰۰/۰۹۹۹۹۹

-کد دستوری: *۷۸۰*۱۱۲#

–اپلیکیشن آپ


🔸و دیگر شماره حساب‌های دولتی یا مردمی


...................................
کانال بازنگری:
T.me/baznegari/388
.
.
13 April 2019
ک
15:14
کانال بازنگری
به همین سادگی

ناسخ و منسوخ در قرآن را عموم علما و فقها قبول دارند و آن به این معناست که:
پروردگار عالَم و صاحب قرآن، حُکم و دستورش به مؤمنان در موضوعات واحد را در مدت کوتاهِ ۲۳ سالی که بر رسولش محمد (ص) وحی می‌فرستاد، یک یا چند بار تغییر!! داد؛

چرا؟ چون شرایط تغییر می‌کرد و می‌بایست در وضعیتِ جدیدتر آیه‌ای متناسب با وضعیت اخیر نازل می‌کرد!؛ به همین سادگی


با این وجود قرن‌هاست که مؤمنین را در حوزه‌های مختلف زندگی، مکلّف و مقیّد به روایاتی! (و نه حتّی آیاتی!!) که آن روایات مربوط به زمان و مکان و ظرف خودش بوده می‌کنند. به عبارت دیگر خودِ خدا نسبت به حکم خودش تعصّب نورزیده و سیّال و شناور آیه فرستاده اما اکثر فقهای سنتی قائل‌اند که تک‌تکِ سخنان پیامبر و ائمه باید موبه‌مو برای همیشهٔ تاریخ و در تمام جغرافیای گیتی، مبنای زندگی همهٔ انسان‌ها در تمام حوزه‌ها (شخصی، فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، بین‌الملل و...) قرار گیرد

تغییر حکم نقطهٔ قوّت و عین قرآن‌باوری؛ و پافشاری بر تغییرناپذیریِ احکام دینی، نقطهٔ ضعف و محکم‌ایستادن در گذشته است.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱/۲۴
T.me/baznegari

در همین راستا نگاه کنید به:

نسخ شناور
https://t.me/baznegari/332
توقف افق شرعی در نقطهٔ جاهلیّت
https://t.me/baznegari/70
.
.
20 April 2019
ک
13:47
کانال بازنگری
 انتظار فَرَج یا نابودی!؟

(به مناسبت نیمۀ شعبان)

@baznegari

 

اعتقاد به مهدی و انتظار ظهورِ او بی‌گمان نقشی ممتاز در زندگی ایرانیان و به ویژه مذهبی‌ترها دارد تا جایی که این انتظار "بافضیلت‌ترین عمل" دانسته شده: افضل الاعمال انتظار الفرج؛ حکومت‌مان جمهوری اسلامی نیز طبیعتاً و به طریق اولی و بلکه بیش از هر چیز دیگر تحت همین تأثیر بوده و حتی حکومت را به نیابت از او!  دارای مشروعیت دانسته و رسماً خود را زمینه‌ساز ظهور مهدی می‌شمارد.

حال اگر در میان آحاد مردم و مذهبی‌ها به طرح این پرسش بپردازیم که مگر مهدی در وقتِ آن ظهورِ (که برای بشر نقطۀ عطف!!! در تاریخش دانسته شده و انتظارش برترین اعمال خوانده می‌شود) چه تحولاتی به وجود می‌آورَد چه کارها و اقدامات متمایزی انجام خواهد داد و چه سیاست متفاوتی در پیش خواهد گرفت، با دو پاسخ متفاوت روبرو می‌شویم و یعنی هرکس بسته به ذائقه و فهمش از دین، یکی از آن دو را مورد توجه و مطالبه قرار می‌دهد: یکی از فتح جهان با شمشیر و پایان دادن به حکومت‌های بشری/عرفی و نابودیِ گناه و حذفِ مخالفانش می‌گوید و دیگری از پیشرفتِ خیره‌کنندۀ علمیِ بشر، عدالت‌گستری و امنیّت‌آفرینیِ او می‌گوید. اینک نگاهی گذرا به این دو تلقی از ظهور می‌اندازیم:

 

الف- تسخیر جهان

برخی تمام آمال و آرزوهای دینی‌شان در این خلاصه شده که مهدی به عنوان موعود اُمم ظهور کند و دمار از روزگارِ بی‌دینان و کفار درآورد، تمام جهان را تحت تسلط خود درآورَد و به حکومت‌های غیر دینی پایان بخشد. بر این اساس با روی کار آمدنِ آن رهبر منصوب از سوی پروردگار و تشکیل حکومت جهانی‏الهی‌اش که به نابودی کفر و گناه و مخالفان می‌انجامد، ارادۀ پروردگار در زمین به تحقق می‌رسد و هدف خدا از آفرینش بشر محقق می‌شود؛ و چون چنین شد و سپس مهدی درگذشت، از آن پس ادامۀ حیات بشر فاقد توجیه می‌شود و به همین خاطر زمین و آسمان متلاشی شده، حیات نابود گشته و قیامت برپا می‌گردد! به همین سادگی! چنان‌که دیدید در این تلقی از ظهور، با دو نابودی روبرو هستیم: هم نابودی و کشتارِ اکثر مردم جهان برای تحقق این حکومتِ جهانی (بطوری‌که مطابق روایاتِ این دیدگاه، فجیع‌ترین کشتارها در طول تاریخ بشریت به گَردِ پای این قتل‌عام نمی‌رسد) و هم بلافاصله پس از آن نابودی زمین و آسمان و جهان.

 

ب- پیشرفت عمیق و همه‌جانبه

برخی دیگر از ما شیعیان و منتظران ظهور، منتظرِ شکوفاتر شدنِ چندچندانِ تمام علوم در زمان مهدی‌اند و بر این باورند که او به مدد اتصالش به پروردگار، از عهدۀ توسعۀ فراگیر علوم برمی‌آید و می‌تواند ابناء بشرِ مشتاق رابه قله‌های علوم شناخته‌شده و شناخته‌نشده رهنمون شود بطوری‌که بشر تا زمان ظهور فقط ۲ علم از ۲۷ علم را کشف کرده و ۲۵ علم باقی‌مانده توسط وی به بشر عرضه می‌گردد. این تلقی، مهدی را عدالت‌گسترِ بزرگ بشریت می‌داند که تمام مستضعفان می‌توانند در پرتو حکومت وی از فرصت‌های رشد که برای‌شان فراهم نبوده برخوردار شوند. در این دیدگاه چنان امنیت فراگیری در جهان حاکم خواهد شد که زن ومرد و پیر و جوان در امنیت کامل به هر جا بخواهند سفر می‌کنند و در زمینۀ حیات وحش و سازمان‌های حفاظت از محیط زیست چنان پیشرفت خواهد شد که حیوانات وحشی در کنار انسان‌ها و حیوانات اهلی حضور یافته و هیچیک به دیگری آسیب نمی‌رسانند  (مطابق روایاتِ دیدگاه نخست، تمام حیوانات غیر اهلی به دستور مهدی قتل عام می‌شوند). اخلاق و ویژگی‌های متعالی در عصر ظهور شکوفا می‌شود.

 

 

اینک ماییم وانتخاب بزرگ در چهل سالگی انقلاب که در فصل جدیدِ آن، به کدامیک از این دو تلقی، تعلق نشان دهد و تحت تأثیر کدام قرائت از عصر ظهور قرار گیرد و سیاست‌های کلان خود را بر کدام اساس تنظیم کند وزمینه‌سازِ ظهورِ کدام مهدی باشد.

 

شما خوانندۀ این یادداشت در صورتی که اعتقاد به مهدی داری، چه انتظاری از ظهور داری و به انتظارِ چه نشسته‌ای!؟

شما مُبلّغ دین، مروّج کدام دیدگاه خواهی بود؟

 

عناوین دیگر:

مُنجی یا مُهلک؟

منتظر ظهورِ کدام مهدی؟

 

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱/۳۱

T.me/baznegari/390
.
.
28 April 2019
ک
22:38
کانال بازنگری
قرائت داعشی از ظهور

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۲/۸
@baznegari

برخی روایات، برخی محافل مذهبی از دیرباز، نیز حوزه‌های دینی در طول تاریخ، همچنین نظام جمهوری اسلامیِ خودمان از بدو تأسیس، با جدّیّت توجهِ پیروان را به موضوع ظهور و آمادگی نسبت به آن جلب می‌کنند؛ گویی آفرینش در جمع ادوار تاریخ، طفیلیِ وقوع ظهور مهدی و حکومت وی است.
در یادداشت پیش (انتظار فَرَج یا نابودی!؟) به دو تلقّی از ویژگی‌های عصر ظهور پرداختم و اینک تلقی نخست را این‌بار با ذکر اسناد گزارش می‌کنم تا خواننده دریابد که این قرائت هولناک چگونه در تاروپود متون دینی‌روایی‌مان حضور دارد و شگفت آن‌که این دست روایات در قالب کتبی در همین موضوع ترجمه و تبلیغ! می‌شود.

مهدی در این قرائت به صغیر و کبیر رحم نمی‌کند ، سیاستی جز زورِ شمشیر و کشتار ندارد:
چه نسبت به عموم نامسلمان‌ها ،
چه حتی ذمّی‌های‌شان ،
چه مسلمانان غیر شیعه ،
چه شیعیان غیر مقیّد به واجبات شرعی ،
چه حتی مقیّدهای منتقد و مخالف ،
چه حیوانات
و چه ...؛

و معلوم نیست در این دیدگاه چگونه میان این بی‌رحمی‌ها و کشتارهای فراگیر با مُنجی خواندن وی جمع می‌کنند و انتظار این نوع ظهور را افضل اعمال می‌دانند. هدف مهدی در این قرائت، تشکیل حکومت واحد جهانی به زعامت مطلق خودش و الزام اندک افراد باقیمانده به شرعیّات بوده و تنها ذوق علاقه‌مندان به این دیدگاه این است که مهدی پس از کشتار و فتوحات نظامی هنگامی که به بیت‌المقدس می‌رسد عیسی از آسمان فرود آید و «پشتِ سر مهدی»! نماز جماعت بخواند.

یادداشت را بی‌پرده با ذکر احادیثی که این قرائت بر پایهٔ آن‌ها بنا شده پی می‌گیریم (این احادیث از دیدگاه اینجانب ضعیف و غیر صحیح است):

۱- امام کاظم (و امام صادق): قائم در هنگام ظهور، دین اسلام و عقایدش را به تمام نامسلمان‌ها از شرق تا غربِ زمین عرضه می‌کند، و در صورت پذیرفتن، انجام نماز و زکات و دیگر واجبات را طلب می‌کند، اگر پذیرفتند که هیچ وگرنه گردن‌شان را می‌زند تا جایی که حتی یک نفر! هم در سرتاسر زمین از شرق تا غرب باقی نماند مگر این‌که مسلمان باشد (بحار ج۵۲ ص۳۴۰ ح ۹۰ و ۸۹). از شرق تا غرب در این روایت را با از نیل تا فراتِ داعشی‌های یهود مقایسه کنید.

۲- امام باقر: آن‌قدر مردم را می‌کشد تا جز دین محمد باقی نماند (ص ۲۹۱ ح۳۴)

۳- امام باقر: سیاستی جز زورِ شمشیر در پیش نمی‌گیرد (لیس شأنه إلا السیف؛ ص ۳۵۴ ح۱۱۴)

۴- اهل عفو و پذیرش توبه نیست و گوشش بدهکار حرف ملامت‌گران نمی‌باشد (همان)

۵- امام باقر: شکم زنان باردار را می‌شکافد (ص ۳۸۹) فیقتل الرجال و یبقر بطون الحبالی.

۶- امام رضا: هرگاه قائم بپا خیزد ... کسانی که زکات نپردازند را می‌کشد

۷- رسول‌خدا: وقتی قائم قیام کند تقیّه ساقط می‌شود و شمشیر می‌کشد و میان او و مردم جز شمشیر ردوبدل نمی‌شود (ج۲۴ ص۴۷ ح۲۱)

۸- امام صادق: قائم آن‌قدر قتل‌عام می‌کند که خون به ساق پاها می‌رسد ( ج۵۲ ص۳۸۷ ح۲۰۳)

۹- امام باقر: قول کسانی که گویند در قیام قائم خونی ریخته نمی‌شود و با دیدگاه‌ها بالسویه و با عدل رفتار می‌کند صحیح نیست. او هرکس نُطُق بکشد را مثل قصاب که گوسفند را ذبح می‌کند، سر می‌بُرد (ص ۳۵۷)

۱۰- امام صادق: هنگامی که قائم با شمشیر بپا خیزد از هر هزار نفر ۹۹۹ نفر را می‌کشد (اذا قام قائم بالسیف فقتل من کل الف تسعمأة وتسعة وتسعین)

۱۱- امام صادق: هنگامی که قائم قیام کند شمشیرهای جنگی از آسمان فرود می‌آید بطوری‌که بر روی این شمشیرها نام مردی معین و نام پدرش (یعنی نام صاحبش) نوشته شده (ص۳۵۶ ح۱۲۱) اذا قام القائم نزلت سیوف القتال علی کل سیف اسم الرجل واسم أبیه

۱۲- امام صادق: قائم وقتی ظهور کند اشاره می‌کند فلان‌نقطه را در کوفه حفر کنند و ۱۲ هزار زره ، ۱۲ هزار شمشیر و ۱۲ هزار کلاهخودِ دورو از درون خاک بیرون می‌آورند سپس قائم ۱۲ هزار نفر از موالی و عجم را فرا می‌خواند و آن ابزار جنگی را به آن‌ها می‌پوشانَد و می‌گوید: هرکس را دیدید که این جامه و ابزار بر تنش نبود را بکشید (ص۳۷۷ ح۱۷۹)

۱۳- از امام باقر پرسید آیا قائم به سیرهٔ محمد رفتار می‌کند؟ پاسخ داد: هرگز؛ همانا رسول‌خدا در اُمتش با مهر و نرمی رفتار می‌کرد ولی سیرهٔ قائم کشتار مردم است زیرا در کتابی که با خود دارد مأمور به کشتار و نپذیرفتن توبه است (ص۳۵۳ ح۱۰۹)

۱۴- امام باقر: اگر مردم می‌دانستند قائم در وقت خروج چه می‌کند اکثراً دوست نمی‌داشتند او را ببینند از بس که کشتار می‌کند تا جایی که بسیاری از مردم گویند: این از آل محمد نیست، اگر بود رحم می‌کرد

۱۵- امام صادق: برای خروج قائم عجله نکنید ... کارش جز شمشیر و مرگ نیست (ص۳۵۴ ح۱۱۵)

۱۶- قال ابوجعفر: یقوم القائم بأمر جدید وکتاب جدید و قضاء جدید علی العرب شدید، لیس شأنه إلا بالسیف لا یستتیب أحدا ولا یأخذه فی الله لومة لائم (ص۳۵۴ ح۱۱۴)

T.me/baznegari/391
.
.
30 April 2019
ک
13:22
کانال بازنگری
امام رضا و جواز کنار گذاشتنِ روسری و پیدا بودن مو برای زنان پنجاه سال به بالا

امام رضا: نگاه دوختنِ مردان به موی زنان ،از آن رو که واجد هیجاناتِ منجر به فساد و گناه است جایز نیست؛ مگر زنان یائسه (و آب از سر گذشته) که نه پوشاندن مو (و استفاده از روسری) بر آن‌ها واجب است و نه بر مردان در نگاه کردن به مو و سرِ آن‌ها منعی است

در این روایت، توجهِ تحریم نگاه را معطوف به ایجاد هیجانات جنسی در پیِ نگاه به گیسوان می‌کند و طبیعتاً اگر در جامعه‌ای به تجربه ثابت شده باشد که دیدن موی زنان، به ایجاد چنان تأثیرات و هیجاناتی در بیننده نمی‌انجامد طبعاً حکم این نگاه نیز به حکم نگاه به زنان سالمند ملحق می‌شود.

برادرم نگاه!
در این روایت آن‌چه اهمیت بیشتری دارد حفظ حجاب نیست بلکه کنترل نگاه است چنان‌که در آیات مربوطهٔ قرآن (آیات ۳۰ و ۳۱ سورهٔ نور، که موضوع پوشش ناحیهٔ دامن مطرح است) نیز کنترل نگاه بر پوشاندنِ حتّی ناحیهٔ دامن، مقدم شمرده شده (یغضّوا مِن ابصارهم و یحفظوا فروجهم ... یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهن).



و حُرّم النظر إلی شعور النساء المحجوبات بالأزواج و إلی غیرهنّ من النساء لما فیه مِن تهییج الرجال وما یدعو التهییج إلیه من الفساد والدخول فیما لا یحلّ ولا یجمل و کذلک ما أشبه الشعور إلا الذی قال الله تعالی: «والقواعد من النساء اللاتی لا یرجون نکاحاً فلیس علیهنّ جُناح أن یضعن ثیابهن غیر متبرّجات بزینة» أی غیر الجلباب فلا بأس بالنظر إلی شعور مثلهن (عیون اخبار الرضا ج۲ ص۸۷ باب ۳۳)

گفتنی است روایت صرفنظر از بررسی سندی توضیح داده شد.

🔸نیز گفتنی است در میان احادیثِ نگاه، این روایت غلیظ‌ترین محتوا و بی‌پرده‌ترین ذکرِ علت در تحریم نگاه را در میان آن‌ها داراست. راوی حدیث نیز محمدبن‌سنان است که محدثین به وی اعتماد ندارند.

کانال بازنگری، ترکاشوند

T.me/baznegari
.
.
13 May 2019
ک
20:38
کانال بازنگری
مأموریت جهانی

(ایران، پایگاه تأسیسِ اُمّت واحدهٔ جهانی)

آشنایی با قانون اساسی
@baznegari

▪️«رهبر جمهوری اسلامی ایران» یا «رهبر انقلاب جهانی اسلام»؟
این پرسش در ذهن بسیاری از فعالان خطور کرده که چرا پس از درگذشت رهبر انقلاب (امام خمینی) و انتخاب رهبر کنونی، برای وی نیز از همان عنوانِ «رهبر انقلاب» استفاده می‌شود؟
این پرسشِ اعتراض‌گونه در جای خود درست است زیرا انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید و نهایتاً ظرف مدت کوتاهی پس از آن تثبیت شد و در همان دورهٔ امام خمینی به پایان! رسید و نظامِ برآمده از آن نیز مستقر شد و در نتیجه جایی برای دومین رهبر انقلاب باقی نمی‌مانَد! بر این اساس رهبر فعلی و رهبران بعدی را باید «رهبر جمهوری اسلامی ایران» نامید و نه رهبر انقلاب!
اما برخلاف آن پرسش طبیعی جالب است بدانید که در قانون اساسی برای رهبر (=ولیّ فقیه) از عنوان «رهبر جمهوری اسلامی ایران» استفاده نشده!!! بلکه رهبر را در قامت امام اُمت و رهبر اُمّت واحد جهانی معرفی کرده و به همین خاطر رسماً ولیّ امر مسلمین جهان خوانده می‌شود و چون هنوز تمام ملل مسلمان، تن به رهبری وی نداده‌اند ناچار برای تحققش «انقلاب ادامه دارد»!!!.


▪️مأموریت جهانی در قانون اساسی:
در این باره بهتر است متن قانون اساسی به ویژه اصل یازدهم را با دقت بخوانیم تا پی ببریم که «جمهوری اسلامی ایران» اولاً بخشی! از حکومت واحد جهانی (به رهبریِ ولیّ فقیه) بوده و ثانیاً باید زمینهٔ تحقق این حکومت را، با استمرار آن انقلاب در دیگر کشورها، دنبال کند:


🔸مقدمهٔ قانون اساسی:
طرح حکومت اسلامی بر پایهٔ ولایت فقیه ...، انگیزهٔ مشخص و منسجم نوینی را در مردم مسلمان ایجاد نمود و راه اصیل مبارزهٔ مکتبی اسلام را گشود که تلاش مبارزان مسلمان و متعهد را در داخل و خارج کشور فشرده‌تر ساخت ... قانون اساسی با توجه به محتوای انقلاب اسلامی ایران که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود زمینهٔ تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم می‌کند، بویژه در گسترش روابط بین‌المللی با دیگر جنبش‌های اسلامی و مردمی می‌کوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند (ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون) و استمرار مبارزه در نجات ملل محروم و تحت ستم در تمامی جهان قوام یابد

🔸اصل پنجم قانون اساسی:
در زمان غیبت حضرت ولی‌عصر "عجل الله تعالی فرجه" در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهدهٔ فقیه عادل و باتقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‌دار آن می‌گردد.

🔸اصل یازدهم قانون اساسی:
به حکم آیه کریمهٔ "ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون" همهٔ مسلمانان یک امت‌اند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایهٔ ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش دیگر بعمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد

🔸اصل یکصد و هفتم قانون اساسی:
پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام ‌و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیةالله العظمی امام خمینی "قدس سره الشریف" که ...

🔸اصل یکصد و نهم قانون اساسی:
شرایط و صفات رهبر: ۱- ... ۲- عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.

🔸اصل یکصد و پنجاهم قانون اساسی:
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامهٔ نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن پابرجا می‌ماند ...

🔸به مقدمۀ قانون اساسی باز می‌گردیم که در آن آشکارا نیروی نظامیِ کشور یعنی ارتش و سپاه را بنیاناً موظف به گسترش جهانیِ این حکومت دانسته:
ارتش مکتبی. در تشكيل و تجهيز نيروهای دفاعی كشور توجه بر آن است كه ايمان و مكتب، اساس و ضابطه باشد بدين جهت ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب در انطباق با هدف فوق شكل داده مي‌شوند و نه تنها حفظ و حراست از مرزها بلكه بار رسالت مكتبی يعنی جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاكميت قانون خدا در جهان را نيز عهده‌دار خواهند بود


▪️بر کسی پوشیده نیست که بخش عمدهٔ مشکلات لاینحلِ کشورمان در سطح جهانی (و تأثیر پیامدهای آن در داخل) و نیز جدی‌ترین گره در چهل سال گذشته، به وجود همین مأموریت جهانیِ موجود در قانون اساسی برمی‌گردد که در جمهوری سوم می‌تواند اصلاح یا مورد تأکید قرار گیرد.

کانال بازنگری
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۲/۲۳

T.me/baznegari/394
.
.
15 May 2019
ک
18:08
کانال بازنگری
زنانی که زیرِ بار روسری نمی‌روند را تحت فشار قرار ندهید

امام جعفر صادق:
نگاه به موهای زنانِ روستایی اشکال ندارد زیرا آن‌ها به نهی‌تان توجه نمی‌کنند و زیر بارِ روسری پوشیدن نمی‌روند.


ر.ک: حجاب شرعی در عصر پیامبر ص ۷۱۷
T.me/baznegari
.
.
21 May 2019
ک
16:09
کانال بازنگری
تغییر زمانه و استانداردها

پیامبر گرامی در حضور هزاران زن و مردِ مؤمن که از حج برمی‌گشتند دستِ امام علی را چنان بالا بُرد که زیر بغلِ خودش سرتاسر نمایان شد

إزار حضرت (که وظیفهٔ پوشاندن نیمهٔ پایین اندام را بر عهده داشت) معمولاً از وسط ساقش پایین‌تر را در بر نمی‌گرفت و گاه حتّی پیش می‌آمد هنگامی که سوار مَرکب بود، همین إزار آرام‌آرام بالا می‌رفت و بخشی از رانش نیز نمایان می‌شد

او چه پیش از نبوت (در جریان نصب حجرالاسود در جایگاهش) و چه پس از نبوت (در جریان تشییع پیکر سعد بن معاذ) رداء و بالاپوش را گاه از تن درمی‌آورد

بسیار پیش می‌آمد که سینهٔ حضرت پیدا بود و حتی برخی راویان، قائل به دوام این حالتِ اویند


بنابراین همواره نیمی از ساق، و گهگاه بخش‌های بیشتری از پا، و نیز معمولاً سینه و گاه بخش‌های دیگری از بالاتنهٔ پیامبر گرامی پیدا و نمایان بود!!
اما امروزه علمای دینی و مراجع (که اهتمام‌شان بر تأسی به آن حضرت است) از وقوع کشف‌های یادشده در مورد خود پرهیز نموده و اجازه نمی‌دهند هیچ بخشی از اندام‌شان (که در بالا در بارهٔ حضرت ذکر شد) نمایان گردد و حتی دیده نشده که دکمهٔ بالای پیراهن‌شان نیز باز باشد!!

چرا؟
پاسخ با خواننده

کانال بازنگری
ترکاشوند،۱۳۹۸/۲/۳۱
T.me/baznegari
.
.
23 May 2019
ک
14:03
کانال بازنگری
In reply to this message
بسمه تعالی و تقدس
اعلان
از طرف اداره جلیله نظمیهٔ مرکزی فارس ۱۵ شهر صفر ۱۳۳۷
برحسب حکم شریعت غرای مطهره بعموم مخدّرات و محترمات شیراز با نهایت توقیر و احترام اخطار مینماید، از تاریخ انتشار این ورقه اخطاریه احدی از مخدّرات بدون استثناء مجاز نخواهند بود که بدون (چاقچور و داشتن نقاب مشکی) در کوچه و بازار حرکت و گردش نمایند! و چنانچه کسی باین صورت در معابر مشاهده شود فقط مأمورین اداره نظمیه حق خواهند داشت که او را فوراً با کمال ادب باداره نظمیه جلب نموده مجازات خواهند کرد.
(رئیس نظمیه - فضلعلی)

https://t.me/kafe_hamsafar/26724

....................................
کانال بازنگری: چنان‌که در متن آمده، بر طبق اعلان نظمیهٔ فارس، زنان در دوران احمدشاه قاجار موظّف بودند از چادر و روبند ( نقاب مشکی!) استفاده کنند @baznegari
.....................................
.
.
24 May 2019
ک
21:31
کانال بازنگری
لیلة القدر
شبِ قدر، فقط همان شبی بود که در آن ساعاتِ شورانگیز، آیات وحی از عالم غیب بر سینهٔ محمد امین باریدن گرفت و تا صبحدمان همه‌اش توسط فرشتگان، بر آن سینهٔ فراخ، بارگزاری و آپلود شد!

اینک ماییم و فقط سالگرد آن بارش بزرگ و پدیدهٔ سربه‌مُهر؛
ماییم و سالگرد بزرگترین رویداد در حیات معنوی، و عطف‌ترین نقطهٔ عطف؛
ما را چه به وقوع شب قدر!؛ به قول علی زمانیان: «شب قدرِ هر کس به رنگ روزها و ماه‌های زیسته‌ی اوست» و از همین رو بود که برای آن امینِ بی‌بدیل و سراپا نزاهت، رخ داد چنان‌که باید و شاید؛ طوری که شناختِ شب و روز از یکدیگر سخت می‌نمود

شبی کآسمان مجلس‌افروز کرد
شب از روشنی دعوی روز کرد

ما حدّاکثر می‌توانیم و بلکه باید هر ساله سالگردی با شکوه و مراسمی شورآفرین به پاسداشت آن واقعهٔ تکرار ناشدنی برگزار کنیم تا حظّ و بهره‌ای به جان‌مان رسد و این یادآوری و تجلیل، توشه‌ای برای روزهای آینده‌مان شود؛ و هشدار که هرگز در این مراسم تجلیل، به زورِ اوراد و اذکار و ادعیه، قصد به پایین کشاندن فرشتگان داشته یا منتظر تغییر ناگهانی احوال باشیم

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۳/۳
T.me/baznegari


.......................
یادداشت علی زمانیان:

https://t.me/kherade_montaghed/489
.
.
27 May 2019
ک
18:06
کانال بازنگری
مسلمان کیست؟

مسلمان کسی است که دیگران از اقدامات او در امنیّت و آرامش باشند🌴🌴🌿🌿


(حکومت اسلامی نیز به طریق اولی، حکومتی است که هم مردمش و هم حکومت‌های دیگر، با تصمیمات و رفتار او احساس ناامنی نکنند)

المسلم من سلم المسلمون/الناس من لسانه و یده (رسول‌خدا)

وسُئل أي المسلمين أفضل قال (ص): «من سلم المسلمون من لسانِهِ ويدِه»

قال رسول‌الله (ص) في حجة الوداع: «ألا أخبركم بالمؤمن، المؤمن من أمنه الناس على أموالهم وأنفسهم والمسلم من سلم الناس من لسانه ويده والمجاهد من جاهد نفسه في طاعة الله والمهاجر من هجر الخطايا والذنوب»


کانال بازنگری
T.me/baznegari
.
.
30 May 2019
ک
01:19
کانال بازنگری
اعتیاد به نماز

انسان‌ها را با چه سنجه و معیار و ملاکی باید ارزیابی و داوری کرد؟

با میزان تقیّدشان به واجبات شرعی همچو نماز و جماعت و روزه و تسبیح و ریش و چادر و...

یا

با پای‌بندی‌شان به تعهدات انسانی و ویژگی‌های متعالی همچو راستی و درستی و عدم خیانت و دفاع از مظلوم و نیکوکاری و...؟


۱- امام جعفر صادق:
لا تنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده فإنّ ذلک شیئٌ اعتاده فلو ترکه استوحش لذلک ولکن انظروا الی صدق حدیثه و أداء أمانته
(رکوع‌های طولانی و کثرت سجدهٔ افراد را ملاک نگیرید زیرا آن‌ها به این تقیّدات، اعتیاد پیدا کرده و عادت‌شان شده بطوری‌که اگر روزی این عادت‌ها را به جا نیاورند دچار اضطراب و وحشت می‌شوند؛ لیکن شما باید راست‌گفتاری و امانت‌داریِ افراد را ملاک ارزیابی آن‌ها قرار دهید)

۲- امام جعفر صادق:
لا تغترّوا بصلاتهم ‌ولا بصیامهم فإن الرجل رُبّما لهِج بالصلاة والصوم حتی لو ترکه استوحش ولکن اختبِروهم عند صدق الحدیث و أداء الامانة
(به روزه و نمازِ مردم گول نخورید، زیرا بسا انسان به نماز و روزه شیفته می‌شود تا آن‌جا که اگر ترک کند به هراس افتد، ولی آن‌ها را به راستگویی و اداء امانت بیازمایید)

[کافی کلینی کتاب الایمان والکفر باب الصدق و اداء الامانة حدیث ۱۷۷۱ و ۱۷۶۲]


کانال بازنگری، ترکاشوند
T.me/baznegari
.
.
31 May 2019
ک
18:14
کانال بازنگری
تکالیف طریقی ، تکالیف موضوعی

(عطف به یادداشتِ «اعتیاد به نمازِ» ترکاشوند)

✍ محمد حکیم‌پور

@baznegari

روح دینداری در قرآن به ظواهر دینداری نیست بلکه به گوهر آن است؛ پس این امر، بسیار مهم است که ما بدانیم کدامین تکالیف در قرآن جنبهٔ «طریقی» دارند و کدامین تکالیف جنبهٔ «موضوعی».

فی المثل نماز خواندن در قرآن، نه جنبهٔ موضوعی، که جنبهٔ طریقی دارد؛ یعنی قرآن فی‌نفسه برای آن اصالتی قائل نیست، بلکه آن را «طریق» و راهی می‌شمرد برای نیل به انجام «عمل صالح» که از نظر قرآن «موضوعیت» دارد و «هدفِ» دینداری است.

عبادات در قرآن نوعاً جنبهٔ طریقی دارند و لذا بدون اتصال به «عمل صالح» از نظر قرآن، واجد ارزشی خاص نیستند. ارزش‌هایی مثل انفاق، زکات دادن به فقیران و مستمندان، درستکاری، امانت‌داری، راستگویی، شفقت به بندگان خدا و... باید گوهر دینداری و از جمله عبادات خلایق باشد تا رضایت خدا را کسب کنند وگرنه بی‌مایه، فطیر خواهد بود.

در سوره بقره حتی هدف از اعتقاد به وحدانیت خدا و رسالت پیامبران و کتاب‌های آسمانی و فرشتگان و روز رستاخیز هم نیل به «عمل صالح» است. یعنی عمل صالح اُس اساس اصول دین در قرآن و زیربنای اصول دین است. در حالی‌که در اصول دینی که امثال خواجه نصیر در «تجرید العقاید» ساخته و پرداخته‌اند، عمل صالح نه تنها زیربنای توحید و دیگر اصل‌های دین نیست بلکه جزو اصول دین و حتی جزو فروع دین هم نیست!!!.

و باز در قرآن [حج:۱۱] از کسانی انتقاد شده است که خدا را در «حرف» عبادت می‌کنند، اینان از نظر قرآن در دنیا و آخرت زیانکار خواهند بود؛ چنان‌که در سوره «ماعون» هم، لبهٔ تیز انتقادِ قرآن متوجه نمازگزاران حرفه‌ای است که نمازشان صوری و لفظی است و در عین نماز خواندن، «دین» را تکذیب می‌کنند و منظور از تکذیب دین هم این نیست که مثلاً بگویند خدا و رسالتی وجود ندارد ،که اگر چنین بود، نماز هم نمی‌خواندند، بلکه با بی‌عملی و یا بدعملیِ خود نشان می‌دهند که به الزامات دین پایبند نیستند مثلا یتیم را از خود می‌رانند، طعام به گرسنگان و مسکینان نمی‌دهند و یا دیگران را ترغیب به این کار نمی‌کنند و...؛ اینها از نظر قرآن همان کسانی هستند که در نماز خود «ریا» می‌ورزند و نماز را سهل می‌شمارند. در این‌جا منظور از گزارهٔ «نماز را سهل می‌شمارند»، با توجه به بافتار سوره - برخلاف برداشت بیشترِ مفسران - این نیست که فی‌المثل نمازشان را اول وقت نمی‌خوانند!!! بلکه این است که به الزامات عملیِ نمازشان پایبند نیستند و نمازشان در مرحلهٔ «حرف» است و به «عمل» تبدیل نشده است، چنان که در آیه ۱۱ سوره حج فرمود که کسانی هستند که خدا را صرفاً در «حرف» عبادت می‌کنند و اینان در دنیا و آخرت، خاسر هستند.
افزون بر این، در تمام قرآن نماز خواندن خودش «هدف» نیست بلکه «مقدمه»‌ای برای رسیدن به هدف (عمل صالح) است. از این روست که در تمام قرآن هر کجا مؤمنان به نماز خواندن دعوت شده‌اند بعدش -بدون استثنا- به پرداخت زکات و یا انفاق فرمان یافته‌اند که از مظاهر بارز «عمل صالح» می‌باشند، گویی که مهمترین فلسفهٔ نماز آرام شدن و آماده شدنِ دلِ نمازگزار برای کمک به محرومان و مسکینان و درماندگان و یا انجام خیرات و مبرات است و اگر کسی با خواندن نماز به چنین آمادگی‌ای نرسید باید در نماز بودن نمازش تردید کرد و دقیقاً اینجاست که قرآن می‌فرماید: فویل للمصلین! وای بر نمازگزاران. در صورتی که اگر خود نماز فی‌نفسه هدف بود، دیگر فرمودنِ «فویل للمصلین» معنای محصلی نداشت! حال آن‌که در «اسلامِ مبتنی بر فقه سنتی» برخلاف «اسلام قرآنی» خود نماز خواندن، اصولاً «هدف» است و «موضوعیت» دارد و نه «طریقیت»؛ بنابراین «عمل صالح» هم - که در قرآن، هدف نماز معرفی شده است از دیدگاه آنان دخلی در قبولی نماز ندارد و نماز فی‌نفسه دارای ثواب است و خدا را در هر حال بدهکار و شرمندهٔ نمازگزاران حرفه‌ای می‌کند، به شرط این‌که نمازشان از مخارج درستش ادا شود!

قرآن در آیه ۱۷۷ سوره بقره اشاره دارد که صِرف اقامه نماز، «برّ» و نیکیِ مورد نظر خدا نیست و موضوعیت ندارد، بلکه طریقی است:
ابتدا برای ایمان خالصانه به خدا و...،
و نهایتاً انفاق و بخشیدن مال با وجود دوست داشتنِ آن.

وانگهی وقتی قرآن از برخی نمازها و نمازگزاران انتقاد می‌کند، این خود نشان می‌دهد که هر نمازی مشمول و محکوم به حکم «برّ» نیست و به همین دلیل موضوعیت نداشته و تنها طریقیت دارد، حال آن‌که هر «بر»ی در قرآن موضوعیت دارد و لذا هیچ کجا قرآن از اهل برّ و تقوی انتقاد نمی‌کند و بلکه خودِ «برّ» چنان اصالت و موضوعیتی در قرآن کریم دارد که حتی اجازهٔ همکاری در امور متعلق به برّ و تقوی با بت‌پرستان مکه را هم به مؤمنین می‌دهد: تعاونوا علی البرّ و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان

T.me/baznegari/403
.
.
اعتیاد به نماز:
T.me/baznegari/401
5 June 2019
ک
21:21
کانال بازنگری
عید فطر، روز بزرگِ "غذا برای همه" مبارک باد
@baznegari

فِطر و افطار یعنی غذا خوردن، چنان‌که اِمساک خودداری از غذا خوردن است.

پس عید فطر روزی است که در آن روز مسلمان‌ها پس از مدتی:

▫روزه‌داری و چشیدن دردِ گرسنگان

▫روزه‌داری برای گرامی‌داشتِ سالگرد نزول پرشورِ قرآن بر محمد امین

▫روزه‌داری یا اهدای غذا به همنوعان


اینک در این روز مشخص لب به غذا می‌گشایند و با پرداخت فوریِ فطریه، دیگران را نیز در همین روز میهمان می‌کنند تا همه و همه در روزی واحد جشن بزرگِ غذا خوردنِ همگانی را تجربه کنند!

عید فطر روز بزرگ «غذا برای همه» مبارک و فرخنده باد


کانال بازنگری، ترکاشوند، ۱۳۹۸/۳/۱۵

T.me/baznegari
.
.
6 June 2019
ک
02:16
کانال بازنگری
عید فطر و عید قربان، جشن خوردنِ همگانی

@baznegari

آیا می‌دانید که:
هر دو عید بزرگ مسلمان‌ها (عید فطر و عید قربان) هر دو موضوع‌شان
«خوردن»
و
«خوراندن»
است!؟

فکلوا منها و أطعموا القانع و المعترّ ... لن ینال الله لحومها ولا دماؤها ولکن یناله التقوی منکم

آیا جوامع اسلامی و حکومت‌های اسلامی به این اولویتِ درجه اول و به این جشن عمومیِ خوردن، اهتمام شایسته و بایسته در تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های کلان، از خود نشان می‌دهند؟ و یا خوردن و خوراندن، آنان را یادِ «شکم» و اندرزهایی در تقبیح آن می‌اندازد.

عید فطر و عید قربان، جشن خوردنِ همگانی است

کانال بازنگری، ترکاشوند، ۱۳۹۸/۳/۱۶
@baznegari
.
.
ک
02:51
کانال بازنگری
نسخ آیهٔ جزیه

آیا می‌دانید آیهٔ اخذ جزیه، سرانجام در آخرین سال بعثت با آیاتی دیگر و از جمله آیهٔ «ولا یجرمنّکم شنئان قومٍ أن صدّوکم عن المسجد الحرام أن تعتدوا و تعاونوا علی البرّ والتقوی ولا تعاونوا علی الإثم والعدوان واتقوا الله إن الله شدید العقاب» نسخ و جایگزین شد؟


شرح مطلب در آینده

کانال بازنگری، ترکاشوند، ۱۳۹۸/۳/۱۶
@baznegari
.
.
8 June 2019
ک
07:25
کانال بازنگری
روز اول و روز آخر

(سیاست پیامبر نسبت به مخالفان دینی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۳/۱۸
@baznegari

به کسی که به محمد امین به عنوان رسول خدا ایمان می‌آورد مؤمن می‌گفتند.
به کسی که به او ایمان نمی‌آورد و مخالفت می‌ورزید کافر می‌گفتند.

سیاست و راهبرد پیامبر گرامی نسبت به مخالفان دینش، چه در آغاز بعثت (که همراه با تنگنا و ضعف شدیدِ نظامی پیروان پیامبر بود) و چه در انتهای بعثت (که همراه با گشایش‌ها و قوّت فوق‌العادهٔ نظامیِ پیروان حضرت بود) را مرور کنیم:

۱- آغاز بعثت (عیسی به دین خودش موسی به دین خودش):

سورهٔ کافرون: بگو ای کافران آن‌چه می‌پرستید نمی‌پرستم و آن‌چه می‌پرستم شما نمی‌پرستید و نه آن‌چه پرستیدید من می‌پرستم و نه آن‌چه می‌پرستم شما می‌پرستید؛ دین شما برای خودتان و دین من برای خودم (قل یا ایها الکافرون، لا اعبد ما تعبدون، ولا انتم عابدون ما اعبد، ولا انا عابد ما عبدتم، ولا انتم عابدون ما اعبد، لکم دینکم و لی دین).
این سوره حدوداً در سال دوم بعثت و زمانی که پیامبر و مؤمنان هیچ قدرتی نداشتند و در فشارِ رو به تزاید بودند نازل شد.

۲- انتهای بعثت (کدورت‌زدایی / تعاون و همکاری؟):

آیهٔ دوم مائده: و البته نباید دشمنی با گروهی ،به دلیل این‌که شما را از مسجدالحرام باز داشته‌اند، شما را به تعدّی وادارد. و یکدیگر را بر نیکوکاری و تقوا یاری کنید و در گناه و تعدی با یکدیگر همکاری نکنید؛ و از خدا پروا کنید همانا خدا سخت‌کیفر است (ولا یجرمنٌکم شنئان قوم أن صدّوکم عن المسجد الحرام أن تعتدوا و تعاونوا علی البرّ و التقوی ولا تعاونوا علی الإثم والعدوان واتقوا الله إن الله شدید العقاب)
این آیه در واپسین هفته‌های حیات پیامبر (۱۱ هجری، ۲۳ بعثت) و زمانی که حضرت و مؤمنان در قدرت کامل بوده و فوج‌فوج به این دین جدید ایمان می‌آوردند نازل شد و به روشنی نشان می‌دهد که «دستیابی به قدرت» نه تنها موجب عدول پیامبر از موضع روز اول در قبال مخالفان دینی نشد بلکه این رابطه را تعالی بخشید.

گفتنی است در فاصلهٔ میان دو مقطع بالا، درگیری‌ها و جنگ‌های خونینی میان این دو جبهه درگرفت که سرانجام با پیروزی کامل پیامبر و مؤمنان پایان یافت اما قرآن نه تنها متعرض دینِ کافرانِ شکست‌خورده نشد بلکه طرح تعاون و همکاری متقابل بر محور «نیکی و خویشتن‌داری و عدم تعدی» را با آن‌ها مطرح ساخت.

جالب این‌جاست که ما مسلمان‌ها پس از گذشت ۱۴۰۰ سال، با سیاست روز اول و روز آخر (که هر دو یکی است) کاری نداریم و به آن بی‌اعتنا هستیم و در عوض سفت و محکم به مقطع میانی (که ناخواسته و در اثر فشارهای بی‌امانِ کافران تحمیل شده بود) چسبیده‌ایم!!!

تعاون و همکاری پیشکش!؛ دست از کفر ستیزی برداریم و متون فقه سنتی را بپیراییم.

کانال بازنگری
T.me/baznegari/407
.
.
9 June 2019
ک
19:31
کانال بازنگری
ممنوعیّتِ روسری!

آیا می‌دانید در صدر اسلام کنیزان، چه مسلمان و مؤمنه و چه غیر مسلمان، اجازه نداشتند روسری به سر کنند و مقرراتِ سخت‌گیرانهٔ ممنوعیتِ روسری در حق آن‌ها جاری بود!؟

برخی، داشتن یا نداشتن روسری را به عفّت و حیا نسبت می‌دهند؛ بر این اساس آیا می‌توان ادعا کرد که پیشوایان فریقین در صدر اسلام مروّج بی‌حیایی و بی‌عفتی بودند که از پوشیدن روسری توسط کنیزانِ نمازخوان و مسلمان نهی و بلکه جلوگیری می‌کردند!؟
حاشا و کلا

کانال بازنگری، ترکاشوند، ۱۳۹۸/۳/۱۹
@baznegari
.
.
15 June 2019
ک
19:24
کانال بازنگری
19 June 2019
ک
07:39
کانال بازنگری
ع
عبدالكريم سروش 01.06.2016 23:32:40
📔 کتاب "احکام بانوان در شریعت محمدی (ص)"
نویسنده : احمد قابل ۸۷-۱۳۸۲
تعداد صفحات : ۲۲۸
دانلود نسخه کامل کتاب : goo.gl/HCjW7E
دانلود بخش دوم کتاب (حجاب) : goo.gl/y56OlS

📙 کتاب "حجاب شرعی در عصر پیامبر"
نویسنده : امیر ترکاشوند ۱۳۹۰
تعداد صفحات : ۱۰۱۷
دانلود نسخه کامل کتاب : goo.gl/E8no5s
معرفی اجمالی کتاب : goo.gl/qvSMR5
معرفی جامع کتاب : zeitoons.com/1309

@SchoolOfRumi
1 July 2019
ک
12:10
کانال بازنگری
جشن تیرگان و آب‌پاشی

سیزده تیر، روز جشن تیرگان است و از جمله کارهای این جشن، آب پاشیدن به یکدیگر در آن جشن همگانی است.

شاید در گذشته‌ها بهترین نوع شادیِ همگانی در گرماگرمِ گرم‌ترین ماهِ سال، همین آب‌بازی و آب‌پاشی در کنار رود و برکه و حوض و... بود و چه بسا همچنان نیز کمابیش می‌تواند باشد.


ای کاش با تدبیر شهرداری‌ها میادین شهرها در تیرگان، شاهد جشن بزرگ آب‌پاشیِ فواره‌ها با حضور خیل خانواده‌ها شود.

برپایی جشن‌های بزرگ در نوروز و سیزده‌بدر، که از همراهی طبیعت برخوردار است هنر نیست بلکه برگزاری جشنی هنر است که از همراهی طبیعت برخوردار نیست.


چه نعمتی بزرگ‌تر و دمِ‌دست‌تر، و چه هدیه‌ای خوش‌تر از آب!

و مِن الماء کلّ شیئ حیّ

امتحان کنید شاید گشایش‌هایی به همراه آورَد و ملّتی در تنگناهای پیچیده را زنده!، شاد و امیدوار کند.

پیشاپیش جشن بزرگ آب مبارک باد

کانال بازنگری، ترکاشوند، ۱۳۹۸/۴/۱۰
@baznegari
.
.
12 July 2019
ک
13:10
کانال بازنگری
C
Coffee philosophy کافه فلسفه 11.07.2019 23:50:01
#گزارش_تصویری
🛑 استاد ترکاشوند در جمع اهالی کافه فلسفه
🛑 پنجشنبه، ۲۰ تیر ماه

@coffeephilosophy
21 July 2019
ک
21:34
کانال بازنگری
س
سخنرانی‌ها 13.07.2019 07:39:52
 🔊فایل صوتی

سخنرانی #امیرحسین_ترکاشوند

«نابودی گناه»، در زمینه ابعاد مبارزه با گناه در نگاه سنتی.

20 تیر 98

🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
ک
21:34
کانال بازنگری
عروسی‌های مختلط!!!؟؟؟

(چهل سال پیش در همین روز فرمان امام خمینی مبنی بر حذف موسیقی، بکلی!)

کانال بازنگری، امیر ترکاشوند ۱۳۹۸/۴/۳۰


در خبرها آمده که مسئولان انتظامی کشورمان، به مدیران تالارهای جشن و عروسی در خصوص بر پا شدنِ عروسی‌های مختلط هشدار داده‌اند.

هنگامی که عبارت «عروسی‌های مختلط» به کار می‌رود دو تلقی از این تعبیر در اذهان شکل می‌گیرد:
برخی که زندگی را با وسواس بر اساس حلال و حرام نگاه می‌کنند مراد از آن را «مجالس قاطی‌پاطی که در مظانّ گناه و فساد است» می‌دانند و برخی دیگر که به طبیعت زندگی توجه دارند مراد از آن را «مجالس جشن خانوادگی و دورهمی که شادباش آغاز زندگی زوجی جوان است» می‌دانند.

خانه‌هایی که مردم در آن زندگی می‌کنند به علت متراژ کوچک‌شان گنجایش حدود ۲۰۰ نفر مهمانان عروسی را ندارد و ناچار به جای چاردیواریِ خودشان مراسم جشن عروسی را در تالارها برگزار می‌کنند و در نتیجه تالار حکم همان خانه را دارد که برای چند ساعت کرایه می‌شود تا ۶۰ ، ۷۰ خانواده مرکب از ده‌ها زن و شوهر و فرزند، در کنار هم شبی خوش را با شربت و شیرینی و میوه و شادی سپری کنند تا آغازی خوش برای زوج جوانی باشد که این مراسم به افتخار آن‌ها برپا گردیده است.

پرسش- در شب موصوف آیا احتمال هیچ فساد و گناهی در چنان جمع بزرگ خانوادگی حتی به ذهن مریض‌ترین افراد هم خطور می‌کند؟ مگر نه این است که هر فردی در آن محفل شاد، چندین و چند تن از اعضای خانواده و محارم و نزدیکانش حضور دارند!؟ پس آیا وسواسِ گناه‌یابی در چنان جمعی، خود گناهی بزرگ نیست!؟

در کودکی و نوجوانی که برای عروسی بستگان به روستای پدر و مادر دعوت می‌شدیم، آن مجالسِ جشن تماماً از نوع «عروسی‌های مختلط» بود و زن و مرد در کنار هم، دایره‌وار رقص لُری و محلّی اجرا می‌کردند و هیچ حاضری (که تقریباً عموم‌شان اهل نماز و روزه بودند)، از آن مجلس، نگاه گناه‌آلود به ذهنش هم خطور نمی‌کرد.

به نظر شما آیا عروسی‌های صدر اسلام با محدودیت‌های انتظامیِ کنونی روبرو بود؟ آیا زنان و مردان همدیگر را نمی‌دیدند و صدای شادی هم را نمی‌شنیدند؟ و یا مجالس‌شان خانوادگی و در کنار یکدیگر برگزار می‌شد؟


دقیقاً چهل سال پیش در همین روز (۱۳۵۸/۴/۳۰) امام خمینی در دیدار با کارکنان رادیو خواهان این شد که موسیقی "به کلی"! از رادیو تلویزیون حذف شود:

«این‌که می‏گویند که اگر چنانچه موسیقی در رادیو نباشد آنها می‏روند از جای دیگر می‏گیرند موسیقی را، بگذار بگیرند از جای دیگر، شما عجالتاً آلوده نباشید؛ آنها هم کم‌کم برمی‏گردند به اینجا. این عذر نیست که اگر موسیقی در رادیو نباشد، آنها می‏روند از جای دیگر موسیقی می‏گیرند. حالا اگر از جای دیگر موسیقی بگیرند، ما باید به آنها موسیقی بدهیم؟! ما باید خیانت بکنیم؟! این خیانت است به یک مملکتی، خیانت است به جوان‌های ما. این موسیقی را حذفش کنید بکلی»

دو روز پیش از آن نیز به گلایه از رئیس رادیو تلویزیون پرداخت که چرا همچنان از موسیقی در میان‌برنامه‌ها استفاده می‌شود:

«موسیقی خراب می‏کند دِماغ بچه‌های ما را؛ مغز بچه‌های ما را فاسد می‏کند. دائماً تو گوش یک جوان موسیقی باشد، این دیگر به کار نمی‏رسد؛ این دیگر نمی‏تواند فکر جدی بکند. اینکه ما می‏گوییم که اینها را از بین ببرید و مکرر من گفته‌ام، شاید تا حالا ده مرتبه بیشتر من به آقای قطب‌زاده گفته‌ام که آقا این را بردارید از آن، می‏گوید نمی‏شود. من نمی‏دانم این «نمی‏شود» یعنی چه؟».


امروز (۱۳۹۸/۴/۳۰) چهل سال پس از آن تاریخ نه تنها موسیقی حذف نشده و تازه در تمام شبکه‌های قدیمی و جدید‌الولادهٔ صدا و سیما گسترش! یافته بلکه یک رادیوی مستقل به نامِ «رادیو آوا» تأسیس شده که شبانه‌روز کارش فقط پخش موسیقی است!!! و عموم مردم و افراد مذهبی از آن استقبال کرده و شنوندهٔ آن هستند و هیچ احساس گناهی با شنیدن موسیقی‌های آن در خود احساس نمی‌کنند.

آیا چهل سال باید صبر کرد و سپس گزارش رسمی شدنِ جشن‌های خانوادگی و در کنارِ همِ خانواده‌ها را نوشت؟ و یا بهتر است از داستانِ «حذف به کلیِ موسیقی» و سپس تجویزِ «رادیو آوا»!! درس گرفت و زندگی طبیعی را سدّ نکرد.

عاقبت، «نمی‌شودِ» صادق قطب‌زاده به کرسی نشست و سال‌هاست سیاست نظام‌مان شده؛ پس چرا با مقاومتِ نسل‌سوز، مانع شادی دسته‌جمعی و خانوادگی مردم‌مان شویم؟

بی‌تردید تغییر سیاست فقهی امام خمینی و شاگردانش در خصوص موسیقی به معنای عقب‌نشینی ایشان از دستورات اسلام نیست بلکه می‌توان آن را حاصلِ:
مراجعهٔ مجدد به منابع دینی و استخراج نتیجه‌ای جدید

و یا

قبول تفاوت ناشی از مدخلیّتِ عناصر زمانی و مکانی در استنباط از دیدگاه آنان
دانست

لطفاً جشن‌های خانوادگی و دسته‌جمعیِ مردم و اقوام که هیچ گناهی در آن متصور نیست را با تعبیرِ غلط‌اندازِ «عروسی مختلط» به گناه نیالایید.
@baznegari
.
.
27 July 2019
ک
11:00
کانال بازنگری
امام علی و حسرت بازگرداندنِ اسرای ایران و دیگر ملل به سرزمین‌شان

(مطابق حدیثِ کلینی در کافی)
@baznegari


فرمانروایانِ پيش از من، آگاهانه مرتكب اعمالی مخالفِ (مشی) رسول‌خدا شدند، عهد وی را شكستند و سنّتش را دگرگون ساختند؛

من اگر بخواهم مردم را وادار به ترکِ این اعمالِ خلاف كنم و بخواهم آن (سنت‌های تغییر داده‌شده) را به سرِ جايش و به حالتی که در زمان پیغمبر بود برگردانم (در این‌صورت) سپاهیانم از اطرافم پراکنده می‌شوند و خودم تک‌وتنها و یا (فقط) با اندک‌شیعیانم -که برتری‌ام و وجوب امامتم را از کتاب خدا و سنت پیغمبر بدست آوردند- باقی می‌مانم


مثلاً اگر فرمان دهم ... در احکامی که به ناروا صادر شده است تجدید نظر کنم؛

و زنانی را که به غیر حق در اختیار مردان قرار گرفته‌اند، به شوهران اصلی آنها بازگردانده ...

و ... "مردم نجران را به زادگاه‌شان و اسرای فارس و دیگر ملت‌ها را به موجب کتاب خدا و سنتِ پیامبرش به سرزمین‌های‌شان باز گردانم" (ورددت أهل نجران إلى مواضعهم ، ورددت سبايا فارس وسائر الأمم إلى كتاب الله وسنة نبيه)؛
آن وقت است که مردم از گردم پراکنده شده، مرا تنها می‌گذارند.
(کافی کلینی ج۸ ص ۵۸ تا ۶۳)

کانال بازنگری، ترکاشوند، ۱۳۹۸/۵/۵
T.me/baznegari/419
.
.
2 August 2019
ک
14:20
کانال بازنگری
امام محمّد تقی:

به دل آهنگِ خدا داشتن، برتر از خسته کردنِ جوارح به عبادت است

القَصدُ إلَی اللّه تعالی بِالقُلُوبِ أبلَغُ مِن إِتعابِ الجَوارِحِ بِالأعمالِ

(بحار الأنوار ج ۷۸ ص ۳۶۴)


کانال بازنگری (ترکاشوند)
@baznegari


تصویر:

http://media.hawzahnews.com/Capture(256).JPG

متن:
https://t.me/quranpuyan/2552
.
.
ک
14:22
کانال بازنگری
چ
چراغ عقل 04.05.2018 19:19:58
انجمن
"فرهنگی هنری زنان سرزمین من"
برگزار می کند
سخنران:
امیرحسین ترکاشوند

🆔 @Cheraqeaql
ک
14:25
کانال بازنگری
س
سخنرانی‌ها 01.08.2019 12:41:12
🔊 فایل صوتی

سخنرانی #امیرحسین_ترکاشوند

عنوان : بازخوانی آیهٔ ۳۴ سوره نساء
(الرجال قوّامون علی النساء ... واضربوهنّ)

اردیبهشت ۹۷

محل برگزاری: کرج کافه کتاب رؤیا


🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
4 August 2019
ک
23:06
کانال بازنگری
زنان کم‌حجاب و نهی‌گریز

@baznegari

رسالهٔ توضیح‌المسائلِ مرجع وحید خراسانی:

«نگاه به زن‌هايى كه اگر آن‌ها را نهى كنند تأثير ندارد»

مسأله ۲۴۹۸ ـ زن‌هايى كه اگر آن‌ها را از نپوشيدنِ بدن خود از نامحرم نهى كنند تأثير در آن‌ها ندارد ـ چه كافر و چه مسلمان ـ نگاه كردن به جاهايى از بدن آن‌ها كه به حسب متعارف عادت به پوشانيدن آن ندارند در صورتى كه قصد لذّت و ترس وقوع در حرام نباشد ، جايز است.

http://wahidkhorasani.com/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A6%D9%84-%D8%B4%D8%B1%D8%B9%DB%8C/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7/218_%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A6%D9%84-%D8%B4%D8%B1%D8%B9%DB%8C/549_BAXMA%C4%9EIN-H%C3%96KML%C6%8FRI

.
.
....................
یادداشت مرتبط پیشین:


زنانی که زیرِ بار روسری نمی‌روند را تحت فشار قرار ندهید

امام جعفر صادق:
نگاه به موهای زنانِ روستایی اشکال ندارد زیرا آن‌ها به نهی‌تان توجه نمی‌کنند و زیر بارِ روسری پوشیدن نمی‌روند.


ر.ک: حجاب شرعی در عصر پیامبر ص ۷۱۷

نشانی:
https://t.me/baznegari/396

کانال بازنگری (ترکاشوند):
@baznegari
.
.
7 August 2019
ک
19:29
کانال بازنگری
A
Article reader|Статей читалка 07.08.2019 13:29:52
انتقادِ پیامبر از ذوب شدن در ولایت

via neeloofar.org
ک
20:55
کانال بازنگری
آمیزش جنسی هنگام شُتُرسواری!!!

چگونه است که مطابق احکام فقهی‌سنتی، بر زن و شوهر "جایز" (و در مواردی حتی "واجب") است که هنگام شترسواری "تماس جنسی" برقرار کنند!!
اما در عین حال امروز بر اساس همان نوع فقه، موتورسواریِ زنان را غیر شرعی می‌دانند! و تَرکِ موتور بودن‌شان را نهی نمی‌کنند!

شاید پاسخ و توجیهی که برای این تعارض ارائه خواهند داد پرده از این راز بردارد

کانال بازنگری (ترکاشوند)، ۱۳۹۸/۵/۱۶
@baznegari

نیز نگاه کنید به:
https://www.aparat.com/v/C2405/
.
.
10 August 2019
ک
00:37
کانال بازنگری
با دوچرخه، پس از سی چهل سال
یادش بخیر ۴۲ سال پیش، سرتاسر خیابانِ محل‌مان را بدون گرفتنِ فرمان، رکاب می‌زدم (البته ظهرها که خلوت بود)

کانال بازنگری (ترکاشوند)
@baznegari
13 August 2019
ک
16:50
کانال بازنگری
اسکورت زنانه

پس از ختم غائلهٔ جمل، امام علی به ۴۰ زن موتورسوار (=اسب‌سوار) فرمان داد تا در معیّت عایشه که او نیز سوار اسب (=موتور) بود از بصره رهسپار مدینه شوند.
این چهل و یک زن، تمام این مسیر طولانی و بیابانی را سوار بر اسب‌های زین‌دارشان که چیزی شبیه موتورسواران امروزی است طی کردند و نه تنها هیچ مأمور اسلامی آنان را به جرم اسب‌سواری و موتورسواری و زین‌نشینی بازخواست نکرد بلکه اساساً این خودِ امیرالمؤمنین بود که آن‌ها را این‌گونه رهسپار کرد

کانال بازنگری (ترکاشوند)، ۱۳۹۸/۵/۲۲
@baznegari

با تشکر از آقای حمزه‌یی
.
.
14 August 2019
ک
16:50
کانال بازنگری
تجویز پوشش مردانه برای زنان هنگام اسکورت

در یادداشت اسکورت زنانه، نقل شد که امام علی چهل (و به نقل یعقوبی هفتاد) بانوی اسب‌سوار (=موتورسوارِ امروزی) را در معیّت عایشه (همسر پیامبر) به مقصد مدینه روانه ساخت.

در برخی نقل‌ها آمده که زنان یادشده با «لباس و پوششی مردانه» عازم این مأموریت شدند:
(پس هفتاد زن از عبدالقیس در لباس مردانه همراهش فرستاد تا او را به مدینه رسانیدند -تاریخ یعقوبی ترجمهٔ آیتی ج۲ ص۸۲-)

بر این اساس پلیس و یگان حفاظت از شخصیت‌ها در حکومت دینی مجاز است در اسکورت و حفاظت از مقامات مؤنثِ داخلی و خارجی، از بانوان موتورسوارِ ملبس به پوشش مردانه و نظامی استفاده کند و در این مقام جایی برای لباس‌های دست‌وپاگیرِ عادی‌شان نیست.

کانال بازنگری (امیر ترکاشوند) ۱۳۹۸/۵/۲۳
@baznegari

.........
یادداشتِ اسکورت زنانه:
https://t.me/baznegari/429
.
.
15 August 2019
ک
23:55
کانال بازنگری
.
هُوَ الرَّحْمٰن
آ T.me/baznegari

کانال بازنگری (ترکاشوند)
.
19 August 2019
ک
18:36
کانال بازنگری
24 August 2019
ک
11:14
کانال بازنگری
انعطاف فقهی در خصوصِ کم‌حجابان

کانال بازنگری، امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۶/۲
@baznegari

حجاب عبارت از پوشاندنِ «سر» و «بدن» ،هر دو، است!

اگر زنی نه به پوشاندن بدن و نه به پوشاندن سر، پای‌بند نباشد و نمایان بودن هیچ‌کدام‌شان را مهم ندانسته و نسبت به آن‌ها توجه! نشان ندهد، وی را در این یادداشت کاملاً «بی‌حجاب» نامگذاری می‌کنم (مناطقی خاص در برخی کشورهای افریقایی و نیز در استخرهای عمومی و سواحل دریای بسیاری از کشورها، زنانی کاملاً بی‌حجاب و حداکثر با سینه‌بند و مایویی ناچیز حضور دارند).

اما اگر زنی بر پوشاندن بدن (دستِ‌کم اجمالاً) پای‌بند بوده ولی از روسری استفاده نکند و سر را نپوشانَد، وی را در این یادداشت «کم‌حجاب» نامگذاری می‌کنم. بنابراین در این‌جا مراد از کم‌حجاب، زنی است که بدن و پیکره را می‌پوشانَد ولی سرپوش ندارد.

کم‌حجابی در متون فقهی:
پوشاندن مو و سر از دیدگاه فقهِ سنتی واجب و شرعی بوده و در نتیجه کم‌حجابی (و بی‌سرپوشی) گناه شمرده می‌شود ولی در همین نوع فقه، چند گروه معاف شده و کم‌حجابی‌شان (و بی‌روسری بودن‌شان) شرعاً جایز و روا می‌باشد:

گروه۱- تمام زنان غیر مسلمانی که در قلمرو حکومت اسلامی زندگی می‌کنند (و به اصطلاح فقهی زنان ذِمّی نامیده می‌شوند).

گروه۲- تمام زنان مسلمانی که کنیز و غیر آزاد شمرده می‌شوند.

عجیب این‌که دو گروه یادشده نه تنها مطابق رأی تمام فقهای‌مان از پوشیدن روسری معاف‌اند (و می‌توانند کم‌حجاب رفت‌وآمد کنند) بلکه بالاتر این‌که آنان مطابق رأی بسیاری از فقیهان اساساً حق ندارند که روسری بپوشند!! تا نکند شبیه زنان مسلمان و برابر با آن‌ها و شبیه زنان آزاد و برابر با آن‌ها شوند!! (گفتنی است به این ممنوعیّتِ تبعیض‌آمیز فقهی، از آغاز استقرار جمهوری اسلامی ایران، اعتنا نشد و با زنان غیر مسلمان همانند زنان مسلمان و هم‌مرتبه با آنان رفتار شد).
بنابراین از نظر فقه سنتی، حجاب کامل (= حجاب سر+ حجاب بدن) فقط مختصّ زنانِ «مسلمان! و آزاد!» است و در نتیجه کم‌حجابی (و بی‌روسری بودن) حُکم و ابلاغیهٔ شرع است برای زنان غیر مسلمان و زنان مسلمانِ کنیز.

🔸و امّا انعطاف فقهی:
فقه سنتی می‌گوید حکومت اسلامی و نیز آحاد مردم (در قالب نهی از منکر) وظیفه دارند و باید جلوی گناه را بگیرند و در نتیجه از جمله باید جلوی بی‌حجابی (و همچنین دیگر گناهان) را گرفت،
اما گویا در خصوص کم‌حجابی (و بی‌روسری بودنِ) زنان آزادِ مسلمان، انعطافی به این شرح وجود دارد که:
اگر برخی از زنان مسلمان و آزاد، که از پای‌بندی به روسری‌بستن گریزانند و نهیِ ناهیانِ حکومتی و مردمی در آن‌ها تأثیر! ندارد و به آن توجه نشان نمی‌دهند را نباید کاری به کارشان داشت و نباید سربه‌سرشان گذاشت و هِی امر و نهی‌شان کرد چرا که این مداخله در مورد آنان بی‌اثر! است.
مصداق این زنان در عصر صدور روایات زنان روستایی، کوه‌نشین، اهل تهامه و گویا کارگرانِ عرق‌ریز بوده‌اند! امروز اما مصداق این زنان در ایران قطعاً زنان اهل تهامه نیستند زیرا تهامه جزو سرزمین ایران نیست! بلکه در ایرانِ امروز طیف پراکنده‌ای از زنان‌اند که روحیةً آن را برنمی‌تابند و نسبت به استفاده از آن (روسری) لاقید و بی‌مبالات‌اند و در ادبیات فقهی متأخر تحت عنوان متبذّلات و کم‌حجابان یاد می‌شوند.

بر اساس آن‌چه از فقه سنتی نقل شد، کم‌حجابی (و بی‌روسری بودن) «حکم قطعی شرع» در بارهٔ عموم غیر مسلمان‌ها و عموم کنیزان، و نیز «انعطاف حکومت اسلامی» در حق زنان مسلمان و آزادی است که نسبت به روسری بی‌قید و بی‌اعتنا بوده و نمی‌توانند با روسری زندگی را پیش ببرند.

گفتنی است علاوه بر زنان غیر مسلمان و نیز کنیزان مسلمان که معاف از روسری بودند همچنین بنا به رأی اکثر فقها زنان یائسه نیز شرعاً مُجازند که روسری نپوشند گرچه ترجیح و استحباب در مورد اینان (برخلاف دو گروه پیشین) بر پوشیدن است یعنی زنان پنجاه شصت سالهٔ مسلمان و آزاد که دیگر دوران عادت ماهانه ندارند، شرعاً رخصت دارند که بدون روسری رفت‌وآمد کنند.

توجه:
این‌که چه بخشی از این گزارشات فقه سنتی مورد توجه و تأیید متولیان نظام‌مان قرار گیرد و یا چه میزان از بازخوانی‌هایی که از جمله در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر انجام گرفته، پسندشان افتد، تصمیم‌گیری با خودشان است ولی آن‌چه اکنون عمل می‌شود نه با فقه سنتی سازگاری و مطابقت دارد نه با فقه اصیل و بازخوانی‌شده همراه است و نه به صورت اساسی می‌توان عناصر زمانی و مکانیِ فقه پویا را در آن دید

T.me/baznegari/435
.
.
1 September 2019
ک
18:31
کانال بازنگری
غایب شدنِ امام دوازدهم به چه معناست
(مفهوم غیبت)
امیر ترکاشوند
T.me/sedanet/1593

(کانال بازنگری: به دلیل گنجایش محدود پُست‌های تلگرام، امکان انتشار متن کامل یادداشت در اینجا نیست بنابراین بخش‌هایی را در اینجا و متن کامل را در لینک انتهای این متن بخوانید. مواردی که در اینجا حذف شده با ......... مشخص گردیده. مراجعه به متن کامل به ویژه احتمال پنجم و ارتباطش با اختفای ائمه‌ای از اسماعیلیه ضروری است).


درباره امام دوازدهم موضوعات مهمّی برای بررسی وجود دارد. اینک بنا به وعده، به یکی از آن‏ها می‌پردازم:
امام دوازدهم چگونه غایب شد؟
مفهوم غیبت چیست؟
غیبت دقیقاً به چه رویداد فیزیکی اشاره دارد؟
این‏که می‏گوییم امام دوازدهم غایب شد این غایب شدن اشاره به چه تحولی در آن لحظه دارد؟
غیبت قائم چگونه رخ داد؟
آیا غیبت اشاره به رویدادی اِعجازی و خارق‌العاده دارد و یا امری طبیعی بوده و بی‌ارتباط با معجزه است؟
آیا غیبت تبیینی تاریخی و خردپذیر دارد و یا عقول بشر بدان راه ندارد؟
آیا میان تبیین خارق‌العاده یا طبیعی از غیبت با عمر دراز و معمولی رابطه‌ای هست؟
آیا ...؟

پاسخ را در این‏جا از دیدگاه روایات شیعی پیگیری می‌کنیم (فعلاً امّا بی‌هیچ بررسیِ سندی و محتوایی!).
تا جایی که من بررسی کردم بیان روایات شیعی در بارۀ مفهوم غیبت نه ‌تنها یکسان نیست بلکه تاکنون با پنج نوع تفسیر و احتمال (و به‌عبارت ‌دیگر با پنج دسته حدیثِ) متفاوت روبرو شدم. در بارۀ درستی یا نادرستیِ هیچ‏کدام نظر نمی‌دهم و پژوهش پیرامون هر یک را به خوانندهٔ مؤمن و حقیقت‌‏جو واگذار می‌کنم.
این پنج دسته حدیث، در پاسخ به این پرسش فرضیِ ما، که امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکری، چگونه غایب شد، می‌باشد.
این پنج احتمال را بر مبنای میزان و درجۀ اعجاز یا طبیعی بودن‌شان ردیف‌‏بندی کردم به این صورت که از احتمالِ حاوی اعجازِ بیشتر شروع می‏شود و در آخر، به موردی که فاقد هرگونه اعجاز است می‌‏رسد:

یک- «غیبت یعنی همانند خِضر، تبدیل به موجودی نامرئی و لایموت شدن».
......... در این تفسیر، هم کیفیّت غیبت (نامرئی شدن) و هم دراز شدنِ عُمر (لایموتی)، هر دو خارق‌العاده بوده و غیرطبیعی‌اند. بر این پایه، امام دوازدهم هم‌ اینک زنده و به‌ صورتِ نامرئی در میان مردم زندگی می‏‌کند.

دو- «غیبت یعنی همانند عیسی، به آسمان بُرده‏ شدن و در آنجا زندگی کردن».
......... در این تفسیر نیز، کیفیّت غیبت (رهسپارِ آسمان شدن؛ که از همان نخستین روز ولادت سابقه داشته) امری خارق عادت بوده و اگرچه صراحتی بر دراز شدنِ عمر در آن نیست ولی اگر چنین بوده باشد در این صورت امام دوازدهم هم‌‌اینک زنده و در گوشه‌ای از آسمان زندگی می‏‌کند و با پرندگانش هر جا بخواهد سفر می‌کند.

سه- «غیبت یعنی همانند اصحاب کهف، دچار خوابِ گران شدن».
......... در این تفسیر نیز کیفیّتِ غیبت (خواب گران) در دسته معجزه و خرق عادت قرار می‌‏گیرد. بر این پایه، قائم در لحظه غیبت، دچار چنین خوابی گردید و چنانچه تاکنون تمام نشده باشد، هم اینک در جبل رضوی یا هر جای دیگری در همان وضعیت خواب قرار دارد (درست به مانند باوری که برخی در مورد امام محمد بن علی الحنفیه داشتند).

چهار- «غیبت یعنی همانند عُزیر، جانش را خدا بگرفت تا در دوره‌ای دیگر دوباره به دنیا رجعت! کند».
......... در این تفسیر گرچه کیفیت خودِ غیبت (دچار مرگ شدن) موجبِ خرق عادت نبوده و امری کاملاً طبیعی است امّا رجعتِ پس از مرگش ظاهراً معجزه و خارق عادت می‌‏نماید. بر این پایه، امام دوازدهم پس از تولد و سپری شدنِ سال‏ها از زندگی، همانند دیگر انسان‏ها بدرود حیات گفت. او بر این اساس هم‌ اینک نیز در همین نوع موت قرار دارد تا اینکه دوباره به اذن خدا متولد شود و یا با سر برداشتنِ از دل خاک به دنیا رجعت کند.

پنج- «غیبت یعنی همانند موسی، از شهر و کشورِ خود به جایی دیگر رفتن و از هموطنانِ خود غایب شدن».
......... . در این تفسیر، معنای غیبت (ترکِ دیار و زندگی در اختفا) امری کاملاً طبیعی، و تاکتیکی حساب ‏شده بوده و فاقد عنصر اعجاز و خرق عادت است و فقط از درایت و تدبیر امام حسن عسکری و اصحاب خاصّش سرچشمه می‌گرفت. بر این پایه، امام دوازدهم در همان ایام ولادت به تدبیر پدر، رهسپار دیاری دگر شد تا با این غیبتِ برنامه‌ریزی شده، فصلی نو در تاریخ شیعه اثنی عشری رقم خورَد. البته فرصت مناسبی که برای حضرت موسی فراهم گردید امّا برای امام دوازدهم به وجود نیامد که بتواند در دوران زندگیِ خود برگردد؛ نیز از فرزندان و جانشینان وی در دورهٔ غیبت خبری در دست نیست همچنان‌که از امامانِ دورهٔ ستر اسماعیلی نیز چندان خبری نبود. .........

🔸برای مطالعهٔ متن کامل یادداشت به نشانی زیر (در سایت فرهنگی نیلوفر) بروید:
https://neeloofar.org/1398/06/09/090698



کانال بازنگری (ترکاشوند) @baznegari
.
.
2 September 2019
ک
09:18
کانال بازنگری
ک
کانال بازنگری 01.09.2019 18:31:43
غایب شدنِ امام دوازدهم به چه معناست؟
(مفهوم غیبت)
@baznegari
امیر ترکاشوند

درباره امام دوازدهم موضوعات مهمّی برای بررسی وجود دارد. اینک بنا به وعده، به یکی از آن‏ها می‌پردازم:
امام دوازدهم چگونه غایب شد؟
مفهوم غیبت چیست؟
غیبت دقیقاً به چه رویداد فیزیکی اشاره دارد؟
این‏که می‌گوییم امام دوازدهم غایب شد این غایب شدن اشاره به چه تحولی در آن لحظه دارد؟
غیبت قائم چگونه رخ داد؟
آیا غیبت اشاره به رویدادی اِعجازی و خارق‌العاده دارد و یا امری طبیعی بوده و بی‌ارتباط با معجزه است؟
آیا غیبت تبیینی تاریخی و خردپذیر دارد و یا عقول بشر بدان راه ندارد؟
آیا میان تبیین خارق‌العاده یا طبیعی از غیبت با عمر دراز و معمولی رابطه‌ای هست؟
آیا ...؟

@baznegari

📄 برای مطالعه متن کاملِ این یادداشت روی "INSTANT VIEW" بزنید:
🔗 telegra.ph/غایب-شدن-امام-دوازدهم-به-چه-معناست-مفهوم-غیبت-09-01
6 September 2019
ک
15:34
کانال بازنگری
ما مذهبی‌ها در این چهل سال، خود و دیگران را
دعوت و بلکه ناچار به
«اطاعتِ محض»
از رهبری نظام کردیم

آن را به یک ارزشِ بی‌چون‌وچرا
و بلکه به
«اصلی‌ترین ارزش در نظام دینی»
تبدیل کردیم

کرامت و ارجمندی را از آحاد مردم و بزرگان ستاندیم
به جای آن پیروی نشاندیم

به جای آن‌که به آنان شخصیت دهیم و بزرگ‌شان بداریم و راهِ بزرگتر شدن و شخصیت‌مندتر شدن را بسترسازی کنیم، آن‌ها را مطیع و پیرو بار آوردیم
و «عملاً» دعوت به بندگی امام خمینی و رهبر خامنه‌ای کردیم

حال آن‌که قرآن🌿 ذوب‌شدگیِ مردم در شخصیت علمای دینی را محکوم کرده:
إتخذوا أحبارهم و رُهبانهم ارباباً مِن دون الله

و بر داستان دور و درازِ اطاعت محض از رئیس قبیله و علمای دینی خط بطلان کشید
و اطاعت را محدود به در برابر خدا و رسولش کرد و حتی اطاعت از امامان و امیرانی که خاصّاً و نصّاً از سوی خودِ پیامبر گرامی منصوب شدند را نیز مشروط کرد و دستورات‌شان را قابل مناقشه دانست و اختلاف با آن‌ها را پذیرفت:
یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فإن تنازعتم فی شیئ فرُدّوه الی الله والرسول

بخشی از یادداشت ترکاشوند در کانال بازنگری:
T.me/baznegari/322
10 September 2019
ک
20:39
کانال بازنگری
کتاب ترکاشوند در دیدار قاضی‌زاده با مرجع عالیقدر سیستانی
@baznegari
.......

بسمه تعالی
گزارش دیدار رئیس موسسه فهیم استاد کاظم قاضی‌زاده با حضرت آیةالله‌العظمی سیستانی در نجف اشرف

در روز پنجشنبه ۱۳ ذی‌الحجة الحرام (۹۸/۵/۲۲) قرار ملاقاتی که از قبل توسط وکیل تام‌الاختیار حضرت آیت العظمی سیستانی جناب حجت‌الاسلام والمسلمین سیدجواد شهرستانی تنظیم شده بود صورت گرفت. این سومین دیدار خصوصی من با آیةالله در پانزده سال اخیر بود.

در ابتداء و در بدو ورود مورد استقبال گرم اعضاء بیت شریف آیت‌الله‌العظمی سیستانی بالاخص آقازاده محترم‌شان جناب آیت‌الله سید محمدرضا سیستانی قرار گرفتیم که بعد از پانزده دقیقه، ایشان بنده را به اتاق حضرت آیت‌الله‌العظمی سیستانی راهنمایی کردند، ملاقات ما حدود نیم ساعت به طول انجامید.

ایشان بحمدالله مانند گذشته به لحاظ فکری همان استحضار و دقت نظر و پاسخگو بودن متناسب را داشتند و اطلاع ایشان از اخرین مطالب علمی و شبهات و اثار و تألیفات و جریان‌های فکری در دانشگاه‌های ایران و مخصوصا حوزه علمیه قم اعجاب‌انگیز بود. خصوصا برای من که در این سفر با عالمان بسیار و مراجع دیگر ساکن نجف دیدارهای متعددی داشتم تفاوت ایشان کاملا مشهود بود.

قبلا کتاب مجموعه مقالات فقهی‌ام و کتاب‌های موسسه و برخی از جزوات پیاده‌شدهٔ جلسات موسسه فهیم و جزوه گزارش فعالیت‌های موسسه فهیم را به اتاق ایشان بردند. گویا قبل از حضور من تورقی کرده بودند.

وقتی سلام‌وعلیکِ معمول تمام شد، در آغاز از ارتباط موسسه فهیم با شخصیت‌های مختلف و مطرح حوزوی یاد کردم و به حضور و ارتباط و عنایت نماینده تام‌الاختیار ایشان حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین شهرستانی اشاره کردم و در گزارش های تصویری فهیم حضور حضرات آیات جوادی آملی، محقق داماد، علوی بروجردی، یثربی، حاج سید حسن خمینی و حضور نماینده بیوتات مراجع عظام تقلید در مجالس مختلف موسسه فهیم را به رویت ایشان رساندم.

همچنین به حضور گستردهٔ اساتید و فضلای حوزه علمیه و دانشگاه‌ها در جلسات فهیم به عنوان نظریه‌پرداز و به عنوان شرکت‌کننده در جلسات علمی اشاره کردم و به استقبال پرشور و گسترده اقشار مختلف حوزوی و دانشگاهی و حضور چند صد نفری آنان در برخی جلسات و استقبال فضای مجازی از مباحث علمی فهیم بصورت زنده و آرشیوی نیز پرداختم.

در ادامه به دیدار چند سال قبلِ خود با ایشان اشاره کرده و عرض کردم نصیحت شما را به کار بستم و همراه دوستان در جهت توجه به نظریه‌پردازی‌های دینی و پی‌جویی چالش‌های اندیشه دینی و پاسخگویی به هجمه‌ها و دیدگاه‌های رقیب تلاش کردیم.

به برخی جلسات پرشور موسسه فهیم از جمله جلسهٔ
"مبانی و محدوده حجاب شرعی" اشاره شد. متن جلسه و عکس آن را نشان دادم و به استقبال فضای مجازی از فیلم و صوت این جلسه اشاره کردم؛
حضرت آیت‌الله سیستانی فرمودند: بله من کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر را دیده‌ام بسیار گسترده است و حجیم، عرض کردم درست است. ما مؤلف را دعوت کردیم و جلسه را با حضور ایشان و ناقد نظر ایشان برگزار کردیم.

به موارد دیگر از جمله بحث‌های مربوط به روش‌شناسی اجتهاد ومباحث قرآنی و حدیثی موسسه پرداختم.

آیت‌الله سیستانی از فعالیت‌های انجام شده تمجید کردند و به نکته‌هایی درباره موسسه فهیم اشاره کردند: نکات ایشان به شرح زیر است:

اول- توجه به شرایط می‌تواند اختلاف روش مباحث عالمان دین را تحلیل کند. بخشی از تفاوت‌های روش کلامی مرحوم شیخ صدوق و شیخ مفید بخاطر تفاوت‌های محیط ری و بغداد است، برخی وجود یکی از کتب شیخ مفید را منکر شدند که روش آن با دیگر آثار مفید همخوانی ندارد، غافل از آن که شیخ مفید از این اثر در آثار دیگرش یاد کرده است و این تفاوت بخاطر تفاوت زمان و مکان نگارش آن است. در رجال نسبت به برخی روات گفته‌اند: "فلان یونسی" و برخی رجالی‌ها آن را دالّ بر مدح و برخی دالّ بر ذم دانسته‌اند اما آنچه معلوم است اینکه یونس بن عبدالرحمن روش خاصی در مباحث اعتقادی داشته است و مریدانش به آن مشهور شدند. توجه به این نکته باید در نحوه پاسخگویی شما مد نظر باشد

دوم- نکته دیگر این‌که الآن رقیب فکری تراث فکری حوزه برخی از افراد دانشگاهی هستند، دانشگاهیان به دنبال تولید فکر جدید هستند و شما به دنبال دفاع و تایید و تسدید فکر دینی. شما بیش از آن که به فکر تولید فکر جدید باشید، باید به فکر دفاع از فکر دینی به ارث رسیده باشید .

سوم- دانشگاه امروز با روش‌ها فکری که از غرب آموخته است اندیشه خود را عرضه می کند. البته من نمی‌خواهم بگویم که دانشگاه همه‌ی محتوا را از غرب گرفته است، ولی روش‌های تحقیق علمی را از غرب گرفته است. شما باید این روش‌های فکری را بیاموزید و به آنها مسلح شوید تا بتوانید در مقابل دیدگاه‌های آنها از دیدگاه‌ها و معارف دینی دفاع کنید
این دیدار با دعای حضرت آیةالله سیستانی پایان یافت:

fahimco.com/Post/Details/43273
26 September 2019
ک
09:23
کانال بازنگری
عمر نوح بخش۱

(آیا حضرت نوح ۹۵۰ سال و بلکه بیشتر عمر کرد؟)
@baznegari

و همانا ما نوح را به‌رسالت سوی قومش فرستادیم، او هزار سال پنجاه سال کم، میان قوم درنگ کرد و چون همه ستمگر و ظالم بودند غرق طوفان هلاک شدند.
ولَقَد أرسلنا نوحاً إلی قومه فلَبِثَ فیهم ألف سنةٍ إلا خمسین عاماً فأخذهم الطوفان و هُم ظالمون
(سورهٔ عنکبوت آیهٔ ۱۴ ترجمهٔ الهی قمشه‌ای)


چند نظر و احتمال در توجیه عمر نامتعارفِ نوح در اقوال محققان:

۱- عمر بسیار طولانی و نامتعارفِ نوح، «معجزه» و خواستِ ویژهٔ خداست.

اِشکال و بررسی:
این معجزه چنان بزرگ و عجیب است که اگر نوح با این حجّتِ روشن و عینی و مستمر، ادعای خدایی هم می‌کرد قومش در آن ادوار ابتدایی با جان و دل می‌پذیرفتند ولی از آن‌جا که آن‌ها حتی نبوتش را نیز نپذیرفتند پس وقوع آن را جدّاً محلّ تردید می‌کند. نیز این اشکال در این احتمال مطرح است که اگر چنین معجزهٔ ملموس و مشهودی رخ داده چرا قرآن و خودِ نوح (ع) هیچگاه آن را به رُخ مخالفین نکشیده و از آن برای اقناع قومش استفاده نکرده است!؟.


۲- این میزان عمر، عمری «متعارف» در آن قرون بوده و دیگر مردم آن عصر نیز در همین حد و حدود عمر می‌کردند.

اِشکال و بررسی:
با این‌که برای این نظر به وفور تأییداتی در تورات و روایات اسلامی وجود دارد و عمر آدم و نوح و برخی دیگر چند قرنی و حتی فراتر از هزار گزارش شده، با این‌حال این نظر برای اثبات و اطمینان نیاز به تأیید علمی، تاریخی و باستان‌شناسی دارد که گویا هنوز فاقد آن است.


۳- شاخص و تعریف سال در آن قرون، هر یک «ماه» بوده و نه دوازده ماه و به عبارت دیگر تقویم‌شان ماه‌شمار بوده و نه سال‌شمار و در نتیجه مراد از ۹۵۰ سال عبارت از ۹۵۰ ماه که برابر با ۷۹ سالِ کنونی است می‌باشد.

اِشکال و بررسی:
اشکال این نظر از جمله آن است که «عمر طبیعیِ» ۷۹ ساله چه لزومی به ذکر آن در قرآن است؟ زیرا این حدود سنّ‌وسال، در مورد سایرین نیز صادق است. نیز وجود چنین مبنایی در گاه‌شماریِ آن ادوار که ماه به جای سال نشسته باشد نیاز به بررسی و تأیید دارد.


۴- نوح، «لقب واحدِ» سلسله‌ای جلیله از انبیا (که گویا نسل‌اندرنسل به امر ساختِ کِشتی مشغول بودند) می‌باشد و در نتیجه عدد ۹۵۰ سال مربوط به تمام این سلسله است و نه یک نفر به تنهایی.
(کاربرد لقب واحد برای افراد سلسله امری رایج است همانند فرعون برای سلسلهٔ فراعنه در مصر که در قرآن هم آمده، و یا شاه/پادشاه برای سلسلهٔ پادشاهان ایرانی، و یا امپراتور و قیصر و...).
این برداشت، نظر زنده‌یاد مرحوم محمدمهدی فولادوند (یکی از برترین مترجمان قرآن مجید به فارسی) است وی می‌گوید: «نوح نه یک شخص بلکه یک خاندان بوده است. نوحِ پیامبر هم ۶۰ الی ۷۰ سال عمر کرده و آخرین نفر از آن خاندان بوده؛ خاندانی که قریب هزار سال دوام داشته است. این خاندان عموماً نجار دریا یعنی کشتی‌ساز بوده‌اند. واقعاً هم بعید است که یک شخص نهصد و پنجاه سال عمر کند».

دیگر مترجم قرآن محمد جزایری نیز با استناد به جمع بودنِ واژهٔ «رُسُل» (=رسولان) در آیهٔ زیر که در بارهٔ قوم نوح است، به استنباطی مشابه با مرحوم فولادوند رسیده و نوح را در اشاره به مجموعه‌ای از پیامبران می‌داند:
و قَوم نوحٍ لمّا کَذّبوا الرُّسُلَ أغرقناهم وجعلنـاهم للناس آیةً وأعتدنا للظـالمین عذاباً ألیماً (سوره فرقان آیهٔ ۳۷).
توضیح جزایری در شرح آیه: «تعبیر صریحِ کذّبوا الرّسل با صیغهٔ جمع در مورد قوم نوح که منحصر در همین یک آیه در زبان وحی نیست نیازمند تأملی ویژه است. لااقل در این تعبیر خاص به نظر می‌رسد "نوح" در نگاه قرآن بیان‌گر گروهی و یا گونه‌ای از پیامبران است. بر این مبنا، طول عمر این پیامبر -آن‌گاه که گروهی از پیامبران مقصود باشد- دیگر مسئله‌ای پرسش‌خیز نخواهد بود» وی در جای دیگر نیز می‌گوید: «دور نیست که در قرآن نوح نام نوعی و یا طبقه‌ای از انبیاء و نه فردی از افراد ایشان باشد که پیش از ابراهیم به دعوت مردم می‌پرداخته‌اند و چنان‌که در جای خود اشاره شد در دو موضع از قرآن این تعبیر و مشابه آن هست که در آیهٔ ۱۰۵ سورهٔ شعرا کذبت قوم نوح المرسلین و آیهٔ ۳۷ سورهٔ فرقان و قوم نوح لما کذّبوا الرسل. و در این‌که نوح نخستین پیامبر پس از آدم است هرگز تردید نشده است لذا این امکان نیز به کلی منتفی نیست».

اِشکال و بررسی:
این نظر برای تکمیل نیاز به اثبات تاریخی در تأیید وجود این سلسله و تعددِ رُسُلِ آن قوم و نیز تأیید وجود لقب واحد برای ایشان دارد. از قرن‌ها و بلکه هزارها سال پیش، لقب و عنوان پیامبران «نبی» بوده و در گذشته‌های دورتر از آن، آن‌ها را «رائی» می‌نامیدند؛ آیا دورتر از این یکی (و البته در همان قوم خاص) برای اشاره به نوع آنان از عنوان «نوح» استفاده می‌شده؟


۵- نظرات دیگر

کانال بازنگری (ترکاشوند)، ۱۳۹۸/۷/۴


در حال تکمیل یادداشت ...


T.me/baznegari/442
.
.
28 September 2019
ک
17:23
کانال بازنگری
In reply to this message
نوح با معجزهٔ ۹۵۰ سال سِن، اگر ادعای «خدایی» هم می‌کرد قومش باید می‌پذیرفتند اما حتّی «نبوتش» را نیز نپذیرفتند؛ چرا؟

برای پاسخ، به یادداشت بالا (عمر نوح) 👆 که روی آن ریپلای شده بروید.

گفتنی است که یادداشت بالا بازنویسیِ اساسی شده و مطالب ناگفته‌ای به آن افزوده گردیده و در نتیجه به خوانندگان کانال بازنگری پیشنهاد می‌شود دوباره آن را بخوانند و برای دوستان‌شان نیز بفرستند.

ضمناً هر چهار نظر و احتمالی که در توجیه عمر نامتعارف نوح آورده شده مربوط به دیگران است و ربطی به نویسندهٔ یادداشت (که نقش گردآورنده را ایفا کرده) ندارد. برای رفع این ابهام تیتر مربوطه در داخل یادداشت نیز ویرایش و تصحیح شد (با تشکر از آقای صفاوردی که متذکر وجودِ این ابهام، و موجب رفع آن شدند)

کانال بازنگری @baznegari


لینک یادداشت بالا:
T.me/baznegari/442
.
.
9 October 2019
ک
00:58
کانال بازنگری
.
.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام اللّهْ‌مهربانِ دلسوز
.
@baznegari
24 October 2019
ک
09:59
کانال بازنگری
خوشا دیروز
خوشا امروز
خوشا فردا

خوشا آب
خوشا خاک
خوشا جان

خوشا رحمان
خوشا بر آفتاب و مهر عالم‌تاب
خوشا آیین مهر و مهرورزی

خوشا خود را خدا دیدن
خوشابر أجمعین رحمت‌فشاندن
خوشا
نفرت‌نورزیدن
نجنگیدن
نکشتن

خوشا سِلْم
خوشا شیپور صلح و آشتی
خوشا اسلام‌و تن‌دادن به فطرت

خوشا مِهر خوشا سِلم


بازنگری ، ترکاشوند
T.me/baznegari
.
ک
12:08
کانال بازنگری
س
سخنرانی‌ها 19.10.2019 04:20:15
🔊 فایل صوتی

امیر حسین ترکاشوند

عنوان: قهر و مهر
(خوانش‌های اسلام و مسلمانی)

مهر 1398 مشهد

🆔 @sokhanranihaa
🆔 @cheraqeaql
🆑کانال سخنرانی ها👇👇👇
ک
12:09
کانال بازنگری
س
سخنرانی‌ها 19.10.2019 04:20:15
 🔊 فایل صوتی

امیر حسین ترکاشوند

عنوان: قهر و مهر
(خوانش‌های اسلام و مسلمانی)

جلسه اول

22 مهر 1398 مشهد

🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
ک
12:09
کانال بازنگری
س
سخنرانی‌ها 20.10.2019 04:56:23
 🔊 فایل صوتی

امیر حسین ترکاشوند

عنوان: خوانش مهربنیان
(خوانش‌های اسلام و مسلمانی)

جلسه دوم

23 مهر 1398 مشهد


جلسه قبل اینجا

🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
ک
12:10
کانال بازنگری
س
سخنرانی‌ها 21.10.2019 10:26:27
 🔊 فایل صوتی

امیر حسین ترکاشوند

عنوان: کارگاه قهر و مهر
(خوانش‌های اسلام و مسلمانی)

جلسه سوم

25 مهر 1398 مشهد


جلسه قبل اینجا


🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
27 October 2019
ک
11:39
کانال بازنگری
آفتاب مهر

(تو را جز برای مهرگستری اعزام نکردیم)

ای محمّد، به آفتاب بنگر که چگونه نورش، گرمایش، مهرش، انرژی‌اش و دانه‌پروری‌اش را، بی‌هیچ تبعیض و تمایز، و فارغ از رنگِ سفید و سیاه و سرخ و زردِ آدمیان، و بی‌توجه به مذهبِ مسیحی و کلیمی و هندویی و بودایی و زرتشتی و مسلمانی و لامذهبی‌شان، بی‌چشمداشت به «همهٔ مردم» هدیه می‌کند و می‌پراکند

ای محمّد ببین چگونه پرتوهای آفتاب، خود را با سرسختی از روزنه‌ها می‌گذرانَد تا مهر و روشنایی به آن‌سوی روزنه‌ها ارمغان آورَد

پس تو نیز از تابش عالَمگیر آفتاب بیاموز و بر همه بی‌هیچ تبعیض و تفکیک بتاب و مهر بپراکن، و نگذار هیچ روزنه‌ای از مهرت بی‌نصیب مانَد.

«وَ ما أرسلناک إلّا رحمةً للعالمین»

(و ما تو را مگر برای مهرورزی به همهٔ جهانیان گسیل نداشتیم. سورهٔ انبیا آیه ۱۰۷، ترجمه جزایری)


امروز ۲۸ صفر سالروز درگذشت خاتم‌الانبیاء محمّد امین است که پرودگارش او را چنان 👆 خواست؛ آیا ما دلدادگان او، در زندگی فردی اجتماعی سیاسی و حکومتی‌مان با دیگران و جهان چنانیم؟ آیا تصویری مهرمحور از آن دین، در اذهان حک کرده‌ایم؟

خَلط آیات تدافعی و از سرِ ناچاریِ قتال، با موضوع نسخ‌ناپذیر این آیه، نادرست است.

کانال بازنگری (ترکاشوند) @baznegari

#آیین_مهر
ک
21:46
کانال بازنگری
عمر نوح بخش۲

(دو گزارشِ ظاهراً متفاوت در آیات قرآن)

@baznegari

قرآن در بارهٔ عمر نوح چه می‌گوید، آیا عمر او را طبیعی، متعارف و به‌اندازهٔ دیگر ابنای بشر گزارش کرده یا آن را معجزه و خارق‌العاده و فراتر از عمرهای طبیعی برشمرده؟

برخلاف تصور رایج، از ظاهر قرآن دو توضیح متفاوت در بارهٔ میزان عمر نوح به دست می‌آید:
یکی آیاتی دالّ بر متعارف و عادی بودنِ عمر نوح
و یکی آیه‌ای با حداقل ۹۵۰ سال سنّ برای وی

اینک آشنایی کوتاه با آن دو گروه آیات:

۱- «به رُخ کشیدنِ ۹۵۰ سال سِن»ّ

قرآن از یک‌سو در آیهٔ ۱۴ سورهٔ عنکبوت ۹۵۰ سال را به نوح منسوب می‌کند:
ولَقَد أرسلنا نوحاً إلی قومه فلَبِثَ فیهم ألف سنةٍ إلا خمسین عاماً (و همانا ما نوح را به‌رسالت سوی قومش فرستادیم، او هزار سال پنجاه سال کم، میان قوم درنگ کرد و چون همه ستمگر و ظالم بودند غرق طوفان هلاک شدند).


۲- «عادی و متعارف شمردنِ همهٔ خصوصیات بشریِ نوح»

قرآن از سوی دیگر، چند بار با تأکید، هم از زبان خودِ نوح و هم از زبان مردمِ قومش (در سورهٔ هود آیهٔ ۲۷ ، سورهٔ ابراهیم آیات ۱۰ و ۱۱ ، سورهٔ مؤمنون آیات ۲۴ و ۲۵) تصریح می‌کند که نوح هیچ فرقی از جهات بشری با مردم ندارد و پر واضح است یکی از جدی‌ترین جهات بشری، عمرهای متعارف و نزدیک به هم است. جالب این‌که در سورهٔ ابراهیم هنگامی که نوح دعوتش را به قومش ابلاغ می‌کند آن‌ها در پاسخ می‌گویند ای بابا، تو که همه چیزت مثل خود ماست پس چرا بیخود ادعای سفارت از سوی خدای نادیده می‌کنی؟ اگر راست می‌گویی معجزه‌ای برای صدق ادعایت بیاور؛ نوح نیز در پاسخ حرف آنان را تأیید کرد و پذیرفت که همه چیزش دقیقاً مثل آن‌هاست و هیچ فرق بشری با آن‌ها ندارد. خواننده حتماً توجه دارد که اگر شخص نوح مثلاً ۸۴۵ سال سِن داشت می‌توانست هنگامی که آحاد قومش (که ۲۰ ساله و ۳۵ ساله و ۴۰ ساله و ۵۵ ساله و نهایتاً ۷۰ ، ۸۰ ساله بودند) اعتراض به صدق دعوتش کردند و گفتند تو عین خودمانی و هیچ فرقی نداری و معجزه نداری، در پاسخ‌شان بگوید نخیر به لطف و معجزهٔ خدا من یک فرق فوق‌العاده اساسی با شما دارم و برخلاف شما که خودتان و نیاکان‌تان همگی در سنین شصت هفتاد سالگی فوت کرده و می‌کنید اما من را از سی چهل نسل قبل‌تر زنده نگه داشته تا حجت آشکاری برای صدق ادعایم باشد و در واقع با همین سن می‌توانست جلوی دهان همه را بگیرد اما او نه تنها چنین استدلالی نکرد بلکه آشکارا حرف آن‌ها را تأیید و بر مطابقت ویژگی‌های بشری خود با ایشان تأکید ورزید

(... قالوا إن انتم إلا بشرٌ مثلنا تریدون أن تصدّونا عمّا کان یعبد آباؤنا فأتونا بسلطانٍ مبینٍ. قالت لهم رسلهم إن نحن إلا بشرٌ مثلکم ... ابراهیم ۱۰ و ۱۱)
(فقال المَلَأ الذین کفروا مِن قومه ما نراک إلا بشراً مثلنا. هود ۲۷)
(ولقد أرسلنا نوحاً إلی قومه فقال یا قوم اعبدوا الله ما لکم مِن إلهٍ غیرُه أفلا تتقون. فقال الملؤا الذین کفروا من قومه ما هذا إلا بشر مثلکم یُرید أن یتفضّل علیکم ولو شاء الله لأنزل ملائکة ما سمعنا بهذا فی آبائنا الأولین. إن هو إلا رجلٌ به جِنّةٌ فتربّصوا به حتّی حین. مؤمنون ۲۳ تا ۲۵).

🔸پس این آیات را می‌توان قرینهٔ صارفه‌ای برای عدول از برداشت مشهوری که از ظاهر آیهٔ «الف سنة إلا خمسین عاما» می‌شود دانست؛ و در نتیجه باید فکری برای انتساب ۹۵۰ سال سِن به نوح کرد، از جمله:

۱- یا همانند زنده‌یاد محمدمهدی فولادوند سنوات ممتدِ ۹۵۰ سال را مربوط به مجموع رسولان قوم نوح بدانیم و کلمهٔ «نوح» در عبارت (ولقد أرسلنا نوحاً إلی قومه فلبث فیهم ألف سنة إلا خمسین عاماً) را در اشاره به «کُلّ رسولان مبعوث در آن قوم» (کذبت قوم نوح المرسلین / و قوم نوح لما کذبوا الرسل) شمرده و آن را همچو فرعون (فراعنه) و ملک (ملوک) عنوانِ مشترک و لقب واحدِ آن سلسله رسولان دانست که البته حادثهٔ طوفان را مربوط به آخرین نوح از آن سلسله شمرد

۲- و یا پای این احتمال اثبات‌نشده که عمر متعارف نوع بشر در آن دوران، همین عمرهای چند صد ساله و هزار ساله بوده را پیش کشید و در نتیجه ۹۵۰ سال سِن را جزو خصوصیات بشرِ آن زمان دانست.


گفتنی است در این یادداشت به تبیینی که از سوی برخی محققان ادیان (و تشابه این داستان با داستان‌هایی در دیگر ملل) ارائه می‌شود و نیز به وجود ظرفیت‌های ادبی در نقل داستان‌های واقعی و غیر واقعیِ اقوام، توجه نشان داده نشد

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۸/۵
T.me/baznegari/453

بخش اول همین یادداشت:
https://t.me/baznegari/442
.
.
29 October 2019
ک
08:55
کانال بازنگری
In reply to this message
اطلاعیه
بخش سوم مقالهٔ «عمر نوح» در آینده منتشر خواهد شد.

ضمناً متن آیات دو سورهٔ دیگر (هود و مؤمنون) نیز به یادداشت بالا افزوده شد. @baznegari
ک
18:59
کانال بازنگری
عمر ۲۵۰۰ سالهٔ نوح!؟

(از کورش تا اکنون)

در احادیثی که به دست‌مان رسیده، مدت عمر نوح، مختلف گزارش شده: ۹۵۰ سال، ۱۰۵۰ سال، ۱۴۵۰ سال، ۱۷۸۰ سال، ۲۳۰۰ سال، ۲۴۵۰ سال، ۲۵۰۰ سال، ۲۸۰۰ سال، ۳۰۰۰ سال

مشهورترین روایت در این باره، تعیین عمر دو هزار و پانصد ساله برای او به شرح زیر است:
۸۵۰ سال پیش از نبوت و رسالتش
۹۵۰ سال در مدت رسالتش
۲۰۰ سال برای ساخت کِشتی
۵۰۰ سال پس از حادثهٔ توفان

آیا وقت آن نرسیده که از «نگاه متعبدانه و خاموش» به مواریث دینی (که آمیزه‌ای از تفاسیر درست و نادرست و نیز انبوهی از روایات جعلی و صحیح است) فاصله گرفته و با استفاده از ظرفیت‌های خدادادمان «نگاه محققانه» را جایگزین آن کنیم؟

پذیرش ۲۵۰۰ سال سنّ برای نوح، می‌دانید چه نتایجی با خود به همراه می‌آورد؟ چند مورد را با هم مرور کنیم و موارد بیشتر را خود استخراج کنید:

۱- امتداد عمر نوح با ۲۵۰۰ سال سن، به قرن‌ها پس از درگذشت حضرت ابراهیم نیز کشیده می‌شود!؛ یعنی عمرش نه تنها به روزگار ابراهیم رسیده بلکه چند صد سال پس از مرگ ابراهیم نیز می‌زیسته. آیا هیچ ردّی از حضور همزمان نوح و ابراهیم سراغ دارید؟

۲- بر این اساس اگر نوح در زمان کورش کبیر (که امروز هفتم آبان به نام او نامگذاری شده) به دنیا آمده بود در این صورت عمرش به زمان ما قد می‌داد.

۳- نوح با این مقدار عمر توانسته در یک سوم از کلِ تاریخ هفت هزار ساله (کل تاریخ بشر بر مبنای گزارش تورات و روایات) حضور داشته باشد

۴- و اگر عمر سه هزار ساله را بپذیریم باید قائل به معاصر شدن نوح با حضرت موسی نیز شد


آیا فکر کرده‌اید که عمر ۲۵۰۰ سال و ۳۰۰۰ سال از کجا زاییده شد و چگونه بر ۹۵۰ سال افزوده گشت؟
اگر مؤمنان نسبت به انتساب عدد ۹۵۰ سالِ قرآنی به شخصی واحد تردید می‌کردند و از لاک تعبد بیرون می‌آمدند و دست به بررسی عمیق‌تر برای فهم متن می‌زدند و یعنی به راحتی تن به ۹۵۰ نمی‌دادند، فردای آن، دیگر کسی به خود اجازه نمی‌داد وزن اعداد را چند صد تا چند صد تا بیفزاید تا سر از سه هزار درآورد.

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۸/۸/۷
T.me/baznegari/455

عمر نوح بخش۱:
T.me/baznegari/442
عمر نوح بخش۲:
T.me/baznegari/453
.
6 November 2019
ک
08:23
کانال بازنگری
وفات اولِ مهدی (ع)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۸/۱۵
@baznegari

امروز سالروز وفات حسن عسکری امام یازدهم و پدر حضرت مهدی است.

امام حسن عسکری هنگام وفات فقط ۲۸ سال سِن داشت (۲۳۲ تا ۲۶۰ ق)؛
پدر او (امام دهم علی‌النقی) نیز عمر کمی داشت و هنگام وفات بیشتر از ۴۱ یا ۴۲ سال نداشت (۲۱۲ تا ۲۵۴ ق)؛
پدر بزرگش (امام نهم محمدتقی) از هر دو کم‌تر و فقط ۲۵ سال سن داشت که وفات کرد (۱۹۵ تا ۲۲۰ ق)؛
بر این اساس می‌توان حدس زد که فرزند امام حسن عسکری (حضرت مهدی) که نسل چهارمِ آن سه امامِ کوتاه‌عمر است نیز عمری کوتاه داشته و در جوانی و یا اوایل میان‌سالی دچار «وفات اول» شده باشد.

وفات اول
تعبیر «وفات اول» برخاسته از روایات صادقین (ع) در بارهٔ قائم (حضرت مهدی) است که در آن‌ها او را همانند فردی مذکور در قرآن (عزیر) می‌دانند که دچار وفات شد و بعدها دوباره به دنیا رجعت کرد، از جمله:

امام محمد باقر
«مثل أمرنا فی کتاب الله مثل صاحب‌الحمار أماته الله مائة عام ثم بعثه»

امام جعفر صادق
«قلت لأبی‌عبدالله لأی شئ سمی القائم؟ قال لأنه یقوم بعد ما یموت إنه یقوم بأمر عظیم یقوم بأمر الله سبحانه»


بر اساس این فرض مهدی دارای دو زندگی و طبیعتاً دو تولد و دو وفات است:

تولد نخستش بنا به مشهور در سال ۲۵۵ هجری بوده و وفات اولش بر اساس میانگین عمر پدرانش در سه پُشتِ متوالی قبلی که تخمیناً ۳۲ سال می‌شود حوالی سال ۲۹۰ هجری و پیش از سال ۳۰۰ است. گفتنی است میانگین عمرِ «ثلث سومِ» ائمه نسبت به میانگین دو ثلث نخست بسیار کمتر است به طوری‌که میانگین عمر دو ثلث نخست (هشت امام اول: ۶۳، ۴۷، ۵۷، ۵۷، ۵۷، ۶۵، ۵۵ و ۵۵) عبارت از ۵۷ سال است ولی میانگین عمر ثلث سوم ایشان (چهار امامِ آخر: ۲۵، ۴۲، ۲۸ و ؟) کمتر از ۳۲ سال است. بر این اساس (و صرفنظر از شهادت‌ها که اتفاقاً در بارهٔ ائمهٔ دو ثلثِ نخست، محرزتر است) میانگین عمر دو ثلث نخست ۸۰٪ بیش از میانگین عمر ثلث سوم است.

و تولد دومش (که آن را رجعت می‌خوانند) طبیعتاً در آستانهٔ ظهور بوده، و وفات دومش نیز پس از دوران ظهور و انجام مأموریت خواهد بود.



امروز همزمان با وفات امام حسن عسکری، امامت امام مهدی در زندگی اولش آغاز می‌شود که البته چند فرق با آغاز امامتِ ائمهٔ قبلی دارد:

یکی غایب بودن وی و در میان مردم نبودنش است که عملاً موجب عدم بهره‌مندی اُمّت و مردم از وی شد

و دیگری خردسالی وی هنگام درگذشت پدر بوده که حتی اگر هم غایب و پنهان نمی‌شدند باز هم باید اُمت و مردم صبر می‌کردند تا وی (ع) بالغ شود تا بتوان از علوم اکتسابی و آبائیِ وی بهره برد چنان‌که امام دهم نیز که در خردسالی یتیم شدند تا مدت‌ها تحت تکفل فردی منصوب از سوی پدر (امام نهم) روزگار گذراندند.

و سومی تردیدی است که برخی در ولادت او داشته و دارند که معضل را چند چندان می‌کند و بر پیچیدگی ماجرا بیش از پیش می‌افزاید زیرا علاوه بر «غایب و رؤیت‌نشدن از سوی اُمت و مردم» و «صِغَر سنّ در وقت آغاز امامت» همچنین باید پاسخگوی «تردید در ولادت» نیز بود

و چهارم این‌که گشایش در کار جهان و عموم مردم منوط به «ظهور همو» و وابسته به شخص او (و نه حاصل تلاش و خواستِ خود انسان‌ها) دانسته شده که یا:
بنا بر نظر مشهور با کش‌دار کردنِ عمر او یعنی پس از سال‌ها یا قرن‌ها یا هزاره‌ها یا میلیون و میلیاردها سال از زمان غیبتش (و متأسفانه فقط برای مردم عصر ظهور و نه دیگر انسان‌ها و نسل‌هایی که در این فاصله آمدند و رفتند) رخ می‌دهد
و یا مطابق روایاتی که در بالا از صادقین (ع) نقل شد این ظهور پرسش‌برانگیز و این گشایش جهانی (که شبههٔ تبعیض میان نسل‌ها را با خود دارد) بدون کشیدگی عمر ولی در زندگی دوم حضرت روی می‌دهد که همین زندگی دوم، که در ادبیات شیعی از آن با عنوان رجعت یاد می‌کنیم، نیز پرسش و ابهاماتی در خود دارد که بر گره مسئله خواهد افزود.


از دیگر نکات وقت‌گیر و زحمت‌آفرین در بررسی و تحلیل مسئله، این است که:
آن‌چه خودش دارای ده‌ها گِرِهِ باز نشده در درون خود است، چگونه قرار است گره‌های ناگشودهٔ دیگران و عموم بشریّت را با (فَرَجش و ظهورش) بگشاید و باز کند!؟
پاسخ علمای دینی به این ابهامات می‌تواند به روشنگری بینجامد.

کانال بازنگری
T.me/baznegari/456
.
.
8 November 2019
ک
22:56
کانال بازنگری
عمر نوح بخش۳

(اشارهٔ قرآن به عمر عادی و گذرای نوح)

« چند وقتی تحمّلش کنید تا اجلش سرآید یا از جنون درآید»

(ولقد أرسلنا نوحاً إلی قومه فقال یا قوم اعبدوا الله ما لکم مِن إلهٍ غیرُه أفلا تتقون. فقال الملؤا الذین کفروا من قومه ما هذا إلا بشر مثلکم یُرید أن یتفضّل علیکم ولو شاء الله لأنزل ملائکة ما سمعنا بهذا فی آبائنا الأولین. إن هو إلا رجلٌ به جِنّةٌ فتربّصوا به حتّی حین. مؤمنون ۲۳ تا ۲۵).

قرآن در آیهٔ ۲۵ از سورهٔ مؤمنون، واکنش بزرگان قوم نوح نسبت به سخنان آن حضرت را چنین نقل می‌کند:
«إن هو إلا رجلٌ به جِنّة فتربّصوا به حتی حین»:
این بابا عقل از سرش پریده؛ چند وقتی باهاش سر کنید و تحملش کنید (تا: عمرش سرآید یا عقل به کله‌اش برگردد).

در تورات عمر نوح هنگام حادثهٔ طوفان ۶۰۰ سال و در برخی منابع اسلامی ۱۸۰۰ سال دانسته شده و یعنی جمله‌ای که از قول قوم نوح در بالا از قرآن ذکر شد در این حدود سن، به نوح گفته شده است؛ با این توضیح چگونه ممکن است آنان به عمر ۶۰۰ ساله یا ۱۸۰۰ سالهٔ نوح بی‌توجه باشند و به همدیگر بگویند:

چند صباحی این بابا رو تحمل کنید تا «با مرگش» از شرّش راحت بشویم!؛ بدیهی است این جمله در بارهٔ کسی که تا آن لحظه عمری اعجازی و چندین‌نسله داشته و در نتیجه معلوم نیست چند صد سال و چند نسلِ دیگر زنده است بی‌وجه بوده و بنابراین باید عمر او را عادی و دو رقمی، و آن جملهٔ قوم را حدوداً در سنین شصت هفتاد سالگیِ نوح قابل صدور دانست.

و یا اگر جملهٔ فتربّصوا به حتی حین را اینطور ترجمه و تفسیر کنیم که: «چند صباحی با این بابا مدارا کنید تا عقل به کله‌اش برگردد و از جنون درآید» باز هم نمی‌تواند در بارهٔ کسی که تا آن لحظه چند صد سال دچار جنون بوده و در نتیجه معلوم نیست تا چند صد سال دیگر ادامه داشته باشد صدق کند و ناچار باید سخن آنان را در وصف کسی که چند یا حداکثر چندین سال به تبلیغ پرداخته و اینک در کهولت و مثلاً در شصت هفتاد سالگی است قابل توجیه دانست.

پس این آیه نیز قرینهٔ دیگری برای عدول از انتساب ۹۵۰ سال سن به شخص نوح و روی آوردن به تبییناتی متفاوت برای آیهٔ عمر نوح است.

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۸/۱۷
کانال بازنگری
T.me/baznegari/457

عمر نوح بخش۱
T.me/baznegari/442
عمر نوح بخش۲
T.me/baznegari/453
عمر ۲۵۰۰ سالهٔ نوح!؟
T.me/baznegari/455
.
.
12 November 2019
ک
13:58
کانال بازنگری
عمر نوح بخش۴
«عاقبت بزرگ‌سازیِ عمر انبیا»

برای اولین بار
از نتایج باور نادرستِ "عمرهای هزارساله" پرده‌برداری می‌شود:
«تداخل عمر انبیای اولوالعزم»

بزودی در کانال بازنگری (ترکاشوند):
T.me/baznegari/460
27 November 2019
ک
20:34
کانال بازنگری
عمر نوح بخش۴
«عاقبت بزرگ‌سازیِ عمر انبیا»
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۸/۲۶
T.me/baznegari/459
«تداخل عمر انبیای اولوالعزم» از نتایج باور نادرستِ "عمرهای هزارساله" است که در این یادداشت برای نخستین بار از آن پرده‌برداری می‌شود.

پیامبران بزرگ و صاحب‌شریعت که دیگر انبیا تداوم‌بخشِ شریعت آنانند را پیامبران اولوا العزم می‌نامند؛ تعدادشان اندک و فقط پنج نفر دانسته شده: نوح (ع)، ابراهیم (ع)، موسی (ع)، عیسی (ع) و محمد (ص).
فاصلهٔ انبیای اولوا العزم از یکدیگر بسیار زیاد و بالغ بر چند قرن و حتی هزار سال احصا می‌شود.

با این‌که هیچ‌کس تردیدی در وجود فاصلهٔ زمانیِ طولانی و چندقرنی مابین این پیامبران ندارد و از شدت وضوح نیاز به اثبات ندارد و هیچ قول مخالفی در این باره وجود ندارد امّا ببینید چگونه قبول عمرهای هزاری یا چند قرنی برای نوح و امثال نوح، می‌تواند ناآگاهانه به تداخل عمر انبیای اولوا العزم در یکدیگر و همزمانی آن‌ها بینجامد.

«امتداد عمر ۹۵۰ سال و بیشتر»:
برای این‌که ببینیم با پذیرش عمر ۹۵۰ سال یا بیشتر برای حضرت نوح، امتداد این عمر به کجا می‌رسد و سر از کجا درمی‌آورد سراغ تقویم تولد و وفاتِ انبیا می‌رویم. برای این مهم ابتدا از منابع توراتی و سپس از منابع اسلامی بهره می‌گیریم:

الف- «تقویم عبری»
مطابق تقویم عبری اینک (آذر ۱۳۹۸ ش) در سال ۵۷۸۰ عبری هستیم؛ مبدأ تقویم عبری، آفرینش آدم و حوا (و به عبارتی مبدأ هبوط) است.
مطابق این تقویم؛
آدم در سال ۱ متولد و در سال ۹۳۰ (در سنّ ۹۳۰ سالگی) وفات کرد
نوح در ۱۰۵۶ متولد و در سال ۲۰۰۶ (در سنّ ۹۵۰ سالگی) وفات کرد
سام در ۱۵۵۸ متولد و در سال ۲۱۵۸ وفات کرد
ابراهیم در ۱۹۴۸ متولد و در سال ۲۱۲۳ (در ۱۷۵ سالگی) وفات کرد. او در سال ۱۹۷۳ با سارا ازدواج کرد.
🔸بر این اساس حضرت نوح هنگام ولادت حضرت ابراهیم زنده بوده و و حتی هنگام ازدواج ابراهیم و سارا و یا در حوادث تعیین‌کننده‌ای که برای حضرت ابراهیم روی داد نیز وفات نکرده بود؛ هنگامی که نوح وفات کرد ابراهیم ۵۸ ساله بود.
آیا می‌دانید نوح چه نسبتی با ابراهیم دارد؟ نوح پُشتِ دهم ابراهیم است یعنی او پدرِ پدرِ پدرِ پدرِ پدرِ پدرِ پدرِ پدرِ پدرِ ابراهیم است.
یعنی با پذیرش عمر ۹۵۰ ساله برای نوح، قائل به تلاقی زمانی نوح و ابراهیم (که دومی نسل دهمِ اولی است) و دیدار آن‌ها با یکدیگر در اواخر عمر نوح شده‌ایم.
آیا یک خط سند در تمام تواریخ دینی دالّ بر این همزمان‌شدن وجود دارد؟ این پرسش نابجاست زیرا هیچ‌کس ادعای این تلاقی را نکرده و فقط دست‌ودلبازی در اعطای سِنّ و عمرِ عجیب‌غریب به بزرگان موجب این عجایب غیر واقعی می‌شود.
🔸و باز بر اساس همین تقویم، حضرت سام (پسر نوح که ادیان سامی و نژاد سامی به او منتسب است) ۳۵ سال پس از ابراهیم که نسل نهمِ اوست وفات کرده و مرگ پسرِ پسرِ پسرِ پسرِ پسرِ پسرِ پسرِ پسرِ خود را دیده؛ آیا تاکنون هیچ بنی‌بشری ادعا کرده و یا سندی ارائه شده که امتداد عمر سام به ابراهیم رسید و از او هم گذشت؟ سام کجا ابراهیم کجا!؟

ب- «تعقیب تقویم در منابع اسلامی»
در برخی روایات اسلامی، اختلافاتی با تقویم عبری وجود دارد و آفرینش آدم و مبدأ هبوط به بیش از هفت هزار سال پیش برمی‌گردد.
تولد و وفات شماری از انبیای معروف را مطابق استخراجاتِ کتاب "تاریخ انبیاء از هبوط آدم تا پیامبر اسلام" (نوشتهٔ احمد امیری‌پور) مرور می‌کنیم:
آدم ۱-۹۳۰
نوح ۱۶۴۲-؟
هود ۲۶۴۸-۳۱۰۸
صالح ۲۹۷۳-۳۲۵۳
ابراهیم ۳۳۲۳-۳۴۹۸
اسماعیل ۳۴۱۸-۳۵۵۲
لوط ۳۴۲۲-۳۵۰۲
اسحاق ۳۴۲۳-۳۶۰۳
یعقوب ۳۴۸۳-۳۶۳۰
یوسف ۳۵۵۶-۳۶۷۶
شعیب ۳۶۱۶-۳۸۵۸
ایوب ۳۶۴۲-۳۷۸۲
موسی ۳۷۴۸-۳۸۶۸
هارون ۳۷۴۵-۳۸۶۸
🔸حال اگر عمر نوح را ۲۵۰۰ سالِ مشهور در روایات بگیریم در این‌صورت تاریخ وفات نوح، سال ۴۱۴۲ می‌شود
بر این اساس حضرت نوح زندگی و مرگ دو پیامبر اولواالعزمِ دیگر یعنی حضرت ابراهیم و حتی حضرت موسی را دیده است!
او در این عمر خیالی و غیر واقعی هود و صالح و ابراهیم و اسماعیل و لوط و اسحاق و یعقوب و یوسف و شعیب و ایوب و موسی و هارون را یک‌تنه جا می‌گذارد و درمی‌نوردد و تا نزدیکی‌های داود و سلیمان پیش می‌رود

عمر ۴۰۰۰ سالهٔ لقمان
حرفِ فاقد پشتوانه زدن خرج ندارد و بی‌هزینه است؛ این بلیّه (که برخی امروزه خالی‌بندی می‌نامندش) زمانی مصیبت می‌شود که در آثار دینی باشد و افسون خواننده شود. خوانندهٔ مومن و حقیقت‌جو نباید خام شود و عمرهای هزار ساله را باور کند روایات نباید عقل را بدزدد زیرا مثلاً روایات در باب مدت عمر لقمان حکیم (که گویند بلندترین عمر را داشته) ۴۰۰۰ سال و ۳۵۰۰ سال و ۳۰۰۰ سال را ذکر کرده‌اند؛ این در حالی است که او معاصر حضرت داوود بوده و از عصر داود، حتّی تاکنون نیز اینقدرها نمی‌گذرد چه رسد تا عصر روایات اسلامی


ادامه دارد


T.me/baznegari/460

عمر نوح بخش۱:
T.me/baznegari/442
عمر نوح بخش۲:
T.me/baznegari/453
عمر نوح بخش۳:
T.me/baznegari/457
.
.
1 December 2019
ک
19:10
کانال بازنگری
سیستانی و بهرام‌پور
@baznegari
چنان‌که می‌دانید اعتراضات خشونت‌باری اخیراً در دو کشور همسایه ،ایران و عراق، روی داده و هنوز نیز پرونده‌هاشان بسته نشده است.

در این میان ابوالفضل بهرام‌پور مترجم و معلم قرآن با استناد به آیهٔ ۳۳ مائده، خواهان آن شد که ده هزار نفر از معترضان خشمگینی که دستگیر شده‌اند را در همان محل و در حضور مردم زجرکش کنند و یا به دار آویزند

از سوی دیگر مرجع عالیقدر سیستانی، معترضان و خشم‌شان را (هرچند توصیه به آرامش نمود) درک کرده، پشتِ آن‌ها درآمد تا جایی که با اشارهٔ او نخست‌وزیر عراق سرانجام نجیبانه استعفا داد.

جالب این‌جاست که خواسته‌های معترضان در هر دو کشور شباهت بسیاری به هم دارد.

حال ماییم و آن آیه و این دو رویداد که چگونه این تفاوتِ ۱۸۰ درجه‌ایِ واکنش‌ها را توجیه کنیم:

۱- آیا مرجعْ سیستانی این آیه را در قرآن ندیده و یا از آن غافل بوده؟

۲- آیا برداشت بهرام‌پور از آیه، قرائتی داعشی از قرآن است؟

۳- و یا
۴- و یا

کانال بازنگری (ترکاشوند):
T.me/baznegari/461

لینک سخنان کامل بهرام‌پور:
https://t.me/sedanet1/545
.
.
3 December 2019
ک
14:32
کانال بازنگری
استقبال کم‌نظیر

دیروز ۱۳۹۸/۹/۱۱ مناظرهٔ ترکاشوند در دانشکدهٔ الهیاتِ دانشگاه فردوسی مشهد با یکی از اساتید آن دانشکده، پیرامون «حدود شرعی حجاب- بازخوانی نظریهٔ حجاب حداقلی» که توسط جهاد دانشگاهی، انجمن ماهاد و بسیج دانشجویی برگزار گردید با حضور خیل کثیر شرکت‌کنندگان روبرو شد به طوری که بسیاری از دانشجویان به خاطر فقدان جا، ایستاده گفتگو را دنبال کردند.
لینک تصویر:
https://t.me/ElahiateMashhad/5955


(ترکاشوند در این مناظره با گزارشی نو، به فقدان لزومِ رابطه میان «عفاف» با «روسری ، جوراب و آستین بلند» بر اساس منابع دینی پرداخت. وی برداشت قدما از میزان حجاب را دچار افراط (در بارهٔ زنان) و تفریط (در بارهٔ مردان) دانست هر چند احتمال توجیهِ عصری آن را به خاطر تفاوت ویژگی‌های اجتماعی اخلاقی رد نکرد. کانال بازنگری @baznegari)
.
.
6 December 2019
ک
14:34
کانال بازنگری
م
ماهاد 03.12.2019 12:51:48
#گزارش_تصویری ۱
#مناظره علمی حدود شرعی #حجاب: بازخوانی نظریه #حجاب_حداقلی
🎙 امیرحسین ترکاشوند و دکتر محمدعلی وطن‌دوست
۱۱ آذر ماه ۱۳۹۸ دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد

🆔 @mahad313
ک
14:41
کانال بازنگری
In reply to this message
لینک فایل صوتی مناظرهٔ مشهد:
T.me/ElahiateMashhad/5965
.
.
ک
15:16
کانال بازنگری
اطلاعیه
بخش پنجم یادداشت‌های تلگرامیِ «عمر نوح» در روزهای آینده منتشر خواهد شد.
در آن یادداشت، از ظرفیت‌های ادبی داستانیِ موجود در آیهٔ «چگونه جان دادنِ سلیمان» برای توضیح عمر نوح استفاده می‌شود.

کانال بازنگری (ترکاشوند)
@baznegari
20 December 2019
ک
13:19
کانال بازنگری
اندوه و تسلیت

با افسوس و تأسفِ فراوان دکتر حسین داورزنی استاد با اخلاق و فروتنِ دانشکدهٔ الهیات دانشگاه تهران، ناباورانه و در میان بُهت دوستان و آشنایان از میان‌مان پر کشید و همه را داغ‌دار خاطرات دور و نزدیکش کرد.

اردیبهشت سال ۹۵ با «نقش‌آفرینی وی» اولین مناظرهٔ بزرگ و علنی پیرامون کتاب
«حجاب شرعی در عصر پیامبر»
با عنوان "حجاب در بستر تاریخ و فرهنگ عصر نزول، همراه با نقد کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر"
با حضور اینجانب به عنوان نویسندهٔ کتاب و سه تن از اساتید آن دانشکده و از جمله خودِ او در دانشکدهٔ الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران برگزار گردید.
آن مناظره یکی از پرشکوه‌ترین و پراستقبال‌ترین نشست‌های دانشکدهٔ الهیات بود که سپس با همان شکوه و استقبال توسط سایر مراکز، در قم و اخیراً در مشهد استمرار یافت.



هم‌محلی قدیمی، چه زود رفتی؛ کاش می‌بودی و بی‌حاشیه بودن و بی‌آزار بودن را همچنان نشان‌مان می‌دادی؛
این روزها مدام خاطرات کم‌رنگِ قدیم و نیز چهرهٔ بیمارت در ملاقات اخیر و همچنین شوق بازگشتت برای ادامهٔ تدریس در طول بیماری را مرور می‌کنم و البته جملهٔ دوستانه، مزاح‌گونه و تلطیف‌آفرینت پیش از مناظره که: «سؤال‌های سخت از هم نپرسیم» را؛
کاش می‌ماندی و رسم دوستی و صمیمیت در کنار مناظره را بیشتر ترویج می‌کردی

بدرود دکتر داورزنیِ کم‌گوی و گزیده‌گوی

کانال بازنگری (ترکاشوند) @baznegari


https://media.farsnews.com/Uploaded/Files/Images/1395/02/14/13950214174623688_PhotoL.jpg

گزارش تصویری از آن مناظره با حضور زنده‌یاد دکتر داورزنی:
http://fa.shafaqna.com/news/161478/
و
http://www.farsnews.com/13950214001357



کتب تألیفی زنده‌یاد:

داورزنی ، حسین . "پژوهشی در امکان تعمیم ادله اثبات جرم." تهران: راشدین، 1393.
داورزنی ، حسین . "بررسی جایگاه قسامه در فقه و حقوق اسلامی." تهران: راشدین، 1394.
داورزنی ، حسین . "بنیادهای دینی مقابله با خشونت و افراطی گری در عصر جهانی شدن." تهران: مرکز ملی مطالعات جهانی شدن، 1394 :

https://ftis.ut.ac.ir/%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87-%D9%81%D9%82%D9%87-%D9%88-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C



🔸اطلاعیهٔ مراسم ختم ایشان (یکشنبه ۱۳۹۸/۱۰/۱ خ آپادانا م نیلوفر مسجد الرضا ساعت سه و نیم تا پنج):
https://t.me/cftis/748
.
.


تصویر دکتر داورزنی (نفر دوم از سمت چپ، کنار دکتر آذرنوش) در مناظرهٔ یادشده:
5 January 2020
ک
22:10
کانال بازنگری
11 January 2020
ک
11:00
کانال بازنگری
ک
کانال بازنگری 05.01.2020 22:10:07
انتقاد سردار قاسم سلیمانی از تقسیم‌بندی مردم به بی‌حجاب و باحجاب، و اصولگرا و اصلاح‌طلب


این‌که در جامعه مدام بگوییم او بی‌حجاب و این باحجاب است
یا اصلاح‌طلب و اصول‌گراست،
پس چه کسی می‌ماند؟
اینا همه مردمِ ما هستند.
آیا همهٔ بچه‌های شما متدین‌اند؟
آیا همه مثل هم هستند؟
نه.
اما پدر، همهٔ این‌ها را جذب می‌کند
و جامعه هم خانوادهٔ شماست.

T.me/baznegari/470
منبع:
(تابناک، ۲۹ مرداد ۱۳۹۶)
https://www.tabnak.ir/fa/news/723308/

..............................
و امّا انتقام سخت
همه می‌دانیم که در چند سال اخیر «ارزش پول جمهوری اسلامی ایران» در برابر «ارزش پول ایالات متحدهٔ آمریکا» به شدت اُفت کرده، به‌طوری‌که هم‌اینک هر دلار آمریکا برابر با ۱۳۴۰۰ تومانِ ایران است؛ این در حالی است که دو سه سال پیش هر دلار حدوداً نزدیک به ۴۰۰۰ تومان، و شش هفت سال پیش هر دلار حدوداً برابر با ۱۲۰۰ تومان بود؛ یعنی طیّ دو اُفت یادشده، ارزش دلار آمریکا در برابر ریال ایران به ترتیب سه و نیم برابر و یازده برابر شده است.
نیز تردیدی نیست که بخش بسیار مهمی از این اُفتِ ارزش پولِ ملی‌اسلامی در برابر پول ملی آمریکا، به مأموریت‌های انقلابی و فرامرزی جمهوری اسلامی ایران که مسئولیت آن بر عهدهٔ سردار قاسم سلیمانی بود برمی‌گردد.
به نظرم «سخت‌ترین انتقامی» که می‌توان آن را در دستور کار قرار داد و تا ۲۲ بهمن که تقریباً مقارن با چهلم آن سردار است به نتیجه رساند این است که با اقدامی علمی انقلابی و پایدار، ارزش هر دلار را تا آن تاریخ به زیر ۸۰۰۰ تومان برسانند تا «شصت میلیون مردمِ مستحق اعطای کمکِ معیشتی و یارانه‌ای» از این تنگنای تأسف‌آور فاصله گیرند و آرامشی یابند و «رعایت حق‌الناس» از ویترین و شعار به صحنهٔ عمل درآید و روح آن سردار نیز شاد گردد و انتقام سخت محقق شود.


کانال بازنگری (ترکاشوند)
۱۳۹۸/۱۰/۱۵
@baznegari
.
.
ک
11:01
کانال بازنگری
واقعیّت‌ها را بپذیریم

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۰/۲۱
T.me/baznegari/472

مصیبت از آن‌جا آغاز می‌شود که متولّیان‌مان با وجود ناتوانی و ضعف‌های مکرّر و چشمگیر در ادارهٔ کشور امّا با اعتماد به نفسِ عجیب، مشغول توسعهٔ نفوذ، صدور انقلاب و به قول خودشان جهاد در راه خدای‌اند.

وقتی از عهدهٔ «انتظاماتِ» مراسم تشییع بر نمی‌آییم و در مهم‌ترین گردهماییِ کرمان در یکصد سال اخیر، در حضور معاون اول، برخی وزرا، فرماندهٔ سپاه و استاندار، ۷۸ (یا ۵۹) نفر از تشییع‌کنندگان در اثر فشردگی جمعیت معصومانه «لِه» می‌شوند

وقتی هنگام موشکبارانِ شبانه، و طبیعتاً احتمال حملهٔ جنگنده‌های دشمن، «یادمان» می‌رود پروازهای مسافری را لغو کنیم

وقتی هنوز پای جنگنده‌های دشمن به مرزمان نرسیده، از ترس ورود آن به اشتباه هواپیمای مسافربری را منهدم می‌کنیم که در پی آن ۱۷۶ انسان جزغاله شوند

وقتی روز بعد، اتوبوسِ بین شهری‌مان به علت نقص فنی واژگون و به درّه سقوط می‌کند و حدود ۲۰ اشرف مخلوقات دچار مرگ فجیع می‌شوند


وقتی فقط در فاصلهٔ حدوداً ۴۰ ساعت، چهار فاجعه و نابلدیِ بالا جلوی چشم‌مان ردیف می‌شود، دیگر چه جای ادعاهای فراتر از استعداد، چه جای نسخه‌نوشتن برای منطقه و جهان، و چه جای این است که ایده‌های خود را تسکین‌بخش آلام بشریت بدانیم؛
اگر به نسخهٔ شفابخش و کیمیایی دست یافته‌ایم ابتدا بهتر است آن را تمام و کمال در سرزمین خود پیاده کنیم تا دیگران از شوق مدینهٔ فاضله‌ای که ساختیم گروه‌گروه و دوان‌دوان (بی‌نیاز به جهاد ما) روانهٔ کشورمان شوند تا یا مقیم شوند و یا نسخه‌برداری کنند و به کشورشان بازگردند

وقتی میان «استعداد و ادّعا» فاصلهٔ زیادی باشد (و یا همهٔ استعداد صَرف یک چیز شود) مصیبت یکی پس از دیگری گریبانِ خَلق را می‌گیرد

اگر بزرگترها واقعیات را نپذیرند کوچکترها آمال بدتر و شعارهای وحشتناک‌تری سر می‌دهند و علناً از «فتح جهان»!!! سخن می‌گویند، ببینید این نامه را:

«"نامه‌ای از زینب طهرانی مقدم به زینب سلیمانی": ... و امروز که قدرت موشکی و منطقه‌ای ایران الحمدلله به برکت خون‌های پاک شهدای عزیزمان و اقتدار رهبر فرزانه‌مان مثل خورشید عیان شده، این طلیعه‌ای برای انتقامی سخت و فتح جهانی اسلام خواهد بود. پس، از این پس به صبر زینبی‌ات ادامه ده تا ان‌شاءالله با حضور حضرت منجی(عج) پدرانمان را بار دیگر در نبرد نهایی حق علیه باطل ملاقات کنیم»:
khabaronline.ir/news/1339481

در این نامهٔ به‌ظاهر معمولی و بی‌اهمیت ولی بسیار مهم و حساس، علاوه بر «فتح جهانی اسلام» همچنین به «رجعت» (و دوباره زنده‌شدنِ) آن دو سردار در هنگام ظهور مهدی برای تصرف کل جهان پرداخته شده؛
حال آن‌که تصرّفِ دیگر سرزمین‌ها مربوط به دوران قدیم و اعصار جاهلی بوده و نه اینک که حدود و قلمرو کشورها مشخص و محترم است.
ترویج این دو عقیدهٔ پوسیده و قدیمی (فتح جهان / رجعت) در حالی که معضلات و بحران‌های جدی، حیات بشر در کرهٔ زمین را تهدید می‌کند جای تعجب دارد.

ریشهٔ بسیاری از معضلاتِ کشورمان باور به جهاد "ابتدایی" و نیز قرائت "داعشی" از ظهور است که باید تصحیح شود.
@baznegari
.
.
13 January 2020
ک
18:40
کانال بازنگری
▪ شلیک عمدی ▪️
به حقوقِ بشری‌ترین آیهٔ قرآن

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۰/۲۳
T.me/baznegari/473

هر دم از این باغ بری می‌رسد
تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد

می‌گویند شلیک به هواپیمای مسافربری «اشتباهی و غیر عمد» بوده و ما فعلا چاره‌ای جز پذیرش آن نداریم ولی کارشناسان و هیئت‌های تحقیق و تفحص باید توجه داشته باشند که درون حکومت‌مان عتیقه‌های جاهلی همچون سامان‌دهندگان قتل‌های زنجیره‌ای در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی (که مقامات‌مان از واژهٔ میکروب در توصیف آنان استفاده کرد) یافت می‌شود که از آن‌ها هر کاری با توجیهات دینی (و در واقع ضد دینی) سر می‌زند که به عقل جنّ هم نمی‌رسد.
صد البته دست به دعا برمی‌داریم که فاجعهٔ شلیک به هواپیما غیر عمدی بوده باشد ولی فاجعهٔ بزرگتر در تشییع کرمان رُخ داده که آن را نمی‌توان غیر عمد دانست.

«شلیک عمدی به تشییع‌کنندگانِ معصوم، در سنگ‌فرش‌های کرمان!؟»:

خبر زیر که تازه انتشار یافته را بخوانید تا با نمونهٔ بارز "جهل مقدس" (که این ایام سرِ زبان‌ها افتاده) آشنا شویم. لطفاً هنگام مطالعه حتماً مراقب خودتان باشید که از غُصه دق نکنید:

«علی مطهری: در اتفاقات کرمان ما اطلاع دقیق داریم که ۵ نفر در جلسهٔ شورای تأمین اعتراض کرده‌اند که اگر جمعیت به این نقطهٔ مشخص برسد تلفات خواهیم داشت چون عرض خیابان کم است اما چند نفر دیگر قبول نکرده‌اند و گفته‌اند ما اصرار داریم جمعیت را نشان بدهیم و باید ازدحام چشمگیر باشد. با این نگاه تصمیمات خامی گرفته شد که منجر به از بین رفتن تعدادی از مردم شده‌اند. این نشان می‌دهد ما متأسفانه برای جان مردم ارزشی قائل نیستیم و این را به حساب شور دینی مردم می‌گذاریم و بعد هم موضوع را رها می‌کنیم./سازندگی»:
T.me/MyAsriran/275362
از روز اولی که سلسله‌فجایعِ اخیر روی داد با این‌که فاجعهٔ هواپیمای مسافربری به حد کافی بُهت‌آور و دردناک بود اما شخصاً فاجعهٔ تشییعِ کرمان را دردآورتر حس کردم، و اگر تا دیروز مرگ وحشتناک هفتاد تن از این تشییع‌کنندگان در اثر ازدحام را به حساب بی‌تدبیری و بی‌خیالیِ برگزارکنندگان می‌گذاشتیم و آن را طبیعتاً غیر عمد می‌شمردیم اما امروز نمایندهٔ عالیمقامِ مجلس از اخبار دقیقی پرده برمی‌دارد که مطابق آن، این فاجعه را برنامه‌ریزی‌شده و «شلیک عمدی» به جان شیرین انسان‌ها نشان می‌دهد.

چقدر دل‌مان خوش بود به این آیهٔ قرآن، و طبیعتاً پاسداشتِ بیش از پیشِ آن در نظام دینی؛ چه خیال باطلی.

ننگ بر حاکمان فعلی اگر از این پس در سخنرانی‌های تمام‌نشدنی‌شان بخواهند به این آیهٔ متعالی استناد کنند و در عمل، زیر پا له کنندش.

مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (سورهٔ مائده آیهٔ ۳۲).
@baznegari
.
.
15 January 2020
ک
16:20
کانال بازنگری
تیتر روزنامهٔ قبس:
رحل صدیق الجمیع

کانال تلگرامی مطالعات عمان در باره‌ی مراسم عزای سلطان قابوس پادشاه عمان که در روزهای اخیر درگذشته است، نوشت:

امروز حادثه‌ای اتفاق افتاد که در تاریخ تکرار نمی‌شود.

در مراسم عزای سلطان قابوس تقریبا تمام تناقضات سیاسی این جهان حضور داشتند.

هم حکومت سیسی، هم خانواده محمد مرسی و هم خانواده مبارک پیام تسلیت دادند.

هم جواد ظریف حضور پیدا کرد و هم مقامات آمریکا!

هم حکومت انتقالی یمن پیام تسلیت داد و هم حوثی‌ها و هم خانواده علی صالح!

هم حکومت فعلی لیبی پیام تسلیت داد هم دختر معمر قذافی.

هم رییس جمهور فعلی عراق پیام تسلیت داد هم دختر صدام حسین.

هم فلسطینی‌ها آمدند هم نتانیاهو پیام داد.

هم قطر آمد و هم عربستان.

تیتر روزنامهٔ قبس:
رحل صدیق الجمیع
یعنی دوستِ همه رفت

منبع:
ensafnews.com/209378/
و
T.me/OmanST/6191

.....................

«یکی از دوستان گرامی (آقای صفاری) با خواندن نوشتهٔ بالا، یادِ شعری از عرفی شیرازی که اول بار، نیم قرن پیش از فخرالدین حجازی شنیده، افتاد که:

چنان با نیک و بد خو کن که بعد از مردنت عرفی
مسلمانت به زمزم شویَد و هندو بسوزاند»


لقمان حکیم: فرزندم هزار دوست بگير كه هزار دوست هم كم است و يك دشمن مگير كه يك دشمن هم زياد است
(يا بُنَىَّ اتَّخِذ أَلفَ صَديقٍ وَ أَلفٌ قَليلٌ وَ لا تَتَّخِذ عَدُوّا واحِدا و َالواحِدُ كَثيرٌ)
امالی صدوق ص۶۶۹ بحارالأنوار ج۱۳ ص۴۱۴، ح۴ نقل از:
aviny.com/hadis-mozooee/ejtemai/doost.aspx



کانال بازنگری (ترکاشوند)
@baznegari


#بی‌دشمن
#کم‌دشمن
#دشمن‌پرور
.
.
19 January 2020
ک
14:38
کانال بازنگری
انقلابِ بی‌سروصدا در آذر ۵۸

(ریشه‌یابی معضلات لاینحلِ کشور)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۰/۲۹
@baznegari

انقلاب‌ها با هدف سرنگونی رژیم سیاسیِ مستقر، و جایگزین ساختنِ رژیمی جدید به جای آن شکل می‌گیرند

در همین رابطه مردم ایران در سال ۵۶ و ۵۷ دست به انقلاب زدند تا رژیم سیاسیِ پادشاهی (که توسط سلسلهٔ پهلوی نمایندگی می‌شد) را منقرض کنند.
سرانجام این مهم در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ محقق شد و انقلاب در آن روز پیروز شد و حکومت پهلوی و نظام پادشاهی به کار خود پایان داد.

پنجاه روز بعد در تاریخ دهم و یازدهم فروردین ۵۸ مردم با شرکت در همه‌پرسی، به پیشنهاد رهبر انقلاب‌شان در خصوص عنوان نظامِ جایگزین پاسخ مثبت دادند و با اعلام آرا در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ رسماً حکومتِ «جمهوری اسلامی ایران» را به عنوان رژیم سیاسیِ جایگزین برگزیدند.

این تغییر را دستِ‌کم از لحاظ شکلی می‌توان مهم‌ترین رویداد سیاسی در تاریخ ایران دانست زیرا حکومت ثابت و هزاران سالهٔ سلطنت موروثی به جمهوری (جمهوری اسلامی) تبدیل شد
بنابراین همین تغییر به حدّ کافی «بنیادی، بزرگ، اساسی، ساختاری و تحوّل‌آفرین» بود که بتواند تا سال‌های سال انرژی و وقتِ کارشناسان، کارگزاران و انقلابیون را به خود معطوف و متمرکز کند تا بسترهای اداری، قانونی و ساختاریِ کشور را بر اساس برنامه‌ها و اهداف نظام جدید تنظیم کنند، و طبیعتاً هیچ وقت و ظرفیت و امکانی برای پرداختن به تحولی دیگر وجود نداشت؛ چه اگر اقتضائات همان تغییر بزرگ و انقلاب را می‌توانستند مدیریت کنند جای شکرش باقی بود و باید کلاه‌شان را بالا می‌انداختند

اما و هزار تعجب این‌که هنوز عرَق‌شان از وقوع آن انقلاب و پیامدهایش خشک نشده بود که بلافاصله در ماه‌های بعد هدف و فاکتور جدیدی را وارد معادله کردند که انقلاب اصلی یعنی سرنگونی حکومت قبلی و تغییر رژیم سیاسی را تحت تأثیر خود قرار داد، و سرنوشت انقلاب را (با انقلابی دیگر اما بی‌سروصدا) در نطفه تغییر داد

قضیه از چه قرار است؟
می‌دانیم که رژیم‌ها و حکومت‌های جدید معمولاً پس از روی کار آمدن، در همان آغاز، اقدام به تدوین قانون اساسیِ آن حکومت (که حکم سند مادر را دارد) می‌کنند؛ این مهم در مورد حکومت جمهوری اسلامی ایران نیز به‌زودی رخ داد و حدود چهار ماه پس از رأی دادنِ مردم به نوع حکومت، مجلسی منتخب از سوی مردم کار تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد و پس از اتمام کار، نتیجه را در آذر ۵۸ برای تصویب نهایی به همه‌پرسی گذاشت


«انقلاب نَرم در انقلاب سخت»- ابلاغ تأسیس "اُمّت واحده و انقلاب جهانی" به مرکزیت ایران، و لزوم اقدام همه‌جانبهٔ حکومت برای تحقق آن:
تدوین‌کنندگان قانون اساسی به نظر می‌رسد پا را از عنوان حکومت (:جمهوری اسلامی ایران) فراتر نهاده و با قرار دادن اصول و عباراتی همچو «انقلاب جهانی اسلام»، «اُمّت واحده» و «وحدت همه‌جانبهٔ جهان اسلام»، عملاً اعلام کردند که:

-انقلاب تمام نشده و باید در دیگر کشورها با امکانات و سرمایهٔ ایران ادامه یابد

-رهبر ایران صرفاً رهبر جمهوری اسلامی ایران نبوده بلکه بالقوه رهبر تمام مسلمانان و قلمروهای اسلامی بوده که مسئولین نظام و انقلاب باید با تلاش، آن را بالفعل کنند (تعبیر ولیّ امر مسلمین جهان در همین راستا است)

-جمهوری اسلامی ایران وظیفهٔ تولید، دامن‌زدن و پرورش جنبش‌ها در دیگر کشورها با هدف شکل‌گیری انقلاب جهانی اسلام و حکومت واحدهٔ جهانی را برعهده دارد


جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش:
افزوده‌های تدوین‌کنندگان، فراتر از عنوانِ «جمهوری اسلامی ایران» بوده، حکومت ایران را در ذیل حکومت واحد اُمتی (که قرار است در آینده و با سرمایهٔ ایران ایجاد شود) تعریف می‌کند حال آن‌که این افزوده‌ها مخالف با عنوان حکومت و نیز جملهٔ مهمِ «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش» است و در نتیجه گنجاندن این اصول و عبارات و مفاهیمِ متفاوت در آن قانون، عملی احتمالاً غیر اخلاقی بود که عموم مردمِ شرکت‌کننده در همه‌پرسی، در آن روزهای پر حرارت و داغ، به آن توجه دقیقی نداشتند؛ و یعنی باید برای این اصولِ اضافه‌شده، در شرایطی عادی‌تر رفراندوم جداگانه برگزار می‌شد

سرانجام قانون اساسیِ پیشنهادی همراه با آن افزوده‌های بحث‌انگیز در همه‌پرسیِ ۱۱ و ۱۲ آذر ۱۳۵۸ با وجود عدم توجیهِ کافی، به تصویب و تأیید مردم ایران رسید، و رسماً و قانوناً این مجوز را در اختیار حکّام قرار داد تا آنان این رسالت را به‌حق (به‌حق از جهت وجود آن در قانون اساسی) برای خود قائل باشند که فراتر از ایران، خود را نماینده و متولی کلّ جهان اسلام بدانند (توسعهٔ مسئولیت از ملت به اُمت) و با سرمایه و پول و انرژی ایرانیان، در کشورهای اسلامی حضور و نفوذ یابند

حذف آن افزوده‌ها در بازنگری قانون اساسی می‌تواند نیمی از معضلات لاینحلّ کشور را حل کند
T.me/baznegari/475

ر.ک: مأموریت جهانی:
T.me/baznegari/394
.
21 January 2020
ک
12:05
کانال بازنگری
بسم‌الله‌ی که عمل نشد

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۱/۱
@baznegari

چند روایت از طریق شیعه و سنّی به دست‌مان رسیده که مطابق آن‌ها مسلمانان باید در آغاز هر فعلی و به ویژه کارها و اقدامات مهم، «بسم الله» بگویند و حتی برای جزئیات (مانند هر لقمه غذا) نیز چنین سفارش شده است.

بر همین اساس امروزه در سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها، پاسخ به خبرنگاران، در نامه‌نگاری‌ها، حتی در پاراف نامه‌ها، نیز در برنامهٔ خردسالان (که به زحمت نام و نام خانوادگی‌شان را می‌توانند تلفظ کنند) در همهٔ این موارد عبارت بسم الله الرحمن الرحیم یا باسمه تعالی یا به نام خدا آورده می‌شود.

اما جالب است بدانید خودِ امامان که توصیه به این کار کرده‌اند و روایات یادشده از آن‌ها به ما رسیده، چندان تقیّدی به آن نداشته و دچار وسواسی که ما در رعایت ذکر بسم الله در آغاز هر کار و سخنی داریم نبوده‌اند؛
به عنوان نمونه نگاه کنید به:

۱- در نهج‌البلاغه که در اکثر خانه‌ها پیدا می‌شود، در آغاز هیچ یک از سخنرانی‌های (خطبه‌های) امام علی بسم‌الله نیامده است.

۲- حتی نامه‌های رسمی حضرت علی فاقد بسم‌الله است.

۳- کلمات قصار امام علی در نهج‌البلاغه که جای خود دارد و در رأس هیچ‌کدام‌شان به نام خدا وجود ندارد.

۴- به کتاب نهج‌الفصاحه که در خانهٔ بسیاری از ایرانیان هست و گردآوری سخنان پیامبر گرامی (ص) از سوی ابوالقاسم پاینده است بنگرید؛ آیا در آغاز هیچ حدیثی بسم‌الله می‌بینید؟

۵- از میان چند صد هزار حدیث و روایتی که در جوامع حدیثی گردآوری شده، به کتابخانه مراجعه کنید و یکی از آن‌ها را بردارید و صفحاتش را ورق بزنید و ببینید آیا حتی چهار تا حدیث و روایت (چه حدیث طولانی چه کوتاه چه سخنرانی چه نامه چه پاسخ به پرسش) را مزیّن به بسم الله الرحمن الرحیم می‌یابید؟

۶- جالب‌تر آن‌که حتّی همان حدیثی که می‌گوید «هر امر مهمی که بدون بسم‌الله آغاز شود ابتر خواهد بود» خودش بدون بسم‌الله آغاز شده است.

۷- نیز می‌توانید به صحیفهٔ سجادیه و نیز دیگر ادعیه، زیارات و مناجات‌ها همچو دعای کمیل، دعای جوشن کبیر، زیارت وارث، مناجات شعبانیه و... مراجعه کنید که آغاز و انجام دارند ولی مَطلع‌شان فاقد بسم الله الرحمن الرحیم است.


بنابراین چنین پیداست که نباید چندان تقیّد و وسواس نشان داد و به تمام آداب دینی حتماً عمل کرد زیرا ظاهراً خودِ آن حضرات (ع) هم وسواس و تقیّدی در این رعایت از خود نشان نمی‌داده‌اند.

وجود بسم‌الله الرحمن الرحیم در آغاز تمام سوره‌های قرآن، داستان دیگری دارد چه اگر افادهٔ چنان تقیّدی می‌کرد لابد پیامبر گرامی و سایر اولیا باید در صدر سخن‌شان همواره به نام خدا می‌گفتند.

گفتنی است در خیل چند صد هزاریِ احادیث، فقط دو سه روایت هست که آغازشان با بسم‌الله همراه است.

کانال بازنگری
T.me/baznegari
.
.
23 January 2020
ک
12:08
کانال بازنگری
In reply to this message
بند شماره ۷ به شرح زیر، به یادداشت بالا افزوده شد (با سپاس از حاج‌آقا رضایی و آقای میران):


۷- نیز می‌توانید به صحیفهٔ سجادیه و نیز دیگر ادعیه، زیارات و مناجات‌ها همچو دعای کمیل، دعای جوشن کبیر، زیارت وارث، مناجات شعبانیه و... مراجعه کنید که آغاز و انجام دارند ولی مَطلع‌شان فاقد بسم الله الرحمن الرحیم است.

T.me/baznegari/476
24 January 2020
ک
10:00
کانال بازنگری
بِأیّ ذنبٍ قُتِلَت؟

(پیگرد مُجرمین و شاید جانیانِ تشییع)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۱/۴
T.me/baznegari

رهبر حکومت‌مان پس از فاجعه مِنا (که طیّ آن چند صد زائر حج در اثر ازدحام جمعیت، معصومانه جان سپردند) چنین گفت:
«... حکام سعودی یک عذرخواهی نکردند. چقدر وقیح و بی‌شرم‌اند. این بی‌کفایتی جرم است برای یک مجموعه دولتی و سیاسی. چطور نتوانستید جمعیت را اداره کنید؟.... حتی اگر تعمدی در کار نباشد این‌همه بی‌کفایتی و بی‌تدبیری از یک مجموعهٔ حاکمیتی و مدیریتی، جُرم محسوب می‌شود»:
T.me/aftabeQoran/140

اینک که مشابه آن حادثهٔ دلخراش در کرمانِ خودمان (در جریان تشییع سردار قاسم سلیمانی) رُخ داده و ریش و قیچی و دادگاه و دادگستری دستِ خودمان است، ضرورت رسیدگی ملّی و عالی به این «جُرم»، دوچندان احساس می‌شود تا معلوم شود مجرم کیانند و جان هفتاد تشییع‌کنندهٔ پاک و معصوم توسط کدام شخصیّتِ اداری، سپاهی، تأمینی یا انتظامی ستانده شده است.

تازه مجرم شمردن‌شان، به تعبیر رهبری در صورتی است که تعمّدی در کار نبوده باشد وگرنه مطابق برخی خبرها و شایعات و گزارش‌ها چنان‌چه کوچکترین عمد و تسهیلی در کار بوده، نام «جنایت» بر علیه "جان" انسان‌ها (آن‌هم در تشییع سرداری که کارش حفاظت از "جان" مردم است) به خود می‌گیرد؛ از جمله بنگرید👇:

۱- عرض کمِ نقاطی از خیابان (هشدار و پیش‌بینی برخی مسئولان مبنی بر وقوع تلفات) - «علی مطهری: در اتفاقات کرمان ما اطلاع دقیق داریم که ۵ نفر در جلسهٔ شورای تأمین اعتراض کرده‌اند که اگر جمعیت به این نقطهٔ مشخص برسد تلفات خواهیم داشت چون عرض خیابان کم است اما چند نفر دیگر قبول نکرده‌اند و گفته‌اند ما اصرار داریم جمعیت را نشان بدهیم و باید ازدحام چشمگیر باشد»:
T.me/MyAsriran/275362

۲- بستن کوچه‌ها و خیابان‌های فرعی (معمای داربست‌های کرمان)- «مراسم تشییع پیکر سردار سلیمانی از صبح زود در میدان اصلی شهر یعنی آزادی شروع شد و بعد از حرکت کاروان حامل شهید در خیابان بهشتی، موج عجیبی در میان جمعیت به پا شد و مشکل از زمانی خود را نشان داد که فشار این ازدحام جمعیت نتوانست در خیابان‌های فرعی و کوچه‌ها پخش شود و همین موضوع هم حادثه‌ای تلخ آفرید. مسئولان برگزاری مراسم از شب قبل داربست‌هایی را جلوی فرعی‌ها و کوچه‌ها وصل کرده بودند تا اجازه ورود خودروها را به خیابان اصلی مسدود کنند ولی در زمان مراسم این داربست‌ها عملا مانع از ورود عزاداران به فرعی‌ها شدند و در نهایت ده‌ها نفر در چندین نقطه از خیابان اصلی زیر دست و پا افتادند و جانشان را از دست دادند. از طرف دیگر به‌دلیل ازدحام جمعیت امکان امدادرسانی سریع به حادثه‌دیدگان وجود نداشت و همین اتفاق هم باعث شد که تعداد جانباختگان به اعتقاد مسئولان اورژانس افزایش پیدا کند ... علی قنبرلو، عکاس خبرگزاری مهر که برای حضور در مراسم به کرمان رفته بود، در توییتی از خطر این داربست‌ها و احتمال کشته‌شدن تعدادی از عزاداران نوشته بود. او بعد از وقوع حادثه به خبرنگار بخش حادثه روزنامه همشهری گفته بود: (با دیدن داربست‌هایی که در خیابان و نزدیکی محل تدفین قرار داشت، به مسئولان هشدار دادم اما هیچ‌کس توجهی نکرد. من هم برای اینکه حرفم را زده باشم، این هشدار را در استوری صفحه اینستاگرامم منتشر کردم. در بلوار اصلی که به گلزار شهدا می‌رسید، سر کوچه‌ها داربست نصب کرده بودند که جمعیت را کنترل کنند. علاوه بر آن، در محل دفن هم داربست‌هایی نصب شده بود که به هیچ‌وجه ایمن و مناسب نبود. من وقتی این وضع را دیدم، گفتم فردا دست‌کم ۵۰ ، ۶۰ نفر از جمعیت کشته می‌شوند که متأسفانه این پیش‌بینی درست از آب درآمد).
سؤال اصلی که درباره وقوع حادثه تلخ جان‌باختن ۵۹ نفر از حاضران در مراسم تشییع پیکر سردار شهید سلیمانی وجود دارد و به‌نظر می‌رسد که کارشناسان و مسئولان بررسی حادثه باید به‌دنبال پاسخ آن باشند، تصمیم‌گیری درخصوص نصب داربست‌ها و علت گرفتن این تصمیم است. اینکه چرا خیابان‌های فرعی که به مسیر اصلی تشییع منتهی می‌شد، با حضور مأموران برگزاری مراسم مسدود نشده بود؛ اتفاقی که در تهران همیشه در زمان برگزاری مراسم‌هایی همچون راهپیمایی ۲۲ بهمن رخ می‌دهد و اتفاقا در مراسم تشییع پیکر شهید سردار قاسم سلیمانی که چند میلیون نفر در آن حضور داشتند هم تکرار و باعث شد که جمعیت در زمان اوج مراسم در پایتخت (روز دوشنبه) به خیابان‌ها و کوچه‌های اطراف پخش شوند و حادثه‌ای رخ ندهد»:
Newspaper.hamshahrionline.ir/id/92412/

منتظر رسیدگی عالی به این پرونده هستیم و ناامیدانه امیدواریم فقط «جُرم» باشد و مجرمانی، و نه تعمّد یا تسهیل و «جانیانی».

کانال بازنگری
@baznegari

#بأی_ذنب_قتلت
#به_کدامین_گناه
#فکأنما_قتل_الناس_جمیعا
.
.
27 January 2020
ک
14:15
کانال بازنگری
ابقای مسئولیت یا معرفی به کانون‌های اصلاح و تربیت!؟


اکثریّت مردم ایران ولو منتقد و حتّی متنفّر از سیاست‌های دولت آمریکا باشند اما پا روی پرچم آن کشور نمی‌گذارند. حال ببینید این مقام ارشد چه اشدّ مجازاتی را برای آن اکثریت تجویز کرده:👇

علم‌الهدی نمایندهٔ ولیّ فقیه در استان خراسان رضوی:
«... این‌ها وقتی رد می‌شدند، رو زمین، عکس پرچم آمریکا و اسرائیل بوده، اینا از روی پرچم آمریکا و اسرائیل رد نشدند، از کنارش رفتند. اینا امریکائی‌اند اینا اسرائیلی‌اند؛ اینا ستون پنجم امریکا و اسرائیل‌اند اومدن در کشور این کارو می‌کنند؛ بابا در همهٔ دنیا با ستون پنجم چه می‌کنند؟ شما هم مثل همهٔ دنیا با ستون پنجم عمل کنید. اون‌وقت بعد تازه میگن آقا، سفیر انگلیس اخراج بشه؛ سفیر انگلیس اخراج بشه این بالاترین محبّته در حقّ او؛ این بالاترین گذشته که مردم ما به اخراجش راضی بشن؛ نخیر سفیر انگلیس باید تیکّه تیکّه بشه»:
T.me/MyAsriran/275992

آیا بهتر نیست به جای این‌که مسئولیّتِ این‌دستْ مسئولان و نماینده‌ها «تداوم» یابد، آن‌ها را برای «بازپروری» به نهادهای اصلاح و تربیت معرفی کنند؟. آیا کسی که حدوداً هشتاد درصدِ هموطنانش را مستحق اشدِ مجازات می‌داند از سلامت روانیِ کافی برخوردار است؟

مطمئن باشید همان اقلیتِ پُرتعداد و میلیونی که پرچم آمریکا را با خشم و به خاطر سیاست‌های دولتش آتش می‌زنند و یا از روی آن رد می‌شوند هرگز دیگر هموطنان خود که این کار را نمی‌کنند را ستون پنجم دشمن و مستحق اعدام نمی‌دانند مگر افراد انگشت‌شماری که حتماً باید تست روانی دهند و تحت مراقبت‌های درمانی قرار گیرند.

اگر سخن این مسئول را مصداق بارز و اتمِّ داعشی‌گری ندانیم پس فرق این طیفِ معدود از مسئولان‌مان را با داعش تبیین کنید.

به نظر شما اگر استاد مطهری، مرحوم طالقانی، دکتر بهشتی، رجایی، باهنر، چمران و امثال این شخصیّت‌هایی که اجمالا همه قبول‌شان دارند اینک زنده بودند و افاضات فوق را می‌شنیدند چه احساسی به آن‌ها دست می‌داد؟ به راستی چه زود دیر شده.

اگر جان انسان‌ها تا این حد ارزان شمرده می‌شود، آن را در جمعه‌بازارها بساط کنید.

اگر تمام پهنای معبری را با پرچم آمریکا بپوشانند و دانشجو و غیر دانشجو تمایلی به رد شدن از روی آن نداشته باشند و مسیر حرکت‌شان را عوض کنند، در این صورت آیا ایشان ستون پنجم دشمن‌اند و مهدورالدم!؟؛ به راستی که این میزان خون‌آشامیِ نَرم، نوبر است.

شاید لازم باشد مقامات و رؤسای قوا و به ویژه شورای عالی انقلاب فرهنگی، با تشکیل گروهی ویژه، بر رفتار و اقوالِ مسئولان که شائبهٔ انسان‌ستیزی، اخلاق‌زدایی و داعشی‌گری دارد نظارت کنند.

کانال بازنگری (ترکاشوند)۱۳۹۸/۱۱/۷
@baznegari
.
.
28 January 2020
ک
10:46
کانال بازنگری
• غروب جمعه

غروب جمعه‌ها می‌گفت هر وقت نیمی از قرص خورشید غروب کرد خبرم کنید تا نیایش کنم
(دخت پیامبر)




اصْعَدْ عَلَى السَّطْحِ، َإنْ رَأیْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّى لِلْغُرُوبِ فَأعْلِمْنى حَتّى أدْعُو


کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۸/۱۱/۸
@baznegari

.
31 January 2020
ک
22:41
کانال بازنگری
«جهاد اکبر» یعنی با وجود عِدّه و عُدّهٔ کافی، به «جهاد اصغر» رو نیاوردن و از آن فاصله گرفتن؛ همانی که امام علی در دوران حکمرانی‌اش چنان بود و اسلام‌گستری نکرد، زیرا جهاد اصغر مباینت ذاتی با جهاد اکبر دارد.

جهاد اکبرِ حاکمان دینی این است که ندای درونیِ «توسعهٔ قلمروِ دین و اسلام و تشیّع» را در خود خاموش کنند و به وسوسهٔ این تقدّس ظاهری دچار نشوند.

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۸/۱۱/۱۱
@baznegari



جهاد اکبر= مبارزه با نفس، تقوی و خویشتن‌داری

جهاد اصغر= حمله به دیگر کشورها برای گسترش اسلام و حکومت اسلامی، جنگ ابتدایی و ایدئولوژیک (مطابق منابع فقهی)
1 February 2020
ک
08:42
کانال بازنگری
In reply to this message
بی‌حجابی اجباری در صدر اسلام

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۱/۱۲

@baznegari

اگر مرادمان از حجاب، داشتن روسری و پوشاندن مو و سر باشد در این صورت:

نه تنها اخبار و روایاتی در اجبار و الزام و قهری بودنِ استفاده از روسری در صدر اسلام و حکومت اسلامیِ آن زمان وجود ندارد

بلکه متأسفانه برعکس، اتفاقاً اخبار و روایاتی دالّ بر اجباری و الزامی و قهری بودنِ «عدم استفاده از روسری» در خصوص بخش وسیعی از زنان که مملوک و غیر آزاد بودند وجود دارد و مطابق آن، زنان غیر آزاد (چه مسلمان و چه غیر آن) و نیز گویا زنان اهل کتاب عموماً، حق نداشتند روسری سر کنند و یعنی باید در حکومت اسلامیِ صدر اسلام با موهای باز و بدون روسری تردّد می‌کردند و در صورت تخلّف «با خاطی برخورد می‌شد». روایات ما شیعیان نیز چندان اختلافی در این امر با رویهٔ حکومت خلفا و فقه آنان ندارد زیرا در روایات شیعی نیز زنان غیر آزاد (که جمعیت‌شان بسیار زیاد بود) یا مجبور به نپوشیدن روسری بودند و یا دستِ‌کم معاف از آن بودند.


بنابراین وجود روسری در این مقام، «تشریفاتی» اجتماعی برای آن دورانِ دو شهروندی (شهروند درجه یک و شهروند درجه دو) بود که اینک جایی در جامعهٔ ما ندارد و ...

شاید در یادداشتی دیگر در بارهٔ «ریشهٔ این تشریفات» توضیحی بنویسم.


-أن عمر بن الخطاب رأی أمة علیها قناع، فعلاها بالدرة و قال اکشفی رأسک ولا تشبهی بالحرائر

- سألته عن الخادم تقنع رأسها فی الصلاة؟ قال [الصادق] اضربوها حتی تعرف الحرة من المملوکة

- سألت أباعبدالله [الصادق] عن الأمة، أتقنّع رأسها؟ قال: إن شاءت فعلت و إن شاءت لم‌تفعل.

کانال بازنگری
T.me/baznegari
.
.
ک
13:39
کانال بازنگری
امام آمد

امیر ترکاشوند، ۱۲ بهمن ۱۳۹۸

•امام، اول بار که آمد (۱۳۴۱) سه پیام، خواسته و اعتراض به حکومت پهلوی داشت:
-رأی دادنِ زنان مخالف اسلام است
-شرکت غیر مسلمان‌ها در انتخابات مخالف اسلام است
-زمین‌های زراعی نباید به کشاورزان منتقل شود و یعنی در دست مالکان بزرگ و خان‌ها باقی بماند

اما امام وقتی در سال ۵۷ به حکومت رسید از هر سه مورد بالا دست کشید و:
-نه تنها به زنان حق رأی داد بلکه همهٔ زنان (حتی پرده‌نشینان درون اندرونی‌ها) را به کف خیابان‌ها آورد، از رأی دادن بالاتر حق نماینده و منتخب شدن‌شان را فراهم کرد و چنان شور و شوقی در میان زنان و دختران به وجود آورد که حتّی میزان ورودی دانشجویان دختر از دانشجویان پسر بیشتر شد و مسئولین ناچار برای پسرها سهمیه اِعمال کردند. در کسب مشاغل و پُست‌ها نیز با سرعت در حال پیشرفت‌اند.
-نه تنها شرکت غیر مسلمان‌ها در انتخابات را مخالف اسلام ندانست بلکه به منتخبین‌شان اجازه داد که مراسم تحلیف را با کتاب آسمانی خود به‌جا آورند.
-انتقال زمین‌های زراعیِ مالکان بزرگ و خان‌ها به کشاورزان نیز با جدیّت توسط هیئت‌های واگذاری پیگیری و محقق شد.



•امام، دوم بار که آمد (۱۳۵۷) سه خواسته و محور و سیاست را پیاده کرد:
-حکومت مبتنی بر «فقه»؛ که طبق آن جامعه و کشور را می‌بایست بر اساس قوانین ۱۴۰۰ سال پیشِ مکه و مدینه که البته توسط قرآن و پیامبر و ائمه بیان شده بود اداره کرد، و طبیعتاً جایی برای متغیّر بودن آن احکام و وابستگی‌شان به واقعیات آن عصر و مکان باقی نگذاشت و در همین راستا بود که «جبههٔ ملی ایران» که لابد لایحهٔ قصاص را امروزی نمی‌دید و به آن اعتراض کرد را «مرتد»!! اعلام کرد.
-الزامی شدن حجاب و روسری، ابتدا در ادارات و سپس در سطح جامعه؛ در پیِ این اقدام موج مهاجرت صدها هزاری و بلکه میلیونی به کشورهای دیگر آغاز شد
-محو و نابودی اسرائیل؛ این هدف چنان مهم بود که از همان اوایل پیروزی انقلاب، نیروهایی در نزدیکی اسرائیل مستقر شدند و برای داغ نگه‌داشتنِ اسرائیل‌ستیزی، روز جهانی قدس (به پیشنهاد وزیر خارجهٔ وقت دکتر ابراهیم یزدی) توسط امام خمینی اعلام و ابلاغ شد.

اما امام دچار تغییراتی در حکومت مبتنی بر فقه سنّتیِ ایستا شد و:
-او در اواخر عمر صریحاً از فقه پویا و تأثیر دو عنصر زمان و مکان در شناخت حکم شرع نام برد و ولایت (=حکومت و رهبری) را مطلقه و حاکم بر احکام فقهی شمرد و رسماً از ثابت بودن احکام شرعی، به علت تغییر زمان و مکان فاصله گرفت. چه بسا اگر از روز اول انقلاب به همین نظر رسیده بود، به آن سادگی جبههٔ ملی را محکوم و مرتد نمی‌کرد.
-با این‌که الزام روسری را او خود آورد اما به مرور انعطافاتی و حتی اعتراضاتی نسبت به لزوم حجاب‌های غلیظ‌تر و یا برخوردهای خیابانی از ایشان شنیده می‌شد. شاید اگر اینک زنده بود و کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر 😐😐 که در آن وابستگی حکم به زمان و مکان به تصویر کشیده شده را مطالعه می‌کردند رو به انعطاف ملموس‌تری می‌آوردند😐😐
-امام خمینی اما تغییری در موضعش نسبت به اسرائیل ایجاد نشد و نمی‌دانم اگر اینک زنده بود آیا به رویکرد جدیدی می‌رسید و یا نه؛ اما اگر ایشان به عنوان امام، حق دارد که از هر سه خواسته‌اش که در دههٔ چهل بیان کرد بعدها در زمان حکومتش از تمام آن‌ها دست بکشد در این صورت باید به مردم به عنوان مأموم حق داد که در این باره نیز «بازنگری» شود و تا این اندازه سرنوشتِ اقتصاد و سیاستِ یک کشور ۸۳ میلیونی متأثر از کشوری ۵ ، ۶ میلیونی نباشد زیرا این میزان تأثیر، معنایش از نظر شخص ثالث، پیروزیِ آن‌هاست و نه ما؛ چنان‌که اگر ورزشکار ما با آن‌ها مبارزه نکند دست ورزشکار اسرائیلی بالا می‌رود و چه بسا سرود اسرائیل نواخته شود. آیا آن‌ها با سیاست‌های حکومت‌مان منزوی‌تر و کوچکتر شده‌اند؟

گفتنی است مسجدالأقصی مطابق روایات شیعی، عبارت از بیت‌المقدس نیست بلکه مکانی آسمانی است.

کانال بازنگری
@baznegari
4 February 2020
ک
00:04
کانال بازنگری
فتنه

(فتنهٔ فقها و مسجدی‌ها)

@baznegari

ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم
فتنه از عمامه خیزد نی ز خُم
(شاعر؟)


دوره‌ای خواهد آمد که فقهای آن دوره، شرّترین فقیهان در زیرِ آسمان‌اند: فتنه از آن‌ها خیزد و به همان‌ها برگشت دارد [سر و تهِ فتنه‌اند]
(رسول‌خدا)


زمانی فرا رسد که نمازخوان‌های مسجدی و مسجدسازان بدترین مردم روی زمین خواهند بود؛ فتنه از آن‌ها زایَد و برخیزد
(امام علی)


«زنهار که مصداقش شوند»:
همهٔ اصناف و اقشار باید مراقب خطراتی که آن‌ها را تهدید می‌کند باشند و فقها/روحانیون نیز طبیعتاً باید مراقب «امکانِ» خطرات خاصی که از ناحیهٔ آنان می‌تواند جوامع دینیِ مستعدِ فتنه‌های مذهبی را تهدید کند باشند به ویژه مراقبت در این خطرِ محتمل هنگامی که حکومت نیز دینی باشد و قدرت سیاسی در دست‌شان قرار داشته باشد بیشتر احساس می‌شود و پل صراط‌شان را از مو باریک‌تر می‌کند.

امید که فقها و روحانیون‌مان که خانواده‌ها و جوامع دینی، آن‌ها را با آرزوی اصلاح اخلاق جامعه و رشد معنویت به حوزه‌ها فرستاده، هرگز مصداق بیت آغازین و پیش‌بینیِ منسوب به پیامبر گرامی قرار نگیرند و راهِ فتنه‌های محتمل و ویرانگر، با هُشیاریِ بزرگان‌شان و سیاستمداران دلسوز و متعهد بسته شود

اخبار آخرالزمانی (که اکثراً جعلی‌اند و امروزه کمابیش برخی مشغول شبیه‌سازیِ آن‌اند) متأسفانه استعداد ایجاد این «فتنه» را دارد پس ضرورت مراقبت، سه‌چندان می‌شود.

پس نباید نه نمازخوان‌ها و مسجدی‌ها و نه پیشنمازها و فقیهان چندان دلخوش به ظواهر دینی و دلبستگی‌های مذهبی باشند چرا که همین تبعیض‌ها می‌تواند ناخواسته و آرام‌آرام خود محلّ خطر، و محرّک ایشان برای شعله‌ورزسازیِ فتنه‌های عالَم‌سوز و زندگی‌خراب‌کن شود




🔸روایات منسوب به پیامبر:
۱- روزگاری بیاید که قرآن و اسلام به «ظواهر» [و پررنگ کردنِ آن ظواهر] خلاصه می‌شود؛ خود را مسلمان می‌نامند ولی دورترین مردم از اسلام‌اند، مسجدهاشان از نظر ساختمان، آباد است ولی از هدایت ویران است. فقیهان آن روزگار، بدترین فقیهانی‌اند که زیر سایهٔ آسمان زیسته‌اند، از آنان فتنه‌ها آغاز شده و به خودشان بر‌می‌گردد
(عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ‏ع قَالَ: قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ ع: قَالَ رَسُولُ‌اللَّهِ ص: سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَایَبْقَى مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ، یُسَمَّوْنَ بِهِ وَ هُمْ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنْهُ، مَسَاجِدُهُمْ عَامِرَةٌ وَ هِیَ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى، فُقَهَاءُ ذَلِکَ الزَّمَانِ شَرُّ فُقَهَاءَ تَحْتَ ظِلِّ السَّمَاءِ، مِنْهُمْ خَرَجَتِ الْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَعود/الکافی کلینی ج‏۸ ص ۳۰۷).

🔸۲- زمانی بیاید که ...؛ در آن روزگار مساجد و مصلّی‌ها آباد و مملو از نمازگزار است اما از حیث هدایت خراب است و بسان ویرانه می‌ماند. در چنان روز، بدترین کسان در زیر سایهٔ آسمان، علمای دینی‌اند که فتنه از ایشان آغاز و به آن‌ها بازمی‌گردد
(یأتی علی الناس زمان لا یبقی من الاسلام إلا اسمه ولا من القرآن إلا رسمه قلوبهم خربة من الهدی و مساجدهم عامرة بأبدانهم شر من تظل السماء یومئذٍ علماؤهم منهم تخرج الفتنة و إلیهم تعود/ تفسیر روح‌البیان؟)


🔸سخن امام علی در نهج‌البلاغه:
روزگارى بر مردم خواهد آمد که از قرآن فقط نوشته (و چاپ)، و از اسلام فقط نام (و شعار) باقى خواهد ماند، مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان، اما از هدایت ویران است. مسجدنشینان و سازندگان بناهاى شکوهمند مساجد، بدترین مردم زمین مى‌باشند، که کانون هر فتنه، و جایگاه هر گونه خطاکارى‌اند، هر کس از فتنه برکنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر کس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه‌ها کشانند، که خداى بزرگ فرماید: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه‌اى بگمارم که انسان شکیبا در آن سرگردان ماند». و چنین کرده است. و ما از خدا مى‌خواهیم که از لغزش غفلت‌ها درگذرد
(یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَبْقَى فِیهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَهٌ مِنَ الْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى سُکَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ- مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَهُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِی الْخَطِیئَهُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِی حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِکَ فِتْنَهً تَتْرُکُ الْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ وَ قَدْ فَعَلَ -وَ نَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللَّهَ عَثْرَهَ الْغَفْلَهِ / حکمت ۳۶۹)


کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۸/۱۱/۱۵
@baznegari

توجه
این یادداشت به مرور تکمیل و ویرایش شد
7 February 2020
ک
10:11
کانال بازنگری
Animation
Not included, change data exporting settings to download.
1.9 MB
جهاد اکبرِ حاکمان دینی این است که ندای درونیِ
«توسعهٔ قلمروِ دین و مذهب و تشیّع (و حکومت اسلامی)»
را در خود خاموش کنند
و به وسوسهٔ این تقدّس ظاهری دچار نشوند.

کانال بازنگری (ترکاشوند)

ر.ک:
T.me/baznegari/481
.
.
ک
16:07
کانال بازنگری
فرجام شیطانِ عابد

عابدترین، نمازخوان‌ترین، متشرّع‌ترین و مقدس‌ترین شخصیت در طول تاریخ آفرینش، بی‌گمان حضرت «شیطان» بود که تقدّس و تشرّع و نمازهای پیاپیِ شب‌وروزش، خود «حجاب اکبر»ی شد تا در برابر معبود و آفریدگارش، به‌خاطر «آزاد و مختار» آفریدنِ موجودی جدید به نام انسان، سرسختانه مخالفت کند و راه طغیان در پیش گیرد؛ و تا هزاران سال همچنان ساز مخالفت خود با آزادی را در همپالگی‌های مذهبی‌اش کوک نگه دارد
امان از هضم‌ناپذیریِ «آزادی» برای کثیری از مذهبی‌هایی که به گرد پای شیطان هم نمی‌رسند.

قسم به اسم آزادی
به لحظه‌ای که روییدی

کانال بازنگری، امیر ترکاشوند ۱۳۹۸/۱۱/۱۸
@baznegari

#بازنگشتن_به_نقطه‌ی_صفر_آفرینش
10 February 2020
ک
19:56
کانال بازنگری
رفع وسواس

(ترشّحاتِ ناخواسته)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۱/۲۱

🔸پرسش:
سلام و درود بر استاد گرامی
می دونم که مشغلتون زیاده و اگه بخواهین به هر کسی مثل من جواب بدین به کاراتون نمی رسین.اما اگه هر وقت که تونستین جوابمو بدین خیلی ممنون میشم.راستش من سالهاست که گرفتار وسواس هستم و درگیر طهارت و نجاستی که از رساله عملیه خوندم و تا الآن تو ذهنم نشسته!در مسائل دیگه به لطف خدا و علمای روشنفکری مثل شما آگاه شده ام و فکرم بسته نیست؛اما در مورد نجاسات مطرحه در رساله های عملیه اینطور نیستم. ... در طهارت بعده رفع حاجت خیلی مشکل دارم و با اینکه استبراء کامل می کنم باز هم در مواقعی قطره کوچکی ازم خارج میشه و...این مسائل باعث شده که نه بتونم به مسافرتی برم و حتی نمی تونم ازدواج کنم!وضوء مشکل شده برام.کلا زندگی برام سخت شده.بعضیا بهم میگن طهارت و نجاست الکیه و آخوندا دراوردن و بیخیال شو اما من اینطور فکر نمی کنم.هرچند که موندم مسائلی که توی رساله در مورد طهارت نوشتن در زمان پیامبر اکرم چطور قابل اجرا بوده؟!اونا ادرارشون رو با دستمال کاغذی پاک میکنن و میگن تمیز شدیم و راحت وضو میگیرن و...عذرخواهی می کنم که اینطور راحت باهاتون حرف می زنم و از اینکه مصدع اوقات شریفتون شدم.
عاجزانه استدعا دارم که راهنمائیم کنید و کمکم کنید که از این مشکل بزرگ راحت شم و زندگی طبیعی داشته باشم.سپاس بیکران از شما استاد فرهیخته و بزرگوار
البته این گرفتاری خیلی از افراد جامعس!اگه شما در این مورد مقاله ای بنویسید یا کتابی و تنویر افکار عمومی کنید مشکل خیلیا حل میشه.حتی در مصرف آب صرفه جویی میشه.من تحقیقی کردم که یکی از دلایل مصرف زیاد آب تو جامعه ما همین وسواس در شستشوس!و نیز بیماریای قارچی ناشی از خیسی در عورتین.بنظرم مسأله مهمیه که فقط بدست شما قابل حله!
بنظرم باید بهداشت در این زمینه امروزی بشه و این توسط شما ممکنه.درضمن خیلیا فتق دیسک کمر دارن و باید از توالت فرنگی استفاده کنن اما بخاطر همین مساله که نمی تونن استبرا کنن ازش استفاده نمی کنن و مرضشون بدتر میشه!تو رو خدا مردم رو از این وسواس نجات بدین.این مشکل بزرگیه که بدست شما قابل حله ببخشید که سرتون رو درد اوردم و مصدع اوقات شدم
اما باور کنید که این رو خدا تو ذهن من انداخت که این مشکل رو با شما در میان بذارم که ان شاءالله مردمی رو از این گرفتاری نجات بدین
در این سحرگاهان براتون سلامتی و توفیق در امور از خدای رحمان خواستارم.یا حق!



🔸پاسخ:
سلام دوست گرامی
اوقاتت خوش و خرم؛ پوزش از دیرشدن پاسخ

و امّا

۱- بی‌رودربایستی آیا قبول دارید که شورتِ اکثر قریب به اتفاق مردم، پس از چند هفته یا ماه استفاده، زردی می‌اندازد؟
این زردی نشانهٔ چیست؟ خیلی واضح است: بقایای ادرار است که کم‌کم بر جلوی شورت اثر می‌گذارَد!
در این امر هیچ فرقی میان عموم مردم چه متشرع چه معمولی چه آخوند و طلبه چه شهری چه روستایی نیست و همه و همه تقریباً دچار آن‌اند؛
با این وصف آیا کسی از این عموم مردم زندگی را بر خود حرام و سخت کرده و هر روز یک شورت جدید می‌خرد؟ نه، کسی با وجود اطمینان از این ترشحاتِ ناخواسته، اقدام خاصی نمی‌کند و زندگی عادی‌اش را می‌کند. بی‌تردید امامان نیز همین‌طور بوده‌اند

۲- برخلاف مدفوع (غائط)، امّا ادرار مایعی «استریل» است؛ یعنی بول انسان (به گواه متخصص علوم آزمایشگاهی که دکتری مؤمن و مقیّد است و مشروحاً با وی صحبت کردم) ماده‌ای استریل و فاقد میکروب می‌باشد.
بنابراین مراعات و پرهیزات شرعی در خصوص ادرارِ ذاتاً استریل از حیث بهداشت و علوم آزمایشگاهی، قابل قیاس با مدفوعِ معلوم‌الحال نیست و می‌توان با آرامش، از ذهنیّت‌های آزاردهنده در رابطه با آن فاصله گرفت؛ به ویژه در جایی که مطابق روایات وارده، حتّی «آشامیدن» ادرار شتر روا بوده و از نوشیدن شیر آن نیز مفیدتر است دیگر جایی برای این‌همه درگیری ذهنی و مختل شدنِ زندگی، برای اندکْ‌ترشحاتِ ناخواستهٔ مایعی «استریل» بر روی شورت یا پا (که هم شورت و هم پا دستِ‌کم هفته‌ای یکی دو بار با استحمام شسته می‌شوند) باقی نمی‌ماند

۳- به این روایت نیز برای کاستن از حساسیّت‌ها دقت کن؛
راوی گوید: «به ابوعبدالله صادق (ع) گفتم: اول صبح به بازار می‌روم و بعداً ناچار می‌شوم که در گوشه‌ای بول کنم، و چون آب ندارم سرِ آلت را با دستم خشک می‌کنم و دست خود را به دیوار خاکی یا خاکِ زمین می‌کشم و اثر بول را می‌زدایم. اگر با همین دستم بدنم را خارش بدهم اشکالی دارد؟ ابوعبدالله گفت: اشکالی ندارد».
حال اگر به نقشِ «دست» (دستِ آب‌نکشیده!) که در طیّ روز پیاپی با آن سر و کار داریم، و نیز به پاسخِ بسیار آسان‌گیرانهٔ امام جعفر صادق دقت شود، ضرورت دوری از حساسیت‌ها، عذاب‌ها و فشارهای روحی در مورد چیزهای کم‌اهمیت‌تر، کاملاً روشن می‌شود

ضمناً به شخص شما پیشنهاد می‌کنم کلاً از خیر استبراء درگذری
موفق باشی


T.me/baznegari
.
13 February 2020
ک
08:02
کانال بازنگری
شاشِ بچّه پاک است!؟

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
@baznegari

برخی از فقهای متقدم قائل به پاک بودن شاشِ پسربچه بودند و می‌گفتند: لازم نیست پیراهن آلوده به شیر پسر و هم چنین ادرار او، قبل از این که غذاخور بشود، شسته شود. آنان در این راستا به سخنی از امام علی استناد می‌کنند که طیّ آن علت پاک بودنِ شیر (و سپس ادرارِ حاصل از آن) را مربوط به آن می‌دانستند که شیرِ موجود در پستان، از «بازو و شانهٔ» مادر (یعنی از جایی خوب و قابل احترام) تولید و خارج می‌شود.
در همین حدیث امّا شیر و ادرار دختربچّه را منصوصاً به این علّت، غیر پاک ذکر می‌کند که از طریق «مثانهٔ» مادر (یعنی جایی بد و غیر قابل احترام) تولید و به پستان هدایت شده است.
امروزه که در سایهٔ پیشرفت دقیق علوم مربوطه، منشأ شیر هر دو، چه پسربچه و چه دختربچه، یکی دانسته می‌شود بنابراین پیروان فقهای یادشده می‌توانند به دلیل نقض علت منصوصه، حکم به پاک بودن شیر و ادرار عموم بچه‌ها (بدون فرق میان پسر و دختر) کنند؛ و در غیر این صورت حتّی "شیر" دختربچه نیز لباس مادر و خودِ بچه را نجس می‌کند و از آن بدتر این نتیجه را می‌دهد که دختربچه با شیرِ نجس تغذیه می‌شود و رشد می‌کند، و لابد انواع شرارت‌ها و شیطان‌صفتی‌ها که احادیث نامعتبر یا جعلی برای زنان ساخته و پرداخته‌اند و بر دیدگاه سنّتیِ مردان متدیّن نسبت به زنان اثر منفی گذارده، از همین ارتزاق نجس و از همین نوع جاها آغاز می‌شود

من لا يحضره الفقيه ج ۱ ص ۶۸ (ابواب الطهارة ، بَابُ مَا يُنَجِّسُ اَلثَّوْبَ وَ اَلْجَسَدَ) وَ قَدْ رُوِيَ عَنْ أَمِيرِاَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «لَبَنُ اَلْجَارِيَةِ وَ بَوْلُهَا يُغْسَلُ مِنْهُ اَلثَّوْبُ قَبْلَ أَنْ تَطْعَمَ لِأَنَّ لَبَنَهَا يَخْرُجُ مِنْ مَثَانَةِ أُمِّهَا وَ لَبَنُ اَلْغُلاَمِ لاَ يُغْسَلُ مِنْهُ اَلثَّوْبُ قَبْلَ أَنْ يَطْعَمَ وَ لاَ بَوْلُهُ لِأَنَّ لَبَنَ اَلْغُلاَمِ يَخْرُجُ مِنَ اَلْمَنْكِبَيْنِ وَ اَلْعَضُدَيْنِ»:
و از اميرالمؤمنين (ع) روايت شده كه آن حضرت فرمود: شير و بول دختر، پيش از آن‌كه غذاخوار شود (يا غذايش بر شير خوردنش غالب شود) از جامه شسته مى‌شود، زيرا شيرى كه دختر می‌خورد از مثانه مادر سرچشمه می‌گيرد ولى شير پسر را قبل از اين‌كه غذاخوار شود از لباس نمی‌شويند همچنين بول او نيز شستن نمی‌خواهد زيرا شيرى را كه پسر می‌خورد از دوش‌‌ها و بازوان مادر بيرون مى‌آيد (ترجمهٔ بلاغی و غفاری ج ۱ ص ۹۸ ح ۱۵۷).


گفتنی است گویا تفاوت قائل نشدن میان تعبیرِ «بول الرضیع» با «بول الصبی»، در ادوار بعدیِ فقهی غفلت‌هایی به دنبال داشته که باید مورد بررسی بیشتر قرار گیرد (ص۹تبصره).


🔸توجه
روایت زیر به تازگی به متن افزوده شد:
«امام حسن و امام حسین در شیرخوارگی‌شان جامهٔ رسول‌خدا را خیس کردند، اما حضرت، لباسِ تَرشده از ادرارِ آن‌ها را نشُست»
(قال علی: بال الحسن والحسین علی ثوب رسول‌الله قبل أن یطعما، فلم یغسل بولهما من [عن] ثوبه /مستدرک‌الوسائل ج۲ ح ۲۷۰۵).

کانال بازنگری:
T.me/baznegari
.
.
20 February 2020
ک
00:04
کانال بازنگری
ادرار اطفال شیرخوار با ادرار سایر مردم فرق دارد؟

(بررسی قول سایر فقها)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۲/۱

@baznegari

در یادداشت پیشین (:شاش بچه پاک است؟)، قول «برخی از فقهای متقدم» را گزارش کردم که ایشان ادرار پسربچه‌ها را با این تصوّر که شیرِ مورد تغذیه‌شان از شانه و بازوی مادر خارج می‌شود پاک دانسته، و ادرار دختربچه‌ها را با این تصوّر که شیر مورد تغذیه‌شان از مثانهٔ مادر خارج می‌شود نجس و ناپاک می‌دانستند؛ و نتیجه گرفتم که چون در سایهٔ آگاهی‌های بشر، به مشابهت منشأ شیر دختربچه با پسربچه و یعنی به نقض علت منصوصه در بارهٔ منشأ شیر دختربچه‌ها رسیدیم پس بر اساس مبنای آن بخش از فقها، باید قائل به پاک بودن ادرار هر دویِ آن‌ها شد.

حال ببینیم غیر از آن فقهای معدود، دیگر فقها (که اکثریتِ نزدیک به تمام فقها را تشکیل می‌دهند) چه حکمی در بارهٔ لباس آلوده به ادرار دارند؛ عموم فقها در این باره با طبقه‌بندی افراد، به ذکر حکم متفاوت هر یک به شرح زیر می‌پردازند:

الف- شیرخوار. لباس آلوده به ادرار بچه‌های شیرخوار (چه پسربچه چه دختربچه) با ریختن مقداری آب بر روی آن محل، پاک می‌شود (و شستن و فشردن لازم نیست).

ب- شیرخوارغذاخوار. اگر بچهٔ شیرخوار علاوه بر شیر مادر، شروع به غذاخوردن هم کرده باشد در این صورت لباس آلوده به ادرار او را باید یکبار شست (یعنی روی محل آب ریخت و سپس آن را فشار داد)

پ- غذاخوار. لباس آلوده به ادرار سایر مردم (: از شیر گرفته‌شده‌ها و بزرگ‌ها)، با دو بار شستن پاک می‌شود (یعنی ابتدا یک شُر آب روی محل ریخته شود و فشار داده شود و سپس دوباره همان کار تکرار شود)

چنان‌که ملاحظه کردید عموم فقها قائل به تفاوت میان ادرار انسان‌ها بر اساسِ «منشأ خوراکِ» آن‌ها بودند و ادرار حاصل از تغذیهٔ صِرف شیر را با ادرار حاصل از تغذیهٔ غیر شیر (: انواع خوراکی‌های دیگر) متفاوت تشخیص می‌دادند و به همین خاطر احکام متفاوت وضع می‌کردند؛ به این صورت که:
-به خاطر پاک و خالص بودنِ شیر مادر، ادرار حاصل از آن را نیز تقریباً پاک می‌دانستند (کفایت یک شُر آب بر روی آن ریختن)
-و به خاطر افزوده شدن غذا در کنار شیر، ادرار حاصل از آن را نیمه‌پاک می‌دانستند (لزوم یک بار شستن= آب‌ریختن+فشردن)
-و به خاطر غذاخور شدن و فاصله گرفتن از شیر پاکِ مادر، ادرار حاصل از آن را ناپاک می‌دانستند (لزوم دو بار شستشو)

اما همان اشکال قبلی در مورد برخی فقهای متقدم (فقدان دانش) به نوعی دیگر در این‌جا هم در مورد سایر فقها وجود دارد زیرا به گواه متخصصان امر، تفاوتی میان ادرارِ شیرخوار با ادرار غذاخور وجود ندارد و به عبارت دیگر دستگاهِ کلیهٔ بچه‌های شیرخوار همان موادی را با ادرار دفع می‌کند که کلیهٔ آدم‌بزرگ‌ها دفع می‌کند؛ آن‌چه ادرار بزرگسال دارد ادرار بچه و شیرخوار هم همان را دارد و یعنی تغذیه از شیر مادر موجب این نمی‌شود که ترکیبات ادرارش متفاوت شده و از ویژگی‌های بهتری نسبت به ادرارِ غذاخورها برخوردار شود، و روی لباس‌های آلوده به ادرار شیرخوار، تفاوتی با لباس‌های آلوده به ادرار غذاخورها ایجاد کند و موجب تغییر حکم هر یک از حیث چگونگی شستن و زدودن شود

نباید گفت این‌ها امری تعبّدی و غیر تحقیقی است زیرا:
در حکم فقهای گروه اول، علت تفاوت پاکی و نجسیِ دختر و پسر، صریحاً در کلام ذکر شده بود و در واقع به همان اعتبار، حکم متفاوتی برای دختربچه‌ها صادر گردیده بود و چون آن علتِ منصوصه از اساس باطل بود (و فقهای بعدی هم به باطل بودنش پرداختند) پس حکم استخراجی نیز نادرست و نامعتبر خواهد بود؛
و به همان صورت در حکم فقهای گروه دوم (که در این یادداشت به آن پرداختم) علت تفاوت میزان نجسی و پاکی و تفاوت اندازهٔ آبکشیِ گروه‌های: «صرفاً شیرخوار» ، «شیرخوارغذاخور» و «صرفاً غذاخور»، به علتِ محسوسهٔ «تغذیه یا عدم تغذیه از شیر پاک مادر» نسبت داده شده که موجب ادرارهای متفاوت از حیث میزان پاکی و نجسی می‌شود و چون این علت محسوسه و تفاوت ترکیبات ادرارها به خاطر تغذیه از شیر پاک مادر یا تغذیه از سایر خوراکی‌ها، در سایهٔ علم و دانش نقض شده و نامعتبر دانسته شده بنابراین احکام متفاوت استخراجی نیز نادرست بوده و یعنی باید حکم ادرارِ همهٔ گروه‌های یادشده را یکی دانست

طبیعتاً روایات متعدد مورد استناد این فقیهان نیز (اگر ضعیف و ساختگی ندانیم) در شرایطی صادر شده که هنوز بشر به دانش امروزی نرسیده بود پس نمی‌توان بر ایشان خُرده گرفت، چرا که باید زندگی را بر اساس دانش موجود آن موقع می‌چرخاندند وگرنه در بلاتکلیفی که نمی‌توان زندگی کرد

احادیث متعدد کیهان‌شناسی و بعضاً انسان‌شناسی (از حیث فیزیولوژی) بهترین گواه بر اتکای روایات (اگر جعلی ندانیم‌شان) بر دانش آن روز است که امروزه اکثراً فرو ریخته

احتمال دیگری در بارهٔ علت تفاوت شستن ادرارها وجود دارد که شاید بعداً به آن بپردازم
T.me/baznegari

یادداشت پیشین:
T.me/baznegari/495
ک
23:01
کانال بازنگری

🌿 رسول الرّحمٰن 🌿
فرستادهٔ ذاتی ذاتاً مهربان


به‌زودی در:

کانال بازنگری
@baznegari
21 February 2020
ک
07:20
کانال بازنگری
چهل روز گذشت

شاید بهترین و جدّی‌ترین جلسهٔ معرفی و نقدِ کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، تاکنون، به ابتکار و مدیریت خانم دکتر مرضیه محمدزاده (محقق پُرکار تاریخ اسلام، و نویسندهٔ زندگینامهٔ تک تکِ ائمه) و در مهر ۹۶ برگزار گردید که از قبل محورها و رئوس مطالب تعیین و همراه با جمع‌آوری پرسش‌های دعوت‌شدگان، جلسه آمادهٔ برگزاری گردید تا هم نویسنده در چند نوبت و در محورهای مشخص‌شده به تبیین دیدگاه خود بپردازد و هم چند بانوی محقق به ارزیابی و نقد محورها در نوبت‌های مکرّر اقدام کنند. آن نشست با حضور ده‌ها تن از محققان و خوانندگان کتاب که اکثراً خانم‌های علاقه‌مند و پیگیر بودند برگزار شد.
برجسته‌ترین معاون و همکارِ خانم دکتر در شکل‌گیری و برگزاری آن نشست تخصصی (و نیز در سایر شؤون تحقیقیِ ایشان) همسرشان سردار مهندس سیداحمد موسوی🌴 بود.
ایشان امّا متأسفانه ۴۰ روز است که آسمانی شده و دوستان و اعضای گروه تخصصی تاریخ اسلام را تنها گذاشته است.
بی‌گمان نقش مردانی چون زنده‌یاد موسوی که در این دورانِ رشد و ارتقای علمی و اجتماعی زنان نقش‌آفرینی می‌کنند در تاریخ خواهد ماند

یادش گرامی

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۸/۱۲/۲
@baznegari
ک
12:48
کانال بازنگری
شاید تنها رفرانس علمی موجود و آنلاینی که به همکاران بشه داد صحبتهای پزشک بیمارستان کامکار باشه قطعات منقطع هستند اما خوب گوش بدید.
رفتار ویروس تا امروز ۲ اسفند در قم بیمارستان کامکار

▪️چست سفید
▫️میوکاردیت سریع ▪️دپرسیون قلبی
▫️فاصله بین کاهش هشیاری تا مرگ چند ساعته
▫️سطح اکسیژن O2Sat تا ۴۰٪ بدون اسیدوز تنفسی یا متابولیک
▪️وجود آلکالوز تنفسی
▫️گزارش موارد اختلال کلیوی
▪️برخلاف تصور تعداد زیادی از فوتی‌ها بیماری زمینه ریوی نداشتند
▫️ هنوز انتقال از سطوح آلوده منبع فرضی اصلی ست
▪️این علت شدت و گسترش در قم رو توضیح میده
▫️شستن دستها و ضدعفونی سطوح آلوده رکن محافظته


منبع:
https://t.me/lawmed/13550

...........
کانال بازنگری (ترکاشوند)
@baznegari
#فوق_برنامه
#کرونا
#کرونا_ویروس
.
.
23 February 2020
ک
16:47
کانال بازنگری
عمر نوح بخش۵

(وجود جملات هُنری، تألیفی و "غیر واقعی" در قرآن)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۲/۴

@baznegari

قرآن در توصیف حالتِ مرگ سلیمان، صحنه‌ای هنری و گویا صرفاً تخیّلی را به نمایش می‌گذارد. در این ترسیم تخیّلی، رؤیایی و غیر واقعی توضیح می‌دهد همین که اَجل سلیمان رسید همان‌جا عصابه‌دست و گویا ایستاده، میخکوب شد، و مدت‌های بسیار مدید در همان حالت ماند و هیچ بنی بشری از مرگش در این مدت باخبر نشد زیرا مانند یک فرد سالم، سرِ جایش بی‌حرکت ایستاده بود؛ این وضعیت اینقدر به درازا کشید و ادامه یافت تا سرانجام، موریانه کارِ خود کرد و توانست آرام‌آرام و طبیعتاً با ماه‌ها و بلکه سال‌ها کار مداوم، عصا را بخورَد و از درون بپوکانَد و بشکند و سبب افتادن سلیمان بر زمین شود؛ و در پیِ همین افتادن بود که اطرافیان چه انس و چه جن پی بُردند که ای دلِ غافل، سلیمان نه الآن بلکه از همان زمانی که بی‌حرکت و میخکوب شده بود مُرده است:
«چون حُکم مرگ وی را کردیم، مردم را به مرگ وی آگاه نکرد مگر موریانه که عصای او را می‌خورد. چون سلیمان به زمین افتاد جنّیان دانستند که اگر دانای غیب بودند در عذاب خوارکننده نمی‌ماندند» (ترجمهٔ آیهٔ ۱۴ سوره سبأ از قاموس قرآن قرشی):
فلمّا قضینا علیه الموت ما دلّهم علی موته إلا دابّةُ الأرض تأکل مِنسَأته فلمّا خرَّ تبیّنت الجنّ أنْ لو کانوا یعملون الغیب ما لبثوا فی العذاب المُهین.

مگر می‌شود باور کرد چنان شخصیت بزرگی با آن همه خَدَم و حَشَم و دربار و خانواده، مرگش و اتفاقاً در داخل کاخ پادشاهی و در برابر انظار، از چشم آن‌همه چشم، مخفی بماند و هیچ‌کس با وجود مُردن و میخکوب شدنِ غیر طبیعی‌اش به سراغ وی نرود، تا سرانجام شکستن عصایش با خورده شدن توسط موریانه، موجب خبردار شدنِ اطرافیان گردد؟ وانگهی فرد بلافاصله پس از مردن، واژگون می‌شود و بر زمین می‌اُفتد و عصا و چوبدستی نمی‌تواند مانعِ این افتادن (چه بر زمین چه بر دسته‌های صندلی) شود.

چنان‌که ملاحظه شد قرآن در این ترسیم، از قالب واقعیت خارج شد تا مرگ آن پادشاه بزرگ و نبیِ نامدار را، همانند پادشاهی مقتدرانه، رؤیایی و بی‌نظیرش متناظر با آن، «باعظمت، با اقتدار و رؤیایی» به تصویر کشد، و از ترسیم هنری و تئاترگونه برای مرگ این امپراتور بزرگ بهره گیرد و البته در خلال این تئاتر، به حقایقی که در ادامهٔ آیه آمده (علم غیب نداشتنِ ...) پرداخته است.

قرآن می‌تواند از همهٔ ظرفیت‌های ادبی برای بیان مراد و داستان‌هایش استفاده کند. اگر کسی در تخیلی و غیر واقعی بودنِ ترسیم مرگ سلیمان تردید و انکار دارد بهتر است خودش آیات مربوطه را بی‌تکلّف بخوانَد و چاره‌ای بهتر و البته منطقی بیندیشد.

بر همین اساس می‌توان عمرِ ۹۵۰ سالهٔ نوح در آیهٔ «فلبث فیهم ألف سنة إلا خمسین عاماً» را نیز غیر واقعی و با هدف بیانِ تلاش بسیار زیاد او در دعوت و انذار مردم دانست.
آن عدد بسیار بزرگ و باورنکردنی را همانند مَثَلِ «اینقدر گفت که زبانش مو درآورد » بدانیم؛ و یعنی انگار با آن آیه می‌خواهد بگوید: نوح در مسیر نبوت و رسالت و دعوت اینقدر گفت و گفت که زبانش مو درآورد؛ ولی همچنان‌که در آن مَثَل، گوینده فقط می‌خواهد تلاش زایدالوصفِ خود در گفتن و تفهیم مطلب را برسانَد و هرگز زبان کسی با زیاد گفتن، مو در نمی‌آورَد، به همین ترتیب در آن آیه نیز صرفاً می‌خواهد تلاش مستمرّ و خستگی‌ناپذیر و زایدالوصف (و مثلا معادل هزار سال زحمتِ) نوح در مسیر دعوت را نشان دهد و نه این‌که واقعاً عمرش و یا مدت رسالتش هزار سال (یا ۹۵۰ سال) بوده.

علت انتخاب عددِ ۹۵۰:
علتِ این‌که از میان این‌همه عددِ غیر واقعی برای بیان آن تلاش مستمر و خستگی‌ناپذیرِ نوح، عدد ۹۵۰ سال را انتخاب کرد، وجود این عدد در متون اهل کتاب (تورات، سِفر پیدایش، فصل ۹ آیهٔ ۲۹) بود که قرآن با ذکر آن می‌خواست الفت و اُنسی با ایشان برقرار کند (چرا که خود را اجمالاً مصدّق آن‌ها معرفی کرده بود) ولی جالب این‌که همین عدد را نه سرراست به صورت ۹۵۰، بلکه در قالب هزار سال پنجاه سال کم، بیان کرد تا با ذکر واژهٔ «هزار» توجهِ بیش‌تر مخاطب را به آن تلاش فوق‌العاده جلب کند.


🔸این تبیین و توجیه، توسط آیات مذکور در یادداشت بخش۲ که همهٔ ویژگی‌های نوح (و از جمله طبیعتاً عمر او) را به تصریح خود نوح و قومش عیناً مثل سایر ابنای بشر می‌دانست، و نیز آیهٔ مذکور در یادداشت بخش۳ که اشاره به عمر گذرای نوح داشت تقویت می‌شود و قابل تأیید می‌نماید

کانال بازنگری
T.me/baznegari/502


......................

عمر نوح بخش۱
(آیا حضرت نوح ۹۵۰ سال و بلکه بیشتر عمر کرد؟):
T.me/baznegari/442

عمر نوح بخش۲
(دو گزارش ظاهراً متفاوت در آیات قرآن):
T.me/baznegari/453

عمر نوح بخش۳
(اشارهٔ قرآن به عمر عادی و گذرای نوح):
T.me/baznegari/457

عمر نوح بخش۴
(عاقبت بزرگ‌سازیِ عمر انبیا):
T.me/baznegari/460
.
.
.
.....................
ک
18:38
کانال بازنگری
توضیحات سادهٔ یک ایرانی ساکن چین در بارهٔ ویروس کرونا، و اقدامات پیشگیرانهٔ فردی و دولتی

(کانال بازنگری @baznegari)

منبع:

T.me/iranoralhistory/2269
25 February 2020
ک
09:49
کانال بازنگری
کُرونا و حَرَم. این خلوص و دلِ شکسته و همچنان امیدوارِ "زائر" است که مگر در صحن روحانیِ اماکن مقدسه «شفا» برویانَد وگرنه آستان حضرت معصومه و حتی رضوی (ع)، گاه همچو اکنون می‌توانند نه شفاخانهٔ مضطرّان، بل به مرکز انتشار بیماریِ لاعلاج و دردِ بی‌درمان به شهرها و کشورهای منطقه تبدیل شوند؛ و درست از همین روست که بارگاه مقدس مولا علی به محض رسیدن یکی از آن انتشاری‌ها به حوزهٔ نجف، بلافاصله قفل شد. کانال بازنگری (ترکاشوند) @baznegari
ک
10:42
کانال بازنگری
کُرونا و قم‌المقدّسه.
به کدامین گناه، مرکز این دردِ بی‌درمان و نشر آن شدی!؟
به گناه بی‌حجابی؟ هرگز
به گناه کم‌حجابی؟ هرگز
به گناه بی‌نمازی؟ هرگز
به گناه فقدان فقیه و مبلغ؟ هرگز
به گناه بی‌توجهی به شعائر و مناسک؟ هرگز
به ...؟ هرگز
به ...؟ هرگز
... هرگز
... هرگز
هرگز
هرگز

پس علّت‌یابانِ حوزه‌ات که فعّالانه هر بی‌تدبیری و ناکارآمدی و خشکسالی و هر حادثهٔ طبیعی را به آسانی به گردن بی‌حجابان و بی‌نمازان و نامطیعان و... می‌اندازند، یا پوزش بخواهند و دست از منقولات کهنهٔ بی‌اعتبار بردارند و یا به همان آسانی گناه این ویروسِ رو به فراگیری را به عهده گیرند. کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۸/۱۲/۶ @baznegari
ک
14:58
کانال بازنگری
کُرونا و مسئولیّت شرعیِ مسجدی‌ها.

اگر مدارس و دانشگاه‌ها به تشخیص کارشناسان و مسئولان تعطیل شوند، باید حوزه‌ها و به ویژه مساجد نیز تعطیل شوند، و در این مدّت شبکه‌های تلویزیونی (همانند دوران جنگ و بلکه نظام‌یافته‌تر) با برپایی کلاس‌های مجازی و از راهِ دور، به جبران تعطیلیِ ناخواستهٔ مدارس و دانشگاه‌ها و حوزه‌ها بپردازند و در اوقات نماز نیز بینندگان همزمان با پخش اقامهٔ نماز، با آن هم‌آوایی کنند و جماعت مَجازی راه بیندازند.
نمازگزارِ مسجدبُرو باید پیشگامِ حفظ جان خود و دیگران باشد و اگر بخواهد به هر دلیل و با هر حجّتی، قید خطرِ این بیماری را بزند و همچنان خالصانه اصرار بر مسجد رفتن و شرکت در نماز جماعت داشته باشد باید بداند خدای ناکرده در صورت ابتلایش به کروناویروس، این فقط خودِ او نیست که درگیر خطر شده زیرا خانواده و تمام کسانی که با وی در ارتباطند نیز در معرض ریسک خالصانهٔ وی قرار خواهند گرفت؛ بنابراین شرکت در نمازهای جماعت در صورت تشخیص کارگزاران بهداشت و سلامت کشور مبنی بر عدم حضور در تجمّع‌ها (مدرسه، دانشگاه، حوزه، حَرَم، مسجد، مصلّی، نشست‌ها، آموزشگاه‌ها و...) اقدامی خودپسندانه، غیر شرعی، غیر اخلاقی و غیر عقلایی است چرا که بازی با جانِ خود و در خطر انداختن جان خویشان و بستگانِ دلبندی است که هنگام اوقات ملکوتی نماز و نیایش باید در خانه یا دفتر کار به صورت فُرادیٰ برای سلامتی آنان و دیگر هموطنان و همنوعان به ویژه در حقّ کادر درمانی بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها و برای رفع این بلای شایع دعای خالصانه کرد و نه با تقدّس جاهلانه به شیوع آن دامن زد.
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۸/۱۲/۶ @baznegari
ک
22:31
کانال بازنگری
دژکام امام جمعهٔ شیراز:
این‌که من باید نماز جماعت را تعطیل کنم یا نکنم، مدیر حوزهٔ سلامتِ استان باید بگوید ... و هر اطلاعیه داده شد اولین کسی که باید اطاعت کند بنده هستم. می‌گویند برای برگزاری اعتکاف چه باید کرد؟ به افراد گفتم، نظر مسؤولان بهداشتی را کسب و هرچه گفتند، عمل کنید. کانال بازنگری (ترکاشوند) @baznegari

منبع:
https://t.me/webda/24758
.
.
27 February 2020
ک
10:12
کانال بازنگری
به امید شفا راهیِ قم شد

امام رضا در خراسان به ولایتعهدی رسید و سکّه به نامش ضرب شد؛
یک سال بعد، خواهرش فاطمهٔ معصومه که در غیاب پدر، وابستگی بیشتری به برادر پیدا کرده بود رأساً یا در پیِ دعوتنامهٔ ‌ولیعهد (ع)، با کاروانی از مدینه راهی خراسان شد؛ راه دور و دراز بود، در ساوه به شدّت بیمار شد و طبیعتاً با این وضع، تداوم سفر منطقی نبود پس به امید بهبودی و شفا و تجدید قوا و عادی شدنِ احوال، راهیِ قم که پایگاه شیعیان و محبان و آشنایان بود و در نزدیکی‌های ساوه قرار داشت شد. در قم با وجود استقبال مضاعف و مراقبت ویژه امّا نتوانست بر بیماری غلبه کند و دوا و درمانِ میزبانان افاقه نکرد و پس از ۱۷ روز، معصومانه دست از جهان شست و به دیدار برادر نایل نشد.

درس‌ها و نکته‌ها:
•مهاجرت برای زندگی بهتر
•پذیرش ریسک این مهاجرتِ سخت و پر خطر
•تلاش برای بهبودی با سفر به مهیّاترین محیط
•ناامید نشدن
•مجرّد به کشور دیگر رفتن
•ماندگار شدن در تاریخ
•درمان میزبانان قُمی و دعاهای خودِ این دوشیزهٔ مکرّمه به بهبودی و شفا نینجامید
•پس باید همچو خودِ او آستین همّت و تلاش را بالا زد

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۸/۱۲/۸
@baznegari
ک
21:22
کانال بازنگری
کُرونا و رفع فیلتر موقّتِ تلگرام

این‌که متولّیان حکومت‌مان به چه عللی شبکهٔ محبوب اکثر قاطع هموطنان را فیلتر کردند، اینک محلّ نقد و بررسی نیست ولی هر علّتی داشته، از «حفظ جان» مردم مهم‌تر نبوده، زیرا تا «حیات» نباشد دیگر اولویت‌ها هم وجود نخواهد داشت؛ و اینک که در پیِ شیوعِ رو به تزاید کرونا ویروس، مسئولان و کارشناسان بهداشتی با پیام‌های‌شان خواهان مراقبت و به ویژه ماندن در خانه‌ها (تا جایی که امکان دارد) و حاضر نشدن در جمع‌ها می‌شوند به گونه‌ای که مردم ترجیح می‌دهند حتّی دیدارهای خانوادگی و بستگان را نیز محدود به ارتباط از طریق تلفن و شبکه‌های مَجازی کنند بنابراین راهِ دوری نمی‌رود اگر متولیان امر و ستاد ملّی مبارزه با کُرونا، در اعتنا به آن پیشگیری‌های معقول و برای «جبران توقّفِ صلهٔ رَحِم»، به رفع فیلتر موقتِ تلگرام تا پایان غلبهٔ کشور بر این بیماری اقدام کنند.
کانال بازنگری (ترکاشوند)، ۱۳۹۸/۱۲/۸ @baznegari
1 March 2020
ک
11:29
کانال بازنگری
عصر ارتباطات چه راحت خرافات را می‌روبَد

@baznegari

چه داستان‌ها که در منابر از رفع خشکسالی در پیِ نماز باران خواندنِ فلان عالِم برای‌مان نقل نکردند و ما صُمٌّ بُکْم به آن‌ها گوش می‌دادیم و انگار باورمان می‌شد؛ تا این‌که کشورمان در ده سال گذشته با همان خشکسالی روبرو شد امّا دریغ از یک عالِم که جرأت کند (با فراخوان و جمع‌کردنِ جمعیّت) نماز باران بخواند زیرا می‌دانست دوربین‌ها، خبرنگاران، سایت‌های اینترنتی، شبکه‌های پیام‌رسان و...، به طرفةالعینی خبرِ آن نماز و نتیجه‌اش را به سرتاسر کشور و جهان مخابره می‌کنند و در صورت ناکامی دست‌شان رو می‌شود؛ پس خداحافظ نماز باران

چه داستان‌ها در آثارشان که در ایمنی‌بخشی و بلاگردانیِ این وِرد و آن بقعه و آستان در فلان زمان و مکان به هنگام شیوع فلان مَرَض و طاعون و وبا و...، برای‌مان نگفتند و ننوشتند؛ امّا اینک که در ایستگاه ارتباطاتِ برق‌آسا به بلای شایع کُرونا رسیدند (با وجود آخرین مقاومت‌های بسیار معدود) یک به یکِ مقابر مقدسه، مصلّیٰ‌ها، مراسمات اعتکاف و بعضاً مساجد تعطیل می‌شوند و هیچ مرجع مذهبی، مردم را برای ایمن ماندن از این بلا به اعتکاف در بقاع متبرکه دعوت نمی‌کند زیرا دعوت همان و هزاران چشمِ خبررسان همان.

دکتر ابوالقاسم گرجی (فقیه و مجتهد) که همین روزها (هفتم اسفند) سالگرد درگذشت وی است سال‌ها پیش در تلویزیون شنیدم که گفت: در آیهٔ اُدعونی أستجِب لکم، دعا به معنای «خواندن» نیست بلکه به معنای «خواستن» است و معنای آیه این است که: بخواهید تا اجابت شود (نقل به مضمون).

بنابراین باید آستین همّت را بالا زد و با تجهیز به دانش روز و کسب تجارب دیگر ملل و مراکز پیشرفتهٔ جهانی، با این ویروس مقابله کرد. همه از پیامبر گرامی این سخنِ منسوب به وی (ص) را شنیده‌ایم که: علم بیاموزید ولو با رفتن به [مسیری دور چون] چین «اُطلبوا العلم ولو بالصین»؛
خوب است در مهار و کنترل این ویروس به همان چینِ نبوی (که اتفاقاً اولین کشور مبتلا به آن ویروس است) تأسی کرد و مو به مو از روش این کشور پیشرفته (و دومین اقتصاد جهان) و نیز رهنمودهای سازمان بهداشت جهانی الگو گرفت و به این نوع منقولات👇دل خوش نداشت:


در جریان ابتلای اهل سامره به وبا، که آقا سید محمد فشارکی به شیعیان دستور داده بود سه روز روزه بدارند و زیارت عاشورا بخوانند، فوج‌فوج از اهل تسنن می‏‌مردند و یک نفر شیعه از دنیا نمی‏‌رفت؛ ازاین‌رو، بعضی از اهل تسنن در صحنِ مقابل ضریح امام هادی علیه‏‌السلام می‏‌ایستادند و می‏‌گفتند: «یا عَلِیّ الْهادی، نُسَلّمُ عَلَیک مِثْلَ ما یسَلّمُ عَلَیک الشیعَةُ؛ ای علی‌الهادی، همان‌گونه که شیعه به تو سلام می‏‌گویند، ما به تو سلام می‏‌گوییم».

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۸/۱۲/۱۱ @baznegari
2 March 2020
ک
15:40
کانال بازنگری
آیا پیامبر شقّ‌القمر کرد؟

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۲/۱۲

در روایات آمده که کُرهٔ ماه به اشارهٔ پیامبر از هم شکافته و دو نیم شد و سپس دوباره به هم چسبید. آیه‌ای که برای اثبات این معجزه به آن دستاویز می‌کنند آیات نخست سورهٔ قمر است:
اقتربت الساعة و انشقّ القمر، و إن یرَو آیةً یُعرضوا و یقولوا سحرٌ مستمِرٌّ، ...

پیش از این با اشاره به تصویری از ماه نوشته بودم:
«سوگند که تو هیچ‌گاه نیم نشده‌ای و سوگند که خورشیدت با نمازِ قضاشده‌ی کسی، شب‌وروز را جابجا نکرده: Telegram.me/baznegari/157»

اگر شقّ القمر (انشقاق القمر) در آن آیه دلالت بر اعجازِ دو نیم شدنِ کُرهٔ ماه در زمان پیامبر گرامی داشته باشد، در این صورت مطابق آیات سورهٔ انفطار، «انشقاق» و حتّی تکویر که همانند سورهٔ قمر، آیاتش در بارهٔ حوادثِ در آستانه و شُرُف و نزدیکیِ قیامت/ساعة است می‌توان علاوه بر شکافتن ماه همچنین قائل به:
شکافتن آسمان
پراکنده‌شدنِ کواکب
درهم پیچیده‌شدنِ خورشید
تیره‌شدنِ ستارگان
و «شقّ السماء»
نیز، در همان زمان شد؛
و یعنی با تفسیر اعجازی از سورهٔ قمر، موضوع محدود به شکافتن ماه نمی‌شود و همین دست اعجازها را می‌توان در بارهٔ خورشید و ستارگان و کلّ آسمان نیز وقوع‌یافته و رُخ‌داده به شمار آورد.

در این باره آیات زیر نیز به ما کمک می‌کند:

الف- یَسئل أیّان یوم القیامة، فإذا برِق البصر، و خسف القمر، و جُمع الشمس والقمر، یقول الإنسان یومئذٍ أین المفرّ (سوره قیامت، آیات ۶ تا ۱۰). در این‌جا به برخی رویدادها برای ماه در آستانهٔ قیامت همچو بی‌فروغ شدنش و نیز مُچاله‌شدنش در خورشید پرداخته چنان‌که در سورهٔ قمر قاچ‌خوردن و شکافتنش را ترسیم کرده بود

ب- یسئلونک عن الساعة أیّان مُرسیٰها قُل إنما علمها عند ربی لا یُجَلّیَها لوقتها إلا هو ثقلت فی السماوات والأرض ... (سوره اعراف، آیهٔ ۱۸۷). در این آیه نیز به حوادث سنگین کهکشانی (و از جمله برای ماه) در وقت ساعة/قیامت اشاره دارد

اگر آیهٔ موسوم به شقّ القمر در کنار آیات سوره‌های انفطار، انشقاق، تکویر و نیز دو آیهٔ بالا دیده شود، می‌توان آن آیه را همچو دیگر آیات سوره‌های یادشده مربوط به حوادث کهکشانیِ ماقبل قیامت دانست و نه رخ‌داده در زمان پیامبر.

چیزی که به آن برداشت نادرست (معجزهٔ شکافتنِ ماه به اشارهٔ پیامبر) دامن می‌زند نگاه خاص به آیاتی است که بلافاصله پس از آیهٔ شقّ القمر آمده:
(و إن یرَوا آیة یُعرضوا و یقولوا سحرٌ مستمِرٌ، ...)؛
حال آن‌که این آیات اتفاقاً در مقامِ «بی‌فایده بودنِ وقوع معجزه» صادر شده و اشاره به این درخواست مقدّرِ منکران دارد که مثلا می‌گفتند اگر او واقعاً پیامبر است چرا معجزه‌ای از سوی خدا به عنوان گواهِ رسالتش نمی‌آورَد؟، و این آیات به بی‌فایده بودنِ وقوع چنین معجزاتِ فرضی می‌پردازد و می‌گوید: اگر آیتی (معجزه‌ای) ببینند خواهند گفت این سحر و جادوست و معجزه نیست.
در واقع عبارتی که در مقام نفی معجزه در رسالت پیامبر نازل شده را، به ضدّ خود تبدیل کرده و آن را گواه معجزهٔ قاچ کردن ماه به اشارت انگشت پیامبر تفسیر کرده‌اند.
تازه این در صورتی است که کلمهٔ «آیة» در آن آیه را به معنای معجزه بگیریم و در غیر این صورت اگر آن را کلام قرآن و آیات وحیانی بدانیم که اتفاقاً گواه و مؤیّد قرآنی هم دارد، بحث به کلی چیز دیگری خواهد شد و نفیاً و اثباتاً ربطی به معجزه ندارد. گواه مورد اشاره‌ام: یکی آن است که منکران قرآن و دیگر کتب آسمانی، آیات وحیانیِ قرآن را همانند آیهٔ اخیرِ مورد بحث، «سحر» می‌دانستند، و دیگر آن‌که وجود عبارات «جاءهم من الأنباء» و «حکمةٌ بالغةٌ» در دو و سه آیه بعد، می‌تواند قرینه باشد بر این‌که مراد از آیة، همین آیات وحیانیِ قرآن است و نه لزوماً معجزه. البته چنان‌که گفتم حتی اگر به معنای معجزه باشد، با هدف نفی لزوم آن صادر شده و نه اثباتش

برخی قدما در اشکالِ ماضی بودنِ اِنشقّ گفته‌اند: معنای انشقّ القمر این است که به زودی در هنگام قیام قیامت، ماه دو نیم می‌شود؛ و اگر گفته: دو نیم شد از این باب است که بفماند حتماً واقع می‌شود.


گویا پس از آن‌که شقّ القمر را به شکافتِ ماه تفسیر کردند و برایش روایت ساختند و از این دستپخت خوش‌شان آمد گام بلندترِ بعدی را برداشتند و سراغ خورشید رفتند و حدیثِ ردّ الشمس را تولید کردند که طبق آن نه پیامبر بلکه این‌بار امام علی توانست نه یکبار بلکه دو بار خورشیدِ غروب‌کرده را جابجا کند تا:

در بار نخست، نماز عصری که به خاطر خوابیدن پیامبر روی پایش قضا شده بود را ادا کنَد

و بار دوم به خاطر افسوس یارانش که درگیر عبور از فرات بودند و نتوانستند در نماز جماعتِ امام شرکت کنند، باز هم به خواست او، خورشید عقب‌گرد کرد تا بتوانند نماز جماعت بخوانند

گفتنی است روایت جابجایی خورشید توسط امام علی، کپی‌شده از همین جابجاییِ کذایی توسط یوشع وصیّ موسی است که در عهد عتیق پرورده شد
@baznegari
4 March 2020
ک
18:22
کانال بازنگری
✔️ مرگ یک فرشته

مِن المؤمنین رجالٌ صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً

پاک و زلال از آغاز تا انجام

سید محمود خیّامی



صنعتگرِ پیشگام
کارآفرینِ مردمی
نیکوکارِ بی‌ریا



و آن‌گاه که از انقلاب‌مان امواج نامهربانش بدو رسید اما از خیر و از پا ننشست: مدرسه‌سازی در دیارش خراسان و...

۹ اسفند
دفتر عمرش بسته شد و
نام نیکش ماندگار؛
و
باقیات الصالحاتش
امتداد یافت

...کمَثَل حبّةٍ أنبتَت سبع سنابلَ ...
...مرد نکونام نمیرد هرگز ...

شکری است با شکایت

کانال بازنگری (ترکاشوند)
@baznegari
5 March 2020
ک
10:10
کانال بازنگری
تفاوت انگیزه‌ها در حکومت دینی‌مان

و وجود تبعیض میان رسیدگی به امور شرعی‌مناسکی با امور عقلی‌حیاتی


بدون شرح



و فقط بنگرید به موضوعِ «راهپیمایی اربعین» و انگیزهٔ بالای متولیان، که از هفته‌ها و ماه‌ها قبل‌تر چگونه با شور و شوق شروع به تبلیغات و تدارکات و بسیج امکانات و راه‌اندازی ستادهای اربعین می‌کنند
و آن را مقایسه کنید با موضوع حیاتیِ «پیشگیری از ابتلای مردم به ویروسِ نوظهور و خطرناک و جهش‌یافته و سریع‌الانتشارِ کُرونا»، و انگیزه‌های بی‌رمقِ متولیان‌مان که با وجودی که شیوع آن را در چین و ایجاد بحران عجیب برای شهر یازده میلیونیِ ووهان و کل چینِ میلیارد نفری را از دو ماه قبل‌تر دیدند و می‌دانستند که آن تحفه به خاطر مراودات‌مان با آن‌ها بزودی به ایران و قم سفر می‌کند ولی دریغ از تجهیزِ حتّی کادر درمانی، دریغ از تعلیق پرواز و کنترل رفت‌وآمد، دریغ از بسته‌های ماسک و دستکش (خودِ ما همین دیروز به ماسک رسیدیم)، ...، دریغ از جان ارزان

مشکل کجاست؟ اولویتِ مناسک و اختصاصاتِ شرع بر «زندگی»

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۸/۱۲/۱۵ @baznegari
7 March 2020
ک
01:33
کانال بازنگری
کُرونا و دفع آن با زیارت عاشورا

بخش۱

امیر ترکاشوند

برخی کانال‌ها، با هدف مقابلهٔ دینی با ویروس کورونا، به حدیثی استناد کرده و پیگیرانه خواستار خواندن زیارت عاشورا شده تا با این کار، بلای این ویروس از میان برداشته شود؛
حال آن‌که در متن حدیث، نه سخنی از «زیارت عاشورا» به میان آمده (گویا از عبارتِ زیارة الحسین، آن زیارتنامه را برداشت کرده‌اند) و نه اساساً به هیچ زیارتنامه‌ای پرداخته است.
نادیده گرفتن کلمهٔ «قبر» در آن حدیث، پلّه‌پلّه موجب برداشت نامرتبط با حدیث شده؛ زیرا آن روایت صرفاً در بارهٔ «زیارت قبر امام حسین» (یعنی زائرین کربلا) است و نه زیارتنامهٔ امام‌حسین را خواندن (چه رسد خصوص زیارتنامهٔ عاشورا)

توجه
گفتنی است که با این تصحیح، قصد آن ندارم که بگویم برای مهار و دفع این ویروس، به جای خواندن زیارت عاشورا باید بارِ سفر بست و راهی کربلای مُعلّیٰ و زیارت قبر امام حسین شد زیرا؛
اولاً سفر همانا و انتقال این ویروس به کربلا و نجف و عراق همان،
و ثانیاً اصل روایت باید از جهت سندی و محتوایی و دلالی و نیز راست بودنِ فواید مذکور در آن (: ۱-افزایش رزق و روزی ۲-افزایش طول عمر ۳-رفع بلا و پیشامدهای ناگوار) مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد، به ویژه که در نقل شیخ مفید و در یکی از دو نقلِ کامل‌الزیارات، آن حدیث را بدون ذکر آن آثار و فواید آورده‌اند، فتأمّل.

در واقع علاوه بر این‌که در اثر غفلت از واژهٔ "قبر"، با مشکل تبدیلِ زیارت قبر امام حسین به زیارتنامهٔ عاشورا مواجهیم، همچنین مشکل دوم این است که در یک متن، اثری از آثار و فوایدِ سه‌گانهٔ جسمی معیشتی در پیِ زیارت قبر امام وجود ندارد ولی در متن دیگر، در خلال حدیث به ذکر آن فواید پرداخته است.

این دو متن متفاوت را مرور می‌‌کنیم:

متن۱-
عنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ قَالَ: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَّ إِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ- یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (امام باقر [نوهٔ امام حسین] فرمود: شیعیانِ ما را امر کنید که به زیارت قبر حسین بروند زیرا انجام آن بر هر مؤمنى که امامت او را از جانب خدا، قبول دارد واجب است).
این متن در کامل‌الزیارات ابن‌قولویه ص۲۳۶، المقنعه شیخ‌مفید ص۴۶۸، المزار شیخ‌مفید ص۲۶ و المزار ابن مشهدی ص۳۴۰ به همین صورت آمده.

متن۲-
عن أبی‌جعفر قال: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعُ مَدَافِعَ السُّوءِ وَ إِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ للحسین بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ (امام باقر فرمود: شیعیان ما را به زیارت قبر حسین امرکنید، چرا که زیارتش روزی را افزون می‌کند و عمر را طولانی می‌گرداند و بلاها و بدی‌ها را دفع می‌کند و زیارت کردنِ او بر هر مومنی که اقرار به امامت او از جانب خدا داشته باشد،واجب است).
این متن که حاوی آن اضافات (فواید سه‌گانه) است در نقل دومِ کامل‌الزیارات ص۲۸۴ و نیز تهذیب شیخ‌طوسی ج۶ ص۴۲ آمده.

چیزی که ما را نسبت به این اضافات مشکوک می‌کند این است که شیخ صدوق در امالی، متن سومی آورده که به جای آن فواید سه‌گانه، به ذکر چهار فایدهٔ دیگر می‌پردازد و این احتمال را تقویت می‌کند که گویا آن اضافات و فواید، کلام راوی و شارحان و املا کنندگان باشد و نه سخن امام باقر.

متن۳-
عن أبی‌جعفر محمد بن علی قال: مروا شیعتنا بزیارة الحسین بن علی، فإن زیارته تدفع الهدم والغرق والحرق و أکل السبع، و زیارته مفترضة علی من أقر للحسین بالإمامة من الله عز و جل ( امام باقر گفت: پيروانِ ما را به زيارت [قبر] حسين بن علی سفارش كنيد زيرا زيارت او [بلاهایِ] در زير آوار و ته چاه ماندن، غرق شدن، در آتش سوختن، و طعمۀ درندگان گشتن را دور مى‌كند. زيارت او بر هركسى كه به امامتِ وی از جانب خدا اقرار كند واجب است).
متن سوم در امالی صدوق ص۲۰۶ ح۲۲۶، من لا یحضرِ صدوق ح ۳۱۷۷، و مناقب ابن‌شهرآشوب ج۳ ص۲۷۲ آمده.



اطلاعیهٔ یکی از کانال‌های صدر الاشاره (که طبیعتاً خالصانه، ولی با کم‌دقتی تنظیم شده) را همراه با عکس آن در زیر ببینید.
کانال بازنگری ۱۳۹۸/۱۲/۱۷
@baznegari

متن بالا به مرور ویرایش و تکمیل شد

............


🔻طرح قرائت زیارت عاشورا در سراسر کشور
جهت رفع بلای ویروس منحوس #کرونا

🔹امام محمد باقر (علیه‌السلام) فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت امام حسین (علیه السلام) امر کنید، چرا که زیارتش بلاها و بدی‌ها را دفع می‌کند

✅ علاوه رعایت کامل اصول بهداشتی، لطفاً برای شرکت در این طرح تعداد قرائت‌ها و نام استان خود را به آیدی زیر ارسال نمایید:


ان‌شاالله آمار تعداد زیارت‌ عاشوراهای قرائت شده هرشب در کانال افسران جنگ نرم بارگذاری خواهد شد.

..........

منبع اطلاعیه:
https://t.me/Afsaran_ir/55349
.
8 March 2020
ک
16:30
کانال بازنگری
کُرونا و دفع آن با زیارت عاشورا

بخش۲

(بی‌ارتباطیِ محتوای زیارت عاشورا با شفابخشی و دفع خطر و بلا و مرض)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۲/۱۸

گویند خواندنِ زیارت عاشورا چنین و چنان می‌کند و شفا می‌بخشد و دفع خطرات و بلایا و امراض می‌کند؛
اما این ادعا با سه چالش درونی روبروست:

اول این‌که متن زیارتنامهٔ عاشورا هیچ ربطی به شفابخشی و دعاهایی از آن نوع ندارد و مضمونش چند سلام و چندصد لعن و نفرین و بیان وقایع دلخراش کربلا و شهادت امام حسین و یاران باوفایش است که فاقد بستر برای طلب دفع قضا و بلاست.

دوم این‌که انتظار شفابخشی از مضامین زیارتنامهٔ عاشورا، انتظاری عجیب است زیرا محور این زیارتنامه (یعنی امام حسین) خود در مرکز ناامنی و مصائب بود چه موضوع زیارتنامه، حادثهٔ دلخراش کربلاست که امام حسین و خانواده و یارانش مطابق همین زیارتنامه با انواع خطر و مصیبت و مرگ فجیع و حتی لگدمال شدنِ پیکرهای مطهرشان زیر سُمِ اسبان و ستوران روبرو شدند و در اوج مظلومیت و بی‌پناهی جان دادند و هیچ فریادرسی به دادشان نرسید؛ حال نمی‌دانم گزارش محتوایی که کوچکترین رحمی به شخصیت‌هایش نکرد چگونه خوانندهٔ آن متن و گزارش را امیدوار به شفایابی از آن صحنه‌های بی‌ربط با شفا (و بلکه مخالف شفا) می‌کند؟

سوم این‌که صریحاً نقل شده که زیارتنامهٔ عاشورا را نه فقط امام باقر و امام صادق می‌خواندند بلکه امامان قبلی تا برسد به پیامبر گرامی، همه هر روز می‌خواندند، و در واقع منشأ این متن را به پیامبر و جبرئیل می‌کشانند؛ با این وصف قرائت مداوم زیارتنامهٔ عاشورا توسط امام حسین، حتّی نتوانست جلوی بزرگترین بلا و خطر نسبت به خودِ حضرت حسین در کربلا را بگیرد؛ پس در جایی که قرائتِ آن از سوی امام حسین (و دیگر ائمه) به دفع خطر از وی (و دیگر ائمه) نینجامید و ترسیم هولناک موجود در آن زیارتنامه را برای او به وجود آورد پس چه جای دخیل بستن به این زیارتنامه از سوی ما برای دفع بلا و خطر است؟


این شایعه از کجا آب می‌خورَد؟ (بیان یک احتمال):
امام محمد باقر که خود در حادثهٔ جانسوز کربلا حضور داشته و نوهٔ امام حسین است، از آن واقعهٔ ناگوار به عنوان نقطهٔ عطف استفاده می‌کند تا تشیعِ در حال شکل‌گیری را متشکّل کند و هویتی مستحکم بخشد او در همین راستا (با فرض صدور روایت) فرمان صادر کرد و خواستارِ این شد که هر کس امامتِ حسین را الهی و مقبول خدا می‌داند، باید سری به کربلا برود و بر سرِ مزارش حاضر شود (و مثلاً با او تجدید پیمان کند).
سپس برخی، از ساده‌لوحی یا از سرِ فرصت‌طلبی، آثاری بر این سفر مترتب کردند (افزایش روزی، طول عمر، دفع بلا) و به متن حدیث افزودند تا پایه‌ها را به زعم خود بیشتر تحکیم بخشند.
در گام بعدی به زائرین اطمینان داده شد که نگران نباشید چه اگر بارِ آن سفر ببندند از تمام بلایای رایج آن روزگار ایمن خواهند شد (خطر آوار و چاه و غرق شدن و آتش‌سوزی و حملهٔ درّندگان).
سپس حذف غیر عمدیِ کلمهٔ قبر در عبارتِ «زیارت قبر حسین» (در متنِ آن روایت)، بعدها این ذهنیّت را به وجود آورد که مراد از «زیارت حسین» نه زیارت قبر حسین بلکه خواندنِ زیارتنامهٔ حسین (و مشهورترینش زیارتنامهٔ عاشورا) است و در نتیجه اینطور شایع شد که آن آثار و فواید، با خواندن زیارت‌نامهٔ عاشورا به دست می‌آید؛

حال آن‌که آن آثار و فواید نه با خواندن زیارتنامهٔ عاشورا به دست می‌آید و نه با رفتن به زیارت مقبرهٔ امام، که هزاران درود و ثنا بر او باد🌷.

آن‌چه گفتم را می‌توان به عنوان یک «احتمال» مورد بررسی و سنجش قرار داد.

لینک یادداشت نخست برای کسانی که آن را نخوانده‌اند:
https://t.me/baznegari/517

گفتنی است زیارتنامهٔ عاشورا (زیارت عاشورای معروفه) از نظر اینجانب اساساً ساختگی بوده و قائلش امام باقر و یا حدیثی قدسی نیست. لینک مقاله‌ام در این باره و نیز یادداشتی در تکمیل آن:
https://t.me/baznegari/76
و
https://t.me/baznegari/75
.
.
9 March 2020
ک
12:24
کانال بازنگری
چرا در این وانفسا آمادهٔ مقابله با کُرونا در عراق‌اند؟

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۲/۱۹

دبیر شورایعالی امنیّت ملیِ جمهوری اسلامی ایران در دیدار با مقامات عراق، آمادگی کشورش برای کمک به عراق در مقابله با ویروس کورونا را اعلام کرد.

با اعلام این خبر، برخی نمایندگان مجلس کشورمان که شهرشان بسیار درگیرِ همین ویروس‌اند و به گفتهٔ ایشان حتّی تخت برای مبتلایان بدحال ندارند، خطاب به آن دبیر گفتند که ایران و ایرانی را دریاب.

پرسش: آیا آن دبیر و دیگر مقامات و مسئولان از وخامت اوضاعِ داخلی در مقابله با این ویروسِ سریع‌الانتشار بی‌خبرند؟
پاسخ: هرگز چنین نیست، حاشا و کلّا که بی‌خبر باشند و اتفاقاً اطلاعات‌شان از آن نماینده، در سطح کلان بیشتر است و اخبار مرگ‌ومیرها، آمار مبتلایان و خطرِ رو به تزاید، ... را بهتر می‌دانند.

پرسش۲- پس چرا تمام همّت‌شان را صَرفِ «داخل کشور» نمی‌کنند؛ آیا پیشنهادشان به مقامات عراقی، بلوف توخالی بوده؟

پاسخ مهم:
پاسخ، روشن است زیرا انقلاب اسلامی ۴۱ سال پیش در ایران به پیروزی رسید و حکومت مبتنی بر اسلام در آن مستقر شد و در نتیجه خیال انقلابیون از ایران راحت شده و دیگر کارِ چندانی (جز پیگیری اجرای احکام فقهی) در آن ندارند و انگیزه‌ای انقلابی و اسلامی برای حلِ معضلاتِ غیر فقهی‌شرعی (مانند بلای این ویروس و هٰکذا گرانی و...) در آن‌ها وجود ندارد؛ امّا کشورهای دیگر ،چه عراق چه هر کشور دیگری، از آنجا که هنوز انقلاب اسلامی به آن‌جاها نرسیده و حکومت مبتنی بر اسلام در آن کشور و کشورها مستقر نشده، پس انقلابیون و متولیانِ اسلامی کشورمان با تمام وجود آمادهٔ خدمت‌رسانی به آن‌ها از باب مؤلفةالقلوب هستند تا آنان را با مهر حکومت اسلامی آشنا کنند و پایه‌های صدور انقلاب را تحکیم بخشند؛
و مطمئن باشید در صورت قبول آن کشور و کشورها به پیشنهاد کمکِ حکومت‌مان ،چه در این خصوص و چه هر چیز دیگر، آن‌چنان انگیزهٔ بالایی در این اهداف انقلابی در نزد متولیان‌مان وجود دارد که با بسیج زمین و زمان، یحتمل خواهند توانست بر بحران این ویروس و هر بحرانی در کشورهای هدف، پیروز شوند و ایران بماند و ایرانی

کانال بازنگری
@baznegari
10 March 2020
ک
13:10
کانال بازنگری
• نماز بارانِ خوانساری

و یک پرسش


گویند در سال ۱۳۲۳ (مقارن با آخرین سالِ جنگ جهانی دوم، ۱۹۴۴) برخی از مردم قم به خاطر خشکسالی و مزارع دیم، رو به مراجع ثلاثِ وقت آوردند تا نماز باران بخوانند و مشکل حل شود؛ از آن میان مرحوم حجّت و مرحوم صدر نپذیرفتند ولی مرحوم محمدتقی خوانساری پذیرفت و با جمع کثیری از مردم به اقامهٔ آن پرداخت و بنا به گفته‌ها پس از یکی دو بار ناکامی سرانجام باران بارید.

پرسش مهم
اگر بارانی باریده و بارش به خاطر آن نماز بوده، آیا می‌توان پذیرفت با آن «تک‌بارش»، خشکسالی برطرف شد و مشکل مردم و مقلدین حل گردید و هدف حاصل شد؟؟

به نظر می‌رسد واکنش آقایان صدر و حجّت، که زیرِ بار آن درخواست نرفتند بهتر بوده و اقدام خالصانهٔ آقای خوانساری آخرین تیر در ترکش مرجع دینی برای حلّ بحران مردم گرفتار و مضطر بوده است.

گفتنی است پس از انتشار یکی از یادداشت‌های اخیرم، پیام‌ها و نقدهایی از سوی خوانندگان به دستم رسید که در آن به نماز باران آقای خوانساری توجه داده بودند.

کانال بازنگری (ترکاشوند)
۱۳۹۸/۱۲/۲۰

https://t.me/baznegari/521

گزارش ایرنا پلاس در بارهٔ نماز باران مرحوم خوانساری را در زیر بخوانید:👇

...................
نماز باران در خشکسالی

سال‌ها پیش، خشکسالی چندین ساله‌ای به دامان قم افتاده بود. سال ۱۳۲۳ بود و هیچ باران رحمتی از آسمان نمی‌بارید. موقعیت غذایی مردم نیز بحرانی شده بود. اهالی قم، چاره را در رجوع به مرجعیت دیدند. مراجع ثلاث قم در آن زمان سکان مرجعیت را به عهده داشتند؛ حضرات سید صدرالدین صدر، حجت کوه کمره‌ای و سید محمدتقی خوانساری.

جمعیتی به سمت بیت این حضرات روان شدند و خواستند نماز باران خوانده شود. آیت‌الله خوانساری پذیرفت و گفت خواندن نماز باران بر من در این شرایط تکلیف است. برخی او را تحذیر دادند که اگر نمازی خوانده شود و بارانی نیاید، آبروی مرجعیت در خطر است. سید اما توجهی به این تحذیرها نکرد. برخی نیز طعن می‌زدند و می‌گفتند که جهانیان به پیشرفت‌های علمی رسیده‌اند و ما هنوز به دنبال خرافات روانیم. روز موعود فرارسید. جمعیتی از گوشه و کنار شهر روانه شدند تا به صحرای خاک‌فرج که در نزدیکی شهر قرار داشت و مصلای آن محسوب می‌شد، رسیدند. آیت‌الله خوانساری در حالی که پاها را برهنه کرده و تحت‌الحنک انداخته بود با عده‌ای از همراهان به سمت آن منطقه حرکت کردند. جمعیت زیادی آمده بود. آن روز نماز خوانده شد، اما اثری از اجابت دیده نشد.
فردایش در محلهٔ‌ قمِ نو، نماز باران این بار مخصوص طلبه‌ها برپا شد. در آداب نماز باران آمده که روز اول همه مردم بیایند و در روز بعد افراد خاص انتخاب شوند. با توجه به این آداب، آیت‌الله خوانساری تنها با طلبه‌ها برای نماز باران رفت. نماز خوانده شد و باز هم باران نیامد.
شب‌هنگام، مابین نماز مغرب و عشا باران شروع به باریدن گرفت. حدود یک ساعت باران بارید. قمی‌ها به شکرانهٔ‌ این باران، بازار را چراغانی کردند.
منبع:

https://plus.irna.ir/news/83693180/

......................
.
.
12 March 2020
ک
01:10
کانال بازنگری
قصّه‌های مادر بزرگ

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۲/۲۲

در پیِ یادداشت «نماز بارانِ خوانساری» اینک به خاستگاه و سابقهٔ آن در متون روایی می‌پردازیم تا در خانه‌نشینیِ کُرونایی، با ویروس‌های اعتقادی و احادیث ساختگی و غیر واقعی (که بخش بزرگی از گره‌های ناگشودنی کشور، حاصل همین‌دست نگاه‌های ساده‌لوحانه است) نیز مقابله کنیم.


داستان۱- از رژهٔ ابرها برای نماز باران تا تبدیل نقاشی به شیر غُرّان:

راوی گوید برخی که از انتخاب امام رضا به ولیعهدی ناخشنود بودند، نباریدن باران در آن ایام را به همین انتصاب ربط دادند. مأمون از امام رضا خواست برای خنثی کردن این شایعه، دعا کند باران ببارد. در اجابت این خواسته سرانجام امام رضا به صحرا رفت و عدهٔ زیادی هم به همراه او از شهر خارج شدند. امام بر بالای منبر رفت و بعد از حمد خداوند فرمود:
«بار خدایا ... خداوندا این مردم را از بارانی مفید که هیچ ضرری در بر نداشته باشد سیراب کن و بارش این باران را بعد از رفتن از صحرا و رسیدن‌شان به خانه‌های‌شان قرار بده»
در این هنگام بادی سخت وزیدن گرفت و ابر‌ها پیدا شدند و شروع به غریدن و رعدوبرق کردند. مردم خواستند خود را به سرپناهی برسانند، ولی امام رضا فرمود: «بر جای خود بمانید که این ابر برای شما نیست و مال شهر دیگری است»
این ابر‌ها عبور کردند و ابر‌های دیگری آمدند و امام باز هم فرمود: «بر جای خودتان بمانید، این ابر‌ها هم برای شما نیست»
ابر‌ها یکی پس از دیگری می‌آمدند و می‌رفتند تا این که ابر‌های نوبت یازدهم ظاهر شدند و امام فرمود: «ای مردم! این ابر را خداوند برای شما فرستاده. او را سپاسگزار باشید و به سوی منازل خود بروید که این ابر بالای سر شما خواهد بود تا داخل منازل خود شوید، که بعد از آن بر شما بارش کند»
آنگاه از منبر پایین آمد و مردم هم به خانه‌هایشان رفتند. بعد از آن بارانی شدید آمد و تمام صحرا‌ها را پر آب کرد.
راوی در ادامه توضیح می‌دهد که افراد ناراضی و ناخشنود از پا ننشستند و با جلب رضایت مأمون، ترتیب جلسه‌ای برای تضعیف امام رضا را دادند تا ثابت کنند آن باران، ربطی به دعای امام رضا نداشته و برای صاحب معجزه بودنِ او نیاز به اعجاز واضح‌تری است و در همین راستا فردی در آن مجلس به امام گفت بارانى كه خداوند به موقع و بدون تقديم و تأخير می ‌فرستد، تو آن را براى خود معجزه گرفته‏اى؛
اگر در اين ادعا راست می‌گویى، اين دو شكل و صورت را زنده كن و بر من مسلط گردان، و اشاره به نقش دو شير كرد كه روى پشتى مأمون بود و بر آن تكيه داشت و هر دو رو به روى هم بودند. امام رضا خشمگين شد و فرياد زد: «اين فاجر را بگيريد و بدريد و اثرى از او باقى نگذاريد» در اين موقع آن دو نقش، تجسم پيدا كردند و دو شير شدند و آن فرد را با دندان‌هاى خود پاره‌پاره كرده، او را خوردند و خونش را از روى زمين ليسيدند. شیرها همين‌كه از كار او فراغت حاصل كردند، به امام گفتند: يا ولى‌اللّه چه دستور می‌دهى؟ همين بلا را بر سر اين ديگرى نيز بیاوريم! و اشاره به مأمون كردند. مأمون از شنيدن اين كلام بيهوش شد! حضرت رضا فرمود: صبر كنيد و بايستيد! سپس امام دستور داد به سر و صورت مأمون گلاب بپاشند تا به هوش بيايد. دو شير پرسيدند: پس ما را چه دستور می‌فرمایید؟ فرمود: برگرديد به محل اول خودتان، همان‌طور كه بوديد. شیرها دو مرتبه به پشتى برگشتند و دو نقش شدند



داستان۲- ظهور استخوان پوسیدهٔ پیامبری موجب باران شد:

راوی گوید در زمان امام حسن عسکری‌ قحطی سختی پیدا شد به همین جهت خلیفهٔ وقت دستور داد که مردم از شهر بیرون روند و نماز باران بخوانند. پس مردم سه روز نماز گزاردند اما باران نیامد
در روز چهارم مسیحیان به صحرا رفتند تا برای نزول باران دعا کنند. در میان اینان راهبى بود که چون دست به دعا برداشت، از آسمان باران بارید. مسیحیان، در روز دوم نیز بیرون رفتند و پس از دعای آن راهب، باران بارید. در نتیجهٔ این واقعه بسیاری از مردم دچار شک شده و حتی برخی به دین مسیحیت میل پیدا کردند.
خلیفه به نزد امام حسن عسکرى که زندانی بود فرستاد و به او گفت: به فریاد امت جدّت برس که بیم از هلاک آنهاست. امام پذیرفت که شک را از میان مردم زایل کند. روز سومِ مسیحیان شد پس چون امام آن راهب را در حالی دید که دست خود را بلند کرده دستور داد که دستش را باز کنند و آنچه در میان دو انگشت او است، بیرون بیاورند. از میان دست راهب، یک استخوان سیاهى را بیرون آوردند. آن‌حضرت استخوان را گرفت و به آن راهب گفت: الآن دعا کن تا هوا ابری شود و باران ببارد. او دعا کرده و طلب باران نمود، اما هوا گشوده شد و آفتاب نمایان گشت.
خلیفه به امام گفت: این چه استخوانی است؟ گفت: این مرد از قبر پیامبرى از پیامبران خدا، عبور می‌کرد و این استخوان را یافت و آن‌را در دست گرفت؛ و استخوان پیامبری نمایان نمی‌شود مگر این‌که از آسمان باران خواهد بارید

کانال بارنگری
T.me/baznegari/522
15 March 2020
ک
20:24
کانال بازنگری
کُرونا و قرائت داعشی از مقدماتِ ظهور

(خطر ماجراجویی زمینه‌سازانِ ظهور)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۲/۲۵

برای من وقتی ویروس کُرونای جدید آمد (به ویژه که مقارن با خبر نزدیک شدنِ شهاب‌سنگ شد) مثل روز روشن بود که آخرالزمانی‌ها و برخی منتظران ظهورِ مهدی، ذوق‌زده خواهند شد که خُب الحمدلله این‌ها مقدمات و نشانه‌های ظهور است و برای تحقق ظهور باید به این علائم دامن زد و حتّی اگر شد قربة الی الله به شیوعش پرداخت.

خوانندهٔ گرامی، زمانی که شما و نیاکان‌تان مشغول زندگی روزانه و کار و فعالیتِ عادی بوده و هستید اما همواره برخی سرگرمِ غور در روایاتِ موسوم به آخرالزمان، عصر ظهور و حوادث ماقبل آن بوده و هستند بطوری‌که با اشتیاق ذهن‌شان را فعّال کرده تا میان زمان خود با آن عصر و حوادثِ مذکور در روایات، ربط برقرار کنند و هشدار! که این خطر به ویژه در عصر کنونی وجود دارد که برخی از همین غورکنندگان تصنّعاً از ایجاد حوادث هولناک ماقبل ظهور که در روایات سراپا جعلی و دروغین آمده استقبال کنند و در پیِ تحققش باشند


پیشتر در یادداشتِ «انتظار فَرَج یا نابودی!؟)» به معرفی دو تلقّی از ظهور مهدی در اذهان مؤمنین پرداختم:
یکی تسخیر جهان با زورِ شمشیر، و استقرار حکومت واحد الهی؛
و دیگری پیشبرد خیره‌کنندهٔ جوامع در علم و عدالت و اخلاق

سپس در یادداشتِ «قرائت داعشی از ظهور» به روایات هولناکی مربوط به تلقّی نخست پرداختم که نشان می‌داد که چگونه مهدی هنگام ظهور، برای نیل به فتح جهان و تثبیت قدرتش به صغیر و کبیر رحم نمی‌کرد و قتل‌عام به راه می‌انداخت تا حکومتش در شؤون سیاسی و عبادی مستقر شود

اینک در تکمیل همان قرائت داعشی به ذکر حوادث ماقبل ظهور می‌پردازم تا عمق خطر بیشتر ملموس شود:

مقدمات ظهور (همچو خودِ ظهور) حاوی چنان اخبار دهشتناکی است که هر عاقلی را، هم از ظهور و فوایدِ فرضی‌اش و هم از حوادث ماقبلش بکلی بیزار می‌کند؛ از جمله روایت است که در آستانهٔ ظهور:


🔸سه پدیدهٔ جنگ و طاعون و هجومِ وقت و بی‌وقتِ ملخ روی می‌دهد
(امیرالمؤمنین: بین یدی القائم موت أحمر و موت أبیض و جراد فی حینه و جراد فی غیر حینه أحمر کالدم، فأما الموت الأحمر فبالسیف و اما الموت الأبیض فالطاعون)

🔸کشتار پیاپی و لاینقطع پدید می‌آید
(الرضا: قدّام هذا الأمر قتل بیوح؛ قلت و ما البیوح؟ قال: دائم لا یَفتُر)

🔸دو سومِ مردم کشته می‌شوند
(الصادق: لا يكون هذا الأمر حتّی یذهبَ ثلثا الناس فقُلنا إِذا ذهب ثلثا الناس فمَن يَبقی؟ فقال أَ ما تَرْضَون أَنْ تکونوا فی الثلث الباقی)

🔸پنج هفتمِ مردم از بین می‌روند (الصادق: قدّام القائم موتان: موت أحمر و موت أبیض، حتی یذهب من کل سبعة خمسة؛ فالموت الأحمر، السیف، والموت الأبیض، الطاعون)

🔸هفت نهمِ انسان‌ها قتل‌عام می‌شوند
(ابن سیرین: لا یخرج المهدی حتی یقتل من کل تسعة سبعة)

🔸نه دهمِ آدمیان نابود می‌شوند
(الصادق: لا یکون هذا الامر حتی یذهبَ تسعةُ اعشار الناس)

🔸از هر ده هزار نفر، نه هزار و نهصد تن به قتل می‌رسند و جز اندکی جان سالم به در نمی‌برند
(النبی: یقتل من کلّ عشرة آلاف تسعة آلاف و تسعمائة، لا ینجو منها إلا الیسیر)



پس در این تفکّر منحوس از شیوع بلا، آغاز جنگ و برخورد شهاب‌سنگ استقبال می‌شود و در لابلای این فجایع دنبال یمانی و سفیانی و خراسانی و مهدی می‌گردند

خطر عظیم!:
با تلاش پزشکان، پرستاران، مدیران و اتخاذ تدابیر محافظتی و نیز مراقبت‌های بهداشتیِ خود مردم به زودی و در ماه‌هایی نه چندان دور بر این ویروسِ سریع‌الانتشار، در سطح جهانی غلبه خواهد شد و دانشمندان واکسن این ویروس را کشف و سپس به تولید می‌رسانند و ایمنی را به مردم برمی‌گردانند و روسیاهی‌اش به آخرالزمانی‌های بی‌خاصیت می‌مانَد؛
با این‌حال در بحبوحهٔ مهار ویروس توسط متخصصان و مدیران، نباید از آسیب‌های مضاعف و مازادی که این مرتجعانِ در تاریخْ‌جامانده، ممکن است بر جامعهٔ بشری تحمیل کنند و مهار بحران را به تأخیر اندازند غافل بود زیرا چه بسا چنان‌که گفتم به خود جرأت دهند و بخواهند علائم خرافیِ ظهور را تصنّعاً ایجاد کنند و بستر را برای باور ساده‌لوحان مستعد نموده و آشوب و فتنه‌گری را کلید زنند، و با کارهای خود بازگشت آسایش را هرچه بیشتر به تأخیر اندازند؛
پس باید نگران وجود جریان‌های مهدوی و امام‌زمانی در کشورهای منطقه و بعضاً داخل و حتّی جریان‌های داعشیِ اهل سنت بود، چه اینان برای فراهم‌سازی ظهور، کارشان:

-ایجاد گره و بحران
-استقبال از جنگ
-ذوق‌زدگی از شیوع بلای همه‌گیر
-با مطالعهٔ روایات خونینِ ظهور و ماقبل ظهور، واجد قساوت قلب و بی‌اعتنا به جان و خون آدمیان شدن
-و در نتیجه اعتماد به نفس در خونریزیِ پیش از ظهور به دست آوردن
-دامن زدن به ظلم و فساد به امید ظهور

است.
پس خطر را ولو درصدش اندک ولی چون خطر عظیم است باید جدی گرفت و معدود مروّجان را تحت پیگرد قرار داد

T.me/baznegari/523
17 March 2020
ک
12:28
کانال بازنگری
درماندهٔ بدیهیات

مگر غیر از این است که خودِ امام رضا و خواهر جوانش فاطمهٔ معصومه دچار بیماری ( ِ عادی یا توطئه‌آمیز) شدند و لابد برای بهبودی و شفای خود صمیمانه دعا کردند، ولی عمرشان به دنیا باقی نبود و مظلومانه و معصومانه رحلت کردند؟

با این وصف، بدیهی است «مقابر» شریفِ آنان را دارالشفای امراض و پناهگاه بلایا دانستن، و یا این اعتقاد که ویروس و بیماری به داخل آن اماکن ورود نمی‌کند، از اساس نادرست است زیرا صاحب آن مقابر خود، اُولیٰ به تحقق این نوع شفاهای درخواستی بودند که گویا به هدف نینجامید.
بله، ویروس به خودی خود به آن مقابر متبرکه ورود نمی‌کند بلکه این آدم‌های زائر هستند که در صورت نفوذ ویروس کُرونای جدید به مجاری تنفسی‌شان و ابتلا به بیماری کووید۱۹، آن را به داخل حَرَم و ناخواسته به دیگر زائران منتقل می‌کنند؛ به عبارت دیگر همچنان‌که اگر فردی دچار سرماخوردگی شدید باشد، احتیاطاً به حَرَم و مسجد نمی‌رود تا خدای ناکرده دیگران را مبتلا به آن نکند درست به همین خاطر، اینک افراد نباید به آن اماکن بروند چرا که ممکن است بدون این‌که خود بدانند مبتلا به آن ویروس بوده و با رفتن‌شان دیگر زوّار را نیز مبتلا کنند؛ وگرنه حاشا و کلّا که حَرَم‌ها و عتبات به خودی خود واجد این ویروس جدیدِ کورونا یا آن ویروسِ کهنهٔ سرماخوردگی وآنفلوآنزا باشند!؛ نه تنها چنین نی‌اند بلکه فضای‌شان آرام‌بخش جان‌هاست. رفتن به مقابر مقدسه و در آن‌جا وضو گرفتن و نماز خواندن و نیایش کردن و خلوت کردن و ...، طبیعی است حال خوشی را به عشاق می‌دهد 🌿 که می‌توان آن معنویت را توشهٔ زیستی پرهیزکارانه در روزهای بعد قرار داد
کانال بازنگری (ترکاشوند)، ۱۳۹۸/۱۲/۲۷
https://t.me/baznegari/524
ک
13:22
کانال بازنگری
اگر فردی دچار سرماخوردگیِ شدید باشد، احتیاطاً به حَرَم و مسجد نمی‌رود تا دیگران را مبتلا به آن نکند؛
اینک نیز به همان علّت، نباید روانهٔ حَرَم‌ها شوند زیرا ممکن است بی آن‌که خود بدانند مبتلا به ویروس کُرونا بوده و با رفتن‌شان دیگر زوّار را نیز مبتلا کنند؛
وگرنه حَرَم و عتبات به خودی خود واجد این ویروس جدیدِ کورونا یا آن ویروسِ کهنهٔ سرماخوردگی وآنفلوآنزا نیستند.
بنابراین کسی نمی‌گوید «حَرَم» ویروس دارد بلکه این تویی که با خودت ویروس و بیماری را به آن داخل می‌بری.

آیا درک این منع سخت است؟
امیر ترکاشوند

برگرفته از یادداشتِ:
T.me/baznegari/524
18 March 2020
ک
10:19
کانال بازنگری
نسخهٔ غیر علمی برای سه بلای طبیعی

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۸/۱۲/۲۸

T.me/baznegari/527

الف- طاعون سامرا و شفاطلبی با زیارت عاشورا:

برخی گویند «فشارکی» از فقهای سرشناسِ وقت به مردمِ طاعون زدهٔ سامرا دستور داد که برای دفع این بلا زیارت عاشورا بخوانند و ثوابش را به مادر امام زمان هدیه کنند تا او به پسرش مهدی بگوید که از خدا بخواهد که شرّ طاعون را از سر مردم کوتاه کند. گویند چون مردم چنین کردند از آن روز هیچ شیعه‌ای در سامرا نمُرد (مگر یک پاره‌دوز که آخر معلوم نشد زیارت را خوانده بود یا نه، و نیز به سبب طاعون مُرد یا به سبب دیگری) و فقط سنّیان بودند که هر روز عدّه‌ای تلف می‌شدند:
hawzahnews.com/news/319115
و
mashreghnews.ir/news/454886

اما برخی دیگر می‌گویند این دستور با همان شرح و ریزه‌کاری، توسط «میرزای شیرازی» فقیه پُرآوازه صادر شد و آن نتایج به دست آمد:
hawzah.net/fa/goharenab/View/72889
و
hawzahnews.com/news/394923

همین تفاوت آشکار، ما را نسبت به اصل ماجرا دچار تردید می‌کند (اگر لینک‌های بالا با دقت خوانده شود تردید را جدی، و احتمال رقابت علاقه‌مندان هر یک از آن دو فقیه برای فضیلت‌تراشی به نفع فقیه مورد علاقه را محتمل می‌کند) و یا دستِ‌کم مَثَل یک کلاغ چهل کلاغ را تقویت می‌کند.

وانگهی سامرا اساساً شهری سنّی‌نشین است و شیعیان در آن (جز برای زیارت مقبرهٔ عسکریین) سکونت ندارند که نیاز به خواندن فلان‌زیارت برای ایمنی از فلان‌بلا داشته باشند و بنابراین اگر طاعونی بوده طبیعی است که تلفاتش از سنّی‌ها باشد و نه شیعیان.
ای کاش آن نسخه در خصوص شهرهای شیعه‌نشین تجویز می‌شد تا قابل راستی آزمایی باشد.


ب- خشکسالی در قم و گره‌گشایی با نماز باران:

گویند مردم قم از دست خشکسالی به مراجع پناه بردند تا نماز باران بخوانند و مشکل حل شود؛ سرانجام مرحوم سیدمحمدتقی خوانساری با جمع کثیر و بلکه هزاران نفری به بیرون شهر رفتند و نماز باران خواندند. در آن روز و فرداروز بارانی نیامد ولی گویند در روز سومِ نماز یادشده، شب‌هنگام باران آمد:
aparat.com/v/RvXCI/
این‌که این باران به لطف نماز بارانِ دو سه روز پیش بوده، محل بحث است به ویژه که قم در آن ایّام چندان هم بی باران نبوده و شاهدی زنده از جریان داشتنِ آب در رودخانهٔ قم حتی در همان روزها خبر می‌دهد. شاید آن درخواست برای رویش محصولات دیمی بوده ولی آیا صِرف یک بارش پاسخگوی زمین‌های دیم را می‌کند یا نه، نمی‌دانم ولی قطعاً معضل خشکسالی با یک نوبت باران هرگز گشوده نمی‌شود. در این باره روایت شاگردان دو مرجع دیگری که زیر بارِ خواندن نماز باران نرفتند، شاید شنیدنی باشد. احتمال حکایت یک کلاغ چهل کلاغ در این مورد نیز می‌رود و قرینهٔ آن، تعداد نمازگزاران است که در روایت مشهور بیست هزار نفر (معادل دو سومِ جمعیت قم) آمده اما برخی شاهدان و اخبار، هرگز این تعداد را قبول ندارند. با خواندن گزارش‌های موجود، احتمال برخی غلوهای دیگر را هم می‌توان پی گرفت.


پ- کُرونای قم و تربت کربلا:
بلای ویروس کورونا از چین به سایر نقاط جهان و از جمله به قم و دیگر شهرهای کشورمان پخش شد.
سیدهاشم بطحائی گلپایگانی از علما (و مراجع غیر مشهورِ) قم، گرفتار آن بیماری شد؛ مشکل تنفسی، سخت بر او تنگ گرفت و او با خلوصی از عمق جان، و پس از اقامهٔ نماز صبح، سراغ تُربت کربلا که در خانه داشت رفت و آن را خورد و به گفتهٔ خودش آرام گرفت و بهبود/شفا یافت:
T.me/bathaie_com/2296
و
T.me/medvoice/3317
و
T.me/ahleghalamvafarhang/4584
اما صد افسوس که تربت، کارساز نبوده و ریه‌ها درگیرِ این بیماری شده و او را سه چهار روز بعد، از پای درآورد:
T.me/bathaie_com/2298
و
fa.shafaqna.com/news/907642
درگذشت این مرحوم را به خانواده، بستگان و آشنایانش تسلیت می‌گوییم. این فقیهِ تازه‌گذشته دارای تحصیلات عالیه از مصر و تهران، استاد سطح خارج حوزهٔ علمیه قم و پژوهشگر نمونهٔ دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۲ بود:
iqna.ir/fa/news/3885691

پرسش و نظرخواهی:
به نظر شما اگر این مرحومِ عالیمقام، وفات نمی‌کرد و به هر دلیلی بهبود می‌یافت (به ویژه که درصدِ مرگ‌ومیر این بیماری حدود دو درصد است) آیا در آن صورت دعویِ «شفای ایشان با تربت کربلا» که توسط خودِ ایشان به نرمی بیان شده، قابلیت این را نداشت که چند دهه بعد به افسانه‌ای همچو دو داستان قبلی تبدیل شود؟ و بنویسند در فلان‌سال که مردم قم و دیگر شهرها گروه‌گروه به بلای کرونا می‌مُردند امّا تربت امام حسین داروی شفابخشِ این عالم و پیروانش شد (و داستان یک کلاغ چهل کلاغ همچنان ادامه‌دار می‌شد).

نوبت آن رسیده که در این‌گونه موارد، از خلوص فشارکی و خوانساری و بطحائی به صرفاً دستاوردهای علمی کوچ شود و آن خلوص و صفا را در «جاهای مناسبِ خود» محفوظ نگه داشت.
@baznegari
.
.
ک
20:44
کانال بازنگری
In reply to this message
اطلاعیه
در یادداشتِ «کُرونا و قرائت داعشی از مقدمات ظهور»، ذکر واژهٔ «حجتیه‌ای» در خلال عبارتی از آن یادداشت، موجب شده تا در ذهن برخی از دوستان و خوانندگان کانال بازنگری، تشکیلات سابق انجمن حجتیه متبادر شود و حال آن‌که مراد نویسنده، هرگز آن تشکل نبوده و مقصودِ نوشته به گواه محتوا و فضای آن یادداشت، به کلی چیزی دیگر و فاقد توجه به آن تشکّلِ سابق است. با این‌حال اگر فرصت ویرایش پُست یادشده به اتمام نرسیده بود، آن کلمه با هدف رفع ابهام، تغییر داده می‌شد و اینک که فرصت ویرایش تمام شده، به این اطلاعیه بسنده می‌شود.

کانال بازنگری (ترکاشوند)

عبارت مورد نظر:
«... پس باید نگران وجود جریان‌های مهدوی و حجتیه‌ایِ در کشورهای منطقه و بعضاً داخل و حتّی جریان‌های داعشیِ اهل سنت بود ...»

لینک آن یادداشت:
https://t.me/baznegari/523
23 March 2020
ک
17:40
کانال بازنگری
دعای رهبری برای همهٔ بشریّت

امیر ترکاشوند

در پایان سخنرانی نوروزیِ رهبری (سوم فروردین) دو نکته بود که کم‌تر دیده شد:



یک- دعا برای کلّ بشریّت
(جدا از دین و مذهب و باورشان):

دعای بسیاری از علمای دینی در کشورمان برای رفع بلای ویروس کُرونا فقط شامل «مؤمنین» (با معنای خاصی که این واژه در ادبیات حوزوی دارد) و حداکثر مسلمان‌ها می‌شود؛
امّا رهبری در آخرین جمله‌شان هنگامی که دعا برای دفع بلای کُرونا کردند سه دسته را نام بردند:
۱- «ملّت ایران»
(دمِ‌دست‌ترین گروهی که به خاطر تعلقات سرزمینی، بومی و مسئولیتی به صورت طبیعی به ذهن می‌رسد)
۲- «ملّت‌های مسلمان»
(گروهی که به خاطر وجوه مشترک دینی و تعلقات اعتقادی طبیعتاً جزو دغدغه‌های رهبری دینی است).
۳- «همهٔ بشریّت»
(گروه عامی که به خاطر تعلقات انسانی و خداییِ یک رهبر مذهبی، به صورت طبیعی به ذهن او باید برسد).



دو- تعطیلی حَرَم‌های مطهر
(و مصلحت بودنِ این امرِ بی‌سابقه):

ایشان در بند ماقبل پایانیِ سخنرانی‌شان، به ضرورت رعایت دستورات مسئولان بهداشتی و از جمله مصلحتِ «تعطیلی حرم‌های مطهر» با وجود اذعان به «بی‌سابقه بودن این امر» پرداختند.
تذکارِ بی‌سابقه بودنِ این تعطیلی، ما را به گذشته‌های دور می‌بَرَد که در بلاهای واگیرِ مشابه، نه تنها حرم‌ها بسته نمی‌شد بلکه چه بسا آن زیارتگاه‌ها را ملجأ و پناهِ بلازدگان می‌شمردند.

این تغییر نگاهِ بزرگ، مبارک و فرخنده باد🌿
امید که خزان کُرونایی کشورمان به بهار توجهِ سلسله‌وار به: «وجوه مشترک انسانی» و «محوریّتِ بیش از پیشِ علم» بینجامد.

کانال بازنگری (ترکاشوند)
چهارم فروردین ۱۳۹۹
@baznegari
.........................
متن سخنان رهبری به نقل از سایت ایشان از این قرار است:

«ایشان در پایان بار دیگر همهٔ مردم را به جدی گرفتن و عمل به دستورهای مسئولان ستاد ملی مبارزه با کرونا توصیه کردند و افزودند:
بر اساس این دستورالعمل‌ها حتی اجتماعات دینی و حرم‌های مطهر تعطیل شد که در طول تاریخِ ما به این شکل بی‌سابقه بود اما چاره‌ای نبود و مصلحت این‌گونه اقتضاء می‌کرد.
رهبر انقلاب اسلامی اظهار امیدواری کردند خداوند متعال هرچه زودتر این بلا را از ملت ایران و ملت‌های مسلمان و همهٔ بشریت دفع کند».


http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=45225
24 March 2020
ک
13:37
کانال بازنگری
ای مساجدِ بسته!
دلِ‌مان برای ۴۱ سال مرگ بر این‌وآن، غرب‌وشرق، همسایه و غیرهمسایه گفتنت تنگ نشده؛
لطفاً تا تغییر نگرش‌مان (دعا برای همهٔ انسان‌ها) درهایت را به روی‌مان باز نکن

کُرونا! ای عذابِ برابر
چه پیامت را به سرعت در جای‌جای گیتی می‌پراکنی و همه را بالسَویّه دردمند می‌کنی؛
کاش این همدردی مایهٔ تنبّهِ سفته‌بازانِ مالی، زورگویان جهانی، سخت‌گیران کشوری، و سپس نزدیک‌شدنِ اقشار و دُوَل و حُکّام گردد

بنی‌آدم اعضای یک دیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

کانال بازنگری (ترکاشوند)
۱۳۹۹/۱/۵
@baznegari
25 March 2020
ک
13:45
کانال بازنگری
جن انسان است بخش۱

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۱/۶

در بسیاری از آیات قرآن، جنّ عبارت از انسان است چنان‌که اِنس نیز عبارت از انسان است؛
و یعنی جمعیّتِ هفت و نیم میلیاردی کنونیِ مردم جهان، ترکیبی از اِنس‌ها و جِن‌ها است که هیچ تفاوتی با هم ندارند مگر این‌که هر یک از آن دو به جغرافیای متفاوت، رنگ متفاوت، نژاد متفاوت و یحتمل طبقهٔ اجتماعی متفاوت یا سطح علمی متفاوت تعلق دارند (ممکن است مبنای تقسیم‌بندیِ انسان به انس و جن، در ادوار مختلف تغییر می‌کرده):
گاه می‌توان اِنس را عبارت از انسان‌هایی با رنگ پوستِ روشن، و جِن را عبارت از انسان‌هایی با رنگ پوستِ تیره دانست و یا مشخصاً جن را سیاه‌پوست و انس را سفیدپوست و یا در دوره‌ای دیگر جن را زردپوست و گندمگون و انس را غیر زردپوست دانست؛
و گاه جن به قبایلی با جغرافیای خودشان و انس به قبایل دیگر با جغرافیای خودشان اشاره دارد؛
نیز گاه یحتمل جن اشاره به جایی که مردمش نبوغ و توان علمی بیشتر دارند، و انس به جاهای دیگری که بهرهٔ هوشی کمتری از آنان دارند اشاره دارد؛
و گاه ...

واژهٔ «انسان» مثنّی (تثنیه) بوده و عبارت از اِنس و جن است (اگر کلمهٔ جن ذهن‌تان را به سمت افسانه‌ها می‌بَرَد می‌توانید به جای آن از کلمهٔ جان [البته نه به معنای مشهورِ جان] استفاده کنید. انس و جان).
در آیات زیر از سورهٔ الرحمٰن، به واژهٔ انسان (و در کنارش به واژهٔ أنام=مردم) و تقسیم آن به دو گروهِ جن و اِنس یا جان و انس و نیز به ضمایر و علائم تثنیه که به انس و جن و این دو نیز به انسان بازمی‌گردد دقت کنید:
الرّحمٰن ... خلق الإنسان ... والأرض وضعها للأنام ... سنفرُغ لکم أیّه الثقَلان، فبِأیّ آلاء ربّکما تُکذّبان، یا معشر الجن و الاِنس إن استطعتم أن تنفُذوا من أقطار السماوات والأرض فانفذوا لا تنفذون إلا بسلطان، فبأی آلاء ربکما تکذبان ... فیَومئذٍ لایُسئل عن ذنبه إنس ولا جانّ، فبأیّ آلاء ربکما تکذبان ... فیهنّ قاصرات الطرْف لم یطمثهنّ إنسٌ قبلهم ولا جان، فبأیّ آلاء ربّکما تکذبان.

بنابراین جن انسان است و اگر نخواهیم آن را بپذیریم ناچار باید اِنس را نیز انسان ندانست.

ادامه دارد


ششم فروردین زادروز اشو زرتشت گرامی باد

کانال بازنگری
T.me/baznegari/531
27 March 2020
ک
13:07
کانال بازنگری
جن انسان است    بخش۲
       (شواهد روایی)

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۱/۸

در بخش نخست گفتم که مردم به جن و اِنس تقسیم می‌شوند و در نتیجه هر دو انسانند و تفاوت‌شان به رنگ و نژاد و موقعیت جغرافیایی برمیگردد.
مردمِ موجود در زمان و مکان پیامبر اکثراً از گروه اِنس بودند و طوایف و قبایل جنی در نقاط دیگر و دورتر حضور داشتند بنابراین التفات بیشتر آیات قرآن به انس به خاطر همین حضورِ دمِ‌دستی، و نیز التفات کمتر به جن به خاطر همین عدم حضور و غیبت و پنهان از انظار بودن و بُعد جغرافیایی‌شان بود. و اگر گاه انس‌ها را به نام انسان خوانده و جن‌ها را به نام جن، به خاطر همین قُرب و بُعد و یعنی سر و کار داشتن با طوایف و قبایل اِنسی، و سر و کار نداشتن با طوایف و قبایل جنی بوده است
فقدان ارتباطات و کمبود اطلاعات نیز (به ویژه در آن سرزمینِ بی‌آب‌وعلف و وسیع و کم‌جمعیت و دور از هم) به این دامن می‌زد که فقط منطقهٔ خود را دید و مناطق دیگر را به خاطر کم‌خبری از آنان، «غیر»: ناشناس و ناشناخته و نامعلوم و ناپیدا و غیر خودی دانست ‌

در این بخش به برخی شواهد روایی استناد میکنم که به روشنی گواهِ انسان بودنِ جن‏ها است:

۱-با رخساری زرد و اندامی نحیف از کثرتِ عبادت- راوی نقل می‌کند که برای کاری به خانهٔ امام باقر رفته، بیرون خانه منتظر مانده زیرا افرادی پیش از وی نزد امام رفته بودند؛ او می‌گوید آن‌ها بیرون آمدند و دیدم که بسیار خوش‌سیما، با اندامی نحیف از کثرت عبادت، و رنگ رخسارشان بسان ملخ، زرد بود. چون داخل خانه شدم امام گفت که آن‌ها برادران تو از میان جن‌ها بودند که برای پرسش‌های دینی و حلال و حرام نزدم می‌آیند (فما لبث أن خرج علیّ قومٌ ...قد انتهکتْهم العبادة فوَالله لأنسانی ما کنت فیه من حُسن هیئة القوم ... کأنّ ألوانَهم الجَراد الصُفْر ... اولئک إخوانک من الجنّ... یأتوننا یسألوننا عن معالم دینهم و حلالهم و حرامهم. کافی ح ۱۰۲۴)

۲-هندو یا سودانی- راوی گفت دَمِ خانهٔ امام صادق بودیم که قومی شبیهِ زط (سودانی یا هندو) و ملبّس به إزار و کساء بیرون آمدند؛ از امام پرسیدم اینان چه کسانی بودند، ایشان پاسخ داد برادرانِ جِنّی‌تان بودند (کُنّا بِبٰابه فخرج علینا قَومٌ أشباهُ الزُطّ علیهم اُزُرٌ و أکسیةٌ، فسألْنا أباعبدالله عنهم فقال هؤلاء إخوانُکم من الجنّ. ح ۱۰۲۵)

۳-اهلِ نصیبین (حدود نینوا)- راوی گوید رسول‌خدا مأمور انذار جن، دعوت‌شان به سوی خدا، و خواندن قرآن بر آن‌ها شد؛ شماری از جن‌ها از نینوا آمدند و حضرت شب‌هنگام به درّه‌ای در حوالی مکه رفت و خواندن آیات وحی را آغاز کرد افراد سیه‌چردهٔ کثیری گرداگردش جمع شدند؛ در پایان به سرعت پراکنده شدند ولی یک گروه‌شان تا فجر با رسول‌خدا بودند. رسول‌خدا به من گفت چه دیدی؟ گفتم مردانی سیاه‌پوست با جامه‌های سفید؛ رسول‌خدا گفت: آن‌ها جنِ منطقهٔ نصیبین بودند (فصرف الله إلیه نفراً من الجن من نینوی ... فافتتح القرآن، فغشیته اسودة کثیرة ...هل رأیت شیئاً فقلت نعم رأیت رجالاً سوداً مستثفری ثیاب بیض، قال: أولئک جن نصیبین (مجمع‌البیان)

۴-قبیلهٔ بنی عمرو بن عامر- امام علی گوید که نه نفر از اشراف جن: یکی از منطقهٔ نصیبین و هشت تن از بنی عمرو بن عامر نزد رسولخدا آمدند و آیه و اذ صرفنا الیک نفراً من الجن یستمعون القرآن نازل شد (نورالثقلین)

۵-اکراد و کوه‌نشینان- راویِ شامی از امام صادق پرسید که نزد ما قومی از کردها هستند و پیوسته برای خریدوفروش نزد ما می‌آیند و ما با ایشان اختلاط و معامله می‌کنیم؛ امام گفت با آن‌ها اختلاط نکنید زیرا اکراد قبیله‌ای از قبایل جنّ‌اند که خدا پرده از ایشان برداشته (إن عندنا قوماً من الأکراد و إنهم لا یزالون یجیئون بالبیع فنخالطهم و نبایعهم؟ فقال: یا أبا الربیع لا تخالطوهم فإن الأکراد حی من أحیاء الجن کشف الله عنهم الغطاء فلا تخالطوهم. کافی ۵/۱۵۸) مجلسی اول در روضة المتقین قائل به شمول آن بر الوار نیز شده

۶-غریبه‌ها را به خانه راه نده- ابوحمزه ثمالی دید که افراد غریبه و ناشناسی از خانهٔ امام باقر خارج شدند، به داخل رفت و اعتراض کرد که در این بگیر ببند و جاسوس‌بازاری که حکومت راه انداخته، چرا غریبه‌ها را به خانه راه می‌دهی؟ امام رفع نگرانی کرد که آن‌ها خودی‌اند: گروهی از شیعیان‌مان از جن‌ها بودند که برای مسائل دینی آمده بودند (فخرج قوم أنکرتهم ولم أعرفهم ثم اذن فدخلت علیه فقلت جعلت فداک هذا زمان بنی أمیة و سیفهم یقطر دماً؟... هؤلاء وفد شیعتنا من الجن... نورالثقلین)

۷-کاروان شتر با اشخاصی عمامه به سر- راوی گوید جهازهای ردیف‌شدهٔ شتر مربوط به مهمانان را دمِ خانهٔ امام باقر دیدم؛ مهمانها که عمامه بر سرشان بود با سروصدایِ خداحافظی برخاستند و رفتند. امام گفت: این افراد ناشناس، برادران‌تان از طوایف جن‌اند (رحال إبلٍ علی الباب مصفوفة ... خرج قوم معتمّین بالعمائم یُشبهون الزط. کافی)

ادامه دارد

T.me/baznegari/532
28 March 2020
ک
10:26
کانال بازنگری
In reply to this message
روایات در یادداشت بالا برای سهولتِ استناد، شماره‌گذاری شد.

ضمناً در بخش‌های بعدی از یادداشتِ «جن انسان است»، به موضوعات متنوعی از جمله موضوعات زیر پرداخته می‌شود:

جن‌های سلیمان (و تأکید بر بشری بودن‌شان)

آتش و خاک (و مراد قرٱن از خلقت متفاوتِ جن و انس)

واژهٔ انسان

رسول انس و جن (رسولی از جنس خودتان)

نقد دیدگاه سنتیِ ماهیت و تمثّل جن
@baznegari
30 March 2020
ک
02:07
کانال بازنگری
زنگ تفریح برای روزهای کُرونایی:


عذاب با آتش و پاداش با آب!؟

(سرنوشت اُخرویِ جن‌ها)


می‌گویند طبق قرآن، جن از آتش آفریده شده، و آتش است

می‌گوییم همان قرآن به جن‌های بد وعدهٔ عذاب با آتش، و به جن‌های خوب وعدهٔ آشامیدنِ آب گوارا داده.

با این وصف به نظر شما آیا یک جای کار نمی‌لنگد؟ زیرا آتش برای جنس آتش، عذاب‌آور نیست بلکه دست بر قضا این آب است که برایش عذاب بوده و او را خاموش و نابود می‌کند.

آیا نباید در فهمِ خلقت آدم از خاک، و خلقت جن از آتش بازنگری کرد و آن را اینقدر سطحی و ساده تفسیر نکرد؟

همان‌طور که پیکر آدمیان فاقد خاک و گِل است، پیکر جنّیان نیز فاقد آتش و شعله است.

در یادداشت‌های آینده به مفهوم تفاوتِ خلقت جن و انس از آتش و خاک پرداخته می‌شود.

کانال بازنگری (ترکاشوند)
@baznegari
ک
23:32
کانال بازنگری
نقد قرآنیِ نظریهٔ:
جن انسان است

رضا حق‌مرام

به‌نام خدا و با سلام

۱- مقدمه

نظریه‌ای توسط جناب ترکاشوند با عنوان «جن انسان است»، طرح شده است که در اینجا به نقد قرآنی آن پرداخته می‌شود.
چهار شاهد قرآنی در سازگاری و پنج شاهد قرآنی در مخالفت با نظریه ارائه می‌شود که آنها در مجموع مانع از رد یا پذیرش قطعی نظریه هستند. همچنین سه آیه که بیانگر ارتباط یک‌سویه بین جن و انس است ارائه می‌شود و اثبات و استحکام نظریه مستلزم توجیه این ارتباط یک‍سویه نیز هست‌.


۲- شواهد سازگار

یک. دو آیه وجود دارد که گویی حاکی از این است که جن و انس همان بنی‌آدم هستند یعنی جن نیز از آدم است:

اعراف: يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي ۙ فَمَنِ اتَّقَىٰ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (۳۵) وَالذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(۳۶) فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ ۚ أُولَٰئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتَابِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ (۳۷) قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ ۖ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا ۖ حَتَّىٰ إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَٰؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ ۖ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَٰكِنْ لَا تَعْلَمُونَ (۳۸)

این آیه بنی‌آدم را خطاب قرار می‌دهد و نهایتاً حکم آیه به جن و انس ختم می‌شود.

مشابه آیه بالا آیه ۱۳۰ انعام است که در آن «يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ» (يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي) با «يَا بَنِي آدَمَ» (يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي) جایگزین شده است:
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا شَهِدْنَا عَلَىٰ أَنفُسِنَا ۖ وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ

دو. جن همانند انس دارای قلب، چشم و گوش است:
اعراف: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (۱۷۹)

سه. جن همانند انس تفکر می‌کند:
اعراف: أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا ۗ مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ (۱۸۴)

چهار. جن (جان) همانند انس، فعالیت جنسی دارد:

رحمن: فيهن قاصرات الطرف لم يطمثهن إنس قبلهم ولا جان (۵۶)

رحمن: حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ (۷۲) فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (۷۳) لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ (۷۴)


۳- شواهد ناسازگار

یک. دسترسی متفاوت جن و انس:
جن به آسمان دسترسی دارد:

جن: وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا (۸) فاعل این آیه طایفه جن هستند که در آیات قبل ذکر شده است.

دو. درجهٔ پایین‌ترِ جن:
جن در درجه نازل‌تری از انس قرار دارد زیرا در هنگام خلقت انسان، ابلیس که از جن بود امر به سجده بر انسان شد.

سه. تقدم خلقت جن:
جن قبل از انسان خلق شده زیرا در هنگام خلقت انسان موجود بوده است آنجایی که ابلیس که از جن بوده، هنگام خلقت انسان، به سجده بر او امر می‌شود.

چهار. قدرت خارق‌العادهٔ جن:
در داستان سلیمان، عفریت که از جن بوده، اعلام آمادگی می‌کند که تخت بلقیس را قبل از این که سلیمان از جایش برخیزد برای او بیاورد.

پنج. خلقت متفاوت:
آیات قرآن حاکی از این است که جن از آتش، و انس از خاک خلق شده است.


۴- رابطهٔ یک‌سویه

چند رابطه بین جن و انس وجود دارد که یک‌سویه است و حالت برعکس ندارد:

یک. گمراه کردن انس توسط جن
(انعام ۱۲۸)

دو. پناه بردن انس به جن
(جن ۶)

سه. عبادت کردن جن توسط انس
(سبأ ۴۱)


کانال بازنگری، ۱۳۹۹/۱/۱۱
مقالهٔ دریافتی
https://t.me/baznegari/535
31 March 2020
ک
12:02
کانال بازنگری
• دیو آریایی ، جِنّ عربی

(جن انسان است بخش۳)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۱/۱۲

در پیِ انتشار دو بخش قبلی، دکتر منصورزاده (متخصص باستان‌شناسی و ادیان) توضیح دادند که: «... اعرابِ حجاز، هر غیر عرب را جنّ تلقی می‌کردند، چنان‌که ایرانیان نیز هر غیر آریایی را دیو خطاب می‌کردند. دیو ایرانی معادل جن عربی است ...».

آریائی‌ها پس از کوچ به فلات ایران، بومیان را (که اتفاقاً صاحب تمدن بودند) «دیو» نامیدند یعنی به غیر آریایی‌ها (=غیر خودی‌ها) عنوان دیو دادند.

دیو سفید و دیو سیاه:
آنان، بومیان را بر اساس رنگ پوست‌شان به دیو سفید و دیو سیاه تقسیم‌بندی کردند: به مردم طبرستان (در نوار ساحلیِ شمال) که رنگی روشن داشتند «دیو سفید» و به مردم جنوب که رنگی تیره داشتند «دیو سیاه» می‌گفتند.

در قصّه‌های نزاع میان کوچندگان و بومیان، به کلمهٔ «دیوبند» برمی‌خوریم که لقب تهمورث است زیرا دیوان (بومیانِ فلات) را به بند کشید و از آنان خط و معماری و کشاورزی آموختند.

وجه تسمیه:
برخی در بارهٔ علت این نامگذاری گویند آریایی‌ها پس از کوچ، در گوشه و کنار این سرزمین پهناور با مردمانی روبرو گردیدند که دارای چهره‌هایی با موی و ریش بلند و اندام‌هایی درشت بودند که این ویژگی‌ها برای کوچندگانِ آریایی شگفت‌آور بود و از این رو این مردمان را دیو نامیدند. برخی دیگر گویند به این خاطر که بومیان، مزداپرست نبودند و خدایان غیر ایرانی (غیر آریایی) را می‌پرستیدند، به همین خاطر آریاها آنان را دیوسنا و سپس دیو نامیدند؛ و شاید این نامگذاری ریشه در تبعیض نژادی داشته باشد که هر قوم و قبیله و نژادی، خود را بهتر از دیگران دانسته و به خود عنوانی اصیل و به دیگری صفتی پَست می‌داد و از همین رو کوچ‌کنندگان خود را آریایی یعنی «نجیب و شریف» (با فرض صحت این معنا) و بومیان را دیو یعنی «بدمنش» نامیدند.

بنابراین دیو (پری) در نزد آریایی‌ها؛
از یکسو متمدن‌تر و صاحب تخصص و فوت‌وفن‌های پیشرفته‌تری در زندگی بودند
و از سوی دیگر رنگ و چهره‌ای عجیب و متفاوت برای مهاجران سرزمین‌های شمالی داشتند؛
یعنی تقریبا همان تصوری که مکی‌ها و اعراب حجاز از جن‌ها به عنوان مردم پیشرفته‌تر و مختلف‌الالوانِ بلاد اطراف داشتند؛
قرآن نیز به ذکر تخصصِ این خارجی‌ها (جن‌ها)، در ساختِ قصر و معبد سلیمان پرداخته و در روایات نیز به رخسار متفاوت آن‌ها (که ناشی از تفاوت نژاد و اقلیم بود) اشاره شد.

اغراقِ فریبندهٔ افکار:
گفتنی است عرب در بیان و ترسیم، دچار اغراق‌گویی و غلو بود و به همین خاطر پیشرفت جن‌های بیگانه و خارجی را چندبرابر و ماورائی و در حدِّ غیب‌دانی (تا آن‌جا که وحیِ قرآن را حاصل ارتباط حضرت محمد با آن مردم پیشرفته و آگاه به غیب) می‌دانستند، و چهرهٔ متفاوت‌شان را نیز گاه افسانه‌وار فراتر از واقعیت به تصویر می‌کشیدند.
اغراق در بیان تفاوت علمی و ظاهری در اعصاری که محرومیت‌ها و فقدان برق بیداد می‌کرد امری طبیعی است.

اقدام انسانیِ قرآن:
قرآن لقب غلط‌اندازِ دیو که بار منفی داشت را کنار گذاشت و به جای آن از عنوان جن که از نظر معنا فاقد بار منفی است استفاده کرد و از گذشته‌ها و دشمنی‌ها (میان هموطنان با غیر هموطنان) به سرعت گذر کرد و هر دو گروه یعنی جن (غیر هموطن) و انس (اعراب هموطن) را مشترکاً خطاب کرد و آن‌ها را دعوت به ایمان و عمل صالح کرد و از تکذیب نعمت‌های پروردگار پرهیز داد. اگر شیطنت هست به هر دو نسبت داد: شیاطین الجن و الِانس؛ اگر وسوسه هست به هر دو نسبت داد: الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنة والناس؛ اگر عذاب اخروی هست به هر دو هشدار داد؛ اگر برای هم‌قوم و غیر هم‌قوم اسم انتخاب کرد برای هر دو از باری برابر استفاده کرد (اِنس و جِن: دمِ‌دست و دور)؛ اگر دعوت به ایمان است هر دو را خطاب کرد؛ و چنان به همبستگی جهانی اعتنا نشان داد که دوست و دشمنِ دیروز را زیر یک چتر بُرد و از خطابی واحد برای اشاره به هر دو استفاده کرد: انسان.
نفی تبعیض نژادی. قرآن به ساکنان حجازِ گمنام و فراموش‌شده اعتماد به نفس داد و با آیاتش متذکر شد که «آن مردم دیگر» (که جن نامیده شدند و به قرینهٔ "مجنون" برتر شناخته می‌شدند) اگر بر شما در تمدن برتری دارند (یا برخی‌شان کمتری دارند)، آن دانش و فرهنگ و تمدن را با تلاش و کوشش به دست آورده‌اند و شما نیز می‌توانید با تلاش و رَستن از جهالت، به آن رشد و پیشرفت دست یابید و این‌گونه نیست که خدا راه رشد را بر نژادی بسته و بر نژاد دیگر باز گذاشته باشد و آپارتاید راه انداخته باشد

آریائیان سرانجام گویا به لطف قوای جسمانی بیشترشان بر «بومیان متمدن و غیر هم‌نژادشان» (دیوان) پیروز شدند؛ چنان‌که اعراب نیز سرانجام با اعتماد به نفسی که از قِبَل ظهور اسلام به دست آوردند به لطف همان قوای جسمانیِ برتر (و نه دانش بیشتر) بر «بلاد متمدن و غیر هم‌نژادشان» (جنّیان) غلبه کردند
https://t.me/baznegari/536
2 April 2020
ک
20:08
کانال بازنگری
جن انسان است بخش۴

(بشری بودنِ جن در داستان سلیمان)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۱/۱۴

آیا سلیمان برای ساخت معبد و قصر و پیشرفت حکومتش، از متخصصان خارجی کمک گرفت؟

قرآن در آیاتش به متخصصانی که آن‌ها را «جن» نامیده، می‌پردازد که کارهای متنوعی برای حکومت سلیمان انجام می‌دادند، از جمله: ساختِ قصر و معبد، ساخت مجسمه‌ها، ساخت کاسه‌هایی به بزرگی حوض، و ساخت دیگ‌های ثابت». سلیمان بی‌رحمانه از این بنّاها و معمارها، پیکرتراشان و نجّارها، مهندسان و طرّاحان و...، کار می‌کشید:
... و مِن الجنّ مَن یعمل بین یدیه بإذن ربّه و من یَزِغ منهم عن أمرنا نُذقه من عذاب السعیر. یعملون له ما یشاء مِن محاریب و تماثیل و جِفان کالجواب و قدور راسیات ... (سبأ ۱۲ و ۱۳)

برخی از این جن‌ها که به عللی شیطان نامیده شده‌اند (مثل شیاطین الجن والاِنس) و سلیمان از آن‌ها کار می‌کشید مهارت‌شان غواصی و دریانوردی، ساخت‌وساز و نیز کارهای دیگر بود:
و مِن الشیاطین من یغوصون له و یعملون عملاً دون ذلک و کُنا لهم حافظین (انبیا ۸۲) والشیاطین کلّ بنّاء و غوّاص. و آخرین مُقرّنین فی الأصفاد (ص ۳۷ و ۳۸).

روشن است که ساخت قصر و معبد و مجسمه و انواع دیگ و غواصی و ساخت‌وساز و مهندسی و کارگری و...، نه کار حیوان است نه کار موجودات نامرئی، و در نتیجه اگر عمارت‌های سلیمان افسانه نیست و هم اینک نیز آثارش باقی است پس ناچار باید قائل به این شد که متخصصان و کارگرانِ موسوم به جن، باید بشر باشند که گویا به خاطر تفاوت نژاد، قوم یا سرزمین با سلیمان و قومش، «جن» نامیده شده‌اند.

این واقعیت را به روشنی می‌توان در عهد عتیق مشاهده کرد زیرا در آن‌جا کارگران و متخصصانِ مذکور در قرآن را افرادی معرفی کرده که سلیمان از حیرام، پادشاه صور درخواست کرده و او نیز (ضمن عقد قرارداد) از هیچ کمکی دریغ نکرده است. به پاره‌ای از عبارات کتاب مقدس و تشابه آن با آیات مربوطهٔ قرآن دقت کنید:

«(قصد بنای هیکل). حیرام، پادشاه صور، خادمان خود را نزد سلیمان فرستاد چون‌که شنیده بود که او را به جای پدرش به پادشاهی مسح کرده‌اند، زیرا که حیرام همیشه دوست داود بود. و سلیمان نزد حیرام فرستاده گفت: ... و اینک مراد من این است که خانه‌ای به اسم یَهُوَه، خدای خود، بنا نمایم چنان‌که خداوند به پدرم داود وعده داد ... حال امر فرما که سروهای آزاد از لبنان برای من قطع نمایند و خادمان من همراه خادمان تو خواهند بود ... پس حیرام چوب‌های سرو آزاد و چوب‌های صنوبر را موافق تمامی اراده‌اش به سلیمان داد ... و (سلیمان) پادشاه امر فرمود تا سنگ‌های بزرگ و سنگ‌های گران‌بها و سنگ‌های تراشیده‌شده به جهت بنای خانه کندند و بنایان سلیمان و بنایان حیرام و جِبْلیان آن‌ها را تراشیدند، پس چوب‌ها و سنگ‌ها را به جهت بنای خانه مهیّا ساختند ... و بر تمامی دیوارهای خانه، به هر طرف نقش‌های تراشیده‌شدهٔ کروبیان و درختان خرما و بسته‌های گُل در اندرون و بیرون کند ... و سلیمان پادشاه فرستاده، حیرام را از صور آورد و او پسر بیوه‌زنی از سبط نفتالی بود و پدرش مردی از اهل صور و مِسگر بود و او پر از حکمت و مهارت و فهم برای کردن هر صنعت مسگری بود پس نزد سلیمان پادشاه آمده، تمامی کارهایش را به انجام رسانید ... و ده حوض برنجین ساخت که هر حوض گنجایش چهل بت داشت و هر حوض چهار ذراعی بود و بر هر پایه‌ای از آن ده پایه، یک حوض بود ... و حیرام حوض‌ها و خاک‌اندازها و کاسه‌ها را ساخت، پس حیرام تمام کاری که برای سلیمان پادشاه به جهت خانهٔ خداوند می‌کرد به انجام رسانید ... و ده پایه و ده حوضی که بر پایه‌ها بود ... و دیگ‌ها و خاک‌اندازها و کاسه‌ها، یعنی همهٔ این ظروفی که حیرام برای سلیمان پادشاه در خانهٔ خداوند ساخت از برنج صیقلی بود (اول پادشاهان باب ۵ تا ۷ و دوم تواریخ ایام باب ۲ و ۳). آن‌گاه سلیمان به عَصیون جابَر و به ایلوت که بر کنار دریا [بحر قُلزُم] در زمین اَدُوم است، رفت. و حورام [حیرام] کشتی‌ها و نوکرانی را که در دریا مهارت داشتند به دست خادمان خود برای وی فرستاد و ایشان با بندگان سلیمان به اُوفیر رفتند، و چهارصد و پنجاه وزنهٔ طلا از آن‌جا گرفته، برای سلیمان پادشاه آوردند (دوم تواریخ باب ۸ ش ۱۷ و ۱۸). و حیرام، بندگان خود را که ملّاح بودند و در دریا مهارت داشتند در کشتی‌ها همراه بندگان سلیمان فرستاد (اول پادشاهان باب ۹ ش ۲۷)».

بنابراین جن در آیات مربوط به داستان سلیمان، جن (جن به معنای غلط و عوامانه) نیست بلکه بشر است و اتفاقاً از نوع ماهر و صاحبِ فوت‌وفنّش که البته خارجی و غیر هموطن بودند.

حدس می‌زنم قرآن تعمداً داستان چگونگی مرگ سلیمان، و «بی‌خبری جنّیان» از آن را یاد می‌کند تا از افسانه‌سازی پیرامون آن‌ها و عجیب‌غریب بودن‌شان پرهیز کنیم: ... فلمّا خرّ تبیّنت الجن أنْ لو کانوا یعلمون الغیب ما لبثوا فی العذاب المُهین (سبأ ۱۴).
https://t.me/baznegari/537
ادامه دارد
.
.
4 April 2020
ک
16:00
کانال بازنگری
جن انسان است بخش۵

(بیگانه‌های قرآن‌دوست)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۱/۱۶

قرآن در سورهٔ احقاف، آمدن نفراتی از جن به سوی رسول‌خدا، و شنیدن آیات قرآن را گزارش می‌کند. این‌طور پیداست که آنان غریبه و از سرزمین دیگری آمده بودند که پس از رویارویی با حضرت و شنیدن کلمات وحی و اطلاع کافی از کتابِ نازل‌شده، به نزد قوم خود بازگشته و جریان ظهور پیامبری جدید بعد از موسی را به اطلاع مردمِ قوم و سرزمین‌شان رساندند:
و إذ صرفْنا إلیک نفراً من الجنّ یستمعون القرآن فلمّا حضروه قالوا أنصتوا فلمّا قُضیَ ولّوا إلی قومهم مُنذرین. قالوا یا قومَنا إنّا سمعنا کتاباً اُنزل من بعد موسی مصدّقاً لما بین یدیه یهدی إلی الحق و إلی صراط مستقیم. یا قومنَا أجیبوا داعی الله و آمِنوا به ... (احقاف ۳۱-۲۹)

این آیات تنها فرقش با موارد عادی این است که ترسیمی از افراد و نفراتِ «غریبه، ناآشنا، مسافر و غیر هموطن» می‌کند و نه موجوداتی به شکل شعله و در هیئتی از آتش و یا شَبَح و نامرئی.

نکتهٔ مورد غفلت در تفسیرها، این است که پس از ترجمهٔ درستِ جنّ و مشتقاتش به «پوشیده بودن و پوشیدگی»، از آن ارادهٔ «نامرئی» (ذاتاً نامرئی و نادیدنی) می‌کنند حال آن‌که جنین که در بطن مادر قرار دارد و از دیده‌ها پوشیده است، معنایش این نیست که آن جنین، موجودی نامرئی و دیده‌ناشدنی است بلکه صرفاً به این معناست که شکم و جدارهٔ مادر، حائل شده و مانع رؤیتِ آن جنینِ دیدنی و موجب پوشیدگیِ آن طفلِ قابل رؤیت از چشم‌ها گردیده؛ و در واقع جنین ذاتاً نامرئی نیست چنان‌که جنّ نیز که به معنای پوشیده است معنای نامرئی و ذاتاً نادیدنی از آن مستفاد نمی‌شود بلکه فاصلهٔ جغرافیایی و مرزهای دریایی (چون بطن مادر) موجب پوشیدگی آن‌ها از انظارِ اقوام و ملل دیگر، و مانع دیده‌شدن‌شان می‌گردید به ویژه که در آن روزگار فواصل قوم‌ها از یکدیگر زیاد، دسترسی به یکدیگر بسیار سخت، و اطلاعات از یکدیگر بسیار اندک بود، و به همین خاطر مردمِ هم‌قبیله و هم‌قوم، یکدیگر را می‌دیدند و پوشیده از هم نبودند ولی مردمِ غیر هم‌قوم و با فواصل جغرافیایی زیاد یکدیگر را نمی‌دیدند و از هم پوشیده بوده و غیر مأنوس و تا حدودی عجیب و غریب می‌نمودند. همچنین جانّ به معنای مار را از آن رو پوشیده گویند که لانه‌اش درون خاک بوده و همین خاک موجب پوشیده بودنش از انظار شده و نه این‌که آن را موجودی نامرئی بشماریم

بنابراین معنای پوشیده بودن در جِنّ، حکایت از نامرئی و نادیدنی بودنش ندارد بلکه حکایتِ: دور از چشم بودن ، فعلاً قابل رؤیت نبودن، و وجود حائل برای رؤیت را دارد.

در روایات آمده که نفرات جنّی برای ملاقات رسمی با پیامبر قرار و مداری گذاردند و سرانجام ملاقات صورت گرفت؛ در این باره نکتهٔ فریبنده و افسانه‌زا که به مرور موجب تصورات غیر بشری از جن در اذهان شده: ملاقات در شب، بیرون مکه، بدون حضور اصحاب، ناشناخته‌ماندن و... است؛
غافل از آن‌که چنین تدابیری در جوّ امنیتی و فشار مشرکان قریش که حتی خودِ مکی‌ها به راحتی با پیامبر در ارتباط نبودند و تبلیغ برای هم‌قبیله‌ای‌ها دردسرآفرین بود، طبیعی است که برای غریبه‌ها که از دیگر بلاد آمده بودند باید ملاحظات امنیتی بیشتری به کار بسته می‌شد؛ وانگهی اگر جنّیان موجوداتی نامرئی بودند دیگر چه نیاز بود قرار ملاقات در بیرون مکه و شب‌هنگام گذاشت؟ نفرات نامرئی می‌توانستند به راحتی در خانهٔ حضرت حاضر شوند و از او کلام وحی بشنوند و پس از آشنایی با آیات وحی، خانه را ترک و به سوی دیار خود بروند.
ما مطمئن نیستیم که ملاقاتی رسمی میان پیامبر و جن‌ها صورت گرفته، چه بسا آنان صرفا آمده بودند موضوع ظهور رسول جدید را از نزدیک و بی‌سروصدا تحقیق کنند. معلوم نیست پیامبر در مواجهه‌های غیر رسمی با آن‌ها، پی به جن بودن‌شان برده باشد زیرا پیکر جن و انس چنان‌که در داستان سلیمان گذشت یکسان است


رسول‌خدا در مکه سخت زیر فشار بود و برای تبلیغ آیین حق و آیات وحی، گاه هر دری می‌زد به سنگ می‌خورد؛ به طائف نیز که رفت تا گشایشی پیدا شود، بدتر شد زیرا این سفر دچار شکست سنگین و حتی موجب بی‌حرمتی به وی شد و اندوه وجودش را گرفت؛ از سوی دیگر یارانش سخت در تنگنا و بعضی زیر شکنجه بودند؛ از یاران هجرت کرده به حبشه نیز چندان خبری نداشت؛ در همین وانفسا بود که آیات سورهٔ جن گویا در سال ششم بعثت نازل شد و به او امید و شوق بخشید و از او خواست تا این خبر را به اطلاع یارانش برساند که:
شماری از جن‌ها پیام قرآن به آن‌ها رسیده و تحت تأثیر شگفتیِ آن قرار گرفته و به آن ایمان آورده‌اند:
قُل اُوحی إلیّ أنّه استمع نفرٌ من الجنّ فقالوا إنّا سمعْنا قرآناً عجباً. یهدی إلی الرشد فآمنّا به و لن نُشرِکَ بربّنا أحداً (جن ۲-۱)
این خبر خوش در آن نومیدی، به عبور آیات وحی از مرزها و استقبال خارجی‌ها از آن برمی‌گردد

https://t.me/baznegari/538
ادامه دارد
5 April 2020
ک
17:33
کانال بازنگری
جن انسان است بخش۶

(تشابه جنّ و انس)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۱/۱۷

۱- در بهشت از جن و انس با میوه و خرما و انار پذیرایی می‌شود:
فیهما فاکهة و نخلٌ و رُمّان. فبأیّ آلاء ربکما تکذّبان (رحمٰن ۶۸).
روشن است که میوه و خرما و انار فقط ویژهٔ بشر است و نه موجود نامرئی و شبح و دو بُعدی و شعله‌وار؛ بنابراین جن نیز همانند انس بوده و پیکری مشابه دارند

۲- جن و انسِ مُجرم در روز بازپسین، از چهره‌شان شناخته می‌شوند؛ پیشانی و پای اینان را می‌گیرند و به سمت جهنم و آب جوشان می‌برند:
فیَومئذ لا یُسئل عن ذنبه إنس ولا جانٌ. فبأیّ آلاء ... یُعرف المجرمون بسیماهم فیُؤخذ بالنواصی و الأقدام ... (رحمٰن ۴۱)
این آیه به روشنی از اعضای جسمانی مشخص: پیشانی و پایِ جن و انس سخن می‌گوید و نه از موجودی غیرجسمانی یا شبح‌وار یا شعله و هیئتی از آتش؛ بنابراین جن و انس هر دو پیکری مشابه و بشری دارند

۳- از جن و انس گلایه می‌کند که چرا از قلب و چشم و گوش‌شان به شایستگی استفاده نکردند:
ولقد ذرأنا لجهنّم کثیراً من الجن و الانس لهم قلوبٌ لا یفقهون بها ولهم أعینٌ لا یُبصرون بها ولهم آذانٌ لا یسمعون بها أولئک کالأنعام بل هُم أضلّ أولئک هم الغافلون (اعراف ۱۷۹)
این آیه قرینه‌ای است بر شباهت و یکسانیِ دستگاه‌های ادراکی/احساسی، بینایی و شنواییِ جن و انس

۴- هم‌آغوشانی که در بهشت برای جن و انس تدارک شده شبیه هم است چه، هم جن‌ها امکان کام‌گیری از آن‌ها را دارند و هم اِنس‌ها؛ و حتی چنین برداشت می‌شود که این امکان مشابه، برای دنیای‌شان نیز برقرار بوده:
فیهنّ خَیراتٌ حسان. فبأیّ آلاء ... حورٌ مقصوراتٌ فی الخیام. فبأیّ آلاء ... لم یطمثهنّ إنسٌ قبلهم ولا جانٌ. فبأیّ آلاء ... (رحمٰن ۷۵-۷۰) فیهنّ قاصرات الطرْف لم یطمثهنّ إنسٌ قبلهم ولا جانّ (رحمٰن ۵۶).
این آیات نشان می‌دهد که همخوابهٔ جن همانند همخوابهٔ إنس بوده و پیکر و اندامی بشری دارد و در نتیجه خودِ جن نیز همانند إنس واجد پیکر و اندامی بشری است

۵- جن و انس را مانند هم می‌توان هنگام خشم بر زمین زد و زیر پا نهاد و به باد کتک گرفت:
و قال الذین کفروا ربّنا أرِنا الذیْنَ أضلّانا من الجنّ و الإنس نَجعلهُما تحت أقدامنا لیکونا من الأسفلین (فصّلت ۲۹).
این آیه قرینه‌ای بر وجود پیکری بشری برای جن (و همانند انس) است و نه گواه هیئتی از آتش و یا موجودی نامرئی

۶- جن (همانند انس) اگر بدکار و ستمگر باشد وعدهٔ جهنم و حتّی هیزم جهنم شدن به او داده شده، و اگر راستکردار باشد وعدهٔ آب گوارا:
و أنّا منّا المسلمون و منّا القاسطون ... و أما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا. و ألّوِ استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماءً غدقا (جن ۱۶-۱۴).
پس جن، که مانند إنس متنعم به آب گوارا و معذب به آتش جهنم است لابد موجودی نامرئی و دو بعدی یا هیئتی از آتش نیست چرا که وعد و وعید یادشده، تنها برای موجود مکلفِ جسمانی قابل تصور است که همان بشر (اعمّ از جن و انس) است

۷- رسولان الهی از جنس همان کسانی‌اند که بر آن‌ها فرستاده شده‌اند بطوری‌که اگر آن کسان فرشته باشند ناچار فرستادگان نیز باید فرشته باشند. قرآن در بارهٔ جن و انس به پیامبری مشترک از جنس خودشان اشاره می‌کند:
یا معشر الجنّ و الإنس ألم یأتکم رُسلٌ منکم یقُصّون علیکم آیاتی و یُنذرونکم لقاء یومکم هذا قالوا شهِدنا علیٰ أنفسنا و غرّتهم الحیوة الدنیا و شهدوا علی أنفسهم أنّهم کانوا کافرین (انعام ۱۳۰)، قل لو کان فی الأرض ملائکةٌ یمشون مطمئنّین لنزّلْنا علیهم من السماء ملَکاً رسولاً (اسراء ۹۵) ... و لو جعلناه ملکاً لجعلناه رجلاً و للبسْنا علیهم ما یَلبسون (انعام ۹)
بنابراین جن از نظر جنس و ابعاد جسمی و پیکر بشری همانند یوسف و موسی و محمد و... که بر جن و انس مبعوث شده‌اند می‌باشد

۸- جن و انس در بهشت بر پُشتیِ ابریشم‌بافت و بالشِ سبز تکیه می‌زنند:
متّکئین علی فُرُش بطائنها مِن استبرق ... متکئین علی رفرف خُضْر و عبقریّ حسان. فبأی آلاء ... (رحمٰن ۵۴ و ۷۶).
روشن است که جن اگر آتش و شعله باشد نه تنها نمی‌شود بر پشتی و بالش تکیه زند بلکه آن را می‌سوزانَد؛ پس ناچار باید قائل به تشابه پیکرش با إنس شد

۹- قرآن از «همکاری و دشمنی و پناه‌دهیِ» جن و انس سخن می‌گوید:
قل لئن اجتمعت الإنس و الجن علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا (اسراء ۸۸) وکذلک جعلنا لکُل نبیّ عدوّاً شیاطین الأنس والجن یوحی بعضهم إلی بعض زخرفَ القول غروراً ولو شاء ربّک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون (انعام ۱۱۲) وأنه کان رجال من الإنس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا (جن۶)
چون ارتباط با موجود نامرئی و شَبَح و هیئتی از آتش ثابت نشده، ناچار باید آن ارتباطات را میان تقسیمات بشریِ عصر نزول (: هم‌قوم و خارجی، سیاه‌پوست و گندمگون، عادی و پیشرفته و...) جستجو کرد


🔸شبههٔ خاک و آتش، در عدم تشابه جن و انس:

ادامه دارد
T.me/baznegari/539
7 April 2020
ک
00:38
کانال بازنگری
• خاک و آتش

«جنّ نه از آتش است نه نامرئی»

(جن انسان است بخش۷)

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۱/۱۹

مسألةٌ- تفاوت خلقت؟
اگر جن و انس از نظر اندام و پیکر همانندِ هم‌اند و در نتیجه جن‌ها نیز همانند انس‌ها پیکری بشری دارند، پس چرا قرآن، خلقت إنس را از خاک، و خلقت جن را از آتش اعلام کرده؟ پس چرا إنس را موجودی بشری و قابل رؤیت، و جنّ را نامرئی دانسته؟

پاسخ- شایعه است توجه نکنید:
بر اساس شایعه‌ای مشهور، آفرینش جن از آتش دانسته شد‌ه، و بر اساس همان شایعه و به ویژه در کنار برداشتی خاص از معنای جنّ، قولِ نامرئی بودن او رواج یافت؛
حال آن‌که خلقت جن از آتش، شایعهٔ نادرستی بیش نیست و ربطی به قرآن ندارد، و نامرئی بودنش نیز حاصل بدفهمیِ معنای جن و روی آوردن به افسانه است و نه قرآن؛ زیرا:

۱- برخلاف شایعه، قرآن هیچ‌گاه آفرینش جنّ را از آتش معرفی نکرده است. واژهٔ جنّ ۲۲ بار در قرآن آمده امّا در هیچ‌یک از آن‌ها به چگونگی خلقت او، و آفرینش وی از آتش و نار نپرداخته.
۲- قرآن همچنین بارها از جنّ و توضیحات ریز و درشت در بارهٔ او سخن گفته امّا هیچ‌گاه او را موجودی نامرئی و ذاتاً نادیدنی معرّفی نکرده. اگر جن نامرئی بود باید به این موضوع مهم در بارهٔ چنین موجود مکلف، ذی‌شعور و محشور در آخرت، حتماً پرداخته می‌شد امّا چنین نکرده.

منشأ شایعه:
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.

یک- منشأ شایعهٔ خلقت از آتش:
شایعهٔ خلقت جن از آتش مربوط به دو واژهٔ جانّ و ابلیس در ۴ آیهٔ زیر است:
قال [ابلیس] أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین (اعراف ۱۲ ، ص ۷۶)
والجانّ خلقناه من قبل من نار السموم (حجر ۲۷) و خلق الجانّ من مارج من نار (رحمٰن ۱۵)

در این آیات:
ابلیس فقط «یک» شخص از جن‌هاست.
جانّ نیز یا:
الف- همان ابلیس است که در این صورت تمام چهار باری که خلقت از آتش در قرآن آمده، همه مربوط به شخص واحدی به نام ابلیس است و نه لزوماً دیگر جن‌ها، به ویژه که این شخص برخلاف دیگر جن‌ها بوده و فرجامی سیاه از خود به جا گذاشت و در نتیجه تفرّدش به چیزی خاص (و یا برداشتی خاص از خلقتش) بیراه نخواهد بود.
ب- و یا اشاره به أبو الجن (اولین نیای جن‌ها) که در احادیث نامش شومان (شوما /سوما) آمده دارد که در این صورت تمام آن چهار آیه فقط به دو شخص از جن‌ها برمی‌گردد: ابلیس و شومان؛
در این صورت؛
اولاً مگر هیچ احدی از انس‌ها (که خلقتِ نیای‌شان از خاک اعلام شده) اندام و پیکرشان همچو مجسمه‌ها از خاک و گل است که انتظار داشته باشیم آحاد جن نیز باید هیئت‌شان از صِرف آتش باشد؟ بنابراین همچنان‌که هیچ إنسی را نمی‌توانید مشاهده کنید که هیئت و پیکرش از خاک و گِل ساخته شده باشد به همان ترتیب نباید انتظار داشت که افراد و آحاد جن نیز هیئتی شعله‌وار و از آتش داشته باشند.
ثانیاً چه بسا وقتی می‌گوییم آدم از خاک، و أبو الجن از آتش خلقت یافتند مراد این باشد که آدم فقط از خاک ولی نیای جن‌ها علاوه بر خاک، با آتش، گِلَش پخته شد و حرارت دید؛ چنان‌که در مورد کیومرث اولین انسان در روایت ایرانی گویند:
«نخست اورمزد از روشنیِ ازلی، هیأت آتش را آفرید و كیومرث را به این شكل خلق كرد و گرمی این نور ازلی است كه در نطفۀ آدمیان وجود دارد، اما تن او از گِل یا از زمین آفریده شد» و حتی گِلشاه لقب یافت.

حال حتی اگر جانّ را فرضاً معادل جن بدانیم باز خلقت از آتش: یا مثلاً به خلقت «اولیهٔ» کیومرث از هیئت آتش و استمرار آن در نطفهٔ «ایرانیان» بازمی‌گردد (خلقت کیومرث هزاران سال زودتر از آدم اعلام شده) و یا مثلاً به «آفریقائیانِ» سوخته از آتش آفتاب برمی‌گردد (سکونت بشر در قارهٔ سیاه گویا قدیم‌تر از خلقت آدم است) و یا احتمالات دیگر.
روایاتی در جن نامیدن اینان در منابع وجود دارد.

دو- منشأ شایعهٔ نامرئی بودن:
این شایعه به فهم بد از واژهٔ جن برمی‌گردد زیرا از این واژه که به معنای پوشیده و پنهان و مستور است، تلقی نادرستی (همسو با خلقت از آتش) شده، و پوشیدگی او را به ذاتاً نامرئی و نادیدنی بودنش تفسیر کرده‌اند، حال آن‌که چنان‌که در بخش۵ شرح دادم پوشیده بودن، احتمال دو معنا را دارد: یکی ذاتاً نامرئی بودن، دیگری پوشیده و پنهان بودن به وسیلهٔ چیزی؛ و چون مشتقات اصلی و مشهور این واژه: جنین (طفلِ مستور در بطن مادر)، جانّ (مارِ پنهان در زیر خاک)، جُنّه (سپرِ پوشانندهٔ جنگجو) و... همگی گواه معنای دوم و نفی معنای اول است بنابراین جِنّ نیز به معنای موجودِ نامرئی و شَبَح و ارواحِ ترسناک (که با آمدن برق و روشنایی و پیشرفت، همه محو شدند) نیست، بلکه بشرهای دیگر اقوام و قاره‌هاست‌

استفاده از آیهٔ یا بنی آدم لا یفتننّکم الشیطان... إنه یراکم هو و قبیلُه من حیث لا ترونهم (اعراف ۲۷) نیز برای نامرئی بودن، قابل توجیه نیست

ادامه دارد

سوگ درگذشت استاد رضا بابایی تسلیت باد
نام‌شان زمزمهٔ نيمه‌شب مستان باد
تا نگويند كه از ياد فراموشان‌اند

@baznegari
8 April 2020
ک
22:23
کانال بازنگری
قوم آدم

جن انسان است بخش۸

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۱/۲۰

اینک سال ۵۷۸۰ مطابق تقویم عبری است که نشان می‌دهد حضرت آدم در ۵۷۸۰ سال پیش خلق و متولد شد. در برخی منابع اسلامی این تاریخ به حدود ۷۰۰۰ سال پیش برمی‌گردد؛ حدس من امّا این است که ظهور آدم، در فاصلهٔ نزدیکتری به ما قرار دارد زیرا در آن منابع سنّ آدم و چند نسلِ نخست او تا حدود ابراهیم را دولّا پهنا یعنی چندصدساله ثبت کرده‌اند تا در رقابت با اسطوره‌های سایر ملل و اقوام کم نیاورند، پس اگر بخواهیم به تاریخ دقیق‌تری برسیم باید بیش از هزار سال از عدد ۵۷۸۰ کم کنیم و مثلا به حدود ۴۵۰۰ سال پیش برسیم.

همه می‌دانیم که نوع بشر هزاران سال، پیش از آدم در زمین وجود داشته و یعنی هیچ تردیدی نیست که آدم اولین انسان نبوده است. قدمت بشر با همین کمّ‌وکیف موجود، دستِ‌کم به ۴۰ هزار سال پیش بر می‌گردد که طبق اطلاعات موجود از افریقا به دیگر نقاط زمین پخش شدند

بنابراین پیش از ظهور و تولد آدم و تأسیس قوم او اقوام و نژادهای دیگری بر روی زمین و در مناطق مختلف زندگی می‌کردند. در ادبیات قرآن، آن اقوام دیگر برای قومِ تازه‌تأسیسِ آدم، بالنّسبه جن نامیده می‌شوند.
در این‌جا آدم و نسل او را «قوم آدم» نام می‌نهیم و دیگر مردم و اقوام موجود در زمان آدم را «اقوام دیگر» می‌خوانیم

ویژگی ممتاز قوم آدم:
گویا اقوام دیگر تا آن زمان، بدون وجود انبیا زندگی می‌کردند و گلیم خود را با مراجعه به رسول درونی از آب بیرون می‌کشیدند اما قوم جدید، قوم نبی‌محور و متکی به رسولان ظاهری بود و قرار شد سلسلهٔ انبیا از درون همین قوم بیرون آید (قوم انبیا). به همین خاطر است که چین، هند، افریقا، روسیه، اروپا، نیمکرهٔ غربی، ... و حتی یحتمل ایران فاقد نبی و رسول بودند

جغرافیای قوم آدم
جغرافیای این قوم جدید و به عبارت دیگر جغرافیایی که انبیا در آن ظهور کردند را اجمالا همه می‌دانند و به هلال خصیب و بین‌النهرین معروف است

داستان خلقت آدم (ظهور قوم متفاوت):
چنان‌که گفتم در ۵۷۸۰ (یا ۷۰۰۰ یا ۴۵۰۰) سال پیش طفلی بشری (همچو بی‌شمار اطفال دیگر) از نکاح پدر و مادری بشری متولد شد و پا به عرصهٔ گیتی نهاد. او یا در همان جغرافیای بالا به دنیا آمد و یا اگر در سرزمین دیگری متولد شده (هند، سیلان یا...) اما سپس که بزرگ شد به آن جغرافیا کوچ کرد، و در هر صورت با ازدواج با دختری از قوم‌های موجود، پایه‌گذار قومی جدید شد.
این فرد همان آدم است که بحث‌مان پیرامون اوست.

اشارهٔ قرآن به خلقت او از خاک، نباید خواننده را به اشتباه اندازد زیرا به تصریح قرآن، خلقت آدم دقیقا شبیه خلقت حضرت عیسی دانسته شده، و هیچکس شک ندارد که عیسی از شکم مادرش مریم به دنیا آمد و نه با ساختِ پیکری از خاک و گِل: إنّ مثل عیسی عندالله کمثل آدم خَلَقه من تُراب ثم قال له کن فیکون. آل‌عمران۵۹.
و طبیعی است که تکثیر فرزندان آدم‌وحوا از طریق ازدواج‌شان با مردم اقوام دیگر بوده چنان‌که خودِ آدم نیز با دختری از آن اقوام موجودِ دیگر ازدواج کرد

آدم و حارث
آدم به خواست خدا، در مسیر بزرگی قرار گرفت تا پایه‌گذار قومی جدید و متفاوت، و منشأ نقش جدیدی در تاریخ بشریّت یعنی ظهور انبیا در این قوم گردد.
حارث یکی از عابدان بزرگِ معاصر آدم، که در اثر همین معنویّت و نیایش جزو مقرّبان ربوبی و از شدت اخلاص بسان فرشتگان شده بود، توفیقات آدم و برنامه‌های آتی برای نسلِ این تازه از راه رسیده را برنتافت و ساز مخالف زد. او بر اساس الگوی عناصر اربعهٔ آتش و هوا و آب و خاک، که آتش بر فراز خاک است و بالا می‌رود و خاک در زیر آن است و گریزی ندارد، گفت من از آتشم و او از خاک؛ او با این عبارت صرفاً می‌خواست بگوید من از او بالاتر و برترم (مرغ باغ ملکوتم نیَم از عالم خاک، چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم) و چون حارث در اثر عبادات کثیر، خود را از قفسِ تن رسته و به باغ ملکوت پیوسته و جزو ملائک می‌دانست بانگ برآورد که این خاکیِ در گل مانده کجا و ما آتشِ صعود یافته کجا!؟
حارث همان است که به ابلیس و شیطان توصیف شد و جزو جن‌ها (جزو آحاد اقوام دیگر معاصر آدم؛ غیر خودی) معرفی گردید.
قرآن در همین راستا، معتقدان به ادیان ابراهیمی در قوم آدم را به نام مکتب‌شان و با عناوین: اهل کتاب، یهود، نصاری و... خطاب می‌کند اما برای سایر اقوام و مللِ خارج از جغرافیای انبیا از واژهٔ کلیِ جن استفاده می‌‌کند.
گواه جن نامیدن آنان، روایتی است که یوسف را تنها نبیِ جن‌ها دانسته و نیز آیه‌ای که جن‌ها را آشنا با رسالت موسی نشان می‌دهد زیرا این هر دو مربوط به مردم مصر است که خارج از جغرافیای انبیا و قوم آدم است. جن‌های مستمع قرآن نیز افرادی مسافر و ظاهرا از همان مصر و حوالی‌اند

بعدها علاوه بر قوم آدم، تمام اقوام دیگر نیز به مرور آدم و بنی‌آدم نامیده شدند

سمبولیک یا واقعی دانستن این داستان، ضرری به این تفسیر از ماهیت جن نمی‌زند
T.me/baznegari/541
9 April 2020
ک
16:35
کانال بازنگری
بشر بودنِ جنّ

با سلام به خوانندگان یادداشت‌های اینجانب در کانال بازنگری، و با آرزوی نوروز و سالی ایمن از بلایا و بهتر از پیش؛
چنان‌که کمابیش می‌دانید از ششم فروردین، نوشتنِ سلسله یادداشت‌هایی با عنوان کلیِ «جنّ انسان است» را آغاز کردم و تاکنون هشت بخش از آن را تدوین، تنظیم و منتشر کرده‌ام.
در این یادداشت‌ها تلاش کردم با بازخوانی آیات قرآن، نقاب از چهرهٔ نامرئی، اشباحی و ارواحیِ جنّ بردارم و این موجود حقیقی را در ادبیات قرآنی «بشرهای غریبه و نامأنوسِ آنسوی مرزها و متعلق به نژاد و قوم متفاوت (نسبت به اقوام نبی‌محور)» معرفی کنم.
نگارش و تنظیم این بخش‌ها انرژی بسیاری از من گرفت و روزها و ساعات طاقت‌فرسایی را برای تحقیق، تنظیم و چگونگی ارائه (به ویژه با قالب فشردهٔ صفحه‌بندی در تلگرام) در این موضوع حساس سپری کردم؛ به همین خاطر نیاز است مدتی استراحت کنم تا در دور دوم، نوشتن بخش‌های باقی‌مانده ادامه یابد.
مایهٔ خرسندی است که انتشار یادداشت‌ها باعث تلنگر و تردید در هزاران خوانندهٔ کانال شد و اذهان را مشوّش کرد تا در این باره تأمل بیشتری کنند.
لینک هر هشت بخشِ منتشر شده را در زیر آوردم تا چنان‌چه مطالعه نشده، با حوصله خوانده شود.

پس تا دور بعد، فعلا خدانگهدار

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۱/۲۱
T.me/baznegari/542



جن انسان است بخش۱:
https://t.me/baznegari/531
بخش۲- شواهد روایی:
https://t.me/baznegari/532
بخش۳- دیو آریایی ، جنّ عربی:
https://t.me/baznegari/536
بخش۴- بشری بودن جن در داستان سلیمان:
https://t.me/baznegari/537
بخش۵- بیگانه‌های قرآن‌دوست (آیهٔ استماع قرآن):
https://t.me/baznegari/538
بخش۶- تشابه جنّ و انس:
https://t.me/baznegari/539
بخش۷- خاک و آتش (جن نه از آتش است نه نامرئی):
https://t.me/baznegari/540
بخش۸- قوم آدم:
https://t.me/baznegari/541


کانال بازنگری
@baznegari
.
.
12 April 2020
ک
13:03
کانال بازنگری
و
وبسایت فرهنگی صدانت 11.04.2020 10:37:51
🗞 عمر نوح، بازخوانی درون‏‌دینی
✍️ #امیرحسین_ترکاشوند

🔅عمر ۲۵۰۰ سالهٔ نوح!؟ (از کورش تا اکنون)

🔅در گزارشاتی که به دست‌مان رسیده، مدت عمر نوح مختلف گزارش شده: ۹۵۰ سال، ۱۰۵۰ سال، ۱۴۵۰ سال، ۱۷۸۰ سال، ۲۳۰۰ سال، ۲۴۵۰ سال، ۲۵۰۰ سال، ۲۸۰۰ سال، ۳۰۰۰ سال. مشهورترین روایت در این باره، تعیین عمر دو هزار و پانصد ساله برای او به شرح زیر است:

۸۵۰ سال پیش از نبوت و رسالتش
۹۵۰ سال در مدت رسالتش
۲۰۰ سال برای ساخت کِشتی
۵۰۰ سال پس از حادثهٔ توفان

🔅 آیا وقت آن نرسیده که از «نگاه متعبدانه و خاموش» به مواریث دینی (که آمیزه‌ای از تفاسیر درست و نادرست و نیز انبوهی از روایات جعلی و صحیح است) فاصله گرفته و با استفاده از ظرفیت‌های خدادادمان «نگاه محققانه» را جایگزین آن کنیم؟

🌐 مطالعه متن کامل

🌾 @Sedanet | @Baznegari
18 April 2020
ک
22:51
کانال بازنگری
امیرحسین ترکاشوند: روزه و رجوع به حکم اول اسلام

مسلمانان به “همۀ” آیات قرآن ایمان دارند و این‌گونه نیست که یک آیه را به بایگانی بفرستند و آیۀ دیگر را تابلوی مسلمانی خود کنند؛ به همین خاطر هنگام مواجهه با احکام متفاوت قرآن در موضوعی واحد، آن تفاوت و تعدّد را ناشی از برهه‌های مختلف بعثت، و تغییر شرایط و معادلات می‌دانند. این “تغییر” نشان از سیّالیّت، شناوری، واقعیّت‌گرایی، به‌روز بودنِ قرآن، و توجّهش به “اقتضائات” دارد؛ مثلاً اگر قرآن در مواجهه با مخالفان رسالتِ پیامبر «یک جا همزیستی، یک جا تحمّل، یک جا قهر، یک جا پیکار، یک جا صلح، یک جا گذشت و…» را ابلاغ کرده، قطعاً این واکنش‌های متفاوت (علاوه بر عوامل دیگر، همچنین) ناظر به کنش‌های متفاوت مخالفانِ این دین نوظهور بوده، و در نتیجه همواره پای‌فشردن بر پیکار و قهر دائم و قطع ارتباط، یا همواره بر صلح و مدارا و تحمّل اصرار ورزیدن، سیاست واحدِ نامعقول و جامدی است

الگوی روزه‌های مکی برای ایام کرونایی:
گویند پیامبر گرامی و یارانش در آغاز اسلام، روزه‌شان ماهی سه روز بود. اخبار در این باب فراوان است؛ برخی این روال روزه را حتّی به حضرت آدم و نوح نیز امتداد می‌دهند:

کان الصوم الاول صامه نوح فمن دونه حتّی صامه النبی و اصحابه و کان صومهم من شهر ثلاثه ایام الی العشاء و هکذا صامه النبی و اصحابه[۱]

… و کان (ص) یصوم هو و اصحابه قبل فرض رمضان ثلاثه ایام من کل شهر …[۲]


بسیاری از مفسران (به قطع یا به احتمال) آیۀ ایّاماّ معدودات[۳] را در اشاره به همین روال روزه‌داری در مکّه می‌دانند:

ایّاماً معدودات … و اختلف فی هذه الایام علی قولین احدهما أنّها غیر شهر رمضان، و کان ثلاثه ایام من کل شهر، و صوم عاشورا … و الآخر ان المعدودات شهر رمضان[۴]

قال عطا و قتاده: الأیام المعدودات کانت ثلاثه أیام من کل شهر، ثم نسخ. و کذلک روی عن ابن عباس. و قال ابن أبی لیلی: المعنی به شهر رمضان[۵]

اختلف أهل التأویل فیما عنی الله عز و جلّ بقوله: أیاماً معدودات فقال بعضهم: الأیام المعدودات: صوم ثلاثه أیام من کل شهر. قال: و کان ذلک الذی فرض علی الناس من الصیام قبل أن یفرض علیهم شهر رمضان[۶]


مفسران گویند سپس این روال روزه‌داری (به عللی که باید استخراج کرد) با آیۀ شهر رمضان[۷] جایگزین شد و ۳۶ روز روزه در سال (هر ماه ۳ روز) به ۳۰ روز روزۀ پیوسته در ماه رمضان تبدیل شد:

یا أَیها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون[۸] أَیَّاماً معدودات فمن کان منکم مریضا أو علی سفر فعدّة من أیام أُخر و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین فمن تطوّع خیرا فهو خیرٌ له و أن تصوموا خیرٌ لکم إن کنتم تعلمون[۹] شهر رمضان الذی أُنزل فیه القرآن هُدیً للناس و بیّنات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان منکم مریضا أو علی سفر فعدّة من أیام أخر یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر و لِتُکملوا العدّة و لتکبّروا الله علی ما هداکم و لعلّکم تشکرون[۱۰]


اینک اگر یکماه روزه‌داری پیوسته، به “ضعف سیستم ایمنی بدن” می‌انجامد و زمینه را برای خطرات ناشی از ویروس سریع‌الانتشار کرونای جدید سخت‌تر و نامساعد می‌کند و ریسک مرگ‌ومیر را بالا می‌بَرَد، چرا نباید به نخستین روال روزه‌داری در اسلام بازگشت و بنا به “اقتضا” روزۀ ماهی ۳ روز را تجدید کرد؟ به ویژه که برخی قدما قائل به جایگزین‌پذیری آن سه روزها با سه روز اطعام نیازمندان بودند.
آیا اینک با این اقتضائات روبرو نبوده و نیازمند گزینش بهترین و متناسب‌ترین آیۀ مرتبط با شرایط ویژۀ کنونی نیستیم؟

انعطاف خدا
گویند هرگاه آیه ای با محتوای سخت و شدید بر رسول خدا نازل می‏شد، مردم آن را می‏پذیرفتند و مطابق خواستِ خدا عمل می‏کردند، و [طبیعتاً] دچار مشقّت می‏شدند؛ در این هنگام بود که خدا [انعطاف نشان می‏داد و] با نزول آیه ای جدید که نَرم‏تر و آسان‏تر بود، به آن سختی پایان می‏داد (قال ابن عباس إن رسول الله کان إذا نزلت علیه آیه فیها شده أخذ الناس بها و عملوا ما شاء الله أن یعملوا فیشق ذلک علیهم فینسخ الله تعالی هذه الشده و یأتیهم بما هو ألین منها و أهون علیهم منها) [۱۱]

گفتنی است برداشت نویسنده از آیات روزه، نگاه تبصره‌ای به آیۀ شهر رمضان است که در این یادداشت، آن را ملاک قرار ندادم و تلاش کردم بر اساس تفسیر مشهور، پیشنهادی ارائه کنم.

[۱] الدرالمنثور ج۱ ص۱۷۷
[۲] السیره الحلبیه ج۲ ص۳۵۸
[۳] بقره۱۸۴
[۴] مجمع‌البیان ج۲ ص۹
[۵] تفسیر تبیان ج۲ ص۱۱۶
[۶] تفسیر طبری ج۲ ص۱۷۷
[۷] بقره۱۸۵
[۸] بقره۱۸۳
[۹] بقره۱۸۴
[۱۰] بقره۱۸۵
[۱۱] تفسیر سمرقندی ج۲ ص۲۹۱
3danet.ir/fasting-coronavirus
@baznegari @sedanet
21 April 2020
ک
23:12
کانال بازنگری
جایگزین روزه در قرآن

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۲/۲

آیا در قرآن آیه‌ای هست که برای روزه قائل به جایگزین و عوض شده باشد؟ با فرض مثبت بودنِ پاسخ، آیا این برداشت از آن آیه، فقط خاصِ نواندیشان معاصر است و چنین برداشتی از آن آیۀ مفروض، سابقه‌ای در تفسیر و در نزد پیشینیان ندارد؟

پاسخ این است که نه فقط "معدودی" از نواندیشان معاصر و قرآن‌پژوهان، قائل به وجود آیه‌ای در این باره هستند بلکه دست بر قضا "بسیاری" و بلکه اکثرِ قدما نیز وجود آن آیه را (هر چند با اعتبارِ موقت) تأیید کرده و معتقدند قرآن در آن آیه به مؤمنان اختیار داده که یا روزه بگیرند و یا به جای هر روز روزه یک روز غذای نیازمندان را تأمین کنند

آن آیه، عبارتِ (و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین) است که اطاقه در آن به معنای توانایی و استطاعت جسمانی، و فدیه به معنای عوض و جایگزین بوده و آیه چنین معنا می‌شود:و بر کسانی که توان روزه گرفتن دارند، جایگزینی وجود دارد که عبارت از تامین خوراک نیازمندان است

بر این اساس، این عوض و جایگزین، "برخلاف ذهنیّتی که وجود دارد" خاصِ کسانی که روزه گرفتن طاقتِ آنها را طاق می‌کند و تاب‌شان را می‌برد و مشقّت بسیاری برای‌شان ایجاد می‌کند نیست بلکه اتفاقا عام و شامل همه است؛ و در واقع روزه را حکمی تخییری (و نه تعیینی) یعنی مخیّر میان اِمساک (روزه گرفتن) یا اِطعام (سیر کردن گرسنگان) نشان می‌دهد

پس با دقت به اذعان قدما توجه کنید تا سدّی سخت در فهم آیات روزه شکسته شده و یک گام بزرگ به نظریه‌ای که پیشتر ارائه کردم نزدیک شویم:

۱- ... ثم قال (و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسكين) رخص فی صدر الاسلام للمشاهدین له من اهل السلامة و الصحة من الامراض افطاره علی التعمد علی شرط قیامهم بفدیة الافطار من الاطعام، و دل علی ان الصوم له مع ذلک افضل عنده و اولی من الفدیة للافطار ... و المعنی بقوله (و علی الذین یطیقونه) انه سائر الناس، كان فی اول الاسلام من شاء صام و من شاء أفطر و افتدی لکل یوم طعام مسکین (فقه القرآن قطب راوندی ج۱ ص ۱۷۳ و ۱۷۷)

۲- (و علی الذین یطیقونه) الهاء يعود الی الصوم عند أکثر أهل العلم أی:یطیقون الصوم. خیّر الله المطيقين الصوم من الناس کلهم بین أن یصوموا ولا یکفّروا و بین أن یفطروا و یکفّروا عن کل یوم بإطعام مسکین، لأنهم کانوا لم یتعوّدوا الصوم. ثم نسخ ذلک بقوله (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه) و قیل:إن الهاء یعود الی الفداء عن الحسن و أبی مسلم. و أما المعنی بقوله (الذین یطیقونه) ففیه ثلاثة أقوال أولها: إنه سائر الناس كما قدمنا ذكره من التخيير و النسخ بعده (مجمع االبيان ج٢ص١٠)

٣- ... المریض والمسافر لا یصومان فی حال المرض والسفر لما فی ذلک من المشقة عليهما بل يفطران و يقضيان بعدة ذلك من أيام أخر و أما الصحيح المقيم الذی یطیق الصیام فقد کان مخیّرا بین الصیام و بین الإطعام إن شاء صام و إن شاء أفطر و أطعم عن کل یوم مسکینا فإن أطعم أکثر من مسکین عن کل یوم فهو خیر و إن صام فهو أفضل من الإطعام (تفسیر ابن کثیر ج۱ ص۲۲۰-۲۱۹)

۴- (و علی الذین یطیقونه) و علی المطیقین للصیام الذین لا عذر لهم إن افطروا (فديةٌ طعام مسكين) نصف صاع، و عن الباقر طعام مساكين؛ و كان ذلك فی بدء الاسلام فرض علیهم الصوم ولم یتعودوا فاشتد علیهم فرُخّص لهم فی الإفطار و الفدیة ...(جوامع الجامع طبرسی ج۱ ص۱۰۳ + کشاف ج۱ ص۲۲۶)

۵- ... (و علی الذین یطیقونه فدیةٌ طعام مسکین) فکان من شاء صام و من شاء أطعم مسکیناً فأجزی ذلک عنه ثم ... / قال [الراوی] کُنّا فی رمضان فی عهد رسول الله من شاء صام و من شاء افطر و افتدی بطعام مسکین حتی نزلت الآیة فمن شهد منکم الشهر فلیصمه (المستدرک حاکم ج۲ ص۲۷۴ / ج۱ ص۴۲۳)

۶- ... أنه قد کان رخص للشاهدین له من أهل الصحة والسلامة من الامراض إفطاره علی التعمد بشرط قیامهم بفدیة الافطار ثم نسخ ذلک خاصة بما اردفه فی الذکر من القرآن فقال: شهر رمضان ... (المقنعة شیخ مفید ص۲۹۴)

۷- فاضل مقداد در ذیل آیۀ (و علی الذین یطیقونه) چنین آورده است "قیل: کان القادر علی الصوم مخیّراً بینه و بین الفدیة بکلّ یوم نصف صاع و قیل: مُدّ (فمن تطوّع خیراً) ای زاد علی الفدیة فهو خیرٌ له و لکن صوم هذا القادر خیرٌ له. ثم نسخ ذلک بقوله تعالی (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه) و قیل انّه غیر منسوخ. ابوالفتوح پس از نقل اختلاف در قرائت یطیقون و فدیة طعام مسکین به وجوهی چند که آنها را برشمرده، چنین گفته است: بدان که علماء در تأویل و معنی آیه خلاف کردند: گروهی گفته‌اند: این در بدایت شرع بوده چون حق تعالی مکلفان را تکلیفِ روزه کرد ایشان را عادت نبود دشخوار آمد بر ایشان حق تعالی در این تکلیف، تخییر کرد ایشان را بین الصیام و الاطعام، گفت: هر کس که خواهد روزه دارد و هر که نتواند اطعام کند به طعام. آنگه تخییر، منسوخ کرد به تضییق به قوله تعالی فمن شهد منکم الشهر فلیصمه (ادوار فقه شهابی ج۱ ص۱۷۷)
T.me/baznegari/545
23 April 2020
ک
13:37
کانال بازنگری
وزنِ فقرزدایی در کنار استکبارستیزی
(بورسِ فقر؟)
T.me/baznegari/546
شعار "جهش تولیدِ" امسال در پی شعار "رونق تولیدِ" پارسال، روی ترامپ و ترامپیان را کم کرد، و شاخص بورس در پاتک مقامات به حملۀ ضد بشری استکبارِ شیک‌پوش، به شکلی نامتعارف رشد می‌کند تا استکبار ناکام و تحقیر شود. ترامپیان که خود اینک به بلای کرونا، طعم یک‌دهمِ تلخی‌های اقتصادی و شدائد معیشتیِ ایرانیان را برای مدتی محدود می‌چشند و "باز به روی خود نمی‌آورند" تاکنون دچار شکست تحقیر کننده‌ای شده‌اند.

ای کاش نیمی از این تلاش بسیار وافر مقاماتِ استکبار ستیزمان، صَرف فقرزدایی می‌شد تا پوزۀ فقر نیز به زمین مالیده می‌شد و «نه آن‌که بیست و سه میلیون هم‌میهن‌مان و پاره‌های تَن‌مان برای دریافت وام بسیار ناچیزِ یک میلیون تومانی که تازه قرار است اقساطش از یارانه‌شان کم شود ثبت نام کنند». شاید یکی از راه‌ها برای این معضل، عزم علمیِ مقامات‌مان برای کاهش دلارِ همان استکبار باشد که متأسفانه دست از صعود بر نمی‌دارد

مژدۀ امروز رئیس کل بانک مرکزی را در زیر بخوانید و سپس بر این بشارت بگریید:

📣 واریز وام ۱میلیونی امروز

🔺رئیس کل بانک مرکزی گفت: وام یک میلیون تومانی ۱۷ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در روز جاری واریز می شود.

🔺برای ۵ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر دیگر که دیرتر پیامک ارسال کرده اند، تا پنج شنبه هفته آینده واریز وام یک میلیون تومانی آنها به حساب سرپرست خانوارها انجام خواهد شد.

🔺 وام خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد نیز امروز همزمان با وام شبکه بانکی، واریز خواهد شد.

نشانی خبر دکتر عبدالناصر همّتی رئیس کل بانک مرکزی:
https://t.me/mehrnews/23861
...........................................................................
به سخنان اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران که نقاب از خوی استکباریِ ترامپ برمی‌دارد و هم ضرورت دیده شدنِ مردم تنگدست در آن وجود دارد را ببینید:
...........................................................................

✍🏼ابوالحسن بنی‌صدر

✅وقتی از آقای ترامپ می‌پرسند، تحریم‌هایی که شما علیه ایران وضع کرده‌اید، برای خود یک مسئولیت اخلاقی نمی‌شناسید که موجب بیشترشدنِ مرگ و میر در ایران می‌شود؟ می‌گوید، چرا می‌شناسم ولی ایرانی‌ها از ما نخواستند که تحریم‌ها را برداریم. از سازمان ملل خواستند!

✅شگفتا! این فرهنگ، فرهنگ قدرت است. فرهنگ استقلال و آزادی، رابطه‌ی مستقیم با واقعیت در کله‌ی این آقا نیست، چون اگر بود، لازم نبود کسی از او بخواهد‌. شما که می‌گویی مسئولیت اخلاقی سرت می‌شود، خودت می‌باید کاری می‌کردی، وقتی می‌بینی تحریم‌هایی که گذاشتی، باعث قربانی‌شدن مردمی می‌شود، نمی‌بایست وضع می‌کردی. آیا باید فردی از شما درخواست کند که شما به مسئولیت اخلاقی خود رفتار کنید؟!

✅این رابطه‌ی مستقیم با واقعیت نیست. از راه قدرت با واقعیت ارتباط برقرار کرده. قدرتی که می‌گوید من هستم و قدرت، آمریکاست! او باید در برابر من زانو بزند، تقاضا کند و من التفات کنم تا یک تحریم‌هایی را بردارم ....

نشانی سخنان دکتر سید ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس جمهور کشورمان:
https://t.me/MostafaTajzadeh/26582

.............................................................................
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۲/۴
@baznegari
.
.
24 April 2020
ک
13:16
کانال بازنگری
روزۀ سلمان فارسی

واژۀ مسلمان (مُسَلْمان)، گویا نه عربی است و نه فارسی؛ زیرا در عربی به چنین کسی "مُسْلِم" و در حالت جمع: مُسْلِمون و مُسْلِمين گویند.

داعی‌الاسلام در فرهنگ نظام در اين باره می‌گوید : «این لفظ ساخته از لفظ سلمان است به اضافۀ میم مفعولی عربی و به معنی سلمان‌داشته و مانندِ سلمان مثل مششدر که از اضافۀ میم مفعولی عربی به ششدر فارسی ساخته شده، جهت ساختن مسلمان از سلمان دست و پا کردنِ ایرانی‌ها بوده برای فضیلت خود در مقابل تعصب عرب‌ها که به ایرانی‌ها موالی می‌گفتند یعنی غلام‌های آزاده کرده، و ایرانی‌ها هم خود را مسلمان یعنی مانند سلمان پارسی که از اصحاب بزرگ پیغمبر بود و از اهل بیت نبی شمرده شد گفتند، و لفظ مذکور در همان اوایل اسلام ساخته شد که در قدیم‌ترین متون ادبیات فارسی مثل ترجمۀ تاریخ طبری هم بسیار استعمال شده است).

از این واژه و احتمالات دیگری که در باره‌اش گفته شده بگذریم.

روزۀ سلمان:
قال سلمان الفارسی: صوم ثلاثة أيام فی الشهر/شهر صوم الدهر كلِّه ، فمن وجد شيئا غير الدهر فليصمه
(سلمان فارسی گفت:روزۀ سه روز در هر ماه، روزۀ تمام اوقات و زمان‌ها است؛ پس اگر وقت و زمان دیگری یافتید، آن را روزه بدارید).

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۲/۵
@baznegari
.
.
26 April 2020
ک
18:15
کانال بازنگری
همهٔ رمضان یا بخشی از آن؟

گویند مطابق آیهٔ «شهر رمضان ... مَن شهِد منکم الشهر فلیصمه» (هر کدام از شما که ماه رمضان را دریابد باید روزه بدارد) می‌بایست همهٔ روزهای این ماه را روزه گرفت زیرا ظرف روزه را شهر (ماه) اعلام کرده و نه بخشی از شهر (ماه)!
پاسخ:
اگر چنین باشد بر همین اساس باید هنگام حج، همهٔ روزهای ماه‌های حج را به انجام اعمال و مناسک حج پرداخت و نه فقط چند روز را؛ زیرا در مورد حکم حجّ نیز در قرآن از عبارت شهر (ماه) استفاده شده و نه بخشی از شهر (ماه): «الحجّ أشهُرٌ معلومات» (حجّ، ماه‌هایی معلوم است)؛ ولی می‌دانیم مناسک حج مثلا در ذی‌الحجّة فقط در بخشی و جزئی کوچک از آن ماه برگزار می‌شود و نه همهٔ آن ماه.
چرا حجّ برخلاف ذکرِ «ماه» در بارۀ آن، فقط در «جزئی از ماه» برگزار می‌شود و نه همه‌اش؟
زیرا خودِ قرآن آن شهر و أشهر (ماه و ماه‌ها) را در دیگر آیات خود به ویژه با عبارت «أیّاماً معدودات» و «أیّاماً معلومات» تقیید کرده و به چند روزِ به‌خصوص تقلیل داده است.
نتیجه:
همان‌گونه که اعمال و مناسک حجّ به قرینهٔ عبارت ایاماً معدودات، همهٔ روزهای ماه ذی‌الحجه را در برنمی‌گیرد و فقط چند روز از آن ماه را شامل می‌شود، در موضوع روزه نیز ایّام روزه‌داری دقیقاً به قرینهٔ همان أیاماً معدودات، می‌تواند همهٔ روزهای ماه رمضان را در برنگیرد و فقط چند روز از آن ماه را شامل شود.

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۲/۷
@baznegari
13 May 2020
ک
22:39
کانال بازنگری
طوق روزه

(یادداشت کوتاهِ دو سال پیش در اواخر ماه رمضان، که موفق به نشر آن نشده بودم)

امروز صبح در بارۀ عبارت "و علی الذین یطیقونه فدیةٌ طعام مسکین" نکته‌ای به ذهنم رسید؛ با خود گفتم اگر یطیقونه از مادۀ طوق (و نه طاقة) ساخته شده باشد در این صورت می‌توانم عبارت را چنین ترجمه کنم: ...
ترجمه‌ای در ذهن آوردم آن را مکتوب کردم و سپس هی آن را ویرایش کردم تا گویاتر و کامل‌تر شود ( در این ترجمه‌ها می‌خواستم بگویم که بر کسانی که روزه نمی‌گیرند و آن را چون طوق بر ذِمه نگه می‌دارند به عنوان جایگزین می‌توانند غذای مسکین را تأمین کنند و اینچنین خلاص شوند) و ناگهان سراغ التحقیقِ مرحوم مصطفوی رفتم و کتاب تفسیرش (تفسیر روشن) را نیز از قفسه بیرون کشیدم. نکات او در هر دو کتاب را خواندم تا ببینم توضیحات لغوی و نکات تفسیری او چه میزان در تأیید حدسم است.

تفسیر روشن ج 2 ص 375: «إطاقه: از مادّه طَوق و به معنی احاطه کردن و دَور زدن بر چیزی است، در جهت حسّی باشد یا عقلی. و طاقت اسم مصدر است از إطاقت مانند طاعت از اطاعت، و در باب إفعال جهت صدور فعل از فاعل ملحوظ می‌شود. و معنی یطیقونه این است که آن صومی که در ذمّۀ خود دارند، طوق گردن خود کرده و با بجا آوردن آن صوم طوقی را که چون قلاده به گردن دارند از خود بر کنار نمی‌کنند و در نتیجه آن صوم در ذمّه باقی می‌ماند. پس طاقت و اِطاقت به معنی قدرت و تحمّل نیست بلکه تحمل و قدرت از لوازم طوق داشتن و تحت طوق بودن و محدودیت باشد. و در نتیجه تحقق و ادامه پیدا کردن این طَوق تکلیف و عدم سقوط آن از ذمۀ انسان: لازم می‌شود فِدیه و عوضی فعلاً بدهد ...».

راهی برای برداشتن طوق روزه:
اگر بپذیریم که یُطیقون از طوق گرفته شده و نه از طاقة، در این صورت از اختلاف پیچیده‌ای که در ترجمۀ آن فعل هست رهایی می‌یابیم. ترجمۀ آیه بر اساس واژۀ طوق چنین خواهد شد:

«بر کسانی که طوق روزه را بر ذمّه حمل می‌کنند عَوَض و جبرانی وجود دارد: خوراکِ درماندگان»

لازم به ذکر است که مرحوم مصطفوی آن عوض را برای تأخیر در انجام قضای روزه تفسیر کرده است.

کانال بازنگری (ترکاشوند) 1399/2/24
@baznegari
15 May 2020
ک
03:52
کانال بازنگری
روایات ضعیف در اوصاف عجیب‌غریب

(جن انسان/بشر است بخش۹)


پیشتر در بخش دوم، روایاتی که به روشنی حاکی از ماهیت بشریِ جن داشت را در تأیید نظرم آورده بودم؛ در نقطۀ مقابل اما روایاتی وجود دارد که اوصافی عجیب‌غریب برای جن قائل شده است. در ضعف این نوع روایاتِ تخیلی همین بس که اولاً حرف‌شان در بارۀ ماهیت جن ۱۸۰ درجه با همدیگر اختلاف دارد و ثانیاً پس از رشد رسانه‌ها و ارتباطات، و اختراع برق و افزایش روشنایی، دیر زمانی است که دیگر خبری از آن جن‌های تخیلی نیست!.

در زیر برخی از آن روایاتِ حاوی اوصاف افسانه‌ای را مرور می‌کنیم:


۱- به طرفةالعینی ریز و کوچولو به اندازۀ گنجشک شدن (+توان غرق کشتی نوح را داشتن):
در کتاب نزهة الابصار به نقل از صاحبان کتب تاریخ آمده که رسول‌خدا نشسته بود و یکی از جنّیان در حضور او در بارۀ برخی از مسائلِ مشکل از وی می‌پرسید. در این هنگام علی آمد. آن جنی، کوچک شد تا به اندازۀ یک گنجشک درآمد و سپس گفت: ای رسول‌خدا مرا پناه ده. فرمود: از که تو را پناه دهم؟ او گفت: از این جوانی که می‌آید. پیامبر فرمود: از چه رو چنین است؟ آن جنی گفت: (در زمان طوفان نوح) به سراغ کشتی نوح رفتم تا آن را غرق سازم اما چون دست به سوی آن دراز کردم این جوان ضربتی بر من وارد آورد و دست مرا برید. سپس آن جنی دستِ بریده‌شدۀ خود را بیرون آورد (و به پیامبر نشان داد). در این هنگام رسول‌خدا فرمود: این همان جوان است (اخبار و آثار ساختگی ص۲۷۲)


۲- عمر هزاران ساله داشتن:
در همین کتاب آمده است یکی از جنیان در حضور رسول‌خدا نشسته بود که ناگاه امیر مؤمنان بدانجا آمد. پس آن جنی به پیامبر استغاثه نمود و گفت: ای رسول‌خدا مرا از این جوان که به اینجا می‌آید پناه ده. فرمود: با تو چه کرده است؟ او گفت: من بر سلیمان نافرمانی کردم و او دو نفر از جنّیان را (برای سرکوب من) فرستاد اما من بر آنان غلبه کردم. پس از آن، این جوانمرد آمد و مرا اسیر و مجروح ساخت. این نیز جای آن ضربت است که هنوز التیام نیافته است (همان ص۲۷۲)


۳- اژدها بودن:
هنگامی که امیر مومنان بر منبر بود ناگاه اژدهایی از یکی از درهای مسجد وارد شد. مردم خواستند او را بکشند اما امیر مومنان از آنان خواست تا از او دست بردارند پس اژدها با سرعت به سوی منبر خزید و خود را به آن رسانده، گردن برافراشت و بر امام سلام کرد. امیر مومنان به او اشاره کرد که تا پایان خطبه بایستد. هنگامی که امام خطبه‌ی خویش را به پایان برد رو به آن اژدها کرد و پرسید: تو که هستی؟ گفت: من عمر بن عثمان جانشین تو بر جنیان هستم؛ اینک پدرم وفات یافته و به من سفارش کرده است تا به حضور تو برسم و از نظر تو آگاه گردم. اکنون ای امیر مومنان من به حضور تو آمده‌ام، مرا به چه امر می‌فرمایی و چه نظری داری؟ امیر مومنان فرمود: تو را به تقوای الهی توصیه می‌کنم و (از تو می‌خواهم تا به میان قوم خود) برگردی و بر جایگاه پدرت در میان جنیان نشینی که تو جانشین من بر آنان هستی. در این هنگام آن جنی با امام خداحافظی کرد و رفت. پس من (راوی) گفتم: فدایت شوم آیا این عمر همواره به حضورت می‌رسد و این بر او لازم است؟ امام در پاسخ فرمود: آری. روایت فوق در کافی نیز به همین سند آمده است (ص ۲۸۷)


۴- نامرئی بودنِ اندام، و ناشنیدنی بودنِ صدا:
از حکیمه روایت شده است که گفت: امام رضا را دیدم که بر هیزم‌دان خانه ایستاده و با کسی سخن می‌گوید و این در حالی بود که من هیچکس را نمی‌دیدم پس گفتم: آقای من، با که در گفتگویید؟ فرمود: این عامر زهرانی است که نزد من آمده، سوال و شکایت دارد. گفتم: دوست دارم صدای او را بشنوم. امام به من فرمود: اگر صدایش را بشنوی یک سال تمام تب خواهی داشت. اما من (دیگر بار) گفتم: دوست دارم که صدایش را بشنوم. امام به من فرمود: پس بشنو. من (گوش دادم و) صدایی شبیه سوت زدن شنیدم و از آن پس، یک سال کامل تب‌دار بودم. حدیث فوق به همین سند در کافی نیز روایت شده است (ص ۲۸۸)

۵- سُم‌دار بودنِ پاها:
مادر ملکۀ سبا از جن بوده و لذا پاهای ملکه مانند پای خَران، سُم‌دار بوده و به همین جهت با جامۀ بلندِ خود، آن را از مردم می‌پوشاند، تا روزی که دامن بالا زد تا وارد صرح شود این رازش فاش گردید (نقد روایت در: المیزان ج۱۵ ص ۵۲۶)


این روایات نیاز به رد و تضعیف ندارد چه ناگفته پیداست که تولید آن‌ها محصول ظلمات و تمایل به افسانه‌پردازیِ ادوار قدیم است. با این‌حال هاشم معروف حسنی در کتاب الموضوعات فی الآثار و الاخبار (که با عنوان اخبار و آثار ساختگی ترجمه شده) به نقد سندی این روایات پرداخته که می‌توان مراجعه کرد

در باره اخبار تجسم جن، باید گفت جن همواره مجسم و بشری است و تجسم عارضی‌اش نیست

حتی روایات ساختگیِ بالا، ماهیت هیچ جنی را آتش و شعله ندانسته و در نتیجه خلقت جانّ و ابلیس از آتش را (چنانکه گفته و خواهم گفت) باید طور دیگری تفسیر کرد

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۲/۲۶
@baznegar
17 May 2020
ک
14:42
کانال بازنگری
شمول «ناس» و «انسان» بر جنّ

(جن بشر است بخش۱۰)

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۲/۲۸

اسم جنس مشترک:
اِنس و جِن هر یک بیانگر یکی از دو گروه بشر است:
یکی بشرِ آشنا (مثل قوم عرب برای عرب‌ها، و در مقیاس بزرگ‌تر اقوام سامی یا قوم آدم برای افراد همان‌ها)
دیگری بشرِ ناآشنا (مثل مغول‌ها، چینی‌ها و سرخ‌پوستان برای عرب‌های عصر نزول).
مطابق قواعد برای ذکر جن و انس در یک کلمه، می‌توان علامت تثنیه را به انتهای یکی از آن دو افزود: انسان (انس+ان).
در این حالت، انسان به خاطر کثرت استعمال می‌تواند اسم جنس مشترک برای این دو گروهِ بشری باشد

مندرج بودنِ جن در واژۀ انسان:
فخر رازی قول مهمی در خصوص مندرج بودنِ دو گروهِ جنّ و انس، در واژۀ انسان را نقل کرده (هر چند خودِ وی آن قول را نپذیرفته):
قال قوم قوله: (من الجنّة والناس) قسمان مندرجان تحت قوله فی: (صدور الناس) کأن القدر المشترک بین الجن والانس یسمی انساناً، والإنسان أیضا یسمی انساناً فیکون لفظ الإنسان واقعاً علی الجنس والنوع بالاشتراک، والدلیل علی أن لفظ الإنسان یندرج فیه الجن والإنس ما روی أنه جاء نفر من الجن فقیل لهم: من أنتم فقالوا: أناس من الجن، ایضا قد سماهم الله رجالاً فی قوله: (وأنه کان رجال من الإنس یعوذون برجال من الجن) فجاز أیضا أن یسمیهم ههنا ناساً ... و هذا القول ضعیف لأن جعل الإنسان اسماً للجنس الذی یندرج فیه الجن والإنس بعید من اللغة لأن الجن سموا جناً لإجتنانهم والإنسان إنساناً لظهوره من الإیناس وهو الإبصار (ج۳۲ ص ۱۹۹)

اگر بپذیریم انسان اسم جنس مشترک برای انس و جن است در این صورت الف و نونِ آن اصلی قلمداد شده و در حالت نصب و جرّ تغییر نمی‌کند و اِعراب بر روی حرف نون اجرا می‌شود. ابن میثم شارح نهج‌البلاغه (که با تفسیر دیگری، انسان را مثنی می‌داند) در بارۀ اِعراب آن می‌گوید:
«... ویشبه أن یکون اصل الإنسان أنس و هو الأنیس، و الألف والنون فی أصل لحوقها له للتثنیة، و ذلک لأن الأنس أمر نسبی لا یتحقق إلا بین شیئین فصاعدا، و لما کان کل واحد من الناس یأنس بصاحبه قیل انسان "ثمّ کثر استعماله مثنی فأجریت علی النون وجوه الإعراب". –ج۱ ص۱۷۰-»

و نویسندۀ عرب نیز تفسیر سومی برای مثنی بودنِ انسان دارد و می‌گوید: «... أن الإنسان من الإنس مثنی بصیغة المفرد (إنس – ان) فالإنسان جنس؛ آدم و حوا ، الرجل و المرأة نوعان من جنس واحد»

قاموس محیط المحیط: «قیل أصل الإنسان مثنّی الإنس»

مرجع ضمایر تثنیه در سوره الرحمن:
آیه فبأی آلاء ربکما تکذّبان (: پس شما دو تا مُنکرِ کدامین نعمت‌های پروردگار هستید) ۳۱ بار در این سوره و نخست در آیه ۱۳ آمده و این پرسش را پیش آورده که مرجع ضمایر تثنیه‌اش (کُما و ان) کدام دو تا است؟
برای پاسخ باید به ۱۲ آیۀ ماقبل، و نیز به موضوع سوره بپردازیم تا مرجع کشف شود. آیا آن مرجع، واژۀ انسان (با فرض تفسیر مثنّایی، و حاوی زوج انس و جن بودن) که در آیه ۳و۴ آمده می‌باشد؟ چیزی که به تأیید این احتمال کمک می‌کند این است که بلافاصله پس از آن، به سلسله‌ای از دوتایی‌های دیگر پرداخته: شمس و قمر در آیه ۵، نجم و شجر در آیه ۶، ارض و سماء در آیات ۷ تا ۱۲ (و همینطور تا پایان سوره)
پس بیراه نیست اگر انسان در آیۀ ۳ را نیز در اشاره به زوجی دیگر (انس و جن) دانسته و ضمایر تثنیه در آیۀ۱۳ را به آن برگردانیم به ویژه که موضوع سوره نیز عبارت از جن و انس است. این ارجاع نمی‌تواند به مابعد یعنی انسان و جان در آیۀ ۱۴ و ۱۵ برگردد زیرا عبارت فبأیّ آلاء ربکما تکذبان برای دو آیۀ اخیر، در آیۀ ۱۶ آمده و در نتیجه آیۀ ۱۳ و ضمایرش ربطی به آیات ۱۴ و ۱۵ ندارد

شمول ناس بر جمعیتِ جن‌ها:
تفسیر ابن كثیر به نقل از عبدالله بن مسعود در شرح آیۀ «اولئک الذین یدعون یبتغون إلی ربهم الوسیلة ... اسراء۵۷» می‌نویسد:
«کان ناس من الانس یعبدون «ناساً» من الجن فأسلم الجن و تمسک هؤلاء بدینهم –ج۳ ص۵۰-».
این عبارت کهن هم انس و هم جن را "مشمول ناس" بودن معرفی کرده.
در نقل دیگری از همو، به جای اِنس از واژۀ عرب استفاده شده و "عرب و جن" جایگزین "انس و جن" شده:
«نزلت فی نفر من العرب کانوا یعبدون نفراً من الجن فأسلم الجنیون والانس الذین کانوا یعبدونهم لا یشعرون بإسلامهم –ج۳ ص۵۰-»
این جایگزینی و یکسان‌انگاری مؤید تعریف‌مان از انس و جن است که انس را قومِ خودی و آشنا (=عرب) و جن را قوم ناآشنا و نامأنوس برای آن‌ها تعریف کردم

مصباح (فیومی) در شرح ناس و اشتمال آن بر جن و انس چنین می‌گوید: «الناس اسم وضع للجمع كالقوم والرهط وواحده (إنسان) من غير لفظه مشتق من ناس ينوس إذا تدلى وتحرك فيطلق على الجن والإنس قال تعالى (الذي يوسوس في صدور الناس) ثم فسر الناس بالجن والإنس فقال (من الجنة والناس) وسمي الجن (ناسا) كما سموا رجالا قال تعالى (وأنه كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجن) وكانت العرب تقول رأيت (ناسا) من الجن» (ج ۲ ص ۶۳۰)
T.me/baznegari/552
26 May 2020
ک
22:35
کانال بازنگری
آیۀ صاحب الحمار؛ حکایتِ رؤیا یا واقعیت؟

(صد سال میراندن!؟)

یکی از آیاتی که فهم مشهور از آن، دشواری‌هایی دارد و ذهن پژوهشگر را به راحتی تسلیمِ خود نمی‌کند، آیۀ ۲۵۹ سورۀ بقره:
«أو کالّذی مرّ علی قریة و هی خاویة علی عروشها قال أنّی یُحیِ هذه الله بعد موتها فأماته الله مائةعام ثمّ بعثه قال کم لبثت قال لبثت یوما أو بعض یوم قال بل لبثت مائة عام فانظر الی طعامک و شرابک لم یتسنّه وانظر إلی حمارک و لنجعلک آیة للناس وانظر إلی العظام کیف نُنشزها ثم نکسوها لحما فلمّا تبیّن له قال أعلم أن الله علی کل شیئ قدیر»
است که مطابق مشهور، پرسشِ آیه را در رابطه با چگونگی زنده شدنِ "اهالی" قریۀ ویران‌شده دانسته، و صد سال میراندن را "رویدادی واقعی" می‌دانند، ولی سیداحمدخان هندی در تفسیرش پرسش را مربوط به احیای دوبارۀ قریۀ ویران، و موتِ صد ساله را رخ‌داده در عالم خواب می‌داند

در زیر، شرح وی در این باره را می‌خوانیم:

«... کاف ازحروف تشبیه است و کأنّ هم از همان کاف تشبیه ساخته شده است و کاف تشبیه را به واسطۀ اهتمام در تشبیه یا تبدیل سیاق کلام و یا به جهات دیگری جائز است از مشبّهٌ‌به سوا کرده مقدم ذکر کنند. مثلاً از "زید کالاسد" وقتی که کاف تشبیه را به سببی جدا کرده مقدم ذکر کنیم این‌طور خواهیم گفت "کأن زید الاسد".
در این مورد هم الذی مشبه‌به نیست بلکه از آن تشبیه یا تمثیل مرور آن کس مراد می‌باشد.
پس تقدیر آیه چنین می‌شود که "ألم تر إلی الذی کأنّه مرّ علی قریة" معنی این‌که آیا ندیدی آن کس را که گوئی گذر کرد از قریه‌ای؛ در حقیقت او گذر نکرده بود بلکه در عالم خواب دیده بود که گوئی گذارش بر قریه‌ای افتاده است که یکسره ویران افتاده بود و اینطور که تقدیر آیت را بیان نمودیم از آن به خوبی ظاهر می‌شود که در اینجا بیان حال کسی است که همچو دریافته بود که گذارش به قریه‌ای افتاده است و این طرز بیان صریحاً دلالت می‌کند که آن واقعه‌ای است مربوط به عالم رؤیا و خواب؛ لیکن از روی قاعدۀ نحوی لفظ "کأنّ" در صلۀ موصول الذی نمی‌تواند واقع شود و از این جهت حرف تشبیه یعنی لفظ کأنّ لزوم پیدا کرد که مقدم ذکر بشود در صورتی که آن نمی‌توانست در اینجا مقدم باشد زیرا که اسم و خبر آن جزو صله بودند و بنابراین حرف کاف که اصل لفظ تشبیه بوده است به جای آن مقدم آورده شده است.
در قرآن مجید از این شخص که رؤیای او در این آیه بیان شده اسمی نیست و نیز از قریه‌ای که او در خواب دیده بود که از آنجا گذشته است ذکری به عمل نیامده است. غالباً حاجتی هم به تعیین این قریه نبوده است چه آن کس در خواب دیده بود که به قریه‌ای گذشته که به حال ویرانی افتاده بوده است البته خود آن کس یعنی صاحب رؤیا لازم است تعیین شده و شناخته شود. ظن قوی آن است که در زمان رسول اکرم هر کسی از نام آن کس واقف بوده است ولی امروز جز مراجعۀ به روایات و تاریخ وسیلۀ دیگری برای معرفی و تعیین نام آن شخص در دست نیست. از روی وقایع تاریخی تا آنجائی که می‌شود تحقیق کرد و اعتماد بر آن نمود ثابت می‌شود که او نحمیاء نبی بوده است.
از وقایعی که در تورات راجع به خرابی و ویرانی بیت‌المقدس ذکر شده و از تاریخی که در کتاب مزبور برای آن قرار داده است معلوم می‌شود که در سال ۵۹۰ قبل از مسیح بخت‌النصر بیت‌المقدس را محاصره نمود و در سال ۵۸۸ آنجا را فتح کرده و معبد را طعمه حریق ساخت و بیت‌المقدس را به کلی ویران کرد ولی کورش پادشاه ایران بابل را فتح کرد و یهودیان را از قید اسارت بابل نجات بخشیده و با کمال عطوفت و مهربانی به وطن خودشان عودت داد. آنها در سال ۵۴۶ قبل از مسیح وارد بیت‌المقدس شده و در آنجا جشن‌ها گرفته و قربانی‌ها کردند. از این تاریخ به بعد یکی از پادشاهان به یهودیان اجازۀ تعمیر بیت‌المقدس را داده ولی پادشاه دیگر آن‌ها را از این کار ممنوع می‌داشت. چنانکه در سال ۵۱۸ پیش از مسیح داریوش اجازۀ تعمیر بیت‌المقدس را داد ولی بر اثر عداوت و دشمنی هامان هرج و مرجی تولید و اجازۀ مزبور عملی نشد.
در سنۀ ۴۶۷ قبل از مسیح عزیر پیغمبر وارد بیت‌المقدس گردید و از این تاریخ یهودیان بنای پیشرفت را گذاشتند ولی بیت‌المقدس کماکان به حال خرابی و ویرانی بوده است. حضرت نحمیاء نبی از این حادثه ناگوار زیاده از حد در محنت و رنج بوده است و پیوسته به خدا التجا برده و دعا می‌کرد که اسبابی فراهم شده بیت‌المقدس دوباره تعمیر شود. او یک دفعه به نزد ارتخششتا (ارتاکزرس) پادشاه حضور یافته پادشاه پرسید برای چه پریشان خاطری؟ در جواب گفت چرا پریشان خاطر نباشم که شهری که مدفن نیاکان پاک من است اینطور طعمۀ حریق شده و ویران افتاده است. شاه پرسید چه می‌خواهی؟ نحمیا گفت اینک به من اجازه دهید که به آنجا رفته تا که آن‌جا را از سر نو تعمیر کنم. پادشاه به او برای مدت معینی اجازه داد که بیت‌المقدس را تعمیر کرده مراجعت نماید

ادامۀ مطلب در پُست بعدی:
T.me/baznegari/555
بازنگری (ترکاشوند)
22:37
ادامۀ یادداشتِ (آیۀ صاحب الحمار؛ حکایتِ رؤیا یا واقعیت؟):👇

ایامی که نحمیاء به تعمیر بیت‌المقدس مشغول بود مردم او را سخریه کرده می‌خندیدند و می‌گفتند آیا او بیت‌المقدس را معمور خواهد نمود؟ آیا او این خانه را که تمام از صدمۀ آتش منهدم و تلی از خاک شده است دوباره خواهد برافراشت؟ و آیا سنگ‌های قیمتی آن را که تمام سوخته و تودۀ خاکستر شده بیرون آورده به جا خواهد گذاشت. از کتاب نحمیا معلوم می‌شود که خاطر این مرد برای تعمیر بیت‌المقدس بی‌نهایت مشوش و پریشان بوده است و از این رو دائما با خدا در راز و نیاز بوده و تعمیر خانه را از وی درخواست می‌نمود. بی‌شک باید در خاطرۀ او گذشته باشد که بعد از مردن یعنی ویران شدن این شهر چگونه خداوند آن را زنده یعنی آباد خواهد نمود. غرض خاطرش آنی از این رهگذر فارغ نبوده است تا در خلال این احوال که تمام به تضرع و زاری در درگاه خدا برای تعمیر این خانه می‌گذشت یکدفعه چنانکه مقتضای فطرت انسانی است او آن را در عالم رؤیا دید و یقین کرد که بیت‌المقدس زنده و آباد خواهد شد و این خواب همان است که در این آیه ذکر شده است و خلاصه‌اش این است که به قریه‌ای گذشت و دید که آن یکسر خراب و ویران افتاده است. او در عالم رؤیا گفت چگونه خدا آن را زنده یعنی آباد خواهد نمود، و در آن حالت او دید که مرده و بعد دوباره زنده شده است، در عالم خواب کسی از او پرسید چقدر درنگ کردی و به راحت خوابیدی گفت درنگ کردم یک روز یا بعضی از روز را او گفت بلکه یکصد سال این حالِ درنگ تو طول کشیده است. اینک نگاه کن طعام و شرابت را که فساد و تغییری در آنها راه نیافته و نیز نگاه کن به چهارپای خودت که حال آن چه شده است. باری او از این رؤیای عجیب اطمینان حاصل نمود که بیت‌المقدس مسلماً تعمیر خواهد شد و رونق اولیۀ آن تجدید می‌شود؛ پس این قصه که از قدرت و جبروت و حکمت و عظمت خدا خبر می‌دهد در این آیه بیان شده است.
همان‌طور که عادت مفسرین ماست که همیشه یک مطلب ساده را هم آن‌قدر شاخ و برگ و پیرایه بر آن می‌بندند که آن را اعجوبه جلوه دهند در این آیه هم همین کار را کرده‌اند و با همۀ این احوال یک آدم بصیر وقتی که تمام این مطالب را با نظر غور نگاه می‌کند می‌تواند از این میان، اصل مطلب را به دست بیاورد، چنان‌که در این مورد روایتی است از ابن‌عباس که در تفسیر کبیر (۱) نقل شده از آن معلوم می‌شود تمام این واقعه که شرح آن در این آیه ذکر شده در خواب بوده نه در بیداری ولی در روایت مزبور به جای نحمیا نام عزیر برده شده است.
ممکن است که بینندۀ خواب حضرت عزیر بوده است، لیکن مطابق آن‌چه که از تاریخ به دست می‌آید این شخص همان حضرت نحمیا باشد بیشتر قرین قیاس است؛ به هر حال در این روایت می‌نویسد که وقتی او به بیت‌المقدس رسید آن وقت موسم انگور و انجیر بوده است. او از آن‌ها قدری خورده و مخصوصاً انگور را فشرده از آب آن نوشید و خوابید و در حالت نوم خدای تعالی او را میرانید و تا یکصد سال به همان حال باقی ماند. از این الفاظ به خوبی ثابت می‎‌شود که عقیدۀ علمای متقدمین هم همین بوده است که این واقعه در عالم خواب روی داده است که ما هم آن را به طور ساده به خواب تعبیر نمودیم و بقیۀ قصه که در این روایت مذکور است باید دانست که آن مأخوذ از منابع یهود و بی اصل است.
سیاق عبارت قرآن مجید طوری واقع است که قصه‌هائی که در آن نقل شده به بیان آن‌چه از آن قصص مقصود و منظور بوده اکتفا کرده است، چنان‌که در جائی که خواب حضرت یوسف ذکر شده در آن‌جا هم اینطور بیان شده است که حضرت یوسف به پدرش گفت که من یازده ستاره و ماه و خورشید را دیدم که مرا سجده می‌کنند و با این‌که همۀ این‌ها را در عالم خواب دیده بود معذلک اسمی از خواب برده نشده و نمی‌گوید که من در عالم رؤیا دیدم که یازده ستاره و ماه و خورشید مرا سجده می‌کنند، چه آن از قرینۀ مقام معلوم بوده و نیازی به ذکر نداشته است. همچنین در این‌جا هم مقصد و منظوری که از خواب حضرت نحمیا بوده همان‌قدر ذکر شده و از لفظ "فلما تبین" کاملا معلوم می‌شود که واقعاتی که در این آیه بیان شده تمام در خواب وقوع یافته است.

(۱) روی عن ابن‌عباس فی سبب نزول الآیة قال ان بخت‌نصر غزی بنی‌اسرائیل فسبی منهم الکثیر و منهم عزیر و کان من علمائهم فجاء بهم الی بابل فدخل عزیر یوماً تلک القریة و نزل تحت شجرة و هو علی حمار فربط حماره و طاف فی القریة فلم یر فیها احداً فعجب من ذلک و قال انی یحیی هذه الله بعد موتها لا علی سبیل الشک فی القدرة بل علی سبیل الاستبعاد بحسب العادة و کانت الاشجار مثمرة فتناول من الفاکهة التین و العنب و شرب من عصیر العنب و نام فاماته الله فی منامه مائة عام الخ».

(تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، سید احمد خان هندی، ترجمۀ سیدمحمدتقی فخر داعی گیلانی ص ۳۱۴ تا ۳۱۹)

بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۳/۶
T.me/baznegari/554
29 May 2020
ک
15:08
کانال بازنگری
اصلی‌ترین کانال دریافت وحی

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۳/۹

در ادوارِ انبیای قدیم، اصلی‌ترین کانال دریافت وحی عبارت از عالم خواب و رؤیا بود، و خدا پیام‌های خود به پیامبران را در ظرف عالم خواب به آنان القا می‌کرد و فرشته‌های وحی خواستِ پروردگار و چاره‌های زندگی و آموزه‌های معرفتی را در وقت رؤیا و هنگام خواب دیدنِ نبی به وی ابلاغ می‌کردند.

《... در ساعت خداوند به موسی و هارون و مریم گفت: ... الآن سخنان مرا بشنوید: اگر در میان شما نبیّ‌ای باشد، من که یهوه هستم خود را در رؤیا بر او ظاهر کنم و در خواب به او سخن می‌گویم. اما بندۀ من موسی چنین نیست. او در تمامی خانۀ من امین است. با وی روبرو و آشکارا و نه در رمزها سخن می‌گویم، و شبیه خداوند را معاینةً می‌بیند》 (سفر اعداد باب ۱۲ ش ۴ ، ۶ تا ۸)

این کانال چنان برجسته، مهم و شناخته‌شده بود که پیش از باب‌شدن اصطلاحِ نبی، از عنوان "رائی" در مورد انبیا استفاده می‌شد:

《در زمان سابق چون کسی در اسرائیل برای درخواست کردن از خدا می‌رفت، چنین می‌گفت: "بیائید تا نزد رائی برویم" زیرا نبیِ امروز را سابق رائی می‌گفتند ... و شاؤل در میان دروازه به سموئیل نزدیک آمده گفت: "مرا بگو که خانۀ رائی کجاست؟" سموئیل در جواب شاؤل گفت: من رائی هستم ...》 (یکم سموئیل باب۹ ش ۹، ۱۸ و ۱۹)

نقش عالم خواب در زندگی بشر هر چه عقب‌تر رویم برجسته‌تر می‌شود. تا همین ۴۰ ، ۵۰ سال پیش هر روز در اکثر خانواده‌های ایرانی، یکی از اعضا خواب می‌دید و بر دیگر اعضا تأثیر می‌گذارد. طبیعی است که پروردگار از این کانال قابل درکِ عموم، برای مقصود خود بهره گرفته باشد.

فرق انبیای کَذَبه با انبیای صادق در چگونگی خواب و رؤیاهایی بود که هر یک می‌دیدند.

توجیه عجائب وحیانی با کانال خواب:
برخی آیات عجیب و علی‌الظاهر ناشدنیِ قرآن در بارۀ انبیای گذشته، در اثر غفلت و بی‌توجهی از وقوع‌شان در عالم خواب است که عجیب می‌نماید، و چنان‌چه آن وقایع و رویدادها را مربوط به وحی در عالم خوابِ نبی بدانیم از عجیب و غریب بودن درآمده و امری ملموس خواهد شد. بر این اساس آیاتی چون:
۱- چسباندن مرغانِ پراکندۀ تکه‌تکه‌شده و زنده کردنِ آن‌ها، برای اطمینان قلبیِ حضرت ابراهیم در احیای اخروی مردگان (بقره ۲۶۰)
۲- صد سال میراندن و سپس زنده کردن صاحب‌الحمارِ عابر قریۀ ویران (بقره ۲۵۹)
۳- داستان موسوم به خضر و موسی (کهف ۸۲-۶۰)
۴- و...
همه و همه "می‌تواند" در اصلی‌ترین کانال مخابرۀ وحی یعنی در عالم خواب روی داده باشد که حجّیّتش مسلّم و قطعی بوده است. پس ادعای وقوع موارد فوق در عالم خواب نه فقط یک راه حل برای توجیه آن عجائبِ نشدنی است بلکه توجه به اصلی‌ترین کانال و ظرف دریافت وحی در عهد قدیم است.
برای اطمینان خواننده؛ در آیۀ صد سال میراندن که مربوط به حضرت عزیر (و یا طبق بررسی سیداحمدخان هندی مربوط به حضرت نحمیا) دانسته شده هیچ گزارشی در تاریخ مبنی بر این‌که حضرت عزیر وسط عُمرش یکدفعه صد سال مُرد و سپس زنده شد و به زیستن ادامه داد و هیچ کس هم در آن مدت سراغش را نگرفت ثبت نشده است. صد سال که جای خود دارد پیامبری همچو عزیر (یا نحمیا) اگر حتی یک ماه هم ناپدید می‌شد عالَم و آدم باخبر می‌شدند. سالم ماندنِ خوراک و نوشیدنی از یکسو و پوسیدن الاغِ عزیر ازسوی دیگر، فقط در عالم خواب است که امکان وقوع دارد و نه در بیداری.

گفتنی است کانال خواب، به مرور رقیب پیدا کرد و کانال دیگری نیز برای مخابرۀ وحی پدید آمد که بارزترین نمونۀ رقیب را می‌توان در کانال مخابرۀ قرآن رصد کرد.

کانال بازنگری
T.me/baznegari/556
3 June 2020
ک
13:02
کانال بازنگری
خدایان افول‌کننده در "رؤیای" ابراهیم

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۳/۱۴

چنان‌که پیشتر گفته شد وحی بر انبیای قدیم در "عالم خواب و ظرف رؤیا" وقوع می‌یافت و کانال خواب اصلی‌ترین ظرف دریافت برای مظروف وحی بود. بسیاری از عجائب غیر قابل هضم که در بارۀ انبیا در قرآن نقل شده نیز مربوط به رؤیا و عالم خوابِ انبیا است و نه عالم بیداری.

استاد فقید محمدباقر بهبودی در تفسیر آیاتی (انعام ۷۶ تا ۸۰) که حضرت ابراهیم را در حال نقدِ خداییِ ستاره و ماه و خورشیدِ افول‌کننده، و انتخاب خدای آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین نشان می‌دهد چنین می‌گوید:

《فلما جنّ علیه اللیل رأی کوکبا قال هذا ربّی فلما افل قال لا احب الآفلین. منظور از رؤیت، رؤیت باصره نیست بلکه رؤیای در خواب است. وجه آن کاملا روشن است زیرا ابراهیم خلیل این رؤیا را در زمان رسالت خود دیده است و لذا بعد از رؤیا با مردم خطاب می‌کند و نیز با پدر خود و آنان را در عبادت بت‌ها سفیه و نادان می‌خواند. اگر رؤیت باصره باشد رؤیت یک ستارۀ بزرگ یا کوچک، هیچ‌گاه بدون رؤیت سایر ستارگان نخواهد بود آن‌هم در اوائل کودکی که چشم به دنیا می‌گشاید و خوب و بد را تمیز می‌دهد نه در زمان کمال و یا سنّ چهل سالگی که دعوت خود را شروع کرده است. ضمنا در دو آیۀ بعدی که رؤیای ماه و خورشید در یک شب صورت می‌گیرد، گواه آن است که "جنّ علیه اللیل" هم در رؤیا است. یعنی در حال رؤیا دید که شب شده است و تاریکی همه جا را گرفته است سپس یک ستارۀ تک را دید و با خود گفت: این ستاره سمبل پروردگار من است ولی بعد از لحظاتی چند که ستارۀ مزبور افول کرد، ستارۀ افول‌کننده را نمودار ربوبیت ندید. بنابراین گفتار ابراهیم "هذا ربّی" نه کفر است و نه تردید و شک و نه تظاهر به ستاره‌پرستی در مقابل قوم خود که مفسرین در مقام توجیه آیه آورده‌اند.
فلما رأی القمر بازغا قال هذا ربی فلما افل قال لئن لم یهدنی ربی لاکوننّ من القوم الضالّین. جملۀ "لئن لم یهدنی ربی" صریح است که این احساس مربوط به عالم رویا است. یعنی هر موجودی که افول می‌کند و از زندگی انسان خارج می‌شود نمی‌تواند پروردگار او باشد گرچه مانند ماه پُر تاب باشد و از جانب پروردگار جهان مسخّر شده باشد.
فلما رأی الشمس بازغة قال هذا ربی هذا اکبر فلما افلت قال یا قوم انی برئ مما تشرکون انی وجهت وجهی للذی فطر السماوات والارض حنیفا و ما انا من المشرکین. در این سه مورد حتی احساس این‌که آفلین نمی‌توانند پروردگار جهان باشند، در عالم رؤیا به او دست داده است تا احساس رؤیا را که هماره احساس بر حقی خواهد بود سند بگیرد و شاهان و خسروان را از درجۀ خدایگانی ساقط کند گرچه صاحب جلال و شکوه باشند و نیز ارواح عالیه و فرشتگان مقرّب و فرشتگان ملأ اعلی را که مردم، ارباب انواع خود می‌شناسند از درجه الوهیت ساقط نماید گرچه مانند خورشید رخشان باشند. جملۀ "قال یا قوم انی برئ مما تشرکون" نیز گواه آن است که تمام ماجرا مربوط به رؤیا است و قوم خود را نیز در عالم رؤیا در برابر خود مصوّر دیده است که چنین خطاب کرده است نه آن‌که رؤیت ستاره -خواه ستارۀ زهره و خواه ستارۀ مشتری- و بعد از آن رؤیت ماه و افول آن و سپس رؤیت خورشید و افول آن که تماما -حداقل- ۲۴ ساعت زمان می‌برد، منظور آیه باشد و در تمام این ۲۴ ساعت قوم او نیز در مقابل او حاضر باشند. بنابراین جمله بلکه آیۀ آخر که می‌گوید: "وجّهت وجهی ..." از جملۀ احساس او در عالم رویا است که از جانب ذات احدیّت به او القاء شده است نه آن‌که از افول ستارگان و ماه و خورشید چنین نتیجه‌ای گرفته باشد. در واقع شهود این رویا برای ابراهیم خلیل درس بود که چگونه باید بر توحید ربوبی استدلال کند و چسان باید با مشرکین برخورد کند و عقل و شعور و احساس آنان را بیدار سازد.
و حاجّه قومُه قال اتحاجّونّی فی الله و قد هدانِ ولا اخاف ما تشرکون به الّا ان یشاء ربی شیئا وسع ربی کلّ شئ علما افلا تتدکّرون. این احتجاج برخاسته از همان رؤیا است. یعنی بعد از آن‌که خداوند بیّنه و حجّتی در اختیار من نهاده باشد و مرا هدایت کرده باشد، شما چسان می‌خواهید با من محاجّه کنید و دلائل بی‌اساسی را که خودتان ساخته‌اید، در مقابل دلائل الهی قرار دهید. شما مرا از خدایان خود می‌ترسانید و چون من دانسته‌ام و در رؤیا آموخته‌ام که خدایان شما اهل افولند و هیچ ربوبیّتی در وجود آن‌ها وجود ندارد، از آنان خائف نیستم. البته امکان دارد که از جانب پروردگار خودم عارضه‌ای برای من رخ دهد و شما آن را به حساب خشم خدایان خود بگذارید که این استدلال شما در روح من بی‌اثر است》.

(تدبری در قرآن، محمدباقر بهبودی ج۱ ص ۵۲۵-۵۲۳)

کانال بازنگری (ترکاشوند)
T.me/baznegari/557
.
.
3 July 2020
ک
10:45
کانال بازنگری
In reply to this message
اژدهای آتشین ، مارِ خوش خط‌وخال

(جن بشر/انسان است بخش۱۱)

و خلق الجانّ مِن مارجٍ من نار : و جانّ را از تشعشعی/مخلوطی از آتش خلق کرد (سورۀ الرحمن آیۀ ۱۵)
برای روشن شدنِ مراد آیه، از دو راهِ درون‌قرآنی وارد می‌شویم: پی‌گیریِ "خلقت از آتش"در دیگر آیات ، پی‌گیری معنای"جانّ" در دیگر آیات.

الف- پی‌گیری انتساب خلقت از آتش:
قرآن خلقت از آتش را فقط و فقط در بارۀ ابلیس (همان شیطان معروف) مطرح کرده است: قال [ابلیس] أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین (اعراف ۱۲ ، ص ۷۶)

ب- پی‌گیری واژۀ جانّ:
واژۀ جانّ در قرآن علاوه بر آیات سورۀ حاضر (سورۀ الرحمن) همچنین در جریان آیات اولین رویداد وحیانی موسی به کار رفته که در آن‌جا به معنای "مار" است:
و أن ألق عصاک فلمّا رآها تهتزّ کأنّها جانٌّ ولّی مُدبراً ولم یُعقّب یا موسی أقبل ولا تخف إنک من الآمنین (قصص ۳۱)
و ألق عصاک فلمّا رآها تهتزّ کأنّها جانٌّ ولّی مُدبراً ولم یُعقّب یا موسی لا تخف إنی لا یخاف لدیّ المرسلون: و عصایت را بیفکن پس چون آن را همچون ماری دید که می‌جنبد پشت گردانید و به عقب بازنگشت. ای موسی مترس که فرستادگان، پیش من نمی‌ترسند (نمل ۱۰)
از سوی دیگر در تورات، نقش ابلیس/شیطان در داستان آفرینش آدم را "مار" بازی می‌کند: «و مار از همۀ حیوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود هشیارتر بود. و به زن گفت: آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همۀ درختان باغ نخورید؟ زن به مار گفت: از میوۀ درختان باغ می‌خوریم لکن از میوۀ درختی که در وسط باغ است خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مکنید مبادا بمیرید. مار به زن گفت: هر آیه نخواهید مرد بلکه ... -سِفر پیدایش فصل ۳ ش ۱ تا ۶-»
یعنی از طریق معنایابی جانّ در قرآن همراه با پیوست تورات، باز همانند بند الف به همان موجود وسوسه‌گر و فریبندۀ داستان آدم و حوا یعنی ابلیس/شیطانِ قرآنی و مارِ خوش خط‌وخالِ توراتی می‌رسیم. یکسانیِ مار/اژدها با ابلیس/شیطان در مکاشفۀ یوحنا چنین آمده:
«در آسمان جنگی بر پا شد. میکائیل و فرشتگانش با اژدها و فرشتگان او جنگیدند. اژدها شکست خورد و دیگر در آسمان جایی برای او و فرشتگانش نبود. پس آن اژدهای بزرگ از آسمان به زیر انداخته شد، آن مار قدیمی که کلیۀ جهان را گمراه می‌کند و نامش ابلیس و شیطان است با فرشتگانش به زمین افکنده شد -انجیل، رسالۀ مکاشفۀ یوحنا فصل ۱۲ شمارۀ ۷ تا ۹-».

نتیجه- پس بر پایۀ هر دو پی‌گیری بالا، بیراه نیست اگر منظور از آیۀ وَ خَلَقَ الجانّ مِن مارجٍ مِن نار را در اشاره به "شخص ابلیس" بدانیم که باید در زندگی همواره مراقب زهر آتشین و وسوسه‌های فریبنده‌اش بود. تفسیر جانّ به ابلیس/شیطان، حرف تازه‌ای نیست و از همان سدۀ نخست، یکی از اصلی‌ترین معناها و انطباق‌ها بوده است.

خلق الانسان من صلصال کالفخار. و خلق الجانّ من مارج من نار: انسان (که شامل انس و جن است) را از گِل سفال‌مانند آفرید ولی جانّ (ابلیسِ خودبرتربین و همان مار خوش خط‌وخالِ فریبنده، که انس و سایر جنّ‌ها باید مراقبش باشند) را از شراره‌های آتش فراهم آورد.

احتمالات دیگر در تفسیر آیه را در بخش‌های آینده پی می‌گیریم

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۴/۱۳
T.me/baznegari/558
.
.
8 July 2020
ک
21:56
کانال بازنگری
In reply to this message
به یادداشت بالا👆 چند سند افزوده شد که بد نیست دوباره خوانده شود.

یادداشت‌های بعدیِ "جن انسان است" با موضوعاتی همچو: کارگاه تشخیص ماهیّت ، از ما بهترون و موضوعات متعدد دیگر دنبال خواهد شد. @baznegari
12 July 2020
ک
03:28
کانال بازنگری
افشای نصفه و نیمه
علم‌الهدی امام جمعۀ مشهد، یک حکم محدود کننده و متروکِ فقه سنتی در موضوع پوشش زنان را یادآوری کرد تا آرام آرام زمینه برای احیایش فراهم گردد:
«علم‌الهدی: حجاب اسلامی این است که حتی صورت نیز پوشیده باشد»:
https://aftabnews.ir/fa/news/660461
داستان پوشیه و روبنده (برقع/نقاب) جدی‌ترین خواستِ فقه سنتی از زنان در طول تاریخ بوده و تمام دعوا پیرامون حجاب در یکی دو قرن گذشته، روی همین پوشیه متمرکز بوده بطوری‌که تفاوت باحجاب و بی‌حجاب، به داشتن یا نداشتنِ آن برمی‌گشت.
اینک این فقیه با اعتماد به نفسِ ناشی از استقرار حکومت دینی، لزوم بازگشت به عصر پوشیه را گوشزد کرد.

جای خالیِ حرف نهایی
اما او هنوز جرأت نیافته و یا زمینه را مساعد ندیده تا دیگر گام اصلی در زمینۀ حجاب زنان را بردارد زیرا خوب می‌داند که آن‌چه افشا نمود فقط نیمی از خواستِ فقه سنتی است، و با نیم دیگر است که از دیدگاه آنان، دندان طمع شیطان کنده می‌شود و خیال همه راحت.
آن نیم دیگر که فعلاً شرایط اظهارش را ندید ولی خواست و برداشتِ عموم فقهای فریقین (چه شیعه و چه به ویژه سنّی) می‌باشد این رهنمودشان خطاب به مردان است که:
«ثواب دارد که درِ خانه را به روی زنان قفل کنید تا نتوانند از آن خارج شوند»: یستحبّ حبس المرأة فی البیت. مستحب است زن را در خانه حبس کند که از خانه بیرون نرود مگر برای ضرورتی (العروة الوثقی کتاب النکاح مسأله ۱۵)

این رشته سرِ دراز دارد


(گفتنی است در حالی که مطابق فقه سنتی، برای مردان ثواب نوشته می‌شود اگر دربِ خانه را به روی همسرشان قفل کنند، امّا در قرآن حبس خانگی سزای زنانِ فاحشه و زناکار است)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۴/۲۲
@baznegari

در همین باره به یادداشتِ (تقواسازی یا بی‌ظرفیّت‌سازی!؟) مراجعه شود.
.
.
ک
19:25
کانال بازنگری
In reply to this message
مطابق فقه سنتی 👆👆 برای مردان ثواب نوشته می‌شود اگر دربِ خانه را به روی همسرشان قفل کنند.

(در قرآن امّا حبس خانگی سزای زنانِ فاحشه و زناکار است) @baznegari
18 July 2020
ک
20:09
کانال بازنگری
عبدالمجید معادیخواه:
جنّ در سورۀ احقاف، یهودیان مدینه‌اند
@baznegari
کانال بازنگری: جن‌هایی که در سفر به مکه، با قرآن آشنا شدند همان یهودیان منتظر و جستجوگرِ مدینه بودند. اینان که زندگی مخفی و زیرزمینی داشتند سرانجام زمینۀ هجرت پیغمبر از مکه به مدینه را فراهم کردند. عبدالمجید معادی‌خواه در جلسۀ اخیر تفسیر قرآنش (۲۴ تیر ۱۳۹۹) هنگام شرح آیه‌ای که جن‌ها نزد پیغمبر آمدند و به آیات قرآن با دقت گوش دادند (آیۀ ۲۹ تا ۳۱ احقاف) چنین گفت:

«قرآن از یک ارتباطی حرف می‌زند که ما نمی‌دانیم چیست: ارتباط بین جنّ و پیغمبر؛ یک سوره هم با این عنوان در قرآن داریم؛ حقیقتی هم هست واقعیتی هم هست؛ اما این‌که این جن [جن‌های دیدارکننده با پیغمبر و شنوندۀ قرآن در سورۀ احقاف] آن جنِ خاص هست یا این‌که نه، هر چیز پنهانی را قرآن جن می‌گوید.
این‌هایی که "پنهانی" می‌آمدند با پیغمبر ارتباط می‌گرفتند، شاید یکی از احتمال‌های زیادش این است که همان یهودیان مدینه بودند که این‌ها [از گذشته‌های دورتر به مدینه] آمده بودند، منتظرِ [ظهورِ] پیغمبر بودند و زندگی مخفی‌ای هم داشتند در کارها حتی در مسائل نظامی ...؛ این‌ها به قول امروزی‌ها زندگی زیرزمینی داشتند گردانندگان‌شان؛ و به احتمال قوی همین‌ها بودند که آمدند مکه و با قضایای مکه و بعثت پیغمبر آشنا شدند و رفتند در مدینه، و مقدمات دعوت پیغمبر به مدینه را احتمالاً همین‌ها فراهم کردند.
من بارها عرض کردم که ما یهود را فقط آن [قسمتِ] سیاهش را می‌بینیم در حالی‌که قرآن دو جور می‌بیند یهود را: یکی آن یهودی هستند که نه تنها اجر مؤمنین را دارند بلکه قرآن می‌گوید دو برابر به آن‌ها اجر داده می‌شود؛ چرا؟ به خاطر اجر انتظارشان؛ و قرآن ستایش می‌کند از آن بخش مثبتِ این‌ها.
احتمال خیلی زیاد هست این جنّی که در این‌جا هست (سورۀ جن حالا بهش می‌رسیم) به احتمال خیلی زیاد (حداقل به عنوان یکی از احتمال‌ها) که در آن تنهایی پیغمبر در مکه یک ارتباطاتی: (وإذ صرفنا الیک نفراً من الجن یستمعون القرآن) این‌ها قرآن را شنیدند (ولمّا حضروه) وقتی در محضر قرآن قرار گرفتند (قالوا انصتوا) به رفقای‌شان گفتند ساکت، گوش بسپارید، حرف، حرف متفاوتی است؛ وقتی تلاوت قرآن تمام شد (فلمّا قُضِی ولّو الی قومهم منذرین) برگشتند پیش مردم خودشان، آن‌جا زنگ خطر را به صدا درآوردند که دعوتی در مکه هست (و قالوا یا قومنا انا سمعنا کتاباً اُنزل من بعد موسی). قرینه‌ای که می‌گویم [این جن‌ها] احتمالاً همین یهود مدینه بودند این است که این‌ها اسلام را به عنوان کتاب بعد از موسی در بین قوم‌شان مطرح می‌کنند یعنی قوم‌شان پیرو موسی هستند (قالوا یا قومنا انا سمعنا کتاباً اُنزل من بعد موسی مصدقاً لما بین یدیه یهدی الی الحق) این، حقیقت را دارد نشان می‌دهد. این، افرادی بودند مطلع و آگاه (و إلی طریق مستقیم) این‌جا صراط نگفته چون ادبیات آن‌ها را به کار برده؛ خط مستقیم را نشان می‌دهد (یا قومنا اجیبوا داعی الله) یعنی دعوت خدا را گوش کنید لبیک بگویید (و آمِنوا به یغفر لکم من ذنوبکم و یُجِرکم من عذاب الیم) آلودگی‌های گذشته و اشتباهات گذشته را با این وسیله جبران کنید (و من لایجب داعی الله فلیس بمعجز فی الارض) اگر کسی هم گوش نکند نمی‌تواند در مقابل این حرکت بایستد و خدا را عاجز کند (ولیس من دونه اولیاء اولئک فی ضلال مبین). اینها حرف همین افرادی است که پنهان بودند و زندگی مخفی داشتند
این برداشت، وحی مُنزَل نیست اما مقدمات دعوت پیغمبر به مدینه، به نظر می‌رسد که به همین شکل یعنی همان بخش از یهود که آمده بودند مدینه و در انتظار پیغمبر بودند، افراد فعال‌شان یک زندگی مخفی داشتند در زمینه‌های مختلف، رفت و آمد به مکه هم داشتند و اولین بار، این‌ها بودند که با قرآن آشنا شدند و زمینۀ دعوت از پیغمبر [برای رفتن به مدینه] را این‌ها فراهم کردند».




منبع (بخش مورد نظر، شش دقیقۀ میانی در سخنرانی زیر، از دقیقۀ 26:30 تا 32:30):

https://www.instagram.com/p/CCoN4_hpJxV/



با تشکر از دوست گرامی آقای غفاری

کانال بازنگری (ترکاشوند)
@baznegari

توجه- در همین باره به یادداشت‌های "جن انسان است" که تاکنون یازده بخش آن منتشر شده و در آینده نیز دنبال خواهد شد مراجعه شود.
.
.
24 July 2020
ک
23:00
کانال بازنگری
رُک و بی‌رودربایستی فقه متروک و نامربوط را سریال‌وار زنده می‌کنند

یکی دو هفته پیش مردی را به خاطر تکرار نوشیدنِ شراب اعدام کردند تا دیگر به خودش زیان نرساند (گویی اعدام، فاقد ضرر است). اعدام کنندگان می‌گویند او با اجرای این حدّ، گناهش پاک گردیده و یعنی در بهشت با شراب پذیرایی می‌شود.

در همان روزها امام جمعۀ مشهد، از یکی دیگر از احکام فقه سنتی پرده برداشت و حجاب اسلامی را عبارت از پوشاندن صورت (استفاده از پوشیه و روبنده) دانست تا پوشش قجری و موجود در بخش‌هایی از افغانستان احیا شود، و زنان از آن پس یا در پردۀ خانه بمانند و یا اگر اضطرار پیش آمد با پرده‌ای سیّار بر روی صورت (پوشیه، روبنده) بیرون روند

امروز امام جمعۀ پردیسان قم گام سومی برداشت و خطاب به شورای نگهبان برای انتخابات ریاست‌جمهوریِ ۱۴۰۰، چنین گفت: «یک فرد انقلابی جوان شناسایی کنید، نمی‌خواهیم ۱۰نفر بیایند. اینجا مردم سالاری دینی است، دمکراسی غربی نیست. ما رئیس جمهوری که خودش ایدئولوژی داره نمی‌خواهیم، ما کارگزار می‌خواهیم تحت فرمان امام خامنه‌ای»


آن‌چه برای متولیان فقهیِ نظام‌مان اهمیت دارد اجرا و پیشبرد همین نوع احکام فقهی است و انگیزه‌ای برای شؤون اصلی حکومت‌داری ندارند چه، اگر داشتند اینچنین سرسام‌آور قیمت‌ها سر به فلک نمی‌کشید:

▪️سه سال پیش که هنوز سونامی گرانی نیامده بود خودرویی خریدم؛ امروز قیمت آن شش برابر شده (پانصد درصد افزایش)
▪️همان ایام، خانه را فروختم؛ امروز قیمت آن چند برابر شده (سیصد درصد افزایش)
▪️این افزایش‌های چندصد درصدی شامل لوازم خانه و زندگی، ارزاق عمومی و میوه، پوشاک و... نیز می‌شود.

معمولاً سریال‌های شبکه تماشا را نگاه می‌کنم. در فاصلۀ هر سریال تا بعدی، برنامۀ آشپزی نشان می‌دهد که البته بیشتر تبلیغ سرویس قابلمه و ماهی‌تابه است بطوری‌که حدود سه پنجمِ وقت آشپزی به تبلیغ آن ظروف توسط خودِ آشپز صرف می‌شود که عملاً برنامه را از شأن حرفه‌ای دور کرده. اخیراً قیمت این ظروف در حال افزایش است و دیروز و امروز رکورد زده شد زیرا تا یکماه پیش ظروف ده دوازده پارچه حدود 350 هزار تومان و با تخفیف زیر 300 هزار تومان، و ظروف بیست پارچه حدود 550 هزار تومان و با تخفیف حدود 450 هزار تومان تبلیغ می‌شد (اتفاقا ما یکی از همین ظروف را سفارش دادیم که بسیار هم با کیفیت است) تا این‌که از دیروز و امروز شروع به تبلیغ سرویس چهل پارچه شد و در میان بُهت و حیرت، قیمت آن را دو میلیون تومان (با تخفیف یک و نیم میلیون) اعلام کرد؛ در حالی‌که به روال گذشته قیمت آن حدودا می‌بایست مثلاً 850 تا 900 هزار تومان اعلام می‌شد.

تسهیل اعتقادیِ فساد و نابسامانی:
متولیان در قبال این نابسامانی‌ها ، گرانیِ افسارگسیخته و تنگنای جانکاه معیشت، سکوت معنادار اختیار کرده و بی‌خیالی پیشه کرده‌‌اند و مشغول تربیت سرباز دینی‌اند. این بی‌خیالی اما کاملا تعمدی و با هدف زمینه‌سازی و ایجاد بستر برای آمدن مهدی است تا او خود، جلوی آن نابسامانی و فساد گسترده را بگیرد.
تسهیل ظهور، مأموریت اصلی متولیان نظام‌مان است. در دیدگاه آنان، این ظهور محقق نمی‌شود مگر با گسترش فساد و نابسامانی و گرانی و تنگنای طاقت‌فرسا؛ تا مردم برای آمدنش لَهلَه بزنند.

اگر حدس و نظر دیگری برای این سکوت و بی‌تفاوتی عمیقِ متولیان نسبت به گرانی چندصد درصدی دارید در میان گذارید

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۵/۳
@baznegari
31 July 2020
ک
13:18
کانال بازنگری
نابسامانی
در دیدگاه سنّتی، ظهور در "نابسامانی‌ها" روی می‌دهد؛ بنابراین انتظار سامان و آرامش در حکومت زمینه‌سازِ این ظهور، آرزویی ذاتاً ناشدنی است.
"چنین" ظهوری ناپذیرفتنی بوده و بر اصل "غیبت" نیز پرسش‌های تل‌انبارشده و ممنوعه‌ای هست.
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۰۵/۱۰
@baznegari
5 August 2020
ک
15:40
کانال بازنگری
▫️ انسان‌ها نسناس‌اند
ناس شِبه‌ناس نسناس

جایگاه بسیار پایینِ "انسان" بِماهو انسان، در دیدگاه سنّتیِ غالب:
انسان در برداشت سنتی از اسلام (چه فقه سنتی چه کلام سنتی) هیچ جایگاهی ندارد و فقط در سایۀ قرابت با اسلام و به ویژه ولایت است که می‌توان اندک شخصیتی برای خود در این دیدگاه دست‌وپا کرد. روایت غیر صحیح و نادرستِ زیر به روشنی و بی‌رودربایستی این واقعیت تلخ را فریاد می‌زند:
نحن الناس و شیعتُنا أشباه الناس و سائر الناس نسناس:
ما (خاندان امامت) ناس(/انسان)یم و شیعیان‌مان شِبهِ ناس‌اند و دیگر مردم نسناس‌اند.
بنابراین انسان‌ها هرچه تلاش کنند نهایتاً جزو اَشباه‌الناس خواهند شد وگرنه نسناسی بیش نیستند.
خوشبختانه این نوع نگاه به انسان، با تفاسیری دقیق‌تر از اسلام توسط اندیشمندان معاصر، در حال فرو ریختن است. پس از این فرو ریزش است که زندگی آرام خواهد شد
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۵/۱۵
@baznegari
10 August 2020
ک
12:16
کانال بازنگری
▫️ نگاه ممنوع
(دیده ندوختن به ناحیۀ دامن)
@baznegari

امام علی تحریم نگاه را با استناد به آیۀ "قُل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم" مربوط به ناحیۀ دامن (یعنی فَرج و شرمگاه دیگران) دانسته و می‌گوید:
فریضه کرد بر چشم و دیده که به آن‌چه خدا تحریم کرده یعنی به فرج و دامن هیچکس ننگرد
«قال أمیرالمؤمنین فی وصیته لإبنه محمدبن الحنفیة: ... فرض علی البصر أن لا ینظر إلی ما حرم الله عزوجل علیه فقال عز من قائل: "قُل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم" فحرم أن ینظر أحد إلی فرج غیره».

امام جعفر صادق نیز در شرح آیۀ "قُل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ... و قُل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن" می‌گوید:
بر مرد روا نیست که به فرج و شرمگاه خواهرش بنگرد، و زن را نیز روا نیست که به فرج برادرش نگاه بدوزد
«عن أبی‌عبدالله قال: کل آیة فی القرآن فی ذکر الفروج فهو من الزنا إلا هذه الآیة، فإنّها من النظر فلا یحل لرجل مؤمن أن ینظر إلی فرج أخته ولا یحل للمرأة أن ینظر [تنظر؟] إلی فرج أخیها».

روشن است اگر نگاه، "هوس‌آلود" باشد این نهی، نگاه به دیگر قسمت‌های اندام و از جمله چهره و صورت را نیز در بر می‌گیرد.

برای توضیح بیشتر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر صفحۀ 525 تا 529 خوانده شود.

کانال بازنگری (ترکاشوند) 1399/5/20
https://t.me/baznegari/568
11 August 2020
ک
19:48
کانال بازنگری
بر صف "مشرکان" حمله می‌بریم
دقایقی پیش اخبار ساعت ۱۹ شبکۀ یک تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را می‌شنیدم و طبق معمول در آغاز اخبار، سرودِ ما مسلح به الله اکبریم ... بر صف مشرکان حمله می‌بریم ... پخش شد. این شعار نشان می‌دهد که ما در این حکومت با دین و عقیدۀ مردم جهان "کار" داریم و تا اسلام را در سرتاسر گیتی مستقر نکنیم دست از پا نمی‌نشینیم.
جالب این است که اینک ۴۲ سال از استقرار نظام اسلامی (مبتنی بر قرائت فقه سنتی) می‌گذرد و لابد در این ۴۲ سال مواردی که در ذات نظام نبوده کنار گذاشته شده و فقط اهداف و شعارهای ذاتی و اصلی و غیر زائد باقی مانده است؛ بنابراین جنگ ایدئولوژیک و نبردهای عقیدتی با هدف اهتزاز پرچم اسلام در شرق و غربِ عالم جزو ذاتیاتِ این قرائت از اسلام است که به روشنی و به تفصیل و با ذکر جزئیات در کتاب الجهادِ متون فقهی وجود دارد و جزو آمال اصلی و نهایی آنان شمرده می‌شود.
تا این شعار ۴۲ ساله و تا جهاد ابتداییِ متون فقهی (که تمام فقهای نظام به آن اعتقاد عمیق دارند) سیاست و آرمان‌مان باشد هرگز نباید انتظار آرامش و زندگی طبیعی را داشت.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۵/۲۱
T.me/baznegari
18 August 2020
ک
13:32
کانال بازنگری
30 August 2020
ک
23:01
کانال بازنگری
جای خالیِ اعتراض به تهاجمات خلفا
محققان برای بیعت نکردن امام حسین (ع) با یزید، علل متعددی برمی‌شمارند اما در میان این سلسله علت‌ها، جای اعتراض به "لشکرکشی خلفا به دیگر کشورها" و در پی‌اش هلاک حرث و نسل و برده‌داری، خالی و قابل پی‌گیری است. آیا جان سایر انسان‌ها (غیر مسلمان‌ها) و یا برده و کنیز شدن‌شان، در نزد ائمۀ هدی ارزشی نداشته، و یا اهتزاز پرچم اسلام در سراسر گیتی را دارای اولویتی حتی فراتر از جان و آزادگی می‌دانستند؟ بی‌گمان جان انسان‌ها و تکریم آنان، صرفنظر از مسلمان بودن یا نبودن‌شان، در نزد امام حسین و دیگر امامان از اهمیت ویژه و بی بدیلی برخوردار بوده، ولی این‌که چرا در سخنان منقول از این اسوه‌ها شاهد جای خالیِ اعتراض و خُردۀ آنان به آن تهاجمات ویرانگر هستیم جای بررسی بیشتر و توضیح صاحبنظران را دارد.
کانال بازنگری (ترکاشوند)، ۱۳۹۹/۰۶/۰۹ برابر با ١٠ محرم ١٤٤٢ (عاشورا)
@baznegari
2 September 2020
ک
17:38
کانال بازنگری
بازگشت به نجس‌پنداریِ اکثریتِ آفریده‌های خدا
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۶/۱۲
مراجع زمان ما (تا همین سه چهار دهه پیش) عموماً مردم غیر مسلمان را "نجس" می‌شمردند، تا این‌که در سایۀ تحولاتی که پیش آمد، مراجع کنونی دستِ کم از نجاستِ اهل کتاب فاصله گرفتند و حتّی زمزمۀ پاک شمردن غیر اهل کتاب نیز آغازیدن گرفت؛ اما روحانی معروفِ زیر، با بازگشتی غلیظ به عقب، حتی فیلسوفان‌شان (که طبیعتاً اهل تعقل‌اند) را نیز "نجس" شمرده:

محمد مهدی میرباقری، عضو خبرگان رهبری: «متاسفانه در حوزه علمیه تولیدات فیلسوفان نجس غربی خوانده می‌شود؛ این کتاب‌ها کتب ضاله است ...»

منبع:

https://www.entekhab.ir/fa/news/572187

توجه:
نزدیک به هشتاد درصد مردم جهان، غیر مسلمان‌اند و از نظر اینان نجس!

زندگی کردن در تولیت این نوع تفکرات، چه سخت است و خدای‌شان چه کارخانۀ آدم‌سازی‌اش پُر ضایعات است.
@baznegari
.
.
4 September 2020
ک
17:45
کانال بازنگری
نگهبان میراث

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۶/۱۴

خبر ابتلای احمد جنّتی دبیر و فقیه شورای نگهبان قانون اساسی (بخوانید نگهبان فقه سنّتی) به ویروس کرونا تکذیب شد

به خاطر سنّ زیادِ جنّتی، برخی به طنز و کنایه، وی را "نمیرالمؤمنین" می‌نامند. درازای عُمر وی را حتّی به زمان آدم و حوا می‌رسانند و او را شاهد رسمی عقد آن دو می‌خوانند امّا راستش من نمی‌دانم و مطمئن نیستم که عمر او تا آن زمان قد بدهد ولی مطمئنم دستِ‌کم:

▫️هزار و صد سال پیش وقتی شیخ‌صدوق (ابن‌بابویه) برای نخستین بار مشغول نگارش صدها کتابِ حدیث و روایت (که بنیان‌های فقه سنتی‌اند) بود، جنّتی نیز در کنار وی حاضر بود و با جدیت، او را دستیاری می‌کرد. نماز میّت را همو بر شیخ‌صدوق خواند و در آرامگاه ابن‌بابویه به خاک سپرد

▫️هزار سال پیش، آن هنگام که شیخ طوسی عزم کرد تا فقه (فقه رسمی سنّتی) را مدون کند تا روایات راحت‌تر و کلاسیک تدریس شود جنتی چه‌ها که نکشید. وی سرانجام با این تغییر (بیان روایات در قالب متن فقهی) کنار آمد اما مردانه ایستاد تا هیچ واوی از مجموعه‌های صدوق جا نیفتد. جنتی در کنار طوسی مرحله به مرحله در تدوین کتب فقهیِ وی نقش داشت و به خوبی از او یاد گرفت چگونه برای همیشۀ تاریخ باید بلاد و انسان‌ها را بر اساس مسلمان بودن یا نبودن به دو قطب دارالاسلام و دارالکفر تقسیم کرد و فاصلۀ عمیق و پُرنشدنی میان‌شان قائل شد. حکم سالی یک بار حمله به مناطق غیر مسلمان، با دست خط جنتی و به املای طوسی نوشته شد

▫️نهصد سال پیش همو بود که در گوش ابن ادریس نوۀ شیخ طوسی خواند که چگونه راه نیاکان را ادامه دهد و دیوار ضخیم میان مسلمان و غیر مسلمان (و حتّی شیعه و غیر شیعه) را امتداد داده: حکم به نجاست همۀ غیرمسلمانانِ جهان تا ابد الآباد صادر کند ، معاملۀ اقتصادی با آن‌ها (مگر قلیلی که ذِمّی و تحت قیمومیتِ حکومت اسلامی‌اند) را کلاً حرام شمارد ، جان‌شان را مهدورالدم دانسته ، حیات‌شان را به بردگی و کنیزی تا آخر دنیا گره زند و...

▫️این تو بودی که هشتصد سال پیش دود چراغ می‌خوردی و مخلصانه محقق حلی را در نگارش شرایع و مختصر و... کمک کردی تا آن کتب مبنای تدریس حوزه‌های فقه سنتی در اعصار و قرون بعد شود. با دقت و وسواس، محقق را وقتی داشت ابواب حدود و تعزیرات را می‌نوشت یاری رساندی و همین جاها بود که تخطّی از تکالیف شرعی (ولو که انجام یا ترک‌شان به کسی زیان و ضرر نرساند) را در ردیف جُرم شمردید و خاطی را مُجرم و مستحق مجازات/تعزیر دانستید و چه بحث‌های طلبگی که با محقق بر سرِ این‌که خاطی را در بار سوم باید اعدام کرد یا بار چهارم، که نداشتید

▫️تو بودی که هفتصد سال پیش از سوی علامه حلی مأموریت بازبینی آثارش را یافتی تا هر جا غفلتاً حضور مساوی و اجتماعی برای زنان قائل شده، آن را حذف و تصحیح کنی. تو دستیار او در احکام زنان بودی و با دقت احکام پرده‌نشینی ، ازدواج در کودکی ، متعه‌ و مسائل کنیزها را به وی یادآور می‌شدی تا به رشتۀ تحریر درآید

▫️ششصد هفتصد سال پیش حضور داشتی و افتخار دستیاریِ شهید اول در تدوین و نگارش لمعه و دیگر آثارش را داشتی و در این راه تجاربت را بی‌هیچ چشم‌داشتی به وی منتقل کردی؛ این تو بودی که دو قرن بعد شهید ثانی را مجاب ساختی که شرحی بر لمعه نویسد تا احکام دین و زندگی، محکم تا آخرالزمان در گذشته و گذشته‌ها قفل شود

▫️یادش بخیر سیصد سال پیش با شیخ حرّ عاملی چقدر بحث و مشاجره کردید؛ چه او معتقد به استحباب حبس المرأة فی البیت بود ولی تو معتقد به وجوب حبس المرأة بودی. بین‌تان دلخوری پیش آمد و تو ترجیح دادی برای مدتی از همکاری در تدوین وسائل کنار بکشی و به جایش برای حفظ حرمت استاد، به ترجمۀ الایقاظِ وی به فارسی پرداختی تا به فارسی زبانان بفهمانی رجعت مهدی و یارانش یعنی چه و در ظهور چه خبر خواهد شد. در همین کتاب بود که مکانیزم رجعت انسان‌ها به زندگی در دوران ظهور مهدی را شرح دادی و گفتی: وقت ظهور، سر قبر مؤمنان می‌روند و می‌گویند ای فلانی!، صاحبت ظهور کرده، آیا تمایل داری به دنیا برگردی و در رکابش حاضر شوی؟ اگر از داخل قبر پاسخ می‌آمد آری، پس به اذن خدا زنده می‌شد و... القصه (به همین سادگی)

▫️بی‌جهت تو را انجمن اسلامی نظام نگفتند؛ تو شاهد هزار سالۀ حیّ و حاضری که با این کوله‌بار بهتر از هرکس می‌توانی مهدی را در میان اُمت شناسایی کنی تا وی مطابق قرائت سراپاقهرتان از دین، سرتاسر گیتی را تسلیمِ خود کند ، پرچم اسلام را در شرق و غرب به اهتزار درآورَد؛ آن‌گاه (پس از ریشه‌کنیِ کفر و نامسلمانی) سراغ محو فسق (عدم رعایت واجبات و محرّمات) روَد و هر روز در میادین شهرها چندصد خاطی را به جرم ترک جماعت، نپرداختن زکات، نداشتن حجاب، نوشیدن مشروب، بغی و... تعزیر کند یا از پای درآورَد تا فقه‌تان به تمامه محقق شود
پس زنده بمان و مأموریت به انجام رسان تا فصل پایانی آرزوی دیرین‌تان را ببینیم

T.me/baznegari/573
5 September 2020
ک
16:12
کانال بازنگری
امام علی و رفاه دهک‌های کم‌درآمد
امام علی به خود می‌بالد که با اجرای سیاست‌ها و برنامه‌هایی در حکومتش، عموم مردم شهر کوفه و مشخصاً دهک‌های کم‌درآمد، به رفاه (رفاه متناسب با آن زمان) رسیدند و مشکل «خوراک ، مسکن و آب شُرب» ندارند:
قَالَ عَلِيٌّ: مَا أَصْبَحَ بِالْكُوفَةِ أَحَدٌ إِلاَّ نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَةً لَيَأْكُلُ اَلْبُرَّ وَ يَجْلِسُ فِي اَلظِّلِّ وَ يَشْرَبُ مِنْ مَاءِ اَلْفُرَاتِ
(بحار الانوار جلد۴۰ صفحه۳۲۷ به نقل از فضائل الصحابۀ احمد بن حنبل)
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۰۶/۱۵ @baznegari
6 September 2020
ک
21:36
کانال بازنگری
In reply to this message
یادداشت بالا، در عنوان و اندکی در متن، اصلاح و ویرایش شد. سپاس از دوستانی که با پیام‌شان موجب این اصلاحِ به‌جا شدند. پوزش از خوانندگان
12 September 2020
ک
11:18
کانال بازنگری
تمام اسلام عقلانیت است
(مرجع فقید صانعی)

... بازبینی آرای عقل‌گریز
یکی از مراجع حوزه (مرجع فقید و تازه‌گذشته یوسف صانعی) در جریان دیدارمان با وی، چنین گفت:
«ما می‌خواهیم اسلام به گونه‌ای باشد که دنیا بپذیرد، اسلامی که دنیا نپذیرد فایده ندارد، شب‌ها خوابم نمی‌برد و همیشه این پرسش در ذهنم است که چرا و چگونه و چه کنیم که اسلام را بپذیرند».
ایشان در همین رابطه «از عزم خود برای مرور فقه و شناسایی آرا و احکامی که موجب عدم گرایش به اسلام و رویگردانی از آن است و نیز از تصمیم خود برای بازبینی این موارد و همچنین از رویکرد عقلانی در این مسیر سخن به میان آورد و گفت: تمام اسلام عقلانیت است».

گزیده‌ای از دیدار جمعی از دوستان با مرجع فقید صانعی مربوط به هفت سال پیش

منبع:
https://neeloofar.org/1393/08/29/29893-2/


درگذشت این مرجع نگران و شب‌نخواب تسلیت باد

کانال بازنگری، امیر ترکاشوند ۲۲ شهریور ۱۳۹۹


قال رسول‌الله (ص): اذا اتاكم عنّى حديث فاعرضوه على كتاب الله وحجّة عقولكم فان وافقهما فاقبلوه والا فاضربوه على الجدار (تفسیر روض‌الجنان ج ۳ ص ۳۹۲ یا ج ۵ ص ۳۶۸).
@baznegari
.
.
15 September 2020
ک
13:15
کانال بازنگری
سامانِ «درآمد و هزینه» در دارالکفر و دارالاسلام

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۰۶/۲۵

دارالکفر در فقه سنتی عبارت از کشورهای غیر مسلمان است.

در دارالکفرِ آنان، میان درآمد ماهانۀ حقوق‌بگیران با هزینۀ زندگی (شامل اجاره یا خرید مسکن ، لوازم خانگی ، خوردوخوراک ، خودرو و...) نسبتی "امیدوارکننده" برقرار است به گونه‌ای که همنوعان‌مان در آن کشورها (که فقه، کافر می‌نامدشان) با حداقل حقوق مصوب ماهانه، می‌توانند "یکجا" اکثر و بلکه همۀ لوازم خانگی (شامل: یخچال ، اجاق گاز ، ماشین لباسشویی ، تلویزیون ، جاروبرقی ، ظروف آشپزخانه و...) را با اولین حقوقِ دریافتی خریداری کنند؛
ولی
در دارالاسلامِ ما که اینک در ایران درست کردیم هیچ نسبت معقول و "امیدوار کننده‌ای" میان درآمد و هزینه وجود ندارد به گونه‌ای که با حداقل حقوق مصوب ماهانه (یک میلیون و نهصد هزار تومان) حتّی نمی‌توان یک قلم از آن لوازم را خرید؛ و باید حقوق چند ماه را جمع کرد تا فقط یک یخچال یا یک تلویزیون یا یک ماشین لباسشویی یا یک چیز دیگر را خریداری کرد.

به همین خاطر است که هیچ‌کس از دارالکفر به سوی دارالاسلامِ ما کوچ نمی‌کند ولی تا دل‌تان بخواهد از این سو به آن سو، فوج فوج مهاجرت می‌شود و حتی برای رسیدن به آن‌جا سر و دست می‌شکنند. مردم برای زندگی بهتر به آن کشورها می‌روند وگرنه کسی از کشور و زادگاهش با آن‌همه خاطره و تعلقات بدش نمی‌آید.

و امّا علتِ این‌که هزینۀ زندگی در دارالاسلامِ ما چنین بی‌تناسب با درآمدمان می‌باشد این است که مطابق احکام مسلّمِ همان فقه، معاملۀ اقتصادی و تجارت با کشورهای غیر مسلمان ممنوع و حرام است (البته مگر معدودی ذِمّی که تحت سیطرۀ مسلمانان و حکومت اسلامی زندگی می‌کنند).
اگر خواننده فکر می‌کند که نویسنده چقدر ساده به علت‌یابی پرداخته، باید بگویم در جایی که مطابق احکام سنتی، فقه می‌خواهد که سر به تنِ غیر مسلمان‌ها نباشد، دیگر چه جای تسهیل و عادی‌سازی تجارت با آنان، و با وجود این‌همه نیازهای اقتصادی میان کشورها و حلقه‌های مرتبطِ بشر با یکدیگر (که فقه سنتی به آن‌ها آسیب می‌زند) دیگر چه جای تناسب معقول و امیدوارانه میان حقوق و هزینه. ردّ پای این حکم را به صورتی ضعیف‌شده و تقلیل‌یافته، در روابط‌مان با کشورهای جهان که موجب تورّم افسارگسیخته شده، به رأی‌العین می‌بینیم.

در چهل سال دومِ انقلاب (که دو سال آن سپری شده) باید به عادی سازی روابط با تمام کشورهای جهان پرداخت و خود را از زیر سایۀ سنگین این نوع احکام فقهی رهایی بخشید.

بنی‌آدم اعضای یک دیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
@baznegari
16 September 2020
ک
05:50
کانال بازنگری
آیا مشکل فقط اسرائیل است (و با نابودی‌اش به زندگی برمی‌گردیم)؟

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۶/۲۶

آیا اگر اسرائیل محو شود، مشکل انقلاب اسلامی (با قرائت موجود سنتی از آن) حل می‌شود و نوبت زندگی و آرامش ایرانیان و پایان سلسله التهابات اقتصادی فرا می‌رسد؟

پاسخ:
هرگز؛ تازه این آغاز راه است و نابودی اسرائیل صرفاً یک "دستگرمی" برای فتوحات بزرگتر بعدی به شمار می‌آید.

اگر کسی آشنایی ولو اجمالی با "فقه سنتی" (که فقهای شورای نگهبان مأمور زاویه نگرفتنِ قوانین کشور از آن هستند) داشته باشد و "احکام کفر و کفار" را در ذهن مرور کند به خوبی اذعان خواهد کرد که نابودی اسرائیل، تنها بخش کوچکی از آمال فقه سنتی است.

کافر در نزد فقهای سنتی شامل همۀ غیر مسلمان‌ها در هر قرن و قارّه‌ای (تا قیام قیامت در هر نقطه‌ای از جهان، و صرفاً به خاطر ایمان نیاوردن به پیامبری که چهارده قرن پیش در گوشه‌ای از جهان ظهور کرد) می‌شود.

(احکام کفر و کافران)
و امّا این احکام مورد بحث:
هم موجودیت کشورهای غیر مسلمان را برنمی‌تابد
هم حیات آحاد غیر مسلمان را به رسمیت نمی‌شناسد
هم مطابق آن از حقوق اجتماعی بی‌بهره‌اند
هم حقّ مالکیت بر اموال‌شان پذیرفته نیست
هم مجوّز ناروایی اخلاقی در حقّ‌شان رواست
هم حتّی جسم و بدن‌شان را نجس می‌داند
هم هر چیز دیگری که به ذهن‌تان بر علیه آن‌ها برسد

روسیه و چین هم خیلی خیال‌شان راحت نباشد آسیاب به نوبت؛ اتفاقاً احکام این‌ها به مراتب شدیدتر از احکام دیگر کفار است زیرا اگر اسرائیلی‌ها ، اروپایی‌ها و امریکایی‌ها دست‌شان را بالا ببرند و تسلیم شوند اجازۀ ادامۀ حیات حقیرانه‌ای به آن‌ها داده می‌شود ولی امثال چین و ماچین راهی جز مرگ یا ادای شهادتین برای‌شان در آن فقه متصوّر نیست.

تبِ ستیز در اوراق فقه سنتی، محدود به اسرائیل‌ستیزی نمی‌شود بلکه از آن بالاتر، تب غیرمسلمان‌ستیزی (کافر ستیزی) است که به جان دینداری‌مان افتاده است.

باید پروندۀ کافر نامیدنِ هر کس غیر از ما مسلمان‌ها است را بست و آن‌ها را "غیر مسلمان" ( و نه کافر) دانست بی‌هیچ احکام نگران کننده‌ای بر علیه‌شان.

مرجع فقید صانعی در مطلبی که با تیتر "غیرمسلمان، کافر نیست" از ایشان موجود است تا حدود زیادی به این مسئله توجه نشان داده و آن را حل کرده است: (http://www.ensafnews.com/152283)

باید در چهل سال دوم انقلاب، بسیار بیش از گذشته به بازبینی احکامِ دردسرسازِ فقه سنتی اهتمام نشان داد تا میزان مطابقتش با احکام اصیل دینی سنجیده شود.

@baznegari
.
.
17 September 2020
ک
11:52
کانال بازنگری
به انقلابیون تبریک بگویید نه ملت

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۶/۲۷

«تهران - ایرنا- رییس جمهوری درباره ناکامی آمریکا در استفاده از مکانیسم ماشه برای بازگرداندن تحریم‌ها، گفت: پیشاپیش پیروزی روزهای شنبه و یکشنبه هفته بعد و شکست مفتضحانه آمریکا را به ملت ایران را تبریک می‌گویم»: (https://www.irna.ir/news/84041651)

در این‌که آمریکای ترامپ تاکنون چند بار از نظر اداری و تشریفاتی در مجامع بین‌المللی در موضوع برجام و ایران دچار شکست شده و یحتمل یکشنبه نیز همین شکست اداری و تشریفاتی با انتشار بیانیه‌هایی از سوی برخی کشورهای مربوط، تکرار می‌شود حق با شماست

نیز در این‌که متولیان نظام و انقلاب به اندازۀ سر سوزنی تسلیم قلدری‌ها و یکّه‌تازی‌های نامعقول ترامپ نشدند و یک قدم عقب ننشستند و بلکه یکی دو گام جلو آمدند و تاکنون پیروز شده‌اند را ما اعتراف می‌کنیم

ولی این روزها را روز پیروزی ملت ایران دانستن، فقط و فقط از اختلاف تعریفِ شما متولیان فعلی نظام با تعریف همۀ جهانیان از واژۀ "ملّت و مردم" نشأت می‌گیرد زیرا ملت و مردمِ قابل اعتنا و توجه در نزد شما هرگز این هشتاد و پنج میلیونی که در آمار کشورمان ثبت شده نیست بلکه مطابق آموزه‌های فقه سنتی‌تان فقط آن بخش از این آمار را می‌توان ارجگذاری کرد که: علاوه بر معتقد و متشرّع بودن مطیع نیز باشند و طبیعی است که با این سه شرط، آن آمار در نزد شما به زیر ده میلیون کاهش می‌یابد و بر این اساس با خیال راحت می‌توانید تبریکات پیشاپیشِ خود را (با وجود اُفت پیاپی و افسار گسیختۀ ارزش پول کشور، و با وجود تن دادن "عملیِ" کشورها به تحریم‌های ترامپ) نثار همین جمعیتِ معدود ولی مخلصِ چند میلیونی کنید و جشن بگیرید، هرچند اکثریت قاطعِ آن ۸۵ میلیون به جشن شما بخندند یا بگریند و شما به رویِ خود نیاورید یا دقیق‌تر بگویم آدم حساب‌شان نکنید

راه‌ها و سیاست‌های بهتری وجود داشت که هم هرگز تسلیم سیاست نامتعارف ترامپ نشد و هم تمام آن جمعیت و آمار را با خود همراه کرد بشرطها و شروطها که اصلی‌ترین آن شروط تغییر نگاه به مردم ، انسان، جهان و نیز تغییر و بهینه‌سازیِ ملاک‌های ارزشگذاری است.

در چهل سال دوم انقلاب، باید به سمت ملاک‌های "محتوایی" (تعهد ، انسانیت ، وجدان ، تقوی‌وپرهیز ، نظم ، نوعدوستی و...) حرکت کرد و آن‌ها را ارزش‌های اجتماعی و حکمرانی قلمداد کرد و نه ملاک‌های ظواهری و شعائری که هم ربطی به موضوع ندارد و هم قابل سرقت و تظاهر است.

امام علی به دو چیز سفارش کرد: نظم و تقوی؛ اگر همین دو، آویزۀ گوشِ مسئولان و متولیان می‌شد اینچنین مردم در کوچه و بازار، از "ول بودنِ مملکت" سخن نمی‌گفتند
@baznegari
.
.
https://t.me/baznegari/579
19 September 2020
ک
20:00
کانال بازنگری
ک
کانال بازنگری 10.11.2015 07:49:51
کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر

حجاب و پوشش امری است که بیشترین درگیری ذهنی و مراقبت عملی را برای مؤمنان به وجود آورده است. نقش حجاب شرعی در زندگی روزمرۀ مسلمانان با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. ناگفته پیداست لزومِ این مراقبت در ایران، پس از استقرار نظام مبتنی بر احکام اسلامی دوچندان گردید.
اهمّیّت حجاب، از جمله ناشی از ذهنیّتی است که ما مسلمانان در مورد میزان پوشیدگی مؤمنانِ صدر اسلام و به ویژه پیشوایان داریم. تصوّر اکثر مسلمانان در بارۀ حجاب آنان معمولاً یکسان است. ما گمان می‌‏کنیم که رسول‌‏خدا، امام‏‌علی و سایر صحابه دارای پوشش حدّاکثری بوده، و از آن مهم‌‏تر پوششِ همسران پیامبر، حضرت فاطمه و سایر بانوانِ آن زمان را سرتاسری دانسته و چه بسا اینان را همراه با روبند و یا پنهان در پس پرده تصوّر می‌‏کنیم.
حال پرسش این است که آیا به راستی آنان چنین بودند، آیا آن‌‏ها آن‌‏گونه که ما فکر می‌‏کنیم بوده، و میزان حجاب و پوشیدگی‌‏شان مطابق با همان ذهنیّتی است که از ایشان داریم و تصویری که روزگار از آن‌‏ها در ذهن‌‏مان حکّ کرده با واقعیّت‌‏شان یکسان است؟ آیا زنان‌شان دارای چادر، مقنعه، بلوز، مانتو، شلوار، دامن، و... بوده، و مردان از شورت، شلوار، زیرپیراهن،پیراهن و... استفاده می‌کردند؟
وجود چنین تصوّراتی ناشی از مقایسۀ حجاب و البسۀ رایج در عصر کنونی با وضعیّت حجاب و جامه‌های رایج در آن عصر، و نیز ناشی از مقایسۀ مؤمنان زمانِ خود با مؤمنان و شخصیّت‌های آن روزگار است.
امّا در پاسخ باید گفت که این‌ها همه فاقد صحّت است زیرا در آن زمان خبری از وجود "شورت، شلوار، دامن، زیرپیراهن، پیراهن، مانتو، مقنعه و چادر" نبود و علاوه بر آن حجاب در نزد پیامبر و مؤمنان صدر اسلام، در حدّی که اینک مطرح است به دین گره نخورده بود.
بنابراین می‌بایست به بازنگری در متون دینی پرداخت تا حجاب واقعیِ مؤمنان عصر پیامبر ،که برگرفته از آیات الهی و ارشادات نبوی بود، را استخراج کرد تا از رهگذر آن به درستی یا نادرستیِ ذهنیّتی که از حجاب آنان داریم برسیم و در نتیجه میزان پوشیدگی واقعی ایشان را به دست آوریم (سخن نویسنده در آغاز کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر).

▫️در این کتاب تلاش داشتم تا خواننده را برای درک بهتر و ملموسِ سرگذشت حجاب و پوشیدگی در ماقبل و مابعدِ بعثت، با سفر در زمان، به مکه و مدینۀ چهارده قرن پیش ببَرم و ابتدا (علاوه بر شناسایی و توضیح تمام عناصر و پدیده‌های مرتبط با پوشش و کاستی‌های فوق‌العادۀ هریک در آن عصر و مصر) تصویری از پوششِ ناچیز، محدودیت‌ها و بی‌انگیزگی مردم در دوران جاهلیت را ترسیم کنم تا سپس خواننده با آن آگاهی‌ها، انتظارات خود از تغییرات به وجود آمده از سوی اسلام (که به احکام و رهنمودهای صادره از قرآن و پیامبر گرامی معروف شد) را تعدیل کرده، آمادۀ شنیدن رهنمودهایی متناسب، متوازن و طبیعتاً حداقلی و ناظر به واقعیات شود.
با این تبیین، تمام آن ذهنیّت‌های حداکثری که در بارۀ شخصیّت‌ها و مؤمنان عصر پیامبر داشتیم فرو می‌ریزد. این البته تلاشی است که می‌تواند مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد.


اینک فایل پی‌دی‌افِ این کتاب که در اردیبهشت ۱۳۹۰ در وبلاگم بارگزاری شد در پیوند زیر به علاقه‌مندان در فضای تلگرام تقدیم می‌شود:
https://t.me/baznegari/4

همچنین برای دریافت مطالبِ «کانال بازنگری» کانال اینجانب در تلگرام وارد پیوند زیر شده و گزینۀ Join را فعال کنید.

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۴/۰۸/۱۹
Telegram.me/baznegari
.
.
23 September 2020
ک
23:50
کانال بازنگری
حجاب اختیاری

(عدم بازخواستِ زنان بی‌روسری در حکومت پیامبر)

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۰۷/۰۲
@baznegari

دو تن از همسران پیامبر در بارۀ آیۀ "ولیضربن بخُمُرهنّ علی جیوبهنّ" (و یا: یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ) این توضیح مهم را دادند که:

«وقتی این آیه نازل شد، "زنان انصار" از آن پس با روسری از خانه بیرون می‌آمدند».

این گزارش به خوبی نشان می‌دهد که در زمان خودِ پیامبر گرامی و به ویژه در زمان حکمرانیِ وی، زنان به تشخیص و به انتخاب خود عمل می‌کردند به گونه‌ای که گروهی از زنان (یعنی زنان انصار) روسری می‌پوشیدند ولی گروه دیگر (یعنی زنان مهاجر و غیر انصاری) از آن پوشش استفاده نمی‌کردند و با این وجود هرگز تحت بازخواست قرار نمی‌گرفتند و حکومت پیامبر برای فاقدین روسری به وضع قانون کیفری و مدنی اقدام ننمود. نکتۀ مهم دیگر این‌که برداشت‌های مختلف از آیه نیز به رسمیت شناخته شد به طوری‌که برخی آن آیه را به لزوم استفاده از سرانداز تفسیر و به آن عمل کردند و برخی دیگر چنین استنباطی از آیه نداشته و یا اگر هم داشته، از حق انتخاب خود استفاده کردند.

T.me/baznegari
.
.
25 September 2020
ک
09:44
کانال بازنگری
ارزش پول ما و فلسطین. مقایسۀ ثباتِ ارزش پول‌های رایج در نزد مردم فلسطین (پوند ، شِکِل ، دینار اردن ، دلار امریکا) با بی‌ثباتی وصف‌ناپذیرِ ارزش پول رایج مردم ایران (ریال) نشان می‌دهد که متولیان کشورمان بسیار بسیار بیش از حدود متعارف، خود و مردم‌شان را به رنجِ پشتیبانی از مردم فلسطین انداخته‌اند زیرا ارزش پول کشورمان در حمایت مافوق تصور از مردم فلسطین، به شدت ریزش داشته به طوری‌که دلارِ هزار تومانیِ ده سال پیش، امروز ۲۷ هزار تومان را پشت سر گذاشته، ولی ارزش پول‌های رایج مردم فلسطین (که ما خود را به خاطر آن‌ها به آب و آتش می‌زنیم) هرگز چنین سرنوشتی نداشته و دچار ریزش و اُفت نمی‌باشد. با این وصف گمان نمی‌کنم خودِ فلسطینی‌ها راضی به این وضعیت باشند. پشتیبانی از مظلوم، ضروری است و نباید از آن دست کشید امّا باید اندازه نگه داشت تا بیش از حد شور نشود. کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۰۷/۰۴ @baznegari
https://t.me/baznegari/583
ک
12:40
کانال بازنگری
انقضای یادداشت موقتِ روز

https://t.me/baznegari/584
28 September 2020
ک
11:53
کانال بازنگری
کارکرد تشریفاتیِ روسری. روسری (سرانداز) در اصل کارکردی تشریفاتی و حتّی طبقاتی داشت ولی اسلام با وضع کارکردی ثانوی و شرعی برای آن، مأموریت پوشاندنِ ناحیۀ سینه و جلوی بدن (با نزدیک ساختنِ لبه‌های دو طرفش به هم) را به آن سپرد.
به خاطر همان کارکردِ "تشریفاتی ، آدابی و رسومی" بود که زنان خارج از تشریف یا بی‌حوصله و بی‌انگیزه (زنان غیر مسلمان ، زنان کنیز ، زنان یائسه ، زنان تهامه ، زنان روستایی و...) از پوشیدنش معافیت داشتند.
کانال بازنگری (ترکاشوند) دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۹ @baznegari
ک
16:23
کانال بازنگری
اسلام دینِ صلح‌طلب یا تسلیم‌طلب؟

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۰۷/۰۷

اسلام چه جور دینی است؟

آیا منادی صلح میان ابنای بشر است یا شیپور جنگ به دست مسلمان‌ها داده و فرمان حمله به زمین و زمان صادر کرده؟

آیا جان بشر را می‌نوازد یا به جان بشریّت افتاده است؟

آیا تنوّع عقاید و مسالک و طریقت‌ها را می‌پذیرد یا شمشیر بر سرِ هر عقیده و مسلک و طریقتی جز خود بالا برده است؟

آیا برای اختیار و انتخاب بشر ارزش قائل است یا انتخاب‌هایی جز منتهی به خود را هرگز برنمی‌تابد؟

آیا به عقل و عقول بشری (این ویژگی ممتاز انسان) بها و محوریّت می‌دهد یا آن را (مگر در حدّ ابزار و توجیه) نیرنگ و دام شیطان و رقیب خود معرفی می‌کند؟

آیا انسان‌ها در پنج قارّه را برابر در نزد خدا می‌داند یا قائل به تبعیض بوده جز به ادای شهادتین رضایت نمی‌دهد؟

آیا تولّد در دیگر کشورها، و شناسنامۀ مسلمانی نداشتن را امری عادی و بی‌تأثیر در سرنوشت انسانی و الهی‌اش دانسته و یا اینان را محروم از لطف الهی و مستحقِ خلود در عذاب جهنم می‌داند؟

آیا تقرّب انسان‌ها به پروردگار را به درستکرداری می‌داند یا ولایت را شاخص اصلی دین دانسته و فقدان آن را حتّی موجب حبط عمل درستکردارانِ عالَم می‌داند؟

آیا تقیّد به مناسک را امری فردی و مربوط به رابطۀ فرد و خدا دانسته یا تارکِ آن را مستوجب تعزیر و شکنجه و محرومیت اجتماعی می‌داند؟

ما باید به این پرسش‌ها پاسخ دهیم که آیا اسلام‌مان خواهان آشتی و روابط عادلانه و فاقد تبعیض میان انسان‌ها فارغ از نژاد و مذهب است یا پرچمِ تبرّی به دست، خواهان ستیز با دیگران به جرم دیگر بودن؟

تا تکلیف خود با این نوع پرسش‌ها را مشخص نکنیم، مسلمانی ما و حکومت اسلامی ما، چون آتش زیر خاکستر خواهد ماند که هر لحظه امکان فوران دارد

واژۀ "اسلام" از نظر لغت و معنا تاب هر دو قرائت را دارد ولی مهم شناخت حقیقت اسلام است که کدام نسخه (نسخۀ جهنمیِ ستیز یا نسخۀ بهشتیِ صلح) را تجویز می‌کند

این تلقی متضاد، در انتظارهای متضاد از ظهور مهدی نیز نمایان است: یکی منتظر تسلطش بر کلّ جهان و تشکیل حکومت واحد جهانی با زور شمشیر، و دیگری منتظر عدالت و امنیت و انفجار علوم

T.me/baznegari
.
.
29 September 2020
ک
11:41
کانال بازنگری
رفاه و بهشت

(شکاف بهشتی میان حکومت و مردم)

نامأنوس‌ترین و غریبه‌ترین واژه در آمال و اهدافِ متولیان نظام جمهوری اسلامی ایران، "رفاه" است و درست به همین خاطر تمرکز روی اقتصاد کشور هیچگاه دغدغۀ اصلی و کانون توجه‌شان نبوده است؛ حال آن‌که بهشت (که هدف غائیِ همان‌هاست) جز رفاه چیزی نیست. تا رهبران‌مان با رفاهِ جامعه آشتی نکنند تا رفاه و اقتصاد شکوفا و تا ثروتمند شدنِ آحاد جامعه مبنا قرار نگیرد و بلکه تا رفاه‌محوری (بهشت‌سازی) سیاست اصلی کشور نشود، وضعی بهتر از این نخواهیم داشت. باید نگاه رهبر جامعه به اولویت‌ها تغییر کند چنان‌که نگاه امام خمینی به فقه هزار سالۀ سنتی عوض شد و از قرمزترین خط قرمزِ حوزه یعنی ثابت و ابدی بودن احکام فقهی عبور کرد و به فقه پویا مبتنی بر مدخلیّت دو عنصر زمان و مکان روی آورد. اینک نیز درمان معضلات و گشودن گره‌های بسته، این است که رفاه بهشتی را با چنگ و دندان نصیب ملّت کرد نه این‌که مدیران کشور مژده دهند که ارز کافی برای تأمین کالاهای اساسی موجود است. به جای هدف‌گذاریِ اقامۀ نماز جماعتِ مهدی در بیت‌المقدس، و تنظیم و انتظام امورات کشور با آن، باید به فکر سامان حداکثریِ زندگی مردم بود.
آیا می‌دانید رفاه در شعارهای انتخاباتی هیچ یک از گروه‌های سیاسیِ حاکم جایی ندارد.
اینقدر از بهشت دوری نکنید.
امیر ترکاشوند، سه‌شنبه ۸ مهر ۱۳۹۹ @baznegari
.
.
4 October 2020
ک
13:38
کانال بازنگری
ناامن کردن زندگیِ بدحجابان، مُرّ فقه است

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۷/۱۳
@baznegari

دو فقیه (امام جمعۀ اصفهان و بجنورد) صریحاً خواهان نا امن کردنِ زندگی بر بدحجابان شدند. اکثریت قاطع مردم ایران، این سخنان و خواسته‌ها را چندش‌آور و منزجر کننده می‌دانند که البته حق هم دارند ولی یادمان نرود که خواستۀ این دو فقیه کاملاً برگرفته از فقه هزار سالۀ سنتی است. گواه سخنم در این ادعا، عدم اعتراض سایر فقهای سنتی در این‌گونه موارد به اظهارات آن دو و اظهارات مشابه است. اگر اعتراض کردند در صورت تمایل به من اطلاع دهید. مطابق فقه سنتی نه فقط مأموران بلکه تک تکِ آحاد جامعه موظفند زندگی را بر بدحجابان نا امن کنند و حتی همین آحاد مجوّز ضرب و جرح و حتی بالاتر را (البته احتیاطاً با کسب مجوز از فقیه و مجتهد) دارند. سخن یکی از آن دو فقیه را ببینید: «امام جمعه بجنورد: علاوه بر ورود پلیس و قوه قضاییه به امر مقابله با بی‌حجابی، مردم هم باید به این امر ورود پیدا کنند و آمر به معروف و ناهی از منکر باشند».

و اما خوب است یادمان بیاید که:
نود سال پیش در چنین روزهایی، خواستۀ این فقها، نا امن کردن زندگی بر زنانِ فاقد پوشیه و روبند بود (و از این دو بدتر خواستۀ برخی صحابه ،که بعداً خلیفه شد، نا امن کردن زندگی بر زنانِ بیرون‌آمده از خانه بود). بنابراین اینک در خانۀ این دو فقیه، زنانی زندگی می‌کنند که اگر با وضع کنونی‌شان در نود سال پیش حاضر می‌شدند در این صورت به جرم نبستن روبند، مستحق ناامن شدن زندگی‌شان از سوی ناهیان بودند.

برداشت فقهای سنتی، از ابتدا نادرست بوده و نه پرده‌نشینی و نه نصب روبند و پوشیه، هیچ‌یک خواست اسلام نبوده و کارکرد روسری نیز کارکردی شرعی و جنسی و اخلاقی نبوده بلکه جنبۀ رسومی و آدابی داشته و در نتیجه فقدانش ترک شرع قلمداد نمی‌شده و در هر صورت مستوجب هیچ تعزیر و ایجاد ناامنی و مؤاخذه‌ای نبوده و نخواهد بود.

در این باره به کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر مراجعه شود.
7 October 2020
ک
09:19
کانال بازنگری
کهنگی
بدترین ایراد فقه رسمی، نه تحریف و استخراج احکام نادرست در کثیری از موضوعات دینی، و نه بها ندادن به انسان و ارزش‌های انسانی است (که البته این دو بلا در جای خود بسیار مهم و نگران کننده است) بلکه بزرگترین ایراد آن، این خواست‌شان (بر ضدِ حرکتِ رو به جلوی قافلۀ بشریّت) است که می‌گویند:
کتاب فلان فقیهِ معروف قرن پنجم ، کتاب بهمان فقیه معروف قرن ششم ، کتاب بیسار فقیه معروف قرن هفتم ، کتاب آن‌یک فقیه معروف قرن هشتم ، ... کتاب هریک فقیه معروف قرون "گذشته" (که اگر امروز به زندگی بازگردانده شوند، از سرعت پیشرفت بشر ، تغییرات بزرگی که رخ داده ، متفاوت شدن معادلات و مترها و سنجه‌ها "هاج و واج" می‌مانند) نه فقط برای مردم زمان خودش نوشته شده بلکه هر آن‌چه از ریز و درشت در ابواب مختلفِ معاملات ، کسب‌وکار ، خانواده و ازدواج ، روابط بین ملل و ادیان ، قضاء و جزا ، فُرم خاص از مناسک ، جنگ ، عاقبت‌بخیری و... در هر یک از آن کتب آمده (که قاعدتاَ باید ناظر به سطح زندگی و واقعیات عصرِ همان فقیه باشد) برای همۀ مردم جهان تا ابد الآباد در هر قرن و قاره‌ای لازم‌الاجرا است؛ غافل از آن‌که حتّی وحی و آیات قرآن با وجودی که فرمان خداست در همان مدت کوتاه ۲۳ سالِ خودش، بارها با تغییر شرایطی که به وجود آمد، دستخوش تغییر و صدور فرمان جدید شد؛ سخن پیامبر گرامی ، ائمه ، صحابه و فقها که جای خود دارد.
بدترین ایراد فقه سنتی، پافشاری بر کهنگی است
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۷/۱۶
@baznegari
11 October 2020
ک
19:51
کانال بازنگری
دست‌کشیدن از اولویت‌ها از ترسِ تنها ماندن
(در سیرۀ امام علی و هارونِ نبی)

امام علی برخی از اساسی‌ترین اولویت‌های دینی اخلاقی و حکومتی را کنار گذارد تا "تنها" نمانَد (۱)

حضرت هارون پیامبر بزرگ الهی در حکومت دینی‌اش از توحید صرفنظر کرد و به تنوّع حتی در اصلی‌ترین اصول دین تن داد تا جامعه دچار فروپاشی نشود (۲)

آیا رهبران نظام‌مان حاضرند به آنان تأسی کنند؟
آیا شیرینیِ ایجاد آرامش پایدار برای ۸۵ میلیون انسان، از شیرینی برپایی نماز جماعت در بیت‌المقدس به امامت مهدی و حضور حضرت عیسی در آن (با فرض صحّت و وقوع این آمال) کمتر است؟
آیا ظهور ترامپِ "زبان‌نفهم"، ما را نباید متوجهِ چوب خدا و "سخت‌گیری‌های انعطاف ناپذیرمان" در حق ملت‌مان کند؟



۱- حضرت علی: من اگر بخواهم مردم را وادار به ترکِ این اعمالِ خلاف كنم و بخواهم آن (سنت‌های تغییر داده‌شده) را به سرِ جايش و به حالتی که در زمان پیغمبر بود برگردانم (در این‌صورت) سپاهیانم از اطرافم پراکنده می‌شوند و خودم تک‌وتنها و یا (فقط) با اندک‌شیعیانم باقی می‌مانم

۲- هنگامی که موسی دید قومش در غیاب وی دوباره به شرک و گوساله‌پرستی روی آوردند، بر هارون که جانشینش بود خشم گرفت که چرا جلوی آن را نگرفتی و به آن تن دادی؛ و هارون در پاسخ، برادرِ انقلابی و تندمزاجش موسی را دعوت به آرامش کرد و گفت: ترسیدم برخلاف سفارشت، کار به تفرقۀ ملی بکشد

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۷/۲۰
T.me/baznegari
.
.
12 October 2020
ک
09:31
کانال بازنگری
ترامپ رئیس جمهور آمریکا در موضوع اعراب و اسرائیل از"انعقاد توافق ابراهیمی" (ریشۀ دینی مشترک مسلمانان و کلیمیان) سخن می‌گوید؛
در مقابل اما متولیان کشور ما از "لزوم محو اسرائیل" (یکی از دو طرف دعوا) سخن گفته‌اند. از جنبۀ تبلیغاتی به نظر نمی‌رسد این سیاست چندان خریداری در جهانی که خدا آفریده داشته باشد پس یا باید با همین وصف بر آن پای فشرد و یا در حلّ آن گرهِ هزارتو و ۳۷۰۰ ساله، به ابتکار دیگری که هم انسانی و دینی باشد و هم شدنی، روی آورند.
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۰۷/۲۱ @baznegari
13 October 2020
ک
18:50
کانال بازنگری
فردای صدور
(صدورِ چه؟)
در این‌که متولیان کشورمان با عزمی راسخ و با اهدافی مشخص درصدد صدور نسخۀ انقلاب خود به دیگر سرزمین‌ها و به ویژه کشورهای اسلامی‌اند کوچکترین تردیدی نیست و همه می‌دانند که روزگارِ همواره سخت‌مان در این چهل و دو سال مربوط به همین عزم و سیاست است.
حال می‌مانَد این پرسش که انقلاب پس از فردای صدور به تمام کشورهای اسلامی و شکل‌گیری اُمت واحده با محوریت کشورمان، چه تحفه‌ای برای آن کشورهای متحد دارد؟
اگر ترویج مناسک و عبادات است، گمانم میانگین اقبال دیگر کشورهای مسلمان به این امور از میزان اقبال مردم ایران اگر بالاتر نباشد کمتر نیست.
اگر رعایت حجاب از سوی زنان باشد، گمانم میانگین اقبال زنان دیگر کشورهای مسلمان به این امر از میزان رعایت آن از سوی زنان ایران (حتّی با وجودی که رعایت حجاب در ایران الزامی است) بیشتر است.
اگر صلح و روابط مسالمت‌آمیز با دیگر آفریده‌های خدا در کشورها و قاره‌های مختلف است، گمانم دست‌مان برای این الگوسازی خالی است زیرا دیگر کشورهای مسلمان روابط عادی‌تری با دیگر ملل و کشورها دارند و ما هنوز در حال محاسبۀ موضوع هستیم.
اگر توجه به کانون خانواده و توفیق سیاست‌ها در امر ازدواج است، گمان نمی‌کنم کارنامۀ ما بهتر از کارنامۀ میانگین دیگر کشورهای مسلمان باشد چه رسد که قابل الگوسازی باشد.
اگر اقتصاد موفق و شکوفا ، معیشت خوب ، زندگی مرفّه و ارزش پول ملی است، گمانم الگوهای خیلی بهتری از ما در کشورهای مسلمان وجود دارد و ما در این باره نمی‌توانیم هیچ الگویی برای آن‌ها باشیم.
اگر آرامش مردم است، گمانم ابتدا باید خودمان در داخل آن را پیدا کنیم تا بعد ببینیم چه می‌شود.
اگر ارتش قوی و دفاع از مرزها است که خود به خدا در این باره خیال‌مان راحت است هر چند برخی از آن دیگر کشورهای اسلامی، جدی‌ترین نگرانیِ مرزی‌شان از خودِ ما (ایران و انقلابش) است.
ما اگر عزم‌مان در صدور جزم است، باید هدف‌مان این باشد که خشتی روی خشت بگذاریم و اوضاع‌شان را بهتر کنیم وگرنه با صدور ریال جمهوری اسلامی به آن سوی مرزها، زندگی آنان از هم می‌پاشد.
رهبران انقلاب باید به این پرسش توجه نشان دهند که از نظر محتوایی چه چیزی را قرار است در فردای تأسیس اُمت واحده، به مردم مسلمان ارزانی کنند که تا دیروز فاقدِ آن بودند؟
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۷/۲۲
T.me/baznegari
.
.
14 October 2020
ک
09:55
کانال بازنگری
ضرورت روشن‌سازیِ موضوع اسرائیل و فلسطین توسط مقامات
(ما و فلسطین‌واسرائیل)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۷/۲۳

۴۲ سال است که سرنوشت انقلاب مردمی و اسلامیِ خود را به لزوم محو اسرائیل از روی صفحۀ روزگار گره زده‌ایم

۴۲ سال است که حیثیّت اولین حکومت جمهوری در تاریخ ایرانزمین را به اسرائیل‌ستیزی گره زده‌ایم

۴۲ سال است که سخت‌ترین شرایط اقتصادی و تحریمی در مناسبات جهانی را به خاطر آرمان مردم فلسطین بر خود تحمیل کرده‌ایم


اینک انتظار می‌رود عالی‌ترین مراکز تصمیم‌گیری نظام‌مان (دبیرخانۀ شورای عالی امنیت ملی) برای ما مردمِ سردرگم (و لااقل برای کودکانِ تازه‌متولد و بی‌خبر) روشن کنند که:

اینقدری که ما خود را فدای آرمان مردم فلسطین می‌کنیم، آیا خودشان به همین اندازه هزینه می‌کنند؟

شعار ثابت و سیاست قطعیِ "نابودی و محو اسرائیل" که به طرفداری از مردم مظلوم فلسطین از سوی ما اتخاذ شده، آیا خودِ مردم فلسطین نیز دقیقاً خواهان همین‌اند؟ آیا فلسطینی‌ها (نوار غزه ، کرانۀ باختری ، ساکنان اسرائیل ، آوارگان در اردن ، مهاجران به اروپا و غیره) رویهمرفته خواهانِ آن نابودی و محوند؟ اگر آری، در راه تحقق آن چه اقدامات عملی و سیاست‌های عینی (همانند ایران) در پیش گرفته‌اند؟

اگر بازگشت فلسطینیان آواره و مهاجر به سرزمین‌شان حق و در صورت تمایل لازم است (که هست) آیا دعوت و بازگشت خانوادۀ بزرگ و پراکندۀ یهودیان به سرزمین آبا و اجدادی و خانوادگی‌شان ناحق است؟

کارشناسان دبیرخانه، برای ملّتی که هزینۀ آن محوخواهی را می‌دهد توضیح دهد و روشن کند که آیا ما واقعاً "کاسۀ داغ‌تر از آش" نیستیم؟ و آرمان و هدفی که در قبال موضوع فلسطین برای خود تعریف کرده‌ایم همان آرمان و هدف فلسطینیان کنونی است؟ آیا این تعصّب مافوق تصوری که ما نسبت به آرمان فلسطینیان داریم آیا همین اندازه تعصّب را آن‌ها خود نسبت به خودشان دارند؟

اگر احترام گذاردن به فرزندان و نوادگان حضرت محمد (ص) که ما ایرانیان با عنوان سادات و سیّد از آن‌ها نام می‌بریم خوب و عواطفی است، چرا باید این‌همه بغض و بیزاری علیهِ فرزندان و نوادگان حضرت یعقوب (و اسحاق و ابراهیم ع) پمپاژ شود؟

حدِ یقفِ جانفشانی و حیثیت‌گذاریِ ما ۸۵ میلیون: "نوزاد و کودک و نوجوان و جوان میانسال و سالمند و مرد و زن و پیر و جوان و روستایی و شهری و باخبر و بی‌خبر و شاغل و بیکار و دارا و ندار و میلیون‌هامهاجر و ده‌هامیلیون‌داوطلب و آشنا به تاریخ فلسطین و ناآشنا و..." با ده‌ها معضل و بحران اقتصادی و زیست‌محیطی در داخل کشورمان، کجاست؟

ما چنان همۀ سیاست‌ها را روی نابودی و محو، قفل کرده‌ایم که حتّی اجازۀ مسابقه میان ورزشکاران ایران با اسرائیل (که به حکم قرعه و تصادفاً پیش می‌آید) را نمی‌دهیم؛ لطفاً به ما بگویید و روشن‌مان کنید آیا ورزشکاران فلسطینی (چه ساکنان قلمرو حکومت خودگردان ، چه ساکنان در اردن ، چه باقی‌ماندگان در اسرائیل و چه مهاجران به اروپا و دیگر کشورها) متعصبانه از رویارویی با ورزشکاران اسرائیلی پرهیز می‌کنند؟

لطفاً دبیران و کارشناسان دبیرخانه، با برگزاری میزگردها ما و به ویژه نسل‌های جدید جامعه را نسبت به درستیِ سیاست‌های حداکثری (و بلکه مافوق حداکثریِ) جاری قانع کنند.

خاطره- ابتدای انقلاب که پیاپی از کلمۀ اردوگاه فلسطینیان و عبارتِ اما یک فلسطینی خانه ندارد سخن به میان می‌آمد، تا چند سال بعد که تلویزیون تصادفاً صحنه‌ای از فلسطین و کرانۀ باختری (مربوط به موشکبارانِ مقرّ یاسر عرفات) نشان داد، تازه فهمیدم مردم فلسطین درون چادر (همان ذهنیتی که در سال‌های نخست انقلاب القا شده بود) زندگی نمی‌کنند و همانند ما، آن‌ها نیز شهر و ساختمان دارند.
T.me/baznegari
.
.
15 October 2020
ک
17:51
کانال بازنگری
ولادتی کاملاً عادی و بی‌هیچ اعجاز
امیر ترکاشوند،۱۳۹۹/۰۷/۲۴
T.me/baznegari
یکی از روحانیون (آقای محمد شجاعی) در شبکۀ قرآنِ سیما به شکستن طاق کسری و فرو ریختنِ چهارده کنگرۀ آن قصر در لحظۀ ولادت پیامبر، و نیز ربط آن عدد به این‌که چهارده قرن بعد در ایران چه و چه می‌شود پرداخته است. این سخن چنان‌که وی بر آن اساس به توضیح پرداخته، توسط امام خمینی مطرح شده است:
https://t.me/Aparat_Tv/88659
و
https://t.me/ostad_shojae/18013

امام خمینی ( ۹ آذر ۱۳۶۴):
«آن چیزی که می‌خواستم امروز عرض کنم این است که در ولادت حضرت رسول - صلی الله علیه وآله - قضایایی واقع شده است، قضایای نادری به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسی بشود که چی است. از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسری‌ و فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشکده‌های فارس و ریختن بتها به روی زمین. قضیه شکست طاق کسری شاید اشاره به این باشد که در عهد این پیغمبر بزرگ، طاق ظلم، طاقهای ظلم می‌شکند و مخصوصاً طاق کسری‌ شکسته شد برای اینکه آن وقت این طاق کسری مرکز ظلم انوشیروان بود ... اینکه چهارده کنگره از کنگره‌های قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمی‌آید که یعنی‌ در قرن چهاردهم این کار می‌شود، یا چهارده قرن بعد این کار می‌شود؟ به نظر شاید بیاید این، محتمل هست که این بنای ظلم شاهنشاهی بعد از چهارده قرن از بین می‌رود و بحمدالله رفت از بین. بتها همه به رو افتادند، این بتها هم خواهند از بین رفت، حالا چه بتهایی که تراشیده بودند از سنگ یا بتهایی که خود ملتها یا بعض از ملتها می‌تراشند با آدم. اینها هم رفتنی هست، منتها ما حوصله‌مان کم است. تمام دنیا از اول تا آخرش پیش حق تعالی یک جور پیداست، این‌ور و آن‌ور ندارد که یک راه دوری باشد. پیش ما این‌طور است که خیلی راه دور است که هزار سال طول می‌کشد، دوهزار سال طول می‌کشد. نخیر اینها قریب است، نزدیک است و می‌شود، و بتها شکسته خواهد شد ان شاء الله. و آتش افروزیها و بت پرستیها و آتش پرستیها هم ان شاء الله از بین خواهد رفت».
منبع-
صحیفۀ امام جلد ۱۹ صفحۀ ۴۳۲ و ۴۳۵ و ۴۳۶
:
https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/19/page/432
فایل تصویری:
https://iqna.ir/fa/news/3857478
فایل صوتی:
https://www.aparat.com/v/rPuk8

برخی از ما مذهبی‌ها در طول تاریخ همواره عادت‌مان بر این بوده که ولادت افراد مقدسِ خود را همراه با رخ دادن وقایع عجیب‌غریبِ زمینی و کهکشانی بدانیم تا عظمت و آسمانی بودنِ آن مولود، بیشتر ملموس شود؛ و چون در این‌جا ولادت آخرین پیامبر بزرگِ خدا مطرح بوده، طبیعتاً باید در زمینۀ خلق آن وقایع، سنگ تمام گذاشت تا هم دل‌مان آرام بگیرد و هم حقِ آن مولود الموالید ادا شود. در همین راستا وقایع زیر را برای لحظۀ ولادت حضرت محمد (ص) فهرست کرده‌اند (و یعنی موضوع، محدود به فرو ریختنِ چهارده کنگره نمی‌شود):

-در همان لحظۀ ولادتِ پیامبر، تمامی بت‌ها به رو بر زمین افتادند
-ایوان کسری بلرزید و چهارده کنگرۀ آن فرو ریخت
-دریاچه ساوه که سال‌ها آن را می‌پرستیدند، فرو رفت و خشک گردید
-در بیابان سماوه (محلی بین کوفه و شام) که سال‌های طولانی، آب در آن یافت نمی‌شد سیل جاری شد
-آتشکدۀ فارس که هزار سال روشن بود خاموش گردید
-طاق کسری از میان شکافت و دو نصف گردید و آب رودخانۀ دجله طغیان کرد و در آن کاخ نفوذ کرد
-نوری در آن شب ظاهر گردید و از سمت حجاز حرکت کرد و تا شرقِ عالم منتشر شد
-تخت‌های پادشاهان جهان سرنگون و واژگون گردید
-تمام پادشاهان جهان در آنروز تا شب لال شدند و در بهت و حیرت بسر بردند
(نمونه‌ای از اسناد: أَصْبَحَتِ الْأَصْنَامُ عَلَى وُجُوهِهَا وَ ارْتَجَسَ إِيْوَانُ كِسْرَى وَ سَقَطَ مِنْهُ أَرْبَعَ عَشْرَةَ شُرَافَةً وَ غَاضَتْ بُحَيْرَةُ سَاوَةَ وَ خَمَدَتْ نَارُ فَارِسَ وَ لَمْ تُخْمَدْ قَبْلَ ذَلِكَ بِأَلْفِ عَامٍ وَ لَمْ يَبْقَ سَرِيرٌ لِمَلِكٍ إِلَّا أَصْبَحَ مَنْكُوساً وَ الْمَلِكُ مُخْرَساً لَا يَتَكَلَّمُ يَوْمَه ذَلِكَ وَ انْتُزِعَ عِلْمُ الْكَهَنَةِ وَ بَطَلَ سِحْرُ السَّحَرَةِ وَ لَمْ تَبْقَ كَاهِنَةٌ فِي الْعَرَبِ إِلَّا حُجِبَتْ عَنْ صَاحِبِهَا -المناقب ابن شهر آشوب ج ۱ ص ۳۰ +ر.ک: امالی صدوق ص ۳۶۰-).

بنابراین، این رشته سرِ دراز دارد.
چنان‌که پیداست هیچ یک از این وقایع، در وقت ولادت پیامبر گرامی رخ نداده (و لازم هم نبوده) است زیرا در زمان حیات ایشان هیچگاه به وقوع این وقایع اشاره نشده است. تولید این وقایع، از شدّت علاقه به حضرت و نیز برای عقب نیفتادن از دیگر مللی که برای ولادت قهرمانان و انبیای خود، داستان‌هایی سرهم کرده بودند می‌باشد.
برخلاف این روایات، اما قرآن هیچگاه از ولادت ویژۀ محمد (ص) چیزی نگفته و بلکه در بارۀ وی، بستری کاملاً عادی را پرداخت کرده است.
18 October 2020
ک
13:34
کانال بازنگری
جُرم نبودنِ برچسب‌زنی سیاسی و بدخُلقی بر علیه امام
T.me/baznegari
الف- لقب شیعه به امام حسن: ای خوارکنندۀ مؤمنان
«امام صادق علیه‌السلام فرمود: بدان كه چون حسن بن على علیه‌السلام نيزه خورد و مردم (بر سر حكومت) او اختلاف كردند كار (ظاهر) را به معاويه واگذاشت و شيعه بر او چنين سلام كردند: "سلام بر تو اى خوار ساز مؤمنان" امام حسن مجتبی عليه‌السلام فرمودند: من نه خواركننده مؤمنان، بلكه عزّت بخش آنانم. وقتى ديدم شما در برابر دشمن توان و قدرتى نداريد، كار را به او واگذاشتم تا من و شما در ميان آنان باشيم. همچنان كه آن فرزانه [خضر] كشتى را معیوب و سوراخ كرد تا براى صاحبانش باقى بماند، و اين چنين است حكايت من و شما تا در ميان آنها باقى بمانيم. متن حدیث: روى عن الامام الصادق عليه السلام أنه قال في وصيته لابي جعفر محمد بن النعمان: اعلم أن الحسن بن علي عليه السلام لما طعن واختلف الناس عليه سلم الامر لمعاوية فسلمت عليه الشيعة: "عليك السلام يا مذل المؤمنين" فقال عليه السلام: ما أنَا بِمُذِلِّ المُؤمِنينَ ولكِنّي مُعِزُّ المُؤمِنينَ ، إنّى لَمّا رَأَيتُكُم لَيسَ بِكُم عَلَيهِم قُوَّةٌ سَلَّمتُ الأمرَ لأِبقى أنا و أنتُم بَينَ أظهُرِهِم، كَما عابَ العالِمُ السَّفينَةَ لِتَبقى لأِصحابِها و كَذلِكَ نَفسِي و أنتُم لِنَبقى بَينَهُم -تحف‌العقول،ص227 ، بحار ج 10ص104 ، ميزان‌الحكمه،ح 1051-»:
https://www.mashreghnews.ir/news/373087

ب- خطاب به امام حسن: روی مؤمنان را سیاه کردی
«در روایتی که از سیدمرتضی(ره) نقل شده: پس از ماجرای صلح، حجر بن عدی نزد آن حضرت آمد و با اعتراض به ایشان گفت: "سودت وجوه المؤمنین‏؟ روی مؤمنان را سیاه کردی؟" امام(ع) در پاسخش فرمود: "ما کل احد یحب ما تحب و لا رأیه کرأیک و إنما فعلت ما فعلت ابقاء علیکم‏؛ این‌طور نیست که همه‌ی افراد، چیزی را که تو می‏خواهی بخواهند و یا مثل تو فکر کنند و من کاری را که انجام دادم جز به خاطر حفظ جان و ابقای شما نبود!"»:
https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=8542


کانال بازنگری (ترکاشوند)، ۲۷ مهر ۱۳۹۹ @baznegari
.
.
21 October 2020
ک
11:47
کانال بازنگری
زنده‌یاد امیرحسین خُنجی:
... ما وقتی آیات قرآن و سخنان پیامبر اکرم در بارۀ زنا و فحشاء را در کنار هم می‌‏گذاریم،
و فرمان تحریم مطلق ازدواج با زناکار را یکبار دیگر از نظر می‌‏گذرانیم،
و در عین حال آن مجازات‌‏های خفیفی که در بارۀ ارتکاب به فحشای زنان شوهردار به بیان قرآن و زبان پیامبر اکرم مقرر شده است را در برابر خودمان می‌نهیم،
شاید به این نتیجه برسیم که آن زناکارانی که باید صد تازیانه بخورند و ازدواج کردن با آنها نیز حرام است، کسانی‌اند که زنا را به حرفه‌شان تبدیل کرده‌اند، نه زن یا مردی که خطائی از او سرزده باشد.

لینک تصویر:
https://t.me/Khonjibook/993

برای مطالعۀ مقالۀ زنده‌یاد دکتر امیرحسین خنجی در "بازخوانی حکم مجازات مرتکبان زنا و فحشاء در قرآن و سنت" به کتاب رجمِ سنگسار (به گردآوری امیر ترکاشوند) به نشانی زیر ،صفحۀ ۵۵ تا ۶۳، مراجعه شود:
http://Telegram.me/baznegari/314

کانال بازنگری، ۳۰ مهر ۱۳۹۹ (هفتمین سالروز درگذشت دکتر خنجی) @baznegari
.
.
22 October 2020
ک
09:32
کانال بازنگری
..
ک
09:32
کانال بازنگری
آ
آن‌سو | AnSoo 18.08.2017 00:00:25
 فایل صوتی:

🎙«جرم‌انگاری گناه»

امیرحسین ترکاشوند

ارائه شده در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی
در تاریخ: ۲۳ مرداد ۱۳۹۶

https://t.me/AnSoo/3089
ک
19:38
کانال بازنگری
یکم آبان سالروز درگذشت احمد قابل (واضع شریعت عقلانی)
احمد قابل: امروز با زحمتی که بعضی از دوستان کشیده‌اند و تحقیقی که جناب آقای ترکاشوند کردند فکر نمی‌کنم هیچ فقیهی بتواند به آغاز بحث حجاب باز گردد. تحقیق آقای ترکاشوند همه چیز را بر روی دایره ریخت و نشان داد که هیچ‌گونه بنیان محکم و قوی در بحث حجاب برای اندیشه سنتی وجود ندارد ...
منبع:
https://t.me/baznegari/39
23 October 2020
ک
22:00
کانال بازنگری
ای کاش
ای کاش در صدر اسلام و قرون نخستِ آن زندگی می‌کردیم و به محض دیدن زنان مملوکِ ائمه و صحابه، آنان را به خاطر فقدان روسری شدیداً "نهی از منکر" می‌کردیم تا امام و صحابی، آنان را دیگر با آن سر و وضع بیرون نفرستند، و تا اصلی‌ترین خواست و دغدغۀ امامان جمعۀ اکنون‌مان روی زمین نمانَد.
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۰۸/۰۲ @baznegari
24 October 2020
ک
08:17
کانال بازنگری
تلنگر
غریب‌ترین واژه‌ها در قاموسِ قرائت سنتی‌مان، عبارت از "منافع ملی" است که آن را خیلی راحت در مقابل دین و وحی و خدا و نبی و نبوت و امامت و اسلام و... تصور کرده و به راحتی آب خوردن کنار می‌گذاریم،
و عجیب‌تر آن‌که:
مطابق همان قرائت سنتی، امامان را (برخلاف واقع) در خدمتِ "منافع خاندانیِ" خودشان تصویر کرده و حتی همۀ ملّت و تمام زمین و زمان باید دست به دستِ هم دهند تا آن منافع برای آنان فراهم شود تا جایی که اگر از این منافع خاندانی محروم شوند، به غیبت صغری و کبری فرستاده می‌شوند تا بعدها که زمینۀ تأمین آن منافع برای‌شان فراهم شد، پس از چند هزار سال دوباره ظهور کرده و قدرت را به تمامه مالِ خود کنند (و در این وسط تکلیف ده‌ها یا صدها یا هزارها نسلِ ماقبل ظهور، هباءً منثورا؛ زیرا در این قرائت: تنها مظهر ظلم، "ظلم به آن خاندان"، و تنها حق عالَم، "احقاق حق نسبت به آن خاندان" است).
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۰۸/۰۳ @baznegari
ک
19:11
کانال بازنگری
آ
آن‌سو | AnSoo 24.10.2020 10:28:01
«چالش حجاب و سرگذشت آن»

سخنران: امیر ترکاشوند

تاریخ: ۲۹ مردادماه ۱۳۹۶

میزبان: انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم‌پزشکی تهران

• دریافت فایل صوتی از || اینجا ||.

t.me/Baznegari
t.me/AnSoo
25 October 2020
ک
08:04
کانال بازنگری
AmirTorkashvand – چالش حجاب و سرگذشت آن
Not included, change data exporting settings to download.
1:40:22, 17.3 MB
چالش حجاب و سرگذشت آن

• سخنران: امیر ترکاشوند

• تاریخ: ۲۹ مردادماه ۱۳۹۶

• میزبان: انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم‌پزشکی تهران

• زمان: یک ساعت و چهل دقیقه

• حجم: هفده مگابایت
t.me/Baznegari
t.me/AnSoo
08:05
امامِ کدام زمان؟
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
@baznegari
امامِ کدام زمان؟
گرچه در بارۀ مهدی فرزند امام حسن عسکری در اصل و فرعش چالش‌ها و پرسش‌های جدی و مهمی هست امّا اینک کاری به آن‌ها نداشته و صرفاً به نقش امامت وی در زندگی‌مان می‌پردازم.
امروز مصادف با سالروز رحلت امام یازدهم‌مان امام حسن عسکری است. گویند امامت پس از وی به کودکِ پنهان‌نگه‌داشته شده‌اش منتقل شد و به همین خاطر وفات امام یازدهم را آغاز امامتِ آن کودک به شمار می‌آورند.
این امام جدید را به نام‌ها و عناوینی چون: محمد (البته ندرتاً) ، مهدی ، مهدی موعود ، بقیةالله ، حضرت حجّت ، حجة بن الحسن ، امام دوازدهم ، امام اثنی عشر ، خاتم الأوصیا ، موعود اُمم ، منجی مستضعفان ، منجی عالم بشریت ، قائم ، قائم آل محمد ، داعی الله ، منتقم آل محمد ، امام غائب ، منتظر ، أبا صالح ، خلف صالح ، امام عصر ، ولیّ عصر ، ولیّ امر ، صاحب الأمر ، صاحب العصر و الزمان ، صاحب الزمان ، ... و به ویژه به امام زمان می‌شناسیم. امام زمان، عنوانی خاص برای او نیست زیرا هر یک از امامان‌مان در زمان حیات و امامت‌شان امام زمانِ خود به شمار می‌آمدند ولی از آن‌جا که همۀ آن‌ها درگذشتند و نوبت به امامت مهدی رسید بنابراین لقب و عنوانِ امام زمان برای وی عَلَم و ماندگار شد.
با این توضیح که مراد از امام زمان، امامِ حاضر و پایِ کار و قابل‌المراجعه و پیشوای عینی است و نه چیز دیگر، در این صورت تردیدی چشمگیر نسبت به عینیتِ آن عنوان برای او در تمام قرون متمادی تاکنون پیش می‌آید، زیرا:
قرن چهارم شد و حضوری نداشت که امام زمانِ مردم آن قرن باشد
قرن پنجم فرا رسید و سراغی از وی نبود تا امام زمان‌شان باشد
سدۀ ششم نیز آمد و رفت ولی امام عصر و زمان‌شان او نبود (عملاً و نه اسماً)
جامعه در سدۀ هفتم نیز عملاً بدون آن امام زمانِ بخصوص بود
سدۀ هشتم نیز بی چنان امام عصر و زمانی سپری شد
در قرن نهم، مهدی امام زمانِ هیچ کجا نبود
در قرن دهم اتفاقات بزرگی افتاد اما جامعه در سایۀ پیشوایی او به جایی نرسید پس امام زمان‌شان نبود
سدۀ یازدهم با چند نسلی که در آن آمدند و رفتند و پیکرهاشان در گور پوسید اما هیچ کدام‌شان از پیشوایی آن موعود بهره نگرفتند پس امام زمانِ اینان نیز نبود
در صد سال حضورِ قرن دوازدهم، حضوری از او نبود تا بتوان وی را امام زمانِ مردم قرن دوازدهم نامید
در قرن سیزدهم چه‌ها که برای توجیه نحوۀ امامت وی که نشد ولی باز هم چند نسلِ آن سده، روزگار خود را بی آن امام زمانِ خاص گذراندند
قرن چهاردهمی‌ها زندگی را از پیشینیان خود در سدۀ سیزدهم تحویل گرفتند و در این تغییر و تحول، نه مهدی موعودی به عنوان امام عصر و زمان از آنان دریافت کردند و نه خود هرگز شاهد او بودند تا بتوان نام امام زمان بر روی او گذارد.
بیایید در این آخرین سال از قرن چهاردهم، بر حرف‌های نادرست اصرار نورزیم و به قرن پانزدهمی‌ها که از چند ماه دیگر از راه می‌رسند با صدای بلند اعلام کنیم که ما نه امام عصر و زمانی از سدۀ ماقبل خود تحویل گرفتیم و نه خود چنان امام زمانی در زندگی و جامعه داشتیم که بخواهیم به شما بسپاریم (و البته نمی‌دانیم خدا برای شما چه تقدیر کرده).
هر اعتقادی داریم اما حق نداریم با کلمات بازی کنیم و از امام زمان و امام عصر، نابجا استفاده کنیم. اگر مهدی از غیبت درآمد یا اگر متولد شد یا اگر دوباره به دنیا رجعت کرد و سپس امامت و پیشوایی جامعه را برعهده گرفت در آن صورت مردم آن عصر و زمان می‌توانند وی را امام زمان خود بدانند.
T.me/baznegari
.
.
ک
11:32
کانال بازنگری
کافرند یا نه!؟
(گیر کردنِ عمیق در گذشته)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
@baznegari
ما چه عمیق در تاریخ جا مانده‌ایم، لطفاً کسی ما را از اعماق تاریخ درآورَد و به دنیای امروز وارد کند.

محسن اراکی از فقهای حوزۀ سنتی، سخنان فقیه سیدکمال حیدری ،دایر بر تکفیر باطنیِ سُنّی‌ها از سوی فقهای گذشتۀ شیعه، را با تندی رد کرده و قائل است که برخلاف روایت حیدری، فقهای شیعه همواره اهل سنّت را مسلمان و غیر کافر دانسته‌اند.

چنان‌که پیداست این کشمکشِ تاریخی صرفاً بر سرِ اهل سنت است و اختلافی در مورد کفرِ دیگر گروه‌ها و دسته‌ها وجود ندارد زیرا این رد، به طور ضمنی گواه و مؤیّدِ کافر دانستن غیر مسلمان‌ها یعنی کافر خطاب کردنِ هشتاد درصد جمعیت کنونی جهان اعمّ از مسیحی و بودایی و افریقایی‌مرام و هندو و کلیمی و ... (یعنی تمام ساکنان قارۀ آمریکا: چه شمالی چی مرکزی چه جنوبی ، تمام آسیای غربی و شمالی: چه چین و ژاپن و کره چه روسیه و مغولستان ، تمام قارۀ اقیانوسیه: استرالیا و نیوزلند ، اکثر افریقای سیاه ، تمام قارۀ اروپا) و یعنی بار شدنِ احکام فقهی و خطرناکِ کفر بر این جمعیت کثیر، تنها به جُرمِ به دنیا نیامدن در کشورهای مسلمان است.

فکر کافرپنداریِ غیر مسلمان‌ها و بار شدن احکام خطرناکِ کفر بر آن‌ها (که اتفاقاً راز معضلات لاینحلِ کشورمان در این چهل و دو سال است) به همان اندازه خطرناک و مانع توسعه است که دعوت محسن اراکی از جوانان برای بی‌آبرو و بی‌حرمت کردنِ سیدکمال حیدری و وجوب توهین و بهتان و افترا بر علیه او (... فمن الواجب على الشباب المؤمن، تعرية هذا الرجل الفاسق وتوهينه وعزله نصرةً لله ولرسوله ولأئمّة أهل البيت عليهم صلوات الله وللمؤمنين):
https://rasanews.ir/files/fa/news/1399/7/29/334450_862.jpg

با تمام وجود و از تهِ دل دعا می‌کنیم که گزارش محسن اراکی درست باشد ولی گیرم که چنین باشد، با میلیاردها بی‌گناهِ دیگر که فقهای شیعه و سنّی مشترکاً و متفقاً بر علیه آنان عنوان کافر و احکام خطرناک کفر را بار می‌کنند چه می‌کنید؟

باید یاد گیریم که غیر مسلمان، فقط غیر مسلمان است و دوران کافر نامیدن‌شان سر آمده است. خوشبختانه اما آرام، نسیم فاصله گرفتن از خطاب کفر به غیر مسلمان‌ها وزیدن گرفته، و از جمله مرجع تازه‌گذشته یوسف صانعی در بازبینی‌هایش به همین نتیجه رسیده بود.


یادداشتِ دو سال پیشم (۱۳۹۷/۰۹/۲۶) در همین باره:
کافر یا غیر مسلمان؛ کدامیک؟
اصلی‌ترین گره در سیاست خارجی نظام و در روابط بین‌المللی‌مان، کافر شماریِ دُوَل غربی! و بار کردن احکام فقهیِ کفر بر آن‌هاست. روابط سرد و تیره و دشمن‌شماری، عمدتاً از قِبَل همین نگاه فقهی سنتی و احکام مترتب بر آن نشأت می‌گیرد.
آیا فردی که در مزرعه‌های استرالیا ، یا در کارخانه‌های اروپا ، یا در ایالت‌های امریکا ، یا در جزایر ژاپن ، یا در این گوشه و آن گوشۀ جهان زندگی می‌گذرانَد و هزاران کیلومتر! و چندین قرن! از نقطۀ مختصات وحی فاصله دارد را ما حق داریم "کافر"بدانیم!؟ البته ما آدم‌های عوام چنین حق و اجازه‌ای به خود نمی‌دهیم ولی متأسفانه فقهای خواص، به راحتی آبِ خوردن، دیگران را کافر (با تمام بارِ منفی‌ای که این واژه دارد) می‌شمارند؛ چرا؟ چون می‌گویند چرا مردم جهان در جای جای آن، کار و زندگی‌شان را تعطیل نمی‌کنند و تحقیق نمی‌کنند و به پیغمبرِ ما که هزار و چهارصد سال پیش در گوشه‌ای از جهان ظهور کرده ایمان نمی‌آورند!!!
آیا این فقهای سنتی و خواص (که در طول قرون متمادی حکم به کفرِ غیر مسلمان‌ها کرده و می‌کنند) نمی‌دانند که اگر خود در کشوری غیر مسلمان به دنیا می‌آمدند، جزو همان کفّار!! محسوب می‌شدند!؟
کافر کسی است که در مواجهه با حضرت محمد (ص)، زیر بارِ ادعای ارتباطِ او با خدا نمی‌رود!؛ ولی امروز شخص پیامبر گرامی، اساساً حضور! ندارد که مواجهه‌ای و ابتلایی و عرضۀ دعوتی وجود داشته باشد! که کسی ایمان بیاورد و کسی راه کفرو انکار و لِجاج و حق‌پوشی در پیش گیرد! پس این اجازه از کجا آمده که در غیاب دعوت‌کننده و با هزاران کیلومتر فاصلۀ مکانی از محلِ دعوت و با هزار و چهارصد سال فاصلۀ زمانی از زمان دعوت، و به صِرفِ این‌که پیامبرِ ما را پیامبر خودشان نمی‌دانند، برچسب کفر بر آن‌ها بزنیم و دارالکفر و دارالاسلام به راه اندازیم و کشورشان را مملکت کفر بدانیم و سیاستِ کشورمان را بر همین اساس تنظیم کنیم و ...
ما حق نداریم مردمی که هیچ طَرَفیّتی با دعوت پیامبر گرامی ندارند را کافر شماریم!؛ بله آنان غیر مسلمان‌اند! همین و بس؛ بنابراین باید از این انتسابات بلا موضوع دست شست.
پس زنده باد تمام کشورهای کرۀ زمین که پُر است از آفریده‌ها، آفریده‌هایی که در پیشگاه پروردگار هیچ فرقی میان‌شان جز به خودداری و تقوا نیست. مطمئناً دست‌ودلبازانه میلیاردها آفریده را مادرزادی به کفر متّصف کردن، از تقوا به دور است:
https://t.me/baznegari/337
.
.
ک
22:59
کانال بازنگری
In reply to this message
با علمای گذشتۀ سُنّی در تکفیر شیعیان، و با علمای گذشتۀ شیعه در تکفیر سنّیان کار ندارم که آیا این انتساب‌ها به آنان درست است یا نه، بلکه آن‌چه دردناک‌تر و متأسفانه مغفول است، اشتراک نظرِ هردوی آن‌ها چه فقهای شیعه و چه فقهای سُنی در تکفیرِ چند میلیارد جمعیتِ غیر مسلمان جهان، و وضع احکام خطرناک ، تحدیدکننده و محرومیت‌آور بر علیه آن‌ها در تمام کتب فقهی‌شان است. در این میان تنها دلخوشی این است که خوشبختانه این احکام چندان فرصت بروز و ظهور در جوامع پیدا نکرده. کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۰۸/۰۴ @baznegari
27 October 2020
ک
07:37
کانال بازنگری
In reply to this message
توجه-
در یادداشت بالا (امامِ کدام زمان!؟) که بسیار از آن استقبال شد، دو لقبِ ولیّ‌عصر و قائم از القاب امام دوازدهم، جا افتاده بود که افزوده شد. همچنین کلمۀ "اساساً" از عبارتِ «بر حرف‌های اساساً نادرست اصرار نورزیم» در بند ماقبلِ پایانی حذف گردید تا موجب فهمِ نادرست از موضوع مشخص و محدود یادداشت نشود. به‌زودی یادداشت دیگری در همان رابطۀ مشخص و محدود، در بارۀ لقبِ "ولیّ‌عصر" منتشر خواهد شد.

یادداشت پیشین:
https://t.me/baznegari/605
28 October 2020
ک
16:34
کانال بازنگری
هُنر تربیت و تغییر
آمریکا هم جزوی از آفرینش اوست، پس در دشمنی‌های روزمرّه با وی باید حد نگه داشت تا پروردگارِ خالق ناخشنود نگردد؛ و اگر هم مصداق فرعون و أبوسفیان تشخیص شد بد نیست با زبان لیّن و اثرگذار، از آن تفرعن پرهیز داده شود تا هنر تربیت انسانیِ دین، پرچم شود نه راهِ سادۀ خشم فزاینده.

امروز هفتم آبان است و تقویم‌ها در بارۀ کوروش و این روز می‌نویسند:
«هفتم آبان سالروز "ورود" کوروش کبیر به بابِل»؛ از بابلیان نیز باید سراغی گرفت و دید که آنان نیز آن را ورود و استقبال می‌دانند یا حمله و تصرّف؛ آرزو می‌کنیم که خوشیِ حقوق بشری ما به ناخوشی کسی گره نخورده باشد
کانال بازنگری (ترکاشوند) چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹ @baznegari
29 October 2020
ک
00:02
کانال بازنگری
ماهیّتِ حدیثِ ناموافق با قرآن
(دو راهیِ سرنوشت)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۸/۰۸

در روایات (۱) آمده که اگر حدیثی از ما به دست‌تان رسید آن را به سَنجۀ قرآن عَرضه کنید:
اگر سازگار با آن بود بپذیرید
و
اگر توافق نداشت نپذیرید

در واقع ملاک حُجّیت سخنانِ منسوب به ائمه و حتّی پیامبر گرامی را، به مطابقت‌شان با قرآن و همخوانی با وحی و کتاب آسمانی دانسته است. این مطلبی که گفته شد را همه شنیده و می‌دانند و نیاز به یادکردش نیست؛ موضوع این یادداشت در پاسخگویی به پرسش سرنوشت‌سازِ زیر است:

پرسش- اگر حدیث با قرآن توافق و سازگاری نداشت و به همین خاطر کنار گذاشته شد، در این صورت در بارۀ ماهیّت آن حدیث به چه نتیجه‌ای باید رسید و کدامیک از دو گزینۀ زیر در باره‌اش درست است؟:

یک- آن حدیث واقعاً از پیامبر و امام صادر نشده و جعلی است
دو- هر دو احتمال را در بر می‌گیرد: چه جعلی و چه واقعی (و صادر از آنان) را

پاسخ شما به این پرسش چیست؟


(۱) از جمله رسول‌خدا گفت اگر از من سخنی به دست شما رسید، چنان‌چه سازگار با قرآن و حجتِ عقول بود بپذیرید و اگر توافق با آن دو نداشت درون دیوار بگذارید

T.me/baznegari
.
.
30 October 2020
ک
16:58
کانال بازنگری
کو غیرت
اینقدری که مردم ایران مترصد و نگرانِ انتخابات آمریکا هستند خودِ مردم آنجا نیستند!؛
این اندازه وابستگیِ معیشت و اقتصاد به کشوری دیگر ،آن‌هم آمریکا!!!، آیا متولیان نظام را به غیرت نمی‌آورد؟
آیا همچنان با افتخار و با سینه‌ای جلو، دَم از استقلال بزنیم؟
وقتی ساعتِ تمام بنگاه‌های کوچک و بزرگ ، وقتی صفر تا صدِ اقتصاد ، وقتی حتّی تولیداتِ ۱۰۰% داخلی و کشاورزی ، وقتی ضربان نبض تجارت در بخش‌های مختلف ، ... ، همه و همه روز به روز به وقت دلار آمریکا تنظیم می‌شود دیگر لطفاً از این پس و تا اطلاع ثانوی شعار "آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند" را سر ندهید، زیرا بلافاصله خواهیم پرسید چرا با تدابیر و با کوله‌باری از تجارب چهل ساله‌تان از او، بزرگترین غلط‌ِ او یعنی سریال تحریم‌های ظالمانه‌اش را از پیش رصد ، خنثی و در نطفه خفه نکردید تا لذت "هیچ" غلطی به جان‌مان بنشیند؟
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۰۸/۰۹ @baznegari
17:06
In reply to this message
با پوزش از این‌که دقایقی پیش‌تر، ناقص ارسال شد
31 October 2020
ک
12:17
کانال بازنگری
خدا نگرانِ حقوق پایمال‌شدۀ خدانشناسان است

نکش کافر را

نگیر اموالش را

منِ خدا پیگیر دادخواهی ستمدیدگان:
چه مؤمن و معتقد به من باشد
و
چه خدانشناس و نامعتقد باشد

هستم

عن أبی‌عبدالله قال: إنّ الله عزّوَجلّ أوحی إلی نبیٍّ من انبیائه فی مملکة جبّار من الجبّارین أن ائت هذا الجبّار فقُل له: إنّنی لم أستعملک علی سفک الدماء و اتّخاذ الأموال و إنما استعملتک لتکفّ عنّی أصوات المظلومین فانّی لم أدع ظلامتهم و إن کانوا کفاراً ( کافی ج ۲ ص ۳۳۳ ح ۱۴).


وقتی خدا، خدانشناسان را در آغوش می‌گیرد


کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۰۸/۱۰ @baznegari
1 November 2020
ک
08:40
کانال بازنگری
آن‌که به جان ارزد البته به نان ارزد

(گزارش همیاری برای تأمین "نان")

در زیر، گزارش همیاریِ دوست ارجمند مهندس ممقانی را به خوانندگان کانال بازنگری تقدیم می‌کنم (ترکاشوند).
@baznegari

دوستان عزیزم
مطلبی را می‌خواهم با شما عزیزان در میان بگذارم لطفا با دقت به آن توجه بفرمائید.

در این تنگنای شدید که مردم، گرفتار سه مسئله مهم هستند امان بسیاری از ایشان بریده شده است.
۱- مسئله تحریم‌ها سبب ایجاد تورم و گرانی و بیکاری شده و روز به روز بنیه اقتصادی مردم را ضعیف کرده است.
۲- پیدایش و گسترش ویروس کرونا که قوز بالا قوز شده است.
۳- عدم توجهِ کافی نهادهای مسئول به ضروریات زندگی مردم

ماحصل سه مسئله فوق، سبب شده بسیاری از مردم در زیر فقر مطلق زندگی کنند و قشر متوسط هم به زیر خط فقر کشیده شود.

نمی‌توان دست روی دست گذاشت و شاهد آلام مردمانی بود که حتی از تهیۀ نان شب عاجزند.

می‌خواهم تجربۀ خود را با شما عزیزان در میان بگذارم، شاید بتواند مرهمی کوچک باشد بر این زخم.

تقریبا با شیوع کرونا در این فکر بودم که چگونه می‌توانم شمع کوچکی در تاریکی دلخراش نیازمندان به نان شب روشن کنم.
من که خود زادۀ منطقه جنوب شهر بودم با مراجعه به محله قدیم خود با همکاری کاسب محترمی که می‌شناختم مشورت کردم که چگونه می‌توانم به محرومین زیر خط فقر مطلق محله کمک کنم، ایشان گفت مشکل اصلی بخش قابل توجهی از مردم محله از شدت فقر، خرید نان است تا بتوانند شکم خود را سیر کنند.

کارت‌‌های مخصوص تهیه کردم تا محرومان با ارائه آن به نانوائی بربری محله، بتوانند نان خود را تهیه کنند.

کار را با چهار خانوار محروم با جمعیت ۱۷ نفر شروع کردم و به ازای هر نفر در روز یک نان، روزانه ۱۷ نان و در ماه ۵۱۰ نان را با کارت از نانوا خرید می‌کردند.
یافتن محرومان و توزیع کارت به عهده کاسب محله بود و تامین هزینه با من.

بعد از دو ماه، با دوستانی که بچه‌محل دوران کودکی و نوجوانی‌ام بودند تماس گرفتم و آن‌ها را در جریان کار قرار دادم، تقریبا همگی استقبال کردند و بعد از گذشت ۶ ماه در مهرماه تعداد خانوار تحت پوشش به ۲۱ خانوار و با جمعیت ۱۰۳ نفر رسید.
و در هر ماه هزینه تهیه نان بیش از سه میلیون تومان شد.
با توجه به استقبال خوب از این طرح تعداد خانوار‌های تحت پوشش در حال افزایش است.


خواستم به دوستان بگویم اگر می‌توانند این روش را در مناطق محرومی که می‌شناسند آغاز کنند و دل‌های محرومین را شاد و خنده‌ای بر لبانشان بنشانند.

نمونه کارت که مزین به کلام شیخ حسن خرقانی است را می‌توانید در زیر مشاهده کنید👈 (:آنکه در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که نزد باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد).


گزارش مهر ماه که در اختیار همیاران خوبم قرار دادم، از این قرار است:

با سلام به همیار عزیز
باعث سرافرازی است که با همیاری شما و چند تن از عزیزان برای نجات هم محلی‌هایی که در زیر خط فقر مطلق زندگی می‌کنند حداقل معیشت را برای کمک به آنان فراهم می‌کنیم.

گزارش فعالیت مهر ماه ۹۹

۱- در مهر ماه دو همیار دیگر به کمک آمده و موفق شدیم تعداد مددجویان را از ۲۰ خانوار به ۲۱ خانوار برسانیم.
تعداد افرادِ ۲۱ خانوار ۱۰۳ نفر می‌باشد.

۲- در مهر ماه برای مددجویان هزینه‌ ذیل انجام شد.
۳۰۹۰ قرص نان بربری به ارزش ۳،۰۹۰،۰۰۰ تومان

۳- در مجموع در مهر ماه توسط همیاران عزیز کمک‌های زیر صورت گرفت.
۱-۳ ۵۰۰،۰۰۰ تومان
۲-۳ ۳۰۰،۰۰۰ تومان
۳-۳ ۹۳،۰۰۰ تومان
۴-۳ ۸۰۰،۰۰۰ تومان
۵-۳ ۲۰۰،۰۰۰ تومان
۶-۳ ۴۰۰،۰۰۰ تومان
۷-۳ ۱۰۰،۰۰۰ تومان
۸-۳ ۳۰۰،۰۰۰ تومان
۹-۳ ۱۰۰،۰۰۰ تومان
۱۰-۳ ۵۰۰،۰۰۰ تومان
۱۱-۳ ۱۵۰،۰۰۰ تومان
و در مجموع ۳،۴۴۳،۰۰۰ تومان همیاران کمک کردند.
مبلغ مانده بدهی از شهریور ماه برابر ۳۸۹،۵۰۰ تومان
جمع کل ۳،۰۵۳،۵۰۰ تومان

۴- حسابرسی مهر ماه
۱-۴ درآمد از همیاران ۳،۰۵۳،۵۰۰ تومان
۲-۴ هزینه برای مددجویان ۳،۰۹۰،۰۰۰ تومان
۳-۴ بدهی تا پایان مهر ماه ۳۶،۵۰۰ تومان

ضمنا در این ماه به مناسبت اربعین، به همت گروهی از همیاران، نذورات به ارزش حدود ۶،۹۶۴،۸۰۰ تومان به شرح زیر برای مددجویان تامین و در طی این ماه و ماه بعد توزیع شده و خواهد شد.
۱- ۲۱۰ کیلو برنج ایرانی
۲- ۲۱ عدد روغن ۲ لیتری + ۶۰ عدد روغن یک لیتری
۳- ۳۵ قوطی رب گوجه فرنگی
۴- ۱۰۳ بسته ماکارونی
موارد ۲ و۳ در این ماه توزیع شده و موارد ۱ و ۴ در ماه بعد توزیع خواهد شد.
علاوه بر خدمات فوق در روز اربعین ۱۰۰ پرس چلوکباب میان مددجویان توزیع شد که واسطه این عمل خیر توسط یکی از همیاران بود.

ضمنا در صدد هستیم برای مددجویان دانش‌آموز، لوازم‌التحریر خریداری و در آبان ماه توزیع شود.

با آرزوی رستگاری شما همیار عزیز که لبخندی بر لبان مددجویان می‌نشانید، لب‌تان خندان باد
.
.
2 November 2020
ک
19:18
کانال بازنگری
تشبیهِ طیراً أبابیل
(بیان یک احتمال، به مناسبت میلاد پیامبر گرامی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۸/۱۲
@baznegari
ألم تر کیف فعل ربّک بأصحاب الفیل. ألم یجعل کیدهم فی تضلیل. وأرسل علیهم طیراً أبابیل. ترمیهم بحجارة من سجّیل. فجعلهم کعصف مأکول (قرآن، سورۀ فیل)

گویند پیامبر گرامی در آن سالی (عام‌الفیل) به دنیا آمد که با اعجاز خدا "واقعۀ اصحاب فیل و طیراً أبابیل" روی داد. در این باره روایات می‌گویند ابرهه به قصد نابودی خانۀ کعبه با سپاهی مجهز به فیل‌های تنومند روانه شد اما در آستانۀ انجام این کار، پرندگانی از جانب خدا بر بالای سرِ آنان به پرواز درآمدند و با پرتاب سنگ‌هایی به سمت آن‌ها همه‌شان را نابود ساخت و با این کار، هم از خانۀ خود محافظت کرد و هم نشان تولدی بزرگ (یعنی تولد پیامبر خاتم) شد.
این رشته سرِ دراز دارد!
چنان‌که اشاره شد واقعۀ شکست اصحاب فیل را معمولاً زمینه‌ای برای ولادت نوزادی مقدس (محمد امین) که قرار است رسول خدا شود می‌گیرند؛ البته این عادتِ بسیاری از ما مذهبی‌ها و اذهانِ ساده‌لوح ، اسطوره‌طلب ، افسانه‌خواه است و چیز تازه‌ای نیست، و در همین بارۀ اخیر فقط محدود به مورد فوق (حملۀ پرندگانِ مسلّح به سپاه ابرهه) نمی‌شود و چیزهای دیگری همچون موارد زیر را نیز در ربط با آن ولادت مقدس می‌گیرند:

«در همان لحظۀ ولادتِ پیامبر، تمامی بت‌ها به رو بر زمین افتادند ، ایوان کسری بلرزید و چهارده کنگرۀ آن فرو ریخت ، دریاچه ساوه که سال‌ها آن را می‌پرستیدند فرو رفت و خشک گردید ، در بیابان سماوه (محلی بین کوفه و شام) که سال‌های طولانی آب در آن یافت نمی‌شد سیل جاری شد ، آتشکده فارس که هزار سال روشن بود خاموش گردید ، طاق کسری از میان شکافت و دو نصف گردید و آب رودخانه دجله طغیان کرد و در آن کاخ نفوذ کرد ، نوری در آن شب ظاهر گردید و از سمت حجاز حرکت کرد و تا شرق عالم منتشر شد ، تخت‌های پادشاهان جهان سرنگون و واژگون گردید ، تمام پادشاهان جهان در آنروز تا شب لال شدند و در بهت و حیرت بسر بردند».
خلاصه این رشته سر دراز دارد، و این‌که این باورها ما را تا کجا به دنبال خود خواهد کشاند و چقدر بر مراتب تحجّر و فلج‌سازیِ ذهن خواهد افزود خودِ خدا می‌داند
حال اگر قائل به روی‌دادن این عجایب هستیم که هیچ؛ ولی اگر در وقوع این‌ها شک داریم پس چه بسا در برداشتِ مدلول اعجازی و محیرالعقول از سوره فیل، و ارتباطش به ولادت حضرت نیز باید شک کرد. از کجا معلوم همان‌هایی که عجایب و موهومات بالا را ساخته‌اند دست به چنین تفسیری از سورۀ فیل نزده‌اند؟
گویا همین نوع تردیدها باعث و انگیزه‌ای شد تا برخی مفسران و محققان برای رهایی از چالشِ پرندگانِ راکت‌انداز، تفاسیر دیگری همچو: از پای درآمدنِ سپاه ابرهه با مَرَض آبله (أبابیل!؟) را پیشنهاد کنند. من اما شخصاً احتمال می‌دهم این سوره، اساساً دلالت بر وقوع هیچ رویداد ناگهانی و خاصّ (چه پدیده‌ای طبیعی همچون نابودی مهاجمان با آبله، و چه معجزه یعنی پرندگان معروفِ راکت‌انداز) ندارد.

ادامه در پُست بعدی: اینجا
19:19
دنبالۀ پُست بالا (تشبیهِ طیراً أبابیل۲)

فقدان واژۀ آبله در گزارش ابن اسحاق
گاه تلاش میشود تا ابابیل را به آبله ربط دهند تا بلکه سوره را بتوانند بدون تن‌دادن به اعجازِ به ظاهر دردسرسازی که در آن می‌بینند تفسیر کنند. برای هم‌ریشه دانستن ابابیل با آبله و اینکه مراد قرآن از ابابیل عبارت از بیماری کشنده و واگیردار آبله است نیاز به دلیل داریم و باید بررسی کرد که آیا در زمان نزول قرآن، چنین واژه‌ای عیناً در جزیرة العرب (و یا حداقل به عنوان واژه‌ای دخیل) وجود داشته یا نه؟ تازه پس از آن و در صورت مثبت بودن پاسخ، باید بررسی شود که مراد از ابابیلِ قرآن همان آبله است. فراموش نکنیم که ناقل آبله فقط انسان است و نه پرنده (حال آنکه ظاهراً این تفسیر علمی طبیعی از سوره، بر ناقل بودن پرنده استوار است) و تازه عبارتِ "ترمیهم بحجارة من سجیل" چگونه با آبله قابل توضیح است؟
گویا کهن‌ترین سند برای انطباق ابابیل بر آبله، همان متن ابن هشام از ابن اسحاق است که گمان می‌رود واجد واژه آبله است و چنین ترجمه می‌شود: «در عام الفیل حصبه و آبله برای اولین بار در سرزمین عرب دیده شد» ولی جالب است بدانیم وقتی به اصل متن مراجعه می‌کنیم با دو نکتۀ مهم روبرو می‌شویم:
1-در متن اصلی، خبری از واژه آبله نیست (دقت دارید که در این بررسی، خود واژه برای‌مان مهم است و نه فقط معنایش).
متن ابن هشام: ... أول ما رؤيت الحصبة والجدري بأرض العرب ذلك العام ، وأنه أول ما رؤى بها مرائر الشجر والحرمل والحنظل والعشر ذلك العام .
متن خودِ ابن اسحاق: ... أول ما رؤي في أرض العرب الحصبة والجدري ومرائر الشجر من العشر والحرمل وأشباه ذلك عام الفيل.
در عبارت بالا سخن از جدری و حصبه است و نه واژۀ آبله (زکریای رازی هم کتابی با همین عنوان دارد:الجُدَری و الحَصْبَة). بنابراین برای باور به انطباق ابابیل بر آبله باید سراغ دیگر متون کهن رفت و این متن، دلالت بر چنان ادعا را ندارد، چنانکه خود ابن اسحاق و سپس ابن هشام نیز چنین استنباطی نداشتند. البته به خود متن، گذشته از نکات فوق، این ایراد اساسی نیز وارد است که مگر می‌شود مردم ماقبلِ عام الفیل هیچ‌گاه دچار بلاهای مذکور نشده باشند (وأما القول بأن الحصبة والجدري أول ما رؤيا في العرب بعد الفيل وأيضا العشر والحرمل والشجر فهذا مما لا ينبغي أن يعرض عليه ولا يعول عليه كثيرا فالأمراض والأشجار مذ خلق الله العالم ، ومذ وجد الانسان على الأرض وقبل الفيل بدهور. -البدایة والنهایة ابن کثیر ج 2 ص 217 پاورقی 4 از علی شیری-).
2-بلای آن سال بر اساس سند ابن اسحاق، محدود به جدری (آبله) نبود بلکه چند بلا بر سرِ مردم و درختان آوار شده بود که در این باره دو مطلب لازم به ذکر است:
اولاً در این بلایا خشک و تر با هم می‌سوزند و نه فقط اصحاب فیل!
ثانیاً ادعا این بود که ولادت محمد امین خوش‌یُمن بود زیرا سپاه مهاجمِ فیل را نابود کرد حال آنکه بنابراین سند نمی‌توان به چنان خوش‌یمنی رسید زیرا نسل مردم منطقه و حتی نبات را با نابودی و یا خطر جدی روبرو کرد و یعنی در صورت واقعی بودن این روایت آیا منکران نبوتِ حضرت نمی‌توانستند به بدیمنی ولادت وی استشهاد کنند و مثلاً سران قریش بگویند پا قدمش بد بود و یا بگویند سالی که نکوست از بهارش پیداست.
به نظر می‌رسد رأی مشهور (اعجاز پرندگان) دست کم این ایرادات را ندارد؛ هرچند همان رأی نیز با مراد قرآن یکی نیست.

مگر ابرهه در زمان میلاد پیامبر، زنده بود؟:
ابرهه پس از تسخیر یَمَن (که به فرمان پادشاه حبشه صورت گرفت) سرانجام حاکم آنجا شد. پس از وی به ترتیب یکسوم و مسروق (که هر دو فرزند وی بودند) حکومت بر سرزمین تصرّف شدۀ یمن را ادامه دادند. مدت حکمرانی این دو فرزند جمعاً حدود سی سال بود تا این‌که در فاصلۀ سال‌های 570 تا 576 میلادی، ارتش ایران در دوران پادشاهی انوشیروان و بنا به درخواست یمنی‌ها به آنجا لشگر کشید و یمن را از اشغال حبشی‌ها درآورد و به حکومت مسروق فرزند دوم ابرهه پایان داد.
از سوی دیگر، می‌دانیم میلاد پیامبر (ص) در سال 570 میلادی (یعنی همان سال فروپاشی حکومت مسروق فرزند ابرهه و یا حداکثر شش سال پیش از فروپاشی) است که طبیعتاً در آن زمان حدود 25 تا 30 سال از مرگ ابرهه گذشته بود! بنابراین چنانچه گزارش بالا درست باشد هیچ تقارن زمانی میان لشگرکشی ابرهه به مکه (با فرض صحت) با زمان ولادت رسولخدا وجود ندارد. اگر این سخن درست باشد، در این صورت تکلیف این‌همه قصه و داستان و شان نزولی که در ذیل سوره فیل وارد شده (و البته برخی‌شان به قصه‌های دور کرسی مادر بزرگ شباهت دارد) را چه کنیم.
@baznegari

ادامه در پُست بعدی: اینجا
19:23
دنبالۀ پُست بالا (پُست پایانی؛ تشبیهِ طیراً أبابیل۳)

بهره‌گیری از صنعت تشبیه:
اگر اقدام اصحاب فیل، انجام حمله (یا در سر پروراندنِ آن) برای هدفی شوم باشد (که به احتمال زیاد به سرزمین مکه و سرنوشت آنان مربوط بود) در این صورت قرآن، ارتشی که به مقابله با آنان پرداخته (و یا به آنان حملۀ پیشدستانه کرده) را به پرندگانی تشبیه کرده که فوج فوج بر سرِ ایشان خراب شدند و آنها را به هزیمت کشاندند: وأرسل علیهم طیراً ابابیل. علت تشبیه به پرنده، چه بسا برای مرضیّ خدا نشان‌دادن و تقدیس آن باشد.
وقتی قرآن ارتش مورد اشاره را به طیراً ابابیل تشبیه کرد، خود به ذوق هنری دنبالۀ ماجرا را در همان حال و هوای تشبیه پی گرفت و تعبیر "ترمیهم بحجارة من سجّیل" را به کار برد تا در تشبیه و زیبایی‌های آن و رؤیاپردازی سنگ تمام گذارد!
خدا عقد اخوت با هیچ ملتی نبسته که بدون خواست و تلاشِ خودِ آنان، اقدامی ویژه و عجیب غریب برای‌شان انجام دهد و مثلاً پرندگانی برای بمباران دشمنان‌شان بفرستد.
و اما اینکه ارتش مورد اشاره، کیانند؛ آیا مقاومت خود مکّیان است در برابر حملۀ خارجی ، آیا ارتش آزادیبخش ایران است که حبشی‌های متصرّف (که گویا در ادامۀ اشغال یمن، نقشه‌هایی برای تصرف مکه در سر می‌پروراندند) را از یمن بیرون راند ، و یا حتی رویدادی طبیعی است که مهاجمان را زمین‌گیر کرد، نیاز به بررسی بیشتر دارد.


فروپاشی فیل یهودیت با پیک‌های آگاهی‌بخشِ عیسوی:
قرآن در این سوره به رسولش محمد آرامش می‌دهد که اگر تو در راه دعوت، با مانع بزرگِ مشرکان و دستگاه مذهبی اصلاح ناپذیرشان روبرو هستی، بدان که این معضل در گذشته نیز بوده است آنجا که دستگاه یهودیت همه چیز را در کنترل داشت و پنجره‌ای در آن نمی‌توانست گشود اما با ظهورِ نرم و آرام عیسی مسیح و حواریون پاکبازِ انگشت‌شمارش آن دستگاه بزرگ فرو پاشید.
بر این اساس می‌توان اصحاب فیل را کنایه از دستگاه بزرگ و اصلاح‌ناپذیرِ یهودیّت دانست که قرآن می‌گوید آیا ندیدی پروردگارت چه بر سرشان آورد (الم تر کیف فعل ربّک باصحاب الفیل) و چگونه نقشه‌هایی که در سر می‌پروراندند را نقش بر آب کرد (الم یجعل کیدهم فی تضلیل).
سپس قرآن به چگونگی فروپاشی این دستگاه مذهبی می‌پردازد و سفیران خودجوش عیسی را به پرنده، و خود وی و آنها را به راهبان از خود گذشته (أبیل: راهب) تشبیه می‌کند و می‌گوید: پروردگارت در میان‌شان پیک‌هایی از دنیا گذشته [یعنی مقامات دنیوی که از طریق حضور در دستگاه یهودیت برای‌شان حاصل می‌شد] فرستاد همان حواریونی که بی‌چشمداشت به آگاه‌سازی مردم پرداختند و چونان پرنده بر سرشان آوار شدند (وارسل علیهم طیرا ابابیل).
النهاية في غريب الحديث ابن أثير ج ۱ ص ۱۶: ... ومنه الحديث (كان عيسى عليه‌السلام يسمى أبيل الأبيلين) الأبيل - بوزن الأمير - : الراهب، سمي به لتأبله عن النساء وترك غشيانهن، والفعل منه أبل يأبل إبالة إذا تنسك وترهب. قال الشاعر : وما سبح الرهبان في كل بلدة * أبيل الأبيلن المسيح بن مريما ويروى : - أبيل الأبيليين عيسى بن مريما * على النسب.

پس قرآن با نزول این سوره به پیامبر دلگرمی می‌دهد که ای محمد، بدان چنان‌که عیسی و یاران بی‌سلاح ولی آگاهش بر دستگاه مذهبی زمان‌شان پیروز شدند تو نیز بر دستگاه مذهبی زمانت پیروز می‌شوی.

@baznegari

(با آرزوی بهبودی بیماران کورونایی و از جمله تایپیستِ کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
3 November 2020
ک
12:09
کانال بازنگری
به ظالم رسماً ظلم‌ورزی او را نهیب زن، وگرنه اُمّت محمّد بی اُمتِ محمد


... فإذا رَأیتَ اُمَّتِی لا یقولونَ للظالمِ: أنتَ ظالمٌ، فقد تُوُدِّعَ مِنهُم


کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۰۸/۱۳ @baznegari
.
ک
19:15
کانال بازنگری
رهبری و گرانی و تورم

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۰۸/۱۳
@baznegari

مقام معظم رهبری امروز در سخنانی عمومی و به مناسبت میلاد پیامبر گرامی، در بارۀ معضل جانکاه گرانی چنین گفتند:

«حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر این‌که بسیاری از مشکلات کنونی اقتصادی، ارتباطی به تحریم ندارند و ناشی از ناهماهنگی‌ها هستند، گفتند: بسیاری از گرانی‌های اخیر توجیه ندارد و باید با هماهنگی بین دستگاه‌های مربوطه هرچه زودتر علاج شوند. ایشان، گرانی گوشت، مرغ، گوجه تا پوشک بچه را برغم موجود بودن جنس و کالا، گرانی‌های بی‌مبنا و بی‌دلیل خواندند و افزودند: همۀ این گرانی‌ها و مشکلات، با هماهنگی دستگاه‌ها قابل حل هستند و باید مشکلات از جلوی پای مردم برداشته شود»:
https://www.irna.ir/news/84097610

در بارۀ این سخنان به نظر می‌رسد که:

۱- گویا مراد رهبر معظم از عبارت "گرانی‌های اخیر" صرفاً از باب اشاره به اصل موضوع بوده وگرنه همه می‌دانیم این گرانیِ پیاپی و تورم افسارگسیخته، مربوط به "اخیر" نبوده و از حدود دو سال و نیمِ پیش تاکنون حضوری پیوسته و مستمر در زندگی مردم داشته و دارد.

۲- نیز گویا مراد رهبرمان از ذکر گوشت و پوشک و گوجه، محدود دانستن گرانی به این چهار قلم نبوده بلکه آن‌ها را از باب نمونه و مثال بیان نموده‌اند زیرا این گرانی در "همۀ کالاها و اقلام و خدمات (مگر معدودی)" آن‌هم به اندازۀ "چند صد درصد افزایش قیمت" وجود داشته و دارد.

۳- نیز گویا عبارت ایشان در رابطه با تقصیرِ "دستگاه‌ها و ناهماهنگی میان آن‌ها"، خدای ناکرده برای این بیان نشده که خودِ معظم‌له را تبرئه نموده و تقصیرات را فقط به گردن سایر دستگاه‌ها بیندازند بلکه این بیان صرفاً از باب ذکرِ اصل مشکل و بیان نقاط آسیب بوده؛ به ویژه که مطابق قانون اساسی وظیفۀ هماهنگی میان دستگاه‌ها (و نیز حتّی حلّ معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نباشد) دقیقاً بر عهدۀ "رهبری نظام" سپرده شده و این را خودِ ایشان بهتر از هر کس در جریان است. عالیترین مقام‌های اداری کشور به ترتیب: مقام معظم رهبری (با اختیارات مطلقه) ، رئیس جمهور محترم (با ریاست دولت) و معاون اول (با ادارۀ امور اجرایی) بوده و بدیهی است که معضلات نظام (و در این مورد گرانی‌های فراگیر و پیوسته و سنگین) به نسبتِ مسئولیت، میان این سه مقام عالیرتبه (همراه با وزیر مربوطه) تقسیم می‌شود (نقش غیر مدیریتیِ مجلس و قوۀ قضائیه نیز در جای خود محفوظ است).


از خوانندگان کانال بازنگری از این‌که در غیر حوزۀ تخصصی‌ام مطلب نوشتم پوزش می‌خواهم (گهگاه چنین می‌شود ولی تلاش می‌کنم رویّه نشود)
.
4 November 2020
ک
01:58
کانال بازنگری
برای چی ما را می‌کشید؟

سربازان خدای بی‌رحمِ جاهلیّت، دانشجویان بی‌گناهِ دانشگاه کابل را به خاک و خون کشیدند؛

و هر چه پرسیده شود که: «برای چی کشته می‌شویم؛ جواب دهید» جوابی نخواهد آمد چه، گوش خدای‌شان بدهکار این پرسش‌ها نیست و جز به قتل، رضایتش حاصل نمی‌شود.

راستی به کدامین گناه!؟ (بأیّ ذنبٍ قُتلت)

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۰۸/۱۴ @baznegari

https://af.shafaqna.com/wp-content/uploads/2020/11/123622438_3932465666782026_4179425666459950901_n.jpg
تصاویر پَر پَر شدگان:

https://af.shafaqna.com/FA/411754
ک
18:38
کانال بازنگری
In reply to this message
👆👆👆
7 November 2020
ک
23:17
کانال بازنگری
تقوىٰ و رهبری
امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۰۸/۱۷
@baznegari
ارزشی‌ترین صفت و شرط رهبری برای عهده‌داری این مسئولیت عبارت از تقوا است که لزوم آن در اصل پنجم و یکصد و نهمِ قانون اساسی ذکر شده است. این ارزش چنان جایگاه ممتازی در پیشگاه باری‌تعالی دارد که قرآن آشکارا می‌گوید: «گرامی‌ترین شما در نزد پروردگار، با تقوی‌ترینِ شماست».

ما مردم ایران نزدیک به سه سال است که زیر سخت‌ترین ، ظالمانه‌ترین و ضدِ بشری‌ترین تحریم‌های دولت کنونی آمریکا به سر می‌بریم بطوری‌که نهادهای مربوط در آن کشورِ مدعی حقوق بشر هر روز پی‌گیری می‌کنند که کدام شرکت و بانک و کشور، کوچکترین داد و ستد و نقل و انتقالِ مالی با ما دارد تا با تهدید و خوی استکباری و ضد بشری و با إعمال روش‌های شیطانی جلوی تداوم آن را بگیرند و در این راه حتی همسایه‌های دیوار به دیوارمان را نیز تهدید می‌کنند تا روز به روز حلقۀ محاصرۀ صد در صدی بر علیهِ کشور و خانواده‌ها کامل‌تر، و معیشت و زندگی عادی سخت و سخت‌تر شود.

در این نوع جنگ تمام‌عیار، طبیعی است که "تصمیم‌گیری در بارۀ اقتصاد کشور" ، تأسیس یا تقویت نهادهای مربوطه، و خنثی کردنِ نقشۀ آنان باید اولویت نخست کشور و متولیان باشد. در همین راستا همزمان با إعمال تشدید تحریم‌ها، در آغاز سال ۹۷ «شورای عالی هماهنگی اقتصادی قوای سه‌گانۀ کشور» (سران قوا) تأسیس شد تا با تصمیماتش در این شرایط اضطراری، توطئۀ ضدّ بشری دولت آمریکا را خنثی کند.
به جرأت می‌توان گفت این نهاد تازه‌تأسیس، اهمیتش از هر نهاد دیگری: چه هیئت دولت چه مجلس شورا چه شورایعالی امنیت ملی چه مجمع تشخیص مصلحت و چه و چه بیش‌تر و بیشتر است.

چه کسی باید مسئول این شورای عالیِ هماهنگی باشد؟
بسیار طبیعی ، واضح و فاقد هر گونه ابهام است که مسئول این شورای عالی می‌بایست شخص "رهبری" باشد زیرا:
او نفر اول کشور است (و این شورا نیز عالی‌ترین شورای فراقوه‌ای بوده و حساس‌ترین وظیفۀ حیثیتی را بر دوش دارد)
به تصریح قانون اساسی، اساساً وظیفه و مسئولیتِ "هماهنگی" میان قوا و تنظیم روابط‌شان، مشخصاً بر عهدۀ رهبری است (این وظیفه تا پیش از بازنگریِ قانون اساسی، بر عهدۀ رئیس جمهور بود و پس از بازنگریِ سال ۶۸ به رهبری سپرده شد).

غیبتِ مسئول
جای شگفتی دارد که جلسات این شورای بی‌نهایت مهم، بدونِ "حضور و ریاستِ" مقام معظم رهبری تشکیل شده و می‌شود؛ و جای این پرسش را باقی گذاشته که ایشان در وقت تشکیل جلسات این شورا به چه کار مهم‌ترِ دیگری مشغول‌اند؟ و اساساً مگر کار مهم‌تر دیگری وجود دارد؟
خلأ وجود "مسئول مافوقِ" قوا در جلسات این شورا کاملاً محسوس و قابل حدس است زیرا قوای شرکت‌کننده قوایی ذاتاً منفک‌اند که تنها مافوقِ مشترک‌شان می‌تواند به آن‌ها انسجام ، شکل و یکپارچگی ببخشد.

و امّا علّت غیبت
از این‌جا به بعد هر چه می‌گویم، برداشت شخصی است و در نتیجه می‌تواند درست باشد (که آرزو می‌کنم چنین نباشد) و می‌تواند نادرست باشد.
اولین احتمالی که در بارۀ علت غیبت رهبری در جلسات آن نهاد و در جایگاه ریاست آن به ذهن می‌رسد برکنار ماندن از پیامدهای منفیِ مصوبات آن شورا و مخدوش نشدن شوکت است.
طبیعی است تا وقتی آستین بالا نزنیم و وارد گود نشویم و فقط ارشاد و توصیه کنیم و از کمبودها و گرفتاری‌ها فقط اظهار نگرانی کنیم و منتقد باشیم، همواره محبوب پیروان خواهیم بود ولی اگر پای در آب گذاریم و زندگی و معیشت و اشتغال مردم‌مان را بر آبرو و عظمت خود اولویت دهیم و نگران خیس شدنِ پای‌مان نباشیم در این صورت مسئولیت و ریاست نهادهای ولو ریسک‌دار را بر عهده گرفته، و با نقش مافوقِ قوا و منحصر به فردی که در جلسات داریم گره از کار فرو بستۀ مردمِ زیر فشارِ مدعیان حقوق بشر باز می‌کنیم و اگر هم گاه تصمیمات‌مان منفی از آب درآمد، چه باک از انتقاد که هدیه‌ای الهی شمردیمش.

آیا تقوا تأیید می‌کند که حفظ شوکت و معصوم‌شماریِ ما به قیمتِ خراب شدنِ همۀ کاسه کوزه‌ها بر سر دیگران تمام شود؟

آیا تقوا تأیید می‌کند که در سخنرانی عمومی خود، تورم و گرانیِ چندصد درصدی را بی‌مبنا و بی‌دلیل (و در بسیاری موارد بی‌ارتباط با تحریم) تشخیص داده و آن را معلولِ ناهماهنگی دستگاه‌ها و ناکارآمدی‌شان دانسته ولی نزدیک سه سال نظاره‌گرِ این ناکارآمدی و ناهماهنگی و گرانیِ چندصددرصدیِ بی‌مبنا و بی‌دلیل باشیم و به وظیفۀ ذاتی خود در پذیرش ریاست و مسئولیت آن شورا برای ایجاد هماهنگی و جلوگیری از افزایش بی‌مبنا عمل نکنیم و از دیگران ایراد گیریم؟

اینک که این متن را می‌نویسم رئیس جمهورِ کنونی آمریکا در انتخابات شکست خورده و کس دیگری رئیس جمهورشان می‌شود و یحتمل التهابات اقتصادی و فشارهای مضاعف کمی فروکش کند، اما من نوشتم تا یادمان نرود که رهبرمان در سخت‌ترین شرایط اقتصادی کشور شخصاً به میدان نیامد و مردم را تنها گذاشت (و شوکت و معصوم‌شماری محفوظ ماند).
با پوزش از رهبر معظم
@baznegari
.
23:18
این فرد، در بلای فراگیر کرونا نه فقط همۀ تحریم‌ها را پابرجا نگه داشت و هیچ رفتار متفاوتی نشان نداد بلکه هر روز بر شدت آن افزود.
این سیاستِ انسان‌ستیز بر علیه ده‌ها میلیون انسان، در جلوی چشم نهادهای ریز و درشتِ حقوق بشری که حتی به ریزترین حقوق حیوانات حساس‌اند و نیز در برابر رؤسای قدرتمند فرنگ که برای حقوق چهار زندانی دل می‌سوزانند و بیانیه صادر می‌کنند رُخ داد. تاریخ به این حقوق بشر خواهد خندید.
او رفت اما نقابِ آنان نه
کانال بازنگری (ترکاشوند) @baznegari
14 November 2020
ک
12:45
کانال بازنگری
این جمله از کیست؟ بخش۱

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۸/۲۴
@baznegari

جملۀ: «بشر غیر از اسلام همان حیواناتی هستند که روی زمین می‌چرخند و فساد می‌کنند» از کیست؟

الف- علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان
ب- احمد جنّتی فقیه شورای نگهبان
پ- هیچکدام
ت- هر دو

ما مردم عوام به هیچ روی باورمان نشده و نمی‌شود که پاسخ، گزینۀ الف باشد و نمی‌پذیریم علامۀ طباطبایی چنین سخنی گفته باشد، ولی بی‌هیچ مقاومتی، صدور آن از فقیه احمد جنتی و امثال او را محتمل می‌دانیم؛ امّا با صد افسوس و اندوه جانسوز به آگاهی می‌رساند که آن جمله را هر دویِ آن‌ها گفته‌اند!!
و یعنی از جنتی تا علامه که طیف وسیع و متنوعی از علمای دینی را در بر می‌گیرد، موضعی واحد و ضد انسانی بر علیه غیر مسلمانان دارند. این دقیقاً همان چیزی است که باید تغییر کند. خوشبختانه در منابع اصیل دینی به وفور اسناد مهمی برای کنار گذاردن این موضعِ سنتی و روی آوردن به موضعی برابر و انسانی وجود دارد (قابل حدس است که اگر علامه طباطبایی اینک زنده بود از این رأیش فاصله می‌گرفت و در مبنای تکریم، تصحیحات جدی اِعمال می‌کرد چنان‌که برخی از شاگردانش به این تصحیح گرایش پیدا کردند).

ریشۀ مشکل کجاست؟
ما دچار مشکل اخلاقی هستیم؛ مشکل به اخلاقِ آپارتایدی ما برمی‌گردد
زیرا مطابق تفسیر سنتی (والبته نادرست و غیر اصیل) از دین، ما مسلمانان خود را تافتۀ جدا بافتۀ خدا می‌شماریم؛
ارزشی برای مطلق انسان قائل نبوده، و مبنای تکریم و شرط بهره‌مندی انسان از حقوق را به پذیرش اسلام، رعایت تقیّدات اسلامی، و تن‌دادن به منصب ولایت منوط می‌کنیم
نگاه تبعیض‌آلود بر ذهن و روان و افکار و رفتارمان سایه افکنده
تا جایی که علمای مسلمان حق انحصاری زعامت بشر تا پایان جهان را برخی‌شان به آحاد قبیلۀ قریش (اهل سنت) و برخی به آل علی (ما شیعیان) سپرده‌اند.
اگر این احکام و پندارها را نتوان تبعیض نامید پس ما را آگاه کنید و تبعیض، نژادپرستی و ناسیونالیسم افراطی را برای‌مان بازتعریف کنید!

پرسش جدی و اساسی که امروز فقیه باید در خلوت خود به آن بیندیشد ، به آن بپردازد و بی‌هیچ تعارفی پاسخ دهد این است که:
آیا مسلمان نبودن جرم است؟
آیا نامسلمانیِ کشورها مستوجب دندان تیز کردنِ ما برای به انقیادِ خود درآوردنِ آن‌هاست؟
آیا ما باید به چند میلیارد جمعیت غیر مسلمانِ جهان به چشم اُشتر و حیوان بنگریم؟


دومین مشکل- حجیت فعل و انفعالات مردم عصر و مصر پیامبر برای تعمیم:
علما جهان امروز را همچنان بر اساس انتخاب‌ها و فعل‌وانفعالات مردمی که چهارده قرن پیش در گوشه‌ای از زمین هنگام بعثت پیامبرمان زندگی می‌کردند به دو قطب اسلام و کفر تقسیم می‌کنند.
تا زمانی که ما مسلمانان، نافع و نامسلمانان، متضرر از تصمیم و فعل‌وانفعالات آن قبایل معدود در واکنشِ مثبت و منفی‌شان به دعوت پیامبر به شمار آییم و انتخاب‌های آن‌ها به کل بشریت تعمیم یابد نباید انتظار گشایش پایدار داشت


اسناد
فقیه احمد جنتی:
بشر غیر از اسلام همان حیواناتی هستند که روی زمین می‌چرخند و فساد می‌کنند:
Tabnak.ir/fa/news/781823
توجه- پس از بیان سخن فوق از سوی جنتی، هیچیک از علمای سنتی نسبت به آن موضع منفی نگرفت. ضمنا قلم از ترجمۀ عبارت علامه که در زیر می‌آورم با توجه به شخصیت والا و سالروز وفاتش شرم دارد

علامه طباطبایی:
«والإسلام لما وضع بنية المجتمع -المجتمع الديني- على أساس التوحيد وحكومة الدين الإسلامي ألغى جزئية كل مستنكف عن التوحيد وحكومة الدين من المجتمع الإنساني إلا مع ذمة أو عهد فكان الخارج عن الدين وحكومته وعهده خارجا عن المجتمع الإنساني لا يعامل معه إلا معاملة غير الإنسان الذي للإنسان أن يحرمه عن أي نعمة يتمتع بها الإنسان في حياته ، ويدفعه بتطهير الأرض من رجس استكباره وإفساده فهو مسلوب الحرمة عن نفسه وعمله ونتائج أي مسعى من مساعيه ، فللجيش الإسلامي أن يتخذ أسرى ويستعبد عند الغلبة.
ما هو السبيل إلى الاستعباد في الإسلام؟ يتأهب المسلمون على من يلونهم من الكفار فيتمون عليهم الحجة ويدعونهم إلى كلمة الحق بالحكمة والموعظة والمجادلة بالتي هي أحسن فإن أجابوا فإخوان في الدين لهم ما للمسلمين وعليهم ما عليهم وإن أبوا إلا الرد فإن كانوا أهل كتاب وقبلوا الجزية تركوا وهم على ذمتهم، وإن أخذوا عهدا كانوا أهل كتاب أم لا وفي بعهدهم، وإن لم يكن شيء من ذلك أوذنوا على سواء وقوتلوا. يقتل منهم من شهر سيفا ودخل المعركة ولا يقتل منهم من ألقى السلم، ولا يقتل منهم المستضعفون من الرجال والنساء والولدان، ولا يبيتون ولا يغتالون، ولا يقطع عنهم الماء، ولا يعذبون ولا يمثل بهم فيقاتلون حتى لا تكون فتنة ويكون الدين لله فإن انتهوا فلا عدوان إلا على الظالمين. فإذا غلبوهم ووضعت الحرب أوزارها فما تسلط عليه المسلمون من نفوسهم وأموالهم فهو لهم» (المیزان ج 6 ص 346 شرح آیات 116 تا 120 مائده):
lib.eshia.ir/12016/6/346


یادداشت مرتبط:
T.me/baznegari/123
.
17 November 2020
ک
14:49
کانال بازنگری
ادامۀ یادداشتِ "این جمله از کیست؟" بخش۲

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۸/۲۷
@baznegari
چند روز پیش یادداشت این جمله از کیست؟ (مصادف با سالگرد وفات علامه طباطبایی) منتشر شد و موجی از بُهت ، پرسش و نقدوبررسی را به وجود آورد. علت این مسئله علاقۀ زایدالوصف به ایشان و تفسیر او المیزان است که من نیز با آنان در این تعلق خاطر شریکم اما نباید این علاقه‌ها (و کلاً حب و بغض‌ها) مانع دیدنِ حقیقت شود.
حقیقت این است که با وجود تمایزات و برجستگی‌های فراوان علامه طباطبایی، اما متأسفانه آراء وی در بارۀ غیر مسلمانان هیچ تفاوت محسوسی با احکام نامسلمان‌ستیزِ قدما (فقهای سنتی) ندارد.
ناباوری و بُهت ما از علامه، به خاطر زاویه داشتن این رأی او با مشرب فلسفی و عرفانی که از وی سراغ داریم می‌باشد ولی نباید غافل از این بود که معمولاً وقتی همین علمای منحصر به فرد سراغ احکام فقهی می‌روند انگار با اقتضائات عقلی فلسفی و عرفانی انسانی خداحافظی می‌کنند و عیناً همان احکامِ بعضاً تند و فاقد توجیه را با توجیهات عقلی تکرار می‌کنند.

در پُست پیشین یک سند ناامیدکننده از رأی وی آوردم ولی از آن بدتر، صراحت لهجۀ وی همچون قدمای فقه سنتی در نادیده گرفتنِ "حق حیاتِ" انسان (در این‌جا مرادم غیر مسلمان‌ها) است که مطابق این سند جدید، حیات آنان را فقط به شرط اسلام آوردن یا به شرط تحت حکومت اسلامی زیستنِ موحدان‌شان روا می‌داند و در غیر اینصورت نه:
«... والذي يعتبره الإسلام في ثبوت الحق هو دين التوحيد من الإسلام أو الذمة فمن لا إسلام له ولا ذمة ، فلا حق له من الحيوة وهو الذي ينطبق على الناموس الفطري الذي سمعت أنه المعتبر إجمالاً عند المجتمع الإنساني» (المیزان ج۳ ص۲۶۲)
و شگفتی مضاعف این‌که این حکمِ تبعیض‌آمیز را بلافاصله پس از استدلال مفصل در تقبیح رفتار "تبعیض‌آمیز" یهود بیان کرد.
در خصوص سند بالا فقط به متن علامه توجه شود و نه افزوده‌های ترجمۀ المیزان ج۳ ص۴۱۴

و از این دو سند، شگفت‌انگیزتر این است که برای توجیه و جا انداختن مسئله (و این پرسش مقدر که آیا این تندی و خشونت، انسانی و حق است یا نه) ابتدا "انسانیت و حق انسانی" و "دشمن حیات و انسانیت نبودن" را به توحید و اسلام‌آوری تفسیر می‌کند و سپس با خیالی آسوده، آنان را به جُرم گردن‌کشی در برابر "انسانیت" ، "حق انسانی" و به جرم "دشمن حیات و انسانیت بودن" مستحق نابودی می‌داند، و با این استدلال، لشکرکشی به سمت غیرمسلمان‌ها را جهادی دفاعی، برای دفاع از حق فطری انسان‌ها و مقابله با دشمنان بشریت و حیات معرفی می‌کند:
المیزان ج۲ ص ۶۸-۶۵ (ترجمۀ المیزان ج۲ ص ۱۰۰-۹۶): «وجملة الامر أن القرآن يذكر أن الاسلام ودين التوحيد مبني على أساس الفطرة وهو القيم على إصلاح الانسانية في حيوتها ... فإقامته والتحفظ عليه أهم حقوق الانسانية المشروعة ... فسمى الجهاد والقتال الذي يدعى له المؤمنون محييا لهم ، ومعناه أن القتال سواء كان بعنوان الدفاع عن المسلمين أو عن بيضة الاسلام أو كان قتالا ابتدائيا كل ذلك بالحقيقة دفاع عن حق الانسانية في حياتها ففي الشرك بالله سبحانه هلاك الانسانية وموت الفطرة ، وفي القتال وهو دفاع عن حقها إعادة لحياتها وإحيائها بعد الموت. ومن هناك يستشعر الفطن اللبيب : إنه ينبغي أن يكون للاسلام حكم دفاعي في تطهير الارض من لوث مطلق الشرك وإخلاص الايمان لله سبحانه وتعالى فان هذا القتال الذى تذكره الآيات المذكورة إنما هو لاماتة الشرك الظاهر من الوثنية ، أو لاعلاء كلمة الحق على كلمة اهل الكتاب بحملهم على اعطاء الجزية ... وذلك أن القرآن يبين أن الاسلام مبني على قضاء الفطرة الانسانية التي لا ينبغي أن يرتاب أن كمال الانسان في حياته هو ما قضت به وحكمت ودعت إليه ، وهي تقضى بأن التوحيد هو الاساس الذي يجب بناء القوانين الفردية والاجتماعية عليه ، وأن الدفاع عن هذا الاصل بنشره بين الناس وحفظه من الهلاك والفساد حق مشروع للانسانية يجب استيفائه بأى وسيلة ممكنة ، وقد روعي في ذلك طريق الاعتدال ، فبدأ بالدعوة المجردة والصبر على الاذى في جنب الله ، ثم الدفاع عن بيضة الاسلام ونفوس المسلمين وأعراضهم وأموالهم ، ثم القتال الابتدائي الذي هو دفاع عن حق الانسانية وكلمة التوحيد... وأما ما ذكروه من استلزامه الاكراه عند الغلبة فلا ضير فيه بعد توقف إحياء الانسانية على تحميل الحق المشروع على عدة من الافراد بعد البيان واقامة الحجة البالغة عليهم ، وهذه طريقة دائرة بين الملل والدول فان المتمرد المتخلف عن القوانين المدنية يدعى إلى تبعيتها ثم يحمل عليه بأي وسيلة أمكنت ولو انجر إلى القتال حتى يطيع وينقاد طوعا أو كرها. على ان الكره انما يعيش ويدوم في طبقة واحدة من النسل ، ثم التعليم والتربية الدينيان يصلحان الطبقات الآتية بإنشائها على الدين الفطري وكلمة التوحيد طوعا»

برای نقد قرآنیِ این برداشت علامه (در جهاد ابتدایی) به کتاب جهاد در اسلامِ مرحوم صالحی نجف‌آبادی (ص ۶۰-۵۶) مراجعه شود
18 November 2020
ک
18:19
کانال بازنگری
چکیدۀ نامسلمان‌ستیزی در یادداشتِ "این جمله از کیست؟" بخش۳

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۸/۲۸
@baznegari

آن‌چه در روزهای پیش در دو یادداشت با عنوان: «این جمله از کیست؟ و نیز ادامۀ این جمله از کیست؟» از صاحب تفسیر گرانسنگ المیزان و در انتقاد از برداشت وی نقل کردم را به صورت چکیده در سه شمارۀ زیر خلاصه می‌کنم:

یک- کسی که "مسلمان" یا "شهروند حکومت اسلامی" نباشد حقّ حیات ندارد:

«فمن لا إسلام له ولا ذمة فلا حق له من الحيوة»


دو- کسی که مسلمان یا شهروند حکومت اسلامی نباشد باید مورد حملۀ نظامی قرار گیرد:

«يتأهب المسلمون على من يلونهم من الكفار فيتمون عليهم الحجة ويدعونهم إلى كلمة الحق بالحكمة والموعظة والمجادلة بالتي هي أحسن فإن أجابوا فإخوان في الدين لهم ما للمسلمين وعليهم ما عليهم وإن أبوا إلا الرد فإن كانوا أهل كتاب وقبلوا الجزية تركوا وهم على ذمتهم، وإن أخذوا عهدا كانوا أهل كتاب أم لا وفي بعهدهم، وإن لم يكن شيء من ذلك أوذنوا على سواء وقوتلوا»


سه- کسی که مسلمان یا شهروند حکومت اسلامی نباشد جزو آحاد انسانی به شمار نمی‌آید ، فاقد حرمت انسانی بوده و باید با او رفتار (حیوانی) و غیر انسانی داشت:

«والإسلام لما وضع بنية المجتمع -المجتمع الديني- على أساس التوحيد وحكومة الدين الإسلامي ألغى جزئية كل مستنكف عن التوحيد وحكومة الدين من المجتمع الإنساني إلا مع ذمة أو عهد فكان الخارج عن الدين وحكومته وعهده خارجا عن المجتمع الإنساني لا يعامل معه إلا معاملة غير الإنسان الذي للإنسان أن يحرمه عن أي نعمة يتمتع بها الإنسان في حياته ، ويدفعه بتطهير الأرض من رجس استكباره وإفساده فهو مسلوب الحرمة عن نفسه وعمله ونتائج أي مسعى من مساعيه ، فللجيش الإسلامي أن يتخذ أسرى ويستعبد عند الغلبة»



این سه، گوشه‌ای از احکام فقه سنتی بر علیه نامسلمان‌ها/کفار است که عیناً و مو به مو توسط صاحب تفسیر المیزان تکرار شده است؛ گرچه عمیقاً خوشحال می‌شوم اگر کسی سند بیاورد و نشان دهد که علامه بعدها از این برداشت‌ها دست کشید و به نتایج جدیدی از تفسیر آیات رسید.

آن‌چه نوشتم را باید در راستای تبرئه‌ی امثال فقیه احمد جنتی که صاف و ساده آموخته‌های سنتی را بر زبان جاری می‌کند دانست. نوشتم تا بدانیم جنتی‌ها این حرف‌های نامأنوس را از پیش خود تولید نمی‌کنند بلکه او حرف مشترکِ درس‌های خوانده‌شدۀ سنتی را بیان می‌کند و درست به همین خاطر است که سخنان عجیب امثال او و امام جمعه‌های مشابه، هرگز و هرگز از سوی فقهای سرشناسِ سنتی رد و نفی نشده و متأسفانه همچنان نمی‌شود

حرمت‌شکنی اگر بابش باز شود، اول غیر موحدان و مشرکان را نشانه می‌رود سپس سراغ موحدان واهل کتاب می‌رود و آنگاه دیگر نمی‌شود جلوی این رویّه را گرفت و ناچار دامن گروه‌های داخلی جامعۀ اسلامی را پله‌پله می‌گیرد تا علی مانَد و حوضش؛ پس باید جلوی این برداشت نادرست را همان اول گرفت.

به نظرم اولین وظیفۀ شورای عالی انقلاب فرهنگی در یک حکومت اسلامی، این است که مهر باطل‌شد بر روی این برداشتِ نادرست و سراپا منفی و قهرآلودِ علمای گذشته بزند. خوشبختانه تربیت‌یافتگان علامه طباطبایی بیش از هر کس، در راستای این مهم قرار دارند بطوری‌که در چند دهۀ اخیر، برخی از شاگردان و نیز شاگردان شاگردان آن مفسر و عالم گرانقدر با بازخوانی موضوع و دقتی دوباره در آیات نورانی قرآن، از آن قرائت نامهربانانه نسبت به غیر مسلمان‌ها فاصله گرفته و با نوشتن مقالات محققانه قائل به ارزش انسان بما هو انسان شده و با توضیح دقیق آیات، به تضعیف استنباطِ قدما و ردّ جهاد ابتدایی (گسترش قلمرو اسلام با زور شمشیر) پرداختند.

کلام را با ترجمۀ عبارت المیزان که در انتهای یادداشت قبلی آوردم (و به خاطر تنگیِ جا بی‌ترجمه ماند) به پایان می‌رسانم:
«... جنگی که در آیات قرآن ذکر شده است یا برای نابود کردن شرک است و یا برای اینکه کلمۀ حق بر کلمۀ اهل کتاب غلبه کند و آنان را به دادن جزیه ناچار سازد ... و این‌که می‌گویند جنگ موجب اکراه مردم بر پذیرش دین و تحمیل آن می‌شود، این مانعی ندارد زیرا احیای انسانیت منوط به تحمیل حق بر عده‌ای از مردم بعد از اتمام حجت است، و این چیزی است که میان ملت‌ها و دولت‌ها معمول است که اگر کسی از قوانین مدنی تخلف کند اول او را به پیروی از قانون دعوت می‌کنند و اگر نپذیرفت قانون را بر او تحمیل می‌کنند اگر چه به جنگ بینجامد. علاوه بر این، اکراه و تحمیل دین فقط در نسل اول است زیرا در نسل‌های بعد با تربیت صحیح دینی اصلاح می‌شوند و با اختیار خود آزادانه دین فطری را می‌پذیرند»
.
19 November 2020
ک
10:04
کانال بازنگری
تکمله بر یادداشتِ "این جمله از کیست؟" بخش٤

(آزادی عقیده و لا إکراه فی الدین در المیزان)

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۸/۲۹
@baznegari

به دنبال انتشار سه یادداشت پیشین (: یک ، دو ، سه) و آشنایی با دیدگاه بُهت‌آور صاحب تفسیر المیزان در حرمت نداشتنِ جان و آبرویِ غیرمسلمان‌ها، این پرسش در اذهان بسیاری پیش می‌آید که پس تکلیف آزادی انتخاب عقیده چه می‌شود؟ اهمیت آیۀ لا إکراه فی الدین چه می‌شود؟
علامه طباطبایی هنگام شرح آیۀ ۲۰۰ سورۀ آل‌عمران در انتهای بند شمارۀ ۹ به هر دو پرسش یکجا پاسخ می‌دهد، و آن پاسخ نیز برای اکثر مأنوسانِ المیزان باورنکردنی بوده و خواندنش بر مراتب تعجب خوانندگانی که یادداشت‌های قبلی را با دقت و شگفتی دنبال می‌کردند خواهد افزود. او می‌گوید:

«عجیب، این ارادۀ برخی محققان و مفسران است که با زور و تکلّف درصدد اثباتِ آزادی عقیده در اسلام به استناد آیۀ لا إکراه فی الدین و دیگر آیات مشابهِ قرآن‌اند.
بحث تفسیری در بارۀ معنای آن آیه در سوره بقره گذشت و آن‌چه اینک به آن بحث می‌افزاییم این است: دانستی که (عقیدۀ) توحید پایه و اساسِ (اسلام و) همۀ نوامیس اسلامی است؛ با این وجود چگونه ممکن است اسلام، قائل به آزادی عقیده و تشریع آن باشد؟ آیا این چیزی جز یک تناقض آشکار می‌تواند باشد؟! قائل شدن به آزادی عقیده در اسلام درست مانند این است که گفته شود در قوانین مدنی و موضوعۀ دنیا، آزادی از حاکمیت قانون وجود دارد [در حالی که هیچ یک از قوانین دنیا آزادی نقض قانون را روا نمی‌دانند]. به عبارت دیگر، درست است که عقیده به معنای حصول ادراک تصدیقی که در ذهن انسان به وجود می‌آید، یک عمل اختیاری انسان نیست تا قابل منع یا تجویز و یا قابل آزادی یا بردگی باشد، اما آنچه که قابل منع و یا اباحه می‌باشد عبارت است از التزام به لوازم و پیامدهای عملی عقیده، مانند دعوت و اقناع مردم نسبت به عقیده‌ای خاص و یا نوشتن و انتشار یک عقیده و فاسد کردن عقاید مردم و امثال آن، که قابل منع و یا تجویز می‌باشد و آشکار است که در قوانین کشورها اگر چنین عقیده‌ای با مواد قانون جاری جامعه مخالف باشد و یا با یک اصلی که مبنای قانون قرار گرفته است مخالفت داشته باشد، به ناچار قانون اظهار چنین عقیده‌‌ای را ممنوع خواهد کرد. و اسلام در تشریع خود جز بر دین توحید (توحید و نبوت و معاد) یعنی همانی که مسلمانان و یهود و نصارا و مجوس (یعنی اهل کتاب) بر آن اتحاد و اجتماع دارند، تکیه نکرده؛ پس آزادی جز در این اعتقاد نمی‌تواند باشد و در ماعدای آن جز نابودی اصل دین نخواهد بود. بله البته در این میان آزادی دیگری که عبارت از آزادی در باب اظهار عقیده در هنگام بحث است وجود دارد که در فصل چهاردهم همین فصول در باره‌اش بحث خواهیم کرد».


متن اصلی المیزان ج ٤ ص ۱۱۷
«ومن عجيب الأمر ما رامه بعض الباحثين والمفسرين وتكلف فيه من إثبات حرية العقيدة في الإسلام بقوله تعالى : (لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ): «البقرة ٢٥٦» وما يشابهه من الآيات الكريمة.
وقد مر البحث التفسيري عن معنى الآية في سورة البقرة والذي نضيف إليها هاهنا أنك عرفت أن التوحيد أساس جميع النواميس الإسلامية ومع ذلك كيف يمكن أن يشرع حرية العقائد؟ وهل ذلك إلا التناقض الصريح؟ فليس القول بحرية العقيدة إلا كالقول بالحرية عن حكومة القانون في القوانين المدنية بعينه.
وبعبارة أخرى العقيدة بمعنى حصول إدراك تصديقي ينعقد في ذهن الإنسان ليس عملا اختياريا للإنسان حتى يتعلق به منع أو تجويز أو استعباد أو تحرير ، وإنما الذي يقبل الحظر والإباحة هو الالتزام بما تستوجبه العقيدة من الأعمال كالدعوة إلى العقيدة وإقناع الناس بها وكتابتها ونشرها وإفساد ما عند الناس من العقيدة والعمل المخالفين لها ، فهذه هي التي تقبل المنع والجواز ، ومن المعلوم أنها إذا خالفت مواد قانون دائر في المجتمع أو الأصل الذي يتكي عليه القانون لم يكن مناص من منعها من قبل القانون ولم يتك الإسلام في تشريعه على غير دين التوحيد (التوحيد والنبوة والمعاد) وهو الذي يجتمع عليه المسلمون واليهود والنصارى والمجوس (أهل الكتاب) فليست الحرية إلا فيها وليست فيما عداها إلا هدما لأصل الدين ، نعم هاهنا حرية أخرى وهي الحرية من حيث إظهار العقيدة في مجرى البحث وسنبحث عنها في الفصل ١٤ الآتي».

کسانی که موضوع را از طریق ترجمۀ المیزان پی‌گیری می‌کنند به جلد ج ٤ ص ۱۸۴ مراجعه کنند.
ک
20:37
کانال بازنگری
اطلاعیه
از خوانندگان کانال بازنگری درخواست دارد نظر به اهمیت و حساسیتِ چهار یادداشتی که تاکنون با عنوان کلیِ "این جمله از کیست؟" منتشر شده، در صورت صلاحدید آن‌ها را برای آشنایان و گروه‌ها ارسال نمایید تا چنان‌چه کسی از اهل تحقیق و مطالعه، از تغییر رأی صاحب المیزان در موارد ادعایی، اطلاع دارد با ذکر سند بیان کرده تا در کانال بازنگری منتشر شود.
گفتنی است این چهار یادداشت را که فاقد شماره بودند، هم اینک جلوی عنوان هر یادداشت، شمارۀ مربوطه‌اش (:بخش۱، بخش۲، بخش۳، بخش٤) را افزودم تا کار ارجاع، آسان‌تر شود.

بخش ۵ از این مجموعه (پس از چندی استراحت) با عنوان فرعیِ "تعمیم زمانی مکانیِ قتل مشرکین در المیزان" منتشر می‌شود.

بخش‌هایی که تاکنون منتشر شده از این قرار است:

این جمله از کیست!؟ بخش۱

ادامۀ یادداشتِ این جمله از کیست؟ بخش۲

چکیدۀ نامسمان‌ستیزی در یادداشتِ این جمله از کیست؟ بخش۳

تکمله بر یادداشتِ این جمله از کیست؟ بخش٤

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۹/۸/۲۹ @baznegari
20 November 2020
ک
15:17
کانال بازنگری
.
دفاع از هدایتِ نامسلمان‌ها در مقابل لشکرِ مانع و مزاحم

(نقد سیدمحسن موسوی تبریزی)

نقد فقیه سیدمحسن موسوی تبریزی (نمایندۀ پیشین مجلس خبرگان رهبری، و ساکن نجف) بر یادداشت‌هایی که اخیراً در انتقاد از برداشت‌های تفسیر المیزان علیهِ غیرمسلمان‌ها نوشتم.

(یکی از نقدهای ایشان):
ملاک اسلام در هدایت انسان، آزادی اوست و این‌که ملاک انسانیت هم در خداپرستیِ انسان است. اسلام برای دعوت به توحید و برای دعوت به عبادت خدای خالق پروردگار آمده، و بر آن دو تأکید دارد. بنابراین چگونه ممکن است در عین حال به تناقض مرتکب شده و به شرک و کفر و به بت‌پرستی اجازه دهد؟ و این همان بلاغ مبین است که در سوره تغابن به آن اشاره شده است .
حاصل این که: در اسلام جهاد ابتدائی بمعنای اصطلاح در اسلام وجود ندارد؛ همۀ جهادها از قبیل جهاد دفاعی بوده: یا دفاع از جان و مال و عِرض مسلمانان و یا برای دفاع از هدایت انسان‌های دیگر در مقابل لشگرِ مانع و مزاحم:
https://t.me/mosavitabrizi/638

.
.
نشانی یادداشت‌های مورد نقدم با عنوان: این جمله از کیست!؟ (ترکاشوند):
https://t.me/baznegari/630
22 November 2020
ک
16:53
کانال بازنگری
این جمله از کیست بخش۵
(علامه و توجیه جنگ‌پروری برای "دانش‌آموزان")
امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۰۹/۰۲
@baznegari

علامه طباطبایی به درخواست برای نگارش کتاب ویژۀ دانش‌آموزان (مدارس اسلامیِ وقت) پاسخ مثبت داد و آن کتاب که شامل عقاید ، اخلاق و احکام است، ابتدا بارها با نام‌های مختلف (و گاه در چند مجلد) چاپ گردید و سپس در دهه‌های جدیدتر با موافقت و نظارت خودِ ایشان و انجام اصلاحاتی، تجمیع و با عنوان "آموزش دین" (به گردآوری و تنظیم سیدمهدی آیت‌اللهی دادور) و "تعالیم اسلام" (به کوشش سیدهادی خسروشاهی) منتشر شد.
آن‌چه در قسمت جهادِ این کتاب آمده تداوم توجیهات قدمایی و بازی مخلصانه با کلمات برای مشروعیت‌بخشی به نامسلمان‌ستیزیِ آپارتایدی است. سخن وی از این قرار است:

جهاد در اسلام
مسائل کلی جهاد:
دفاع هر آفریده‌ای از هستی خود؛ و همچنین از منافع خود؛ یک ناموس عمومی است که در جهان آفرینش بی چون و چرا حکومت می‌کند.
انسان نیز به نوبه خود از هستی خود و از منافع خود دفاع می‌نماید و مانند دیگران با نیروی دفاع که بتواند با دشمنان خویش مبارزه کند مجهز می‌باشد. آدمی با غریزه و فطرت خدادادی خود معتقد است که باید از خود دفاع نموده دشمنی را که به فکر نابود کردن او است و به هیچ وسیله‌ای از دشمنی خود منصرف نمی‌شود نابود سازد همچنین اگر کسی روی "منافع حیاتی" او دست بگذارد به دفاع برخاسته از هر راهی که ممکن است دست او را کوتاه کند.
این موضوع فطری که در نهاد یک فرد انسان ثابت و پای برجاست در میان جامعه‌های بشری هم ثابت و استوار می‌باشد، یعنی دشمنی که افراد جامعه یا استقلال اجتماعی آن را تهدید می‌کند پیش آن جامعه؛ محکوم به مرگ است. و تا انسان و جامعه‌های انسانی بوده است این فکر در میان آنان ثابت و برقرار بوده است که هر فرد و جامعه در حق "دشمن حیاتی" خود می‌تواند هر گونه تصمیم بگیرد و شدت عمل بخرج دهد.
اسلام هم که دینی است اجتماعی و بر اساس توحید استوار گردیده، کسانی را که زیر بار حق و عدالت نمی‌روند "دشمن حیاتی" خود و مخل نظام بشریت دانسته هیچ‌گونه ارزش و احترام انسانی برای آنان قائل نخواهد بود؛ و چون خود را دین جهانی می‌داند و هیچ وطن و مرزی برای پیروان خود در نظر نگرفته است، با هر کس که گرفتار عقیده شرک است و با منطق روشن و پند و اندرزهای حکیمانه زیر بار حق و احکام آسمانی نمی‌رود می‌جنگد تا در مقابل حق و عدالت خاضع شود.
خلاصه مقررات اسلام در جهاد همین است و به تمام معنی مطابق روشی است که هر جامعه انسانی از روی فطرت خود با دشمنان حیاتی خود دارد.
اسلام علی رغم تبلیغات مدعیان بداندیش، دین شمشیر نیست زیرا اسلام روش امپراطورانه که دلیلش تنها شمشیر و بازیهای سیاسی است نبوده بلکه دینی است که پایه‌گذار آن خدا است و در کلام آسمانی خود از راه منطق و عقل با مردم سخن می‌گوید و آفریدگان خود را به دینی که مطابق آفرینش آنان است دعوت می‌کند.
دینی که تحیت عمومی آن "سلام" و برنامه عمومی آن به مقتضای نص صریح قرآن "الصلح خیر" می‌باشد هرگز دین شمشیر نخواهد بود ...
موارد جنگ در اسلام:
کسانی که اسلام با آنان می‌جنگد چند طایفه‌اند:
۱- مشرکین؛ یعنی جماعتی که به توحید و نبوت و معاد قائل نیستند که باید اول به اسلام دعوت شوند و به طوری که هیچ نقطۀ ابهام و جای عذری باقی نماند حقایق دین را برای آنان روشن نموده توضیح دهند پس اگر پذیرفتند با دیگر مسلمانان برادر و در نفع و ضرر برابر خواهند بود؛ و اگر قبول نکردند و پس از آنکه حق و حقیقت برای آنان روشن شد سر فرود نیاوردند اسلام در مقابل آنان، وظیفۀ دینی جهاد را انجام خواهد داد.
۲- اهل کتاب (یهود و نصاری و مجوس) که اسلام آنان را صاحب دین و کتاب آسمانی می‌داند و به توحید و نبوت مطلقه و معاد قائل هستند و با این طوائف نیز باید مانند مشرکین رفتار کنند ولی چون به اصل توحید عقیده دارند با دادن جزیه می‌توانند به پناه اسلام بیایند
. یعنی سرپرستی اسلام را بپذیرند و استقلال خود را حفظ کنند و به مقررات دینی خود عمل نموده مثل همه مسلمانان جان و عرض و مال‌شان محترم باشد، و در برابر آن، مالی به جامعه مسلمین بپردازند، ولی نباید تبلیغات سوء یا کمک دشمنان دین یا کار دیگری که به ضرر مسلمانان است انجام دهند ...
جامعه اسلامی موظف است که اگر شرائط جهاد موجود باشد با کفار هم مرز خود در راه خدا بجنگد و جهاد بر هر مسلمانی که بالغ و عاقل و تندرست باشد و از دست و پا و چشم ناقص نباشد واجب کفائی است

( آموزش دین ص 261-259؟ ، تعالیم اسلام ص 352-350)

لینک چهار یادداشت پیشین:
https://t.me/baznegari/630
.
23 November 2020
ک
11:53
کانال بازنگری
ک
18:46
کانال بازنگری
المیزان و تبعیض‌بردار بودنِ رعایت اخلاق و حرمت‌های انسانی
(این جمله از کیست بخش۶)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۰۹/۰۳
مهم نبودنِ رعایت آبروی غیرمسلمان‌ها در فقه سنتی (و در نتیجه جواز هتک حیثیت‌شان ، عبور از دایرۀ اخلاق و نادیده گرفته شدنِ عِرض‌شان) یکی از سه ضلعِ شومِ "محترم نبودنِ جان ، مال و آبروی نامسلمان‌ها" است که در آن فقه وجود دارد و باید مورد تجدید نظر و بازپژوهی قرار گیرد.
علامه طباطبایی که از او انتظار داشتیم چند گام جلوتر از دیگر مفسران، به تعمیم ملاحظات انسانی اخلاقی توجه نشان داده باشد امّا متأسفانه هنگام شرح آیۀ "نهی از غیبت" و پس از آن‌که چقدر خوب در فلسفۀ اجتماعی این رهنمود قرآنی مطالبی نوشته اما به‌یکباره و ناباورانه این دستور را فقط قابل رعایت نسبت به مسلمان‌ها دانسته و نه نسبت به سایر انسان‌ها:
«این را هم باید دانست که در این کلام اِشعار و یا دلالتی هست بر این‌که حرمت غیبت تنها در بارۀ مسلمان است، به قرینۀ این‌که در تعلیل آن، عبارت "لحمَ أخیه" را آورده، و ما می‌دانیم که اخوت تنها در بین مؤمنین است» (ترجمۀ المیزان ج ۱۸ ص ۴۸۶)
واعلم أن في الكلام إشعارا أو دلالة على اقتصار الحرمة في غيبة المسلمين ، ومن القرينة عليه قوله في التعليل: «لَحْمَ أَخِيهِ» فالأخوة إنما هي بين المؤمنين (متن اصلی ج ۱۸ ص ۳۲۵).
تغییر پایدار، با فاصله گرفتن از آن تبعیضات ثلاثه شکل می‌گیرد.
@baznegari
یادداشت قبلی:
https://t.me/baznegari/634
25 November 2020
ک
00:30
کانال بازنگری
این جمله از کیست ؛ بخش۷
(علامه و امتداد قهر تا پس از گور)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۰۹/۰۵
@baznegari
نمی‌دانم میلیاردها غیر مسلمانِ جهان که هر یک سرگرم کار و بار خود است چه هیزم تری به علمای ما فروخته‌اند که آنان را بی‌ارزش ، فاقد حقوق برابرِ اجتماعی ، مستحق تهاجم و مهدورالدم دانسته و حتّی برای پس از مرگ‌شان نیز نسخه نوشته و رأی به دوزخی بودنِ آن‌ها می‌دهند.
ما تودۀ عوام که هاج و واج به این آرای خواص‌مان می‌نگریم پیشِ خود می‌گوییم: اگر چنین خیل عظیم از افراد نجس‌الولادۀ مهدورالدمِ مغضوب‌الآخرة وجود دارد پس چرا اساساً آفریده می‌شوند؟
این عقوبت ناچسب و تبعیض‌آلود متأسفانه قلم علامه طباطبایی صاحب المیزان را نیز به سوی خود جلب کرده و وی نه تنها غیر مسلمان‌ها را چندان آدم به حساب نمی‌آورد و لازم الحرب می‌شمارد و حکم به بردگی‌شان می‌دهد بلکه حتی اعتراض می‌کند که چرا فلان روشنفکر دینی در خواب دیده که بَهمان استادِ مسیحی‌اش جزو بهشتیان است!؟ علامه به او اعتراض می‌کند که مگر می‌شود فردی غیر مسلمان به بهشت راه یابَد؟:

«ما با دکتر شریعتی عداوت ذاتی نداریم، مسأله این است که در لابه لای تألیفات‌شان مطالبی دیده می‌شود که با موازین اسلام قابل توجیه نیست. مانند این‌که ... در وصف معراج خود می‌گوید: "استادان مسیحی من مرا وارد بهشت کردند و در بهشت می‌گشتم در حالی که دستم در دست آن‌ها بود!" در صورتی که قرآن صریحاً مسیحی را کافر می‌داند و می‌فرماید کافر داخل بهشت نمی‌شود و نظایر این اشتباهات که زیاد هم هست». (اسناد انقلاب اسلامی ج ۲ ص ۲۰۷ ؟)

به زبان ساده از دید علامه طباطبایی بهشت مِلک طِلق مسلمان‌هاست و محالِ ممکن است ابواب آن به روی بودایی‌ها ، مسیحی‌ها ، هندوها ، کلیمی‌ها ، بی‌اعتقادها ، زرتشتی‌ها ... ولو که انسان خوبی بوده و آزارشان به مورچه نرسیده باشد، باز شود.

این در حالی است که قرآن در واپسین آیات محکمش مسلمان‌ها را در کنار پیروان دیگر ادیان و عقاید، یکسان خطاب کرده و شرط قبولی اخروی را باورِ توأم با درستکرداری اعلام می‌کند:
«إنّ الذین آمنوا والذین هادوا و الصابئون و النصاری مَن آمن بالله والیوم الآخر و عمل صالحاً فلاخوفٌ علیهم ولا هم یحزنون» (سوره مائده آیۀ ۶۹)

وانگهی اگر با استناد به برخی آیات قرآن، جهنمی بودنِ غیر مسلمان‌ها برداشت شود: «والذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا اولئک أصحاب النار هُم فیها خالدون» (بقره ۳۹)، به همان ترتیب و با استناد به شماری دیگر از آیات قرآن، جهنمی بودنِ تمام آحاد بنی‌بشر چه اِنسی و چه جنی استخراج می‌شود: «وتَمّت کلمةُ ربّک لأملأنّ جهنّم مِن الجنّة والناس أجمعین ... وإن منکم إلّا واردُها کان علی ربّک حتماً مقضیّاً ... ولکن حقَ القولُ مِنّی لأملأنّ جهنّم مِن الجنّة والناس أجمعین» (هود۱۱۹ ... مریم۷۱ ... سجده۱۳) ؛ پس باید برای آن آیات توضیح و چارۀ دیگری اندیشید ،چنان‌که برای این آیات توجیه و چاره‌ای می‌شود، و نه این‌که خود را مصون و دیگری را راهیِ دوزخ کرد.

اگر کفارِ عصر و مصرِ پیامبر جهنمی باشند آیا آن، مجوزِ این است که غیرمسلمانانِ اعصار و امصارِ بعد را نیز به گناهِ جنایاتِ آن مردم خاص بسوزانیم؟
اگر این برداشت علامه مصداق مَثَل: گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری نیست پس چه چیز دیگری به این روشنی، می‌تواند مصداق آن مَثَل باشد؟
26 November 2020
ک
17:10
کانال بازنگری
🔵 کدام جمله؟

نوشتارِ "ترکاشوند" در ترازو‌ی "نقد"

علی زمانیان ۱۳۹۹/۰۹/۰۶

جناب آقای ترکاشوند، نویسنده، محقق گرامی و صاحب کانال "بازنگری"، اخیرا طی هفت قسمت، نوشتاری کوتاه را با عنوان مشترک: "این جمله از کیست؟" منتشر کرده است. ایشان در هر قسمت به گزینش و گزارش بخش‌هایی کوتاه از تفسیر المیزان(مرحوم علامه طباطبایی)، پرداخته‌است. ترکاشوند، در هر بخش، گفتاری از سخنان مرحوم طباطبایی را که به نظر، سخنانی ناپذیرفتنی و نه چندان مقبول است، نقل می‌کند تا نشان دهد خشونت کلامی و نگرشی نسبت به غیر مسلمانان در میان متفکران اسلامی، تقریبا مشترک است؛ و چندان تفاوتی میان آن‌ها دیده نمی‌شود.

"نقد"، حق همگان است؛ و اگر ترکاشوند به نقد آراء و نظرات علامه اهتمام می‌ورزد، در واقع می‌خواهد نکاتی را که به نظر ایشان نادرست و غیرقابل دفاع است برجسته نماید و به اصلاح‌شان بکوشد.

اما این شیوه از گزارش ایده‌ها و نگرش‌ها و چنین پرداختنی واجد اشکالاتی است؛ در ادامه به برخی از اشکالات این روش، به نحو کاملا مختصر اشاره می‌شود:

✅ ۱. برای نقد واقع‌بینانه، به بیش‌تر از "جمله" محتاجیم. "واحد نقد"، نمی‌تواند یک و یا چند جمله‌ی بریده از زمینه و متن باشد؛ بلکه قرار دادن جمله در کلیت دیدگاه و نظرگاه نویسنده(به منزله‌ی کانتکست)؛ ضرورت دارد. وقتی یک و یا چند جمله از محل استقرار بیرون کشیده شده و رابطه‌اش با متن بریده می‌شود، معمولا معنای اصلی خود را افاده نمی‌کند؛ از این رو به نظر می‌رسد ترکاشوند با خطای روشی مواجه است.
با در میان آوردن جملاتی از یک متن، نه می توان آن متن را شناخت و نه می توان به درستی نقد کرد. این سخن هیچ به معنای آن نیست که تمام اندیشه‌ی مرحوم طباطبایی درست و قابل دفاع است، بلکه به این معنا است که برای نقد، لازم است معیار نقد نیز رعایت گردد.

✅ ۲. ترکاشوند در مجموعه‌ی نقد مرحوم علامه طباطبایی و دیگر نوشتارهای خود، البته جهد و تلاش می‌کند تا مواجهه‌ای منصفانه، اخلاقی و از سر احترام داشته باشد؛ همان گونه که در این مجموعه نوشتار نیز چنین کرده است؛ اما توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که ناقد، نمی‌تواند بر نتایج و پیامدهای سخن خود کنترل داشته باشد و نتایج را آن گونه که می‌خواهد رقم بزند.
به سخن دیگر، نتیجه، همواره از نیت، تبعیت نمی‌کند؛ و این یک حکم کلی است. یکی از نتایج اجتماعی نگران کننده‌ی این گونه مواجهات تک جمله‌ای با اندیشمندان این است که به تدریج سرمایه‌های اندیشگی از دست بروند. سرمایه‌های معرفتی دچار فرسایش ناشی از بدبینی گردند و انبان فرهنگی، آرام‌آرام تهی شود.

"تعمیم نابجا"(که یکی از مغالطات محسوب می‌شود)، از مولفه‌ها و آسیب‌های فرهنگی این مرز و بوم است. "تعمیم نابجا"، سبب می‌شود، افراد با خواندن چند جمله از آثار یک نویسنده و اندیشمند، دست به حکم کلی بزنند؛ (چه حکم مثبت و چه منفی).
بنابراین، در میان آوردن چند جمله، ناخواسته نگرشی منفی در باب او شکل می‌گیرد. این نتیجه، صرفا به گفتار ترکاشوند(به عنوان ناقد)، معطوف نیست، بلکه همواره موضوع "تعمیم نابجا"، خطری است که در کمین هر گفته‌ای است. به تعبیر دیگر، این اشکال و نقد، بیش‌تر از آن‌که به گوینده و ناقد وارد باشد، ناظر به مخاطبان است. "سرایت حکم از یک جمله به کلیت متن" است. اگر در باب فلان جمله‌ی مرحوم طباطبایی، حکم به خطا کردیم، اما نمی‌توانیم این حکم را به کلیت اندیشه و یا متن، سرایت دهیم.

✅ 3. عنوانی که ترکاشوند برای نوشتار انتخاب کرده‌اند("این جمله از کیست؟")، لاجرم ذهن را به سوی گوینده و نویسنده‌ی این جملات هدایت می‌کند. در حالی که ناقد، قرار است اندیشه‌ی متفکران را و نه شخص ناقد را نقد کند. از سوی دیگر، از این دست جملات را می‌توان در متن اغلب نویسندگان و متفکران گذشته و اکنون ملاحظه کرد. فیلسوفانی مانند نیچه، شوپنهاور، کانت و یا افلاطون و .... جمله‌هایی دارند که قابل دفاع نیستند و اساسا غیر اخلاقی به نظر می‌رسند. نکته‌ی اخیر اشاره به این دارد که اگر چنین است که اغلب متفکران، از این گونه جملات و ایده‌ها دارند، چرا باید تعجب کنیم که متن تفسیری مرحوم علامه طباطبایی نیز دارای این جملات است؟

✔️ نکته‌ی پایانی: نقد، نه تنها ضرورت اجتماعی اجتناب‌ناپذیر دارد، که فضیلت معرفتی نیز محسوب‌ می‌شود. با نقد آثار و مکتوبات و اندیشه‌ها، می‌توان به جلو حرکت کرد؛ از این رو اگر ایده‌ی سست و یا قابل نقدی نزد هر یک از اندیشمندان وجود داشته باشد، باید بر آفتاب نظر بیفتند و نقد شوند؛ اما دغدغه‌ی روشمند بودن نقد، ضرورتی تام و تمام دارد.


منبع:
https://t.me/kherade_montaghed/716

......................
@baznegari
ک
18:46
کانال بازنگری
همدردی رضوی (امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۰۹/۰۶ @baznegari)
امروز را در تقویم‌های مذهبی به وفات حضرت معصومه خواهر امام رضا اختصاص داده‌اند. ما ایرانیان همه او را می‌شناسیم چه آرامگاهش در قم، مشهور و سالانه شمار کثیری زائر دارد. حضرت معصومه با وجود نیاز طبیعی انسان‌ها و مُهر تأکید شرع بر آن، اما هیچ‌گاه ازدواج نکرد و زندگی مستقل تشکیل نداد. این سرنوشت در بارۀ همۀ هفده خواهر دیگرش نیز رقم خورد و هیچکدام‌شان شوهر نکردند و نائل به زندگی مشترکِ خانوادگی نشدند و در نتیجه نه از مِهر زوج بهره بردند و نه بچۀ نداشته‌شان را در آغوشِ مادرانۀ خود گرفتند. آن هجده خواهر (مطابق احصای شیخ مفید)، خود را از این کانون جوشان محروم کردند تا خواستِ پدرشان امام موسی کاظم در این تَرک را پاس داشته باشند. خواستِ پدر هر علت و انگیزۀ معتبر و قابل درکی برایش بوده باشد اما از آسیب‌ها و خسارات عاطفیِ آن بر روی دختران نباید غافل بود. نمی‌دانم شاید امام رضا برادر بزرگوارِ آن دختران، که از نزدیک در جریان پیامدهای عاطفیِ آن عدم ازدواج‌ها بود، تصمیم مشابهی را در مورد خود به اجرا درآورد و در همدردی با خواهران، او نیز ازدواج نکرد ، زن نگرفت و خانواده تشکیل نداد.
گفتنی است تک فرزند حضرت، زادۀ کنیز بوده و تازه مربوط به اواخر عمر است. لطفاً ازدواج امام با اُم‌حبیبه (خواهر یا دخترِ مأمون) که در سال ماقبل وفات حضرت روی داد و شرایط خاص خودش داشت را استثنا بفرمایید.
.
ک
19:41
کانال بازنگری
📕 در بارۀ یک نقد!
✍️اکبر جباری ۱۳۹۹/۹/۶
جناب آقای ترکاشوند، نویسنده کتاب "حجاب شرعی در عصر پیامبر" و صاحب کانال "بازنگری" طی چند یادداشت با عنوان "این جمله از کیست؟" مطالبی را از مرحوم علامه طباطبایی نقل کرده و اشارات انتقادی مختصری نیز به این نقل قولها داشتند، که به گمانم، هم اشارات ایشان و هم نقل قولها، برای مخاطبان و خوانندگان بسیار قابل تامل و ارزشمند است.
آقای علی زمانیان نیز نقدی بر یادداشتهای آقای ترکاشوند نوشته‌اند که هم در کانال خودشان منتشر شده است و هم در کانال "بازنگری". بنده چون خود سالها با آثار مرحوم علامه مانوس بوده‌ام و هم کم و بیش با اصول و روش نقد نویسی نیز آشنایی دارم و کتاب "زبان، گفتگو، حقیقت" فصلی به آداب و قواعد نقد نویسی و چیستی نقد اختصاص دارد، به خود این اجازه را دادم تا نکاتی را درباره نقد آقای زمانیان عرض کنم.
✅ ۱- فرموده اند "برای نقد واقع‌بینانه، به بیش از جمله محتاجیم".
در حالیکه آقای ترکاشوند نه ادعای نقد واقع‌بینانه داشته است، نه ادعای نقد جامع، و نه مدعی نقد شخصیت علامه طباطبایی بوده است. مضاف بر اینکه، این حکم (برای نقد واقع‌بینانه، به بیش از جمله محتاجیم) بر چه اساس و قاعده‌ای استوار است؟ اساسا ما در اقسام مختلف نقد، چیزی به نام نقد واقع‌بینانه نداریم. در اصول روش‌شناختی نقد، ما با مجموعه‌ای از مکاتب، دکترین‌‌ها و نظریه‌های نقد آشنا هستیم که چیزی به نام "نقد واقع‌بینانه" در آنها وجود ندارد. اگر آقای زمانیان مبدع روش و نظریه‌ای نوین در نقد هستند، بر ایشان بود تا اصول نظریه انتقادی خود را تبیین نمایند.
شاید مراد ایشان از نقد واقع‌بینانه، Critique of Realism باشد که اولا ترجمه صحیح آن، نقد واقعگرایانه است و ثانیا در مبانی و اصول این نوع از نقد، چنین حکمی وجود ندارد و هیچ ارتباطی به آن ندارد.

✅ ۲- فرموده‌اند: "با در میان آوردن جملاتی از یک متن، نه میتوان ان متن را شناخت و نه می‌توان بدرستی نقد کرد"
نوشتار آقای ترکاشوند نه دنبال شناساندن کل تفسیر المیزان به مخاطبان است و نه دنبال نفی کلی یا نقد جامع تفسیر و مفسر. آقای زمانیان، چیزی را مدعی شده‌اند که اساسا نوشتار آقای ترکاشوند فاقد آن بوده است. لذا آقای زمانیان مرتکب مغالطه "پهلوان پنبه" شده اند.
✅ ۳- فرموده‌اند "ناقد نمیتواند بر نتایج و پیامدهای سخن خود کنترل داشته باشد" و مدعی شده‌اند "تعمیم نابجا که یکی از مغالطات محسوب میشود، از مولفه ها و آسیب‌های فرهنگی این مرز و بوم است"
آقای زمانیان نگران هستند که مخاطبان نوشتار اقای ترکاشوند، دچار تعمیم ناروا نسبت به شخص علامه شوند! هرچند خود در ادامه گفته‌اند این نقد "بیشتر" متوجه مخاطبان است، نه اقای ترکاشوند. اولا باز ادعایی طرح شده است که اثبات یا ابطال آن ناممکن است. یک ادعای کلی درباره فرهنگ این مرز و بوم! این علاوه بر این‌که توهین و اتهامی ناروا به فرهنگ ایرانی محسوب میشود، پیش‌درآمدی بر سرکوب و سانسور هر سخنی و هر نقدی تواند بود ...

✅ ۴- فرموده‌اند: "عنوانی که ترکاشوند برای نوشتار انتخاب کرده‌اند، لاجرم ذهن را به سوی گوینده و نویسنده‌ی این جملات هدایت میکند" و پرسیده اند چون همه نویسندگان تاریخ شبیه چنین جملاتی در آثارشان دارند، چرا باید تعجب کنیم که المیزان هم چنین جملاتی دارد؟
خوب. تعجب نکنید. مهم این است، مخاطبانی که آثار علامه را مطالعه نکرده‌اند، و صرفا با نقل حکایات و داستانهایی درباره شخصیت علامه، از ایشان یک تصویر خیالی و غیر واقعی در ذهن خود ساخته‌اند، اولا با وجوه دیگری از علامه نیز اشنا شوند و ثانیا بکوشند و ترغیب شوند تا بطور مستقیم آثار علامه را مطالعه کنند و از بت‌سازی از شخصیتهای علمی دست بردارند.

✅ ۵- و در پایان، عرض میکنم، نقد یک نوشتار می‌بایست، نخست منطوق آن نوشتار را نشانه رود و سپس به مفهوم ورود نماید. کاری که نقد آقای زمانیان فاقد آن بود و نوشتار آقای ترکاشوند دقیقا پایبند به آن. اگر ما سودای علم و حقیقت داریم، نباید از نقد بهراسیم. حتی اگر یک نقد ویرانگر و مخرب باشد، بهتر از نبود نقد است.
فراموش نکنیم که اصطلاح "نقد سازنده" یک اصطلاح مهمل بود که در دوران استالین و توسط حزب کمونیسم برای سرکوب منتقدین جعل شد. اجازه دهیم نقد در این مرز و بوم، جای خود را باز کند.

منبع:
https://t.me/drakbarjabari/251

......................
@baznegari
ک
22:16
کانال بازنگری
In reply to this message
تکمله‌ای بر "در بارۀ یک نقد"
اکبر جباری

آقای زمانیان در بند ۱ نقدشان فرموده‌اند: "وقتی یک یا چند جمله از محل استقرار بیرون کشیده شده و رابطه‌اش با متن بریده می‌شود، معمولا معنای اصلی خود را افاده نمی‌کند؛ از این رو به نظر می‌رسد ترکاشوند با خطای روشی مواجه است"

این حرف راستی است که برخی از جملات وقتی از دل یک متن گزینش و بریده شود، مغیّر معنای اصلی می‌شوند. مانند مثال معروف قرآنی که می‌فرماید: "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى..."
(ای کسانیکه ایمان آورده‌اید، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید)
اگر پارۀ نخست آیه را از کل آیه جدا سازیم، معنایی کاملا مغایر با متن ایجاد خواهد شد. در چنین مواردی، حق آن است که کل آیه لحاظ شود. حال وقتی آقای زمانیان نسبت به اقای ترکاشوند چنین توصیه‌ای را متذکر می‌شود، چنین گمان می‌رود که اقای ترکاشوند با متن المیزان چنین مغالطه‌ای را مرتکب شده است! اما وقتی به متن المیزان رجوع می‌کنیم، می‌بینیم پس و پیشِ آن عبارات، هیچ مغایرتی با عبارت مذکور ندارد و گزینش آقای ترکاشوند، نه مغایر متن المیزان است و نه تحریف و نه حتی تقلیل. ... ایشان باید با ذکر آیات ماقبل و مابعد، نشان می‌داد که منقولات آقای ترکاشوند، گزینشی مغیّر معناست. در حالی‌که آقای زمانیان هیچ اشاره‌ای به آیات ماقبل و مابعد ندارد، چراکه اساسا هیچ مغایرتی وجود ندارد. ... به گمانم، راه صواب آن است که، مانند آیۀ قرآن، پس و پیشِ عبارت را نشان دهیم و از بیان کلی چنین آموزه‌ای بپرهیزیم که این خود عین مغالطه ... است.

منبع:
https://t.me/drakbarjabari/252

......................
@baznegari
22:28
اطلاعیه
در رابطه با یادداشت‌های "این جمله از کیست!؟" که در انتقاد از نگاه علامۀ بزرگوار طباطبایی صاحب تفسیر محبوب المیزان نسبت به غیر مسلمانان (که از آن به نامسلمان‌ستیزی تعبیر کردم) نوشته شده، چند نقد ، تأیید و واکنش دیگر نیز واصل شده که پس از تنظیم منتشر خواهد شد.

ضمناً در ادامۀ یادداشت‌های خود به موضوعاتی دیگر از جمله عناوین زیر می‌پردازم:

المیزان و نسخ آیات صلح و همزیستی

المیزان و انتظار حکومتِ یکدست‌مسلمانِ جهانی

علامه و تعریف شگفت‌انگیز از واژۀ کافر حربی

کانال
 بازنگری @baznegari
ک
23:08
کانال بازنگری
.
🖊گفتید... اما نگفتید...!

✍️مدنی، محصل درس خارجِ حوزه
@baznegari
بسمه تعالی
در مورد مقالۀ اخیر ناقد گرامی (جناب آقای ترکاشوند) بحث زیاد هست. حقیر وارد جزئیات محتوا و این‌که نظر علامه طباطبایی آیا درست است یا نه نمی‌شوم. کلام و تفکر علامه نیز مانند هر نویسنده و متفکر دیگری قابل نقد و تخطئه است؛ اما اولین گام قبل از نقد و تخطئۀ یک حرف و نظر، تبیین درست و کامل آن حرف است. اصل تعجب خوانندگان کانال از حرف علامه طباطبایی قابل درک است، اما شدت این تعجب (و احیانا آمیخته‌شدن آن با نفرت) معلول شیوۀ بیان ناقد محترم است چرا که در اولین واکنش، مخاطب با خود می‌اندیشد که با این نگاه علامه، حدود سه‌چهارم از جمعیت ۸ میلیاردی جهان (که مسلمان نیستند) برخوردار از حقوق جامعۀ انسانی و حق حیات نیستند!!؛ در حالی که اگر ناقد محترم بخش کوتاه -اما مهمی- از همان کلام علامه (که خودشان متن عربی‌اش را نقل کرده‌اند) نادیده نمی‌گرفتند و توضیح می‌دادند، چنین واکنشی در مخاطب ایجاد نمی‌شد زیرا مصداق کنونی جملۀ علامه، تنها درصد اندکی از غیرمسلمانان جهان هستند و اکثریت غیرمسلمانان جهان -دقیقا بر اساس همین کلام- برخوردار از حقوق جامعۀ انسانی و حق حیات و... هستند.

عبارت علامه را ببینید:
((...و الإسلام لما وضع بنية المجتمع- المجتمع الديني- على أساس التوحيد و حكومة الدين الإسلامي ألغى جزئية كل مستنكف عن التوحيد و حكومة الدين من المجتمع الإنساني إلا مع ذمة أو عهد... ))
خلاصۀ این عبارت این است که از نگاه علامه، هر کسی که از توحید و حکومت دین امتناع ورزد، و در «ذمه» یا «عهد» با مسلمانان هم نباشد، برخوردار از حقوق جامعۀ انسانی نیست؛ و کلمۀ مهم و پرمصداقِ «عهد» همان چیزی است که ناقد محترم در تبیین منظور علامه آن را - امیدوارم سهوا- سانسور فرموده‌اند.
در حال حاضر یک‌چهارم جمعیت جهان مسلمانند. سه‌چهارم باقیمانده نیز اکثریت‌شان یا در «ذمۀ» اسلام و شهروند حکومت‌های اسلامی هستند و یا در «عهد» با مسلمانان هستند. قراردادهای بین‌المللی مانند ضوابط سازمان ملل که مسلمانان و غیرمسلمانان، همه آن را امضا و تایید کرده‌اند مصداق همان «عهد»ی است که در عبارت علامه دیدید؛ و عموم شهروندان حکومت‌های مختلف غیر اسلامیِ جهان که پایبند به این معاهدات بین‌المللی هستند «معاهد» محسوب می‌شوند و طبق کلام علامه از حقوق جامعۀ انسانی برخوردارند. (البته شهروندان تعداد کمی از حکومت‌های مورد اشاره که روابط دیپلماتیک مستقیم با مسلمانان ندارند به نظر بعضی فقها از عنوان «معاهد» خارج و تحت عنوان «مهادن» قرار دارند که باز از این جهت همان حکم «معاهد» را دارند. تفصیل این مسئله مجال دیگری می‌طلبد).
به هر حال واقعیت این است که تنها درصد اندکی از غیرمسلمانان مشمول کلام علامه هستند که همین درصد اندک هم عمدتا کسانی هستند که یا بالفعل با مسلمانان در حال جنگ هستند و یا به نوعی با حکومت مسلمین اعلام جنگ دارند و در صدد فرصتی برای نابود کردن آن‌ها هستند.

نکته
اهل فن به خوبی می‌دانند این عبارت علامه، قرینۀ روشنی برای فهم سایر عبارات علامه نیز هست یعنی مثلا وقتی علامه می‌گوید: «فمن لا إسلام له ولا ذمة ، فلا حق له من الحيوة» منظور علامه این است که «من لا اسلام له و لا ذمه 👈و لا عهد ...»؛ لذا بخش دیگر مقالۀ جناب آقای ترکاشوند نیز که حق حیات را -از نگاه علامه- منحصر در شهروندان حکومت اسلامی دانسته‌اند، صحیح به نظر نمی‌رسد.
البته - همانطور که اشاره شد- کلام و نظر علامه در بارۀ سلب حق از همین درصد محدود از غیر مسلمانان نیز می‌تواند قابل نقد باشد که نقد آن موضوع نوشتۀ بنده نیست.

🌹کلام پایانی
این «ذمه» و «عهد» همان است که امیرالمومنین (ع) وقتی در بارۀ حمله عمّال معاویه به شهر «انبار» صحبت می‌کند، و به ربوده‌شدن خلخال و زینت‌های «مرأه معاهده» (زن کافر در عهد یا ذمه اسلام) اشاره می‌کند... در ادامه می‌فرماید: جا دارد اگر انسان از تأسف بر این واقعه بمیرد! (خطبۀ ۲۷ نهج‌البلاغه/نقل مضمون)

با آرزوی موفقیت
مدنی، محصل درس خارج حوزۀ علمیه قم
آذر ۹۹

................................
T.me/baznegari
پاسخ ترکاشوند در: "اینجا"
.
ک
23:44
کانال بازنگری
نقد علامه؛ سوژه‌ای مناسب و ضروری
✍️محمّد منصورنژاد ۱۳۹۹/۰۹/۰۶
@baznegari
دوست گرانقدرم، جناب «ترکاشوند» ارجمند، این ایام به سراغ برخوردی انتقادی با «علامه طباطبایی» ( ره) رفت و بسیار طبیعی هم بود که برای بسیاری خوشایند نباشد. پیشتر خوب است بگویم از سال ۶۷ که یک دور کامل المیزان را خواندم تاکنون با آثار متعدد علامه محشور و مأنوسم و در دو دهۀ اخیر، هم در بارۀ علامه نوشته‌های مستقل دارم و هم در آثارم به آرای ایشان پرداختم. از آن میان از همه عجیب‌تر تاکنون برایم دو موضعِ او بود:
یکی در بحث مربوط به «زنان» که ایشان ذیل آیۀ ۳۴ نساء، قیمومیت مرد بر زن را از خانواده هم فراتر برده و به سایر محیط‌ها هم تعمیم می‌بخشد!! این موضع را در کتاب «مساله زن، اسلام و فمینیسم» (منتشر شده در سال ۸۰) به جد نقد نمودم
و دیگر بحث «اسلام و دمکراسی» است که این دو مفهوم را به صراحت و شفاف (که البته از جهت روشی خود امتیازی است) با هم غیر قابل جمع می‌بیند؛
ولی مستندات و یادداشت‌های جناب ترکاشوند، حکایت از آن دارد که علامه با اسلام رحمانی، صلح‌آمیز و مداراجو با غیر مسلمانان، نیز مشکل اساسی دارد.

به جهاتی کار جناب ترکاشوند مهم است و انتخاب سوژۀ بجایی است که باید ادامه یابد:
۱) اگر فقیهی با حقوق همۀ آدمیان مشکل داشته باشد، با توجه به فضای حاکم بر فقه، تا حدودی قابل درک است، اما کسی که علاوه بر فقه و اصول، استاد تفسیر، فلسفه و سلوک (جامعِ قرآن، برهان و عرفان) هم بود، منطقاً توقع آن بود که مدافع «اسلام رحمانی» باشد! اگر برآیند چنین علومی، اسلام خشن و جنگ‌مدار باشد، کار نواندیشان دینی و روشنفکران دینی، بسیار دشوار می‌گردد. مواضع علامه نشان می‌دهد که: «خانه از پای‌بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است».
ارجاعات جناب ترکاشوند نشان می‌دهد که اصلاح در فروع و روش‌های اجتهادیِ فقه و اصول، تنها گوشۀ کوچکی از کار نواندیشی دینی است، و حق با دیگرانی است که یا دایرۀ اصلاح اجتهادی را از فرعیات به اصول دین نیز تعمیم داده و یا حتی ...؛
۲) اضافه شود به جفایی که در این سامان بر صاحبان اندیشۀ «غیرحوزوی»، در دهه‌های اخیر رفته است. تمام رسانه‌های رسمی، در حالی‌که پیوسته دانشگاهیان را نقد و بلکه تخریب می‌کنند، حتی یک متفکر برجستۀ روحانیت از حامیان نظام را مورد نقّادی و کالبد شکافی قرار ندادند؛ و پروندۀ حوزه و حوزویان در رسانه‌های جمعیِ رسمی، دست‌نخورده باقی ماند. از این جهت هم کار جناب ترکاشوند بسیار مهم است که کاری به زمین مانده را دست‌مایۀ تأمل و تحقیق اولیه قرار داد و معبری برای دیگران گشود. انصاف نیز حکم می‌کرد و می‌کند که در کنار متفکران دانشگاهی، مراجع اقتدار حوزوی نیز دیدگاه‌شان، از سوی دیگران طرح و نقد شود؛
۳) در این یادداشت کوتاه، جای این‌که از شیوۀ درستِ نقد بگویم، نیست و این غایت را پیشتر مفصل در کتاب «درآمدی بر نقد و انتقاد» (منتشر شده در دهۀ ۸۰) و برخی نوشته‌های دیگر توضیح دادم؛ فقط درخواستم از اهالی دانش آن است که کمی دندان روی جگر بگذارند و بگذارند که پژوهشگری جسور مثل جناب ترکاشوند گرامی، از رسانه‌ای غیر رسمی (و حتی فیلتر شده)، در طول هفته، چند کلمه‌ای در معرفی حوزویان، فراتر از قالب‌های کلیشه‌ای صدا وسیمایی، که یکسره همراه با اکرام و اعزاز آنان است! هم بگوید! می‌دانیم که در مباحثی مثل نقد و انتقاد، استاندارد اجماعی وجود ندارد و حتی اگر وجود هم داشت، طرح انتقادی اندیشۀ بزرگان شیعه در روزگار ما آن قدر ضرورت دارد که نشر نقدهای ناقص، بهتر از بستن مجاری نقد با طرح اشکالات متعدد است.
در نهایت، به عنوان نویسنده‌ای کوچک، همۀ صاحبان بیان و بنان را به سعۀ صدر بیشتر دعوت نموده و از جناب ترکاشوند هم تقاضا دارم که این راه درست را با عزمی جزم، بپیمایند و البته هر نوشته‌ای خالی از اشکال نیست و دیگران نیز می‌توانند نقدهایی بر این نوشته‌ها داشته باشند، اما با این قصد که به پر رونق‌تر شدنِ «فرهنگ نقد» (که سخت بدان محتاجیم) کمک نماید، نه اینکه راه نقد را ببندد!
T.me/baznegari/647
27 November 2020
ک
19:37
کانال بازنگری
... ...
28 November 2020
ک
14:16
کانال بازنگری
سخنی در رابطه با نوشتۀ آقای ترکاشوند با عنوان "این جمله از کیست"

✍️ محمّد صالحی ۱۳۹۹/۰۹/۰۷

به نظرم دنبال کردن بحث‌هایی که در رابطه با نوشتۀ آقای ترکاشوند به راه افتاده خالی از لطف نیست.

اما این‌که آیا اصل نوشته، قابل نقد است و باید نقد بشود موضوع نوشتۀ من نیست بلکه مهم آن است که پدیدۀ شخص‌گرایی جامعۀ علمی فرو پاشیده شده و به سمت موضوعات، آرا و نظرات، آن‌هم با یک مواجهۀ علمی برود.

و اتفاقا همین نوع سبک مواجهه با سخنان ، نظرات و موضوعات مختلف، که مبتنی بر شنیدن و تفکر نقاد است، در قرآن تایید و تاکید شده است:

فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه - زمر ۱۸

در این آیه "قول" به کسی خاص محصور نشده و حتی سخن خداوند را نیز شامل می‌شود.


والذین اذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صما و عمیانا - فرقان ۷۳

که در این آیه نیز تقلید کورکورانه حتی از خداوند، و تسلیم بی چون و چرا شدنِ سخنان او را نشانۀ مومن رشد یافته نمی‌داند.

لذا در مقام بررسی علمی عقلانی یک موضوع، گوینده و یا نویسندۀ آن مهم نبوده، و باید فارغ از شخصیت تولید کنندۀ آن، به بررسی آن پرداخت، مگر در آن حد که مخاطب را به عرف علمی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی زمان گوینده آشنا کند که بهتر بتواند نظراتش را به بررسی بنشیند.

بنابراین اهمیت کار آقای ترکاشوند، به شکستن تابوی نقد چهره‌هایی است که خاصتا در اندیشۀ تعصب‌گرایانۀ حوزه‌ها مقدس شده‌ان؛ و این به معنای اهانت و یا بی‌توجهی به خدمات علمی آن چهره‌ها نیست.

البته باید توجه داشت که علامه طباطبایی و دیگر حوزویان، محصول تفکر انحصارگرایانه و منورالیستی هستند که ویژگی خاص همه مذاهبی است که حقیقت را در انحصار خود می‌دانند.

و همین است که مغز حقیقی ادیان که عرفان ناب و معنویت خالص و دور از جزم‌اندیشی است، در این عرصه‌ها به فنا رفته؛ و امروزه نیز در فضایی که انسان پُست‌مدرن که به دنبال معنویتی فراگیر است که بتواند محبت و مدارا و شفقت را به جهان عرضه کند، سخنی برای گفتن ندارند.

هر چند باید به این نکته نیز توجه شود که از منظر شکستِ تابوی چهره‌ها، نباید چهره‌های تاثیرگذار دیگری را که امروزه تبدیل به خط‌کش بررسی‌های نواندیشی دینی شده‌اند (مانند سروش، شبستری و ... ) و یا در حوزۀ عرفان سنتی بعنوان تراز مطلق معرفی شده‌اند (مانند مولوی، ابن عربی و ... ) و نیز حوزه‌ها و چهره‌های دیگر، از نظر دور داشت.


آدرس سخن استاد ترکاشوند:
https://t.me/baznegari/626

منبع:
https://t.me/beshnofekrkon/1918

......................
@baznegari
ک
14:53
کانال بازنگری
علامه و سلطۀ دینی سیاسی بر جهان (این جمله از کیست بخش۸)

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۰۹/۰۸
@baznegari

بدون شرح

علامه طباطبایی در توضیح آیۀ ۱۲۳ سوره توبه: «یا أیها الذین آمنوا قاتِلوا الذین یَلونکم من الکفّار ...» شفاف و آشکار، حکم تصرّف تمام ممالک جهان توسط مسلمانان را استخراج و تبلیغ می‌کند؛ دقت کنید:

«در این آیۀ شریفه دستور جهاد عمومی داده شده تا از هر طرف در دنیا، اسلام گسترش یابد، چون وقتی می‌فرماید: "هر طائفه از مؤمنین باید با کفار همجوارِ خود کارزار کنند" معنایش همان گسترش دادنِ اسلام و برقرار کردن سلطنت اسلام است بر دنیا و بر تمامی ساکنینِ ربع مسکون» (ترجمۀ المیزان ج ۹ ص ۵۵۱).

متن اصلی- «قوله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ » أمر بالجهاد العام الذي فيه توسع الإسلام حتى يشيع في الدنيا فإن قتال كل طائفة من المؤمنين من يليهم من الكفار لا ينتهي إلا باتساع الإسلام اتساعا باستقرار سلطنته على الدنيا وإحاطته بالناس جميعا» (ج ۹ ص ۴۰۴).


ایشان در شرح آیۀ ۲۴۴ سورۀ بقره: «وَ قاتِلوا فی سبیل الله ...» به رفع هر گونه ابهام پرداخته و ضمن تبلیغ فتح جهان توسط ارتش اسلام، تأکید می‌کند که این کار برای سلطۀ جهانیِ دین است؛ باز دقت کنید:

«وَ قاتِلوا فی سبیل الله؛ این آیه جهاد را واجب می‌کند، و می‌بینیم که این فریضه را در این آیه و سایر موارد از کلامش مقیّد به قیدِ "سبیل الله" کرده و این برای آن است که به گمان کسی درنیاید و کسی خیال نکند که این وظیفۀ دینیِ مهم، صرفاً برای این تشریع شده که اُمتی بر سایر مردم تسلط پیدا کرده و اراضی آنان را ضمیمۀ اراضی خود کند -همان‌طور که نویسندگان تمدن اسلام (چه جامعه‌شناسان و چه غیر ایشان) همین‌طور خیال کرده‌اند- و حال آن‌که چنین نیست و قیدِ "فی سبیل الله" می‌فهمانَد که منظور از تشریع جهاد در اسلام، برای این است که دین الهی که مایۀ صلاح دنیا و آخرت مردم است، در عالَم سلطه یابد» (ترجمۀ المیزان ج ۲ ص ۴۳۱).

متن اصلی- «قوله تعالى: وقاتلوا في سبيل الله الآية ، فرض وأيجاب للجهاد ، وقد قيده تعالى ههنا وسائر المواضع من كلامه بكونه في سبيل الله لئلا يسبق إلى الوهم ولا يستقر في الخيال ان هذه الوظيفة الدينية المهمة لايجاد السلطة الدنيوية الجافة ، وتوسعة المملكة الصورية ، كما تخيله الباحثون اليوم في التقدم الاسلامي من الاجتماعيين وغيرهم ، بل هو التوسعة سلطة الدين التي فيها صلاح الناس في دنياهم وآخرتهم» (ج ۲ ص ۲۸۴).

باید خدا را شکر کرد که علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، با انقلاب و نظام همراه نبود وگرنه معلوم نبود با تأثیر فراوان او و محبوبیت تفسیرش چه پتانسیل قوی برای تحقق آن احکام استنباطی ایجاد نمی‌شد و چه‌ها که در روابط‌مان با جهان (به قول خودِ ایشان جهان شرک و کفر) رقم نمی‌خورد!

شرح مفصل خود از آیات ۵ ، ۲۹ و ۱۲۳ سورۀ توبه را در آینده و در قالب فایل صوتی و سخنرانی، با شما خوانندگان کانال بازنگری در میان می‌گذارم.
29 November 2020
ک
21:18
کانال بازنگری
تبصره‌های إکراهی در نفیِ لاإکراه (این جمله از کیست بخش۹)

امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۰۹/۰۹
@baznegari

علامه طباطبایی قائل نیست که در پذیرش دین و احکام آن، اِکراه و الزام راه داشته باشد؛ با این وصف دو تبصره ، استثنا و توضیح دارد که حرف اولش را از بین می‌بَرَد:

یک- تحمیل عقیده (و اِعمال زور و اجبار و شمشیر برای آن)، در بارِ نخست برای هر سرزمینی بلامانع است ولی برای نسل‌های بعدیِ آن ممالک، دیگر نیازی به اِعمال زور برای پذیرش اسلام و تن دادن به احکامش نیست زیرا (زیرا را در بند دو پی می‌گیریم).

دو- مراد او از اکراه، "الزام و اجبار" نیست بلکه منظورش "نامطابق بودنِ دعوت دینی با فطرت و درون" است او معتقد است اگر مردم در معرض عقاید و احکام اسلام قرار گیرند از آنجا که آن عقاید و احکام با درون و فطرت‌شان سازگار است پس خودبخود پذیرای آن می‌شوند و چنان‌چه افرادی پیدا شوند که برخی اصول یا بعضی احکام فقهی آن را نپذیرند، نشان از اختلال در فطرتِ آن‌ها دارد (و در نتیجه مشکل به خودشان و به فطرتِ ناسالم‌شان برمی‌گردد) و ناچار باید حذف شوند.

ایشان از جمله چنین می‌گوید:

«و اما این‌که گفته‌اند لازمۀ توسل به جنگ و زور این است که بعد از غلبۀ اسلام بر کفر، پاره‌اى از افراد از ترس مسلمان شوند، در جواب مى‌گوئیم: این اشکال وارد نیست براى این‌که اگر احیاء انسانیت و رساندن انسان‌ها به حیات انسانی‌شان موقوف شد بر این‌که این حق مشروع را که همۀ انسان‌هاى سلیم‌الفطره خواهان آن هستند بر چند نفرى که سلامت فطرت خود را از دست داده‌اند تحمیل کنیم، تحمیل مى‌کنیم، و هیچ عیبى و اشکالى هم ندارد، البته این کار را بعد از اقامة حجت‌هاى بالغه و روشن کردن حق انجام مى‌دهیم، (که چه بسا از آن عده معدود چند تنى به وسیله همین اقامۀ حجت بخود آیند، و تسلیم حکم فطرت خود شوند). و مسئلۀ تحمیل قانون به اقلیت‌هائى که زیر بار قانون نمى‌روند طریقه‌اى است که در میان همۀ ملت‌ها و دولت‌ها دایر است؛ نخست افراد متمرد و متخلف از قانون را دعوت به رعایت قانون مى‌کنند آن‌گاه اگر زیر بار نرفتند به هر وسیله‌اى که ممکن باشد قانون را بر آنان تحمیل مى‌کنند، هر چند به جنگ و کشتار باشد بالاخره همه باید به قانون عمل کنند، حال یا به طوع و رغبتِ خود، و یا به اکراه.
علاوه بر این‌که مسئلۀ اکراه و اجبار نسبت به قوانین دینى، در بیش از یک نسل اتفاق نمى‌افتد، چون اصولا همیشه کره زمین محل زندگى یک نسل است، و این یک نسل است که ممکن است افرادى سرکش و یاغى داشته باشد؛ و تعلیم و تربیتِ دینى، نسل‌هاى آتیه و بعدى را اصلاح مى‌کند، و او را با دین فطرى بار مى‌آورد و قهرا همۀ افراد به طوع و رغبتِ خود به سوى دین توحید رو مى‌آورند، و خلاصه در نسل‌هاى بعد، دیگر اکراهى اتفاق نمى‌افتد» (ترجمۀ المیزان ج ۲ ص ۱۰۰).

متن اصلی- «وأما ما ذكروه من استلزامه الاكراه عند الغلبة فلا ضير فيه بعد توقف إحياء الانسانية على تحميل الحق المشروع على عدة من الافراد بعد البيان واقامة الحجة البالغة عليهم ، وهذه طريقة دائرة بين الملل والدول فان المتمرد المتخلف عن القوانين المدنية يدعى إلى تبعيتها ثم يحمل عليه بأي وسيلة أمكنت ولو انجر إلى القتال حتى يطيع وينقاد طوعا أو كرها. على ان الكره انما يعيش ويدوم في طبقة واحدة من النسل ، ثم التعليم والتربية الدينيان يصلحان الطبقات الآتية بإنشائها على الدين الفطري وكلمة التوحيد طوعا» (ج ۲ ص ۶۸).
30 November 2020
ک
20:37
کانال بازنگری
فلسفۀ باورنکردنیِ علامه در ضرورت تداوم بردگی حتی در اعقاب و نوادگان، و نیز ضرورت محرومیت مالی‌شان
(این جمله از کیست بخش۱۰)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۹/۱۰
@baznegari

از نظر فقهای سنتی، بردگی بردگان تا ابدالآباد در میان خود ، فرزندان و نوادگان تداوم می‌یابد؛ نیز بردگان مالک اموال و دست‌رنج‌شان نیستند. چرا؟ علامه طباطبایی ضمن تأیید کامل دو حکم بالا، در مطلب زیر به ذکر فلسفه برایش می‌پردازد!. اگر این فلسفه را بدون نام نویسنده، بخوانیم هرگز به مخیّله‌مان هم خطور نمی‌کند که گوینده‌اش صاحب المیزان است. با تأسف، کلام وی را مرور می‌کنیم:

«در اینجا سؤالى باقى مى‌ماند و آن این است که چرا اسلام تملک مال را براى بردگان تشریع نکرد تا آنان نیز مانند آزادگان با دستمزد خود حوائج ضرورى خود را برطرف ساخته و سربار موالى نباشند؟ و چرا بردگى بردگان را موقت و محدود به اسلام نکرد تا در نتیجه هر برده‌اى که مسلمان شود آزاد گردد و این لکه ننگ یعنى بردگى و محرومیت تا قیام قیامت در دامن او و اعقابش باقى نماند؟
جواب این سؤال این است که اگر اسلام بردگى بردگان را محدود به اسلام نکرده و بعد از اسلام آوردن بردگان باز هم حکم به بقاى بردگى ایشان نموده و همچنین اگر عبد را مالک چیزى ندانسته و نیز فطرت بشرى هم اگر سلب آزادى از دشمنان محارب را تجویز نموده همه براى این است که دشمن در داخل مملکت نتواند نقشه‌هاى درونى خود را عملى سازد و قوه و قدرتى بر مقاومت و پایدارى در مبارزه و به هم زدن نظم اجتماع صالح و دینى حریف را نداشته باشد، چون منشاء همه قدرتها مال و آزادى در عمل است ، وقتى دشمن نه مالک عمل خود بود و نه مالک مزد عمل، قهرا هوس دشمنى و ستیزه با دشمن خود را هم نمى‌کند. بله، اسلام تا اندازه‌اى اجازۀ تملک را به بردگان داده، و البته این تملک تنها در جائى تجویز شده که تملیک از ناحیۀ مالک باشد، و در حقیقت مالکیتِ عبد یکى از شوون مالکیت مالک و در طول آن است و چنان نیست که در عرض مالک مستقل در تصرف باشد.
و اما اینکه چرا بردگى بردگان را محدود به اسلام آوردن آنان نکرد، جوابش این است که این تحدید با سیاست اسلام منافات داشت، چون اسلام براى حفظ اساس دین و اداره جامعه دینى و بسط دادن تربیت دینى، حتى به همین کفار محاربى که منکوب عده و عده‌اش شده‌اند سیاستهائى دارد که اگر به صرف اسلام آوردن بردگان حکم به آزادى آنان میکرد آن سیاستها باطل میشد، زیرا بردگان که همان دشمنان راه یافته به داخل کشور اسلامیند مى‌توانستند به ظاهر اسلام آورده و به این وسیله در داخل مملکت آزادانه علیه حکومت توطئه نموده و به طور خطرناکترى حمله کرده ، افراد و توانائى از دست رفته خود را به دست آورند، و این تنها اسلام نیست که براى حفظ اساس دین چنین سیاستى را اتخاذ نموده ، بلکه از همین عصر حاضر گرفته تا قدیمى‌ترین ملتى که تاریخ سراغ مى‌دهد سنت جارى بین همه اقوام و ملل همین بوده که وقتى با دشمن روبرو مى‌شدند و از یکدیگر مى‌کشتند و سرانجام بر دشمن ظفر مى‌یافتند حق مشروع خود مى‌دانستند که شمشیر در میان آنان گذاشته آنقدر مى‌کشتند تا تسلیم بلا قید و شرط شوند، و تنها به این راضى نمى‌شدند که دشمن از قتال دست کشیده اسلحه خود را زمین بگذارد. بلکه وادارشان مى‌کردند به اینکه تسلیم امرشان شده نسبت به حکم شان مطیع و منقاد شوند، چه این حکم به نفع آنان باشد و چه بر ضررشان چه بخواهند آنان را زنده گذاشته و اموالشان را محترم شمارند و چه بخواهند اموالشان را مصادره و خونهاى شان را بریزند، و این را از سفاهت و نفهمى مى دانستند که قومى پس از آنکه بر دشمن خود غلبه نموده سیادت و سیطره خود را مقید به قیدى سازد که در نتیجه آن قید راه براى برگشتن دشمن و انتقام و خونخواهیش هموار شده سرانجام همه رشته‌هایش پنبه گشته و زحماتش هدر رود، چگونه ممکن است ملتى به خود اجازه چنین سفاهتى را بدهد؟ و حال آنکه در راه تحصیل این سیادت و حفظ استقلال مجتمع مقدس خود نفوسى از افراد خود را به کشتن و اموالى را به هدر داده ؟ و آیا اگر با دادن خسارتهاى جانى و مالى چنین کارى کند به خود ظلم نکرده ؟ و به آن خونهاى ریخته شده اهانت و نسبت به اموال و کوششهاى پیگیر خود اسراف ننموده؟
و اگر ملتى با دادن قربانیان و تحمل خسارتهاى مالى به دشمن خونخوار خود دست یافته و آنان را ذلیل و بردۀ خود کرد آیا جا دارد کسى اعتراض ‌ کند که چرا خردسالانِ دشمن را بردۀ خود کرده‌اى؟ و حال آنکه مردان با شما سر جنگ داشتند و خسارتهاى جانى و مالى شما همه از ناحیه بزرگسالان دشمن بوده گناه کودکان چه بود؟ با اینکه نه شمشیرى بدست گرفته بودند و نه در معرکه‌اى حاضر شده بودند؟ جوابش این است که خردسالانِ دشمن، قربانیان پدران خویشند» (ترجمۀ المیزان ج 6 ص 514-512).

گویا مرحوم طباطبایی هنگام تنظیم این متن آن‌چنان محوِ دو قطبی اسلام و کفر بود که مانع از توجه‌شان به آیۀ "بأیّ ذَنبٍ قُتلَت" و... شده بود.
1 December 2020
ک
14:07
کانال بازنگری
🖊المیزان در ترازوی زمان

✍️محمدمهدی مجاهدی ۱۳۹۹/۰۹/۱۱

محقق ارجمند، جناب آقای ترکاشوند، اخیرا پاره‌هایی دیگری‌ستیز از تفسیر المیزان را بیرون‌ کشیده‌ و مخاطب را به بازخوانی و بازنگری آن‌ها فراخوانده‌اند. ایشان تا کنون ده قسمت از این سلسله یادداشت‌ها را منتشر کرده‌اند، ولی آشنایان با میراث تفسیر آیات‌الاحکام می‌دانند این رشته سر دراز دارد.

تقریبا همه‌ی ادبیات تفسیری ما تا چهل سال پیش، با همین ذهن و‌ زبان نوشته شده است. از سقف کبود موزه‌ی مرده‌ریگ تفسیر، چراغ غبارگرفته‌ی المیزان یکه و تنها آویزان نیست، همه‌ی آثار تفاسیر پیشین هم آونگ همین سقف تاریک و پر تار و تَرَک اند: از راه تصویب ما سلف و توجیه ما وقع، به‌جای توصیف و تحلیل نقادانه، می‌کوشیدند بر رویدادهای عریان صدر اسلام‌ و تاریخ استقرار و توسعه‌ی امپراتوری مسلمانان جامه‌هایی از تار توجیه و پود تجویز بپوشانند و در لباس احکام فقهی آن هم ناظر بر آیات الاحکام در انبان فکر و‌ فرهنگ مسلمانان بینبارند.

تفسیر علامه یکی از این بسیاران است. زمان و‌ زمانه‌ی او چنان بود که در دورترین پرواز مرغ خیال هم، هیچ‌کس، حتی روشن‌بینی در تراز او، نمی‌توانست برآمدن قریب‌الوقوع فقیهانی را بر مسند حکومت ببیند و باور کند که خود او را در قم تحمل نکرده بودند و حتی از حداقل‌های معیشت حوزوی هم محروم کرده بودند.

وقتی علامه طباطبایی این‌ دست تفاسیر را بر آیات‌الاحکام می‌نوشت، در واقع داشت حرف متعارف مفسران و‌ فقها را که هزار سال و بیش‌تر تکرار شده بود، یک بار دیگر بازنویسی می‌کرد، حرفی که به گوش جامعه‌ی شیعی محروم‌ از آلات و ابزار قدرت و محکوم به انعزال سیاسی و حیران در وادی ناپیداکران غیبت، باد هوا بود و هیچ شنیده نمی‌شد، چون‌ هیچ مناسبتی با زندگی‌شان نداشت، و تازه اگر شنیده هم می‌شد، برای تشیع «افسرده از غم بی‌آلتی» خاصیتی نداشت و ذوقی و جنبشی برنمی‌انگیخت.

انقلاب اسلامی و‌ جمهوری پی‌آیند آن علاوه بر همه‌ی ابداعاتش در حوزه‌ی قدرت و مناسبات میان نهاد حوزه و ساختار قدرت، در سرای تفسیر آیات‌الاحکام‌ هم باب جدیدی گشود: باب تجدید نظر در فهم‌ آیات‌الاحکام معطوف به تجربه‌ی بلوغ و مجهز شدن به ابزار و آلات قدرت در دوران مدرن متاخر. قدرت ‌گرفتن تشیع فقاهتی در این دوران نابه‌هنگام بود، چرا که عقلانیت سیاسی این دورانْ دیگری‌سازی از ناهم‌کیشان بر اساس باورهای مذهبی ایشان و تقسیم محیط ملی و بین‌المللی به مسلمان و نامسلمان و شیعه و غیرشیعه را برنمی‌تابد.

امام موسی صدر زودتر به حظی از قدرت رسید و شستش از هم‌سلکانش در ایران زودتر خبردار شد که تشیع برآمده بر سریرْ بی‌درنگ به روان‌درمانی و جراحی فوری اعضا و‌ جوارح و بلکه جراحی چشم و گوش و مغز و‌ اعصاب نیاز دارد، وگرنه کار دست خودش و «دیگران» می‌دهد.

پس از انقلاب که حس ‌و حال مسندنشینی فقه در میان فقها بلوای عام شد، آن تجدیدنظرطلبی که زمانی منحصر به امام موسی صدر و تا حدودی پسرعمویش در عراق بود، در قم و حوالی هم شیوع پیدا کرد. رواج روشن‌فکری دینی و‌ نسخه‌های کم‌رمق و رنگ‌پریده‌ی حوزوی آن حاصل همین احساس خطر بود.

شاید اگر پس از انقلاب علامه مجالی و فراغی می‌یافت، مرغوای این سرنای ته‌نواخته و بدآهنگ را تاب نمی‌آورد؛ چه بسا او هم از «آهنگ حجاز» باز می‌گشت و «ساز عراق» و لبنان می‌ساخت.

این مطرب از کجا ست که ساز عراق ساخت
و آهنگ بازگشت ز راه حجاز کرد

منبع:
https://t.me/MMojahedi/1929

......................
@baznegari
ک
21:45
کانال بازنگری
اطلاعیۀ پایانی (این جمله از کیست بخش۱۱)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۰۹/۱۱
@baznegari

انتقاد از علامه طباطبایی در بارۀ نگاه وی به غیر مسلمان‌ها (که با عنوان کلیِ "این جمله از کیست" منتشر می‌شد) را به پایان می‌رسانم تا انتقاد موردی از این حکیم فرزانه، تلقّی تضعیف کلیِ وی را به بار نیاورَد.

و امّا؛
یکی از ناقدانِ آن یادداشت‌ها، با اتکا به وجود واژۀ "عهد" در کلامی از علامه، آن را همانند معاهدات بین‌المللی و روابط دیپلماتیک، یعنی حاوی مدلولی عام و فراگیر میان مسلمانان و غیرمسلمان‌ها از دیدگاه وی دیده و تفسیر کرده بود:
«قراردادهای بین‌المللی مانند ضوابط سازمان ملل که مسلمانان و غیرمسلمانان، همه آن را امضا و تایید کرده‌اند مصداق همان «عهد»ی است که در عبارت علامه دیدید؛ و عموم شهروندان حکومت‌های مختلف غیر اسلامیِ جهان که پایبند به این معاهدات بین‌المللی هستند "معاهد" محسوب می‌شوند و طبق کلام علامه از حقوق جامعۀ انسانی برخوردارند».
این‌که واژۀ عهد و معاهده، چنین پیامی داشته باشد، من حتماً می‌پذیرم؛ و خوشبختانه برخی مراجعِ سنتی و نواندیشِ معاصر نیز به چنین برداشت و اجتهادی رسیده‌اند (که البته مبارک است) ولی نباید نواندیشی و اجتهادات و آرایِ سه چهار دهۀ اخیر را مبنای دیدگاه علامه طباطبایی بگیریم؛ آن‌چه وی از آن واژه اراده می‌کرد (که اتفاقاً در جاهای دیگر ذکر چندانی از آن نکرده) با استخراجِ ناقد همخوانی ندارد زیرا:
یک- این واژه، در ذیل مبحثِ "تجهیز و گسیل ارتش اسلام، و اعزام آن‌ها برای مأموریتِ گسترش اسلام و حکومت اسلامی" در بلاد دیگر، و یعنی به عنوان "فرعی" بر آن مأموریت به کار رفته است؛ و در واقع کلام علامه حال و هوای جنگی داشته و ناظر بر معاهدات عام کنونی کشورهای مسلمان با کشورهای غیر مسلمان نیست: «... یتأهب المسلمون على من يلونهم من الكفار فيتمون عليهم الحجة ويدعونهم إلى كلمة الحق بالحكمة والموعظة والمجادلة بالتي هي أحسن فإن أجابوا فإخوان في الدين لهم ما للمسلمين وعليهم ما عليهم وإن أبوا إلا الرد فإن كانوا أهل كتاب وقبلوا الجزية تركوا وهم على ذمتهم، وإن أخذوا عهدا كانوا أهل كتاب أم لا وفي بعهدهم، وإن لم يكن شيء من ذلك أوذنوا على سواء وقوتلوا...».
دو- کلام عموم فقهای سنتی (به جز معدودی از معاصرین) نیز گواهِ ارتباط این نوع عهد و معاهده، با موضوع جهاد و تهاجم سپاه اسلام بوده و تقریباً همگی، آن را موقت و معمولاً چهار ماهه دانسته و علتِ این معاهده را مربوط به وقتی می‌کنند که ارتش مسلمانان در پیشروی و فتح، دچار مشکل شود و در این صورت تا تجدید قوا می‌توانند با کفّار (چه اهل کتابِ تسلیم‌نشده و چه حتّی مشرکان) قرارداد متارکۀ جنگ ببندند. ظاهراً علامه طباطبایی نیز دقیقاً به همین مورد خاص اشاره دارد و نه چیزی فراتر از آن. برخی مراجع معاصر، این عهد را، هم از محدودیت به مورد جنگ خارج کرده و هم محدودیت زمانی آن را برداشته‌اند و از آن به معاهدات بین کشورها تعبیر کرده‌اند.
سه- اگر قرار بر استخراج صلح پایدار میان مسلمان‌ها و غیرمسلمان‌ها از کلام علامه باشد ؛ در این صورت وظیفۀ مسلّم جهاد ابتدایی و محو شرک و تضعیف اهل کتاب که در جای جای المیزان آمده چه می‌شود؟. گمانم اسناد متعدد و شفافی که در ده بخش آوردم رافع هر ابهامی باشد. پس عهد در کلام علامه (به تبَعِ تمام فقهای سلَف و نه به تبع تحولات فقهی در نسل بعدش) در حدّ آتش‌بس جنگی (و رعایت تمام الزامات آن) است و نه هرگز صلح همیشگی میان اسلام و کفر!
چهار- می‌دانیم که از نظر فقهی و از دیدگاه علامه، رفتار ذِمّی و جزیه‌پرداز با اهل کتاب، یک مزیّت برای آنان نسبت به مشرکان (غیر اهل کتاب) است؛ حال اگر عهد را عبارت از معاهدات برابرِ بین‌المللی میان کشورها و صلح دائمی با مشرکان و اهل کتاب بگیریم در این صورت آیا این معاهدۀ برابر و این صلح پایدار با مشرکان، از آن آوانسی که برای اهل کتاب به عنوان ذمّی قائل شده‌اند بهتر نیست؟ با این وصف، دیگر ذمّی شدن چه مزیتی برای اهل کتاب نسبت به مشرکان دارد؟ با تطبیق عهد بر معاهدات جاری میان کشورها کدام کشور اهل کتاب به جای صلح پایدار و برابر، به سمت معاملۀ اهل ذمّه و پرداختِ خراج و تحت قیمومیت حکومت اسلامی رفتن و مقررات خوارکنندۀ اهل ذمّه می‌رود؟

لینک نخستین یادداشتِ "این جمله از کیست": اینجا
14 January 2021
ک
20:04
کانال بازنگری
مرگ طبیعیِ دو کاندیدا

حضرات آقایان محمد یزدی (زادهٔ ۱۰ تیر ۱۳۱۰) و محمدتقی مصباح یزدی (زادهٔ ۱۱ بهمن ۱۳۱۳) سال گذشته برای رقابت در انتخابات میاندوره‌ای مجلس خبرگان ثبت نام کردند. انتخابات در دوم اسفند برگزار شد و آن دو به آن مجلس راه یافتند. سنّ این دو در هنگام ثبت نام به ترتیب ۸۸ و ۸۵ سال بود. این هر دو داوطلبِ رقابت نمایندگی، در حالی‌که فقط ده ماه از آن انتخابات گذشته بود به مرگ طبیعی و به خاطر کهولت سن درگذشتند (یکی دو هفته کمتراز ده ماه، دیگری دو هفته بیشتر).
آیا تقوا حکم نمی‌کرد که به خاطر محتمل بودنِ این رخداد، از ثبت نام خودداری می‌شد؟ آیا با آن کهولت و ضعف، امکان عمل به وظایف نمایندگی وجود داشت؟ آیا با خود نیندیشیدند که با مرگ قابل حدس‌شان هزینه‌های سنگین برگزاری دوبارۀ انتخابات بر کشور تحمیل می‌شود و بار سفرشان را سنگین خواهد کرد؟
کرونا به آنان اجازه نداد در هیچ اجلاس خبرگان شرکت کنند و آنان نیز این فرصت را از دیگران گرفتند.
ما مذهبی‌ها به جوالدوز زدن به دیگران عادت داریم؛ بد نیست گهگاه به خودمان نیز سوزنی بزنیم.
با تسلیت به خانواده‌های داغدار و محترم‌شان
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۱۰/۲۵
@baznegari
13 February 2021
ک
14:56
کانال بازنگری
فردای ظهور
(در قرائات نابودگرانۀ داعشی)

اگر أفضل الأعمال إنتظار الفَرَج است در آن صورت ما از آن فَرَج، انتظارِ چه را می‌کشیم: انتظار فَرَج و خوشبختی یا گره و بدبختی را؟ در زمینه‌سازیِ ظهور، زمینه‌سازِ چه باشیم: ستیز و نابسامانی یا زندگی و تعاون؟ فردا و فرداهای ظهور چه خواهد شد: روشن و امیدوارکننده یا بن‌بستِ ظلمانی؟ آخرالزمانِ روایی شیرین است یا تلخ؟ خوابی که روایات برای‌مان در خصوص عصر ظهور و ماقبل و مابعدش دیده‌اند چون شکر شیرین است یا تلخ‌تر از زهر؟ افق پیشِ روی ما مذهبی‌ها بر اساس منسوبات مذهبی چیست؟ آینده چه خواهد شد؟ به دنبال چه آرمان و آمالی باشیم؟ چشم‌اندازی که ما را از لای پنجرۀ روایات به تماشای آن (و فراهم‌سازی‌اش) فرامی‌خوانند چه آینده‌ای را مطلوب دانسته؛ بودن یا نبودن را؟

در ادوار آیندۀ بشر مطابق قرائت ویرانی‌طلب و سنتی از اسلام (که شدیداً مورد انتقاد قرائت مردمی از اسلام است) جز نابودی و انتقام و ناآرامی و البته عدالتِ ظالمانه و پوچ چیزی دیده نمی‌شود، و بدتر آن‌که معتقدان باید فراهم‌کنندۀ آن خطرات جهانی و عالمگیر باشند.

به تقویم ظهور که بر اساس آموزه‌های راست و غلط و خطرناک تنظیم کردم دقت کنید تا نیاز به بازخوانی و مرور دوبارۀ میراث دینی احساس شود:

پس‌پریروزِ ظهور: شکل‌گیری غیبت‌واختفای مهدی برای بازگشت‌وظهور در فرداهای مساعد (به دنبال بن‌بستِ به وجود آمدۀ چند نسلی در بهره‌گیری جامعه از حکمرانی ائمه)

پریروزِ ظهور: تلاش نظری برای جاانداختنِ زندگیِ ناپیدا با عمر هزارانی ، فلسفۀ غیبت ، امید بستن به موعود و منجی الهی و قدمت آن امید و وعده ، ترویج انتظار ، نیاز بشر به حکومت عدل الهی ، تبیین انتقام سخت از غاصبان و عاصیان و نافرمانان ، تدوین هرج‌ومرج و جنگ‌وستیز و بلاوبیماریِ ماقبل ظهور برای توجیهِ نیاز به ظهور منجی و در نتیجه تزریق جرأتِ استقبال از حدوث علائم وحشتناکِ منجر به آن ظهور (اقناع پیرو برای فراهم‌سازیِ آن بسترِ ناامن و خطرناک)

دیروزِ ظهور: تحققِ بستر و ظرف و علائم ظهور با توسعۀ جنگ و دشمنی‌ها و ابتلا به بیماری‌های همه‌گیر

روزِ ظهور: ظهور مهدی و لشکرکشی به بیت‌المقدس و دیگر بلاد جهان برای به سلطۀ خود درآوردنِ آن‌ها

فردای ظهور: اقامۀ نماز در بیت‌المقدس ، انتقام از زنده و مُرده، و تأسیس حکومت واحد جهانی برای تحقق خلافت منصوب الهی و برای اجرای احکام فقهی و گسترش شرعیّات و البته مجازات خاطیان

پس‌فردای ظهور: مرگ مهدی و آخرین حجّت الهی بر روی زمین، و در نتیجه توجیه نداشتنِ تداوم زندگی بشر بر روی زمین با فقدان حجج الهی

پسان‌فردای ظهور: مرگ و نابودی همۀ مردم جهان و جمع شدنِ بساط حیات به فاصلۀ بسیار کوتاهی پس از مرگ آخرین حجت، و در پیِ آن تغییرات کهکشانی برای آغاز قیامت

با چنین ترسیمی از ادوار آینده، که ماقبل ظهورش جنگ و نابودیِ اکثریتی است، و وقت ظهورش داغ‌تر کردن جنگ و تصفیه‌حسابِ خونین و ردّ هرگونه زندگی مسالمت‌آمیز است، و فردای ظهورش مقارن با مرگ منجی (یا منجیان جانشین) ناقوس مرگ همۀ بنی‌بشر و زوال آفرینش به صدا درمی‌آید، آیا با این اوصاف ظهور شیرین است و باید برای فَرَجِ ضدّ فَرَجش دست به دعا بُرد و روز و شب انتظار کشید و بساطش را با ذوق و شوق فراهم کرد!؟

هشدار
حکومت ما حکومتی مذهبی بوده و نیز مطابق قانون اساسی، حکم نایب مهدی را دارد و به نوعی زمینه‌ساز ظهور اوست پس باید به همین دو دلیل به جِد مراقب بود که قرائت ضدّ خلقت و تسهیل‌گر نابودی و بلکه استقبال‌کننده از ناآرامی و ستیز و دامن‌زننده به آن، حاکم نشود که ایران و منطقه همراه با آیین محمدی هر سه را یکجا به سمت فساد و تخریب بکشاند (وظیفۀ بزرگان و مقاماتِ نظام در انذار از این خطر بیش از دیگران است).


یادداشت‌های پیشینم در همین باره

۱- انتظار فَرَج یا نابودی!؟ (بیان دو تلقّی):
https://t.me/baznegari/390
۲- قرائت داعشی از ظهور:
https://t.me/baznegari/391
۳- کرونا و قرائت داعشی از مقدمات ظهور (خطر ماجراجویی زمینه‌سازان ظهور):
https://t.me/baznegari/523


امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۱۱/۲۵
@baznegari
15 February 2021
ک
16:06
کانال بازنگری
از کجا معلوم رادیو آوا تکرار نشود؟
امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۱۱/۲۷
@baznegari
به فاصلۀ چند ماه پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام، سرانجام رادیو ایران مجبور شد به حکم شرع با نهیب و فشار مکرر امام خمینی موسیقی و آهنگ را "بکلّی" از برنامه‌های رادیو حذف کند و به صفر رسانَد و در نتیجه هیچ آهنگی حتّی بی‌خواننده یا در میان‌برنامه و لابلای سخن مجریان، پخش نشد زیرا در معیار شرع، صدای اصابت دست به تخته نیز حرام بود؛ اما دیری نپایید و به فاصلۀ بسیار ناچیزی، همان امام که شنوندۀ پیگیرِ رادیو بود و خلأ آهنگ در برنامه‌ها را لمس می‌کرد از موضع بسیار پافشارانۀ قبلی خود به سرعت عقب‌نشینی کرد و پیامِ معافیتِ برخی موسیقی‌ها را به رادیو فرستاد. روند معافیت‌ها ادامه یافت تا جایی که یک شبکۀ ویژه به نام رادیو آوا (که از صبح تا شب، کارش فقط و فقط پخش آهنگ و موسیقی است) راه‌اندازی شد جلّ الخالق مگر می‌شود که آن‌همه اصرار از سوی امام خمینی برای به صفر رساندنِ پخش آهنگ و موسیقی، توسط خودِ او (و مکانیزم نظامش) سر از تأسیس رادیوی مستقل و ویژۀ آهنگ دربیاورد؟ چه بسا اگر ایشان عمر بیشتری می‌یافت، معضل خواندن زنان نیز عملاً حل شده بود به ویژه که از حیث نظری به این فتوا رسیده بود:👇
«س: اگر در یک قطعه سرود و موسیقی نیازی به کلام و صدای انسان باشد چه حکمی دارد؟
ج: اگر مفسده­‌ای در کار نباشد ازاین ­لحاظ حکم کلی تغییر نمی­کند.
س: صورت استفاده از صدای مرد، حتماً باید به‌صورت گروهی یا به‌اصطلاح کر باشد؟ یا می­توان از تک‌خوانی مرد نیز استفاده کرد؟
ج: ازاین ­لحاظ فرقی میان تک‌خوانی و آواز گروهی وجود ندارد.
س: استفاده از صدای زن چه حکمی دارد؟
ج: همان حکم صدای مرد را دارد.
س: صدای زن باید به‌صورت گروهی باشد یا تک‌خوانی زنان نیز بدون اشکال است؟
ج: حکم همان حکم کلی است و با صدای مرد فرقی ندارد»:
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n144616/
و امّا رقص و دست‌افشانی
اخیراً کارشناسی که به برنامه‌ای در شبکۀ دو سیما دعوت شده بود، برای روزهای افسردگی‌آور و خانه‌نشینیِ کرونا، توصیه به تدابیری و از جمله رقص و تحرّک کرده بود، که آن شبکه بابت پخش چنین توصیه‌ای از مردم عذرخواهی کرد. چرا عذرخواهی؟ چون همان شرعی که حکم به تحریم مطلق و صددرصدی در باب موسیقی داده بود، همچنین در موردِ هر گونه رقص و دست‌افشانی نیز قائل به همان میزان تحریم است. البته در مورد موسیقی، امام پای رادیو نشست و به دقت به برنامه‌های خالی از آهنگ و موزیک گوش داد و پی به خلأ آن برد و بلافاصله دست به قلم شد و برداشت قبلی و ماقبلِ انقلابِ خود از شرع در آن مسئله را تغییر داد و شرعِ نو و پس از انقلاب را کلید زد و حکم به جواز شرعیِ استفاده از آهنگ و موسیقی (به شرط فسادانگیز نبودن) را صادر کرد که سرانجام پس از وی به تأسیس رادیو آوا انجامید (این انقلاب در آرای امام در حوزۀ شرع‌شناسی را می‌توان در خصوص خوانندگی زنان نیز که در بالا آوردم رصد کرد هر چند عمر ایشان ، ظرفیّت متشرّعان و صبر و طمأنینۀ وی، اجازۀ پیاده شدنِ آن را به او و مردم نداد) ولی متأسفانه در مورد دست‌افشانی، با این‌که مطمئنیم بسیاری از مقامات فقهی نظام، در جریان ریزِ رقص‌های محلیِ اقوام مختلف ایرانی و خالی از هرگونه فساد بودنِ آن‌ها هستند و سرانجام دیر یا زود حکم به جواز آن (با ذکر قیوداتی) خواهند داد اما هنوز از آن مقاماتِ مؤثر، کسی پیدا نشده که واجد شجاعت و انعطافِ فقهیِ امام خمینی باشد و قصۀ جواز موسیقی و نیز شطرنج (که هر دو خط قرمز وحشتناک در فقه سنتی‌اند) را روی رقص و دست‌افشانی نیز تکرار کند.
از کجا معلوم که در سال‌های آینده، مقامات فقهیِ نظام، به این نتیجه نرسند که دست‌افشانی‌های عادی و عاری از مفسده شرعاً اشکال ندارد! با این پیشینه و وصف آیا سایر متخصصان ما باید تا آن روز صمٌ بکمٌ بنشینند و صرفاً گوش‌به‌زنگ باشند که کی برای مقامات فقهی نظام بَدا حاصل می‌شود و حکم به جواز دست‌افشانی می‌کنند؟ آیا می‌دانید اگر امام به آن رأی جدید در باب موسیقی نرسیده بود و یا در خلال همان روزهایی که موسیقی به دستور وی در رادیو به صفر رسیده بود وفات می‌کرد امروز باید شبکۀ دو بابت توصیۀ مهمانش به استماع آهنگِ آرام‌بخش و یا بابتِ پخش اشتباهیِ آهنگِ مثلاً حجت اشرف‌زاده (که اینک روزی پانصد بار از شبکه‌های مختلف صداوسیما پخش می‌شود) عذرخواهی می‌کرد؟
خدا را خوش نمی‌آید که گشایش طبیعی در زندگی فوج نسل‌ها را منحصر به تغییر رأی چند فقیه عالیرتبه (که ندرتاً رخ می‌دهد) کنید. مردم مسلمان و غیر مسلمان خیلی پیش از پاپ فرانسیس و مرجع سیستانی با یکدیگر تعامل برقرار کردند
20 February 2021
ک
19:33
کانال بازنگری
امام خمینی در دیدار با سازندگان سرود مطهر:
پس این موسیقی ریشه در تاریخ دارد، شاید به همین خاطر من را به خودش جذب کرده است
@baznegari
«... گمان می کردم حضرت امام روی خوشی به موسیقی نشان نمی‌‌دهند. آن روز من (احمدعلی راغب) و آقایان سبزواری و گلریز دعوت شده بودیم و آقای فریدون شهبازیان ... آن روز که به محضر حضرت امام دعوت شدیم در درجه اول به احترام نام شهید مطهری بود. امام خمینی بسیار مشتاق بودند سازندگان سرود بزرگداشت شهید مطهری را ببینند و با وجود کسالت و ناخوش‌احوال بودن، استقبال بسیار خوبی از ما داشتند ... حضرت امام نام هر کدام از ما را جویا شدند و یک به یک خود را معرفی کردیم. ایشان با تعجب گفتند ماشاءالله تعدادتان هم کم نیست! یعنی ساخت یک موسیقی این همه عوامل دارد؟! خدمت ایشان گفتم: بسیاری از همکاران ما در این نشست حضور ندارند، ما یک ارکستر۴۲ نفره هستیم ... در ادامه در مورد ساخت این اثر سوال کردند و خدمت ایشان گفتم در ساخت این کار از موسیقی‌های صفی‌الدین ارموی بهره برده‌ام (صفی‌الدین ارموی از موسیقیدانان بنام ایرانی قرن هفتم است)، او برای جوانان ناکام که در جنگ یا بر اثر بیماری، بی‌گناه کشته می‌شدند یا فوت می‌کردند موسیقی خاصی ساخته بود. حضرت امام به سید احمد آقا گفتند: "پس این موسیقی ریشه در تاریخ دارد، شاید به همین خاطر من را به خودش جذب کرده است". بعد پرسیدند: "ساز او [ارموی] چه بود؟" گفتم: عود! و ساز تخصصی من هم عود است ... در ادامۀ این صحبت‌ها متوجه شدم حضرت امام به سبب علاقه‌مندی به موسیقیِ مذهبی، ایشان را می‌شناسند و بعد فرمودند آیا می‌توانیم از این نوع موسیقی‌ها استفاده کنیم، گفتم بله! به شرط آنکه شعر اجازه بدهد و از آقای سبزواری در مورد شعر سوال کردند و ایشان گفتند "بحر رمل" است ... حضرت امام آشنایی و آگاهی بسیار خوبی از شعر داشتند اما در مورد موسیقی باید اطلاعاتی از کار به ایشان توضیح داده می‌شد ... از ما می‌‌خواستند موسیقی با ادبیات اصیل و عرفانی خودمان را ترویج کنیم ...» :
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n151241/

همه می‌دانیم که علاوه بر موسیقی همچنین بسیاری از رقص‌ودست‌افشانی‌ها (همچو رقص‌های محلیِ اقوام که معمولاً فاقد مفسدۀ فقهی است) نیز "ریشه در تاریخ دارد" و درست به همین خاطر مردم را به خودش جذب می‌کند، پس لازم نیست صداوسیما بابت پخش توصیۀ عادی و عاری از شائبۀ فلان کارشناسِ برنامه به انجام رقص و دست‌افشانی در ایام کسالت‌آورِ کرونا (آن‌هم درون خانه)، از بینندگان و شنوندگان عذرخواهی کند بلکه برعکس باید راهِ حساسیت‌زدایی را در این موضوع در پیش گرفت تا زمینه برای صدور مجوزهای مشروط فقهی باز شود.

کانال بازنگری، امیر ترکاشوند ۱۳۹۹/۱۲/۰۲

(یادداشت‌های پیشین و مرتبط)
از کجا معلوم رادیو آوا تکرار نشود:
https://t.me/baznegari/658
عروسی‌های خانوادگی:
https://t.me/baznegari/418
رقص و آواز دینی ؛ سماع مریمِ نبی:
https://t.me/baznegari/326
2 March 2021
ک
03:31
کانال بازنگری
علامه شعرانی و امکان روابط عادی با مشرکان
(محترم بودنِ جان ، مال و آبروی مشرکان ؛ نامعتبر بودنِ تقسیم غیرمسلمان‌ها به حربی و ذمی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۹/۱۲/۱۲

راوی از أبوعبدالله (امام صادق) پرسید معناى اين کلام پيامبر كه گفت: "يسعى بذمتهم ادناهم" چيست؟ امام گفت: یعنی اگر سپاهى از مسلمانان، قومى از "مشركان" را محاصره كنند و در پیِ آن، فردى [از مشرکان] بيايد و [رو به لشکر مسلمین] بگويد: به من امان دهيد تا فرماندۀ شما را ملاقات كنم و با او گفتگو و مناظره كنم؛ و در پاسخ به این درخواست، يكى از نیروهای جزء و رده‌پایینِ مسلمانان به او امان دهد، [در این صورت] بر عالیرتبه‌ترین فرماندۀ سپاه مسلمین واجب است كه به اين امان و گفتگو، وفادار بماند [و به آن تن دهد].

میرزا ابوالحسن شعرانی در پاورقیِ خود بر این حدیث، سخن بسیار مهم زیر را نتیجه‌گیری کرده است:
عبارت نبویِ يسعى بذمتهم أدناهم [که مورد شرح امام صادق قرار گرفت] فتح باب بزرگی است که ابواب بسیاری مربوط به احکام کفار در زمان غیبتِ معصوم، از آن گشوده و منتج می‌شود زیرا [هم] از دیدِ ما جهاد در این عصر [که عصر غیبت است] روا نیست و [هم مطابق این حدیث] تقسیم کافر به حربی [مشرکانِ واجب القتال] و ذمی [اهل کتاب] در خودِ عصر حضور، واقعی نبوده چه رسد به عصر غیبت و اکنون. پس اگر برای هر یک از آحاد مسلمین [ولو جزء و رده‌پایین] جایز باشد که جماعت عظیمی از مشرکان را تأمین جانی ،با تضمین اموال و نوامیس‌شان، دهد پس [پیروِ آن، همچنین] معامله و دادوستد با آن مشرکان نیز جایز بوده، و سرقت از آن‌ها و یا گرفتنِ اموال‌شان با لطایف‌الحیل، روا نمی‌باشد.



الوافي فيض كاشاني ج ۱۵ ص ۱۰۱
... الأربعة عن أبي‌عبداللَّه قال: قلت له ما معنى قول النبي "يسعى بذمتهم أدناهم" قال «لو أن جيشا من المسلمين حاصروا قوما من المشركين فأشرف رجل فقال أعطوني الأمان حتى ألقى صاحبكم وأناظره فأعطاه أدناهم الأمان وجب على أفضلهم الوفاء به»

[پاورقى میرزا ابوالحسن شعرانی:]
قوله "يسعى بذمتهم أدناهم" هذا باب عظيم ينفتح منه أبواب كثيرة في أحكام الكفار زمن الغيبة إذ لا جهاد عندنا في هذا العصر وليس تقسيم الكافر إلى الحربي والذمي حاضرا عصر الحضور فكيف بعصر الغيبة ، فإذا جاز لآحاد المسلمين تأمين جماعة عظيمة من المشركين والأصل بقاء الأموال والأزواج على ما هي عليها فيجوز المعاملة معهم ولا يجوز السرقة منهم وأخذ أموالهم مع الهدنة «ش».
@baznegari
23 March 2021
ک
12:50
کانال بازنگری
آیا آیۀ اخذ جزیه در بارۀ اهل کتاب است؟
(آیۀ اخذ جزیه در بارۀ چه جمعیتی است؟ بخش۱)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۰/۰۱/۰۳
دیدار پاپ فرانسیس و مرجع سیستانی را می‌توان دیداری بسیار مهم و تاریخی دانست به ویژه که این دیدار در شرایط عادی و نه متأثر از "مصلحت‌های زمان جنگ و آتش‌بس‌های موقت" برگزار گردید.
حال پرسش این‌جاست که چرا دیدار رهبران ارشدِ دو دین، تا این اندازه مهم است؛ مگر نه این‌که ریشۀ این هر دو دین (مسیحیت و اسلام) یکی بوده و قرآن نیز رسماً همه‌شان را دعوت به اتحاد زیر پرچم واحد و مشترک یعنی توحید و عدم شرک و نفی ارباب‌پروریِ دینی نموده است؟ (قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیئا ولا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله)
ما مردم کوچه و بازار به راحتی این دیدار را درک کرده و آن را امری عادی، دینی و قرآنی می‌دانیم پس تاریخی و مهم بودنش ربطی به ذهنیّات تودۀ مردم ندارد بلکه دقیقاً مربوط به احکام تندی است که در فقه سنتیِ ما مسلمانان بر علیه اهل کتاب و از جمله مسیحیان وجود دارد. مطابق آن فقه، اهل کتاب یا باید زیر پرچم حکومت اسلامی و تحت قیمومت جامعۀ اسلامی در آیند و سالانه مالیاتِ زنده نگه داشتن و اجازۀ بقا بودن بر دینِ خود را بپردازند (که به این گروه ذِمّی یا اهل جزیه گویند) و یا اگر تن به جزیه و قیمومیت ندادند در این صورت باید هر آن منتظر شمشیر و حملۀ مسلمانان به سرزمین‌شان باشند (و به این گروه غیر ذِمّی می‌گویند).
اصلی‌ترین سندِ فقهای سنتی برای مجوّز حمله به اهل کتاب و اخذ جزیه از آن‌ها آیۀ ۲۹ سورۀ توبه است: (قاتلوا الذين لايُؤمنون باللّه ولا باليوم الاَخر ولا يحرّمون ما حرّم اللّه و رسولُه ولا يدينون دين الحق من الذين أُوتوا الكتاب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون). قرآن در این آیه با برشمردن فهرستی از بی‌دینیِ "الذین اوتوا الکتاب" مجوز جنگ با آن‌ها تا پیروزی و اخذ جزیه را می‌دهد. بحران روابط مسلمین با مسیحیان و یهودیان از این‌جا آغاز می‌شود که فقهای سنتیِ فریقین عبارت "الذین اوتوا الکتاب" را معادل و هم‌معنا با "اهل کتاب" گرفته‌اند؛ حال آن‌که:
عبارت "الذین أوتوا الکتاب" به معنای "کسانی که کتاب آسمانی به آن‌ها اِعطا شد" و آیات وحی بر آن‌ها خوانده شد و رسول الهی برای‌شان فرستاده شد می‌باشد؛ و طبیعی است که در پیِ این رسالت و اعطای کتاب، دو حالت پیش می‌آید: یا مردم آن کتاب و دعوت را می‌پذیرند و اجمالاً مقیّد به آن آیین و کتاب می‌شوند که در این صورت عنوان اهل کتاب برازنده‌شان می‌شود و یا آن کتاب را نمی‌پذیرند و اهل کتاب نخواهند شد (و معمولاً مشرکین خوانده می‌شوند). قرآن پُر است از داستان اقوام مختلف که یا کتاب و وحیِ رسول‌شان را پذیرفتند و یا از پذیرش آن سر باز زدند. به قوم نوح کتاب آسمانی (مجموعۀ آیات وحی‌شده بر نوح) داده شد و یعنی الذین أوتوا الکتاب بودند ولی چون آن را نپذیرفتند پس اهل کتاب نبودند. روشن است که داده شدنِ کتاب و مجموعۀ وحیانی از سوی رسولی به قومی، لزوماً به معنای پذیرش آن کتاب و مجموعۀ وحیانی از سوی آن قوم نمی‌باشد

علامه طباطبایی در شرح آیۀ چهارم سورۀ بیّنه (وما تفرّق الذین اُوتوا الکتاب إلّا من بعد ما جاءتهم البّینة) عبارت مورد بحث یعنی الذین اُوتو الکتاب را شامل مشرکان دانسته و می‌گوید:
«بعید نیست جملۀ "و ما تفرق الذین اوتوا الکتاب" شامل مشرکین هم بشود چون در آیۀ مورد بحث مى‌توانست بفرماید: و ما تفرق اهل الکتاب الا من بعد...، ولى به جاى جملۀ اهل الکتاب، جملۀ الذین اوتوا الکتاب را آورد، و تفاوت بین این دو تعبیر بر کسى پوشیده نیست، چون تعبیر اهل کتاب در عرف قرآن تنها شامل یهود و نصارى و صابئان و مجوسیان ، و یا تنها یهود و نصارى مى‌شود ولى تعبیر دوم یعنى "آنان‌که کتاب برایشان نازل شده"، شامل مشرکین هم مى‌شود چون کتاب خدا براى عموم بشر نازل شده، ... و کوتاه سخن این‌که: جملۀ "الذین اوتوا الکتاب" اعم از اهل کتاب است و بنابر این جملۀ "و ما تفرق الذین اوتوا الکتاب ..." شامل مشرکین مى‌شود همانطور که شامل اهل کتاب مى‌شود.» (ترجمۀ تفسیر المیزان ج ۲۰ ص ۵۷۴ و ۵۷۵) : لا يبعد أن يكون قوله : « وَما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ » إلخ شاملا للمشركين كما هو شامل لأهل الكتاب فقد بدل أهل الكتاب ـ وهم في عرف القرآن اليهود والنصارى والصابئون والمجوس أو اليهود والنصارى ـ من الذين أوتوا الكتاب ، والتعبيران متغايران ... وبالجملة فالذين أوتوا الكتاب أعم من أهل الكتاب فقوله : "وَما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتاب" إلخ يشمل المشركين كما يشمل أهل الكتاب» البقرة : ٢١٣ (المیزان ج ۲۰ ص ۳۳۸ و ۳۳۹).
در ادامه توضیح خواهم داد که مراد از الذین أوتوا الکتاب، مشرکان پیمان‌شکن و ناقض آتش‌بس مذکور در آیۀ پنجم همان سوره است که باید با آن‌ها جنگید و خسارت جنگ‌های تحمیلی را از آن‌ها ستاند
@baznegari
28 March 2021
ک
09:13
کانال بازنگری
Video file
Not included, change data exporting settings to download.
02:44, 10.5 MB
تقدیم کردنِ کفش‌های خریداری‌شدۀ نوروزی به فرزندان مددجویان با همیاری هم‌محلی‌های سابق.

گزارش در پُست بعدی:
T.me/baznegari/663
09:23
گزارش همیاری هم‌محلی‌های قدیم به ساکنان کم‌درآمدِ محل

یکی از دوستان متعهد و ارجمندم در پیِ تحریم‌ها و همه‌گیری کرونا، به این فکر می‌افتد که در حدّ توان به یاری ساکنان بسیار کم‌درآمدِ محل قدیمش (که اتفاقاً نام برادر شهیدش بر تابلوی یکی از کوچه‌های همان محل نصب است) بشتابد؛ دیگر دوستانش که سال‌ها با هم در آن‌جا هم‌محلی بودند و اینک هر یک در محلی دیگر می‌زیَند از این اقدام استقبال کرده و این همیاری را پی می‌گیرند. گزارش مربوط به اسفند و نیز ویژۀ نوروزِ این دوست که برای همیاران ارسال شده را تقدیم می‌کنم:



گزارش عیدانه
سلام بر همیاران عزیز
با تکمیل شدن پروژه تامین مالی و تهیه و توزیع کفش برای فرزندان مددجویان گزارش زیر تقدیم همیاران عزیز می‌گردد.

الف: تامین مالی
جمع کمک مالی همیاران تا کنون ۹،۲۳۳،۰۰۰ تومان
جمع کمک مالی خیرین غیر همیار ۹،۰۰۰،۰۰۰ تومان
جمع کمک‌های مالی تا کنون ۱۸،۲۳۳،۰۰۰ تومان

ب: تهیه کفش
با همکاری نمایندگی تن‌تاک (آقای مصلح‌کیا) ۲۳۳ جفت کفش تحویل و پس از سایزبندی و انتخاب مدل و رنگ کفش توسط فرزندان مددجویان، ۱۶۴ جفت کفش‌ تحویل این فرزندان شد.
نظر به این‌که از فضای حسینیۀ محل برای سایزبندی و توزیع کفش استفاده شده بود بنا به درخواست آن‌ها (به جای گرفتن هزینۀ مکان) ۲۰ جفت کفش به خانوادۀ مددجویان که تحت پوشش خیًران حسینیۀ محل بودند نیز داده شد. (در مجموع ۱۸۴ جفت کفش)
الباقی کفش‌ها به نمایندگی عودت داده شد.

ج: حسابرسی مالی
صورت هزینه ارسالی توسط نمایندگی تن‌تاک به مبلغ ۱۹،۴۰۰،۰۰۰ تومان شد که با کسر کمک‌های مالی به مبلغ ۱۸،۲۳۳،۰۰۰ تومان، بدهی به نماینده تن‌تاک مبلغ ۱،۱۶۴،۰۰۰ تومان می‌باشد.
امید داریم ظرف روزهای باقیماندۀ سال کسری فوق نیز تامین شود.

صمیمانه از همراهی شما عزیزان که در این امر انسان‌دوستانه مشارکت داشته‌اید تشکر می‌کنم.




گزارش فعالیت اسفند ماه ۹۹
با سلام و شادباش سال نو به همیار عزیز
باعث سرافرازی است که با همیاری شما و تعدادی از عزیزان برای نیازمندانی که در زیر خط فقر مطلق زندگی می‌کنند حداقل معیشت را فراهم می‌کنیم.

۱- در اسفند ماه ۴ همیار دیگر به کمک آمده و موفق شدیم تعداد مددجویان را از ۹۵ خانوار به ۱۲۰ خانوار برسانیم.
(تعداد افراد ۱۲۰ خانوار ۵۴۴ نفر می‌باشد)

۲- در اسفند ماه برای مددجویان هزینه‌‌های ذیل انجام شد.
۱-۲ توزیع نان به ارزش ۱۰،۸۵۵،۰۰۰ تومان.
۲-۲ توزیع ۸۰ عدد شیر کیسه‌ای برای کودکان به ارزش ۴۰۰،۰۰۰ تومان
۳-۲ خرید کفش عیدانه برای کودکان مددجویان که گزارش آن جداگانه تقدیم همیاران شده است.
(جدول پیوست گزارش را ملاحظه بفرمائید)

۳- در اسفند ماه همیاران عزیز مبلغ ۱۱،۲۳۳،۰۰۰ تومان کمک کردند.
مبلغ باقیمانده از بهمن ماه برابر ۶۵۷،۵۰۰ تومان
موجودی صندوق در اسفند ماه از محل همیاری ۱۱،۸۹۰،۵۰۰ تومان
(جدول پیوست گزارش را ملاحظه بفرمائید)

۴- حسابرسی بهمن ماه
۱-۴ موجودی صندوق از محل همیاری ۱۱،۸۹۰،۵۰۰ تومان
۲-۴ هزینه خرید نان مددجویان ۱۰،۸۵۵،۰۰۰ تومان
۳-۴ هزینه خرید شیر برای کودکان زیر ۲ سال ۴۰۰،۰۰۰ تومان
۴-۴ جمع هزینه‌ها ۱۱،۲۵۵،۴۰۰ تومان
۵-۴ مانده مبلغ همیاری در پایان اسفند ماه ۶۳۵،۵۰۰ تومان
(جدول پیوست گزارش را ملاحظه بفرمائید)

۵- کمک‌های جانبی خارج از همیاری در اسفند ماه
در این ماه به همت جمعی از همیاران، کمک‌های نقدی و غیر نقدی (خارج از همیاری مستمر و ماهیانه) به ارزش حدود ۵۸،۰۰۰،۰۰۰ تومان به شرح زیر برای مددجویان تامین شد که توزیع شده و یا در ماه‌های بعد توزیع می‌شود.
(۴۹،۹۰۰،۰۰۰ تومان از این مبلغ توسط عزیزان نیکوکار ما در خارج کشور تامین شده است)
۱-۵ تخم مرغ ۲۷۰۰ عدد
۲-۵ ماکارونی به مقدار ۶۰۰ بسته ۷۰۰ گرمی
۳-۵ حبوبات شامل عدس ۱۵۴ کیلوگرم، لوبیا قرمز ۱۴۰ کیلوگرم، لپه ۱۵۰کیلوگرم، لوبیا چیتی ۱۴۰ کیلوگرم، نخود ۱۵۰ کیلوگرم، لوبیا سفید ۱۵۰ کیلوگرم.
۴-۵ رب گوجه فرنگی ۵۰۰ قوطی
۵-۵ کنسر ماهی تن ۶۰۰ قوطی
۶-۵ برنج ۴۴۰ کیلوگرم

۶- مددجویان در این ماه علاوه بر سهمیه مستمر نان و شیر برای کودکان از کمک‌های زیر بهره‌مند شده‌اند.
۱-۶ کنسرو رب گوجه فرنگی به ازای هر نفر نیم قوطی (۲۷۰ قوطی)
۲-۶ تخم مرغ به ازای هر نفر ۵ عدد (۲۷۰۰ عدد)
۳-۶ برنج به ازای هر نفر ۵۰۰ گرم (۲۷۰ کیلوگرم)
۴-۶ ماکارونی ۱۴۰ بسته
۴-۶ کنسرو ماهی تن ۲۱۶ قوطی

با آرزوی رستگاری شما همیار عزیز که لبخندی بر لبان مددجویان می‌نشانید.





[کلیپ توزیع کفش به فرزندان مددجویان، "اینجا"
ارتباط با این دوست گرامی (مهندس ممقانی) در تلگرام، "اینجا"
اولین گزارش از این اقدام خودجوش در کانال بازنگری، "اینجا").

می‌توان از این اقدام الگوبرداری کرد و هم‌محلی‌های سابق به همیاری ساکنان مددجو در هر محل و شهر و روستا بپردازند تا مگر از فشارهای مضاعف تحریم و کرونا کاسته گردد.

کانال بازنگری (ترکاشوند)، ۱۴۰۰/۰۱/۰۸]
@baznegari
.
.
ک
20:48
کانال بازنگری
نگران ظهور مهدی نباشید

(تعلیق ظهور راستین به آوردن معجزات علمی و غیبی)

فردا نیمۀ شعبان است؛ چند روز پیش نیز ،بنا به ویدئویی که در گروه‌ها و کانال‌ها پخش شد، شماری از منتظران مهدی به بیرون شهر قم رفته و دست به دعا بلند کرده و خالصانه، ظهور مهدی را از خدا طلب کردند و بر این خواسته پافشاری نشان می‌دادند.

حال اگر در پیِ تداوم این نوع مراسم‌ها و فریادهای انتظار، کسی از بیوت یا غیر بیوت پیدا شد و ادعای ظهور کرد و گفت دعای‌تان مستجاب گردید و خود را مهدی معرفی کرد و به صدر اخبار کشور و منطقه تبدیل شد، در چنین حالت شورآفرین، وصف‌ناپذیر و پر از احساسات پاک چه باید کرد؟ آیا باید ندای لبیک یا مهدی سر داد و پشتِ سرش به صف شد و با بارانی از اشک، اولین نماز را به امامت فرزند فاطمه اقامه کرد؟ پاسخ نه است؛ در آن ساعات باید بر احساسات غلبه کرد تا اول، برادری‌اش و مهدی بودنش ثابت شود و سپس درِ کیسۀ اشک را باز کرد تا شُر شُر بر گونه‌ها جاری شود.

اولین کار پس از خبر ظهور، آزمایش مهدی است تا معلوم شود که او همان مهدی موعود است و نه فردی متوهّم. با بهره‌گیری از روایات فراوان، راه‌های متعددی برای این راستی‌آزمایی پیشِ پای مردم است به عنوان نمونه:
کسانی که تلقّی اقتداری و فتح جهانی از دوران مهدی دارند می‌توانند از روایات مربوطه بهره گرفته و مثلاً به روایتی که می‌گوید «مهدی در وقت ظهور، جایی در دل زمین را به مردم نشان می‌دهد که در آن انباری از شمشیرهای شناسنامه‌دار چال شده تا به صاحبانش در عصر ظهور برای فتح جهان تحویل شود» استناد کنند و از مدعی که خود را مهدی می‌داند بخواهند که نشانی آن محل را اعلام کند تا در برابر دوربین رسانه‌های داخلی، منطقه‌ای و جهانی، کار حفاری انجام شود و پس از استخراج شمشیرهای فرضی، اولاً مطابقتِ نام‌های حک‌شده بر روی شمشیرها با مشخصات منتظران آمادۀ قیام بررسی شود و ثانیاً شماری از شمشیرها برای تشخیص زمان تولید به آزمایشگاه‌ها سپرده شود.
و کسانی نیز که تلقّی گل و بلبلی و شکوفایی علمی از دوران ظهور دارند می‌توانند از روایات مربوطه بهره گرفته و مثلاً به روایتی که می‌گوید «بشر تا زمان مهدی فقط به دو قسمت از بیست و هفت قسمتِ علم و دانش دست یافته و چون مهدی ظهور کند از بیست و پنج قسمت دیگر رونمایی می‌کند» استناد کنند و از مدعی که خود را مهدی معرفی کرده بخواهند برای دستگرمی عجالتاً یک چشمه از چشمه‌های ناشنیده و نایافتۀ علم و فناوری را در کنفرانس بزرگ جهانی با مردم جهان و به ویژه با متخصصان در میان گذارَد.

اگر چنین امری رخ دهد (چه شمشیرهای باستانی به دست صاحبانش در قرن‌های بعد برسد و چه پرتوی از علومِ دست‌نایافته به جامعۀ بشری معرفی شود، در هر دو صورت) مردم جهان با او رابطه‌ای عاطفی برقرار کرده و وی را همان مهدی خواهند شمرد و بی‌نیاز به هیچ شمشیر از نیام کشیدنی و بی‌آن‌که قطره‌ای خون از دماغ کسی بیاید (چنان‌که در برخی اخبار آمده)، همگی (ایرانی، اسرائیلی، فلسطینی، آمریکایی، سعودی، سوری، روسی و...) دل به آن مرد موعود و الهی خواهند سپرد و قلب جهانیان را فتح خواهد کرد.

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
@baznegari
.
.
14 April 2021
ک
12:53
کانال بازنگری
چرا پرستوها به خانه بازنمی‌گردند!؟

پریروز ۲۳ فروردین، سالروز درگذشت دکتر یداله سحابی (نویسندۀ کتاب خلقت انسان ، قرآن و تکامل) بود و داشتم پیام‌هایی در همین باره را از نظر می‌گذراندم که به این بخش از تقویم زندگی‌اش برخوردم و درنگ کردم: «شهریورماه ۱۳۱۱ قبولی در آزمون علمیِ اعزام به خارج ، ۴ سال تحصیل در دانشگاه لیلِ فرانسه ، بازگشت به ایران در اسفند ۱۳۱۵»؛ یعنی رفتن برای با دستِ پُر برگشتن. ناخودآگاه یاد فیلم "پرستوها به لانه بازمی‌گردند" محصول سال ۱۳۴۲ از مجید محسنی‌مهر افتادم، که در آن فیلم: «علی، کشاورزی است که دومین فرزند خود را نیز بر اثر کمبود امکانات درمانی از دست می‌دهد: مش علی سرنوشت دختر را به دعانویس نسپرد دخترکِ بیمار را بغل گرفت تا پیاده چند فرسخ آنورتر به درمانگاه و پزشک برسانَد اما کمی دیر شده بود و مطابق گفتۀ دکتر، فقط دو سه دقیقه پیش از ورود به درمانگاه دختر به خاطر دیفتری در بغل پدر جان داده بود. این داغ‌ها او را بر آن داشت تا طرحی نو دراندازَد و پسرش جلال را دکتر کند تا نوار مرگ‌های اینچنینی در روستای‌شان را قطع کند به ویژه که فرزند آقای دِه نیز به همین مَرَض دچار شده بود ولی چون دکتر در دسترس‌شان بود نجات یافته بود. برای دکتر شدنِ پسر، ناچار مشد علی و همسرش با فروش زمین کشاورزی‌شان عازم شهر شدند تا جلال بتواند در مدارس تهران ادامۀ تحصیل دهد و راه برای دکتر شدنش هموار گردد. علی روزها عملگی می‌کند و شب‌ها در لباس حاجی فیروز درمی‌آید تا مخارج تحصیل جلال را تأمین کند. جلال پس از پایان دوره‌ی دانشگاهی برای ادامۀ تحصیل در رشته پزشکی به خارج می‌رود، و علی با همسرش به روستا بازمی‌گردند. موقعی که چهار ماه به پایان تحصیل و بازگشت جلال مانده است علی با مشارکت مردم روستا و به ویژه زنان شروع به احداث درمانگاهی که پسر از فرنگ خواستارِ آن شده بود می‌کنند، درمانگاه با تلاش اهالی دِه داشت ساخته می‌شد که پسرِ مجذوبِ فرنگ، با ارسال نامه‌ای خبر می‌دهد که باز نخواهد گشت. علی چاره را در این می‌بیند که با ارسال نامه‌ای به شرح سختی‌هایی که در مسیر دکتر شدن او کشیده‌اند و نیز به ذکر ناگفته‌هایی از مدتِ حضور در شهر که از دید فرزند مخفی نگه داشته بودند بپردازد و چون دیگر آهی در بساط نداشتند و همۀ دارایی را صرف پیشرفت او کرده بودند چاره را در این دید که مشتی از خاک وطن را ضمیمۀ نامه کند تا هدیۀ جشن فارغ‌التحصیلی او باشد. اقدام پدر، کارگر افتاد و جلال همزمان با جشن افتتاح درمانگاه به روستا بازگشت».

این فیلم در سالهای نخست پیروزی انقلاب دوباره روی پرده‌های سینما رفت اما پس از گذشت نزدیک به شصت سال از تولید فیلم، و پس از حدود چهل سال از نمایش دوبارۀ آن پس از انقلاب، اینک در این سال‌های اخیر و دهه‌های جدید این پرسش خودنمایی می‌کند که راستی: چرا پرستوها دیگر به خانه باز نمی‌گردند؟ چرا خانواده‌ها دیگر دست به قلم نمی‌شوند و فرزندان را ترغیب به بازگشت و خدمت به هموطن نمی‌کنند؟ چرا نه تنها پرستوها و خانواده‌ها سیاست بازگشت را پی نمی‌گیرند بلکه هر دو پیگیر هر روزنی برای کوچ و سپس نیامدن هستند؟ چرا افراد متعهد و وطن‌دوست نیز، رویِ فراخوان دادن برای بازگشت را ندارند و دست‌شان از توجیه خالی است. چرا هیچ نویسنده و کارگردانِ دولتی و آزاد، زمینه را در شرایط فعلی برای ساخت این نوع فیلمنامه‌ها مساعد نمی‌بیند؟

فیلم را دیروز دانلود کردم و امروز پس از دهه‌ها دوباره دیدم. این گسست که اقامت چند هزار نفریِ آن دهه‌ها حساسیت‌زا بود، ولی مهاجرت‌های چند میلیونیِ این دهه‌ها از حساسیت‌های اجتماع و سیاست برکنار مانده، جای سخن دارد.

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۰/۰۱/۲۵
T.me/baznegari
.
.
9 May 2021
ک
09:57
کانال بازنگری
ویروس، ایدئولوژیک عمل نمی‌کند

اگر فقهای طراز اول‌مان، این سخنان مقام ارشد وزارت بهداشت و درمان را با دقت بشنوند ، آن‌گاه دوباره آن را گوش کنند ، سپس سه‌باره بشنوند و در تمام این گوش‌دادن‌ها هیچ خشی در دل نشان نداده ، مخالفتی با آن نداشته و به آن ایمان داشته باشند؛ و همزمان به صورتی انقلابی از داستان‌های قدیمیِ مخالف با این سخنان (که در آن‌ها حَرَم‌ها ، مساجد و مقابر مقدسه را مصون از ورود ویروس‌ها و بلکه شفابخش مبتلایان معرّفی می‌کنند) فاصله بگیرند، در این صورت می‌توان جوانه‌زدنِ فصلی نو در حوزۀ سنتی را پذیرفت.
معاون کل وزارت بهداشت و درمان در رابطه با عید فطر و تعطیلات و نماز آن چنین گفت: «... و حتماً دستورالعمل‌ها را باید رعایت کنیم خصوصاً در مورد عید فطر، تعطیلات. ببینید توی تعطیلات یک تعداد می‌خواهند بروند مسافرت مذهبی ، یکی می‌خواهد برود مسافرت سیاحتی، یکی می‌خواهد برود مسافرت غیر مذهبی ، یک کسی می‌خواهد نماز برگزار کند ، یکی می‌خواهد نماز تراویح و نماز عید فطر برگزار کند، یک کسی می‌خواهد مراسم مذهبی برگزار کند ، ببخشید یک کسی می‌خواهد پارتی برگزار کند ، یکی می‌خواهد جشن برگزار کند ، یکی بعد ماه رمضان می‌خواهد عروسی بگیرد (در) هیچ کدام از این‌ها ویروس ایدئولوژیک برخورد نمی‌کند؛ ویروس هر جایی که من و شما با هم هم‌نَفَس بشویم ، هر جا یکِ ما دو بشود به هر دلیلی، انتقال ویروس احتمالش بالا می‌رود ...»:
https://t.me/Khabar_Fouri/229356

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۴۰۰/۰۲/۱۹
@baznegari
.
.
.
5 June 2021
ک
10:32
کانال بازنگری
مباد سپاهیان سگ بیازارند. پیامبر با سپاهش عازم فتح مکه بود؛ در محلی میان عرج و طلوب چشم حضرت به ماده‌سگی [نگران] که توله‌هایش در گِرد او شیرِ وی می‌مکیدند و مادر به‌خاطرشان زوزه می‌کشید افتاد، پس [بی‌درنگ] جعیل بن سراقه را مأمور کرد کنار سگ بایستد تا مانع تعرض [احتمالیِ] احدی از لشکریان به سگ و توله‌هایش شود
قد روی الحاکم فی الإکلیل بسند صحیح: أنه حینما کان النبی (ص) سائرا إلی فتح مکة وکان فیما بین العرج و الطلوب، نظر إلی کلبة تهر عن أولادها، و هنّ حولها یرضعنها، فأمر جعیل بن سراقة أن یقوم حذاءها، لا یعرض لها أحد من الجیش، ولا لأولادها (الصحیح من سیرة النبی الأعظم، جعفر مرتضی عاملی ج ۱۵ ص ۱۸۴)
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۴۰۰/۰۳/۱۵ @baznegari


آشتی با سگ ۱
آشتی با سگ ۲
9 July 2021
ک
17:12
کانال بازنگری
زنان حق ندارند بدون محرم از خانه‌ها بیرون شوند
مردها حق تراشیدن ریش را ندارند
دکانداران اجازۀ فروش لباس و لوازم آرایشی به زنان را ندارند
فروش گوشت مرغ خارجی ممنوع است
مردهای محل باید هنگام پنج وقت نماز در مساجد حاضر شوند
منبع:
https://t.me/Tolo_news/75338
+ر.ک:
https://t.me/HeratTimess/6691
خوب است طلاب جوان پس از بررسی صحت و سقمِ خبرِ بالا، این پرسش را پیگیری کنند که:
فقه سنتیِ رسمی (و نه نتایج برآمده از بازپژوهی‌های دهه‌های اخیر) با کدام یک از بندهای فقهی بالا که توسط بخش‌هایی از طالبان ابلاغ شده و می‌شود مخالف است؟

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۴۰۰/۰۴/۱۸ @baznegari
.
10 July 2021
ک
07:22
کانال بازنگری
طالبان استاندارد حجاب زنان را مشخص کرد + عکس

طالبان در مناطق تحت تسلط خود با پخش اعلامیه‌هایی استاندارد حجاب زنان را مشخص کردند.

به گزارش اسپوتنیک، طالبان با پخش اعلامیه‌هایی زنان را به پوشیدن "برقع و چادری" دعوت کرده‌اند و پوشیدن چادر را مظهر حجاب نمی‌دانند.

در اعلامیۀ طالبان همچنین آمده است که زنان بدون همراهی مرد محرم، در شهر و خیابان‌ها گشت و گذار نکنند.

طالبان با پخش این گونه اطلاعیه‌ها به زنان در ولایت‌های شمالی کشور هشدار داده‌اند که بدون حجاب اسلامی و داشتن محرم از خانه بیرون نشوند.

این اعلامیه در حالی منتشر شده که پیشتر گروه طالبان حکمی را صادر کرده‌اند که در آن زنان نمی‌توانند بدون محرم شرعی به بیرون از خانه بروند و در محفل‌های عروسی که در آن ساز و سرود باشد، نباید کسی شرکت کند.

زنان افغانستان به‌ویژه نسلی که هرگز حکومت طالبان را به‌چشم ندیده‌اند از قدرت گرفتن این تندروان مذهبی پس از خروج نیروهای آمریکایی سخت هراسانند، شاید هراسان‌تر از باقی بخش‌های جامعه.

هفته گذشته، طالبان در بیانیه‌ای چارچوب حکومت دلخواه‌شان را ترسیم کردند. بیانیه جزئیات کمی در برداشت. تضمینی داده نشد که زنان بتوانند در عرصه سیاست مشارکت کنند یا اجازه داشته باشند بدون همراهی خویشاوند مرد، آزادانه تردد کنند. بسیاری نگران مفاهیم ابهام‌آمیزی‌اند که طالبان در وعده‌هایشان آورده‌اند؛ به‌عنوان مثال، «حجاب صحیح» یا تضمین «حقوق شرعی» دست طالبان را باز می‌گذارد تا تفسیری افراط‌گرایانه از این دست قوانین ارائه کنند.

منبع:
https://af.sputniknews.com/afghan/202107066967336



در این باره به یادداشتِ "افشای نصفه و نیمه" که پیش‌تر منتشر کردم مراجعه شود:
https://t.me/baznegari/560

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۴۰۰/۰۴/۱۹ @baznegari
.
ک
21:07
کانال بازنگری
سختکوشیِ فوق‌العادۀ طالبان برای بازسازیِ دنیای قدیم:
«ملا هبت‌الله آخوندزاده ولیّ امر مسلمین جهان است و اطاعت نکردن از او موجب خارج شدن از اسلام و مسلمانی»:
https://t.me/maktubaat/28239

گفتنی است چندی پیش طالبان از همین ولایت تخار (که حکم بالا در آن‌جا صادر شد) پیام داده بود که: «هر خانواده یک دختر را به نکاح افراد ما درآورد»:
https://t.me/HeratTimess/6972

این در حالی است که آیات مربوط به موضوع اطاعت، دقیقاً در محکومیتِ اطاعت از علما و بزرگان دینی، و در محکومیت همین اطاعت‌های کور نازل گردید و به همین خاطر آن را محدود به اطاعت از "خدا و سفیر او" کرد و حتّی امیرانِ منصوب‌شده از سوی شخص سفیر را نیز به آن دو استثنا (که در واقع یکی بیش نیست) نیفزود.

کانال بازنگری، امیر ترکاشوند ۱۴۰۰/۰۴/۱۹ @baznegari
.
12 July 2021
ک
12:10
کانال بازنگری
کار فرهنگیِ طالبان
(دریافت لیست دختران جوانِ بالای ۱۵ سال برای نکاح با مجاهدین و فراگیری دروس ناب اسلامی)
@baznegari

. . . . .

. امارت اسلامی افغانستان
. کمیسیون فرهنگی امارت اسلامی افغانستان ۱۴۴۲/۱۱/۳۰ هـ.ق

اعلامیه امارت اسلامی در پیوند به عقد نکاح دختران جوان و زنان بیوه با مجاهدین امارت اسلامی افغانستان

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!
چنان‌که دنیا شاهد است مجاهدین فی سبیل الله امارت اسلامی افغانستان با عزم و ارادۀ ناب اسلامی، جهاد را در مقابل اشغالگران خارجی و دست نشانده‌های آنها به پیروزی رسانیده‌اند بخصوص مجاهدین امارت اسلامی در ولایت بدخشان، تخار توانسته‌اند بیشترین نقاط و ولسوالی‌های ولایات شمال را فتح کرده و الحمدلله اسلام عزیز را پیاده و عملی نمایند. بناء در حال حاضر برای اینکه ریشه جهالت و بی‌دینی و همچنین مشکلات اجتماعی جوانان از این ولایات بطور کلی برداشته شود مسؤولین امارت اسلامی به تمام مردم این ولایات بخصوص اربابان قوم، ملک‌های قریه‌ها و ملا امامان مساجد امر می‌نمایند تا لیست دختران جوان که بالاتر از ۱۵ سال سن دارند و خانم‌های بیوه که سن‌شان از ۴۵ سال پایین‌تر است را به کمیسیون فرهنگی مجاهدین امارت اسلامی تسلیم نمایند. ان شاء الله این خواهران به نکاح شرعی مجاهدین آمده و غرض فراگیری دروس ناب اسلامی و پذیرفتن اسلام عزیز بطور کامل به وزیرستان و مدارس اسلامی انتقال خواهند شد.
لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدینَ دَرَجَةً وَ کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً (۹۵) دَرَجات مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحیماً (۹۶) سوره نساء
ترجمه: مؤمنان خانه‌نشین که زیان ندیده‌اند با مجاهدین که با مال و جان خود در راه الله متعال جهاد می‌کنند یکسان نمی‌باشند خداوند کسانی را که با مال و جان خود جهاد می‌کنند بر خانه‌نشینان برتری داده است و الله متعال همه را پاداش نیکو داده است ولی مجاهدان را بر خانه‌نشینان پاداشی بزرگ برتری بخشیده است [۹۵]. (پاداش بزرگی که) به عنوان درجات و آمرزش و رحمتی از جانب او [نصیب آنان می‌شود] و خدا آمرزندۀ مهربان است (۹۶)
. با احترام
کمیسیون فرهنگی امارت اسلامی افغانستان

. . . . .
تصویر ابلاغیه:
https://t.me/HeratTimess/7356

توجه:
گرچه در برخی اخبار آمده که امارت اسلامی، انتساب این ابلاغیه‌ها به خود را رد کرده (https://t.me/HeratTimess/7393) اما آن‌چه روشن است این‌که:
طالبان با اراده‌ای مصمّم و خلل‌ناپذیر درصدد بازآفرینی دنیای قدیم که هیچ نسبتی با واقعیات زمانه ندارد است و در این مسیر ملامتِ هیچ ملامتگری، آنها را از هدف‌شان باز نمی‌دارد. (جهاد و شهادت).

کانال بازنگری، امیر ترکاشوند ۱۴۰۰/۰۴/۲۱ @baznegari
.
ک
18:23
کانال بازنگری
In reply to this message
عبارت زیر به پُست بالا افزوده شد:

توجه:
گرچه در برخی اخبار آمده که طالبان، انتساب این ابلاغیه‌ها به خود را رد کرده (https://t.me/HeratTimess/7393) اما آن‌چه روشن است این‌که:
.
.
16 July 2021
ک
09:55
کانال بازنگری
بیابید عکس زنان در وب‌سایت طالبان را

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۰/۰۴/۲۵

این نشانی وبسایت امارت اسلامی افغانستان (طالبان) است:
https://alemarahdari.net/
برای پیگیری تغییر دیدگاه طالبان در حوزۀ زنان، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که صفحات مختلف سایت آنان را باز کنم و ورق بزنم تا ببینم آیا هیچ عکسی از زنان ، هیچ تصویری از جمعیت زنان چه با پوششِ کم و زیاد و چه حتّی با پوشش چادری و برقع آیا وجود دارد یا نه؟ خواستم ببینم در دولت طالبانی، زنان یعنی نیمی از جمعیت افغانستان آیا آفتابی شدن‌شان در کوچه و بازار، و فعالیت‌شان در صحنۀ جامعه آیا از دیدگاه آنان رسمیّت و شرعیّت و قابلیّت خبر رسانی و عکسبرداری و فیلمبرداری دارد یا نه؟ خواستم دریابم که آیا امارت اسلامیِ طالب‌ها هنوز با تمام وجود تحت تأثیر روایات اختلافی و مناقشه‌انگیزِ منهی بودنِ خروج زنان از خانه استند یا نه؟ خواستم خود بی هیچ پیشداوری و تنها با مراجعه به سایت خودشان به پاسخ برسم، پس صفحات سایت را تا چند دقیقه یک به یک ورق زدم و تاکنون به هیچ تصویری از زن، چه با روسری و بی روسری چه با چادر چه حتی با چادر و برقع برنخوردم.
می‌دانم کارم کامل نیست و باید صفحات بیشتری و وبسایت‌های رسمی دیگری از طالبان را باز کنم؛ لطفاً شما خوانندۀ کانال بازنگری کمک کنید و اگر تصویر و ویدئویی در این باره یافتید اطلاع دهید.
باید با دقت و حوصله جلو رفت و به پاسخ رسید چه اگر پاسخ این نوع پرسش‌ها در بارۀ تغییر طالبان را به خوبی استخراج نکنیم از کجا معلوم داعش نیز در سال‌های آینده در صف خودی قلمداد شدن قرار نگیرد؟


کانال بازنگری
@baznegari
.
.
17 July 2021
ک
12:11
کانال بازنگری
آیین مِهر. آیۀ بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم، بدیلی در قرآن ندارد. پیام این آیۀ بی‌جایگزین آن است که "سرآغاز کار" و مسیر حرکت باید بر مبنای مِهر و مهربانی استوار گردد. بر این اساس فقط چنان‌چه در "وسط کار" و در خلال مسیر، آن سیاست جواب نداد و به مشکل لاینحل برخورد ضرورتاً و البته طبیعتاً می‌توان از آن بنای استوار مورداً یا موقتاً فاصله گرفت و ناخواسته قهر در پیش گرفت؛ وگرنه سیاست مبنایی مهر است و بس. پس سیاست‌ها به گونه‌ای تنظیم شود که عقلای داخل و خارج نگویند رسم‌شان قهر و اضطرارشان مهر است.
کانال بازنگری، شنبه - ۲۶ تیر ۱۴۰۰ امیر ترکاشوند @baznegari
.